1

درگذشت نویسنده زندگینامه پرویز پرستویی!+عکس

سینماروزان: لیلی کریمان نويسنده، مترجم و منتقد، درگذشت.

به گزارش سینماروزان لیلی کریمان در سال ۱۳۴۲ در تهران متولد شد و هرچند فارغ‌التحصیل رشته مامایی بود ولی هم در نویسندگی و هم در ترجمه، دستی داشت.

کریمان عضو انجمن منتقدان ونویسندگان خانه سینمای ایران بود و تلاش‌هایی کرده بود در حوزه فیلمنامه‌نویسی و ترجمه فیلمنامه، ترجمه رمان و ترجمه کتاب‌های روانشناسی.

از جمله ترجمه‌هایی که به بازار عرضه کرده بود عبارت بودند از: چرا بی‌شعوری(خاویر کرمنت)، هیچ کس گلی برایم نفرستاد(ساندرا براون)، زندگی زیباست(روبرتو بنینی) و راه دراز خانه(دانيل استيل).

لیلی کریمان در زمینه زندگینامه‌نویسی نیز کتاب “ستاره بی‌نقاب”را براساس زندگی پرویز پرستویی نگاشته بود.

لیلی کریمان+پرویز پرستویی
لیلی کریمان+پرویز پرستویی




پرده‌برداری حامد بهداد از چرایی اختلاف با پرویز پرستویی

سینماروزان/کیوان بهارلویی: حامد بهداد بعد از مدتها با صراحت از چرایی اختلاف با پرویز پرستویی گفت.

حامد بهداد در برنامه کافه آپارات فریدون جیرانی با اشاره به تعریف و تمجیدهای کمال تبریزی از خودش بیان داشت: بعد از بازی در کمدی “مارموز”، تبریزی از من تعریف کرد و مرا با آنتونی کویین مقایسه کرد که البته نظر لطفش بود.

بهداد ادامه داد: مدتی بعد از قیاس با آنتونی کویین، پرویز پرستویی خطاب به تبریزی اظهار داشته بود با این قیاس، تن آنتونی کویین را در گور لرزانده! من ادعایی ندارم که آنتونی کویین هستم ولی مساله‌ام این است که چرا بزرگترها نباید از تشویق جوانترها استقبال کنند.

بهداد افزود: هرگز نفهمیدم چرا یک بزرگتر به تمسخر من پرداخت و خیلی صبر کردم که با پاسخی قانع‌کننده از پرستویی روبرو شوم ولی این اتفاق نیفتاد و کار به جایی رسید که وقتی به طور اتفاقی در فرودگاه مشهد ایشان را دیدم حتی علاقه‌ای پیدا نکردم در یک عکس دونفره با او قرار گیرم.




واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” به ادعای پرویز پرستویی مبنی بر صدور مجوز فعالیت فردین در انتهای دهه شصت⇐واقعاً بی‌حواسید یا نان بی‌حواسی‌تان را می‌خورید؟ /در تمام دوران حیات فردین، هیچ‌گاه صلاحیتش برای بازیگری تائید نشد!/حتی بعد از دوم خرداد و زمانی که بنا شد فردین نقش اول فیلمی به کارگردانی ناصر تقوایی را بازی کند شخص مهاجرانی-وزیر وقت ارشاد- ساز مخالف زد!!/تاریخ را تحریف نکنید و جلوی قاضی، معلق بازی نفرمایید!

سینماروزان: ادعای اخیر پرویز پرستویی درباره صدور مجوز بازیگری فردین در انتهای دهه شصت با واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” مواجه شد.

پرویز پرستویی در گفتگو با فریدون جیرانی در آپارات مدعی شده در اواخر دهه شصت، شرایط برای بازی فردین در سریال “رعنا”ی داوود میرباقری فراهم آمده و این خود فردین بوده که علاقه به بازی نداشته!

این ادعا با واکنش محمدهاشم سبوکی مدیر شیرازفیلم و تهیه‌کننده آثاری ماندگار نظیر “سرب”، “مارال” و “آوار” مواجه شده است که با نگارش یادداشتی تند، ادعاهای پرستویی را زیر سوال برده.

متن یادداشت محمدهاشم سبوکی را بخوانید:

آقای پرویز پرستویی! هنرمند عزیز در این تفکر مانده‌ام که آیا واقعاً بی‌حواسید یا نان بی حواسی‌تان را خوب میخورید ؟ !
طبق مدرکی موجود در نامه ای که در سال ۱۳۶۳ از وزارت ارشاد دریافت نمودم اعلام شد آقایان محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری و سعید مطلبی صلاحیتشان جهت کارهای بازیگری تایید نمیشود که در این خصوص ماها نیز بیکار ننشستیم و از مراجع تقلید چه نامه ها که نگرفتیم و در تمام مدت حیات فردین، ارشاد ترتیب اثری نداد و هیچ گاه صلاحیتش تایید نشد ! …

بعد از اینکه دوم خرداد شد و مسئولین اصلاح طلبی که اوایل انقلاب روی کار بودند دوباره با اسم و رسمی جدید در راس کار آمدند و همه تصور کردند که بالاخره این تبعیض قائل شدنها خاتمه یافته و بر همین باور قرار بر آن شد فیلمی با بازی فردین و کارگردانی ناصر تقوایی تهیه کنیم و به همین دلیل یک بار در منزل زنده‌یاد اصغر بیچاره و باری دیگر در سینمای خود فردین(سینما نیاگارا/جمهوری) جلسه ای تشکیل دادیم و با وجود میل قلبی فردین، متاسفانه این بار هم جناب مهاجرانی ساز مخالفش را به صدا در آورد و اینگونه تیر خلاصی فردین را زد!

کافیست لحظه ای تامل کنید تا به یاد آورید فردین و آن انگشت شمار هنرمندانی که گلچین و ممنوع الکار شدند بخاطر این بود تا جایی برای امثال شماهایی باز شود که بر عکس آنها هیچکدامتان مردمی و گزینش ملت نبودید بلکه بادکنکی بودید که توسط بعضی از مسئولین بادی در شما دمیده شد !!! …

شما به خوبی میدانید وقتی سخن از مردمی بودن یک هنرمند به میان می آید چه معنایی دارد. به طور مثال آیا فردین در فیلم “جهنم به اضافه ی من” با فردین “آقای قرن بیستم” برای مردم فرقی داشت ؟ !
فردین “غزل” با فردین “گنج قارون” چطور ؟ !
و یا فردین “بر فراز آسمانها” با فردین “قهرمان قهرمانان” ؟؟؟
البته که فرقی نداشت ؛ فردین با هر کاراکتر برای مردم همان فردینی بود که جای سوزن انداختن در سینمایش پیدا نمیشد.

موضوع دیگر اینکه مگر فردین و دیگر هنرمندان ممنوع‌الکار، در فیلم “برزخیها” به خدمت انقلاب در نیامدند ؟ مگر خودشان را با جامعه ی جدید وفق ندادند؟ ! مگر در زمان آقای مجید معادی خواه و آقای مهدی کلهر پروانه “برزخیها” صادر نشد ؟ ! و در آخر چه شد غیر از اینکه فیلم را از اکران پایین کشیدند و پروانه اش را باطل کردند !

آقای پرستویی اینکه برادر شهید هستید احترامتان واجب ؛ اما اینکه شما را چه شده که اینگونه بداهه میگویید کس نمیداند ! شاید هم از چیزی ذی نفع میشوید؟؟ ! اکنون هم پس از گذشت سالها عوض اینکه جلوی قاضی، معلق بازی و تاریخ را تحریف کنید بروید و حواستان به خودتان باشد که به ناگه زودتر از موعد نترکید و بادتان خالی نشود !!! …

 

محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی
محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی




پرسش بی‌مورد رسانه اصلاح‌طلب⇐چرا در ماجرای کرونا، افراد شناخته‌شده نظير پرويز پرستويي يا مهتاب كرامتي وارد عمل نمي‌شوند؟؟

 

سینماروزان: در دورانی که سلبریتی‌های ایرانی به‌خاطر حمایت حداکثری از دولت فعلی در انتخابات۹۶ بدجوری با انتقاد شهروندان روبرو هستند اینکه یک رسانه اصلاح‌طلب چرایی عدم ورود آنها به ماجرای کرونا را مساله کند جای تعجب است بخصوص که همین حالا هم ورود برخی نظیر بهنوش بختیاری به این ماجرا دردسرساز شده است.

روزنامه اصلاح‌طلب شرق نوشت: در اين شرايط بحراني و نگراني درباره ويروس كرونا و افزايش تعداد اخبار متضاد و همچنين كمبود امكانات، سلبريتي‌هاي ايراني كجا هستند.  كاربران به رفتار عجيب، سوءاستفاده يا شايد هم كم‌داني بهنوش بختياري اعتراض كرده‌اند كه با انتشار ویدئویی در اینستاگرام از شربتی برای درمان و پیشگیری از کرونا خبر داده است. هر‌چند او مورد پيگيري قضائي قرار گرفت.

این روزنامه ادامه داد: افرادي نظير كيهان ملكي و … نيز با انتشار ويدئوهایی باعث ترس و وحشت و نگراني مردم شده‌اند. حالا سؤال اين است كه اين رفتارها چه معنايي دارد؟ چرا افراد شناخته‌شده و معقول‌تر نظير پرويز پرستويي يا مهتاب كرامتي وارد عمل نمي‌شوند تا در عين دادن آرامش به مردم، كمك‌هاي ديگري نيز برسانند؟ چرا سلبریتی‌های ایرانی به مسئولیت اجتماعی خود به نحو مناسب عمل نمي‌كنند و زمان مناسب براي همراهي با مردم را انتخاب نمي‌كنند؟




ادعاهای احمد میراحسان در یادداشتی به بهانه کمدی پرمخاطب «مطرب»⇐همه «روشنفکران»(؟!) غربگرای ما در فیلم عامیانه ساختن، مقلّد معکوس مسعود ده‌نمکی هستند!!/هر قدر ده‌نمکی در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک، روان و سلیس است، این حضرات روشنفکر(؟!) دچار سرهم‌بندی هستند/ده‌نمکی را بخاطر شکستن ساختار سیدفیلد به صلابه کشیدند ولی حالا خودشان در حال تقلید از ده‌نمکی هستند!/همان قدر که دلم برای گوگوش می‌سوخت(!) حالا دلم برای پرستویی می‌سوزد!/پرستویی هم مثل گوگوش همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه را پی گرفته!

سینماروزان: پیشتازی کمدی «مطرب» در صدر آمار فروش سینماها ادامه دارد و هرچقدر که منتقدان درباره ضعفهای ساختاری فیلم گفته اند ولی مخاطبان به فیلم روی خوش نشان داده‌اند و میروند که فیلم را سی میلیاردی کنند.

احمد میراحسان منتقد سینما در یادداشتی انتقادی، کمدی «مطرب» را مجالی کرده است برای نقد کارنامه بازیگری این سالهای پرویز پرستویی.

متن یادداشت میراحسان را بخوانید:

ظاهراً «مطرب» بنا به جریان دفاع از سینمای عامه پسند که زمانی موسوم به فیلم فارسی بود، ساخته شده است. این نگرش ، رویکرد عامه را به فیلم ، سند درستی آن وانمود می کند . از این منظر گنج قارون ، شاهکاری در سینمای ایران است .حتی از این زاویه دید هم مطرب فیلمی دچار سردرگمی است. زیرا این «مردم» آن «مردم» نیستند و ذائقه جامعه توده ای ایرانی که از آغاسی و سوسن لذت می برد با ذائقه طبقه متوسط متفاوت است.

اما فیلم در پس داستان کهنه مطرب انواع نگرش‌ها غربگرا را گنجانده که باب طبع طبقه متوسط امروزی است. بهرحال قصدم واکاوی فیلم مطرب و مشکلات آن نیست می خواهم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی، نه فیلم کیایی بنویسم.

