1

شغل جدید بازیگران⇐ از کافه‌داری تا اسکواش+عکس

سینماروزان: بازیگران سینمای ایران سالهاست که در کنار بازیگری تجربیات متفاوت تری هم دارند.

به گزارش سینماروزان هانیه توسلی و بهاره رهنما از جمله بازیگران زن سینمای ایران هستند که در ماههای اخیر درگیر دو حیطه متفاوت شده اند؛ توسلی درگیر بازی اسکواش شده و بهاره رهنما هم کافه داری می کند.

هانیه توسلی اخیرا در ترکیب تیم اسکواش بانوان هنرمندان مقابل تیم نفت در لیگ تهران مسابقه داد و فصل آینده در لیگ کشوری حاضر می شود.

وی در این خصوص اعلام کرد: «تشکر می کنم از سحر فولادوند مربى خوبمون که کلى زحمت کشید و با ما کار کرد. پارسال که این تیم را راه انداختم فکر نمى کردم سال دیگه بتوانیم در لیگ تهران مسابقه بدهیم. اسکواش ورزش سختی است اما واقعا تمرین و تلاش و زمان گذاشتن نتیجه بخشه. حالا قرار است سال بعد کولاک کنیم.»

هانیه توسلی بعد از بازگشت از تمرین اسکواش
هانیه توسلی بعد از بازگشت از تمرین اسکواش

کافه داری بهاره رهنما

بهاره رهنما که از خیلی وقت پیش ها دوست داشت کاری به جز سینما و تئاتر برای خودش راه بیندازد و چون قسمتی از زندگی روزانه خودش را به نویسندگی اختصاص داده بود دنبال محیطی آرام و دنج می گشت که علاوه بر ایجاد آرامش، بتواند از آنجا برای نوشته هایش الهام بگیرد.

برای همین به این فکر افتاد که کافه رستورانی کلاسیک در یک کوچه دنج و خلوت به اتفاق چند نفر از دوستانش راه بیندازد.

خودش در این باره به “آفتاب” گفت: «این محیط برای من آرامش می آورد و در عین حال پر از جذابیت است چون می توانم در اینجا رفت و آمد آدم ها را ببینم و با آنها معاشرت کنم. البته کافه داری، کار سنگینی است. آن هم از این بابت که آدم باید حواسش به نظم و انضباطی باشد که این مکان به آن نیاز دارد.»

یک کار گروهی

بهاره رهنما از ابتدای کار تمام هزینه های لازم برای راه اندازی چنین کافه رستورانی را نداشت و البته مشغله های زیادش هم اجازه نمی داد تا به تنهایی به امور کافه رسیدگی کند، برای همین با چند نفر از دوستانش شریک شد تا کافه شان را با کمک هم راه اندازی کنند: «چند نفر از دوستانم و یکی از اقوام دور به من پیشنهاد دادند تا یک رستوران افتتاح کنیم، قبل از اینکه این پیشنهاد را اجرایی کنم، دو ماه فکر کردم و طی چند جلسه به این دوستان ملحق شدم. البته بخش اعظم سهام و رسیدگی به اینجا بر دوش دوستانم است و من بیشتر در قسمت ثبت لوگو و نمایندگی گرفتن در شهرستان ها به عنوان موسس یک کافه فرهنگی فعالیت می کنم. کافه ای که در آن جشن کتاب برگزار می کنیم و سعی می کنیم ماهی یک بار میزبان چهره های ادبی و فرهنگی باشیم و ارتباطات مردم را گسترش بدهیم.»

کافه رستورانی که رهنما مدیریتش را برعهده دارد، مثل یک خانه چوبی وسط کوچه واقع شده و از لحاظ موقعیتی چشم رهگذران را به خود خیره می کند و همین خیره کننده بودن باعث شده نظر بهاره رهنما به آن جلب شود: «یکی از نکاتی که برای من خیلی جالب بود همین محیط کوچک کافه است. محیط های کوچک راحت تر اداره می شوند و صمیمیت بیشتری به کسی که در آنجاست انتقال می دهد.

