1

اظهارات کیومرث پوراحمد در گفتگویی تازه⇐«۵۰ قدم آخر» قربانی دعوای دو سردار شد که می‌خواستند روی یکدیگر را کم کنند!!!/یکی از افتخاراتم این است که احمد شاملو «به خاطر هانیه» را از وسط در تلویزیون دیده بود/انبوهی فیلمنامه نوشته‌ام و دائم این در و آن در می‌زنم که کار کنم ولی کو سرمایه‌؟/علی قائم‌مقامی مرا هل داد در استخری که فقط یک وجب آب داشت!!!/«اتوبوس شب» از شبکه چهار بدون سانسور پخش شد اما شبکه یک آن را قیمه قیمه کرد!/یک ایده عالی از حبیب احمدزاده برای تولید به دستم رسید اما چون همسر یک آزاده در داستان بود، از خیرش گذشتم

سینماروزان: کیومرث پوراحمد هرچند بعد از ساخت فیلم ارگانی و کم فروش «50 قدم آخر» یک فیلم دیگر به نام «کفشهایم کو» را هم ساخت اما فاصله بعید این آثار آخر با نقاط اوجی همچون «شب یلدا» و «اتوبوس شب» موجب شده برخی او را در انتهای مسیر فیلمسازیش تصور کنند.

به گزارش سینماروزان با این حال پوراحمد همچنان می‌نویسد و امیدوار است طرحهای دلخواهش را به فیلم بدل کند اما مشکل نبود سرمایه عاملی است بر امتداد بیکاری.

پوراحمد در گفتگویی تفصیلی با معین احمدیان در «فرهیختگان» هم درباره این بیکاری حرف زده است و هم درباره دردسرهایی که بر سر «50 قدم آخر» کشید.

متن کامل گفتگوی پوراحمد را بخوانید:

«اتوبوس شب» از جمله آثار ماندگار سینمای دفاع مقدس است و به گفته خودتان، تجربه خوب ساخت این اثر، باعث شد که سراغ فیلم «50 قدم آخر»  بروید. ولی چه فرآیندی طی شد که شما در سال‌های اخیر بارها بگویید، دیگر فیلم دفاع مقدس نخواهم ساخت؟

برخوردهای کاملا سلیقه‌ای مقاماتی که هیچ ربطی به سینما ندارند ولی خودشان را محق می‌دانند در‌باره هر فیلمی اظهار‌نظر کنند. در واقع جز ارشاد که همیشه مبصر سینما بوده است حالا هر فیلمی، در هر ولایتی مبصر خاص خودش را هم دارد.  این دخالت‌های بی‌رویه  وقتی به فیلم‌های دفاع مقدس می‌رسد چند برابر می‌شود. دیگر تحملش را ندارم که یک فیلم بسازم و بی‌شمار مبصر داشته باشد. همین.

 «اتوبوس شب» در اکران عمومی بدون حذف یک فریم نمایش داده شد. اما در اولین نمایش تلویزیونی از شبکه اول ، فیلم را قیمه قیمه کردند. اندکی بعد برای حضور در برنامه «یک فیلم، یک تجربه» در شبکه چهار از من دعوت شد. گفتم فیلمم را قیمه قیمه کرده‌اید حالا توقع دارید بیایم در مراسم ختمش شرکت کنم‌، گفتند شما فیلم را از شبکه چهار ببین بعد تصمیم بگیر. وقتی «اتوبوس شب» از شبکه چهار پخش شد دیدم حتی یک فریم آن دست نخورده. هنوز هم نمی توانم حیرت نکنم از وضعیت اسف‌بار تلویزیون‌، یک بام و چند هوا !؟ اگر فیلم مشکلی ندارد چرا در شبکه یک قیمه قیمه شد؟ اگر مشکل دارد چرا از شبکه چهار کامل و درست پخش شد‌!؟ شما می‌توانی جوابم را بدهی؟ اتوبوس شب بارها از شبکه ‌های مختلف پخش شد و هربار صحنه‌هایی از فیلم حذف می‌شد و دفعه بعد صحنه‌های دیگری ! هر شبکه به سلیقه خودش سانسور می‌کند.خب معلوم است که  نه حساب کتابی در کار است نه قانون و مقرراتی دارد! به نظر شما با این شرایط بازهم باید فیلم دفاع مقدس بسازم؟ نخیر ، پشت دستم را داغ کرده‌ام.

