1

مرضیه برومند: کاسب‌هایی از جنس مرتضی احمدی کم شده‌اند و کاسبانی از جنس حسن پورشیرازی برج‌دار شده‌اند!!!

سینماروزان: دهم آبان ماه سالروز تولد مرتضی احمدی است؛ بازیگر، صداپیشه و خواننده ای که جزو بااخلاق ترین هنرمندان این دیار بود.

به گزارش سینماروزان مرضیه برومند کارگردان زن سینما و تلویزیون که سابقه همکاری و رفاقت دیرین با این هنرمند را داشت به بهانه سالگرد تولد او یادداشتی را برای “اعتماد” نوشته و در این یادداشت از مرام و اصالت این هنرمند سخن گفته است.

متن کامل این یادداشت را بخوانید:

مردانه پاي حرفش مي‌ايستاد

آقاي مرتضي احمدي از آن دسته افرادي بودند كه با رفتن‌شان از اين دنيا، يك فرهنگ را با خودشان بردند. و دريغ و افسوس كه از اين فرهنگ كمتر به ما و نسل‌هاي بعد چيزي رسيد. مخصوصا جوان‌هاي اين روزها كه بايد منش، اخلاق و جوانمردي نسبت به كار و ديگران را از گذشتگان بياموزند. در تاريخ كشورمان ما بزرگاني داشته‌ايم كه جاي منش آنها خالي است. بزرگاني كه با عزت و آبرو زندگي كردند. آقاي مرتضي‌احمدي اخلاق حرفه‌اي داشتند. ايشان بسيار انسان مودب، وظيفه‌شناس، بلند نظر و در يك كلام انسان خيلي دوست داشتني‌اي بودند. به غير از اينكه افتخار داشته‌ام در چندين كار با آقاي «مرتضي ‌احمدي» همكاري داشته باشم، رابطه‌اي دوستانه بين من و ايشان برقرار بود. آقاي احمدي هر چند وقت يك‌بار به من تلفن مي‌كرد و جوياي احوال يكديگر مي‌شديم كه در اين كار هم ايشان پيشقدم بود و حال و احوال من و ديگر دوستان‌مان را مرتب و با‌حوصله مي‌پرسيد.

ادبیات متفاوت
اما نكته‌اي كه من از آقاي احمدي به ياد دارم و هميشه باعث مي‌شود ايشان در ياد من زنده باشد، گذشته از اشعاري كه ايشان داشتند و مي‌خواندند، عبارات و كلماتي است كه از ايشان باقي مانده و براي من خيلي جالب است. براي مثال ايشان به جاي اينكه از كلمه مفت و مجاني استفاده كنند، مي‌گفتند «مفت‌كلسي» يا به جاي اينكه از كلمه سيلي استفاده كنند، مي‌گفتند «چپلن‌چورني» كه وقتي آقاي احمدي اين كلمه را مي‌گفت قشنگ صداي سيلي را براي اطرافيان تداعي مي‌كرد. اين نوع صحبت كردن آقاي مرتضي‌احمدي خيلي بامزه بود. ايشان در سريال «آرايشگاه زيبا» از اين كلمه‌ها خيلي استفاده مي‌كرد و من هم همچنان بعضي از اين كلمات را در زندگي روزمره‌ام به كار مي‌برم.

كاسب‌هايي از جنس مرتضي‌ احمدي كمرنگ شده‌اند و به جاي آن كاسب‌هايی با بازي حسن ‌پور‌شيرازي برج‌دارند

صحبت “آرايشگاه‌ زيبا” شد و ياد نقش آقاي مرتضي‌احمدي در اين سريال افتادم. نقش آقاي احمدي در اين سريال كه كاسبي درستكار، واقعي و خيرخواه بود خيلي خوب به ايشان نشسته بود و در مقابل ايشان، كاسب جديدي بود كه نقش او را آقاي حسن‌ پورشيرازي بازي مي‌كرد كه بازي اين دو مقابل يكديگر خيلي جالب شده بود. الان كه ٢٦ سال از پخش اين سريال مي‌‌گذرد، كاسب‌هايي از جنس مرتضي‌ احمدي در آرايشگاه زيبا در جامعه كمرنگ شده‌اند و به جاي آن كاسب‌هاي ناصرخان با بازي حسن ‌پور‌شيرازي الان همين‌هايي هستند كه برج‌ها را در شهر دارند.

