1

فرهادی در گفتگو با رسانه اعراب‌⇐پیشرفت سریع ایران ممکن است به فاجعه منجر شود

سینماژورنال: “فروشنده” اصغر فرهادی که موسسه فیلم دوحه وابسته به شیخه میاثه آل ثانی  دختر پادشاه سابق قطر و خواهر پادشاه فعلی قطر از تولید آن حمایت کرده است(اینجا و اینجا را بخوانید) بعد از دریافت پروانه نمایش داخلی آماده اکران می‌شود.

به گزارش سینماژورنال فرهادی در این فیلم با به‌کارگیری ساختاری “نمایش در فیلم” با یک تدوین موازی در کنار اجرای نمایش “مرگ فروشنده” روایت زندگی دست اندرکاران اصلی این نمایش را به تماشا می‌گذارد.

“فروشنده” چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار شباهتهایی دارد با برخی آثار بهرام بیضایی و از جمله “حقایق درباره لیلا دختر ادریس”(اینجا را بخوانید)، “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم” با این حال فرهادی مدام از غلامحسین ساعدی نام می‌برد و سعی زیادی دارد که اليناسيون(از خود بیگانگی) “مش حسن” در “گاو” و مسخ شدنش به چيزي كه عاشقش است يعني گاوش را با دگرديسي شخصيت يك مرد مهربان به مردي خشمگين و منتقم، به اشتباه يكي بداند…

فرهادی که بعد از بازگشت به ایران هیچ گفتگوی تفصیلی اختصاصی رسمی با رسانه‌های داخلی نداشته به تازگی با یک روزنامه عرب‌زبان به نام “نشنال” چاپ امارات گفتگو داشته است و جالب است که در این گفتگو باز از ساعدی نام برده است.

فرهادی که نمادی از فیلمسازی جریان موسوم به روشنفکر به شمار می رود و همواره سعی کرده در مناسک و ادبیات به عنوان چهره‌ای طرفدار مدرنیته خود را نشان دهد در گفتگو با این نشریه عرب به صراحت از عواقب رفتن به دل مدرنیته، احساس خطر کرده است.

این کارگردان در گفتگو با این روزنامه عرب با برشمردن شباهتهایی که میان نیویورک زمان نگارش “مرگ فروشنده” با تهران فعلی وجود دارد تغییر و تحولات رو به پیشرفت ایران را احتمالی دانسته بر بروز یک فاجعه!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی فرهادی با این رسانه عرب را به نقل از “شرق” ارائه می دهد:

فیلم «فروشنده» اقتباس فوق‌العاده‌ای از نمایش‌نامه «مرگ فروشنده» اثر آرتور میلر است که کارگردان ایرانی، اصغر فرهادی، آن را ساخته. این فیلم که به‌عنوان یکی از رقیبان اصلی برای نخل طلایی، جایزه اصلی جشنواره فیلم کن، به شمار می‌آمد، ماجرای یک معلم و همسرش را روایت می‌کند که به خانه‌شان در تهران حمله می‌شود.

ترانه علیدوستی و شهاب حسینی که همواره در فیلم‌های فرهادی نقش‌آفرینی می‌کنند، در این فیلم نقشی بی‌نظیر از یک زوج را به نمایش گذاشتند که باید تصمیم می‌گرفتند چگونه به این حمله پاسخ دهند.

فیلم‌نامه این فیلم هم اثر فرهادی است و به شکلی نمایش‌نامه در فیلم‌نامه است؛ به این صورت که «مرگ فروشنده» در تئاتر در حال اجراست و صحنه‌های آن موازی با روایت داستان پیش می‌رود. فیلم “فروشنده” بازخوردهای خوبی در جشنواره داشت و درنهایت دو جایزه مهم بهترین فیلم‌نامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آنِ خود کرد.


