1

خروجی ملموس تازه‌ترین اظهارات مسعود کیمیایی⇐این یک هشدار است که حاشيه‌سازان، متن را بسازند!/چرا جايي نيست که پايمان را دراز کنيم و نفس راحتی بکشيم و بگوييم “شد”؟؟!/تکنوکرات‌ها کانون تفکر را از دست روشنفکران گرفته‌اند!/تکنوکرات وقتي مي‌خواهد خانه روشنفکر را اجاره دهد، اگر ببيند قيمتش مناسب است، براي خودش سند مي‌زند!/برآيند شيفت ما از روشنفکر به تکنوکرات، وضعيت امروز سينماي ايران است!/تکنوکرات‌ها با خودشان پول آورده‌اند و به‌راحتی سينما را مهندسي می‌کنند و عجيب‌تر اينكه به‌راحتي هم آدم‌ها را بزرگ يا کوچک می‌کنند!!/زمانی ۲۰ امضای هنری کافي بود که روي قوه قضا تأثير بگذارد ولی حالا…

سینماروزان: مسعود کیمیایی تازه‌ترین فیلمش را باز با تکیه بر چاقو و انتقام‌گیری شخصی ساخته ولی نمادگرایی تنیده شده در جای‌جای فیلم و بخصوص شکل‌دهی به فینال داستانش در مرکز سوداگری ناف پایتخت موجب شده “خون شد” یکی از به‌روزترین آثار سال اخیر سینمای ایران باشد.

تصویری که کیمیایی از درهم‌تنیدگی اقتصاد با سیاست‌بازی این دوران در “خون شد” ارائه داده، در تازه‌ترین گفتگویش که با احمد غلامی در شرق انجام شده نیز پدیدار است.

مسعود کیمیایی با تعریض به نقشی که حاشیه‌نشینان در تحولات اجتماعی این سالها داشته‌اند اظهار داشت: اگر بتوانيم بفهميم داشته‌هاي‌مان چيست و اينكه توان و نيروي‌شان کجاست، در تفکر ما تأثير فراوان خواهد گذاشت و اين نشت مي‌کند و نقب مي‌زند به ادبيات، ‌شعر، نقاشي و خيلي از هنرها و حتي به پاشويه هنرها؛ مثلا حومه شهر همين‌طور كه از خانواده‌ها و آدم‌هاي جدید از کوچنده‌ها، مدام ورم مي‌کند و وارد متن مي‌شود. دنبالش برويم، مي‌بينيم متن خطرناک مي‌شود. اگر حاشيه‌سازان متن را بسازند، اين يک هشدار است. اگر سراغ پيدا‌کردن اصل‌ها برويم و نهراسيم، به اين بهانه که قديمي شده‌اند، هيچ موضوع قديمي‌اي نداريم؛ موضوعي در جهان نيست که با حرکت مترقي جهان هم‌صدا و همسو نباشد. هيچ چيزي به جا نمي‌ماند. شعر و سياست جا مي‌ماند؟ نه، آدم‌ها جا نمي‌مانند.

کیمیایی ادامه داد: تفکر انسان‌ است که جا مي‌ماند. تو اگر بخواهي اين را بگويي، محکوم به گفتن يک ظاهر قديمي مي‌شوي که هرچه هست در همين ظاهر قديمي است و اينكه ظاهر قديمي به وجود نمي‌آيد، مگر با باطن قديمي. اين باطن قديمي مي‌تواند ما را به جاهاي خيلي آفتابي و پاکيزه پرتاب کند؛ چون زير پايت تاريخ است، نه حرف و تئوري. پاشويه هنر، همان حاشيه‌نشينان هستند که در جامعه ما پاشويه مي‌شوند. اگر همه چيز در اين پاشويه بيفتد و برود، چيزي از آن نمي‌ماند. اين را بايد دريابيم؛ نه اينكه من دريابم، بايد گفته و دريافته شود. اصلا شوخي نيست. ما خيلي رها شده‌ايم؛ جايي نيست که پايمان را دراز کنيم و قرص نفس بکشيم و بگوييم شد؛ اين روزها همه‌اش گفته‌ايم نشد

این کارگردان ۷۸ساله افزود: حاشيه خيلي زود وارد متن مي‌شود و به‌شدت آسيب مي‌زند؛ چون پايه و اساسي ندارد. میهماني است که با خودش هيچ چمداني ندارد. نه آورد فرهنگی دارد نه هنری و فقط آورد اقتصادي دارد؛ آن‌هم در حد شکم سيرکردن، نه اقتصاد!!

کیمیایی با انتقاد از شرایط روز هنر ایران گفت: جاي تأسف بسيار است که تکنوکرات‌ها جاي روشنفکرها نشسته‌اند. خطر اينجاست که تفکر خيلي عمده‌اي که بار روشنفکر دارد، با چيز ديگري قاتي شود. تکنوکرات پر است از تفکرات اقتصادي _ سياسي و ساختار تفکرش با روشنفکر برهنه فرق دارد. تکنوکرات وقتي حرف مي‌زند بلد است چگونه اتاق روشنفکر را اجاره دهد؛ وقتي هم مي‌خواهد اجاره دهد، اگر ببيند قيمتش مناسب است، براي خودش سند مي‌زند، چون تکنوکرات است و بلد است قيمتش را پايين بياورد و قيمت روشنفکر را مجازا بالا ببرد. زماني بود که اگر مي‌گفتيم کانون متفکران اين را خواسته، حکومت توجه مي‌کرد، حتي در فرانسه و انگليس. در آمريکاي جنوبي که فراوان است يعني روشنفکر حرفش در مقابل حکومت خريدار داشت. زمانی 20 امضای هنری کافي بود که روي قوه قضائيه‌شان تأثير بگذارد؛ يعني قوه قضاوت را دچار شک کند که آزاد کنند، چون کانون خواسته، کانون تفکر خواسته ولی حالا…

کارگردان “قیصر”، “سرب” و “گوزنها” تاکید کرد: آن تکنوکرات‌ها الان اين کانون تفکر را از دست روشنفکران گرفته‌اند. تکنوکرات پشت قانون مي‌ايستد، پنهان مي‌شود.‌ آيا برآيند شيفت ما از روشنفکر به تکنوکرات، وضعيت امروز سينماي ايران نيست؟ چون تکنوکرات‌ها با خودشان پول مي‌آورند، مي‌توانند سينما را مهندسي کنند و عجيب‌تر اينكه به‌راحتي هم آدم‌ها را بزرگ يا کوچک کنند و برایشان القاب بتراشند. در جهان اين‌طور است اما در اينجا بيشتر.