1

حسین فرحبخش در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود بیان داشت⇐پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد و ناچار فیلم اولم را با قرض ساختم!!/در سال ۶۱ برای تولید “ریشه در خون” ۲ میلیون تومان هزینه کردم/در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم!!/در دوران معاونت سینمایی مهدی کلهر فقط سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد!/”خصوصی” را ساختم که بگویم هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان، حقه باز هستند!!/چنان بلایی بر سر رسول ملاقلی‌پور درآوردند که در اواسط دهه هفتاد به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم جنگی بروم چکمه فلان سردار یا سرتیپ را ببوسم!!/کارگردان “آواز قو” اعتقاد داشت بهرام رادان بازیگری بلد نیست تا اینکه آتیلا پسیانی وارد پروژه شد و ظرف یک هفته به او بازیگری یاد داد!!/اگر پیمان معادی را وارد سینما نمیکردم حالا حالاها کسی او را نمیشناخت!!/برای «شب‌های تهران» و «آواز قو» رویهم ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!/از اواسط دهه هشتاد و بعد از بریز و بپاشهای فارابی برای تولید فیلمهای حاکمیتی، بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج شد/مدیران فارابی به غیر از هزینه هنگفت تولید، فقط ۲۰۰ میلیون پول بیلیورد “دربند”ی را دادند که در اکران رسمی یک میلیارد هم نفروخت/همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیاردی ساختند ولی هنوز جرأت اکرانش را پیدا نکرده اند!!!/حتی حوزه هنری هم مثل سابق سالی ۵ فیلم تولید نمیکند چون میداند بازگشت سرمایه ندارد!!/”شهرزاد” نسبت به هزینه تولیدش ضرر داده!!/”ما همه با هم هستیم” باید بیش از ۳۰میلیارد بفروشد تا سرمایه‌اش برگردد!!/«عبور»کمال تبریزی بهترین فیلم سینمای جنگ است ولی تبریزی در ده سال آثاری ساخته که هیچ کدام قابل دیدن نیست!!

سینماروزان: حسین فرحبخش از معدود چهره های باقیمانده بخش خصوصی سینمای بعد از انقلاب اسلامی است که کوشیده در دوران سیطره پولهای مشکوک و سرمایه های ارگانی همچنان فعالیت مستقل سینمایی خود را با تولید آثار تجاری مبتنی بر بازگشت سرمایه ادامه دهد.

حسین فرحبخش که کمدی-موزیکال-فانتزی «ایکس لارج» را روی پرده دارد پروانه ساخت یک کمدی با نام «کافه عشق» را هم گرفته و به نظر میرسد همچنان قصد دارد فعالیت خود به عنوان یک تجاری ساز را ادامه دهد.

حسین فرحبخش که بعد از سالها مدیریت پویافیلم اخیرا موسسه پخشی تازه با نام پارسافیلم را تأسیس کرده در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با نیوشا روزبان در «مهر» انجام شده هم درباره رشد خود در سینما حرف زده و هم درباره حال و روز سینمای ایران در این سالها.

متن گفتگوی فرحبخش را بخوانید:

*شما امروز به‌عنوان یکی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان باسابقه سینمای ایران به شمار می‌روید بد نیست این گفتگو را از نقطه آغاز مسیر ورود شما به سینما شروع کنیم؟

در واقع بهمن ماه ۱۳۶۱ بود که به‌عنوان تهیه‌کننده وارد سینما شدم، البته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای خودم فیلم‌های ۸ میلیمتری می‌ساختم و تاکید می‌کنم که تا پیش از آن در حوزه سینمای حرفه‌ای هیچ فعالیتی نداشتم. اولین اثری که به‌عنوان تهیه‌کننده در آن حضور پیدا کردم، فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند در سال ۱۳۶۱ بود.

البته این را باید بگویم که درباره سینمای قبل از انقلاب کاملا شناخت داشتم و زمانی که سیروس الوند را به‌عنوان همکار انتخاب کردم به این دلیل بود که این کارگردان جزو کارگردانان موج نو سینمای ایران قبل از انقلاب به شمار می‌رفت. در آن زمان من یک جوان ۲۳ ساله بودم و یکی از مهمترین شروطی که برای همکاری با سیروس الوند و دیگر کارگردانان داشتم این بود که به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کنم. البته آن زمان هرکس که به عنوان سرمایه گذار به سینما ورود پیدا می‌کرد به دنبال این بود که بازیگر شود و من بازیگری را نه بلد بودم و نه دوست داشتم.

به خاطر دارم که در سال ۶۱ برای تولید «ریشه در خون» ۲ میلیون تومان هزینه کردم که در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم، حال تصور کنید امروز هزینه خرید ۴ آپارتمان در ونک چقدر می‌شود.

* ساخت فیلم در ابتدای دهه ۶۰ بی‌شک با سختی‌هایی همراه بوده و این سرمایه‌گذاری می‌توانست به معنای شکست اقتصادی شما در سینما باشد.

دقیقاً، در آن دوران تنها سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و آقای (مهدی) کلهر به عنوان معاون سینمایی فعالیت می‌کرد. جالب اینجاست که از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد! چرا که فیلمسازان نمی‌دانستند چه باید بسازند که تایید شود و کسانی هم که مجوز می‌دادند از این می‌ترسیدند که به هر فیلمی اجازه نمایش بدهند! در واقع می‌توان گفت هیچ معیاری برای ارائه پروانه نمایش وجود نداشت و همه در یک بلاتکلیفی قرار داشتند، به همین دلیل در چنین شرایطی ساخت فیلم یک ریسک بزرگ به‌شمار می‌رفت.

بعد از همکاری با سیروس الوند، با کارگردانان دیگری از جمله کامران قدکچیان، حسین زندباف، محمدعلی سجادی، مجید جوانمرد و تهمینه میلانی همکاری داشتم. در تمام این آثار هم به‌عنوان تهیه‌کننده و هم به‌عنوان مدیر تولید کار می‌کردم.

البته در برخی از فیلم‌ها اسم خود را به عنوان تهیه‌کننده ذکر نکرده‌ام. تصور کنید در آن دوره کل اکیپ فیلمبرداری بیشتر از ۷ نفر نمی‌شد و بسیاری از رشته‌های مختلف وجود نداشت.

* شکل‌گیری «پویا فیلم» برچه اساس بود؟

در همان سال‌ها با آقای (عبدالله) علیخانی آشنا شدم که یکی از پخش‌کننده‌های فیلم‌های خارجی در ایران بود. بعد از مدتی مشارکت خود در حوزه فیلمسازی را آغاز کردیم. در سال ۶۸ که دیگر پخش فیلم‌های خارجی در ایران با موانع بسیاری همراه شد، تصمیم گرفتیم تا شرکت تولیدی «پویافیلم» را تاسیس کنیم. اولین فیلم محصول «پویا فیلم»، فیلم «تیغ آفتاب» به کارگردانی احمد هاشمی بود. با همکاری علیخانی در «پویافیلم» نزدیک به ۴۰ فیلم تولید کردیم و تا امروز همچنان با یکدیگر همکاری خود را ادامه داده‌ایم.

