1

گزارش کیهان از اکران نسخه تازه “فرزند صبح” در افتتاحیه عمار ⇐فیلم با وجود برخی تغییرات اما دچار همان درونمایه سخیف و توهین‌آمیز است!!/ موقع اکران، بسیاری از تماشاگران، از اواسط نمایش، سالن را ترک کردند!/مابقی تماشاگران با حیرت از اینکه فیلم چگونه با وجود روایتی مبتذل، اجازه نمایش گرفته، با نارضایتی به انتهای این مراسم رسیدند!

سینماروزان: اکران نسخه تازه فیلم‌ “فرزند صبح”بهروز افخمی در افتتاحیه جشنواره عمار با واکنش روزنامه کیهان مواجه شد.

کیهان نوشت: در مراسم افتتاحیه دوازدهمین جشنواره فیلم عمار، از نسخه جدید فیلم «فرزند صبح» رونمایی شد. این فیلم یازده سال قبل، وقتی در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، به خاطر نمایش تصویری موهن از زندگی حضرت امام خمینی(ره) با انتقادات بسیاری مواجه شد.

روزنامه کیهان ادامه داد: بهروز افخمی، کارگردان فیلم نیز در آن موقع، انتقادات را پذیرفت و گفت که نسخه به نمایش درآمده از این فیلم در جشنواره فجر، مورد تأیید او نیست. اما نسخه جدیدی که در مراسم افتتاحیه جشنواره عمار به نمایش درآمد، نسخه مورد تأیید افخمی است.

کیهان افزود: با این حال، نمایش نسخه مورد تأیید افخمی در جشنواره عمار نیز همان انتقادات یازده سال قبل را در پی‌داشت.

کیهان مدعی شد: فیلم با وجود برخی تغییرات اما دچار همان درونمایه سخیف و توهین‌آمیز است. طوری که موقع اکران در مراسم آغازین جشنواره عمار، بسیاری از تماشاگران، از اواسط نمایش، سالن را ترک کردند و مابقی نیز با حیرت از اینکه فیلم چگونه با وجود روایتی مبتذل و آلوده، اجازه نمایش گرفته، با نارضایتی به انتهای این مراسم رسیدند!




گزارش کیهان درباره رئیس تازه سینما

سینماروزان: روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان “رئیس سازمان سینمایی کیست؟” به ارائه تحلیلی درباره رئیس بعدی سینما پرداخت.

متن گزارش کیهان را بخوانید:

گمانه‌زنی‌ها درباره انتخاب رئیس سازمان سینمایی همچنان ادامه دارد و هنوز معلوم نیست که متولی سینمای ایران چه کسی خواهد شد.

طی هشت سال گذشته و فعالیت دولت یازدهم و دوازدهم، لجام گسیختگی در سینمای ایران و تولید آثار مبتذل، موجب نگرانی اهالی اقلیم فرهنگ و هنر شد. تولید آثار سینمایی در عناد با مبانی دینی و انقلاب اسلامی و تعارض با نظام جمهوری اسلامی، فزونی یافت تا آنجا که سیمای جمهوری اسلامی علنا برای نمایش فیلم‌های ایرانی دچار مضیقه شد.
با شکل‌گیری دولت سیزدهم و انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حالا انتظار این است که مدیری متدین و انقلابی به همراه گروهی از بهترین مدیران سینمای انقلاب سکان هدایت و مدیریت سینمای ایران را برعهده گیرند. باید منتظر مدیریت کسی بود که کارنامه روشنی در حوزه سینمای اندیشه و انقلاب دارد و برای اکنون و آینده سینمای ایران برنامه جامع و معین پیش‌رو می‌گذارد.

در این میان بی‌شک برای افراد مرتبط با حلقه انحرافی تا مدیری فرهنگی که عرصه را برای فیلمسازی و دریافت بودجه‌های نجومی فراهم ساخت؛ جایی نیست. کم نیستند هنرمندان انقلابی توانمندی که می‌توانند سفینه سینمای ایران را در مسیری آرام و منطقی قرار دهند. کسانی که دارای نقشه راه هستند و در حوزه تعامل با بدنه سینمای کشور توانمندند.




گزارش کیهان از تلاش مجریان “من و تو” برای بازگشت به وطن!

سینماروزان: روزنامه اصولگرای کیهان در گزارشی کوتاه از تلاش دو مجری شبکه ماهواره‌ای “من و تو” برای بازگشت به وطن، خبر داد.

روزنامه کیهان نوشت: خبری درباره شبکه من‌وتو اینکه؛ بعد از تماس‌های مکرر مجری سابق من‌وتو- امید خلیلی تجریشی- با یک بازیگر در ایران و ابراز تمایلش برای بازگشت به کشور که منجر به اخراج این مجری از شبکه من‌وتو شد، حالا خبرهایی می‌رسد از یک مجری دیگر برنامه روتین همین شبکه که وی نیز در حال رایزنی برای بازگشت به ایران است.

کیهان ادامه داد: البته تمایل بازگشت به ایران همواره با اخراج پاسخ داده نمی‌شود. فریدون فرخزاد خواننده و شومن که روزگاری در تلویزیون‌های سلطنت‌طلب علیه نظام دینی فعالیت می‌کرد پس از ابراز پشیمانی رسمی ‌از فعالیت سیاسی و بیان تمایلش برای بازگشت به ایران، در خانه مسکونی‌اش در آلمان به طرز فجیعی به قتل رسید!!




گاف‌گیری کیهان از عطاران!

سینماروزان: واکنش رضا عطاران به تصویب طرح صیانت از فضای مجازي در مجلس با واکنش روزنامه کیهان مواجه شده.

متن گزارش کیهان را بخوانید:

باز هم یک مسئله اجتماعی باعث شد تا برخی از به اصطلاح سلبریتی‌ها بدون هیچ اطلاعی از موضوع، اظهار نظرهای دور از سواد خود را در فضای مجازی منتشر کنند.

تصویب طرح صیانت از فضای مجازی، باز هم گروهی از سلبریتی‌ها را دست به کار کرد تا بی‌اطلاعی خودشان از موضوعات را به رخ بکشند.

نمونه این واکنش‌ها را «رضا عطاران» از خود بروز داد؛ او عکس نمایندگان مجلس که در حین تصویب طرح صیانت از فضای مجازی، نشانه پیروزی (v) را با دستانشان اعلام کرده بودند را در صفحه‌اش منتشر کرد و نوشت: «چی شده این قدر نمایندگان خوشحالند؟»

رضا عطاران درحالی این رفتار را نشانه خوشحالی نمایندگان حاضر در آن عکس معرفی کرده که برخلاف تصور او، آنها درحال ابراز مخالفت با طرح صیانت از فضای مجازی هستند، چرا که نشان دادن عدد دو یا همان v با دست در مجلس به معني مخالفت با یک طرح است، نه علامت پيروزي و خوشحالي!




ادعای کیهان درباره واکسن‌دزدی سرمایه‌گذار یکی از آثار پربازیگر جشنواره فجر!!

سینماروزان: روزنامه کیهان در خبری ادعا کرد که سرمایه‌‌گذار یکی از آثار جشنواره اخیر فجر، اقدام به واکسن دزدی و تزریق آن به شماری از سلبریتی‌ها نموده است.

عین خبر کیهان را در ادامه بخوانید:

در حالی ‌که بسیاری از مردم و گروه‌های اصلی هنوز موفق به دریافت واکسن کرونا نشده‌اند و نوبت‌بندی شده‌اند، مدیر یک نهاد سینمایی در پیامی ‌محدود و غیرعمومی از صنوف سینمایی دعوت کرد طی مذاکرات صورت‌گرفته در یک محل معین حاضر و واکسن دریافت کنند!

رفتاری که بی‌تردید منشأ و ریشه آن در اسفندماه سال گذشته و با درخواست عجیب و نامتعارف یکی از سازمان‌های مربوطه برای تزریق واکسن آن‌هم به‌صورت غیرقانونی و خلاف اخلاق برای اهالی سینما صورت پذیرفته بود و با واکنش‌های بسیاری از سوی مردم و اصحاب رسانه روبه‌رو شد.

گفتنی است، این رویه درخصوص برخی سینماگران نیز مسبوق به سابقه بوده به‌طور مثال، طی پیگیری‌های صورت‌گرفته چندی پیش سرمایه‌گذار یکی از آثار پرحاشیه دوره اخیر جشنواره فیلم فجر که صاحب یکی از مراکز درمانی نیز هست با اختصاص غیرقانونی سهمیه کادر درمانی به برخی از چهره‌های سینمایی و محفلی آنها را واکسینه کرده است.

لازم به توضیح است اسامی ‌هنرمندانی که به‌واسطه چنین سرمایه‌گذاری در آن مرکز درمانی واکسینه شدند در اختیار روزنامه کیهان و محفوظ است.

 




ادعای روزنامه کیهان⇐ خرابکاری نطنز در یک سریال اسرائیلی پیش‌بینی شده بود!!+عکس

سینماروزان/امیر قریب: سیزده مرداد سال گذشته، یادداشتی با عنوان «بازتاب تحقیر رژیم صهیونیستی توسط ایران» با نقد سریال اسرائیلی «تهران» در صفحه تصویرروز کیهان منتشر شد.

در بخش‌هایی از این یادداشت به قلم امیر قریب، به تلاش این سریال برای زمینه‌سازی روانی و افکار عمومی برای اقدام علیه ایران ازجمله خرابکاری در سایت هسته‌ای نطنز ‌اشاره شده بود.

در این یادداشت کیهان، آمده بود:‌ مینی سریال تهران یک محصول بسیار ضعیف و سراسر ‌اشتباهات فاحش ساختاری است، هرچند این سریال به‌نوعی محصول موساد است ولیکن ظاهراً موساد علی‌رغم لاف‌های گزاف شناخت زیادی از داخل ایران ندارد که نتوانسته محصولی نزدیک به واقعیت تولید نماید، البته این موضوع فارغ از سیاه‌نمایی‌های تعمدی و پروپاگاندای رسانه‌ای است که در آن علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است. درمجموع دیدن حتی یک نوبت این سریال برای مخاطب عام فاقد ارزش بوده و اتلاف زمان محسوب می‌گردد. ولیکن نباید از حیث پایبندی جامعه صهیونیست به نمادشناسی و الگوسازی بی‌تفاوت از کنار این اثر گذشت، این احتمال با درصد بالا متصور است که این سریال تکه‌ای از یک پازل بزرگ‌تر است، ادعای حمله به تأسیسات هسته‌ای نطنز در تیرماه سال جاری، ترور سردار حاج قاسم سلیمانی در سال ۹۸، تحرکات منطقه‌ای و… همه در کنار هم می‌تواند بخش‌هایی از یک سریال واحد باشند، لذا نهادهای امنیتی ـ نظامی و بسترهای تصمیم‌ساز و مدیران تصمیم‌گیر می‌بایست رفتار اسرائیل و رویکرد شبه‌هالیوودی او در آماده‌سازی اذهان عمومی پیش از وقوع رخداد را مورد توجه و پالایش قرار دهند، زیرا امپریالیسم و سلطه‌گران جهانی قبل از اقداماتی که احتمال واکنش جهانی و افکار عمومی علیه آن وجود دارد، با مقدمه‌چینی‌هایی از قبیل نگارش کتاب و انتشار اخبار، فیلم و سریال ذهن‌ها را با موضوعات حاد، غیر بشری و… آشنا و آموخته می‌کنند و کم‌کم بعد از گذر زمان که افکار عمومی با آن رخداد به‌صورت انتزاعی آشنا و عجین گردید، اقدام اصلی صورت می‌گیرد، آنگاه است که واکنش خاص و حقیقی از جامعه جهانی برنمی‌خیزد زیرا مدت‌هاست با آن موضوع آشناست و حساسیت جدی برانگیخته نخواهد شد، این تجربه را در جهانگشایی‌های خاورمیانه‌ای عمو سام و هالیوود بسیار دیده‌ایم.

