1

حسین فرحبخش روی آنتن زنده بیان کرد⇐برخی از مسئولین سینمایی دهه شصت ضربه‌های زیادی به سینما زدند!/آنها تروریست تفکر بودند و مدام می‌گفتند فقط آن طور که ما می‌گوییم باید فیلم بسازید!!/آنها اهداف نظام را پیاده نمی‌کردند و فقط سلیقه‌ شخصی‌ خودشان را پیاده می‌کردند!/برخی از مدیران دهه شصت کلا با دوبله مساله داشتند!/آن‌ها بازیگرانی که صدای خوبی نداشتند را وادار کردند با صدای خودشان حرف بزنند!/دوبله منوچهر اسماعیلی برای پنج شخصیت اصلی “مادر”علی حاتمی بود که بر غنای فیلم افزود!!/حیف هنر دوبلورهای توانمند ایرانی که گرفتار رفتارهای دگم دهه شصتی شد!!

سینماروزان: محمدحسین فرحبخش کارگردان و تهیه کننده روی آنتن زنده برنامه «پرانتز باز» رادیو نمایش به تهیه کنندگی و سردبیری مارال دوستی، صحبت‌هایی را در رابطه با موضوع برنامه یعنی تاثیر صدا بر روی بازیگر بیان کرد.

به گزارش سینماروزان در ابتدای این گفتگو مجید واشقانی-مجری برنامه- ضمن اشاره به موضوع این هفته‌ی «پرانتز باز» گفت: باتوجه به اینکه فیلم‌های بسیاری در سینمای ایران با عنوان تهیه کننده و یا کارگردان به نام شما ثبت شده؛ و با بازیگران مختلف تجربه‌ی کار را دارید؛ و در زمان‌هایی که هم صنعت دوبله خیلی سوار بر فیلم‌های ما بود و هم از جایی که بازیگران جای خودشان صحبت می‌کردند کار کرده‌اید. نظر شما در این باره چیست؟

فرحبخش گفت: من از سال شصت و یک به عنوان تهیه کننده و فیلمساز وارد این عرصه شدم و آن زمان‌ها دوبله بود. برای مثال سال‌های شصت و دو و سه بود که اولین فیلم‌های صدابرداری سر صحنه آمد. فکر می‌کنم از فیلم «آب، باد، خاک» امیر نادری بود که فیلم‌ها تک و توک صدابرداری سر صحنه شد. از اواخر دهه‌ی شصت کم کم صدا سر صحنه داشت حالت عادی به خودش می‌گرفت و تبدیل به قاعده می‌شد که از نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد دیگر تقریبا دوبله جمع شد.

در ادامه واشقانی از او خواست تا علت جمع شدن دوبله را بگوید؟؟؟

فرحبخش پاسخ داد: برخی از مسئولین دهه شصت ضربه‌های زیادی به سینما زدند. من یک جمله‌ای به آن‌ها می‌گفتم که تروریست تفکر بودند و می‌خواستند بگویند فقط اینطور که ما می‌گوییم باید فیلم بسازید و کار انجام دهید وگرنه فیلم نسازید؛ یعنی حتی به نظر من اهداف نظام را پیاده نمی‌کردند و شاید سلیقه‌ی شخصی‌ خودشان بود که پیاده می‌کردند. با دوبله کلا مساله داشتند و حتی وادار کردند که بازیگران خودشان حرف بزنند و صدای خیلی از بازیگران جالب نبود. حیف هنر دوبلورهای توانمند ایرانی که گرفتار رفتارهای دگم دهه شصتی شد!!