* «پویا فیلم» به عنوان یک شرکت تولید در بخش خصوصی، تا اوایل دهه ۸۰، آثار اجتماعی قابل توجهی در کنار کارگردانان شناخته‌شده در سینما تولید می‌کرد، اما از جایی به بعد این شرکت سیاست خود را تغییر داد…

بهتر است اینگونه توضیح دهم، در سال ۸۰ فیلم‌هایی مانند «آواز قو» به کارگردانی سعید اسدی، «شب‌های تهران» به کارگردانی داریوش فرهنگ و یا در سال ۸۱ «عطش» به کارگردانی خودم، «رز زرد» به کارگردانی داریوش فرهنگ و بسیاری از فیلم‌های ماندگار در سینمای ایران را تولید کردیم. در چنین شرایطی بسیاری از کارگردانان تمایل بسیاری برای همکاری با «پویافیلم» داشتند، شهرام شاه‌حسینی چندین فیلم با «پویا فیلم» کار کرد که از این تعداد «آقای هفت‌رنگ» و یا «زن‌ها فرشته‌اند» را بیش از دیگر آثارش دوست دارم.

مساله این است که در دهه ۷۰ و ۸۰ تهیه‌کنندگان فعالی در حوزه بخش خصوصی بودند که امروز دیگر هیچ فعالیت سینمایی نمی‌کنند و یا فعالیت آن‌ها محدود به پخش شده است. باید دید چرا این تهیه‌کنندگان دیگر فعالیت نمی‌کنند، جواب این است که این تهیه‌کنندگان به خوبی می‌دانند که تولید فیلم دیگر صرف ندارد و سرمایه گذاری در سینما می‌تواند به نابودی منجر شود.

از سال‌های ۸۵ به بعد بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج می‌شود و در چنین شرایطی فیلم‌های دولتی روی کار آمد که بخش خصوصی نمی‌توانست با این فیلم‌ها و البته بودجه‌ای که برای تولید آن صرف می‌شد، رقابت کند. در واقع بخش دولتی توسط بنیاد سینمایی فارابی با بریز و بپاش بر سر تولید فیلمهای حاکمیتی بخش خصوصی در سینما را به زمین زد.

تاکید می‌کنم بخش خصوصی برای تولید یک فیلم سرمایه‌گذاری می‌کند و این یعنی برای ادامه فعالیت باید بازگشت سرمایه داشته باشد، این درحالی است که بنیاد سینمایی فارابی به‌عنوان بخش دولتی، اصلاً نگاه اقتصادی به سرمایه‌گذاری در این عرصه ندارد، تنها هزینه می‌کند و به فکر بازگشت سرمایه نیست، چرا که برای بقا نیازی به چنین چرخه اقتصادی ندارد.

به‌عنوان مثال در سال ۹۱ یک فیلم مانند «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی ساخته می‌شود که نزدیک به ۹۰۰ میلیون تومان در آن سال فروش داشت، این فیلم توسط بنیاد سینمایی فارابی حمایت مالی در تولید شد، هرچند فروش قابل توجهی در گیشه داشت اما من می‌گویم این فیلم صد در صد ضرر کرد، در واقع در آن سال بنیاد سینمایی فارابی ۲۰۰ میلیون تومان خرج بیلبورد تبلیغات شهری برای این فیلم کرد و براساس هزینه‌ای که برای تولید و تبلیغ فیلم شد، بی شک ۹۰۰ میلیون تومان فروش چندان مناسبی نبود.

تصور کنید به‌عنوان مثال سالانه بودجه‌ای برابر با ۵۰ میلیارد تومان در اختیار بنیاد سینمایی فارابی قرار می‌دهند و این بودجه برای تولید برخی از فیلم‌ها هزینه می‌شود و نگرانی برای  بازگشت این سرمایه و بودجه وجود ندارد. در واقع می‌توان گفت معمولا فیلم‌هایی که توسط دولت ساخته می‌شود بازگشت سرمایه ندارد چرا که نگرانی برای این امر وجود ندارد.

همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیارد تومان ساخته شد که امکان اکران برای آن وجود ندارد! چرا که نمی‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد، اما آیا چنین مساله‌ای برای سرمایه‌گذار بخش دولتی مهم است؟ این درحالی است که بخش خصوصی اگر برای یک فیلم ۱۰ میلیارد تومان هم هزینه کند، باید شرایطی را فراهم کند که این پول بازگردد در غیر این صورت نابود است. اینجاست که بخش خصوصی از رقابت باز می‌ماند چرا که بودجه‌ای که دولت صرف ساخت یک فیلم می‌کند را بخش خصوصی نمی‌تواند پرداخت کند.

* پس شما معتقدید بخش دولتی با سرمایه‌گذاری‌های نجومی در سینما، انتظار عوامل سینمایی را نسبت به دستمزدها بالا برده است، به گونه‌ای که بخش خصوصی توان پرداخت چنین دستمزدهایی را ندارد؟

بله، بخش دولتی با پرداخت دستمزدهای بالا به عوامل سینمایی شرایطی را فراهم می‌کند که بخش خصوصی دیگر نتواند از پس هزینه دستمزدهای عوامل فیلم برآید. به همین دلیل تهیه‌کننده بخش خصوصی مجبور است با همان موجودی که دارد فیلم تولید کند و در چنین شرایطی حتما مجبور به استفاده از عواملی با دستمزد پایین تر است.

تاکید می‌کنم که در دهه ۸۰ تاثیر بخش دولتی در تولیدات سینمایی بیشتر شد و همین مساله سبب شد که از نیمه دهه ۸۰ سطح توقع‌ها از دستمزدها افزایش پیدا کند و بخش خصوصی دیگر توان رقابت با بخش دولتی را نداشته باشد. در این شرایط حتی حوزه هنری هم در زمینه تولید فیلم چندان ورود پیدا نمی‌کند. چرا که می‌داند سرمایه‌گذاری در سینما بازگشت اقتصادی ندارد، این درحالی است که حوزه هنری فیلم‌های برجسته‌ای چون «آدم برفی» به کارگردانی داود میرباقری، «دیدار» به کارگردانی محمدرضا هنرمند  را در کارنامه کاری خود دارد. این نهاد در گذشته سالی ۵ فیلم تولید می‌کرد اما حالا کجاست؟ شاید سالی یک فیلم معمولی بسازد، چرا؟ چون می‌داند که بازگشت سرمایه‌ای وجود ندارد.

