1

عذرخواهی رسمی مدیرمسئول “یالثارات” به‌خاطر انتشار مقاله “…آلبالوهای جنسی…”

سینماژورنال: بالاخره بعد از چند هفته کشمکش و حاشیه سازی مدیرمسئول نشریه “یالثارات” بابت مطالب حاشیه ساز اخیر این نشریه رسما عذرخواهی کرد.

به گزارش سینماژورنال البته که این عذرخواهی نه به خاطر ماجرای تیتر جنجالی این نشریه در باب جشن حافظ بلکه به خاطر انتشار مطلبی است با عنوان “…آلبالوهای جنسی…” که تصویری عجیب از پشت صحنه سینمای ایران ارائه می داد.

متن عذرخواهی عبدالحمید محتشم را بخوانید:

امروزه روز، در شرایطی هستیم که هیچ ملاحظه‌ای موجب چشم بستن بر فساد سرریز شده در عرصه سینما و فیلمسازی نیست بلکه به عکس، تقلای بیهوده و جد جهد حامیان فساد در سینما، بیش از گذشته حساسیت برانگیز و به تبع ان مقابله برانگیز شده و قطع ریشه‌های فاسد و مجازات مشروع مفسدان را ایجاب خواهد کرد.

در این فرآیند طولانی اما ضروری، اگر چه شأنیت برخورد با دستگاه قضاست قانوناً اما مقابله انقلابی گسترده همچنان اصل است و این محاکم قضایی هستند که می‌توانند در این مقابله سهیم و در صورت احراز لیاقت و اهتمام لازم، ایفاگر نقش اول باشند. کارکرد سینمای کنونی، جز مواردی استثنایی، مصداق تباهی و به هلاکت کشاندن نسل است و طبعاً حکم آن از دیدگاه مبانی مکتب واضح است و آشکار. و همگی مکتب باوران انقلابی، در قبال احکام مسلم شرعی مکلف و مسئولند و قطعاً در زمره چنین افرادی، هستند کسانی که با پذیرش پرداخت هزینه لازم، در افشا و تنبیه سرپنجه‌های فساد تردید نکنند؛ چرا که وزانت انقلاب و آبروی نظام اسلامی، بازیچه مفت و رایگان نااهلان نیست.

اینجانب به عنوان مسئول نشریه صریحاً اقرار دارم، اشتباه کرده‌ام در انتشار مقاله‌ای با عنوان «سونامی آلبالوهای جنسی چگونه به سینما آمد» در صفحه ادب و هنر یالثارات مورخ 95/06/10. هر چند این اشتباه در خروج از کلی گویی و صرفاً منحصر در برخی جملات آن مقال بوده باشد. زیرا شأن ذاتی نظام مقدس جمهوری اسلامی، بسی برتر و منزه‌تر از آن است که در فضای آن، نشریه‌ای از خط قرمز حیای نوشتاری-ولو اندک-عدول کند، هر چند انگیزه‌اش هشدار نسبت به ورطه عفونت بار زشتی فساد سر ریزه شده و نهی از منکر باشد. چه آنکه بیان هر واقعیتی، الزاماً مطابق حیا و شرم نیست.

نکته مهم در این میان، اما آنکه، لازمه این اقرار و اعتراف، بدهکاری و عذرخواهی به احدی جز دستگاه قضای نظام اسلامی نیست؛ زیرا مقاله موصوف هرگز متعرض هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نشده اما در عین حال هر کس گمان می‌کند در آن مقال تعرضی به وجهه و آبروی او روا شده، شرعاً و قانوناً مجاز به طرح شکایت و اقامه دعواست، اگر چه قصاص قبل از جنایت و هوچی‌گری محفلی و رسانه‌ای با اغراض خاص نه مفید است و نه مؤثر که در همه حال نکوهیده و جز دفع فاسد به افسد نیست.

قابل تذکر است خطایی که ذکر آن رفت، در عین حال احیاناً در مقایسه با کسانی که به رغم مسئولیت در این عرصه، ‌به جای نهی از منکر، تبلیغ منکر می‌کنند و هم آنهایی که آگاهی به منکر دارند، و نهی آنان مؤثر و مفید خواهد افتاد اما نگرانند مبادا بر دامن کبریاشان گردی نشیند و حتی آحاد مردمانی که همه روزه صدای تظلم خواهی به جان آمدگان از فساد اجباری را می‌شنوند، اما خم به ابرو نمی‌آورند. باید گفت: این خطا از صد صواب اولی‌تر است. چه آنکه قاعدان عافیت طلب، اساسا ورودی در این وادی ندارند تا لازم باشد غبار ره بنشانند.

و کلام آخر آنکه دایره تحمل و نجابت حتما محدود به حدی معین است و رد ستمگری در تعاملات اجتماعی در همه حال مقرون بر نفی ستم‌ پذیری است.




برآمده از یادداشت امیر قادری بر “فروشنده”⇐ از “درباره الی…” به بعد، فرهادی، عکس ثابت خودش را به جریانات سیاسی فروخت و پذیرفت که پرچم یک گروه باشد

سینماژورنال: امیر قادری روزنامه نگار و منتقد سینما که مدیریت سایه “کافه سینما” را برعهده دارد در بخشی از یادداشت بلندبالایی که بر “فروشنده” اصغر فرهادی نوشته اشاره جالبی داشته است به تغییر مسیر فیلمسازی این کارگردان بعد از موفقیت “درباره الی”!

به گزارش سینماژورنال در این بخش از نقد 6 بندی قادری که به نظر می‌رسد می‌تواند ناظری باشد به رفتار فرهادی در قبال حواشی اخیری که پیرامون “فروشنده” و “یالثارات” پیش آمده به این مسأله اشاره شده که تبدیل شدن فرهادی به نمادی از یک جریان سیاسی خاص جلوی پیشرفت او را گرفت.

متن کامل یادداشت قادری را بخوانید:

ماکارونی خوشمزه و چادر سیاه

1- خود فیلم مهم “فروشنده” است یا حواشی‌اش؟ قرار است نقد فیلم بنویسیم یا رفع سوءتفاهم کنیم؟ این نوشته چه قدرش ممکن است به سینما مربوط باشد؟ یا به سیاست؟ یا حتی به اجتماع؟ چه قدر، از زمان “درباره الی…”؟ مسئله‌اش هم خود اصغر فرهادی است. مسیری که انتخاب کرد تا در آن رشد کند. قبل‌اش فکر می‌کردم در این مسیر، قربانی سینماست. حالا می‌بینم متاسفانه خودش شده است.

