1

هنرپیشه‌ای که “تور لیدر” شده⇐ ۲۰ تا ۳۰ میلیون می‌دهند که هنرور فیلم شانه تخم‌مرغی شوند!/سر کلاس به‌جای تدریس بازیگری، خاطره می‌گویند و وقت مردم را تلف می‌کنند

سینماروزان/علی کیانی‌موحد-شقایق ایروانی: سیاوش مفیدی از جمله بازیگرانی است که خیلی کم در مطبوعات حضور داشته و گفتگو می کند. به همین دلیل گفتگوهای خیالی با وی در فضای مجازی زیاد دیده شده و شایعات جالبی هم درباره زندگی اش وجود دارد.

به گزارش سینماروزان همین موضوع بهانه ای بود تا با وی درباره این شایعات و فضای مجازی همکلام شویم و او نیز کوشید در این گفتگو درباره همه شایعات و شبهه هایی که درباره زندگی شخصی و حرفه ای وی وجود دارد حرف بزند.

متن کامل گفتگوی سیاوش مفیدی که بیش از هر چیز به واسطه مجموعه هایی مانند “خنده بازار” و “شکرآباد” شناخته می شود را بخوانید:

*علاوه بر شهرت و محبوبیتی که دارید، اطلاعات ضد و نقیض فراوانی درباره تو در رسانه ها و فضای مجازی وجود دارد. می خواهیم کمی درباره این موضوع گپ بزنیم.

(با تعجب) واقعا اینگونه است؟!

*بله! مثلا اینکه دختر دارید…

ندارم! (کمی فکر می کند) الان یادم افتاد! عکسی از من در سایتهای مختلف منتشر شد که کنار همسرم و پسرم و دختر خواهر همسرم ایستاده بودم و گفتند که دختر من است! در مصاحبه ای که آن روز انجام دادم وی هم حضور داشت و در عکس کنارمان ایستاد. دو پسر دارم. علی 15 ساله و سام هم 15 ماهه است.

*پس چرا مردم می گویند دخترتان است؟!

مردم که همه چیز می گویند. چندی پیش عکس خودم و همسرم را در اینستاگرام منتشر کردم، کامنتهای فراوانی برایم آمد که مگر نعیمه نظام دوست همسرت نیست، پس کنار این خانم چه می کنی؟! ماجرا از آنجا آب می خورد که اواخر دهه هفتاد در یک سریال با نعیمه نظام دوست در نقش زن و شوهر همبازی بودیم. در آنجا اسم کاراکترهایمان با اسم خودمان یکی بود و به همین دلیل برخی از مردم فکر می کردند ما واقعا زن و شوهر هستیم. از این دست شایعات پشت سر بسیاری از مردم هستند. برخی مواقع دلم می خواهد اینستاگرام را ببندم و از فضای مجازی دور شوم تا از این حرفها دور باشم اما نمی توان اینکار را انجام داد. فضای مجازی حسنهای خاص خود را نیز دارد.

*امروز اینستاگرام و تلگرام راه ارتباطی بین هنرمندان و طرفدارانشان شده است. این موضوع را قبول دارید؟

خیر، اصلا این حرف را قبول ندارم. به جرات می گویم بیش از نوددرصد هنرمندان اصلا جواب طرفدارانشان را در فضای مجازی نمی دهند. ارتباطی هم که شما می گویید یکطرفه هست. یعنی آن چهره معروف عکس یا ویدیویی از خودش در فضای مجازی پخش می کند تا بیشتر دیده شود. از سوی دیگر متاسفانه اینستاگرام تبدیل به فضایی شده برای فحاشی! به فرض شما عکس یک گل در صفحه شخصی تان می گذارید. یک نفر زیر عکس ناسزا می دهد که این چه عکسی است؟! فرد دیگری به حمایت از شما با فحاشی جوابش را داده و یک جنگ تمام عیار راه می افتد! واقعا فضای مجازی این روزها در ایران فضای سالمی نیست. برخی مواقع دعا می کنم کاش در ایران هم مانند چین، اینستاگرام را فیلتر می کردند.

*در جریان این هستید که برخی از هنرمدان طرفدار مجازی در اینستاگرام خریداری کرده اند؟!

بله، در جریان این موضوع هستم.

*به نظرتان چرا برخی از هنرمندان دنبال خرید طرفدار هستند؟

سوالتان را با یک سوال پاسخ می دهم. به نظرتان چرا فردی بازیگر می شود؟!

*نمی دانم. چرا؟!