* اما این روزها همه آثاری که با بودجه‌های میلیاردی ساخته می‌شود، صرفا توسط بخش دولتی تولید نمی‌شود.

در دهه ۹۰ این افزایش دستمزدها به اوج خود رسید که می‌توان سریال «شهرزاد» را نمونه بارز آن دانست، سریالی که هرچند فروش خوبی داشت اما باز هم نسبت به هزینه‌ای که برای ساخت آن شده بود، صد در صد با ضرر مالی همراه بود.

مثالی دیگر بخواهم بیاورم می‌توانم به فیلم سینمایی «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی کمال تبریزی اشاره کنم، رضا میرکریمی تهیه‌کننده این اثر سینمایی در مصاحبه‌ای گفته است که بیش از ۱۰ میلیارد تومان هزینه تولید این فیلم شده است، فیلمی که چه چنین هزینه‌ای برای تولید داشته است حداقل باید در گیشه بیش از ۳۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد تا بتواند بازگشت سرمایه داشته باشد.

در چنین شرایطی که سینمای ما در آن قرار دارد، چنین سرمایه‌گذاری که نمی‌توان امیدی به بازگشت مالی آن داشت، چگونه صورت می‌گیرد، به همین دلیل معتقدم این نوع از سرمایه‌گذاری‌ها بی‌شک اشکالی در آن وجود دارد. اینکه پول تولید چنین فیلم‌هایی درست یا غلط است را من نمی‌توانم بگویم و البته بررسی چنین مسائلی وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در این زمینه شانه خالی می‌کند. چنین سرمایه‌گذاری‌هایی بی شک با افزایش دستمزد عوامل همراه است، یعنی بازیگری که در کار قبلی خود ۳۵ میلیون تومان دستمزد گرفته است در چنین فیلمی برای ۳ روز کار ۱۹۰ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد که دیگر نمی‌توان با آن کار کرد.

در چنین شرایطی بخش خصوصی که دستش در جیب خود است، باید به این فکر کند که چقدر سرمایه دارد تا براساس آن فیلم خود را بسازد. من به عنوان تهیه‌کننده بخش خصوصی از حداکثر سرمایه‌ای که دارم بهترین بهره‌برداری را برای تولید یک فیلم می‌کنم. حتی در فیلم‌های معمولی من نیز با هزینه مشخص خود بهترین کار ارائه شده است. به عنوان مثال در فیلم «مستانه» که در اسفندماه سال ۹۲ ساخته شد، فرشاد محمدی فیلمبردار این فیلم به من گفت فکر می‌کنید چقدر طول می‌کشد تا فیلم ساخته شود و من گفتم در نهایت یک ماه زمان می‌خواهیم، وی گفت بهتر است سر صبر این فیلم را بسازیم، از او پرسیدم که فیلمی که به تازگی کار کرده بود فیلمبرداری اش چند روز طول کشید و او گفت ۶۴ روز، گفتم قبول داری که ۴۰ درصد از این فیلم اضافه است و باید حذف می‌شد و او گفت تازه ۴۰ دقیقه از فیلم اضافه بود و حذف کردیم! به او گفتم پس در ۶۴ روز تقریبا ۲ فیلم را تولید کرده‌اید که یکی از این فیلم‌ها قابل استفاده بوده است، تاکید کردم که من می‌خواهم یک فیلم بسازم پس زمان تولید لازم را برای یک فیلم صرف می‌کنم. در همین راستا فیلمبرداری این فیلم ۲۵ روز طول کشید چرا که با برنامه ریزی درست و حضور به موقع عوامل این کار تولید شد.

البته در میان فیلم‌هایی که ساخته‌ام آثاری نیز بود که بیش از ۵۰ روز فیلمبرداری آن طول کشید که از آن جمله می‌توان به «عقرب» به کارگردانی ناصر شاملو و یا «عطش» اشاره کرد چرا که فیلم‌های سخت بود که در شهرستان‌های مختلف فیلمبرداری شده است.

زمانی که سطح دستمزدها بالا برود بخش خصوصی دیگر نمی‌تواند چنین دستمزدهایی پرداخت کند. تاکید می‌کنم که من مسئول فرهنگی این کشور نیستم، مسئول فرهنگی کشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. من مسئول این هستم که خوراک فرهنگی تمیز در اختیار مخاطب سینما قرار دهم، خوشبختانه طی سال‌ها فعالیت خود در حوزه سینما آثاری را چه به عنوان تهیه‌کننده و چه به عنوان کارگردان تولید کرده ام که همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.

* اما «پویافیلم» چند سالی است به سمت ساخت کمدی‌هایی رفته که از آن سینمای گذشته نشانی ندارد…

زمانی که می‌خواهیم یک پروژه را آغاز کنیم من و آقای علیخانی با یکدیگر برای تولید آن تصمیم می‌گیریم، در حال حاضر تشخیص ما این است که ساخت چنین کمدی‌هایی در سینما می‌تواند مورد توجه و استقبال مخاطب قرار گیرد و اکثر آثاری که در این حوزه ساخته شده است توانسته نسبت به هزینه خود فروش خوبی نیز داشته باشد.

در واقع مردم و مخاطبان سینما این روزها کمدی‌هایی از این دست را می‌خواهند و ما نیز تابع مردم و و طبق ضوابط شرع هستیم، یعنی باید آثاری تولید کنیم که هم مخاطب را جذب کند و هم خلاف شرع نباشد.

*   به‌رغم این نگاه اما بازهم طیفی از آثار پویافیلم همواره با اتهام «ابتذال» مواجه بوده است!

باید یادآور شوم که مبتذل دارای معنا و مفهوم خاصی است و من اعتقاد دارم که در جمهوری اسلامی ایران چیزی به عنوان سینمای ابتذل وجود ندارد، این یک سوء برداشتی است که متاسفانه از آن استفاده می‌شود. با صراحت می‌گویم که ۹۰ درصد از منتقدان ما بی‌سواد هستند و نمی‌توان نام منتقد را روی آن‌ها گذاشت و کلمه «مبتذل» را تنها از همین ۹۰ درصد می‌شنویم. در صورتی که ۱۰ درصد باقی مانده که منتقدان واقعی هستند، به ندرت از این کلمه استفاده می‌کنند و یک اثر را از نظر فنی تحلیل می‌کنند.

البته این را باید بگویم کمدی‌هایی مانند «آس و پاس» به کارگردانی آرش معیریان جزو آثاری نیست که نقد شود و وقتی فردی چنین فیلمی را نقد می‌کند، یعنی آن آدم مریض است و به دنبال هرچیزی به غیر از نقد فیلم است، در سینمای جهان نیز برخی از آثار قابل نقد نیست و تنها برای تفریح و سرگرمی ساخته شده است. البته در این میان فیلم‌هایی نیز تولید می‌شود که مخاطب آن را می‌بیند و ناراضی از سینما خارج می‌شود و تا سال‌ها به سینما نمی‌رود.

