1

“آخرین بار کی سحر را دیدی؟”⇐تکراری از یکی از آثار کمتر دیده شده کارگردان “شب بیست و نهم”؟

سینماژورنال: همه درگیریهای اقتصادی که میان عوامل تولید “آخرین بار کی سحر را دیدی” با سرمایه گذار این پروژه پدید آمده را که کنار بگذاریم و بخواهیم بدون درنظر گرفتن تأثیر این درگیریها درباره این محصول نظر دهیم می توانیم به این اثر نمره قبولی دهیم اما اگر معیار 20 باشد این فیلم در بهترین حالت نمره ای بیشتر از 12 تا 13 نمی گیرد.

به گزارش سینماژورنال نمره قبولی “آخرین بار…” از دو بخش می آید؛

1–یک‌سوم ابتدایی اثر که خیلی خوب ماجرای جنایی طرح می شود و البته خیلی خوب هم گره داستان ایجاد می شود.

2–کارگردانی نسبتا خوب فرزاد موتمن و تلاش برای حرکت در مسیر تریلرهای جنایی.

اما چرا این فیلم نمی تواند نمره قبولی بالا بگیرد؟

دلیلش را باید در دو نکته جستجو کرد:

1–فیلمنامه از نیمه به بعد به شدت بی قاعده پیش می رود. گویی سناریست برای آن که مخاطب دستش را نخواند خودش هم مردد بوده که جنایت صورت گرفته را متوجه کدام شخصیت کند و این تردید باعث می شود در حالی که منطق روایی مخاطب را به سمت پدر دخترک ناپدیده شده به عنوان قاتل می برد، در پایان این برادر دختر باشد که به عنوان قاتل معرفی شود.

2–برخلاف ادعای طرح شده درباره ارژینال بودن فیلمنامه “آخرین بار…” و البته شنیده های مربوط به گرته برداری سناریو از ماجرای واقعی قنل دختری در پل مدیریت، “آخرین بار…” ربط چندانی به ماجرای پل مدیریت ندارد و در کلیت درام نیز شباهتهای فراوانی دارد با درام جنایی “پرواز را به خاطر بسپار” که حدودا 23 سال قبل توسط حمید رخشانی ساخته شده بود.

رونوشت از اثری ساخته کارگردان “شب بیست و نهم”

حمید رخشانی همان کسی بود که درام ترسناک “شب بیست و نهم” وی جزو معدود آثار درجه یک ژانر هارور در سینمای ایران به شمار می رود. رخشانی در “پرواز را به خاطر بسپار” با بازی خسرو شکیبایی، پردیس افکاری و نرسی گرگیا ماجرای مفقود شدن ناگهانی دختر 15 ساله را همزمان با شب تولدش روایت می کرد؛ فقدانی که به بیماری مادر و تلاشهای پدر برای یافتن سرنخی از دختر و همراهی وی با یک افسر اداره آگاهی منجر می شد.

حالا امیر عربی در “آخرین بار…” نیز مفقود شدن یک دختر را محوریت فیلم خود کرده و البته باز هم از طریق یک افسر اداره آگاهی و در کنارش شرح وضعیت نه چندان مساعد والدین دختر به دنبال پیشبرد فیلمنامه بوده است. البته که این ساختار روایی توسط موتمن در اثر هم پیاده شده و همین است که باعث می شود مخاطبانی که “پرواز را به خاطر بسپار” را دیده اند این سوال برایشان پیش آید که نکند فیلمنامه کار جدید موتمن رونوشتی از آن فیلمنامه رخشانی است و این شبهه برانگیز بودن طرح اصلی به شدت با کاهش مقبولیت فیلم همراه است.

ای کاش موتمن حواسش به همه چیز بود

ماجرای گرته برداری از فیلم رخشانی را که کنار بگذاریم می رسیم به مشکلات متنی اثر که باعث می شود مخاطبی که سعی کرده از همان ثانیه های ابتدایی فیلم با اثر همراه شود به ناگاه وقتی به دقیقه 40 می رسد حس کند به جای تماشای یک درام جنایی در حالی تماشای یک کمدی دیالوگ محور است!

شاید اگر موتمن سعی می کرد دو سوم پایانی فیلم خود را با کنترل دقیق رفتار کاراکترها و البته حذف بسیاری از دیالوگهای بی ربط پیش ببرد یقینا با یک فیلم جنایی استانداردتر روبرو بودیم تا نسخه فعلی که رفتارهای افسر فیلم و برخی دیالوگهای وی برای مخاطبان حاضر در کاخ جشنواره آن هم در آخرین ساعات شب خنده دار به نظر می رسید!

سیامک صفری و شمایلی متأثر از “صورت چرمی”؟

نکته جالبی درباره رفتارهای سیامک صفری در این فیلم وجود دارد. صفری در قامت پدری که فرزندش مفقود شده بلحاظ تیکهای عصبی و نوع نگاه بیش از هر چیز یادآور کاراکتری است که سال قبل در “اعترافات ذهن خطرناک من” ایفا کرده بود.

در این بین انحراف همیشگی سر این بازیگر به سمت چپ این شباهت را بیش از حد کرده است و ماهیتی اهریمنی به وی داده است. به نظر می رسد شمایل هر دو کاراکتر برآمده از “صورت چرمی” یا همان قاتل بیرحم سری فیلمهای “کشتار با اره برقی در تکزاس” باشند!