1

گزارش معاون نظارت از کمیته سه نفره بازبینی فیلم‌های مشکل دار⇐در این کمیته، فیلمی که پروانه نمایش گرفته را با صورتجلسه‌ای که پیش از این توسط شورای پروانه نمایش صادر شده‌ مطابقت می‌دهیم!/موارد متعددی از فیلم‌هایی وجود دارد که میزان اصلاحیه‌های آنها در کمیته، کاهش یافته!/فیلمی بوده که از ده اصلاحیه در دولت قبل به چهار اصلاحیه رسیده!/”گزارش یک جشن” توقیف نشده‌؛ اصطلاح “توقیفی” برای این‌دست آثار درست و علمی نیست!/تلاش ما بر این است که تمام فیلمها با حداقل تنش و التهاب به اکران و نمایش برسند

سینماروزان: آذرماه بود که خبر تشکیل کمیته سه نفره برای تماشای فیلم‌هایی که پیش از این پروانه نمایش دریافت کرده‌اند، شنیده شد؛ کمیته‌ای که زیر نظر رئیس سازمان سینمایی بازبینی فیلم‌ها را عهده‌دار است، اما از روند و چگونگی فعالیت کمیته صحبتی نشد. این موضوع زمانی مورد توجه قرار گرفت که یکی از نمایندگان مجلس که ازقضا عضو شورای پروانه نمایش هم بود، از سی فیلم مسئله‌دار صحبت کرد؛ سی فیلمی که حالا معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی رد یا تأییدش نمی‌کند و درباره فیلم‌ها سخن می‌گوید. وی عنوان می‌کند که برخی از فیلم‌ها مجوز نمایش دارند اما سازندگان تمایلی به اصلاح فیلم‌ها ندارند.

حبیب ایل‌بیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از اعضای این کمیته 3نفره است که در کنار وی شنیده شده محمدحسین نیرومند و پژمان لشگری‌پور هم فیلم‌ها را می‌بینند تا مجوز دوباره نمایش به برخی از این فیلم‌ها بدهند.

حبیب ایل‌بیگی در گفت‌وگویی که با خبرگزاری ایرنا داشته، از فعالیت این کمیته می‌گوید و اینکه واژه توقیف برای فیلم‌هایی که مجوز نمایش ندارند، درست نیست.

به‌نظر می‌رسد فیلم‌ها توسط این کمیته دیده می‌شود و علاوه بر این هم با توجه به تولید فیلم‌های سینمایی در سال‌های 98 و 99 موضوع اکران فیلم‌ها بیشتر از قبل مورد توجه است. ترافیک اکران و آغاز شمارش معکوس برای شروع جشنواره فیلم فجر به‌نظر باعث شده که شورای صدور پروانه نمایش بیش از پیش کار داشته باشد و با نظر سازمان سینمایی یک بازوی کمکی باید به یاری این شورا بیاید. چنانچه گفته شد؛ رئیس سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی و 2نفر از اعضای شورای پروانه نمایش را در قالب کمیته‌ای 3نفره برای سامان‌دادن به فیلم‌هایی که طی سال‌های ۹۸ و ۹۹ تولید شده و پروانه نمایش گرفته بودند، مکلف کرد تا با بازبینی این فیلم‌ها برای صدور مجدد پروانه نمایش آنها با نگرش جدید دولت اقدام کنند.

معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی درباره فیلم‌هایی که پروانه نمایش داشتند اما با  تغییر ریاست سازمان سینمایی بار دیگر برای گرفتن مجوز باید بازبینی شوند، می‌گوید: با وجود تغییر ریاست سازمان سینمایی، معاونان و اعضای شورا، طبیعی است که ما در این دوره مدیریت باید در جریان محتوا، داستان، روایت، موضوع و ژانر آن آثار قرار می‌گرفتیم. برای آنکه در جریان این موارد قرار بگیریم که این فیلم‌ها چه هستند، برنامه بازبینی و تطبیق موارد آیین‌نامه‌ای و قانونی را در دستور کار قرار دادیم و برای این مهم کمیته‌ای در سازمان سینمایی شکل گرفت.

وی به اهداف این کمیته اشاره می‌کند و می‌گوید: باید ‌این فیلم‌ها را ببینیم و بدانیم با چه مواجه هستیم. تردیدی نیست که هرکدام از ما ممکن است که برخی از این فیلم‌ها را در جشنواره‌های سی‌وهشتم و سی‌ونهم دیده باشیم، اما خیلی از آثار را نیز به تبع ندیده‌ایم و نسبت به آنها اطلاعی نداریم. در کمیته، فیلمی که پروانه نمایش گرفته را با صورتجلسه‌ای که پیش از این توسط شورای پروانه نمایش صادر شده‌ مطابقت می‌دهیم تا ببینیم آیا همه آن اصلاحاتی که مدنظر آن شورا بوده انجام شده یا خیر.

ایل‌بیگی همچنین می‌گوید: گاهی موردی داشتیم که شورای پیشین پروانه نمایش، برای یک فیلم تعداد زیادی اصلاحیه صادر کرده است. ما در بازبینی به این نتیجه رسیدیم که این همه اصلاحیه نیاز نیست و اعمال این حجم از اصلاحات برای آن اثر سینمایی ضرورتی ندارد! تمامی موارد را به فیلمساز اطلاع دادیم. مثلا گفته‌ایم از ۱۰اصلاحات اعلام‌شده، 5 یا 6مورد نیازی نیست و آن فیلم می‌تواند بدون انجام آن اصلاحات و نهایتا چهار اصلاح، پروانه نمایش بگیرد و به صف اکران بپیوندد. موارد متعددی از اینگونه فیلم‌ها نیز وجود دارد.

او تصریح می‌کند: امروز با حجم زیادی از فیلم‌ها مواجهیم که ساخته شده‌ و در صف صدور پروانه نمایش یا اکران قرار دارند. اگر شرایط مانند سال‌های قبل عادی بود، در نهایت با حداکثر ۱۰ یا ۱۵فیلم مواجه بودیم که آنها یا در صف پروانه نمایش بودند یا بعد از صدور پروانه منتظر اکران. اما به سبب شرایط این دو سال با تعداد بسیار بالایی از فیلم‌ها برای صدور مجوز پروانه نمایش و یا اکران مواجه هستیم.

ایل‌بیگی معتقد است فیلم‌های زیادی اکران شده که بخش عمده‌ای از آنها طی همین دو سه‌ماه فعالیت دولت جدید به اکران رسیده‌اند. وی اضافه می‌کند: هرچند ما با تذکرات فراوانی درخصوص فیلم‌هایی که اکران می‌شوند به سبب موضوعات و مسائلی که در فیلم‌ها وجود دارد مواجهیم، ولی تلاش بر این است که با حداقل تنش و التهاب فیلم‌ها به اکران و نمایش برسند.

وی همچنین به شفاف‌سازی‌ اشاره می‌کند و می‌گوید: با جست‌وجویی ساده می‌توان به نام فیلم‌ها و مواردی که از سنوات گذشته باقی‌ مانده است پِی برد. برخی از فیلم‌ها را جزو فیلم‌های توقیفی می‌گویند که اصلاً توقیفی نیستند. به‌عنوان مثال فیلم گزارش یک جشن به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا توقیف نشده‌، اما همیشه در این لیست وجود دارد! خیلی واضح است که اگر فیلمی پروانه نمایش نگیرد، پشت صف اکران می‌ماند. شاید اصطلاح توقیفی برای این‌دست آثار درست و علمی نباشد. سازوکار قانونی نیز اینگونه است که اگر فیلمی در شورای پروانه نمایش به‌دلیل عدم ‌انجام صحیح و درست اصلاحات رد شود و یا ماهیت فیلم از زاویه دید اعضای شورای پروانه نمایش تحت هیچ شرایطی توانایی دریافت پروانه نمایش را نداشته باشد، با وجود دارابودن پروانه ساخت، نمی‌تواند پروانه نمایش را دریافت کند.

ایل‌بیگی به نوع اصلاحات فیلم هم اشاره می‌کند: دامنه این اصلاحات متغیر است و تعامل اعضای شورای صدور پروانه نمایش نیز با گروه تولیدکننده فیلم (تهیه‌کننده و کارگردان) بسیار منعطف است. گاه با کم و زیادکردن سکانس یا پلانی، حتی رفتن و دوباره فیلمبرداری کردن و یا استفاده از امکاناتی که امروز به‌وجودآمده مانند رتوش، گروه تولیدکننده می‌توانند به رفع مشکل فیلم بپردازند. اما اگر کلیت و محتوای فیلمی به‌گونه‌ای باشد که اعضای شورای پروانه نمایش صدور پروانه نمایش را ممکن ندانند، باز هم راهکار قانونی وجود دارد. قانون و آیین‌نامه مربوطه در این‌باره به ما می‌گوید وقتی فیلمی در شورای پروانه نمایش موفق به اخذ پروانه نمایش نمی‌شود، می‌تواند درخواست دیدن فیلم را به شورای بالاتر از شورای پروانه نمایش، یعنی شورای‌عالی نظارت ارائه دهد. این سازوکار قانونی برای شورای‌ عالی نظارت وجود دارد که فیلم را به شکل مستقل مورد بازبینی مجدد قرار دهد و اگر شورای ‌عالی بعد از اعمال اصلاحات، اکران فیلم را بدون مانع ارزیابی کند، حکم قبلی نقض و حکم شورای‌عالی ملاک اصلی برای صدور پروانه نمایش قرار می‌گیرد. مواردی نیز در این‌باره وجود دارد.




مدیرعامل فارابی بیان کرد⇐ماجرای خرید “گزارش یک جشن” در دوران مدیریتی من رخ نداده!/”گزارش یک جشن” اگر وارد اکران آنلاین شود مورد استقبال قرار می‌گیرد!/۶۰درصد مالکیت فیلم توقیفی “رستاخیز” برای فارابی و مابقی(۴۰درصد) برای رسانه‌های تصویری است/حدود ۱۷میلیارد بابت ۶۰درصد مالکیت “رستاخیز” به صاحبان اثر پرداخت شده!/اگر تهیه‌کننده “رستاخیز” حرف ما را گوش می‌داد، در عرضه اکران آنلاین درآمد خوبی کسب می‌کرد!!/اگر توقیف دیگر فیلم‌ها، به دلایلی شبیه به “رستاخیز” باشد، آنها هم می‌توانند انتظار خرید سهام توسط فارابی را داشته باشند

سینماروزان: “گزارش یک جشن” و “رستاخیز” ازجمله فیلمهای توقیفی هستند که سهام آنها از سوی فارابی خریداری شده و همین مساله، حل معضل اکران آنها را مرتبط کرده با تصمیم‌گیری مدیران فارابی که به مالکان اصلی فیلم بدل شده‌اند.

مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی درباره وضعیت فیلم‌های توقیفی «رستاخیز» و «گزارش یک جشن» که سهام آن‌ها توسط بنیاد سینمایی فارابی خریداری شده است روی آنتن شبکه پنج سیما توضیح داد: ماجرای خرید «گزارش یک جشن» در دوران مدیریتی من رخ نداده است و طبیعی است که توضیح درباره چرایی خرید به همکاران سابق بازمی‌گردد.

تابش ادامه داد: در مورد فیلم «رستاخیز» به دلیل توقف اکران، ارشاد، این جمع‌بندی را کرد تا در سهام فیلم شریک شود و درنهایت ۶۰ درصد مالکیت این فیلم (نزدیک به ۱۷ میلیارد تومان) تعلق گرفت به بنیاد سینمایی فارابی.

تابش ادامه داد: فیلم، هزینه‌های تولید بالایی داشت و سرانجام سازمان سینمایی تصویب کرد که بخشی از سهام را بنیاد سینمایی فارابی(۶۰درصد) و بخشی را موسسه رسانه‌های تصویری(۴۰درصد) به مالکیت خود درآورد.

به گزارش سینماروزان این مدیر سینمایی در پاسخ به این سوال که آیا خرید سهام مالکیت برای دیگر فیلم‌هایی که به‌دلیل توقیف رنگ اکران را ندیده‌اند، توقع ایجاد نمی‌کند، بیان کرد: اگر توقیف اکران دیگر فیلم‌ها، دلایلی شبیه به فیلم «رستاخیز» داشته باشد، می‌توانند چنین توقع و انتظاری را مطرح کنند.