یکی دو سال پیش حبیب احمدزاده، ایده‌ای ‌عالی داشت برای یک فیلم خانوادگی ولی زن قهرمان قصه، همسر یک آزاده بود. فکر کردم همین همسر آزاده بودن باعث می‌شود باز هم فیلم بی شمار مبصر پیدا کند. از  خیرش گذشتم.

چقدر با این نظر موافقید که تصمیمی که  حالا گرفتید در مورد اینکه دیگر فیلم دفاع مقدس نسازید، بخاطر همان حواشی و خاطره تلخ اکران «50 قدم آخر» در جشنواره سی و دوم فیلم فجر است.

اصلش همان بود‌، نه «اتوبوس شب». چون «اتوبوس شب» در اکران سینما و خارج از کشور هیچ مشکلی نداشت خیلی هم بازخوردهای خوبی داشت. این پشت دست داغ کردن سر «50 قدم آخر» پیش آمد.

 وقتی مونتاژ اولیه «50 قدم آخر» تمام شد یک نسخه 135 دقیقه‌ای داشتم که 35 دقیقه‌اش اضافه بود به‌ اضافه اینکه موسیقی متن هم نداشت، اصلاح رنگ و نور هم نشده بود، صداگذاری هم نشده بود، افکت‌های کامپیوتری فیلم هم اجرا نشده بود…همه اینها یعنی فیلمی که 60،50 درصد تاثیراتش را ندارد. قرار شد همین نسخه ناقص را به سرمایه گذار  50 درصد نشان بدهم. یک آقای بزرگوار با چندتن از معاونانش آمد و نسخه ناقص فیلم را دید و گفت این پاک‌ترین‌، زلال‌ترین، انسانی‌ترین (و چندتا ترین دیگر) فیلم دفاع مقدسی است که تا به حال دیده‌ام. حدود20  نفر از همکاران و دوستان مطبوعاتی را هم دعوت کردم، آمدند همان نسخه را دیدند و همه به‌به ،چه چه کردند. کات! روز اولین نمایش فیلم در برج میلاد. یک خبرگزاری بود که همیشه پیامک‌هایش برایم می‌آمد. تازه می‌خواستیم برویم توی سالن‌. یعنی هنوز فیلم شروع نشده بود که یک پیامک از این خبرگزاری رسید که نوشته بود‌: «فیلم 50 قدم آخر با برخورد سرد و تمسخرآمیز تماشاگران رو‌به‌رو شد.»

خب وقتی درباره فیلمی که هنوز دیده نشده یک پیامک از پیش آماده شده با این مضمون می‌آید معنی‌اش چیست؟ معنی‌اش این است گروهی از پیش تصمیم گرفته‌اند فیلم را بزنند و جالب اینکه در نمایش برج میلاد برخورد تمسخر‌آمیز هم بود. انگار گروهی را توی سالن چیده بودند که یک جاهایی هو کنند و یک جاهایی که اصلا خنده‌دار نیست بخندند و یک جاهایی سوت بلبلی بزنند و جالب‌تر از همه اینها به شهادت گروهی از دوستان مطبوعاتی که در طبقه پایین سالن نمایش،کار می‌کردند همان بزرگوار‌ «ترین ترین»‌، معاونش را گوشه‌ای خفت کرده بود او را شماتت می‌کند که چرا حالی‌اش نبوده این فیلم معلوم‌الحال (!) را به جشنواره راه ندهد!؟ خب در چنین فضای مسمومی هیچ‌کس نمی‌تواند خودداری کند و بی‌تفاوت بماند، یا لااقل من نتوانستم.  این بود که جلسه پرسش و پاسخ هم با عصبیت و سوء‌تفاهم زیاد برگزار شد و عده‌ای دلخور شدند. بعد هم آنها که از قیافه من خوش‌شان نمی‌آید به جای خود‌، دوستان نزدیک هم برهوت‌! سکوت محض‌! هیچ‌کس جز حامد عنقا و احمد طالبی‌نژاد کلامی بر فیلم ننوشتند. کلامی! در حالی که دست‌کم دوستان مطبوعاتی من خیلی خوب می‌دانند هیچ‌کس به اندازه من ظرفیت انتقاد‌پذیری ندارد. بعد هم که می‌گویم اخوی تو نه به عنوان دوست‌، نه به عنوان کسی که به گردنت حق دارم چون می‌گویی فلان فیلم من‌، فیلم بالینی توست، نه‌، به عنوان منتقد موظف بودی بنویسی فیلمی که ساخته‌ای مزخرف است و ایرادهایش را بگویی‌، یک‌، دو، سه چهار، تا 100، 200، 300 ؛ هر ایرادی که فیلم دارد باید بنویسی.