برای آنکه دیده شود! سالهای پیش مستندی درباره بازیگری دیدم که فکر کنم آقای کیارستمی یا مهرجویی در آن گفت بازیگر عاشق چهره اش هست و به همین دلیل جلوی دوربین می رود و هرفردی جز این بگوید دروغ گفته است! همه انسانها علاقه دارند دیده شوند. امروزه به واسطه همین شبکه های مجازی برخی از مردم از بازیگران هم مطرح تر هستند. اینکه یک هنرمند برای خود طرفدار مجازی می خرد تا صفحه اش از یک میلیون طرفدار به دو میلیون برسد، برای آن است که به دیگران بگوید من هوادار بیشتری داشته و بیشتر دیده می شوم. البته باید بگویم همه هنرمندان ما اینگونه نیستند.

*برای من جالب است که دیمیتریو آلبرتینی، هافبک سابق میلان و تیم ملی ایتالیا، در اینستاگرام تنها 1400 طرفدار دارد.

برای آنکه در آنجا ارزش انسانها به تعداد طرفدارانشان در فضای مجازی نیست! من به واسطه شغل دیگرم یعنی راهنمای تور بودن، با بسیاری از گردشگران خارجی در ارتباط هستم. شاید باورتان نشود که نود درصد آنها اینستاگرام یا تلگرام و این قبیل برنامه ها را ندارند. در ایران همه خود را درگیرفضای مجازی کرده اند. به نظرم این داستان به مشکل فرهنگی بازمی گردد. به همین دلیل هم هست که فحاشی در فضای مجازی در ایران بیشتر از سایر کشورهاست. با همه آدمهای دنیا متفاوت هستیم!

*برخی دوستان هنرمند در کار خرید و فروش لایک و کامنت و درآمدزایی هستند.

(باتعجب)واقعا؟! باورم نمی شود. یعنی یک بازیگر لایک و کامنت می فروشد؟! برای اولین بار چنین حرفی می شنوم. من که از کسی برای لایک و کامنت پول نمی گیریم(می خندد) فکر کنم با این حساب برخی از دوستان درآمد بالایی از فضای مجازی پیدا کرده اند. (باخنده) برای من هم می شود مشتری پیدا کنید؟!

*تا به حال اسم خودت را در گوگل جستجو کردید؟!

چند بار!

*به اطلاعات عجیب و غریبی هم برخورد کردید؟!

بله! زمانی که در خنده بازار مشغول بازی بودم، یکی از همکاران مطبوعاتی شما با من گفتگویی کرد و در مقدمه آن نوشت من متولد چالوس هستم، در حالیکه من متولد تهرانم! همین یک جمله این همکار شما که واقعا نمی دانم برای چه آنرا نوشته بود، در تمام اینترنت پخش شد و هنوز هم مردم من را در خیابان می بینند در اینباره صحبت می کنند. برای من جالب بود که یک خط نوشته در رسانه چقدر می تواند در افکار مردم تاثیرگذار باشد. یه جز این نوشته بود امیدوارم شهاب عباسی سالیان سال زنده باشد و من برای وی کار کنم و … نمی دانم چرا این حرفها را از زبان من نوشته بود؟!

*چرا باید یک نفر خیالی با شما صحبت کند؟

شاید به دلیل اینکه خیلی اهل گفتگو نیستم. چراکه حرف زیادی برای گفتن ندارم.

*شما که گفتید یک بازیگر علاقه به دیده شدن دارد.  یکی از راههای دیده شدن همین گفتگوهاست. پس چرا از آن فراری هستید؟!

به دلیل اینکه در یک گفتگو باید حرفی برای زدن باشد، وقتی من در کاری حضوری ندارم پس به چه دلیل باید گفتگویی کنم؟!

سیاوش مفیدی
سیاوش مفیدی

*شاید سوال دوستان مطبوعاتی همین باشد. چرا در کارها حضور ندارید؟

برای اینکه به من پیشنهاد کار نمی شود! ممنوع الکار هم نیستم. همین چند هفته پیش مهمان یک برنامه در شبکه دو بودم اما فکر کنم بازیگر خوبی نیستم که به من پیشنهاد زیادی نمی شود. آنهایی که کار می کنند به طور حتم بهتر از من هستند و به همین دلیل است که آنها در اکثر کارها حضور دارند و من خیر!من از کسی طلب ندارم و هرکسی دوست دارد با من کار می کند و هرکسی دوست ندارد خیر!

*برخی دوستان از وجود مافیا و باند صحبت می کنند…

باند که برای فرودگاه است! حرف برخی از دوستان را قبول ندارم. چطور تا مشغول به کار هستند و پروژه های مختلف به آنها پیشنهاد می شود و بازی می کنند حرف از باند و مافیا نمی زنند و تا بیکار می شوند به این نتیجه می رسند که باندهای مختلف اجازه فعالیت به آنها را نمی دهند؟!

