1

آیا این تیتر، جشنواره ای میلیاردی موسوم به «جهانی فجر» را هم شامل می‌شود؟⇐روزنامه شرق: کاش وزارت فرهنگ دل بکند از جشنواره‌بازی!

سینماروزان: اگر در همه سه سال و خرده ای گذشته این رسانه های مستقل بودند که افزودن به دایره دولتی سازی فرهنگی و بخصوص راه اندازی جشنواره های رنگارنگ، مدارس سینمایی فاقد کارکرد و گروههای سینمایی ایزوله را کاملا متضاد با اهداف کلان مدیریت فرهنگی می دانستند و از آن سو رسانه های مخالف دولت هم این نقدها را بازنشر می کردند در ماههای منتهی به انتخابات 96 رسانه های اصلاح طلب که همچنان رپورتاژ بخشهای دولت ساخته سینمایی در صفحاتشان به چشم میخورد، نقد دیوانسالاری دولتی در عرصه فرهنگ را در دستور کار قرار داده اند.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصلاح طلب “شرق” به تازگی با نگارش یادداشتی با عنوان “کاش وزارت فرهنگ دل بکند از جشنواره بازی” به نوبه خود توسعه عریض و طویل بخش دولتی فرهنگ را مورد شماتت قرار داده است.

متن یادداشت “شرق” را بخوانید:

یک- کاش وزیر فرهنگ و رئیس سازمان سینمایی از خاطر نبرند چندبار مجبور شدند اعلام کنند در آرای داوران جشنواره فیلم فجر دخالت نکرده‌اند؛ دولتی که در سال نخست با بازگشایی خانه سینما دل سینماگران را ربود، در سال پایانی به بهانه چهار، پنج سیمرغ و تلخ و شیرین‌شدن چند فیلم، آماج حملات سینماگران قرار گرفت… این یعنی دولت در مواجهه با یک جشنواره جای درستی نایستاده است؛ دولت باید در این چهار سال آرزوی برپایی جشنواره فیلم فجر از سوی بخش خصوصی یا نهاد مدنی مانند خانه سینما را محقق می‌کرد، به گمانم حتی همین سال نویی که از راه می‌رسد بهترین فرصت برای حوِّل حالَناست.

دو – چند روز پیش در اتفاقی کم‌سابقه، شش انجمن تجسمی بیانیه مشترکی دادند تا معلوم شود مشکل فقط سینما نیست، رویدادپروری دولت دیوار کجی است که تا ثریا کج بالا خواهد رفت؛ در بند دوم این بیانیه جملاتی آمده که گویا درددل تمام جامعه فرهنگ و هنر و نه‌فقط تجسمی است: «این سال‌ها، مدیریتِ دولتی هنر با فاصله‌گرفتن از انجمن‌های تجسمی، خود را از اندیشه، دانش و همکاری این مجموعه‌های تخصصی محروم کرده است. انجمن‌هایی که می‌توانند در برنامه‌ریزی‌های کلان فرهنگی – هنری مشاورانی ارزشمند باشند…».
٢٨ دی، در همین ستون زیر تیتر: «پیشی‌گرفتن کمیته فرهنگ از وزارت فرهنگ» نوشتم: «درحالی‌که حدود ٧٠ روز از تغییر وزیر فرهنگ می‌گذرد، تحولی که جامعه هنری توقع داشت برآورده نشده است، البته همه می‌دانند عرصه فرهنگ و هنر محصول زودبازده ندارد؛ اما آنچه این سال‌ها بر اهل هنر گذشت، سعه‌صدر و طاقت‌ها را به شماره انداخته است…».
دامنه‌دارشدن اعتراض‌های جامعه هنری ثابت می‌کند کاسه صبرها لبریز است؛ هنرمندان می‌اندیشند عهد رئیس‌جمهور برای واگذاری امور هنر به آنها، آن‌سان که باید سامان نیافته است؛ این اعتراض‌ها و گلایه‌ها ناظر به چنین تصوری است.
سه – دوم آذر در همین مجال زیر تیتر: «آزمون بزرگ وزارت فرهنگ» نوشتم: «وقتی پرسپولیس و استقلال بعد از چندین ماه خبرسازی، سرانجام دولتی ماندند و به بخش خصوصی واگذار نشدند، نبود اعتماد به بخش خصوصی در سیستم تصمیم‌سازی کشور یادآوری شد…». برخورد وزارت فرهنگ با جشنواره‌ها به‌خصوص فجر، مشابه برخورد وزارت ورزش با دو تیم قرمز و آبی است؛ حال آنکه به شهادت همه این چهار دهه، گره‌زدن موفقیت دولت با توفیق یا عدم توفیق فلان بی‌ینال یا جشنواره جز باخت هیچ آورده‌ای برای دولت ندارد.
تصور عمومی این بود که دولت یازدهم با شعار دولت فرهنگی و پرهیز از فرهنگ دولتی خواهد توانست نهادهای عمومی و صنفی در امر هنر را قدرت بخشد و یک‌بار برای همیشه با رویدادپروری و برگزاری جشنواره‌ها خداحافظی کند؛ هم نام نیکی از خودش به‌جا می‌گذاشت و هم قدمی به‌سوی استقلال هنر برمی‌داشت که دولت‌های بعدی هم نتوانند به آن تعدی کنند.
اما اعتراض‌ها نشان می‌دهد سیستم بوروکراسی عریض‌وطویلی که چهار دهه است بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حکم‌فرمایی می‌کند توانست همه ایده‌آل‌طلبی‌ها را ناکام بگذارد. کمترین کارکرد این‌گونه سیستم‌های دیوان‌سالار تاریخ‌مصرف‌گذشته، کشتن ایده‌آل‌طلبی‌ها و نادیده‌انگاشتن نیازهای روز است که بار دیگر توانایی بالای خود را به رخ کشید.