1

حمید نعمت‌الله که بیشترین سابقه همکاریش با تهیه‌کنندگان مطبوع سیستم بوده بیان داشت⇐در سینمای ایران تهیه‌کنندگانی حضور دارند که جایشان در ساختمان‌سازی و بیزنس‌های دیگر است!/مسئولان سینمایی ما آدمهای عوامی هستند؛ یک دوره مدیر خط تولید سایپا هستند و یک دوره هم به سینما می‌آیند!/یک کشور چگونه و تا کی باید معطل سوءاستفاده دوقطبی اصلاح‌طلب-اصولگرا از واقعیت باشد؟

سینماروزان: حمید نعمت الله کارگردانی که سال قبل عاشقانه «رگ خواب» را روی پرده داشت و امسال هم فیلمی به نام «شعله ور» را در مسیر اکران دارد کمتر پیش آمده که به انتقاد از مشکلات موجود در سینمای ایران بپردازد با این حال این کارگردان که بیشترین سابقه همکاریش با تهیه کنندگانی مطبوع سیستم بوده در گفتگو با «نقد سینما» هم از حضور تهیه کنندگان بی ربط به سینما گلایه کرده و هم از مدیرانی که شرایط حضور چنین تهیه کنندگانی را در سینما فراهم میکنند.

نعمت الله که بیش از همه با محمدرضا شفیعی تهیه کننده مطبوع مدیران تلویزیون و سعید سعدی تهیه کننده مطبوع ارگانها و نهادهای مختلف از فارابی تا انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری داشته درباره آفت حضور تهیه کنندگان بی ربط در سینمای ایران گفت: در سینمای ایران آدمهایی دارند کار میکنند که جایشان اینجا نیست؛ به ویژه در مورد تهیه‌کنندگان. اینها سرمایه‌گزارانی برای عرصه های مطمئن تر مثل ساختمان سازی، خرید و فروش دلار و انواع بیزنس های دیگر هستند که درصد اطمینان در آن خیلی بالاست و معمولا در آنها نیاز به ریسکهای پرخطر هست.

این کارگردان با اشاره به عیار کیفی پایین مدیران سینمایی گفت: مسئولان سینمایی ما متأسفانه آدمهای عوامی هستند. بندگان خدا یک دوره مدیر خط تولید سایپا و مدیرعامل ذوب آهن هستند و یک دوره هم منتقل میشوند به مدیریتهای فرهنگی و سینمایی. طبیعیست که متفکر نیستند و انتظاری هم از آنها نمیرود.

حمید نعمت الله با اشاره به رسوخ سیاسی بازی به سینمای ایران اظهار داشت: در سینما چیزهایی می بینیم که حقیقت ندارد. انگار همه داریم از واقعیت سوءاستفاده جناحی و حزبی می کنیم و هرچه به نفع ماست وجود دارد و هرچه به ضررمان است نمی‌بینیم. این اصرار به شدت عجیبی که در ایران روی دوقطبی اصلاح طلب-اصولگرا میشود به همه چیز کار دارد. سوال اینجاست که پس مردم ایران این وسط چه میشوند؟ و یک ملت و کشور با این جمعیت چگونه و تا کی باید معطل سوءاستفاده‌های این جریانها از واقعیت باشد؟




تحليل واپسگرايانه و البته گاف‌آلود رسانه اصلاح‌طلب⇐کمتر از ۵ درصد مخاطبان «جدايي» به تماشاي «اخراجيها» رفتند!!!

سينماروزان: در دوراني که عليرغم همه تبعيضها در تخصيص سالن و ارائه تبليغات، آثار مستقل سينماي ايران هم توانسته‌اند در کنار محصولات تجاري مخاطب جلب کنند و مخاطبان هم فارغ از دسته‌بندي‌هاي محفلي مي‌کوشند همه جور فيلمي را در سبد نمايش خود قرار دهند اينکه باز رسانه‌اي پيدا شود و تزهاي دو دهه قبل را درباره تقسيم بندي مخاطبان طرح کند جاي سوال دارد.

