1

اظهارات بیژن نوباوه نائب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس درباره #برادران_لیلا، #خیابان‌های_آرام، #کاناپه و…

سینماروزان: در حال حاضر هیچ فیلمی در سینما وجود ندارد که به دلیل محتوا در توقیف باشد بلکه برخی فیلم‌ها هستند که مقررات مربوطه را رعایت نکردند و مشکل قانونی دارند.

#بیژن_نوباوه نایب رییس کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا گفت: هیچ فیلم توقیفی وجود ندارد درحال حاضر هیچ فیلمی در سینما وجود ندارد که به دلیل محتوا در توقیف باشد بلکه برخی فیلم‌ها هستند که مقررات مربوطه را رعایت نکردند و مشکل قانونی دارند.

وی با تاکید بر اینکه مشکلات قانونی این فیلم‌ها به عوامل آنها اعلام شده است، گفت: طی روزهای گذشته آخرین اطلاعات را درباره فیلم‌های سینمایی که در فرآیند اکران متوقف شده‌اند از سازمان سینمایی دریافت کردم؛ بر اساس این اطلاعات، همه این فیلم‌ها مشکلات قانونی دارند؛ درباره برخی مشکل در عدم هم‌خوانی فیلمنامه با پروانه ساخت است؛ شورای صدور پروانه ساخت سینمایی بر اساس یک فیلمنامه‌ای پروانه ساخت داده اما فیلمنامه حین ساخت تغییر کرده است. درباره برخی دیگر از جمله فیلم «برادران لیلا» مشکل در این است که باید پیش از اکران در خارج از کشور از شورای پروانه نمایش، پروانه نمایش می‌گرفتند، اما این کار را انجام ندادند؛ یعنی تخلفاتی مقرراتی و رفتار اداری دارند و علت توقف پروسه اکران آنها به دلیل محتوای آنها نیست.

نائب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: درباره برخی از فیلم‌هایی که اکران نشده‌اند نیز موضوع مشکلات قانونی مطرح نیست بلکه عوامل فیلم از اکران آنها صرف نظر کرده‌اند؛ مثلاً درباره فیلم «خیابان‌های آرام» ارشاد می‌گوید که سید محمود رضوی به عنوان تهیه‌کننده این فیلم اعلام کرده که قصدی برای اکران و پخش ندارد.

نوباوه با اشاره غیرمستقیم به فیلم کاناپه کیانوش عیاری گفت: درباره یکی از فیلم‌ها موضوع مسائل قومیتی و درباره یکی دیگر نیز مسائل شرعی و عدم رعایت شئونات مطرح است؛ در این فیلم از ابتدا تا انتها زنان بدون حجاب هستند، در آخر فیلم گفته شده که همه اینها کلاه گیس به سر داشته‌اند.

نوباوه گفت: تنها یک الی دو فیلم هستند که به دلیل عدم رعایت مقررات مربوطه از شورای پروانه نمایش در دوره فعلی مجوز نگرفته‌اند.

نوباوه افزود: برخی از این فیلم‌ها از سال ۱۳۸۸ به دلیل مشکلاتی از این دست با مشکل مواجه شده اند و نمی‌توان گفت که همه‌ی فیلم‌هایی که در روند اکران آنها وقفه افتاده، مربوط به این دوره شورای پروانه نمایش هستند.

وی در پایان اظهار کرد: آنچه که وجود دارد این است که جلوی همه این فیلم‌ها بر اساس قانون گرفته شده است. در دولت جدید معاونت سینمائی تلاش کرده نظارت قانونی خود را در جمع مراحل اخذ پروانه ساخت تا تولید فیلم اعمال کند تا از ضرر وزیان تولید کنندگان به علت پخش نشدن فیلم های‌شان جلوگیری کنند.

اظهارات بیژن نوباوه درباره برادران لیلا، خیابانهای آرام و کاناپه
اظهارات بیژن نوباوه درباره برادران لیلا، خیابانهای آرام و کاناپه

 




یک سینماگر پیشکسوت متذکر شد⇐برای نسل قبل، فعالیت‌های سینمایی دنیای آزادتری نسبت به امروز داشت!/ الان هر قدمی که بخواهید بردارید، باید صد آشنا داشته باشید و برایتان پارتی‌بازی کنند یا اینکه سرمایه‌گذار داشته باشید!/راه‌ها به هزار طریق بر افراد بااستعداد بسته شده ولی برج‌سازان و وابستگان نهادهای خاص با خیال راحت کار می‌کنند!/کارگاه‌های بازیگری به تاولی چرکین بدل شده و کارشان شده پول گرفتن و آلبوم درست کردن!/خودم شاهد بودم که حین پیش‌تولید “کاناپه”، ده‌ها آلبوم از کارگاه‌های بازیگری برای عیاری فرستادند و عیاری هیچ کدام را انتخاب نکرد!!

سینماروزان/میلاد جلیل‌زاده: برای نسل قبل، فعالیت‌های سینمایی دنیای آزادتری نسبت به امروز داشت ولی الان شما هر قدمی که بخواهید بردارید، باید 100 آشنا داشته باشید و برایتان پارتی‌بازی کنند یا اینکه سرمایه‌گذاری داشته باشید!

شاهرخ دستورتبار تهیه‌کننده و مجری طرح سینما و تلویزیون با بیان مطلب فوق به روزنامه فرهیختگان گفت: اصلا نمی‌توان امروز را با گذشته مقایسه کرد؛ فاصله آنقدر عجیب است که به بیان نمی‌آید. آن زمان هم موانع و مشکلاتی وجود داشت اما در اثر تجربه کسی که کار می‌کرد، می‌توانست فیلم‌های خوبی بسازد، هرچند احتمالا در آن زمان به دنیای سینمایی که صنعتی بود، راه پیدا نمی‌کرد ولی اثری که به‌جا می‌گذاشت، مهم بود.

مجری طرح “خانه پدری” ادامه داد: هنوز از «طبیعت بی‌جان» سهراب شهیدثالث و از «یک اتفاق ساده» او صحبت می‌شود، هرچند خود آنها در سینمای نسل قبلی جایی نداشتند، حتی سینماگران آن نسل چون بیشتر به اقتصاد فکر می‌کردند، با آنها مخالفت هم می‌کردند. می‌خواستند میدان را طوری طراحی کنند که اجازه ورود به آنان داده نشود. بعد از انقلاب دوره‌ای آن دوستان مثل عیاری، نادری و… توانستند وارد سینما شوند و خود را کاملا آن‌طور که هستند به دنیای سینما بقبولانند، نه اینکه دنیای سینمای تجاری به خواست خودش آنها را بپذیرد. من فکر می‌کنم ما هنوز به‌دنبال افرادی همچون آنها می‌گردیم. آنها سینماگرانی هستند که در نسل جدید به‌ندرت می‌بینیم؛ جرقه‌هایی می‌بینیم ولی آتش نه. سینمای ما از یک‌دهه‌ به بعد متفاوت شد و به‌جایی رسیدیم که خیلی از افراد ممکن است توانمندی‌های خاصی داشته باشند، اما برای اینکه قدم جلو بگذارند، نه شهامت درونی دارند و نه کسی برای آنها سرمایه می‌گذارد و به‌نوعی خودسانسور می‌شوند.

دستورتبار تاکید کرد: البته این‌طور نیست که بین جوان‌های این نسل آدم‌های بااستعداد وجود نداشته باشد اما راه‌ها به هزار طریق بر این افراد بسته شده و جایی که از تفاوت‌های اساسی بین وضع امروز و دیروز سینمای ایران صحبت می‌کنیم، همینجاست.

این تهیه‌کننده ادامه داد: من جزء نسل قبلی این سینما هستم و اگر به چیزی مثل پدیده “شبح کارگردان” بربخورم، اجازه آن را نخواهم داد اما از آنجا که عضو صنف تهیه‌کننده‌ها هم هستم و در جامعه صنفی تهیه‌کنندگان به‌عنوان بازرس فعالیت دارم، همیشه این برخورد را دیده‌ام که مطرح می‌شود اجازه ندهید کسی که نمی‌تواند فیلم بسازد این کار را انجام دهد. اینها اما همه یک نوع برخورد صنفی در آن مجموعه است، نه چیزی بیشتر. بقیه اعضا هم واکنش نشان می‌دهند اما وقتی شخص دیگری خارج از این فضا می‌خواهد سرمایه‌گذاری کند، مثلا یک برج‌ساز یا دکتر یا افراد متصل به نهادی به‌خصوص، کسی نمی‌تواند جلوگیری کند. آنها می‌گویند پول ماست و خط و خطوط را هم بلد هستند، یعنی می‌گویند من فلان آدم را دارم که موانع را برمی‌دارد، با خیال راحت کار کنید. به‌هرحال چنین مواردی وجود دارد.

تهیه‌کننده “نقش عشق” افزود: فیلمنامه ‌ای را نوشته بودم و به کسی دادم تا بسازد. بعد از مدتی به من پیغام داد که من این را چطور بسازم؟ من باید سرصحنه چه کار کنم؟ گفتم پس شما چطور می‌خواهید فیلم بسازید؟! گفت سرمایه‌ای گرفته‌ام و علاقه دارم ولی دلم می‌خواهد شما کمک کنید. خیلی بد است که این را بگویم ولی من فیلمنامه را برایش صحنه به صحنه، سکانس به سکانس نوشتم و باز هم کارگردان حتی معضل این را داشت که دوربین را کجا بگذارد. بعد به فیلمبردار گفتم شما کمکش کنید، چون او کاری را شروع کرده که از پس آن برنمی‌آید. او همان یک کار را ساخت و تمام شد. به هیچ‌جایی هم نرسید؛ نه جایی توانست فیلم را نمایش بدهد و نه پیشرفتی داشت ولی سرمایه‌ای را از کسی که دوست داشت سرمایه‌گذاری کند، گرفت و آورد تا این فیلم به نامش تمام شود.

مجری طرح “موقت” اظهار داشت: از روی تجربه می‌گویم خیلی‌ها با من تماس می‌گیرند که ما فیلم‌اولی هستیم و می‌خواهیم فیلم بسازیم، شما به‌عنوان تهیه‌کننده کمک کنید. من معمولا می‌گویم ده سال است تهیه‌کنندگی نمی‌کنم و نمی‌توانم این کار را انجام دهم، بنابراین شخص دیگری را معرفی می‌کنم که با او کار کنید. او را از هر نظر قبول دارم که فیلم شما را چطور اقتصادی بسازد ولی یک نمونه کار برای من ارسال کنید. آن را نشان می‌دهند و من واقعا نمی‌توانم بپذیرم و می‌گویم نمی‌خواهم این خیانت را نه به کسی بکنم که برای شما سرمایه‌گذاری می‌کند و نه به نازنین‌مردی که می‌خواهم شما را به او معرفی کنم. یکی از اینها با سرمایه‌گذارش به دفتر ما آمد و من به سرمایه‌گذار که برجساز بود گفتم شما می‌خواهید به این فرد کمک کنید؟ گفت بله، چون علاقه زیادی به فیلمسازی دارد. گفتم نکنید! او خیلی تعجب کرد. گفتم سرمایه خود را در همان برجسازی بگذارید. من می‌دانستم او می‌خواهد به چه دلیلی وارد سینما شود، می‌خواست با بازیگران آشنا شود، پس از این طریق وارد شد.

این سینماگر پیشکسوت با انتقاد از سوءاستفاده از علاقمندان بازیگری و کارگردانی در برخی آموزشگاهها گفت: امروز یک معضل بزرگ ما کارگاه‌هایی است که برای بازیگری و کارگردانی باز می‌شوند و کارشان شده پول گرفتن و آلبوم درست کردن. این تاول است؛ تاولی که به این هنر چسبیده و به حدی چرکین شده که انگار ما در گنداب عظیمی افتاده‌ایم و هیچ‌کاری نمی‌توانیم انجام دهیم. به‌هرحال من فکر می‌کنم آنهایی که در سینما مسئول اجرایی یا دست‌اندرکار می‌شوند باید فکری اساسی کنند. کلاس‌هایی که باز شده، اکثرا گول‌زنک است. نمی‌خواهم از جایی اسم ببرم ولی بدون شک اینها فقط مجوز گرفته‌اند و افرادی را می‌آورند و تستی می‌گیرند و عکسی می‌گذارند تا زمانی که کسی بازیگر بخواهد، آلبوم‌ها را جلویش بگذارند.

مجری طرح فیلم توقیفی “کاناپه” گفت: از تجربه خودم بگویم در پیش تولید فیلم «کاناپه» از کسانی که در کلاس‌های بازیگری حضور داشتند، ده‌ها آلبوم فرستادند و البته یک مورد را هم عیاری انتخاب نکرد. این یک بحث قدیمی است که همه می‌خواهند بازیگر و وارد سینما شوند و فکر می‌کنند دنیای سینما آنها را بدون تجربه درون خودش می‌برد. با این تصور حال آدم بد می‌شود و همه فکر می‌کنند استعداد بازیگری و کارگردانی دارند ولی این طور نیست.

دستورتبار تاکید کرد: به‌طورکلی مشکل ما این است که الان همه‌چیز دادوستد شده است. این پایه غلط است و هرچه بالاتر بروید سیاه‌تر و کثیف‌تر می‌شود. این معضل باید برداشته شود. اگر به‌عنوان کسی که می‌خواهید فیلم بسازید، بگویید من آزاد هستم، طبیعتا سرمایه‌ای می‌گذارید، بازیگر را انتخاب می‌کنید و فیلم را می‌سازید و بعد نمایش می‌دهید. آن وقت بالاخره در چارچوب فعلی و قانون کنونی، مقرراتی وجود دارد که باید رعایت شود. یک زمان فیلم واقعا هیچ مشکل نمایشی ندارد، از نظر معیارهای جامعه و معیارهای هنری و به‌طورکلی از هر نظر قابل‌نمایش است. اگر نبود، در یک سینمای آزاد و سالم، هیچ سینماداری حاضر نیست آن را نمایش دهد، چون در گذشته این‌طور بود که فیلم خارجی هم می‌آمد و فیلم ایرانی هم بود و سینمادار نگاه و انتخاب می‌کرد. آنها اگر به آثاری برمی‌خوردند که بدون مهارت کافی کارگردان‌شان ساخته شده‌ بود و کس دیگری برایشان فیلم را ساخته بود، می‌گفتند این به‌درد سینمای ما نمی‌خورد و برای نمایش انتخابش نمی‌کردند. در آن دوره حتی فیلم‌های فارسی را می‌گفتند که فلان فیلم به‌درد این منطقه می‌خورد یا نمی‌خورد. تا این معضلات فعلی برطرف نشود و سینمای ما مثل یک ساختمان پایه‌اش درست نشود، هرکسی سودای فیلمسازی و بازیگری دارد، اگر سرمایه یا سرمایه‌گذار داشت، بی‌اینکه مهم باشد استعداد و مهارت هم دارد یا نه، می‌تواند فیلم بسازد و افراد دیگر اگر سرمایه نداشته باشند، استعداد و مهارت هم به‌دردشان نخواهد خورد.

این تهیه‌کننده گفت: بحث استعدادهایی که قرار است وارد سینما شوند، بالاترین اهمیت را دارد. برای برطرف شدن معضلاتی مثل پدیده “شبح کارگردان”، وقتی ساختار را درست کنیم، خودبه‌خود آفاتی که از آن بیرون می‌آید هم از بین می‌رود. فکر کنید نهالی دارید که ابتدا نیاز به نگهداری دارد و حفاظی برای آن قرار می‌دهید. بعد وقتی رشد کرد، درختی می‌شود که نیازی به حفاظ ندارد و آن را برمی‌دارید و درخت تناور می‌شود. حالا به حد کافی خود را نشان می‌دهد و هرکسی از میوه و سایه آن استفاده می‌کند. مسئولانی که بالادست هستند، باید فکر کنند که این نهال‌هایی که کاشته می‌شوند چه نتیجه‌ای دارند؟ آیا به درخت تناور می‌رسیم یا به یک جایی می‌رسیم که آفت ‌زده است.




پارتی دینامیت، مشکل کاناپه را حل می‌کند؟+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: با صدور مجوز برای “دینامیت” که در بخشی از آن، بانوان پوستیژ به سر دیده می‌شوند، شاید استارتی خورده برای حل مشکل “کاناپه”؟

به‌گزارش سینماروزان کمدی “دینامیت” که به لطف داستانی مابین “اجاره نشینها” و “چارچنگولی” رونقی نسبی به سینماها داده با وجود همه ممیزی‌ها، توانسته سکانس پارتی خود را کم و بیش به واقعیت نزدیک کند.

در اغلب تصویرسازی‌های پارتی در سینما شاهد حضور زنان و دختران محجبه در نماهای داخلی هستیم که فرسنگها دور از واقعیت است ولی در “دینامیت” و در نماهای باز پارتی کلیدی داستان شاهد حضور بانوان پوستیژ به سر هستیم.

قرار دادن پوستیژ بر سر بازیگران زن گرچه تمهیدی تازه نیست و حتی در برخی سریالهای تلویزیونی برای بازسازی نماهای پیش از انقلابی به کار رفته ولی اینکه بتوان برای دوران معاصر و در نماهای داخلی نیز از آن سود جست، هنوز رسمیت نیافته.

پنج سال پیش کیانوش عیاری فیلم “کاناپه” را با محوریت تصویرگری تراژیک فقر یک شخصیت فرهنگی ساخت اما فيلمش به خاطر استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن در نماهای داخلی، تا همین امروز توقیف مانده!

البته که حجم استفاده از بانوان پوستیژ به سر در “کاناپه” بسیار بیشتر از “دینامیت” بوده ولی آنچه در “کاناپه” مشهود بود استفاده از پوستیژ برای بالا بردن واقع‌گرایی اثر بود و نه عنصری محرک برای غلیان نیازهای درونی.

“دینامیت” پارتی خود را با بانوان پوستیژ‌دار نشان داد و اتفاقی هم نیفتاد، حالا نمایش “کاناپه” که برخلاف “دینامیت” به شدت تلخ و غم‌بار است مشکلی ایجاد می‌کند؟

تجربه نشان داده در حیطه فرهنگی، دولت‌های دست چپی، شعار می‌دهند و دولت‌های دست راستی، عمل و در این راستا شاید بتوان امیدوار بود با روی کار آمدن دولت سیدابراهیم رییسی مشکل “کاناپه” هم حل شود و این فیلم بتواند مجوز نمایش بگیرد؟

حل مشکل کاناپه با پارتی دینامیت؟
حل مشکل کاناپه با پارتی دینامیت؟




رفع توقیف “کاناپه” و “رستاخیز” !؟

سینماروزان: فقط چند روز بعد از انتخاب آیت‌الله ابراهیم رییسی به‌عنوان رییس دولت سیزدهم، روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد خبری داده درباره احتمال رفع توقیف “کاناپه” و “رستاخیز” در دولت جدید.

به گزارش سینماروزان فیلم “کاناپه”کیانوش عیاری به‌خاطر استفاده از کلاه‌گیس برای زنان در نماهای داخلی گرفتار توقیف شده و “رستاخیز”احمدرضا درویش هم به‌دلایل مختلف و ازجمله نمایش تصویر حضرت ابوالفضل(ع) گرفتار توقیف شده است.

روزنامه اعتماد نوشت: كاملا پذيرفتني است كه قوانين در كشورها قراردادهايي اجتماعي هستند كه براساس هنجارها و قواعد اجتماعي تنظيم شده‌اند و مي‌توانند به مرور زمان دستخوش تغيير و به روز شوند اما خب چرا در كشور ما به روز شدن معنا و مفهومي متناقض دارد؟ آيا نبايد اين به روز شدن همزمان در نگاه مديران هم انعكاس پيدا كند و شاهد رفع توقيف بعضي فيلم‌ها نظير «قاتل و وحشي» و «صدسال به اين سال‌ها» باشيم؟

روزنامه اعتماد ادامه داد: به نظر مي‌رسد حالا با تغيير دولت و روي كار آمدن دولت سيزدهم با رياست ابراهيم رييسي شاید شاهد اكران بعضي فيلم‌هاي توقيفي نظير “رستاخيز” يا “كاناپه” هم باشيم. فراموش نكرديم كه گرفتاري لاينحل فيلم “خانه پدري” در بحث اكران در نهايت با دستور مستقيم ابراهيم رييسي (رييس وقت قوه قضاييه) جهت رسيدگي براي رفع توقيف آن حل‌وفصل شد؛ همان‌طوركه داروغه‌زاده هفته گذشته گفته بود. «كاناپه» شايد جزو فيلم‌هايي بود كه اگر در دوران آقاي شمقدري با مشكل اكران روبه‌رو مي‌شد، به اكران مي‌رسيد اما وقتي دولت اصلاح‌طلبي سر كار مي‌آيد، شرايط بي‌اعتمادي براي برخي نهادهاي حاكميتي ايجاد مي‌شود.