برای همین، اینجا به دلم نشست و ارتباط خوبی با مردم برقرار کردم. البته اینجا هنوز کامل نشده، قرار است که روی موسیقی داخل کافه کارهای زیادی انجام بدهیم و به شکل خاصی از موسیقی در آن برسیم. منوی آن هم تغییرات زیادی می کند. در کار کافه داری، علاوه بر دیزاین زیبا، موسیقی و منوی غذا یا نوشیدنی های گرم و سرد از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.»

بهاره رهنما در کافه اش
بهاره رهنما در کافه اش

به نفع بچه های بیمار تابلو می فروشیم

بهاره رهنما خودش یکی از مشتریان پر و پا قرص گالری های عکس و نقاشی است، برای همین هم در این کافه رستوران دست به کار جالبی زده که استفاده از تابلوهای متغیر روی دیوار است. او هر ماه از هنرمند جوانی که کارهای قابل توجهی ارائه داده کارهایش را می گیرد و روی دیوار کافه رستوران نصب می کند و قیمتش را هم زیر آن می نویسد تا هر کسی تمایل داشت آن را خریداری کند. سود این کار هم به نفع بچه هایی است که درگیر بیماری های خاص هستند.

«ماه قبل تابلوهایی که روی دیوار نصب شد، به نفع بچه های هموفیلی بود که تا الان شش تا از آنها به فروش رفته است. همین موضوع، کافه ما را از دیگر کافه ها متمایز کرده است. اگر کافه داری بتواند از این مدل کارها انجام بدهد قطعا مشتریان بیشتری جذب می کند و این خلاقیت ها در رونق کارش موثر است. البته ما به جز این کار، کارهای جالب دیگری هم انجام داده ایم برای مثال روزهای چهارشنبه غذاها و خوراکی های کافه رستوران ما برای بانوانی که می آیند نصف قیمت است و همین مسئله به تعداد مشتریان ما اضافه کرده است.»

اصول کافه داری را رعایت می کنیم

بهاره رهنما از اصول کافه داری و البته رستوران داری هم برایمان می گوید. او اعتقاد دارد اگر کافه دارها بعضی مسائل کوچک را رعایت کنند، می توانند یک کافه رستوران خوب و خوشنام داشته باشند: «من فکر می کنم مهمترین اصلی که باید در این کار رعایت شود صداقت است. مردم صداقت را بیشتر دوست دارند و همین باعث می شود افراد به یکدیگر اعتماد کنند. ما همیشه عادت داریم به مشتری راستش را بگوییم. مثلا پرس های یک نفره ما، دو نفر را کاملا سیر می کند و ما این موضوع را با مشتریان درمیان می گذاریم. دلیلش را هم می گوییم. ما پرس ها را حجیم تر آماده می کنیم تا قیمتش خیلی پایین نیاید.

از طرف دیگر ما سعی می کنیم خودمان به مشتریان پیشنهاد کنیم تا اضافه غذای شان را با خود به خانه ببرند، چون اصلا دوست نداریم غذاها دور ریخته شوند. گاهی شده خودمان به آنها پیشنهاد می کنیم بقیه غذا را برایشان بسته بندی کنیم.

یکی دیگر از مهم ترین مواردی که یک کافه دار باید آن را رعایت کند، تازه بودن محصولات است. اینجا تمام مواد غذایی تازه و به روز خریداری می شود. گاهی اوقات این موضوع باعث می شود وسط روز با کمبود ماده غذایی رو به رو شویم و دوباره برویم خرید. با این حال دوست داریم غذای تازه دست مشتری بدهیم. اینجا شبیه خانه ای است که هرزمان ممکن است برایش مهمان بیاید و باید از مهمان خوب پذیرایی کرد، خصوصا مهمانی که خودش پول غذایش را حساب می کند.»

اینجا کافه دار هستم نه بازیگر

بهاره رهنما به عنوان یک هنرمند و البته یک کافه دار دوست دارد مشتریانش با روی خوش، تمیزی کافه و عطر و طعم های خوب مواجه شوند برای همین در ارتباط با مشتریان شبیه آدم معروف های دیگر برای خودش مرز خاصی قائل نمی شود: «من دوست ندارم دور از دسترس باشم و شیوه زندگی ام در این 25 سالی که در سینما و تلویزیون فعالیت می کنم به گونه ای بوده که هیچوقت بین من و مردم فاصله ای به وجود نیامده چون در دل اجتماع و در دل اتفاق ها بودن، بیشتر با روحیه ام سازگار است. مردم بیشتر اینجا می آیند تا مرا ببینند و ببینند یک بازیگر چطور می تواند رستورانی را اداره کند. برایشان جالب است من را در این قالب ببینند.