اگر قصدم گفتگو از شکاف ها و شکافتن فیلم و ساختار زدایی و شل کردن پیچ و مهره های مطرب بود و اشاره به «ابتذال» عیان ، که شگرد فیلم است، فیلمی که به داستان کلاسیک اهمیتی نمی دهد و صرف قهرمان پردازی احساساتی، هدف آن است، مسیر دیگری را طی می کردم. اگر نیت، بررسی ساختی و فکری این فیلم بود البته می نوشتم که چگونه «روشنفکران» غربگرای ما در سینما با تفسیر تازه از ارزش و روش فیلم عامیانه ساختن ، رویکرد به اصول تازه ای را طبق ذائقه فیلم های فارسی اسبق در ساخت و پاخت روایتی شلخته و بی اعتناء به قواعد هالیوودی داستانگویی و متکی به کولاژهای داستان قهرمان محور کار، بنا نهاده اند و همه شان  مقلّد معکوس مسعود ده نمکی هستند ! اما هر قدر ده نمکی روان و سلیس است در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک در سینمای عامه گرا، این حضرات دچار سر هم بندی هستند . در سینمای پس از انقلاب این مسعود ده نمکی بود که به سود محتوایی انقلابی و دینی عرفانی و اخلاق گرا و آرمان خواه ، دگم ساختار سیدفیلدی را شکست و همه به عنوان کاری مبتذل او را به صلّابه کشیدند ، زیرا در حقیقت  خشمگین از موفقیت او در دفاع از آرمان انقلاب اسلامی بودند ، اما حالا خودشان آن تخطی های ساختاری را به سود ترویج نگرش نولیبرالی برای جذب عوام به کار می گیرند . با محتوای شدیداً ضد انقلاب اسلامی و عمیقاً غرب گرا .

اما حقیقت آن است که مباحث زیبا شناسی ستایش ابتذال یا معنای تازه ستایش از سینمای عامه پسند در این نوشته ، مورد نظرم نیست بلکه سقوط، در مغاک ادغام نقش بازیگر در نقش خارج  از فیلم در این  نوشته مهم ترین انگیزه برای نوشتن است . یعنی قصد دارم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی بنویسم ، بمثابه  «ادغام پرستویی و مطرب»! یعنی فیلم مطرب در ارتباط با کیایی ، رابطه منطقی فیلم کارگردانی  را دارد با استتیک مطرب ! اما در ارتباط با پرستویی دارای وجهی نمادین است. مطرب فیلم پرستویی است! از زوایای گوناگون ! اینکه چرا مطرب فیلم پر اشتباه و گرد آمده از بلبشویی است نولیبرالیسم که شبیه بلبشوی مدیریت سیاسی وا داده نولیبرالی درون است و همه چیز سر هم بندی شده تا غیظ و نیش و نفرت ایجاد کند علیه مهمترین تحرک ملی در ایران برای رهایی از نولیبرالیسم و بردگی سلطه جهانی سرمایه داری بین المللی بس ارتجاعی شده از سوی انقلاب اسلامی و … اینها حرف دیگری است . در این نوشته من با پرستویی کار دارم. آن را پدیده ایده زیبایی شناسانه ی کارگردان درباره ارزش ساختن فیلم عامه پسند ایرانی موضوع دیگری است!

پرویز پرستویی چه اش شده ! پاره ای او را بازگشته به واقعیت پنهان نگه داشته اش تفسیر می کنند، پاره ای معتقدند او مبتذل شده، پاره‌ای شجاعت او را در همرنگی با زمانه می ستانید، پاره ای می‌گویند او آدم فرصت طلبی است هم از آخور خورده و هم از تو بره ،پاره ای او را خود بزرگ بین متوهم و حتی خائن به آرمان برادر شهیدش و انقلاب اسلامی و فریفته وسوسه  شیطان بزرگ و زینا و قدرت و سیطره طاغوت عصر می‌داند که با نقاب اعتراض، این گرایش همرنگی فاوست گونه با مفیتسوفلس را پوشانده است و به ارزشهای ژرف انسانی و آرمانی  خیانت کرده و خود را به توسعه غربگرا و افکار مادی و ضد دینی آن فروخته تا در پیری  هم ، همچنان شهره بماند. پاره‌ای  اذیت‌های نهادهای رسمی حکومت، توقعات آنان را عامل ابتذال او معرفی می‌کنند ، پاره ای اعتقاد دارند فساد قدرتمندان و خائنان به خون  شهداء که حالا جیب خود را می‌انبارند وزیر و وکیل و رئیس خائن‌اند ، او را آزرده کرده و همه مفاهیم اخلاقی و مذهبی اثر را بیاد داده، عده‌ای همه اینها را بهانه می‌دانند برای آن که قید بندگی و بردگی  نفس و شیطان را که وسوسه  درونی هر آدمی  است تا گمراهش کند ، به گردن بگیرد و … بویژه آدم مشهور که از عبودیت خالص باز می ماند و غرق دنیا می شود و … و به جای توجه خالص به خدا ، بت های گوناگون و بهانه‌های  رنگارنگ او را با خود می برد …

از تمام این تفسیر ها ، من درباره پرستویی ، همان تأویلی را می پسندم که زمانی درباره فائقه آتشین نوشتم و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری آن را به او دادند تا بخواند زیرا دوران گزارش فیلم بود و آنها احتیاط می کردند نوشته ام را منتشر کنند و البته  خانم بازیگر تحمل تأویل خود را نداشت. و نمی‌دید که مفتخر شده به نقش یکّه بازیگری یا شاید دانش کافی در فهم این وجه نمایشی خودش را کم داشت ! پرستویی همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه طی چهل ساله پس از انقلاب اسلامی است .

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم . دلم برای پرستویی می سوزد؛ همانقدر که برای گوگوش !

فعلاً و امروز او برآیند آن روحیه سرخورده کسانی از انقلاب اسلامی است ،که از آن می گسلند. او معترض خشمگین است . اما محتوای حقیقی این گسست چیست ؟ و این اعتراض و خشم رو به خدا دارد یا پشت به خدا ؟

در چند سال اخیر و بالاخره با مطرب ، ما شاهد بازگشت او به گذشته‌ایم که می خواهد نزد «همگان» آبرومند باشد. و در حیطه زیبایی شناسی تفسیر تازه‌ای ارائه دهد علیه آن ارزش‌هایی که انقلاب از آن دفاع می کرد و به سود آن چه که مردودش می داشت ، و حالا آن چیز حلال، حرامی است به اسم مطربی !

ظاهراً پرستویی دارد با بازی عاطفی خود ، معادله ای را بر هم می زند! او یک پدیده بومی، توده‌ای و پوپولیستی را برگزیده که در ابتذال« اصالت » دارد ! و نیز هماهنگ با زیبایی شناسی رایجی است که می‌کوشد با ستایش از ابتذال و عامه پسندی، اثبات کند که در این جلب توده های فرو دست ، هنری بزرگ و اصیل پنهان بوده ،هنری که « مردم » را شاد می‌کند  و از افسردگی فرهنگ حکام رهایی می‌بخشد.

اما حقیقت آن است که این طرب  ، امروز حتی فاقد حقیقت طرب بومی است، بلکه وانموده ای است که این نقش را ایفا می کند و جزیی از سیطره نولیبرالیسمی است که هر عنصر بومی و غیر بومی را به جزیی از جریان فروپاشی  ارزش‌های سبک زندگی اسلامی و تعاریف سنتی و  سنت های  فرهنگ دینی بدل می سازد تا فراتر از بدل کردن ایران به گاو شیر ده سابق ، ریشه های احساس هویت و استقلال بر حسب نگاه دینی را به سود یک نیست انگاری وارداتی  و به سود سیطره سرمایه بین المللی و تروج کفر، بخشکاند. دفاع از آن هنر مطربی امروز تهاته‌اش ختم می شود به نولیبرالیسم غربگرا و ستایش مفلوک نولیبرالیسم ترکیه !!!

برگردیم به پرستویی! بالاخره  دوران « با کدخدا بساز و ده را  بتاز» توهماتی نولیبرالی  فرا رسید  و « پرونده دار » از آب درآمدن برادران یوسف ها ، از مقام منیع ریاست جمهوری تا معاون اول و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه سابقی  و … یعنی وضعیت احساسی یک آدم پاکباخته  که میکوشد دامنش را از آلودگی قشر ممتاز و نومانکلاتورای انقلاب اسلامی که خائن به خون شهیدان و آرمان امام خمینی (ره) و اذناب نولیبرالیسم و جهان سازی سرمایه داری بغایت ارتجاعی شده بین المللی و ملقب به نفوذی‌های همان دشمنان غدار در پیکره جمهوری اسلامی و بهره‌مندان از اقتصاد نفتی  و ممانعت کنندگان درون حاکمیت از توسعه اقتصاد تولید گرا و مجاهدت تجّار تجارت های فاسد واردات و خام فروشی و قاچاق و خیانت به ایران اند که همه را به ستوه آورده اند. حالا آقای پرستویی، برخلاف آقای بازیگر ، انتظامی، که همواره متانت و استقلال و تعادل خود را حفظ کرد، به بازیگری ادغام شده با نقش در متن زندگی واقعی  و فردی دچار سرگیجه شده، بدل شد و فکر می کند با مطرب و سایت اش دارد  مبارزه می کند علیه قدرت فاسد، اما سوراخ دعا را گم کرده است! چرا که ظرفیت درک پیچیدگی های سیاست مدرنیته متأخره و سیطره نولیبرالیسم و فراپاشی های پست مدرنیستی و وضعیت هولناک آسیای غربی و بار سنگین مسائل خاورمیانه ای که کانون عمل ارتجاع جهانی سلطه خواهی شرق و غرب است و تجلی پیش افتادن  مردم جهان برای نظمی رها از قدرت سلطه جو و کشتارگر و خونریز و وحشی شده مدرن و شیطان بزرگش که شاهزاده ادلسون « صهیونیست » می گرداندش ، همان ابر سرمایه داری یهود که می گوید خانم کلینتون نباشد، آقای ترامپ باشد، در یمن جنگ بپا شود ، در کردستان عراق،سرمایه اسرائیلی غوغا بپا کند و قس علیهذا … پرستویی توان فهم اینها را ندارد پس در زیر نقاب مخالفت با قدرت داخلی  به خدمت سرمایه جهانی  در آمده … و درون نظام داخلی هم نمی تواند حق و باطل را تفکیک کند و جایگاه هر یک را به درستی فهم نماید . پس مهارش به دست شیطان می افتد .

 این است که ذهن ساده ناآقای بازیگر به ابزار بازی جهانی بدل می شود.  طبل از سمت چپ به صدا در می آید تا اعتراض و حمله از سمت راست نقش اش را در هماهنگی  با ترویج  منظر فرهنگی و اعتقادی آمریکا ایفا کند که کارش بر باد دادن ارزشهای بنا نهاده شده انقلاب اسلامی و روایت امام خمینی  (ره) از زندگی در دنیا و سرنوشت اخروی است و توسعه ابتذالی حرام.  ظاهراً مطرب مقوله ای «ملی» است !!! و ربطی به موسیقی غربگرا ندارد !!! یعنی به تنگ آمدن از فساد  داخلی ، او را به تسلیم  برابر فساد بزرگ تر  ترویج آن کشانده و به جای مبارزه  با واقعیت  موجود  فساد ،علیه ارزشهای ضد فساد آرمان دیروزش به پا خاسته و با این  ابتذال به خودش ، به  دیروز خودش دهن کجی می کند و البته  مثل پناهی، فرهادی و در  فرمی دیگر به کاریکاتور « آزادی » خواهی خیمه شب بازی قدرت جهانی شیطان سرمایه  ارتجاعی صهیونیستی  بدل شده است که خصوصاً هنرمندان کم بنیه اما خود بزرگ بین به دام بازی و سناریو آنها می افتند. طرفه آن که در جهان او ، ترکیه نیروی پادو و سرباز خانه ناتو، کعبه آمال می شود !