2- بحث‌ای در این نیست که “فروشنده” از خیلی از محصولات سالانه سینمای ما بهتر است. چه به لحاظ فیلمنامه، و چه استانداردهای تولید. اما فرهادی استعداد بزرگ سینمای ما بود. “درباره الی…” را برای اولین بار بهمن سال 87 دیدم. قبل‌اش، و از زمان “شهر زیبا”، با هم سلام و علیک و نشست و برخاست داشتیم. و فیلم به فیلم، دیده بودم که چطور پیشرفت می‌کند. ایرادی که به فیلم قبلی‌اش گرفته می‌شد، نه فقط در فیلم بعدی‌اش نبود، که همان نقطه ضعف، مثلا در ریتم یا بازی بازیگران، به نقطه قوت فیلم بعدی‌اش تبدیل می‌شد. با این وجود شب اولین اکران “درباره الی…” تکان خوردیم. غیرمنتظره بود. یادم هست روزنامه را که داشت می‌رفت زیر چاپ، نگه داشتم تا همان شب بنویسم که “درباره الی…” بهترین فیلم سال 1387 سینمای ایران نیست، یکی از بهترین فیلم‌ها در مقیاس سال 2008 سینمای دنیاست. تعریفی که لااقل در همه دوران نقد نوشتن تا امروز، برای فیلم ایرانی دیگری به ذهن‌ام نرسیده. گذر زمان درباره آن فیلم و این فیلمساز، نشان داد که حق با من بود.

3- اما آن چه را که باید از مسیر فرهادی، این جا بنویسم، می‌گذارم برای بخش آخر مقاله. الان قطع می‌کنیم به زمان حال. به فیلم “فروشنده”. که به هر حال بهانه نوشتن این یادداشت است. با تصاویر پیش‌پاافتاده آغازین‌اش از تشک خواب زن و مرد زیر دیوار ترک خورده خانه زوج اصلی داستان. و یک مقدمه بسیار طولانی حوصله‌سربر، برای کاشتن اطلاعات مورد نظر فیلمساز در دل قصه. پیش بردن فیلم به شیوه جدول کلمات متقاطع تا به نتیجه مورد نظر فیلمساز برسد. در قصه‌ها، این “شخصیت”‌ها هستند که بار سنگین نگاه نویسنده/مهندس کار را، از دوش تماشاگر برمی‌دارند. در داستان‌های خوب و فیلم‌های خوب، به نظرمان می‌رسد این شخصیت‌های قصه هستند که ماجرا را جلو می‌برند و نه ذهن نویسنده. (در شاهکارها، واقعا همین طوری است!) اما در فیلم‌های فرهادی، از “جدایی” به بعد، این شخصیت‌ها مثل موجودات مفلوکی هستند، در ذهن و دست خالق قاهر، که برای رسیدن به نتیجه نهایی، این ور و آن ور پرده، دست و پا می‌زنند؛ تا این که بالاخره کاراکتر، و البته بیننده، در سکانس‌های “بازجو”یی آخر، گیر بیفتد! (فیلم‌های اخیر فرهادی را که می‌بینم، یاد ارسن ولز/ هری لایم شاهکار “مرد سوم” می‌افتم. جایی که از بالای چرخ و فلک، به مردم روی زمین به عنوان چند نقطه کوچولو نگاه می‌کرد –که سوژه کارش بودند و از آن جا برایش مثل نقطه به نظر می‌رسیدند.) در فروشنده چون تعداد شخصیت‌های داستان زیاد نیست (زن قصه به کنار، عملا دو تا شخصیت داریم)، فرهادی برای این که بتواند به زمان لازم برای کاشتن نشانه‌ها و اطلاعات مورد نظرش دست پیدا کند، اجرای تئاتر “مرگ یک فروشنده” آرتور میلر را به ماجرا اضافه می‌کند، که ربط درستی به خط اصلی قصه پیدا نمی‌کند. و تعدادی نما و سکانس از بچه‌های گروه تئاتر و بچه‌های مدرسه شهاب حسینی؛ همان ماجرای فیلم “گاو” و این‌ها. [شاید به همین دلیل است که مجموعه سکانس‌های مربوط به این دو بخش، یعنی مراوده گروه تئاتر و همچنین بچه‌های سرکلاس مدرسه، ضعیف‌ترین بخش‌های فیلم را تشکیل می‌دهند] تا بتواند در لا و لوی این‌ها، نشانه‌هایی را که می‌خواهد در فیلم بکارد، از پیش چشم تماشاگر گم کند و بدنه داستان حجیم‌تر شود. اما خوب که نگاه می‌کنی، همه چیز برای رسیدن به نیم ساعت پایانی است. همه چیز «چیده» شده، زیر نگاه خالق قاهر، تا به نقطه نهایی برسد. این که این روزها همه دارند گیر می‌دهند به ریزه‌کاری‌ها و گاف‌های داستان “فروشنده”، به همین خاطر است. چون که همین پیچ‌های روایتی، در دل جدول کلمات متقاطع مذکور، بیشترین چیزی است که فیلم در اختیارشان می‌گذارد. اما الان، نوشتن درباره این گاف‌ها -که چرا فلان شخص در فلان لحظه، فلان حرکت غیرمنطقی را انجام داده، تنها به این دلیل که در نیم ساعت پایانی، منجر به فلان کنش تاثیرگذار شود- بحث ما نیست. فیلم یک مشکل بسیار بزرگ‌تر دارد. این بار چیزی که فرهادی برای رسیدن به غافلگیری‌ها (و نه ابهام‌ها)ی نهایی، از مای تماشاگر پنهان می‌کند، بخش اصلی داستان است. شما نمی‌توانی با «کنار گذاشتن»، داستانی را که در ذات خودش و در ذهن نویسنده، ابهام ندارد، مدرن کنی.