چگونه مجری طرح “خانه پدری” به داد استقلالیها رسید؟؟؟+عکس

سینماروزان: هرچند فیلم “خانه پدری” بیش از هر چیز به‌واسطه توقیف چند ساله و درنهایت اکران محدود و نصفه و نیمه در پاییز۹۸ در کانون توجه قرار گرفت ولی شاید کمتر کسی است که بداند برخی از روزنامه‌نگاران باسابقه در هسته اصلی تولید این فیلم ملتهب قرار داشته‌اند.

به گزارش سینماروزان آلبرت کوچویی مدیرمسئول نشریه متبوع پرسپولیسها یعنی “فانوس” در خلال روایتی از سالهای انتشار “فانوس” از نقش شاهرخ دستورتبار مجری طرح “خانه پدری” در انتشار نشریه “ندای ایران” که زمانی رقیب “فانوس” بود، حرف زده است.

آلبرت کوچویی نوشت: هنگامي ‌كه هفته‌نامه «فانوس» براي نخستين‌بار، شد نشريه هواداران پرسپوليس، استقلالي‌ها هم سخت در پي آن شدند تا آنها هم هفته‌نامه‌‌اي از آن خود داشته باشند؛ باورش سخت است، اما هفته‌نامه نداي ايران مي‌خواست بشود نخستين هفته‌نامه مستقل استقلالي و سراغ فانوسي‌ها آمدند كه شما آن را درآوريد. نپذيرفتيم. گفتيم، اين، فريب دادن و به‌گونه‌اي اهانت به هواداران يك تيم است. اما به پيشنهاد ما، جمعي روزنامه‌نگار، دور هم جمع شدند و نداي ايران، ويژه استقلال را درآوردند. درواقع خودمان براي خودمان، رقيب تراشيديم.

به گزارش سینماروزان کوچویی با اشاره به نقش شاهرخ دستورتبار مجری طرح “خانه پدری”، “کاناپه”، “۷۸متر” و دیگر ساخته‌های اخیر کیانوش عیاری در انتشار نشریه متبوع آبیها ادامه داد: شاهرخ دستورتبار، از روزنامه‌نگاران قديمي و دوست ديرين، همراه بهروز رضوي از راديويي‌هاي قديمي، نداي ايران آبي را درآوردند. گراني كاغذ و هزينه‌هاي چاپ همه سرمايه اوليه آنها را بلعيد. دست به دامان باشگاه استقلال و «اسپانسرهاي»‌هاي آبي شدند اما تا دل‌تان بخواهد وعده شنيدند، اما يكي، عملي نشد. چنين شد كه دوام نياوردند و هر چه سرمايه داشتند به باد دادند.

آلبرت کوچویی افزود: شاهرخ دستورتبار و بهروز رضوي، چنان داغدار شدند كه براي هميشه عطاي انتشار نشريه را به لقايش بخشيدند. اين و بسياري اتفاق‌هاي ديگر نشان داده است طرفدار يك تيم شدن، به معناي خريدار نشريه هوادار آن تيم شدن نيست. مثل فيلم‌هاي ستارگان ورزش كه هزاران تماشاگر، براي آنها در ورزشگاه گلو پاره مي‌كنند، اما تماشاگر فيلم‌هاي‌شان به اندازه تماشاگران يك تيم محلي هم نبوده‌اند. حادثه‌هاي اثرگذار بايد تا رسانه‌اي شود همپاي آن جماعتي كه در ورزشگاه‌ها با كري‌هايش گلو، پاره مي‌كند. مثل جنجال دربي و تنبيه‌‌ها و جريمه‌هاي فدراسيون فوتبال و مظلوم شدن پرسپوليسي‌ها و درنتيجه، صدهزارتايي شدن هفته‌نامه پرسپوليسي فانوس.

 

ابوالحسن+داوودی+کیانوش+عیاری+شاهرخ+دستورتبار
ابوالحسن+داوودی+کیانوش+عیاری+شاهرخ+دستورتبار




بلافاصله بعد از جدایی ابراهیم داروغه زاده از معاونت نظارت، یک رسانه اصلاح طلب مدعی شد⇐”خانه پدری” با درجه بندی سنی اکران خواهد شد/مذاکرات لازم برای اکران “کاناپه” انجام گرفته/به سازندگان “خرس” قول اکران داده اند!  

سینماروزان: ابراهیم داروغه زاده در مدت حضور خود در معاونت نظارت علیرغم تمام فشارها و حتی استنطاقهای پیاپی توسط مقامات بالادستی، توانست چندین فیلم توقیفی و از جمله “عصبانی نیستم”، “آشغالها…”، “پریناز” و “خانه دختر” را روی پرده بفرستد.

با جدایی داروغه زاده از معاونت نظارت سرنوشت برخی دیگر از فیلمهای توقیفی در هاله ای از ابهام قرار گرفت و مشخص نیست محمدمهدی طباطبایی نژاد که وارد معاونت نظارت شده بتواند مسیر داروغه زاده را ادامه دهد یا نه؟؟

به تازگی روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” با اعلام خبر اکران با درجه بندی “خانه پدری” نوشت: از توقيف فيلم «خانه پدري» نزديك به 9 سال مي‌گذرد و حالا امسال در پي ابلاغ دستورالعمل نظام درجه‌بندي فيلم‌هاي سينمايي توسط سازمان سينمايي پيش‌بيني مي‌شود تكليف اکران فيلم «خانه پدري» با درجه بندی سنی مشخص شود و خود عياري هم اين طرح را به قاعده دانسته و گفته كه چگونگي اكران اين فيلم را از سازمان سينمايي پيگيري مي‌كند.

“اعتماد” درباره فیلم “کاناپه”عیاری نوشت: درباره ديگر فيلم به محاق رفته كيانوش عياري اينگونه مي‌توان سخن گفت كه در اقدامي «غيرمتعارف» در سينماي پس از انقلاب، بازيگران زن در فيلم از كلاه‌گيس استفاده كرده‌اند. همين مساله باعث عدم پذيرش و نمايش فيلم شد و ابراهيم داروغه‌زاده معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي سال گذشته گفته بود «كاناپه» به دليل مساله حجاب اساسا امكان اكران ندارد و پرونده نمايش آن منتفي است. حالا شنيده‌ها حاكي از اين است كه در فضايي آرام و باپرهيز از هر گونه تنش مذاكرات لازم براي اكران فيلم “كاناپه” صورت گرفته و قرار است موانع از سر راه نمايش اين فيلم برداشته شود تا این فیلم هم روی پرده رود.

این رسانه اصلاح طلب درباره فیلم توقیفی “خرس”خسرو معصومی نوشت: قولهای اميدوار‌كننده‌اي به سازندگان “خرس” مبني بر نمايش اين فيلم داده شده است. اين فيلم كه هنوز فرصت اكران آن در ايران برايش فراهم نشده، به تازگي از سوي كمپاني نتفليكس مورد توجه قرار گرفته و آنها خواسته‌اند حق پخش «خرس» را بخرند و مذاكراتي نيز در اين زمينه با سازندگان فيلم انجام داده‌اند. يكي از پخش كننده‌هاي خارجي براي اكران اين فيلم در كشور كانادا نيز ابراز تمايل كرده است.




تازه ترین اظهارات کیانوش عیاری سه سال بعد از توقیف “کاناپه”⇐ترانه علیدوستی تمایل بسیاری داشت که در “کاناپه”[که با حمایت سرمایه گذار بازداشتی “شهرزاد” تولید شد] بازی کند!!/ترانه حاضر بود موهایش را از ته بتراشد تا نقش اصلی “کاناپه” را بگیرد ولی ممکن بود برای ادامه کارش مشکل ایجاد شود!!/علی جنتی از طرح پوستیژ به سر بودن بازیگران زن “کاناپه” استقبال کرد و به من قول داد كه هر كاري بتواند براي پيشبرد اين طرح انجام دهد!!!/حجت ایوبی هم از این طرح باخبر بود و میگفت استفاده از كلاه‌گيس براي زنان در “کاناپه” باعث انقلابي در سينماي بعد از انقلاب خواهد بود!!

سینماروزان: “کاناپه”کیانوش عیاری یکی از رئالیستی ترین آثار سینمای ایران در مذمت اختلاف طبقاتی است ولی اصرار کارگردان بر نشان دادن زنان پوستیژ به سر در نماهای داخلی موجب شده که سه سال بعد از تولید این فیلم همچنان توقیف باشد.

به گزارش سینماروزان کیانوش عیاری که حین تولید “کاناپه” از حمایت محمد امامی سرمایه گذار بازداشتی “شهرزاد” بهره برده بود و بعدتر مدعی پس دادن پول امامی شد(!!) به تازگی در گفتگو با “اعتماد” از عطش بالای ترانه علیدوستی برای حضور در “کاناپه” گفته است!!

عیاری همچنین مدعی آگاهی تمام و کمال علی جنتی وزیر وقت ارشاد و حجت ایوبی رییس وقت سینما از پوستیژ به سر بودن بازیگران زن فیلم شده است.

کیانوش عیاری درباره روند انتخاب بازیگران دختر “کاناپه” گفت: چهار دختر جوان و دو خانم كه در حال عبور از جواني هستند بايد براي اين فيلم انتخاب مي‌شدند. يك خبر كوتاه باعث شد طي پنج روز  نزديك به 3 هزار و 250 خانم مراجعه كنند. وقتي ما به اين 3 هزار خانم گفتيم كه بايد موهاي‌شان را با نمره 4 كوتاه كنند همه قبول كردند ‌جز 30 نفر.

وی ادامه داد: تمام آنها موهاي‌شان را كاملا با نمره 4 كوتاه كردند. عكس تست گريم موجود است. البته خانم فريبا كامران هم در اين فيلم بازي دارند (مادر بابك حميديان) كه از ميان بازيگران حرفه‌اي انتخاب شدند.

عیاری با اشاره به تمایل بالای ترانه علیدوستی برای بازی در “کاناپه” بیان داشت: جلساتي با خانم ترانه عليدوستي براي ايفاي نقش دختر اصلي فيلم داشتيم. ترانه به من زنگ زد و ابراز تمايل كرد كه در فيلمم بازي كند و حتي قبول كرد و به من گفت كه موهايم را با نمره 4 مي‌زنم… خودم بسيار علاقه‌مند بودم كه او در فيلم «كاناپه» بازي داشته باشد. با تمام احترامي كه براي او قائلم به او گفتم ممكن است شرايطي براي اين كار پيش بيايد كه باعث اخلال كار شما در سينما شود.  من از او عذرخواهي كردم كه مبادا براي ادامه مسير كارشان در سينما مشكل به وجود بيايد. چون همان‌طور كه مي‌دانيد دلواپسان هميشه در راه هستند. ترانه در اين فيلم بايد موهايش را كوتاه مي‌كرد و كلاه‌گيس مي‌گذاشت و اين ممكن بود برايش مشكل‌ساز شود. او متقاعد شد ولي بالاخره فيلم «كاناپه» براي اين بازيگر فرصت خيلي خوبي براي بازي بود كه متاسفانه نشد؛ اما به‌ جاي او خانم فرگل فرح‌بخش بازي كرد.

عیاری با تأکید بر آگاهی علی جنتی وزیر وقت و حجت ایوبی رییس معزول سینما در استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن “کاناپه”  گفت: با وزير وقت آقاي جنتي چند جلسه درباره استفاده از پوستیژ صحبت كردم ايشان از اين طرح استقبال كرد و به من قول داد كه هر كاري بتواند براي پيشبرد اين طرح (كه همان استفاده از كلاه‌گيس در فيلم‌هاست) انجام دهد. من به ايشان گفتم مي‌خواهم در فيلمم از كلاه‌گيس استفاده كنم و شما به عنوان بالاترين مقام فرهنگي در جريان روند كار باشيد.

عیاری ادامه داد: دو ماه بعد از جنتی با حجت ايوبي (رييس سازمان سينمايي در دولت گذشته) ديدار و جلسه داشتم. حجت ايوبي خاطرنشان كردند كه طرح استفاده از كلاه‌گيس براي خانم‌ها در فيلم باعث انقلابي در سينماي بعد از انقلاب خواهد بود. جلسات انجام شد و فيلم هم ساخته شد؛ اما متاسفانه با تمام اين رايزني‌ها كه انجام شد، فيلم در دوراني آماده نمايش شد كه وزير وقت عوض شد و آقاي ايوبي هم از سازمان سينمايي رفت و من ماندم و فیلمم!!!




مجری طرح “خانه پدری” و “کاناپه” بیان کرد⇐کیانوش عیاری بنا داشت پروژه تاریخی “میرمهنا” را با بازیگران مطرح جهانی بسازد ولی مدیران رغبتی نشان ندادند/ای کاش نیمی از آنچه در کلام پیرامون حمایت از آثار قهرمانانه میگویند را در عمل نشان میدادند!!/اگر میخواهند تلویزیون به اوجش بازگردد نگاه از بالا را کنار بگذارند و برایشان فرقی نداشته باشد که فلان کارگردان خویشاوند کدام مدیر است!/ معنی ندارد تولید یک سریال را به جوانی کارنابلد بسپارند فقط بخاطر اینکه آقازاده فلان مدیر است!

سینماروزان: کیفیت تولید در تلویزیون و به خصوص تولید سریالهای تلویزیونی در این سالها محل نقد و نظر بوده است.

به تازگی شاهرخ دستورتبار تهیه کننده و مجری طرح آثار اخیر کیانوش عیاری و از جمله “خانه پدری” و “کاناپه” در اظهاراتی برای “جام جم” راهکارهایی را برای ارتقای کیفی محصولات تلویزیون طرح کرده است.

متن اظهارات دستورتبار را بخوانید:

دورادور محصولات تلویزیون را رصد میکنم ولی مهمترین برنامه تلویزیونی که جذبم میکند پخش زنده مسابقات فوتبال و برخی برنامه های فوتبالی است.

جامعه ما جامعه به روز و سرپایی است و جوانانی داریم که به شدت باسواد هستند و محصولات روز جهانی تلویزیون و سینما را پی میگیرند. تولید محصول برای چنین مخاطبی به شدت حساس است و قبل از هر چیز نیاز دارد به کنار گذاشتن تعارف و نشان دادن واقعیات جامعه. چه ایرادی دارد مهم ترین معضلات روز بشود دستمایه تولید سریالهای جذاب؟؟

مدیریت اسبق رسانه ملی در برهه هایی فضا را باز کرد تا نیروهای مستعد پا بگیرند و با ساخت سریال عیار خود را نشان دهند. مگر امثال اصغر فرهادی و حسن فتحی در همین تلویزیون خودمان رشد نکردند و جلو نرفتند؟؟؟ حالا هم باید نخبگان جوان را به کار گرفت و دستشان را باز گذاشت برای تجربه. اینکه به سراغ شکست خوردگان مدیوم سینما میروند و بهشان کار میدهند جواب نمیدهد.

جوان است که انگیزه دارد و جوان نخبه است که میتواند شگفتی ساز شود. با جوان نخبه نمیشود با نگاه از بالا حرف زد.

مدیران سازمان اگر میخواهند تلویزیون به اوجش بازگردد نگاه از بالا را کنار بگذارند و برایشان فرقی نداشته باشد که فلان کارگردان خویشاوند کدام مدیر است یا ظاهرش چطور است! اگر استعداد دارد بهش کار بدهند و اگر هم توانایی ندارد حتی اگر ژن خوب است نباید کار بگیرد. معنی ندارد در رسانه ملی یک سریال مهم را به جوانی کارنابلد بسپارند فقط بخاطر اینکه آقازاده فلان مدیر است!

آقایان مدیر بایستی زیرمجموعه را طوری بچینند که مخاطب راضی باشد و نه بالاسری!! این راه نجات است.

خودم در این سالها علاقه زیادی داشتم که یک سریال حماسی ملی به نام “میرمهنا” را برای تلویزیون تولید کنم و علیرغم حضور کیانوش عیاری به عنوان کارگردان متأسفانه به نتیجه نرسیدم. آقایان در ظاهر از نیاز به قهرمان پردازی در سریال سازی میگویند اما برای تولید پروژه قهرمانانه “میرمهنا” کمترین واکنش مثبتی نشان ندادند. با عیاری به دنبال این بودیم که این سریال را با حضور بازیگران مطرح جهانی بسازیم تا محصولی تولید شود که امکان ارائه در خارج از ایران را داشته باشد ولی حمایت نشد.

ای کاش نیمی از آنچه در کلام پیرامون حمایت از آثار قهرمانانه میگویند را در عمل نشان میدادند تا اوضاع بهتر شود.




دو نتیجه حاصل از کشف حجاب بازیگر زن ایرانی مهاجر به GEM در سریالی محصول سازمان ارزشی⇐آقای عیاری! خوشحال باش که با پلتیک(!) سازمان ارزشی، «کاناپه» هم روی آنتن خواهد رفت/خانمها نیکی کریمی، مهتاب کرامتی و دیگر بانوان بازیگر ایران! از حالا به بعد خواهید توانست پرسوناژ ارامنه را «سر باز» ایفا کنید!

سینماروزان: حضور یکی از بازیگران جم در سریال تلویزیونی «پایتخت5» بدون حجاب و با موهای باز آن هم در برابر انبوه بازیگران مرد روبرو و بغل دستش در کنار بازخوردهای فراوان در فضای مجازی مصداقی دیگر بود از نقطه نظر سینماروزان پیرامون مواجهه مدام با تولید نقیض توسط پدیده‌های مختلف در گذر از میانه دهه نود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان رسانه ملی همان رسانه ایست که پخش تیزرهای فیلمی مثل «سه بیگانه» را به بهانه سفر کارگردانش به جم ممنوع کرد اما حالا فصل پنجم «پایتخت» با سرمایه سازمان هنری-رسانه ای اوج در حالی روی آنتن رفته که یک بازیگر جم با موهای باز در آن ظاهر شده است!!!

کودکانه آنجاست که برای توجیه این حضور در متن سریال بر ارمنی بودن پرسوناژ در قصه  تأکید شده  آن هم به ساده ترین شکل که بازیگر مسلمان بی‌حجاب بی‌مقدمه در میان دیالوگهایش می‌گوید که من از ارامنه هستم!  همین است که می‌تواند دستورکاری جدید را به ذهن متبادر کند و آن هم اینکه طبق فتوای مفتیان اوج(؟!) به صرف بازی در نقش اقلیت، بازیگر مسلمان هم می‌تواند بی‌حجاب باشد؛ دستورکاری که میتوان منتج از آن به این پرسشها رسید؛

–آیا دیگر بانوان بازیگری ایران از نیکی کریمی تا مهتاب کرامتی هم خواهند توانست پرسوناژ زنان ارمنی را در سریالهای تلویزیونی با موهای باز ایفا کنند؟

–آیا حالا کیانوش عیاری که فیلم آخرش «کاناپه» به دلیل سر باز بودن بانوان در نماهای داخلی دچار توقیف شده می‌تواند امیدوار باشد که با تغییری مختصر در فیلم و معرفی خانواده محوری به عنوان خانواده ارمنی، فیلمش توسط رسانه ملی روی آنتن برود؟؟

این پرسشها شاید در ابتدا قدری خنده دار به نظر برسد اما نتیجه منطقی کشف حجاب بازیگری ایرانی روی آنتن به بهانه ارمنی بودن جز این نیست؟

بماند که باز امثال عیاری زنان را در نماهای داخلی با حضور محارم سر باز نشان داده بودند و حالا سریالی محصول یک سازمان ارزشی پرمدعا، زن ایرانی را در نمای خارجی و داخل یک رستوران و با انبوهی نامحرم سر باز نشان داده است!




کیانوش عیاری در گفتگویی تازه اظهار داشت⇐{در جریان مشکلات «خانه پدری» و «کاناپه»} خانه سینما هیچ حمایتی از من نکرد/سالهای زیادی را به‌خاطر مسائل بی‌ارزش و درگیری در صنف از دست دادم/مدیران وقت سینمایی{فخرالدین انوار؟} «آبادانیها» را از جشنواره کن بازگرداندند و با این کار سرنوشت من از یمین به یسار رفت/ای کاش پیشنهاد فرانسویان را می‌پذیرفتم و به‌جای «دو نیمه سیب» با سرمایه دولت فرانسه فیلم می‌ساختم!!!/وقتی فرح پهلوی و شمس را در سال ۵۳ با حجاب تصویر کردم دیدم این یک دروغ خیلی جدی و دامنه‌دار است!/بعد از «کاناپه» دیگر هیچ زنی را در خلوت با روسری نشان نخواهم داد

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردان ایرانی در سالهای اخیر به خاطر توقیف دو فیلم «خانه پدری» و «کاناپه» در کانون توجه قرار گرفته است که در این بین گویا مشکل فیلم اول حل شده اما درباره «کاناپه» همچنان مشکلات باقیست.

