1

جلال فاطمی بازیگر و خواهرزاده سهراب سپهری در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐سریالهای‌ ایرانی در دیالوگ جامانده‌اند!/دوستی که مشغول ساخت فیلم سهراب است نه سراغ من آمد و نه سراغ هیچ کدام از اقوام سهراب!!/ایشان چگونه میتواند تصویرگر واقعی سیر و سلوک سهراب باشد؟!/چون آدم مستقلی هستم نتوانستم برای تولید فیلم مستقل زندگی سهراب حمایت فارابی را داشته باشم!!

سینماروزان: جلال فاطمی را باید در زمره خونگرم‌ترین بازیگران ایرانی جای داد؛ فاطمی که خواهرزاده سهراب سپهری شاعر و نقاش سرشناس ایرانی است با وجود اینکه تحصیلات هنری خود را فرسنگها دورتر از ایران و در کالیفرنیا گذرانده اما نه فقط در ایفای نقشهای محوله بلکه در برخورد با مردمان عادی به شدت خونگرم و متواضع رفتار می‌کند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جام جم» البته که فاطمی کارگردانی فیلمهای کودکی نظیر «نخودی» و «بچگیتو فراموش نکن» را در کارنامه دارد ولی بیشتر مخاطبان او را به خاطر ایفای نقش در فیلمهایی مثل «روباه»، «بیست و یک روز بعد» و «خسته نباشید» می‌شناسند؛ فیلمهایی که در رسانه ملی هم روی آنتن رفته‌اند.

جلال فاطمی که سالهاست سودای ساخت فیلمی درباره دایی اش سهراب را دارد در ماههای اخیر دیگر ایفای نقش در مجموعه تلویزیونی «مرگ خاموش» بوده است؛ مجموعه‌ای که فصل دوم سریال «سارق روح» به شمار می‌رود. «جام جم« با او درباره این مجموعه و دیگر کارهایش گفتگو کرده ایم.

*کار در «مرگ خاموش» را چطور دیده‌اید؟ به خصوص که بازیگرانی نظیر سعید راد و پریوش نظریه را هم کنار خود دارید.

حرفه‌ای گری «مرگ خاموش» اصلی ترین ویژگی این مجموعه است. یک تیم بسیار منضبط و کاربلد در پشت صحنه حضور دارند که تلاش میکنند همه چیز را به گونه‌ای حرفه‌ای و سروقت پیش ببرند. چه در سینما و چه در تلویزیون کمتر پیش آمده با چنین گروههایی همکاری داشته باشم و شاید همین انضباط گروهی است که امیدوارم میکند به نتیجه نهایی کار.

*«مرگ خاموش» داستانی حول و حوش مبارزه با مواد مخدر دارد. از نقشتان در سریال بگویید.

در این سریال نقش یک پلیس مبارزه با مواد مخدر را بازی میکنم. بازیگر مکملم در سریال سعید راد است که او نیز پلیس مبارزه با مواد است و این دو در پیگیری پرونده ای که مربوط است به ورود مواد مخدر به ایران با باندی روبرو میشوند به شدت مافیایی و در نهایت با همراهی اینترپل است که به تعقیب سرنخهای پرونده مبادرت میکنند.

*با توجه به اینکه پیشتر سابقه ایفای نقش پلیس را نداشته‌اید برایتان درگیری با چنین کاراکتری دشوار نبود؟

البته در فیلم «روباه» نقش یک مأمور امنیتی را داشتم؛ منتها آنجا مأمور دشمن بودم که برای خرابکاری به ایران آمده بود. در «مرگ خاموش» درست در نقطه مقابل آن کاراکتر ایستاده‌ام یعنی یک شخصیت کاملا میهن پرست که میکوشد با همکاری یار کنار دستیش به پیگیری پرونده بپردازد. در «مرگ خاموش» سعید راد هم ایفاگر یک مأمور امنیتی است که بیشتر به تئوریزه کردن شواهد اعتقاد دارد و در مقابل، من ایفاگر نیرویی کاملا عملیاتی هستم.

*هم در سینما و هم در تلویزیون سالهاست که فیلم و سریالهایی درباره قاچاقچیان مواد مخدر تولید میشود. به نظرتان «مرگ خاموش» این ویژگی را دارد که بتواند تصویری تازه از باندهای قاچاق مواد مخدر پیش روی مخاطب بگذارد؟

چه به لحاظ داستان که از مافیای جهانی مواد مخدر میگوید و چه به لحاظ کارگردانی و تیم تولید، با مجموعه ای در سبک و سباق متفاوت روبروییم که اصلا نمیتوان آن را تکراری خواند. با یک داستان پرتعلیق روبروییم و واقعیتهایی کمتر دیده شده از چگونگی ورود و پخش مواد مخدر به داخل کشور را می بینیم. در «مرگ خاموش» تلاش شده آدمهای واقعی درگیر قاچاق نشان داده شوند نه کلیشه‌ها. در تمام دنیا مافیایی وجود دارد که پشت پرده قاچاقچیان خرده پای مواد مخدر است؛ این آدمهای مافیایی برخلاف تصورات به شدت عادی و رئال هستند ولی باطنی مهیب دارند. این آدمها را در «مرگ خاموش» خواهید دید.

