1

حلوا حلوای«سینمای ارگانی» توسط دو مدیر تازه‌کار ارگانی!

سینماروزان/حامد مظفری: حدود یک دهه و نیم بعد از آن که عنوان «سینمای ارگانی» را در سینماروزان باب کردیم و برای تولیدات متصل به نهادها و ارگان‌های دولتی و حاکمیتی به کار بردیم، خرسندیم که می‌بینیم برنامه «هفت» تلویزیون، میزگردی گذاشته برای بررسی محصولات ارگانی با تاکید موکد بر عبارت «سینمای ارگانی».

 

فقط تعجب کردیم که دیدیم دو مدیر تازه‌کار ارگانی-یکی از شهرداری و دیگری از حوزه- را گذاشته اند جلوی همدیگر تا به حلوا حلوای سینمای ارگانی بپردازند و مرتب به فواید فیلمسازی توسط ارگانها و نهادها بپردازند.

 

شیوه‌ی درست‌ترِ چنین برنامه‌هایی آن است که موافق و مخالف را جلوی هم بنشانند و درباره سوژه به ارزیابی نقاط قوت و ضعف بپردازند و به‌جای اینکه کاملا یکطرفه به تقبیح یا تحسین جریانی بپردازند، شرایط ارزیابی نسبی سوژه را از هر دو منظر له یا علیه پدید آورند. اینکه مریم پیرکاری مدیر تازه‌کار تصویرشهر و محمد ساسان مدیر جوان سوره، را دربرابر هم قرار می‌دهند تا درباره مزایای سینمای ارگانی صحبت کنند واقعا چه خروجی بدردبخوری را پیش‌روی مخاطب قرار میدهد.؟

 

این شیوه برنامه‌سازی شبیه همان گزارش-آگهی‌هایی نیست که مثلا روابط عمومی بانک‌ها یا شرکتهای بیمه‌ای در انتهای سال به نشریات می‌دهند و از ابتدا تا انتها درباره دستاوردهای خود سخن می‌گویند؟

 

جالب است که در برنامه‌ی هفت، مدیر تصویرشهر می‌فرماید که بجای واژه ارگانی بگویید سینمای نهادی(!) و مدعی میشود ارگان‌ها هستند که می‌توانند در حیطه تولید مجازی ورود کنند و مدیر سوره یک نشان موفقیت سینمای ارگانی را سیمرغ مردمی فجر۴۳ میداند؛

و یک نفر هم در برنامه نیست که به پیرکاری بفرماید: «چه حسن خواجه، چه خواجه حسن و چه سینمای ارگانی بگوییم چه سینمای نهادی و چه سینمای حاکمیتی؛ مساله فاصله بعید این سینما با نیازهای مخاطب است و نه عنوان آن.»

یک نفر نبود که به ایشان بفرماید: « ابتدا یک پیاده‌رو برای همان پردیس ملت که بدل شده به پردیس ثابت جشنواره‌های ارگانی، ایجاد کنید و بعد به سراغ تولید مجازی بروید! میشود ورک‌شاپ گذاشت با شماری از افراد درجه دو و سه و بعد مدعی توسعه فناوری‌های روز شد؟؟»

همان طور که یک نفر نبود به ساسان بگوید: «منظورتان همان سیمرغی است که دارنده‌اش ناگاه به کم‌فروشِ اکران نوروز بدل شد؟ منظورتان همان سیمرغی است که در زمان جشنواره هم ده ها ایراد و شبهه نه فقط از سوی اهالی رسانه که از سوی همان‌ اهالی سینما بدان وارد بود؟؟ و هیچکس نفهمید چگونه میشود فیلمی سیمرغ مردمی فجر را بگیرد و بعد در اکران نوروز فروشش کمتر از دایناسور، موسی(ع)، کوکتل مولوتف، رها، پسر دلفینی و بامبولک باشد و به عبارتی از آخر، دوم شود؟؟»

 

به نظر می‌رسد این حلوا حلوا کردن یکطرفه سینمای ارگانی در برنامه هفت پاسخی باشد به انتقادات دو هفته قبل مهمانان همین برنامه -سید ضیاء هاشمی و علی قائم‌مقامی- از نحوه فیلمسازی ارگانی که مقصران اصلی گرانی تولید هستند و با همه بریز و بپاش‌ها، بخش عمده تولیدات آنها در گیشه و در ارتباط با مخاطب ناکامند. البته که روی سخن مهمانان آن برنامه و به ویژه مصداقی که بر آثار میلیاردی شکست‌خورده داشتند به تولیدات فارابی بود. پس چرا گردانندگان هفت نرفتند مثلا سراغ معاون فرهنگی فعلی یا سابق فارابی و او را روی آنتن نیاوردند که پاسخ گوید؟

 

بر فرض که مدیران فارابی علاقه‌ای به حضور نداشته‌اند، این دو مدیر ارگانی مشاوری نداشته‌اند که به آنها بگویند مسأله فارابی ربطی به دیگر ارگانها ندارد و شما به جای دیگری روی آنتن نرو؟

حلوا حلوای سینمای ارگانی روی آنتن برنامه هفت
حلوا حلوای سینمای ارگانی روی آنتن برنامه هفت

پی‌نوشت: آنچه از همان زمان ابداع واژه‌ی «سینمای ارگانی» در سینماروزان، محل بحث بود تفاوت بین محصول خوب و بد است و بارها در سینماروزان بین فیلم ارگانی خوب و فیلم ارگانی بد، تمایز قائل شدیم و ارگان‌های سینمایی را نیز از دریچه عملکرد کلی آنها بررسی کردیم.

از این منظر تفاوت محسوس می‌بینیم بین فارابی و تصویرشهر با حوزه هنری. حوزه هنری در سالهای اخیر نه تنها حواسش به اکران آثارش بوده بلکه شماری از سینماهای قدیمی تهران و شهرستان ها را بازسازی کرده و کوشیده با کاستن از تولیدات، نقشی داشته باشد در مرمت انبوه سینماهای مصادره‌ای و ارتقای آنها ولی فارابی جز تولید انبوه فیلم ارگانی برای جشنواره کودک یا فجر، کاری کرده؟؟ یا تصویرشهر که عملا در قافیه رقابت با پردیس‌داران ارگانی، قافیه را باخته و حتی نمیتواند یک پیاده‌رو برای پردیس ملت ایجاد کند؟ تصویرشهر نمی‌توانست حداقل یکی از چندین سینمای قدیمی و مستعمل پایتخت را خریداری و بازسازی کند؟ چطور حوزه توانست سینماهای شاهد و بهمن و آفریقا و استقلال را نوسازی کند ولی تصویرشهر نمیتواند مثلا سینما کوچ یا سینما مرکزی یا سینما پارس یا یکی از ده‌ها سینمای رهاشده‌ی لاله‌زار را خریده و بازسازی کند؟؟

فارابی چطور؟ فارابی که در سال‌های مختلف مستقیم یا غیرمستقیم زعیم جشنواره فجر بوده چرا همان وعده‌ی مدیران ارگانی مبنی بر ساخت یک پردیس چندمنظوره برای همین جشنواره فجر را عملی نکرده تا هر سال در ایام جشنواره دست به دامن برج میلاد نباشند که جا به جشنواره بدهد یا نه؟؟ فارابی نمی‌تواند سینماهایی مثل رادیوسیتی یا پارامونت را با ارگان مصادره‌کننده، شریک شده و اقدام به بازسازی و تبدیل آنها به کاخ جشنواره کند؟