وقتي آقاي احمدي به خاك سپرده شد، منش او نيز به خاك سپرده شد
هرچند كه ياد و نام آقاي‌احمدي در بين ما زنده است و ايشان هم خود همت كرد كتاب و آلبوم موسيقي از خود به جا گذاشت كه همين چيزها تبلور فرهنگ گذشته شهر و مملكت است اما آنچه در اين چند خط مي‌خواهم بيان كنم و باعث حسرت و افسوس است، نبود منش اين افراد در جامعه است. وقتي آقاي احمدي به خاك سپرده شد، منش او نيز به خاك سپرده شد. در روزگار كنوني ديگر خبري از منش و مرام افراد قديمي در جامعه نيست.

آرایشگاه زیبا
آرایشگاه زیبا

قديم‌ها اخلاق ‌حرفه‌اي در بين بازيگران وجود داشت

آن قديم‌ها وقتي بازيگري قول مي‌داد كه در نقشي بازي مي‌كند، مردانه پاي قولش مي‌ايستاد يا اگر كارگرداني به بازيگر پيشنهاد بازي مي‌داد و آن بازيگر نمي‌توانست در آن نقش بازي كند، نفر بعدي كه كا‌ر‌گردان به او پيشنهاد كار مي‌داد، مي‌رفت از نفر اول براي شروع به كار در آن نقش اجازه مي‌گرفت. اما اين روزها ماشاءالله هزار ماشاءالله بازيگران كار را از دست هم قاپ مي‌زنند، بي‌احترامي مي‌كنند، نقش دزدي مي‌كنند.

قديم‌ها اخلاق ‌حرفه‌اي در بين بازيگران وجود داشت و مسووليت قبول مي‌كردند اما در اين روزگار برعكس شده است. الان سوپراستارها را صبح كه آفيش كني، ظهر سر صحنه مي‌آيند. با ديگر همكاران سرصحنه بدرفتاري مي‌كنند در صورتي كه قديمي‌هايي چون آقاي مرتضي ‌احمدي به ديگر همكاران خود كلي عزت و احترام مي‌گذاشت و در نتيجه اين رفتار فضاي خوبي به وجود مي‌آمد. من از كاركردن با افرادي چون مرتضي احمدي لذت مي‌بردم.

رقیه چهره آزاد  به من گفت ننه زودتر نقش من را بگير، يه وقت من مي‌ميرم و كارت نصفه نيمه مي‌ماند

خدا رحمت كند خانم «رقيه چهره‌آزاد» را. وقتي كه ايشان سكته كردند و بستري شدند در حال بازي در فيلم «الو الو من جوجوام» بودند. چند سكانس بيشتر از فيلم باقي نمانده بود كه اين اتفاق برايشان افتاد. روي همان تختخواب به من گفت كه ننه زودتر نقش من را بگير، يه وقت من مي‌ميرم و كارت نصفه نيمه مي‌ماند. فكر مي‌كرد مي‌ميرد و نمي‌خواست كار من نصفه بماند. مسووليت‌پذير بود.

اصالت به‌شدت زير سوال است

قديم‌ها آدم‌ها اين‌طوري بودند. شريف و درجه يك بودند. همين آقاي رشيدي كه شوهرخواهر من بود، مي‌ديدم كه با چه مسووليتي سعي مي‌كرد منظم و مرتب باشد. نسل اين افراد اصالت داشت. حالا اصالت به‌شدت زير سوال است و من از اين موضوع متاسفم. قديمي‌ها عشق به كار داشتند. اما حالا چي؟ جوانان بايد ياد بگيرند كه وقتي كسي وارد كار فرهنگي مي‌شود بايد با عشق و اخلاق كار را انجام دهد و احساس مسووليت داشته باشد. جاي مرتضي ‌احمدي در اين روزگار در بين ما بسيار سبز است. همچنان ما در پرتو حضورشان هستيم و از دانسته‌ها و گنجينه حرفه‌اي كه در سينه داشتند و براي ما به جا گذاشتند، استفاده مي‌كنيم.