1

سینمامتروپل(محمدعلی باشه آهنگر/حامد حسینی)؛ فیلمِ زرین!

سینماروزان/کیوان بهارلویی:

+افتتاحیه دل انگیز از روزهای بی‌خبری و دوران #بر_باد_رفته‌بازان یادآور سینماپارادیزو

+مستند در درام؛ هم درباره ادامه عشق به سینما در دوران جنگ و هم حاشیه‌نگاری بر فراز و فرودهای مستندسازان آماتور جنگ

+طنازی های درگرفته بر سر سانسور فیلم‌های در حال نمایش برای رزمندگان

-قوم و خویش کارگردان در نقش مکمل؛ بازی خوب و روان و مسلط به لهجه

+غول‌‌های پشت صحنه همه هستند از علیرضا زرین‌دست مدیر فیلمبرداری، رحیم عرب‌امینی مدیر تولید، طراح صحنه عباس بلوندی، محسن روزبهانی جلوه‌های ویژه، عباس رستگارپور صدابردار و…

+رحیم عرب‌امینی سالها بعد از سگ‌کشی بار دیگر کمک کرده به جمع شدن موثر یک بیگ‌پروداکشن.

+قاب های دل انگیز از همه جا و در همه حین، چه در مقر، چه فرمانداری، چه هور و چه پساهور و…؛ حاصل کار علیرضا زرین‌دست که نوعی هماهنگی میزانسن و رنگ و نور در نماهای داخلی و خارجی رقم زده.

+در هنر زرین همین بس که تک تک نماهای تاریک سینمای مخروبه را به‌قدر نماهای کارت پستال‌ی طبیعت جنوب، چنان درست لنزگذاری کرده که ارجحیت یکی به دیگر حقیقتا دشوار است. مصداق میخواهید در انبوه باران‌های دوش‌طور این‌ دور و بر فقط یک سکانس سراندن آب باران روی شیشه ماشین چه رئال شده!

+داستان پردازی برمبنای دیده های عینی از جنگ به جای تمرکز بر شنیده ها که آفت ثریا و باوارده و… بود

+آهنگر شانس خود را در طنز هم آزموده و گرمای جنوب را خوب پیوند زده با طنازی

+حرکت بین کمدی و جدی بی لودگی

+پیشبرد همزمان عشق به معشوقه کودکی و عشق به سینما بدون تداخل

+هومن برق‌نورد بعد از #ملکه باز هم یک شاه‌نقش رو کرده؛ لایق سیمرغ

+قرارگیری بازیگر حرفه‌ای در سوراخ سنبه‌ها تا حد ممکنی باعث شده یکتایی گریبانش را نگیرد.

+کوتاه و موثر از شهاب عسکری بدمن ی که به اندازه قدر ندید

+چه همراه شده کاراکتر متناقض سرممیز #صرافت با رفتارهای بازیگرش؛ سلحشور آژانس! صرافت رادیوهای خارجی را گوش می‌دهد و مدام می‌گوید دروغ است!

+به اوج رساندن فیلم با شکل گیری مضحکه ممیزی انواع و اقسام فیلم‌ها برای تکه پاره کردن آنها در عین ادای دین به بهروز و ناصر و پوری و…

+جان‌دارترین سینماپارادیزو ی ایران پس از ناصرالدین شاه اکتور سینما

+هر جا که به جنگ می‌رسد بی حس و با اطمینان پلان می‌گیرد

+ بدل کردن سینما به مأمن اسرا و زخمیان جنگ؛ تبدیل پرده سینما به پارچه پانسمان. -چه شبیه است به توجیهات ارشاد مدیران برای حفظ سینما!

+تنها فیلم بیش از دو ساعته جشنواره که نه تنها آزار نمی‌دهد بلکه از ابتدا تا انتها جذابیت دارد

+پایان نهایی: اجرای هنرمندان جنوبی بر سر متروپل فروریخته!

دیالوگ
–برادران مارکس؟ کمونیستی ه؟

–سینما مخالف‌خون زیاد داره

–برادران آب منگل یعنی همان ساواک که به دنبال تحقیر طبقه محروم است

–این کجا همون آبادان ه که ما توش زندگی می‌کردیم؟

سکانس

–اکران پدرخوانده و کازابلانکا و قیصر برای ممیزان و تفسیر و تأویل های غریب سرممیز

–نمایش نسخه اصلاحی قیصر که به جای تیتراژ ابتدایی، انیمیشن های دوبعدی قرار گرفته درباره عقبه قیصر و فرمان و…

سوتی
–اعلان صافکاری با شماره موبایل روی دیوار آبادان ابتدای جنگ

پرسش؟
–تنها محصول قابل تأمل فارابی در جشنواره پیش‌رو که حاصل گماردن متخصصان در جای خود. زرین‌دست و بلوندی و عرب‌امینی و رستگارپور با هدایا آهنگر داستانی هزاران بار تکرار شده از عشق به سینما را مناسب پرده عریض کرده‌اند بلکه مدیران بفهمند چاره کار رشد فقط و فقط سپردن کار به متخصصان است

پیامد؟
–نفوذ مزدوران تا بیخ گوش فرماندار را چه خوب عیان کرده! امید به عیان شدن نفوذی‌های بیخ گوش ارگان‌های متمول سینما!

فیلم سینمامتروپل
فیلم سینمامتروپل