1

ساعاتی پس از انتشار یک بیانیه غیرمعیشتی دیگر از روسای خانه سینما⇐ فرهاد توحیدی از دبیری جشن خانه سینما استعفا داد

سینماروزان/حامد مظفری: در حالی که بسیاری از اهالی سینما منتظر بودند در روز سینما،هدیه‌ای ولو ناچیز از سوی خانه سینما به آنها تعلق گیرد، خروجی روسای خانه سینما باز هم یک بیانیه بود؛ بیانیه ای که هیچ کجای آن طرح، نقشه‌، برنامه یا راهکاری برای حل مشکلات متعدد معیشتی اهالی سینما به چشم نمی‌خورد.

گزافه‌گویی وقتش نیست که دیگر حتی خواجه‌ی مرحوم شیراز هم می‌داند نزدیک سه دهه بعد از تأسیس خانه سینما، اهالی سینما نه بیمه بیکاری دارند، نه تسهیلات معیشتی دارند، نه حتی یک بهداری دارند، نه یک فروشگاه تعاونی مصرف و اگر بگوییم با کارت عضویت خانه سینما حتی نمی‌توان رایگان یک فیلم در این همه سینمای خالی از مخاطب دید، شاخ درآوردن طرف مقابل، بدیهی است.

به هر حال فقط ساعاتی بعد از بیانیه غیرمعیشتی سران خانه سینما، فرهاد توحیدی از دبیری جشن خانه سینما استعفا داد؛ درست مثل سال قبل. فرهاد توحیدی که به نظر می‌رسد دیگر چندان همدل با سیاست‌بازان خانه نیست در متن استعفای خود، اصلی ترین دلیل استعفا را بی علاقگی بسیاری از صنوف خانه به برگزاری جشن در شرایط فعلی دانست‌.

بله، جشن را باید صنوفی برگزار کنند مثل مدیران تولید، عکاسان و کارگردانان، که آن قدر جنم دارند که با پیگیری امثال پوران درخشنده، شب عید برای گرفتاران صنف خویش، عیدی جمع کنند. جشن برگزار کردن هم آدم خودش را می‌خواهد و بسیاری از صنوف خانه سینما که حتی نتوانستند شب عیدی همان عیدی دوزاری سال‌های پیش را دریافت کنند و بسیاری دیگر که تعلیق عضویت صندوق هنر شدند بارها در گفتگوهای آشکار و پنهان، از بی فایده بودن برگزاری جشن در دل بحران های اقتصادی اهالی سینما گفتند و آخرین آنها همین دو روز قبل که اصغر رفیعی جم فیلمبرداری که رزومه‌اش از پرده آخر و شاید وقتی دیگر تا سگ کشی و اعتراض و… را یک تریلی نمی‌کشد به صراحت بر سران خانه سینما تاخت که چرا معیشت را تاخت زده‌اند به بیانیه‌نویسی.

اولین ترکش بیانیه غیرمعیشتی روسای خانه⁉️⬅️استعفای #فرهاد_توحیدی از دبیری جشن خانه سینما‼️‼️@cinemajournalofficialpage استعفای فرهاد توحیدی از دبیری جشن خانه سینما
استعفای فرهاد توحیدی از دبیری جشن خانه سینما

استعفای فرهاد توحیدی فقط معلولی است از همان بی‌تفاوتی روسا به اظهارات بزرگانی مثل رفیعی‌جم ولی اینکه بالاخره این جماعت بیخیال سیاست‌بازی پسا۸۸ شوند و دل دهند به کار برای بدنه سینما!؟؟

طفلکی‌ها همچنان فکر میکنند شهریور۸۸ است و با بیانیه‌بازی می‌شود رفت و مثلا با حوزه بست و پروژه گرفت؟؟
آقایان حواس‌شان نیست دوره اصولگرایان باج‌ده پاتال گذشته و این جماعت نئواصولگرا، خود متخصص تولید کارگردان و تهیه‌کننده و بازیگر در ابعاد و اندازه‌های مختلفند و نیاز چندانی به این جماعت ندارند و خود می‌سازند و خود جشنواره برگزار می‌کنند و خود جایزه می‌دهند و البته آن قدر هم بی‌مرام نیستند و فی‌المثل دو هزار سهمیه نهضت مسکن را مستقیم به اهالی سینما می‌دهند؟؟




معرفی هیأت انتخاب جشنواره فیلم زمین

سینماروزان/نسترن حسینی: هیات انتخاب جشنواره فیلم زمین به دبیری فرهاد توحیدی معرفی شدند.
به گزارش سینماروزان شهاب‌الدین عادل، فرزاد توحیدی و مزدک میررمضانی انتخاب فیلم‌های این دوره از جشنواره فیلم زمین را برعهده دارند.

شهاب‌الدین عادل:
مستندساز، پژوهشگر و استاد سینما و عکاسی و عضو هیأت علمی دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر است. وی دانش‌آموخته مقطع کارشناسی در رشته سینما از دانشکده هنرهای دراماتیک و مقطع کارشناسی ارشد و دکترای پژوهش هنر از دانشگاه هنر است. عادل طی سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳ ریاست دانشکدهٔ سینما تئاتر را بر عهده داشت و از سال ۱۳۹۷ نیز این سمت را عهده‌دار است. او از اعضای هیأت مؤسس انجمن مدرسان سینمای ایران و انجمن عکاسان سینمای ایران، و عضو انجمن مستندسازان سینمای ایران بوده و تاکنون چندین نمایشگاه عکس انفرادی و گروهی برگزار کرده‌ است.

فرزاد توحیدی:
مستند ساز و پژوهشگر که از سال ۵۹ به عنوان تدوین‌گر کار خود را آغاز کرد. اولین مستند خود را در سال ۷۱ ساخته و تاکنون مستندهای بسیاری در تلویزیون و خارج از آن ساخته و جوایز متعددی را دریافت نموده است. وی به عنوان مستندساز با یونیسف، یونسکو و unfpa پروژه‌های زیادی را کار کرده است. توحیدی سابقه عضویت در هیأت مدیره انجمن مستندسازان را داشته و از مدیران شبکه نمایش «هاشور» است.

مزدک میررمضانی:
کارشناس ارشد مدیریت و سیاستگذاری محیط زیست از دانشگاه واخنینگن هلند، کارشناس، مشاور و فعال مدنی محیط زیست و توسعه پایدار، که سابقه بیش از شانزده سال فعالیت در زمینه‌های ارائه خدمات آموزشی، کارشناسی و مشاوره در پروژه‌های ارزیابی اثرات و ارتقاء وضعیت محیط زیستی در طرحهای صنعتی، توسعه شهری، گردشگری و کشاورزی را داشته و مدیر چند پروژه فیلم‌سازی در مورد توسعه پایدار با همکاری UNDP بوده است. میررمضانی عضو هیأت مدیره سازمان مردم‌نهاد انجمن تمدن سبز هنرمندان حامی محیط زیست و معاون اجرایی و مدیر بخش استانی دوره پنجم و مدیر بخش بین الملل دوره ششم جشنواره بین‌المللی فیلم سبز و داور جشنواره‌های سبز ایتالیا، پرتغال، فرانسه و آلمان بوده است.
بخش رقابتی جشنواره بین‌المللی فیلم زمین شامل مسابقه فیلم داستانی بلند (بیش از ۴۰ دقیقه)، فیلم داستانی کوتاه (کمتر از ۴۰ دقیقه)، فیلم مستند بلند (بیش از ۴۰ دقیقه)، فیلم مستند کوتاه (تا ۴۰ دقیقه)، فیلم تجربی (زمان آزاد) و فیلم پویانمایی (زمان آزاد) خواهد بود.
جشنواره فیلم زمین از ۲۵ تا ۳۱ اردیبهشت‌ماه سال جاری و با توجه به شرایط همه‌گیری به صورت مجازی و در سطح ملی برگزار می‌شود.




واکنش محمد خزاعی به توجیهات فرهاد توحیدی در چرایی انتخاب «بدون تاریخ…» برای اسکار؟⇐از کجا می‌دانید که «به وقت شام» نمی‌توانست فرصت اکران در آمریکا را داشته باشد؟/متأسفم که نگاه حاكم بر انتخاب نماينده ايراني اسكار همان نگاه ۳۰سال پيش است!!/همان طور که فیلم را در عراق و سوریه اکران کردیم، به زودي اكران فيلم «به وقت شام» در ژاپن و كره جنوبي آغاز خواهد شد/ تا انديشه نو به حوزه مديريت وارد نشود و دايره بسته مديران تغيير پيدا نكند، همچنان فیلمهای سیاه‌نمایانه صادر خواهد شد

سینماروزان: انتخاب فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» برای معرفی به اسکار نه فقط بخاطر حضور یک مجری تلویزیون درگیر در پرونده تخلفات موسسه‌ای مالی-اعتباری به عنوان سرمایه گزار و تهیه کننده آن بلکه به خاطر ضعف مشهود دراماتیکی اثر و تأثیرپذیری بیش از حد از سینمای اصغر فرهادی مورد انتقاد قرار گرفته است.

برخی رسانه های اصولگرا هم بر این امر تأکید کرده اند که در اوضاع منطقه ای فعلی بهتر بود گزینه ای به اسکار معرفی میشد که متعلق به سینمای استراتژیک ایران می‌بود و نه محصولی که که نه در داستان پردازی و نه در ساختار، حرف تازه ای برای گفتن ندارد.

فرهاد توحیدی از جمله اعضای حاضر در هیأت انتخاب فیلم برای اسکار به تازگی در گفتگویی با «ایسنا» یکی از دلایل انتخاب «بدون تاریخ…» را اکران آن در آمریکا دانست و بیان داشت: فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» در تعداد زیادی از سینماهای آمریکا اکران شده و از نظر اعضای کمیته انتخاب شانس بیشتری برای رقابت شانه به شانه با دیگر فیلم‌های بخش خارجی اسکار دارد!!

این مسأله با واکنش محمد خزاعی تهیه کننده فیلم استراتژیک «به وقت شام» مواجه شده است که در گفتگو با محمدصادق عابدینی در روزنامه «جوان» به صراحت در پاسخ به توجیهات توحیدی بگوید از کجا میداند که «به وقت شام» نمیتوانسته در آمریکا اکران شود.