بعد هم که قرار شد فیلم اکران شود. در تمام این سال‌ها، معمولا قبل از اکران‌،  اداره نظارت ایرادهایی به فیلم می‌گیرد‌، ما هم می‌رویم چانه می‌زنیم و حذفی‌ها را به حداقل می‌رسانیم و بعد هم خودمان فیلم خودمان را مطابق سلیقه آقایان سانسور می‌کنیم. هیچ وقت  فیلم را دست ارشاد نمی‌دهیم. خودشان هم این جور راضی‌ترند، چون آنها در فیلم دست نبرده اند، تو خودت فیلم خودت را قیچی زده ای! می‌بینید چقدر دردناک و غم انگیز و نفرت انگیز است.اما سر «50 قدم آخر» فشارها آنقدر زیاد بود که واقعا توان تحملش را نداشتم‌، گفتم اختیار کامل دارید‌، هر کاری که می‌خواهید بکنید. بزرگواران هم 18 دقیقه فیلم را حذف کردند. یک سگ توی فیلم هست که نقش مهمی دارد، نقش سگ را کاملا مخدوش کردند. الان حضور سگ توی فیلم مسخره است. چون بالاخره هرچه باشد سگ نجس است دیگر. بعد هم پایان فیلم را به کل عوض کردند و تغییراتی دادند که واویلا ! نسخه‌ای که از دی وی دی فیلم الان توی بازار است تا دقیقه 80 آن (با اغماض) فیلم من است، از آن به بعدش فیلم من نیست. من ابدا ادعا ندارم که شاهکاری بدون نقص ساخته‌ام، لابد کار من هم اشکالاتی دارد‌، اما نکته اینجاست که واقعا نمی‌دانم «50 قدم آخر» فیلم خوبی است یا فیلم مزخرفی‌؟

زمانی که فیلم را می‌ساختیم می‌گفتم «50 قدم آخر» سخت‌ترین و بهترین فیلم من است‌. الان فقط می‌توانم بگویم که سخت‌ترین فیلمم است، اینکه بهترین یا بدترین فیلمم است، را نمی‌دانم؛ چون هیچ کس ننشست بنویسد و فیلم را به درستی تحلیل کند. آن سکوت دوستان مطبوعاتی خیلی غم‌انگیز بود واقعا. وقتی همه قطعات پازل «زدن» فیلم را کنار هم می‌گذارم به این نتیجه می‌رسم که به احتمال خیلی زیاد «50 قدم آخر» قربانی دعوای دو  سردار شده که می‌خواستند روی یکدیگر را کم کنند.

توی سینمای ایران سانسور امری است رایج و قطعی و انگار که حق ارشاد است که سانسور کند و انگار نه انگار که نکبت سانسور چه بلاهایی سر فیلم و فیلمساز می‌آورد ، اما در مورد فیلم دفاع مقدس این سانسور مضاعف در مضاعف است. همه این مشکلات و فشارها و خون دل خوردن‌ها را کنار هم بگذار اگر تو باشی باز هم فیلم دفاع مقدس می‌سازی !؟

شما فیلمی ماندگار به نام «به خاطر هانیه» دارید که دارای عناصر عاشورایی است. این اثر در بین اثار سینمایی شما چه جایگاهی دارد؟