من به عنوان کافه دار سعی می کنم وارد حریم خصوصی مشتریانم نشوم و برای سرکشی کردن به حرف های آنها از بهانه هایی مثل «غذا چطور بود»، «راضی بودین» و.. استفاده نمی کنم. اما در کنار این با مردمی که دوست دارند با من حرف بزنند، سوال بپرسند، عکس بگیرند و… حتما عکس می گیرم و سعی می کنم اجازه ندهم مشکلی پیش بیاید.»

موضوع جالب توجه دیگر در کافه رستوران بهاره رهنما این است که اینجا اتاق فکر دارد و همه کسانی که در این مجموعه همکاری دارند هر از چند گاهی دور هم جمع می شوند تا در مورد اداره این مکان و حتی خوشامدگویی با هم صحبت کنند.در این اتاق آدم های هنرمندی شبیه بهرام رادان و سحر دولتشاهی هم مشاوره داده اند.

بهاره رهنما می گوید در هر کاری، جلسات هفتگی و صحبت کردن باعث موفقیت می شود. آنها اسم این کافه را هم زمانی پیدا کردند که در اتاق فکرشان در حال بحث و تبادل نظر بودند: «گوزن؛ اسم تک و خوش آهنگی به نظرمان آمد. اسمی که می شد آن را به عنوان یک لوگوی جذاب معرفی کرد. علاوه بر آن، گوزن نماد سلامتی و سبزی طبیعت است و دست بازاریاب را برای تبلیغات باز می گذارد.»

می خواهم با گوزن همسفر شوم

بهاره رهنما و دوستانش دوست دارند گوزن را به شهرستان های دیگر هم ببرند. آنها این سفر را از شهرهای کرمانشاه و شیراز شروع کرده اند و راه طولانی را در پیش دارند: «می خواهیم کارمان را گسترش دهیم و به نظر من کافه و رستوران اگر در شهرها و مناطق مختلف شعبه داشته باشند، خیلی موفق تر است. در همین راستا اگر کسی بخواهد با ما همکاری کند می پذیریم و با هم شعبه های مختلف چه در تهران و چه در شهرستان ها، راه اندازی خواهیم کرد.

این روزها ما سرمایه لازم و امکاناتش را نداریم تا بتوانیم در تهران باز هم شعبه بزنیم. چیزی که بیشتر راغب هستیم نمایندگی در شهرستان هاست چون باعث می شود پاتوق فرهنگی در شهرستان ها ایجاد شود و علاوه بر آن برای ما هم خیلی هزینه بردار نیست.»

ادم ها باید در این کار صبور باشند

موضوع جذاب و مهم در رستوران داری و البته کافه داری، سودی است که در مقابل سرمایه گذاری های انجام شده دریافت می شود. خیلی ها فکر می کنند اگر رستوران و کافه ای داشته باشند می توانند یک شبه پولدار شوند. اما این طور نیست . یک کافه و یا یک رستوران ماه ها فرصت لازم دارد تا فقط بتواند هزینه های خودش را بازگرداند.

بهاره رهنما می گوید: «ما پنجشنبه ها و جمعه ها فروش خوبی داریم اما تا حالا آنقدرها سود نکردیم. آدم ها باید در این کار صبور باشند تا در طولانی مدت نتیجه خوبی به دست آورند. از طرف دیگر اگر کسی بخواهد جای شیکی اجاره کند و روی دکوراسیون و نحوه چیدمانش هم کار کند باید حدودا 500 میلیون تومان کنار بگذارد. البته آشپز، کمک آشپز، کافه کار، سالن کار، مسئول خرید مواد غذایی و گارسون ها هم حداقل ماهی یک تا دو میلیون تومان حقوق می گیرند. به اصطلاح اگر رستورانی خوب کار کند سر یک ساله تازه به سوددهی می افتد و بعد از یک سال تنها می تواند هزینه های خرج شده را جبران کند.»




تبدیل خانه “شاعر تهران” به کافی‌شاپ!!!