به عنوان مثال «ما همه با هم هستیم» را اگر مخاطب ببیند حداقل ۵ سال با سینما نمی‌رود، در واقع چنین فیلمی با این همه بازیگر ستاره، مخاطب سینما را گول می‌زند و به سینما خسارت وارد می‌کند. غیر از اینکه با چنین سرمایه گذاری عظیمی سطح توقع عوامل سینما را از نظر دستمزد بالا برده اند، اعتماد مخاطب را به سینما از می‌برد. این نوع از پول‌ها که در سینما سرمایه‌گذاری می‌شود، یا پول بیت المال، یا رانت و یا از جایی که من نمی‌دانم آمده است.

البته در مورد کمال تبریزی که از اول انقلاب تا به امروز او را می‌شناسم، باید بگویم که فیلم‌های بسیار ارزشمندی ساخته است که از آن جمله می‌توان به «عبور» اشاره کرد که از نظر من بهترین فیلم جنگی تاریخ کشور است. جنگ بین ایران و عراق یک جنگ بسیار متفاوت بود، در واقع جنگ ما جنگ عقیده بود نه جنگ خاک و جنگ عقیده بسیار مهم است. در فیلم «عبور» جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است. می‌توان گفت در بین فیلم‌هایی که از جنگ ایران و عراق ساخته شده است شاید تنها در ۵ فیلم جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است که یکی از آنها «عبور» است. از دیگر کارهای تبریزی می‌توان به «مارمولک» اشاره کرد که همچنان برای من تازگی دارد.

اما تبریزی از یک جایی به بعد دیگر تبریزی نیست و معقتدم که نباید دیگر فیلم بسازد. آثاری که طی ۱۰ سال اخیر ساخته است که دیگر قابل دیدن نیست. همین فیلم‌هایی مانند «آس و پاس» و یا «خالتور» را جماعتی می‌بینند و از آن خوششان می‌آید و همه افراد یک خانواده می‌توانند آن را ببینند، اما فیلمی مانند «طعم شیرین خیال» یا «ما همه با هم هستیم» را کسی نمی‌بیند. در حالی که «آس و پاس» و یا «خالتور» که به آن سینمای مبتذل می‌گویند در خانه همه مردم هست و همه افراد خانواده آن را کنار هم می‌بینند. من کمال تبریزی را دوست دارم اما آثار اخیرش چندان قابل قبول نیست.

* زمانی شما به‌عنوان کارگردان فیلم‌های اجتماعی مانند «خصوصی» می‌ساختید که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آیا تصمیم به ساخت آثار اجتماعی از این دست ندارید؟

به یاد حرفی از زنده‌یاد رسول ملاقلی پور افتادم در سال ۷۶ یا ۷۷ بود که به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم بروم چکمه سردار یا سرتیپ را ببوسم تا امکانات ساخت یک فیلم جنگی را به من بدهند. من نیز دیگر حال این را ندارم که آثاری مانند «خصوصی» را بسازم، البته مجوز یک فیلم را در همین نوع از سینمای اجتماعی دریافت کرده ام اما حال این را ندارم که آدم‌های بیرون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلوی آن را بگیرند؛ برای «مستانه» چقدر من را اذیت کردند؟ تلویزیون که تبلیغ نداد، اجازه نصب بیلبورد در سطح شهر را به من ندادند. در چنین شرایطی چرا باید فیلم اجتماعی بسازم وقتی حمایتی از من نمی‌شود.

زمانی که می‌خواستم «خصوصی» را بسازم فیلمنامه را به جواد شمقدری معاون سینمایی وقت ارائه کردم و گفتم می‌خواهم آن را بسازم، تاکید می‌کنم که آدم خطی نیستم و اصلاح‌طلب و یا اصول‌گرا را قبول ندارم و معتقدم هر دو طرف حقه‌باز هستند، اما برای اولین بار فیلمنامه را به معاون سینمایی ارائه کردم و او هم گفت که فیلم مشکلی ندارد و می‌توانم بسازم، اما در زمان اکران، از خارج از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فشار آوردند و فیلم را از پرده پایین کشیدند.

این فیلم تنها ۱۰ روز اکران شد اما در همین زمان کم در تهران ۳۰۰ میلیون تومان فروش داشت و می‌توان ادعا کرد که همه این فیلم را دیدند. درست است که به خاطر این فیلم خسارت مالی دیدم اما از اینکه همه مردم در شرایط مختلف توانستند این فیلم را ببینند خوشحالم و از اینکه عقیده خود را در این فیلم به نمایش گذاشتم لذت می‌برم که توانستم بحث افراط و تفریط را نشان دادم. بسیاری از افراد این فیلم را درک نکردند و حتی به شوخی می‌گفتند که قطام این فیلم زیاد است. به خاطر دارم این اثر را بعد از ساخت به یکی مجتهدها که نظر خوبی نسبت به سینما نداشت نشان دادم و از وی خواستم که هرجای فیلم خلاف شرع است به من بگوید تا آن را حذف کنم و او گفت که خلاف شرع نیست. یک بار یک منتقد در برنامه زنده تلویزیونی به من گفت ضددینی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران «مستانه» است، به او گفتم آیا فقه خوانده‌ای گفت نه و من به او گفتم که من فقه خوانده‌ام به خوبی آن را می‌دانم، چرا وقتی سواد نداری به یک فیلم می‌گویی ضددین.

تاکید می‌کنم که هر فیلمی که تا امروز کارگردانی یا تهیه‌کنندگی کرده ام برای سرگرمی بوده است چرا که معتقدم سینما سرگرمی است و بعد از سرگرمی به حرفی که باید زده شود توجه می‌کنم. اگر یک کارگردان یک فیلم سرگرم‌کننده ساخت که حرفی هم برای گفتن داشت باید دست آن کارگردان را بوسید. اگر هم حرفی نداشت ایرادی ندارد، این خیلی مهم است که در سرگرمی حرفی هم برای گفتن داشته باشیم.

* «پویافیلم» زمانی بازیگرانی را به سینما معرفی می‌کرد که در سینمای ایران ماندند و جزو سوپراستارهای سینمای ایران شدند، از این جمله می‌توان به بازیگرهایی چون مهناز افشار، امین حیایی، بهرام رادان و رضا گلزار اشاره کرد، اما دیگر چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد، هرچند سال‌ها است که با سحر قریشی همکاری می‌کنید اما این بازیگر نتوانست جایگاه مناسبی در سینما بدست آورد.

درباره سحر قریشی با شما موافق نیستم، ممکن است که این بازیگر اشتباه‌هایی کرده باشد و در برخی از فیلم‌ها نباید بازی می‌کرده است، چرا که بازی در این فیلم‌ها او را زمین زد، این درحالی است که این بازیگر در «آب نبات چوبی» نشان داد که پتانسیل بالایی دارد. مساله دیگر این است که قرار نیست همه شبیه هم باشند و بتوانند پرش خوبی داشته باشند. یک بازیگر وقتی نمی‌تواند رقابت کند، بستر مناسبی هم برای موفقیت وی وجود دارد.