مثال بزنم. در “درباره الی…” سرنوشت الی/ترانه علیدوستی را نمی‌دیدیم. رفته یا غرق شده؟ معلوم نیست. و این نه یک پنهان‌کاری از سوی نویسنده برای ضربه زدن به تماشاگر در یک سوم پایانی قصه، که یک نطقه ابهام “واقعی” و هنرمندانه بود. تماشاگر آن جا نبود، برای این که نباید می‌بود. حذف این لحظه از ماجرا، انگیزه‌ها و کنش‌های دیگر شخصیت‌های داستان را پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌کرد. اگر الی مرده باشد، آن‌ها از قانون می‌ترسند، اما اگر الی نمرده باشد چه؟ حالا آن‌ها با درون خودشان رو به رو شده‌اند. با نسبت اخلاقی که واقعا با دخترک قصه برقرار کرده‌اند. عدم اطلاع ما از سرنوشت الی، لااقل تا اواخر داستان، که بعد هم درباره‌اش مطمئن نمی‌شویم، ابهامی را به قصه تحمیل می‌کند که تاثیرش را بالاتر می‌برد.
در فیلم‌های بعدی فرهادی، از جمله “فروشنده”، اما ما با پنهان‌کاری و دزدیدن اطلاعات مواجه هستیم که با ذات داستان ناهمساز است. برخلاف آن چه در نگاه اول به نظر می‌رسد، ابهامی در مورد شخصیت‌ها در کار نیست. (شخصیت شهاب حسینی، باید «به مرور» گاو شود)، پس دزدیده شدن سکانس حمام از بیننده، نه فقط همه چیز را به هم می‌ریزد، و از لحاظ قاعده‌ای که نویسنده با تماشاگر گذاشته، یک جور کلاهبرداری دراماتیک است؛ بلکه نشان از بی‌مسئولیتی خالق اثر هم دارد. ما نمی‌دانیم مرد در حمام کاری کرده یا نه، پس نمی‌توانیم درباره واکنش‌های شخصیت اصلی قصه، نظری داشته باشیم. این فرق دارد با مورد “درباره الی…”، که سوال اصلی را مطرح می‌کند: اگر قانون اجتماع درباره مسئولیت مرگ الی و ترس از رو به رو شدن با نامزد دختر نبود، واکنش شخصیت‌ها به نبود الی، چه فرقی می‌کرد؟ در “فروشنده” اما اتفاق افتادن یا نیفتادن تجاوز در داستان، مسیر قصه و نگاه تماشاگر را عوض خواهد کرد. در یک داستان معمایی-جنایی شبیه این، تماشاگر باید از لحظه حذف شده مطلع باشد، تا بتواند درباره شخصیت اصلی قصه “قضاوت” کند. فرهادی از نسبی‌گرایی و عدم قضاوت و گفتگو و پایان باز می‌گوید، در حالی که در نگاه غالب و قاهر او در فیلم‌های اخیرش هیچ کدام از این‌ مفاهیم با فرم‌های داستانی‌شان، محلی از اعراب ندارد. او به عنوان نویسنده، تصمیم‌اش را درباره شخصیت‌ها گرفته، و در چنین داستان جنایی و معمایی، ابهام به زور تحمیل شده به داستانی که ذاتا چندان مدرن نیست، تنها بی‌مسئولیتی نویسنده برای برعهده نگرفتن و نمایش ندادن نتیجه نهایی اقدام شخصیت‌هایش را می‌رساند. چرا شهاب حسینی کار را تمام نکرد؟ اگر در حمام اتفاقی افتاده حق‌اش بود؟ اگر نیفتاده حق‌اش نبود؟ مدرن بودن و نسبی شدن، باید در نگاه نویسنده و ذات داستان باشد، نه به زور پنهان کردن اطلاعات از تماشاگر و تمام کردن فیلم، قبل از پایان داستان.

4- به این اضافه کنید که فرهادی در مقام یک روشنفکر، چیزی به دنیای پیشینیان‌اش در سنت روشنفکری ایرانی اضافه نمی‌کند. همان نمایش بیل مکانیکی در ابتدای “فروشنده”، که شهر را حفر می‌کند تا ساختمان‌های تازه‌ای بسازد، و این که: این وسط انسانیت چه می‌شود و انسان واقعا مدرن نشده ایرانی، چرا باید این تغییر را تحمل کند و این حرف‌ها. همان نگاه نابالغانه‌ای که در سال‌های دهه 1340، با ساخت فیلم‌هایی مثل “خشت و آینه” و “گاو”، مانعی در مسیر پیشرفت و گسترش طبقه متوسط شهری ایران ایجاد کرد و پس از مدتی، رنگ و بوی نگاه خاصی از مذهب را هم به خودش زد. روشنفکری سنتی ایران، عوض این که به شکل گرفتن طبقه متوسط در کشور کمک کند، همواره در بزنگاه‌های این تغییر و گسترش جامعه شهری، ایده‌های محافظه‌کارانه خودش را رو کرده است. از جمله این که: «حالا زود است، و اگر شهرها مدرن شوند، آن وقتی شهروندان سنتی مانده را چه کنیم.» و این که: «حالا صبر کنیم تا همه در ذات مدرن و شهری شوند تا بعد، و گرنه نتیجه این گسترش و پیشرفت، فساد خواهد بود.» بعد هم که معمولا نتیجه‌گیری می‌شود: «تا آن موقع، عوض گسترش آگاهی و توسعه امکانات و ایجاد فرصت مالکیت خصوصی برای طبقه متوسط شهری و دادن جسارت به آن‌ها برای رویارویی بالغانه با مشکلات رشد، بگیرید بنشینید و به صحبت‌ها و فتواهای ما صاحبان امکانات، درباره گسترش فساد در شهر، و پاکی مثلا روستا گوش کنید. مدام به عقب برگردید، و با «ریشه»های‌تان آشتی کنید.» و از این قبیل. مثل همیشه، پاک کردن صورت مسئله، عوض تعمیر. فرهادی هم، همین نگاه سالیان سال را در “فروشنده” دنبال می‌کند، با نماهای آن تشک دونفره زیر آن دیوار ترک خورده، و مردی که بلد نیست کراوات‌اش را ببندد. هی می‌بندد و دوباره باز می‌کند. نشانه‌ها برای‌تان آشنا نیست؟ فقط مربوط به فیلم‌های مهم جریان ظاهرا روشنفکری ایران نمی‌شود. در سریال‌های شبانه سیما هم می‌شود دیدش. و جالب این که پس از دهه 1340، این نگاه واپس‌گرایانه در سینمای ما، حالا باز دارد از سوی جریان روشنفکری سنتی ما، در دهه 1390 جان می‌گیرد و تبلیغ می‌شود. دوباره در مسیر عقب انداختن مسیر شکل‌گیری طبقه متوسط شهری. و به همین خاطر از سوی بخش‌هایی از قدرت حاکم تایید می‌شود. آن هم در یکی از بزنگاه‌هایی که طبقه متوسط دوباره متولد می‌شود. فرق‌اش این است که حالا یک بار تجربه‌اش کرده‌ایم. موانع را می‌شناسیم!

