1

اظهارات ابوالفضل جلیلی پیش‌ روی او که به‌زودی به‌جای حیدریان سازمان سینمایی می‌آید⇐اوضاع اقتصادی روزگار ما، از بد گذشته!/بدتر اینکه معنویت سالهای ابتدایی انقلاب را گم کرده‌ایم/برخی مسئولان و آقازادگان‌شان چنان بریز و بپاشهایی راه انداخته‌اند که آن سرش، ناپیدا! /فقط هنرمندان خودی هستند که وضعیت روبراهی دارند/این خودیها آن قدر بخیل و تنگ‌نظرند که لااقل اسباب ایجاد اشتغال رفقایشان را فراهم نمی‌کنند/چرا بودجه‌های میلیاردی سینما، عادلانه تقسیم نمی‌شود؟/بازیگر سرشناسی را می‌شناسم که محتاج نان سنگک صبحانه‌اش شده!!/یعنی توزیع دو سبدکالا میان بدنه هنرمندان کار شاقّی است که آن را هم دریغ کرده‌اند؟؟

سینماروزان: اوضاع اقتصادی بدنه سینماگران، متأثر از فضای کلی جامعه، تعریفی ندارد و در این بین بدنه دولتی-صنفی سینما که میتواند با تخصیص اقلام رفاهی به سینماگران، برای اندکی هم که شده زبری زندگی را از سینماگران بگیرد منتظر تغییر و تحولی تازه است.

ابوالفضل جلیلی از جمله سینماگران رشدکرده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با مرور اوضاع اقتصادی روزگار فعلی از اوضاع تراژیک زندگی هنرمندان به «جام جم» گفته است.

متن گفته های جلیلی را بخوانید:

از بچگی عادت داشتم لباسهای پاره پوره و مندرس بپوشم به خصوص بعد از تعطیلات عید نوروز که همه با لباسهای نو به مدرسه می‌رفتند من با لباسهای کهنه به مدرسه میرفتم؛ فقط به این دلیل که رفقای فقیرم ناراحت نشوند! البته حالا که دیگر شلوارهای جین پاره مد شده آن عادت سابق از سرم افتاده(!) ولی همچنان دوست دارم به تأسی از امیرالمومنین(ع) طوری رفتار کنم که اسباب شرم فقرا نشوم. همیشه فقیرانه زندگی کرده‌ام و هیچ وقت در تمام عمرم هیچ غذای خوشمزه‌ای نخورده‌ام چون فقط به اندازه‌ای می‌خورم که سیر شوم!

یادم می‌آید مادرم همیشه دعا می‌کرد که وضع مالیمان خوب نشود و وقتی ازش میپرسیدیم چرا؟ میگفت پول زیاد، عواطف آدمی را کم میکند!!! البته که فرض مادرم نقیض هم دارد اما فقط نگاهی به دوروبرمان کافیست تا دریابیم چقدر آن فرض این روزها تجلی یافته است.

اوضاع اقتصادی روزگار ما، از بد گذشته ولی از آن بدتر این است که معنویت سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی در زندگیمان کم شده! یادم است که در دوران جنگ با آن همه مشکلات، آنها که دارا بودند دستی از ندارها میگرفتند و بارشان را سبک میکردند اما حالا چه؟؟ تضادهای طبقاتی هزار برابر شده و متأسفانه برخی مسئولان و آقازادگان‌شان بیخیال وضعیت زندگی کف جامعه، چنان بریز و بپاشهایی راه انداخته‌اند که آن سرش، ناپیدا! انگار نه انگار که زمانی جوانان‌مان جان دادند برای از بین رفتن اختلافات طبقاتی.

خودم بعد از توقیف فیلم قبلی ام «داروگ»-این یکی را خودم توقیف کردم تا تفاوتی نداشته باشد با آثاری که پیشتر ممیزان، توقیف کردند- اخیرا درگیر ساخت یک فیلم دیگر شده‌ام و بیش از گذشته میدانم چقدر مستقل بودن سخت شده است!

در این اوضاع فقط حلقه معدودی از هنرمندان خودی هستند که وضعیت روبه‌راهی دارند! این خودیها که به نظرم خطرناکتر از هنرمندان غیرخودی هستند آن قدر بخیل و تنگ‌نظرند که لااقل اسباب ایجاد اشتغال رفقایشان را فراهم نمیکنند.

یادم می‌آید نوروز امسال یکی از بازیگران سرشناس قدیمی بهم پیامک داد که اگر کاری داری بهم بده چون محتاج نان سنگک صبحانه‌ام هستم!!! می‌بینید درد تا کجاست؟؟ تا بیخ استخوان! اما تلختر از درد، نبود معنویت و انصاف در مدیران و مسئولانی است که فقط موقعی که کفگیر به ته‌دیگ میخورد یاد مردم و هنرمندان می‌افتند. چرا در همین خانه سینما اقلام رفاهی فقط به عده‌ای محدود می‌رسد که نامشان را هم نمی‌دانیم؟ چرا بودجه های میلیاردی را عادلانه تقسیم نمی‌کنند؟ یعنی توزیع سالی دو سبد کالا میان بدنه هنرمندان کار شاقی است که این را هم انجام نمی‌دهند؟

اگر می‌خواهیم آبروی انقلاب و شهدا از کف نرود باید خودی و غیرخودی را تمام کنیم و اگر امکاناتی هست میان همه تقسیم کنیم. به خدا قسم که پاس داشتن معنویت است که سیرابمان می‌کند و نه اندوختن سکه‌هایی که معلوم نیست حاصل دسترنج کدام شهروند بخت برگشته است!