به خاطر دارم در فیلم «آواز قو» بهرام رادان و ساره آرین را برای بازی در نقش‌های اصلی انتخاب کردم، سعید اسدی با آن‌ها تمرین می‌کرد و من فیلم تمرین آن‌ها را می‌دیدم، در فیلم تمرین‌ها متوجه شدم که بهرام رادان اصلا بازی بلد نیست و هر چقدر هم تمرین می‌کنند، وضعیت بدتر می‌شود. همین مساله سبب شد تا از آتیلا پسیانی بخواهم که بازیگردان این ۲ بازیگر باشد، پسیانی تنها یک هفته وقت داشت تا این ۲ نفر را آماده کند و من معتقدم بهرام رادان هرچه امروز دارد مدیون آتیلا پسیانی است و معتقدم رادان بهترین بازی خود را در «آواز قو» داشته است. در واقع در ابتدا کارگردان حاضر نبود با این بازیگر کار کند، اما معتقد بودم رادان از پس این نقش بربیاید و من پای انتخاب بهرام رادان ماندم.

مثال دیگر، پیمان معادی است، آن زمان که من با این نویسنده کار کردم کسی او را نمی‌شناخت، من پتانسیل لازم ر در این فرد دیدم و در همان «آواز قو» این هنرمند نه تنها به‌عنوان نویسنده، بلکه به‌عنوان طراحی لباس با وی کار کردم. بعد از آن با این نویسنده در سه پروژه دیگر از جمله «عطش»، «کما» را کار کردم و این هنرمند اینگونه وارد سینما شد.

تاکید می‌کنم این شرایط است که باعث موفقیت افراد می‌شود، اگر بخش خصوصی وارد کار شود، اتفاقات خوبی در سینما رخ می‌دهد. اما به دلیل ورود پول‌ها و قدرت‌هایی که از بیرون تزریق می‌شود شرایط برای فعالیت بخش خصوصی بسیار کم شده است.

* شما از جمله تهیه‌کنندگانی هستید که هرچند در بخش خصوصی کار می‌کنید، اما هیچ‌گاه درباره چگونگی تامین هزینه فیلم‌های‌تان حاشیه‌ای بوجود نیامده‌است، رمز این بی‌حاشیه بودن آن هم در شرایطی که بحث شک و تردید نسبت به سرمایه‌های موجود در سینما حسابی داغ است، چیست؟

پیش از هرچیز باید بگویم که قدیمی‌ها هرچه گفته‌اند طلا است، می‌گویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. زمانی که وارد سینما شدم همه می‌دانستند از کجا آمده‌ام، بارها در جلسه‌هایی که با سینماگران داشتم  پیش آمده که به یک تهیه‌کننده و یا کارگردان گفته‌ام که تو ماهی ۵ هزار تومان از تلویزیون حقوق می‌گرفتی، اما من سال ۶۱ وارد سینما شدم و هیچ وابستگی به جایی نداشتم، اولین فیلم خود را با ۲ میلیون تومان ساختم. مساله دیگر این است که پدر و مادر من کاملا معلوم است که چه کسانی هستند و سابقه و موقعیت اجتماعی خانواده‌ام قبل و بعد از انقلاب کاملا مشخص است.

پدر من یکی از متشخص‌ترین آدم‌هایی بوده است که بزرگان نظام حتی پیش از انقلاب همیشه به وی عرض ادب می‌کردند، تاکید می‌کنم که پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد، من برای ساخت اولین فیلمم یک مقدار سرمایه خودم داشتم و یک مقدار نیز قرض کردم، اما آن که ماهی ۵ هزار تومان حقوق می‌گرفت این ثروت را از کجا آورده است که البته این امر کاملا مشخص است این ثروت و هزینه‌ها از دولت و رانت‌هایی که دارند به دست آمده است.

مدتی پیش بنیاد سینمایی فارابی لیست حمایت‌هایی که از کارگردانان داشته است را منتشر کرد، در آن لیست مشخص شد که به من پول داده‌اند که ۷ میلیون ۵۰۰ هزار تومان برای رایت فیلمم بوده است. حال تصور کنید که من مثلا ۲۰ فیلم ساخته‌ام و در طول این سال‌ها چنین رایتی به من پرداخت شده است، اما ناگهان در همین لیست می‌بینید که به یک نفر بیش از یک میلیارد تومان پول داده‌اند.

این را هم باید بگویم که اگر هم برای فیلمی به من وام داده‌اند تا قران آخر آن را گرفته‌اند به عنوان مثال روی هم رفته برای ۲ فیلم «شب‌های تهران» و «آواز قو» ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!




با حضور تهیه‌‌کننده «سه بیگانه» و «مالاریا»⇐کارگردان «دربند» برای صدرعاملی فیلمنامه می‌نویسد

سینماروزان: پرویز شهبازی که یک فیلم آماده اکران به نام «مالاریا» دارد سناریوی تازه ترین فیلم رسول صدرعاملی را می‌نویسد؛ سناریویی که «چشم عروسک» نام دارد و بناست توسط مسعود ردایی تهیه کننده «سه بیگانه» به تولید برسد.

فیلم سینمایی «چشم عروسک» در مرحله بازنویسی فیلمنامه قرار دارد. نگارش فيلمنامه این فیلم پس از چندين جلسه مشترک و بررسي طرح اوليه به پرويز شهبازي سپرده شد.

اين فيلمنامه مضموني اجتماعي دارد و به يكي از دغدغه هاي امروز جوانان و جامعه مي پردازد.

«چشم عروسک» پس از چندين بازنويسي و بررسي سه جانبه هم اكنون در مرحله بازنويسي نهايي قرار دارد تا آماده ارائه به شوراي پروانه ساخت سازمان سينمايي شود.

رسول صدرعاملی در کارنامه خود ساخت فیلم های «من ترانه پانزده سال دارم»، «دختري با كفش هاي كتاني» و… را دارد.

مسعود ردايي هم پیش از این تهيه كنندگی فیلم های «مالاريا» و «سه بيگانه» و پرويز شهبازي نیز كارگردانی «نفس عميق» و «مالاريا» را برعهده داشته اند.

تجربه مشترك صدرعاملي، شهبازي و ردايي قرار است براي نمايش در سي و ششمين دوره جشنواره فيلم فجر آماده شود.