***

 آیا مشکل است تناسبی و معادله ای را حل کنیم که بین روحیه بخشی از ملت و بویژه طبقه متوسط امروز گسسته از انقلاب اسلامی در دوران انقلابی شدنش، دوران رأی نود و هشت و اندی درصدی  به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و « بازیگر » ما برقرار شد و سپس در دوران سازندگی و اصلاحات  و بازخوانی انتقادی  انقلاب و دوران جنگ و سپس وانهادگی آرمان انقلاب و کم کم تغییر ارزشها و تمایل به پیروی از نولیبرالیسم ادامه یافت  که اتفاقاً نفوذ این نولیبرالیسم در ساختار حکومت علت اصلی ناکامی‌ها، سستی‌ها و ممانعت‌ها از سر پای خود ایستادن و مبارزه با فساد و ارگانیک قشر ممتاز ، حکومتگر بود و زیر پانهادن حلال و حرام محمدی و جالب آن که در جهان روشنفکران و آقای بازیگر کنونی ، باز سیطره  همان نولیبرالیسم بر ذهن شان و افق آنها است که اعتراض به فسادشان را به کمدی  بدل می کند  و به فیلم مطرب و توبه از دفاع  از ارزشهای انقلاب اسلامی و بازگشت به فرهنگ حرامکاری مبتذل پهلوی که با حرامخواری بطون انباشته از دلارهای نفتی هماهنگی دارد .این حرکت پس پسکی  کمیک که به جای  حس تراژیک به مضحکه ای بدل شده ، بدین سان محصول رابطه ای است بین سینما ، وانموده های سینما و نیز طاغوت عصر و تحولات درون ملت که یک سو پروژه براندازی طبق منافع سرمایه داری متأخر  و جهان مدرن قرار دارد و سر دیگرش مقاومت نیروهای صالحی است که زمان حضرت لوط  و حضرت ابراهیم هم در قومی  یک سره به فساد کشیده تکرار شد و همچنان امروز پس از قرنها بر ارزشهای انقلاب دینی و استقلال، عدالت ، آزادی از قید بردگی فرعون عصر و تفرعن و طغیان طاغوت جهانی و مدرنیت فاسد شده اش و رشد مستقل خدا باورانه و ضد حرام ها پای می فشرند و ایستادگی می کنند و فساد دیگران را بهانه ای برای فساد خویش و گرویدن به شیطان ابتذال بدل نمی سازند بلکه با حاکمیت فساد در همه جلوه هایش  مخالف‌اند و به طی طریق در سیر انتظار حقیقت موعود دل بسته اند و باور دارند !

 حالا می شود هم معنای مطرب و هم معنای پرویز پرستویی و سایت و عمل اجتماعی خارج از فیلم هایش را که با هم تناسب دارد درست ادراک کرد.

و طنین من نه منم نه من منم «فؤاد» را در هستی ابراهیم و و معنای ابراهیم را در تحولات پرستویی ابراهیم حاتمی کیا تا امروز مطالعه کرد و دید در نیمه راه او از حاتمی  کیا هم جدا می شود و من نه منم نه من منم را رمزگشایی نمود. میراث های معرفتی در فرهنگ های بشری وجود داردکه گردآمده در عباراتی است . آیات الهی و راه نمود های اهل عصمت و دانایان ژرفانگر نمونه های متقن اند.یعنی گزاره هایی است که حکم مفتاح را در شناخت آدمی از خود و از دیگران دارد و نیز علت ها و عوامل بیماری انگیزی که روح آدمی را رو به ظلمات و گرفتار سقوط در دوزخ درون می کند و یا مایه تغییر جان به سوی جهان های روشن می شو ، فاش می سازد : شهوات، قدرت ، شهرت ، ثروت ، از نیروهای قهار دنیا و مأوای شیطان است تا آدمی را سرکش ، گرفتار دارالغرور ، و برده ی عجب و خود رأیی و تفرعن و طغیان برابر حقیقت و مسیر رشد و در نتیجه گردن کش علیه کار، بر وفق طاعت و خشنودی الهی  کند . از همین رو گفته اند :

*یا رب مباد که گدا معتبر شود ………………..

*در اینجا ، رهایی گدا از گدایی در نظر نیست  و علیه آن دعا نشده ،شاعر گدایی را که اعتبارات دیگری و استغنا ، وحشی ، سرکش ، ظالم ، و خود رأی و نا منصف اش ساخته ، … پرده برداری کرده و از آن برائت جسته است !

ردّ این پدیدار می تواند در میان سیاستمداران یا هنرمندان و تازه به دوران رسیده ها و مردم عوام یا دانشمندان و فرودستان یا فرادستان بی ریشه دنبال شود . این جور آدم ها همه جا هستند و در میان روشنفکران و اهل سینما و پولدارهای بادآورده و صاحبان  شهرت های اغوا کننده از همه جا  بیشتر و در انقلاب اسلامی یک جریان اند که از خدا به شیطان رو کرده اند یا از اول از اذناب شیطان بوده اند  با نقاب اغواگر در صف انقلاب ! با ماهیتی که ربطی به تقوای حقیقی یک مؤمن و گریز از شهوات دنیا نداشته. بله سینما می تواند وانموده هایی را روایت کند که جانشین واقعیت اند . دروغ چیز دیگری است ! وانموده اما بس پیچیده تری در بازنمایی فیلمیک است و ولو یک فیلم مستند می تواند واقعیت تازه ای خلق کند ضد واقعیت ­موجود در زمان و مکان .

گاه فیلم ، و خود کارگردان و خود هنر پیشه یک وانموده ی با هم اند. زمانی فیلم یک وانموده است اما نه بازیگرش در خارج از نقش. فرض کسی فیلمی بسازد که داستانگویی اش عواطف را به سود هیتلر یا عمر سعد تحریک کند ، بدون آن که بازی در نقش هیتلر یا عمر سعد، بازیگر را به تسلیم به فریب فیلم در و وانمایی از هیتلر یا عمر سعد ،کشانده باشد. و بیرون از این فیلم بازیگر، هیتلر یا عمر سعد،همذات شود. یعنی بیرون از این فیلم، بازیگر ، همچنان هیتلر را یک خون ریز نژاد پرست و عمر سعد را یک عالم بی وجدان و دنیاگر بداند و تا سرحد کشتار و خشونت علیه معصومیت ، به دنبال زر و زور می رود و یزیدی می شود .

این مؤخره طولانی ، در پی گفتن یک جمله  به آقای پرستویی است ، وضع خطرناکی دارد و دارد از خودش بی ظرفیتی نشان می دهد ، نه به سبب سیاست بازی  یا اعتراض به فساد که اعتراض به فساد سیاستمداران، شرف است و آبرو نزد خدا و بندگان  مظلوم خدا و مردم اسیر دست قدرت مداران فاسد می شوند و ایستادن در کنار نیروهای صالح که خواهان اداره امور مملکت با عقل و عدالت و تقوی هستند و پیشرفت را در رشد یک جامعه سالم و مدیریت معقول و پاکیزه می دانند .

وضعیت خطرناک پرستویی آن است که به ابتذال، و ناحقیقت و بازی شیطان عصر در غلتد و وارونمایی کند و بیاندیشد با دفاع از امر مبتذل، فحشاء ، جهل عشرت و لشوراگی، و حرامکاری های گذشته دارد از ملت و حقیقت و انسانیت و مظلومیت دفاع می کند . آرایش چهره ی حرامکار، و تشویق حرامکاری ، چه فرق می کند یک قاتل ظالم یا دزد یا یک اهل لهو و لعب حرام، نزد خدا و قرآن و آل الله  (علیهم السلام) به یک اندازه مذموم و دوزخی است.

نولیبرالیسم و کفر جهانی با هزار نقاب روشنفکران و هنرمندان و سیاستمداران را برده خود می کند و حتی با پز انقلابیگری جعلی یا رفرمیسم مدرن گرا و صلح طلب ! زدن یک نقاب  خشمگین از فساد  قدرتمنداران، و در غلتیدن  به فسادی دیگر و پشیمانی از روزگار دفاع از حقیقت یک انقلاب دینی و دهن کجی به خدا و اطاعت خداو انقلاب خدایی، فساد دورویان را بهانه دفاع از فساد  بزرگ تر ، از سوی اهالی طاغوت جهانی  و فرهنگ ضد خدایی جهان مدرن و لهو فحشا اش قرار دادن ، کار مضحکی است ، سر همه را  آدم کلاه بگذارد، حتی سر خو را کلاه بگذارد، نمی تواند سر خدا را کلاه بگذارد که هدایت ها و راه  نمودن هایش مشخص است و عصیان و طغیان و تفرعن و خود رأیی و خود خدا پنداری و مفاهیم دلبخواهانه و باورهای پوچ را جانشین اعتقادات روشن و مبین وانمود کردن تا همرنگ جماعت شوی ، هم نزد صاحبان خرد و مقدم بر آنان نزد رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع)و فرزندان معصوم و ذخایر حق واضح است .

حالا موقعیت در زمانی فیلم مطرب و وضعیت ویژه یک بازیگر  در تناسب با تغییرات طبقه متوسط ایران که کم کم در دیگر اقشار  شیوع می یابد قابل درک است. و اینکه چرا سریال فیلم های دوران توبه آقای پرستویی، از انقلابیگری سینمایی و آثار آرمان گرایانه ، حالا دارد ، دامنه دار می شود که آخرین اش فیلم «مطرب» است . من کاری به کیایی ندارم. برای او ترکیه و اسلام جعلی یک الگو توسعه است!!! من با پرستویی کار دارم  و نولیبرالیسم پان ترکیسم که  به نحو مبتذلی کعبه آمال است در فیلم مطرب و بگویم مطرب را از زوایای گوناگون می توان چفت و  بست اش را باز و ساخت و پاخت اش را تفسیر کرد.

1-مطرب از نظر سازه ، فیلمی با ساخت عوام گرای سرگرم کننده ، از فیلم هایی است که می پندارد رگ خواب تماشاگر ایرانی و سلیقه اش را به دست آورده ، همان طور که مثلاً یک فیلمساز فیلم های عامه پسند هندی می داند . در آن جا منطق سید فیلدی و روایت  داستان سر راست مهم نیست ، نقطه جوش جذابیت در جای دیگری است .

آیا از این منظر فیلم موفق است ؟ مثلاً شبیه گنج قارون ؟با همه تفکر جعلی، فضای بی ریشه، واقع گریزی مبتذل، رویا پردازی ارزان مایه و فریب دهنده و خرفت کردن آدم ها اما موفق در انگشت نهادن به گیجگاه  تماشاگر عام ایرانی و او را با یک قهرمان شیرین و نماد روحیه  عوام و توقعات و ارزش های آنان، که همه مشخصات و باورپذیری خودی بودن اش تام تمام است جلب می کند . (همان طور جذابیت های پاره ی مکمل وزن دلربای آن قهرمان ) واکاوی مطرب از این زاویه دید، کم و کاست های زیاد و سر هم بندی های کم هوشانه و فراوانی را فاش می کند. یعنی هر قدر کارگردان بگوید من تحت نفوذ تئوری رواج یافته . ذائقه «مردم» ایران ، آگاهانه از قصه پردازی، شخصیت پردازی، روایت سه پرده ای، شکل دادن کشمکش های جذاب دست شسته ام و یک راست به سراغ وجوه گیج کننده و جذاب سلیقه ایرانی رفته ام و داستان و  لنگ و وازم را طبق این ذائقه  بر اساس احساسات برانگیزی قهرمان مظلوم و سعادت پایانی اش شکل داده ام ، باز نمی تواند گریبان خود را از پرسش هایی درباره ضعف همین ساخت دهی رها کند .

2- منظر دیگر بررسی مطرب در گروه فیلم هایی است که یک داستان عامه پسند و سطحی را پیش  می کشند تا در پشتش مثلاً نقد منکوب کننده علیه انقلاب اسلامی را نهان سازند ، نقدی که ظاهراً در روایتی جدی امکان  و مجوز نمایش نخواهد یافت .