پوستر+سریال+تهران
پوستر+سریال+تهران

روزنامه کیهان تاکید کرده بود: از سوی دیگر ضمن تأکید ویژه بر خلأ بسیار مهم فقدان تولید محصولات ضدصهیونیستی در صنعت سینما و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و نیاز به برنامه‌ریزی و ورود جدی تولیدکنندگان شجاع و خوش‌ذوق، نگارنده پیشنهاد می‌نماید محصولات ضدایرانی ـ اسلامی مانند فیلم‌های 300، اپراتور، سنگسار ثریا و حتی سریال بسیار ضعیف تهران توسط مجموعه‌های فعال فرهنگی ترجمه و دوبله و با بهره‌گیری از نظرات کارشناسان صاحب‌نظر در این عرصه، محصولات در قالب یک بسته تحلیلی غنی به مخاطبین عرضه گردد، بدیهی است این اقدام در میدان نبرد، تک دشمن را پاتک نموده و قدمی مثبت در خنثی‌سازی اهداف شوم آنها و آگاهی‌بخشی و غنی‌سازی ذهن مخاطبین و افسران جنگ نرم خواهد بود، بدون تردید دوران این تفکر گذشته است که این دست اقدامات را ترویج بیشتر آثار ضدایرانی بدانیم، در عصر دهکده جهانی دسترسی به محصولات متنوع به فاصله زدن یک دکمه و دانلود آن است، پس چه‌بهتر که مبادی ذی‌صلاح خوراک فکری سالم در اختیار مخاطبین قرار دهند.

 




حمایت کیهان از ادعای تازه فاطمه(سیمین) معتمدآریا درباره یک انفجار!

سینماروزان: ادعای اخیر فاطمه معتمدآریا در برنامه “همرفیق”شهاب حسینی با حمایت کیهان مواجه شد.

به گزارش سینماروزان معتمدآریا در برنامه مذکور ادعا کرد که سینمای ایران در دهه‌های شصت و هفتاد مثل بمب در جهان منفجر شد(!!) و کیهان نیز با تایید این ادعا، آن را بازنشر داده است. البته نه معتمدآریا و نه کیهان این را نگفتند چرا با وجود انفجار دو دهه قبل(!) اکنون و در انتهای دهه نود، سهم سینمای ایران از بازار جهانی نزدیک به صفر است؟؟

کیهان نوشت: بازیگر زن سینما و تلویزیون تأکید کرد که سینمای ایران بعد از انقلاب اجازه رشد و پیشرفت یافت.

کیهان ادامه داد: فاطمه معتمدآریا که دو سال قبل در افتتاحیه جشنواره فجر گفته بود که در چهل سال گذشته همیشه برای متوقف کردن او تلاش شده بود، این بار در یک برنامه اینترنتی برخلاف اظهارات گذشته‌اش اعتراف کرد: سینما بعد از انقلاب اجازه رشد پیدا کرد و انصافا در دهه 60 و 70 عین یک بمب در جهان منفجر شد.

کیهان افزود: معتمدآریا با‌اشاره به موفقیت‌های سینماگران ایران در محافل و جشنواره‌های بین‌المللی، به عنوان بخشی از دستاورد انقلاب در سینما افزود: این بستر وجود دارد و فقط کافی است ما از آن محافظت کنیم.

کیهان نتیجه‌گیری کرد: احیای سینمای ایران در اثر انقلاب اسلامی، واقعیت انکارناپذیری است؛ همه سینماگران معترف هستند که انقلاب اسلامی باعث رشد و شکوفایی سینما در ایران شد، با این حال، برخی از آنها حاضر به ادای دین به انقلاب اسلامی نیستند.

کیهان+معتمد+آریا
کیهان+معتمد+آریا

 




ساخت یک فیلم انگلیسی ۱۵میلیون دلاری درباره حضرت فاطمه(س)!!+عکس

سینماروزان: از (30 دسامبر) فیلمی ‌در برخی سالن‌های سینمایی انگلیس و آمریکا و کانادا اکران می‌شود به نام «بانویی از بهشت» (THE LADY OF HEAVEN) که بنا به گفته سازندگان فیلم در وب‌سایت رسمی ‌آن و همچنین پایگاه‌های خبری مختلف سینمایی و غیرسینمایی، درباره زندگی حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه کیهان،  کارگردان فیلم فردی به نام «الی کینگ» ذکر شده که اطلاعات چندانی از او در دست نیست، اما نویسنده آن «شیخ یاسر الحبیب» معرفی گردیده که کارنامه سیاهی حاوی ایراد سخنان تفرقه‌افکنانه در جهان اسلام و حمایت کانون‌های انگلیسی از وی وجود دارد. او که با تشکیل هیئتی به نام «خدّام المهدی» در کویت ساکن بود با برگزاری مجالس توهین به شخصیت‌های اهل تسنن، اقدام به تفرقه‌افکنی در میان مسلمانان کرد تا جایی که علمای شیعه کویت و عربستان علیه او موضع‌گیری نموده و با استفتایی از مقام معظم رهبری، هرگونه اهانت به نمادهای برادران اهل سنّت را حرام اعلام کردند.

ادامه فعالیت‌های شیخ یاسر الحبیب به تعطیلی هیئت «خدّام المهدی» و بازداشت وی انجامید که با رایزنی‌های دولت انگلیس، او به لندن منتقل و در آنجا ساکن شد و از آن پس فعالیت‌هایش به شدت گسترش یافت. حتی توسط دولت انگلیس و با پول‌های کانون‌های وهابی و خاندان آل‌سعود یک شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای به راه انداخت.

اما شیخ یاسر الحبیب توسط یک کمپانی انگلیسی نوظهور به نام «Enlightened Kingdom» فیلم «بانویی از بهشت» را ساخت که از این کمپانی هم اطلاعات چندانی در دست نیست. اما در لیست عوامل فیلم «جان استفنسن» مشاور تهیه فیلم در کنار حسین الشامری (تهیه‌کننده اصلی فیلم) به چشم می‌خورد که سال‌هاست به‌عنوان کارگردان، مشاور کارگردان، کارگردان واحد دوم، مسئول جلوه‌های ویژه و فیلمبردار و… در تولیدات مختلف‌ هالیوود حضور داشته است. از مهم‌ترین بازیگران فیلم «بانویی از بهشت» می‌توان به «رِی فیرون» (بازیگر فیلم  «دیو و دلبر»)، «مارک آنتونی برایتون» (بازیگر فیلم «دکتر استرنج») و «دنیس بلک» (بازیگر فیلم «درخت آخر»)‌ اشاره کرد.

در معرفی این فیلم آمده است: «دو داستان مشابه اما با هزار و چهارصد سال فاصله. یک کودک عراقی پس از اینکه مادرش را در جنگ داعش با مردم عراق و سوریه از دست داد، با شنیدن داستان حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، اهمیت و قدرت صبر را درک می‌کند.»

بر اساس شناسنامه فیلم در پایگاه IMDb، زبان فیلم انگلیسی است و در لوکیشن‌های تفلیس و لندن فیلمبرداری شده. بودجه ساخت فیلم معادل 15 میلیون دلار ذکر گردیده که گفته می‌شود توسط آل‌سعود تامین شده است.

آنچنان که از آنونس منتشر شده فیلم نمایان است، به‌نظر می‌رسد برخلاف روال معمول ساخت فیلم‌های تاریخ اسلام، تولیدکنندگان انگلیسی فیلم، با نمایش چهره بازیگرانی که در نقش پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت علی(علیه‌السلام) و همچنین خلفای مورد اقتدای اهل سنت، حضور داشته‌اند، پیش از روایت قصه خود، جریحه‌دار ساختن احساسات همه مسلمانان را مدنظر داشته‌اند.

اما باز هم این سؤال 40 ساله همچنان تکرار می‌شود که سینمای ما برای بازنمایی بدیهی‌ترین ریشه‌های هویتی و اعتقادی خود یعنی تاریخ اسلام و ایران (به جز مواردی بسیار معدود) همچنان خاموش و ساکت مانده تا انگلیسی‌ها و ‌هالیوودی‌ها و وهابی‌ها برای تاریخش، فیلم بسازند و این سینما همچنان در گِل و لای فضاهای چرک و سیاه و تنگ و نمور و عشق و خیانت‌های ضربدری و مربعی و ذوزنقه‌ای مانده باشد؟!

برای تماشای تیزر بانویی از بهشت اینجا را ببینید.

بانویی+از+بهشت
بانویی+از+بهشت




اندرزهای کیهان به مدیران تلویزیون درباره چگونگی تولید “پایتخت۷”

سینماروزان: اگرچه برخی عوامل سریال “پایتخت” و ازجمله محسن تنابنده مدعی شده بودند “پایتخت۶”، آخرین کار آنها برای تلویزیون خواهد بود ولی با انتشار اخبار مربوط به تولید فصل هفتم مشخص گشته این ادعاها دربرابر عایدی مالی ناشی از این سریال، هیچ است.

خبر تولید فصل هفتم “پایتخت” با واکنش روزنامه کیهان مواجه شده که اندرزهایی به مدیران تلویزیون داده است.

متن توصیه‌های کیهان را بخوانید:

پیش‌تولید سریال «پایتخت 7» در حالی آغاز شد که هنوز حواشی فصل قبلی این مجموعه فراموش نشده است.

فصل هفتم مجموعه تلویزیونی «پایتخت» در حالی برای نوروز سال 1400 تولید خواهد شد که در فصل قبلی این سریال، اتفاقات تلخی رخ داد که در نهایت به واکنش رئیس سازمان صداوسیما و هشدار وی درباره نقش ستون پنجم فرهنگی دشمن در انحراف محتوایی این سریال منجر شد!

نکته قابل تأمل این است که کلید خوردن هفتمین فصل از این سریال با بازپخش فصل‌های قبلی «پایتخت» از شبکه آی‌فیلم همراه شده است. این شب‌ها، سریال «پایتخت» از قسمت اول فصل نخست تا پایان فصل ششم، بدون‌وقفه و پشت‌سر هم در حال نمایش است. این اتفاق، فرصتی برای ارزیابی تغییرات و مقایسه کیفیت و محتوای این سریال در طول زمان است؛ مدیران سیما و دست‌اندرکاران نظارت کیفی و تولیدی این سریال می‌توانند به عینه ببینند که سریال «پایتخت» چگونه از یک روایت خانواده‌محور بر پایه عشق و همبستگی خویشاوندی و اقلیمی، رفته‌رفته، در سه فصل آخر، مشابه فیلم‌های شبه‌روشنفکرانه به تقابل خانوادگی و گسست نسل‌ها و مهاجرت و… آلوده شد!

می‌توان با مقایسه این فصل‌ها به‌طور آشکار مشاهده کرد که سریال «پایتخت» در فصل‌های ابتدایی چگونه به زیبایی‌های احترام به بزرگ‌تر می‌پرداخت اما در دو فصل اخیرش کار را به برخورد فیزیکی و فحاشی اعضای خانواده و خویشاوندان علیه یکدیگر رساند!

ناظر کیفی و مشاوران تولید سریال «پایتخت» باید بررسی کنند که چه اتفاقاتی باعث شد تا آدم‌های ساده و بی‌آلایش فصل‌های اول این سریال که نفرت از مال حرام را به مخاطب آموزش می‌دادند، در فصل آخر، کار خلاف و ریاکاری و فریب برای رسیدن به پول بیشتر را به مردم آموزش دادند؟

با توجه به اینکه «پایتخت 7» هنوز در مرحله پیش‌تولید قرار دارد، می‌توان با درایت در انتخاب عوامل و نظارت بر مراحل مختلف تولید و تصویربرداری، مانع از تکرار اجرای خواسته‌های «ستون پنجم فرهنگی دشمن» در این سریال شد و آن را به هدیه نوروزی سیما به مردم تبدیل کرد.




