1

مدعیات عزت ‌الله ضرغامی در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی⇐ایرانیان از اعراب شکست خوردند چون گرفتار ساختار طبقاتی شده بودند!/آن‌قدر آقازاده و دامادزاده و این‌ها در آن ساختار پُر شده بود که می‌گفتند ما نمی‌توانیم امیدی داشته باشیم که به جایی برسیم!/در ابتدای مسئولیتم در سازمان، مُهر محرمانه را از مستندات مربوط به داریوش فروهر، خسرو گلسرخی، کریم سنجابی و نهضت آزادی برداشتم!/دو جمیله هستند که من عاشق آن‌ها هستم!!/همسرم را از دور دیده بودم ولی به بهانه پخش “محمد رسول الله” به مدرسه آن‌ها رفتم و سوژه(!) را قطعی کردم!/وقتی صداوسیما را تحویل دادم خانواده من واقعا راحت شد!/به آیت‌‌الله مهدوی کنی گفتم شیطان می‌تواند همه را منحرف کند، حتی حاجی بازاری متشرع سریال “میوه ممنوعه” را!!/احساس کردم “شهریار” حق مطلب را ادا نکرده پس پایان‌بندی را تغییر دادم!/مهم نیست {کمال تبریزی} ناراحت شود یا نشود، مهم این بود که این کار باید حتماً صورت بگیرد!!/ با ژیل ژاکوب، دعوا می‌کردم و می‌گفتم صد فیلم تمیز داریم که هیچ یک را به کن‌ نمی‌بری و بعد می‌روی از کوچه پس کوچه فیلم‌های سیاه توقیفی را برمی‌داری؟/همان‌ها که به‌خاطر سیاه نشان دادن ایران، امیر نادری را تشویق کردند وقتی به آمریکا رفت، او را تحقیر کردند!!/احساسم این بود که فیلم “طعم گیلاس” نماینده جمهوری اسلامی نیست ولی ولایتی تماس گرفت که نیاز داریم پرچم جمهوری اسلامی در دنیا بدرخشد!/ده سال متن‌های بیست و سی را خودم می‌خواندم و تائید می‌کردم و ضبط می‌شد!/در دوره دوم که دوباره باید برای سازمان انتخاب می‌شدم خیلی‌ها علیه من پرونده‌سازی کردند، بخش زیادی به خاطر بیست و سی بود!/آن قدر که کروبی به عنوان رییس مجلس به صداوسیما کمک کرد، هیچ رییس مجلسی کمک نکرد! /احمدی‌نژاد برای توسعه صداوسیما خیلی کمک کرد!

سینماروزان: نمی‌توان همه را مرزبندی کرد. دیده‌ام در بین بچه‌های بسیار خوب انقلابی، باسابقه و حزب‌اللهی، وقتی طرف به نتیجه‌ای رسیده و حرفی می‌زند، نابودش می‌کنند! آن وقت نتیجه‌اش چه می‌شود؟

عزت ضرغامی وزیر میراث فرهنگی و رییس اسبق صداوسیما با بیان مطلب فوق در برنامه تلویزیونی “دستخط” اظهار داشت: شهید مطهری می‌گوید ایرانی‌ها از مسلمانان شکست خوردند، به‌خاطر چه بود؟ به‌خاطر این بود که مسلمانان قوی بودند؟ اصلاً این‌طور نبود. نه عِده و نه عُده و نه حتی نیروی ایمان آن‌ها قوی بود، بلکه یک دلیل داشت این‌که ایرانی‌ها، یعنی پدران ما آدم‌های خوبی بودند. شهید مطهری می‌گوید گرفتار نظام طبقاتی بودند، طبقات قفل شده بودند. می‌گفتند مثلا شما که در طبقه روحانیت هستید ویژگی‌هایی دارید که مردم عادی نمی‌توانند در این طبقه بیایند. طبقه پیشه‌وران، طبقه نظامیان، جامعه طبقاتی شده بود و مردم احساس می‌کردند سر کار هستند و قوه رشد ندارند. به تعبیری آن‌قدر آقازاده و دامادزاده و این‌ها پُر شدند که می‌گفتند ما نمی‌توانیم امیدی داشته باشیم که به جایی برسیم؛ لذا وقتی فهمیدند دینی آمده که در مسجد تشخیص نمی‌دهید پیامبر (ص) و آدم عادی کدام است، خود ایرانی‌ها آغوششان را باز کردند و با عشق و علاقه اسلام را پذیرفتند.

