1

روایت مدیر پردیس کوروش از حضور در برابر کاخ سفید و برخورد با پلیس واشنگتن+عکس

سینماروزان: امیرشهاب رضویان فیلمساز سینمای ایران که مدتی مدیریت پردیس کوروش را هم برعهده داشت اخیرا مقابل كاخ سفيد در واشنگتن، مجموعه‌ای از نقاشی‌هایش را با موضوع «صلح و دوستی» به نمايش گذاشت و در روزهایی که نزدیک ١١ سپتامبر بود، با این عمل ‌از دوستی با مردم جهان سخن گفت.

به گزارش سینماروزان رضویان در گفتگویی که با “شرق” داشته درباره روند برگزاری این نمایشگاه خیابانی در برابر کاخ سفید و همچنین برخورد پلیس واشنگتن توضیحاتی داده است.

متن کامل توضیحات وی را بخوانید:

در جاهای مختلف چادر زدیم

سال‌ها بود که آرزوی یک سفر زمینی به آمریکای شمالی را داشتم. سه سال گذشته را به صورت تمام‌وقت درگیر راه‌اندازی و مدیریت پردیس سینمایی کورش بودم؛ امسال اواسط تابستان که مسئولیتم سبک‌تر شد، مرخصی گرفتم و با نقی جلاده، از دوستان دوران نوجوانی که از سال ٥٨ تا ٦٢ با هم در دبیرستان ابن‌سینای همدان درس می‌خواندیم و بیست‌وچندسالی است مقیم تورنتو است، قرار سفر را گذاشتیم.

در تورنتو چند روزی درگیر نمایش فیلم «یک دزدی عاشقانه» در سینما «یورک» بودم و بعد از اتمام اکران، لوازم سفر را آماده کردیم. چادر، کیسه‌خواب، زیرانداز، اجاق و لوازم آشپزی، یخدان و سایر ملزومات سفر را تهیه کردیم و از تورنتو با یک خودرو سواری به راه افتادیم. از مسیر مونترال؛ وارد استان ورمونت آمریکا شدیم و از مسیر ساحل شرقی آمریکا به سمت جنوب شرقی راه افتادیم.

قیدی برای اقامت نداشتیم و در جاهای مختلف چادر زدیم، کلبه اجاره کردیم، در هتل‌های متفاوت اقامت کردیم یا به خانه دوستانی که می‌شناختیم، رفتیم. سفری پرماجرا که در آن با آدم‌هایی آشنا شدیم که زبان مشترک‌مان هنر بود و سفر. مجموعه نقاشي‌هایم را در مکان‌های متنوعی از جمله مقابل موزه هنر فيلادلفيا، مقابل موزه هنرهاي مدرن نيويورك، خيابان پنجم منهتن، منطقه چلسي نيويورك، منطقه جنگلي نيوجرسي و منطقه جنگلی ویرجینیا، به نمایش گذاشتیم و روز اول مهر با همكاري انجمن دانشجويان ايراني دانشگاه پنسيلوانیا، نمايشگاه را در گالري پترسون دانشگاه پنسيلوانيا افتتاح کردیم که مورد استقبال دانشجويان و علاقه‌مندان ايراني و غيرايراني شهر استيت كالج مواجه شد.

هم‌زمان فيلم «ميناي شهر خاموش» در يكي از سالن‌هاي اين دانشگاه به نمايش درآمد و پس از آن، به گفت‌وشنود با حاضران درباره نقاشي‌ها و فيلم‌هايم پرداختم.  «سفرنامه» برادران امیدوار را خوانده‌ام؛ اما سفر من بسیار کوچک‌تر از کاری است که آنها انجام داده‌اند. شاید در آینده مرتکب چنین تجربه‌ای هم شدم!

شکل سفر من برای شهروندان آمریکایی جذاب بود
برای آمریکایی‌ها نقاشی‌ها جالب بود، درباره جزئیات نقاشی‌ها و سمبل‌ها و معانی آنها زیاد سؤال می‌کردند و وقتی می‌فهمیدند از ایران آمده‌ام، موضوع برایشان جالب‌تر می‌شد. آدم‌هایی که تا امروز ملاقات کرده‌ام، همه بسیار دوست‌داشتنی و مهربان بوده‌‌اند؛ از رفتارهای نژادپرستانه مدل «دونالد ترامپ» که این روزها جامعه روشنفکر آمریکا بسیار نگران انتخابش است، چیزی در مردم عادی ندیدم.

شکل سفر من و موضوع صلح و دوستی نقاشی‌ها، برایشان جذاب است و برخلاف شعارهای ضدایرانی بعضی از دولتمردان آمریکایی، مردم عادی کمترین مشکل را با ما و کاری که می‌کردیم داشتند.

امیرشهاب رضویان در آمریکا
امیرشهاب رضویان در برابر کاخ سفید

نمایشگاه در برابر کاخ سفید
{درباره چرایی برگزاری نمایشگاه مقابل کاخ سفید} ارتباط خاصی با «برجام» ندارد، من به عنوان یک هنرمند ایرانی با هزینه شخصی‌ام دارم سفر می‌کنم؛ دلم می‌خواست جلوی کاخ سفید نمایشگاه داشته باشم، چیزی شبیه ماجراجویی! سال‌ها پیش مردی معلول سوار بر «ویلچر» به نام فیلیپ را جلوی کاخ سفید دیده بودم که از سال ١٩٨١ آنجا چادر زده و علیه بمب‌های هسته‌ای شعارهایی نوشته بود؛ دلم می‌خواست تجربه‌ای مشابه او داشته باشم، به واشنگتن که رسیدیم، تابلوهای نقاشی را با کمی تردید مقابل «کاخ سفید» بردیم، روزهای نزدیک به «١١ سپتامبر» بود و لحظه‌ای که رسیدیم، محافظان «کاخ سفید» شاید به دلیل حساسیت‌های امنیتی، با رفتاری نسبتا خشن، مردم را از نرده‌های کاخ دور می‌کردند و به آن سوی خیابان می‌فرستادند.

با دیدن رفتار جدی نگهبان‌ها، تردید کردم تابلوها را بچینم یا نه؟ بعد با خودم گفتم یک بار یک نقاش ایرانی توانسته با نقاشی‌هایش به مقابل کاخ سفید بیاید و با مردم آمریکا از صلح و دوستی بین ملت‌ها بگوید، پس نباید این موقعیت را از دست بدهم. با نقی تابلوها را در پیاده‌رو مقابل کاخ سفید چیدیم و سعی کردیم با نگهبان‌ها و پلیس‌ها چشم‌درچشم نشویم، خوشبختانه کم‌کم به حضور ما هم مثل «فیلیپ» که آن روز خوشبختانه آنجا بود، عادت کردند یا شاید ما را نادیده گرفتند.

رویارویی با پلیس

فقط بعد از ساعتی که از شروع نمایشگاه گذشته بود و داشتم با یک خبرنگار صحبت می‌کردم، متوجه پلیسی شدم که در چند قدمی‌ام ایستاده؛ صحبتم که تمام شد پیش آمد، انتظار داشتم در بهترین حالت، دستور جمع‌آوری تابلوها را بدهد یا برای سؤال‌وجواب ما را به دفتر پلیس ببرد؛ اما بسیار مؤدبانه پیش آمد و پرسید آیا تابلوها را برای فروش گذاشته‌ای؟ که پاسخم منفی بود و ادامه داد مشکلی نیست کارت را ادامه بده و رفت، در اینجا بود که بعد از یکی، دو ساعت نگرانی نفس راحتی کشیدم و با آرامش پشت تابلوها ایستادم.