این تهیه‌کننده تاکید کرد: دوبله یک حال ویژه‌ای به فیلم می‌داد که دگرگونی‌های عجیبی را ایجاد می‌کرد. ممکن بود که یک بازیگر جلوی دوربین تکه تکه، مقطع مقطع، پلان پلان یک صحنه‌ای را بازی می‌کرد اما در دوبله یک سره حرف گفته می‌شد. ما حتی فیلمی داشتیم که صدابرداری سر صحنه بود و یک بازیگر یک پلان را برای مثال مثل جاهل گفته بود، یک پلان را مثل قزاق گفته بود، یک پلان را مثل ساواکی گفته بود ولی وقتی این‌ها را پشت هم می‌چسباندند این‌ها اصلا به هم نمی‌چسبید. صدابرداری سر صحنه را از نیمه‌ی فیلم تعطیل کردیم و گفتیم نمی‌شود. چون هر پلانی که او بازی کرده و گفته بود یک فرم بود و وقتی پشت سر هم می‌گذاریم می‌بینیم که به هم نمی‌آید اما در دوبله وقتی که یک کاراکتری را یک دوبلور مخصوصا گوینده‌های ما مثل منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند و ناصر طهماسب می‌گفتند؛ مشکل حل می‌شد. این‌ها دوبلورهایی بودند که واقعا مثل آن‌ها دیگر در تاریخ نمی‌آید. برای مثال در فیلم «مادر» که برای علی حاتمی است، منوچهر اسماعیلی به جای پنج نفر حرف زد که هیچکدام‌شان هم قابل شناسایی نیست که بتوانی بگویی این نقش و آن نقش را منوچهر اسماعیلی گفته‌است و همین امر هم بر غنای فیلم افزود!

فرحبخش گفت: چون سال‌ها با منوچهر اسماعیلی و دوستان کار کردم می‌دانم دوبله فیلم، یک حال ویژه‌ای داشت. دیگر از اواخر دهه‌ی هفتاد که دوبله جمع شد آن حس و حال از سینما بیرون رفت و صدا سر صحنه شد. در دهه‌ی هشتاد که ما اصلا یک فیلم دوبله هم نداریم. یعنی هر چه هست تا سال‌های هفتاد و هفت، هشت و آن سال‌ها است و بعد دیگر به طور کل دوبله منفک شد. البته قبل از انقلاب هم خیلی از بازیگرها به دلیل هنری نمی‌توانستند جای خودشان حرف بزنند یا امکانات سر صحنه نبود و دوبلورها یک حال ویژه‌ای به فیلم می‌دادند. البته این را هم به شما بگویم که ما در سال هزار و سیصد و چهل و سه فیلم «خشت و آینه» را داریم که به صورت اپتیک صدابرداری سر صحنه شده‌است. آن‌هایی که اهل فن هستند متوجه می‌شوند که اپتیک سر صحنه صدابرداری شدن خیلی کار ویژه و سختی است که بعد از آن دیگر امکان چنین کاری وجود نداشته‌است و یک بار این اتفاق در آن فیلم افتاده‌است. به هر حال دوبله یک حال خاصی داشت. مثلا آدمی مثل افخمی اصلا صدابرداری سر صحنه را قبول ندارد؛ بالاجبار این کار را می‌کند اما می‌گوید که دوبله یک چیز دیگر است. حتی اگر هنرپیشه‌ها بخواهند جای خودشان حرف بزنند، او دوبله را بیشتر از صدابرداری سر صحنه دوست دارد.

واشقانی در ادامه خاطرنشان کرد: ولی به هر حال اینکه بازیگر به عنوان بازیگر یکی از مسائل اساسی که باید داشته باشد این است که دارای یک صدای استاندارد باشد، باید آنقدر روی صدای خودش مالکیت داشته باشد که بتواند در هر نقشی که به او سپرده می‌شود جای صدا و لحنش را تغییر دهد؛ اگر لهجه‌ای دارد بتواند این کارها را انجام دهد. پس به این شکل آنوقت می‌گوییم که انگار می‌شود فاکتور صدا را به کمک دوبله از بازیگری حذف کرد.

فرحبخش گفت: خیر، الان دیگر اینطور نیست. الان دیگر دوبله برای فیلم ایرانی جایگاهی ندارد. الان شما اگر بخواهید فیلمی را دوبله کنید دیگر تماشاگر از شما قبول نمی‌کند؛ چون همینطور که گفتید خود صدا جزو فاکتورهای بازیگری است. یعنی هر اتفاقی که قرار است بیفتد، مثل اینکه لهجه بگیرد، بالا یا پایین بگیرد، کاراکتری را بگوید که خلاف شخصیت واقعی خود بازیگر است، که درواقع باید برود نقش آفرینی کند. نقش بازی کردن با نقش آفرینی فرق دارد. در سینمای قبل از انقلاب بیشتر نقش بازی می‌کردند؛  نه اینکه نقش‌آفرینی نباشد اما خیلی کم بود. الان بازیگرها بیشتر باید نقش‌آفرینی کنند یعنی یک کاراکتری را از اول بسازند که حتی مغایرت صد درصد با کاراکتر اصلی خودشان که آن را زندگی می‌کنند داشته باشد که اصلا در عمرشان یک چنین فکری نمی‌کردند که یک چنین نقشی را بازی کنند. در حال حاضر من با شما هم عقیده هستم که دوبله الان دیگر جایگاهی ندارد و جواب نمی‌دهد و حتما باید صدابرداری سر صحنه باشد. یعنی سال‌های سال است که این مساله جا افتاده و الان بعضی از فیلم‌هایی که برای قدیم است را ببینید ممکن است که بعضی چیزهایش مصنوعی به نظر برسد باتوجه به اینکه بازیگرها صدای خودشان نیست.