 رهبر معظم انقلاب در مراسم «شب خاطره دفاع مقدس» كه به مناسبت سالروز شكست حصر آبادان برگزار شد، از اكران نشدن فيلم «به وقت شام» در كشورهاي آسيايي و اروپايي انتقاد كردند. ايشان به طور مشخص فرمودند: «در ادبيات، سينما، تئاتر، روزنامه نگاري و فضاي مجازي، بسياري كارها را بايد انجام دهيم. همين فيلم اخير آقاي حاتمي كيا هرجا پخش شد مورد استقبال قرار گرفت. چرا در اروپا و آسيا پخش نشود؟» به نظر مي‌رسد كه اشاره ايشان به فيلم «به وقت شام» صرفاً يك نمونه براي فعال نبودن سينماي ايران در اكران خارجي فيلم‌هاي تراز انقلاب اسلامي است، نظرتان در اين باره چيست؟
صحبت‌هاي رهبري انقلاب در مراسم «شب خاطره» پيرامون نكات كلي به فيلم‌هاي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي است كه مي‌توانند مفاهيم و دستاوردهاي انقلاب اسلامي را در خارج از كشور بيان كنند، اما سال‌هاي سال است كه مورد توجه قرار نگرفته‌اند.
 چرا تا امروز اكران موفقي براي اين گونه فيلم‌ها نداشته ايم؟
به نظرم اين موضوع به دو نكته باز مي‌گردد؛ ابتدا سياست‌هاي كمپاني‌هاي پخش كننده فيلم و دوم جشنواره‌هاي خارجي فيلم كه به خاطر مسائل ايدئولوژيك، تمايلي ندارند آثار سينماي مقاومت و انقلاب اسلامي را مطرح كنند. در حالي كه مي‌بينيم هنوز هم فيلم هايي كه درباره جنگ جهاني دوم ساخته مي‌شود، مورد توجه قرار مي‌گيرند. حضور يك فيلم در فستيوال‌هاي جهاني باعث مي‌شود زمينه براي ديده شدن آن در اكران‌هاي بين‌المللي هم فراهم شود.
به سياست كمپاني‌هاي پخش فيلم اشاره كرديد، چرا نتوانسته ايم در کشورمان به سمت ايجاد ساز و كار پخش بين‌المللي فيلم برويم؟
ما نگاه جدي به عرضه بين‌المللي آثار سينماي انقلاب نداشته ايم و خودمان بايد نهضتي را به راه بیندازيم و اين مسئله را به عنوان يك مطالبه از وزارت ارشاد و نهاد‌هاي مرتبط با سينما درخواست كنيم.
به عنوان يك سينماگر، چقدر به اينكه «به وقت شام» مي‌توانست نماينده خوبي براي ما در اين مراسم سينمايي باشد، اعتقاد داشتيد؟
به طور جد معتقدم فيلم «به وقت شام» يكي از استانداردترين فيلم هايي است كه طي چند سال اخير در سينماي ايران ساخته شده است اما علت انتخاب نشدن اين فيلم به نگاه سليقه‌اي‌باز مي‌گردد كه در جشنواره فيلم فجر نيز وجود دارد. اين نگاه سليقه‌اي است كه ملاك انتخاب آثار قرار مي‌گيرد نه كيفيت فيلم ساخته شده. نگاه حاكم بر انتخاب نماينده ايراني براي اسكار همان نگاه 30سال پيش است و در طول اين سال‌ها هيچ تغييري نكرده است. ما نيازمند نگاه جديد شكل انتخاب آثار هستيم. تا اين نگاه تغيير پيدا نكند روش انتخاب فيلم به همان سبك ادامه خواهد داشت.
به نظر رسانه هايي كه «به وقت شام» را به عنوان گزينه مناسب معرفي كردند، اين فيلم مي‌توانست حرف جمهوري اسلامي را در يك رخداد مهم سينمايي بيان كند، اين موضوع اما به طور كل در نظر هيئت انتخاب ناديده گرفته شد.
البته من اعتقاد ندارم كه اسكار جايزه خيلي مهمي است. مهم آن است كه بتوان با استفاده از آن پيام جمهوري اسلامي را بيان كرد. به هر حال هيئت انتخاب فيلم براي اسكار از فيلمسازان خوب كشورمان تشكيل شده، اما همان طور كه اشاره كردم بايد نگاه‌ها تغيير پيدا كند. شنیديم كه يكي از اعضاي هيئت انتخاب گفته كه بايد فيلمي را براي اسكار انتخاب كنيم كه بتواند در امريكا اكران داشته باشد. اولاً چه كسي گفته كه آن فيلم انتخابي مي‌تواند در امريكا اكران داشته باشد؟ در ثاني از كجا مي‌دانند كه «به وقت شام» نمي‌توانسته در آن كشور اكران داشته باشد؟
شايد فكر مي‌كردند كه اين فيلم با سياست‌هاي فرهنگي و سياسي امريكا همخواني ندارد!
بايد بين نظر مردم امريكا و نظر سياستمداران آن كشور كه نگاهي كاملاً سياسي است تفاوت قائل بود. همان طور كه تجربه اكران فيلم‌هاي ايراني در امريكاي جنوبي نشان داده سياست‌هاي اشتباه فرهنگي ما باعث شده بوده كه نتوانيم با مردم آن كشورها رابطه داشته باشيم، اتفاقاً آنها تشنه ديدن فيلم‌هاي ايراني بودند. درباره امريكا هم چنين موضوعي ممكن است تكرار شود. ما سال‌هاست مرعوب سياست‌هاي غلط فرهنگي شده‌ايم؛ سياستي كه در فضاي جشنواره‌هاي فيلم حاكم است و فكر مي‌كنند سينماي مقاومت نمي‌تواند اكران موفقي داشته باشد. در حالي كه به زودي اكران فيلم «به وقت شام» در ژاپن و كره جنوبي آغاز مي‌شود و پيش از اين نيز اكران‌هاي مردمي در عراق و سوريه نشان داده حتي در صورت همكاري نكردن كمپاني‌هاي بزرگ پخش فيلم، مي‌توان با اكران‌هاي نقطه‌اي با مردم ساير كشورها ارتباط برقرار كرد؛ كاري كه با اكران‌هاي مردمي فيلم‌هاي جشنواره فيلم مقاومت آغاز كرديم و تجربه موفقي بود. هر کجا که برای سینمای ما موفقیتی پیش بیاید افتخار آن برای جمهوری اسلامی است و برای اکران بین‌المللی فیلم «به‌وقت‌شام» باید سازمان اوج به عنوان صاحب فیلم پیشگام شود.
فارغ از اينكه فيلم‌هاي مقاومت مي‌توانند در جشنواره‌هاي خارجي جايزه بگيرند، مي‌شود گفت كه اكران آنها باعث انتشار ديدگاه‌هاي فرهنگي جمهوري اسلامي شود؟
متأسفانه خيلي وقت است كه مديريت فكري در سينماي ايران به سمت انديشه‌هاي پيش انقلاب در حركت است و در آن نگاه انقلابي و انديشه‌هاي انقلاب ديده نمي‌شود. وقتي فيلمي قرار است براي جشنواره خارجي انتخاب شود، صرفاً به احتمال جايزه گرفتن آن فيلم توجه مي‌كنند. شاهد آن هستيم برخي از فيلم‌ها كه نه سر و شكل خوبي دارند، به خاطر اينكه جنجال‌هاي دروغيني كه مثلاً يك فيلمساز در حصر قرار دارد، به آن جايزه مي‌دهند.
در شرايطي هستيم كه فيلم هايي كه حرف انقلاب را مي‌زنند راهي به خارج از مرزها ندارند و فيلم هايي كه سياه‌نمايي و تلخی تزریق مي‌كنند با استقبال فستيوال‌ها روبه‌رو مي‌شوند، براي خروج از اين وضع چه پيشنهادي داريد؟
بايد به تغيير انديشه‌ها فكر كرد. تا انديشه نو به حوزه مديريت فرهنگي وارد نشود و دايره بسته مديران تغيير پيدا نكند، نمي‌توان به تغيير اين شرايط اميد داشت و نوسانات سينما در همين حد كه مي‌بينيد خواهد بود.



در روزهایی که اثرات اقتصادی لایحه بودجه۹۷ در کانون توجه قرار گرفته⇐ نویسنده «بی‌وفا» و «دنیا» بیان داشت: هم‌وغم دولت متوجه سیاست خارجی و اقتصاد است

سینماروزان: بعد از ارائه لایحه بودجه 97 از سوی دولت دوازدهم به مجلس، نه فقط کارشناسان اقتصادی که بدنه جامعه هم از اثرات سوء بالا رفتن قیمت حاملهای انرژی و یا حذف احتمالی یارانه 30 میلیون ایرانی سخن می‌گویند.

به گزارش سینماروزان در این اوضاع فرهاد توحیدی نویسنده آثاری همچون «بی وفا»، «دنیا» و «مجردها» که زمانی از منتقدان سرسخت دولت محمود احمدی‌نژاد بود در گفتگویی با «شرق» که بهانه‌اش ماجرای حواشی پیش از اکران «عصبانی نیستم» بوده از این گفته که همّ  و غم دولت روحانی سیاست خارجی و اقتصاد است!!

فرهاد توحیدی بیان داشت: متأسفانه تصورم این است که در دولت آقای روحانی به فرهنگ توجه کافی نمی‌شود و این حوزه به امان خدا رها شده است و هم‌وغم دولت متوجه سیاست خارجی و اقتصاد است و اگر به این منوال ادامه داشته باشد غیرقابل‌جبران خواهد بود.




گزارش «کیهان» درباره تحریف تاریخ در فیلمنامه شهیدبهشتی⇔این فیلمنامه را نویسنده فیلم شکست‌خورده «امکان مینا» نگاشته!

سینماروزان: درحالی که نگارش فیلمنامه اثری سینمایی با محوریت زندگی شهید بهشتی به فرهاد توحیدی سپرده شده که کمترین تجربه موفقی در حیطه آثار تاریخی ندارد حالا «کیهان» از تحریف تاریخ در این فیلمنامه و بازنویسی آن خبر داده است.

به گزارش سینماروزان فرهاد توحیدی که نگارش آثاری همچون «مجردها»، «دنیا» و «بی وفا» را در کارنامه دارد سال گذشته یک فیلم تاریخی با نام «امکان مینا» را روی پرده داشت که با مشارکت ویژه فارابی تولید شده بود اما در اکران شکست سختی خورد.

گزارش «کیهان» درباره تحریف تاریخ در فیلمنامه شهید بهشتی را بخوانید:

فیلم شهید بهشتی درحالی قرار است تولید شود که در فیلمنامه اولیه‌ای که برای این فیلم نگارش یافته، برخی از واقعیات تاریخی تحریف شده است.

در این فیلمنامه که به قلم فرهاد توحیدی نوشته شده، سعی شده تا وجوه انقلابی آیت‌الله شهید بهشتی حذف و چهره‌ای لیبرال از وی ترسیم شود. از جمله تحریف‌های آشکار در فیلمنامه نوشته شده توسط توحیدی، عدم اشاره به حمایت‌های آمریکا از منافقین در انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و یارانش است.
براساس این گزارش، به خاطر این مشکلات، قرار است فیلمنامه شهید بهشتی بازنویسی و اصلاح شود.
گفتنی است، فیلم سینمایی شهید بهشتی و حادثه تروریستی هفتم تیر با سرمایه‌گذاری بنیاد شهید تولید خواهد شد. کارگردان این فیلم هنوز انتخاب نشده است.



یک تناقض بزرگ؟⇐فرهاد توحیدی: تلویزیون دستگاهی ورشکسته است!/در انتظار پاسخگویی مسئولان تلویزیون برای نگارش سریال «مکتب مفاخر» و منتظر برآورد بودجه سریال «صیاد شیرازی» هستیم!!!

سینماروزان: فرهاد توحیدی فیلمنامه نویس آثاری همچون «دنیا»، «مجردها» و «بی وفا» که آخرین نوشته های اکران شده اش فیلمهای «امکان مینا» و «خماری» بوده اند که اولی علیرغم مشارکت فارابی در تولید در اکران شکست خورد و دومی سر از هنروتجربه درآورده و هیچ کس از میزان فروش آن خبر ندارد، در ماههای اخیر به غیر از حضور به عنوان دبیر جشنواره ای به نام سبز نامش به عنوان سناریست آثاری تلویزیونی همچون پروژه شهیدصیاد شیرازی و «مکتب مفاخر» هم برده شده است.

به گزارش سینماروزان فرهاد توحیدی در تازه ترین گفتگویی که به بهانه وضعیت تولید این دو سریال با «مهر» انجام داده از یک طرف از این گفته که تلویزیون ورشکسته است و از آن طرف هم از انتظار پاسخگویی مسئولان همین تلویزیون ورشکسته برای روی غلتک انداختن فیلمنامه های مصوب شان سخن گفته است!!!

فرهادی توحیدی درباره سریال «مکتب مفاخر» که مدتی پیش قرار بود فیلمنامه آن به جریان بیفتد، گفت: سریال «مکتب مفاخر» فعلا در انتظار پاسخگویی مسئولان است و من بعید می دانم تلویزیون جرات کند و این سریال را بسازد. این مجموعه تصویب شد و قرارداد نگارش هم برای آن بسته شد اما سپس شبکه یک آن را متوقف کرد و من هیچ گاه دلیلش را متوجه نشدم. اکنون این طرح در گروه فیلم و سریال شبکه دو قرار دارد اما با توجه به محافظه کاری هایی که وجود دارد چندان به تولیدش امیدوار نیستم.

توحیدی درباره فیلمنامه این اثر توضیح داد: فیلمنامه این سریال نوعی نقد اجتماعی است که به مباحثی چون تلویزیون، سیاست، اخلاق، مسایل اجتماعی و… می پردازد. داستان این مجموعه درباره فردی است که می خواهد در تلویزیون کار کند اما درنهایت سراغ تلویزیون های اینترنتی می رود. ممکن است مدیر با دل و جرات تری پیدا شود تا بتوانیم دوباره این سریال را به جریان بیندازیم.

توحیدی با اشاره به جزییات این مجموعه عنوان کرد: این مجموعه اپیزودهای مختلفی دارد و فاز اول آن در ۲۶ قسمت پیش بینی شده که قصه های ۱۶ قسمت نوشته شده است و به سرعت قابل آماده سازی خواهند بود. ما به این دلیل باقی داستان را ننوشتیم چون خواستیم بازخوردهای سریال را در هر قسمت وارد کار کنیم.