به گزارش سینماروزان عیاری درحالی بناست در جشن خانه سینما مورد تجلیل قرار گیرد که در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود با «ایسنا» کوشیده به صراحت برخی رفتارها و تصمیمات گذشته خود را نقد کند. عیاری به جایی رسیده که دیگر ابایی ندارد از اینکه بگوید اگر در انتهای دهه 60 خورشیدی پیشنهاد دولت فرانسه برای فیلمسازی را می پذیرفت شاید اوضاعش بهتر از این بود!!!

کیانوش عیاری در جایی از گفتگو هم مدعی شده دیگر در هیچ کدام از فیلمهایش زنان را در خلوت با روسری نشان نخواهد داد آن هم در حالی که اخیرا درگیر تولید سریال «87متر» برای تلویزیون شده است!!! آیا هیچ کدام از لوکیشنهای این سریال داخلی نیستند؟

عیاری درباره حس و حالی که الان به سینما دارد، بیان کرد: آدمی که دل شکسته و خسته باشد چه می تواند بگوید؟! چه حسی می تواند داشته باشد؟ ازسال ۶۳ که اولین فیلم‌ام را ساختم و حتی دو سال قبل از آن هم که یک فیلم بلند برای تلویزیون ساخته بودم تا الان، همه کارهایم یا توقیف شده یا به نحوی اذیت و آزار شده‌اند. از این رو نمی‌دانم واقعا احساسم چگونه است چون در این سال‌ها آب خوش از گلوی من پایین نرفته است که بخواهم چیزی را در عرصه حرفه‌ای خودم دوست داشته باشم یا برایم لذت بخش باشد. الان اصلا چیزی برای من نمانده که لذت بخش باشد.

وی سپس با اشاره به برخی فیلم هایش ادامه داد: سال ۱۳۶۳ که فیلم «تنوره دیو» را ساختم فقط و فقط کارشکنی دیدم، البته هر از گاهی مسئولی هم بوده که با مسائل من با حسن ‌نیت برخورد ‌کرده، نه با من بلکه با  دیگر فیلمسازان ولی من چون همیشه سکوت می‌کردم و غر نمی زدم و مسائلم را رسانه‌ای نمی‌کردم، شاید کمتر در معرض مخالفت‌ها قرار گرفته باشم.

عیاری گفت: آن زمان «تنوره دیو» برای فستیوال دهلی انتخاب شد و این فستیوال در آن موقع یکی از پنج  جشنواره الف دنیا بود؛ جشنواره ای که جانشین جشنواره جهانی تهران پس از انقلاب شده بود و بعدها از دهلی به قاهره منتقل شد. در آن مقطع فیلم مرا به بهانه اینکه باید زیرنویس شود به هلند فرستادند و در نهایت دیر رسید و هیچ اتفاقی هم برایش نیفتاد و شرایط به گونه‌ای پیش رفت که کاملاً معلوم بود خیلی علاقه‌ای وجود نداشته این فیلم به جشنواره برود، آن هم نه به خاطر اینکه «تنوره دیو» مسئله داشت، بلکه به نظر می‌آمد با خود من مسئله دارند و طبیعی است که تولیدی‌های من نیز تحت تأثیر نگاهی قرار گرفت که نسبت به من وجود داشت.

وی افزود:  بعد از آن نوبت به «شبح کژدم» رسید و بعد فیلم «آن سوی آتش» که دو سالِ تمام، نمایش داده نمی شد و ممنوع‌الخروج بود، چون آقایانی مسئول امور بین الملل تلویزیون در آن زمان بودند که می‌گفتند اگر این فیلم از کشور خارج شود یکسری روزنامه های خارجی از آن مشتی آهنین و محکم علیه ایران درست می کنند و به سود ایران نیست که این فیلم به خارج از کشور برود و به این بهانه فیلم  دو سال توقیف شد، در حالی که تردید ندارم آن دو نفر مسئول وقت در سال ۶۶ واقعا نگران آنچه می گفتند نبودند، بلکه به نگاه‌های شخصی چنان پوششی می‌دادند که کارشان موجه شود. بعد از آن نوبت به فیلم «آبادانی‌ها» رسید که به عنوان اولین فیلم سینمایی ایران به جشنواره کن دعوت شد ولی از حضورش در این جشنواره جلوگیری شد در حالی که شنید آن سال شانس‌های برای موفقیت این فیلم وجود داشت.

او با اشاره به مدیران وقت سینمایی که فیلم را از جشنواره کن برگرداندند، بیان کرد: با این کار بدون هیچ تردیدی سرنوشت من از یمین به یسار رفت، چون مگر می‌شود فیلمی به چنین جشنواره‌ای راه یابد و حتی یک نمایش معمولی داشته باشد اما در سرنوشت یک جوان بی تأثیر باشد؟ درحالی که کسانی که مانع از حضور این فیلم در جشنواره کن شدند اهمیتی برایشان نداشت که بر سر سازنده جوان این فیلم چه می آید یا مثلا این اتفاق چه تاثیر مثبتی می‌توانست بر شکل گیری سینمای نوین پس از انقلاب داشته باشد.

عیاری با مرور بیشتر فیلم‌هایش که به مشکل برخورده بودند، به «خانه پدری» رسید و گفت: درباره این فیلم هم انگار باز نظر شخصی بر هر چیزی اولی است، چون این فیلم کوچکترین مسئله‌ای نداشته که هفت سال است در توقیف به سر می‌برد و اصلا چرا باید این اتفاق بیفتد؟ جز ترس، تنگ نظری و سوء تفاهم چه چیزی باعث این اتفاق شده است؟ درباره «کاناپه» هم بهتر است صحبت نکنم چون انتظاری ندارم؛ همان‌طور که به همه بازیگرانی که می خواستند موهایشان را برای بازی در فیلم کوتاه کنند گفتم فکر نکنید این فیلم شما را به عرش می‌برد، چرا که کاناپه توقیف می شود.

او اظهار کرد: من انتظاری نداشتم که این فیلم به آسانی امکانی برای عرضه پیدا کند ولی انتظار دارم نگاهی مسلط بر اوضاع،  تشخیص دهد که اتفاقا نمایش فیلم «کاناپه» می‌تواند یک مقدار به تلاطم‌های دم افزون جامعه در جهت آرام‌تر شدن آن حداقل در یک وجه، کمک کند.

وی با اشاره به سختی‌هایی که پس از توقیف «خانه پدری» کشیده است، افزود: شش سال طول کشید تا پس از «خانه پدری» دوباره بتوانم فیلم بسازم و باز هم می‌سازم، اما بعد از «کاناپه» دیگر هیچ نقش زنی را در خلوت یا در حضور محارمش با روسری نشان نخواهم داد، یعنی اصلاً به سمت گرفتن چنین صحنه هایی نمی‌روم، همه یا در مکان عمومی خواهند بود یا حذف می‌شوند.

عیاری در پاسخ به اینکه با این اوصاف آیا به اکران فیلم «کاناپه» امیدی دارد با بیان اینکه صد در صد امیدوار است، به انگیزه هایی که باعث ساخت این فیلم شدند اشاره و اظهار کرد: همیشه از اینکه زن را در خلوت خودش با حجاب نشان دهم خجالت می‌کشیدم وخجالت می‌کشم. هنگام ساخت سریال «روزگار قریب» هم همین حس را داشتم و وقتی فرح پهلوی و شمس را در سال ۵۳ با حجاب تصویر کردم دیدم این یک دروغ خیلی جدی و دامنه‌دار است، چون سینمای مدعی واقع‌گرایانه ایران در قدم اول واقعیت را تحرف می‌کند، به همین دلایل بود که در «کاناپه» آنچه را به آن اعتقاد داشتم اجرا کردم.

او درباره اینکه با ساخت این فیلم به نوعی پیشرو شده است، تاکید کرد:‌ هیچ کدام از این کارها را برای پیشرو یا متفاوت بودن انجام نداده و نمی‌دهم، بلکه به طور غریزی در بهترین شکل ممکن کار می‌کنم و حتی یک حرکت جلوتر را نیز پیش‌بینی نمی‌کنم که عاقبتش چه می شود. اصلا به نظرم خجالت آور است که تصور کنم نسبت به جامعه خودم تعهداتی دارم که باید آن را قالب فیلم اجرا کنم، این شرم آور است که احساس مسئولیت کنم  چون باید احساس مسئولیت درون انسان جوشیده شود و آن وقت است که کار اصولی تر می شود.

او درباره کتابی که حاوی گفتگوی خیالی وی با جلال مقدم است توضیح داد: یک زمان خانم نوشابه امیری ـ سردبیر مجله گزارش فیلم ـ با آگاهی از علاقه من به جلال مقدم پیشنهاد داد که مصاحبه ای با او داشته باشم و اشاره اش هم به مصاحبه تروفو و هیچکاک بود اما گرفتاری‌های من مانع شد که مصاحبه را به وقت خودش انجام دهم تا این که آن حادثه اتفاق افتاد و ایشان درگذشت و این اندوه برای من باقی ماند که چرا چنین فرصتی را از دست دادم، به همین دلیل مصاحبه خیالی را با روح جلال مقدم داشتم که در حد یک کتاب شد.

وی گفت: البته در این کار پیش از آنکه مصاحبه با جلال مقدم داشته باشم به چشم انداز و باوری پرداخته ام که جلال مقدم در سینما داشت و من آن را دوست می داشتم، چون معتقدم جلال مقدم یکی از بنیانگذاران نوعی سینمای رها و تاحدودی دلخوش بود که در عین داشتن تلخی ها، یک نمونه خوب برای سینمای مشابه خود در غرب محسوب می شود.

او گفت: بزرگترین حسرت من این است که سال های زیادی را به خاطر مسائل بی ارزش از دست دادم. مثلا در انجمن تهیه کنندگان سینما عضو بودم و رئیس آنجا شدم، آن هم جایی که عباس شباویزها یا میثاقی ها حضور داشتند و نمی دانم آدمی که هنوز هم فیلمساز آماتور است چرا باید رئیس انجمن تهیه کنندگان سینمای ایران شود؟ درواقع اینها دورانی بود که به نظرم به بطالت گذشت و حتی به نظرم بصیرتی را که به خاطر حضور در این مجامع داشتم ارزشی ندارد درحالی که می توانستم فیلم بسازم.

وی خاطرنشان کرد: البته حسرت نمی خورم که ای کاش نوع فیلمسازی دیگری را در پیش گرفته بودم ولی ای کاش اولین دعوتی را که از یک فیلمساز ایرانی برای کار داشتم دنبال می‌کردم.  این دعوت زمانی که در سال ۶۸ از کن به پاریس بر می گشتیم از سوی انجمنی فرانسوی به من پیشنهاد شد تا با سرمایه گذاری دولت فرانسه یک فیلم سینمایی بسازم اما فقط یک قول پیش‌پاافتاده به نماینده ای از “آراز فیلم ارومیه” برای ساخت «دو نیمه سیب» باعث شد این کار را نکنم و این اشتباه به همین راحتی سرنوشت خودم و حتا بُعدی از سینمای ایران را تحت تأثیر قرار داد.

کیانوش عیاری در پاسخ به اینکه آیا اشاره اش به فعالیت های صنفی به دلسرد بودن از صنف ارتباط دارد و آیا اصلا در طول این سالها بویژه با توقیف فیلم هایش حمایتی از سوی خانه سینما شامل حالش شده است؟ گفت: هیچ حمایتی که از من نشده اما حرفم به معنای مشکل داشتن با فعالیت صنفی نیست. بلکه معتقدم اکر آن هایی که مشوقم بودند اهمیتی به سرنوشتم می دادند می‌گفتند کیانوش وارد این عرصه (فعالیت صنفی) نشو و فیلم بساز که این بیشتر برای سینمای ایران اهمیت دارد؛ بویژه با این مافیابازی های سخیف به همین دلیل حالا فکر می کنم اگر یک فیلم بیشتر می‌ساختم تاثیر بیشتری بر شکل گیری این سینما می توانستم داشته باشم.

او در آخر درباره ساخت فیلمی جدید با اشاره به اینکه هنوز خبری از نمایش فیلم «خانه پدری» ندارد افزود: فعلا در اولین قدم انتظار دارم «خانه پدری» اکران شود تا ببینم  گشایش اتفاق افتاده و بعد به واسطه آن قدم بعدی را بردارم. «خانه پدری» در سال ۸۹ ساخته شد و می توانست در سال ۹۰ اکران شود، آن وقت من هم روحیه داشتم تا بیشتر و بهتر کار کنم، اما تنگناهای «خانه پدری» باعث شد در ارتباط با ساخت فیلم بعدی هم به مشکل بخورم.




کیانوش عیاری در تازه‌ترین گفتگوی خود بیان کرد⇐با حذف هیچ سکانسی از «خانه پدری» موافق نیستم اما با رده‌بندی سنی موافقم/انگیزه‌ای برای ساخت سریال «۸۷ متر» ندارم/برخی همکاران از اعمال محدودیت و توقیف فیلم بدشان نمی‌آید/اگر شخصیت اصلی «خانه پدری» به‌جای فرش‌فروشی، آپاراتچی سینما بود هیچ سوءتفاهمی برای فیلم پیش نمی‌آمد!!!

سینماروزان: ابراهیم داروغه زاده هفته گذشته در گفتگویی صریح به شفاف سازی پیرامون فیلمهای بلاتکلیف سینمای ایران پرداخت و از جمله درباره دو فیلم کیانوش عیاری نظرش را اعلام کرد.

به گزارش سینماروزان به اعتقاد داروغه زاده تعیین تکلیف فیلم «کاناپه» عیاری به دستور مقاماتی بالاتر از ارشاد مرتبط است اما «خانه پدری» برای اکران دو راه دارد؛ یا آن که سکانس قتل دختر توسط پدر را سانسور کند یا آن که با درجه بندی سنی اکران شود.

کیانوش عیاری در تازه ترین گفتگوی خود که با «شرق» انجام شده تلویحا از اکران فیلمش با درجه بندی سنی موافقت کرده است.

متن گفتگوی عیاری را بخوانید:

  از اینکه بالاخره فیلم «خانه پدری» اکران می‌شود، چه احساسی دارید؟ ‌
اینکه بالاخره فیلم‌های توقیفی نمایش داده می‌شوند، ‌باید این موضوع را به فال ‌نیک گرفت. هرچند که معتقدم دست‌کم درباره فیلم خودم مشکلی وجود نداشت. اصلا از ابتدا نباید توقیف می‌شد. حالا هم که خبر رفع توقیف آن آمده، خب چه بهتر.
  با رده‌بندی سنی تماشاگران «خانه پدری» موافقید؟ ‌
درکل با رده سنی موافق نیستم.
  از سوی اداره نظارت با شما تماسی گرفته نشده؟ ‌
تاکنون شاهد هیچ تماسی نبوده‌ام.
  شنیده‌ام این روزها درگیر ساخت سریالی در تلویزیون هستید. می‌دانم ساخت این سریال به دهه ٨٠ برمی‌گردد، اما حالا چرا قصد ساختن آن را دارید؟ ‌
واقعیت این است که زمان تصویب و ساخت سریال به دوران بیماری و بعد از فوت همسرم برمی‌گشت. یادم می‌آید بعد از فوت همسرم، آقای حسن اسلامی‌مهر به دیدنم آمده بود. آن‌موقع بعد از کلی صحبت، ‌دست‌آخر به آقای اسلامی گفتم به دلیل فقدان همسرم خیلی حوصله کارکردن ندارم و تا چهار، پنج ماه نمی‌توانم کار کنم. آن‌موقع من حتی پول از تلویزیون گرفته بودم، اما آقای اسلامی‌مهر بزرگوارانه به من گفت شما هیچ تعهدی به تلویزیون ندارید. نه‌تنها چهار، پنج ماه، ‌بلکه چهار، پنج سال هم می‌توانید نسازید! بعد از آن هم واقعا چهار، پنج سال طول کشید تا رسیدیم به امروز که دوباره پروژه در حال شروع‌شدن است.
  می‌دانم نام اولیه سریال «٨٨ متر» بود که بعد یک‌متر آن کم و عنوانش «٨٧ متر» شد. البته دلیل تغییر اسم را می‌توان حدس زد، اما موضوع سریال درباره چیست؟
من فیلم‌نامه را در سال ١٣٨٧ به تلویزیون دادم. موضوع آن درباره مالک یک آپارتمان ٨٨ متری است که کلاهبرداری می‌کند و خانه را به ١٢، ١٣ نفر می‌فروشد.
  حالا چرا این سریال مدتی متوقف شده؟
شاید کمی بی‌انگیزه شده‌ام!
  چرا؟!
واقعا نمی‌دانم، اما مثلا چیزی حدود هفت سال از عمرت را پای فیلمی می‌گذاری و بعد به محاق توقیف می‌رود. حالا برخی از فیلم‌ها خوشبختانه این شانس را دارند که در گذر رمان بیات نمی‌شوند، اما من نمی‌دانم که این حالت مشمول فیلم‌هایم می‌شود یا نه، اما دست‌کم امیدوارم فیلم اکران شود و درآمد ناشی از آن مرهمی بر زخم‌های مالی‌ام شود! تا یک‌جور ریاضت تاریخی که زیاد هم برایم تعیین‌کننده نیست!
  بااین‌حال به نظر می‌رسد این محدودیت‌ها در اکران فیلم برای کلیت فیلم هم بد نباشد. نظرتان چیست؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم وقتی محدودیتی اعمال می‌شود، ‌خودبه‌خود مردم علاقه‌مند می‌شوند که فیلم را ببینند و طبعا به عامل تبلیغاتی هم تبدیل می‌شود. اصلا این کشش به سمت محدودیت‌ها یکی از خصلت‌های باستانی انسان است، چون کنجکاوی انسان را تحریک می‌کند. حالا هم انگار به عاملی برای اعتباربخشی به فیلم‌ها تبدیل شده است. گویی برخی از همکاران از چنین شرایطی{توقیف} بدشان نمی‌آید.
  نظرتان درباره ایراداتی که به فیلم «خانه پدری» گرفته‌اند چیست؟
به نظرم «خانه پدری» هیچ مشکلی ندارد به‌جز سوءتفاهم. آن سال‌ها هم گفته بودم اگر شخصیت کبلِ حسن (مهران رجبی) که شغلش رفوگری سنتی فرش بود، شغل دیگری داشت؛ مثل راننده لوکوموتیو گارماشین، آپاراتچی یکی از چند سالن سینمای معدود آن زمان در تهران یا در تلگرافخانه‌ای، مسئول دستگاه مرس بود، آیا چنین سوءتفاهماتی برای «خانه پدری» به وجود می‌آمد؟ حتم دارم که به وجود نمی‌آمد، اما ظاهرا سرنوشت فیلم چیز دیگری شد.
  ظاهرا هم هنوز نوبت به تعیین تکلیف فیلم «کاناپه» نرسیده؟
هنوز خبری ندارم!




تازه‌ترین اظهارات کیانوش عیاری⇐برای رفع توقیف «خانه پدری» زیر بار هیچ اما و اگر و حذف هیچ صحنه‌ای نمی‌روم/«خانه پدري» چقدر كُشنده‌تر از مناظره‌هاي انتخاباتي شش نامزد رياست‌جمهوري بود؟/فضاي مجازي مانع از اين شد تا «خانه پدري» گم، محو و كم‌رنگ شود/«خانه پدري» هيچ چيزي براي توقيف نداشته و ندارد به جز صحنه كوبش سنگ به سر دختر!!!/خودم هم اگر بودم فكر مي‌كردم كارگردان فيلم ساديسم دارد كه اين را به تماشاگر نشان مي‌دهد!!!/پیش‌قسط سریال «۸۷ متر» را هشت سال پیش از تلویزیون گرفتم!/{در ماجرای توقیف «خانه پدری» و «کاناپه»} خانه سینما هیچ توجهی به من نداشت

سینماروزان: در حالی که در روزهای گذشته اخباری درباره رفع توقیف برخی فیلمهای مشکل دار نظیر «عصبانی نیستم»، «خانه پدری»، «ارادتمند…» و «رستاخیز» با اصلاح و ممیزی در کمیته ای موسوم به بازبینی شنیده شده است اما کیانوش عیاری کارگردان «خانه پدری» در تازه ترین گفتگویش که با «اعتماد» انجام شده به صراحت از این گفته که زیر بار هیچ تغییر و تعدیلی برای رفع توقیف «خانه پدری» نمیرود.

به گزارش سینماروزان عیاری البته درباره جنبه های دیگری از این فیلم و بخصوص نمای مشکل دار آن که نشانگر قتل یک دختر توسط پدر است هم حرف زده و از این هم گفته که خانه سینما به عنوان تنها نهاد صنفی سینمای ایران دربرابر توقیف «خانه پدری» و فیلم دیگرش «کاناپه» هیچ توجهی به او نکرده است.