5- خب؛ حالا رسیدیم به نقطه مورد نظر. آن بخشی که در بند شماره 2، از روی آن پریدیم و حالا در مسیر نوشته شدن این یادداشت، و پس از گفتن این حرف‌ها، بهتر می‌توانیم به آن بپردازیم. مسیری که اصغر فرهادی بعد از “درباره الی…” طی کرد. مسیر فیلمساز هم مثل فیلم‌هایش، باز مسیر معمول روشنفکری سنتی ایران در دهه‌های گذشته بود. البته با شدت و غلظت بیشتر. گفتیم که فرهادی در فیلم‌ها و مصاحبه‌هایش از نسبیت، پایان باز، عدم قضاوت و اهمیت گفتگو حرف می‌زند. و این دقیقا همان چیزی است که در فیلم‌هایش خبری از آن نیست، و این البته مشکلی ندارد. درباره خیلی از فیلمسازها همین طور است. فقط حرف‌اش را نمی‌زنند. اما اصغر فرهادی چه به عنوان یک فیلمساز و چه به مقام روشنفکر، اشتباه بزرگ‌تری مرتکب شد. از “درباره الی…” به بعد، او عکس ثابت خودش را به جریان‌های سیاسی فروخت. پذیرفت که پرچم یک گروه باشد. و عکس و پرچم هم که قرار نیست تغییر کنند. اصلا نباید تغییر کنند. به همین خاطر عوض این که خودش را، چه در محضر خودش و چه دیگران، در معرض نقد و گفتگو قرار دهد، ارتقا بدهد یا خطر کند؛ در حفظ آن عکس و پرچم کوشید. خواست، گیرم هماهنگ شده با قدرت، نماد یک قبیله باشد. پس در همه این سال‌ها عوض پیشرفت در کارش بعد از “درباره الی…”، حواس‌اش رفت به این که با کی بنشیند، کجا بنشیند، کجا ننشیند، کجا از مایکل بارکر رییس سونی تشکر کند و کجا از ملت ایران. کجا عکس بگیرد، کجا نگیرد. کی نامه بدهد. چه روزی بدهد. برای چه کسی بدهد. برای چه کسی ندهد. اجازه داد که جریان‌های سیاسی، منتقد فیلمش را بکنند دشمن ملت ایران و موافق فیلمش را حامی فلان گروه. رفت سراغ این که با کدام خبرنگار، چه جور مصاحبه‌ای بکند. کدام‌اش خارجی باشد و کدام داخلی. یعنی درست دورترین جا از نقد و گفتگو ایستاد. روشنفکری سنتی ایران هم، طبق معمول، جای این که از گفتگو دفاع کند، از تصویر ثابت دفاع کرد، عوض این که نگاهش را گسترده‌تر کند، سراغ حفظ قبیله رفت، و فرهادی هم به تشخیص خودش، خواست ابزار دست این جریان باشد. او دیگر گفتگو نکرد، پیش از بازجویی، با انگشت نشان داد و متهم کرد. این است که نه تنها در مسیر نوشتن داستان، این طور پسرفت داشت، که به لحاظ بصری هم درجا زد. شرایط تولید بهتر شده، اما ویژگی‌های بصری فیلم در حد “درباره الی…” هم نیست. بله ما هم در این مدل فیلم دوست داریم کارگردانی دیده نشود، اما قرار نیست تلاش برای رسیدن به این نقطه، کمبود سلیقه بصری و اتمسفر سینمایی فیلم را هم جبران کند.

6- فروشنده اما نسبت به چند ساخته اخیر فیلمساز، چند لحظه امیدبخش دارد. باشد که از دوران بازجویی‌های سابق و داستانگوی قاهر فاقد انعطاف فعلی فاصله بگیریم. بازی خوب شهاب حسینی، و مهارت فرهادی در تعیین مسیر زاویه دید سوم شخص در مسیر روایت داستان به کنار، منظورم دو لحظه انسانی است که نمونه‌اش را در فیلم‌های قبلی فیلمساز تماشا نکرده‌ایم. یکی سکانس خوب و چالش‌برانگیز تصمیم برای لذت بردن یا نبردن از ماکارونی خوشمزه سر میز (ما بودیم، می‌خوردیم یا نه؟)، و بعدی [توجه: خطر اسپویل داستان] لحظه ورود همسر پیرمرد با چادر سیاه، که در برابر دوربین باز می‌شود و همسر له شده‌اش را، پس از “وسوسه”، در آغوش می‌گیرد. برای ما، ساختن، و نه انهدام، طبقه متوسط شهری، از همین جا، و از همین لحظه، آغاز می‌شود.

فیلم بعدی اصغر را، به همین دلیل، با علاقه و انتظار خواهم دید.

 

امیر قادری
امیر قادری



در یادداشت سراسر انتقاد حجت‌الاسلام زائری بیان شد⇐نشریه “یالثارات” به جبهه انقلاب و متدینین ضربه زد/این صدای حوزه نیست

سینماژورنال: حجت الاسلام محمدرضا زائری از چهره‌های فرهنگی و روحانیون مشهور تهران که شاگردی بهرام بیضایی در باغ فردوس را کرده در یادداشتی در مجله “خیمه” عملکرد هفته‌ های اخیر مجله «یالثارات» در برخورد با اهالی هنر را مورد انتقاد شدید قرار داد.

به گزارش سینماژورنال زائری در کنار تأیید نکردن رفتارهای خاص برخی هنرمندان در محافل هنری رفتارهای تهاجمی “یالثارات” نسبت به هنرمندان را هم نقد کرده است.

بخشی از یادداشت حجت الاسلام زائری را بخوانید:

حتی نباید شیشه شراب را شکاند

در دنیای امروز موضوعات مختلفی مانند حفظ حرمت‌ها و قداست‌ها و ارزش‌ها، حجاب و حیا و عفاف، تقدس‌زدایی و عادی‌سازی اهانت‌ها، پاسداشت مناسبت‌های مذهبی و … می‌تواند زمینه و مجال بروز چالش‌ها و درگیری‌های جدی و سوء‌تفاهم‌های عمیق باشد. یکی از این چالش‌ها و درگیری‌ها ماجرای واکنش نشریه “یالثارات الحسین” به کیفیت حضور برخی هنرمندان و هنرپیشه‌های سینما روی فرش قرمز در جشن هنری حافظ در تالار وحدت تهران بود. حالات و اشکالی که به طور طبیعی در چنین فضایی و از چنین اشخاصی دیده می‌شود، قطعا مورد تأیید افراد مؤمن و مذهبی نیست و با معیارهای دینی و شرعی نمی‌توان آن را توجیه و تحمل کرد اما واکنش در مقابل چنین رفتارها و صحنه‌هایی چگونه باید باشد و آیا معیارها و شاخص‌های دینی و اخلاقی ما اجازه هر گونه واکنشی را می‌دهد؟