به گزارش سينماروزان رسانه اصلاح طلب «اعتماد» به تازگي با ارائه يادداشتي درباره لزوم تنوع در اکران نوروزي مدعي شده فقط کمتر از 5 درصد مخاطبان «جدايي» حاضر بوده‌اند به تماشاي «اخراجيها» بروند!! ادعايي که نه سندي درباره‌اش وجود دارد و نه ريشه استدلالي قوي دارد و شايد همه تصور نگارنده از طرح چنين ادعايي و تلاش براي تعميمش به روزگار معاصر دسته بندي‌هاي سياسي چپ و راست سنتي باشد که هر کدام فيلمي را مطبوع خود معرفي مي‌کنند.

مدعيان چنين تحليلي اگر فقط ساعتي را در دل مردم و مخاطبان سينمايي در نقاط مختلف ايران و نه فقط منطقه‌اي خاص از پايتخت بگذارنند قطعا خواهند دريافت که براي مخاطب، اول و آخر کيفيت محصول است که تعيين‌کننده اقبال است و نه توصيه‌هاي سران چپ و راست سنتي يا حتي محافلي که با ژست انتلکت، بودجه کار فرهنگي و راه‌اندازي گروه سينمايي خالي از مخاطب مي‌گيرند.

اين محافل و گعده‌ها مدتهاست حنايشان براي کف جامعه، رنگي ندارد و اگر بناست تحليلي درباره خواسته‌هاي مخاطب ارائه دهيم بهتر آن است که با حداقل آلودگي محفلي باشد. بماند که تحليلگر اين رسانه اصلاح‌طلب گافی هم داده درباره سقف پخش فقط یک فیلم از هر دفتر پخش و گويا خبر ندارد مدتهاست سقف پخش هر دفتر پخش در هر دوره اکران 2 فیلم است؛ روندی که در نظام نامه اکران97-98 هم بر آن تأکید شده!

متن تحليل «اعتماد» را بخوانيد:

پيش‌تر  به غلط‌ترين تصور جاري درباره پديده «پسند مخاطب» در سينماي خودمان پرداخته بوديم. چكيده‌اش اين بود كه تهيه‌كننده و پخش‌كننده نمونه‌اي سينماي ايران همچنان و مانند سال‌هاي دهه سي، «مردم» و سليقه آنها را از يك جنس و يكدست مي‌پندارد. در حالي كه در اين سال‌ها و دهه‌ها، طيف‌ها متنوعند و مثلا شايد در مجموع كمتر از پنج درصد از بيننده‌هاي فيلم «جدايي نادر از سيمين» در نوروز سال 90 حاضر باشند پا به سالن سينماي نمايش‌دهنده هر يك از سه قسمت «اخراجي‌ها» بگذارند.

حالا و در آستانه نوروز 97، اشاره به اين تبارهاي متفاوت سليقه نزد مخاطب، باز هم ضروري به چشم مي‌آيد. ضوابط مطرح شده براي انتخاب فيلم‌ها توسط شوراهاي مرتبط تنها دو دامنه را در بر مي‌گيرد: تلاش براي اكران فيلم «مناسب» براي اكران نوروزي و رعايت عدالت در اكران فقط يك فيلم{؟؟؟} از هر دفتر توزيع. اينها قبول و خيلي هم درست. اما بر سر آن تعبير «مناسب» جاي مكث و بحث وجود دارد.