اوایل انقلاب، سریال مستندی می‌ساختم به اسم «خلیج فارس‌، جغرافیای فقر و غنا». هنگام فیلمبرداری یکی از آن مستندها در بوشهر، همزمان با تاسوعا و  عاشورا  شد که از مراسم عاشورا هم فیلم گرفتم و در آن مستند استفاده کردم. عاشورای بوشهر به قدری باشکوه و جذاب و به نوعی تاثیرگذار بود که از همان موقع فکر کردم باید روزی فیلمی داستانی بسازم که مراسم عاشورای بوشهر نقطه مرکزی درام باشد تا اینکه بالاخره سال‌ها بعد ایده‌ای به ذهنم رسید که با اصغر عبداللهی رفتیم بوشهر و فیلمنامه را نوشتیم و حوزه هنری هم سرمایه فیلم را داد. یادم هست که اوایل بهار برای فیلمبرداری حاضر بودیم اما من گفتم باید چله تابستان برویم بوشهر. مدیر تولید فیلم گفت می‌دانی تابستان بوشهر چه جهنمی است؟ گفتم قبلا تابستان در بندرعباس و جزیره قشم زندگی کرده‌ام خوب می‌دانم تابستان بوشهر چه خبر است. چون موضوع فیلم تشنگی و گرما است باید گرما در تک تک فریم‌های فیلم موج بزند. این بود که وسط تابستان رفتیم بوشهر و فیلم را توی گرمای طاقت فرسای تابستان بوشهر ساختیم‌. من بعضی فیلم‌هایم را اصلا دوست ندارم و بعضی‌ها را خیلی دوست دارم. «به خاطر هانیه» را خیلی دوست دارم. یکی از افتخاراتم این است که احمد شاملو فیلم را از وسط در تلویزیـــون دیــده بود. مسلم منصوری به من خبر داد که شاملو فیلم را نصفه در تلویزیون دیده و دوست دارد آن را کامل ببیند. می‌دانیم شاملو به فولکلور خیلی اهمیت می‌داد. کار سترگش در کتاب «کوچه» نشانگر این اهمیت دادن است. یک کپی وی اچ اس (که آن موقع رایج بود) از «به خاطر هانیه» تهیه کردم و برای شاعر فرستادم. یادداشتی هم روی جلد فیلم نوشتم؛ یادداشتی سرشار از ابراز عشق و ارادت به شاملوی بزرگ.

این سال‌ها کم کار شده اید. علتش چیست؟

هیچ وقت به اندازه الان پرکار نبوده‌ام. انبوهی فیلمنامه کامل و خلاصه فیلمنامه نوشته‌ام و دائم این در و آن در می‌زنم که کار کنم ولی کو سرمایه‌؟

در مراسمی رئیس سازمان سینمایی را دیدم‌، گفتم آقا  ما در دهه 60 و 70 پادشاهی می‌کردیم‌. کافی بود اراده کنیم فیلم بسازیم فورا همه چیز مهیا می‌شد. فرقی هم نمی‌کرد که فیلم «خواهران غریب» پرفروش باشد یا «به خاطر هانیه» که فقط یک هفته در سینما آزادی اکران شد و بعد حوزه هنری فیلم را هدیه کرد به تلویزیون.

اما حالا کار به جایی رسیده که هر پنج،۶ سال امکان ساختن یک فیلم دست می‌دهد. مگر ما چقدر دیگر زندگی می‌کنیم؟  رئیس سازمان سینمایی گفت ما کمک می‌کنیم‌، ما حمایت می‌کنیم و چه و چه و چه‌ها. عین همین مکالمه را چهار سال قبلش با رئیس قبلی سازمان سینمایی داشتم‌، باز هم توی مراسمی بود. رئیس سازمان سینمایی گفت چه می‌کنی‌؟ گفتم پروانه ساخت گرفته‌ام که فیلم بسازم‌. گفت عالی! حتما باید فیلم بسازی. توی چهار سال گذشته تو مغضوب سازمان سینمایی بودی و اگر توی این دولت هم (آقای روحانی تازه رئیس جمهور شده بود) اگر فیلم نسازی خیلی بد است. در‌واقع علی قائم مقامی (تهیه‌کننده) فیلم دست من را کشید و من را هل داد و ما شیرجه زدیم توی استخری که یک وجب آب داشت، وقتی نیاز داشتیم که سازمان سینمایی و فارابی کمک کند برهوت. همان 200 میلیونی که به همه وام می‌دادند به من هم دادند آن هم قطره چکانی‌!  با هزار مکافات و تنگدستی و در‌واقع به همت علی قائم مقامی «کفش‌هایم کو؟» را ساختیم.

چهل و چند سال سابقه و تجربه در گوشه انزوا خاک می‌خورد، کپک می‌زند و می‌پلاسد. من نمی‌دانم این نکته برای  مدیران سینمای کشور هیچ اهمیتی دارد یا نه؟ نمی‌دانم وزیر ارشاد می‌داند که من و نسل ما در چه شرایطی هستیم یا نه؟




همکاری تهیه‌کننده پروژه‌های ارزشی-ارگانی با کارگردان «آس و پاس»!

سینماروزان: آرش معیریان در همه سالهای فعالیتش کارگردانی مطلوب تهیه کنندگان بخش خصوصی بوده است؛ تهیه کنندگانی که به جای رفتن به سراغ کمکهای ارگانی به دنبال بازگشت سرمایه در گیشه هستند.