وقتی بازیگر رده چهارم برای رسانه‌ها تعیین تکلیف می‌کند

سینماروزان: دو هفته ای است که شبکه دو پخش سریالی با نام «هشت و نیم» را شروع کرده و  بهرنگ علوی یکی از نقش های اصلی آن را بازی می کند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “هفت صبح” بازیگری که بعد از بازی در فیلم «دربند» پرویز شهبازی کمی به چشم آمد و مورد توجه کارگردانان قرار گرفت و در چند فیلم و سریال نقش های جدی تری را بازی کرد. یعنی از بازیگر سوم وچهارم تله‌فیلمهای تلویزیونی و سوپر مارکتی تبدیل شد به بازیگر چهارم و پنجم فیلم های سینمایی.

او علاوه بر  این در سریال «معمای شاه» هم عهده دار نقش یکی از کاراکترهای اصلی سریال یعنی «حسین فردوست» شد. همه این اتفاقها اگرچه کارنامه اش شد، اما کمکی به شناخته شدن این بازیگر نکرد ، تا اینکه پخش سریال «هشت و نیم دقیقه» موجب شد تا بازی او به چشم بیاید اما انگار به این چشم آمدن باعث ایجاد سوءتفاهماتی برای این بازیگر شده است.

در تماس های که اخیرا خبرنگاران با بهرنگ علوی برای  مصاحبه داشته اند او شروطی را برای این کار تعیین کرده که در صورت مهیا بودن آن شروط حاضر به مصاحبه خواهد بود.

حجم مصاحبه که باید بالای 4000 کلمه باشد یعنی چیزی حدود دو صفحه، انتشار عکس روی جلد، چاپ مطلبی درباره کارنامه بازیگری اش و… از جمله شروط تعیین شده توسط این بازیگر است. او در حالی این شرط و شروطها را تعیین کرده که هنوز خیلی راه مانده تا بخواهد، بخشی از صفحه یک رسانه را به خودش اختصاص دهد چه برسد به دو صفحه و جلد.

او خواستار نقد بازی هایش توسط رسانه هاست، اما نمیداند برای سیاه مشق های بازیگری او نه جایی هست و نه زمانی .




ماجرای تماس تلفنی پرویز شهبازی با یک سیاستگذار هنروتجربه برای حل مشکل نظرات منفی مخاطبان اینترنتی!!!

سینماژورنال: پرویز شهبازی کارگردانی که 4 سال قبل با “دربند” توجهات را در جشنواره سی و یکم به خود جلب کرده و دو سال قبل هم حضور فیلمنامه ای اش با “خانه دختر” با توجه مخاطبان جشنواره سی و سوم روبرو شده بود در جشنواره سی و چهارم با “مالاریا” حضور داشت؛ فیلمی که به دلایل مختلف که اصلی ترین آن ریتم کند اثر بود نتوانست توجهات را به خود جلب کند.

به گزارش سینماژورنال “مالاریا” اخیرا برای حضور در یکی از بخشهای جشنواره ونیز با نام “افقها” انتخاب شده است و پرویز شهبازی به بهانه این حضور گفتگویی داشته است با “شرق”؛ گفتگویی که در بخشی از آن گلایه های تند و تیز شهبازی از نقدهای منفی برآمده از جشنواره به شدت به چشم می خورد.

پرویز شهبازی که انگار از این گلایه ها به شدت دلخور بوده آن طور که خودش روایت کرده سعی نموده در تماس با هوشنگ گلمکانی منتقد قدیمی که بعد از راه اندازی گروه هنروتجربه به عنوان سیاستگذار در این گروه مشغول به کار شد از او بپرسد که برای مقابله با این نقدها چه می‌شود کرد؟ گلمکانی هم آب پاکی را دست او ریخته که کاری نمی شود کرد چون اینترنت هم خوبی دارد و هم بدی!!!

ابتدا متن گفته های شهبازی درباره واکنش مخاطبان به “مالاریا” در جشنواره را بخوانید:

در جشنواره فجر اتفاق عجیب‌وغریبی که افتاد این بود که برخی از منتقدان – بی‌هیچ غرضی- تحت‌تأثیر جو اینترنتی و تماشاگران جوانی قرار گرفتند که چشمشان با این‌جور فیلم‌سازی آشنا نبود و باعجله شروع به نوشتن نقد منفی کردند! توقع این است که منتقد، تماشاگر را با فیلم ناآشنا و به قول شما نوجو آشنا کند، نه‌اینکه همان ریویو‌های اینترنتی و غیرتخصصی را که فرض کنید یک تماشاگر ١٦، ١٧ساله نوشته، به زبان شیک‌تر بزند!

اگر طوری که فراستی همه‌جا می‌گوید نظر تماشاگر در کیفیت یک فیلم ملاک است، پس وجود منتقد اصلا برای چیست؟ بله، سینما متکی به تماشاگر است، اما اینکه فیلم‌ساز به‌دنبال سلیقه تماشاگر باشد حرف لَغوی است. خب دراین‌میان گروه دیگری از منتقدان بودند که شجاعانه از «مالاریا» دفاع و جو را ملایم کردند و من قدردانی می‌کنم. نه به‌خاطر فیلم خودم، به‌خاطر توجهشان به سینمایی که راه آسان را در پیش نمی‌گیرد و تلاش نوآورانه می‌کند و این عین احترام به تماشاگری است که نمی‌خواهد در سینما هم فیلم‌های شبیه سریال‌ها را ببیند.

اندکی بعد از جشنواره با هوشنگ گلمکانی تماس گرفتم و گفتم واقعا چه باید کرد؟ در فضاهای اینترنتی تعدادی اندک نمی‌گذارند بحث جدی در بگیرد. فقط فحش می‌دهند. همان ترول‌ها! گفت چه‌کار می‌شود کرد اگر فضاهای اینترنتی خوبی‌هایی دارد، باید بدی‌هایش را هم بپذیریم و حرف درستی بود. من پیشنهاد دادم نه برای فیلم من، به‌طور‌کلی منتقدان اسم‌ورسم‌دار در نوشته‌هایشان تماشاگران را در قبال فیلم‌های – حتی به‌ظاهر- نوآورانه به خویشتن‌داری دعوت کنند تا سینما پیشرفت کند و «مغول»‌های کیمیاوی را اسم بردم که اگر منتقدان نبودند و این فیلم را چند دهه به دندان نمی‌کشیدند که تماشاگران نگاتیو‌هایش را هم تکه‌پاره می‌کردند! گلمکانی گفت، من شخصا هرکاری از دستم بربیاید برای فیلمت می‌کنم و کرد و من همین‌جا از او تشکر می‌کنم.

⇓⇓⇓

پی نوشت سینماژورنال:

 وجه تناقض بار گفته های شهبازی آنجاست که یک جای حرفهایش بیان می دارد “ اینکه فیلم‌ساز به‌دنبال سلیقه تماشاگر باشد حرف لَغوی است” ولی در جریان تماس با سیاستگذار هنروتجربه به او پیشنهاد می‌دهد منتقدان اسم و رسم‌دار(!) تماشاگران را در قبال فیلمهای نوآورانه-که احتمالا به زعم ایشان فیلم خودش هم یکی از آنهاست- به خویشتن داری دعوت کنند!!!