تابش در واکنش به اظهارات تهیه‌کننده “رستاخیز” که خواستار راه‌اندازی یک وی.او.دی اختصاصی برای اکران آنلاین شده بود، گفت: اگر تهیه‌کننده «رستاخیز» حرف ما را گوش می‌داد، در عرضه اکران آنلاین درآمد خوبی کسب می‌کرد. «رستاخیز» ازجمله آثاری است که می‌تواند طی سال‌ها از طرق مختلف درآمد کسب کند، اما درآمد فوری ندارد.

مدیر فارابی درباره وضعیت فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» که آن هم مالکیتش توسط فارابی از تهیه‌کننده خریداری شده بیان داشت: فیلم حاتمی‌کیا هم اگر وارد اکران آنلاین شود، مورد استقبال قرار می‌گیرد!!

 




چرایی حمله رسانه‌های سیاسی به «گلشیفته» همزمان با تطهیر کارگردانش⇐آیا اگر تولید «گلشیفته» به تهیه‌کننده مطبوع قالیباف سپرده می‌شد باز هم چنین حملاتی رخ می‌داد؟/آیا کارگردان «گلشیفته» همو نیست که ورای ساخت یک فیلم ایدئولوژیک، زمانی با ژست انتلکت «صادق هدایت» شد و زمانی دیگر در یک فیلم توقیفی مرتبط با ۸۸ ایفای نقش کرد؟/آیا سیاسی‌بازان از موفقیت بخش خصوصی نگرانند؟

سینماروزان: شبکه نمایش خانگی از جمله مدیومهای نمایشی ایران است که کمترین حمایت دولتی شامل حال موسسات فعال آن می‌شود ولی با این وجود این مدیوم در پنج سال اخیر توانسته بخشی از کم‌کاری تلویزیون در تولید محصولات نمایشی مفرح را پوشش دهد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از سایت «نمایش خانگی» امسال هم سال پررونقی برای شبکه خانگی است چون به غیر از عرضه سریالهای «شهرزاد۳» و «سایمدانگ» که رقابت نزدیکی هم در جلب مخاطب داشته اند سریال پرچهره «گلشیفته» هم توانسته از همین قسمتهای ابتدایی به عنوان محصولی سرگرم کننده برای مخاطبان خسته از تکرار مکررات رسانه ملی رخ بنماید.

سریالهای «ساخت ایران۲»، «دل»، «ممنوعه»، «خوب بد جلف» و یک سریال هارور به نام «احضار» هم از دیگر محصولات خانگی هستند که در مسیر تولید یا آستانه عرضه به شبکه خانگی قرار دارند و اینها همه درحالیست که تولیدکنندگان این حیطه برخلاف سلف خود در سینما حتی از دریافت یک وام حداقلی در تولید هم عاجزند.

این اتفاقیست که رسانه های سیاسی اغلب منتسب به جریانات شکست خورده سیاسی چنان که باید از آن خوششان نمی‌آید. چرا؟ مشخص نیست.

پیشتر و در همان آغاز عرضه «گلشیفته» حمله روزنامه «شهروند» منسوب به هلال احمر را به این سریال دیده بودیم و حالا نیز روزنامه «صبح نو» از رسانه های حامی شهردار سابق تهران در گزارشی تند و تیز با ادبیاتی آماتورانه حملات تند و تیزی را نثار «گلشیفته» کرده است.

جالب آنجاست که رسانه منسوب به شهردار سابق در حمله خود بر «گلشیفته» بی توجه به رزومه بهروز شعیبی که ترجیح داده با همه جریانات باشد و از دستیاری کمدی «توکیو بدون توقف» و بازی در فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» تا ایفای نقش صادق هدایت در «گفتگو با سایه» و ساخت فیلم ایدئولوژیک «سیانور» را تجربه کند، او را کارگردان خوشنام «دهلیز»، «پرده نشین» و «سیانور» دانسته و عجیب آن که هر سه محصول مطلوب این رسانه را تهیه کننده‌ای نورس تولید کرده کاملا منسوب به قالیباف!!

این رسانه به سرمایه گزارانی تاخته که در کمین این کارگردان نشسته و او را به شبکه خانگی برده اند؛ بی توجه به عاقل و بالغ بودن بهروز شعیبی که در آستانه ۴۰سالگی است.

آیا کسی میداند فعالان چنین رسانه‌هایی که هیچ آورده‌ای در بخش خصوصی نداشته‌اند و حتی از گرداندن یک کانال خصوصی هم عاجزند چرا این چنین بی محابا به بخش خصوصی می تازند؟

آیا موفقیت دامنه داری که در این سالها بخش خصوصی به خاطر تولید محصولات مطلوب مخاطب داشته عامل نگرانی آنهاست؟؟

راستی اگر سرمایه گزارانی که به سراغ شعیبی رفته اند به سراغ تهیه کننده مطبوع قالیباف میرفتند و کار تولید «گلشیفته» را به وی می‌سپردند باز هم رسانه مطبوع قالیباف به «گلشیفته» می تاخت؟




روایت طناز طباطبایی از «ارادتمند…»توقیفی کاهانی⇐یک فیلم مشنگ، پر از سکانس-پلان و دیالوگهای ناتمام+فیلم

سینماروزان: «ارادتمند نازنین بهاره تینا»عبدالرضا کاهانی از جمله فیلمهایی است که به دلیل تفاوت فیلم با فیلمنامه پروانه ساخت گرفته توقیف شده و حالا بناست در کمیته بازبینی فیلمهای مشکل دار تکلیفش مشخص شود.

به گزارش سینماروزان درباره خط داستانی «ارادتمند…» داده های شفافی ارائه نشده جز همان توضیحات یکی دو عضو سابق شورای پروانه نمایش ارشاد که این فیلم را درباره عطش تعدادی دختر برای مردان دانسته بودند!!!

طناز طباطبایی بازیگر زن سینما و تلویزیون از جمله بازیگران اصلی این فیلم که به غیر از آن دو فیلم بلاتکلیف «پریناز» و «گزارش یک جشن» را هم دارد درباره ساختار روایی «ارادتمند…» به فیلم گفت: این فیلم کمدی نیست. مشنگ است. حس فیلم طوری است که موقع تماشا انگار در یک استخر نشسته اید و تلوتلو می خورید. دوربین تمام مدت حالت سیال دارد. همه سکانسهای فیلم یک پلان است و حتی پلان/سکانسهای ده دوازده دقیقه ای داشتیم.

طباطبایی با اشاره به تمریناتش برای بازی در این فیلم بیان داشت: این جزو فیلمهای بسیار خوبم است که متأسفانه امکان نمایش ندارد. یکی از چیزهای بامزه ای که این فیلم دارد این است که در جمله ها فعل نداریم. از برخی آواها کمک می گیریم تا یک جمله را تمام کنیم. چون جمله فعل ندارد در نتیجه قطعیت ندارد. حالت سیالی هست که یا نیست یا در فیلم مستتر است. برای هر شخصیتی یک طراحی ویژه شده که چطور دیالوگش را بیان کند. فیلم بسیار عجیبی است.

این بازیگر درباره حس و حال حاکم بر «ارادتمند…» اظهار داشت: حس سیالی و ملنگی خیلی خوب از کار درآمده. بهترین فیلم کاهانی است. با توجه به مضمون فیلم که این دخترها بی هویت و علاف هستند خیلی خوب درآمده و کاهانی تبحر خاصی در نشان دادن این علافی دارد. هیچ انگی هم نمیتوان به شخصیتها زد آنها فقط پوچند و این پوچی مضمون فیلم است. حال و هوای سیالی که در تمام فیلم جاریست خیلی با مضمون هماهنگ است.

برای دیدن بخشی کوتاه از «ارادتمند..» اینجا را ببینید.




توضیحات کمال تبریزی درباره شرایط اکران فیلم توقیفی “خیابانهای آرام”+عکس

سینماژورنال: “خیابانهای آرام” به مانند “گزارش یک جشن” از جمله فیلمهایی بود که هرچند به طور غیرمستقیم و نمادگرایانه به اتفاقات بعد از انتخابات 88 پرداخته بود اما همین نگاه غیرمستقیم که جای تفسیرهای مختلف را باز می‌کرد اسباب توقیف فیلم را فراهم کرد.

به گزارش سینماژورنال به تازگی نمایشگاهی از عکسهای این فیلم برگزار شده است و کمال تبریزی در حاشیه این نمایشگاه توضیحاتی را به “شرق” داده است درباره چگونگی ایجاد شرایط اکران این فیلم.

کمال تبریزی در این باره می‌گوید: فکر می‌کنم این فیلم و فیلم‌های مشابه این، به دلایلی خارج از خود فیلم دچار ممیزی و سانسور شدند و اگر آن شرایط اجتماعی که در دوره‌ای اتفاق افتاد و آن را تجربه کردیم، پرونده‌اش مختومه شود و مرتب باز باقی نماند و به سرانجامی برسد، همه این فیلم‌ها هم آزاد می‌شوند و امکان نمایش پیدا می‌کنند. ظاهرا تلاش‌هایی در این زمینه انجام می‌شود، منتها برخی از افرادی که تندروی‌های بیش از اندازه می‌کنند، با رفتارشان اجازه نمی‌دهند چنین اتفاقی رخ بدهد.

وی ادامه می‌دهد: باز هم تأکید می‌کنم اگر روزی پرونده اتفاقات گذشته مختومه شود و با آن تنها به شکل یک اتفاق که در مقطعی رخ داده است برخورد کنیم، فیلم‌ها هم امکان نمایش پیدا می‌کنند؛ فیلم‌هایی که صاحب تحلیلی از آن موقعیت هستند و چون اشاره غیرمستقیم به آن موقعیت دارند دچار توقیف شده‌اند. فکر می‌کنم

این کارگردان خاطرنشان می‌سازد: «خیابان‌های آرام» از آن دست فیلم‌هایی است که خیلی دلم می‌خواهد در سینما نمایش داده شود و عکس‌العمل مخاطب را ببینم. این فیلم در جشنواره فجر هم نمایش داده شد و تعداد محدودی فیلم را دیدند، ولی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم تقریبا به ما گفته شد سکوت کنید و حتی به خبرنگاران هم گفته بودند ساکت باشید و خیلی درباره این فیلم سؤال نپرسید. امیدوارم شرایطی فراهم شود که هم فیلم اکران شود و هم هرکس درباره‌اش هرچه می‌خواهد بپرسد.

خیابانهای آرام
لعیا زنگنه و حسن معجونی در نمایی از “خیابانهای آرام”



تازه‌ترین نقطه نظرات حاتمی‌کیا درباره خاتمی، مهاجرانی، احمدی‌نژاد، کیمیایی، فرهادی و…/همه آنچه مي‌خواست بگويد و نگفته بود

سینماژورنال: در تمام روزهای جشنواره و البته روزهای بعد از اختتامیه یا ابراهیم حاتمی‌کیا و یا دست اندرکاران تولید آخرین اثرش “بادیگارد” مرتب در حال اظهارنظر یا نقل قول درباره مختصات مدیریتی جشنواره سی و چهارم بوده اند.

به گزارش سینماژورنال حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” گفتگویی از حاتمی کیا را منتشر کرده که در آن بی سانسور درباره همه چیز و همه کس سخن گفته است؛ از علی لاریجانی تا عطاءا.. مهاجرانی، علی جنتی، حجت ا.. ایوبی و جواد شمقدری.

جالب است که حاتمی کیا در این گفتگو به شدت به گلایه از فیلمسازانی پرداخته که موج سوار هستند و با هر نسیم تغییرات سیاسی، مسیر خود را عوض می‌کنند و از آن سو به کارگردانی چون کاهانی اشاره کرده که سینمایش برای وی محترم است چون بی موج سواری مسیر خود را می رود.

