کارگردان نمایش تارتوف در گفتوگویی کوتاه عنوان می کند/من یک ایرانینویسم
سینماروزان/مجید سرایی: مهرداد کورشنیا، کارگردان تئاتر و سینما، همواره خود را نویسنده ی ایرانی میداند؛ نه به مفهوم سنتی، بیشتر به مفهوم بومی آن.
او که این شبها تازهترین اثر خود به نام «تارتوف» را به روی صحنه میبرد، بر آن است که یک نمایشنامه علاوه بر داشتن فضای دراماتیک، باید وجوه و ابعاد دیگر مثل زبان، فرهنگ، تاریخ و دغدغههای اجتماعی هم داشته باشد.
دور دوم اجراهای «تارتوف» از ۱۴ اردیبهشتماه در تماشاخانه ی هامون آغاز شده و تا دهه ی اول خردادماه ادامه خواهد داشت.
مهرداد کورشنیا که پیش از این نمایشهای قرار، آخرین نامه، آقا لیلا، کابوسهای یک رؤیا، درختها و آواز ستارهها را در سالنهای مختلف نمایش به روی صحنه برده است، پیش از صحبت درباره ی قصه ی «تارتوف»، درباره ی سلیقهاش در نوشتن نمایشنامه صحبت میکند. او خود را یک ایرانینویس میداند: «خصیصه ی مهمی که در آثار نمایشی من کاملاً مشهود است، وفاداری به ویژگیهای بومی ایرانیست. اساساً من یک ایرانینویسم؛ نه به مفهوم سنتی، به این معنی که فرهنگ، زبان، شخصیتها، رویدادها و رخدادهای تاریخی ایران برایم خیلی مهم است. بر همین مبنا پنج شش اثر از آثار نمایشی که نوشتهام، مربوط به جنگ است. معتقدم ما که تئاتر کار میکنیم، باید دغدغهها، مسائل اجتماعی، رخدادها و رویدادهای تاریخ زمان و بویژه زمانه ی خودمان را بعنوان بخشی از ادبیاتمان در متنی که مینویسیم ثبت کنیم تا برای آیندگان قابل خوانش شود. همانطورکه امروز وقتی تصمیم به مطالعه درباره ی تاریخ کهن سرزمینمان میگیریم، به آثاری مثل تاریخ بیهقی، شاهنامه، تذکرةُالاولیا، مولانا و…. مراجعه میکنیم. بنا بر این اگر من متنی دراماتیک تولید میکنم، باید به این فکر کنم که مردم زمانه و عصر خودم به چه چیزهایی فکر میکنند، آرزوهایشان چیست، دغدغهها و مسائل اجتماعیشان از چه جنسیست، زبان فکر و زبان محاورهشان از چه ریشهای میآید. اگر در نوشتن متن درام به این موارد فکر کنم، اثر تولیدی من علاوه بر داشتن قالب درام، وجوه و ابعاد تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را هم دارد.»
کورشنیا «تارتوف» را حاصل یک مطالعه ی ۲۰ ساله میداند: «حدود ۲۰ سال پیش گزارشی درباره ی شکلگیری شهر نو خواندم. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، تمامی زنان حرمسرای قاجار را از شهر اخراج کرد. این زنها هم برای امرار معاش، مجبور به تنفروشی شدند. با این رویداد، عملاً پایههای اولیه ی شهر نو ریخته شد. خب این یک تضاد و تناقض عجیبیست. اساساً یکی از بنمایههای درام، همین تضادها و تناقضهاست. تصور کنید به دنبال یک تحول سیاسی و انتقال قدرت از قاجار به پهلوی، تعداد زیادی از زنان درباری که زمانی برای خود برو بیا و بریز و بپاشی داشتند، از اوج عزت به هضیض ذلت میرسند. جلوتر که رفتم، به یک رویداد جالب دیگر در بستر حوادث مربوط به کشف حجاب برخوردم. به دستور رضا شاه، مقرر شده بود در افتتاحیه ی رسمی دانشسرای دختران، مردان به همراه همسرانشان در حالی که حجاب ندارند، حاضر شوند. به دنبال صدور این فرمان، عدهای از مردان به علت تعصب خانوادگی یا غیرت مردانه که نمیخواستند همسرانشان بدون حجاب در انظار و یک برنامه ی رسمی حاضر شوند، زن عاریه میکنند. خلق یک درام که در دل خود این رویدادها را هم داشته باشد، مرا به این قصه رساند. حدود ۱۰ سال فقط رمان خواندم و فیش برداشتم. با چهرههای صاحبنظر مثل دکتر عباس منظرپور که کتاب کوچه و خیابان را نوشته یا مرحوم جعفر والی که از نزدیک شاهد وقایع مربوط به کشف حجاب بود مصاحبه کردم. بعد از انجام این مطالعات و مصاحبهها حتی تماشای بعضی فیلمها، نهایتاً در سال ۹۶ تصمیم گرفتم این قصه را روایت کنم.»
مهرداد کورشنیا مینیمالنویسی را سلیقه ی خود عنوان میکند: «با توجه به اینکه ما در ایران سالن استاندارد به تعداد زیادی نداریم، نمیتوانیم ریسک کنیم و متنهای بزرگ بنویسیم؛ چون اجرای آن متنها با مشکلات زیادی همراه خواهد بود. خاصه وضعیت بد اقتصادی هم اجازه ی اجرای متنهای بزرگ را نمیدهد. از آنجا که من تئاتریام و خودم گروه دارم، تصمیم گرفتم متنهایی بنویسم که بتوان به راحتی اجرا کرد. متنی مینویسم که نهایتاً دو بازیگر دارد؛ دکور و آکساسووار هم ساده است. به همین اعتبار است که هر سال بالغ بر ۲۰ متن از من در استانها و شهرهای مختلف اجرا میشوند.»
مهرداد کورشنیا «تارتوف» را خیلی عزیز میدارد: «در نوشتن متن تارتوف قصدم این بود به این نقطه برسم که ما تا چه اندازه میتوانیم یک متن را سادهسازی کنیم؛ نه به معنای سادهانگاری؛ به معنای کمینهگرایی. کمینهگرایی در قصه، کاراکتر، لوکیشن و…. متن این نمایش برای من خیلی عزیز است. چون تلاش کردم در مدت زمان طولانی به این برسم که با دو بازیگر
، یک لوکیشن ساده، قصهای که اتفاقات آن در یک روز و در فقط سه صحنه روایت شود، مفرح و جذاب باشد. همزمان با این خصیصهها، ثبت وقایع تاریخی را هم داشته باشد. شخصیتها هم تکبعد نبوده و اتفاقاً چند لایه هستند. مخاطب در آغاز شخصیت زن را، بیقید و بند میبیند؛ حال آنکه در پایان متوجه میشود این زن گذشته و پیشینه ی درخشانی داشته است. مرد قصه هم در ابتدا چهرهای بورژوا دارد؛ اما در ادامه و پایان قصه معلوم میشود از قشر فرودست جامعه ی آن روزگار، سرشار از عقدههای بسیار آمده است.»
نمایش «تارتوف» به کارگردانی مهرداد کورشنیا بر اساس متنی نوشته ی خود او و با بازی منصور صوفی و سحر آقاسی، دور دوم اجرای خود را از ۱۴ اردیبهشت، ساعت ۲۰:۳۰ در تماشاخانه ی هامون آغاز کرده است.
دور نخست این نمایش بهمن و اسفند ۱۴۰۳ در همین تماشاخانه و همین ساعت به روی صحنه رفته بود.