1

عسکرپور بالاخره تأیید کرد⇐ هم پیشنهاد پذیرفتن معاونت سینمایی دولت احمدی‌نژاد را و هم جلسه‌ای که با وزیر ارشاد احمدی‌نژاد داشته!

سینماژورنال: در روزهای بالا گرفتن تقابل خانه سینما و سازمان سینمایی دولت دهم که در نهایت به انحلال خانه سینما منجر شد و البته تمام مدتی که این نهاد تعطیل بود شایعه ای وجود داشت مبنی بر اینکه مدیرعامل آن زمان خانه سینمای یعنی محمدمهدی عسکرپور اولین گزینه دولت دهم محمود احمدی نژاد برای معاونت سینمایی بوده؛ همان معاونتی که بعدها به سازمان بدل شد.

به گزارش سینماژورنال البته که جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی دولت دهم هم یکی دو بار به این موضوع اشاره کرده بود اما عسکرپور کمتر درباره آن حرف زده بود.

حالا اما حدودا دو سال بعد از پایان عمر دولت دهم و راه اندازی مجدد خانه سینما، محمدمهدی عسکرپور در گفتگویی تفصیلی که به بهانه روی آنتن رفتن سریال “نفس گرم” با “اعتماد” داشته هم آن شایعه را تأیید کرده و هم درباره دیدارش با محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم صحبت کرده است.

اینکه می گویند معاونت سینمایی به من پیشنهاد شده، درست است

عسکرپور در پاسخ به این سوال که آیا شائبه اینکه قرار بوده شما معاون سینمایی شوید و از سوی شمقدری هم بیان شده، درست است یا نه می گوید: بله، به من هم در همان مقطع گفته شده بود اما چيزي كه برايم جالب است و از اظهارنظر آقاي شمقدري تعجب كردم اين است كه براي من مثل روز روشن بود كه من نمي‌توانم با دولت دهم كار كنم! بهتر است مثال هم نزنم!

یکی دو جلسه با محمد حسینی صحبت کردیم

وی ادامه می دهد: البته به نظر من آقاي حسيني يك مرد شريف و غيرمسلطي مي‌آمد كه يكي دو جلسه با هم صحبت كرده بوديم و معلوم بود كه نمي‌تواند اداره كند كه در ادامه هم اين موضوع را ديديم. اساسا اختلاف ما با آقاي شمقدري به اين موضوع برنمي‌گردد. زماني مي‌توان اين حرف را زد كه من علاقه داشته باشم در سيستمي باشم، آن‌هم در دولت دهم كه اصلا اين طور نبود. اگر چنين شرايطي بود مطمئنا من ترجيح مي‌دادم چهار سال خارج از ايران زندگي كنم، اما چنين اتفاقي برايم نيفتاد.

كار در آن دولت مي‌توانست لكه ننگي براي فعاليت حرفه‌اي من باشد

محمدمهدی عسکرپور با صراحت بیشتر خاطرنشان می سازد: واقعيت اين است كه من الان با صراحت مي‌گويم، چون آن زمان نمي‌توانستم. كار در آن دولت مي‌توانست لكه ننگي براي فعاليت حرفه‌اي من باشد. آقاي شمقدري اين حرف‌ها را از اين جهت زدند كه دعوا را بكشند به اين سمت كه كسي مي‌خواست در اين سمت باشد، اما چون نشد، حالا دلخور و ناراحت است و چنين مي‌كند. همان زمان اين را گفتم كه آقاي حسيني در بسياري از جاها عدالت را زير پا گذاشت و من به عنوان كسي كه هنوز با هم سلام و عليكي داريم، از ايشان درخواستي داشتم؛ آن هم اينكه كپسولي و خلاصه دو جلسه خودتان را با ما بگوييد. يعني همان جلسه‌اي كه آقاي حسيني هنوز از مجلس راي اعتماد نگرفته بود و پيش از قطعي شدن وزارتش جلسات مختلفي را در دانشگاه پيام نور برگزار مي‌كرد.

جلسه با وزیر ارشاد احمدی نژاد

این کارگردان درباره دیدار با وزیر ارشاد احمدی نژاد بیان می دارد: روزي كه{حسینی} با ما قرار صحبت داشت، من تقاضا كردم اعضاي هيات‌مديره و رييس سه صنف هم حضور داشته باشند و مي‌توانند شهادت بدهند. پيش از جلسه دوستان به من گفتند كه اگر ايشان پيشنهادي به شما دادند، رد نكنيد، همانجا من گفتم كه در اين جلسه مطلقا درباره گزينه معاونت سينمايي حالا هركسي كه مي‌خواهد باشد ما صحبت نمي‌كنيم. ما اينجا آمده‌ايم كه درباره برنامه‌ها حرف بزنيم. اينكه ما برنامه‌اي داريم و اين برنامه مورد علاقه ما است اگر خواستيد از اين برنامه استفاده كنيد و اگر هم نخواستيد عيبي ندارد، برنامه‌تان را اعلام كنيد كه به نقطه‌اي برسيم و مطلقا وارد مصداق نشويم. آن جلسه همچنين شد و فقط درباره برنامه‌ها صحبت كرديم.

در شب بعد هم جلسه ای گذاشتند و درباره مصداقها صحبت کردند

عسکرپور ادامه می دهد: شب بعد جلسه ديگري ايشان با دوستان ديگري داشتند كه اخباري كه به من رسيد مبني بر اين بود كه تنها چيزي كه درباره آن صحبت نشده بود برنامه بوده است و در آن جلسه فقط درباره مصداق‌ها صحبت شده است كه چه كسي بيايد و چه كسي برود بهتر است؛ نتيجه همان جلسه شده بود آقاي شمقدري. بعدتر هم خود آقاي شمقدري اعلام كرد كه من فهميدم آقاي حسيني مي‌خواهد اين كار را بكند (عسکرپور را انتخاب كند) و اين گونه انحراف بزرگي در سينما ايجاد مي‌شد و براي همين هم من گفتم كه من از خودم مي‌گذرم حالا كه اين طور است و اين سمت را قبول مي‌كنم.

واقعا بعضي وقت‌ها به خدا دلم مي‌سوزد براي اين بنده خدا (آقاي شمقدري)

این کارگردان سپس با لحنی تحقیرآمیز درباره شمقدری می گوید: البته واقعا بعضي وقت‌ها به خدا دلم مي‌سوزد براي اين بنده خدا (آقاي شمقدري) . بعضي از همكاران ما نه مي‌توانند فيلمساز موفقي باشند و نه مدير موفقي، هم دوست دارند اين باشند و هم دوست دارند آن باشند، ولي نه اين مي‌شوند و نه آن. گاهي اوقات بيشتر آدم دلش به رحم مي‌آيد تا اينكه بخواهد اينها را يك موجود جدي در نظر بگيرد. هرچند كه رفتارهاي جدي و غيرمترقبه هم از خودشان بروز مي‌دهند ولي به نظرم واقعيت اين است كه آنقدر جدي نيستند كه ما تلقي مي‌كنيم.