ابتدا مهمترین تیترهای این گفتگو را بخوانید:

حاتمی‌کیا: مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد/

“به رنگ ارغوان” در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد/

به روحانی رأی داده ام و حق نقد دارم/

آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند/ 

ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی “شرق” را ارائه می دهد:


‌برخی می‌گویند «بادیگارد» بازگشت به «آژانس شیشه‌ای» است. خودتان چقدر این تعبیر را قبول دارید و پاسختان در برابر این تعبیر چیست؟ 

ببینید «بادیگارد» هم مثل «آژانس شیشه‌ای» بیان مانیفستی دارد؛ یعنی جهان ارزشی خودش را به صراحت توضیح می‌دهد و از این منظر با «آژانس شیشه‌ای» شباهت پیدا می‌کند.
‌به‌لحاظ کیفی و استاندارد فیلم‌سازی هم می‌گویند شما در «بادیگارد» به دوران طلایی‌تان، که مصداقش «آژانس شیشه‌ای» است، شبیه شده‌اید. این را قبول دارید؟ 
به لحاظ ساختار شکلی، این دو اثر به هم ربطی ندارد. قهرمان «آژانس شیشه‌ای» شخصیت برون‌گرایی بود که احساسات و افکارش را بیرون می‌ریخت و مسئله‌اش را با دیگران تقسیم می‌کرد؛ ولی قهرمان «بادیگارد» درون‌گراست که محاکات درونی با خویش دارد؛ به‌هر‌حال بازیگر مشترک این دو فیلم پرویز پرستویی است و به نظر می‌رسد نشانه‌های مشترکی دارد. من خیلی هم اصرار به انکار این شباهت ندارم.
‌اما این نظر، یک جور مدح شبیه به ذم هم هست. وقتی می‌گویند حاتمی کیا با «بادیگارد» به دوران اوجش بازگشته، انگار دارند می‌گویند هرچه بعد از «آژانس شیشه‌ای» ساخته‌اید در مرتبه پایین‌تری نسبت به آن فیلم قرار گرفته و حالا شما مجددا به همان جایگاه برگشته‌اید… . 
«آژانس شیشه‌ای» را سال ٧٥ ساختم و امکان ندارد امروز یکی دیگر شبیه آن بسازم. «بادیگارد» در مسیر تکوینی نزدیک دو دهه فاصله با این فیلم قرار می‌گیرد. «بادیگارد» فرزند فیلم «چ» است و «چ» فرزند «گزارش یک جشن». اصرار دارم حرفی بزنم که نسبتی با دورانم داشته باشد و اگر این نسبت ساخته نشود، هیچ انگیزه‌ای برای ساختن فیلم ندارم.
‌هر اثر هنری جنبه‌ای حدیث‌نفس‌گونه برای مؤلفش دارد. حدیث‌نفس ابراهیم حاتمی‌کیا در «بادیگارد» چه بود؟ 
حدیث‌نفسم «بادیگارد» است! اگر من این فیلم را ساخته‌ام، خود فیلم بیانگر احوالات من است. اگر از من بپرسید احوالت چیست؟ می‌گویم احوالم، بادیگاردی است. اگر بگویید «بادیگارد» چیست؟ توضیحی ندارم جز اینکه بگویم برو و فیلم را ببین!
‌یعنی درباره‌اش توضیح نمی‌دهید؟ 
نه واقعا، همان احوال و اتفاقاتی که در فیلم هست، شامل حال من می‌شود. حیدر، قهرمان فیلم «بادیگارد» است. بحثی که اخیرا در سینمای ایران باب شده و به طرز عجیبی هم قدرت گرفته، این است که قهرمان نمی‌خواهیم و قهرمانی در کار نیست! عجیب است که نشسته‌ایم بر سر شاخه و بُن می‌بریم! توی سر خودمان می‌زنیم و سینما را از مردم خالی می‌کنیم؛ در‌حالی‌که سینمای آمریکا با همه قوا در جهان سیطره می‌اندازد، قهرمان را هم از فیلم‌ها برمی‌داریم. قهرمان در فیلم، شخصیتی است که ما داریم مکنوناتش را به نمایش می‌گذاریم، آن‌وقت حذف قهرمان چه معنا دارد؟
‌چه بر حاتمی‌کیا گذشته که امسال و در شرایط کنونی، «حیدر» قهرمانی می‌شود که تصمیم به نشان‌دادنش می‌گیرد؟ در واقع چرا در این زمان و نه وقتی دیگر، «حیدر» را روایت می‌کنید؟ 
لزوما به این لحظه و این روزها مربوط نیست؛ چون اگر هر‌وقت از من بپرسی که چه فیلم‌نامه‌ای در دست داری؟ می‌گویم که چندین کار در دست دارم. به یکباره، با توجه به شرایطم یکی از آنها برایم جلوه می‌کند. من هشت سال است درباره «بادیگارد» تحقیق می‌کنم و فیلم‌نامه می‌نویسم. در طول هشت سال، چیزی حدود ٥٠٠ صفحه برای ساخت این فیلم، سناریو نوشتم. دائم نوشتم و فیلم‌نامه به وسط نرسیده، ول کردم. هی تلاش کردم و نتوانستم، نوشتم و جواب نگرفتم. انواع و اقسام مختلف فیلم‌نامه را نوشتم؛ یک‌بار از زاویه زن قصه ماجرا را دیدم، یک‌بار از زاویه بچه حیدر و… تا اینکه پارسال دم عید دوستان تشویقم کردند که تمامش کنم.
‌به‌هر‌روی، شما این فیلم را در این دوران ساختید. آیا «حاج‌حیدر» فیلم «بادیگارد» و احوالاتی که از سر می‌گذراند را می‌توان تعبیر به این زمان و مختصات سیاسی-اجتماعی‌اش کرد؟ یعنی قهرمان فیلم شما، مشخصا در دوران ریاست‌جمهوری روحانی به این تصمیم می‌رسد که دیگر بادیگارد چهره‌های سیاسی نباشد؟ 
هم بله، هم نه. بله یعنی دهه ٩٠ زمان بیان آن است و نه به شکل مشخص درباره دوران ریاست‌جمهوری روحانی است.
‌یعنی تصمیمش ارجاع سیاسی ندارد؟ 
دارد؛ اما نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر می‌خواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح می‌گفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
‌از‌این‌گذشته خودتان وضعیت سیاسی کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
من به آقای روحانی رأی دادم و حق دارم که عملکرد ایشان را نقد کنم؛ ولی سینما جای این بحث نیست.
‌عملکرد سازمان سینمایی وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
امسال مدیریت جشنواره منظم‌تر و فیلم‌سازان امیدوارتر شده‌‌اند و به مرور بارقه‌هایی از امید در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ ولی آیا این، همه توقعی‌ای است که می‌شود از سازمان سینمایی داشت؟ مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویق‌گر این موضوع هم نیستند. می‌گویند که پول نداریم و فقط می‌توانیم تشویق‌تان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را می‌بیند و براساس آن فیلم‌ساز را تشویق می‌کند که اگر از سوژه‌ای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. این‌طور می‌شود که فیلم‌ها رنگ همسوی سیاست‌های نظام می‌گیرند و اراده نظام در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامش‌دادن چیست؟ مثلا فیلم‌سازی که می‌خواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، می‌داند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلم‌برداری یا مونتاژ نماینده‌اش به فیلم سرکشی کند، می‌توان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمی‌گردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفته‌بازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموخته‌اند، با هر باد موافق و مخالفی جا‌به‌جا می‌شوند و رفتارشان پر از تناقض‌های مدیریتی است.
‌مثل اتفاقی که برای «گزارش یک جشن» افتاد، پای مجوزهایی که خودشان صادر کرده‌اند هم نمی‌ایستند… .
می‌دانید چرا؟ به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمده‌اند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصله‌ای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپ‌هایمان ‌تر‌و‌تمیز و مرتب است، مثل هم لباس می‌پوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلمات‌هایی که به فرهنگ آمده‌اند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاه‌هایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
‌با این اوصاف به نظر شما کدام‌یک از وزرای فرهنگ و ارشاد، از اول انقلاب تا امروز واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه هستند؟ 
اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه می‌کرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همین‌طور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیف‌الله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیس‌جمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا می‌دهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچ‌وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه‌ آن‌قدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
‌سرنوشت «گزارش یک جشن» چه شد؟ 
«گزارش یک جشن» فیلمی است که من ساخته‌ام و بسیار آن را دوست دارم. یادم هست که منتقدان خیلی روی خوش به این فیلم نشان ندادند؛ ولی مردم بسیار بسیار در سالن‌های سینماها تشویقم کردند. می‌دانم که این فیلم موافق و مخالفانی دارد. عده‌ای آن را طرفداری از جریان ٨٨ می‌دانند و عده‌ای آن را در کارنامه من انحراف از اصول ارزشی. همه اینها هم به سکانس پایانی فیلم برمی‌گردد که به سبک دوربین موبایلی فیلم‌برداری شده است. من «گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ می‌دانم و معتقدم ‌ای کاش در زمان خودش آن را پخش می‌کردیم. شجاعتی که در شمقدری دیدم و در دولت قبلی ندیدم. اطمینان دارم که هیچ فیلمی در محاق توقیف نخواهد ماند؛ همان‌طور‌که به رنگ ارغوان در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد؛ این فیلم نیز بالاخره روی پرده را خواهد دید. من همچنان مشتاقم که فیلمم اکران شود؛ ولی نه به تشویق کسانی که چهره‌ای دوگانه و به روایتی منافقانه دارند و قصدشان از اکران، تحلیل فیلم نیست؛ چرا‌که در همان زمانی هم که ساخته شد، دغدغه‌شان مفهوم فیلم نبود، الان نیز همین دغدغه را دارند و بیشتر بازی سیاسی است. من هیچ میلی برای بازی در این میدان نفسانی ندارم و همچنان صبور خواهم ماند.
‌آخرین حرفی که راجع به آن زدند چه بوده؟ گفته‌اند که فیلم توقیف است؟ 
راستش مدت‌هاست که هیچ پیگیری‌ای نکرده‌ام.
‌مالک فیلم چه کسی است؟ 
مالک فیلم وزارت ارشاد است.
‌همیشه شاهد بودیم که یک‌سری نیروهایی در حاشیه هنر و قدرت، علنی زورورزی می‌کنند و برای سینما و هنر خط و نشان می‌کشند؛ اتفاقی که به‌خصوص در دوران پسابرجام شدت گرفته. مشکلاتی که برای فیلم آقای درویش پیش آمد یا اتفاقی که برای خانم معتمدآریا در کاشان افتاد، نمونه‌های این خط و نشان‌ها هستند؛ یعنی عده‌ای به قانون و دستگاه رسمی اعتقادی ندارند و می‌خواهند حرف خودشان را بزنند. من می‌خواهم نظر شما را راجع به این عده بپرسم. با این عده باید چه‌کار کرد؟ 
حیرت‌آور است وقتی می‌بینیم این اتفاق افتاده که هیأت دولت هم گاهی در موضع اپوزیسیون می‌ایستد و حرفش را می‌زند؛ یعنی خودش را از آنچه به‌عنوان ساختار سیستم مطرح است، جدا می‌کند. می‌گویند «ببینید این اتفاقات که می‌افتد، کار ما نیست، کار آنهاست!» به نظر من این غم‌انگیز است و نباید چنین نگاهی حاکم باشد. الان آقای ایوبی و آقای جنتی و تشکیلات ارشاد که جزء ساختار نظام هستند، نمی‌شود صرفا در برابر این اتفاقات، در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و نقد کنند! باید بروند و این مسائل را با ایستادگی و پایمردی حل کنند. نه اینکه فقط در لفظ، منتقد این اتفاقات باشند و برایش کاری نکنند.
‌با دلواپسان باید چه‌کار کرد؟ 
دلواپسان که دارند کارشان را می‌کنند! از دولتمردان هم باید خواست پای وظایفشان بایستند! اگر دل‌های یک عده‌ای برای یک‌سری اتفاقات واپس است که الحمدالله با ایمان کامل دارند کارشان را می‌کنند، این طرف دل مسئولانی که فاقد این ایستادگی و ایمان هستند باید واپس باشد تا بلکه کاری کنند!
‌راستی هیچ‌وقت نمی‌خواهید راجع به این عده فیلم بسازید؟ راجع به دلواپسان؟ 
نمی‌دانم شاید یک روزی ساختم.
‌با رفع تحریم‌ها، امیدی در سطح کشور ایجاد شد. به نظر شما رفع تحریم‌ها در فرهنگ و مشخصا در سینما چه تأثیری باید داشته باشد و حالا که سد تحریم برداشته شده، چطور باید این جریان را مدیریت کرد که آب‌باریکه‌ای هم سمت سینما بیاید؟ چه اتفاقی باید بیفتد؟ در این بزنگاه، چه چیز لازم است؟ 
جنگجویی این دوستان در وزارت ارشاد لازم است. ضروری است که هنر و فرهنگ ذیل سیاست جا نگیرد. بجنگند و جایگاهش را بالا بیاورند.
مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را این‌گونه تعریف کرده‌اند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواسته‌اند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی می‌بینم آقای روحانی یک‌ بار هم در جلسات «شورای‌عالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمی‌کند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه می‌توانم بگویم؟ اصلا ایشان به‌عنوان رئیس شورای‌عالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحث‌های حاشیه‌ای شده.
‌البته چاله‌های زیادی از دولت قبل مانده بود که مشغول پر کردنش بودند و هستند، ازجمله مناقشه هسته‌ای و مذاکرات بین‌المللی و… .
اینها حرف و بازی است. هر چیزی به جای خود. می‌خواهم بگویم اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از این دستاورد رفع تحریم‌ها نصیب سینما نمی‌شود. مسئولان جوری از بی‌بودجگی خزانه فرهنگ حرف می‌زنند، که انگار می‌خواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمی‌آمدی به‌عنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلی‌ای که رویش نشسته‌ای، باید برای بچه‌های هنر و سینما بجنگی، خون ‌دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من می‌بینم این اتفاق نمی‌افتد. چرا نمی‌افتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسی‌اند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز می‌گوید، فردا حرفش را عوض می‌کند. امروز می‌گوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی می‌آید و پیامی می‌گیرد، فردا می‌شود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمی‌جنگد.
‌این‌طور که از جنگیدن بر سر سوژه‌هایتان حرف می‌زنید، به نظر می‌رسد که جنگ برای شما همچنان ادامه دارد. یک زمانی در جبهه رزمنده بودید و هنوز به نظر می‌رسد که رزمنده‌اید، امروز در میدانی دیگر! 
بله، جنگجویی به مفهوم شخصیتی را همچنان باید داشته باشم. باید پای حرفم بایستم!
‌جنگجویی به معنای در پی یک آرمان دویدن؟ 
بله، این آرمان واقعا وجود دارد. من پای اصول می‌ایستم و از ایستادن پای اصول، حمایت می‌کنم. آنچه ممکن است برای یک کارگردان در فیلم‌سازی و در جشنواره رخ ‌دهد، به من و جهان من هیچ ربطی ندارد. حتی ممکن است با همان کارگردان خارج از این فضا، یک جای دیگر شاخ به شاخ همدیگر بایستیم و اصلا همدیگر را تحمل هم نکنیم. اما به‌عنوان فیلم‌سازی که پای آنچه می‌گوید، ایستاده و اگر قدم‌های بعدی‌اش را هم دنبال کنید، می‌بینید دارد همان را می‌گوید و دنبال می‌کند، این ستایش‌برانگیز است. مثلا سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه می‌گوید می‌ایستد و مسیرش هم مشخص است و می‌داند دارد چه‌کار می‌کند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند و این برای من تحسین‌برانگیز است. اما در این بین بعضی‌ها هم هستند که فیلم می‌سازند، یک‌ بار این‌وری و یک‌بار آن‌وری می‌روند و اصلا نمی‌فهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچ‌چیزشان را نمی‌توان فهمید چون اینها موج‌سوارانند!
‌پس با موج‌سواری مخالفید؟ 
بله، با فیلم‌سازی که هویت ندارد مخالفم.
‌هویت یک فیلم‌ساز چطور شکل می‌گیرد؟ 
با اصرارکردن بر جایگاه خود، بابت آن صبوری‌کردن، اصرارورزیدن برای بیان حرف خود، تحمل‌کردن دشواری‌ها و کوتاه‌نیامدن. متأسفانه در این چند سال در سینمای ما، به این بحث چندان وقعی نگذاشته‌اند. مثلا من الان سه دهه است که فیلم می‌سازم و می‌توانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افت‌وخیزهایش هم این است. چند فیلم‌ساز را می‌توانید این‌طوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلم‌سازهای ما این‌طوری کار می‌کنند؟ یک مرده‌شورهایی هستند که هر مرده‌ای را به آنها بدهند می‌شورند و هیچ مسئله‌ای هم برایشان مهم نیست.
من این شیوه مرده‌شوری را دوست ندارم. برای همین فیلم‌سازی که مشی دارد و مرده‌شور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم می‌شمارمش و می‌گویم بارک‌الله، آفرین!
‌ درباره آقای فرهادی قبلا انتقاداتی را مطرح کرده بودید. هنوز هم بر سر همان انتقادات ایستاده‌اید؟ 
یک‌جاهایی احساس می‌کنم باید آنچه را درست می‌دانم بیان کنم. برای همین هم آن انتقادات را مطرح کردم. وگرنه فیلم‌سازی او مسیر مشخص خودش را دارد و او کارش را می‌کند.
‌درحالی‌که ٢٧ سال از جنگ گذشته، حال‌واحوال جبهه و روزگار جنگ چقدر سراغتان می‌آید؟ 
ماجرا هنوز برایم زنده است، چون جنگ هنوز ادامه دارد. درست است که سی‌وچند سال از انقلاب می‌گذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه می‌افتد، نشان می‌دهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام می‌بینم بچه‌ها می‌گویند ایران یک قلعه است! قلعه‌ها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» می‌گویند.