این فیلمنامه نویس درباره اینکه چرا فیلمنامه های مرتبط با نقدهای اجتماعی به تولید نمی رسند، اظهار کرد: من پیش از این هم گفته ام که تلویزیون دستگاهی ورشکسته است و خودش هم در این مساله مقصر است. به نظر من مسئول سوق دادن مردم به سمت شبکه های ماهواره ای مخصوصا سریال های ترکی خود تلویزیون است. به طور مثال مردم به اخبار تلویزیون نمی توانند اعتماد کنند چراکه کاملا ایدئولوژِی زده است که البته این مساله در خود بدنه کارمندان تلویزیون وجود ندارد اما در برنامه ها دیده می شود. این رسانه در حوزه برنامه سازی نمایشی هم با یک محافظه کاری عمومی مواجه است. فکر می کنم آثاری را که در دهه ۸۰ در تلویزیون می ساختیم امروز دیگر امکان ساختشان در این رسانه وجود ندارد و متاسفانه چون آن فضا وجود ندارد لاجرم برنامه ها از نقدهای اجتماعی خالی هستند. امروزه چه کسی را می توان نقد کرد؟ گویی همه از خطا مصون هستند و نقدناپذیرند.

توحیدی در پایان با اشاره به پروژه «صیاد شیرازی» که آن هم در مرحله نگارش قرار دارد، عنوان کرد: این سریال، پروژه ای گسترده و سنگین است و تلویزیون هنوز هم درگیر مسایل مالی و بدهی های کلان است. بنابراین برنامه ها و طرح های جدید سهم کمی از بودجه جاری دارند. متن سکانس های این سریال به نگارش درآمده است با این حال ما منتظریم که برآورد تولید هم انجام شود تا وارد جزییات بیشتر شویم.




چه کسی تله‌فیلم‌ساز آلمانی را به نام تهیه‌کننده سینما به فارابی قالب کرد؟

سینماروزان/حامد مظفری: چندی قبل اخباری از حضور یک آلمانی به نام «ایوو الکساندر بک» در ایران و حضور در بنیاد سینمایی فارابی به همراه تصاویری که این آلمانی را در میزانسنهایی با حضور علیرضا تابش مدیرعامل فارابی نشان می داد، منتشر شد.

به گزارش سینماروزان در رپورتاژهای مرتبط با این تصاویر بیش از آن که بر عقبه سینمایی آقای بک تأکید شود از این گفته شده بود که ایشان از یک طرف تهیه کننده سینما است و از طرف رییس دفتر برلین یک کمپانی به نام باوارایا!

در همان رپورتاژها مدیرعامل فارابی حین دیدار با آقای بک از این گفته بود که حضور این رییس دفتر می تواند زمینه ای باشد برای تولیدات مشترک سینمایی میان ایران و آلمان و حتی اکران آثار سینمایی ایرانی در آلمان!!!

اینکه آقای بک چطور با سمتی به نام رییس دفتری-و در معنای ساده تر آن منشی گری؟- به ایران وارد شده و مورد استقبال مدیرعامل مهمترین ارگان سینمایی زیرمجموعه دولت قرار می گیرد به کنار اینکه چرا رزومه شفافی از ایشان ارائه نشده جای سوال دارد.

اگر بر سوابق «ایوو الکساندر بک» تمرکز کنیم ایشان نه تنها کمترین تجربه ای در کار سینما ندارد که بخش عمده فعالیتهایش در حیطه تلویزیون و تولید فیلمهای تلویزیون یا همان تله‌فیلم بوده است.

آقای بک 53 ساله از اوایل دهه نود میلادی وارد تولید تلویزیونی شده و در رزومه اش هم بیش از هر فعالیت دیگری حضور در تیم تهیه کنندگان فیلمها و سریالهای تلویزیونی دیده میشود.

فارغ از اینکه نامبرده در تیم تولید یک سری آثار با رگه های اروتیک تلویزیونی مانند «افزایش میل جنسی-رفقا این کار آسانی نبود»(2003) حضور داشته اینکه چطور میشود یک تهیه کننده «تلویزیون» به عنوان مهمان ویژه از مهمترین ارگان «سینمایی» ما سربرآورد و البته درباره تولیدات مشترک «سینمایی» محل مشاوره قرار گیرد جای سوال دارد.

از چه کسی باید انتظار داشت؟

جالب است که در دیدار آقای بک با مدیرعامل فارابی هم امیر اسفندیاری که سالهاست مدیر بخش بین الملل فارابی است حضور داشته و هم فرهاد توحیدی!

فرهاد توحیدی سناریست آثاری نظیر «مجردها»، «توکیو بدون توقف» و این اواخر هم «امکان مینا»ست و با چنین کارنامه ای با مصرف داخلی(؟) از او انتظار نمی رود که درباره رزومه آقای بک بداند اما یکی مانند اسفندیاری که همه ساله در موعد انتخاب فیلم برای اسکار تبدیل می شود به تئوریسین معتبر سینمای جهان چطور؟ آیا اسفندیاری از رزومه آقای بک اطلاع نداشته؟

از آن گذشته علیرضا تابش چرا درباره این آلمانی به جستجو دست نزده؟ درست است که ایشان هم در سینما عقبه چندانی ندارد اما فردی که به مدیرعاملی فارابی می رسد نباید لااقل یک مشاور سینمایی آگاه داشته باشد که در این گونه موارد به او داده دهد؟

آقای بک در کنار امیر اسفندیاری، علیرضا تابش و فرهاد توحیدی
آقای بک در کنار امیر اسفندیاری، علیرضا تابش و فرهاد توحیدی



ادعاهای دبیر جشنواره‌ای که نشستش در یک مکان دولتی برگزار شده و نمایش فیلمهایش هم در یک سینمای دولتی انجام می‌گیرد⇐دولتی نیستیم/مردم‌نهادیم!!!⇔سینماروزان: به صراحت و با صدای بلند نام سازمان مردم‌نهادتان را اعلام کنید

سینماروزان: نقدهای شفاف رسانه های مستقل به فراگیری برگزاری جشنواره هایی بی  کارکرد روشن و اغلب کم مخاطب در سازوکار دولتی و با بودجه های عمومی سبب ساز آن شده است که دست اندرکاران این جشنواره ها چاره ای نداشته باشند جز پاسخگویی به این نقدها.

به گزارش سینماروزان اگر این پاسخگویی با منطق و استدلال لازم صورت گیرد قطعا که میتواند اسباب درک بیشتر درباره دلایل برگزاری این جشنواره ها را مشخص کند اما اگر پاسخگویی به گونه ای باشد که تناقضات را بیشتر کند از آن سو نقدهاست که توسعه می یابد.

در نشست خبری یکشنبه اول اسفندماه ششمین جشنواره فیلم سبز که با هدف پاسداشت محیط زیست برگزار میشود فرهاد توحیدی دبیر جشنواره گفت: «جشنواره سبز دولتی نیست و یک سازمان مردم نهاد آن را اجرا میکند و دولت کمکهای معنوی به ما میکند.»

این اظهارات در شرایطی بیان شد که نه فقط محل برگزاری نشست خبری این جشنواره «اداره محیط زیست شهر تهران» یعنی یک اداره کاملا دولتی است که محل برگزاری جشنواره که «سینمافلسطین» باشد هم متعلق به مرکز جشنواره بین‌المللی فیلم‌های آموزشی و تربیتی رشد از زیرمجموعه های وزارت آموزش و پرورش است!

اینکه چطور میشود سازمانهای دولتی که اجاره یک سانس سالنی 50 نفره از آنها نیز نیاز به کلی واسطه تراشیدن و البته تأمین هزینه های مربوطه را دارد به راحتی سالن آمفی تئاترشان را در اختیار این جشنواره قرار می دهند و از آن سو سینمافلسطین نیز راحتتر از حد تصور سالنهایش را در اختیار این جشنواره قرار می دهد اما دبیر جشنواره از دولتی نبودن می گوید از آن تناقضاتی است که فقط و فقط حجم پرسشها را بیشتر می کند.

از دبیری مانند فرهاد توحیدی که در حاشیه شکست مطلق آخرین فیلمنامه شان «امکان مینا» به صراحت گفته بود سفارشی کار کردن اصلا بد نیست(اینجا را بخوانید) انتظاری نیست که بتواند داعیه دار برگزاری جشنواره که هیچ حتی برگزاری یک همایش خرد در بخش خصوصی باشد اما این انتظار از او می رود که ابتدا شرایط شبهه افکنی های مرتبط با محل برگزاری نشست و محل برگزاری جشنواره را از جشنواره تحت امرشان دور کند  سپس از عدم وابستگی جشنواره به دولت بگویند.

 اگر واقعا یک سازمان مردم نهاد یا NGO بودجه برگزاری جشنواره را داده است نام این سازمان را به صراحت اعلام کنید و این قدر بر عبارت کلی «مردم نهاد» تأکید نکنید. اسم این سازمان مردم نهاد را فاش کنید و البته بگویید این سازمان بودجه اش از کجا می آید؟

در شرایطی که در روزهای اخیر از یک طرف حجم بالای گردوغبار در خوزستان را داشته ایم و از طرف دیگر سیل و خرابیهای برآمده از آن را در جهرم و این اتفاقات فقط و فقط حجم بالای انتقادات را به رییس سازمان محیط زیست منجر شده است به نظر می رسد فرعی ترین کار برای کمک به محیط زیست، برگزاری جشنواره ای باشد که در ظاهر دم از محیط زیست می زند اما مدیرانش جرأت شفاف سازی درباره تأمین بودجه جشنواره را ندارند.




یک عضو هیأت تدوین اساسنامه خانه سینما، فرهاد توحیدی را به مناظره فراخواند⇐اگر راست می‌گویید بیایید و اسنادتان را ارائه کنید

سینماروزان: اظهارات فرهاد توحیدی از اعضای هیأت رییسه خانه سینما در ماجراهای منتج به تعطیلی این نهاد، در برنامه اینترنتی “کات” و ذکر ادعاهایی درباره دولت دهم، سازمان سینمایی آن دولت و برخی اشخاص حقیقی(اینجا را بخوانید) سبب ساز آن شد که یکی از اعضای هیأت تدوین اساسنامه خانه سینما وی را به مناظره دعوت کند.

به گزارش سینماروزان عباس بابویهی که در زمان تعطیلی خانه سینما عضو هیأتی شده بود که هدفش تدوین اساسنامه خانه سینما و رفع مشکلات حقوقی آن بود با بیان اینکه سراسر گفته های توحیدی ادعاهایی است غیرمستند و برآمده از غلبه احساسات بر وی به سینماروزان گفت: بخش عمده ادعاهای فرهاد توحیدی قلب واقعیت است و برخلاف آنچه رخ داده بود. ایشان یکطرفه ادعا طرح کرده اند و خودشان نیز نتیجه گیری یکسویه ای به نفع خویش ترتیب داده اند.

بابویهی ادامه داد: مباحثی که توحیدی درباره ماجرای تعطیلی خانه سینما، ارتباط شان با جواد شمقدری، ارتباط شان با حوزه هنری، موضع گیری های خودشان درباره فیلمهای تحریمی و حتی برخی ادعاها پیرامون بعضی سینماگران مانند علیرضا رییسیان و برخی سیاسیون مانند اسفندیار رحیم‌مشایی بیان کرده اند سوءبرداشت‌های ایشان و همراهان شان در خانه سینماست که قابلیت پیگیری حقوقی هم دارد.

عباس بابویهی افزود: شخصا فرهاد توحیدی را دعوت می کنم به مناظره ای با حضور اصحاب رسانه و از ایشان می‌خواهم که در این مناظره اسناد لازم برای تأیید ادعاهایشان را نیز همراه داشته باشند. من نیز مستنداتی که در ردّ گفته های ایشان دارم  ارائه خواهم داد تا مخاطبان باشند که قضاوت کنند حق با کیست.

بابویهی خاطرنشان ساخت: ایشان اگر راست می گویند تشریف بیاورند و اسنادشان را ارائه کنند. اگر هم هیجانات بر ایشان غلبه کرده که دیگر خودشان می‌دانند و خدایشان.

عباس بابویهی
عباس بابویهی



ادعاهای خاص فرهاد توحیدی در “کات”⇐ شمقدری دروغ می‌گوید/در ماجرای پلمب خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود/صدور مجوز نمایش به فیلمهای توقیفی حوزه هنری، پوست موز ارشاد زیر پای خانه سینما بود!!!/من برای حل مشکل فیلمهای تحریمی حوزه ۵ جلسه با مدیران حوزه هنری داشتم!!!/مشایی می‌خواست ۵ هزار عضو خانه سینما را سهامدار موسسه پارسیان کند اما نگذاشتیم!!!/ می‌گفتند علیرضا رییسیان همه خطهای تعطیلی خانه سینما را به آقایان داده است

سینماروزان: فرهاد توحیدی فیلمنامه نویس آثاری مانند “دنیا”، “مجردها” و “توکیو بدون توقف” که اخیرا هم تجربه شکست خورده “امکان مینا” را روی پرده داشت در جریان تعطیلی خانه سینما جزو حلقه مرکزی این نهاد بود.