مخالفت کیهان با ارسال فیلم اول مارکت به اسکار!

سینماروزان: تولیدکنندگان فیلمهای “جنایت بی‌دقت”، “خورشید” و “درخت گردو” تلاش‌ نموده‌اند که گزینه ایرانی اسکار باشند ولی کیهان مخالفت خود را با ارسال فیلم “درخت گردو” به اسکار اعلام نموده است.

“درخت گردو” را محمدحسین مهدویان با مضمون بمباران شیمیایی سردشت و با حمایت اول‌مارکت منسوب به همراه‌اول مخابرات ساخته است و کیهان دلیل مخالفت خود با این فیلم را مضمون ضدجنگ آن دانسته است.

متن تحلیل کیهان در این باره را بخوانید:

سینمای ایران باز هم در آستانه یک انتخاب ‌اشتباه قرار دارد؛ مدیریت سینمایی دولت دوازدهم احتمالا فیلمی تحریفگر و سانسور‌کننده حقایق دفاع مقدس را به عنوان نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار معرفی خواهد کرد.

فیلم «درخت گردو» که پس از نمایش در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، با انتقادات فراوانی مواجه شد، یکی از گزینه‌های جدی معرفی به اسکار از سوی دولت محسوب می‌شود. این در حالی است که این فیلم به رغم پرداختن به بمباران شیمیایی سردشت، رسما به تطهیر عاملان و آمران این بمباران می‌پردازد!

فیلم «درخت گردو» در سکانس نمایش ریختن بمب‌های شیمیایی بر سر مردم مظلوم منطقه کردنشین سردشت، خلبانی که اقدام به خالی کردن این بمب‌ها در منطقه‌ای مسکونی کرد را مظلوم و بی‌گناه جلوه می‌دهد و در نریشن فیلم گفته می‌شود که حتما افرادی منتظر این خلبان هستند و او برای اینکه موقع فرود آمدن آسیب نبیند، مجبور می‌شود هواپیمای خود را ابتدا از بمب خالی کند! فیلم «درخت گردو» همچنین هیچ ‌اشاره‌ای به دولت‌های غربی که اقدام به در اختیار قرار دادن بمب‌های شیمیایی به صدام کرده بودند، نمی‌کند! با این اوصاف، مدیریت سینمایی دولت دوازدهم نه تنها در جشنواره فیلم فجر اخیر، جوایزی را به «درخت گردو» داد که قصد دارد تا این فیلم را به عنوان نماینده سینمای کشورمان به اسکار معرفی کند!

نکته مهم این است که معرفی فیلم‌ها به عنوان نماینده سینمای ایران به محافل و جشنواره‌های خارجی، نوع خط‌دهی به فیلمسازان داخلی و به ویژه هنرمندان جوان نیز محسوب می‌شود که برای جهانی شدن، مطابق الگوی فیلم‌های معرفی‌شده کار کنند! به همین دلیل هم وقتی دولت فیلمی مثل «درخت گردو» را به اسکار معرفی می‌کند، خود به خود در حال تشویق فیلمسازان به تولید آثاری شبیه به این اثر است!




گلایه کیهان از ارشاد به خاطر صدور مجوز برای یک زندانی حوادث ۸۸+عکس

سینماروزان: صدور پروانه نمایش برای فیلمی با عنوان “مادر-پسر” که توسط مهناز محمدی از بازداشتیهای حوادث انتخاباتی88 ساخته شده با گلایه روزنامه کیهان مواجه شده است.
به گزارش سینماروزان محمدی سابقه ساخت مستندهایی مثل “زنان بدون سایه”، “کوچنامه” و “بچه های خاک” را در کارنامه دارد.

فیلم تازه محمدی “مادر-پسر” داستان زندگی یک مادر به نام لیلا و پسرش را روایت می‌کند که در مقابل پیشنهاد ازدواج مجدد دچار تردید می‌شود. در نهایت، لیلا ناچار می‌شود میان مسائل مالی و جدایی از خانواده‌اش تصمیم بگیرد…

متن گزارش کیهان درباره صدور مجوز برای محمدی را بخوانید:

مهناز محمدی در گفت‌و‌گویی با رادیو فردا (وابسته به سازمان سیا) اعلام کرد فیلم جدیدش به نام «مادر- پسر» از سازمان سینمایی وزارت ارشاد، هم مجوز ساخت دریافت داشته بود و هم پروانه نمایش دریافت داشته است.
محمدی که به دلیل فعالیت‌های ضدانقلابی در فتنه 88 به پنج سال زندان محکوم شد، پس از آزادی از زندان، به تحریک و تشویق و تهیه‌کنندگی محمد رسول‌اف (که خود به‌دلیل فعالیت‌های ضدانقلابی دو بار در دادگاه انقلاب محکوم شده بود) و با فیلمنامه‌ای از او، فیلم «مادر- پسر» را ساخت، در حالی که پیش از آن هیچ تجربه‌ای در ساخت فیلم‌های بلند داستانی نداشت. فیلم یادشده علی‌رغم ضعف ساختاری به جشنواره‌های خارجی فرستاده شد و در برخی از جشنواره‌های درجه دو و سه اروپایی، به نمایش درآمد.

 

فیلم «مادر- پسر» مثل آثار رسول‌اف علاوه ‌بر ساختار بسیار ضعیف، برای اینکه در جشنواره‌های خارجی مورد توجه قرار بگیرد، تصویری سیاه و کدر و جعلی از جامعه ایرانی و موقعیت زنان در این جامعه به تصویر کشیده و مردان ایرانی را ظالم و ستمکار نشان داده بود.

 

محمدی در گفت‌و‌گویش با رادیوی سازمان سیا، ضمن توهین به سینماگران ایرانی که اغلب آنها را وصل به «شیر نفت و رانت» خوانده بود، تنها خودش و یکی دو نفر دیگر را مستقل از این فضای آلوده به‌شمار آورد. وی در پایان این گفت‌و‌گوی فرمایشی، پروانه نمایش وزارت ارشاد را فاقد ارزش دانست و آن را به خواست نیروهای مسلح کشور منوط کرد.

 

قاعدتا اداره‌ای یا دایره و یا معاونتی در سازمان سینمایی وزارت ارشاد بایستی وجود داشته باشد که برای فیلم‌ها پروانه نمایش صادر می‌کند و شگفت آنجاست که چگونه برای چنین اثر ضدایرانی و سیاه و چرک از دو نفر با سابقه محکومیت امنیتی که هر دو در مصاحبه‌هایشان با رسانه‌های وابسته به سرویس‌های امنیتی و جاسوسی غرب، ایران و مردم ایران و هنرمندان و سینماگران ایرانی را مورد اهانت و هتاکی قرار داده‌اند، مجوز ساخت و پروانه نمایش صادر می‌کند؟!

 

چندی پیش گروهی از سینماگران در بیانیه‌ای خواستار حذف پروانه فیلمسازی از پروسه ساخت فیلم شدند. حالا با این انفعال و فشل بودن شوراهای به اصطلاح صدور مجوز ساخت و نمایش، آیا اساساً دلیلی برای بقا یا انحلال چنین نهادهایی که بود و نبودشان با صفر تفاوتی ندارد، به چشم می‌خورد؟!!

 

نکته قابل تأمل اینکه همین فرد به‌عنوان یکی از به اصطلاح «افتخارآفرینان سینمای ایران» در عرصه بین‌المللی در روز ملی سینما و از سوی جشنواره دولتی فیلم فجر و از کیسه ملت مورد تجلیل قرار گرفت. به‌راستی این چه ظلمی ‌است که ملتی، هم باید مورد توهین و تحقیر این جماعت قرار بگیرند و هم به‌دلیل حضور مدیرانی بی‌مسئولیت در امانت داری بیت‌المال، هزینه تجلیل از آنها را بپردازند؟!

مهناز محمدی+پشت+صحنه+پسر+مادر
مهناز محمدی+پشت+صحنه+مادر+پسر




گزارش کیهان از صرف هزینه نیم میلیاردی بیت‌المال برای برگزاری یک دورهمی سینمایی!

سینماروزان: ترکش‌های بریز و بپاش هنگفت در محفلی که به‌ظاهر برای تجلیل از موفقیت‌های بین‌المللی سینمای ایران برگزار شده بود ولی درنهایت بخش عمده جوایز را نصیب افرادی کرد که در جشنواره‌های گمنام، حضور داشته‌اند ادامه دارد و بعد از اعتراضات برخی صنوف و رسانه‌ها حالا روزنامه اصولگرای کیهان در گزارشی از صرف هزینه نیم میلیاردی برای این دورهمی خبر داده.

کیهان گزارش داد: منابع خبری از هزینه سنگین برگزاری مراسمی موسوم به جشن ۱۲۰ سالگی سینما خبر دادند! جشنی که بسیاری از بزرگان سینمای ایران در آن غائب بودند و برخی از افراد مشکل‌دار و بی‌نام و نشان تجلیل شدند!

کیهان ادامه داد: گفته می‌شود که در این دورهمی، 500میلیون تومان هزینه شده است. این هزینه درحالی اتفاق افتاده است که اکثریت اهالی سینمای کشور، این روزها با مشکلات اقتصادی و معیشتی زیادی مواجه هستند و به خاطر شیوع ویروس کرونا، بسیاری از سینماگران در بیکاری به سر می‌برند! حال جای سؤال است که سازمان سینمایی چرا چنین هزینه‌ای برای چنین جشنی کرده درحالی که برخی از افرادی که در آن تجلیل شدند جایگاه چندان مهمی در سینمای کشورمان ندارند و برخی نیز در این مراسم همصدا با دشمنان، علیه کشورمان صحبت کردند؟؟

روزنامه کیهان افزود: متأسفانه مسئولان سازمان سینمایی هنوز هم به خاطر این مراسم پرهزینه که موجب رنجش خیلی از سنیماگران هم شده، عذرخواهی نکرده و توضیحی هم نداده‌اند!؟؟

آیا شفاف‌سازی سازمان سینمایی به این مراسم هم می‌رسد تا مشخص گردد چقدر هزینه‌اش شده و دست‌اندرکارانش برای یک محفل چندساعته چقدر عایدی داشته‌اند؟؟




در طنزی غریب، “کیهان” از دبیر جشنواره‌ای بودجه‌خوار به‌عنوان گزینه اصلی مدیرعاملی خانه سینما نام برد!!

سینماروزان: با برگزاری انتخابات عجیب و غریب هیات مدیره خانه سینما که با حذف چندین صنف مهم و از جمله تهیه‌کنندگان، آهنگسازان، چهره‌پردازان، طراحان جلوه‌های ویژه و دوبلورها انجام شد، هیات مدیره‌ای خنثی شکل گرفته که خروجی منطقی آن نیز انتخاب مدیرعاملی خنثی خواهد بود.

در این شرایط اینکه روزنامه اصولگرای کیهان هم از فردی با حداقل سابقه کار صنفی به‌عنوان گزینه مدیرعاملی نام ببرد چندان غیرمنطقی نیست.

کیهان از مهدی عظیمی میرآبادی -که در دل کرونا و روزگار تعطیلی جشنواره‌های مطرح دنیا، اصرار عجیبی دارد بر برگزاری جشنواره هزینه‌زای مقاومت – به‌عنوان گزینه اصلی مدیرعاملی خانه سینما نام برده؛ اتفاقی که چندان غیرمنطقی نیست ولی به‌هرشکل، طنزی غریب است برای اهالی سینما.