*یعنی درباره پشت پرده مافیای داخلی مواد مخدر هم حرفهای تازه و واقعی زده می‌شود؟

شخصا درباره مافیای مواد مخدر کم اطلاعات ندارم چون هم فیلمهای خارجی فراوانی دیده‌ام و هم اخبارشان را دنبال کرده‌ام اما درباره مافیای داخلی کمتر دیده یا خوانده ام و از این حیث برای خودم هم همکاری در «مرگ خاموش» به شدت جذاب بود چون باعث شد با واقعیاتی روبرو شوم که کمتر درباره شان شنیده بودم.

*مدتهاست به دنبال تولید فیلمی با محوریت زندگی سهراب سپهری هستید. بالاخره نتیجه‌ای نگرفتید؟

طرح من درباره سهراب منوط است به پیدا کردن سرمایه گذاری مطلع برای تولید. در برهه های زمانی مختلف بوده اند سرمایه گذارانی خرد که با سرمایه‌های اندک رغبت نشان داده اند به تولید اما چون میخواهم محصولی که درباره سهراب میسازم محصول استانداردی باشد قاعدتا باید با بودجه مکفی کار را کلید بزنیم. متأسفانه آنها که بودجه‌های کلان دارند هم درک درستی نسبت به فضای زندگی سهراب که فضایی هنرمندانه و پر از سیر و سلوک عارفانه بود ندارند و به دنبال این هستند که فیلم زندگی سهراب را هم بدل کنند به یک اکشن تجاری!!

سهراب سپهری-جلال فاطمی
سهراب سپهری-جلال فاطمی

*چرا برای تولید فیلم سهراب به سراغ ارگانهای دولتی مانند فارابی نرفتید؟

عموما تأیید فیلمنامه‌ها در نهادهایی مانند فارابی از طریق گروههایی صورت میگیرد که بیشتر به آدمهای نزدیک(!) راه میدهند. من در کل زندگیم آدم مستقلی بوده ام که علاقه ای به وارد شدن به گعده یا گروه خاصی را نداشتم و برای همین طبیعی است نتوانم برای تولید فیلم مستقل زندگی سهراب هم حمایت ارگانهایی مثل فارابی را داشته باشم. کمتر پیش می آید که این جماعت در حمایت از فیلمنامه‌ها منطبق با عدل و انصاف رفتار کنند.

*آیا به این فکر نکرده‌اید که ایده‌تان درباره سهراب را به یک سریال تلویزیونی بدل کنید شبیه تجربیاتی که مثلا درباره شهریار داشته‌ایم؟

فیلمنامه‌ای که برای سهراب نوشتم مرهون سالها تحقیق و بررسی و صحبتهای مداوم با مادرم و همچنین با خاله ام است. سعی کردم تمام اتفاقات کلیدی زندگی سهراب را در فیلمنامه وارد کنم تا قبل از همه اعضای خانواده اش که خودم هم یکی از آنها هستم بتوانند با کار ارتباط بگیرند. فیلمنامه‌ای که برای سهراب نوشتم خیلی زود هم پروانه ساخت گرفت ولی اینکه آن را به سریال تبدیل کنم نیاز دارد به یک بازنگری مجدد و اینکه چه تحولاتی را وارد فضای فیلمنامه کنم که به درد سریال بخورد به خصوص که زمان اتفاقات فیلمنامه خیلی متفاوت است با زمان فعلی و این خودش جزییات متفاوتی را می‌طلبد.

*نظرتان درباره کارگردانی شبیه به سهراب{علی قوی تن} که مشغول ساخت فیلمی درباره سهراب است چیست؟

من فکر میکنم سهراب یک هنرمند جهانی است و همه میتوانند درباره اش فیلم بسازند اما اگر این فیلمها با اطلاعات غلط ساخته شود یقینا با ناراحتی مخاطب و دوستداران سهراب مواجه خواهد شد. دوستی که مشغول ساخت فیلم سهراب است برای رسیدن به ویژگیهای شخصیتی سهراب نه سراغ من آمد و نه سراغ هیچ کدام از اقوام سهراب. سوالم این است که ایشان چگونه میتواند تصویرگر واقعی سیر و سلوک سهراب باشد؟ رمز و رموز سهراب را فقط از طریق افراد نزدیک به وی و مثلا خویشاوندان میتوان دریافت ولی ایشان سراغ ما نیامد. با این حال صبر میکنیم تا فیلمشان را بسازد و بعد نظر نهایی را خواهیم داد.