فرحبخش افزود: برای مثال در مورد ابوالفضل پورعرب فکر می‌کنم که در کل زندگی‌اش در یک یا دو فیلم خسرو خسروشاهی به جای او حرف زده باشد. در مورد بقیه‌ی فیلم‌ها، همه‌را خود پور عرب سر صحنه یا حتی دوبله گفته‌است. فیلم «نیش» و «دو روی سکه» را کار کردیم که صدا سر صحنه نبود اما او جای خودش صحبت کرد. در فیلم «بهشت پنهان»،  او سر یک فیلمی بود و نمی‌توانست برای دوبله بیاید به همین خاطر مجبور شدند که خسرو خسروشاهی را به جایش بگذارند اما صدای خود پورعرب برای خود پورعرب یک جایگاه ویژه‌ای دارد. مثلا برای جمشید هاشم پور باید حتما منوچهر اسماعیلی حرف می‌زد ، بعد که نقش‌های او در سال هشتاد عوض شد صدای خودش می‌توانست باشد. در آن بازی‌هایی که در نقش قهرمان‌ها داشت قطع یقین منوچهر اسماعیلی بهتر از خودش جای او حرف می‌زد؛ در صورتی که در هنر هاشم پور و در اینکه او استار چهل سال اخیر سینما است شکی نیست.

در پایان واشقانی پرسش دیگری را خطاب به او مطرح کرد: به نظر شما با استانداری که صحبت کردیم بازیگر باید به عنوان یکی از نقاط مهم کاری‌اش این صدا را در نظر بگیرد و صاحب یک صدای تربیت شده و بیان درست باشد، نظر شما چیست؟ اینکه امروز در سینما و تلویزیون و در بازیگران ما این مساله یعنی پرداختن به اینکه بازیگر باید دارای صدا و بیان درست باشد، چقدر وجود دارد؟فکر می‌کنید که چند درصد از بازیگران این ویژگی را دارند؟

فرحبخش در پاسخ گفت: این مساله صد در صد در سینما و تلویزیون و کل هنرهای نمایشی ما حاکم نیست اما من می‌توانم بگویم که نیمه را گذرانده‌است. درواقع الان شصت درصد به بالا این قضیه‌ی صدا را در عالم سینما، تلویزیون و تئاترمان داریم. قبل از انقلاب ممکن بود که در این زمینه اصلا ما دو درصد هم نداشته باشیم و الان بالای شصت درصد است. درواقع بچه‌هایی که چه نقش‌های کوچک بازی می‌کنند و چه نقش اول، صداها دارد پرورش پیدا می‌کند که با کاراکتر همخوانی داشته باشد و می‌روند پیدا می‌کنند. با حذف دوبله که در بیست سال اخیر اتفاق افتاد، دارند آرام آرام عجین می‌شود و بازیگران ما خودشان را پیدا می‌کنند. برای مثال حامد بهداد در هر نقشی که بازی می‌کند قطع یقین صدای خودش را پیدا می‌کند؛ حتی آدم‌های دیگر و حتی بازیگرهایی که متفاوت از بهداد هستند. مثل رضا گلزار که او هم دارد پیدا می‌کند. شما فیلم‌های اول و امروز او را ببینید، متوجه می‌شوید که لحن صدایش، به دلیل اینکه مجبور شده برود کار کند و صدا مثل زمان دوبله نیست که شخص دیگری بتواند به جای او صحبت کند، چقدر تغییر کرده‌است؛ تا بقیه‌ی بازیگرهایمان که زیاد هستند. بازیگران تئاترمان که اغلب فن بیان‌شان خیلی بهتر از کسانی است که تئاتر کار نکرده‌اند چون به نظر من تئاتر مادر سینما است و من دارم کم کم می‌بینم که بازیگران ما دارند از نقش بازی کردن به نقش‌آفرینی نزدیک می‌شوند.