1

«سدّمعبر»⇔فریاد بی‌پشتوانگی جوانانی که آقازاده نیستند!

سینماروزان/ورتا چمانی: «سدمعبر» نشان داد که موفقیت فیلم قبلی محسن قرایی «خسته نباشید» که در یک همکاری مشترک با افشین هاشمی ساخته شده بود اتفاقی نبوده است.

قرایی کارگردانی است که آدمهای داستانش را می شناسد و از آن مهمتر اینکه توانایی تصویرسازی دقیق و کاملی از واکنش آدمها نسبت به بحران را دارد. این تصویرسازی هم چون کاملا متأثر از اجتماع بیرونی روایت می شود و نه منطبق با تصورات ذهنی کارگردان، وجهی رئالیستی به «سدمعبر» داده است.

«سدمعبر» نام سعید روستایی کارگردان «ابد…» را به عنوان سناریست دارد و به نظر می رسد درگیریهای پیاپی ای که کاراکتر اصلی تجربه می کند کاملا برآمده از علاقه سعید روستایی به ایجاد فضایی پرتنش در درام است اما مزیت کارگردانی قرایی آن است که نمی گذارد تصویرسازی تنش به نوعی پورنوگرافی شکنجه برسد.

دقیقا در همین روند است که کاراکتر اصلی فیلم مدام مجبور به درگیری و دست به یقه شدن با دیگران می شود اما این درگیریها به جای آن که حوصله سربر و تکرار مکررات شوند به تکه هایی خرد از پازلی بدل می شوند که بناست شخصیت اصلی فیلم و در مرتبه ای بالاتر طبقه گرفتاری که شخصیت به آن متعلق است را تصویرسازی کند.

گرفتاریهای مالی آدمیان روزگار معاصر در بسیاری از فیلمها و سریالها نمایش داده شده اما در «سدمعبر» این گرفتاری را در کنتراست با شعار «تلاش برای آدم بهتری شدن» می بینیم؛ شعاری که از خانواده تا میکروفن ها مدام از آن دم می زنند ولی در طرف مقابل رفاری کاملا متضاد با این شعار در دل اجتماع می بینیم.

نتیجه منطقی این تعارضات در سکانسی عرضه می شود که کاراکتر اصلی -با بازی درست و بی اغراقهای مرسوم حامد بهداد- در میانه بلواری در مرکز شهر و در برابر گلایه های خواهر و شوهرخواهرش که مدام از او می خواهند که به خیر و صلاح همسر فکر کند بی پشتوانه بودن خودش در اجتماع را فریاد می زند!!! پشتوانه در اینجا فقط به معنای داشتن یک موقعیت شغلی دارای حاشیه امنیت است و سرپناهی که مدام به واسطه آن مجبور نباشی غرولند بشنوی یعنی همان دردی که بخش عمده ای از جامعه جوان کشور از آن رنج می برند.

«سدمعبر» می تواند تصویری کامل از اوضاع امروز بیشتر از 70 درصد جوانان ایرانی را پیش روی مسئولان مملکتی بگذارد. 70 درصدی که به دلیل آقازاده نبودن و نداشتن مناسبات خاص، در حال له شدن میان چرخهای زبر مناسبات اقتصادی نادرستی هستند که باعث شده فقط 30 درصدجامعه رفاهی کامل داشته باشند و مابقی بخصوص جوانترها حتی نتوانند بعد از سالها کار کردن مالک خانه ای باشند که در آن زندگی می  کنند.

این تصویر می تواند بهترین آینه از اجتماع، پیش روی دولتمردانی باشد که مدام از کوشش برای حل مشکلات بدنه جامعه می گویند اما در عمل فقط و فقط اختلاف طبقاتی است که روزبروز بیشتر می شود و دردها را افزون می کند.