پرسش اول این است؛ فیلمسازی که سلیقه تماشاگر برایش ارزشی ندارد چرا تا این حد از نقدهای منفی همان تماشاگران گلایه مند است؟ یک گمانه می‌تواند ناظر بر نگرانی احتمالی شهبازی نسبت به تأثیرپذیری سرمایه گذاران از این نظرات و عدم توانایی در پیدا کردن سرمایه گذار برای کارهای بعدی باشد.

پرسش بعدی این است چطور زمانی که فیلمهای قبلی شهبازی و مثلا “دربند” یا همان “خانه دختر” با اقبال مخاطبان در فضای مجازی روبرو شدند ایشان به گلایه از این اینترنت نپرداخته بود؟

پرسش بعدی تر اینکه اگر به زعم ایشان در فضاهای اینترنتی فقط تعداد “اندکی” هستند که نمی گذارند بحث جدی دربگیرد این همه گلایه از یک عده “اندک” و حتی تماس با یک منتقد برای پیدا کردن راه حلی جهت مقابله با این “اندک” چه معنایی دارد؟




احمد مهرانفر باز هم بوتیک‌دار شد!+عکس

سینماژورنال: احمد مهرانفر بازیگریست که بیش از هر چیز به واسطه ایفای نقش “ارسطو”ی سریال “پایتخت” شناخته می‌شود.

به گزارش سینماژورنال مهرانفر هرازگاه تجربیات سینمایی خود را هم دارد و از جمله نوروز امسال کمدی-سیاسی پرفروش “ایران برگر” را روی پرده داشت.

مهرانفر اخیرا هم درگیر بازی در “هفت ماهگی” تازه ترین فیلم هاتف علیمردانی بود.

نکته جالب درباره این فیلم آن است که گویا در “هفت ماهگی” هم مهرانفر در نقش یک بوتیک دار ظاهر شده است درست شبیه نقش اش در “دربند”.

البته در “دربند” مهرانفر نقش یک عطرفروش را بازی کرده و در “هفت ماهگی” فروشنده پوشاک.

مهرانفر در “دربند” پرویز شهبازی ایفاگر بوتیک داری بود که در بخشهایی از داستان پیش روی کاراکتر اصلی داستان قرار می‌گرفت.

“هفت ماهگی” که از حضور باران کوثری و حامد بهداد در نقشهای اصلی سود می برد به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی تولید می‌شود.

احمد مهرانفر در نمایی از "دربند"
احمد مهرانفر در نمایی از “دربند”
احمد مهرانفر در نمایی از "هفت ماهگی"
احمد مهرانفر در نمایی از “هفت ماهگی”



مورد عجیب بازیگری که با “دربند” چهره شد؛ ایفای نقش همزمان در سینما، تئاتر و تلویزیون

سینماژورنال: بهرنگ علوی هرچند فعالیت بازیگری را از اوایل دهه هشتاد و بازی در مجموعه “دوربین مخفی” آغاز کرد اما نزدیک به یک دهه طول کشید تا با ایفای نقش در درام اجتماعی “دربند” به ناگاه در کانون توجهات قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال علوی در فاصله “دوربین مخفی” تا “دربند” در فیلمهایی چون “عیار 14 و “گزارش یک جشن” و مجموعه های “نردبان آسمان”،”هوش سیاه” و “قفسی برای پرواز” هم ایفای نقش کرد اما هیچ کدام از این فیلمها به اندازه “دربند” دیده نشدند و همین شد که علوی هم به مانند برخی دیگر از بازیگران “دربند” با این فیلم دیده شد.

این دیده شدن مقارن شد با ارائه تعداد زیادی از پیشنهادات بازیگری در سینما و تلویزیون به وی با این حال وسواس کاری علوی باعث شد وی بخش عمده این پیشنهادات را رد کند و تمرکز کند بر پیشنهاداتی که متفاوتتر باشند. حضور وی در “مرگ ماهی” فارغ از نتیجه کار در همین راستا بود.

بهرنگ علوی این روزها اما به شدت پرکار شده است. جالب است که پرکاری او هر سه عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون را دربرمی گیرد.

او در سینما مشغول بازی در “لانتوری” رضا درمیشیان بود؛ فیلمی که هرچند مدتیست تولیدش متوقف شده اما علوی در آن نقشی ویژه را بازی کرده است.

سریال تاریخی “معمای شاه” حضور تلویزیونی بهرنگ علوی است. بهرنگ در این سریال در نقش “ارتشبد فردوست” همکلاس و رییس دفتر ویژه اطلاعات شاه مخلوع ایفای نقش کرده است. فردوست از دوستان نزدیک شاه بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کوشید بخشهایی از اتفاقاتی که بر وی به هنگام مسئولیت در دربار طاغوت رفت را در کتاب خاطراتش بنگارد.

بهرنگ علوی در تئاتر نیز نمایش “زبان اصلی” را دارد. نمایشی که رسول کاهانی برادر عبدالرضا کارگردان جنجالی سینمای ایران آن را کارگردانی می کند. آزاده صمدی و سعید زارعی بازیگران مقابل وی در این نمایش هستند و نمایش از 20 خردادماه در تئاتر باران روی صحنه می رود.




واقعه‌نگاری بازیگر “دربند” از حضور “ممل آمریکایی” در جردن!+عکس

سینماژورنال: هرچند سالهاست که تقریبا هیچ کدام از آثار سینمایی محصول روزگار پیشین اجازه عرضه قانونی در کشور را ندارند اما حرف و حدیث درباره نمادهای آن سینما همچنان وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال تقریبا ماهی نیست که یکی از چهره های سینمایی مملکت درباره تاثیر آثار سینمایی آن دوران بر سینمای نسل بعد صحبت نکند و سالی نیست که به هنگام بررسی پرفروش ترین آثار سینمای ایران از فیلمفارسیها یاد نشود.

واقعه نگاری بهرنگ علوی از خیابان جردن

در تازه ترین مورد بهرنگ علوی بازیگری که بواسطه حضور در درام “دربند” مورد توجه قرار گرفت با انتشار عکسی از خیابان آفریقا یا همان جردن توجه مخاطبان را به سمت یکی از نمادهای سینمای طاغوت برده است.

در این تصویر بازیگر قدیمی سینمای ایران با گریم “ممل آمریکایی” در فیلمی به همین نام ساخته شاپور قریب دیده می شود.

بهرنگ علوی با قرار دادن این تصویر در صفحه شخصی اش نوشته است: ممل آمریکایی در خیابانهای تهران!

رویای آمریکایی بجای ممل آمریکایی!!!