*به عنوان یک بازیگر-کارگردان حرفه‌ای موضعت نسبت به محصولات تلویزیون چیست؟

سریالهای همکاران را نگاه میکنم ولی ترجیح میدهم از سریال خاصی اسم نبرم که سوءتفاهم ایجاد نشود. انتقادی که به برخی سریالهای ایرانی دارم این است که همچنان سازندگانشان در دهه‌های قبل جامانده‌اند و مدام میخواهند با دیالوگ داستان را پیش ببرند و حواسشان به این نیست که با یک دکوپاژ مناسب و تنها در سکوت و با نمایش اکتهای رفتاری کاراکترها خیلی بهتر و بیشتر میتوان مقصود را متجلی کرد.




«سدّمعبر»⇔فریاد بی‌پشتوانگی جوانانی که آقازاده نیستند!

سینماروزان/ورتا چمانی: «سدمعبر» نشان داد که موفقیت فیلم قبلی محسن قرایی «خسته نباشید» که در یک همکاری مشترک با افشین هاشمی ساخته شده بود اتفاقی نبوده است.

قرایی کارگردانی است که آدمهای داستانش را می شناسد و از آن مهمتر اینکه توانایی تصویرسازی دقیق و کاملی از واکنش آدمها نسبت به بحران را دارد. این تصویرسازی هم چون کاملا متأثر از اجتماع بیرونی روایت می شود و نه منطبق با تصورات ذهنی کارگردان، وجهی رئالیستی به «سدمعبر» داده است.

«سدمعبر» نام سعید روستایی کارگردان «ابد…» را به عنوان سناریست دارد و به نظر می رسد درگیریهای پیاپی ای که کاراکتر اصلی تجربه می کند کاملا برآمده از علاقه سعید روستایی به ایجاد فضایی پرتنش در درام است اما مزیت کارگردانی قرایی آن است که نمی گذارد تصویرسازی تنش به نوعی پورنوگرافی شکنجه برسد.

دقیقا در همین روند است که کاراکتر اصلی فیلم مدام مجبور به درگیری و دست به یقه شدن با دیگران می شود اما این درگیریها به جای آن که حوصله سربر و تکرار مکررات شوند به تکه هایی خرد از پازلی بدل می شوند که بناست شخصیت اصلی فیلم و در مرتبه ای بالاتر طبقه گرفتاری که شخصیت به آن متعلق است را تصویرسازی کند.

گرفتاریهای مالی آدمیان روزگار معاصر در بسیاری از فیلمها و سریالها نمایش داده شده اما در «سدمعبر» این گرفتاری را در کنتراست با شعار «تلاش برای آدم بهتری شدن» می بینیم؛ شعاری که از خانواده تا میکروفن ها مدام از آن دم می زنند ولی در طرف مقابل رفاری کاملا متضاد با این شعار در دل اجتماع می بینیم.

نتیجه منطقی این تعارضات در سکانسی عرضه می شود که کاراکتر اصلی -با بازی درست و بی اغراقهای مرسوم حامد بهداد- در میانه بلواری در مرکز شهر و در برابر گلایه های خواهر و شوهرخواهرش که مدام از او می خواهند که به خیر و صلاح همسر فکر کند بی پشتوانه بودن خودش در اجتماع را فریاد می زند!!! پشتوانه در اینجا فقط به معنای داشتن یک موقعیت شغلی دارای حاشیه امنیت است و سرپناهی که مدام به واسطه آن مجبور نباشی غرولند بشنوی یعنی همان دردی که بخش عمده ای از جامعه جوان کشور از آن رنج می برند.

«سدمعبر» می تواند تصویری کامل از اوضاع امروز بیشتر از 70 درصد جوانان ایرانی را پیش روی مسئولان مملکتی بگذارد. 70 درصدی که به دلیل آقازاده نبودن و نداشتن مناسبات خاص، در حال له شدن میان چرخهای زبر مناسبات اقتصادی نادرستی هستند که باعث شده فقط 30 درصدجامعه رفاهی کامل داشته باشند و مابقی بخصوص جوانترها حتی نتوانند بعد از سالها کار کردن مالک خانه ای باشند که در آن زندگی می  کنند.

این تصویر می تواند بهترین آینه از اجتماع، پیش روی دولتمردانی باشد که مدام از کوشش برای حل مشکلات بدنه جامعه می گویند اما در عمل فقط و فقط اختلاف طبقاتی است که روزبروز بیشتر می شود و دردها را افزون می کند.