3- جدا از زوایای متعدد دیگر، یک نظرگاه هم دنبال کردن وانموده های فیلم و بازیگر ، نسبت به رخدادهای زندگی ایرانی است . این زاویه دید برایم انگیزه نوشتن این یادداشت بود .در ذهنم سرنوشت بازیگری عزت الله انتظامی و خسرو شکیبایی و حیات آبرومندشان می خواهد چیزی را به پرستویی یادآوری کند . در این نوشته مایل بودم همین تذکر را ثبت کنم. که کردم. شیطان جنی و انسی و جهان بی ترحم طغیان علیه خدا ، هزار راه برای تبدیل هنرمند و سیاستمداران و روشنفکر و سپس یک قوم به ذنب خود دارد . به قهرمان  بدل کردن یک زندگی سرشار از لشوارگی و ابتذال  رژیم سابق به صورت مبتذل و هندی وار ، جزیی از این ذنب لایغفر است .

بگذریم از همه عوامل ایجاد نفرت از انقلاب اسلامی ، و هر پدیده وابسته به آن ، تبدیل کردن ترکیه نولیبرال و همدست ناتو و جنایات خاورمیانه ای اش علیه سوریه و کردها به کعبه آمال و هنرمند شکوهمند و اخلاق گرایی ترک را برابر  این زباله های پر از دروغ  و تخطی ایرانی ، به قهرمان  اصلی  بدل کردن و کاپ اخلاق و خرد  به او دادن ! و آن انبوه عیان ستایش خود باختگی یک ملت و وحدت همه عناصر ضد انقلاب در ضدیت با انقلاب. پله های سقوط آدمی از فیلمی افشاگر داعش و ترکیه داعش پرور بپرهیزد تا فیلمی که ترکیه نولیبرال «اسلامی»!!! را بستاند ، پله های  عروج او نیست !

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم. دلم برای پرستویی می سوزد. همانقدر که برای گوگوش!




متعاقب توقیف “خانه پدری”، حالا حمله یک خبرگزاری اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” ⇐اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بود برای روی پرده فرستادن فیلم ملتهب‌تری به‌نام “مطرب” که یک دروغ بزرگ را به جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد!!/وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است!!/مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟

سینماروزان: کمدی-موزیکال “مطرب” از جمله آثاری است که بناست با اتمام ماه صفر روی پرده برود ولی دست‌اندرکاران تولید با انتشار تیزرهایی از فیلم، دست خود در تصویرسازی که به‌شدت یادآور “نهنگ عنبر”، “هزارپا”، “خالتور” و… است را رو کرده‌اند.

خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” در گزارشی تفصیلی علیه فیلم با لو دادن داستان فیلم به برخی مصادیق خط داستانی “مطرب” به شدت تاخته است و مدعی شده همه حواشی حول اکران “خانه پدری” که در نهایت به توقیف آن منجر شده برای روی پرده فرستادن “مطرب” بوده!!

متن گزارش “تسنیم” را بخوانید: 

با بررسی عملکرد چند ساله سازمان سینمایی، باید این سئوال را مطرح کنیم که طراحی برخی ساز و کارهای ملتهب از سوی این سازمان با چه نقشه مهندسی از پیش تعیین شده‌ای صورت می‌پذیرد؟ اگر قائل به توهم توطئه نباشیم، در واقع اکران “خانه پدری” و عملیات‌ روانی که از سوی رسانه‌های مختلف بر سر مخالفت یا موافقت حول این فیلم صورت داد، یک عملیات فریب است تا فیلم ملتهب‌تری به نام “مطرب” بدون حواشی مرتبط اکران شود.

فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی، طرح کینه چند نسل از اعضای خانواده‌ یک خواننده‌ کاباره‌ای است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با یک خواننده قبل از انقلاب همکار بود و یک ماه پیش از معروف شدن وی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 رخ می‌دهد و مانع شناخته شدن این خواننده در عرصه موسیقی می‌شود.

با هجوم انقلابیون به کاباره‌ها و دستگیری وی، زندگی و خانواده‌‌اش نابود می‌شود. لازم به ذکر است که همه مصادیق نمایشی به صورت کمدی روایت می‌شود تا لحن نقادانه فیلم نسبت به رخ‌داد‌ها انقلاب به خوبی به مخاطب حقنه شود.

 «خوش سینه» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پنج سال حبس محکوم می شود.

بزرگترین دروغ تاریخی سینمای همین مورد خاص است. حتی  خوانندگان زن دوران طاغوت با چنین پیامدی مواجه نشدند. به عنوان مثال تا چند وقت پس از وقوع انقلاب یک خواننده زن لس آنجلس نشین{لیلا فروهر؟}، به عنوان هنرپیشه در صحنه تئاتر لاله‌زار حضور داشت، با این تفاوت {نسبت به قبل از انقلاب} که پوستر نمایش‌ها در روزنامه کیهان و اطلاعات منتشر نمی‌شد. حتی با مهاجرت این چهره به لس‌آنجلس، پدر او در سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی، فعالیت مستمر داشت. هجمه علیه‌ چهره رحمانی انقلاب اسلامی، موتیفی است که در اغلب آثاری که درباره انقلاب و دهه شصت ساخته شدند، وجود دارد که می‌توان به “هزارپا” و “نهنگ عنبر” اشاره کرد.

در این میان باید به نسل چهارم و پنجم  انقلاب یادآوری کنیم، مسبب تمامی ممنوعیت‌های برخی هنرپیشه‌ها و تمامی خوانندگان قبل از انقلاب افرادی بودند که قدرت را در وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی و حتی مدیریت تلویزیون را در ید خود داشته داشتند و بعدا به فرقه اصلاح طلبان معروف شدند و عکس‌هایشان با لبخند در کنار ستاره‌های سینما منتشر می‌شد. پیش از این در گفت‌وگو با هوشنگ توکلی (بازیگر و تهیه‌کننده)، حجت‌الاسلام مجید پورطباطبایی (یکی از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش)، رسول توکلی (بازیگر) پرده از اسرار دهه شصت شمسی برداشتیم، تا انقلاب اسلامی مستحق چنین تهمت‌هایی نباشد.

قبل از اکران فیلم مطرب، مخاطب شایسته این آگاهی است که بداند سینماگرانی که خود را قدیس و مبری از هر گونه گناه و گاهی معارض سیاست‌های عرفی و شرعی حاکمیت جلوه می‌دهند، یک فقره خواننده را معرفی کنند که به جرم خواندن قبل از انقلاب، پس از انقلاب اسلامی به زندان رفته باشد.  شخصیت اصلی فیلم مصطفی کیایی، ابراهیم خوش سینه(خوش لحن)، در گونه مرسوم کوچه‌بازاری {موسیقی‌های کم ارزش کافه کاباره‌ای} فعالیت می‌کند. همکار او جواد یساری که اخیرا در یک فیلم سینمایی حضور داشت، سال‌های بدون اخذ مجوز، آلبوم تولید کرده و موزیک ویدئو ساخته است و چندین سال‌ متولی در دهه هشتاد در کافه‌های دوبی برنامه اجرا کرده؛ آیا یک روز توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی احضار شده است؟ وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است و مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟ آیا می‌توانند خواننده‌ای را پیدا کنند که صرفا به جرم خواندن قبل از انقلاب، به زندان رفته باشد. حجت‌الاسلام مرحوم سید احمد خمینی در روزهایی که اصلاح طلبان دو آتشه به دنبال ممنوعیت و به بند کردن هنرمندان قبل از انقلاب بود، بسیار مراقبت می‌کرد مبادا صدمه‌ای به زندگی شخصی آنان وارد شود و اغلب آنان با برائت از فعالیت‌های پیش از انقلاب، زندگی عادی خود را ادامه دادند. مگر غیر از این است که یکی از بازیگران فعلی سینما در بسیاری از فیلم‌های هنجار شکن قبل از انقلاب حضور داشت اما پس از انقلاب در بسیاری از فیلم‌های سینمایی پس از انقلاب نقش‌آفرینی می‌کرد.

بزرگترین دروغی که در فیلم «مطرب» به جمهوری اسلامی نسبت داده می‌شود، زندان رفتن همکار دست چندم یک خواننده پیش از انقلاب است و امروز که صدای بسیاری از خوانندگان آن زمان از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می‌شود، گویی گوش دروغ‌پردازان سینمایی آن را نمی‌شنود!

از سوی دیگر، مسئله تک‌خوانی بانوان و موسیقی رپ از طریق دو شخصیت دیگر فیلم دنبال می‌شود. فیلم رسما مانیفست دولت یازدهم و دوازدهم دنبال می‌کند، گویی تغییر وزیران و مدیران هیچ خللی بدان وارد نمی‌کند، صدور مجوز برای خواندن زنان و موسیقی رپ که این روزها توسط جریان مافیای موسیقی بشدت دنبال می‌شود، گویی تمامی سیاست‌های وزارت ارشاد در حوزه سینما و موسیقی درهم تنیده است. وقتی م.م اولین تک خوانی‌ خود را در حضور علی جنتی اجرا کرد، سید عباس صالحی و سازمان سینمایی تحت امرش، همان سیاست واحد دوران جنتی را در ساختاری سینمایی دنبال می‌کنند.

خروجی فیلم مطرب درباره سرکوب جریان موسیقی در کشور با شکل گیری انقلاب اسلامی به ویژه سرکوب خوانندگی زنان است. فیلم در قالب یک ساختار کمدی چه پیامی را به مردم منتقل می‌کند؟ آیا غیر از اینکه این است که فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد با انقلاب اسلامی همه چیز زیرزمینی شد حتی شادی مردم؟!

در واقع با ترکیبی از فیلم مارموز و مکس (سامان مقدم) به صورت دیگری مواجه هستیم. در ماموز گروه موسیقیایی که مشغول برگزاری کنسرت بودند، با اقدامات تندرو‌ها به نوازنده‌های دورگرد در ترکیه بدل شدند و اشتباه گرفتن یک خواننده مبتذل از دیگر خط‌های داستانی فیلم است.

فیلم دائما روی این موضوع تاکید دارد که فعالان موسیقی که نمی‌توانند در کشور فعالیت کنند، به خارج از کشور می‌‌روند و مسبب این آوارگی حاکمیت و قوانین آن است. فیلم مدعی است که در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه نیز افراد ریاکار  فعالیت می‌کنند که سیاست حاکمیت را در ممنوعیت حتی در ترکیه دنبال می‌کند. فریفتن همسر وزیر امور خارجه در این فیلم از آن ایده‌های شازی است که غیرقابل چشم‌پوشی است. دولت برای وزیر و این وزارتخانه ارزش خاصی قائل است اما وزارت ارشاد به موتیف نمایشی فریب دادن همسر وزیر توسط یک زن خواننده تاکید دارد.

نشانه این موضوع دختر ابراهیم و عدم توانایی‌ فعالیت‌هایش در حوزه  موسیقی {در کسوت خواننده} به خاطر  قوانین حاکمیتی است. مولف می‌خواهد با نشان‌دار کردن بانوان، بزرگنمایی  برای حذف آنان از این عرصه را برجسته کند و این وضعیت با سیاست‌ها و قوانین کلی وزارت ارشاد تعارض جدی دارد.

کاراکتر دیگری می خواهد خواننده‌ی رپ باشد ولی تنها راه فعالیتش مهاجرت است، چون جمهوری اسلامی در حال سرکوب هر اثر نوپدید است، در حالی که مافیای موسیقی بشدت اعطای مجوز به موسیقی رپ را دنبال می‌کند. تمسخر زنانی که مولودی می‌خوانند و در مراسم‌های زنانه مداحی می‌کنند از دیگر سرخط‌های مهم فیلم است. یکی از کاراکترها در فرودگاه شرب خمر می‌کند و می‌گوید:” تمام رفقا میان اینجا و پاتایا، ایران پول درمیارن میان اینجا عشق و حال”. به عبارت دیگر اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که فاحشگی و مشروب خواری در کناری باشد و همه چیز را سرکوب نکند، مردم این همه پول و ارز از کشور خارج نمی‌کنند.