در اين زمينه، تناسب، ويژگي مشخص يك فيلم نيست؛ بلكه تناسب را بايد در تركيب فيلم‌ها و گستردگي طيف و قشر و طبقه‌اي كه هر كدام به عنوان «مخاطب هدف» خود برگزيده‌اند، در نظر گرفت. وقتي فيلمي به قصد جذب مخاطب جوان طبقات عام ساخته شده باشد و فيلمي ديگر، بداند كه مي‌خواهد با روايت و دنيا و حتي تبليغاتش افرادي از طبقه اهل فرهنگ را درگير خود كند، ما به تدريج مي‌توانيم با كنار هم چيدن اين دو و انواع فيلم‌هاي ديگر با مخاطباني ديگر، به تركيب متناسب برسيم. بابت اينكه سينماي ايران عملا تفكيك ژانري مشخص ندارد، ناگزيريم با همين تفكيك طبقات و سليقه‌هاي مخاطب به چيدن سبد متنوع و به درد بخوري از محصولات سينمايي براي تعطيلات عيد برسيم؛ نه با «تقسيم غنائم» به شيوه تلاش براي راضي نگه داشتن همگان.




انتقاد رسانه اصلاح‌طلب از تظاهرات و جلوه‌گری‌های بی‌قاعده برخی هنرمندان در محرم⇐اگر برای باور خویش شرکت می‌کنید چه نیاز است به آفیش عکاس؟؟

سینماروزان: حضور هنرمندان در هیأتهای و تکایای مذهبی فی‌نفسه امری مثبت است اما در سالهای اخیر برخی از هنرمندان گرفتار آفت خودنمایی برای انتشار تصاویر و فیلمهای این حضور در شبکه‌های اجتماعی شده اند و کار به جایی رسیده که شماری از هنرمندان پیشتر عکاس و فیلمبردار برای خود آفیش می‌کنند تا دقایقی که در فلان هیأت هستند فیگورهای مکش مرگ مای عزاداریشان ثبت شود و نه جز آن.

این روند با انتقاد روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» مواجه شده که در یادداشتی با عنوان «آيين‌ها، افراد مشهور، ريا و تظاهر» به آن تاخته است.

متن یادداشت «اعتماد» را بخوانید:

محرم كه آمده است، بسياري از افراد كه هيچ گوشه‌اي از زندگي و عادات و منش‌هاي فردي و اجتماعي‌شان در ايام ديگر سال، نشاني از باورهاي مذهبي نداشته و نخواهد داشت، نمونه‌هايي از سوگ و مراسم اين ايام را در صفحات خود در شبكه‌هاي اجتماعي به اشتراك مي‌گذارند. مانند هر مناسبت تقويمي يا روز ديگر، به اين نوع واكنش‌هاي مقطعي و جرقه‌ها كه مي‌آيند و مي‌روند، عادت كرده‌ايم و آن را به منزله نوعي همسويي و همراهي با آنچه ميان مردم و در كوي و خيابان جريان دارد، مي‌گيريم. اما در امتداد اين رفتار، اتفاقي مي‌افتد و امسال به اوج خود رسيده كه ديگر مرزهاي همراهي همگاني را پشت سر گذاشته و آشكارا به دامنه رياكاري نزديك شده است.
در اقوال و احاديثي كه هم به واسطه همين منابر و مناسك و هم در طول سال‌هاي مدرسه، به بخشي از ناخودآگاه جمعي ما بدل شده و براي يادآوري‌شان حتي نياز به حافظه نداريم، بارها بر اينكه عمل خير خود را جار نزنيم و از آن براي نمايش نيكوكاري خويش بهره نبريم، تاكيد شده است.
اين امر به عنوان نكته‌اي انساني، آنچنان قابل درك به نظر مي‌رسد كه حتي نياز چنداني به تكرار آن تعاليم حس نمي‌شود. اما اگر محيط مجازي اين روزها و شب‌ها را نظري بيندازيد، با تصاوير پرشماري رو به رو مي‌شويد كه هر كسي از حضور خودش پاي ديگ‌هاي نذري پزان در هيات‌ها يا مراسم سينه زني و عزاداري در تكيه‌ها و مساجد، به اشتراك گذاشته است.
در دوراني كه بيت «بورياباف اگرچه بافنده ست/ نبرندش به كارگاه حرير» فراموش شده‌ترين ارجاع تاريخ شعر كهن فارسي است، بسياري عكس‌هاي متعلق به افراد مشهور يا مثلا مشهور حتي با دوربين حرفه‌اي و اسم و امضاي عكاس همراه است.
يعني مي‌توان گفت «آفيش»ي در كار بوده و براي ثبت حضور حضرات در مراسم، عكاس و دوربين خبر كرده‌اند. اين فرياد و نمود «من دارم در مراسم شركت مي‌كنم»، با وانمود و تظاهر، چه تفاوتي دارد؟
وقتي در آييني براي باور و احوال خويش شركت مي‌كنيم، چه احتياجي به اعلام تصويري و خبري، آن هم در اين مقياس و با اين كيفيت داريم؟ و اگر اين اعلام را مهم مي‌دانيم و براي عكس‌هايش، مي‌مانيم و مي‌ايستيم و عكاس صدا مي‌زنيم، آن خلوص و خلوت و نيت چه مي‌شود؟
در گوشه‌هايي از اين جلوه‌گري‌هاي بي‌قاعده كه گاه مرز حرمت به مقدسين و مقدسات را هم مي‌شكنند و ارايه مجموعه تصاوير اين آيين را با فلان جشن هنري و فرهنگي يكي مي‌پندارند و همه خندان و سرخوش رو به دوربين لبخند مي‌زنند و ژست مي‌گيرند، امسال به پديده‌اي برمي‌خوريم كه مي‌تواند از اوج‌هاي اين خودنمايي ناصواب به شمار ‌آيد: بسياري صفحات مجازي از حضور فلان و بهمان خواننده پاپ در مراسم دهه اول محرم و نوحه‌خواني آنها خبر مي‌زنند و عكس‌هايي با نورپردازي و «اديت» همانند كنسرت‌ها، ارايه مي‌دهند!
هرچند در ابعاد انتقادي، اينكه موج تازه فعالان موسيقي به جاي ترانه‌خواني، دارند روند مرثيه‌خواني را در آثارشان پياده مي‌كنند، نكته مطرحي است و انجام اين كار به منزله نوعي اقرار غيرحرفه‌اي، اما اينجا از اين مساله مي‌گذريم و بحث‌مان بر سر نكته ديگري است: اعلام پيشاپيش حضور اين افراد پشت ميكروفن هر هيات و محفل، عكس‌هايي كه گرفته و منتشر مي‌شود و ميزان آب و تابي كه به شرح ماوقع مي‌دهند، از اصالت اعتقادي چنين حركتي، چه برجاي مي‌گذارد؟
چه كسي مي‌تواند ادعا كند تاريخ اسلام مي‌داند يا «هياتي» بوده و هست؛ اما از نهان داشتن كارهاي نيك و كمك به فقرا چه ميان بزرگان دين و چه پيروان قرون و اعصار بعد، هيچ نشنيده و نخوانده است؟ و چگونه مي‌پنداريم محيط مجازي بابت اينكه ابزار جهان امروز است، از آداب ملموس سفارش شده در گذشته دين و عرف، دور مي‌ايستد؟
آن جلوه‌هاي تظاهر در انظار جماعت كه آن همه در احاديث و روايات نكوهش مي‌شد، به سادگي و به روشني حالا خود را در همين فضاي مجازي نشان مي‌دهد و خودنمايي ما را از به رخ كشيدن هر كاري كه در اين دهه كرده‌ايم، افشا مي‌كند.
همين يك حديث از پيامبر اسلام را باز بخوانيم و نسبت آن را با عادت امروز دوستان مشهور و مثلا مشهور و عكس‌هاي محرمي صفحات‌شان در شبكه‌هاي ارتباطي، بسنجيم. تكليف، روشن است: «رياكار چهار نشانه دارد: اول، هنگامي كه كسي نزد اوست به عبادت خدا حريص است. دوم، در تنهايي تنبل و بي‌حال است. سوم، در همه امورش به دنبال ستايش ديگران است و چهارم، با تمامي توان در نيكوكار جلوه دادن ظاهرش مي‌كوشد ».