در آیین و مذهبی که حتی شیشه شراب شخص عرقخوار و مجرم، مالیت دارد و شما حق ندارید شیشه را بشکنید و تنها مجاز به تلف‌کردن شراب هستید (بلکه اگر بگوید من خودم شراب را خالی می‌کنم باید به خودش اجازه دهید این کار را بکند) و اگر شیشه او را بشکنید مدیون هستید و باید پول شیشه خالی را به او برگردانید، تکلیف آبروی افراد چه می‌شود؟ در چنین دین و مذهبی آیا مجاز هستیم هر طور می‌خواهیم با دیگران برخورد کنیم و هر چه می‌خواهیم به آنان بگوییم و نسبت بدهیم؟ آیا پیشوایان ما در برخورد با خطاکاران و مجرمان، سنت و سلوک روشنی نداشته‌اند و آیا شیوه صحیح نهی از منکر را به ما آموزش نداده‌اند؟

این صدای حوزه نیست

رفتار عجیب و غریب نشریه “یالثارات” در برابر جشن حافظ چنان غیر منتظره و غیر قابل باور بود که بسیاری از دلسوزان و دردمندان فضای فرهنگی جبهه انقلاب را متحیر ساخت و فرصت هرگونه عکس‌العمل و تحرکی را از آنان گرفت. از یکسو این رفتار زشت و نادرست به هیچ‌وجه با فرهنگ دینی و مبانی ارزش‌های اسلامی قابل هضم نبود و از سوی دیگر موضوعی که همواره مورد انتقاد همه مؤمنین و متشرعین است به شکل بدی دستمالی شده بود. با انتشار این نشریه، بسیاری از چهره‌های دینی و حوزوی به صراحت موضع گرفتند و آن را محکوم کردند و از این شیوه اعلام انزجار و برائت نمودند و حتی یکی از فضلای برجسته حوزه، یادداشتی صریح با این عنوان نوشت که “این صدای حوزه نیست”!

عملکرد نشریه “یالثارات” به جبهه خودی ضربه زد

حقیقت این است که این عملکرد نشریه “یالثارات” بیش و پیش از هر کسی به جبهه خودی ضربه زد و ظرفیت نهی از منکر و تقبیح رویدادهای ناشایست امثال جشن حافظ را تخریب کرد و باعث شد موضع منتقدان و معترضان به این مسائل تضعیف شود زیرا برای مخاطب عام و انسان معمولی که معمولا ذهنش دوقطبی است، وقتی یک طرف تخریب شود به طور طبیعی جبهه مقابل تقویت می‌شود. مثلا در دوقطبی ایرانی‌ها و خارجی‌ها! وقتی جنس ایرانی تضعیف شد و اعتماد به نفس ایرانی از بین رفت و خود را آفتابه‌ساز دانست، خود به خود تصور شخص از کیفیت جنس خارجی مثبت می‌شود و کالای غیرایرانی قیمت و ارزش پیدا می‌کند! در موضوعات فرهنگی نیز اگر یک دانش‌آموز از معلم دینی یا قرآن کودکی‌اش کتک خورد و خاطره بدی پیدا کرد، به طور ناخواسته نسبت به رفتارهای ضددینی و غیردینی گرایش می‌یابد!

وقتی نشریه‌ای که حتی نام عربی به معنای شعاری دینی را دارد، موضوعی نادرست و غیر قابل تأیید مثل پوشش غیرمطلوب و ناروای هنرپیشه‌های زن سینما را به شکلی بدتر و غیرقابل قبول‌تر و غیرقابل تأییدتر مورد نقد قرار می‌دهد، قبل از هر چیز راه را بر انتقاد منطقی و صحیح از آن رفتار غلط می‌بندد! وقتی کسی مثلا برای مجازات یک مجرم کاری غیر اخلاقی و زشت کرده باشد، مجرم در موضع قدرت قرار می‌گیرد و حتی اگر قتل و غارت و جنایت  هم کرده باشد، زبان شما در مقابل او بسته است!

نشریه “یالثارات” به جبهه انقلاب و متدینین ضربه زد

نشریه “یالثارات” با رفتار غیراخلاقی و نادرست خود بیش از هر کسی به جبهه انقلاب و متدینین ضربه زد و زبان آنها را بست! نشریه‌ای که شعار خونخواهی امام مظلوم و شهید کربلا را بر تارک خود دارد و همیشه مدعی پرچمداری مرام و مسلک حسینی بوده است، چگونه می‌تواند به راحتی تهمتی شنیع و زننده به دیگران بزند و چیزی را ادعا کند که حد شرعی دارد؟ اگر آنچه رخ داده است منکر بوده چرا تصاویر آن در این نشریه به چاپ می‌رسد و جزئیاتی که معمولا هم مورد توجه قرار نمی‌گیرد با شرح و تفصیل و به شکل زننده بازتاب می‌یابد؟ از آن بدتر این است که این نشریه از کار خود نه تنها شرمنده و پشیمان نباشد بلکه با چاپ مجدد تصاویر در شماره بعد، منتقدان خود را انگلیسی و … بنامد و بیش از گذشته بر خلاف خود اصرار کند!

آیا شیوه جذب مخاطبان به سوی آستان مقدس حسینی چنین است؟ آیا گشودگی مبنای “باب الحسین أوسع” که قرار است حتی شهروندان اروپایی و آمریکایی را با هر حال و روزی شامل شود و آنان را به سعادت برساند این‌گونه در مورد شهروندان ایرانی به ضیق و تنگی می‌رسد؟ آیا وسعت و فراخی “سفینة الحسین” که قرار است هر گمگشته غرقاب سیل‌های آخرالزمان را نجات بخشد و هدایت کند این طور در مورد هم‌وطن‌های شیعه خودمان به تنگنا می‌رسد؟ آیا دستور “کن محبا لمحبینا ولو کانوا فاسقین / دوستداران ما را حتی اگر خطاکار بودند دوست بدار ” که امام هشتم علیه السلام به کاروان‌دار سنی اصفهانی خود فرمود این‌گونه فراموش می‌شود؟

ارباب و مولایمان کدام را بیشتر می‌پسندد؟

هنرمندان و بازیگران و کارگردانان سینمایی که در جشن حافظ حضور داشتند (حتی خانم‌هایی که با وضعی زننده و ناشایست قدم بر فرش قرمز گذاشته بودند) همه کسانی هستند که ارادت و احترام خود را به ساحت قدسی سیدالشهدا ابراز کرده‌اند. برخی از این بانوان کسانی هستند که در سال‌های اخیر روضه‌خوان سیدالشهدا بوده‌اند و با قرائت مقتل عاشورا در مراسم عزاداری برخی مراکز فرهنگی و هنری مانند برج میلاد به سبک و شیوه خود در اقامه عزای سالار شهیدان مشارکت کرده‌اند.