کیهان نوشت: پس از برگزاری انتخابات هیئت‌مدیره خانه سینما، به زودی شاهد برگزاری نشستی برای تعیین مدیرعامل جدید خانه سینما خواهیم بود. اسامی ‌متفاوتی به‌عنوان نامزدها و گزینه‌های احتمالی به عهده گرفتن مدیریت خانه سینما مطرح شده است. طی بیش از یک دهه اخیر، با حضور افرادی وابسته به باندها و جریان‌های خاص سیاسی در مدیریت خانه سینما شاهد آلودگی این مرکز به سیاست‌زدگی، باندگرایی و همچنین کاهش فعالیت صنفی در آن بوده‌ایم. هنوز فراموش نکردیم که برخی از مدیران خانه سینما در سال 88 چگونه سینماگران را بازیچه قرار دادند. به همین دلایل احتمال انتخاب یک چهره جدید و متفاوت با مدیران قبلی خانه سینما در رأس امور این نهاد دور از انتظار نیست.

کیهان مدعی شد: از «مهدی عظیمی ‌میرآبادی» به‌عنوان اصلی‌ترین گزینه‌ای یاد می‌شود که به‌عنوان مدیرعامل خانه سینما انتخاب خواهد شد. عظیمی‌میرآبادی، از فعالان متعهد و خوش نام سینماست. وی چندی پیش در واکنش به درگذشت یک هنرمند در انزوا، از جریان پول و قدرت در سینما و همچنین بی‌مسئولیتی مسئولان در مقابل هنرمندان، انتقاد کرده بود. از محمود رضوی، تهیه‌کننده سینما هم به‌عنوان یکی دیگر از گزینه‌های احتمالی مدیرعاملی خانه سینما می‌توان نام برد. تورج منصوری، ابراهیم داروغه‌زاده و… نیز از دیگر نامزدهای ریاست برخانه سینما هستند؛ چهره‌هایی نزدیک و شبیه به مدیرعاملان سال‌های اخیر خانه سینما که وضعیت این نهاد را به اینجا رسانده‌اند! در هر صورت باید منتظر ماند و دید که آیا هیئت‌مدیره جدید خانه سینما همچنان همان راهی که سال‌های اخیر رفته‌اند را خواهند رفت یا مدیریت این نهاد را به سود بدنه جامعه سینمایی کشورمان متحول خواهند ساخت؟




انتقادات کیهان از سریال “شاهرگ”⇐فقدان مشاوره امنیتی-عملیاتی-نظامی موجبات ضعف شدید اثر شده است!/دیالوگ‌های تصنعی حسین پاکدل، یک فضای غیرواقعی و سرد را ایجاد نموده!/رفتارهای کاریکاتورگونه کاراکترها به‌شدت به کار ضربه زده/چگونه نیروی امنیتی با چاقوی ضامن‌دار به‌دنبال بریدن سیم بسته انفجاری است؟؟/نظارت دقیق بر تولید چنین آثاری همانند نظارت بر کتب تاریخی مقاطع تحصیلی دارای اهمیت ویژه است!!

سینماروزان: ازجمله سریالهای روی آنتن در تابستان گرم کرونایی، سریال “شاهرگ” بوده که با مضمون مرور برخی اتفاقات تروریستی ابتدای انقلاب تولید شده ولی چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است.

این سریال را جلال دهقانی اشکذری ساخته که پیشتر با حمایت حوزه هنری فیلمی به نام “دلبری” را هم ساخته بود که جزو شکست‌خورده‌ترین آثار اکران۹۵ بود.

روزنامه کیهان در تحلیلی بر سریال “شاهرگ” که اشکذری آن را با تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی ساخته انتقادات مختلفی را روانه سریال کرده است.

کیهان نوشت: نحوه و کیفیت این روایتگری، نقش‌آفرینی و دیالوگ‌خوانی‌های تصنعی، فقدان مشاوره امنیتی ـ عملیاتی و نظامی در کار موجبات ضعف شدید اثر شده است.

این روزنامه ادامه داد: خونسردی غیرطبیعی و باورناپذیر و دیالوگ‌های تصنعی حسین پاکدل در نقش پرتو در مقام فرمانده ارشد، یک فضای غیرواقعی و سرد را ایجاد می‌نماید. از ایرادات دیگر اثر، روایتگری حوادث و رخدادها برای آگاه‌سازی ذهن مخاطب است که در لابه‌لای دیالوگ‌های شخصیت‌ها گنجانده‌شده است. این نوع روایتگری بعضاً کیفیت و فضای اجرای نقش و دیالوگ‌های طرفین را به سمت غیرواقعی بودن پیش می‌برد.

کیهان افزود: ظاهراً اثر بهره‌ای از مشاور امنیتی و نظامی نبرده است که در این خصوص به چند مورد‌ اشاره می‌گردد؛ نحوه حضور ابراهیم و محمدعلی در سالن تمرین تیراندازی، روش سلاح در دست گرفتن، حرکت سلاح مسلح در دست و چرخش به جهات مختلف و حتی گذاشتن کف دست در مقابل لوله سلاح آماده شلیک در لابه‌لای تیراندازی‌ها تماماً خطاهای فنی است؛ درست است در ابتدای انقلاب ضعف در تخصص فنی در این زمینه بوده است ولی‌ ترسیم رفتارهای کاریکاتورگونه موجب ضعف اثر می‌گردد و به کار ضربه زده! قطعاً توانمندی امنیتی ـ نظامی کنونی با صدر انقلاب بسیار متفاوت است، کارگردان می‌توانست برای بیان شرایط ابتدای انقلاب و ارتقاء وضعیت آن در همان سالن تیراندازی مربی را به نمایش آورد که در حال آموزش فنون تیراندازی به نیروها است. قطعاً ارتقاء سطح کیفی نیروهای فعلی ثمره تلاش‌های مداوم و خالصانه نسل ابتدای انقلاب است، پس چه زیبا بود برای نمایش کمبودهای ابتدای انقلاب‌ترسیم صحیح و معقولی از این رشد را به نمایش می‌گذاشت.

این روزنامه با مرور ایرادات تخصصی سریال نوشت: نکته قابل توجه دیگر تخصص ابراهیم در خنثی‌سازی بمب است، حتی در صحنه‌های مختلف سریال و در عملیات‌های خنثی‌سازی محمدعلی که خود یک فرمانده تخریب دفاع مقدس است از ابراهیم درخصوص نحوه خنثی‌سازی و… سؤال می‌کند و یا شرایط به‌گونه‌ای است که چشم به روش ابراهیم دوخته است، حال ‌آنکه ابراهیم یک دانش‌آموخته موفق رشته شیمی ‌است، یعنی نهایت تخصص وی آشنایی با مواد شیمیایی و انفجاری مانند C4، TNT، فولمینات جیوه و… خواهد بود، نه آنکه مسلط و آگاه باشد که کدام سیم چاشنی مکانیکی را فعال می‌کند و کدام سیم سنسور تایمر را، درصورتیکه منطقی‌تر آن است که این تشخیص و اقدامات از عهده محمدعلی برآید. شکی نیست، در ابتدای انقلاب تجهیزات سخت‌افزاری مناسبی نیز وجود نداشته و کم‌کم و باگذشت زمان و اخذ تجربه بر این امکانات اضافه‌شده است، ولیکن قطعاً نیروهای عملیاتی آن زمان از منطقی‌ترین و معقول‌ترین تجهیزات بدوی استفاده می‌نمودند، این شرط عقل است، به‌عنوان نمونه ابراهیم با یک چاقو ضامن‌دار با تیغه پهن قصد بریدن سیم بسته انفجاری را دارد و در پاسخ به انتقاد همکارش می‌گوید ابزار من این است!، ولیکن قطع کردن یکی سیم با چاقو بزرگ به‌گونه‌ای که پایه سیم به‌شدت و در منظر دید بیننده کشیده شود و احتمال خسارات دیگر محتمل باشد، امری غیرحرفه‌ای و غیرعقلانی است، بدون شک دلاوران و مجاهدان ابتدا انقلاب در ضعف امکانات بودند ولی در درایتشان نباید‌ تردید کرد، که این جفا مسلم به ایشان است. در صحنه‌ای دیگر محمدعلی در حال خنثی‌سازی بمب است که چند رشته سیم متصل به چاشنی را همزمان با یک بُرش سیم‌چین قطع می‌نماید، درصورتی که وی یک تخریب چی حرفه‌ای جنگ است و قطعاً باید بداند، اتصال احتمالی چند سیم در لحظه برش همزمان احتمال فعال‌سازی چاشنی را به همراه دارد.

کیهان تاکید کرد: آثار فاخر و تأثیرگذار سینمای جهان که تبدیل به برگی از تاریخ کشورها می‌شوند، قطعاً با نکته‌سنجی و دقت و اخذ مشاوره صحیح به این مرتبه می‌رسند. تولید آثار ضعیف ضمن وهن موضوع و سوژه‌ها از بعد دیگر نیز تأثیرات منفی دارند و آن این است که وقتی برای موضوعی هزینه و ردیف بودجه تعیین می‌شود و اثری تولید می‌گردد دیگر تا مدت‌ها به آن موضوع پرداخته نشده و مبنای کار همان اثر معیوب و ناقص خواهد بود. ضمن قدردانی و تأکید بر الزام پرداختن به آثار فاخر با موضوعات حوادث ابتدای انقلاب اسلامی این نکته خود را به وضوح به نمایش می‌گذارد که نظارت دقیق بر تولید چنین آثاری همانند نظارت بر کتب تاریخی مقاطع تحصیلی دارای اهمیت ویژه است، چه سطری کم و زیاد شود و یا احوالات و شرایط آن زمان دچار آگراندیسمان شود همه نوعی تحریف تاریخ و اسناد تاریخی خواهد بود و بعضاً وهن تاریخ و رشادت‌های بزرگ زنان و مردان معاصر را به همراه خواهد داشت.




انتقاد “کیهان” از گاف درشت رسانه‌های موسوم به انقلاب در حمایت از یک سریال مصری!⇐احتمالا خود اسرائیل پشت تولید سریال قرار داشته!!!

سینماروزان: حمایت تمام‌عیاری که برخی رسانه‌های جبهه انقلاب از سریالی مصری با عنوان “النهایه” داشته‌اند بدون آن که تمام سریال را مرور کنند با انتقاد روزنامه کیهان مواجه شده است.

روزنامه کیهان با زیر ذره‌بین بردن سریال مصری “النهایه” و مرور کامل داستان آن به این احتمال رسیده که احتمالا مراکز و موسسات متعددی از کشورهای عربی و اروپایی و آمریکایی و حتی خود اسرائیل پشت تولید این سریال قرار داشته‌اند!!

متن تحلیل کیهان بر سریال “النهایه” را بخوانید:

اوایل ماه رمضان امسال بود که یک دفعه خبر و گزارشی درباره یک سریال تلویزیونی در اغلب رسانه‌های دیداری و نوشتاری و خبرگزاری‌های داخلی به خصوص رسانه‌های جبهه انقلاب پیچید که از آن تفسیرهای تقریبا مشابهی ارائه شد و براساس آن، تحلیل‌های اغلب یکسانی بیرون آمد.
اینکه سریالی به نام «النهایه» یا «پایان» با عنوان انگلیسی «The End» از شبکه‌های «أون دراما» و «أون إي» تلویزیون مصر در حال پخش است. اما این خبر آنگاه جنجالی‌تر شد که در دنباله اخبار و گزارش‌های یاد شده آمده بود در همان اوایل نخستین قسمت این سریال (که زمان آن در سال 2120 میلادی می‌گذرد یعنی به 100 سال دیگر مربوط است) در یک کلاس درس اعلام می‌شود رژیم صهیونیستی اسرائیل در جنگی به نام «جنگ آزادی بیت‌المقدس» نابود شده و ایالات متحده آمریکا که متحد اصلی آن رژیم بود، در همان جنگ، به قطعات و دولت‌های کوچکتر تقسیم شده است.