جالب اینجاست که این واقعه نگاری همراه شده است با اکران “نهنگ عنبر” که در آن بجای ممل آمریکایی که عشق آمریکا داشت زنی به نام “رویا” وجود دارد که عشق آمریکاست!

ممل آمریکایی
تصویرسازی بهرنگ علوی از ممل آمریکایی



ادعای پرسش‌برانگیز تهیه‌کننده “دربند” درباره رد پیشنهاد “ب.ز”/یک میلیارد نیاز داشتم و آن مرد با ۳ میلیارد آمد!

سینماژورنال/فرزان زارع: اخیرا وقتی با امیر سماواتی تهیه کننده شناخته شده سینما گپ می زدم در کنار صحبتهایی که درباره روند کاریش گفت به ماجرای جالبی درباره حضور یک شخصیت مثلا سرمایه گذار در دفترش هم حرف زد.

به گزارش سینماژورنال هرچند در آن گفتگو سماواتی هیچ گاه نامی از این شخصیت نبرد اما اتفاقاتی که در سالهای اخیر رخ داده و در کانون توجه قرار گرفتن شخصیتی به نام “ب.ز” سبب ساز آن شد که با کنار هم گذاشتن گفته های وی بیش از پیش به شباهتهای آن شخصیت و این “ب.ز” پی ببرم.

آن مرد با 3 میلیارد آمد

سماواتی با اشاره به یک سرمایه گذار که به دفترش آمده بود گفته بود: چند سال پیش مردی پای به دفتر من گذاشت .آن زمان هنوز چیز زیادی از اختلاس معروف نمی دانستم.در پیش تولید فیلم تازه ام در مقام تهیه کننده بودم و بودجه تولید فیلمم را حدود یک میلیارد تومان برآوردکرده بودم. وقتی آن مرد از جریان ساخت فیلم باخبر شد گفت : حاضرم 3میلیارد تومان بدهم تا در این پروژه شریکت باشم.

دست رد به سینه اختلاسگر زدم

تهیه کننده آثاری چون “دربند” و “پنج ستاره” ادامه داده بود: علت مشارکتش را جویا شدم و وقتی او پاسخ سوال مرا داد شروع به حلاجی و تحلیل ذهنی در خود کردم . چند روز بعد به پیشنهاد وسوسه انگیزش جواب منفی دادم و دست رد را خیلی قاطعانه به سینه دوست عزیز اختلاسگر زدم و حاضر نشدم از سرمایه باد آورده اش برای ساخت فیلمم استفاده کنم.

برخی همکارانم جوگیر شدند

سماواتی افزوده بود: بماند که بعدها فهمیدم و دیدم چند تن از همکارانم جوگیر شده و پیشنهاد آن مرد “کلاه به سر” را برای پولشوئی پذیرفتند و به آن پول هنگفت زبان بسته که متعلق به مردم بود پاسخ مثبت دادند.

میدانستم روز رسوایی اش فرا خواهد رسید

این تهیه کننده با اشاره به پایان کار آن سرمایه گذار بیان داشته بود: امروز پس از گذشت چند سال از آن تحلیل ذهنی ام خوشحال هستم و می دانستم هدف شوم آن دوست کلاه به سر چه بود. میدانستم روز رسوایی اش فرا خواهد رسید.

پی نوشت سینماژورنال: البته که چون سماواتی خودش هیچ گاه به صراحت نامی از این سرمایه گذار نبرد می توان در واقع گرایانه بودن تمامی سخنان وی نیز پرسشهایی را طرح کرد.

اصلی ترین پرسش هم آن است که چرا همزمان با رسانه ای شدن ماجرای اختلاسهای آن سرمایه گذار معروف وی سخنی را طرح نکرده و مدتها بعد در این باره حرف زده؟ و آیا این طرح مساله در شرایط فعلی بیشتر ترفندی برای تاثیرگذاری بر مخاطبان و در کانون توجه قرار گرفتن نیست؟




تست بازیگری پرویز شهبازی برای فیلم جدیدش/علاقمندان دختر ۱۷ تا ۲۱ سال این فرصت را از دست ندهند

سینماژورنال: پرویز شهبازی سه سال بعد از درام موفق “دربند” این روزها درگیر پیش تولید تازه ترین کارش “نسیم” است.

به گزارش سینماژورنال تهیه کنندگی فیلم تازه شهبازی را مسعود ردایی است که به تازگی تولید یک کمدی به نام “سه بیگانه در سرزمین ناشناخته” را انجام داده بود.

ردایی به شدت به فیلمنامه “نسیم” شهبازی علاقه پیدا کرده است و از همین سرگرم جمع آوری ابزار و لوازم موردنیاز برای تولید است.

انتخاب دو بازیگر دختر با تست بازیگری

شهبازی در “نسیم” نیز به مانند دیگر کارهایش قصد دارد بازیگران نقش اصلی را که دو دختر هستند از میان چهره های ناشناخته علاقمند به بازیگری انتخاب کند.

وی به همراه گروهش با برگزاری یک سری تست بازیگری، بازیگران نقش اول را که باید در رده سنی 17 تا 21 سال هستند انتخاب خواهد کرد.

تاکنون حضور هومن بهمنش به عنوان تصویربردار و مجید گودرزی به عنوان مدیر تولید قطعی شده است.

برخورد سرباز آمریکایی با دو دختر ایرانی

“نسیم” داستان یک سرباز آمریکایی است که از روی یک ناو آمریکایی به خلیج فارس افتاده و موج او را به ساحل ایران انداخته است. یک مرد جنوبی این سرباز زخمی را پیدا و مدتی از او نگه داری می‌کند و بعد به اقتضای داستان به عنوان یک دوست او را به سمت تهران می‌برد.

در این سفر سرباز آمریکایی با دو دختر برخورد می کند و به واسطه آنها با فرهنگ و مردم ایران آشنا می‌شود. این سرباز در تهران دوستان جدیدی می‌یابد و برای پیدا کردن راه حلی برای رفتن به آمریکا از آن‌ها کمک می‌گیرد.

علاقمندان نوجوان و جوان بشتابند

به گزارش سینماژورنال تجربه نشان داده که حاصل کار شهبازی در “نسیم” هم مطمئنا در حد و اندازه های آثار قبلی او “دربند” و “عیار14” خواهد بود و البته که درست مانند “دربند” که چهره ای نو به نام نازنین بیاتی با آن به سینما معرفی شد و این روزها پرکار هم هست بازیگرانی که برای “نسیم” انتخاب میشوند هم خواهند توانست خیلی زود به بازیگرانی قابل اعتماد در سینمای ایران بدل شوند.

پس علاقمندان دختر بازیگری که در محدوده سنی 17 تا 21 سال هستند این فرصت را از دست ندهند و حتما اگر در خود استعدادی می بینند به سراغ تست شهبازی بروند.

برای شرکت در تست بازیگری “نسیم” با 22888859 تماس بگیرید.