1

خاطره‌نگاری رضا بهبودی از عود کردن بیماری هما روستا-حمید سمندریان در نتیجه ممانعت از اجرای آثار دلخواهشان

سینماروزان: رضا بهبودی از جمله بازیگران تئاتری که در سالهای اخیر در سینما و تلویزیون هم حضور داشته است هرچند امسال در جشنواره  فیلم فجر، فیلمی نداشت ولی با نمایش «خرده نان» به کارگردانی کوروش سلیمانی در جشنواره تئاتر فجر حاضر است.

بهبودی در خلال گفتگویی به بهانه «خرده نان» با «اعتماد» به ذکر خاطره ای از عود کردن بیماری هما روستا و همسرش حمید سمندریان در نتیجه ممانعت از آثار دلخواهشان پرداخت. بهبودی بیان داشت: ده سال پيش بعد از شش ماه تمرين نمايشنامه «باغ آلبالو» همراه گروه تئاتر ليو، دو پرده از نمايش را به دوستان هيات انتخاب نشان داديم. آنهايي كه متن را مي‌شناسند، مي‌دانند اين دو پرده به اندازه 10 نمايشنامه تك پرده‌اي سختي دارد. ما دو پرده را نشان داديم و هيأت انتخاب نپسنديد و كار راي نياورد. فراموش نمي‌كنم كه هما روستا آن سال بسيار غمگين شد.

رضا بهبودی ادامه داد: وقتي بيشتر فكر مي‌كنم، مي‌بينم اين دوستان هم به حميد سمندريان جفا كردند كه مي‌توانست نمايش «گاليله» را اجرا كند، هم به خانم هما روستا كه مي‌توانست خيلي زودتر در نمايش «باغ آلبالو» به ايفاي نقش بپردازد. اصلا لازم نبود نمايش اين اندازه با تاخير اجرا شود. من همه اين اتفاق‌ها را در عود كردن بيماري اين عزيزان مرتبط مي‌دانم، چون معتقدم هنرمند به هنرش زنده‌ است.

بهبودی افزود: اين اتفاق هم بايد به وقتش رخ دهد نه سال‌ها بعد. وقتي اجراي «باغ آلبالو» رد شد، خيلي تعجب كردم كه چطور دو پرده از نمايش را ديدند و به اين نتيجه رسيدند، كار شايستگي حضور در جشنواره تئاتر فجر را ندارد.




نقل‌قول علی رفیعی از حمید سمندریان⇐نه سیستم و حکومت اذیتم می‌کند و نه هیچ چیز دیگر/مشکلم با کوتوله‌هایی است که کنارم رشد کردند اما به من پشت کردند

سینماروزان: شش سال بعد از درگذشت حمید سمندریان همچنان حرف و حدیث درباره چرایی عدم فعالیت مکفی او در روزگار بعد از انقلاب به قوت خود باقیست. حمید سمندریان بعد از اتفاقات مربوط به انقلاب فرهنگی تا سالها هم از تدریس و هم از فعالیت دور نگه داشته شد تا اواخر دهه شصت که «ازدواج آقای می سی سی پی» را روی صحنه برد و باز یک دهه بعدتر که «دایره گچی قفقازی» را اجرا کرد.

علی رفیعی از دیگر چهره های سرشناس تئاتر ایران زمین به تازگی در گفتگویی با «اعتماد» با اشاره به گلایه های سمندریان از شاگردانش بیان داشت: سالي كه نمايش «يرما» را تمرين مي‌كرديم، يك روز نمي‌دانم بعد از سروكله زدن با كجا و چه كسي، سرخورده و ناراحت روي يكي از نيمكت‌هاي مسير منتهي به تماشاخانه ايرانشهر نشسته بودم، چند دقيقه بعد حميد سمندريان را ديدم كه از دور مي‌آمد. كمي دقت كردم و متوجه شدم به‌كل در خودش فرو رفته است و بي‌توجه به اطراف مسير را طي مي‌كند.

رفیعی ادامه داد: سمندریان از جلوي من عبور كرد و متوجه حضورم نشد. چند قدمي دورشده بود كه گفتم: «ديگر من را نمي‌شناسي؟ اینقدر پير شدي؟» خنده‌اش گرفت، برگشت و كنارم نشست. پرسيدم: «چه اتفاقي افتاده حميد؟» گفت: «دلخورم، خيلي هم دلخورم و اين دلخوري براي من به چنان غصه و غمي تبديل شده كه با هيچكس نمي‌توانم در ميان بگذارم»!!

علی رفیعی افزود: حدود چهل دقيقه با هم صحبت كرديم تا در نهايت سوال كردم دقيقا چه چيز تو را اذيت مي‌كند؟ گفت: «نه سيستم و حكومت اذيتم مي‌كند و نه هيچ چيز ديگر، فقط همين افراد کوتوله اي كه خودم بزرگ‌شان كردم و در نمايش‌هايم كار كردند؛ اينها دارند به من پشت مي‌كنند. آنقدر حق ناشناسي نشان مي‌دهند كه فقط مي‌توانم با تو در ميان بگذارم. يا تا به حال از آنها ضربه خورده‌اي يا خواهي خورد. اين نسلي كه به معروفيت رسيده يا در راه معروف شدن‌است؛ اينها بد زهرمارهايي هستند.»