متن کامل گفتگوی عیاری را بخوانید:

چه اتفاقي افتاد كه بعد از شش‌سال‌ونيم فيلم «خانه پدري» از توقيف نجات پيدا كرد؟ به نظر مي‌رسد دولت دوازدهم در ابتداي كار خود برگ برنده‌اي در حوزه فرهنگ و هنر رو كرد…

اين اتفاق شايد از منظر هر دولتي اتفاق زياد مهمي نباشد، اما به عنوان يك نماد بسيار بااهميت است. نه تنها «خانه پدري» كه هر فيلم ديگري و حتي هر اتفاق فرهنگي كه سال‌ها توقيف بوده اگر به هر شكل اجازه عرضه پيدا كند، طبيعتا نشانه گشايش در وقايع سياسيِ در حال وقوع است. از اين رو به نظرم براي دولت جديد سرآغاز خوبي است.

‌ اطلاع داريد كدام نهاد يا سازماني مشخصا در رفع توقيف اين فيلم نقش داشتند؟

من خودم پنجشنبه با اين مساله برخورد كردم و از انعكاس اين خبر در رسانه‌ها متوجه رفع توقيف شدم. موج اين خبر را در فضاي مجازي ديدم و از ماوقع اطلاع چنداني ندارم. دو روز گذشته هم تعطيل بود و بايد صبر مي‌كردم تا امروز اتفاق خاصي بيفتد.

‌ شما همچنان بر سر مواضع‌تان درباره نحوه اكران خانه پدري هستيد؟ قرار نيست صحنه‌اي حذف شود؟

فكر مي‌كنم اگر جاي تصميم‌گيرنده‌ها بودم، هر پاسخي به اين سوال بيشتر من را عصباني مي‌كرد. چون قاعدتا بايد بگويم معلوم است بعد از گذشت شش سال و نيم همچنان بر سر مواضعم هستم. اگر قرار باشد اصلاحياتي كه آن زمان من را ملزم به انجام آن دانستند، بعد از گذشت اين همه مدت رعايت كنم، از اين همه كار بيهوده بايد دچار ناراحتي و افسردگي شوم پس لطفا از خير اين سوال بگذريد.

‌ «خانه پدري» تاريخ مصرف دارد؟ اگر اين فيلم شش سال و نيم پيش اكران مي‌شد چه فرقي با اين مي‌كرد كه حالا اكران شود؟

اين فيلم قاعدتا تاريخ مصرف ندارد. يك درامي در حال مطرح شدن است و اگر پايه‌هاي اين درام درست باشد در هر زمانه‌اي مي‌تواند روي پرده برود. من در جايي هم گفته بودم كه ممكن است فيلم بيات شود اما مي‌بينيد كه الان شاهد نسل‌هايي هستيم كه از لذت ناشي از ديدن فيلم «شاهين مالت» يا «جويندگان» فورد تعجب مي‌كنند. توجيه چنين لذتي حتما دشوار است. خانه پدري شش‌سال‌ونيم پيش ساخته شده و به‌طور طبيعي در اين مدت صدها فيلم ديگر ساخته شده است كه به دوران حاضر نزديك‌تر هستند، اما شايد موضوعات اين فيلم هميشگي باشد و مشمول زمان نشده باشد. من ترجيح مي‌دادم به خاطر منافع خودم هم كه شده اين فيلم را همان زمان عرضه كنم. يعني اينكه سال ٨٩ يا حداقل سال ٩٠ اين فيلم روي پرده برود، اما محروميت اين فيلم از حيث مالي زيانبار است. مخارج ٩٠٠ ميليون توماني اين فيلم در سال ٨٩ شبيه راكد ماندن سرمايه‌اي است كه خيلي عوامانه است تا در موردش بگويم با اين پول اگر زغال هم مي‌خريدم مي‌توانستم سود خوبي كنم! نمي‌خواهم وارد اين وادي بشوم، اما اگر اين فشار مالي نبود براي ساخت فيلم «كاناپه» وارد مسير سخت جذب سرمايه نمي‌شدم. اين حداقل و مهم‌ترين آسيبي است كه توقف اين فيلم به زندگي من زده است.

‌ چه اتفاقي مي‌افتد كه فيلمي مثل «خانه پدري» اين همه مدت توقيف مي‌شود و بعد در حالي كه قوانين همچنان همان قوانين است، فيلم اجازه اكران پيدا مي‌كند؟ اين اتفاق به نظر عجيب نيست؟ در حالي كه مميزي‌ها و خط قرمزها همان‌هايي است كه از قبل بوده است…

وقتي مبناي توقف يك فيلم صرفا سوءتفاهم است چنين اتفاقي عجيب نيست. اصلا اين اتفاق مي‌توانست در مدت طولاني‌تري بيفتد. يعني ٢٠ سال خانه پدري متوقف شود و بعد از ٢٠ سال گروهي بيايند كه بدون تعصب و داشتن افكار تنگ‌نظرانه خودشان متوجه شوند توقف يك فيلم از اساس سوءتفاهم بوده است. گاهي گذشت زمان آدم‌ها را متوجه اين مي‌كند كه درگير سوءتفاهم شده‌اند. گاهي هم ديگران، آنها را متوجه مي‌كنند. در مورد «خانه پدري» هم اين اتفاق افتاد و فهميدند نكات ظريفي كه در اين فيلم ديده بودند كاملا واهي بود. فيلم خيلي راستگو است و مطلب خودش را مي‌گويد. اين اتفاق مي‌توانست شش سال پيش بيفتد يا حتي سال ٩٢ كه اين فيلم در فستيوال ونيز عرضه شد، مي‌توانست نقطه پاياني براي رفع اين سوءتفاهم باشد. درست بعد از اين بود كه فيلم از حضور در ١٠ فستيوال محروم شد. من چون اصولا اهل ايجاد بحران نيستم، فيلم در جشنواره‌اي شركت نكرد و ترجيح دادم در لاك خودش باقي بماند و مشكل‌آفرين نشود. من بهانه‌اي ندادم كه بتوانم فيلم بعدي‌ام را راحت‌تر شروع كنم. اگرچه از رفع توقيف «خانه پدري» خوشحالم اما پشت اين خوشحالي ناراحتي هم وجود دارد، اينكه چطور راحت چنين تصميم‌هايي گرفته مي‌شود؟ تصميم‌هايي كه عده‌اي مي‌گيرند و عده‌اي ديگر در جايي ديگر متوجه واهي بودن اين اتهامات و تصميم‌ها مي‌شوند. سعي مي‌كنم خوشبينانه به اين مساله نگاه كنم و صرفا به خاطر بازي‌هاي سياسي اين جريان را توجيه نكنم و با اين حساب بيان ديگري داشته باشم براي رفع توقيف اين فيلم. به هر حال اين فضا، چه بخواهيم چه نخواهيم، برآمده از فضاي نوين سياسي و اجتماعي است. بعد از انتخابات ديديم كه ادبيات مردان سياست كشورمان فرق كرد و حرف‌هاي آنها وارد وادي ديگري شد؛ وادي‌اي كه در آن صراحت بيش از پيش پررنگ شد. من تعجب مي‌كردم اگر باز هم گفته مي‌شد فيلم «خانه پدري» مسائلي دارد. با فرض كنار گذاشتن ذهنيات مرتبط با شريعت و دين، درباره ساختار تلخ فيلم و ناهنجاري‌هاي آنا اگر وقت بگذاريم متوجه اين موضوع مي‌شويم. نگاه كنيد كه در مناظره‌هاي پيش از انتخابات پرده‌دري‌ها تا كجا رفت؟ در فضاي مجازي با يك لطيفه‌اي برخورد كردم كه يك نفر با ١١٠ تماس گرفته و گفته بود در صداوسيما شش نفر دارند آبروي هم را مي‌برند و مدرك‌هاي مستدلي هم براي اين كارشان دارند. خب، اين لطيفه‌اي كه ماحصل ذهنيت تيزبين بسياري از مردم ايران است، درباره اين فيلم هم مي‌توانست صدق پيدا كند. «خانه پدري» چقدر كشنده‌تر از مناظره‌هاي انتخاباتي شش نامزد رياست‌جمهوري بود؟ اينجا فقط بحث «خانه پدري» مطرح نيست و فيلم‌هايي چون «آشغال‌هاي دوست داشتني»، «عصباني نيستم» و… هم وجود دارند. همه فيلم‌هايي كه در طول تاريخ و نه فقط اين ٣٨ سال، بلكه از زماني كه دوربين وارد ايران شده است با مشكل مواجه شدند از چنين منظري دچار توقيف مي‌شوند. وقتي گروهي با بصيرت بيشتري روي كار مي‌آيند و در واقع با درايت با اين مساله برخورد مي‌كنند و تمام اين اتهامات را كنار مي‌گذارند، بايد تناقض موجود براي همه، حتي براي مردان سياسي فعلي ما درس عبرتي باشد. آنها ممكن است براي فيلم ديگري سختگيري‌هايي را به وجود بياورند در حالي كه بايد به اين نگاه كنند كه چند ماه قبل‌تر از تعدادي فيلم‌ها كه سال‌ها توقيف بود رفع توقيف كردند.

‌ چيزي كه شما مي‌گوييد خيلي ايده‌آل است، چون اين اتفاق به شكل يك سيكل مداوم در تاريخ سينماي ايران در حال تكرار است. در دوره‌هاي مختلف فيلم‌هايي ساخته شدند كه يك دولت اجازه ساخت و نمايش آن را داده و دولت بعدي هم امكان اكران آن را فراهم كرده است. به نظر مي‌رسد سينماگران ما هم به چنين وضعيتي تن داده‌اند و در اين ميان تنها تبديل به آدم‌هاي صبوري شده‌اند.

نه فقط در فرهنگ و سينما، بلكه در همه زمينه‌ها وضعيت اين‌چنين است. انگار ما عمر نوح داريم و بايد صدها سال زندگي كنيم. ما مدام در حال تكرار تجربه‌هاي پيشينيان خودمان هستيم و هيچ‌وقت با اتكا به آن تجربيات قدمي را برنمي‌داريم. همين باعث مي‌شود سير پيشرفت و توسعه، درست در زماني كه براي ما به‌طور طبيعي مورد نياز است، كور يا كند شوند و با طولاني شدنش، آن نتايجي كه دنبالش هستيم را دور از دسترس ما قرار بدهد.

‌ در چنين فضايي نمي‌توان روي قانون تاكيد كرد؟ نمي‌دانم شايد لازم باشد كه صنف سينما به عنوان يك مرجع حمايت‌كننده پا در مياني كرده و از حقوق سينماگران دفاع كند. يا حداقل اگر قرار است سينما به عنوان بچه‌اي يتيم به عرصه‌اي براي سهم‌خواهي دولتمردان تبديل شود، اين موضوع به صورت شفاف و روشن براي سينماگران عنوان شود.

محافظه‌كاري اجازه اين كار را نمي‌دهد. در همه جا اين محافظه‌كاري وجود دارد. ما ردپاي اين محافظه‌كاري را در عرصه ورزش هم مي‌بينيم. برخي از مشكلات و بن‌بست‌هايي كه در حوزه ورزش و سينما وجود دارد ناشي از تناقضات موجود است. بايد كارهايي انجام شود اما آن كارها به سدهايي كه عرف است و توسط افراد پذيرفته شده، تبديل مي‌شود. همه ما اين عرف را به صورت نانوشته در ذهن خودمان داريم و جالب‌تر اينكه آن را در ذهن‌مان مي‌پرورانيم. ما در حال حاضر خودمان مي‌دانيم خطوط قرمز ما كجاست، اما كثرت اين خطوط قرمز خواه ناخواه اجازه نمي‌دهد كه ما آزادانه به كشف آينده بپردازيم. به هر چيزي فكر مي‌كنيم بلافاصله در قدم بعدي مشكلات و موانعي كه گفته مي‌شود جامعه ما را دچار نارضايتي مي‌كند، به ذهن‌مان مي‌آيد. البته اين مورد را هم بگويم كه من چنين چيزي را قبول ندارم. مثلا دلواپساني كه در جامعه ما مانع ايجاد مي‌كنند، سبب مي‌شوند كه نتوانيم به راحتي پيش برويم. غل و زنجيري كه به پاي فيلمساز ايراني و هر كسي كه در عرصه فرهنگي كار مي‌كند بسته شده، راه رفتن را مشكل مي‌كند. در اين صورت من چطور مي‌توانم همپاي كسي كه غل و زنجير بر پاي او نيست بدوم و عقب نيفتم.

‌ حرف من اين است كه سينماگران هم در طول اين سال‌ها از ايده‌آل‌هاي‌شان فاصله زيادي گرفته‌اند. اين را قبول داريد؟

بدون ترديد همين است. من هر فيلمي كه مي‌سازم به اين فكر مي‌كنم كه اگر آبشخور اين اثر، ٢٠ يا ٣٠ درصدش از فكر اوليه من باشد برايم كافي است. آقاي كيميايي، ٣٠ سال پيش حرفي زده بودند كه همچنان در ذهن من مانده است. ايشان گفته بودند كه فيلم‌هاي فيلمسازان ايراني با توجه به ظرفيت و استعدادشان بسيار كوتاه‌قدتر از خودشان است. اين در حالي است كه فيلمي كه در هاليوود ساخته مي‌شود بسيار بلندقدتر از ظرفيت‌هاي فيلمسازش است. فيلمساز هاليوودي آنچنان مورد حمايت قرار مي‌گيرد كه در نهايت اين حمايت‌ها و آزادي‌ها باعث تبلور بيشتر كارش مي‌شود. در چنين شرايطي آن اثر از فكر سازنده‌اش بالاتر قرار مي‌گيرد. اما اين مساله در سينماي ايران كاملا برعكس است. به نظر من كارهاي درخشاني هم كه در اين سينما، طي چهار دهه ساخته شده، محصول اعجاب‌برانگيز استعداد سازندگان‌شان بوده است. حالا ببينيد اگر چنين موانعي بر سر راه اين فيلمسازان نبود، آنها چه پروازي داشتند.

‌ آيا اين، يكي از دلايلي است كه موجب محدوديت زماني بروز استعداد سينماگران در ايران مي‌شود؟ به نظر مي‌رسد ما در اينجا سن مفيد فيلمسازي داريم…

من ترجيح مي‌دهم اين مساله را خيلي بومي و محلي نكنم. اين اتفاق شامل حال همه فيلمسازان دنيا مي‌شود. مگر كوروساوا دچار فروكش و نشست نشد؟ نه فقط او، بلكه خيلي‌هاي ديگر هم اين اتفاق براي‌شان افتاده است. اين اتفاق دلايل متعددي دارد. سن، يكي از اين دلايل است. بي‌حوصله و خسته‌تر شدن فيلمساز طي سال‌ها هم مي‌تواند به چنين اتفاقي دامن بزند. اينكه فيلمساز ديگر شور دوران جواني خودش را نداشته باشد. كوروساوايي كه «هفت سامورايي» و «ريش قرمز» را ساخته با كوروساوايي كه «شبح جنگجو» را ساخته است مقايسه كنيد تا ببينيد او چقدر از آن شور جواني‌اش فاصله گرفته است. پختگي‌هايي در كارهاي بعدي يك فيلمساز وجود دارد اما اين پختگي‌ها نمي‌تواند همپاي شوري قلمداد شود كه او صرف فيلمش مي‌كند. اين شور هم عمدتا در سنيني رخ مي‌دهد كه فيلمساز هنوز تا ميانسالي فاصله دارد.

‌ به نظر شما رفع توقيف «خانه پدري» نتيجه تغيير سياست‌هاي دولت است يا تغيير و بلوغ جامعه؟ خيلي وقت‌ها فيلمي را به اين بهانه توقيف مي‌كنند كه جامعه آمادگي درك و هضم آن را ندارد.

به نظرم تغيير سياست نخستين چيزي است كه در رفع توقيف «خانه پدري» نقش داشته است. در اوايل صحبت‌هايم تلاش كردم بهاي زيادي به اين مساله ندهم، اما در جايي ناچاريم درباره اهميت اين تغيير سياست حرف بزنيم. اما در مورد جامعه بايد بگويم كه حضور و هستي فضاي مجازي در كنار همه معايبي كه داشته و دارد و بعضا مزاحمت‌هايي را ايجاد مي‌كند، براي اين اتفاقات نقش كمك‌كننده دارد. فضاي مجازي در اين روزها مي‌تواند با برداشتن يك گام بلند جاي رسانه ملي و مطبوعات را بگيرد. طبيعتا فضاي مجازي مانع از اين مي‌شود تا «خانه پدري» گم، محو و كم‌رنگ شود. اين فضا كمك مي‌كند موضوعاتي از اين دست در عرصه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ورزشي ديده شود و خطاهاي
ريز و درشت مردان مطرح كشور ما زير ذره‌بين قرار بگيرد. به نظر من امنيت نداشتن فضاي مجازي بخش كاملا طلايي و زرين آن است. خواه ناخواه تحت تاثير چنين فضايي بود كه «خانه پدري» در طول اين هفت سال هرگز به صورت قاطع به بوته فراموشي سپرده نشد.

يعني معتقديد فضاي مجازي در برخي موارد نقش اهرم فشار را بازي مي‌كند؟

در مقاطعي اين اتفاق افتاد و فضاي مجازي فشار زيادي وارد كرد. اين فشار در سطوح بسيار بالاي مملكت ما هم بسيار تاثيرگذار بوده است.

فكر مي‌كنيد مديران فرهنگي تا چه زماني صرف‌نظر از خطوط قرمز مشخص و معين ارشاد، مي‌توانند براي مخاطبان و اينكه ديدن يك محصول فرهنگي به نفع آنها است يا به ضررشان تعيين تكليف كنند؟

اينكه اين اتفاق تا كي مي‌افتد قابل پيش‌بيني نيست؛ اما چيزي كه قطعي است اين است كه اين حقارت‌ها مثل آينه‌اي در مقابل افراد تنگ‌نظر است. آنها يك زماني به اشتباه خودشان پي مي‌برند، اگرچه از اتفاق‌هاي زندگي‌شان كمتر عبرت مي‌گيرند! اگر عبرت خود آنها هم حايز اهميت نباشد، دست‌كم براي ديگراني كه خلف آنها هستند اين موضوع مي‌تواند عبرت‌برانگيز باشد. اما به نظر مي‌رسد در عبرت گرفتن همه با هم پوست‌كلفت شده‌اند و ديگر خيلي چيزها براي آنها بي‌اهميت است. آنها بيشتر به فراموش كردن مردم اتكا مي‌كنند و به اينكه حافظه مردم در يادآوري خطاهاي‌شان ياري نكند. اما فشار زندگي باعث نمي‌شود اين خطاهاي‌شان براي مردم ابدي ازلي باشد.

اگر مشخصا بخواهيد به اين اشاره كنيد كه رفع توقيف «خانه پدري» را شخصا مديون كدام مدير فرهنگي و وزير هستيد، مي‌توانيد از شخص خاصي اسم بياوريد؟

فعلا از جزييات خبر ندارم، اما مي‌دانم كه آقاي محمدمهدي حيدريان به اندازه كافي پيگير حل اين مساله بودند و به نوبه خودم از او تشكر مي‌كنم. ادامه اين راه مي‌تواند رضايت نسبي به وجود بياورد و كمك كند تا اين رضايت نسبي به‌طور كامل نهادينه شود. همين اتفاقات سبب مي‌شود ما كم‌كم باور كنيم اتفاق‌هاي رو به جلويي در حال وقوع است. تا جايي كه من شنيدم دستوري است كه در وزارت ارشاد داده شده و گفته‌اند كه پيگير فيلم‌هاي توقيفي باشند.

بله، كميته ويژه‌اي تشكيل شده است…

من از شما مي‌پرسم دستور اين كميته ويژه را چه كسي داده است؟

آقاي حيدريان…

پس در واقع پاسخ پرسش شما همين چيزي است كه گفتيد. اين اتفاق‌ها زمان آقاي حيدريان افتاده است و به نظر مي‌رسد او باقدرت‌تر با تكيه بر شرايط نوين جامعه و با تكيه بر اتفاقاتي كه در يكي دو ماه گذشته براي دولت و آقاي روحاني افتاده است پيش مي‌رود. به نظرم تاثير خودش را روي مديريت سينمايي كشور گذاشته است.

جايي هم مجلس شوراي اسلامي به اين مساله ورود پيدا كرد…

بله، آقاي الياس حضرتي در صحن علني مجلس درباره اتفاقاتي كه درباره «خانه پدري» افتاده است، گلايه كرده بودند و خواهان نگاه مجدد به توقيف طولاني فيلم شدند. آن قدم‌ها در شكل‌گيري چنين روزي موثر بود. گمان مي‌كنم پيش از عيد اين اتفاق افتاد. حركت آقاي حضرتي براي خيلي‌ها در فضاي فرهنگي جامعه ما غافلگيرانه بود كه با شجاعت و تمركز كامل در صحن مجلس درباره چيزي كه شايد از نظر مسوولان چندان مهم نباشد، صحبت و روي آن تاكيد كرد. چنين اتفاقاتي واقعا مثبت و جلو برنده است.