ضرغامی ادامه داد: اوایل مسؤولیتم یکی از کارهایی که کردم این بود که درهای آرشیو را باز کردم. من دو تا کار کردم، یکی‌اش این بود که خیلی از بحث‌های آرشیوی ما مُهر محرمانه خورده بود که حتماً دلیلی داشتند. روزهای اول ۵۰ تا ۶۰ مورد از این محرمانه‌ها را در اتاقم نگاه کردم و یک مشاور داشتم که کمک به من می‌کرد، دیدم یک مورد از این‌ها از نظر من محرمانه نیست، همه‌اش قابل پخش بود، مثلاً از دولت موقت که کلی تصویرهای مرحوم بازرگان و کابینه بود. این سنجابی است، این فروهر است…این‌ها ممنوع بود، گفتم این تاریخ کشور است و اتفاقاً اجازه دهید (پخش شود)، این‌ها یک زمانی حاکم بودند، دولت بودند، کشور را اداره می‌کردند. مثلا به یاد دارم می‌خواستیم دفاعیات گلسرخی را پخش کنیم، مستقیم می‌گوید “من مارکسیست ـ لنینیست هستم. ” مشخص است مشکل ایجاد می‌کند، ولی گفتم اتفاقاً باید این کلمه باشد، اتفاقاً در تیزر باید باشد. این آقای گلسرخی کمونیست نیست و هر چه می‌گوید از حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) می‌گوید. یک دلایلی دارد که عمدتاً هم فقر فکری است، آشنا نبودن با اسلام است.

وی گفت: دو جمیله هستند که من عاشق آن‌ها هستم، واقعا نمونه آن را پیدا نمی‌کنم. یکی “جمیله بوپاشا” (از اعضای نهضت آزادی‌بخش الجزایر) که مهمان من در صداوسیما بود. او انقلابی بزرگ الجزایری است که کتاب‌های او در ایرانِ آن زمان خیلی چاپ می‌شد. کتاب جیبی بود و روی موتور سوار بود، خیلی شکنجه شد و شخصیتی رسانه‌ای بود. در دنیا صدا کرد منتها من “جمیله بحیرا” (مبارز الجزایری) را نمی‌شناختم. وقتی الجزایر رفتم گفتند چون شما رییس صداوسیما هستید یکسری ملاقات‌ها برای شما هماهنگ کردیم و امشب ضیافت شام وزیر فرهنگ الجزایر است. من به سفیرمان گفتم این جمیله بوپاشا کجاست؟ ما عاشق کتاب‌های او در جوانی بودیم. گفت یک پیرزنی شده و کسی توجه نمی‌کند، گوشه‌ای زندگی می‌کند و از حکومت هم این‌ها حذف شدند. بعد که رفتم با جمیله بحیرا آشنا شدم. او شاید از نظر من سطح مبارزاتی بالاتر از جمیله بوپاشا داشت، ولی رسانه‌ای نبود و کسی نمی‌شناختش. برای من صحنه اعدامی را که برای او طراحی کردند توضیح دادند. گفت در زندان بودم و حکم من اعدام بود. من را پای گیوتین آوردند. گیوتین از پایین رعب فراوانی دارد. مادرم را صدا کردند و گفتند با مادرت خداحافظی کنید. گفت مادرم که آمد فهمید من چه مشکلی دارم. او مادر است و من دختر او بودم. آمد و چنان مرا بغل کرد و فشرد و گفت چند دقیقه دیگر پیامبر را ملاقات می‌کنید و فاصله شما به خدا نزدیک‌تر می‌شود. خود این جمیله می‌گفت این دو سه جمله مادرم و این‌که مرا در آغوش فشرد، حال من را خوب کرد. مستقیم کنار گیوتین ایستادم که حکم را اجرا کنند.خواندن خاطرات آنان را به همه جوانان توصیه می‌کنم. قصه استعمار، شنیدنی است.

ضرغامی درباره آشنایی با همسرش گفت: من در امور تربیتی فعالیت می‌کردم، در منطقه ۱۶ آموزش و پرورش بودم. همسر بنده هم آن‌جا در امور تربیتی فعالیت می‌کردند. ایشان را از آن دور دیده بودم و انتخاب کرده بودم. یک‌بار به بهانه این‌که فیلم محمد رسول الله را با آپارات ۱۶ به مدرسه آن‌ها ببرم و نمایش بدهم، خود ایشان خبر نداشت، فیلم را پخش می‌کردم، ارزیابی از سوژه کردم و تقریبا قطعی شد و با ایشان مطرح کردم، یعنی فیلم محمد رسول‌الله خیلی کارکردهای مختلفی برای ما داشت.

