1

هنرمند، آدم اضافی است مگر آن که مُرده باشد؟!/اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان مطرح کرد

سینماروزان: اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینما در یادداشتی با عنوان #آدم_اضافی به انتقاد از ساختارهایی پرداخت که به جای توجه به هنرمندان راستین به کاسبکاران غیرمتخصص بها میدهد و نتیجه آن هم سرخورده شدن بسیاری از هنرمندان اصیل و گاهی مرگ خودخواسته…

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

خودکشی سه نفر از اهالی سینمای ایران در چند ماه اخیر در کنار آمار بالای سکته‌های قلبی منجر به فوت در میان هنرمندان جوان و شیوع گسترده روحیه یاس و نومیدی، حاصل سیاست‌های مخرب و غیرعادلانه‌ای است که در این سال‌ها اهالی سینما را گرفتار خود کرده و هنرمند را نه به مثابه انسانی آزاد بلکه فردی وابسته و تسلیم اوامر آمرانه بالادستی‌ها می‌خواهد.

از کیومرث پوراحمد به ظاهر موفق که تقریبا هر سال فیلم می‌ساخت اما در شرایط نابسامان و احتمالا با مضامینی نه چندان دلخواه تا محسن جعفری راد منتقد و مستندساز که درمانده معیشت روزانه بود تا صدابردار کاربلدی همچون مازیار شیخ محبوبی با دوره‌های طولانی بیکاری و عسرت و مرگ‌های نابهنگام دیگر، همه محصول فقدان یک ساز و کار درست برای حراست از استعدادها و سرمایه‌های فرهنگی کشوری است که نه فقط در بخش هنر و سینما، که در تمام شئون اجتماعی، مردمش به حال خود رها شده‌اند.

موفقیت سرش را بخورد، شوربختانه در دورانی به سر می‌بریم که حتا کار شرافتمندانه و تامین معاش، نه در گرو سلامت، تخصص، استعداد یا سخت‌کوشی که وابسته به عواملی غیرمعمول و خارج از کنترل آدمی است که اگر جز این بود این‌همه آدم کم استعداد، ناسالم و غیرمتخصص فربه، موفق و پرکار نبودند.

مشخص است که در سینمای امروز، و البته در سطح وسیع‌تر در جامعه، برای موفقیت و حتی زنده ماندن فقط داشتن استعداد سازگاری با قدرت کافی است. در چنین احوالی زرنگ‌ها به هزار ترفند و زد و بند می‌زنند و  می‌برند و آن‌ها که ساده، به ظاهر بی دست و پا، آسیب‌پذیر، حساس‌ یا فاقد توان سازگاری هستند جا می‌مانند، زیر پای زرنگ‌ها له می‌شوند و می‌میرند یا گرفتار افسردگی و انزوا، با آرزوی مرگ، منتظر آن می‌مانند. البته در روزگاری به سر می‌بریم که متاسفانه این‌ها عارضه‌ای عمومی است اما شدت آسیب‌های آن در میان هنرمندان شدیدتر است چرا که فعالیت هنری و کار سینما علاوه بر معیشت، جنبه‌های ذوقی و روانی فرد را هم درگیر خود می‌کند تا حدی که اختلال در آن عملا به یک بحران در هویت و فروپاشی کامل روحی می‌انجامد.

این میان توقع بیهوده و ساده‌لوحانه‌ای است که از مدیران و مسئولان توقعِ تلاش یا عزمی برای تغییر این روند مخرب داشته باشیم. آن‌ها که سکان مدیریت و مسئولیت را بر عهده دارند خود برای بقا، سیاست اتحاد با زرنگ‌ها را پیشه کرده‌اند و به نظر می‌رسد حوصله‌شان از طیف وسیع آدم معمولی‌ها سر رفته.

اصغر نعیمی
اصغر نعیمی

کاهش منابع و بحران اقتصادی این ترجیح را به وجود آورده که هر چه کمتر، بهتر. در برنامه‌های اصلاح نژادی هم سیاست این بود که افراد پیر، بیمار، ضعیف زودتر حذف شوند. در چنین محاسبه‌ای هنرمند و در این‌جا سینماگر اساسا آدم به دردنخوری است، مگر این‌که هنرش در خدمت منافع باشد یا با آن برای‌مان پول بسازد. جز این اگر بود، مرده‌اش بهتر است تا این‌که زنده باشد الکی نق بزند و با انتظاراتش دست و پاگیر به دردبخورها و پولسازها باشد.

در این تفکر هنرمند و روشنفکر آدم اضافی و مزاحمی است. برای همین سینماگری که خودکشی می‌کند یا می‌میرد ناگهان ارج و احترام ویژه میابد، چون در این معادله هنرمند خوب، هنرمند مرده است.