آیا معیارهای شرعی و قواعد عقلی حکم می‌کند که از این بهانه استفاده کنیم و با شیوه‌ای نیکو و زبانی نرم و روشی پسندیده آنان را بیشتر و بهتر در این فضا و محیط نگه داریم یا اینکه با برخورد بی‌ادبانه و رفتارهای غیرشرعی و غیراخلاقی همین فرصت نزدیک‌شدنشان به درگاه نجات‌بخش قلعه و بارگاه توسل به سیدالشهدا علیه‌السلام را هم از آنان بگیریم؟ خدا به کدام یک بیشتر راضی است؟ ارباب و مولایمان کدام را بیشتر می‌پسندد؟ کدام روش و شیوه، صحیح و سزاوار است؟




تیتر روزنامه اصلاح‌طلب⇐رفع توقیف “یالثارات” قانونی است

سینماژورنال: ماجرای توقیف نشریه “یالثارات” توسط هیأت نظارت بر مطبوعات و انتشار مجدد آن به دستور دادگاه از ماجراهایی است که به یک دلیل عمده و آن هم عامل توقیف مورد توجه اهالی سینماست.

به گزارش سینماژورنال این رسانه به دلیل قرار دادن تیتر “د…ث کجاست” در کنار تصویر تعدادی از مهمانان جشن حافظ مستخق توقیف شناخته شد اما دادگاه این هفته نامه را مستحق توقیف ندانست و این شد که انتشار نشریه ادامه پیدا کرد.

نعمت احمدی حقوقدانی که اغلب در نشریات اصلاح طلب یادداشتهای حقوقی خود را منتشر می کند با نگارش یادداشتی در روزنامه “شرق” به چرایی عدم توقیف این نشریه علیرغم صدور حکم توقیف از سوی هیأت نظارت پرداخته است؛ عنوان یادداشت چنین است: «رفع توقیف «یالثارات» قانونی است» و احمدی در یادداشت خود به لحاظ حقوقی انتشار این نشریه علیرغم دستور توقیف هیأت نظارت را قانونی دانسته است.

متن یادداشت این حقوقدان را بخوانید:

عده ای بر این باورند…

انتشار مجدد هفته‌نامه‌های «٩ دی» و «یالثارات» بعد از ارسال پرونده از سوي هیأت نظارت بر مطبوعات به دادگاه مبنی بر توقیف موقت و رسیدگی به اتهامات اعلام‌شده در دادگاه، موضوع صلاحیت دادگاه مبنی بر صدور مجوز انتشار بعد از ارسال پرونده از سوي هیأت نظارت را زیر سؤال برده است. عده‌ای بر این باورند که بعد از توقیف موقت نشریه از سوي هیأت نظارت، دادگاه نمی‌تواند برخلاف نظر هیأت نظارت، دستور انتشار صادر کند، مگر اینکه بعد از تشکیل دادگاه و صدور رأی برائت. هیأت نظارت بر مطبوعات به موجب مواد ١٠ و ١١ قانون مطبوعات شکل گرفته است که شامل یکی از قضات دادگستری به انتخاب رئیس قوه، وزیر فرهنگ و ارشاد یا نماینده تام‌الاختیار او، یکی از نمایندگان مجلس به انتخاب مجلس، یکی از استادان دانشگاه به انتخاب وزیر فرهنگ و آموزش عالی، یکی از مدیرمسئولان مطبوعات به انتخاب آنان، یکی از استادان حوزه علمیه به انتخاب شورای عالی حوزه قم و یکی از اعضاي شورای عالی انقلاب فرهنگی به انتخاب آن شوراست، شاخص‌ترین عضو، وزیر فرهنگ و ارشاد است که علاوه بر آن برابر ماده ٤٥ قانون مطبوعات، نظارت دقیق بر عملکرد جراید و انجام رسالت مطبوعات بر عهده وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی است.

صلاحیت هیأت نظارت، رسیدگی به درخواست صدور پروانه و تشخیص صلاحیت متقاضی و مدیرمسئول است. برابر ماده ١١ قانون مطبوعات در‌صورتی‌که صاحب پروانه یکی از شرایط مقرر در قانون مطبوعات را از دست بدهد، به تشخیص هیأت نظارت بر مطبوعات پروانه نشریه لغو می‌شود. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ریاست هیأت نظارت را بر عهده دارد و پاسخ‌گوی عملکرد هیأت نیز هست. وظیفه نظارتی هیأت نظارت بر مطبوعات در ماده ١٢ قانون مطبوعات آمده است، برابر این ماده هرگاه در نشریه‌ای تخلفی شود، با تکیه بر وظیفه ذاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که نظارت بر مطبوعات است می‌تواند رأسا تخلف نشریه را بررسی كند یا به تقاضای حداقل دو نفر از اعضای هیأت نظارت، در مهلت یک ماهی که قانون‌گذار برای بررسی تخلف در نظر گرفته است، به‌صورت مستقیم یا از طریق هیأت نظارت مراتب را براي پیگرد قانونی به دادگاه صالحه ارسال کند.

12 بندی که نشریات مجاز به انتشار مطلب نیستند

قانون‌گذار برابر ماده ٦، حدود مطبوعات را این‌گونه تعریف کرده است: نشریات جز در موارد اخلال در مبانی و احکام اسلام و حقوق عمومی و خصوصی که در این قانون مشخص می‌شود، آزادند و در ادامه ١٢ بند را که مطبوعات مجاز به انتشار آن مطالب نیستند از قبیل، نشر مطالب الحادی، اشاعه فحشا و منکرات، تحریص و تشویق افراد و گروه‌ها به ارتکاب اعمالی علیه امنیت، افترا به مقامات و نهادها، سرقت‌های ادبی، استفاده ابزاری از افراد، پخش شایعات و مطالب خلاف واقع، انتشار مطلب علیه اصول قانون اساسی را ممنوع كرده و در ماده ٧ نیز چند مورد از جمله، انتشار نشریه برخلاف آنچه متقاضی به نوع آن در پروانه متعهد بوده یا انتشار نشریه يا نشریاتی که به‌طور موقت یا دائم تعطیل شده‌اند و همچنین انتشار نشریه بدون ذکر نام صاحب امتیاز و مدیرمسئول و نشانی اداره نشریه و چاپخانه را ممنوع و جرم دانسته است. آنچه مایه اختلاف شده به مدلول تبصره ماده ١٢ قانون مطبوعات برمی‌گردد که مقرر می‌دارد: درمورد تخلفات موضوع ماده ٦ (این ماده ١٢ بند دارد و ٢ بند آن مستثنا شده است) و نیز بند ب و ج و دال ماده ٧ (این ماده ٤ بند و یک تبصره دارد) هیأت نظارت می‌تواند نشریه را توقیف نماید و در صورت توقیف موظف است ظرف مدت یک هفته پرونده را جهت رسیدگی به دادگاه ارسال كند.