الان كه مجلس، دولت و شوراي شهر همسو و هم جهت هستند، زمان خوبي است تا همه اقشار جامعه مطالبات خودشان را بيان كنند، به خصوص هنرمندان و سينماگران كه تلاش خودشان را براي استمرار دولت آقاي روحاني به بهترين شكل انجام دادند. اگر قرار باشد نگاهي به مطالبات سينماگران داشته باشيد، شاخص‌ترين خواسته‌هاي‌تان كدام است؟

در قدم اول دادن آزادي عمل به فيلمساز است. بعد از اين وارد حيطه صنفي مي‌شويم. ما در امور صنفي با مشكلاتي مواجه هستيم كه بايد آنها را مرتفع كنيم. وضعيت معيشت تمام دست‌اندركاران سينماي ايران كه چندهزار نفر مي‌شوند بايد بهبود پيدا كند. پيش از حضور شما براي اين گفت‌وگو برنامه‌اي از تلويزيون درباره هنروران پخش شد كه از ميان همه آنها من فقط چهره غلام ژاپني را شناختم. تصاويري از اين هنروران با چهره‌هاي شكسته ديدم، اما به نظرم بايد بپذيريم آنها هم سهمي از سينماي ايران دارند. سهم‌شان بايد به فراخور حال‌شان خوب باشد. اين گروه سال‌هاي سال است كه در يك گوشه سينما در حال كمك كردن هستند. به همين دلايل نيازهاي صنفي يكي از مسائل مهم سينماي ايران است. اين مساله بستگي زيادي به جدل‌هاي ميان خانه سينما، صنوف و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دارد. به عنوان مثال دوست دارم به بيمه اهالي سينما اشاره كنم كه يك سالي مي‌شد برچيده شده بود. به هر حال آنهايي كه در سينما فعاليت مي‌كنند هم بخشي از مردم هستند و به گرفتاري‌هاي روزمره‌اي كه همه درگير آن هستند، دچار مي‌شوند. اين گروه سينمايي هم خانواده دارند و در قبال خانواده‌هاي‌شان مسوولند. در نگاه اول چنين مطالبه‌اي در مقايسه با آزادي عمل فيلمساز شايد ناچيز به نظر برسد، اما وقتي وارد خلوت آن فرد شويم خواهيم ديد كه سلامتي يكي از عزيزانش از تاريخ سينماي ايران هم مهم‌تر است. براي من هم سلامتي عزيزان و نزديكانم از خيلي مسائل ديگر مهم‌تر است. من نمي‌توانم ارزش‌گذاري كنم و با قاطعيت بگويم پيش از هر چيز آزادي عمل فيلمسازان ايراني را مي‌خواهم! چنين چيزي در ظاهر مهم به نظر مي‌رسد اما مسائل صنفي و نيازها و آرامش از مهم‌ترين شرايط زندگي همه ما است.

يكي از نقدهاي وارد شده به دولت يازدهم، پرهيز از جوان‌گرايي بود. در حوزه سينما به نظرتان چقدر چنين نقدي وارد است؟

جوان‌گرايي يك امر از پيش تعيين‌شده دولتي نيست كه كساني مدعي باشند با عنايت به جوان‌گرايي سعي مي‌كنيم آينده سينماي ايران را تضمين كنيم. در هر دوراني جوان‌گرايي وجود دارد. به‌طور طبيعي جوان‌ها مي‌آيند و كسي هم نمي‌تواند مانع از حضور آنها در عرصه‌هاي مختلف جامعه شود. اما از سوي ديگر مشكلي كه وجود دارد و ممكن است موانعي جلوي پاي كساني كه قرار است وارد سينما شوند، ايجاد كنند. اين سنگ‌اندازي‌ها صرفا از ترس تنگ شدن جاي خودشان اتفاق مي‌افتد.

خيلي طبيعي است كه جا تنگ شود. اما اين تنگ‌شدن جا نتيجه خباثت نسل جوان نيست. همان‌طور كه يك پدر كم‌كم در عرصه مديريت زندگي عقب‌نشيني مي‌كند و مديريت را به فرزندان خودش واگذار مي‌كند، در تمام زمينه‌ها و حتي علوم ديگر نيز اين جوان‌گرايي شكل مي‌گيرد. اما كوشش براي جوان‌گرايي ممكن است به يك واقعه افراطي تبديل شود. گاهي متوجه مي‌شويم كه فيلمسازي به صورت افراطي به شيوه‌اي دم‌دستي تبديل مي‌شود و همه مي‌توانند اين عرصه را تجربه كنند. من نمي‌گويم همه بايد دشواري‌هاي نگفتني خود را، مثلا براي خودم در فاصله سال‌هاي ٥٨ تا ٦٣ كه نخستين فيلمم «تنوره ديو» را ساختم، از سر بگذرانند. اين شرايط آن سال‌ها بود و ما با چنگ و دندان تلاش مي‌كرديم خودمان را بالا بكشيم و فيلم بسازيم. الان شرايط متفاوت شده و حتي مي‌شود با دوربين عكاسي و موبايل هم فيلم ساخت. در نتيجه فيلمسازي آسان‌تر شده اما اين آسان‌تر شدن نبايد باعث شود تا با فيلمسازي سهل و ممتنع برخورد شود. فيلمسازي همچنان بايد مشكلات خودش را داشته باشد، اما بايد كه اين مشكلات بدون شرط و شروط‌هاي رايج باشد. منظورم اين است كسي كه مشكلات اين حوزه را با تمام وجود لمس مي‌كند تنها حق فيلمسازي دارد. به عقيده من نگاه ما به سينما بايد درست و اصولي باشد و به عنوان يك بازيچه به سينما نگاه نكنيم. هرچند خودم بارها گفته‌ام كه سينما برايم اسباب‌بازي‌اي است كه از بازي كردن با آن لذت مي‌برم.

‌ در حوزه اقتدارگرايي مديران فرهنگي دولت دوازدهم چه تغييراتي بايد رخ بدهد؟ اصلا اقتدارگرايي يك ويژگي ذاتي است يا اكتسابي؟

به‌ندرت و گاهي اوقات ممكن است با آدمي برخورد كنيم كه گشودگي بسياري در رفتار دارد اما اين خصلت آنقدر ناياب است كه ما مجبوريم بپذيريم كه اقتدار يك امر ذاتي و نه اكتسابي، آن هم براي همه است. در واقع زمينه‌ساز افراد قدرت‌طلب مي‌شويم. در سينما هم طي سال‌هاي گذشته معمولا با افراد گشوده‌رو و آدم‌هايي كه نقطه مقابل‌شان هستند زياد برخورد كرديم.

‌ چه اتفاقي مي‌افتد كه شما با داشتن دو فيلمي كه سرنوشت نامعلومي داشتند، تصميم به ساخت سريال مي‌گيريد؟ نمي‌گويم توقيف كه خودمان برچسب نچسبانيم!

اتفاقا نبايد از كلمه توقيف وحشت كنيم. سرنوشت نامعلوم تعابير ديگر اين كلمه است و درست مثل بشين، بفرما و بتمرگ مي‌ماند!

‌ خب، با وجود دو فيلم توقيفي چه مي‌شود كه از ادامه حيات دولت يازدهم دفاع مي‌كنيد؟

برگرديم به همان بخشي از صحبت‌هايم كه به تناقض‌ها و بن‌بست‌هاي ذاتي اشاره كردم. گاهي اوقات احساس مي‌كنم مديران سينمايي هم از همه اين اتفاق‌ها و خيلي چيزهاي ديگر كه ممكن است دست آنها نباشد، متحيرند. ساخت سريال «٨٨ متر» كه الان يك مترش هم كم شده و «٨٧ متر» شده است، ريشه در هشت سال پيش دارد. من در آستانه شروع سريال درگير مسائل شخصي شدم و ساخت اين سريال از اولويت افتاد. آقاي اسلامي‌مهر، مدير وقت سيمافيلم هم همان موقع به من گفت نگران پولي كه از ما گرفتي نباش و هر وقت آمادگي روحي پيدا كردي سراغ ساخت اين سريال بيا! من هم قصد سوءاستفاده از حسن نيت ايشان را نداشتم. به صورت طبيعي شرايط به گونه‌اي پيش رفت كه پروژه‌اي كه سال ٨٧ كليد خورده، در سال ٩٦ پيگيري شود.

‌ خيلي‌ها تصور كردند شما از آرمان‌گرايي و حرف‌هاي‌تان بعد از ساخت «كاناپه» عدول كرديد!

من درباره چيزي كه جزيي از اقتدار خودم و به سرمايه خودم مربوط است صحبت كردم، اما با سرمايه ديگري كه نمي‌توانم شوخي كنم. اين يك تعهد هشت ساله است و بنابراين من از قديم به تلويزيون متعهد هستم تا با همان شرايط رايج در فيلمسازي اين سريال ساخته شود. نوبت فيلمسازي مجدد خودم و با سرمايه خودم كه شد معلوم مي‌شود چقدر روي حرفم مي‌ايستم.

‌ اگر به شما پيشنهاد اكران «خانه پدري» در گروه هنروتجربه را بدهند، مي‌پذيريد؟

بله، فيلم قابليت برخورد عمده تماشاگران را داشته است. نمايش آن در هنروتجربه از ابتدا يك ضرورت بود. با پيشنهاد اميرحسين علم‌الهدي كه كمكي به اكران فيلم شود، من هم اين مساله را پذيرفته بودم، اما اگر اين فيلم از حيث رفع نيازهاي روحي تماشاگر مشمول زمان نشده باشد، مي‌تواند فيلم پرمخاطبي باشد. بنابراين فرقي نمي‌كند در گروه هنروتجربه اكران شود يا گروه آزاد. اصل مطلب براي من اكران عمومي است.

‌ بعد از رفع توقيف «خانه پدري»، به مرتفع شدن مشكلات و موانعي كه بر سر راه «كاناپه» است، اميدوار شده‌ايد؟

در فيلم «كاناپه» هيچ بدعتي وجود ندارد براي اينكه چيزي كه ديده مي‌شود موي مصنوعي است. اين مساله چيزي نيست كه به كسي بربخورد و بي‌اعتنايي به ارزش‌ها، باورها و آن چيزي كه نظام در پي تحقق آن است قلمداد شود. بنابراين من با چنين اعتماد به نفسي سمت ساخت «كاناپه» رفتم. مگر قبل از اين، فيلم «ملك سليمان» بدون حجاب ساخته نشد؟ خب، تفاوت ميان اين دو فيلم چيست؟ مشكل اين است كه «كاناپه» جامعه امروز ايران را تصوير مي‌كند؟! اين ذهنيت كه با اين فيلم ممكن است ديگران تحريك شوند چنين چيزي را در فيلم‌هاي‌شان دنبال كنند، با حفظ رعايت ضوابط چه اشكالي دارد؟ اين كار غيرشرعي و غيرقانوني نيست و من اين فيلم را براي خودنمايي نساختم. من فيلم «كاناپه» را ساختم كه پيشنهادي به سطوح بالاي مملكت بدهم. پيشنهاد اينكه ببينيم آيا اين اتفاق واقعا ناهنجار و شكننده است و باعث آزار كساني خواهد شد يا نه؟!

‌ خوشبين هستيد براي «كاناپه» اتفاق خوشايندي بيفتد؟

واقعا اميدوارم. اميدوارم باور كنند اين فيلم توهيني به ارزش‌ها و باورهاي‌شان نيست.

‌ شما آدم بسيار صبوري هستيد

من خسته‌كننده صبورم.

‌ تا امروز هيچ‌وقت خانه سينما با نهاد صنفي ديگري به عنوان مزد اين همه صبوري، پيگير مطالبات و حقوق‌تان نبوده است؟

من در ارتباط با دو فيلم اخيرم انتظار توجه بيشتري از سوي خانه سينما داشتم. اين توجه بيشتر برآورده نشد و گله‌مند هم نيستم، چون اصولا آدم گله‌مندي نيستم. چنين چيزي به خودي خود نوعي پوست‌كلفتي است، اما با تمام اين اوصاف فكر مي‌كنم خانه سينما مي‌تواند در ارتباط با موارد مشابه مقتدرتر و سرسخت‌تر برخورد كند، چون خانه سينما تنها مفري است كه ما داريم. نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم صنف را كنار بگذاريم و آن را دور بزنيم و بعد مطالبات‌مان را از سوي مقامات دولتي پيگيري كنيم. اين فرق عادت است و بدون توجه به صنف ناباورانه خواهد بود.

‌ كسي به صورت رسمي تا اينجا خبر رفع توقيف «خانه پدري» را به شما داده است؟

نه، منبع من هم مطبوعات و فضاي مجازي است و همچنان نمي‌توانم اين اتفاق را باور كنم. اما بسيار خوشحال مي‌شوم كه اين فيلم بدون اما و اگري اكران شود. طبيعي است كه هيچ اما و اگري را براي اكران فيلم نمي‌پذيرم و همانطور كه گفتم اگر به چنين چيزي راضي مي‌شدم، شش‌سال‌ونيم پيش اين كار را مي‌كردم. باز هم تاكيد مي‌كنم فيلم «خانه پدري» هيچ چيزي براي توقيف نداشته و ندارد. من اين حرف را به شهادت خيلي از دوستان، سينماگران و مخاطباني كه فيلم را ١٠ سئانس در هنروتجربه و جشنواره فيلم فجر ديده‌اند، مي‌گويم. به جز صحنه كوبش سنگ به سر دختر كه اتفاقا گوني‌اي به سر دختر كشيده مي‌شود، صحنه‌اي دلخراش‌تر ندارم. اين تجسم فيلم است كه باعث برانگيخته شدن تخيل تماشاگر مي‌شود. من خودم حتي وقتي در فيلمي تصوير فرو رفتن سرنگي را بر دست بازيگر‌ مي‌بينم چشمانم را مي‌بندم. اين را گفتم كه بگويم طاقت ديدن چنين چيزي را ندارم. خودم اگر باشم فكر مي‌كنم كارگردان فيلم ساديسم دارد كه اين را به تماشاگر نشان مي‌دهد. من با چنين تفكري آن صحنه «خانه پدري» را ساختم. حتما ضرورتي داشته كه آن صحنه را در فيلم قرار دهم. فيلمي كه داستاني پيچيده و بالا و پايين‌ها و گره‌هايي ندارد، احتياج به صحنه‌اي دارد كه تاثيرگذار باشد، صحنه‌اي كه هميشه بوي مرگ را از آن زيرزمين بلند كند.




درخواست رسانه اصلاح‌طلب از دولت دوازدهم⇐ تکلیف فیلمهای توقیفی را روشن کنید

سینماروزان: برگزاری انتخابات96 و انتخاب مجدد حسن روحانی به عنوان رییس جمهور، رسانه ها را در فاز پیشنهاد و درخواست برده است.

به گزارش سینماروزان از جمله درخواستهایی که پیش روی دولت دوازدهم است مشخص کردن تکلیف فیلمهای توقیفی است. فیلمهایی نظیر «خانه دختر»، «عصبانی نیستم»، «رستاخیز»، «خانه پدری»، «آشغالهای دوست داشتنی»، «ارادتمند نازنین بهاره تینا» و «کاناپه» که برخی از آنها با وجود داشتن پروانه نمایش دچار توقیف شدند از جمله آثاری هستند که صاحبانشان انتظار تعیین تکلیف شان را دارند.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» به تازگی در گزارشی با مرور برخی فیلمهای توقیفی از دولت دوازدهم خواسته تکلیف این آثار را روشن کند.

متن گزارش این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

طلسم توقیفی‌ها شکسته می‌شود؟

کلاف سردرگمی موسوم به «فیلم توقیفی»،‌ همواره گریبانگیر دولت‌ها بوده، اما این موضوع برای دولت نوبهار «دوازدهم» کمی متفاوت می‌نماید. همین چندروز گذشته بود که مردم با تمام توان خود و هنرمندان با قدرت، به پشتوانه محکمی برای دولت حسن روحانی تبدیل شدند تا بتواند در انتخابات پیروز شود و برای بار دوم سکان اجرائی کشور را به دست بگیرد. هنرمندان با نام‌ها و عناوین مختلف در هرکجا که توانستند از دولت تدبیر و امید و اعتدال حمایت کردند تا ایران را سربلند کنند، اما بعد از انتخابات این حامیان، ‌مطالبات بحقی هم دارند. شاید کمترین حق این باشد که هر هنرمندی در هر صنفی بتواند راحت و بی‌دردسر در چارچوب قانون اثر خود را خلق کند. بااین‌حال در گذشته با سقف کوتاهی از اعمال سلیقه‌ها از سوی مسئولان مواجه شدند که زایش هنر را مختل می‌کرد.

نمونه عینی‌اش را در عرصه «سینما» شاهدیم که هنوز هم با فیلم‌های توقیف‌شده‌ای مواجهیم که تکلیفشان روشن نیست و به‌اصطلاح در محاق توقیفند. اصلا توقیف فیلم‌ها به دو شکل؛ پیش از اکران عمومی و دیگری پایین کشیده‌شدن از پرده سینما پس از صدور مجوز نمایش، همواره پابرجاست و علت هرچه باشد،‌ فیلم‌سازان آنها با عبور از لابیرنت و انواع و اقسام قوانین به خلق اثرشان دست زده‌اند و حالا چه می‌شود که مثلا بعد از دریافت مجوز نمایش بار دیگر با تیر غیب ممیزی مواجه می‌شوند؟ این سؤال در عین کلیدی‌بودن، ‌سرنوشت‌ساز هم هست؛ مثلا نمونه اخیرش فیلم «نهنگ عنبر ٢» است.

درحالی‌که فیلم بعد از دریافت پروانه نمایش بدون مشکل و با رضایت مدیران حوزه هنری به اکران عمومی درآمده است، ‌دوباره از سوی وزارت ارشاد دچار ممیزی شد.
در طول تاریخ سینمای ایران فیلم‌های زیادی با وجود داشتن مجوز رسمی و قانونی ساخت و پروانه اکران، به دلیل اعمال فشار کتبی و شفاهی از سوی منابع رسمی و غیررسمی که اغلب عنوان «مصلحت» را یدک می‌کشند رنگ پرده را ندیده‌اند، اما آیا امروز هم باید چنین شود؟ آیا نباید از تاریخ سینما درس گرفت و مهم‌تر اینکه به مردم اعتماد کرد و به مطالبات حق‌مدارانه آنها پاسخ مثبت داد؟‌
در این روزها هم شاهدیم که برخی از فیلم‌ها در دولت‌های قبل توقیف شده‌اند و برخی هم در همین دولت یازدهم! مثلا فیلم تحسین‌برانگیز «کاناپه» به کارگردانی کیانوش عیاری از سوی مسئولان وقت دولت یازدهم توقیف شد!!!
یا فیلم مهم دیگر عیاری به نام «خانه پدری» همچنان در محاق توقیف است. کیانوش عیاری در زمان انتخابات ضمن حمایت از روحانی، مهم‌ترین مطالبات عرصه هنر را «رفع توقیف» فیلم‌ها معرفی کرد. او به «شرق» گفت: «مهم‌ترین موضوعی که رئیس‌جمهور منتخب باید به آن توجه داشته باشد٬ فیلم‌های توقیفی است که تا به امروز بنا بر شرایطی فرصت نمایش پیدا نکرده‌اند. باید به اهمیت این موضوع توجه شود و شرایط بهبود یابد».
فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» محسن امیریوسفی حالا دیگر پای ثابت فیلم‌توقیفی‌ها شده! هر دولتی بیاید و برود ظاهرا طلسم آن نمی‌شکند. آیا دولت جدید قصد ندارد ‌طلسم‌شکن این موضوع باشد؟!
«رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش از زمان ساخته‌شدنش تا امروز دچار جنجال‌هایی شده است. حتی دکتر رضا صالحی‌امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، چندی پیش درباره وضعیت فیلم سینمایی «رستاخیز» گفته بود: «فیلم «رستاخیز» را به یک کمیته حکمیت سپردیم تا پس از بررسی، ابعاد آن را به ما گزارش دهند. در این راستا سه نفر از اصحاب مطرح سینما انتخاب شدند و در حال بررسی نحوه اقدام ما برای چگونگی برخورد با فیلم «رستاخیز» هستند».
او خاطرنشان کرد: «درمجموع، سیاست ما حمایت از تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «رستاخیز» است که انسان‌های بزرگی هستند و آقای درویش از افتخارات صنعت سینمای ایران است. در نتیجه در روزهای آینده با تفاهم و هماهنگی این مسئله را حل‌وفصل می‌کنیم و ان‌شاءالله در آینده نزدیک خود آقای درویش نتیجه را اعلام می‌کند».
و حالا ما منتظر نتیجه هستیم! فیلم «خانه دختر» به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی نیز دیگر فیلمی است که تکلیف اکرانش همچنان نامشخص است، هرچند به این فهرست می‌توان فیلم «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی را افزود. محمدمهدی حیدریان، رئيس سازمان سینمایی، ‌مدتی قبل در گفت‌وگو با ایسنا در پاسخ به این سؤال که «در حوزه فیلم‌های توقیفی باید منتظر اتفاقی در چند ماه آینده بود» اظهار کرد: «اتفاقی که حتما می‌افتد این است که این آثار دوباره بررسی می‌شوند. و همچنین اینکه بررسی‌ها با این نگاه انجام خواهد شد که اگر بخش‌هایی از فیلم با دوباره گرفته‌شدن، آن اثر را بلامانع کند همین سیاست را دنبال کنیم. ضمن اینکه اگر فیلمی هم باشد که اشکالش خیلی کلی‌تر از این بحث‌هاست حتما اعلام می‌کنیم و آن را در برزخ نگه نمی‌داریم تا تکلیفش روشن باشد».
و اما «لرد» به کارگردانی محمد رسول‌اف که این روزها در جشنواره ٧٠ فیلم کن در بخش «نوعی‌نگاه» نمایش داده می‌شود. اما آیا این فیلم در ایران هم قابل نمایش است؟ و یا فیلم «سفر به هیدالو» (مجتبی راعی) که در دهه ٨٠ به دلیل بازي بازيگرش مشمول این بیت شد که «گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری» و تا امروز وضعیت مشخصی ندارد! اما جالب اینکه در جشنواره کن امسال در این روزها فیلم «تهران تابو» با بازی همین بازیگر در حال نمایش است! 




