1

رادیو چاره‌ای نداشت جز قطع صدای باران؟!

سینماژورنال/مهدی کشاورز: سیمرغ باران کوثری به خیلی‌ها چسبید! نه فقط به خاطر بازی چشمگیر و آگاهانه اش در فیلم “کوچه بی نام” که بازیهای او و فرهاد اصلانی داستان مستعمل و تکراری فیلم را تحت الشعاع قرار می داد بلکه بخاطر نمایندگی باران از نسلی متفاوت.

باران نماینده ای‌است از نسل جوانان متعلق به “عصبانی نیستم” توقیفی، دیالوگش از اکران جشنواره فجر پارسال در ذهنمان مانده: وطنمونه ، مملکتمونه کجا بریم؟!

باران یک بار دیگر نقش مقابل یک دانشجوی ستاره دار را در فیلم توقیفی دیگر یعنی “قصه ها” ایفا میکند، سکانس ده دقیقه ای از دیالوگهای آتشین پینگ پنگی در فضای بسته یک اتومبیل ون! سکانسی به یاد ماندنی…

باران کوثری فیلم “من مادر هستم” و آن لحظات قبل از اعدام… همه لحظات ملتهب این فیلم…

به‌حق ترین جایزه جشنواره محافظه کار

در جشنواره ای که همه چیزش خنثی و محافظه کارانه پیش رفت این یکی از به حق ترین پروازهای سیمرغ بود و رادیو چاره ای نداشت جز قطع صدای باران موقع دریافت جایزه! این بغض باید خفه شه…

سیمرغ بلورین خفه ترین فریاد اهدا می شود به باران کوثری برای همه لحظات حضورش در سکانسهایی که در وجدان خواب آلود مسئولان فرهنگی خاک می خورد!