وی بیان داشت: وقتی صداوسیما را تحویل دادم خانواده من واقعا راحت شد، چون من وقتی به خانه می‌رفتم آرامش نداشتند، دائماً تلویزیون را از این کانال به آن کانال می‌زدم و ساعت یک یا دو نیمه‌شب رییس شبکه را از خواب بیدار می‌کردم و تذکر می‌دادم و اصلاح می‌کردم. خانواده من نمی‌توانست با آرامش برنامه‌ای را تماشا کند.

ضرغامی درباره ماجراهای “میوه ممنوعه” اظهار داشت: علیرغم مخالفت‌ها تشخیص دادم سریال “میوه ممنوعه” باید پخش شود، اما بزرگانی بودند که مخالفت داشتند. مثل آیت‌الله مهدوی کنی! و استدلال هم داشتند. استدلال داشتند. من استدلال ایشان را قبول نداشتم و می‌گفتم شیطان می‌تواند همه را منحرف کند، حتی کسی که مسجدی است، حاجی بازاری و جوان نادان هم منحرف می‌کند. اجازه دهید بپذیریم شیطان خط قرمز ندارد. اگر حرف شما را بپذیریم یعنی شیطان خط قرمز دارد. این قابل پذیرش است؟ مرجع تقلید داشتیم که امام (ره) فرمودند شما در قعر جهنم هستید. از مرجع تقلید بالاتر داریم؟ پس شیطان خط قرمز ندارد.

عزت ضرغامی درباره دخالت در پایان بندی سریال “شهریار” گفت: اصولاً در کارها انجام نمی‌دادم. خودم علاقه‌مند بودم به خصوص در جزییات با سریال جلو بروم و لذت ببرم، ولی خیلی موارد استثنایی پیش آمد که احساس کردم ممکن است چیزی حق مطلب را ادا نکند، حق مردم را ادا نکند و لازم است دخالت کوچکی صورت بگیرد. این کار را در مورد سریال “شهریار” انجام دادم. فکر می‌کنم سریال “شهریار” در آخرین سکانسش باید به مردم می‌گفتیم این شهریاری که می‌بینید، در میدان تبریزی با بسیجیان آمد و لباس بسیجی پوشید و شعر بسیجی خواند و عاشق بسیجی‌ها بود. باید این شهریار را در پلان آخر نشان می‌دادیم. در این سکانس دخالت کردم. بقیه دوستان هم وظیفه خودشان را انجام دادند.

وی درباره ناراحتی کمال تبریزی از تغییر پایان بندی “شهریار” گفت: مهم نیست چه کسی ناراحت شود یا نشود، مهم این بود که این کار باید حتماً صورت بگیرد. والا من تا ابد نسبت به روح شهریار خودم را مدیون می‌دانستم و نسبت به همه تبریزی‌ها و نسبت به همه جوانانی که دوست داشتند شهریار را آن‌طور که بود نشان دهیم. البته ایشان مشکل خاصی نداشت، یعنی فکر می‌کرد خط دراماتیک طوری است که لازم نیست این باشد. عیبی ندارد. این تشخیص ایشان بود. کما این‌که در “سرزمین کهن” هم این اتفاق افتاد. در “سرزمین کهن” آقای کمال تبریزی آن شخصیتی که مورد نکوهش قرار می‌گرفت و با او برخورد می‌شد به اسم بختیاری بود. منظور قوم بختیاری نبود، ولی طوری آن را مخاطب قرار می‌داد که این شبهه پیش آمد قوم بختیاری مورد توهین قرار می‌گیرد؛ لذا دیدید بختیاری‌ها اعتراض کردند و تعدادی به خیابان آمدند و چند شهری که مردم بختیاری بودند، تظاهرات کردند. من فردای آن روز خودم تنها بدون هیچ محافظ و همراهی بدون اطلاع به اهواز رفتم و از هواپیما پیاده شدم و با تاکسی به مسجد سلیمان رفتم. در بازار شهر رفتم که روز گذشته تظاهرات بود از تاکسی پیاده شدم و به مردم گفتم در خدمت هستم و هر چه می‌خواهید به من بگویید.