 سرباز آنجا می‌ایستد، پای دیوار قلعه نمی‌ایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچه‌های ما دارند جلوتر از قلعه می‌جنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدی‌تر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همه‌مان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر می‌کردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمی‌گردند به پادگان‌ها و سر زندگی‌شان می‌نشینند، اما می‌بینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق می‌افتد.

‌و شما خودتان را مسئول می‌دانید که هنوز از این جنگ فیلم بسازید؟ 
خدا کند تا حالا معلوم شده باشد که ابراهیم سرباز صادق این کشور است و اگر کیان این کشور به خطر بیفتد با همه وجود می‌جنگد.
‌ولی بعضا دیده شده که در «گزارش یک جشن» یا «دعوت» سوژه‌های دیگری هم دستمایه قرار دادید که اصلا ربطی هم به جنگ نداشته. 
اصلا کدام کار من دقیقا جنگی است؟ به مفهوم خودِ ریخت فیلم؟ فیلمی که الان ساختم «بادیگارد» کجایش به جنگ ربط دارد؟ فیلم‌هایم روایت نسل مدافع انقلاب و نسل جنگ است. ولی چیزی که می‌گویم هشداری نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان، ضربه‌ها و ماجرای داعشی‌ها، ترورها و انتحاری‌هاست. یعنی عناصری را برمی‌دارم که عناصر روز است. عناصر کهنه‌ای نیستند.
‌درنهایت خودتان در ادامه مسیر فیلم‌سازی‌تان چه دورنمایی می‌بینید؟ چه می‌خواهید و چه تمنایی برایتان مانده؟ 
اصلا احساس این‌طوری ندارم که چی مانده است. این مسیری است که باید همین‌طور رفت و مقصدی ندارد که بگوییم یک‌جا رسیدیم و تمام شد. یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و می‌گفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری می‌خواهد. از یک قله رد شدم و دلم قله‌های دیگری می‌خواهد.
‌الان چه قله‌ای مانده؟ 
در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پ‌ک‌ک حضور قوی دارد. نیروهای پ‌ک‌ک کلی از بچه‌ها و سربازهای ما را ناغافل در پادگان‌ها و پاسگاه‌ها زده و شهید کرده‌اند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلم‌هایی که در حمله‌هایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروت‌ها بگویم. دوست دارم بچه‌هایی را که در گوشه‌اند و دیده نمی‌شوند و به چشم نمی‌آیند، در فیلم‌هایم روایت کنم و به جامعه‌ام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
‌با نقدی که به اوضاع داشتید، نهایتا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمانید؟ 
نمی‌دانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل می‌کنم، حضورش را مؤثر می‌دانم.
‌راجع به انتخابات مجلس چه فکر می‌کنید؟ با توجه به اینکه بعضی از تنگناها را برخی نمایندگان مجلس برای فرهنگ و سینما رقم زدند، به تحلیل برخی سیاست‌مداران، مجلس در بعضی مواقع حتی مهم‌تر از دولت هم هست.
راستش تابه‌حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را می‌بینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمی‌خیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر می‌کنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
‌در شبکه‌های مجازی، اینستاگرام، فیس‌بوک و… که بخشی از مختصات زندگی امروزند، چقدر حضور دارید؟ 
اصلا حضور ندارم. در اینستاگرام و هیچ‌کدام از این شبکه‌های اجتماعی نیستم. این صفحاتی را هم که هست، من نساخته‌ام و بعضا هواداران ساخته‌اند. در هیچ‌کدام از شبکه‌های مجازی نیستم.
‌پس چطور جوان‌ها را می‌شناسید و از دنیای جوان‌ها باخبر می‌شوید؟ 
مگر جوان‌ها فقط در همین محیط‌های مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط می‌دهند. کسانی که به این فضا دل خوش می‌کنند، عملا از جامعه عقب می‌افتند. این محیط‌ها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموش‌کردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابل‌اعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوان‌ها، راه‌های حضوری و چشم‌درچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی می‌کنم. به اندازه خودم جوان‌ها را درک می‌کنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوان‌ها می‌دانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته به‌گواه دوستان جوانی که با من هم‌قدم می‌شوند، روحم به‌شدت جوان است و اهل مبارزه.

 




صبحگاهان حاتمی‌کیا منتقد احمدی‌نژاد است و عصرگاهان، نه!!؟

سینماژورنال: ابراهیم حاتمی کیا کارگردان شناخته شده سینمای ایران به تازگی فیلمبرداری “بادیگارد” را پشت سر گذاشت؛ فیلمی که نخستین اثر او در دولت اعتدال به شمار می رود.

به گزارش سینماژورنال صبح امروز یکشنبه اول آذرماه خبری روی خروجی خبرگزاری اصولگرای “فارس” قرار گرفته درباره پخش نوروزی این فیلم و در خلال این خبر داده های جالبی هم ارائه شده بود مبنی بر اینکه فیلم اخیر حاتمی‌کیا نقدی جدی بر عملکرد دولت دهم دارد و فعالیت برخی از نزدیکان احمدی نژاد را مورد توجه قرار داده است.

این رسانه اضافه کرده بود که در این فیلم مسئله اختلاس در این دولت، نظام بانکی و تامین اجتماعی همچنین عملکرد معاون اجرایی دولت دهم و فرد مورد وثوق احمدی‌نژاد که هم اینک در بازداشت به سر می‌برد نیز مورد توجه قرار گرفته است.

با این حال بعد از گذشت ساعاتی از انتشار خبر و البته بازنشر آن در رسانه های مختلف و اغلب اصولگرا به ناگاه عصر امروز بخشهای مربوط به مضمون انتقادی “بادیگارد” از خبرگزاری موردنظر حذف شد.

فارغ از پرسش برانگیز بودن این حذف که شاید بیش از همه از واکنش دست اندرکاران تولید فیلم نسبت به انتشار چنین خبری نشأت گرفته این پرسش مطرح است که:

رابطه سازمان سینمایی دولت احمدی نژاد با حاتمی کیا چطور بود؟

به گزارش سینماژورنال در هشت سالی که محمود احمدی‌نژاد رییس جمهور بود حاتمی کیا سه فیلم “دعوت”، “چ” و “گزارش یک جشن” را ساخت.

در میان این سه فیلم، “گزارش یک جشن” فقط در جشنواره بیست و نهم فجر اکران شد و اشارات فیلم به انتخابات 88 سبب ساز توقیف فیلم گردید. البته که برای جبران ضررهای برآمده از توقیف، سازمان سینمایی دولت دهم به ریاست جواد شمقدری دستور خرید رایت این فیلم را به موسسه رسانه های تصویری داد.

تولید “چ” نیز در دوره مدیریت شمقدری تصویب شد و البته بنیاد فارابی به عنوان سرمایه گذار اصلی کار وارد پروژه شد و البته بخش عمده بودجه را هم تأمین کرد ولی در نهایت به دلیل طولانی شدن پروسه تولید، اکران فیلم به دولت یازدهم رسید.

پرکار در دوران اصلاحات و کارگزاران

اگر به مقایسه کارنامه سینمایی حاتمی کیا در دولت اصلاحات و دولت کارگزاران بپردازیم می بینیم که وی در دو دوره دولت اصلاحات 6 فیلم “روبان قرمز”، “موج مرده”، “ارتفاع پست”، “به رنگ ارغوان”، “به نام پدر” و “آژانس شیشه ای” را ساخته است.

در دو دوره دولت کارگزاران نیز حاتمی کیا 5 فیلم “مهاجر”، “وصل نیکان”، “از کرخه تا راین”، “خاکستر سبز”، “بوی پیراهن یوسف” و “برج مینو” را ساخت.

حالا اگر بخواهیم به واسطه کمیت تولیدات بررسی کنیم پرکارترین دامنه کاری حاتمی کیا ابتدا در دوران اصلاحات بوده بعد در دوره کارگزاران و در آخر در دو دوره احمدی نژاد.