به گزارش سینماروزان 3 سال بعد از بازگشایی مجدد خانه سینما فرهاد توحیدی در برنامه اینترنتی “کات” ادعاهای خاصی را درباره ماجراهای تعطیلی خانه سینما بیان کرده است.

بخشی از ادعاهای توحیدی را بخوانید:

ماموریت احمدی نژاد سرکوب همه نهادهای صنفی بود

به صراحت می گویم که ماموریت دولت آقای احمدی نژاد سرکوب همه نهادهای صنفی و سازمان های مردم نهاد بود. آنها می خواستند تمام دستاوردهای دولت اصلاحات را نابود کنند. چون تصور می کردند در این نهادها کسانی هستند که متمایل به جبهه رقیب اند.

تماس از دفتر مشایی

وقتی جواد شمقدری معاون سینمایی شد بازتاب ها به شدت منفی بود. تابستان سال 89 از دفتر آقای مشایی به من زنگ زدند که ما می خواهیم یکسری کارت دعوت بفرستیم که شما خانه سینمایی ها بیاید افطاری اقای احمدی نژاد. گفتم مشکلی نیست، کارت ها را بفرستید ما توزیع می کنیم. گفتند نه بیاید دفتر یک صحبتی هم با شما داریم. رفتم آنجا یکی از آن اقایان در دفتر اقای مشایی کارت ها را داد گفت: حتما بیاید حرف بزنید و همه ی انتقادات را نسبت به اقای شمقدری مطرح کنید. چون اقای مشایی از انتخاب شمقدری اصلا خشنود نیست و در این جلسه شمقدری حضور ندارد و اگر انتقادهایتان را در حضور رییس جمهور بگویید ایشان شمقدری را عوض می کند. ما کارت ها را توزیع کردیم اما من می دانستم بچه ها به این جلسه نمی روند. در فضای سالهای 88 و 89 کسی دوست نداشت با آقایان در یک قاب قرار بگیرد.

مشایی میخواست صنف سینما را سهامدار موسسه پارسیان کند

گذشت و حمله های دوستان معاونت سینمایی به خانه سینما سنگین شد و بودجه ای که طبق قانون مصوب مجلس از دو درصد فروش فیلم های سینمای ایران باید به خانه سینما پرداخت می کردند را نکردند. من دو نامه به دفتر اقای احمدی نژاد نوشتم که این اقایان در ارشاد دارند این کار را می کنند و ما در حصر اقتصادی هستیم و هیچ درآمدی نداریم. لطفا رسیدگی کنید. زنگ زدند به ما که بیاید جلسه و من و آقای عسگرپور و آقای امین تارخ دعوت شدیم به دیدار با اقای مشایی در دفتر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور. رفتیم آنجا و قضیه را گفتیم و در زمینه مسائل مالی هم صحبت شد. آقای مشایی گفت من تلاشم را می کنم تا کمکی به شما صورت بگیرد. بعد از مدتی از یک موسسه اقتصادی به نام پارسیان با ما تماس گرفته شد و پیشنهاد شد جلسه تشکیل بدهیم و فعالیت مشترک انجام بدهیم و گفتند به اشاره آقای مشایی سمت ما آمده اند که بعدا فهمیدیم این موسسه یک هلدینگ است. آنها پیشنهاد تشکیل یک بنیاد را دادند که 5000 هزار عضو خانه سینما همه سهام دار این تشکیلات بشوند. آخر جلسه قرار شد جلسه بزرگی تشکیل بدهیم و 400- 500 نفر جمع بشویم و یک شخصیت سیاسی مهم بیاید و تولد این مجموعه را اعلام کند که فهمیدیم منظور از این شخصیت سیاسی مهم اقای مشایی بوده. معمولا هم برای این جلسات سلبریتی ها را می خواهند! ما یک ذره شاخک هایمان حساس شد و پرهیز کردیم گفتیم بچه ها فعلا آمادگی ندارند و احساس کردیم بهتر است وارد این جریان نشویم.

در حصر اقتصادی بودیم!!!

در آن مقطع و در حصر اقتصادی ما مراسم سالانه خانه سینما را برگزار کردیم که پولش از طریق خود بچه های سینما تامین شد و همه پول دادند و اوراق قرضه خریدند و افرادی مثل بهرام رادان، نیکی کریمی، رضا کیانیان، فرشته طائرپور و و منیژه حکمت و .. برای برگزاری این جشن کمک کردند. که پول بعضی از آنها را پس دادیم و بعضی ها اصلا سراغ پول شان نیامدند.

نگذاشتم احمد نجفی به جلسه با مشایی بیاید

روزی از دفتر آقای مشایی تماس گرفتند که جلسه ای با سینماگران داشته باشند. بعد از هماهنگی ها یک روز آقای مشایی با چند تا از همراه هایشان آمدند خانه سینما شماره ی دو. در این جلسه تعدادی از روسای صنوف و اعضا بودند. قبل از شروع جلسه احمد نجفی آمد و جلوی در ایستاد که با آقای مشایی بیاید داخل اما نگذاشتیم ایشان وارد جلسه بشود. آن جلسه یکی از تندترین جلسات خانه سینما شد. آقای پرویز پرستویی و منوچهر محمدی صحبت های بسیار تندی کردند. یادم نمی رود آقای محمدی گفتند: آقای مشایی صداهایی که می شنوید صدای سایش کارد بر استخوان های اعضای خانه سینماست و خود من هم فوق العاده تند حرف زدم. آقای مشایی در آن جلسه ابتدا درباره فلسفه و فلسفه مشا حرف زد! که من حرف شان را قطع کردم که شما اینجا نیامده ای درباره فلسفه صحبت کنید. تمام جلسه درباره ی سانسورها و مشکلات مان با مدیریت سینمایی بود. جلسه به پایان رسید و آقای مشایی با دلخوری از خانه سینما رفتند و بعد از آن دیگر رابطه خوبی با ما نداشتند.

شب انحلال سعید سهیلی زنگ زد

شب انحلال خانه سینما سعید سهیلی به من زنگ زد که شمقدری می خواهد تو را ببیند و گفت برای اینکه شائبه ای پیش نیاید شما بیا ارشاد. در جلسه ای که آقای شمقدری و خانیان و من سعید سهیلی بودیم، جواد شمقدری گفت می خواهیم مشکل را حل کنیم! و مشکل خود شما (یعنی هیئت مدیره وقت خانه سینما) هستید! من گفتم ما دعوا نداریم اگر مشکل ما هستیم کنار می رویم. خانه سینما باشد ما نباشیم. مجمع عمومی تشکیل بشود ما این امانت را به گروه دیگری می دهیم.

شمقدری گفت همین فردا مجمع تشکیل بده

آقای شمقدری همیشه همه چیز را به بالا نسبت می داد و همیشه می گفت دستور از بالا آمده و کار از دست من و وزیر هم خارج شده!.. آن روز شمقدری به من گفت شما یک کاری کن. همین فردا مجمع عمومی را تشکیل بده! گفتم چجوری؟ مگر مجمع عمومی بچه بازیه! مجمع تشریفات دارد. باید پانزده روز قبلش آگهی کنم. دستور جلسه را مشخص کنم. ببینید تصور مدیر سازمان سینمایی از قانون چه بوده! ایشان گفت: حالا یک کاریش بکنید و در مجمع انحلال خانه سینما را به رای بگذارید!! حالا چرا فکر میکرد ما این کار را میکنیم نمیدانم! لابد تصور می کرد خیلی عاشقش هستیم!

شمقدری دروغ می گوید

شمقدری می گوید مخالف بسته شدن خانه سینما بوده و دروغ میگوید! مشکل؛اتفاقا خود ایشان بود! این دوستان از از ابتدا خانه سینما را قبول نداشتند. از زمانی که انجمن اسلامی هنرمندان را تشکیل دادند با خانه سینما مشکل داشتند. با اینکه تا به حال هیچ کسی منعی برای عضویت این اقایان در خانه سینما نگذاشته و خیلی از آنها در صنوف مربوطه خودشان عضو هستند.

رییسیان خدمات زیادی برای خانه سینما انجام داد اما…

رییسیان جزو کسانی است که خدمات زیادی برای خانه سینما انجام داده. سالها رییس کانون کارگردانان بوده و من شخصا روشی که او را از کانون کارگردانان کنار گذاشتند نمی پسندم اما علیرضا رییسیان بعد از کنار گذاشته شدن از کانون کارگردانان یک سوار زخمی خشمگین و خون آلود بود که به تیم رقیب رفت. رییسیان کسی بود که آخرین نسخه ی اساسنامه خانه سینما را اصلاح کرده بود و همه سوراخ هایش را هم می شناخت و به همین دلایل خیلی ها می گفتند علیرضا رییسیان همه خط ها(تعطیلی خانه سینما) را به آقایان داده است.

فرهاد توحیدی
فرهاد توحیدی و محمدمهدی عسکرپور

شب تعطیلی دیدم چراغ خانه سینما روشن است

شبی که حکم تعطیلی خانه سینما داده شد ما جلسه ای در دفتر آقای خندان وکیل خانه سینما داشتیم. بعد از جلسه من داشتم می رفتم خانه و خانم وافری که مسئول دفتر هیئت مدیره هست را هم به خانه شان که نزدیک خانه سینماست رساندم. در بازگشت از سر عادت از مقابل کوچه خانه سینما رد می شدم که دیدم چراغ های خانه سینما روشن است. جلو رفتم دیدم در خانه سینما پلمب شده اما از داخل خانه سینما سر و صدا می آید و چراغ ها روشن است! زنگ زدم یکی از نگهبانان وزارت ارشاد آمد در را باز کرد. گفت: چکار دارید؟ گفتم: شما اینجا چکار دارید؟ گفت: من از ارشاد امده ام، گفتم من هم فلانیم. گفت: خانه سینما پلمپ شده و گفتم: اگر پلمپ شده شما اینجا چکار می کنید؟ دست و پایش را گم کرد و رفت بالا یکی دیگر آمد گفت: ما دستور داریم که اینجا را پلمپ کنیم و الان هم داریم صوررت جلسه می کنیم. خواستم بروم بالا که نگذاشتند. قفل را شکانده بودند بعد از این اتفاق ما از وزیر ارشاد اقای حسینی به جرم تصرف عدوانی خانه سینما شکایت کردیم که این شکایت هنوز هم در جریان است. آنهایی که آن شب پلمپ را شکسته بودند و وارد خانه سینما شده بودند می خواستند بعد از یک روز آنجا را به کمیته ساماندهی صنوف تحویل بدهند و به نوعی خانه سینما را تسخیر کنند.

در ماجرای خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود

به اولین کسی که زنگ زدیم سردار کارگر بود که آن زمان معاونت اجتماعی ناجا بودند و از روز اول که خانه سینما تعطیل شد از کسانی بود که توانست اوضاع را مدیریت کند. سردار کارگر پس از بررسی ها و صحبت هایی که انجام داد به ما گفت: کسی نمی آید داخل خانه سینما و سه روز زمان گذاشتند که قضیه حل و فصل بشود. بعد از سه روز اتفاقی نیفتاد و بچه های سینما خبردار شده بودند که قرار است همین روزها خانه سینما توسط تیم جواد شمقدری تسخیر شود. بچه های سینما به جنب و جوش افتادند و با هم قرار گذاشتند که به نشانه ی اعتراض همگی در مقابل خانه سینما تجمع کنند. پنج شنبه صبح همه جلوی خانه سینما بودند و اتوبوس های نیروی انتظامی هم بود که اگر بچه ها شلوغ کردند اتوبوسی ببرندشان! جو سنگین شد و همه ی بزرگان سینما به آن تجمع آمدند. سردار ساجدی نیا هم آمد و در گاراژی که سر کوچه سمنان بود هیئت مدیره با ایشان جلسه گذاشت و ایشان گفتند اجازه نمی دهند کسی وارد خانه سینما بشود. به واقع در ماجرای خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود. حضور سردار ساجدی نیا در آن تجمع اعتماد بچه ها را جلب کرد و دوستان ارشاد و کمیته ساماندهی هم دیگر جرات نکردند بیایند. چون هم ترسیده بودند و هم وزنشان مشخص شده بود!

