1

مسعود جعفری جوزانی در شب بزرگداشتش، تعارف را کنار گذاشت و از خجالت خیلیها درآمد⇐شگفت‌انگیز است که میخواهند صنوف خانه سینما را به عنوان «صنف کارگری» ثبت کنند!!!/آیا وزارت ارشاد از ثبت قانونی اصناف سینمایی آنقدر عاجز شده است که ما را به وزارت کار ارجاع می‌دهد؟ /چرا اصناف، تهدید شده‌اند که اگر به ثبت قانونی در وزرات کار اقدام نکنند از خانه سینما اخراج خواهند شد؟/ اگر وزارت کار، قدرت انجام کارهایی وراى مسئولیت‌های خود را دارد، چرا از گرفتن حقوق عقب مانده کارگران عاجز است؟/چرا دولتها برای رأی گرفتن به ما رجوع می‌کنند اما هیچکدام تا به امروز نخواسته‌اند براى مجلس یک لایحه ساده بنویسند و صنعت سینمای ملی ایران را به عنوان صنعت به رسیمت بشناسند؟/اکثر قریب به اتفاق سالنهای سینما در اختیار یکی دو رانتخوار قرار گرفته تا سینمای ایران را به «بنگاه شادمانی» بدل کنند؟؟/معلوم است که در این بنگاه شادمانی، جایی برای امثال بهرام بیضایی، کیانوش عیاری و خسرو معصومی نیست و نوکیسگان هستند که باید حکمرانی کنند!!

سینماروزان: مسعود جعفری جوزانی کارگردان سرشناس ایرانی شب بزرگداشتش در «شبهای بخارا» را مجالی کرد برای طرح مباحثی صریح و شفاف حول سینمای ایران.

مسعود جعفرى جوزانى با انرژی و پر از شوق، سخنانش در «شبهای بخارا» را که به همت علی دهباشی برگزار شد، اینگونه آغاز کرد: شرمنده‌ام اگر می‌بینم در کشور زرخیزم سفره‌ها خالی است؛ شرمنده‌ام که گرانی بیداد می‌کند و نوکیسه‌ها حتی کاغذ در اختیار اهل قلم و فرهنگ نمی‌گذارند. تا به نشر افکار پویا و رشد اندیشه جامعه خدمت کنند. از اینکه ناباورانه شاهدم که انسانهای خستگی ناپذیر با تحمل چه رنجی از سفره خانواده خود می‌زنند و چراغ فرهنگ این مرز و بوم را روشن نگه دارند؛ به خود می‌بالم و افسوس می‌خورم که چرا نمی‌توانم در این راه، قدمی بردارم. چرا نمی‌توانم در این شب تاریک من هم شمع کوچکی بیافروزم.

او در فرازى ديگر از سخنان خود افزود: اخیراً خانه سینما به دلایلی آشکار و پنهان، از اصناف سینمایی از جمله؛ کانون کارگردانان، طراحان صحنه و دیگران خواسته است که برای قانونی‌شدن، صنف خود را در وزارت کار به ثبت برسانند؛ پیشنهادی که همزمان شگفت انگیز و سؤال برانگیز است. آیا واقعاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ثبت قانونی اصناف سینمایی آنقدر عاجز شده است که ما را به وزارت کار ارجاع می‌دهد؟ بدتر آنکه اصناف، تهدید شده‌اند که اگر به ثبت قانونی در وزرات کار اقدام نکنند از خانه سینما اخراج خواهند شد. اگر وزارت کار، قدرت انجام کارهایی وراى مسئولیت‌های بزرگ خود را دارد ، چرا از گرفتن حقوق عقب مانده کارگران عاجز است؟ چرا حق این زحمتکشان را از حلقوم کاسبکاران رانت‌خوار بیرون نمی‌کشد؟ چرا اجازه می‌دهد کارگرانی که به خاطر سفره‌های خالی و حقوق عقب مانده خود به خیابانها آمده‌اند ، تمشیت شوند؟ جالب است که اين برادران ،برای یکبار هم که شده يكى از اين نوکسیه‌های رانت‌خواری را که حق کارگران را بالا کشیده‌اند دستگیر نمی‌کنند، تا ما هم کمک کنیم و با هم بادشان بزنیم. وقتی هم که امثال من، دوستانه مخالفت می‌کنیم و می‌گوییم ثبت قانونی اصناف سینمایی و هنری به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و این کار، باید ریشه‌ای حل شود تهدیدمان می‌کنند.