آیا انتقادات حاتمی کیا از نزدیکان احمدی نژاد در فیلم جدیدش هم مرتبط به همین کم کاری است؟! این پرسشی است که باید بعد از رونمایی “بادیگارد” در جشنواره و ارزیابی کیفیت انتقادات، آن را از حاتمی کیا پرسید.




واکنش مریلا زارعی به ادعای امین تارخ درباره سوء‌استفاده از علاقمندان زن بازیگری

سینماژورنال: صحبتهای چندی قبل  یکی از تهیه کنندگان سینما که درباره بروز پدیده اعتیاد در میان اهالی سینما سخن گفته بود اخیرا پیوند خورده است با گفته های امین تارخ درباره سوء استفاده های اخلاقی از مشتاقان زن بازیگری.

به گزارش سینماژورنال تارخ که چند سالی است در کنار بازیگری به وادی تربیت بازیگر روی آورده و آموزشگاه بازیگری راه انداخته در یکی از تازه ترین گفتگوهایش که با “جام جم” انجام شده به صراحت به سوء استفاده های مالی و اخلاقی از علاقمندان بازیگری اشاره کرده است.

تاریخ گفته است: برای کسانی که وارد حرفه بازیگری شده‌اند، حرفی ندارم. اما برای کسانی که وارد نمی‌شوند چند نکته وجود دارد؛ برخی از افراد میانی که در آثار نمایشی حضور دارند تصمیم‌گیرنده هستند. آنها از بازیگران مرد توقع پول و از خانم‌ها متاسفانه توقعات دیگری دارند. به نظرم باید این هشدار به گوش مسئولان برسد که اگر این جریان ادامه پیدا کند، فضا آن‌قدر آلوده خواهد شد که خانواده‌ها از ورود فرزندانشان به حرفه بازیگری جلوگیری خواهند کرد.

چند سال قبل ارشاد ورود پیدا کرد

وی ادامه داده است: من از شرایط ورود بازیگران به دنیای حرفه‌ای انتقاد می‌کنم چون شرایط اصلا خوب نیست. چند سال قبل هم شرایط همین‌گونه بود، آن زمان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موضوع را مطرح کردم، مدیران مسئول دو خط تلفن ایجاد کرده و از بازیگران خواستند اسامی کارگردانان، تهیه‌کنندگان و… را که از بازیگران برای حضور در آثار نمایشی درخواست پول و یا چیز دیگری می‌کنند به این وزارتخانه معرفی کنند.

این بازیگر خاطرنشان ساخته است: آن سال با برخی از متخلفان برخورد‌ شد. اکنون هم شرایط شبیه آن سال شده است، به نظرم اگر نظارت درستی به‌وجود‌ آید و مسئولان با چند نفر برخورد کنند، دیگران از این کار اجتناب خواهند کرد.

مریلا زارعی: در جریان این اتفاقات و دلایل آن نیستم

به گزارش سینماژورنال گفته های تارخ هرچند تازه نیستند و بسیاری از روزنامه نگاران حوزه سینما بارها در این باره گلایه های بازیگران را شنیده اند اما واکنش مریلا زارعی به این گفته ها هم در نوع خود جالب توجه است.

زارعی که در سالهای اخیر به بازیگر ثابت آثار ابراهیم حاتمی کیا بدل شده و از “دعوت” و “گزارش یک جشن” تا “چ” و “بادیگارد” حضور داشته درباره صحبتهای تارخ به “شفاف” گفته است: واقعا من در جریان این اتفاقات و دلایل آن نیستم، ما نمی توانیم راه برویم و قسم بخوریم که سینما تمیز و پاک است.

من و همکاران دیگرم بیست سال است که با شرف در سینما کار می کنیم

وی ادامه داده است: من قضاوت نمی کنم؛ ممکن است از دید آدم های مختلف و تجربیات آنها کثیف باشد اما هر محیطی می تواند تمیز یا کثیف باشد و هر انسانی می تواند سالم یا ناسالم در هر محیطی زندگی کند که به خود شخص ارتباط دارد.

مریلا زارعی که در جشنواره سی و سوم با درام “شیار143” که حاتمی کیا در قامت حامی آن ظاهر شد سیمرغ بهترین بازیگری زن جشنواره را گرفت خاطرنشان ساخته است: من و همکاران دیگرم بیست سال است که با شرف در سینما کار می کنیم و امیدوارم حرف این دوستان درست نباشد.




رضا کیانیان: شش ماه پیش از منشی ایوبی وقت ملاقات خواستم؛ هنوز این وقت را به من نداده‌اند!/آقای ایوبی هر وقت سخنرانی می‌کنند شعر از مولانا می‌خوانند! شعرخواندن از مولانا چه فایده‌ای برای سینمای ایران دارد؟

سینماژورنال: یکی از بازیگران متبحر ایرانی که مدیومهای مختلف از سینما تا تلویزیون و تئاتر را در حد کمال تجربه کرده است رضا کیانیان است.

به گزارش سینماژورنال کیانیان در سالهای اخیر در آثاری چون “هیچ کجا هیچ کس”، “پنج تا پنج”، “دلم می خواد” و “خبر خاصی نیست” ایفای نقش کرده است که در این بین وضعیت اکران “دلم می خواد” که کارگردانش بهمن فرمان آرا است مشخص نمی باشد.

کیانیان در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با “شرق” انجام شده است در کنار گلایه از عدم مشخص شدن وضعیت اکران “دلم می خواد” نقبی هم زده است به اوضاع و احوال مدیریت سینما در دولت جدید و البته سیاستگذاریهای شخص حجت ا.. ایوبی.

این بازیگر با اشاره به مشکلات سینمای ایران تنها ویژگی مثبت مدیریت جدید سینمایی را راه اندازی گروه “هنروتجربه” دانسته است و از مدیران سینمایی دولت یازدهم پرسیده است که چرا سازمان سینمایی که توسط مدیران قبلی تأسیس شده بود را همچنان نگه داشته اند!

کیانیان گلایه هایی هم کرده از اینکه برای دیدار با مدیران سینمایی و از جمله رییس سازمان سینمایی همچنان مشکل وجود دارد.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی کیانیان را ارائه می کند:

شما دو فیلم مهم در کارنامه خود دارید که سال‌ها اکران نشده‌اند… .
بله آنها هر دو پروانه نمایش دارند و به دلایلی که من نمی‌دانم حق اکران ندارند! به این فیلم‌ها، فیلم سومی هم به تازگی اضافه شده؛ فیلم «دلم می‌خواد» ساخته آقای فرمان‌آرا، که به‌دلیل اختلافی که میان آقای کارگردان فیلم و تهیه‌کننده فیلم وجود دارد از اکران محروم است!… در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر همه این فیلم را دیده‌اند و متفق‌القول معتقدند که فیلم خوبی است و فیلم بدون مشکلی است، حالا این سؤال مطرح است که این اختلاف را چه کسی باید حل کند؟ آیا قرار است این مشکل حل‌نشده باقی بماند و تبدیل به یک زخم کهنه شود و هیچ‌وقت دوا نشود؟ یا اینکه قرار است مسئولان سینمایی کشور به‌خاطر مسئولیتی که دارند باید برای حفظ سینمای ایران و سرمایه‌های سینمای ایران تلاش کنند؟ و با پادرمیانی این مشکل را حل کنند؟… من با آقای ایوبی صحبت کردم و نظراتم را به ایشان گفتم و راه‌حل‌هایم را با او در میان گذاشتم. با آقای شاه‌آبادی و آقای تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی هم صحبت کرده‌ام؛ نظراتم و راه‌حل‌هایم را هم به این دوستان گفته‌ام. اما متأسفانه هیچ…  و هیچ… .
وقتی با آقای ایوبی صحبت می‌کردید چه واکنشی داشتند؟
من حدود شش ماه پیش، به دفتر آقای ایوبی رفتم و از منشی ایشان یک وقت ملاقات خواستم. هنوز این وقت را به من نداده‌اند. اگر به من رضا کیانیان وقت ندهند پس به چه کسی می‌خواهند وقت بدهند؟ آقای ایوبی از سوی دیگر شماره تلفنش را به من داده و گفته هر وقت کاری داری به من زنگ بزن. من زنگ زدم و به ایشان گفتم من به دفتر شما رفتم و وقت ملاقات خواستم ولی هنوز خبری نشده! آقای ایوبی به من گفت: اصلا یک قرار ناهار می‌گذاریم و صحبت می‌کنیم. ولی این قرار ناهار هنوز گذاشته نشده است. من چند ماه باید پشت در اتاق ایشان صبر کنم تا این قرار گذاشته شود؟ آیا من باید بروم پشت آن در بست بنشینم؟ و مثل بچه یتیم‌ها وقت ملاقات بخواهم؟ من که با حکم و بخش‌نامه بازیگر نشده‌ام. ولی آقای ایوبی مثل هر مدیر دیگری با بخش‌نامه و حکم، مدیر شده‌اند و با یک حکم و بخش‌نامه هم می‌توانند از این شغل کنار بروند. ایشان باید یادشان باشد اگر سینماگران نباشند معاونت سینمایی به دردی نمی‌خورد این همه معاونت که در وزارت ارشاد است اعم از معاونت مطبوعاتی، معاونت سینمایی و معاونت هنری و… به خاطر این است که کار هنرمندان را راه بیندازند. نه اینکه در کار ما مشکل ایجاد کنند، نه اینکه من پشت در اتاق آقای ایوبی ماه‌ها صبر کنم. آقای جعفری جلوه (معاونت اسبق) هم با من همین رفتار را کردند! من و بهمن فرمان‌آرا رفتیم از مدیر دفتر آقای جعفری‌جلوه یک وقت ملاقات خواستیم. آقای جعفری‌جلوه تا پایان دوران ریاستش این وقت ملاقات را به ما نداد.
اما ما همچنان سینماگریم و ایشان تا به حال چندبار به شغل‌های دیگر فرستاده شدند!
مشکلی که برای فیلم «دلم می‌خواد»، به وجود آمده، مشکلی است بین تهیه‌کننده و کارگردان. این مشکل در تاریخ سینمای جهان بارها و بارها بین کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها پیش آمده است. اما بالاخره حلش کرده‌اند، چون آن فیلم مهم است. چون تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگران و سایر عوامل مهم هستند. آقای ایوبی، شما باید قدم پیش بگذارید و این مشکل را حل کنید! آقای ایوبی، شما قول اکران نوروز این فیلم را داده بودید. شما قول اکران عید فطر این فیلم را داده بودید! شما قول اکران دوم عید فطر را داده بودید… این قول‌ها چی شد و کو؟
مثل اینکه از اوضاع خیلی شاکی هستید… .
من می‌خواهم بگویم اوضاع از این ماجرا که تعریف کردم وخیم‌تر است. من تا زمانی که توافق هسته‌ای نشده بود از این حرف‌ها نمی‌زدم… الان خوشبختانه توافق به سلامتی و دل خوش انجام شده است… حالا مسائل پس از توافق وجود دارد هم در ایران و هم در جهان… اما باید وضع ما هم روشن شود. من سینماگرم، باید مشخص شود که این سینماگر از نظر مدیران چه‌کاره است؟ می‌خواهم خطاب به آقای روحانی بگویم آقای روحانی عزیز، در سینمای ایران به جز چند کار خوب! دیگر نه از تدبیر خبری هست و نه از امید.
آقایان جنتی و ایوبی هر دو انسان‌های خوبی هستند ولی خوب‌بودن برای وزارت و معاونت فقط شرط لازم است. آقای روحانی شما قول دادید خانه سینما را باز می‌کنید و باز کردید. این اتفاق بسیار خوب و درجه یک و خوشحال‌کننده‌ای بود. ما بعد از بازگشایی خانه سینما، جلسه‌ای با مسئولان وزارت ارشاد داشتیم و من سؤالاتی را مطرح کردم. از جمله از آقای ایوبی پرسیدم شما وقتی به معاونت سینمایی وزارت ارشاد منصوب شدید چرا همچنان سازمان سینمایی را حفظ می‌کنید، سازمان سینمایی میراث کسانی بود که با سینما دشمن بودند. سازمان سینمایی میراث کسانی است که خانه سینما را بستند. سازمان سینمایی میراث کسانی بود که کوپن بین هنرمندان پخش می‌کردند و گداپروری می‌کردند و کیسه برنج و روغن می‌دادند! آقای ایوبی سازمان سینمایی میراث آن نوع مدیریت است شما چرا ادامه‌اش دادی و حفظش کرده‌ای؟ سازمان سینمایی میراث دولتی است که سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد! من همان روز اینها را از آقای ایوبی پرسیدم و هنوز که هنوز است کسی جواب این سؤال را به من نداده است. یک نفر بیاید به من بگوید سازمان سینمایی چه نفعی برای سینمای ایران دارد؟ … سازمان سینمایی به ضرر سینمای ایران و به ضررسیاست‌های کلان نظام جمهوری اسلامی است.
زمانی که سازمان سینمایی را در دولت گذشته ایجاد کردند اصلا اهدافشان از ایجاد این سازمان چه بود؟
اصولا سازمان سینمایی با هدف دولتی‌کردن کامل سینما ایجاد شد. سازمان سینمایی تشکیل شد برای اینکه سینما را به‌طور کامل زیر چتر دولت ببرد. درحالی‌که ما باید به سمت خصوصی‌سازی حرکت کنیم. هنر باید خصوصی شود. وقتی سازمان سینمایی تشکیل شد آقای احمد نجفی آمد برنامه هفت و از تشکیل سازمان سینمایی دفاع کرد. هم آقای نجفی و هم آقای شمقدری در آن زمان می‌گفتند که ما سازمان سینمایی را تشکیل دادیم برای اینکه بتوانیم بودجه بیشتری را برای سینما بگیریم تا سینمای ایران رونق بگیرد. به نظرم کسی نباید برای سینمای ایران بودجه بگیرد برای اینکه سینمای ایران خودش بلد است برای خودش بودجه بگیرد. فقط باید ممیزی‌ها را از سر راه سینمای ایران بردارند. وقتی دولتی می‌خواهد برای سینمای ایران بودجه تعیین کند منظورش این است که من به شما پول می‌دهم تا آنچه را من می‌خواهم بسازید. پس اصل ٤٤ ما چه می‌شود؟ من این سؤال را از آقای روحانی دارم. آقای روحانی! چرا در وزارت ارشاد شما همچنان سازمان سینمایی را حفظ کردند؟ سینمای ایران مگر چیست که به یک سازمان احتیاج داشته باشد؟ یک معاونت هم برایش زیاد است. سینمای ایران دچار بیشترین نظارت و ممیزی در مقایسه با همه عرصه‌های دیگر است. ما الان یک شورای تصویب فیلم‌نامه داریم بعد یک شورای پروانه ساخت داریم بعد یک شورای پروانه نمایش. پس سه بار ممیزی می‌شویم. بعد از اینکه به ما پروانه نمایش دادند چند شورای پنهان وجود دارد. یک جایی هم مثل حوزه هنری است که می‌گوید من این فیلم را اکران نمی‌کنم. یک جایی مثل شهرداری وجود دارد که می‌گوید من این فیلم را اکران نمی‌کنم. با اینکه از سه مرحله ممیزی گذشته است ولی ارگان‌های دیگر و کسان دیگری هم هستند که برای اکران یک فیلم باید و نباید وضع می‌کنند!
مثل ماجرای فیلم رستاخیز… .
ما خیلی فیلم داریم که با چنین مشکلاتی مواجه شدند. این موضوع فقط مربوط به سال‌های اخیر نیست! ما فیلم‌هایی داریم که هیچ‌وقت اکران نشده‌اند و وزارت ارشاد هیچ‌وقت هیچ مشکلی با آنها نداشته است. مثل فیلم «صد سال به این سال‌ها»… وزارت ارشاد هیچ‌وقت مشکلی برای اکران این فیلم نداشته است. مثل «خانه‌ای روی آب» که وزارت ارشاد هیچ مشکلی با آن نداشت ولی مشکلات زیادی برای اکران داشت و البته بالاخره اکران شد؛ مثل «گزارش یک جشن». همان کسانی که سازمان سینمایی را درست کردند که سینما را دولتی کنند، گزارش یک جشن را از کارگردان و تهیه‌کننده‌اش خریداری کردند! یعنی آنچه مورد تأیید ما نیست پولش را می‌دهیم و می‌اندازیم گوشه انبار!!! از این به بعد هم آن چیزی را می‌سازید که مورد نظر ماست. این یعنی کاملا سینمای دولتی. تا قبل از هشت سال دوران آقای احمدی‌نژاد و سیاست دولتی‌کردن سینما، سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی می‌درخشید. اینکه سینمای ایران در جشنواره‌ها می‌درخشید باعث شد یکسری از آدم‌ها که ناراحت‌های همیشگی‌اند…
منظورتان دلواپسان هست دیگر…
دلواپسند، ناراحتند، دلخورند، اعتراض دارند. هستند که ایراد بگیرند. از همه‌چیز دلخورند و با همه چیز هم مخالفند و حتی با خودشان هم مخالفند. اصلا شغلشان این است. اینان وقتی فیلمی از سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی می‌درخشید می‌گفتند به‌خاطر سیاه‌نمایی است. من می‌گویم به‌خاطر سیاه‌نمایی نیست به‌خاطر نوعی از سینماست که قبل از انقلاب متولد شد و در نظام جمهوری اسلامی رشد کرد. این سینما در برابر سینمای آمریکا ایستاده بود و هنوز هم ایستاده است. سال‌ها پیش، هر کشوری از اروپا برای خودش سینمای مستقل خودش را داشت؛ ایتالیا سینمای مستقل خودش را داشت؛ فرانسه سینمای مستقل خودش را داشت؛ آلمان، سوئد، انگلیس… و در آسیا هم ژاپن سینمای مستقل خودش را داشت. اما سینمای آمریکا آمد و همه این سینماها را نابود کرد. با وجود آنکه سینمای آمریکا توانست همه سینماهای مستقل کشورها را نابود کند نتوانست سینمای یک کشور را نابود کند و آن سینمای ایران بود که فرمول مخصوص خودش را داشت. این سینما یعنی سینمای ایران را اروپایی‌ها خیلی دوست داشتند و دارند! چون نوستالژی سینمایی را که آمریکا نابودش کرده بود در سینمای ایران می‌دیدند. چون در گذشته در مقابل سینمای آمریکا حرفی برای گفتن داشتند ولی سینمای آمریکا سینمای آنها را نابود کرد. به‌همین‌دلیل در جشنواره‌های اروپایی مرتب به سینمای ایران جایزه می‌دادند؛ برای اینکه سینمای ایران یک هویت مستقل داشت.
وضعیت سینمای ایران در سال‌های اخیر در آن سوی مرزها چگونه است؟
در هشت سال گذشته خواستند این هویت مستقل از بین برود و تقریبا هم به خواسته خود رسیدند. برای اینکه در جشنواره‌های مختلف مرتب جای سینمای ایران خالی و خالی‌تر شد. بدنه سینمای ایران هم تضعیف شد. در مقابل این تضعیف سینمای بدنه، چه کار کردند؟ شرایطی ایجاد کردند که سینمای ایران وارد بازی سینمای آمریکا و هالیوود شود؛ یعنی کاری که آمریکا با سینمای اروپا کرد. مسئولان سینمایی در رؤیا‌هاشان می‌گفتند ما می‌توانیم فیلم بزرگ هالیوودی بسازیم!! طوری که روی هالیوود را کم کند. این در حالی بود که ما با فیلم‌هایی که ساخته بودیم سال‌ها بود روی هالیوود را کم کرده بودیم. آقای دکتر صالحی یک‌بار که درباره سینمای ایران حرف می‌زدیم، تعریف کردند در نشریه‌ای خارجی مطلبی خوانده‌اند که فیلم‌های سینمای ایران با هزینه‌ای به اندازه خرج قهوه بین پلان‌های فیلم‌های آمریکایی ساخته می‌شود و همین فیلم‌های ایرانی که با چنین بودجه‌های کمی ساخته می‌شوند در برابر سینمای آمریکا ایستاده‌اند و حرف برای گفتن دارند!
آمدند سینمایی به اسم سینمای فاخر درست کردند. سینمای فاخر، یعنی یک بودجه‌ای در حد فیلم‌های هالیوودی به شما می‌دهیم تا بروید فیلم هالیوودی بسازید!!! حتی یکی از این فیلم‌های فاخر نه‌فقط شبیه فیلم‌های هالیوودی نشد، بلکه از آنچه خودمان داشتیم هم عقب ماند! و هیچ هم نفروخت. ما چرا با دست خودمان سینمای مستقل‌مان را خراب می‌کنیم و خودمان را می‌اندازیم در بازی سینمای آمریکا که قرار است در آن شکست بخوریم. ما با فیلم‌های سینمای ایران برنده بودیم، حتی اسکار هم مجبور شد به سینمای ایران جایزه بدهد. جشنواره‌های جهانی مجبور شدند به سینمای ایران جایزه بدهند؛ اما به سینمای فاخر ما نه جایزه‌ای دادند و نه تحویلش گرفتند. چون از این نوع فیلم‌ها، خیلی بهترش را در انبارهای‌شان به تعداد زیادی دارند.
سینمای فاخر یعنی: آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد!
آیا سریال‌های تاریخی مثل مختارنامه، فاخر محسوب می‌شوند؟
ببینید آقای میرباقری که تاریخی می‌سازد، مثل مختارنامه، مثل امام علی(ع)، هرگز شکست نخورده‌ است! برای اینکه ثابت کرده این کار را بلد است و دیگر اینکه، آن یک سریال است! و ما در ساخت سریال تاریخی تجربه و پیشینه داریم! اما فیلم مسافر ری ایشان هرگز به پای سریال‌های‌شان نرسید!
درباره فیلم‌هایی مثل رستاخیز و محمدرسول‌الله(ص) هم چنین تحلیلی دارید؟
من فیلم‌های محمدرسول‌الله(ص) و رستاخیز را هنوز ندیده‌ام؛ ولی برای هر دو کارگردان آنها احترام قائلم!
به نظر می‌رسد انتقادات فراوانی از مدیران فعلی دارید…