اتهام همکاری خانه سینما با حوزه هنری

اتهام همکاری اعضای خانه سینما با حوزه هنری در شرایط تحریم فیلم ها اتهام درستی نیست. آقای منوچهر محمدی که در آن شرایط فیلم میهمان داریم را تهیه کرد، جزو کسانی است که از سالها قبل با حوزه کار کرده و یک جریان طبیعی مراوده بین اقای محمدی و عسگرپور و دیگر دوستان با حوزه هنری از سالها قبل وجود داشت و اینطور نبود که تا با ارشاد به مشکل خوردند بروند سراغ حوزه هنری. من و منوچهر محمدی و همایون اسعدیان و دیگر دوستان ذره ای با تحریم فیلم ها موافق نبودیم. من برای فیلم های تحریمی بیش از پنج جلسه با مدیران حوزه هنری داشتم که آخری آن با آقای خاموشی بود. با آقایان حقیقی و کاهانی و… هم که فیلم هایشان تحریم شده بود در ارتباط بودم و تحریم فیلم ها را اقدامی ناسنجیده و ضد سینمایی می دانستم و هنوز هم می دانم.

صدور مجوز نمایش به فیلمهای توقیفی حوزه، پوست موز ارشاد زیر پای خانه سینما بود

تحریم فیلم ها این پوست موزی بود که ارشاد زیر پای خانه سینما انداخت. وزارت ارشاد به همان اندازه که حوزه با این فیلم ها مساله داشت با آنها مشکل داشت. وزارت ارشاد در مسیر طبیعی به فیلم هایی مثل «من مادر هستم» پروانه نمایش نمی داد. اما این بار تصمیم گرفتند پوست موز را برای خانه سینما بیندازند. چون می دانستند حوزه با این فیلم ها مساله دارد پروانه نمایش دادند تا خانه سینما بیاید موضع گیری کند و در این موضع گیری جبیهه متحدی علیه خانه سینما شکل بدهند و کار خانه سینما را تمام کنند. در این شرایط ما بدون جنجال سراغ مذاکره با مدیران حوزه هنری رفتیم.

از قطع بودجه خانه سینما استقبال کردیم

در زمان جواد جواد شمقدری ما از قطع بودجه ی خانه سینما استقبال کردیم و گفتیم می رویم مستقل می شویم. پول هم پیدا کردیم. حالا برای چرا باید از شمقدری و سجادپور و حسینی می ترسیدیم؟ می خواستند پولمان را ندهند؟ ندهند! می خواستند ممنوع الکارمان کنند؟ بکنند! مشکل این است که به طور تشکیلات مستقل تحمل نمی شود.




روایت زندگی عامل ترور شهیدصیاد شیرازی در یک سریال⇔فیلمنامه را سناریست فیلم کم‌فروش “امکان مینا” نگاشته و کار تولید به تهیه‌کننده فیلم کم‌فروش “ماهی سیاه کوچولو” واگذار شده!

سینماژورنال: فرهاد توحیدی که یکی از تازه ترین تجربیات نویسندگی اش “امکان مینا” به علت فروش پایین زودتر از حد تصور سرگروهش را از دست داد آن طور که به “مهر” خبر داده نگارش فیلمنامه سریال “صیاد شیرازی” را به پایان رسانده و بعد از گرفتن تأییدیه خانواده آن شهید، فیلمنامه را به سازمان ارائه داده و منتظر تأمین بودجه برای تولید است.

به گزارش سینماژورنال این سریال قصه زندگی سه کاراکتر اصلی را به طور موازی به تصویر درآورده که در پایان سرنوشت شان به هم گره می خورد.

قصه اول زندگی قهرمان اصلی یعنی شهید صیاد شیرازی است.

قصه دوم درباره یکی از افراد گروهک تروریستی منافقین است که در پایان صیاد شیرازی را ترور می کند و قصه سوم درباره زنی از اعضای کادر مرکزی این گروهک است.

خالقان آثار کم مخاطب درباره منافقین اینجا چه می کنند؟

به گزارش سینماژورنال اینکه فرهاد توحیدی که تنها تجریه سینمایی اش درباره منافقین به محصولی کم مخاطب به نام “امکان مینا” بدل شده است مجددا و این بار در یک سریال تلویزیون به مرور زندگی یک منافق تروریست پرداخته است هم جای سوال دارد.

از آن طرف انگار تهیه کنندگی این سریال را هم محمدرضا شفیعی برعهده خواهد داشت که آخرین تجربه سینمایی او “ماهی سیاه کوچولو” با مضمونی در حاشیه حماسه آمل، از آثار کم فروش سال 94 گیشه سینماها بود.

آیا رسانه ملی در اوضاع بغرنج اقتصادی که با آن دست به گریبان است بودجه تولید یک سریال پرهزینه را در اختیار چنین افرادی خواهد گذاشت یا رزومه قبلی این چهره ها سبب ساز تأمل بیشتر در ایجاد شرایط تولید این سریال خواهد شد؟




اظهارنظری متناقض از فرهاد توحیدی⇐ “امکان مینا” سفارشی نیست/اگر هم بود شرمندگی نداشت

سینماژورنال: در تمام زمان پیش تولید “امکان مینا”ی کمال تبریزی به غیر از حضور فارابی به عنوان شریک تولید این فیلم از نام وزارت اطلاعات به عنوان حامی فیلم و سفارش دهنده اثر سخن گفته می شد.

به گزارش سینماژورنال در همین راستا بود که مرتضی اصفهانی نویسنده معتمد این وزارتخانه هم نامش در گروه نویسندگان دیده می شد.

با این حال فرهاد توحیدی دیگر نویسنده “امکان مینا” در گفتگو با “ایسنا” اظهارنظری متناقض درباره سفارشی بودن اثر داشته است. فرهاد توحیدی درباره سفارشی بودن این فیلم گفت: «امکان مینا» سفارشی نیست اما حتی اگر سفارشی هم بود، از پذیرش سفارش شرمنده نیستم. از نظر من نوشتن و ساختن کار سفارشی به شرطی جایز است که موضوع سفارش را قبول داشته باشی.

“امکان مینا” به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی که میلاد کیمرام و مینا ساداتی به عنوان بازیگران اصلی آن حضور دارند در ده روزی که روی پرده بوده است نتوانسته چنان که باید توجه مخاطبان را به خود جلب کند.




سناریست “۵۰ کیلو آلبالو” سرگرم نوشتن سریال شهید صیاد شیرازی!!!

سینماژورنال: نوروز امسال کمدی پرحاشیه “50 کیلو آلبالو” که مضامین موجود در آن به شدت با انتقاد رسانه های اصولگرا مواجه شد روی پرده رفت؛ نام فرهاد توحیدی به عنوان سناریست این اثر به چشم می خورد.

به گزارش سینماژورنال این روزها نیز تازه ترین محصول دست فرهاد توحیدی با عنوان “امکان مینا” در سینماها روی پرده است و البته که نتوانسته توجهات را جلب کند و جزو کم فروش ترین فیلمها بوده.

با این حال کار نگارش سناریوی سریال زندگی شهید صیاد شیرازی نیز به فرهاد توحیدی سپرده شده است!

توحیدی با اعلام این خبر به “فارس” گفت: در حال حاضر مشغول نگارش فیلم‌نامه شهیدصیاد شیرازی هستم که تا به این لحظه طرح کلی آن آماده شده است. این فیلمنامه قرار است در سی قسمت آماده شود.

وی ادامه داد: تهیه‌کنندگی این سریال برعهده محمدرضا شفیعی است که پیش از این قرار بود آن را جواد نوروزبیگی انجام دهد. کارگردان آن هنوز مشخص نیست همچنین باید بگویم مدیران در حال صحبت هستند تا تعیین شود که سریال «شهید صیاد شیرازی» از کدام شبکه پخش خواهد شد.

یک شکست خورده دیگر در تلویزیون؟

به گزارش سینماژورنال در شرایطی که تقریبا تولید سریالهای فاخر تاریخی در تلویزیون متوقف است اینکه کار تولید سریالی با محوریت زندگی شهیدصیاد شیرازی به سناریستی سپرده می شود که معدود تجربیاتش در ژانر تاریخی مانند “امکان مینا” به شدت چالش برانگیز بوده اند چندان بخردانه به نظر نمی رسد.

نوروز امسال حضور بهرام توکلی که آخرین فیلم سینمایی اش “من دیه گو مارادونا هستم” شکست سنگینی در اکران خورده بود در مقام نویسنده سریال “بیمار استاندارد” نتیجه ای کاملا ضعیف دربرداشت.

ماه رمضان امسال نیز حسین مهکام که تنها تجربه کارگردانی اش در سینما “آزادی مشروط” با شکست کامل در گیشه مواجه شده بود، مینی سریال “کشیک قلب” را برای رسانه ملی ساخت که آن هم توجهی برنینگیخت.




فرهاد توحیدی: مملکت در شرایط اقتصادی مطلوبی به سر نمی‌برد/سینماژورنال: پس چرا بخشی از بودجه‌های عمومی را صرف برگزاری جشنواره‌های بی‌خاصیت می‌کنید؟

سینماژورنال: فرهاد توحیدی سناریستی که در سالیان اخیر آن قدر درگیر صنف(!) شده بود که خروجی اش به عنوان فیلمنامه نویس چندان جلب توجه نمی کرد به تازگی در گفتگو با “فارس” نکته جالب و البته پرسش برانگیزی را درباره کمبود منابع مالی در کشور بیان کرده است.

به گزارش سینماژورنال در جایی از این گفتگو که بهانه اش چرایی عدم ساخت فیلم درباره ماجرای حمله ناو آمریکایی به ایرباس بوده توحیدی گفته است: مملکت در شرایط اقتصادی مطلوبی به سر نمی برد؛ زمانی که پول نفت گزاف بود و فیلم «لاله» ساخته می شد باید چنین سوژه هایی مورد توجه قرار می گرفت.

شما راست می گویید اما…

به اعتقاد سینماژورنال البته که درباره اوضاع اقتصادی مملکت نویسنده “بی وفا” و “مجردها” که یکی از نویسندگان کمدی پرحاشیه “50 کیلو آلبالو” هم بوده اند، کاملا درست گفته اند.

این اوضاع اقتصادی نامطلوب گریبان کف جامعه و از جمله کف صنف سینما را گرفته است ولی مساله اینجاست که این نگرانیهای اقتصادی به امروز و دیروز مربوط نمی شود و سالهاست بدنه جامعه از آن رنج می برد و هیچ گاه هم این طور نبوده که نداشتن بنیه اقتصادی قوی در کف جامعه باعث نچرخیدن چرخ سینمای متکی به منابع عمومی شود.
حالا هم چنین است؛ درست است که چهره های مستقل عرصه سینما برای دریافت یک وام حداقلی باید مدتها در نوبت باشند اما برای نورچشمی ها همواره بودجه هست.

هر که نداند شما خوب می دانید
هر کس که نداند جناب توحیدی دیگر خودش خوب می داند برای تولید یکی از فیلمنامه های اخیرشان به نام “امکان مینا” هم فارابی و هم یکی از وزارتخانه ها ورود کردند و بودجه خوبی را هم برای تولید فراهم نمودند.
باز هم ایشان بهتر از هر کس می داند در همین اوضاع اقتصادی بودجه های پر و پیمانی صرف برگزاری جشنواره هایی بی مخاطب، بی هدف و بی چشم انداز می شود.

اگر پول نیست پس چرا جشنواره برای سالنهای خالی برگزار می کنید؟
جالب است که دبیر یکی از همین جشنواره ها خود جناب توحیدی بوده است.
سوال اینجاست ایشان که از اوضاع اقتصادی نامطلوب مملکت آگاهند چرا خود درگیر جشنواره هایی هزینه زا و بی کارکرد مطلوب می شوند؟
آیا حسن نیت ایشان زمانی به اثبات نمی رسید که به صراحت و به دلیل پرهیز از افزایش درصد وضعیت نامطلوب اقتصادی، به برگزارکنندگان این جشنواره توصیه می کردند قید برگزاری آن را بزنند؟

این تناقضات را حل کنید
چطور می شود کسی از اوضاع بغرنج اقتصادی مملکتش باخبر باشد اما از آن سو درگیر فعالیت نویسندگی در فیلمی کاملا دولتی شود که البته نمایش اش در جشنواره جز انتقاد مخاطبان را به دنبال ندارد؟
آقای توحیدی! اگر واقعا به دنبال ارائه تصویری صادقانه از خود هستید این تناقضات را برای مخاطبان حل کنید.