نرمالزاسیون جمهوری اسلامی مطالبه این فیلم با حمایت بدنه مخاطب است. شعار فیلم در مقابل حاکمیت صرفا تغییر قانون و رفتار است و در قسمت‌های متناوب فیلم تک خوانی خواننده‌  زن ترک به عنوان نقطه قوت کشور ترکیه معرفی می‌شود. لباس بازیگران زن بشدت نامتعارف کمی نزدیک به هنجارشکن است و کارگردان عامدانه تصاویر را در حالت واید فیلم برداری کرده و بدون کراپ کردن (بریدن تصاویر و فریز کردن آن ها به بالا تنه) به دنبال بهره‌بری‌های هنجارشکنی است. توهین به فرهنگ ایرانی که به کرات در فیلم وجود دارد و مولف فرهنگ ایرانی را کاملا منسوخ  می‌داند و نشان می‌دهد، جامعه مدرن {ساخته و پرداخته ذهن کارگردان} از خیلی هنجارهای عرفی و حتی شرعی عبور کرده و هم‌خوانی ابراهیم با یک زن، حاوی  چنین پیامی است که جمهوری اسلامی جای زندگی نیست و باید از آن فرار کرد.

مونولوگ بین مارشال و فوائد، در پی القای این پیام است که به خاطر رفتار نظام در ایران، همه به فکر مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی موسیقی را مطربی می‌داند و درکی از آن ندارد تا فعالیت های موسیقایی را محترم بشمارد. هم خوانی پایان فیلم و کمی رپ خوانی هم این پیام را القا می‌کند که چند نسل با سیاست گذاری‌ها جمهوری اسلامی در حوزه موسیقی سرکوب شده‌اند.




بخشهایی خواندنی از تازه‌ترین گفتگوی اسدالله یکتا⇐ من ‏سواد ندارم و باید یک نفر دیالوگ‌ها را برایم بخواند تا بتوانم آنها را حفظ کنم/مهرجویی به شکیبایی گفته بود: این کوچولو خیلی قشنگ بازی میکنه!/پرستویی بغلم کرد و گفت خوشحال است که با من همبازی شده/صابر رهبر به فردین با آن عظمتش، سیلی زد و کم مانده بود که کتک مفصلی هم به من بزند!!/نمیدانم چرا به‌موقع دستمزدم را نمی‌دهند؟/ بعد از پنجاه سال کار هنری، اسم “صندوق اعتباری هنرمندان” را هم نشنیده‌ام!!

سینماروزان: اسدالله یکتا از بازماندگان سینمای قبل از انقلاب در سالهای بعد از انقلاب، شرایط خوبی را تجربه نکرد و کارش به سیگارفروشی کشید؛ با این حال چند سالی میشود که به یکتا بیشتر نقش میدهند و این شبها هم با سریال “ستایش” روی آنتن است.

اسدالله یکتا با اشاره به علاقه اش برای کار با کارگردانان این دوران به “شهروند” گفت: من کارگردان‌های نسل جدید ‏مثل سعید سهیلی را خیلی دوست دارم و کار کردن با او خیلی خوب است. به‌هرحال من دوست دارم با همه ‏کارگردان‌های نسل جدید کار کنم، ولی خب آنهایی که مرا دعوت نکردند حتما نقشی برای من نداشتند. ضمن این‌که من ‏سواد ندارم و باید یک نفر دیالوگ‌ها را برایم بخواند تا بتوانم آنها را حفظ کنم. به همین دلیل فکر می‌کنم ‏همه کارگردان‌هایی که با آنها کار کردم واقعا به من لطف داشتند. شاید بیشترین سختی که دیدم به ‏دستمزدم برگردد. معمولا سر پرداخت پول اذیت می‌شدم. ‏نمیدانم چرا به‌موقع دستمزدم را نمی‌دهند؟

یکتا با ذکرخیر داریوش مهرجویی که در “هامون” برایش رلی کوتاه بازی کرده بود بیان داشت: مهرجویی به کار خودش خیلی مسلط بود. در کار هم خیلی جدی بود، اما هیچ‌وقت بی‌احترامی نمی‌کرد. یک بار مرحوم ‏خسرو شکیبایی به من گفت که مهرجویی درباره من گفته بود: «این کوچولو خیلی قشنگ بازی می‌کنه ‏انگار قبل از این‌که به دنیا بیاد این کاره بوده!»‏

اسدالله یکتا با اشاره به همبازی بودن با پرویز پرستویی گفت: نقشی که در فیلم “عشق شیشه‌ای” داشتم و لباس جاهلی تنم کردند و صورتم زخمی بود خیلی به دلم نشست. نقش مقابلم هم ‏پرویز پرستویی بود و یادم است مرا بغل کرد و گفت خوشحالم که با تو کار کردم.‏

یکتا با بیان اینکه اختلافات میان بازیگر-کارگردان از سالها پیش در سینمای ایران وجود داشته اظهار داشت: دیده‌ام که بعضی وقت‌ها بازیگر و کارگردان با هم درگیر می‌شوند و این مربوط به امروز و دیروز نیست. مثلا صابر ‏رهبر کمی کارگردان عصبانی بود؛ یادم است که به مرحوم محمدعلی فردین با آن عظمتش سیلی زد. سر ‏فیلم “مراد و لاله” هم نزدیک بود کتک مفصلی به من بزند(می‌خندد). چون یک صحنه داشتم از تیرآهن پایین ‏می‌آمدم که افتادم و صورتم خونی شد. آقای رهبر متوجه نشده بود و برای این‌که درحال ضبط بودیم داد می‌‏زد که برگرد به سمت دوربین. ولی من نمی‌توانستم تکان بخورم برای همین با عصبانیت به سمتم آمد، ولی ‏بعد که دید صورتم پر از خون است عذرخواهی کرد و مرا به بیمارستان رساند.‏

اسدالله یکتا با اشاره به مشکلات جسمیش و عدم برخورداری از امکانات درمانی و اینکه آیا صندوق اعتباری هنر به او کمکی کرده یا نه، گفت: صندوق چی؟! اولین‌بار است اسم این صندوق را می‌شنوم! مدیران این صندوق، وام هم می‌دهند؟!‏حالا باید پرس‌وجو کنم، ببینم جریان این صندوق چیست که من بعد از 50‌سال کار هنری از آن بی‌خبرم!!!؟؟؟




واکنش رسانه اصولگرا به انتقادات پرستویی از جشنواره⇐حالا که شما نیستید، جشنواره فجر شد دورهمی؟؟؟

سینماروزان: امسال فیلم «آنجا همان ساعت»سیروس الوند با سرمایه گذاری هادی قندی تهیه کننده برنامه هایی عامه پسند مثل “خوشا شیراز” و «من و شما» که این دومی بخاطر برخورد خاص با مسعود فراستی(!!!) به محاق رفت، متقاضی حضور در جشنواره بود.

پرویز پرستویی و ماهور فرزند سیروس، بازیگران “آنجا همان ساعت” بودند و هرچند نام این فیلم در میان سه فیلم رزرو جشنواره قرار داشت ولی در نهایت به دلیل تثبیت هر 22 فیلم بخش مسابقه نتوانست به جشنواره راه یابد.

عدم راهیابی این فیلم به جشنواره با انتقاد پرویز پرستویی مواجه شد که با بیانی متناقض از یک طرف از لذت نبردن از جشنواره گفته و از طرف دیگر به انتقاد از جشنواره پرداخته که چرا فیلم الوند را راه نداده!!!

این تناقض با واکنش روزنامه اصولگرای «جوان» مواجه شده که ذیل تیتر «حالا که شما نیستید، جشنواره فجر شد دورهمی؟؟» طعنه ای را نثار پرستویی کرده!!

این رسانه همچنین با تمرکز بر جوایز مختلفی که پرستویی برای فیلمهایی مختلف از «آژانس شیشه ای» و «مارمولک» تا «بید مجنون» و «به نام پدر» از جشنواره فیلم فجر گرفته انتقادات اخیرش را زیر سوال برده است!!

این رسانه البته نپرسیده که در روزگار رکود اقتصادی تلویزیون، جوانی مانند هادی قندی از کجا بودجه میلیاردی تولید یک فیلم بلند را جور کرده؟؟؟ فیلمی که حالا با عدم راهیابی به جشنواره مسیری پرپیچ و خم خواهد داشت تا اکران!




با افشاگری پیرامون فسادهای مالی هنگفت⇐نسخه کامل «خانه کاغذی» به شبکه خانگی رسید+عکس

سینماروزان: درام سیاسی «خانه کاغذی» ساخته مهدی صباغ‌زاده از طریق موسسه «گلرنگ رسانه» به شبکه خانگی عرضه شد.

«خانه کاغذی» که از حضور پرویز پرستویی، ستاره اسکندری و تینا پاکروان در نقشهای اصلی سود می‌برد روایتی است از خیزش دوباره یک روزنامه‌نگار قدیمی برای مقابله با فساد.

علیرضا کمالی، مهدی پاکدل، حسین پاکدل، شقایق فراهانی و ثریا قاسمی، نقشهای مکمل «خانه کاغذی» را ایفا کرده‌اند.

در مرکزیت «خانه کاغذی» دختر و پدری قرار دارند که هیچ کدام به خاطر دیگری ازدواج نکرده‌اند. هم حرفه امروز دختر روزنامه‌نگاری است و هم حرفه دیروز پدر؛ همین وجه اشتراک است که عاملی می‌شود بر همراهی پدر با دختر در افشای یک فساد کلان اقتصادی.

نسخه کامل «خانه کاغذی» از طریق موسسه «گلرنگ رسانه» با پخش «دنیای هنر» به شبکه خانگی ارائه شده است.

خانه کاغذی
خانه کاغذی



فقط حدود یک ماه بعد از تحریم تلویزیون⇐پرویز پرستویی با پروژه ۳۶۵قسمتی سازمان ارزشی به تلویزیون می‌آید!!

سینماروزان: کمی بیشتر از یک ماه قبل بود که پرویز پرستویی در متنی اجتماعی و به بهانه تبریک تولد پوریا تابان مجری رسانه ملی انتقادات تند و تیزی را روانه رسانه ملی کرد و مدعی شد دیگر پایش را به تلویزیون نخواهد گذاشت و نباید حتی خبر مرگش را هم از تلویزیون اعلام کنند!!!

به گزارش سینماروزان حالا اما بنا شده مجموعه ای 365 قسمتی(!!) با نام «ستارگان راه» که از محصولات سازمان هنری-رسانه ای اوج است با صدای پرویز پرستویی از ابتدای تابستان از شبکه سوم سیما روی آنتن برود!!

«ستارگان راه» مجموعه ای مستند-ارزشی است و طبیعی است که با توجه به حجم بالای کار که در 4 فصل و بیشتر از 350 قسمت بوده است پروسه تولیدی طولانی هم داشته و قاعدتا پرستویی می بایست خیلی بیشتر از یک ماه قبل کار برای این مجموعه را انجام داده باشد.

بر این اساس پرستویی که قرارداد همکاری با چنین پروژه ای را امضاء کرده و لابد برای آن دریافتی هم داشته چگونه حدود یک ماه قبل از تحریم تلویزیون حرف زده است؟! این را بگذارید کنار پخش گفتگویی از پرستویی با فردوسی پور در هفته اخیر از رسانه ملی و توجیه پرستویی مبنی بر اینکه آن گفتگو پیش از ادعای تحریم تلویزیون توسط وی ضبط شده است.

