1

مرضِ مبارزه؟؟ یا چپ‌شناسی به زبان ساده!/#فسیل چرا می‌فروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه فیلم تجاری بسازید و حرفه‌ای کار کنید، کار سهل ممتنعی است؛ اغلب تجاری‌بازان به دنبال کپی‌کاری از فیلمفارسی یا این اواخر دنباله‌روی مکتب پویافیلم هستند و اینکه با همان نگاه بکوشی قدری هم استانداردها را جلو ببری، می‌تواند سخت باشد.

#فسیل در اشتراک یک تهیه‌کننده تجاری‌ساز با کارگردان رشدکرده در بدنه سینما، بی واهمه کوششی است برای تجاری‌سازی و رعایت قواعد حرفه ای تولید مناسب پرده عریض.

کریم امینی و ابراهیم عامریان این مسیر را پیموده‌اند و خوشبختانه توانسته‌‌اند در عین جلب مخاطب عام، مخاطب پیگیر را نیز آزار ندهند. این راه ساده-دشوار سال‌ها پیش در اجاره‌نشین‌ها و این اواخر در ایران‌برگر به خوبی به بار نشسته بود.

#فسیل داستان ساده و همه فهم خود را به‌اندازه به سیاست و اثرات شوم آن بر سرنوشت عام پیوند می‌زند و جاهایی خیلی خوب از خجالت توده ای مسلک های شکم سیر ابن الوقت درآمده، آن رنگ به رنگ شدن و عرق‌ریزی در اندرونی برای کسب حس خلق در جهت نجات خلق و ارائه پراحساس رسواییِ چپ که میشود ختنه‌سورون‌خوانی در آن دوران و بیتوته لب‌خط در این دوران…

فسیل چرا میفروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟
فسیل چرا میفروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟

حرفه‌ای گری در پشت صحنه ؛ از دوربین مستندنمای روزبه رایگا که انگ تصویرسازی دهه پنجاهی کار است؛ رایگا در تعامل با کریم امینی این بار کمدی‌نهنگی را تست کرده؛ با قطع ۱۶ شروع می‌کند و سپس قطع ۳۵ غلبه میکند در جهت القای همزمان لحن و تصویر. عبد اسکندری بی خودنمایی پروژه‌های تاریخی، گریم‌های رئال دهه پنجاهی سوار کار کرده و حسن ایوبی تدوینگری که سابقه فراوان در مونتاژ آثار تجاری داشته، به خوبی زوائد را کاسته و امیر توسلی بی ژست تالیف، دوره‌ کرده پاپیولارهای دهه چهل و پنجاه را با ادای احترام به واروژان و چشم آذر.

قلت نماهای بیرونی که کار را آیتمیک‌طور کرده، پوئن منفی می‌گیرد و اسباب خجالت ارگان ها و نهادهای بودجه خوار که در این همه سال حتی نکردند شهرکی برای دهه پنجاه و شصت بسازند و چاره نمی گذارند جز تپاندن نماهای من‌و‌تویی لابلای آیتم‌ها. به این‌ بیفزایید کمبود داستان در نیمه نهایی و آن رقاصی نهنگی عروسی و آن درگیری هزارپایی با منافقین که همچون منصور آب‌منگل در ایستگاه راه‌آهن بناست روی هوا بروند.

باجا و بیجا طنازی های بهرام افشاری و همراهی ایمان صفا و هادی کاظمی و گرمای نیکخواه دمیده میشود و ورود سروقت الهه حصاری و الناز حبیبی نیز رمانس میسازد.  شوخی بی‌تحقیر با شهرام و ابی و سیاوش قمیشی و…حبیب و سلی و دده بالاها و نیشگون افراط و گیر دادن های دهه شصت به دختران و پسران و بعد ماجرای احتکار امروز سلطنت‌طلبان دیروز که مانع اُفت کلوین مخاطب می‌شود.

نقطه عطف همان نمایش رسوایی چپ‌زدگان است و با نمایش سرانجام ترانه‌سرای سگ‌مزه‌دوست که حتی با کائوچو بر چشم باز آستیگمات ذهنی اجازه نمی‌دهد دریابد چه بر سر خلق آورده تا جایی که فریاد قهرمانِ ازکمابرگشته را موجب می‌گردد که: تو چه مرضی داری که همش داری مبارزه میکنی؟ قبل انقلاب مبارزه؟؟ بعد انقلاب مبارزه؟؟

داستان ادامه دارد؟ کمای دوم و بازگشت با احمدی‌نژاد، نوید تولید #فسیل۲ را می‌دهد که امیدواریم به‌مانند #نهنگ۲ در رقص و مزه‌پرانی خلاصه نشود و داستانی پر و پیمان برایش بتراشند حوالی ۸۴ تا ۹۲ و لابد کمای سوم با #تکرار_می‌کنم!

کریم امینی بعد از سه فیلم خیلی خوب همخونی دکوپاژ و ضرباهنگ را درک کرده و زبل‌ ابراهیم عامریان تهیه‌کننده فسیل است که در باد فروش بالای دینامیت و انفرادی نخوابید و به زعم خودش هم تجربه جدیدی کرد و هم برای تجربه‌گرایی از گنده‌های تولید در پشت صحنه سود جست. این کمدی شسته‌رفته می‌توانست در جشنواره بین‌الارگانی فجر۴۱ رونمایی گردد تا لااقل ارگانی‌های خرفت را از مزیت همکاری با گنده‌ها خبردار کند. چه بهتر که اگر قسمت دومی در کار بود سرپرست نویسندگان هم یک سناریست گنده باشد.

مرور فسیل را با یادمان علیرضا استادی نقطه می‌گذاریم که چقدر فهمیده و در باشعوری مطلق نقش رضا صفایی کارگردانی که سه‌سوت فیلمفارسی می‌ساخت را ادا کرده! پیشه‌ی هنری همین است؛ کمتر از پنج دقیقه در فیلم هستی ولی قدر نیم ساعت، ذهن را پروار می‌کنی.

حامد مظفری منتقد سینما و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد سینما و روزنامه‌نگار