بازیگر فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی بیان کرد⇐ تا توانستم برای روحاني رأي جمع كردم/ از تندروهاي اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا/در وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت!!/در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم

سینماروزان: هادی حجازی فر که بعد از سالها فعالیت در تئاتر با ایفای نقش احمد متوسلیان در درام مستندنمای «ایستاده در غبار» به مخاطبان معرفی شد، در فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که واقعه نگاری قتل موسی خیابانی بود در قالب کاراکتری عملگرا ظاهر شد که به دنبال رفتن،ریختن و زدن بود!!!

به گزارش سینماروزان حجازی فر که اخیرا هم درگیر همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در «پرواز به وقت شام» بود در گفتگو با «اعتماد» پیرامون اینکه آیا واهمه این را ندارد که با حضور در چنین آثاری چهره ای تیپیکال از او برای مخاطب به جای بماند بیان داشت: من شأن هنر را آنقدر بالا مي‌دانم كه برايم مهم نيست عامه مردم چه مي‌گويند. در حال حاضر هم مغضوب دو گروه سياسي هستم. سر وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت. حالا مي‌گوييم سرباز ضد شورش را اگر رها كنيد، نابود مي‌كند و اصلا كارش همين است اما خشونتي كه يك آدم معمولي نسبت به جوان ١٨ ساله هموطنش از هر دو طرف اعمال مي‌كند، چه توجيهي دارد؟ بسيجي با غير بسيجي. به خدا اينها ترسناك است!

وی ادامه داد: جواني كه با هر تفكري مادري دارد و انتظارش را مي‌كشد. او هم هموطن من است، همان كه الان گوشه‌اي گيرش آورده‌ايم و كتكش مي‌زنيم. نه سرباز ضد شورش. من دارم كتكش مي‌زنم. من مي‌ترسم از اين دور شدن‌ها. از اين عصبانيت‌هاي دو طرفه. از اختلافي كه به نفرت تبديل شود. مي‌دانيد زيباترين تصويري كه در انتخابات اين دوره رياست‌جمهوري ديدم، چيست؟ تصويري بود كه دو نفر دست در گردن هم انداخته‌اند و يكي عكس رييسي را در دست داشت و ديگري عكس روحاني را. با وجود اينكه تا توانستم به نفع آقاي روحاني راي جمع كردم، اما از ديدن اين تصوير كيف كردم. اينكه آدم‌ها با وجود اختلاف كنار هم بمانند. متاسفانه وقتي اصول تيز مي‌شود، آدم‌ها زخم مي‌خورند و با هم درگير مي‌شوند. وقتي پاي نسبت خوني و رفاقت وسط مي‌آيد، بايد سياست كمرنگ شود. به همين خاطر من عاشق اتفاقات ملي‌ام.

این بازیگر افزود: يك بار هم مطلبي نوشتم كه ما در عزاهاي ملي، متفرق‌تريم اما در شادي ملي خيلي متحد مي‌شويم. من چهره‌هاي معتدل را از هر دو طرف دوست دارم. با اينكه به وضوح طرفدار اصلاحاتم اما از تندروهاي جبهه اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا.

هادی حجازی فر با اشاره به افراط و تفریطهای سیاسی بیان داشت: ‌اي كاش روزي برسد كه بتوانيم همه‌چيز را درست تشخيص دهيم. لازمه اين تشخيص درست هم داشتن معيار است، تا معيار درستي از هر دو طرف نداشته باشي، نمي‌تواني به تشخيص برسي. يادمان نرود قبل از هر چيزي يك كشور و نظام مستقر وجود دارد كه حاصل خون هزاران شهيد است. هيچ‌ كس نمي‌تواند منكر اين مساله شود. من از سوءاستفاده كردن از خون‌هاي ريخته شده ناراحتم اما نمي‌توانيم و هرگز نبايد آنها را منكر شويم. فيلم سياسي ساختن و بازي كردن بالاخره عواقبي هم دارد و طبيعي است كه از هر دو طرف مورد فشار قرار بگيري. آرزو مي‌كنم روزي برسد كه تنها حركت سياسي ما راي دادن باشد. همچنان معتقدم هنر و ادبيات مي‌تواند دنيا را نجات دهد و دغدغه‌ام هم همين است. مي‌گويم كاش سياسي نباشيم اما نصف حرف‌هايم سياسي شد. خودم مثال نقض حرف‌هايم شدم. خب من عاشق اين كشورم. در تمام انتخابات‌ها شركت كرده‌ام. در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم. انتقاد بيمه حوادث اين كشور و حكومت است.