کیانوش عیاری در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐۱۹ سناریویم در دهه ۶۰ از سوی فارابی رد شد/«آن سوی آتش» را فارابی رد کرد و تلویزیون آن را تولید کرد اما تلویزیون هم دو سال مانع اکران آن شد/مدیران تلویزیون می‌گفتند «آن سوی آتش» پتکی آهنین است به صورت نظام اما نشریه فرانسوی تیتر زد: «کن در تسخیر سینمای آیت‌الله‌ها»/آنها که در ارشاد دهه ۶۰ مسئولیت داشتند «دلواپس سینما» بودند!/«بودن یا نبودن» به دستور مجمع تشخیص مصلحت نظام از پرده پایین کشیده شد/نمی‌دانم چرا میرسلیم به توصیه هاشمی رفسنجانی درباره «بودن یا نبودن» توجهی نکرد/در سه فیلم «دو نیمه سیب»، «بودن یا نبودن» و «بیدار شو آرزو» هم بازیگران زن با پوستیژ ظاهر شدند اما کافی نبود…/موج فیلمسازی این سالها درباره معضلات اجتماعی نوعی بیماری است!

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردانی که آخرین ساخته اش «کاناپه» به دلیل استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن در نماهای داخلی دچار توقیف شده است قصد ساخت سریالی با عنوان «87متر» را برای تلویزیون دارد؛ سریالی با محوریت فروش یک آپارتمان به چند نفر که یادآور داستان کمدی «زرد قناری» است.

به گزارش سینماروزان عیاری در حالی که به زودی کار ساخت این سریال را استارت می زند در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» شرکت جسته و کوشیده درباره دهه های مختلف فیلمسازی خود سخن گوید و مشکلاتی که آثارش در دهه های مختلف با آن روبرو بوده اند.

متن کامل گفتگوی عیاری را بخوانید:

سينما را به صورت حرفه‌اي بعد از انقلاب شروع كرديد، درست است؟

از دوران جواني فعاليت‌هاي آماتوري و سمت و سوي سينمايي داشتم. اما بعد از انقلاب دنبال فرصتي بودم كه فيلم سينمايي بسازم. بالاخره بعد از دوندگي‌هاي چند ساله، سال ١٣٦٣، به يمن وجود بنياد سينمايي فارابي فيلم «تنوره ديو» كليد خورد.

«تازه‌نفس‌ها» را هم سال ٥٨ ساختيد، آن را حساب نمي‌كنيد؟

آن فيلم مستند ٤٥ دقيقه‌اي بود كه با سرمايه تلويزيون دقيقا بهار سال ٥٨ فيلمبرداري شد.

دهه ٦٠ فعاليت‌تان كمي بيشتر شد. با توجه به اتفاقاتي كه در اين دهه افتاده و با همه بالا و پايين‌ها، فضاي فيلمسازي براي شما چطور پيش رفت؟ اگر اشتباه نكنم چهار فيلم سينمايي در اين دهه ساختيد؟

يكي «تنوره ديو» بود، «شبح ك‍ژدم» و «آنسوي آتش» را سال ٦٥ ساختم و «روز باشكوه» هم سال ٦٧ ساخته شد. تا اينجا چهار فيلم و سال ٦٩ هم «دو نيمه سيب» را كارگرداني كردم. در مجموع ماحصل كار من در اين دهه، پنج اثر سينمايي است. اين تعداد فيلم براي كسي مثل من واقعا كم است. دو فيلم از اين پنج فيلم از نوع فيلمسازي مورد علاقه من نبود و براي جلوگيري از گسستم از سينما به سمت ساخت «روز باشكوه» و «دو نيمه سيب» رفتم كه البته از ساخت‌شان هم پشيمان نيستم. با آن همه شوري كه من داشتم و مثلا سال ٦٥ كه دو فيلم بسيار بسيار دشواري مثل «آنسوي آتش» و «شبح كژدم» را ساختم، فكر مي‌كردم اساسا اگر نتوانم سالي دو فيلم بسازم، دست كم هر دو سال مي‌توانم سه فيلم بسازم. با چنين روحيه‌اي وارد كارزار شدم. اما از همان قدم اول كارهايم به سانسور، تنگ‌نظري و جرح و تعديل فيلمنامه‌ها گرفتار شد. آنچنان كه بعد از دو سال لاجرم ١٩ خلاصه سناريو، فكر و ايده‌هاي شفاهي تماما از سوي بنياد سينمايي فارابي و وزارت ارشاد رد شدند. ١٩ طرح و ايده شوخي نيست. مگر يك فيلمساز قرار است در طول زندگي‌اش چند طرح و ايده داشته باشد كه در دو سال ١٩ طرح او رد شود و طرح‌هاي او را مچاله كنند؟

به نظر مي‌رسد آن زمان (دهه ٦٠) امكان تعامل و همكاري با تلويزيون بيشتر از فارابي و ارشاد وجود داشت، اينطور نيست؟

به هر حال چنين نشان داده مي‌شد. سناريو «آنسوي آتش» در بنياد فارابي رد شد و حتي به من توصيه كردند اين فيلم را نسازم اما همان برخورد استثنايي حاج كريم خان زند باعث شد زودتر از آن چيزي كه تصور مي‌كردم فيلم ساخته شود. اين را نمي‌توانم لزوما به معناي گشايش در تلويزيون در آن دوران بدانم اما گاهي كه به كارهاي قديمي تلويزيون در آن دوران نگاه مي‌كنم، مي‌بينم انگار گشايش بيشتري در تلويزيون بود و حالا هم كه سريال‌هاي قديمي به يمن «آي فيلم» وقتي از تلويزيون بازپخش مي‌شوند، شاهد مثالي براي حرف من است. چند وقت پيش براي نخستين بار «ميرزا كوچك خان» را از تلويزيون ديدم. برايم خيلي جالب بود كه در آن سال‌ها ميرزاكوچك‌خان در تلويزيون ساخته شده بود. البته مي‌توانست بهتر از اين هم باشد، اما هر آنچه هست اين است كه «سلطان و شبان»، «قصه‌هاي مجيد» و «مثل آباد» همه آنها گذشته دلنشيني از توليدات تلويزيون چه در عرصه سريال و چه در سينما است.

فكر مي‌كنيد فشاري كه دهه ٦٠ بر مجموعه وزارت ارشاد و بنياد فارابي بود از داخل آن مجموعه بود يا از بيرون؟

نمي‌شود باور كرد فشار بيروني از دوراني سر و كله‌اش در توليدات فرهنگي شروع شده باشد. قطعا از همان لحظه اول استقرار نظام جمهوري اسلامي چنين فشارهايي وجود داشته است. تنها تفاوتي كه هست اين است كه مديران به تدريج بر اوضاع مسلط‌تر مي‌شدند. شايد اوايلش فيلمسازان رندتر بودند و با رندي خاص خودشان مي‌توانستند از پس خيلي از مسائل بربيايند، اما مسوولان فرهنگي به تدريج صاحب تجربه و متوجه رند بازي فيلمسازان شدند و موانعي كه لازم بود براي كنترل خلق كنند، خلق كردند. حتما از بيرون هم فشارهايي بود البته محسوس بود كساني كه در ارشاد مسووليت داشتند دلواپس سينما هستند. آقايان بهشتي و انوار تصميم‌گيرندگان اصلي در سينماي آن دوران در فارابي و ارشاد بودند، دلسوزي براي سينما داشتند و معلوم بود گاهي اوقات مي‌خواهند از هر امكاني، مفري براي سينما به دست آورند كه سينما نفسي بكشد اما خود من يكي از قربانيان خيلي خيلي جدي سينما هستم، اين حرف را به شهادت خيلي از مسائلي كه از سر گذراندم، مي‌گويم. از نخستين فيلمم يعني «تنوره ديو» تا همين چند روز اخير كه فيلم «كاناپه» را تحويل جشنواره دادم، بدون استثنا با برخي مشكلات دست به گريبان بودم. يعني موردي نبود كه نفس راحتي كشيده باشم. از بخش‌هاي كمدي كار ما اين است كه يك زماني بنياد سينمايي فارابي با سماجت مي‌گفت مبادا فيلم «آنسوي آتش» را بسازي و بعد از ساخته شدن اين فيلم حمايت سريع تلويزيون از آن، سرمايه‌گذار (تلويزيون) مانع از خروج فيلم از كشور و اكران آن شد. فيلم نزديك به دو سال و اندي اجازه عرضه پيدا نكرد. نه در داخل ايران و نه در خارج از كشور. من هم مانده بودم چه بكنم؟ جالب اينجاست درست در چنين شرايطي بنياد سينمايي فارابي تمام هم و غم خودش را صرف متقاعد كردن تلويزيون كرد تا آنقدر اين فيلم را اذيت نكنند كه بتوانيم فيلم را به فستيوال كن فيپا بفرستيم. زماني كه اين اتفاق افتاد يعني سال ٦٨ دوسال از توليد فيلم گذشته بود.

مشكل‌شان با فيلم چه بود كه اجازه نمايش و خروج از كشور را نمي‌دادند؟

در تلويزيون آقايان هندي و جوزي، در جلسه‌اي كه با ديگر مديران تلويزيون داشتند، استدلال كردند اگر اين فيلم خارج از ايران نمايش داده شود به منزله پتكي آهنين است كه به صورت نظام مقدس جمهوري اسلامي برمي‌گردد. مي‌گفتند مسأله امنيتي است و فيگارو براي ضربه زدن به نظام اسلامي از اين فيلم پتكي آهنين مي‌سازد. من اين حرف‌ها را درك نمي‌كردم و مي‌گفتم به چه دليل بايد اين اتفاق بيفتد؟ اما آقايان طوري وانمود مي‌كردند كه انگار داناي كل هستند و در مقابل‌شان من يك آدم خام هستم كه نمي‌دانم نمايش اين فيلم در خارج از ايران چه عواقبي به همراه خواهد داشت. در حالي كه سال ٦٩ وقتي فيلم در كن نمايش داده شد و چند روز بعد هم جايزه اول اين جشنواره را از آن خود كرد روزنامه نيس‌ماتان كه روزنامه صبح فرانسه است صفحه اول و تيتر يك روزنامه را به فيلم «آنسوي آتش» اختصاص داد. تيتري كه به هيچ قيمتي نمي‌شد آن را بازسازي كرد: «كن در تسخير سينماي آيت‌الله‌ها» اين آن پتك آهنيني بود كه مديران تلويزيون از آن حرف مي‌زدند و به خاطرش فيلم را دو سال بيات كردند.

وارد دهه ٧٠ كه مي‌شويم انگار اوضاع سينماي ايران بهتر مي‌شود. شرايط براي شما در اين دهه چطور رقم خورد؟ وضعيت به همان منوال بود؟

در طول زندگي من پرتي‌هاي هولناكي وجود داشته است. من سه دوره براي هيات‌مديره صنف تهيه‌كنندگان انتخاب شدم كه در يك دوره رييس آن صنف بودم. اين نخستين صنف تهيه‌كنندگان ايران بود كه به صورت رسمي شكل مي‌گرفت. در دوره اولش هيچ، در دوره دوم من رييس شدم. وقتي به آن دوران فكر مي‌كنم خنده‌ام مي‌گيرد! منِ آماتور رييس صنف تهيه‌كنندگان ايران بودم. آن هم در جايي كه ميثاقي‌ها، شباويزها و علي عباسي‌ها قدر قدرت‌هايي بودند براي خودشان. حالا منِ آماتور كه تا آن روز هشت ميلي متري كار مي‌كردم رييس صنف تهيه‌كنندگان سينماي ايران شدم! خودم واقعا خنده‌ام مي‌گيرد. حتي در جلسات مي‌گفتم من شاه سلطان حسين صفوي هستم، همان آدم دست و پا و بي‌علاقه به شرايط! زماني كه داشتند احمد شاه را پادشاه مي‌كردند، همان موقع كه محمدعلي‌شاه و همسرش مي‌خواستند از ايران خارج شوند، احمدشاه ١٠، ١٢ ساله گريه مي‌كرد و پا به زمين مي‌كوبيد كه من نمي‌خواهم شاه شوم. من آن موقع‌ها ياد گريه و زاري احمد شاه مي‌افتادم كه بايد شاه ايران مي‌شد. آن زمان اين پرتي‌ها به مدت چهار سال انرژي من را به صورت مطلق گرفت؛ چهار سالي كه مي‌توانم مدعي شوم حتي مطالعه‌ام هم كم شده بود.

يعني هيچ فيلمي در كارنامه كاري شما نيست كه بدون مشكل اكران شده باشد؟

در چهارمين روز نمايش فيلم «بودن يا نبودن» كه اتفاقا اكران شگفت‌انگيزي هم داشت، من از سفر قاهره به تهران برگشتم و شبانه با همسرم جلوي سينمافرهنگ حاضر شديم و ديدم همانجا نوشته‌اند بليت‌هاي اين فيلم تا يك هفته آينده به فروش رسيده‌اند. اين نشان مي‌داد فيلم توانسته بدون بازيگر چهره و بدون داشتن گره‌هاي داستاني و شيرين كاري‌هاي رايج در سينما به موقعيتي برسد كه بليت‌هايش تا يك هفته پيش‌فروش شوند. من روي ابرها بودم. بعد رفتيم مقابل سينما قدس ميدان وليعصر كه روي شيشه گيشه آنجا هم نوشته بودند تا پنج روز آينده بليت‌هاي اين فيلم به فروش رسيده است. براي من اين اتفاق رويايي بود. اينكه فيلمي مثل «بودن يا نبودن» كه به شهادت خود فيلم، كوچك‌ترين شيرين كاري‌اي در آن نيست، به چنين موقعيتي دست پيدا كند. اما درست فرداي همان روز معلوم شد كه فيلم به دستور مجمع تشخيص مصلحت نظام از روي پرده پايين كشيده شد.

جالب است كه حالا خيلي‌ها از «بودن يا نبودن» به نيكي ياد مي‌كنند؛ فيلمي كه تحولي اساسي در فرهنگ جامعه ما و مساله اهداي عضو به وجود آورد.

آن فيلم مي‌توانست چهار سال زودتر هم ساخته شود. درست تيرماه سال ١٣٧٢، نخستين عمل پيوند قلب موفق در ايران توسط دكتر ماندگار انجام مي‌شود. قلب كسي كه نامش خاطرم نيست به سينه نوجوان اهل شبستر به نام مجيد بالغ تيل، پيوند زده مي‌شود و اين فرد هنوز كه هنوز است زنده است. بلافاصله بعد از خواندن اين خبر كوتاه در روزنامه اطلاعات، كاملا برايم مسجل بود اين موضوع فيلم بعدي من است و اصلا فكر نمي‌كردم مي‌خواهم به واسطه هيجان ناشي از پيوند قلب در ايران كه ١٩ سال قبل پروفسور بارنارد در ژوهانسبورگ آلمان انجام داده بود، چنين فيلمي بسازم. بخش علمي اين ماجرا براي من چندان اهميت نداشت و نمي‌خواستم به آن بپردازم. آن زمان با خواندن اين خبر مهم اما كوچك، فكر مي‌كردم دختري ارمني به قلب احتياج دارد و همان موقع هم به سربالايي‌هاي ابيانه و ماسوله فكر مي‌كردم. دختر براي متقاعد كردن خانواده پسر از سربالايي‌هاي ابيانيه يا ماسوله، بالا مي‌رود و با مشكل تنفسي اين مسير دشوار را طي مي‌كند اما اين درست زماني بود كه مجلس پيوند قلب را حرام اعلام كرد. من حتي آن موقع نامه‌اي براي رييس‌جمهور نوشتم چون مي‌دانستم آقاي هاشمي‌رفسنجاني به وقوع چنين اتفاقات و پديده‌هايي خيلي علاقه‌مند است و حتما مي‌تواند مشوق من در ساخت اين فيلم سينمايي باشد. هنوز آن نامه را دارم. ايشان هم به سادگي نامه را ارجاع داده بودند به وزير ارشاد آن دوران كه فكر كنم ميرسليم بود. اما در نهايت هيچ كمكي به من نشد. يك زماني مي‌گفتند اگر خط پايان امضاي رضا قطبي، رييس تلويزيون ملي ايران رو به بالا تمام شود، مديرانش مي‌فهميدند بايد با صاحب نامه همكاري شود و اگر خط پايان امضايش رو به پايين بود يعني كار فرد را انجام ندهد. شايد چنين چيزي هم در امضاي آقاي هاشمي‌رفسنجاني بود كه آقاي ميرسليم هيچ اعتنايي به توصيه رييس‌جمهور مبني بر «رسيدگي شود» نكرد! اما مهم‌تر از اين ناكامي و عدم همكاري، حرام اعلام شدن پيوند قلب در مجلس بود. من پروژه را در مرحله تحقيق متوقف كردم و چهار سال بعد گمان مي‌كنم بنا به درخواست تشخيص مصلحت، مجلس درباره پيوند قلب تجديدنظر كرد و اين كار حلال اعلام شد، من بلافاصله «بودن يا نبودن» را ساختم.

به خاطر همه اين ناكامي‌ها، ناچار شديد به سريال‌سازي رو بياوريد، اول سريال «هزاران چشم» را ساختيد؟

بله سال ٨٠ بود. آقاي محمد مسعود به من پيشنهاد داد كار كنيم و من هم پذيرفتم. طرح اين سريال هم دچار مميزي و سانسور شد اما خيلي كمتر از اتفاقي بود كه براي «روزگار قريب» افتاد. اواخر زمستان ٨١ فيلمبرداري «روزگار قريب» شروع شد و آذر ماه ٨٦ سريال روي آنتن رفت.

مميزي‌هاي «روزگار قريب» چقدر بود؟ اين سريال تحولي در شيوه سريال‌سازي در تلويزيون است و از طرفي چون داستان آن در بستري تاريخي اتفاق مي‌افتد، قطعا بيشتر به مميزي دچار مي‌شد. اما مشكل شما با حجاب و پوشش خانم‌ها، از همان سريال شروع شد. درست است؟

حجاب شخصيت‌هاي «روزگار قريب» زمان ساخت باعث شرمساري من بود. بايد فرح پهلوي و شمس پهلوي را با حجاب نشان مي‌داديم. همين‌طور پرستارهاي بيمارستان را و اين براي من واقعا شرمندگي به همراه داشت. اينها بخش‌هاي آزاردهنده اين اتفاق بود. به همين خاطر «كاناپه» را با اين شيوه ساختم و از همان ابتدا مي‌دانستم سرنوشت اين فيلم چيست البته يك پرش حسابي كرديم بهتر است برگرديم سرجاي‌مان.