 سینماژورنال: محمدعلی سپانلو شاعر و مترجم ایرانی که به “شاعر تهران” شهره است اردیبهشت ماه امسال بعد از مدتی ابتلا به سرطان ریه درگذشت و در قطعه نام آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” در گردهمایی سالروز تولد این شاعر که 29 آبان برگزار شد کامران عدل عکاس ایرانی و از رفقای سپانلو پیشنهاد داد برای زنده‌نگه‌داشتن یاد محمدعلی سپانلو خانه او به کافه تبدیل شود!!

کامران عدل در ابتدای صحبت‌هایش با بیان اینکه نه شاعر است نه متخصص شعر، گفت: «اولین‌بار مدیا کاشیگر، سپانلو را به خانه‌ام آورد و آن شب با صدای خنده او آشنا شدم؛ صدایی که هیچ‌وقت آن را فراموش نکردم. دیشب اتفاقی افتاد که مجبور شدم متن دیگری برای سخنرانی در اینجا بنویسم و یادآوری کنم مشکل ما کجاست».

یونسکو گفت می توانیم برادرت را در 5 متری مقبره بایزید دفت کنیم اما اداره میراث گفت امکان ندارد
او سپس به ذکر روایتی از درگذشت شهریار عدل که یکی از باستان‌شناسان مطرح ایرانی است، پرداخت: «بردارم چهار ماه قبل فوت کرد. همان شب از یونسکو به من زنگ زدند و گفتند باید او را در هرکجای محوطه بایزید بسطامی که می‌گویید، دفن کنیم. برای اینکه ببینم چقدر جدی هستند گفتم باید در ١٠سانتی‌متری مقبره او برادرم را دفن کنند و آنها گفتند می‌توانند در فاصله پنج‌متری این کار را انجام دهند اما اداره میراث گفت این امکان وجود ندارد و باید ثبت شود و… وقتی گفتم خود یونسکو این پیشنهاد را داده است، آنها پنج مکان را در این محوطه پیشنهاد کردند که بهترین مکان در نزدیکی توالت عمومی بود».

من گفتم الان بگویید برادرم را کجا چال کنم؟
او در شرح این ماجرا اظهار کرد: «بعد از آن به من گفتند او را در برج طغرل دفن می‌کنند اما باید در هیأت دولت تصمیم‌گیری شود که این موضوع رد شد. صبح روز تشییع پیکرش که از مقابل موزه ایران باستان بود، همه شروع به تعریف از کارهایش کردند تا اینکه نوبت به من رسید. من گفتم الان بگویید برادرم را کجا چال کنم؟ شهریار نوه خواجه‌عبدالله انصاری در هرات است و اگر اجازه ندهید، او را به هرات می‌برم.»

سازمانی که قرار بود خانه را بخرد پول ندارد

وی ادامه داد: «مجلس به هم ریخت و موقعیت‌ها عوض شد. گفتند همه چیز درست می‌شود و حتی برایش موزه درست می‌کنیم و… هفته پیش که درباره تبدیل خانه شهریار عدل به موزه صحبت می‌کردم گفتند سازمانی که قرار بود خانه را بخرد، پول ندارد و فرش را از زیر پای ما کشیدند».

چرا خانه سپانلو را کافه نکنیم؟
عدل سپس موضوع را به خانه سپانلو ربط داد: «من درباره خانه سپانلو هم پرس‌وجو کردم و گفتند قرار بوده موزه شود. همه اینها حرف است. کسی به این مسائل اهمیت نمی‌دهد. خانه سپانلو خرجی ندارد که بخواهد به موزه تبدیل شود. »

وی خاطرنشان ساخت: «سپانلو نه به‌عنوان یک شاعر بلکه به‌عنوان یکی از سمبل‌های این مملکت است. از وقتي صادق هدایت برای کافه‌رفتنش محبوب شده، می‌توان این موضوع را در مورد سپانلو هم تعمیم داد. چرا خانه او را کافه نکنیم؟ لااقل یادش همیشه میان ما خواهد بود».

 




نویسنده اصلاح‌طلب: كنسرت به مراتب از كافي‌شاپ‌، مهماني‌ خانگي يا دانشگاه كم‌خطرتر است!