ضرغامی با اشاره به سال‌های حضورش در معاونت سینمایی بیان داشت: با آقای ژیل ژاکوب مدیر اجرایی کن، دعوا می‌کردم و می‌گفتم صد فیلم تمیز داریم که جشنواره سال ۷۴ بود و هیچ یک را انتخاب نمی‌کنید. تمام کارگردان‌های مشهور در دوره‌ای در دو سالی که بودم فیلم ساختند، لیست را یک‌بار می‌توانید مرور کنید. در کوچه پس کوچه می‌رفتند و می‌گفتند فیلمی سیاه توقیف شده و آن را انتخاب می‌کردند و این را نشان می‌دادند.من منتقد جشنواره‌های خارجی هستم. البته خیلی از فیلم‌های ما رفته و مقام کسب کرده و فیلم خوبی بوده و من این را نفی نمی‌کنم، نگاه من جامع است ولی وقتی آقای کیارستمی چندین بار با من نشست درد دلی داشت و خیلی چیزها از او یاد گرفتم، یکی درباره فیلم آقای امیر نادری بود. من در جایی گفتم این فیلم از کجا آمده و گفت تکذیب می‌کنم، شما چه چیزی را تکذیب می‌کنید؟ آقای کیارستمی به اتاق من آمد و با من صحبت کرد و زمان آقای کیارستمی این را مصاحبه کردم و اعلام کردم و هیچ چیزی نگفته است و شما از راه می‌رسید می‌گویید این حرف‌ها را به یاد نمی‌آورم؟ آقای امیر نادری یک زمانی فیلم “دونده” را ساخت و به جشنواره کن رفت و جایزه گرفت. این فیلم چیزهایی هم دارد، جایزه گرفت. بعدا به آمریکا رفت و فیلم “منهتن” را ساخت که فیلم بسیار سیاه است و بدبختی‌های منهتن را نشان می‌دهد. همان ابتدا هیأت انتخاب رد کرد. اصلاً فیلم را راه نداد، یعنی امیر نادری را تحقیر کردند. خود آقای کیارستمی گفت امیر نادری به من زنگ زد و گفت شما که با ژیل ژاکوب رفیق هستید به او زنگ بزنید و بگویید من امیر نادری هستم، ‌ مثل این‌که حواسشان نبوده فیلم من را رد کرده‌اند. آقای کیارستمی به من گفت من با ژیل ژاکوب صحبت کردم و سفارش امیر نادری را کردم، چون آقای کیارستمی بزرگ این‌ها بود. یک چیزهایی داشت، پُستی درباره ایشان دارم که با عنوان “کارگردان باشخصیت” است. با اعتقاد درباره آقای کیارستمی نوشتم. خاطره‌ای از ایشان بیان کردم. ایشان گفت آقای ژیل ژاکوب به من گفت می‌دانیم و ایشان را می‌شناسیم. گفتم چرا فیلم ایشان را رد کردید؟ اقلاً به بخش مسابقه راه می‌دادید، ولی جایزه نمی‌دادید. گفت نه‌خیر، اشکال این است که این سیاهی‌ها و وضعیت اجتماعی که نشان می‌دهد برای جامعه آمریکا است. اگر درباره ایران بود حتماً به بخش مسابقه می‌بردیم. چطوری باید بیان کنند؟ ناقل این حرف آقای کیارستمی است.

من فیلم‌های خوب قبل از انقلاب را هم قبول دارم. قبل از انقلاب ۷ تا ۱۰ فیلم خوب بود که من عاشق آن‌ها هستم و آنها را قبول دارم، نه این‌که بی اشکال باشد، ولی من قبولشان دارم. قبل از انقلاب فیلم‌های خوب داشتیم، اما تردیدی نیست که بعد از انقلاب اصلا قابل مقایسه نیست. بعد از انقلاب سالی ۱۰۰ فیلم می‌سازیم. چقدر کارگردان برجسته زن داریم، قبل از انقلاب داشتیم؟ چقدر فیلمنامه‌نویس داریم؟ چقدر نویسنده زن داریم؟ قبل از انقلاب ۱۰ مورد هم نداشتیم و الان چهار هزار نویسنده زن رسمی داریم که برخی کتابهایشان تا ۲۰ بار تجدید چاپ شده است. ما به یاد داشته باشیم انقلاب چه کرده است.