بعد از تجربه ناموفق “امکان مینا”⇐توحیدی باز هم برای تبریزی فیلمنامه کمدی می‌نویسد/آخرین کمدی اکران شده توحیدی “۵۰ کیلو آلبالو” بود

سینماژورنال: فرهاد توحیدی که اولین بار در ابتدای دهه هشتاد فیلمنامه اثر شبه‌معناگرایانه “گاهی به آسمان نگاه کن” را برای کمال تبریزی نوشته بود سال قبل فیلمنامه “امکان مینا” را به اتفاق و مشاركت نويسنده ديگري كه بخش عمده آثار مورد حمایت معاونت فرهنگی وزات اطلاعات معمولا نگارش اوليه اوست، براي تبریزی نوشت.

به گزارش سینماژورنال نه “گاهی…” و نه “امکان مینا” نتوانستند توجهات مخاطبان را به خود جلب کنند و حتی “امکان مینا” به هنگام رونمایی در جشنواره فجر با انبوه انتقاداتی روبرو شد که ساختار داستانی اثر را بیش از حد سطحی می دانستند.

با این حال توحیدی آن طور که خودش گفته می خواهد یک فیلمنامه دیگر برای تبریزی بنویسد؛ این فیلمنامه کمدی است و جواد نوروزبیگی تهیه کننده ای که با همکاری بانک پاسارگاد آثاری نظیر “بهمن” و “من دیه گو مارادونا هستم” را تولید کرده بود نیز به عنوان تهیه کننده پروژه حاضر است.

نگارش یک کمدی-اجتماعی به تهیه کنندگی نوروزبیگی و کارگردانی کمال تبریزی

فرهاد توحیدی در این باره به “فارس” گفته است: قرار است كه يك فيلمنامه سينمايي ديگر به نگارش در بياورم كه كمال تبريزي قرار است ساخت آن را بر عهده بگيرد. تنها چيزي كه مي‌توانم بگويم اين است كه اين فيلمنامه يك كمدي اجتماعي خواهد بود و به لحاظ نگارشي در نيمه راه آن هستم. نام اين فيلمنامه به دليل اينكه در حال تغيير است بهتر است از آن نامي نبرم تا زماني‌كه نهايي شود.

اين فيلمنامه‌نويس در ادامه عنوان كرد: تهيه‌كنندگي اين فيلم برعهده جواد نوروز‌بيگي خواهد بود. بعد از اتمام سريال «سرزمين كهن» كه به نظرم تا اواخر پاييز طول مي‌كشد اين فيلم‌ سينمايي نيز كليد خواهد خورد.




برادر توحیدی! نعل وارونه زدن بس است! مردم برخلاف شما دچار فراموشي نشده‌اند

سینماژورنال: ارائه آماری مبنی بر اینکه خیانت دومین عامل طلاق زوجین در تهران است سبب ساز آن شده است که فرهاد توحیدی فیلمنامه نویس ایرانی و صاحب آثاری مانند “دنیا”، “شهر موشها2″، “مجردها” و “امکان مینا” با نگارش یادداشتی برای “شرق” به انتقاد از برخی از مسئولان بپردازد که در سالهای گذشته از فیلمسازانی که درباره خیانت فیلم می ساختند ایراد گرفتند.

به گزارش سینماژورنال توحیدی البته سعی کرده به مانند تمامی اظهارنظراتش این یادداشت را هم با نوعی تعلق خاطر نسبت به جریان سیاسی متبوعش بنگارد و برای همین است که در بخشی از یادداشت قلب واقعیت دیده می شود.

ابتدا یادداشت را بخوانید:

شاخک‌های سینما هنوز حساس است

در خبرها آمده است که «خیانت» به‌عنوان دومین دلیل طلاق زوجین در تهران به ثبت رسیده. بااین‌حساب بعید نیست که خیلی‌ها چون من، خاطره سال‌های پیش را به یاد بیاورند که مسئولان به برخی از آثار تولیدشده در سینما به‌خاطر پرداختن به این آسیب اجتماعی خاص ایراد گرفته و سینما را در خیانت زوج‌ها، شریک جرم دانستند. واقعیت این است که سینما چیزهایی را در جامعه می‌بیند و بر اساس همان‌ها، دست به ساختن می‌زند.

هشدارهای جامعه‌شناسانه درباره پدیده شوم خیانت، خیلی پیش از اینها داده شده بود و به همین خاطر نمی‌توان گفت سینما در پرداختن به این موضوع جلوتر بوده اما به‌هرحال، شاخک‌های هنر هفتم، گویی آن‌قدر حساس بوده است که بازتاب‌های رواج این آسیب اجتماعی را در جامعه ببیند.

سینما در این سال‌ها، مرغ عزا و عروسی بوده و هربار به دلیلی سرش بریده شده است! نگاه کنید که امروز چه بر سر موسیقی ما می‌آید؛ پنج‌سال پیش، دقیقا، اتفاقاتی از همین دست، دامن سینما را گرفته بود و سینماگران متهم بودند که با ساخت فیلم، در مسیر ترویج آسیب‌های اجتماعی قدم برمی‌دارند.

شاید در میان این کشمکش‌ها، کسی توجه نکرد که تغییر سبک زندگی، مشکلات اقتصادی، بالارفتن سن ازدواج و استقلال مالی خانم‌ها، پیش‌زمینه پایدارنبودن نظام خانواده و ازدواج را فراهم کرده و سینماگران هم زمانی که دست به ساختن آثاری با چنین درون‌مایه‌ای زدند، به کج‌روی متهم شدند و حالا که این بحران به تأیید مسئولان فعلی رسیده، مسئولان پیشین نیستند که از هنرمندان دلجویی کنند.

در چنین چرخه‌ای، این سؤال پیش می‌آید که چرا تکلیف هنر مشخص نمی‌شود؛ آیا قرار است هنری «حکیم‌فرموده» در جامعه داشته باشیم؟ آیا قرار است به فردیت هنرمندان و شاخک‌های آنها احترام بگذاریم؟ آیا قرار است هنر به چیزی ملتزم باشد و اگر این‌طور است، آن وجه التزام چیست؟

وضعیت عبرت‌انگیز تلویزیون، یادآور این نکته است که ادامه سیاست‌های غلط در هر حوزه هنری که باشد می‌تواند به ازمیان‌رفتن مخاطب آن رشته از هنر بینجامد. در سینما این وضعیت بغرنج‌تر است. سینما می‌تواند در چارچوب قوانین آزادانه به طرح مسائل اجتماعی و آسیب‌های جامعه بپردازد و نقشی فراتر از دیگر هنرها برای ساختار جامعه بازی کند، اما اگر چنین خاصیتی را از سینما بگیرند، دیگر چه چیزی برای پرده‌های نقره‌ای باقی خواهد ماند؟ 

چرا راستی را به انتها نمی‌رسانید؟

به گزارش سینماژورنال آنچه فرهاد توحیدی نوشته دو نیمه دارد؛ یک نیمه‌اش که از فیلمسازی سالهای گذشته فیلمسازان با مضمون خیانت می‌گوید و همچنین اینکه برخی مسئولان در سالهای قبل به خاطر این پرداخت به سینماگران ایراد گرفته بودند  کاملا درست است.

اما نادرستی بیانات ایشان کجاست؟ آنجا که در یک قلب واقعیت آشکار می‌گویند مسئولانی که از چنین آثاری ایراد گرفتند امروز نیستند که از سینماگران دلجویی کنند.

به نظر می رسد این فیلمنامه نویس یا حوادث آن دوران را درست مرور نکرده یا حوادث را مرور کرده و یا به دلیلی که در ابتدای مطلب آوردیم یعنی حرکت بر مدار خواسته های یک جریان سیاسی خاص از بازگو کردن واقعیات واهمه دارد.

این دیگر یک واقعیت کاملا آشکار است که تمامی فیلمهایی که در دوران مدیریت سینمایی سابق با مضمون آسیب شناسی مستقیم یا غیرمستقیم خیانتهای زناشویی ساخته شدند و از جمله “پل چوبی”، “برف روی کاجها”، “من همسرش هستم” و “زندگی خصوصی” از اداره نظارت آن زمان پروانه نمایش گرفتند.

توقیف در حوزه هنری رخ داد

توقیف آثار کجا رخ داد؟ در حوزه هنری.

حوزه هنری آن زمان که برخی از روسای خانه سینمای منحل شده با حمایت این نهاد فیلمسازی می‌کردند چون مالکیت بخش عمده ای از سینماهای ایران بخصوص در شهرستانها را برعهده داشت در بدعتی تاریخی این گونه آثار را در سینماهایش پخش نکرد و عجبا که این ماجرا نه تنها به کاهش مخاطب این قبیل آثار منجر نشد که بالعکس حتی معمولی ترین آثار این گروه توقیفی هم فروشی متوسط داشتند.

از آن زمان تاکنون مدیر حوزه هنری که تغییر نیافته! پس اینکه توحیدی گفته مدیران مسبب توقیف دیگر نیستند که پاسخگو باشند صددرصد غلط است.

جناب توحیدی هر چیز را که یادشان رفته باشد نباید این را یادشان رفته باشد که همان رییس سابق سازمان سینمایی یعنی جواد شمقدری برای دفاع از روند غلط توقیف فیلمهای مجوزدار حتی تا پای درگیری با انصار حزب ا.. پیش رفت.

مناظره تاریخی تهیه کننده متبوعتان با رییس سینما را که یادتان نرفته

باز هم ایشان نباید آن مناظره تاریخی که میان آن رییس و تهیه کننده  آخرین فیلمنامه شان “امکان مینا” در برنامه “هفت” رخ داد را از یاد برده باشند. در آن میزگرد رییس سینما از این می گفت که ماجرای خیانت چون در جامعه رخ داده باید در سینما بازتاب داشته باشد اما تهیه کننده متبوع توحیدی باز هم نه از سر دلسوزی به خاطر جامعه که از سر همان درگیری های سیاسی که با طیف مقابل داشت تا توانست بر نادرستی پرداختن به مقوله خیانت در سینما تأکید کرد.

پس توحیدی یا نباید درباره موارد این چنینی بی محابا و با قلب واقعیت حرف بزند یا اگر هم می خواهد ژست روشنفکری سالهای اخیرشان که به وادی خیرخواهی برای محیط زیست هم کشیده شده(!) از بین نرود قبل از هر کس باید از دوستان همه این سالهایش گلایه کند که در اقدامی عجیب به جای اینکه در جریان توقیف غیرمنطقی فیلمهای مجوزدار کنار سینماگران باشند ترجیح دادند یا سکوت اختیار کنند یا به نفع توقیف واکنش نشان دهند.

چرا آن زمان در برابر توقیف فیلمها واکنش نشان ندادید؟

جناب توحیدی آن زمان در قبال روند نادرست توقیف فیلمها توسط حوزه هنری نه تنها واکنشی نشان ندادند که بعضا همراه با دوستان ديگرشان در شوراي مركزي خانه سينمای منحل شده كه پاي ثابت فيلمسازي در حوزه هنري بوده و هستند سکوتی اختیار کردند که انگار سرشار از رضایت بود…

راستي آقاي توحيدي گمان مي‌كنند مردم و همكاران شان تا اين حد دچار فراموشي اند كه به فاصله تنها سه سال قلب واقعيت ایشان را باور کنند؟




انتقاد صریح “لئوناردو دی‌کاپریو” از وضعیت دریاچه ارومیه!+عکس و متن

سینماژورنال/ثنا حاجی‌زاده: در حالی که بناست در هفته انتهایی اردیبهشت ماه جشنواره‌ای تحت عنوان جشنواره فیلم سبز در تهران برگزار شود که ادعا شده هدفش کمک به بهبود اوضاع محیط زیست است(!) در یک اتفاق منحصربفرد، وضعیت بغرنج زیست محیطی در ایران، توجه یک بازیگر سرشناس هالیوود را به خود جلب کرده است.

به گزارش سینماژورنال به تازگی تصویری از دریاچه ارومیه در صفحه اجتماعی منسوب به لئوناردو دی‌کاپریو بازیگر مطرح سینمای هالیوود که سال گذشته اسکار بهترین بازیگری را بخاطر “از گور برگشته” گرفت، منتشر شده است.

دی کاپریو تصویری از پایه‌های یک اسکله کشتیرانی در دریاچه ارومیه را در صفحه‌اش قرار داده و ذیل این عکس هم شرحی از وضعیت بغرنج این دریاچه ارائه کرده است.