این تهیه‌کننده باسابقه سینما و تلویزیون تأکید کرد: من به شما می‌گویم تهدید اهل فرهنگ و هنر تلاش مذبوحانه‌ای بیش نیست؛ امثال من چیزی نداریم که از دست بدهیم، من لُرم، خون ایلاتی دارم، ایلامی‌ام من. گویا این نوکیسه‌ها فراموش کرده‌اند که اندیشه و فرهنگ را نمی‌شود کُشت. در کشوری که آذربایجان دارد، کُرد دارد، لُر دارد؛ عشایریم ما، هنوز هم ایلیاتی هستیم بر روی باد سواریم؛ خاکی نشدیم که بترسیم خانه‌مان را ویران کنید، آنها كه روی باد سوارند از تهدید و شلتاق شما نوکیسه‌هاى تازه به دوران رسيده هراسی ندارند. مائيم و یک قلم؛ نگذارید فیلم بسازیم می‌نویسیم؛ این را که دیگر نمی‌توانید از ما بگیرید. ایرانی از طوفان گذشته است بیدی نیست که از این بادها بلرزد.

وی افزود: راه راست ساده است نشانی را غلط به اهل سینما ندهید. یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این عریض و طویلی نمی‌تواند اصناف فرهنگی و هنری را خودش به ثبت قانونی برساند؟ یا واقعاً نمی‌خواهد. چرا دولتها برای رأی گرفتن به ما رجوع می‌کنند اما هیچکدام تا به امروز نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند براى مجلس یک لایحه ساده بنویسند و صنعت سینمای ملی ایران را به عنوان صنعت به رسیمت بشناسند. در واقع 120 سال است که این اتفاق نیافتاده است. واقعیت این است که تا خانواده سینما تعریف قانونی نداشته باشد و به عنوان صنعت به رسمیت شناخته نشده باشد؛ مشكلش حل نخواهد شد و در بر روی همین پاشنه می‌چرخد، يعنى سازمان تأمين اجتماعى حداکثر می‌‌تواند ما را به عنوان کارگران ماهیگیر فصلی بیمه کند و ثبت شدن قانونی در وزارت کار هم دردی را از کسی دوا نمی‌کند. این كارى بيهوده، یک نشانی غلط و یک سرگرمی است که رانت‌خوارهای نوکیسه برای اهالی سینمایی درست کرده‌اند و بس.

چهره ماندگار سینمای ایران در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: پیشتازان سینمای اندیشمند ایران در اولین سالهای پس از انقلاب بر آن بودند که طرحی نو دراندازند؛ با شور و شوق دور هم جمع مى‌شدیم و فیلم می‌ساختیم چون عشق و هدف داشتيم ،ما می‌خواستیم افق‌های تازه‌ای را نشان بدهیم. می‌خواستیم به جهان بگوییم که ما صاحب اندیشه و فرهنگ هستیم؛ می‌خواستیم نشان بدهیم که فرهنگ ما بالنده و پویا و تأثیرگذار است. می‌خواستیم به مردم دنیا بگوییم ما هم ملتی هستیم، اما دوستان رانت‌خوار، سینما را تبدیل به مطرب‌خانه کرده‌اند.

وی همچنین گفت: امروز اکثر قریب به اتفاق سالن‌های سینمای کشور در دست یکی دو نفر رانت‌خوار اسیر است. این کارها نشان می‌دهد که شما سینما نمی‌خواهید مطرب‌خانه و بنگاه شادمانى می‌خواهید. ما یک جشنواره باارزش فجر داشتیم که آن را دو پاره و بى‌ارزش کردید؛ اصناف ما را هم که دارید از بین می‌برید؛ شما شرکت‌های تولید فیلم هم نمی‌خواهید، پیداست که شما بنگاه شادمانى می‌خواهید. معلوم است که در این بنگاه شادمانی جایی برای اندیشه نیست؛ جایی برای فیلمسازانی مانند خسرو معصومی، کیانوش عیاری و دیگر عزيزان نیست و نوکیسگان هستند که حکمرانی میکنند. معلوم است که بهرام بیضایی جایی در این سینما ندارد و مجبور است ناخواسته به آن‌ور دنیا برود؛ چرا که اهل اندیشه می‌دانند اگر فیلمی بسازند رانت‌خوارها و انحصارگران سر گردنه، هرگز فیلم آنها را اکران نخواهند کرد.