*خود شما پیشنهاد نداشتید که درصدی به آنها بدهید تا به شما نقش دهند؟

هیچوقت! هیچوقت چنین پیشنهادی نشده و من هم درباره آن حرفی نشنیده ام. شاید مشکل از من است که به من پیشنهاد بی شرمانه نمی‌دهند!(می خندد)

*از دوستان مطبوعاتی هم پیشنهادی نداشتید؟

اینکه پول بدهم با من مصاحبه کنند یا عکس روی جلد بزنند؟! نه، اصلا از این حرفها هم نشنیده ام. اما از برخی همکاران شنیده ام که این اتفاقات می‌افتد. در واقع باید بگویم زمانی ناراحت می شدم که چرا من بازی نمی کنم اما این روزها دیگر عادت کرده ام! به این نتیجه رسیده ام که انگار هر فردی تاریخ مصرفی دارد و ممکن است این تاریخ برای من به انقضا رسیده باشد.

*حس نمی کنید این روزها کمتر از قبل مردم شما را می شناسند؟

نه، مردم هنوز هم در خیابان من را می شناسند اما باید قبول کرد توجهات کمتر شده است. وقتی در تلویزیون برنامه دارید مردم به شما بیشتر توجه می کنند و برایشان جذاب تر می شوید اما وقتی چند مدت برنامه نداشته باشید، از کانون توجه مردم دور خواهید شد. ایرادی به مردم نباید گرفت و این اتفاق برای همه می افتد. البته این روزها که مردم کمتر تلویزیون می بینند،حرف از تلویزیون یعنی صداوسیما و ماهواره!

*سیاوش مفیدی از فراموش شدن نمی ترسید؟

خیر! من را بشناسند و یا نشناسند، چه اتفاقی برای من می افتد؟ امروز به این نشناختن عادت کرده ام. سختی های زیادی داشت تا به این شرایط برسم اما این روزها دیگر شهرت و شناخته شدن برایم مهم نیست. اینکه مردم دوستت داشته باشند موهبتی الهی است. این همه آدم که ناشناس هستند، زندگی نمی کنند؟ جوانی ام را برای این کار گذاشتم و این همه تجربه دارم اما وقتی نمی خواهند از من استفاده کنند که نمی توانم به کسی اصرار کنم.

*کلاس بازیگری نخواستید برگزار کنید؟

هیچوقت! دوست ندارم عده ای را بدبخت کنم(می خندد)کلاس بازیگری به چه دردی می خورد؟! مگر به آنها در این کلاس چه چیزی یاد می دهند؟ هیچ چیز!

*شما خودت در کلاسهای سمندریان حضور داشتید و بازیگر شدید.

سمندریان با همه تفاوت داشت. کلاسهایش مثل کلاسهای امروز نیست. به من پیشنهاد تدریس زیاد شد اما قبول نکردم چون چیزی برای ارائه کردن به شاگردان نداشته و بهتر است بگویم بلد نیستم بازیگری را تدریس کنم. مانند برخی از دوستان هم نیستم که سرکلاس به جای تدریس بازیگری، خاطره بگویم و وقت مردم را تلف کنم!

*تب و تاب بازیگری که این روزها به شدت زیاد است. به نظر شما می ارزد برخی پول زیادی خرج کنند و بازیگر شوند؟

به طور حتم برای برخی می ارزد. خود شما سر لوکشین تله فیلمی که در آن بازی می کردم، حاضر بودید. برخی چهره های جدید را خودتان مشاهده کردید. آنها افرادی بودند که بیست یا سی میلیون پول به تهیه کننده داده بودند تا نقشی به آنها داده شود! آن فرد به چه امیدی بیست یا سی میلیون پول داده تا در یک فیلم شانه تخم مرغی که شاید صدنفر هم آنرا خریداری نکنند، حضور پیدا می کند؟! به نظر دوست دارد بین خانواده و دوستانش کلاس گذاشته و بگوید بازیگر است! متاسفانه از این دست افراد بسیار زیاد شده اند. هیچ کجای دنیا اینقدر علاقمند به بازیگری وجود ندارد. واقعا نمی دانم چرا مردم دوست دارند معروف شوند؟! مگر این معروف بودن چه مزیتی برای شما دارد؟!