همین دو خط خبر که در واقع مربوط به 10 دقیقه ابتدایی قسمت اول سریال «النهایه» بود، باعث شد که بسیاری از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری و رسانه‌های دیداری و شنیداری یاد شده که اغلب متعلق به دوستان انقلابی و متعهد بودند، سر از پا نشناخته و توجه نداشتند 10 دقیقه ابتدایی حتی یک فیلم کوتاه یا داستانی بلند هم نمی‌تواند مقصود و منظور و محتوای اصلی آن را بازگوید چه برسد به یک سریال 30 قسمتی که هنوز معرفی کاراکترهای اصلی و ماجراهای اولیه‌اش هم شکل نگرفته است.
اگر اینگونه بود که با 10 دقیقه ابتدایی یک فیلم یا سریال می‌توانستیم، حتی به موضوع و داستان و جهت‌گیری و سمت و سوی آن پی‌ببریم، در این‌صورت مثلا پس از 10 دقیقه تماشای فیلم «دراکولای برام استوکر» نتیجه می‌گرفتیم که کنت دراکولای خون‌آشام در واقع یک سلحشور و رزمنده شجاع و دلیر بوده یا از همان اوایل فیلم «پدر خوانده»، مایکل کورلئونه را یک آدم دست و پاچلفتی ارزیابی می‌کردیم و یا مثلا برداشتمان از شخصیت رضا خوشنویس سریال «هزاردستان» در قسمت اول، به جز یک مرد آرام و هنرمند و متین نبود که در عمرش حتی به یک مورچه هم آزار نرسانده است!
به هر حال، اغلب تحلیل‌هایی که براساس همان 10 دقیقه نخست قسمت اول سریال «النهایه» صورت گرفت، این بود گویا با یک سریال جدی ضد صهیونیستی مواجه هستیم که یک پیشگویی کاملا انقلابی را به تصویر کشیده است. برخی از همان رسانه‌های خودی هم همین 10 دقیقه را چماقی کرده و بر سر رسانه ملی کوبیدند که حتی مصری‌ها در ماه رمضان چه سریال‌هایی می‌سازند و تلویزیون ما چه می‌سازد! (البته قصد ندیده گرفتن تسامح و کوتاهی رسانه ملی در ساخت سریال‌های تلویزیونی منطبق بر آرمان‌ها و ارزش‌ها و باورهای مردم از جمله تولید آثار ضد صهیونیستی را ندارم.)

گفتند سریال «النهایه» خشم صهیونیست‌ها را برانگیخته و اطلاعیه نمایشی وزارت‌خارجه اسرائیل را بهانه همین تحلیل کردند. حتی برخی شبکه‌های تلویزیونی در بخش‌های مهم خبری خود، قسمتی را به تحلیل این سریال اختصاص دادند!
اما بعضی دوستان هوشمند هم اگرچه به آغاز جنجالی سریال «النهایه» و خبر نابودی رژیم صهیونیستی ‌اشاره کرده و آن را در یک سریال مصری، مثبت تلقی کردند اما برای اظهار نظر قطعی، دعوت به صبر تا پخش آخرین قسمت آن نمودند. خصوصا اینکه سریال «النهایه» توسط کمپانی «سینرجی» Synergy، نزدیک به هیئت حاکمه مصر و شخص ژنرال السیسی تهیه شده بود و در شبکه «أون إي» نمایش داده می‌شد که یک شبکه تفریحی مصری است که توسط طارق بن عمار تونسی و نجیب ساویرس مصری ایجاد شد و در سال 2016 میلادی «احمد ابو هشیمه» از نزدیکان نظامیان کودتاگر مصری، سهم این دو شخص را خریداری کرد.

اما در همان قسمت اول سریال «النهایه» (اگر دوستان عنایت می‌کردند و بدون تعجیل در ارائه تحلیل، لااقل این قسمت را تا به انتها ملاحظه می‌فرمودند) اگرچه گفته می‌شود که رژیم صهیونیستی به صدمین سال خود نرسیده، نابود شد و آمریکا هم تجزیه شده اما جهان بدون اسرائیل و آمریکا که در شهر قدس و به خصوص بخش شرقی آنکه مسجدالاقصی هم در آن قرار دارد، مشاهده می‌کنیم، جهانی مملو از پلیدی و جنایت و خباثت و دنائت است که شاید بهترین موجود آن، رباتی به نام «عزیز» است که از قتل‌عام 30 سال قبل ربات‌ها، جان سالم به در برده.

سریال "النهایه"
سریال “النهایه”

دو کمپانی جهانی به نام «انرژی کو» (که بسته‌های کوچک مکعبی حاوی انرژی می‌سازد) و «گرین کو (که مواد غذایی تولید می‌کند) بر کلیت این جهان حاکم هستند و آدم‌های دیگر را مثل برده در چنگال استثمار خود گرفته‌اند. وضعیت و ساختار شهر اگرچه ناشی از جنگ هسته‌ای که اتفاق افتاده به خرابه‌ای می‌ماند اما تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی فوق پیشرفته‌ای از نوع سایبورگ برآن تسلط دارد و با الغای کاربرد پول و بانک و… همه چیز با همان مکعب‌های کوچک انرژی معامله می‌شود که هر یک 3 نقطه (واحد انرژی مذکور) ظرفیت دارد.
شخصیت اصلی فیلم یک مهندس انرژی به نام «زین» است که در همان کارگاه‌های «انرژی کو» کار می‌کند، با همسری به نام «رضوه» (که مدیر کارگاهی از «گرین کو»ست) و بچه‌ای به نام «یحیی» که بعدا به دنیا می‌آید. زین به دلیل نبوغش، مکعبی از انرژی ساخته که 30 نقطه ظرفیت انرژی آن است یعنی 10 برابر سایر مکعب ها.
در این شهر قدس،یک سازمان امنیتی وجود دارد که یکی از مدیران ارشد آن به نام «مونس»، نقش بیشتری ایفا می‌کند. سازمان امنیتی که از «گرین کو» باج می‌گیرد تا به باندهای قاچاق که بیرون شهر و یا در قسمت غربی قدس هستند باج دهد تا آنها به شهر حمله نکنند!
عاشق قدیمی مهندس زین به نام «صباح» که به دلیل شدت عشق، درصدد ساخت رباتی از زین است و این کار را با کمک یک متخصص به نام «عزیز» و شاگردش «سعاده» انجام می‌دهد که بعدا متوجه می‌شویم «عزیز» یک ربات بوده و از قضا مثبت‌ترین شخصیت این سریال به شمار می‌رود. ولی زین رباتیک وقتی حافظه زین اصلی بر رویش بارگذاری می‌شود به یک ترمیناتور تبدیل شده که قصد دارد همه چیز و همه کس را نابود کند.
هر نوع آموزشی برای کودکان ممنوع است و در همان ابتدای سریال مشاهده می‌کنیم که مونس و گروهی از ماموران امنیتی به یکی از مراکز مخفی آموزشی حمله کرده و عده‌ای از جمله یک بچه را کشته و بقیه را هم به تبعید در مناطق آلوده به مواد هسته‌ای می‌فرستند.
رشوه‌گیری و دزدی و غارت و شارلاتان بازی در این شهر قدس بیداد می‌کند و همه البته با نام‌ها و عناوین و اسم‌های اسلامی، به شنیع‌ترین و بدترین کارها و اعمال دست می‌زنند، حتی معدود بازماندگان جنگ علیه اسرائیل ناگزیر با دزدی و دروغ و فریب دادن دیگران زندگی می‌گذرانند.
نبوغ مهندس زین، او را به شهر دیگری به نام «واحه» می‌کشاند که ظاهرا مخفی است و البته برخلاف قدس، بسیار مدرن و با معماری قرن بیست و دومی! و گویا مثل تئوری «دکتر استرنج لاو» و یا زیر دریایی فیلم «2012» به مکان زندگی دانشمندان و نخبگان تبدیل شده است. او که توسط یکی از دوستان سابقش به نام «ادهم» به آن شهر آمده، با ماموریت و موقعیت جدیدی مواجه می‌شود که گویا باید با استفاده از تخصص‌اش و همان مکعب‌های 30 نقطه‌ای، زرهی برای «واحه» بسازند تا در مقابل حمله عنقریب «انرژی کو» مصون بمانند. اهالی «واحه» و سرپرست گروه مهندسین آن به نام «شاکر»، این موضوع را هدفی مقدس دانسته که باید با فداکاری و ایثار بدان رسید.
«یاسر سامی» که براساس فیلمنامه «آمر سمیر عاطف» (نویسنده فیلم «فرار از تل‌آویو») ، سریال را کارگردانی کرده، مهندس زین در واحه و زین رباتیک در قدس را به طور موازی وارد ماجراهای متعددی می‌کند و تقریبا از قسمت 22، آنها را به یک فضای آرماگدونی می‌برد با همان فرمول‌های رایج آرماگدون اوانجلیستی یعنی ویرانی جهان و کشته شدن اکثریت مردم جهان در یک جنگ هسته‌ای و بازگردانده شدن دنیا به زندگی بدوی و سپس ظهور منجی آخرالزمان و حاکمیت او که در اینجا ویژگی‌های مسیحاگونه هم برای خودش قائل است از جمله اینکه صدها سال با یک هیبت و شکل و قیافه زندگی کرده و حالا می‌خواهد در مقابل مردم، مرده را زنده کند!

تنها تفاوتی که آرماگدون سریال «النهایه» با فرمول‌های آرماگدون اوانجلیست‌ها یا مسیحیان صهیونیست دارد، اسم عربی و اسلامی منجی است که «صدیق» نامیده می‌شود! و مریدانش از قاسم و شاکر و سلیمه گرفته تا شیلا و ادهم و فارس و…. همگی هویت اسلامی و عربی دارند.
البته این جناب منجی با همه نقشه‌چینی و طرح عظیم چند صد ساله و نیروی عجیب و غریب و عملیات بزرگ و بعد از نارو زدن به همه مریدان و یک برنامه احمقانه و آبکی، خودش با سفینه‌اش مثل انتهای فیلم «سیاره میمون‌ها» (فرانکلین جی شافنر-1967) مثل دست مجسمه آزادی از زیر خاک بیرون می‌زند!

یاسر سامی، سریال «النهایه» را به شکل هالیوودی ساخته که رد پای بسیاری از فیلم‌های به اصطلاح علمی تخیلی و آخرالزمانی را در آن مشاهده می‌کنیم؛ از «هوش مصنوعی» ساخته استیون اسپیلبرگ گرفته تا «ترمیناتور 2» به کارگردانی جیمز کامرون (که حتی جنگ نابودگر خوب و بد را مثل T-800 و مرد جیوه‌ای بازسازی کرده) و «روزهای عجیب» ساخته کاترین بیگلو و «دکتر استرنج لاو» اثر استنلی کوبریک و «2012» و «جنگ‌های ستاره‌ای» (با آن شهرهای پست مدرن) و…

