1

اظهارات تند و تیز کارگردان “خشکسالی…” درباره بازیگر فیلمش⇐از ۴۰ سالگی عبور کرده اما هنوز در سینما جایی ندارد/فرق راف کات و فاین کات را نمی داند/تمام دغدغه اش این بود که اسمش قبل از گلزار بیاید/از تفاوت ممیزی ارشاد با حذفیات تدوین بی خبر است/ایشان حتی برای سرمایه همسرش هم ارزش قائلی نبود!/وقتی فیلم در ارشاد به مشکل خورد از من خواست دی.وی.دی غیرمجاز فیلم را منتشر کنم!!!/ایشان موافق حضور گلزار نبود/کار با گلزار راحتتر از کار با ایشان بود

سینماروزان: ابتدای آذرماه امسال علی سرابی بازیگر تئاتری که بعد از سالها توانست با “خشکسالی و دروغ” ایفای نقش اصلی در سینما را تجربه کند گفتگویی با “شرق” کرد و گلایه های عجیب و غریبی را از پدرام علیزاده کارگردان این فیلم مطرح نمود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان عطف به آن گفتگو حالا پدرام علیزاده کارگردان جوان “خشکسالی و دروغ” که انصافا توانسته در فیلمش تصویرسازی نسبتا نزدیک به واقعیتی از روابط متزلزل زوجهای جوان روزگار ما ارائه دهد جوابیه ای را نگاشته است که در آن درباره عدم آگاهی علی سرابی بازیگر اصلی این فیلم به بسیاری از امور مربوط به پشت صحنه سینما اشاره شده است.

متن کامل جوابیه علیزاده را بخوانید:

علنی کردن اختلافات کار بی حاصلی است اما…

همیشه علنی‌کردن اختلافاتِ یک همکاری مشترک که با نظرات مختلف شکل می‌گیرد تا به ثمر بنشیند، کار بى‌حاصلى است. به‌هیچ‌وجه قصد نداشتم جواب بازیگر فیلم خشکسالی و دروغ را كه در مدت اخير بدون دانش کافی گفت‌وگوهايى علیه فیلم انجام داد بدهم اما متأسفانه ايشان بر انتقاداتِ كوته‌بينانه خود اصرار دارد و این مصاحبه‌ها را نه‌تنها علیه من، بلکه عليه دیگر عوامل فیلم هم كه بيش از ايشان براى به‌ثمررسيدن فيلم تلاش كرده‌اند، ادامه می‌دهد. از آنجا که ممکن است سکوت من مهری بر تأیید حرف‌های ایشان باشد، لازم دانستم تا چند نکته را ذكر كنم:

علی سرابی گزینه اول من برای بازی در فیلم نبود
اول؛ علی سرابی به‌هیچ‌وجه گزینه اول من برای ایفای نقش امید در فیلم نبود. اما به دلیل اصرارهای محمد یعقوبی و اعتمادی كه به ایشان داشتم و البته دیدن توانایی‌های بازیگری ایشان در تئاتر، قبول کردم تا نقش اصلی فیلم را به ایشان بسپارم. نگاهى به سابقه ايشان در سينما نشان مى‌دهد چنين فرصت و اعتمادى را تا قبل از اين در اختيار نداشتند و فقط در نقش‌های کوتاه از ایشان در سینما استفاده شده بود؛ ولی من این موقعیت بزرگ را براى او فراهم کردم اما حیف که اخلاق حرفه‌ای و حدود یک بازیگر درجه‌یک را نمی‌شناخت و نمی‌شناسد و همين هم باعث شده تا امروز که از چهل‌سالگی عبور کرده هنوز جايى هم‌پاى تئاتر در سينما نداشته باشد؛ آن‌هم باوجود همه توانايى‌ها و استعدادى كه دارد. او نتوانست از این موقعیت بی‌نظیری که در اين فيلم برایش فراهم شد، استفاده درست كند كه خود را در سینما تثبیت نماید.

ایشان فرق راف کات و فاین کات را هم نمی داند
دوم؛ متأسفانه ایشان درک صحیح و درستی از امورِ پس تولید در سینما و به‌ويژه تدوين ندارند و نمی‌دانند که بعد از اتمام فیلم‌برداری دیگر این جملات و فیلم‌نامه نیستند که سرنوشت فيلم را مى‌سازند بلكه مصالحِ صوتى و بصرىِ فراهم‌شده در مرحله فيلم‌بردارى‌اند كه در دستانِ تدوين‌گر و صداگذار و طىِ فرايندِ سخت، حساس و گاه طولانى، به فيلم سروشكل مى‌دهند. ايشان مطلع نيستند كه در اين مرحله تمام تلاش بر اين است كه حتى كوچک‌ترين ايراداتِ كار از اشكالاتِ كارگردان، نويسنده و بازيگر گرفته تا جزئى‌ترين اشكالاتِ كارِ عوامل ديگر به بهترين شكل ويرايش شوند. به طورِ مشخص، در مورد یکی ديگر از بازيگرانِ اين فيلم هم تلاش زيادى صورت گرفت تا بازى‌شان كنترل و تا حد امكان با بازى‌هاى ديگر یک‌دست شود؛ هرچند كه در نهايت هم با توجه به عدم همكارى ايشان در مرحله صداگذارى بازهم انتقاداتى به بازى‌شان وارد است. مقوله‌ای مثل راف‌کات و فاین‌کات کاملا برای آقاى سرابى ناآشناست و گمان می‌‌برند هرآنچه ضبط شده، به همان شكلِ خام باید در فيلمِ اصلى مورد استفاده قرار بگیرد. انگار كه از اين منظر، ميان يك ويديوى ضبط‌شده از اجراى صحنه‌اىِ يک نمايش و يک فيلم سينمايى تفاوتى قائل نيستند. متأسفانه تمام دغدغه ايشان در دورانى كه مراحل مهمِ تدوين و صداگذارى طى مى‌شد، اين بود كه نامشان در عنوان‌بندى قبل از نامِ آقاى گلزار قيد شود.

