1

محمد متوسلانی ذکرخیر سوسن تسلیمی را کرد اما از نقش بیضایی در نگارش «کفشهای میرزانوروز» چیزی نگفت! چرا؟

سینماروزان: نزدیک به سی سال بعد از مهاجرت سوسن تسلیمی بازیگر ایرانی به سوئد و درحالیکه در همه این سالها رسانه ملی روی خوش به محصولات این بازیگر نشان نداده محمد متوسلانی کارگردان-بازیگر ایرانی حضور در آی‌فیلم به بهانه نمایش «کفشهای میرزانوروز» را بهانه ای کرد برای ذکر خیر این بازیگر.

به گزارش سینماروزان متوسلانی با اظهار اینکه طرح اصلی کمدی «کفشهای میرزانوروز» از سوسن تسلیمی است که اول بار آن را در منبعی مطالعاتی در دانشگاه آکسفورد پیدا کرده از این گفت که همسر وقت تسلیمی یعنی داریوش فرهنگ هم براساس طرح سوسن «کفشهای میرزانوروز» را نگاشت!

متوسلانی از تغییر پایان بندی فیلمنامه اولیه بخاطر نظر همکاران هم گفت و اینکه حسرت دائمی سالهای بعدش این بوده که چرا پایان مطلوب خودش که مربوط به شکواییه یکی از مشتریان میرزانوروز علیهش بوده را از انتها حذف کرده!!!

 متوسلانی به این اشاره نکرد که بهرام بیضایی هم طرحی داشت به نام «کفشهای مبارک» برآمده از داستان قدیمی «کفشهای ابوالقاسم تنبوری» با شباهت فراوان به «کفشهای میرزانوروز» ! و شاید به دلیل ممنوع‌الفعالیت بودن بیضایی در آن روزگار بود که طرح از طریق تسلیمی به متوسلانی رسید بخصوص که بعدتر بیضایی با هوشنگ نوراللهی تهیه کننده «کفشها…» و همراهی تسلیمی «شاید وقتی دیگر» را ساخت و هیچ گاه هم بابت کپی برداری متوسلانی از طرحش گلایه نکرد!!

حتی اگر بیضایی به دلایل شرایط مدیریتی دهه شصت فیلمنامه را بدون ذکر نامش به متوسلانی واگذار کرده باز بعد از سی سال بد نبود متوسلانی درباره کلیت ماجرا به طور کامل حرف بزند.




آهنگساز “ناخدا خورشید”: در سالهای ابتدایی انقلاب، نبود سرگرمی جوانان را به سمت موسیقی کشاند

سینماژورنال: فریدون ناصری از جمله چهره های ماندگار هنر موسیقی ایرانی است.

به گزارش سینماژورنال ناصری که در کنسرواتوار سلطنتی بروکسل تحصیل کرده بود علاوه بر رهبری ارکستر سمفونیک تهران سابقه ساخت موسیقی متن برای تعدادی از آثار ماندگار سینمای ایران را هم داشت.

فریدون ناصری برای فیلمهایی چون “ناخدا خورشید”، “ستارخان” و “کفشهای میرزانوروز” موسیقی متن ساخت و سالهای برای رادیو و تلویزیون ایران موسیقی تصنیف کرد.

این هنرمند حدودا ده سال پیش از دنیا رفت و در زمان حیات نیز زیاد اهل گفتگو نبود. به تازگی شکرا.. رحیم خانی در روزنامه “شرق” متن گفتگویی منتشرنشده از او را ارائه داده است. گفتگویی که ناصری در آن درباره برخی از مشکلات هنر موسیقی در ایران سخن گفته است.

سینماژورنال متن کامل این گفتگو را که در اواخر دهه هفتاد انجام شده ارائه می دهد:

وضعیت آموزش موسیقی در کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وضع آموزش موسیقی به چنددلیل در سراسر کشور بد است؛ چراکه خواه در هنرستان‌ها یا در دانشگاه‌ها از چندسال قبل به‌وسیله جمعی که گویا حقیقتا با بچه‌های علاقه‌مند به موسیقی دشمنی دیرینه داشته‌اند چنان برنامه‌ریزی شده که هیچ محصولی نمی‌دهد و فقط وقت و عمر مشتی جوان بیگناه به هدر می‌رود. از هنرستان یا دانشگاه موسیقی که از ١٥کلاس تنها سه یا چهار کلاسش به موسیقی مربوط می‌شود، چه محصولی می‌توان انتظار داشت. برنامه هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی چه فرقی برای مثال با دانشکده حقوق یا معقول و منقول دارد، حال اینکه رشته تحصیلی‌شان موسیقی است. چگونه با حجم درس‌هایی که مطلقا به‌درد یک موسیقیدان نمی‌خورد و ساعت‌ها وقت می‌گیرد، می‌توان انتظار داشت شاگرد یا دانشجو فرصت کار موسیقی داشته باشد. یک شاگرد رشته موسیقی لااقل در روز باید چهارساعت ساز تخصصی خود را کار کند و همین زمان را برای دروس تئوریک موسیقی احتیاج دارد. آیا با برنامه‌ریزی نسنجیده‌ای که اعمال کرده‌اند، وقتی برای کار موسیقی باقی می‌ماند. فاجعه بدتر آن است که حتی در امتحان ورودی دانشگاه‌ها، شاگردی که پنج‌سال ویولن یا پیانو یا هر ساز دیگر غربی را نواخته وادار می‌کنند سه‌تار امتحان بدهد که او هم دوماه سه‌تار کار می‌کند و امتحان ورودی می‌دهد و به میمنت و مبارکی پذیرفته می‌شود. از چنین دانشگاهی چه بیرون خواهد آمد؟ درد بدتر این است که استاد ندارند و کسانی امروزه درس می‌دهند که گاه حقیقتا صلاحیت ندارند، بعد این دانشگاه‌ها تابه‌حال کدام نوازنده، کدام محقق و کدام زن و مرد اهل عمل به موسیقی را بیرون داده‌اند… . هیچ!؟ هنرستان‌ها نیز وضعی از این بهتر ندارند، حال اینکه کافیست شما به برنامه‌های سال‌های قبل‌تر دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها نظری داشته باشید تا اختلاف سطح درسی را دریابید.
‌ نحوه تدریس در آموزشگاه‌های موسیقی وابسته به وزارت ارشاد مورد تایید شما هست یا خیر؟
نحوه تدریس در آموزشگاه‌های وابسته به وزارت ارشاد فقط از جهت اسمی چشمگیر و دهن‌پرکن است. در عمل هیچ برنامه منظم و منسجمی وجود ندارد و اگر در طرح کلی برنامه‌ریزی شده، اعمال نمی‌شود. هر مدرسی هرچه می‌خواهد می‌گوید، هرکلاسی نحوه کار خاص خود را دارد در حالی که برای هر ساز یا رشته در همه‌جا و برای سال‌های مختلف می‌بایست برنامه‌ریزی دقیقی وجود داشته باشد. هیچ‌کس نمی‌داند شاگردی که دوسال ساز زده چه باید بزند و فرق او با شاگرد سه و چهارساله چیست. در یک کلام، هیچ کنترلی وجود ندارد، در تهران کلاسی هست که ١٥٠شاگرد دف دارد، واقعا اینها چه می‌کنند؟ جز اینکه جیب صاحبان کلاس‌ها را پرمی‌کنند و بازرسان محترم را با انواع […] دست‌به‌سر نمایند تا گزارشی مطلوب دریافت کنند.
‌ تدریس در مکان‌های خصوصی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تدریس در اماکن خصوصی در هیچ جای جهان قابل کنترل نیست ولی چطور است اگر کسی در منزلش رفو‌گری کند بعد از یک‌ماه ماموران محترم مالیات سروقتش می‌آیند و هزارایراد بنی‌اسراییلی می‌گیرند و مالیات‌هایی برایش می‌بندند که تصورش مشکل است، اما هرکس با هرمیزان دانشی کلاس باز می‌کند، بالاترین پول را می‌گیرد و بیش از ٧٠درصد آنها کاری جز گمراه‌کردن بچه‌های مردم ندارند و هیچ‌کس هم به آنها حرفی نمی‌زند و ماموران محترم مالیات اصولا از اینگونه کلاس‌ها خبری ندارند که این درست نیست. نباید به هرکسی اجازه تدریس و بازکردن کلاس داد، این امر با اندک پیگیری قابل تصحیح است اگر بخواهند.