چنین پروداکشن عظیمی که با امکانات تولید و ابزار کامپیوتری سطح بالا امکان‌پذیر شده و نیاز به بودجه هنگفت داشته قطعا از سطح و توان تلویزیون مصر و سایر نهادهای فرهنگی و هنری این کشور خارج به نظر می‌رسد. احتمالا مراکز و موسسات متعددی از کشورهای عربی و اروپایی و آمریکایی و حتی خود اسرائیل پشت تولید این سریال قرار داشته‌اند تا نشان دهند که دنیای بدون اسرائیل با یک آمریکای تجزیه شده و با حاکمیت مسلمانان چگونه دنیای بی‌رحم و فاجعه باری خواهد بود.
«یاسر سامی» اگرچه پیش از این بیشتر با کلیپ‌هایش معروف شد و به جز چند کار کوتاه ویدئویی و یک سریال گمنام به نام «ناصر السعید»، اثر دیگری در کارنامه‌اش به چشم نمی‌خورد، در سریال «النهایه» با ریتمی مناسب و شخصیت‌پردازی مفصل و تاکید بر جزئیات توانسته کاری قابل قبول ارائه دهد اگرچه برخی بازیگران اصلا مناسب نقش نبوده و برخی دیالوگ‌ها، شعر و شعاری است، در برخی بخش‌ها، داستان‌های موازی متعدد و بعضا داستانک‌های بی‌ربط ایجاد شده که قصه اصلی را از یاد می‌برد، بخش‌های متعددی کاریکاتور نمونه‌های هالیوودی شده و ‌اشتباهات فاحشی هم در روایت و ساختار به چشم می‌خورد اما به هرحال پیش بردن چندین داستان پر فراز و نشیب در طول 30 قسمت به طوری که تماشاگر زده نشود و در پایان هر قسمت با تمهید مناسبی، انگیزه خود را برای دیدن قسمت بعد حفظ نماید، کار دشواری بوده که «یاسر سامی» البته با فیلمنامه حجیم و جزیی نگر «آمر عاطف»، از پس آن برآمده است.
اما به نظر می‌آید سطحی کردن تشکیلات شبه‌ماسونی فیلم تحت عنوان جلسات «محبت» و لوث نمودن تفکر آرماگدونی (که مثلا در فیلم‌هایی مثل «آگاهی» و «رمز داوینچی» و «ترمیناتور» و حتی «جنگ‌های ستاره‌ای» و «ارباب حلقه‌ها» و… بسیار جدی و تکان دهنده نشان می‌دهد) از ندانم کاری و آماتوریسم سازندگان سریال «النهایه» نبوده بلکه آنها با هوشمندی به سفارش سرمایه‌گذاران عمل کرده‌اند.
شاید نیازی به ‌اشاره نباشد که تشکیلات فراماسونری در طول حیات چندین و چند قرنی خود، همواره از سری‌ترین و نهان روش‌ترین تشکل‌های تاریخ به شمار آمده که این نهان روشی حتی تعجب سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب را نیز برانگیخته است اما همین تشکیلات با عوامل و عناصر خود، آثار بسیاری اعم از کتاب و فیلم و نمایش و… برای روایت گوشه‌هایی از فعالیت‌ها و کارنامه و تاریخ و روش‌های خود تولید و انتشار داده که در زمینه سینما می‌توان به فیلم‌های «رمز داوینچی» و «فرشتگان و شیاطین» و «جهنم» و «گنجینه ملی» و «جمجمه و استخوان‌ها» و «چشمان باز بسته» و… و فیلم‌های مستند متعددی ‌اشاره نمود که تقریبا در همه آنها، کمپانی‌ها و موسسات و مراکز و نهادهای وابسته به فراماسونری حضور جدی داشته و طبعا در اغلب آثار فوق نیز به اصطلاح رازهای خود را پنهان نگاه داشته و در واقع اسرار سوخته خود را اگر چه مخوف به نمایش درآورده‌اند. اسراری که دیگر پنهان نبوده و سازمانی که شکل و شمایل دیگری یافته است.
از طرف دیگر، تشکیلات فراماسونری همواره درصدد بوده که خود را تشکلی ساده و معمولی و بدون برنامه‌ریزی‌های دقیق و ساده‌لوح و گیج و گول نشان دهد که هیچ ارتباطی با توطئه‌های جهانی و فجایعی که خیلی برنامه‌ریزی شده در طول تاریخ حداقل ده قرنی هزاره دوم اتفاق افتاده، نداشته است! و تنها گروهی از بنایان آزاد بوده‌اند که برای تحقق برابری و برادری گردهم آمده اند!
در سریال «النهایه»، هم در مورد تشکیلات شبه‌ماسونی «محبت»، چنین حکایاتی را مشاهده می‌کنیم و هم در مورد «آرماگدون» که در طرح و سناریوی غرب صلیبی/صهیونی جایگاهی دیرین و محکم و تعیین‌کننده داشته و دارد و به شهادت تاریخ و اسناد معتبر آن ، نتیجه و ماحصل بیش از 20 قرن تکاپوی کانون‌های جهان وطن معلوم‌الحال است و البته سریال «النهایه» این هدف درازمدت و آخرالزمانی ریشه‌دار را نیز در حد یک دیوانه‌بازی و یک منجی کاریکاتوری بی‌اصل و نسب مالیخولیایی به نام «صدیق» خلاصه کرده است!
در سینمای امروز غرب و به خصوص آمریکا، هالیوود دیگر به هیچ‌وجه قصد بر تبرئه کردن آمریکا و غرب از جنایات و خبائث و ظلم‌های تاریخی ندارد، چون دیگر اظهر من‌الشمس بوده و قابل انکار به نظر نمی‌رسد. بنابراین به جای انکار واقعیات، آنها را با جعلیات درهم می‌آمیزند تا مناسب‌ترین بسته‌های رسانه‌ای جعلی را تولید کنند.
آنها خود را ظالم و دیکتاتور و حتی نژادپرست و ستمکار نشان می‌دهند اما در مقابل، دشمنانشان را بسیار بدتر از خود به تصویر می‌کشند مانند آنچه در امثال فیلم‌های «بازی‌های گرسنگی» و همین فیلم «جوکر» نشان دادند که آری، سرمایه‌داری و کاپیتالیسم، جبار و استثمارگر و برده‌کش بوده و هست اما دشمنان این سرمایه‌داری و کاپیتالیسم اگر به حکومت برسند بسیار ستمکارتر و جبارتر از آنها خواهند بود مانند وقتی در «بازی‌های گرسنگی»، منطقه 13 و مبارزان و آزادیخواهان علیه «کاپیتول» به حکومت رسیده و یا اعمال خشونت‌بار و مخرب جوکر و دار و دسته نقاب بر صورتش در گاتهام سیتی و علیه توماس وین و اعوان و انصارش، روی همه جنایات سرمایه‌داران را سفید می‌کند. یعنی در واقع این دسته از فیلم‌ها و سریال‌ها، مخاطب را در برابر یک انتخاب ذهنی میان بد و بدتر قرار می‌دهند به نحوی که حتی به طور غیر محسوسی در مقابل بدتر، طرفدار بد شود.
متاسفانه در این‌گونه موارد اغلب برخی از دوستان دچار توّهم شده و همین که فیلم یا سریالی نقاطی منفی از غرب و آمریکا نشان می‌دهد، ذوق زده شده و بدون توجه به ادامه و غایت و نهایت آن، نتیجه‌گیری‌های مورد نظر خود را ارائه می‌دهند!
در سریال «النهایه» نیز چنین استدلال حاکم است و دنیای بدون اسرائیل و آمریکا را به شدت وحشی و خونخوار و ظالم و فریبکار نشان می‌دهد حتی در سطح منجی‌ها و نجات‌دهنده‌ها و آزادی‌بخش‌ها…




“کیهان” به‌جای نقد کارگردان به انتقاد از نویسنده “شاهرگ” پرداخت و او را هم‌رده نویسنده “پایتخت۶” قرار داد!!

سینماروزان: ضعف سریال روی آنتن “شاهرگ”، انتقاد “کیهان” را موجب شد ولی “کیهان” به‌جای انتقاد از تیم تولید یا جلال اشکذری کارگردان این سریال به انتقاد از نویسنده این سریال(کریم لک‌زاده) پرداخته و بسان سریال “پایتخت۶” او را عامل اصلی ضعف سریال دانسته است.

گزارش کیهان را بخوانید:

سفارش نگارش فیلمنامه یک سریال با موضوعی انقلابی به فیلمسازی که سابقه و تجربه‌ای در این زمینه ندارد، موجب ناکامی این سریال شد.

سریال «شاهرگ» که هر شب از شبکه دوم سیما پخش می‌شود، به رغم برخورداری از موضوعی مهم و قابل تقدیر، اما به دلیل ابتلا به فیلمنامه‌ای ضعیف، نتوانسته به موفقیت برسد.

این سریال درحالی دارای سوژه‌ای درباره دوره صدر انقلاب اسلامی است که کار نگارش آن به فیلمسازی سپرده شده که تجربه کار و نسبتی با موضوع این سریال ندارد و اغلب آثار این فیلمساز، دارای محتوایی در تضاد با اهداف سریال «شاهرگ» هستند. برخی رسانه‌ها گزارش دادند که نویسنده فیلمنامه سریال «شاهرگ» قبلا فیلم کوتاهی ساخته بود که به دلیل محتوای نامناسب، حتی امکان نمایش در جشنواره فیلم کوتاه تهران را هم نیافته بود! براساس این گزارش، این فیلمساز همچنین در اعتراض به آنچه سانسور و ممیزی خوانده بود، از شرکت در کارگاه فیلمسازی در جشنواره فیلم کوتاه تهران خودداری کرده بود.

حال جای سؤال است که چنین فیلمسازی، با این سوابق و رویکرد، چگونه و بر چه اساسی برای نگارش فیلمنامه یک سریال تلویزیونی درباره انقلاب اسلامی و علیه سازمان منافقین گزینش شده است؟ اگر نتیجه این سفارش، موفقیت‌آمیز بود، می‌شد این گزینش را در حیطه تخصص‌گرایی قلمداد کرد، اما فیلمنامه ضعیف سریال «شاهرگ» نشان می‌دهد که این فیلمساز، حتی تخصص و تبحری هم در زمینه فیلمنامه‌نویسی ندارد.

پیش از این نیز فصل ششم سریال “پایتخت” به دلیل فیلم‌نامه ضعیف مورد انتقاد گسترده قرار گرفت تا جایی که پخش این سریال ناتمام ماند. این اتفاقات نشان می‌دهد مسئولان حوزه رسانه ملی نسبت به نویسندگان آثار تلویزیونی بی‌تفاوت هستند یا این را کم‌اهمیت می‌دانند که گزینش مناسبی در این بخش اعمال نمی‌کنند؛ در حالی که فیلمنامه، جان‌مایه یک اثر نمایشی و سینمایی است.




پرسش کیهان از رییس صداوسیما⇐آقای علی‌عسگری! از ستون پنجم فرهنگی چه خبر؟

سینماروزان: انتشار خبر مذاکره سیروس مقدم با تلویزیون جهت تولید فصل هفتم سریال “پایتخت” با واکنش روزنامه کیهان مواجه شده که در مطلبی با عنوان “آقای علی‌عسگری! از ستون پنجم فرهنگی چه خبر؟” درباره این مساله، طرح پرسش کرده.

متن گزارش کیهان را بخوانید:

آقای علی‌عسگری! از ستون پنجم فرهنگی چه خبر؟

منابع خبری گزارش دادند که سیروس مقدم کارگردان مجموعه «پایتخت» برای ساخت فصل هفتم این سریال جهت پخش در نوروز ۱۴۰۰ با تلویزیون مذاکره کرده است!

این در حالی است که فصل ششم این مجموعه به دلیل ابتذال مفرط و نمایش مجموعه‌ای از ناهنجاری‌ها با انتقادات فراوانی مواجه شد؛ تا آنجا که عبدالعلی علی‌عسگری، رئیس سازمان صداوسیما در دستور ویژه‌ای به معاونت سیما با‌ اشاره به حواشی قسمت آخر «پایتخت 6» نوشت: «لازم است بررسی شود که این اقدام حاصل  اشتباه، بی‌توجهی و وادادگی است یا نتیجه عملیات مرموز و فتنه‌انگیز ستون پنجم فرهنگی دشمن؟!»
ضعف شدید ساختاری و فیلم‌نامه نازل و دم‌دستی در کنار حجم بالای ناهنجاری‌ها در فصل ششم «پایتخت» به اندازه‌ای بود که با انتقاد گسترده مخاطبان، مسئولان رسانه ملی از پخش قسمت پایانی آن منصرف شدند و عملاً این سریال ناتمام رها شد.
با این اوصاف، باید از جناب علی‌عسگری ریاست صداوسیما پرسید که باز هم بناست راه برای ستون پنجم دشمن و افرادی که به‌طور آشکار به ‌ترویج ولنگاری فرهنگی مشغول هستند باز شود؟
سازندگان سریال «پایتخت 6» باید پاسخگوی چرایی‌ ترویج این حجم گسترده از ابتذال در این سریال باشند، نه درخواست‌کننده ساخت فصل هفتم این سریال! از این گذشته؛ یادمان بماند که بازیگران این سریال خود را تافته جدا بافته می‌دانند و در اقدامی غیرحرفه‌ای به محض ممیزی صحنه‌ها و دیالوگ‌های سخیف، در فضای مجازی به رسانه ملی می‌تازند و زمینه اهانت به صداوسیما را فراهم می‌کنند.
با این حساب رسانه ملی چرا باید برای خود هزینه‌سازی کند؟!