کار مثبتی که آقای ایوبی انجام داده است، تشکیل گروه هنر و تجربه است. خوب و قابل دفاع است! اصلا کار دولت همین است که در کار سینما دخالت نکند و فقط حمایت کند. این سینمای هنر و تجربه حمایت از سینمایی است که قرار است تجربه‌های جدید در آن انجام شود و وجوه هنری‌اش قوی‌تر از وجوه بازاری‌اش است؛ بنابراین دولت از آن حمایت می‌کند و یک‌سری سالن هم می‌دهد برای اینکه حمایت شود. من مصاحبه‌ مفصلی در زمینه سینمای هنر و تجربه کرده‌ام و خیلی هم آنجا تشکر کرده‌ام؛ اما از کار‌های نکرده ایشان گله دارم!
محسن امیریوسفی هم همین را می‌گفت… . او نیز معتقد است تنها کار مثبتی که سازمان سینمایی انجام داده، تشکیل گروه هنر و تجربه است…
همه سینمایی‌های دلسوز همین را می‌گویند…، اما من این سؤال را می‌پرسم که سازمان سینمایی به چه دردی می‌خورد؟ آقای ایوبی باید توضیح دهد چرا این سازمان را نگه داشته است… از سویی دیگر، الان تهیه‌کنندگانی هستند که از بعد از انقلاب فعالیت خود را شروع کرده‌اند و در این سی‌وچندسال برادری خود را ثابت کرده‌اند و نشان داده‌اند تهیه‌کنندگان خوبی‌ هستند. یک‌سری تهیه‌کنندگان هم از قبل از انقلاب فعالیت داشته‌اند. آنها هم تهیه‌کنندگان خوبی بوده‌اند و تا حالا کارشان را بسیار خوب انجام داده‌اند. آیا شأن این تهیه‌کنندگان با تهیه‌کنندگانی که یکی، دوسال است تهیه‌کننده شده‌اند یکی است؟ باید خطاب به رئیس‌جمهور بگویم آقای رئیس‌جمهور در وزارت ارشاد شما از تهیه‌کنندگان قدیمی گرفته تا تهیه‌کنندگان جدید، همه با یک چوب رانده می‌شوند. درصورتی‌که آقای ایوبی و جنتی فقط دو سال است که به سینما آمده‌اند؛ اما همه این تهیه‌کنندگان قدیمی در طول عمر نظام جمهوری اسلامی با سینما در ارتباط بوده‌اند. آیا این تهیه‌کنندگان قدیمی همان‌قدر باید نظارت شوند که یک تهیه کننده‌ای که تازه وارد این کار شده است! آن هم بعضا با رابطه! پس سرمایه تجربه کجا می‌رود؟ آیا سرمایه مادی و معنوی را باید ارج بگذارند یا نه؟ الان تهیه‌کننده‌ای که سال‌ها فعالیت کرده با تهیه‌کننده‌ای که فقط یک ‌سال است وارد این عرصه شده است، هیچ فرقی ندارد. چرا؟ هر دو باید همان مراحل ممیزی را بگذرانند! این ندیدن شأن آدم‌ها در سینما و احترام‌نگذاشتن به سال‌ها تجربه و کار آدم‌ها، از کجا آب می‌خورد؟
آقای ایوبی هر وقت سخنرانی می‌کنند شعر از مولانا می‌خوانند. خب شعرخواندن از مولانا چه فایده‌ای برای سینمای ایران دارد؟ اگر مولاناست پس باید درجه شناخت او از آدمی و خدا در سینمای ما پرتو بیفکند! من از ایشان می‌پرسم! پرتو مولانا در سینمای ما کجاست! به شکل عینی نشان دهید!
وقتی سینمای ایران در جشنواره‌ای خارجی حضور پیدا می‌کند، چند هزار کلمه مثبت راجع به سینمای ایران نوشته می‌شود؟ چند هزار کلمه مثبت در برابر سینمای آمریکا به نفع سینمای ایران نوشته می‌شود؟ به نظرم این همان جلوه شعور عرفانی است که خیلی مهم است. چرا این چیزها را کسی نمی‌بیند. آقای کیارستمی با موفقیت‌هایش در جشنواره‌های بین‌المللی جزء پرچم‌داران مقاومت در برابر سینمای آمریکاست و جزء خط مقدم جبهه است. آقایان ایوبی و جنتی هم آمدند گفتند ما هم فیلم فاخر خواهیم ساخت. برای چه می‌خواهید فیلم فاخر بسازید؟ فیلم فاخر سینمای ایران را نابود می‌کند. دو چیز به سینمای ایران به ‌شدت ضربه می‌زند؛ یکی تله‌فیلم‌ها و فیلم‌های تلویزیونی و یکی هم فیلم‌های فاخر که هر دو با سرمایه دولتی حمایت می‌شوند! ز یک طرف فیلم‌های ارزان‌قیمت و تله‌فیلم درست می‌کنند برای اینکه سینمای خصوصی از فرط ارزانی نتواند با آن برابری کند. از یک طرف فیلم فاخر می‌سازند که سرمایه خصوصی از فرط گرانی نتواند با آنها برابری کند و در ضمن به سرمایه بخش خصوصی اجازه فعالیت نمی‌دهند. در ظاهر از بخش خصوصی استقبال می‌کنند! اما با ممیزی‌های گوناگون او را پس می‌زنند! آقایان! سینمای دولتی در همه کشورهای جهان بارها شکست خورده است. همسایه شمالی ما بزرگ‌ترین و پرقدرت‌ترین سینمای دولتی را داشت، ولی بالاخره شکست خورد؛ حالا ما می‌خواهیم جا پای آنها بگذاریم.؟
بالاخره نظرتان را درباره وضعیت اکران فیلم «صد سال به این سال‌ها» نگفتید… .
همین فیلم «صدسال به این سال‌ها» که حدود هفت سال از ساخت آن گذشته است، اگر اکران شود قطعا مردم از آن استقبال بسیار خوبی خواهند کرد. فیلم پروانه نمایش هم دارد، ولی اکران نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟ کسی نمی‌داند.
درباره فیلم «گزارش یک جشن» هم چنین نظری دارید؟
آن را هم که خریدند و انداختند در انبار… .
… موضوع مهم دیگری که حتما باید به آن اشاره کنم موضوع ایجاد مدرسه ملی سینماست. آقای ایوبی می‌خواهد مدرسه ملی سینما ایجاد کند. آقای تاجیک شما می‌دانید مدرسه ملی سینما چیست؟ مگر ما در ایران مدرسه سینمایی کم داریم که قرار است یکی دیگر اضافه شود؟ ما چند تا مدرسه سینمایی در ایران داریم؟
شاید فکر کرده‌اند این مراکز تأثیرهای لازم را ندارند… .
خوب کمک کنند تا تأثیرهای لازم را داشته باشند. آیا پژوهش و آسیب‌شناسی کرده‌اند که ضعف آنها چیست؟ و چرا نتوانسته‌اند خوب آموزش بدهند؟ بدون اینکه درباره سطح آموزشی مدرسه‌های ملی و دولتی سینما پژوهشی کرده باشند! فقط می‌خواهند یک مدرسه جدید ایجاد کنند. به چه حقی می‌خواهند از بودجه بیت‌المال مدر سه ملی سینما را ایجاد کنند؟ که چه بشود؟ من که بازیگرم هدف این مدرسه ملی سینما را نمی‌دانم شما که روزنامه‌نگارید نمی‌دانید، پس چه کسی می‌داند؟ می‌دانم آقای ایوبی با افرادی از داخل سینمای ایران مشورت کرده و تعدادی از آنها به او گفته‌اند این کار را نکنید. چون فایده‌ای ندارد، ولی آقای ایوبی همچنان دارد ادامه می‌دهد! درست مثل ماجرای سازمان سینمایی. آقای ایوبی باید بیاید دقیقا توضیح دهد که مدرسه ملی سینما برای چه ایجاد شده است؟ از من دعوت کردند که بروم آنجا و نظرهای کمکی بدهم، من اصلا با جبهه‌گیری نرفتم. من اصلا نسبت به هیچ موضوعی جبهه‌گیری ندارم، مگر اینکه خلافش ثابت شود. آنها گفتند ما در وهله اول می‌خواهیم وُرکشاپ‌هایی برای صنوف مختلف سینما بگذاریم که سطح دانش آنها بالا برود و از استادهایی استفاده کنیم که خارج از کشور هستند و در سطح جهانی کار می‌کنند که بیایند به صنوف آموزش بدهند تا سینمای ما با سینمای جهان وارد تعامل شود. حرف بسیار خوبی است؛ اما فقط در ظاهر. من گفتم این کار که وظیفه خانه سینماست و وظیفه مدرسه عالی سینما نیست، چه لزومی دارد مدرسه عالی سینما به وجود بیاید، که چنین کاری را انجام دهد؟ خانه سینما هست. به آنجا کمک کنید و این ورک‌شاپ‌ها را راه بیندازید! چرا باید یک تشکیلات موازی ایجاد کنیم؟ تشکیلاتی که کارش خوردن وقت و هزینه‌کردن بودجه کشور است. بهتر است اول پژوهش شود!
ممکن است برای تأسیس مدرسه ملی سینما با افراد زیادی مشورت کرده باشند… .
مشورت بله ولی مشورت با پژوهش فرق دارد…  پژوهش یک علم است؛ یعنی سیر تا پیاز مدارس سینمایی را می‌ریزند روی میز و متخصصان این حوزه را دعوت می‌کنند. چارت‌های آموزشی را مشاهده می‌کنند، تحقیقات میدانی و اسنادی می‌کنند. اینکه فقط با برخی افراد مشورت کرده‌اند که اسمش پژوهش نیست. الان این سؤال مطرح است که پژوهشکده سینمای ایران کجاست؟ آیا سینمای ایران به پژوهش احتیاج دارد یا نه؟ نمی‌توانیم بگوییم احتیاج ندارد. امروز در جهان همه‌چیز براساس پژوهش پیش می‌رود! عجیب است که ما پژوهشکده نداریم! پژوهشکده موسیقی و تئاتر ایران کجاست؟ من به دوستان گفتم به جای مدرسه ملی سینما، پژوهشکده سینمای ایران را تأسیس کنید که جزء وظایف ملی شما هم است. سالیان سال است می‌گویند ضعف سینمای ایران در فیلم‌نامه است. برخلاف آنکه گفته می‌شود ما در زمینه فیلم‌نامه مشکل داریم، به نظرم ما بهترین فیلم‌نامه‌نویسان را داریم؛ ولی فیلم‌نامه‌های آنان در شوراهای مختلف نابود می‌شود…؛ اما کسی حق ندارد درباره این شوراها حرف بزند. در این شوراها چه کسانی هستند؟ پژوهشکده سینمای ایران باید به این مسائل بپردازد. سینمای ایران بعضی مواقع فروش می‌کند، بعضی مواقع فروش نمی‌کند، چرا این‌گونه است؟ پژوهشکده سینمای ایران باید به این موضوعات بپردازد. چرا یک کارگردان سینمای ایران در یک سال فیلم درجه یک می‌سازد و بعد دیگر نمی‌تواند فیلم خوب بسازد؟ در مدرسه ملی سینما و سازمان سینمایی به این سؤالات جواب داده نمی‌شود. درباره مدرسه عالی سینما، از میان افرادی که به آقای ایوبی مشاوره داده‌اند، چه کسانی گفته‌اند مدرسه ملی سینما خوب است و چه کسانی گفته‌اند مدرسه ملی بد است! چرا این بحث‌ها علنی نمی‌شوند؟ من از مدت‌ها قبل می‌خواستم انتقاداتم را مطرح کنم، ولی می‌ترسیدم کسانی سوءاستفاده کنند و انتقاداتم را گذاشتم برای بعد از توافق هسته‌ای. الان هم که توافق انجام شده است. کارنامه دولت در زمینه وعده‌هایی که آقای روحانی داده، کارنامه خوبی است. تورم پایین آمده است و دارد مهار می‌شود. تعامل با کشورهای جهان در حال افزایش است. صلح‌طلبی جایگزین افراطی‌گری و جنگ‌طلبی شده است. الان با سیاست‌های دولت، حتی افراطی‌گری در دنیا منزوی شده و در گوشه دیوار قرار گرفته و تضعیف شده است. اینها را باید دید و تشکر هم باید کرد و حتی باید گفت دمش گرم! ولی آقای روحانی پس وضعیت فرهنگ و هنر چه می‌شود؟ آقای روحانی شما به فرهنگ و هنر توجه ندارید. هنر ذاتش اعتدال است. هنر یعنی اعتدال. هنر قلوب را تسخیر می‌کند. هنر می‌تواند جهان را معتدل کند. پس چرا دولت اعتدال به هنر توجهی نمی‌کند؟
فارغ از اینکه انتقاداتی به مدیران سینمایی وارد است، به‌نظر می‌رسد کلا سینما و هنر ایران زیر ضربه است… و دلواپسان مرتب فشار می‌آورند… مثلا از یک طرف کنسرت‌های زیادی لغو می‌شود و از طرف دیگر، به شبکه مستند برای پخش مستند چنارستان خیلی فشار می‌آید یا حتی وضعیت برنامه هفت خیلی مشخص نیست… .
خیلی خوب است اینهایی که شما می‌گویید، حمله می‌کنند. برای اینکه در مسئله‌ای نظراتشان را می‌گویند ولی این دوستان یعنی مدیران سینمایی مگر قدرت دولتی ندارند؟ بایستند و استدلال کنند. چرا عقب می‌نشینند؟ باید شرایطی باشد که همه نظراتشان را بگویند و دولت هم باید بتواند از خودش دفاع کند. وقتی دولت می‌گوید باید کنسرت باشد باید کنسرت برگزار و بعد سمیناری برگزار شود و مخالفان نظراتشان را بگویند.
مثلا در قضیه پخش مستند چنارستان از شبکه مستند، دلواپسان بسیار به نمایش این فیلم اعتراض کردند ولی مدیر شبکه مستند به این اعتراض‌ها توجهی نکرد و حتی این مستند دوبار پخش شد، بعد هم دیگر دلواپسان اعتراضی نکردند… .
بله، اعتراض‌ها خوابید و معلوم هم نشد اعتراض‌ها سر چه‌چیزی هست؟ البته معلوم بود ولی از یک‌سوی دیگر اصلا معلوم نشد! مسئولان باید با دلایل روشنی درباره اقدامات خود سخن بگویند، مثلا برنامه هفت را تعطیل می‌کنند بدون اینکه دلیلی برای تعطیلی آن بیاورند. بعد هم شایعه می‌شود چون برنامه هفت با خانم بنی‌اعتماد صحبت کرده، تعطیل شده است. اگر دلیلش این است، خب بگویند… برنامه‌ای که به سینمای ایران می‌پرداخته، به همین سادگی تعطیل می‌کنید؟ برای چه این کار را می‌کنید؟ به چه حقی؟ مگر تلویزیون شبکه خصوصی شماست؟ باید با حساب‌وکتاب و با دلیل بیایند علت تعطیلی برنامه هفت را بگویند. مثلا آقای ایوبی به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که خیلی سروصدا نشود و همه‌چیز آرام باشد. سروصدا نشود! آقای ایوبی می‌تواند این پست را قبول نکند. وقتی قبول می‌کنید باید کار انجام دهید.
شاید ترجیح می‌دهند چهار تا فیلم اکران نشود ولی آرامش در سینما برقرار باشد… .
خب، این آرامش به چه دردی می‌خورد؟
شما در اکران خصوصی فیلم «پاداش» کمال تبریزی حضور داشتید… آیا نسخه اصلی این فیلم را قبلا دیده بودید؟
من اصل فیلم پاداش را دیده‌ام. با تماشای این فیلم آدم از خنده روده‌بر می‌شود. ولی سروته این فیلم را کلی زده‌ و کلی سانسور کرده‌اند. من نمی‌دانم مسئولان چرا چنین نسخه بی‌سروتهی را اکران کرده‌اند بعد هم احتمالا افتخار می‌کنند این فیلم را نشان داده‌اند! با چه وضعیتی نشان داده‌اند؟ با وضعیت بدی نشان داده‌اند و خودشان هم می‌دانند! من همان اوایل که آقای تبریزی فیلم را ساختند و مونتاژ شد فیلم را دیدم. من هنوز هم آن نسخه اصلی فیلم را دوست دارم. کدام یک از موضوعاتی که در «پاداش» به آن پرداخته می‌شد، وجود ندارد؟ ما راجع‌به ریا و دروغگویی حق نداریم حرف بزنیم؟ من وقتی نسخه سانسورشده و بی‌سروته فیلم پاداش را دیدم، دلم خیلی سوخت.
دلتان برای که سوخت؟
دلم برای فیلم، برای کمال تبریزی، برای بازیگران و سایر عواملش سوخت! یک چیز دست‌وپاشکسته‌ای نشان دادند، اینکه آن فیلم نیست. حال آدم بد می‌شود. حالا افتخارشان این است که این فیلم را نشان داده‌اند. آیا این نوع نشان‌دادن، افتخارکردن دارد؟
همین نسخه فعلی را هم آقای تبریزی مصاحبه کرده‌اند که وزارت ارشادی‌ها نگران بودند سر نمایشش اتفاقی بیفتد… .
خب بشود! چطور فقط عده‌ای حق دارند سروصدا درست کنند و بقیه حق ندارند.