آیا درباره پروژه «ستارگان راه» هم پرستویی همین توجیه قدیمی بودن پروژه را بیان خواهد کرد؟ یا این بار دلیلی تازه برای همراهی با یک سازمان متمول در تولید پروژه ای برای رسانه ملی مطرح خواهد شد؟

از اینکه بگذریم همراهی پرستویی با یک سازمان متمول ارزشی است که جلب نظر میکند. پرستویی که در دوران محمدباقر قالیباف فرزندش، تا مدیریت در روابط عمومی متروی پایتخت پیش رفت در ماههای اخیر همکاریهای مداومی را هم با ارزشیون داشته؛ از همراهی در تولید قطعاتی باکلام برای این سازمان و حضور در پروژه «بادیگارد» و حالا هم نریشن گویی مجموعه ای چهارفصلی به سفارش این سازمان! رمز و راز این همکاری چیست؟ آیا پرستویی که زمانی از علاقمندان جریان اصلاح طلبی بوده از آنها بریده و با جریان اصولگرای همذات پنداری میکند یا تمول ارگان ارزشی مذکور بوده که باعث شده پرستویی همکاری با آنها را بپذیرد؟




آیا تعریض قطب‌الدین صادقی به پرویز پرستویی، مهناز افشار و مازیار میری برمی‌گردد؟⇐برخی از آنها که افطار روحانی را تحریم کردند، سال‌ها با پروژه‌هاي خاص همكاري كرده‌اند و ميلياردها تومان به جيب زده‌اند اما حالا ژست اپوزيسيون مي‌گيرند!!!

سینماروزان: حواشی ماجرای تحریم افطاری حسن روحانی که توسط آناهیتا همتی کلید خورد و توسط افرادی همچون پرویز پرستویی، مهناز افشار، امین تارخ، مازیار میری، برزو ارجمند، احسان کرمی و… دنبال شد، همچنان ادامه دارد.

هرچند تحریم کنندگان افطاری روحانی مدعی این بودند که در احترام به بضاعت اقتصادی ضعیف شهروندان تصمیم به تحریم گرفته‌اند اما ریشه های دولتی-ارگانی این جماعت و به خصوص درگیری در پروژه های پرهزینه سینمایی-تلویزیونی متکی به بیت المال و حتی ازدواج دوم یکی از آنها با یک آقازاده تابلوی سیاسی باعث شده که حتی همین تحریم هم چنان که باید از سوی بدنه جامعه جدی گرفته نشود.

قطب الدین صادقی از کارگردانان و مدرسان تئاتر که سابقه بازیگری در سینما و تلویزیون هم دارد در واکنش به ماجرای تحریم افطاری از سوی این چهره ها به «اعتماد» گفت: تا امروز كمتر از انگشتان يك دست همراه با ديگر همكارانم در ضيافت‌هاي افطاري نهاد رياست‌جمهوري و شخص رييس‌جمهور شركت كرده‌ام. يك بار در دولت آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، يك بار در دوره آقاي خاتمي و آخرين مورد هم ضيافتي بود كه چهارشنبه شب برگزار شد. درحالي كه ضيافت‌هايي از اين دست عمر ٤٠ ساله دارند و اتفاقي تازه‌ محسوب نمي‌شوند. دليل پذيرش دعوت هم فضاي شكل گرفته به‌واسطه بعضي واكنش‌ها در روزهاي منتهي به برگزاري مراسم بود. فضايي كه موجب شد احساس كنم اگر حواس‌مان نباشد يأس به وجود مي‌آيد و مساله ايجاد مي‌كند. رفتاري كه حس كردم بيشتر در جهت تامين منافع جناح مقابل است و انديشه‌ سازنده ندارد. چطور عده‌اي به خودشان اجازه مي‌دهند خواسته‌هايي از اين دست-تحريم- مطرح كنند؟ مگر محمود دولت‌آبادي، جمشيد مشايخي، علي نصيريان و لوريس چكناواريان متوجه نيستند در كشور چه خبر است؟ مگر اينها كودك هستند؟ چرا در وضعيت فعلي كه هر طرف به هر شيوه‌اي دست مي‌زند تا دولت در تنگنا و مضيقه قرار بگيرد ما بايد به روحاني ضربه بزنيم؟ من كه اين حرف را مي‌زنم هيچ پست و مقامي ندارم و هيچ‌وقت هم چشم بسته از جرياني حمايت نكرده‌ام. ما همه شخصيت‌هاي مستقل فرهنگي هستيم و بايد متناسب با همين جايگاه اظهارنظر كنيم و دست به اقدام بزنيم.

این مدرس تئاتر ادامه داد: وقتي مراسمي ترتيب داده مي‌شود و به صورت رسمي از هنرمندان دعوت مي‌كنند به اين معني است كه باب گفت‌وگو باز است و ما بايد از اين فرصت استفاده كنيم. در چنين جمعي است كه مي‌توانيم صحبت‌ها و گلايه‌هاي خود را در يك بستر مناسب فرهنگي مطرح كنيم و قرار هم نيست چشم بسته از كسي به تعريف و تمجيد بپردازيم. چنانچه همين هم شد و شاهد بوديم علي نصيريان، فاطمه معتمد‌آريا و ستاره اسكندري گلايه‌ها و نقطه‌ نظرهاي‌ خود را به صراحت بيان كردند و به رييس‌جمهور رساندند. اگر به محدوديت موجود براي همكاران و فعالان عرصه فرهنگ و هنر انتقاد داريم بايد اينجا بيان كنيم كه يك جلسه فرهنگي رو در رو با رييس‌جمهور است. پرسش من اين است كه مراسم افطار هنرمندان با رييس‌جمهور ٤٠ سال است برگزار مي‌شود، چرا قبلا چنين اتفاق‌هايي نمي‌افتاد؟ اين شيطنت منصفانه نبود. كدام يك از هنرمندان حاضر در مراسم پست و مقام گرفته‌اند كه عده‌اي اينطور به آنها بي‌احترامي مي‌كنند؟ اين مسائل وقتي آزار‌دهنده‌تر مي‌شود كه مي‌بينم بعضي حاضران در جمع تحريمي‌، سال‌ها با پروژه‌هاي خاص همكاري كرده‌اند و ميلياردها تومان به جيب زده‌اند اما حالا ژست اپوزيسيون مي‌گيرند.

بازیگر «آدم کش» و «گزارش یک جنایت» خاطرنشان ساخت: آنچه بيش از هر چيز اذيتم كرد فحاشي بعضي چهره‌هاي وابسته، به هنرمنداني مانند جمشيد مشايخي و محمود دولت‌آبادي بود. آيا اين رفتار فاشيستي نيست؟ چطور امكان دارد متوجه نباشيم وقتي مشكلي به‌وجود مي‌آيد همه‌چيز دست رييس‌جمهور نيست. چقدر از اين مشكلات دست دولت است و چقدر دست نهادهاي ديگر؟ من كسي نيستم كه تعيين‌كننده باشد ولي تاكيد دارم ما بايد تحليل داشته باشيم. دليل ندارد وقتي ديگراني به روحاني فشار مي‌آورند ما هم با آنها همسو شويم. چرا در بعضي دولت‌ها كه اوضاع به مراتب سخت‌تر بود حضور در افطاري رييس‌جمهور را تحريم نمي‌كردند؟ اين شيطنت نيست؟ در اين شرايط بحران اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي آيا ما كه به عنوان هنرمند شناخته مي‌شويم بايد در جهت ايجاد گسست و بحران حركت كنيم؟ به هر ترتيب فرصتي مغتنم و كوتاه براي طرح دوباره مطالبات و كمبودها پيش آمد كه قطعا بايد از آن بهره مي‌برديم. نفس حضور در چنين مراسمي ابدا به معناي پشت كردن به مردم نيست. اين چه تحليل كودكانه و كژانديشانه‌اي است كه بعضي مطرح مي‌كنند؟ چه چيز اين مجوز را دراختيار آنها قرار مي‌دهد كه با بي‌فرهنگي باورنكردني به علي نصيريان و محمود دولت‌آبادي توهين كنند؟ مثلا من بايد زير علم اين توهين‌كنندگان سينه بزنم؟ ابدا اينطور نيست چون يك تار موي گنديده‌ محمود دولت‌آبادي را با جماعتي كه فحاشي مي‌كنند، عوض نمي‌كنم. ما بايد مدارا را ياد بگيريم. حتي اگر با دشمن هم طرف باشيم بايد سر ميز مذاكره بنشينيم و گفت‌وگو كنيم. اين اصول ساده هر جامعه متمدن و فرهنگي است كه از هر راهي براي گفت‌وگو استفاده كند. اين اصل ساده ديپلماسي است. چرا سطحي‌نگري چنين راحت جايگزين تحليل و تفكر شده است. چطور به چنين ورطه‌اي افتاديم؟




آقای پرستویی! در کنار نواختن مهران مدیری و رسانه ملی بد نبود سوزنی هم بزنید به رفیق ۱۴شغله‌تان در خانه سینما!/ از باجناق ۱۴شغله هم می‌گفتید و همچنین رییس اصلاحات که حکم ممنوع‌الفعالیتی ناصر در زمان وزارت ارشاد وی صادر شد

سینماروزان: پرویز پرستویی در مراسم تشییع ناصر ملک‌مطیعی به انتقاد از صداوسیما پرداخت که علیرغم ضبط برنامه های «دورهمی» با حضور ناصر آن را توقیف کرد.

پرستویی گفت: صدا وسیما مال شما نیست و با پول ما و بیت‎المال صدا و سیما شده! آن بالا که مدام میگویید اجازه پخش نداده کیست و کجاست؟ چه شد که بعد از مرگ مشکل ندارد و خبر مرگ را پخش میکنید؟

پرستویی خطاب به مدیری ادامه داد: آقای مدیری چرا او را دعوت کردی و از پخش این برنامه دفاع نکردی؟

آنچه پرستویی درباره تناقضات حاکم بر رسانه ملی گفت صددرصد درست است و در همه این سالها بارها از سوی رسانه‌های مستقل به چالش کشیده شده!

اما پرستویی باید در کنار رسانه ملی از مدیران خانه سینما و سازمان سینمایی هم میگفت که در تمام لحظات آخرعمر ناصر که کارش به بستری شدن در بیمارستان کشیده شده بود هم سری به او نزدند و حالی از او نپرسیدند!

ای کاش پرستویی از مدیر 14شغله هم میگفت که حتی شرایط بیمه شدن افتخاری ناصر را فراهم نکرد! ای کاش پرستویی از باجناق 14شغله و رییس عباشکلاتی اصلاحات که حکم ممنوع الفعالیت ناصر در زمان حضور آنها در مدیریت سینمایی و وزارت ارشاد صادر شد هم حرف میزد تا باور کنیم دلشان واقعا به حال هنرمندان سوخته است!

فیلم صحبتهای پرستویی در تشییع ناصر را اینجا ببینید.




دعوای همکار سازمان ارزشی با مدیرمسئول «کیهان» بر سر «جمیله»!!!

سینماروزان: پرویز پرستویی که در ماههای اخیر به واسطه حضور فرزندش در یکی از مناصب شهرداری آن هم بعد از ستایشهایش بر قالیباف با پرسشهای فراوانی از سوی مخاطبان روبرو شده بود و شاید همین بود که مانع موضع گیری صریح او در انتخابات96 شد، در هفته های گذشته کوشیده صفحه اجتماعیش را با ادای احترام به برخی از چهره های فرهنگی-هنری از نیما یوشیج تا محمدعلی فردین، اداره کند.

به گزارش سینماروزان نوشتاری سمپاتیک از پرستویی در باب فاطمه صادقی یا همان «جمیله» از بازیگران و رقاصه‌های سابق یکی از تازه‌ترین محتواهای این چنینی است که فارغ از بحث‌برانگیز شدن به واسطه بی‌ربطی با اوج بحرانهای اقتصادی حاکم بر جامعه(؟!) با واکنش تند روزنامه «کیهان» مواجه شد؛ واکنشی که البته هیچ پاسخی را از سوی پرستویی به دنبال نداشت ولی به جایش یغما گلرویی را به پاسخ‌دهی واداشت.