تقدیر و تشکر “کیهان” از سازنده سریال کش‌دار و کند “سرباز”⇐با هنرمندی(!) به مخاطب پیام می‌دهد!!/کاملا موحدانه و از روی اعتقاد(!) به مخاطب پیام می‌دهد!!/با صبر و حوصله(!) یک معضل فرهنگی را واکاوی کرده!!/شبیه است به “تفنگ سرپر”امرالله احمدجو!!

سینماروزان: در دسته‌بندی‌های سیاسی همین که یک هنرمند، متبوع یک دسته سیاسی خاص باشد کافیست تا هرچه می‌کند و هرچه می‌گوید توسط رسانه‌های هم‌دسته ارج نهاده شود و در این میان آنچه نادیده می‌ماند نظرات مخاطبان نسبت به هنر است که بزرگترین آفت است حتی برای بزرگترین هنرمندان و درنهایت هنرمند را از جامعه عقب می‌اندازد.

سریال رمضانی شبکه ۳ سیما “سرباز” را هادی مقدم‌دوست ساخته که از همان ابتدا تا پایان با انتقادات مختلف مخاطبان مبنی بر کش‌دار و کند بودن مواجه شده ولی چون سازنده به اردوگاه راست متمایل است، رسانه‌های دست راست با نوعی مسامحه با این نقدها برخورد کرده‌اند.

به تازگی روزنامه اصولگرای “کیهان” هم در تحلیلی بی ذکر حتی یک نقطه ضعف از “سرباز”، تقدیر و تشکر جانانه‌ای از سازنده سریال انجام داده است!

متن تحلیل “کیهان” را بخوانید:

مجموعه داستانی «سرباز» که به نویسندگی و کارگردانی «هادی مقدم‌دوست» ساخته شده است؛ و پخش آن از اول ماه مبارک رمضان شروع شده، دیگر به قسمت‌های پایانی خود نزدیک می‌شود. این مجموعه که داستان زوجی به نام یحیی «پزشک متعهد» و یلدا «دختر مسئولیت‌پذیر و خانه‌دار» از دو طبقه متفاوت را روایت می‌کند؛ این روزها با واکنش منتقدانی مواجه شده که معتقدند سریال در جذب مخاطب ناموفق بوده و داستان کشش همراه شدن مخاطب را ندارد.
اما اینکه حرف اصلی نویسنده و کارگردان سرباز چیست و اینکه چرا کمتر منتقدی به محتوای این مجموعه داستانی می‌پردازد، سؤالاتی است که سعی شده در این مطلب به آنها پاسخ داده شود.
انتخاب همسر «غیر هم‌کفو و ناهمگون» از سوی برخی پسران به ظاهرسنتی و مذهبی امری عجیب است.
پسرانی که ترجیح می‌دهند با دخترانی ازدواج کنند که کفویت عقیدتی و فرهنگی با آنها ندارند اما از طبقه اجتماعی و اقتصادی بالاتری از آنها هستند و این مسئله امتیاز مهمی برای چنین پسرانی محسوب می‌شود.
در مقابل دخترانی که با خواستگارانی از طبقه فرهنگی و اقتصادی پایین‌تر از خود مواجه هستند، به این دلیل که خواستگاران هم کفوی برایشان نیامده، یا آمده اما خواستگار هم‌کفو آنها را نپسندیده، به چنین وصلتی راضی می‌شوند.
البته نکته مهم در این نوع ازدواج‌ها این است که بسیاری از این زوجین که معمولا در سن بالا هم ازدواج می‌کنند، می‌خواهند طرف مقابل را مانند خود کنند. اما برای رسیدن به هدف، دچار مشکلات شدید با همسر خود می‌شوند. تعدادی از آنها کارشان به طلاق می‌کشد- که قطعا بخشی از آمار طلاق‌های موجود شامل همین دسته از زوجین می‌شود- تعدادی با وجود همان ناهمگونی‌ها و اختلاف‌ها، و با دعواهای بی‌پایان به زندگی مشترک پرتنش خود ادامه می‌دهند. و تعداد کمی، با برطرف کردن اختلاف‌ها و کنار آمدن با یکدیگر، می‌توانند در آرامش باهم زندگی کنند.

در واقع هادی مقدم‌دوست با در نظر گرفتن این مشکل فرهنگی و اجتماعی، سعی کرده در سریال «سرباز» این معضل فرهنگی و اجتماعی امروز جاری در زندگی بخشی از مردمان طبقه متوسط شهری را مورد بررسی قرار دهد.

هادی مقدم‌دوست در همان قسمت اول سریالش و از زبان راوی داستان «ناصر طهماسب» خیال مخاطب را راحت می‌کند که در این داستان «یحیی و یلدا» به هم می‌رسند و زندگی مشترک را شروع می‌کنند، اما کل ماجرای این سریال «یکی شدن» و کنار آمدن این زوج ناهمگون با هم است.
برای درک چگونگی یکی شدن این زوج ناهمگون، مقدم دوست در قسمت دوم سریال به تعریف صورت مسئله و زوایای مختلف مشکل می‌پردازد. در این قسمت صحنه‌ای نشان داده می‌شود که یحیی و یلدا در جلسه خواستگاری برای صحبت کردن به خانه گلنگی می‌روند و مشغول صحبت می‌شوند. یحیی به یلدا دفترچه قدیمی نشان می‌دهد که در آن نوشته شده پدرش رعیت‌زاده‌ای روستایی بوده و توضیح می‌دهد که پدرش با تلاش و پشتکار و سخت کوشی درس خوانده، و معلمی ساده در همان روستا شده و بعدها به تهران مهاجرت کرده است. یحیی در آن گفت‌وگو بر ساده و معمولی بودن خود و خانواده‌اش تاکید می‌کند.
اتفاقا در مقابل یلدا که به وضوح سطح زندگی و درآمد خانواده‌اش بالاتر از خانواده یحیی است، در همان جلسه به عیان– نه به کنایه- اعلام می‌کند که خانه برایش خیلی مهم است. اصلا نمی‌خواهد مستاجر باشد و در یک خانه نقلی هم نمی‌تواند زندگی کند. این در حالی است که یحیی خانه و زندگی یلدا را دیده و می‌داند که خانواده یلدا علاوه‌بر یک آپارتمان شیک که در آن زندگی می‌کنند، یک خانه کلنگی بزرگ دارند. مادر یلدا در کار خرید و فروش سکه و ارز است و در کل خانواده یلدا جزء طبقه مرفه هستند.
و تمام ماجرای مجموعه داستانی «سرباز» باز کردن همین گره پیچیده هست. یعنی ازدواج دو جوان از دو طبقه اقتصادی و فرهنگی متفاوت که هر دو توقع دارند دیگری، خودش را با او تطبیق دهد.

در یکی از قسمت‌ها مادر یحیی وقتی به مرور خاطراتش می‌پردازد به یاد می‌آورد، که دختر دیگری را برای یحیی پسندیده بوده است؛ دختری مانند عروس اولش«اعظم»، اما یحیی «یلدا» را انتخاب کرده بوده. مادر در اولین مواجهه با یلدا و خانواده‌اش، از یلدا بدش نمی‌آید اما اصلا خانواده یلدا را نمی‌پسندد.
مادر یحیی البته کم‌کم و با گذر زمان و پیدا کردن شناخت بیشتر از یلدا، «مسئولیت‌پذیری در قبال برادرزاده‌اش دریا»، «زن زندگی بودن» و «تلاش‌هایش را برای شروع زندگی» تقدیس می‌کند. و گرچه با برخی از مسائل خانوادگی یلدا همچون گسسته بودن روابط خواهر- برادری، پولکی بودن مادر یلدا و… کنار نمی‌آید، اما برای کم شدن اختلافات پسر و عروسش وارد میدان می‌شود و با کمک برادر، عروس دیگرش «اعظم» و حتی «دریا و نوه‌هایش» سعی می‌کند راهی برای «یکی شدن» آنها پیدا کند.
و همه اینها یعنی تاکید بر نقش پررنگ خانواده در کم کردن تعارضات فرهنگی و فکری میان زوجین ناهمگون. البته مقدم دوست با هنرمندی به مخاطب پیام می‌دهد تنها زمانی خانواده و اطرافیان می‌توانند برای کم کردن اختلاف زوجین ناهمگون قدمی بردارند که دارای انسجام و همگونی عقیده باشند.
چرا که در سریال برعکس خانواده یحیی از طرف خانواده یلدا تلاش و کوششی برای کم کردن اختلاف دختر و دامادشان دیده نمی‌شود. این عدم تحرک هم به دلیل منفعت‌طلبی و منیت‌های افراد خانواده هست و هم به دلیل ناتوانی شخصیتی. زیرا در چند قسمت از سریال از زبان یلدا و مادرش بیان می‌شود که چون یلدا در سن بالا توانسته شوهر پیدا کند و اینکه «مینا» خواهر یلدا به خاطر نداشتن خواستگار مناسب دچار افسردگی شدید شده و زندگی مشترک «بهرام» برادر یلدا به شکست و طلاق منجر شده، پس حفظ زندگی مشترک یلدا مهم است. اما این مهم بودن فقط در حد حرف باقی می‌ماند و به هیچ واکنش عملی از طرف افراد خانواده یلدا منجر نمی‌شود.

یکی از دغدغه‌های مهم هادی مقدم‌دوست که برای آن فیلم سینمایی «سر به مهر» را ساخت؛ مسئله «نماز» خواندن است.
در سریال «سرباز» نماز یک بخش مهم از زندگی است. در دفعه اولی که شهاب و یحیی قبل از سربازی رفتن در تاکسی نشسته‌اند و ناگهان یحیی یادش می‌آید که نماز مغرب و عشایش را نخوانده و به دنبال جست‌وجوی نیمه‌شب شرعی در گوشی‌اش هست، شهاب خطاب به یحیی، ابتدا ساعت دقیق نیمه شب شرعی را متذکر می‌شود و بعد با تعجب اظهار می‌کند که فکر می‌کرده یحیی که فرد مذهبی تری نسبت به اوست قاعدتا نباید نمازش اینقدر دیر بشود…

البته کارگردان وقتی برای بار دوم در شهر محل سربازی یحیی و شهاب به دیر شدن وقت نماز این دو نفر‌اشاره می‌کند، مشغول دادن پیام به مخاطب است تا علت العلل رفتارهای متکبرانه و غیرمسئولانه یحیی را درک کند.
در واقع مقدم دوست کاملا موحدانه و از روی اعتقاد به مخاطب پیام می‌دهد که ریشه خیلی از رفتارهای غیرمسئولانه، منفعت‌طلبی‌ها و راحت‌طلبی‌های یحیی- نقدی که حتی مادر یحیی آن را در مورد پسرش وارد می‌داند- همین بی‌مبالاتی یحیی در ادای فریضه نماز است.