این بازیگر با میانه رو خطاب کردن خود تأکید کرد: تا زماني كه چيزي را باور نداشته باشم انجامش نمي‌دهم. من در زندگي‌ام مجموعه عجيبي از اصلاح‌طلبي و اصولگرايي‌ام. سعي مي‌كنم وسط بايستم، نه به اين خاطر كه همه را داشته باشم، نه! در انتخابات رياست‌جمهوري هم علني موضع‌گيري كردم و خيلي از طرفدارانم ناراحت شدند اما چيزي كه از نظرم حق است، مي‌گويم. من به همه فيلم‌هايي كه در آنها بازي كردم اعتقاد دارم. حتي فيلمي كه درباره سوريه ساخته مي‌شود و از اين فيلم هم دفاع مي‌كنم. واقعيت اين است كه امريكا ما را دوست ندارد، نه تنها ما، بلكه همه كشورهايي كه در جهان سوم جاي مي‌گيرند را دوست ندارد. شايد بخشي از اين نگاه از تفكرات چپي‌ام ناشي شود كه انگار وارد ژن همه ما شده است. ليبرال‌ترين آدم‌ها هم وقتي از كاخ سفيد صداهاي نامربوط مي‌شنوند رگ گردن‌شان بيرون مي‌زند. باور كنيد پرسشنامه دست‌شان بدهي و اسم نخواهي اسم چگوارا و كاسترو و سيمون بوليوار و… هنوز تيك خواهد خورد در محبوبيت.




ادعای مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس: تفکر چپ، کلاه گشادی بر سر سینما و جشنواره امسال گذاشت⇔محصول متبوع این مدیرعامل «ماه گرفتگی» نیز از آثار حاضر در جشنواره امسال بود!

سینماروزان: در کوران نقدهایی که به جشنواره سی و پنجم فیلم فجر حتی از بازیگران و کارگردانانی که آثارشان به کمدی ناخواسته بدل شده بود و اسباب خنده مخاطبان را موجب شد، وارد می شود حالا محمدحسین نیرومند مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نیز در یادداشتی با عنوان «کلاه گشاد بر سر متولیان سینمای ایران» که در «کیهان» منتشر شده به انتقاد از آثار حاضر در جشنواره پرداخته است.

به گزارش سینماروزان جالب اینجاست که نیرومند بخش عمده آثار امسال جشنواره را حاصل غلبه تفکر چپ بر سینما دانسته و این را هم گفته که این تفکر کلاه گشادی بر سر سینمای ایران گذاشته است.

این اظهارنظر در حالی بیان شده که فیلم ضدفتنه «ماه گرفتگی» که بودجه تولیدش توسط انجمن متبوع نیرومند تأمین شده بود نیز از آثار حاضر در جشنواره بوده ولی نیرومند ابدا درباره کیفیت این فیلم و چرایی بی توجهی مخاطبان به آن سخن نگفته است.

متن کامل یادداشت محمدحسین نیرومند را یا این توضیح بخوانید که برخلاف تصور ایشان ژانری به نام اجتماعی در هیچ فرهنگ سینمایی معتبری وجود ندارد؛ ما می توانیم از وسترن، اکشن، جنایی، نوآر، ماجرایی، ترسناک، رمانس و ملودرام به عنوان ژانر یاد کنیم و استفاده از واژه ژانر اجتماعی یک غلط کامل است:

کلاه گشاد بر سر متولیان سینمایی کشور!