ایشان شناختی از هنر سینما ندارند
سوم؛ فیلم “خشکسالی و دروغ” صاحب یک فیلم‌نامه مفصل و طولانى بود. هرچند ما در پیش‌تولید و تمرین‌ها توانستيم بخش‌هایی را ویرایش کنیم، اما تصمیمِ جمعى با نويسنده و گروه بازيگران بر آن شد که تمام صحنه‌ها را فیلمبرداری کنیم و در زمان مونتاژ، با مشورتِ تدوينگر، تصمیم نهایی را درباره برخى سكانس‌ها بگیریم. زمان اولين راف‌کاتِ فيلم ١٤٠ دقیقه بود که در زمان حضور آقای یعقوبی در ایران ٢٠ دقیقه از اين زمان را قبل از شروعِ انجامِ فاين‌كاتِ اول، کاهش دادیم. اما همچنان به عقيده بنده و تدوينگر، این نسخه فيلم، سکانس‌ها و پلان‌های زیادی داشت که در روند قصه تأثیرگذار نبودند. درواقع با حجم زيادى از دیالوگ و موضوعات طرف بوديم كه در روندِ داستان مؤثر نبودند و داستانِ فیلم را کاملا از ریتم مى‌انداختند. براى همه عواملِ حرفه‌اى سينما روشن است كه تعديل و اعمال تغييرات در فيلم با هدفِ بهبود داستان و حس‌وحالِ فيلم، طىِ مرحله تدوين و ديگر مراحل پس‌توليد اتفاقات معمولی و همیشگی در روند ساختِ یک اثر سينمايى است. درواقع كمک به فيلم و داستان و بازى‌ها در مرحله تدوين همان‌قدر در سينما بديهى و لازم است كه مرحله تمرين با بازيگران در هنرِ تئاتر. اما روندِ انجامِ اين امورِ حياتى، برای نویسنده و آقای سرابی بسیار تعجب‌برانگیز بود تا جایی که – حتى قبل از تماشاىِ فيلم – شروع به انتقاد از من و عوامل ديگرِ فيلم بکنند که این قطعا دليلى جز شناخت نادرست ايشان از هنر سينما ندارد.

فیلم 9 دقیقه ممیزی شد
چهارم؛ متأسفانه آقای سرابی آن‌قدر با سینما و مسائل پیرامون آن غریبه هستند که ممیزی‌هاى وارده به فیلم را هم حذفیات من و تدوينگر قلمداد می‌‌کنند. نسخه نهاییِ فيلم که براى دريافت پروانه نمايش به ارشاد تحویل داده شد ۹۹ دقیقه بود که متأسفانه ۹ دقیقه از فیلم که اکثریت آن مربوط به سکانس تختخواب بود به انضمام ٤٨ مورد اصلاحیه دیگر که از تغییر دیالوگ‌ها، کلمات، حذف پلان‌ها و موسیقی‌ها همه سانسورهای فیلم ما بود و خوشبختانه موفق شدیم سه سکانس اصلی فیلم یعنی سکانس تختخواب، سکانس حضور میترا در خانه آرش و سکانس ميهمانی را که قرار بود به صورت کامل از فیلم حذف شوند نجات دهیم و فقط با تغییراتی جزئی مانند حذف جوک میترا از سکانس ميهمانی که آقای سرابی من را به‌خاطر آن مؤاخذه می‌‌کند، این سکانس‌ها را حفظ کنیم.
میثم مولایی، تدوينگر فيلم که مورد نقد نابخردانه ایشان قرار می‌‌گیرد، با سختى و تلاشِ زياد ریتم فوق‌العاده و حیرت‌انگیزی به فیلم بخشید و با وجود سانسورهای بی‌شمار فیلم، انسجام و نحوه روایت داستان را به بهترین شکل ممكن حفظ نمود که اگر فیلم در جشنواره می‌‌بود قطعا كارِ پرزحمت ايشان در سروسامان‌دادن به روايت و داستانِ فيلم و حفظِ يک‌دستىِ بازى بازيگران، بيش از حال مورد توجه قرار مى‌گرفت.