‌پس از اینکه فیلم «گذشته» را در فرانسه ساختید، چه حسی داشتید وقتی به ایران بازمی‌گشتید و فیلمی به زبان مادری خود می‌ساختید؟
این فیلم قرار نبود ساخته شود. من پروژه دیگری را آغاز کرده بودم که قرار بود در اسپانیا فیلم‌برداری شود و پِدرو آلمودوار تهیه‌کننده اسپانیایی همکاری کند و بازیگران هم اسپانیایی و آمریکایی بودند. همه‌چیز به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه دلتنگ کشورم شدم. خواستم پیش از اینکه روی پروژه اسپانیایی کار کنم، به کشورم بازگردم.
‌کارکردن در ایران نسبت به فرانسه دشواتر بود یا آسان‌تر؟
پس از فیلم «جدایی نادر از سیمین»، کارکردن در ایران به نظرم بسیار آسان‌تر بود، چون با افراد مشتاقی کار می‌کردم که خود را بسیار درگیر کار می‌کردند. این، انجام بسیاری از کارها را برایم آسان کرد. این امکان برایم فراهم شد که بسیاری از مشکلات فیلم‌سازان دیگر را در ایران نداشته باشم.
‌فیلم «فروشنده» قصه عشق، انتقام، بخشش و تئاتر است. صحنه تئاتر نقشی مهم در فیلم دارد و همچنین حضوری زیاد در زندگی‌‌تان… .
پیش از اینکه روی این فیلم کار کنم، در تئاتر مطالعه کرده بودم و انتظار داشتم همه کارم در تئاتر باشد. به‌تدریج برای سینما نوشتم. بااین‌حال به تئاتر حس خوبی دارم. من کارکردن با تماشاگران را دوست دارم و عاشق تجربه انجام این کار با تئاتر هستم و فرهنگ تئاتر را دوست دارم.
‌چرا می‌خواستید به آرتر میلر ادای احترام کنید؟
من به خیلی‌ها ادای احترام می‌کنم. می‌خواستم از نویسنده بزرگ ایرانی، غلام‌حسین ساعدی، که در پاریس به خاک سپرده شده است، هم یاد کنم؛ او آرتر میلر ایران است. غلام‌حسین ساعدی هم به همان اندازه بزرگ است و آثارش شبیه آرتر میلر.
‌تئاتر نقش بسزایی در این فیلم دارد، زیرا نمایش اصلی آرتر میلر در زمینه اجرا می‌شود… .
درحقیقت دو داستان موازی در فیلم وجود دارد. شما «مرگ فروشنده» را در زمینه در حال اجرا می‌بینید و پس از اینکه روایت پیچیده داستان را دریافتید، مرگ فروشنده دیگری را می‌بینید. روایت داستان و روایت تئاتر موازی با هم پیش می‌روند. شخصیت فروشنده‌ای که در پایان فیلم کشف می‌کنید، بسیار نزدیک به ویلی لُمَن، [شخصیت اصلی نمایش میلر] و لیندا [زنِ ویلی] است. برای همین این فیلم داستان در داستان است. آنچه در تئاتر و نمایش رخ می‌دهد، به نظر می‌آید عمیقا برای شخصیت‌های فیلم اتفاق می‌افتد که دنبال‌شان می‌کنید.
‌آیا تطابقی بین تهران و نیویورکِ میلر می‌بینید؟
اگر اول نمایش‌نامه «مرگ فروشنده» را بخوانید، توصیف نیویورک را از زبان آرتر میلر و تغییرات را در شهر می‌بینید. او همه اساس شهر را رو به نابودی می‌بیند و زندگی مدرنی را توصیف می‌کند که در حال شکل‌گیری است و بر افراد و گروه‌هایی تأثیر می‌گذارد که نمی‌توانند خیلی سریع خود را با تغییرات همگام کنند. آنچه در ایران رخ می‌دهد، شبیه به این است – تهران مانند چند سال پیشِ نیویورک در حال پیشرفت است. اما ممکن است به فاجعه‌ای منجر شود، زیرا چنین نوسازی‌ها و نوآوری‌هایی را نمی‌توان صرفا با کنارزدن سنت به دست آورد.
‌به نظر می‌رسد برای این ارزش‌های سنتی، بسیار احترام قائلید… .
ما اعتقاد داریم باید بااحتیاط عمل کنیم و خانواده یک حریم خصوصی است. یک پسر کوچک دوست ندارد خانمی از بستگان درجه اول او لباسش را عوض کند. می‌بینید در کلاس‌های درس فقط پسرها حضور دارند و مختلط نیست. این چیزی است که شما در ایران وقتی بچه هستید می‌آموزید؛ تفاوت بین زن و مرد. من نظرم را دراین‌باره نمی‌گویم و فقط می‌گویم وجود دارد. علاوه بر این حریم خصوصی، مشکل قضاوت دیگران هم هست؛ اینکه دیگران چگونه شما را می‌بینند، بسیار مهم است.