یغما گلرویی از ترانه‌سرایان پاپ که اخیرا به همراه پرویز پرستویی قطعاتی را برای سازمان هنری-رسانه‌ای اوج تولید کرد در حمایت از پرستویی متنی تند و تیز را خطاب به مدیرمسئول «کیهان» نوشته؛ متنی که مشخص نیست در بحبوحه این همه اتفاق ریز و درشت در فضای اقتصادی جامعه، توجیه‌گر کدام وظیفه مغفول مانده هنرمندان است؟!

متن یادداشت گلرویی را بخوانید:

آقای شریعتمداری! این که شما  رقص را هنر ندانید چیز عجیبی نیست. شما احتمالن تنها مداحی و تعزیه و تواشیح را هنر به شمار میاورید و برای همین دفاع آقای پرویز پرستویی گرامی از بازیگران و هنرمندان ممنوع الفعالیت و به تبعید واداشته شده اسبابِ کلافگیتان شده. تلقی شما از گستره ی جهان هنر به تگنای یک تابوت است.

بعد از چهل سال هنوز از محبوبیت آن هنرمندان وحشت دارید و این جای تعجب ندارد اما هر از گاهی حرمت شخصیت محبوبی و صادقی مثل پرویز پرستویی را دستمایه انتشار هجویات خود می کنید و نباید مقابلتان سکوت کرد. تاریخ را تحریف نکنید. سینمای ایران در آن سالها نه تنها ورشکسته نبود بلکه در حال پوست اندازی و گذر از فیلمفارسیهای مرسوم به سمت جهانی شدن بود و آثار ماندگار تعدادی از کارگردانهای آن دوره گواه همین ادعاست.

امثال شما با آتش زدن چندین سینما در آن سالها سعی در فراری دادن مردم از سینماها داشتند. دیگر بگذریم از این که سینمای امثال زنده یاد فردین با همان ساختار بومی و گاهی قوام نیافته هم اثر بیشتری در انتشار و همگانی کردن منشهای انسانی فرهنگ ایرانی از قبیل معرفت و فتوت و دستگیری از افتادگان و غیره در بین عام جامعه داشت، تا فیلمهای باسمه ای دهه شصت با شخصیتهای شعاری و جعلی که فقط به تبلیغ حکومت مشغول بودند.

چطور به خود اجازه می‌دهید سر در حریم شخصی دیگران کنید تا برایتان «ها» کنند و ببینید چهل سال پیش کاباره می رفتند، یا نه؟ شاید این عادت از شغل سابقتان در شما مانده! جای گرفتن آمار کاباره‌روها بفرمایید آمار بگیرید چند درصد مردم این روزها توان آوردن نان به سفره هاشان را هم ندارند.

آن جامعه بی‌طبقه توحیدی که با سوزاندن سینماها و مراکز  فرهنگ و هنر و به کوچ وادار کردن بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان سعی در ساختنش داشتید کجاست؟ شما که این همه درباره پولهای نامشروعی که در کاباره های آن روزگار خرج می شده حساسید چرا کمی درباره مشروع بودن، یا نبودن سرمایه میلیاردی اطرافیانتان روشنگری نمی کنید؟ اگر شناختن فلان خانم رقصنده دلیل کاباره رفتن است، چرا مثلن از آقای علم الهدی نمی پرسید سوفیا لورن را از کجا می شناسند؟ این ذهن زنگ زده را روغن کاری کنید.

حرمت پرویز پرستویی چیزی نیست که ملعبه ی هنرنشناسی مثل شما شود. برای سالها چاپ دروغنامه تان پیش از همه باید از هکتار هکتار درختِ کاغذ شده عذرخواهی کنید. به این فکر کنید که چرا بعد از چهل سال دیوار کشیدن دور آن هنرمندان و تکفیر کردنشان نتوانسته اید از خاطر مردم  پاکشان کنید. کمی فکر کردن جای دوری نمی رود.




روایت تهیه‌کننده «هامون» و «ناخدا خورشید» از تولید فیلمی با منش جهان پهلوان تختی با حضور پرویز پرستویی

سینماروزان: هارون یشایایی تهیه کننده ای که تولید برخی از آثار ماندگار سینمای ایران و از جمله «هامون»، «ناخدا خورشید» و «اجاره نشینها» را در کارنامه اش دارد به تازگی تولید «شهسوار» با محوریت زندگی غلامرضا تختی را به پایان رسانده است.

به گزارش سینماروزان «شهسوار» مستندی است به کارگردانی علی شاه‌محمدی که پرویز پرستویی هم در آن حضور داشته است.

یشایایی در یادداشتی برای «اعتماد» از دریچه صحبت درباره این مستند درباره تختی سخن گفته است.

متن یادداشت یشایایی را بخوانید:

پوشيده نماند نويسنده اين يادداشت در تمام عمر تهيه‌كننده فيلم‌هاي سينمايي و مستند بوده و هست و امسال هم به مناسبت روز ١٧ دي‌ماه پنجاهمين سالروز درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختي فيلمي مستند از منش پهلواني جهان پهلواني به ياد و به احترام او ساخته و ان‌شاءالله به نمايش گذاشته خواهد شد. كارگردان جوان آقاي علي شاه‌محمدي و هنرمند گرامي پرويز پرستويي و بسياري ديگر از دوستان همكاري كرده‌اند تا فيلمي درخور مقام جهان پهلوان تختي و در ستايش جوانمردي و پهلوان صفتي (و نه قهرمان‌پروري) ساخته شده تا مورد قضاوت دوستداران قرار گيرد.

نام اين فيلم را «شهسوار» انتخاب كرده‌ايم كه يادآور بسيار حوادثي است كه در فيلم ديده خواهد شد.  اما دليل نوشتن اين مطلب يادي از درگذشت مرحوم حسين شاه‌حسيني است كه در اين روزها با سربلندي جان به جان آفرين تسليم كرد. حضور موثر و تاريخ‌ساز زنده‌ياد حسين شاه‌حسيني در فيلم «شهسوار» جلوه‌هايي از زندگي اين پيشكسوت آبرومند ورزشي و فعال سياسي در گوشه‌هايي از دوستي و رابطه نزديك با غلامرضا تختي را نشان مي‌دهد.

شاه‌حسيني انسان پاك‌دامني است كه نام او مخصوصا در سال‌هاي ملي شدن صنعت نفت و تاريخ مبارزات رهايي‌بخش ملت ايران همواره به نيكي ياد خواهد شد و شاه‌حسيني در اين فيلم مطالبي درباره تختي گفته كه مويد شخصيت خود شاه‌حسيني است. نقل قول‌هايي از مرحوم شاه‌حسيني در فيلم شهسوار بدون هيچ كم و كاستي خواهم آورد، البته در هر مورد با توضيحي مختصر…!

درباره ورزش كشتي و نقش غلامرضا تختي مي‌گويد «اگر كشتي ما در جهان آبرويي دارد جامعه روي انديشه‌هاي تختي فكر مي‌كند نه روي تشك نشستن و يا پهلو گرفتن»  در سال‌هايي كه كشتي محبوب‌ترين و به روايتي ورزش ملي ايرانيان بود، موضوع بيمه كشتي‌گيران از راه‌هاي قانوني مطرح شد و وقتي كشتي‌گيران ايراني به پيشنهاد تختي درخواست‌هاي خود را با فدراسيون در ميان مي‌گذارند و با مخالفت مواجه مي‌شوند شاه‌حسيني مي‌گويد «تختي اضافه حرفي نمي‌زند، او حق ورزشكاران را مي‌خواست، دوستي ورزشكاران را داشت.  او مي‌گفت بسيار خوب فقط ورزش اين نيست كه حالا ما رفتيم و ورزشكار شديم و رسيديم به سن ٧٠-٦٠ سالگي حالا تو خانه‌هاي‌مان بنشينيم كشتي را تماشا كنيم، اين خيلي خوبه ولي بايد كشتي‌گيران قبلي- فعلي و بعدي به همه احترام بگذاريم و زندگي آنها را تامين كنيم تا رفاه و آسايش داشته باشند و موفقيت به دست بياورند…»
البته اين درخواست با وجود حمايت حسين شاه‌حسيني و حبيب بلور، مربي نامدار كشتي ايران به نتيجه نرسيد و اعتصاب كشتي‌گيران با دخالت ساواك به رغم مقاومت تختي به شكست انجاميد كه شاه‌حسيني درباره آن بسيار گفته است و ديگران نيز در نقش و تاثير شاه‌حسيني در موضع‌گير‌ي‌هاي تختي بسيار ديگر گفته‌اند.

با نقل خاطره‌اي از شادروان شاه‌حسيني در زندگي دوستانه او بار ديگر ياد و خاطره حسين شاه‌حسيني را گرامي مي‌داريم و براي او آرامش و خوشنامي جاودان آرزو مي‌كنيم. «با غلامرضا تختي سوار تاكسي شديم، وقت رسيدن به مقصد خواستيم از تاكسي پياده شويم، راننده گفت از شما دو نفر يعني تختي و من پول نمي‌گيرم. تختي قبول نكرد، به من گفت اگر تو مي‌خواهي كرايه تاكسي را ندهي خود داني، اما من بايد كرايه تاكسي را بدهم، همراه خودش پول نداشت، به من گفت تو به من قرض بده تا من پول تاكسي را بدهم، من گفتم به خاطر توست كه پول كرايه من را هم نمي‌خواهد بگيرد، تختي گفت باشد من حتما بايد كرايه تاكسي را بدهم تا اينكه راننده بداند من براي آن قهرمان نشده‌ام كه حق كسي را به او ندهم؛ كرايه تاكسي حق راننده است و بايد بدهيم.»




روایت یک کارگردان از بازگشت پرویز پرستویی به عرصه طنز با ایفای چند کاراکتر مختلف در یک کمدی-فانتزی+عکس

سینماروزان: پرویز پرستویی این روزها دو فیلم کاملا جدی با نامهای «قاتل اهلی» و «خانه کاغذی» را روی پرده دارد که در این بین «قاتل اهلی» با درونمایه افشاگرانه خود درباره مفاسد سیاسی توانسته از رقم فروش 2میلیارد عبور کرده و به عنوان پرفروشترین فیلم غیرکمدی سینماها معرفی شود.

به گزارش سینماروزان پرستویی به غیر از فیلم تابوشکنانه «آژانس شیشه ای» تجربه ایفای نقشهای کمدی در محصولاتی همچون «لیلی با من است» و «مارمولک» را هم داشته است. آخرین نقش کمدی پرستویی به نزدیک یک دهه قبل و «کتاب قانون» بازمیگردد.

حالا پرستویی با «لس آنجلس-تهران» بار دیگر به سینمای کمدی بازگشته است؛ فیلمی که بدون حضور در جشنواره روانه اکران خواهد شد.

تینا پاکروان کارگردان این کمدی درباره حضور پرستویی به «همشهری جوان» گفت: پرویز پرستویی در لس آنجلس-تهران کاری کرده و اثری از خودش به جا گذاشته که مطمئنم از کس دیگری برنمی‌آید.

پاکروان ادامه داد: او در سینمای کمدی یا غیرکمدی هنوز مخاطب خودش را دارد اما وقتی از «مارمولک» و «لیلی با من است» صحبت می‌شود همه منتظرند که پرویز پرستویی را در قامت بازیگر نقش کمدی ببینند.

این کارگردان پیرامون کیفیت نقش آفرینی پرستویی در «لس آنجلس-تهران» گفت: حضور او در این فیلم فانتزی اتفاق خوبیست و بیننده از دیدنش در نقشهای متفاوت لذت می‌برد. می‌گویم نقشها چون پرستویی در لس آنجلس-تهران فقط در یک نقش بازی نکرده و این چندنقشی بودن فقط از عهده ایشان برمیآید.

لس آنجلس-تهران
لس آنجلس-تهران



به‌خاطر «آقای عین.» یا انتخابات۸۸؟⇐ممنوعیت پخش صدا-تصویر و حتی نام مجری اسبق رسانه ملی در تیزرهای تلویزیونی«خانه کاغذی»!+عکس

سینماروزان: تازه‌ترین فیلم مهدی صباغ زاده با عنوان «خانه کاغذی» در حالی روی پرده رفته که اجازه پخش صدا، تصویر و نام حسین پاکدل مجری اسبق تلویزیون در تیزرهای تلویزیونی این فیلم صادر نشده است.