‌ نسبت داوطلبان آموزش موسیقی ایرانی قبل و بعد از انقلاب چگونه است؟
از آنجا که هر تحریمی، تحریصی به‌دنبال دارد، در سال‌های بعد از انقلاب به‌دلیل نبودن بسیاری از سرگرمی‌های دیگر، طیف بسیار وسیعی از جوانان به موسیقی رو آورده‌اند و داوطلبان فراگیری موسیقی ایرانی بسیار زیاد شده است.
‌آموزشگاه‌های آزاد عملی و نظری موسیقی چه تفاوتی با آموزش‌های هنرستانی و دانشگاهی دارد؟
وقتی آموزش عملی و نظری در هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها وضع نامناسبی داشته باشد، تکلیف آموزش‌های آزاد معلوم است، با این‌همه، بستگی به این دارد مدرس چه کسی باشد و تا چه حد خود را در قبال شاگرد مسوول بداند. اگر کنترلی در کار تاسیس کلاس‌های خصوصی باشد، می‌توان امیدوار بود کار مفیدی انجام گیرد در غیراین‌صورت قابل ارزیابی نخواهد بود.
‌ چرا استادان مجرب و سرشناس تمایلی به آموزش موسیقی در آموزشگاه‌ها ندارند؟
استادان مجرب و سرشناس عملا بسیار کم هستند و اگر بعضی از آنها امروز در هنرستان‌ها یا در بعضی دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، واقعا نوعی فداکاری می‌نمایند، چرا که در مرحله اول حق‌التدریس به قدری ناچیز است که هزینه رفت‌وآمد استاد را هم تامین نمی‌کند. درد بزرگ‌تر، آن است که این استادان حاضر نیستند زیر دست هرکسی کار کنند، چطور ممکن است استادی جایی تدریس کند که مسوولش لازم است سال‌ها زیر دست خود او آموزش ببیند، طبیعی است [آن استاد] نمی‌رود در چنین جایی تدریس کند.
‌ نسبت داوطلبان آموزش سازهای ایرانی و سازهای غربی در بین جوانان چگونه است؟
این نسبت از هر دوسو قابل توجه است، سازهای غربی همان‌قدر داوطلب فراگیری دارد که سازهای ایرانی، باید اصل تدریس درست باشد.
‌ آیا پرداخت هزینه بالای خرید ساز و نیز حق‌الزحمه تدریس باعث کاهش استقبال جوانان طبقه پایین و متوسط نشده است؟ چه راه‌حلی برای برطرف‌شدن این مشکل پیشنهاد می‌کنید؟
بله. حق‌التدریس‌های بالا و هزینه بالاتر تهیه ساز یکی از مشکلات بزرگ است و مردم کم‌درآمد و خانواده‌های پرجمعیت قادر نیستند این هزینه‌ها را بپردازند، باید از طریق کارگاه‌های دولتی سازهای ارزان‌قیمت در اختیار جوانان قرار گیرد، سازهای غربی زیر نظر دولت و وزارت ارشاد وارد شده و دولت روی آنها سوبسید دهد و البته با کنترل و تعهد در اختیار جوانان مستعد قرار گیرد، این کاری بود که در تمام جمهوری‌های شوروی سابق از سال١٩١٧ انجام گرفت و با مدرسانی برجسته نتیجه آن شد که [در حال حاضر] علاوه‌بر هزاران‌نوازنده در هردهکده کوچک یک ارکستر و در هرمرکز شهری یک ارکستر سمفونیک وجود دارد.
باری، ساز بدون مدرس و مدرسه فایده‌ای نخواهد داشت، مساله را باید از هر دوسو بررسی کرد و امکان هم دارد، فقط سعه‌صدر و دلسوزی می‌خواهد.
‌ چه پیشنهادی در مورد آموزش موسیقی از دوره خردسالی دارید؟ با آموزش موسیقی از دوره دبستان موافقید؟
موسیقی دقیقا باید از دبستان آغاز شود و در این صورت در سطح بزرگ به ثمر می‌رسد و ما شاهد پیشرفت آن خواهیم بود و گرنه در ٢٠سالگی موسیقیدان و نوازنده برجسته نمی‌توان تربیت کرد، البته استثنا‌هایی همیشه وجود دارد، ولی حکم بر اغلب جاری می‌شود. به‌هرحال درد زیاد است ولی می‌توان درمان کرد، اگر همان‌طور که عرض شد نیت اصلاح در کار باشد.