1

داداشِ “نتانیاهو” با کیف جادویی در تهران!!!

سینماژورنال/حــــامد مظفـــری: واقعا معلوم نیست وقتی کارگردانی مثل بهروز افخمی بناست بر روی سوژه ای حساس نظیر ترور شهدای هسته ای کار کند چرا این کار را با کمترین پیش تولید و از آن بدتر کمترین کار بر روی فیلمنامه اش انجام میدهد؟

تازه اصرار هم دارد که فیلم را به جشنواره برساند و از آن طرف دست اندرکاران جشنواره هم در بخش مسابقه برایش فرش قرمز پهن می کنند.

شاید اگر “روباه” را یک فیلم اولی می ساخت یا حتی علیرضا برادر بهروز آن را در فرمت تلفیلم برای پخش در سیما آماده می کرد این کیفیت نازل آن قدرها به چشم نمی آمد اما وقتی پای بهروز افخمی که تجربه های خوبی مانند “روز شیطان” و “عقرب” را در ژانر ماجرایی دارد به میان می آید و البته جشنواره فجر منتظر اتمام تولید “روباه” می ماند توقعتان یک تریلر ماجرایی درجه یک است.

البته که نیاز اصلی تریلرسازی هم داشتن فیلمنامه ای است که قبل از هر چیز بتواند هیجان را به مخاطب تزریق کند؛ هیجانی که در لحظه به لحظه فیلم وجود داشته باشد تا مخاطب را به وجد آورد و او را پیگیر ادامه داستان کند اما “روباه” فقط نام تریلر را عاریه گرفته است.

آقای افخمی! یعنی در اسرائیل فقط و فقط نتانیاهوست که با مشکل دارد؟

افخمی در پرداخت داستان فیلم چنان شعاری و گل درشت پیش رفته که کمترین نگرانی برای سرنوشت کاراکترها برای مخاطب شکل نمی گیرد. از ابتدای کار تلاش بر آن است که قدرت نیروهای امنیتی ایران به رخ کشیده شود اما برخلاف آثار شاخص جاسوسی که با تصویرگری قدرت بالای بدمنها پیش می رود تا بواسطه آن قدرت طرف مقابل دوچندان دیده شود در “روباه” مدام بلاهت جاسوس و البته حماقتهای پیاپی ای که از وی سرمیزند است که دیده می شود.

فارغ از عدم رعایت قواعد ژانر، “روباه” مشکلات متنی فراوان هم دارد. افخمی جاسوس اسرائیلی فیلم خود را برادر نتانیاهو معرفی کرده و مرتب در طول فیلم سعی دارد بر این مساله تاکید کند که این جاسوس هیچ ربطی به موساد ندارد و برنامه هایش را منفک از موساد پیش می برد.

این تاکید چه معنایی دارد جز آن که مشکل اصلی ما نه دستگاه جاسوسی اسرائیل که آدمهایی منفک از این دستگاه هستند؟ یعنی بهروز افخمی می خواهد بگوید در اسرائیل فقط و فقط نتانیاهوست که با ما مشکل دارد و بقیه، نه!

لمپنی که قهرمان فیلم شده است

آیا اینکه افخمی بجای اینکه قهرمان اصلی فیلم خود را یکی از نیروهای اطلاعاتی ایران قرار دهد جوانی لمپن که مرتب غر می زند و مدام فحش می دهد و بعضا لودگی هم می کند را به جوان اول فیلم خود بدل می کند و البته روایت را با تمرکز بر حضور او پیش می برد یک کم لطفی بزرگ در حق نیروهای اطلاعاتی ایران نیست؟

و آیا نمی شد با محوریت یکی از پرونده های واقعی که توسط نیروهای اطلاعاتی ایران به نتیجه رسیده و با محوریت یک نیروی اطلاعاتی حرفه ای ایرانی داستان پردازی کرد؟

ای کاش پرونده شهید علیمحمدی را مرور می کردید

راحتترین و در دسترس ترین پرونده میتوانست ماجرای ترور شهید مسعود علیمحمدی باشد؛ همان استاد دانشگاهی که پنج سال قبل توسط یک فریب خورده ایرانی که تحت نظر نیروهای موساد دوره دیده بود ترور شد و البته که اعترافات تروریست نیز بار داستانی خوبی برای یک تریلر داشت.

اما افخمی بجای رفتن به سراغ چنین نمونه های در دسترسی، یک جوان لمپن موتورسوار را کنار برادر نتانیاهو قرار داده و البته در حاشیه ماجرا نیز نیروهای امنیتی را قرار داده که به کنترل اینها بپردازند.

شاید اگر تصویرسازی برادر نتانیاهو هم رئالیستی تر بود فضای کار جذابیت برانگیزتر می شد اما عدم شناخت کارگردان از چنین شخصیتی و یا شاید هم بی حوصلگی برای پرداخت کاراکتر موجب شده این بدمن که با کیفی جادویی در تهران تردد میکند و دسته دسته دلار به این و آن میدهد بجای اینکه نمادی باشد از یک جنایتکار صهیونیستی به کاریکاتوری بدل میشود که به محض ورود به قصه، مخاطب آماده خندیدن می شود.

طعنه های شانه تخم مرغی

افخمی کمترین وقت را برای نگارش متن قرار داده و با سهل انگاری تمام فیلم را کارگردانی کرده و بجایش به سبک کمدیهای شانه تخم مرغی، اثرش را پر کرده از طعنه زنی به این و آن. این طعنه زنیها از احمدی نژاد گرفته تا سران پویافیلم را شامل می شود و به جماعت بازیگران رسیده و حتی فیلمی چون “شیار143” را هم دربرمیگیرد بدون اینکه کمترین نقشی در پیشبرد درام داشته باشد.

حرمت سردار را حفظ می کردید

از آن بدتر در جایی از فیلم که افخمی از زبان یکی از ماموران اطلاعات بناست از قدرت دفاعی ایران بگوید چنان دیالوگهای کلیشه ای و شعاری را مطرح میکند که حتی حرمت شخصیتی چون سردار سلیمانی که در اینجا از او نام برده شده هم زیر سوال می رود.

دی.وی.دی “روباه” را با خود به کانادا ببرید

عاجزانه از بهروز افخمی خواهشمندیم که پرونده اکران سینمایی “روباه” را با همین نمایشهای جشنواره ای اش ببندد چون اگر این فیلم به اکران عمومی درآید مطمئنا خاطره خوبی که مخاطبان از آثاری چون “عروس”، “شوکران” و “سن پطرزبورگ” دارند خدشه دار شد.

افخمی اگر به سخن ما اعتماد ندارد در سفر بعدی اش به کانادا دی.وی.دی “روباه” را با خود برده و برای چند کانادایی نشان دهد؛ نظر آنها حتما وی را مجاب خواهد کرد که این فیلم را برای همیشه در آرشیو قرار دهد.