پنجم؛ این فیلم تا امروز در ۹ جشنواره جهانی و دو جشنواره فیلم‌های ایرانی پذیرفته‌ شده که نشانه اعتبار و وجه غالبِ هنریِ آن است که اگر اعتماد من به نظر نویسنده فیلم نبود و نسخه طولانی‌تر فیلم به جشنواره‌های الف دنیا فرستاده نمى‌شد، شاید شانس حضور در آن جشنواره‌ها را هم داشتیم.

ایشان حتی برای سرمایه همسرش هم ارزش قائلی نبود و وقتی فیلم در ارشاد به مشکل خورد از من خواست دی.وی.دی غیرمجاز فیلم را منتشر کنم
ششم؛ این فیلم نه‌تنها از نظر هنری متعلق به من و دیگر عوامل سازنده آن است بلکه از لحاظ مادی هم اکثریت سهام فیلم متعلق به من است. جالب این‌جاست که همسر آقای سرابی هم در بخش مادىِ فیلم با من شریک هستند. اما زمانى که فیلم در ارشاد به مشكلاتِ مميزى برخورد و از جشنواره کنار گذاشته شد، آقای سرابی من را تشویق به انتشار دی‌وی‌دی فیلم نمودند! گویا اصلا سرمایه من که هیچ، سرمایه همسرشان هم برایشان مهم نبود که به هوا برود.

ایشان موافق حضور گلزار نبود/کار با گلزار راحتتر از کار با ایشان بود

در مورد انتخاب بازیگران هم که آقای سرابی موافق انتخاب آقای گلزار نبودند خوشبختانه من نگذاشتم که یک کست ناشناخته در فیلم باشد که اگر این چنین مى‌شد شک نکنید که نمايش عمومى فیلم بسیار مشکل می‌‌شد. بدون‌شک حضور محمدرضا گلزار که یک بازیگر صددرصد حرفه‌ای است و کار با ایشان بسیار ساده اما با آقای سرابی سخت و زمان‌بر بود، بسیار به ما کمک کرد. این از شناخت ناکافی ایشان به مقوله پخش و اکران است که حتی در مورد تیزر فیلم هم بر من خرده می‌‌گیرند. قطعا در تیزر و آنونس يک فيلم سينمايى باید جذابیت‌هایی موجود باشد تا بتوان تماشاچی را جذب به دیدن آن فیلم کرد.
البته تمام صحبت‌های من آن‌قدر بدیهی و برای اهالى سينما تکراری است که قطعا همه متعجب می‌‌شوند از این توضیحات.

محمد رحمانیان هم ایشان را از فیلم خود کنار گذاشت
متأسفانه این شکل اعتراضاتِ آقای سرابی تکراری است. اختلافات ایشان با کارگردان‌های مختلفی در تئاتر هم بر کسی پوشیده نیست. از جمله محمد رحمانیان کارگردان بزرگ تئاتر که سال قبل ایشان را از فیلم سینمایی خود هم کنار گذاشت و ایشان حتی در مورد نسخه دی‌وی‌دی نمایشی که در آن بازی کرده بود هم به کارگردان اعتراض داشت.
نکته دیگر آنکه قطعا فروش این فیلم و هر فیلم دیگری که بسازم برای من و تهیه‌کننده‌ام که از طرف ايشان متهم به تجاری‌بودن می‌‌شویم مهم است. ما به سینمای مستقل وابسته هستیم و با سرمایه خودمان فیلم می‌‌سازیم. پس فروش بسیار مهم بوده و هست و همیشه تلاش خواهم کرد تا فیلم‌هایم با مخاطب گسترده روبه‌رو شود و راضی از سالن بیرون بروند. پس اگر ایشان من را متهم به این موضوع می‌‌کنند که وجه اقتصادی فیلم هم علاوه بر وجوهِ هنریِ آن برای من مهم بوده، قطعا اين مورد را درست فهميده‌اند.

در ممیزی های وارده بر فیلم و حتی تحریم غیرقانونی حوزه، خانه سینما فقط سکوت کرد و حالا بازیگر فیلم هم…
“خشكسالى و دروغ” با بی‌مهری از جشنواره كنار گذاشته شد و مورد سانسور فراوانی قرار گرفت. با تحریمِ غيرقانونىِ حوزه هنرى یکصد سالن سینما را در سراسر کشور از دست داد و اجازه هیچ‌گونه تبلیغاتی به فیلم داده نشد. به خاطر پخش چند تیزر از ماهواره یک هفته ما را تهدید به پایین‌کشیدن فیلم از پرده كردند. در تمامی موارد هم، هم‌صنفان ما در خانه سینما فقط سکوت کردند و در نهایت می‌‌بینیم که نویسنده و بازیگر فیلم هم از روى شناخت اندكى كه از كار در سينما دارند، به گروه مقابله‌کنندگان با فيلم می‌‌پیوندند. با اين وضعيت، فروشِ نزدیک به سه میلیارد تومان قطعا فوق‌العاده و حیرت‌انگیز بوده و با همه این موارد می‌‌بینیم که خشکسالی و دروغ امسال در بین فیلم‌های پرفروش سینمای ایران قرار می‌‌گیرد که این نشانگر موفقیت این فیلم از لحاظ تجاری هم می‌‌باشد.