به گزارش سینماروزان معیریان که هرچند آثاری جدی مانند «احضارشدگان» در گونه سینمای وحشت و «آن که دریا میرود» در گونه سینمای جنگ را در کارنامه دارد بیش از هر چیز و از همان اولین فیلمهایش «کما» و «شارلاتان» تا فیلمهای اخیرش «کالسکه»، «شانس عشق تصادف» و «آس و پاس» کارگردانی نشان داده که متخصص نوعی سینمای مفرح تجاری است.

اینکه حالا معیریان بناست با تهیه کننده ای به نام سعید سعدی که به واسطه آثاری موسوم به ارزشی و اغلب ارگانی نظیر «50 قدم آخر»، «موش»، «اینجا شهر دیگریست» و «روزهای زندگی» که هیچ کدام گیشه قابل توجهی نداشته اند، شناخته میشود یک کمدی بسازد جالب توجه است. سعدی با اشاره به همکاری با معیریان «مهر» گفته است: این اثر با نام «دم سرخ ها» یک اثر کمدی اجتماعی است و در مرحله پیش تولید قرار دارد. «دم سرخ ها» اواخر خرداد ماه جلوی دوربین می رود.

سعدی که سال قبل با فیلم «دریاچه ماهی» که جزو معدود پروژه هایی بود که فارابی در آن مشارکت کامل داشت در جشنواره حضور داشت و البته فیلمش در جشنواره مورد توجه قرار نگرفت، فیلمی با نام «راه رفتن روی سیم» به کارگردانی احمدرضا معتمدی را هم با حمایت انجمن سینمای مقاومت تولید کرده است که هنوز تکلیف اکران هیچ یک از این فیلمها مشخص نیست.

سعدی اما علیرغم عدم اکران این آثار و نامعلوم بودن چگونگی بازگشت سرمایه صرف شده برای آنها، همچنان فیلم می سازد. او که به تازگی فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»هومن سیدی را در مسیر فیلمبرداری داشت حالا هم تصمیم گرفته فیلم «دم سرخها»ی آرش معیریان را تولید کند.




حمایت نویسنده پروژه ارگانی شکست‌خورده «۵۰ قدم آخر» از برگزاری نمایشگاه در شهرآفتاب!

سینماروزان: باران ناگهانی جمعه هفته قبل در تهران و آب گرفتگی برخی مناطق «شهرآفتاب» که برای دومین سال به عنوان محل برگزاری نمایشگاه کتاب درنظر گرفته شده است موجب شد که در کوران منازعات انتخاباتی بسیاری این آب گرفتگی را ناشی از سوءمدیریت شهرداری بدانند که کاندیدای ریاست جمهوری هم شده است.

به گزارش سینماروزان حبیب احمدزاده نویسنده ای که بیش از همه بخاطر نگارش رمان «شطرنج با ماشین قیامت» مطرح شده و البته در سینما هم صاحب تجربیات نگارش آثاری سینمایی همچون «اتوبوس شب» و «50 قدم آخر» است که این دومی علیرغم حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس در تولید، شکست سنگینی در اکران خورد در گفتگویی که با «اعتماد» به بهانه نمایشگاه کتاب داشته تلویحا از برگزاری نمایشگاه کتاب در شهرآفتاب حمایت کرده و حتی از قدردانی نسبت به برگزارکنندگان سخن گفته است.

حبیب احمدزاده می گوید: هر حركتي ابعاد خوبي دارد و ابعاد ديگري كه بايد بهتر شود. اين روزها بحث جابه‌جايي نمايشگاه مطرح مي‌شود. اما يادمان نرود كه زماني كه نمايشگاه كتاب در محل دايمي نمايشگاه‌هاي بين‌المللي تهران برگزار مي‌شد، مردم آن منطقه چگونه از ترافيك شمال تهران خسته شده بودند، ترافيك شمال تهران را در آن دوره از ياد نبريم. بنابراين خوب است به جاي گله و شكايت از اين رويداد پشتيباني كنيم و قدردان زحمات همه گروه‌هايي باشيم كه مي‌كوشند نمايشگاه به خوبي و با آبرومندي برگزار شود. چون هر كاري كه انجام دهيم و نمايشگاه را به هر مكاني منتقل كنيم، باز هم با شهر متراكمي به نام تهران رو به رو هستيم. درست است اين احتمال وجود دارد كه دوري راه و مسائلي مانند نبود پاركينگ، بازديدكنندگان نمايشگاه را خسته كند ولي به هر حال اينها هم جزو شرايط فعلي تهران است و بايد آن را پذيرفت.