به «كاناپه» هم مي‌رسيم. نگفتيد مميزي‌هاي «روزگار قريب» چطور بود؟ به خاطر داريد؟

يكي از سخت‌ترين قسمت‌هاي اين مجموعه، قسمت دوازدهم با نام «آشوري ها» بود. زماني كه اين قسمت از تلويزيون پخش شد هيچ اثري از آشوري‌ها وجود نداشت و حدود ٣٠ دقيقه از اين قسمت را بدون اينكه به من اطلاع بدهند درآورده بودند و يك قسمت را كاملا بي‌معنا كرده بودند. من دقيقا در اين قسمت دوراني را نشان داده بودم كه سربازان عثماني به بهانه زدودن بلاد اسلامي از شر وجود غيرمسلمانان تا بيخ گوش تهران يعني مهرآباد آمده بودند و بعد دو خانواده را كه از سلماس پياده به سمت غرب ايران فرار مي‌كنند، تعقيب كردند. اما اخيرا شبكه چهار يكي دو سال پيش اين قسمت‌ها را سرجايش گذاشت. اين قسمت را كامل نشان داد چون به نظرشان اين مميزي واقعا مسخره بود. چند ماه پيش هم شبكه آي فيلم، اين قسمت را به صورت كامل نمايش داد. آن موقع بهانه اين بود كه ممكن است دولت تركيه به ما اعتراض كند و استدلال من هم خريداري نداشت. تركيه در دهه‌هاي پيش جنايت‌هايي مرتكب شده است و حداقل چيزي كه جامعه جهاني از آنها مي‌خواهد يك عذرخواني مختصر است كه آن را هم حاضر نيستند انجام دهند و در نهايت يك سريال تلويزيوني بايد تاوان چنين چيزي را پرداخت كند.

دهه ٨٠ اما شما دو فيلم سينمايي ساختيد، يكي «خانه پدري» و ديگري «بيدارشو آرزو»، فيلمي كه به واسطه زلزله بم ساخته شد…

«بيدارشو آرزو» را به مجرد وقوع زلزله در بم با همان گروه «روزگار قريب» ساختيم. با گروه عازم بم شديم و فقط دوربين را تغيير داديم و با يك دوربين ٣٥ ميلي‌متري و تعدادي نگاتيو به اين شهر سفر كرديم.

البته به نظر مي‌رسد با اين فيلم مثل فيلم‌هاي قبلي‌تان بي‌مهري نشد چون «بيدار شو آرزو» سه سيمرغ بلورين از جشنواره فيلم فجر گرفت.

اتفاقا در جشنواره همان سال من روي سن گفتم اين فيلم براي جشنواره يا براي اكران ساخته نشده است. اين فيلم را ساختم تا آب خوش از گلوي مسوولان مرتبط با وقايع غيرمترقبه پايين نرود. انگار با دست خودم اين مجوز را براي اكران نشدن فيلم دادم.

زماني هم كه شرايط براي‌تان فراهم است كاري مي‌كنيد و حرفي مي‌زنيد كه به ضررتان تمام شود!

فكر مي‌كنيد اگر من اين حرف را نمي‌زدم، پخش‌كننده‌ها آماده بودند فيلم را عرضه كنند و نمايش دهند؟ من صادقانه گفتم اصلا به اكران فكر نمي‌كردم. سه بار رفتيم بم و هر بار ٣٠، ٣٥ روز بم بوديم و به جز مهران رجبي و بهناز جعفري همه بازيگرها بومي بودند.

مي‌رسيم به «خانه پدري»، فيلمي كه بالاخره پس از كش و قوس‌هاي فراوان توانستيد مالكيتش را از آن خود كنيد و به اختلاف‌هاي‌تان با ناجي هنر پايان دهيد. «خانه پدري» در سي و دومين جشنواره فيلم فجر روي پرده رفت. همان موقع به واسطه حضور فيلم در جشنواره به اكران آن اميدوار شديد؟

واقعا بله. فكر مي‌كردم وقتي وزير يك‌تنه قد علم مي‌كند و يك تنه از فيلم دفاع مي‌كند و با وجود همه مخالفت‌هاي كميسيون فرهنگي مجلس، با استفاده از اختيارات خودش فيلم را خارج از مسابقه اكران مي‌كند، خب در چنين فضايي من به اكران اميدوار شدم. دليل اينكه فيلم را خارج از مسابقه گذاشتند اين بود كه مبادا «خانه پدري» به واسطه جوايز محتمل، بيشتر زير ذره‌بين قرار بگيرد و به زيان فيلم تمام شود. اين فرمول سر فيلم «كاناپه» هم اعمال شد.

شما اين حرف‌ها را باور كرديد؟

به نظر شما باور كردم؟

به نظر من باوركردني نيست!

پس چرا سوال مي‌كنيد؟

از زمان ساخت فيلم يعني سال ٨٩ تا نخستين نمايش آن در جشنواره سي و دوم فجر، سه سال گذشت. در اين سه سال كه فيلم به نمايش درنيامده بود مشكل اصلي‌شان با فيلم چه بود؟ همان موقع هم مساله اصلي تك‌سكانس ابتدايي بود يا اينكه مشكل فراتر از اينها بود؟ بالاخره «خانه پدري» برشي از تاريخ و فرهنگ ايران را روايت مي‌كند!

ما همان سال ٨٩ فيلم را به كميته انتخاب جشنواره فجر عرضه كرديم و از همان بهمن ٨٩ مشخص شد كه اين فيلم نگون بخت است. در واقع نخستين اظهارنظر را آقاي پژمان‌فر داشت و گفت نوك‌ تيز پيكان اين فيلم به سمت اسلام است. اتفاقا شما مطلبي درباره «خانه پدري» در روزنامه اعتماد نوشته بوديد و روزشماري از اتفاقات اين فيلم جمع‌آوري كرديد كه واقعا مطلب جذابي بود. متاسفانه اصلا توجهات اينچنيني به فيلم نشد. اما سال ٨٩ وقتي كميته انتخاب جشنواره فيلم را رد كرد و به دليل گرفتاري‌هايي كه چند ماه بعد در زندگي شخصي‌ام اتفاق افتاد، فيلم «خانه پدري» را فراموش كرده بودم و اصلا برايم اهميتي نداشت چه اتفاقي برايش مي‌افتد. زماني كه به فكر ساخت فيلم ديگري افتادم همزمان شد با اكران فيلم در گروه هنر و تجربه. فيلمي كه به نظر همكاران و تهيه‌كنندگان فيلم پرفروشي مي‌شد، قرار شد در گروه هنر و تجربه اكران شود. اما فيلم در اكران گروه هنر و تجربه نتوانست درست به نمايش درآيد. از چهار سينمايي كه در تهران مي‌توانست شامل حال اين فيلم شود، سه سينما به دليل اينكه متعلق به شهرداري و بنياد جانبازان بودند، فيلم را نمايش ندادند. فقط ماند يك سالن كوچك در سينما كورش كه من بعدها شنيدم آقاي امير شهاب رضويان با تصميم خودش سالني بزرگ‌تر يعني ٣٦٥ نفري را براي نمايش فيلم در نظر گرفته بود و «خانه پدري» در ١٠ سانس در اين سالن به نمايش درآمد و در مجموع اكران فيلم با سه هزار و ٦٥٠ نفر به كار خود پايان داد، يعني فيلم را بعد از اين نمايش از روي پرده پايين كشيدند.

در نهايت به شما گفتند مشكل‌شان با فيلم چيست؟ شما تمايلي براي اصلاح فيلم نداشتيد يا مساله بي‌اعتمادي بود؟

مي گفتند صحنه كوبيدن سنگ به سر دختر خيلي براي مخاطب آزاردهنده و فراتر از توان تماشاگر است اما راستش من اين حرف را باور نكردم. فكر مي‌كردم اين حرف بهانه است. گاهي همان حرف آقاي پژمان فر را تكرار مي‌كردند، بدون اينكه بدانند نبايد اين حرف را بزنند. طبيعي بود كه اين حرف بهانه است. با درآوردن اين صحنه باز هم بهانه‌هاي ديگري مي‌گرفتند و از طرفي من لزومي نمي‌ديدم فيلم را با اين بهانه زخمي كنم و يكي از مايه‌هاي مهم حيات فيلم را نزد تماشاگر از بين ببرم. بارها گفتم اگر صحنه آغازين فيلم حذف شود نمي‌تواند تماشاگر را تا پايان با خود همراه كند براي اينكه هيچ اتفاقي در طول فيلم نمي‌افتد، گرهي افكنده نمي‌شود تا به تدريج باز شود و اين گره‌افكني و گره‌گشايي عنصري براي جذب تماشاگر باشد. پس بايد اين صحنه در فيلم باقي مي‌ماند. استدلال مي‌كردم كه آن اتفاقي كه در آغاز فيلم در زيرزمين مي‌افتد، بوي مرگ را در آن زيرزمين پراكنده مي‌كند و به خاطر تاثير آن صحنه در تمام بخش‌هاي بعدي فيلم، تماشاگر به آن زيرزمين حس متناقضي دارد، يعني جايي كه در آن زندگي مي‌كنند و در عين حال راز بزرگي در دل آن دفن شده است. همين باعث مي‌شد فيلم به واسطه اتفاقي كه در آن زيرزمين افتاد براي تماشاگر كشش داشته باشد. با حذف آن صحنه فيلم از تمام مواردي كه براي ارتباط با تماشاگر داشت، تهي مي‌شد.

از جايي به بعد هم راضي شديد به «خانه پدري» كمتر فكر كنيد و فيلم بعدي‌تان يعني «كاناپه» را بسازيد.

بله واقعا. چه كار بايد مي‌كردم؟

چطور راضي شديد اين كار را بكنيد وقتي هنوز تكليف «خانه پدري» مشخص نيست؟

مساله اين است دليلي نداشت به خاطر وضعيت نامشخص «خانه پدري» فيلمسازي را كنار بگذارم. من قهر نكرده بودم كه فيلم نسازم. به ناگاه «كاناپه» ساخته شد آن هم بنا بر اصلي كه از پيش برايم مشخص و قطعي بود.

يعني از مدت‌ها پيش تصميم داشتيد با مساله حجاب در سينما طور ديگري برخورد كنيد؟

صد درصد برايم مشخص بود. ما نزديك به چهار ميليارد تومان اسپانسر براي ساخت «كاناپه» داشتيم اما اخلاقي نبود از پول اسپانسرها استفاده و فيلمي ساخته شود كه وضعيت اكران آن نامشخص است. لزومي هم نداشت اين مساله را با اسپانسرها مطرح كنم. از طرفي براي آنها هم جاي تعجب داشت كه چرا از امكاناتي كه مي‌خواهند در اختيارم بگذارند استفاده نمي‌كنم. حالا اميدوارم خودشان متوجه شده باشند چرا اين كار را كردم. فيلمي كه ساخته شده هيچ اميد و روزني براي پخش و اكران ندارد. اميدوارم اظهارات اخير وزير ارشاد كمكي براي فيلم باشد.

شما تصور كنيد مشكل فيلم حل و اكران شد. با گروه دلواپسان چه مي‌كنيد؟ كساني كه در هر شرايطي به خودشان اين اجازه را مي‌دهند فراتر از ارشاد و قانون عمل كنند و با صلاحديد خودشان فيلم‌ها را از پرده پايين بكشند؟ نمي‌دانم اين مساله چقدر خودجوش يا سازماندهي شده است اما به نظر مي‌رسد وزارت ارشاد همه دولت‌ها، نگراني‌هايي از مواجه شدن با اين گروه داشته‌اند.

اين فعاليت‌ها به هيچ‌وجه خودجوش نيست. با توجه به موضع‌گيري‌هاي وزير ارشاد آقاي صالحي اميري درباره اجراهاي موسيقي در چند استان و حتي مشهد، اين اميدواري وجود دارد كه ايشان خيلي دلواپس دلواپسان نباشد. اميداورم اينطور باشد. ايشان حرف‌هاي قاطعي درباره اينكه اين گروه حق پا گذاشتن به حريم كشور را ندارند، زده است. اين حرف‌ها تا اين لحظه دست‌كم اميداور‌كننده است.

اما سوال هميشه ذهن من اين است كه چرا بعد از خانه پدري چنين كاري را كرديد؟ به نظرم مي‌رسد سينما به خودي خود و با تعريفي كه در ايران از آن مي‌شود، براي شما اهميت ندارد و در كنار آن دنبال پرداختن به موضوعات اجتماعي يا ايجاد تحول و انقلاب هم هستيد.

دست شما درد نكند. (مي‌خندد) من جزو معدود كساني هستم كه سينما تمام وجودم است و تمام هدفم سينماست و مسائل بعدي همراه با اين جريان مي‌آيد. حقيقتا به چيزي جز سينما فكر نمي‌كنم كه اگر اين كار را مي‌كردم، مسائلي در برخي دوران‌ها حتما توجه مرا به خود جلب مي‌كرد. موضوعاتي كه جامعه نسبت به آنها تب آلوده بود. اما حتي اگر در ذهن من هم آن موضوعات موجود بود، حتما از آنها فرار مي‌كردم كه مبادا گرفتار چنين فضاهايي شوم. من فقط به سينما فكر مي‌كنم و اين تحليل شما جالب است. در حالي كه علت سختگيري شخصي‌ام فقط و فقط به خاطر احترام ويژه‌اي است كه براي سينما قايل هستم.

استفاده از كلاه گيس در فيلم‌هاي سينمايي پيش از اين مساله رايج و متداولي نبود، شما مواردي به خاطر داريد؟

نه، من البته خودم سه بار اين تجربه را در فيلم‌هاي «دو نيمه سيب»، «بودن يا نبودن» و فيلم «بيدارشو آرزو» داشتم. خانم مرجانه گلچين، مرحومه لوريك ميناسيان و بهناز جعفري هم در بخشي از اين فيلم‌ها با پوستيژ ظاهر شدند. در فيلم «بودن يا نبودن» يك صحنه ١٥ ثانيه‌اي، «دو نيمه سيب» دو دقيقه و «بيدارشو آرزو» حدود سه دقيقه با اين چهره ظاهر شدند. اما خب اينها مسلما برايم كافي نبود.

بعد از رد شدن «كاناپه» توسط كميته انتخاب جشنواره فيلم فجر به خاطر مساله حجاب، خيلي‌ها از سريال «يوسف پيامبر» مثال زدند كه در اين فيلم هم بيشتر زن‌ها با كلاه‌گيس ظاهر شدند. شما اين مقايسه را قبول داريد؟

در اين سريال استفاده از كلاه‌گيس بيشتر تزييني بود. مثل كلاه‌گيس‌هايي كه قضات انگليسي روي سر مي‌گذارند كه جزيي از آداب قضاوت‌شان است. اما اين اتفاق براي من جدي‌تر از اين حرف‌هاست. الان واقعا نمي‌دانم تكليف فيلم بعدي‌ام چه خواهد شد. مي‌دانم كه زن در خلوت خودش با روسري نخواهد بود. يا بايد از اين پس نهضت كچل كردن خانم‌هاي بازيگر در سينما فراگير شود و ادامه پيدا كند يا اينكه اين مساله هم به يك خواب ابدي برود.

در دهه ٩٠ تا اينجا يك فيلم سينمايي ساختيد كه آن هم معلوم نيست چه اتفاقي برايش مي‌افتد. تا اينجا دهه ٩٠ كم‌كارترين دهه كاري‌تان بوده است.

دست كم دو، سه سال درگير اتفاق شخصي زندگي‌ام بودم و چنين چيزي كاملا طبيعي است. اما در كنار همه اين مشكلاتي كه سر راه فيلمسازي وجود دارد، تنبلي هم يكي از فاكتورهاي كم‌كاري مي‌شود.

تغييري در مديريت فرهنگي سال‌هاي اخير نسبت به دوران قبل احساس كرده‌ايد؟

واقعا پيگير چنين چيزي نبودم. قطعا تفاوت‌هايي ميان دهه‌هاي اخير تا امروز در سينماي ايران اتفاق افتاده و اين سينما دم به دم محافظه‌كار‌تر شده است. اين برايم اصلا جالب نيست. فضا به گونه‌اي است كه سينماي دهه ٦٠ كه به نوعي سرآغاز سينماي موج نوي ايران بود، آنقدر كه حالا به چشم مي‌آيد، محافظه‌كار نبود و شجاعانه‌تر عمل مي‌كرد. مساله‌اي كه توجهم را زمان داوري در جشنواره سي و دوم فيلم فجر به خودش جلب كرد، موج فيلم‌هايي بود كه با ادعاي پرداختن به معضلات اجتماعي ساخته شدند. وقتي چنين پديده‌اي شكل اپيدمي به خود پيدا مي‌كند، قطعا نوعي بيماري است. همين مساله باعث مي‌شد آدم از ديدن فيلم‌هايي كه بايد به سينما نزديك‌تر باشند، لذت نبرد. بيشتر اين فيلم‌ها بيانيه‌هاي تصويري بود.

سينماي ايران را دنبال مي‌كنيد؟

متاسفانه نه. علت عدم تعقيب سينماي ايران به گرفتاري‌هايم برمي‌گردد. سال ٩٢ كه داور جشنواره بودم موفق شدم طي ١٠ روز ٢٢ فيلم سينمايي ببينم و آن دوران باعث شد متوجه اين نكته بشوم كه سونامي معناگرايي در سينماي ايران در حال آمدن است. قطعا هيچ خواننده‌اي تصور نمي‌كند غرض من از اين حرف‌ها تهي كردن سينماي ايران از هر گونه تفكري است. اما از آن طرف كساني كه موشكافانه با سينما برخورد دارند، منظورم را بهتر متوجه مي‌شوند. حرف من اين است كه بايد به سينما احترام گذاشت و سينما را ملعبه اخبار قرار نداد. اين كار سوءاستفاده از اين زبان گيرا و فوق‌العاده است.

فكر مي‌كنيد دليل گرايش فيلمسازان به سينماي اجتماعي در سال‌هاي اخير چيست؟ گرايشي كه گاهي شبيه موج سواري مي‌شود و به موضوع بيش از سينما بها مي‌دهند.

در اين ترديدي نيست كه بخشي از جوانان فيلمساز از شرايط جامعه عاصي هستند. سينما هم براي‌شان به منزله مفر و روزنه‌اي براي رهايي از اين موقعيت است و طبيعتا بايد امواجي هم در ميان باشد. اين گرايش خيلي طبيعي است. ممكن است من و شما اينجا بنشينيم و گله مند باشيم از اينكه سينماي ايران ملعبه‌اي براي مضامين جامعه باشد اما در كنار اين دلگيري بنده و شما، از آن طرف مي‌شود اين حق را به آنها هم داد. اما اين حق تا جايي است كه سينماي ايران از فيلم‌هايي كه واقعا به سينما احترام مي‌گذارند، تهي نشود. من نديدم اما شنيدم در حال حاضر ساختارهاي خوبي در فيلم‌هاي ايراني است و اين را مي‌شود در ضرباهنگ و ريتم به خوبي ديد. يعني آن شكل تصنعي برخي كيفيت‌ها نسبت به قبل خيلي كمتر شده و اين ارزشمند است اما باز هم با فيلم‌هايي چون «جايي براي پيرمردها نيست» برادران كوئن يا فيلم‌هاي هيچكاك، كمتر برخورد مي‌كنيم و اين اتفاق انگار در دنيا هم در حال شكل‌گيري است.

فيلم‌هاي شما هم اجتماعي است اما در كنار آن رگه‌هايي از طنز وجود دارد كه به نظر مي‌رسد از جهان‌بيني تان مي‌آيد.

طنز يكي از پايه‌هاي زندگي است. در هر شرايطي و در هر جايي چه بخواهيم و چه نخواهيم اين طنز وجود دارد. در هر جايي امكانات براي ديدن هجو و طنز موجود است، حتي در مراسم سوگواري و عزا و حتي در فجايع بزرگ مي‌توانيم، اين طنز را ببينيم. زماني كه در شرايط سخت قرار مي‌گيريم، اين طنز را مي‌بينيم اما گاهي به چشم‌مان نمي‌آيد و گاهي هم سعي مي‌كنيم به آن بي‌اعتنا باشيم. اما اينها وجود دارند. من هم در اين زمينه‌ها يد طولاني دارم حتي در فيلم «كاناپه» اين طنز وجود دارد و اين اظهارنظر دوستاني است كه فيلم را ديدند. با اين طنز به نظرم فيلم نفسي مي‌كشد و اين تنفس‌ها مفري است براي تماشاگري كه فقط و فقط در تنگنا با فيلم مواجه نشود. در پايان «آباداني‌ها» وقتي كه پسربچه با استفاده از لنز و آن دستگاه از درون يك شيشه شكسته پدرش را وارونه در حال رانندگي مي‌بيند، مي‌فهميم براي اين پسر برخلاف پدرش روزنه اميدواري وجود دارد و قرار نيست زندگي سرشار از نكبت پدرش، ادامه مسير زندگي او باشد. اين توصيه به مخاطب نيست اما به نظر مي‌رسد چنين خواهد بود. دست‌كم تماشاگر با اين ادراك با فيلم خداحافظي مي‌كند. حتي در «خانه پدري» هم اين صحنه‌ها منهاي صحنه اولش وجود دارد. در صحنه اول اما قرار نيست امان و مجالي به مخاطب داده شود.