*خود شما یک آدم معروف هستید، این معروف بودن سود فراوانی برای شما داشته است؟

(باخنده) بیشتر برعکس بوده. جایی برای خرید می روید و فروشنده جنس پانصد هزارتومانی را به شما هشتصد هزار تومان می فروشد و شما حرفی هم نمی توانید بزنید. بارها هم شده که یک راننده تاکسی کرایه از من نگرفته و گفته چون شما من را خندانده اید، حق ندارم از شما پولی دریافت کنم. اما اینکه معروفیت حسن خاصی داشته باشد، نمی دانم! یکبار در جشنی دعوت بودم. آقای مجری برخی را به عنوان بازیگر معرفی کرد که من فکر کنم پدر آن فرد هم وی را نشناسد اما به یکباره بازیگر شده است! دلیل این رفتار را هیچوقت متوجه نمی شوم. الان در فضای مجازی برخی فکر می کنند اگر دیوانه بازی دربیاورند معروف شده و به شهرت می رسند! هرچه دیوانه بازی بیشتر، مردم بیشتر تو را می بینند! این افراد برای من اصلا قابل درک نیستند.

*با این حساب اجازه می دهید پسرتان بازیگر شود؟

خیر! امیدوارم این اتفاق نیفتد و فعلا بیشتر به فوتبال علاقه دارد تا بازیگری! البته من نمی توانم جلوی علاقه شخصی اش را بگیرم اما در کل دوست ندارم سمت بازیگری برود.

*در یکی از گفتگوهایی که از سمت شما منتشر شده نوشته بودند که از وقتی علی به دنیا آمده اجازه ندادید که همسرتان بازی کند!

بازی کند؟! من و همسرم در کلاسهای استاد سمندریان آشنا شده و سپس ازدواج کردیم. وی به جای بازیگری سمت گریم رفت و کار گریم را دنبال کرد. اصلا این نبوده که بخواهد بازی کند و من اجازه نداده باشم! وی چند کار گریم در تلویزیون هم انجام داد اما وقتی علی به دنیا آمد دیگر نمی توانست در کارهای مختلف حضور داشته باشد چون ترجیح ما تربیت فرزندمان بوده. این هم از آن حرفهای جالب بود!

*در نقش سردبیر در “خنده بازار” حضور داشتید…

بله، نقش می فروشه می فروشه می فروشه! آن شخصیت را از یک تهیه کننده الگوبرداری کردم! در آنجا با اهالی مطبوعات شوخی های زیادی کرده و خیلی از آن شوخی ها در فضای رسانه وجود دارد. نمی توان با قاطعیت گفت فردی خوب یا بد است. خبرنگار خوب یا بد، دکتر خوب یا بد در همه جا وجود دارد. البته اگر انتقادی از قشری شود به همه آن قشر برمی خورد، برعکس بازیگران که واقعا مظلوم واقع شده اند! هر نقد و انتقادی که بخواهند به ما می کنند و ما هم گردنمان از مو باریکتر! فلان خواننده یا فوتبالیست بازیگر می شود و مردم هیچ حرفی نمی زنند اما فقط کافی است یک بازیگر بخواند تا به وی ایراد بگیرند. نمی دانم چرا مردم به این قضیه حساسیت دارند؟!

*یک ابهام دیگر هم درباره شما وجود دارد. رشته تحصیلی شما بانکداری است

مدیریت بانکداری. البته لیسانس قبول شده بودم اما انصراف داده و مدرک معادل فوق دیپلم گرفتم.

*شغل اصلی تان این روزها هم راهنمای تور بودن است.

بله!

*اینها چه ارتباطی به بازیگری دارند؟!

بله، حرف شما درست است، هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. البته از تورلیدری لذت می برم اما از دهه هفتاد در بازیگری بودم و به آن علاقه دارم.

*داستان بازیگر شدن شما هم جالب است.

بله، در اوایل دهه هفتاد در کلاسهای بازیگری استاد سمندریان شرکت می کردم. آن زمان برای حضور در کاری باید تست می دادید، نه مثل امروز که جای تست از راههای مختلف نقش می گیرند. یکی از دوستان با من تماس گرفت که دو جای مختلف تست بازیگری می گیرند. تست اول برای حضور در فیلم سینمایی “سفر به چزابه” مرحوم ملاقلی پور بود. به محل تست رفتم اما گفتند باید صبر کنم و در آنجا کسی نبود. نیم ساعت صبر کرده و حوصله ام سر رفت. به آنها گفتم برم دوری بزنم و برگردم! از در آنجا خارج شده و رفتم سراغ محل دوم برای تست. حسین محب اهری کارگردان یک کار کودک بود و تعدادی بازیگر می خواست. من در تست کار وی شرکت کرده و وی هم از من خوشش آمد و برای آن کار انتخاب شدم. آن زمان همه افرادی که انتخاب شدند صفر کیلومتر بودند، بهراد خرازی و مجید صالحی در آن کار همبازی من بودند. شاید اگر کمی صبر می کردم در سفر به چذابه نقش جدی می گرفتم!