به گزارش سینماروزان «خانه کاغذی» که ماجرای خیزش یک روزنامه نگار بازنشسته در برملا کردن پشت پرده فساد «آقای عین.» را بیان میکند پیشتر از حضور در جشنواره سی و پنجم فجر هم بازمانده بود.

در «خانه کاغذی» این پرویز پرستویی است که نقش روزنامه نگار بازنشسته را ایفا میکند و حسین پاکدل هم در قامت یکی از رفقای قدیمی پرستویی ظاهر شده که به کتابفروشی می پردازد.

تلویزیون در حالی اجازه پخش تیزرهای «خانه کاغذی» را صادر کرده که صدا و تصویر و حتی نام حسین پاکدل در این تیزرها نباشد ولی مشخص نکرده علت این مسأله چیست؟

آیا «آقای عین.» که برخی رسانه ها آن را نمادی دانسته بودند از یک شخصیت سیاسی معاصر عامل این ممنوعیت است یا علایق سیاسی حسین پاکدل که در برهه هایی همچون انتخابات88 خودش را نشان داده بود؟؟؟

جالب است که حسین پاکدل از اواخر دهه شصت تا ابتدای دهه هفتاد به عنوان مدیر پخش شبکه اول سیما هم فعالیت داشته و کمی بیش از دو دهه از آخرین سالهای فعالیت در سیما، حالا سیما او را نه فقط ممنوع التصویر که ممنوع الاسم کرده است!

حسین پاکدل-خانه کاغذی
حسین پاکدل-خانه کاغذی



کُپی‌کاری پرستویی از یک روانشناس کار دستش داد+عکس

سینماروزان: این روزها اینستاگرام تبدیل به یکی از پرمخاطب‌ترین شبکه‌های اجتماعی در جهان شده است و بسیاری از افراد در شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام و فیسبوک همه روزه به انتشار تصاویر و مطالب خود می‌پردازند. با این روند بازیگران و هنرمندان ایرانی نیز از قافله عقب نمانده و هریک اقدام به ایجاد صفحه رسمی و ترویج فعالیت‌های خود نموده‌اند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «دنیای سینما» در این میان، تولید و ایجاد محتوا خصوصا محتوای متنی تبدیل به یک چالش برای بسیاری از کاربران این رسانه‌های اجتماعی شده است تا جایی که بسیاری از کاربران، اقدام به کپی و انتشار یادداشت‌ها، متن ها و عکس‌های دیگران به نام خود می‌نمایند.

در تازه‌ترین مورد از این نمونه‌ها، پرویز پرستویی بازیگر برجسته سینما اقدام به کپی کردن متن از صفحه و وبسایت یک روانشناس نموده است.

پرستویی که پس از یک سال و چند ماه از انتشار متن اصلی در سایت‌های روانشناسی و همچنین اینستاگرام نویسنده، متن مذکور را بدون کوچکترین تغییری در صفحه اینستاگرام و به همراه یکی از عکس‌های خود منتشر نموده است هیچ نامی از نویسنده اصلی مطلب دکتر لوح‌موسوی نبرده است و همین امر واکنش مخاطبانی را به دنبال داشته که پیشتر بارها و بارها محتوای مذکور را در رسانه های دیگر دیده بودند.
یادداشت مورد اشاره سال گذشته در بسیاری از سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بوده به طوری که تنها با سرچ جمله «زن ها بی عقل ترین موجودات عالمند» در بسیاری از رسانه ها قابل مشاهده است.
پیشتر یکی از کارمندان هنروتجربه که البته سالهاست دیگر نقشی در معادلات رسانه ای ندارد نیز به پرستویی به خاطر گرته برداری مستقیم و بدون ذکر نام، از یکی از مطالبش گلایه کرده بود و حالا هم مطلب یک روانشناس مورد کپی واقع شده است!

باید دید این فرهنگ انتشار محتوای غیر و نقض مالکیت معنوی تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا محتوای کپی‌شده راه خود را از شبکه‌های اجتماعی به کتاب‌ها، مجلات و برنامه‌های سینمایی و تلویزیونی باز خواهد کرد یا کپی‌کاری آقای بازیگر صرفا یک مورد استثناء بوده است؟

متن اجتماعی پرویز پرستویی
متن اجتماعی پرویز پرستویی
منبع اصلی متن پرستویی
منبع اصلی متن پرستویی



حذف صدای پولاد کیمیایی از تیزر «قاتل اهلی»⇐خواننده «ستایش» جای آقازاده کیمیایی را گرفت+فیلم

سینماروزان: همان طور که پیش بینی می شد مخالفت دفتر موسیقی ارشاد با آوازخوانی پولاد کیمیایی(اینجا را بخوانید) باعث تغییر صدای تیزرهای «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی شد.

«قاتل اهلی» بناست از سوم آبان ماه در گروه آزادی اکران شود و نخستین تیزر فیلم درحالی منتشر شده که به جای صدای پولاد این صدای امیرعباس گلاب خواننده جوان است که جایگزین شده.

امیرعباس گلاب از جمله شاگردان محمد نوری است که پیش از این بخاطر اجرای قطعاتی برای سریال «ستایش» در کانون توجه قرار گرفت.

برای دیدن تیزر «قاتل اهلی» اینجا را ببینید.

پولاد کیمیایی در فیلم پدر، نقش یک خواننده را ایفا کرده ولی صدای نامتناسبش یکی از پاشنه آشیلهای نسخه جشنواره «قاتل اهلی» بود و به نظر میرسد با تغییر صدا در نسخه اکران با اثر شسته رفته تری روبرو باشیم؛ البته اگر صدای پولاد در نسخه نهایی هم به مانند تیزر جایگزین شده باشد.

«قاتل اهلی» به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی و بازی پرویز پرستویی، امیر جدیدی، پرویز پورحسینی، پگاه آهنگرانی و پولاد کیمیایی روایتی دارد از پشت پرده فسادهای اقتصادی کلانی که در سالهای اخیر مدام درباره شان شنیده ایم.




با تمرکز بر ۲ پرویز و پیوستگی امیر جدیدی-پگاه آهنگرانی⇐رونمایی از اولین پوستر «قاتل اهلی»+عکس

سینماروزان: در آستانه اکران «قاتل اهلی» نخستین پوستر این فیلم با تمرکز با 2پرویز، یکی پرستویی و دیگر پورحسینی به گونه‌ای که گویا دومی بافت مغزی اولی را شکل داده(!) از سوی موسسه فیلمیران منتشر شد.

به گزارش سینماروزان امیر جدیدی و پگاه آهنگرانی دیگر بازیگران اصلی فیلمند که تصویرشان به گونه ای پیوسته در پوستر «قاتل اهلی» آمده است.

طراحی اولین پوستر «قاتل اهلی» توسط boad studio ( استودیو بُعد) انجام شده است.

فیلمیران پخش کننده این فیلم ، تبلیغات  را با نزدیک شده به زمان اکران آغاز کرده است و به زودی اله‌مان‌های تبلیغی متفاوتی که برای این فیلم تدارک دیده شده در سطح شهر دیده خواهد شد.

پرویز پرستویی، امیر جدیدی، پگاه آهنگرانی، پرویز پورحسینی، حمید رضا آذرنگ، هستی محمایی و با حضور رضا رشیدپور، لعیا زنگنه ، یغما گلرویی با هنرمندی پولاد کیمیایی بازیگران «قاتل اهلی» هستند.

در خلاصه داستان «قاتل اهلی» آمده است :
حاج اقا  دکتر جلال سروش (پرویز پرستویی) کارآفرین موفق بخش خصوصی تصمیم به افشای خیانتهای شرکت «پیسارو» که مافیای قدرت و ثروت است، می گیرد. سیاوش مطلق (امیر جدیدی) و احمد كيا (حمیدرضا آذرنگ)، فرزند خوانده هاى سروش اند  و  سیاوش نه فقط مورد اعتمادترین فرد نزد سروش بلکه دلبسته  مهتاب (پگاه آهنگرانی) دختر او هم هست اما مهتاب رابطه ای عاطفی با بهمن (پولا کیمیایی) خواننده پاپ دارد. تعطيلى كنسرتها و دامنه اختلافات اقتصادى سروش و شركت پیسارو تاوانی دارد که نه فقط اطرافيانش، بلکه همه  مردم  باید آن را بپردازند  و …

قاتل اهلی
قاتل اهلی



آغاز فاز تبلیغاتی «قاتل اهلی»+طرح یک ادعا درباره قاتل شهیدان رجایی و باهنر+عکس

سینماروزان: اگر این روزها سری به پردیسهای مهم پایتخت و از جمله پردیس آزادی زده باشید حتما با اعلانهایی متمرکز با یک دست خون‌آلود مواجه شده اید؛ اعلانهایی که در توضیح آنها نوشته شده: قاتل اهلی از هر قاتلی خطرناکتر است چون او را دوست داریم!!!

به گزارش سینماروزان این اعلانها که کاملا اشاره دارد به فیلم «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی مربوط است به اولین فاز تبلیغاتی این فیلم که به همت منصور لشکری قوچانی تهیه کننده فیلم استارت خورده است.

«دوست داشتنی بودن قاتل اهلی» مسأله ای بود که حین تولید و بعدتر زمان رونمایی بحث برانگیز در جشنواره هم بارها از سوی این تهیه کننده بر آن تأکید شده بود و حالا نیز مشخص شده مهمترین شعار تبلیغاتی فیلمی که پرویز پرستویی نقش اصلی آن را بازی میکند همین است.

لشکری قوچانی مدتی بعد از رونمایی اعلانهای تبلیغاتی فیلم متنی دوپهلو و تا حد زیادی پرسش برانگیز را هم در صفحه اجتماعیش منتشر کرد؛ متنی که در آن ادعا شده است در هشتم شهریور60 شهیدان رجایی و باهنر توسط یک قاتل اهلی-مسعود کشمیری- به شهادت رسیده اند.

لشکری قوچانی نوشت: قاتل اهلى كيست؟ شهيد رجايى و شهيد باهنر ، توسط قاتل اهلى به شهادت رسيدند. ميگويند كه خيلى ها پشت سر اين «قاتل اهلى» نماز ميخواندند، قاتلى كه تا چند روز بعد از بمب گذارى، شهيد اعلام شد!!! تا نفوذى بودنش افشا شد… خيانت قاتل اهلى از جاسوسان به مراتب بيشتر است، چون ما به او اعتماد داريم چون او را دوست داريم و حتى اگر تخصص نداشته باشد، پشت نقاب ريا مخفى ميشود و به قول شهيد بهشتى «كسي كه تخصص ندارد و مسئوليتى را قبول ميكند تعهد ندارد» و چقدر از افراد بدون تخصص و به‌ظاهر متعهد، لطمه و صدمه خورديم پس در هر جايگاه مديريتى از متخصص ترين فرد آن مديريت استفاده كنيم، نداشتن تخصص به سرعت لو مي‌رود و …

وی ادامه داد: فيلم سينمايى «قاتل اهلى» هشدارى جدى به حضور قاتلين اهلى در كشور است و بدون افراد نفوذى ، هيچ ترور فيزيكى و غير فيزيكى انجام نميشود. دبير شوراى امنيت ملى كشور يك نفوذى بود كه بعد ترور و به شهادت رساندن رئيس جمهور و نخست وزير و … از ايران گريخت.

این تهیه کننده افزود: فيلم سينمايى «قاتل اهلى» علاوه بر جذابيتهاى سينمايى، قاتلين اهلى اقتصادى، اجتماعى و حتى قاتلین اهلی عشق را به تصوير مي‌كشد. اگر دغدغه اين نفوذيها نبود هيچگاه «قاتل اهلى» ساخته نمى شد. قاتل اهلى كيست؟

قاتل اهلی
اولین اعلان «قاتل اهلی»