این نویسنده درباره ساختن یک مکان ثابت برای نمایشگاه کتاب بیان می دارد: به اعتقاد من ساختن يك مكان دايم براي نمايشگاه كتاب تهران مانند ساختن حسينيه است كه فقط ١٠ روز در سال سينه‌زني دارد و باقي سال چراغش خاموش است و بي‌استفاده مي‌ماند. بنابراين ساخت چنين مكاني اتلاف وقت و انرژي و سرمايه است. اما بايد ببينيم چگونه مي‌توانيم همين مكان فعلي را چند كاربرده كنيم و در طول سال از مجموعه «شهر آفتاب» استفاده كنيم نه اينكه مكان تازه‌اي بسازيم چون به هر حال پول ما است كه هزينه مي‌شود. لازم نيست نمايشگاه كتاب يك مكان آنتيك باشد بلكه بايد كاربرد داشته باشد. اين مهم است.

 




علی ملاقلی‌پور: اگر وسط استادیوم نمی‌پریدم، شاید دفتر سعید سعدی بسته می‌شد!

سینماژورنال: علی ملاقلی پور کارگردان جوان ایرانی که تابستان امسال فیلم “قندون جهیزیه” را روی پرده داشت حین اکران فیلمش و به دلیل اعتراض به شرایط نامنصفانه ای که در اکران نصیبش شده بود به هنگام دربی پایتخت وسط زمین پرید و به تبلیغ فیلمش پرداخت.

به گزارش سینماژورنال این اقدام ملاقلی پور سبب ساز آن شد که “قندون جهیزیه” بیشتر از قبل مورد توجه قرار گیرد و مخاطبان بیشتری به تماشای آن بروند.

ملاقلی پور در تازه ترین گفتگویش که با “وطن امروز” انجام داده به طرح این ادعا پرداخته که اگر این کار را انجام نمی داده شاید دفتر فیلمسازی سعید سعدی تهیه کننده “قندون جهیزیه” تعطیل می شد.

به گزارش سینماژورنال این ادعای ملاقلی پور در حالی بیان شده که سعدی سالهاست در سینمای ایران حضور دارد و در تولیدات آثار بسیاری نقش داشته که برخی از آنها مانند “50 قدم آخر”، “اینجا شهر دیگریست” و “موش” با شکستی تمام عیار در گیشه مواجه شدند اما دفتر این تهیه کننده تعطیل نشد.

سعدی از جمله تهیه کنندگانی است که بابک زنجانی هم در تولید یکی از آثار تولیدی وی با نام “سیزده” سرمایه گذاری کرده بود.

سینماژورنال بخشی از گفتگوی ملاقلی پور با “وطن امروز” که درباره پریدن داخل استادیوم است را منتشر می کند.

 با وجود شرایط دشواری که داشتی باز آن حرکت تو در یک مسابقه بین‌المللی فوتبال با حواشی مختلفی که دارد، قابل پذیرش نیست و می‌توانستی به شکل دیگری هم اعتراض کنی.
درست می‌گویی و اعتراضات دیگری هم به ذهن من رسیده بود اما این را هم بگویم که هر عملی را عکس‌العملی است و فشار زیادی در آن زمان برای من و فیلم «قندون جهیزیه» پیش آمده بود و فکر کردم اندازه‌اش باید به آن شکل باشد. مثلا اگر تنها در یک سایت اعتراض می‌کردم، بازتابی نداشت!
 قبول دارم برای آدم‌هایی که به کارشان با تمام وجود علاقه دارند و کارمندی نگاه نمی‌کنند، نتیجه فعالیت‌شان خیلی مهم می‌شود. من هم مانند تو به حرفه‌ام با تمام وجود عشق می‌ورزم اما فکر می‌کنی با تمام دردهایی که داشتی ارزشش را داشت به آن شکل انتحاری عمل کنی؟!
برای انجام آن کار آبرویم را سوخت دادم که با ارزش‌ترین مساله برای هر آدمی است اما این را هم در نظر بگیر که ادامه فعالیت من در سینما بستگی به نتیجه فیلم اولم داشت و فیلمسازی که در اولین فیلم خود زمین بخورد، بلند شدنش خیلی سخت می‌شود.
 اگر آن کار مهیج را هم انجام نمی‌دادی باز فیلم «قندون جهیزیه» چه نزد منتقدان و چه مردم کاملا پذیرفته شده بود و فروش خوبی هم داشت!
درست می‌گویی اما برای من که کلی زحمت کشیده بودم تا اثرم توسط مردم دیده شود، تحمل آن وضعیت سخت بود. برای من تماشاگر خیلی مهم است و برای همین امسال فیلم نساختم و با تمام وجود دنبال تحقیق و مطالعه برای نگارش «قندون جهیزیه 2» هستم که البته اسم دیگری خواهد داشت. از این نظر به تک‌تک مردم ایران در فیلم‌هایم فکر می‌کنم. به خدا قسم نگاه یک بچه تا یک پیرمرد در فیلمی که می‌سازم برایم مهم است.
 اما همه اینها را در «قندون جهیزیه» ثابت کردی و فیلمی سالم و پرمخاطب برای همه نوع طیفی ساختی.
بله! اما اگر آن کار را نمی‌کردم شاید دفتر فیلمسازی سعید سعدی، تهیه‌کننده «قندون جهیزیه» بسته می‌شد و برای این تهیه‌کننده فرهنگی حیف بود.