 




انگشت‌سوزان “میرداماد” در شبکه سوم نتیجه عکس داد یـــا آقای جوان! برای آن که به گناه نیفتی انگشتانت را بسوزان!

سینماژورنال/مارتا ثناوش: تازه ترین محصول تلویزیونی محمدحسین لطیفی سریالی است با عنوان “تنهایی لیلا”؛ ملودرامی که داستان جوانی معتقد با بازی بهروز شعیبی را روایت می کند.

جوانی که شبی از شبها بانویی از فرنگ برگشته به حجره او پناه آورده و جوان قصه لطیفی از ترس اینکه به گناه آلوده نشود به کوچه و خیابان می زند و در نهایت چون جایی را برای اسکان نمی یابد به حجره خویش بازگشته و در آستانه تحریک است که می کوشد با سوزاندن انگشتان خود هوس را از وجود خویش بیرون کند…

فارغ از تیپ تکراری بهروز شعیبی بازیگر اصلی سریال که پیش از این عینا در آثاری چون “طلا و مس”، “گزارش یک جشن” و “مهمان داریم” تکرار شده بود شباهت داستانی سریال با اتفاقی منسوب به یکی از فیلسوفان دوران صفوی است که بدجوری جلب توجه می کند.

میرداماد آنها و میرداماد ما…

در زمان حکومت صفویه فیلسوفی ملقب به میرداماد زندگی می کرد. فیلسوفی با نام کامل “میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی” که اصالتا به گرگان کنونی تعلق داشت و از سادات حسینی این شهر بود.

میرداماد در کودکی به توس هجرت کرد و علوم دینی را نزد سیدعلی فرزند ابی‌الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت. در کنار علوم دینی، علوم فلسفه و ریاضیات را نیز در دوران حضورش در توس آموخت. میرداماد سپس راه قزوین پیش گرفت و بعد از مدتی زندگی در آنجا به خراسان بازگشت و پس از آن مدتی هم در کاشان زندگی کرد.

درباره صفتی به نام “میرداماد” که بر روی این فیلسوف ایرانی گذاشته شده است در میان عوام ماجرای جالبی رواج یافته است؛ ماجرایی به این شرح که شبی از شبهای سرد و برفی زمستان که میرداماد در حجره خود مشغول درس خواندن بوده است دختر یکی از چهره های متنفذ شهر-برخی گفته اند دختر شاه عباس صفوی- که راه بازگشت به خانه را گم کرده برای اینکه از گزند راهزنان در امان باشد به حجره میرداماد پناه می آورد.

میرداماد چاره ای نمی بیند جز پناه دادن به این دخترک جوان و اما از آنجا که می ترسیده به گناه افتد به هنگام حضور دختر در حجره اش، انگشتانش را می سوزاند مبادا نفسانیات بر او غلبه کند. بعدتر وقتی پدر دختر-شاه عباس- ماجرا را می فهمد شرایط ازدواج دخترش با وی را فراهم کرده و به او لقب “میرداماد” می دهد!

ماجرایی مربوط به ظرف زمانی 5 قرن پیش را رها کرده اند در روزگار معاصر

فارغ از اینکه چقدر صحت و سقم این اتفاق می توانسته درست باشد داستان پرداز این روایت آن را برای ظرف زمانی حداقل پنج قرن پیش روایت کرده و طبیعی است که در آن شرایط زمانی و با توجه به محدودیتی که در روابط میان زنان و مردان وجود داشته این داستان می توانسته بار دراماتیک و اخلاقی داشته باشد.

اما در روزگار ما که دختران و پسران نه فقط در محیطهای دانشگاهی با هم معاشرت می کنند بلکه در سطح شهر نیز در کنار یکدیگر دیده می شوند این روایت کاربرد لازم را ندارد.

در تهران بلواری هم به نام میرداماد نامگذاری شده است؛ بلواری نسبتا عریض که در محله داوودیه واقع شده است.

نویسنده “تنهایی لیلا” و کارگردان آن اگر گذارشان به این بلوار و خیابانهای منتهی به آن افتاده باشد قطعا با کافی شاپها و رستورانهایی روبرو شده اند که در آنها زن و مرد و جوان و میانسال در کنار هم یا به تنهایی مشغول صرف غذا یا نوشیدنی هستند.

طبیعی است که این وضعیت در بسیاری از نقاط دیگر شهر و کشور دیده می شود و هیچ کس هم نیست از ترس گناه آلوده شدن به کوچه و خیابان نیاید یا اگر می آید با شمعی در دست بیاید که مبادا به گناه بیفتد.

تنهایی لیلا
بهروز شعیبی در “تنهایی لیلا”

به جای انگشت‌سوزی می‌شد در پارک قدم بزنید یا چند ساعتی در یک اتوبوس بین شهری استراحت کنید

از آن گذشته جوانی که محور “تنهایی لیلا” شده می توانسته به جای ماندن در حجره و سوزاندن انگشت، از حجره بیرون زده و در این همه پارک و فضای سبزی که در شهر وجود دارد قدم زده و پیاده روی کند تا انرژی برآمده از نفسانیات را از بدن خارج کند.

تازه حتی اگر آب و هوا هم مساعد نبود و نمی توانست در فضای سرباز قدم زند به یکی از پایانه های مسافربری رفته و سوار اتوبوسی می شد به مقصدی نزدیک؛ هم راحت تا صبح می خوابید و هم نیازی نبود که انگشتانش را بسوزاند.

آقای جوان! برای آن که به گناه نیفتی انگشتانت را بسوزان

این گرفت و گیرهای دراماتیک که ناشی از نشناختن روزگار معاصر و نشستن در اتاقهای دربسته و نگارش سناریو است را که کنار بگذاریم این سوال هم پیش روی ماست که آیا تصویری که از جوان اول سریال ارائه می شود بناست الگویی باشد برای جوانان روزگار ما که به سادگی به گناه نیفتد؟

اگر این طور است آیا عوامل سریال از تهیه کننده گرفته تا کارگردان و نویسنده آن قصد داشته اند این بسته پیشنهادی را پیش روی جوانان قرار دهند که هر وقت در آستانه گناه قرار داشتند با سوزاندن انگشتان خود، هوس را از درون خود بیرون کنند؟

حالا اگر این اتفاق برای عوامل سریال بیفتد و آنها هم در آستانه گناه قرار گیرند به انگشت سوزی می پردازند؟

طبیعی است که حتی تصور چنین فرضیاتی در روزگار ما کاربرد ندارد چه برسد به اینکه بخواهیم به آنها بار عملی داده و در درامی که در روزگار معاصر می گذرد آنها را به تصویر بکشیم.

تعلق خاطرتان به‌جای خود اما تصویری که از میرداماد خلق کرده اید به کاریکاتور شباهت دارد

 تعلق خاطر حامد عنقا نویسنده این سریال به داستان میرداماد، تعلق خاطر محترمی است اما آیا نمی شد اصل داستان را با درنظر گرفتن اقتضائات زمانی آن به تصویر درآورد؟

طبیعی است که در آن حالت هزینه تولید به مراتب بیشتر می شد اما این حسن را داشت که حداقل نام میرداماد را که فیلسوفی بزرگ برای خود بوده با چهره رنگ باخته کاراکتری که انگار از چهارصد سال و اندی قبل به دل روزگار مدرن آمده گره نخورد.

از آن بدتر تصویری است که از جوانان متشرع و دیندار روزگار ما در کار تصویر شده است. همین الان بسیاری از جوانان مذهبی ما که اتفاقا سفت و سخت پای بند اصول دینی هستند در انظار ظاهر شده و با رعایت حدود به گفت و شنود با همتایان خود می پردازند. طبیعی است تصویری که سریال “تنهایی لیلا” از یک جوان معتقد ارائه می دهد با این جوانان ملموس و باورپذیر پیرامونی کمترین نسبتی ندارد.

شما که معتمد رسانه ملی هستید آدمهای دوروبرتان را بیشتر بشناسید

فرصت تولید “تنهایی لیلا” که از دست رفت؛ امید که دست اندرکاران تولید این فیلم از تهیه کننده گرفته تا نویسنده و کارگردان که اتفاقا جزو چهره های مورد اعتماد مسئولان رسانه ملی در تمامی ادوار هستند(!) در کارهای آینده فقط اندکی واقع گرایانه تر آدمهای آثارشان را به نظاره بنشینند.

برای ایجاد این نگاه واقع گرایانه لازم نیست کارشناسان متخصص علوم اجتماعی و شوراهای ارزیابی فیلمنامه را به یاری طلبید. گاهی کافیست فقط یک شبانه روز به دل شهر زد و در مراکزی مانند پارکها، تاکسیها، مترو و اتوبوسهای درون شهری به گپ و گفت با آدمها پرداخت.این گپ و گفتهاست که واقعیت خلق می کند.




همکاری تهیه‌کننده فیلم توقیفی “گزارش یک جشن” با کارگردان “مرد عوضی” و نویسنده “گینس”

سینماژورنال: با ساخت 4 فیلمنامه در جلسه 31 تیر شورای پروانه ساخت فیلم های سینمایی موافقت شد.

به گزارش سینماژورنال در میان این فیلمنامه ها بیش از همه “خرمگس” است که جلب توجه میکند؛ کارگردانی این اثر که نگارش آن را احمد رفیع زاده نویسنده “گینس” برعهده داشته را محمدرضا هنرمند برعهده خواهد داشت.

هنرمند از سال 1380 و بعد از ساخت “عزیزم من کوک نیستم” چهارده سالی میشد که فیلم سینمایی نساخته بود.

تهیه کنندگی “خرمگس” را محمد پیرهادی برعهده دارد که در کارنامه تهیه کنندگی اش تولید فیلمی توقیفی “گزارش یک جشن” ابراهیم حاتمی کیا و البته “دعوت” و “به نام پدر” به چشم می خورد.

دیگر فیلمهایی که پروانه ساختشان صادر شده به شرح زیرند:

–“آخرین بار کی سحر را دیدی؟” به تهیه کنندگی و کارگردانی فرزاد موتمن و نویسندگی امیر عربی

— “هلن” به تهیه کنندگی و کارگردانی علی اکبر ثقفی و نویسندگی امیر حسین ثقفی

— “سرو زیر آب ” به تهیه کنندگی سید حامد حسینی و به کارگردانی و نویسندگی محمد علی باشه آهنگر .