در صفحه دی کاپریو می خوانیم: بقایای ویرانی اسکله کشتی در دریاچه خشکیده ارومیه در شمال غرب ایران. این دریاچه بزرگترین دریاچه نمک خاورمیانه نامیده شده اما حالا فقط 5 درصد از مساحت آن را آب پوشانده که این وضعیت منتج است از اتفاقاتی که در دو دهه قبل رخ داده است؛ از تغییرات آب و هوایی گرفته تا سدسازی و کاهش بارشهای جوی.

 

صفحه اجتماعی دی کاپریو
انتقاد از وضعیت دریاچه ارومیه در صفحه اجتماعی دی کاپریو

دی کاپریو کدام عکاس ایرانی را تگ کرده؟

به گزارش سینماژورنال کنار مطلب اجتماعی دی کاپریو درباره دریاچه ارومیه نام یک عکاس مستند به نام سولماز دریانی تگ شده است؛ گویا تصویری که دی کاپریو در صفحه اش قرار داده توسط این عکاس ثبت شده است چراکه عین این تصویر در صفحه اجتماعی این عکاس هم وجود دارد و البته با شرحی از نقش مردمان در از بین بردن محیط زیست.

دریانی در شرح عکس نوشته است: ما بخشی از سیاره زمین هستیم و زندگی هر یک از ما به مسائل مهم زیست محیطی و اجتماعی متصل شده. من در برابر مشکلات زیست محیطی کشورم و منطقه ام احساس مسئولیت کردم تا این مسائل از طریق ابزار عکاسی بیشتر دیده و شنیده بشه که شاید اقدامی برای احیای دریاچه ارومیه و یا هامون و یا آلودگی هوای اهواز و دیگر مناطق ایران انجام بشه.

وی ادامه داده است: دو هفته پیش که خبر احیاء شدن بخشی از دریاچه ارومیه و اطراف پل شهید کلانتری را شنیدم به اطراف پل شهید کلانتری رفتم و دیدم واقعا این اتفاق خوب افتاده ولی متاسفانه مردم که برای دیدن دریاچه و پر آبی اون اومده بودند تمام ساحل دریاچه رو پر از زباله کرده بودندو حتی خودم شاهد بودم که یک آقا از ماشین پیاده شد و پوشک نوزادشو به ساحل دریاچه پرت کرد و رفت…این دیگه به دولت و سازمان ها و مسئولین و کم آبی ربطی نداره به خود ما ربط داره که چطور دلمون برای دریاچه ها و آب ها و محیط زیستمون بسوزه.

تشکر نماینده سازمان ملل از دی کاپریو

مطلب اجتماعی دی کاپریو واکنش “گری لوییس” نماینده سازمان ملل در ایران را به دنبال داشت که با انتشار یک مطلب اجتماعی از دی‌کاپریو تشکر کرد و نوشت: ممنون از اینکه توجه جهان را به دریاچه ارومیه جلب کردید.

فعالیتهای زیست محیطی و حضور در فیلمی که محیط زیست را تخریب کرد!

به گزارش سینماژورنال دی کاپریو به جز حرفه اصلی اش که سینما است یک فعال زیست محیطی هم هست و البته در کارنامه اش فیلمی را دارد که نوعی تخریب علیه محیط زیست قلمداد شده است.

دی کاپریو سالها پیش و بعد از مورد توجه قرار گرفتن به خاطر بازی در “تایتانیک” به ایفای نقش در فیلمی با عنوان “ساحل”(2000) به کارگردانی دنی بویل  پرداخت. فیلمی که استودیوی فاکس قرن بیستم به خاطر تغییر بافت زمینی ساحلی در تایلند جهت آماده سازی لوکیشنهای آن مورد تعقیب قانونی قرار گرفت.

تهیه کنندگان “ساحل” برای ایجاد فضای مناسب جهت فیلمبرداری بخشی از درختان نارگیل و چمن های نزدیک ساحل جزیره “کو فی فی لی” در تایلند را از بین برده بودند و البته گروهی را برای بازسازی مجدد ساحل بعد از پایان فیلمبرداری گمارده بودند با این حال چون فعالان زیست محیطی اعتقاد داشتند تخریب این بخش از ساحل غیرقابل بازگشت است یک دعوی قانونی را علیه این استودیو ترتیب دادند و در نهایت نیز تولیدکنندگان فیلم و برخی مقامات تایلندی که با آنها همکاری داشتند در این باره مجرم شناخته شدند.

پوستر فیلم جنجالی "ساحل"
پوستر فیلم جنجالی “ساحل”



آیا جشنواره سبز می‌تواند راهکاری جز تعطیلی مدارس را برای کاهش آلودگی هوا پیشنهاد کند؟

سینماژورنال/حامد مظفری: محیط زیست در ایران و البته تهران که پایتخت ایران است حال و احوال خوبی ندارد.

به گزارش سینماژورنال مهمترین وجه این حال نزار هم آلودگی هوایی است که در مناطق جغرافیایی مختلف ایران وجود دارد؛ از ریزگردها و غبارهایی که ماههایی از سال مناطق جنوبی کشور را درگیر خود می کند تا آلودگی هوا در بخش عمده ای از سال در پایتخت.

در همه این سالها تنها واکنش به این حجم آلودگی که نمود بیرونی داشته تعطیل کردن مدارس و ادارات بوده است و البته که تعطیلات چند روزه ای که هرازگاه در تقویم قرار می گیرد بخصوص تعطیلات نوروزی نیز به نوبه خود توانسته اند زمینه تنفس را فراهم کنند.

در این شرایط برگزاری یک جشنواره فیلم به نام جشنواره سبز حداقل کارکردی که باید داشته باشد این است که یکی دو راهکار عملی برای کاهش آلودگی هوا را پیش روی مدیران سازمان محیط زیست بگذارد.

مجالی برای نمایش تعدادی فیلم؟
اگر بناست این جشنواره هم به مانند تمام جشنواره های دیگری که در این ملک برپا می شود صرفا مجالی شود برای نمایش تعدادی فیلم در سالنهای خالی و در نهایت اهدای جایزه به تعدادی از این آثار بدیهی است که اگر جشنواره برگزار نشود هم به جایی برنمی خورد.

اگر جشنواره سبز برگزار می شود که به مخاطبان درباره اهمیت محیط زیست و تلاش برای حفظ آن بگوید باز هم توجیه قانع کننده‌ای برای برگزاریش نیست چراکه در همه این سالها در این باره مرتب در رسانه ملی و رسانه های کاغذی و مجازی خوانده ایم و شنیده ایم.

پس جشنواره سبز چه کند تا برگزاری آن حتی در کوتاه مدت اثرگذار باشد؟

راهش همان است که ابتدا گفتیم؛ این جشنواره باید به ارائه پیشنهاد به مدیران و متصدیان سازمان محیط زیست بپردازد؛ چه در انتخاب آثار و چه در تقدیرهای پایانی باید محصولاتی مورد توجه قرار گیرند که با زبان سینما به مدیران راهکارهای عبور از بحران را یادآور می شوند.

البته که دبیرخانه جشنواره برای انتخاب فیلم هم که شده سراغ برخی از مستندسازان شاخص محیط زیست نظیر “یان آرتوس برتراند” فرانسوی تبار رفته است و سعی دارد زمینه دیده شدن یک سری مستند راهبردی را در جشنواره فراهم کند اما باز هم این حضورها هم به خودی خود کافی نیست مگر آن که خروجی آن، ارائه راهکار باشد.

حضور تشریفاتی معصومه ابتکار رییس سازمان محیط زیست در افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فیلم سبز هم به تنهایی دردی از محیط زیست دوا نمی‌کند.
جشنواره سبز باید بتواند به معصومه ابتکار و همکارانش در سازمان محیط زیست راهکار عملی بدهد برای خروج اوضاع محیط زیست از بحران.




در یک رسانه اصلاح‌طلب⇐صداي اين يار غار سازمان سينمايي هم درآمد

سینماژورنال: بین‌الملل فجر در حالی به پایان خود رسید که پاشنه آشیل آن که عدم وجود فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در آن است، باعث شد جشنواره با حداقل بازخورد “جشنواره‌ای” برگزار شود.

به گزارش سینماژورنال قبل و حین برگزاری جشنواره داشته ایم برخی چهره ها و رسانه های مستقل را که کوشیدند به زعم خود صرف هزینه برای چنین جشنواره ای را در شرایطی که صنف سینمای ایران با کمبود ابتدایی ترین اقلام رفاهی مانند بیمه تکمیلی مواجهند را اقدامی عبث بدانند.

از آن طرف بسیاری هم حضور مدیرعامل خانه سینمایی که اعضایش با ده ها مشکل ریز و درست صنفی روبرویند در قامت دبیری جشنواره ای کاملا دولتی و هزینه‌زا را به نقد کشیدند.

در تازه ترین مورد فرهاد توحیدی فیلمنامه نویسی که یکی از منتقدان اصلی سیاستهای سازمان سینمایی جواد شمقدری هم بود در گفتگو با رسانه اصلاح طلب “شرق” به صراحت قرار گرفتن مدیرعامل خانه سینما در قامت دبیری بین الملل فجر را زیر سوال برده است.

البته که توحیدی این را هم تأیید کرده که کمک به رفع مشکلات صنف سینمای ایران اهمیت بیشتری نسبت به برگزاری جشنواره دارد.

بخشهایی از گفته های توحیدی که مستقیما در این باره صحبت کرده است را به نقل از “شرق” بخوانید:

اینکه دبیر بخش بین‌الملل جشنواره امسال، مدیرعامل خانه سینما هم هست، آیا درواقع بیانگر یک جور تعامل بین سازمان سینمایی و خانه سینماست و می‌توان پیش‌بینی کرد نهایتا این اتفاق، صرفه صنفی هم خواهد داشت؟ یعنی وقتی مدیرعامل خانه سینما، دبیری این جشنواره را می‌پذیرد، یک‌جور صرفه صنفی هم در پی دارد؟
این را باید از آقای میرکریمی بپرسید.
‌ نظر شما چیست؟ به نظرتان امکان‌پذیر هست و می‌شود؟
اگر من در این مسند بودم، این کار را نمی‌کردم!
‌ یعنی برایتان دبیری جشنواره با مدیریت خانه سینما، تفکیک‌شده بود؟
بله، من این اندازه نزدیکی به دولت را نمی‌پسندم. دوسال قبل هم که ما در خانه سینما بودیم، آقای عسگرپور، به‌ویژه در اواخر انتقادات را تندتر کرده بود و من فکر می‌کردم سیاست‌های سازمان سینمایی را باید نقد کرد و نقاط ضعفش را بیرون کشید؛ چون به نفع مجموعه سینمایی ایران است، اما به‌هرحال ما مجموعا در یک بی‌عملی قرار داریم. آن بخش‌هایی که به حقوق صنفی مربوط می‌شود، واقعا خوب پیگیری نمی‌شود و جریان امور با کندی حرکت همراه است؛ به‌ویژه تصمیماتی که در چارچوب ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران گرفته شده است و بحث امنیت شغلی، همه روی زمین مانده است که بخشی از آن به کمبود بودجه و اعتبارات برمی‌گردد، اما بخشی هم به اشکالات مدیریتی مدیران کنونی سینما برمی‌گردد.