يعني منتظر اكران «كاناپه» نمي‌مانيد؟

مي مانم اما اين انتظار به منزله كار نكردن نيست. اگر بتوانم تهيه‌كننده‌اي پيدا كنم و متقاعدش كنم اين ريسك را بكند و بپذيرد فيلم را با همان كيفيتي كه خودم مي‌خواهم بسازم و از طرفي چند نفر هم سرشان را با نمره چهار بزنند، استقبال مي‌كنم. ادامه كاري كه در «كاناپه» شروع كردم در ظاهر به معني ديده نشدن است اما واقعا ما در سينما دنبال چه چيزي هستيم؟ اينكه تماشاگر فيلم‌هاي‌مان را ببيند و لذت ببرد يا به يك ادراكي برسد؟ مي‌شود فيلم بدون ديده شدن هم روي مخاطب تاثير داشته باشد. اگرچه نه من و نه هيچ كس ديگري با اين نيت فيلم نمي‌سازد، اما همين مساله هم تبديل مي‌شود به نوعي دلخوشي اندك كه اين كار بي‌حاصل نبوده است. حالا تمام ماحصل كارهاي‌مان هم نبايد صرفا به برداشت مالي ختم شود.

در همه اين سال‌ها نشان داديد خيلي روي مسائل مالي تمركز نداريد.

من در تمام دوران فيلمسازي‌ام يك ورشكسته به‌تقصيرم.




فرهاد آئیش، مهدی هاشمی و مهران رجبی؛ گزینه‌های اصلی بازی در سریال کیانوش عیاری⇔سریالی یادآور کمدی «زرد قناری»

سینماروزان: دو روز قبل خبری منتشر شد درباره پیش تولید تازه ترین سریال کیانوش عیاری با عنوان «87 متر»؛ سریالی که خط داستانی آن که درباره فروختن یک آپارتمان به چند نفر است یادآور کمدی «زرد قناری» رخشان بنی اعتماد است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا خبر رسیده که فرهاد آییش که در «کاناپه» توقیفی عیاری نقش اصلی مرد داستان را ایفا میکرد یکی از گزینه های اصلی بازی در این سریال است و مهدی هاشمی و مهران رجبی نیز دیگر گزینه های ایفای نقش در این سریالند.

حسن آقاکریمی تهیه کننده «87 متر» با اعلام این خبر به «مهر» گفته است: مذاکراتی با بازیگرانی از جمله فرهاد آئیش، مهدی هاشمی، مهران رجبی و بازیگرانی که پیش از این کیانوش عیاری با آنها کار کرده انجام شده است که هنوز به قطعیت نرسیده چون زمان تصویربرداری حدود یک سال است و بازیگران باید آزاد باشند.

آقاکریمی درباره زمان کلید خوردن سریال بیان داشته است: هم اکنون در حال پیش تولید و تعیین لوکیشن های کار هستیم و می توان گفت این سریال یکی از پرلوکیشن ترین آثار کیانوش عیاری است. امیدواریم این سریال را تا اواخر اردیبهشت ماه کلید بزنیم.

این تهیه کننده با اشاره مجدد به خط داستانی سریال که یادآور «زرد قناری» است گفته است: : قصه «۸۷ متر» ماجرای آپارتمانی است که به چندین خانواده فروخته شده و سریال طرح درگیری هایی است که خانواده ها به بهانه چنین مشکلی با آنها مواجه می شوند و از این حیث ممکن است رگه هایی از طنز تلخ هم در لایه های درونی کار داشته باشد.




جهانگیر الماسی بیان داشت⇐مهمترین خاطره نوروزی‌ام تصویر ماری بود بر دوش رییس برکنار شده سینما!!!/بهترین عیدی‌ بوسه‌ مادر و نگاه عاشقانه همسر است/عیاری خودش هم می‌دانست «کاناپه» توقیف می‌شود/ نه به دریا رفتن علاقه دارم و نه به بالای کوه رفتن؛ فقط کتاب می‌خوانم

سینماروزان: جهانگیر الماسی از جمله بازیگران تئاتری است که بعد از انقلاب وارد سینما شد و خیلی زود و با ایفای نقش در آثاری همچون «شبح کژدم» و «تنوره دیو» تواناییهای خود را نشان داد و با یکی از سمبلهای سینمای گلخانه ای دهه 60 یعنی «نار و نی» تا اشتهار پیش رفت. الماسی اما بازیگری نبود که خود را محدود به آن جنس سینما کند و برای همین است که در کارنامه اش هم فیلمهایی همچون «لنگرگاه»، «دیگه چه خبر» و «محموله» که با تکیه بر جلب مخاطب عام ساخته شدند و هم سریالهایی ماندگار نظیر «کوچک جنگلی»، «پس از باران» و «در چشم باد» به چشم می‌خورد.

جهانگیر الماسی سه سال قبل فیلمی با عنوان «رنج و سرمستی» را ساخت که با تغییر و تحول سیاسی در کشور و روی کار آمدن دولت یازدهم توقیف شد و تاکنون نتوانسته اجازه نمایش بگیرد؛ الماسی اخیرا در «کاناپه» فیلم پرحاشیه کیانوش عیاری نقش یک روزنامه‌نگار قدیمی را بازی کرد؛ روزنامه‌نگاری که البته در دل شکوفایی رسانه ای دوره اصلاحات حضور داشته اما حالا زندگی شخصی جداافتاده‌ای دارد ولی با همه جداافتادگی مرهمی می‌شود بر تنهایی همکاری که با خانواده‌اش به مشکل خورده.

عیاری خودش هم میدانست «کاناپه» توقیف میشود

الماسی درباره توقیف شدن «کاناپه» در امتداد توقیف «رنج و سرمستی» به سینماروزان می‌گوید: «رنج و سرمستی» توقیف شد چون رییس قبلی سینما گرفتار تصورات فرقه‌ای بود و پیش خود گمان می‌کرد همین که به یک فرقه باج دهد خواهد توانست مدیریت خود را به انتها برساند اما در عمل چنین نیست. درباره «کاناپه» عیاری هم باید بگویم به خاطر رفاقت با کیانوش بدون پرسش سرکار رفتم و البته می دانستم که با حضور چنین مدیرانی در سینما کار حتما دچار مشکل می شود.

این بازیگر 61 ساله ادامه می‌دهد: شما وقتی می دانی که در کجا زندگی می کنی و با چه مدیریت سینمایی روبرو هستی معلوم است که می توانی مختصات برخورد با محصول هنری تان را هم پیش بینی کنید. عیاری خودش هم می دانست که فیلمش توقیف می شود و خودش هم بارها گفت این اتفاق را پیش بینی می کردم اما اینکه چرا علیرغم آگاهی، فیلم را ساخت به نوعی کشف و شهود هنری می رسد که خاصه اغلب هنرمندان صاحب سبک است.

نه به دریا رفتن علاقه دارم و نه به بالای کوه رفتن

بازیگر آثاری نظیر «آوار»، «ویزا» و «هبوط» درباره گذران تعطیلات نوروزی به سینماروزان می‌گوید: نه به دریا رفتن علاقه دارم و نه به بالای کوه رفتن. مثل همه این سالها نوروز امسال هم کتاب می‌خوانم و اخیرا هم یادداشتهای پراکنده ای از غلامحسین ابراهیمی دینانی که هنوز منتشر نشده به دستم رسیده که آنها را می‌خوانم و سعی می کنم بیشتر با حال و روز این فیلسوف آشنا شوم. در کنارش خودم هم دستی بر نوشتن دارم و امیدوارم به پایان کار فیلمنامه «زینب کبری(س)» در نوروز.

همان مار بود که نیشش زد

جهانگیر الماسی با اشاره به بهترین خاطرات نوروزی اش که برخورد با آدمیان مختلف است بیان می‌دارد: بهترین خاطره ام از نوروز برخورد با آدمهای مختلفی از دوستان و آشنایان تا غریبه هاست که در این ایام سلام و احوالپرسی شان با آدمی رنگ و بوی دیگری دارد!

وی خاطرنشان می‌سازد: البته یکی از مهمترین خاطرات نوروزی‌ام تصویری از حجت ا.. ایوبی رییس سابق سازمان سینمایی است که ماری به دورش انداخته بود! این تصویر ماهها در ذهنم بود تا برکناری اخیر ایشان و تصاویر بعدی که از ایشان دیدم و فهمیدم دیگر آن شور و شوق در نگاهش نیست. اینجا بود که حدس زدم شاید همان مار نیشش زده!!!

الماسی ادامه می‌دهد: بخشهایی از «رنج و سرمستی» را هم در نوروز گرفتم و آن هم در ایلام و در شرایطی که ریزگردها خفه‌مان کرد ولی چون می‌خواستم در آرامش و سرفرصت کار را بگیرم مجبور شد در نوروز کار را انجام دهم.

از گونه یار بوسه باید گرفت

این بازیگر که از یک طرف لیسانس شیمی دارد و از طرف دیگر فوق لیسانس ارتباطات بین الملل پیرامون سنت عیدی دادن به سینماروزان بیان می‌دارد: از گونه یار بوسه باید گرفت/به خاک پای یار بوسه باید داد؛ البته در اینجا یار لزوما به معنای جنس مخالف نیست و می تواند مادر و پدری باشد که محبت خود را بی منت نثار فرزند می کند. من به برخی عیدی می دهم و از برخی عیدی می گیرم. از چشمان همسرم با واژه سپاس عیدی می‌گیرم و با بوسه مادرم که پارسال بود و امسال نیست، عیدی را شناختم.

وی می‌افزاید: خودم سعی می کنم به فراخور مهمانم برایش عیدی تعیین کنم. به یکی کتاب عیدی می دهم و به دیگری پول.




چه کسی به کمیسیون فرهنگی راپورت جشنواره، «گشت۲» و «کاناپه» را داد؟⇐منتقد «هفت»!!!⇔ایوبی هم امروز باید به مجلس برود⇔یک کارگردان حاضر در جشنواره و یک کارگردان حذفی از جشنواره هم در روزهای آتی به کمیسیون فرهنگی خواهند رفت؟!

سینماروزان: بالا گرفتن انتقادات از داوریهای جشنواره امسال موجب شده که اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس هم به ماجرا ورود کنند و در همین راستا  کمیته فرهنگ و هنر کمیسیون فرهنگی مجلس با دعوت از سه نفر از منتقدان جشنواره کوشیده دلایل انتقادات را دریابد.

به گزارش سینماروزان این سه نفر عبارت بوده اند از مسعود فراستی منتقد «هفت»، احمدرضا معتمدی کارگردانی که فیلم «بوف کور»ش در جشنواره پذیرفته نشد و فریدون جیرانی که فیلمش در بخش مسابقه جشنواره امسال بود و البته خودش هم سال گذشته با حکم محمد حیدری در هیأت انتخاب جشنواره حاضر بود.

از میان این سه نفر اول اسفند ماه فراستی در کمیته فرهنگ و هنر حاضر شده و کوشیده برخی نظرات خود را با اعضای کمیسیون فرهنگی در میان بگذارد ولی مشخص نیست که جیرانی و معتمدی در روزهای آتی به کمیسیون خواهند رفت یا خیر.

سیدصادق طباطبایی‌نژاد نایب رییس کمیته فرهنگ و هنر در تشریح جلسه میان این سه نفر به «خانه ملت» گفت: در این جلسه که علی مطهری، احمد سالک، احسان قاضی‌زاده هاشمی و احد آزادی‌خواه حضور داشتند و مسعود فراستی در کمیته حضور  یافت و البته رئیس سازمان سینمایی نیز دوشنبه به درخواست کمیته برای ارائه گزارش از جشنواره فیلم فجر و پاسخگوی به انتقادها در کمیته حاضر خواهد شد.

نماینده مردم اردستان در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: آقای فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیف‌ترین دوره در تمام دوره‌های گذشته دانست، ضمن آنکه انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنواره‌ای را اشکال اساسی داوری دانست چراکه افراد دو تابعیتی آنقدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.

فراستی ادعا کرده انتقادهای خودش و افخمی سبب رای داوران به «ماجرای نیمروز» شد

وی ادامه داد: آقای فراستی معتقد است؛ انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه‌ای ایجاد شده، سبب تغییر رأی هیات داوران و اهدای بهترین سیمرغ‌ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است.

طباطبایی‌نژاد با بیان اینکه فراستی همچنین تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراض‌های وی و آقای افخمی را نیز نشان از عدم تبحر این هیات دانست چراکه در غیر این صورت بر رای خود پافشاری می‌کردند، افزود: این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ارشاد 2» این فیلم را اثری که نمی‌توان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست خواند، لذا قرارشد؛ این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.

کپی‌برداری از فیلم های اجتماعی دوره قبل در این دوره از جشنواره

نائب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد:  فراستی در ادامه اظهارات خود معتقد است؛ در این دوره کپی‌برداری بیش از حدی از فیلمهای اجتماعی دوره گذشته شده و این فیلم‌ها معضلات اجتماعی را  اغراق‌آمیز نشان داده‌اند، اما با این وجود از سوی مسئولان جشنواره برای حضور در بخش‌های مختلف انتخاب شدند.

وی اضافه کرد: فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود.

طباطبایی‌نژاد ادامه داد: فراستی در پاسخ به این سوال که چطور این جشنواره مملو از ایراد با استقبال مخاطبان رو به رو شد، افزود: جشنواره امسال مخاطب قابل‌ملاحظه‌ای نداشته و فقط جشنواره سال گذشته به واسطه چند فیلم که محصول این دولت نیز نبوده مورد استقبال قرار گرفته است.

نائب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه آقای مطهری درخصوص اینکه -حرکت به سمت سینمای خصوصی در اعمال ممیزی‌ها چقدر تاثیر خواهد گذاشت- صحبت کرد و آقای فراستی نیز گفت: اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.

 




تازه‌ترین اظهارات وزیر ارشاد⇐معترضین به داوریها، نباید در جشنواره شرکت می‌کردند!/دخالت در برنامه های صداوسیما در شأن من نیست/اگر سندی مبنی بر دوتابعیتی بودن مدیران ارشاد دارید ارائه کنید/یک هیأت سه نفره وضعیت «رستاخیز» را بررسی می‌کند/مشکل فقهی «کاناپه» را بدون جار و جنجال حل خواهیم کرد

سینماروزان: نخستین نشست رسانه‌ای سیدرضا صالحی‌امیری وزیر ارشاد با خبرنگاران صبح امروز برگزار شد.

به گزارش سینماروزان صالحی امیری درباره انتقادها و حواشی که پیرامون سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به وجود آمده است اظهار داشت: از سال 62 تاکنون و در این 35 سال همیشه جشنواره با حواشی همراه بوده است دلیل آن هم اهمیت و اعتبار این رویداد فرهنگی و هنری است. بالاخره وقتی تعداد سیمرغ محدود است و عده‌ای از دستیابی به آن بازمی‌مانند، ناراضی می‌شوند.

وی گفت: تقاضای من از رسانه‌ها و دست‌اندرکاران سینما این است که به سازوکار و داوران جشنواره‌ای که خود انتخاب کرده‌اند؛ اعتماد داشته باشند و تن بدهند. در غیر اینصورت کل فرآیند جشنواره مورد سوال قرار می‌گیرد. یعنی افراد اگر به این کل واحد انتقاد یا اعتراضی دارند از ابتدا نباید در آن شرکت می‌کردند. نمی‌شود وقتی که در یک رقابت هنری انتخاب نمی‌شوی نتیجه را قبول نکنی و به آن اعتراض کنی. البته ما اعتراضات را همراه با آقای ایوبی در جلسه‌ای با حضور خود منتقدان مورد ارزیابی قرار می‌دهیم.

دخالت در برنامه های صداوسیما در شأن من نیست

او همچنین با ردّ شایعات مربوط به رایزنی با مدیران سیما برای تغییر تیم یک برنامه سینمایی گفت: اول آنکه افراد تخریب‌کننده جشنواره واقعا محدود بودند و دوما دخالت در چنین اموری و مثلا پیشنهاد رئیس سازمان صداوسیما برای بازنگری در فلان برنامه اصلا در شأن وزیر نیست و اصولا وزیر دخالتی در امور هیچکدام از دستگاه‌های دیگر نمی‌کند. اما مساله این است که برنامه هفت دقیقا برای تخریب جشنواره فیلم فجر هدف‌گذاری شده بود که با عملکرد سینماگران ما با فیلم‌های نمایش داده شده راه به جایی نبرد.

یک هیأت سه نفره وضعیت «رستاخیز» را بررسی میکند/مشکل فقهی «کاناپه» را بدون جار و جنجال حل خواهیم کرد

صالحی امیری سپس درباره موضع ارشاد در قبال فیلم‌هایی مثل «رستاخیز» و «کاناپه» که برای اکران و حضور در جشنواره به مشکل برخوردند، بیان کرد: برای حل مشکل «رستاخیر» یک هیئت حکمیت سه نفره از صاحبان به‌نام حوزه سینما انتخاب کرده‌ایم و با آقای درویش هم جلسه‌ای در این خصوص برگزار شوده بود. نباید فراموش کنیم که آقای درویش یکی از سینماگران شاخص ماست. خوشبختانه برای رایزنی‌ها گزینه‌ انتخابی معرفی شده و امیدوارم با همراهی و تعامل فیلمساز به نتیجه برسد. در مورد «کاناپه» هم به همین ترتیب از صاحب‌نامان شناخته شده سینما برای همراهی کمک خواستیم. عمده بحث در مورد «کاناپه» فقهی است و سعی داریم بدون جار و جنجال و کارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای اگر بشود این را حل و فصل کنیم.

وزارت ارشاد هم با سینماگران هم با رسانه‌ها هم با مردم صادق است

او ادامه داد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم با اصحاب سینما و هم با اصحاب رسانه و مردم صادق است. جلسه دیروز کمیسیون فرهنگی با مسئولان جشنواره نیز تنها براساس روال تعامل کمیسیون فرهنگی و دستگاه‌های دولتی است که به صورت متناوب و دوره‌ای برگزار می‌شود و حالا این بار پیرامون حواشی جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاد. بنده هم شخصا در این جلسه حضور نداشتم.

اگر سندی مبنی بر دوتابعیتی بودن مدیران ارشاد دارید ارائه کنید

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره ادعاهایی که در قبال دوتابعیتی بودن برخی مدیران ارشاد مطرح می‌شود، تاکید کرد: ما در وزارت ارشاد هیچ عمل فراقانونی را نمی‌پذیریم. هیچکدام از مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز مشمول قانون دوتابعیتی‌ها نیستند و طرح ادعاهای این چنینی بدون سندو مدرک تنها جنبه حرکت سیاسی دارد. مدعیان اگر سند و مدرکی دارند خواهش می‌کنم به بنده تقدیم کنند وقتی با 50 رسانه در این باره صحبت می‌شود و یک سند هم ارائه نمی‌کنند این یعنی حرکت سیاسی.

 




رییس اداره نظارت: شورای پروانه نمایش”کاناپه” را ندیده!/سینماروزان: پس آقایان کرمی، افروغ و مرقاتی چه دیدند؟

سینماروزان: در حالی که هیات انتخاب جشنواره فجر تصمیم گیری درباره “کاناپه” کیانوش عیاری به دلیل پوستیژ به سر بودن بازیگران زن در نماهای داخلی را به مقامات بالایی سپردند رییس اداره نظارت ارشاد در گفتگو با “باشگاه خبرنگاران” از این گفته اداره نظارت هنوز این فیلم را ندیده!

به گزارش سینماروزان ادعای ایل بیگی در حالی طرح شده که سه عضو شورای پروانه نمایش ارشاد یعنی حسین کرمی، طه مرقاتی و عماد افروغ در هیات انتخاب جشنواره حاضر بوده اند و در این بین افروغ از فیلم تمجید هم کرده است!!!

متن گفتگوی ایل بیگی در این باره را بخوانید:

* آقای ایل بیگی، هنوز پرونده «کاناپه» به دست اداره نظارت ارشاد نرسیده است؟ 

خیر.

* فیلم را دیدید؟ 

هنوز نه.

* پس این صحبت‌هایی که محمد حیدری کردند؛ مبنی بر اینکه تصمیم در مورد نمایش این فیلم، از عهده ما خارج است و باید وزارت ارشاد خود مستقیما دستور بدهد، چیست؟

این فیلم را هیات انتخاب فجر دیده و ما در شورای پروانه نمایش ندیدیم. همه می خواهند توپ را در زمین یکدیگر بیندازند (با لبخند).




تکذیب انجام فیلمبرداری مجدد برای اصلاح «کاناپه»

سینماروزان: در حالی که دقایقی قبل، سینماپرس از فیلمبرداری مجدد “کاناپه” برای اصلاح نماهای بازیگران پوستیژبه سر خبر داده بود(اینجا را بخوانید) مجری طرح پروژه خبر را تکذیب کرد.

شاهرخ دستورتبار مجری طرح فیلم سینمایی “کاناپه” به “برنا” اظهار کرد: این خبر کذب محض است. کیانوش عیاری همچنان پای مواضع خود ایستاده است و اصلا به فیلمبرداری و اصلاح ممیزی‌های فکر نمی‌کند.