ملاحظه می‌کنید، تبصره ذیل ماده ١٢ با قید – می‌تواند – وظیفه هیأت نظارت را هنگامي که تخلف از مواردی باشد که باید نشریه توقیف شود، مجوز توقیف را اعطا و هیأت را مکلف كرده است در يك هفته پرونده را براي رسیدگی- به دادگاه ارسال كند. در واقع هیأت نظارت در حکم اظهار‌کننده شکایت به دادگاه است که حق دارد به‌لحاظ وضع خاص مطلب منتشرشده، به‌صورت موقت دستور منتشرشدن نشریه را صادر كند و تصمیم نهايي را بر عهده دادگاه بگذارد؛ در واقع هیأت نظارت حکمی صادر نکرده است که اعتبار قضائی داشته باشد، زیرا مرجع قضائی نیست، بلکه وظیفه دارد در پی تخلف نشریه از شرایط مندرج در مواد ٦ و ٧ قانون مطبوعات، به دادگاه گزارش دهد و چون ادامه کار نشریه ممکن است تا تصمیم دادگاه به صلاح نباشد، با استفاده از قید «می‌تواند»، به هیأت نظارت مجوز توقیف موقت را داده است.

نعمت احمدی
نعمت احمدی

دادگاه می تواند دستور حکم رفع توقیف بدهد

با ارسال پرونده به دادگاه علی‌الظاهر هیأت نظارت به وظیفه خود عمل کرده و این دادگاه است که تشخیص می‌دهد آیا صلاح است توقیف موقت اعلامی هیأت نظارت ادامه پیدا کند یا اینکه دادگاه بنا بر وظیفه ذاتی خود می‌تواند به نشریه اجازه انتشار بدهد تا زمان تشکیل دادگاه، منتشر شود. عده‌ای بر این باور هستند با توجه به اینکه هیأت نظارت موضوع را جرم تلقی كرده و دستور توقیف موقت صادر کرده است، دادگاه زمانی می‌تواند برخلاف نظر هیأت نظارت دستور موقت را کأن لم یکن تلقی کند که تشکیل آن رسمی باشد؛ یعنی از هیأت منصفه دعوت شده و در جلسه رسمی بدوا نظر هیأت منصفه را جویا شود که آیا جرمی اتفاق افتاده یا نه و اگر عمل نشریه جرم است مستحق تخفیف است یا خیر؟ در این صورت دادگاه می‌تواند بدوا دستور موقت را رفع کند.

به باور نگارنده این حق ذاتی دادگاه است که قبل از جلسه رسمی با توجه به درخواست هیأت نظارت و محتویات پرونده اگر اعتقاد به رفع توقیف موقت داشت، توقیف را رفع و دستور تشکیل جلسه را بدهد. هرچند تا قبل از توقیف نشریه یالثارات تا جلسه رسیدگی گاهي زمان زيادي طول می‌کشید و توقیف ادامه می‌یافت و بعد از آنکه دادگاه تشکیل می‌شد و در بسیاری از موارد حکم دادگاه خلاف دستور هیأت نظارت بود؛ اما این رویه با توجه به تفسیر قانون به نفع متهم و اینکه توقیف موقتی که زمان آن نامشخص باشد، تحریریه نشریه را از هم می‌پاشد و مهم‌تر از همه مخاطبان نشریه از حق طبیعی خود -که خواننده نشریه هستند- محروم خواهند شد.

ای کاش این قاعده به نشریات دیگر هم تعمیم داده شود

باید پذیرفت دادگاه این حق را دارد با تکیه بر مبنای توقیف نشریه در‌صورتی‌که نظری خلاف هیأت نظارت داشت، رفع توقیف را قبل از تشکیل دادگاه اعلام کند. اگر این تفسیر از قانون و برداشت بحق از شأن نزول و تشکیل و صلاحیت هیأت نظارت که وظیفه نظارتی دارد، نه قضائی و تصمیم قضائی مختص دادگاه است، ارائه شد، پس رویه فعلی را می‌توان به دیگر نشریاتي كه توقیف موقت شده‌اند نیز- فارغ از جناح و گرایش آنها- تسری داد. در این صورت امنیت انتشار نشریات مکتوب -که در دنیای دیجیتالی امروز بی‌دفاع و در معرض توقیف دائم هستند- فراهم می‌شود.




افخمی خطاب به کوشکی و “یالثارات”⇐ادامه دهيد و هرچه بيشتر باعث سرگرمي شويد!

سینماژورنال: ماجرای تیتر جنجالی هفته نامه “یالثارات” در کنار تصویر تعدادی از مهمانان جشن حافظ همچنان حواشی و واکنشهای خود را دارد.

به گزارش سینماژورنال بهروز افخمی کارگردان سینما که در هفته های اخیر فیش گیت دامن برنامه “هفت” وی را گرفته است در یادداشتی که برای “هفت صبح” نگاشته به ماجرای یالثارات واکنش نشان داده است.

افخمی البته که یادداشتش را خطاب به محمدصادق کوشکی از نویسندگان یالثارات آغاز کرده است و با نقد یادداشت اخیر او در این هفته نامه کوشیده افکار وی را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.

 جالب اما اینجاست که افخمی همین یادداشت را هم در نهایت با پیش کشیدن بحث پاپارازی و نفی آن(!) به پایان برده است در شرایطی که خودش طی ماههای حضور در “هفت” سعی زیادی داشته که برنامه اش را به شیوه پاپارازی ها بگرداند…

سینماژورنال متن کامل یادداشت افخمی را ارائه می دهد:

گر تو قرآن بدين نمط خواني

آقاي صادق كوشكي! چيزهايي كه هفته گذشته تحت عنوان «شما بي‌غيرت نيستيد» و در دفاع از برادران ايدئولوژيك خودتان در هفته‌نامه يالثارات نوشته‌ايد بيش از آنكه بيان عقايد و تبيين نظرات شما و برادران ايدئولوژيك شما باشد حكايت مي‌كند از اسرار ضمير حضرتعالي و مسايلي را آشكار مي‌كند كه شايد خودتان نسبت به آن چندان آگاه نيستيد و شايد هم از آشكار شدنش خوشحال نشويد.