الان دقیقا حرف همین است که وقتی چاله‌های به این بزرگی داریم که خیلی هم اولویتشان بیشتر است، مثل رسیدگی به اوضاع هنرمندانی که در بستر بیماری‌اند یا با مضیقه اقتصادی و بی‌کاری و… دست‌وپنجه نرم می‌کنند، آیا رسیدگی به اوضاع اینها واجب‌تر از برگزاری چنین جشنواره‌ای نیست که بیشتر جلوه خودنمایی‌ دارد؟
البته هر کدام جای خودش را دارد. به نظرم با توجه به کمبود اعتبارات، اگر بخواهیم اولویت‌بندی کنیم من هم با شما موافقم که آن مسائل در اولویت‌اند.
‌ یا یک‌سری دم و دستگاه تازه مثل شورای‌عالی سینما، نمونه‌ای دیگر از همین ریخت‌وپاش‌ها هستند.
بله. البته آن را هم دارند منحل می‌کنند. البته از اول ما هشدار می‌دادیم که این تشکیلاتی است که «عدمش به ز وجود»ش است؛ هر چند آقای شمقدری زحمت زیادی کشیدند تا راهش انداختند که خب این هم شوآف آن دوره بود. هر دوره شوآف خودش را دارد! حالا البته خدا پدر و مادر مدیران کنونی را بیامرزد که متوجه شدند و تصمیم گرفتند که منحلش کنند. خیلی نمی‌خواهم پوپولیست باشم.
واقعیت این است که در حوزه اعتبارات واقعا با ضیق منابع مواجه هستیم. ضیق منابع، طبیعتا به ما هشدار می‌دهد در جاهایی که واجب‌تر است، سرمایه‌گذاری صورت گیرد. دو سال است که حساب کمک‌هزینه بی‌کاری معطل اعتبارات دولت است. اساسنامه‌ای که خود سازمان هم تصویب کرده و براساس آن احکام هیأت امنا را صادر کرده می‌گوید که معادل دو درصد بودجه سالانه سازمان سینمایی باید به حساب کمک‌هزینه بی‌کاری واریز شود که پارسال و امسال خبری از این قضیه نشده است. به‌هرحال با شما موافقم. گرفتاری‌های زیادی در حوزه سینما وجود دارد. بخشی از این گرفتاری‌ها مالی است اما بخش دیگر آن، مدیریتی است و نیازمند بسترسازی و تدوین قوانین است. موضوع لزوم تدوین لایحه امنیت شغلی را دولت اصلاحات در برنامه چهارم توسعه گنجانده بود که براساس آن دولت موظف بود تا پایان سال اول برنامه، لایحه تأمین امنیت شغلی و تأسیس صندوق بیمه بی‌کاری هنرمندان را به مجلس شورای اسلامی ببرد. با پایان دوره دولت اصلاحات اجرای این برنامه به دولت نهم موکول شد؛ اما دولت نهم هرگز این کار را انجام نداد؛ بنابراین تکالیفی که در برنامه توسعه چهارم حوزه فرهنگ برعهده دولت گذاشته شده بود که یکی تصویب لایحه تأمین امنیت شغلی و دیگری تأسیس صندوق بیمه بی‌کاری هنرمندان بود همه از سال ٨٤ تاکنون معطل مانده‌اند. این خیلی تأسف‌انگیز است که یک دهه، مسئولیتی که خود برنامه توسعه به ‌عنوان تکلیف قانونی برعهده دولت‌ها گذاشته انجام نشود. برنامه چهارم تمام شد و برنامه پنجم توسعه، در بخش فرهنگ یک کاریکاتور از برنامه‌ها را تدوین کرد؛ بنابراین دولت‌ها می‌آیند فارغ از اینکه دولت نهم است یا دهم یا یازدهم، تدبیروامید است یا دولت مهرورزی، به تکالیف خودشان عمل نمی‌کنند. تصویب قانون در درجه اول نیازمند کار ستادی است؛ یعنی باید لایحه نوشته شود و متولی داشته باشد. دولت و وزارت ارشاد باید این کار را می‌کردند اما وزارت ارشاد تکالیف خودش را انجام نداد.

آیا این وظیفه صنف نیست که مدام اینها را یادآوری کند، به‌جای اینکه خودش وارد بازی مدیران و دولتمردان شود؟
ما نامه نوشتیم. از سال ٨٤ بارها این مطالب را گفته‌ایم. ما خواستیم تجمع هم در مرداد سال ٨٥ درست کنیم اما شب قبلش آن را لغو کردند؛ یعنی دیگر واقعا هرکاری که می‌توانستیم بکنیم، کردیم؛ و آخرین کار اینکه خودمان پیش‌نویس لایحه را بنویسیم که نوشتیم و تقدیم دولت نهم کردیم که نظرات اصلاحی خودشان را هم اعمال کنند و به مجلس ببرند اما نبردند و نکردند. می‌خواهم بگویم اراده معطوف به قدرت وجود ندارد. اراده معطوف به انجام امور وجود ندارد و متأسفانه هرکسی در دام روزمر‌گی گرفتار می‌شود و می‌رود. دو، سه ماه بعد از استقرار دولت تدبیروامید با یکی از دوستان هیأت‌مدیره خانه سینما و تعداد دیگری از هنرمندان سینما به دفتر آقای دکتر ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی رفتیم. ربیعی واقعا جزء آدم‌های عجیب‌وغریب این کابینه است و خیلی دوست‌داشتنی و آدم اتفاقا صاحب اراده معطوف به قدرت است و باوجود اینکه وزیر کار و رفاه اجتماعی است در حوزه فرهنگ خیلی کار کرده. در همان دیدار دکتر ربیعی مطلب خیلی عبر‌ت‌انگیزی بیان کرد و گفت: «من فکر می‌کردم به اینجا می‌آیم و وزارتخانه را عوض می‌کنم الان می‌بینم سه ماه گذشته و این وزارتخانه است که دارد من را عوض می‌کند!» دیوان‌سالاری با آدم‌ها چنین کاری می‌کند. آدم‌ها وقتی در سازمانی قرار می‌گیرند، فکر می‌کنند می‌توانند آن سیستم را اصلاح کنند یا چرخ‌های آن سیستم را تندتر بچرخانند و چابک‌سازی کنند، تصمیم‌سازی‌ها را بیشتر کنند و به تصمیمات شکل اجرائی دهند اما عملا در آن چرخه دیوان‌سالاری‌گیر می‌کنند و آنها هم مثل گذشتگانشان می‌شوند و بعد از مدتی بی‌تفاوت می‌شوند و دست آخر هم گله می‌کنند که این نمی‌شود دیگر!

⇓⇓⇓

پی نوشت سینماژورنال

البته که فرهاد توحیدی در اداوار مختلف در هیأت مدیره های خانه سینما حضور داشته است و در همین دولت جدید هم رییس هیات اجرایی حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران بوده است اما متأسفانه نه آن حضور در هیأت مدیره های خانه سینما نتیجه ای برای حل مشکلات ابتدایی صنف داشته است و نه حضور ایشان در قامت ریاست هیأتی که هدفش ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران است.

راه اندازی یک بیمه تکمیلی جامع برای سینماگران خواسته بزرگی نیست که امثال توحیدی حل آن را چنان سنگ بزرگی می دانند جلوی پای خانه سینما و مدام دست یاری به سوی دولت دراز می کنند.

فقط و فقط کافی بود درصدی از پروژه های میلیاردی که طی همه این سالها حلقه های بالایی خانه سینما برای تولیدات خویش از آن بهره می گیرند صرف این امر می شد که البته نشد و همچنان صنفی به نام سینما وجود دارد با ابتدایی ترین مشکلات رفاهی از بیمه تکمیلی گرفته تا بیمه بیکاری و…

امثال توحیدی در حالی تازه و بعد از مدتها که بدنه صنف از داشتن حداقلی از امکانات فریادشان به آسمان رسیده زبان به گلایه از دولت باز می کنند که در جریان اتفاقاتی نظیر ماجرای توقیف فیلمهای مجوزدار توسط حوزه هنری از صاحبان آثاری که به ناحق گرفتار توقیف شده بودند کمترین حمایتی نشان ندادند و در یک اقدام غیرصنفی حتی تلویحا به تأیید رفتار حوزه هنری دست زدند.




دفاع يكي از نویسندگان “امکان مینا” از بدترین سریال نوروزی تلویزیون

سینماژورنال: وضعیت سریالهای نوروزی 95 تلویزیون چنان که باید جالب نبود و در این بین یکی از ضعیف ترین سریالهای نوروزی “بیمار استاندارد” بود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال این سریال که حاصل همکاری بهرام توکلی-سعید آقاخانی به عنوان زوج نویسنده-کارگردان بود نتوانست توجهات را به خود جلب کرد و در نظرسنجی “همشهری جوان” هم به عنوان بدترین سریال نوروزی انتخاب شد و “تمشک زرین” گرفت!!!(اینجا را بخوانید)

این شکست تلخ را قبول ندارند…
با این حال دست اندرکاران این سریال و از جمله بازیگرانش علاقه چندانی به قبول شکست در جلب مخاطب ندارند و می کوشند با ادعاهایی نظیر اینکه اثرشان به دلیل ساختار بدیع نتوانسته مورد توجه قرار گیرد کیفیت پایین اثر را توجیه کنند.

بابک حمیدیان بازیگر اصلی مرد این سریال كه همزمان با اكران فیلم “بادیگارد” همانند اين فيلم در “بیمار استاندارد” هم کاراكتر مقابل شیلا خداداد را بازی می کرد به تازگی در گفتگویی با “شرق” با این ادعا که چون سرانه مطالعه در ایران پایین است نتيجه گرفته پس مخاطبان ( لابد بي سواد)  نمی توانند با مدلی از طنزپردازی که در “بیمار استاندارد” ارائه شده ارتباط برقرار کنند!!

عجیب تر اینجاست که حمیدیان برای اینکه حقانیت خود را ثابت کند شاهد مثالی هم می آورد از دیدارش با فرهاد توحیدی و اینکه او این سریال را بالاتر از سریالهای متعارف تلویزیون و در حد آثار سینمایی دانسته است.

حمیدیان می گوید: یک روز که اتفاقی در شهر کتاب آقای توحیدی را دیدم، درباره سریال «بیمار استاندارد» با من صحبت کرد. نظرش این بود که سطح کیفی این سریال مثل یک اثر سینمایی و بالاتر از سطح کیفی سریال‌هایی است که در این سال‌ها دیده است.

وی ادامه می‌دهد: به‌شوخی به آقای توحیدی گفتم کاش صدای شما را ضبط می‌کردم برای اینکه این نظر برایم قابل‌احترام است. مقصودم این است که این سریال کار خودش را برای فرهاد توحیدی که یکی از بهترین فیلم‌نامه‌نویسان ماست انجام داده.

حمیدیان خاطرنشان می‌سازد: با تجربه‌ای که در این سریال داشتم، اگر سعید آقاخانی باز هم بخواهد این مدل از سریال یا فیلم‌سازی را تجربه کند و حتی اگر برای یک پلان از من دعوت کند، به دلیل احترامی که برای او قائلم حتما در کنارش خواهم بود و از نگاهش دفاع خواهم کرد و همین‌طور بهرام توکلی و مسعود ردایی. من تحول و شجاعت را ستایش می‌کنم.

آفرین به شما که هوای همکارانت را داری اما…

به گزارش سینماژورنال اینکه بابک حمیدیان این قدر جانانه به حمایت از کار می پردازد از این منظر که او حتی با وجود بازخورد به شدت منفي باز هم قید حمایت از همکارانش را نمی زند جای تقدیر دارد اما درباره اینکه گفته اند چون سرانه مطالعه در ایران پایین است این سبک از کمدی سازی-البته اگر واقعا نامش را کمدی سازی بنامیم- در تلویزیون جواب نمی دهد به شدت سطحی انگارانه به نظر می رسد.

درست است که سرانه مطالعه به دلایل مختلف در ایران پایین است اما این یک واقعیت است که غلبه فضای سایبری باعث شده ایرانیان نه فقط مخاطب آثار روز سینمای جهان و از جمله هالیوود باشند بلکه سریالهای به‌روز آن طرفی هم خیلی سریع به دستشان رسیده و آنها را تماشا می کنند و اتفاقا همین در جریان کیفیت محصولات روز سینما و تلویزیون دنیا قرار داشتن است که وقتی سریالی را فاقد اصلی ترین اصول اساسی شخصیت پردازی می بیند آن را پس می زنند، يعني اگر دانسته هاي مطالعاتي عموم مردم هم كم باشد موانست ديداري آنها با محصولات بصري بين المللي به شدت بالاست.

بابک حمیدیان تلویحا پایین بودن آگاهی فرهنگی جامعه را اسباب عدم اقبال به مخاطب می داند اما از این نکته غافل است که در کلاسیک ترین تعاریف، زیربنای شکل گیری اتفاقات در کمدی بالا بودن سطح آگاهی مخاطب از حوادث و رویدادهاست و همین است که باید اسباب خنده را موجب شود.

منظور توحیدی کدام آثار سینمایی است؟ امکان مینا یا مجردها؟

درباره اظهارنظرات فرهاد توحیدی و اینکه “بیمار استاندارد” را یک کمدی در سطح سینما دانسته اند باید پرسید ایشان منظورشان کدام دسته از آثار سینمایی است؟

برای اینکه پرسشمان ملموس تر باشد از نوشته های اخیر خود جناب توحیدی شاهد مثال می آوریم؛ آیا منظورشان از استاندارد سینمایی اثری است مانند “امکان مینا” که به دلیل ضعف مفرط فیلمنامه در لحظات تراژیک، مخاطب را می خنداند یا فیلمی مانند “مجردها” که  كاري برآمده از سبک کمدی‌های سه‌نفره متوسلانی-گرشا-سپهرنیا بود؟ يا “توكيو بدون توقف” و “بي وفا” و “دنيا” كه فيلم هايي زير متوسط نُرم در قياس با كارهاي مشابه شان هستند، كداميك؟