از 44 فیلم به نمایش درآمده در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر، حدود 26 فیلم در ژانر یا گونه ملودرام اجتماعی قرار دارد. بنابر این می‌توان درام اجتماعی را ژانر رسمی سینمای ایران تلقی کرد، اما ویژگی‌های این ژانر چیست که این گونه سینماگران کشور ما به آن اقبال نشان می‌دهند؟ مهم‌ترین ویژگی‌های سینمای اجتماعی عبارتند از:
– ژانر محبوب منتقدان، جشنواره‌های خارجی و داوران.
– تصویرگر زندگی طبقه فرودست یا متوسط
– بازتاب تاثیر رخدادهای عمده سیاسی یا اجتماعی بر زندگی و روابط انسان‌ها
– نوعی بیان غیرنمایشی بر جنبه‌های واقع‌گرایانه
– مکان‌های واقعی برای فیلمبرداری با نابازیگران
– تاکید بر واقعیت «رئالیسم» یا واقع نمایی
– احتراز از خلق قهرمان
– اجرای دوربین روی دست
– رفتن به مکان‌های فیلمبرداری واقعی عمدتا نقاط فقیرنشین شهرهای بزرگ
– فشرده‌سازی روایت به مدت زمانی محدود
– نقد اجتماعی به واسطه نفوذ تفکر چپ در جامعه هنری که هنر را وسیله‌ای برای بیان معضلات اجتماعی می‌پندارند
– و ژانری که قابلیت اعتراضی دارد.
با نگاهی به فیلم‌های جشنواره سی وپنجم به نظر می‌رسد ژانر اجتماعی یا بهتر است بگوییم ژانر رسمی سینمای ایران را باید این گونه توصیف کرد:
سینمای شبه‌اجتماعی، واقع‌گرایی و رئالیسم افراطی، بازنمایی تغلیظ شده، نگاه ژورنالیستی به مناسبات اجتماعی، مضامین تلخ و نا امیدکننده، نقد سیاسی اجتماعی کم‌مایه، بیان هنجارهایی که به واقعیت جامعه ایرانی مربوط نیست. بیان دغدغه‌های شخصی با ارزش‌ها و ضد ارزش‌هایی که دغدغه جامعه نبوده یا در گروه‌های حداقلی مطرح می‌باشد و سر انجام کپی‌های خام دستانه از سینمای اصغر فرهادی!
نگاه هیئت انتخاب جشنواره سی و پنجم با گزینش 26 فیلم در این ژانر و نیز توجه داوران جشنواره امسال با انتخاب فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء»  و حتی سال گذشته با انتخاب فیلم «ابد و یک روز» از یک سو و سهم بالای این گونه آثار در سبد سینمایی کشور که وظیفه نظارت بر آن در شورای پروانه ساخت وزارت ارشاد است از سوی دیگر نشان می‌دهد که اولویت و هدف‌گذاری سینمای کشور بر تولید هرچه بیشتر این ژانر متمرکز شده است. در این صورت و براساس واقعیت‌های پیش گفته می‌توان نتیجه گرفت که:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته یا ناخواسته با دامن زدن به تولیدات شبه‌اجتماعی، مشوق فیلم‌هایی می‌شود که باورهای فرهنگی و دینی جامعه را مورد هجوم قرار می‌دهند، فضای تلخ و یأس‌آلود این‌گونه آثار، تصویری ناامید‌کننده از آینده کشور ارائه می‌دهند، سبد سینمای کشور را از سایر ژانرهای سینمایی و مردم‌پسند محروم می‌کنند و سرانجام اقتصاد سینمای ایران را ورشکسته می‌کنند که این همان کلاه گشادی است که تفکر چپ بر سر متولیان سینمایی کشور گذاشته است!