1

انتقاد یک رسانه اصولگرا از رضا رشیدپور به‌خاطر تبلیغ خودروی آلمانی!!

سینماروزان: پارادوکسی که هرازگاه در رسانه ملی به واسطه تشویق استفاده از محصولات ملی از یک سو و تبلیغ محصولات فرنگی از سوی دیگر رخ می‌دهد با انتقاد تند و تیز روزنامه اصولگرای «جوان» روبرو شده است.

به گزارش سینماروزان این رسانه با اشاره به تبلیغ یک خودروی خارجی در برنامه «حالا خورشید»رضا رشیدپور و در کنارش تبلیغ محصولات خارجی رسانه ملی تناقض میان این تبلیغات و شعارهای حمایت از تولید ملی را به چالش کشیده است.

گزارش «جوان» را بخوانید:

اقتصاد مقاومتي، توليد ملي، حمايت از كالاي ايراني، جنس ايراني و… كليدواژه‌هايي هستند كه بارها و بارها به اشكال مختلف آنها را شنيده‌ايم و البته اتفاق خوبي هم هست، زيرا تكرار باعث مي‌شود تا اين مفاهيم كم‌كم ملكه ذهن مخاطبان شده به خصوص وقتي از سوي رسانه ملي به دليل عموميت و فراگيري كه دارد باشد، به طور قطع تأثيرگذاري بيشتري خواهد داشت؛ به همين خاطر است كه تبليغات به هر شكل در تلويزيون اهميت دارد. اما با اين وجود گاه شاهد حركات و رفتارهاي متناقضي هستيم كه چنين فرهنگ‌سازي مثبتي را نزد عموم بي‌تأثير و خنثي مي‌كند به طوري كه آن را بيشتر شبيه شعارزدگي و رفع تكليف مي‌دانند. مثلاً از يك سو شبكه‌اي با نام كالاي ملي در تلويزيون داريم و از سوي ديگر كالا و اجناس غيرايراني در شبكه‌هاي تلويزيون تبليغ مي‌شود كه موضع رسانه ملي را صريحاً روشن و مشخص نمي‌كند.
چند روز پيش به طور اتفاقي بيننده برنامه «حالا خورشيد» بودم؛ مسابقه‌اي از سوي مجري معرفي و تبليغ مي‌شد كه جايزه آن يك خودروي آلماني بود و رضا رشيدپور با هيجان از مسابقه و جايزه تاپش تعريف مي‌كرد و مي‌گفت در مسابقه شركت كنيد شايد شما موفق به برنده شدن يك خودروي خارجي شويد! جاي تأسف دارد از يك سو مدام دم از توليد ملي و حمايت از آن را مي‌زنيم و از سوي ديگر در برنامه زنده تلويزيوني جايزه مسابقه‌اي را محصولي غيرايراني مي‌گذاريم!
آنچه مسلم است با رفتارهاي به اصطلاح شتر گاو پلنگي نه تنها نمي‌توانيم فرهنگ‌سازي درستي در راستاي حمايت از توليد ملي داشته باشيم، بلكه به تدريج فضاي كاهش اعتماد اجتماعي هم رخ مي‌دهد.
در مستندي كه مدت‌ها قبل از شبكه مستند پخش شد ماجراي جالبي بود و آن اينكه بعد از جنگ جهاني دوم وضعيت اقتصادي مردم كشورهاي اروپايي مناسب نبود و در تنگناي مالي قرار داشتند و در همان زمان رسانه‌ها در حركتي جمعي و قابل تقدير شروع به تبليغ گسترده درباره صرفه‌جويي و قناعت كردند. مثلاً شما مي‌توانيد از لباس‌هاي كهنه و قديمي دوباره استفاده كنيد يا وسايل قديمي خود را دور نريزيد و باز استفاده كنيد البته در كنار آن بازيگران و چهره‌هاي معروف هم حضور داشتند و اين گونه فرهنگ‌سازي به صورتي عمومي و تأثيرگذار باعث شد فضاي قناعت در جامعه پس از جنگ جهاني ايجاد شود. به طور قطع حمايت از توليد ملي تنها با شعار و سخنراني ممكن نيست. براي مثال حداقل تلويزيوني كه مي‌خواهد رايگان كالاهاي توليد يك شركت خاص ايراني را تبليغ نكند بايد به صورت جدي و پي در پي در برنامه‌هاي مختلف خود نمايشگاه‌هاي مردمي را كه از محصولات ملي توسط NGOهاي مردمي و خودجوش توليد شده است را مورد حمايت قرار دهد اما آن چه شاهديم تنها موعظه و حرف است بدون اينكه حمايت جدي عملي باشد.
درست است كه تلويزيون پول ندارد اما سيستم بازرگاني صداوسيما هم علناً به جنگ توليد ملي و فرهنگ مصرف داخلي رفته است و غير از اين نوع تبليغات معارض در برنامه‌هاي پربيننده تقريباً بيشتر آگهي‌هاي بازرگاني هم در چنگال شركت‌هاي خارجي افتاده و با افتخار توليد خود را در شرايطي نابرابر تبليغ مي‌كنند به شكلي كه ديگر با آن تعرفه‌ها و نگاه‌هاي رسانه ملي و سيستم معاونت بازرگاني آن به توليد ملي، جايگاهي براي توليد‌كنندگان بومي وجود ندارد. گاه بخش‌هايي در تبليغ به نام توليد ملي در صداوسيما را شاهديم كه بيشتر به رپرتاژهاي خبري شبيه است تا چيز ديگر، حتي در بخش‌هاي مختلف اخبار هم رپرتاژهاي خبري به اسم حمايت از توليد ملي به نمايش درمي‌آيند كه علناً مشخص است اين گزارش يك تبليغي رپرتاژي است.
جالب است كه در برخي از اين رپرتاژهاي خبري كه به نام حمايت از توليد ملي پخش مي‌شود شعور بيننده زير سؤال مي‌رود به طوري كه مسائل، تصاوير و آمارهايي كه مطرح مي‌شود انسان را به گريه و خنده همزمان وادار مي‌كند؛ خنده به دليل غيرواقعي بودن و گريه به دليل دوري از اصول. مسئله ديگري كه وجود دارد اين است كه متأسفانه حداقل برندهاي خارجي در داخل ايران شبيه‌سازي هم نمي‌شوند و با همان نام‌هاي خارجي از قاب صداوسيما تبليغ مي‌شوند؛ كاري كه به نوعي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به سخره گرفته چه رسد به حمايت از برند ملي و داخلي و اين نشان از ناتواني در چنين ساز و كاري دارد.