1

اولین حرفهای علیرضا خمسه بعد از غائله کانادا و حذف از “پایتخت۶″⇐فکر نمیکردم بیضایی آدم بزرگی باشد و علاقه ای نداشتم در “مرگ یزدگرد” بازی کنم!!/مهرجویی پیشنهاد بازی در “اجاره نشینها” را داد ولی فخرالدین انوار مخالفت کرد!!/بیش از سی سال است که منتظرم انوار بهم زنگ بزند و دلیل ممنوع الفعالیت شدنم را بگوید!!!/کیانوش عیاری شخصا اجازه بازی من در “روز باشکوه” را از انوار گرفت/بخاطر بازی بد بازیگر مقابل، بیضایی پلانهای مرا از “شاید وقتی دیگر” حذف کرد!/ “معجزه خنده” را خودم نوشتم ولی یدالله صمدی علاقه داشت آن را بسازد!/میرباقری براساس “معجزه خنده” نمایش “عشق آباد” را روی صحنه برد

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از غائله استندآپی که علیرضا خمسه در کانادا اجرا کرد و به دنبالش حذف قطعی از سریال “پایتخت6” خمسه در گفتگویی تفصیلی شرکت کرده و درباره همه چیز حرف زده بجز غائله استندآپ و حذف از “پایتخت6”.

علیرضا خمسه با اشاره به همکاریش با بهرام بیضایی در “مرگ یزدگرد” به “ایسنا” گفت: یک سال و نیمی که در فرانسه بودم بیش از همه چیز دسوابق تئاتری‌ام به من کمک کرد زیرا در آن‌جا همزمان با آدم‌های بزرگی آشنا شدم و با آن‌ها همکاری کردم. وقتی به ایران بازگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی معرفی کرد و من فکر می‌کردم او در مقایسه با ایده‌آل‌های من آدم بزرگی نیست، به همین علت به مهدی هاشمی می‌گفتم دوست ندارم با یک آدم معمولی کارم را شروع کنم و او در جواب به من گفت حالا با یک آدم معمولی شروع کن، بعد از آن با آدم‌های بزرگتر هم کار خواهی کرد (می‌خندد). فکر می‌کردم حالا که از فرانسه آمده‌ام باید با آدم‌های درجه یک جهانی کار کنم.

خمسه ادامه داد:
من فکر می‌کردم «مرگ یزدگرد» ضعیف‌ترین کار رزومه من خواهد بود اما الان بعد از ۴۰ سال کار وقتی می‌گویند اگر بخواهی یک کار انتخاب کنی، من می‌گویم «مرگ یزدگرد»، یعنی همچنان درخشان‌ترین کار من است. جالب این است که آن را با اکراه قبول کرده بودم و اگر اصرار مهدی هاشمی نبود احتمالاً در آن بازی نمی‌کردم!!

خمسه افزود: بهرام بیضایی دو سال بعد وقتی می‌خواست فیلم «شاید وقتی دیگر را بسازد» دنبال هنرپیشه‌ای می‌گشت که پانتومیم بلد باشد و این‌گونه بود که یکی از قهرمان‌ها در استودیو تلویزیونی کار می‌کند و در بک‌گراندش یک بازیگر پانتومیم اجرا  می‌کند. پلان‌های زیادی گرفته بودند اما بهرام بیضایی بازی بازیگر مقابل را نپسندیده بود و در نهایت پلان‌های من هم حذف شد. این را دستیار کارگردان بیضایی بعدها به من گفت. در نهایت دو سال پیش که به آمریکا رفته بودم بهرام بیضایی یک کار نمایشی روی صحنه داشت و توفیق تماشای آن تئاتر و ایشان را بعد از ۴۰ سال پیدا کردم.

علیرضا خمسه خاطرنشان کرد: فیلم “مرگ یزدگرد” به دلیل بی‌حجابی بازیگران زنش نمایش پیدا نکرد و زمانی از سینما دنبال من آمدند که از من تئاتر تلویزیونی‌ای پخش شد که در آن محمدعلی کشاورز هم بازی می‌کرد و من در آن درخشیده بودم و بعد از آن آقای مهرجویی دنبال من آمد تا برای فیلم «اجاره‌نشین‌ها» بازی کنم. من بعد از «هوشیار و بیدار» بیشتر شناخته شدم و سیل پیشنهادات سینمایی بود که به من می‌شد.

خمسه با اشاره به مخالفت فخرالدین انوار با بازیش در “اجاره نشینها” بیان داشت: آن زمان آقای فخرالدین انوار معاون سینمایی بود و اجازه نمی‌داد چهره‌های تلویزیونی وارد سینما شوند، به همین دلیل ما به سینما ممنوع‌الورود بودیم. این موضوع را به هیچ‌کس اعلام نمی‌کردند اما اگر کسی می‌رفت و می‌گفت می‌خواهم از این بازیگر استفاده کنم اجازه نمی‌دادند. من این را نمی‌دانستم تا روزی که عبدالله اسکندری (گریمور) به من گفت به دفتر آقای انوار برو و بپرس چرا ممنوع‌الکار هستی؟ من وقتی رفتم با او صحبت کنم منشی به من گفت شماره‌ات را به من بده تا با شما تماس بگیریم. الان بیش از ۳۰ سال است که منتظرم زنگ بزنند.

علیرضا خمسه با اشاره به صدور مجوز بازی برای “روز باشکوه” گفت:  طلسم ممنوع الکاریم زمانی شکسته شد که آقای کیانوش عیاری برای فیلم «روز باشکوه» پیش آقای انوار می‌روند و می‌گویند من از خمسه یک چهره جدید سینمایی می‌سازم و آقای انوار هم در جواب می‌گوید اگر قول می‌دهی این اتفاق بیفتد و نقشی ماندگار باشد من این اجازه را می‌دهم. بنابراین اولین کسی که این اجازه را گرفت آقای کیانوش عیاری بود و به نظرم هم آن فیلم موفق بود.

علیرضا خمسه با اشاره به اینکه دوست داشته خودش کمدی “معجزه خنده” را بسازد بیان داشت: «معجزه خنده» طرح من و بر اساس داستان یکی از دوستان روان‌شناسم بود که سال‌ها در انگلیس تحصیل کرده بود و بعد در امین‌آباد کار می‌کرد. من هم آن‌جا با بیماران، تئاتردرمانی کار می‌کردم. حاصل آن تئاتردرمانی و بودن با دکتر نیک‌رو سبب شد در حوزه هنری فیلمنامه‌ای بنویسیم به نام «معجزه خنده» که آن را بسازیم، اما یدالله صمدی که روحش شاد دوست داشت آن را بسازد و گفتیم او آن را بسازد. او نیز فیلمنامه را به آقای داوود میرباقری داد تا دیالوگ‌نویسی آن را انجام دهد و از دل آن نمایشنامه «عشق‌آباد» هم نوشته شد که من هر دو را هم دوست داشتم.