ضرغامی تاکید کرد: “طعم گیلاس” تمام نشده بود، نصفه بود. خود مرحوم عباس که با من صحبت کرد برای ارائه به کن و من گفتم آقای کیارستمی این فیلم تمام نشده است، اول باید فیلم تمام شود. بعد ایشان گفت می‌خواهم بقیه را ویدئویی بسازم. من خودم واقعاً احساسم این بود که فیلم “طعم گیلاس” نماینده جمهوری اسلامی نیست. بعدها فهمیدم آن‌ها می‌خواستند جایزه نخل طلای کارگردان کن فقط به آقای کیارستمی داده شود. کارگردان دیگری از ایران هنوز نحل طلای کن را نگرفته است. من واقعاً داشتم همراهی می‌کردم و آقای ولایتی هم تماس گرفت و گفت فلانی، ما نیاز داریم پرچم جمهوری اسلامی امروز در دنیا بدرخشد. از ابتدای انقلاب همیشه شرایط بحرانی بوده است و همیشه برای جمهوری اسلامی شرایط ویژه است. ایشان گفت شرایط ویژه است و وزیر خارجه وقت بود و من هم پذیرفتم. این فیلم رفت و جایزه نخل طلا را گرفت و بعدها در تلویزیون نشان دادم.

رئیس اسبق صداوسیما با اشاره به راه اندازی بیست و سی گفت: متن‌های ۲۰:۳۰ را خودم می‌خواندم و تائید می‌کردم و ضبط می‌شد. ۱۰ سال من تصمیم می‌گرفتم که این خبر برود یا نرود، چون هم می‌خواستم ۲۰:۳۰ تکراری نشود و هم از دهان نیفتد و چاشنی جذابیت و جسارت در آن باشد و خودم تصمیم می‌گرفتم. دست شاگرد می‌دادیم دچار محافظه‌کاری می‌شد. اگر ۲۰:۳۰ تا آخر ۲۰:۳۰ بود به دلیل این‌که نظارت شخصی صورت می‌گرفت و هزینه هم می‌دادم. من درباره ۲۰:۳۰ هزینه‌های سنگینی دادم. در دوره دوم که دوباره باید انتخاب می‌شدم خیلی‌ها علیه من پرونده‌سازی کردند، بخش زیادی به خاطر ۲۰:۳۰ بود.

ضرغامی گفت: باید حرف حق را در همه جا بیان کنیم. بارها گفته‌ام آن مقداری که آقای کروبی رییس مجلس بود به صداوسیما کمک کرد و همراه صداوسیما بود، هیچ رییس مجلسی نبود.

عزت ضرغامی درباره تقابلات با رییس دولت مهرورزی بیان داشت: احمدی‌نژاد می‌گفت در حوالی خانه ما گوشت ارزان‌تر است، ما همه جا گوشت را تهیه می‌کردیم و قیمت همه جا بالا بود. رسانه‌های اصلاح‌طلب هم خیلی به این اختلاف دمیدند. آقای احمدی‌نژاد معتقد بود صداوسیما علیه ایشان است، در حالی‌که ما وظیفه خودمان را انجام می‌دادیم. به طوری که ایشان بارها به رهبری شکایت کردند و رهبری دستور دادند، یک شب جلسه‌ای تشکیل شد و از طرف آقای احمدی‌نژاد آقای کلهر و آقای هاشمی‌ثمره آمدند و از طرف صداوسیما هم من بودم در دفتر رهبری، معاونت بررسی‌ها جلسه تشکیل شد. داوری بین ما کردند، حکمیت صورت گرفت. در نهایت گفتند ۵۰ درصد حق با ضرغامی است و ۵۰ درصد حق با احمدی‌نژاد است. نه سیخ سوخت و نه کباب. دوتایی با هم رفتیم، ولی آقای احمدی‌نژاد نوعاً در جلسه دولت از ما انتقاد می‌کرد و معتقد بود برخی از گزارش‌ها و خبرهای ما ظلم به دولت است و خوبی‌های دولت را نمی‌بینیم و اشکالات دولت را برجسته می‌کنیم برخلاف خیلی‌ها که آمدند و گفتند با آقای احمدی‌نژاد بیشتر رفاقت دارند، واقعا این نبود. البته انصافاً خود آقای احمدی‌نژاد برای توسعه صداوسیما خیلی کمک کردند.