 اول اينكه از مقاله شما بر مي‌آيد خودتان را و برادران ايدئولوژيك خودتان را در هفته‌نامه يالثارات با شيخ فضل‌الله نوري قابل مقايسه مي‌دانيد و خيال مي‌كنيد پيكر نحيف شما يعني هفته‌نامه يالثارات مثل آن شيخ شهيد به دار آويخته شده و حتي نگرانيد كه چرا كسي به اعدام يالثارات اعتراض نكرده و چرا برخي پاي چوبه دار كف زده‌اند و هورا كشيده‌اند. قبل از هر چيز بايد شما را از توهم به دار آويختگي و شهادت مظلومانه بيرون بياوريم و خاطرتان را جمع كنيم كه هنوز زنده‌ايد و فحاشي مي‌كنيد و منتشر مي‌كنيد و اگرچه گاهي حوصله ما را سر مي‌بريد گاهي هم باعث تفريح و انبساط خاطر مي‌شويد و غير از بعضي برادران ليبرال شده كه در تندخويي عكس برگردان خود شما هستند هيچ كس واقعا به دار آويختن شما را دوست ندارد و اصولا دنيا بدون شما صفايي ندارد!

 اما حقيقت اين است كه شما از هيچ نظر با شيخ شهيد قابل مقايسه نيستيد يعني نه تنها شهيد نشده‌ايد بلكه مثل دن كيشوت خودتان را سرگرم جنگ با آسياب‌هاي بادي كرده‌ايد و فوقش ممكن است دست و بالتان زخمي شود.

چرا اصرار دارید دستگاه‌های امنیتی را به این جنگ بکشانید؟

شيخ فضل‌الله نوري مجتهد باسواد و شجاعي بود كه براي اصل حكومت ديني يا به تعبير خودش مشروطه مشروعه جنگيد و بالاي دار رفت اما شما در متن حكومت ديني به مردم سهل‌انگار و بي‌اعتنا به سياست و احيانا بي‌علاقه به حكومت ديني فحش ناموسي مي‌دهيد و بحران‌سازي مي‌كنيد و اصرار داريد دستگاه‌هاي امنيتي و اطلاعاتي را هم به اين جنگ مضحك بكشانيد تا براي شما رد پاي دشمنان نظام و انقلاب را دنبال كنند و جاسوس‌ها را در جايي پيدا كنند كه به قول خودتان با مهماني يا پارتي هيچ فرقي ندارد.

شما از سكوت معني‌دار رسانه‌هاي مدعي اصولگرايي هم عصباني هستيد و براي آنها هم پاپوش مي‌دوزيد در حالي كه بايد فكر كنيد شايد آنها از شما عاقل‌تر هستند و به اين دليل داخل در نزاع نمي‌شوند كه شما محل نزاع را عوضي گرفته‌ايد. شما سيره نبوي را نمي‌شناسيد و نمي‌دانيد كه رسول خدا با همسران خودش و از جمله با عايشه حتي زماني كه احتمال مي‌داد او مرتكب گناه بزرگ شده باشد چگونه رفتار مي‌كرد و البته تاريخ اسلام را هم نمي‌دانيد و نمي‌دانيد كه در هيچ دوره‌اي از تاريخ اسلام مومنين واقعي در اكثريت نبوده‌اند.

محمدصادق کوشکی
محمدصادق کوشکی

در امر به معروف و نهي از منكر بايد لا اكراه في‌الدين هم رعايت شود

امت مسلمان هميشه از يك اقليت مومن و فداكار و يك اكثريت مسلمان تشكيل مي‌شده و اكثريت مسلمان هم هفتاد و دو ملت بوده‌اند كه در حريم امن اسلام و حكومت ظاهرا يا واقعا ديني وارد شده بودند اما بعضي در عبادات سهل‌انگار بوده‌اند و بعضي در پرهيز از محرمات سهل‌انگاري مي‌كردند و بعضي آشكارا خلاف شرع مي‌كردند و بالاخره همه كم و بيش هم خدا را مي‌خواستند و هم خرما را! و هيچ حاكم عاقل در بلاد اسلامي چه حقيقتا مومن به دين خدا و چه سست مذهب و رياكار بي‌خود و بي‌جهت خودش را با خلق بي‌تفاوت و سست عنصر در نينداخته و سعي نكرده از آنها دشمن و جاسوس بيگانه بسازد. شما توان تحليل و تفكر منطقي و قياس و استنتاج هم نداريد وگرنه مي‌فهميديد در امر به معروف و نهي از منكر بايد لا اكراه في‌الدين هم رعايت شود وگرنه حديث كه هيچ قرآن كريم هم اگر ناموزون و نابه‌جا و نامتناسب خوانده شود رونق مسلماني را خواهد برد.

شما را مومنان کم دانش فرض کرده ام که از در اقلیت بودن‌تان در وحشتید

توجه داريد كه من شبهه را قوي گرفته‌ام و بنا را بر حسن نيت شما گذاشته‌ام و شما را مومنان كم دانش و كم مايه‌اي فرض كرده‌ام كه از اقليت فرض كردن خودشان در وحشت هستند و حركات وحشيانه مي‌كنند. اگر اين طور است قول حضرت امير را به ياد بياوريد كه فرمود بزرگ‌ترين گناه ترس است و استغفار كنيد و به ياد بياوريد كه حكومت به كفر مي‌ماند اما به ظلم نمي‌ماند و ظلم و زورگويي حتي بر كافر يا اكثريت سست مذهب موجب سستي حكومت ديني مي‌شود و اما اگر به حفظ شان و مصلحت حكومت ديني اعتنا نداريد و ولايت مطلقه فقيه را بالاتر از احكام اوليه نمي‌دانيد تكليف ما با شما طور ديگري مي‌شود.

ممکن است پاپارازی به معنای واقعی کلمه باشید

يك احتمال ديگر هم البته هست و از قضا ظاهر امور بر آن شهادت مي‌دهد كه شما پاپاراتزي به مفهوم دقيق كلمه باشيد يعني روزي نامه‌نگاري كه براي جلب توجه و براي تيراژ و براي چند كليك بيشتر از تركيب عكس‌هاي جنجالي و تيترهاي عصبي استفاده مي‌كند اما نه براي حكومت و ولايت ارزش قائل است و نه از آن طرف واقعا خيال دارد همه مردم حتي بي‌دينان را به زور محجبه كند. در اين صورت قضيه اصلا جدي نيست و مي‌توانيد ادامه بدهيد و هرچه بيشتر باعث سرگرمي بشويد. والسلام…