سریال "سرباز"
سریال “سرباز”

 

البته از نگاه نویسنده و کارگردان سریال سرباز، خانواده آرمانی و موفق داستان خانواده «اعظم و مجتبی» است.
اعظم زنی مومن و چادری، خانه‌دار اما فعال در عرصه اجتماع است. اعظم به همراه خانم مقدسی یک خیریه را اداره می‌کنند و برای تامین پول برق یک خانواده فقیر و هزینه درمان بیماری که پول بیمارستان ندارد، تلاش می‌کنند. آنها به کودکان یتیم رسیدگی می‌کنند و دنبال ساخت درمانگاه برای مردم یک روستا هستند.
مجتبی هم مردی خانواده دوست، تلاشگر و مسئولیت‌پذیر است.
اعظم و مجتبی همیشه و همه‌جا دغدغه سایر اعضای خانواده خود و خانواده همسر خود را دارند. برای حل مشکلات فعالانه وارد عمل می‌شوند و ایثارگرانه رفتار می‌کنند.
رابطه فرزندان اعظم و مجتبی رابطه‌ای عاطفی و حمایت‌گرایانه است. در تمام صحنه‌هایی که «کیمیا» و «محمدطاهر» حضور دارند، کیمیا با محبت تمام به محمدطاهر و نیازهایش توجه می‌کند. همیشه حواسش به محمدطاهر هست و در اوج درس خواندن هم با حوصله جواب سؤال‌های او را می‌دهد. در مقابل هم محمدطاهر همین رابطه عاطفی و حتی وابستگی را به خواهر بزرگ‌ترش دارد و به حرف‌هایش گوش می‌دهد.
حالا می‌توان این رابطه خواهر- برادری را با رابطه خواهر و برادری «بهرام-یلدا و مینا» مقایسه کرد. این خواهر و برادرها در عین حال که همدیگر را دوست دارند، اما دلسوزی برای هم ندارند و کاملا سودجویانه و در موقع نیاز به سراغ هم میروند…

یحیای سریال «سرباز» عاشق حرفه پزشکی است. او برای حل مشکل ترس از سربازی رفتن پسردائی خود «شهاب» حاضر شده به سربازی برود، اما بعد از پخش مصاحبه‌اش از سیما و مراسم تقدیر از پژوهش‌هایی که در رشته پزشکی انجام داده، دچار غرور می‌شود و تصور می‌کند به خاطر برتری‌های علمی و موقعیتی که دارد باید دائما مورد احترام دیگران باشد و همه به او بله بگویند و گوش به فرمانش باشند. نقطه ضعف شخصیتی که مادر و یلدا به خوبی از آن آگاهند و برای رفعش تلاش می‌کنند اما توانایی لازم را برای برطرف کردن آن ندارند.
البته از نگاه مقدم‌دوست ماهیت «سربازی» و مواجه شدن فرد با شرایط سخت و به ویژه قرار گرفتن در یک موقعیت دینی خاص (راهپیمائی اربعین) زمینه اصلاح این خصیصه بد یحیی را فراهم می‌کند.
در واقع مقدم‌دوست سربازی را نه یک دوره وقت تلف کن برای پسرها، که فرصتی برای خدمت به مردم و وطن و مهم‌تر از آن فرصتی برای خودسازی می‌داند.
در واقع فرصت «سربازی» باعث می‌شود که اعتماد به نفس شهاب بالا برود و به درک توانایی‌های حرفه‌ای خود برسد. همچنین باعث انگیزه پیدا کردن علیرضا برای کار و تلاش می‌شود. و حتی باعث همراهی فرزاد فلکی با دوستانی خوب و سالم و به قول خودش «آدم حسابی» می‌شود…

متاسفانه از آنجا که الگوی ذهنی بسیاری از مخاطبان، منتقدان و حتی کارشناسان رسانه برای پسندیدن یا توجه به یک مجموعه داستانی، سریال‌های خارجی است؛ «سرباز» برایشان سریال جذابی نیست. ریتم کُند، محتوا محور بودنِ دیالوگ‌ها و عدم جذابیت‌های عوامانه در سریال از عمده دلایل استقبال نشدن از این مجموعه داستانی است.
چنانچه سال‌ها پیش بسیاری از مخاطبان و منتقدان همین رویکرد را نسبت به مجموعه داستانی «تفنگ سر پر» امرالله احمدجو داشتند و با مقایسه آن با کار قبلی جناب احمدجو یعنی «روزی روزگاری»، تفنگ سرپر را کاری ناموفق خواندند. در واقع به این دلیل که ریتم کار کند بوده و جذابیت روزی روزگاری را نداشته، مسئله ذهنی نویسنده و کارگردان «تفنگ سرپر» درباره رویارویی حق و باطل، هزینه دادن برای دفاع از حق و حقیقت در برابر دشمنان حق، و پاسخ‌های شگفت انگیز او به شبهات مربوط به این مسئله، دیده نشد.

ظاهرا باید برای خیلی از منتقدین و کارشناسان فرهنگ این جمله معروف معلمان ریاضی سال‌های مدرسه شان را یادآوری کرد که برای پیدا کردن راه‌حل مسئله باید صورت مسئله خوب فهمیده شود! یعنی تا منتقدان و کارشناسان فرهنگی درک نکنند که صورت مسئله‌ای با عنوان «تعارضات جدی زندگی زوج‌های ناهمگون» وجود دارد، هیچ وقت سریال‌سازی برای حل این مسئله بغرنج برایشان اهمیت پیدا نخواهد کرد.
زیرا وقتی معضل فرهنگی خوب شناخته نشود و علت‌های آن با صبر مورد بررسی قرار نگیرد، رفع آن هم ممکن نمی‌شود. پس حالا که نویسنده و کارگردان «سرباز» با صبر و حوصله یک معضل فرهنگی را واکاوی کرده و برای آن راه‌حل ارائه کرده، حداقل منتقدان و کارشناسان فرهنگی باید با صبر و حوصله نتیجه بارش‌های فکری او را دنبال کنند...

و در آخر به نوبه خود از نویسنده و کارگردان مجموعه داستانی «سرباز» که وجود یک مشکل بزرگ فرهنگی در خانواده‌های متوسط شهری را درک کرده، جلوتر از بسیاری از فعالان پر مدعای عرصه فرهنگ! به دنبال دادن هشدار برای وجود این معضل به مخاطب بوده و مهم‌تر از آن، به ارائه راهکار برای رفعش پرداخته، تقدیر و تشکر می‌کنیم.

 

 




گزارش “کیهان” درباره ارقام دریافتی ابی و شهرام شب‌پره برای اجرا در عربستان!!

سینماروزان: اقتصاد ناایمن هنر موسیقی موجب شده خوانندگان داخلی به سراغ آقازادگان و ارگانهای متصل بروند و خوانندگان لس‌‌آنجلسی مجبور به اجرا در عربستان شوند.

روزنامه “کیهان” در گزارشی ارقام دریافتی ابراهیم حامدی و شهرام شب‌پره برای اجرا در عربستان را لو داده است.

متن گزارش کیهان را بخوانید:

یک شبکه سلطنت‌طلب که قبلاً به توجیه جدا کردن بحرین از پیکره ایران به دست رژیم پهلوی پرداخته بود، این‌بار هم به توجیه خیانت چند خواننده مدعی وطن دوستی که در نقش پادوی وهابیون ظاهر شده‌اند، مشغول شد اما ناشیانه اعترافات جالبی کرد.

شهرام همایون در یکی از برنامه‌های خود گفت: «شهرام شب‌پره به من زنگ زد و گفت دوست دارم چیزهایی تو بدانی! پسرخوانده ابی (ابراهیم حامدی دائم‌الخمرکه اخیرا در کنار همسرش به مقدسات هتاکی کرد) مدیر برنامه اجرای برنامه موسیقی در عربستان بود. برای اجرا در عربستان، ابی 250 هزار دلار و من (شب پره) 150 هزار دلار پول گرفتیم. تماشاچی‌ها را که چند نفر بودند، نیز از آمریکا به عربستان بردیم و آنها هم نفری 10 هزار دلار پول گرفتند. برنامه ما 40 – 30 نفر تماشاچی بیشتر نداشت. ما شب را در بیابان گذراندیم و در چادر خوابیدیم. ما شهرهای عربستان را ندیدیم
شهرام همایون در واقع قصد داشت از زبان شهرام شب پره خطاب به منتقدان حضور این خوانندگان در عربستان و دم تکان دادن‌های آنان برای وهابیون بگوید: «درست است که این خوانندگان به عربستان رفتند اما چند صد دلار ناقابل پول گیرشان آمده و بدبخت‌ها توی بیابان بوده‌اند و توی چادر شب را به صبح رسانده‌اند و کلی هم به آنها بد گذشته است.»
همایون البته نگفته است که بین ادعای وطن‌دوستی و خوش‌خدمتی برای وهابیون تجزیه‌طلب ضدایرانی و دو دستی گرفتن چند هزار دلار از دشمنان قسم خورده مردم ایران، چه نسبتی وجود دارد؟ خوانندگان وطن‌فروش، باید بدانند که اولا وهابیون نباید هم برای پادوهای خود احترام قائل می‌شدند. خوانندگان وطن‌فروش در نظر وهابی‌های پادوی آمریکا، عروسک‌هایی در خدمت اهداف تبلیغاتی ریاض معنا شده بودند و ارزشی نداشتند و ندارند. دوم اینکه؛ سلطنت‌طلب‌های ورشکسته بدانند که؛ خیانت را نمی‌توان با «ادعای بدگذشتن در سفر» رنگ باطل و فراموشی زد و این‌گونه به شعور مخاطب اهانت کرد!




ادعاهای کیهان درباره ترور فریدون فرخزاد که یکی از سینماگران نسل اول انقلاب عزم کرده فیلمش را بسازد!

سینماروزان: نزدیک به سی سال بعد از قتل فریدون فرخزاد خواننده غیرمتعارف(!) در آلمان همچنان حرف و حدیث درباره این قتل فراوان است و حتی یکی از فیلمسازان نسل اول انقلاب عزم کرده با تغییر نام شخصیت اصلی، فیلمی درباره این قتل بسازد.

به تازگی کیهان با استناد به ویدیویی از آخرین حرفهای فرخزاد مدعی شده که این خواننده توسط برخی از سلطنت‌طلبان مخالف بازگشت وی به ایران، به قتل رسیده است! مشخص نیست مقصود کیهان م.ب لس‌آنجلس‌نشین است یا نه؟؟

کیهان نوشت: پس از انتشار خبري درخصوص ‌ترور شومن چپگراي فراري به دست سلطنت‌طلبان، ويديويي در تاييد خبر كيهان به شكل گسترده منتشر شد. در اين ويدئو، شومن و شاعر «ف. ف» سه روز قبل از قتل، در گفت‌وگو با يك تلويزيون  فارسي‌زبان خارج از كشور، به  صراحت تاكيد مي‌كند كه پس از انقلاب نبايد از ايران خارج مي‌شد و كسي هم در ايران با او كاري نداشت. وي همچنين بيان مي‌كند كه ديگر مخالف جمهوري اسلامي نيست و فعاليت سلطنت‌طلبان را به چالش مي‌كشد.

کیهان ادامه داد: پس از اين مصاحبه و سه روز بعد، «ف. ف» به طرز فجيعي در آلمان به قتل مي‌رسد. گروهك سلطنت‌طلب درفش كاوياني نيز  با اذعان به ملاقات «ف.ف» با كاركنان سفارت ايران در بن، از طريق شبكه‌اي به مديريت خواهرزاده داريوش همايون، به او حمله مي‌كند! سلطنت‌طلبان با ‌ترور و قتل «ف.ف» سعي كردند، هم از  اين شومن و شاعر انتقام بگيرند، هم اسرارشان حفظ شود، هم درس عبرتي به بريده‌هاي همپالكي سابق خود دهند و جمهوري اسلامي را هم نظامي ‌تروريست جلوه دهند.

کیهان افزود: هر ساله، به بهانه سالگرد قتل «ف.ف» تلويزيون‌هاي معاند مانند «من و تو» و عناصر دين‌ستيز و  تجزيه‌طلب مثل عليرضا نوري‌زاده، «ف.ف» را مبارزي عليه جمهوري اسلامي  معرفي مي‌كنند و به اين بهانه به نظام تهمت مي‌زنند! «ف.ف» سال ١٣٧١ در حالي كه آماده بازگشت به ايران بود،
در بن ‌ترور شد.