علی ملاقلی پور
علی ملاقلی پور وسط استادیوم



آیا این طعنه به استاد سابق است؟ ⇔ پوراحمد: بسیاری، نخل طلا گرفتند و امروز دیگر هیچ اثری از آنها نیست

سینماژورنال: کیومرث پوراحمد کارگردانی که بعد از شکست مطلق “50 قدم آخر” امسال با فیلمی به نام “کفشهایم کو؟” به  جشنواره آمده بود و البته اثرش چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت در تازه ترین گفتگویش که به بهانه این فیلم انجام شده ارزش تمام جوایز سینمایی به جز اسکار را زیر سوال برده است.

به گزارش سینماژورنال پوراحمد که با “شرق” گفتگو می کرده با اشاره به اینکه تنها جایزه ای که زندگی سینماگر را تغییر می دهد اسکار است گفته است: هیچ جایزه‌ای در جهان کوچک‌ترین اهمیت بنیانی ندارد، به جز اسکار. اسکار تنها جایزه‌ای است که کاندیدایش هم که می‌شوی زندگی‌ات از این رو به آن رو می‌شود.

وی ادامه داده است: خانم شهره آغداشلو ٣٠ سال آمریکا بود، چه کار می‌کرد؟ کار مهمی نکرد. کاندیدای اسکار شد برای «خانه‌ای از شن و مه»، امروز سرش را هم نمی‌تواند بخاراند! اصغر فرهادی اسکار گرفته، مسیر زندگی‌اش تغییر کرده. هر قصه‌ای را در هر جای جهان بخواهد بسازد، امروز برای او سرمایه هست. فقط اسکار این ویژگی را دارد.

بسیاری را می‌توان اسم برد که نخل طلای کن گرفتند و امروز دیگر هیچ اثری و خبری از آنها نیست

پوراحمد با زیر سوال بردن جوایزی مثل نخل طلای کن بیان داشته است: بسیاری را می‌توان اسم برد که نخل طلای کن گرفتند و رفتند و امروز دیگر هیچ اثری و خبری از آنها نیست یا شیر ونیز و خرس برلین گرفتند و باز همین وضعیت را دارند. پس این جایزه‌ها تأثیری ندارند مگر اینکه در مواردی که برنامه‌ریزی می‌شود از سوی دولتها که یک فیلم‌سازی را مطرح و جهانی کنند و آن فیلم‌ساز هم ظرفیتش را داشته باشد، برایش هزینه و برنامه‌ریزی می‌شود، آن وقت این جوایز تأثیر می‌گذارد.

طعنه دستیار سابق به استاد؟

به گزارش سینماژورنال از آنجا که تنها سینماگر ایرانی که نخل طلا گرفته عباس کیارستمی است که در جشنواره کن 1997 برای “طعم گیلاس” برنده نخل طلا شد آیا می توان سخنان پوراحمد را طعنه ای به عباس کیارستمی دانست؟

بد نیست بدانید کیومرث پوراحمد زمانی از جمله شیفتگان سینمای کیارستمی بود و البته که در آثاری چون “خانه دوست کجاست” به عنوان دستیار وی به کار مشغول شد. با این حال رابطه این دو نفر در سالهای بعد چنان که باید پایدار نماند و حالا نیز با بیانی صریح پوراحمد از بی ارزش بودن نخل طلای کن می گوید که تنها ایرانی برنده آن، کیارستمی است.




آقای پوراحمد! این همه حقیقت نیست

سینماروزان/امید عشیری(عشریه): کیومرث پوراحمد کارگردان شناخته شده سینما و تلویزیون که یک رمانس درجه یک به نام “شب یلدا” را به سینمای ایران هدیه کرده است سال گذشته فیلمی با نام “50 قدم آخر” را ساخته بود؛ اثری که به تازگی به شبکه نمایش خانگی هم آمد و حتی به لطف تصاویر کلوزآپ بازیگر نقش اصلی زن آن بر روی پوسترهای سوپرمارکتی اش باز هم فروش اش حتی به نیمی از تیراژ نرسید!

مشکل اصلی این فیلم تولید سهل انگارانه و نه از سر علاقه آن بود و اینکه پوراحمد حتی برای خلق داستانی که گره های دراماتیک معقول برای جلب مخاطب داشته باشد کمترین وقتی نگذاشته بود. البته که پوراحمد برای کارگردانی این فیلم دستمزد خوبی را هم از انجمن سینمای دفاع مقدس که تهیه کننده اصلی آن بود دریافت کرد ولی در نهایت سهل انگاریهای پیاپی که از پروسه نگارش فیلمنامه تا اجرا و حتی تدوین از وی سر زده بود یک شکست تمام عیار را در کارنامه اش به جای گذاشت.

توی سر فیلم زدند؟!

 با این حال پوراحمد چه زمان نمایش جشنواره ای فیلم و چه بعدتر به هنگام اکران رسمی آن حتی کلمه ای درباره سهل انگاریهای خود حرف نزد و تا توانست تهیه کننده را نواخت. پوراحمد به تازگی در گفته هایی که به بهانه اکران “شیار143” انجام شده باز کوشیده با فرافکنی دلیل اصلی کیفیت پایین “50 قدم آخر” را دیگران بداند.

وی گفته است:  این فیلم با حب و بغض‌هایی همراه شد، سه سکانس آن حذف شد و پایان آن تغییر کرد، طوری اکران شد که خودشان می‌خواستند و مجبور شدم آن را از کارنامه زندگی خود حذف کنم، چون این فیلم، فیلم من نیست.

پوراحمد ادامه داده است: فیلم “50 قدم آخر” سخت‌ترین فیلم زندگی من بود اما به دلایلی نخواستند این فیلم مطرح شود و چون از آن فیلم خوششان نیامد، زدند توی سرش.

چه کسی پایان فیلم را تغییر داد؟

آقای پوراحمد! حب و بغضهایی که از آن دم می زنید را صرف کنید بهتر نیست؟ چه کسی پایان فیلم را تغییر داد؟ چه کسانی توی سر فیلم زدند؟

اگر منظورتان ارگان تهیه کننده اثر است که آخر چطور میشود ارگانی بیشتر از یک میلیارد برای تولید فیلمی هزینه کند و بعد خودش شرایط اکران نامناسب فیلم را فراهم آورد؟

درباره سختیهای تولید چنین فیلمی هم اندکی واضحتر حرف بزنید. کدام سختی و دشواری را برای تولید فیلم منجر شدید جز آن که بودجه ساخت یک درام دفاع مقدسی را گرفتید و حتی نتوانستید یک نمای مهیج جنگی را در دل فیلم خود داشته باشید؟

آیا به این فکر کرده اید که چرا “50 قدم آخر” کم مخاطب ترین فیلم شما بود؟

اینکه میگویید نخواستند فیلم مطرح شود هم بهانه است! شما بهتر از ما می دانید این مخاطبان هستند که اسباب مطرح شدن یا به حاشیه رفتن آثار را موجب میشوند و بدا به حال کارگردانی چون شما که “50 قدم آخر” کم مخاطب ترین فیلم کارنامه تان شد.

بهتر نیست به جای فرافکنی از این به بعد کمی عاقلانه تر درباره آثارتان حرف بزنید؟ دوست عزیز! شما بواسطه خلق “اتوبوس شب” هم که شده تواناییهای خود را در ژانر جنگ نشان داده ای پس بجای این فرافکنیها هرچه زودتر آستین بالا بزنید و باز هم یک فیلم خوب بسازید.