سینماژورنال: حواشی مرتبط با لغو کنسرتهای کیهان کلهر و پرواز همای همچنان در جامعه رسانه ای کشور ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین واکنش سیدعلی میرفتاح روزنامه نگار و نویسنده اصلاح طلب با نگارش یادداشتی در “اعتماد” بخش عمده ای از مخالفت با کنسرتها را آگاهی نداشتن از فضای حاکم بر چنین محیطهایی می داند.

این نویسنده اعتقاد دارد که اگر مخالفان کنسرتها با فضای حاکم بر این کنسرتهای و بخصوص کنسرتهای سنتی آشنایی داشته باشند این همه موضع گیری تند نسبت به آن صورت نمی دهند.

سینماژورنال متن کامل یادداشت میرفتاح را ارائه می دهد:

خدا بخير كند

قبلا هم اين حكايت را نوشته‌ام، اما چون واجد نكاتي قابل تامل است به اجمال تكرارش مي‌كنم كه بدانيد اشكال كار از كجاست و چرا مسائل ما لاينحل مي‌مانند و تبديل به معضل مي‌شوند. بعضي از رنود، مسائل را طوري طرح مي كنند كه به راحتي نشود حل و فصل‌شان كرد. خيلي سال پيش كه تازه «سينما» به ايران آمده بود، بعضي رنود براي اينكه سينما را از امر عادي در‌بياورند از بعضي علما سوال كرده بودند كه «يك جايي هست سربسته و تاريك بدون پنجره و روزن. زن و مرد داخل مي‌شوند در را پشت سر خود مي‌بندند و يك چيزي را كه روي ديوار مي‌اندازند تماشا مي‌كنند و… آيا چنين چيزي حلال است؟» امروز كه سينما به امر عادي بدل شده، مي‌فهميم اين طرح مساله خالي از شيطنت نيست، اما بسيار ديده‌ايم كه امور عادي ديگر را با چنين شيطنتي طرح كرده‌اند.

كنسرت به مراتب از كافي‌شاپ‌ها، يا مهماني‌هاي خانگي يا دانشگاه كم‌خطرتر است

خيلي از اينها كه از شنيدن «كنسرت» كهير مي‌زنند و از رفتن زنان به ورزشگاه حال‌شان بد مي‌شود، تاكنون نه به كنسرت رفته‌اند و نه به ورزشگاه و اگر دقيق با آنها وارد بحث شويم، مي‌فهميم كه تصوير روشني از كنسرت ندارند. كنسرت يك امر عادي است و به مراتب از كافي‌شاپ‌ها، يا مهماني‌هاي خانگي يا دانشگاه كم‌خطرتر است… حالا منظورم اين نيست كه كافي‌شاپ‌ها يا مهماني‌ها  و كلاس‌هاي دانشگاه خطرناكند. همان اوايل انقلاب هم امام و هم رهبري در برابر جداسازي دانشگاه‌ها موضع گرفتند و در حافظه آدم‌هايي به سن و سال من هست كه ديوار كشيدن يا پرده كشيدن وسط كلاس را نمونه تحجر عنوان كردند.

آدم مریض نیاز به کنسرت ندارد

كلاس يك امر عادي است و هر كس دانشگاه رفته باشد، مي‌داند كه هيچ مفسده‌اي بر آن مترتب نيست. البته آدم‌هاي مريض و فاسد نيازي به كلاس وكنسرت و سينما ندارند و كارشان را در هر جايي راه مي‌اندازند. يك دليل اين همه سر و صدا و مخالف‌خواني با برنامه‌هاي فرهنگي همين است كه اكثر متنفذين، تجربه حضور در كنسرت ندارند و به گوش و چشم نشنيده‌اند و نديده‌اند كه در كنسرت موسيقي- به خصوص موسيقي سنتي و كلاسيك- چه مي‌گذرد. در اين ميان هم البته رنودي هستند كه شيطنت مي‌كنند و طوري از برنامه‌هاي فرهنگي و هنري تصوير مي‌سازند كه عين آن سينماي كذايي نمي‌تواند امر عادي باشد.

هیچ بعید نیست…
اصولا طوري دارند فعاليت مي‌كنند و همه جانبه پيش مي‌روند كه ديگر هيچ امر عادي‌اي وجود ندارد. حالا ديگر حتي كلاس‌هاي ساده دانشگاه هم امر عادي نيستند و رگ غيرت ملت را به جوش مي‌آورند و هيچ بعيد نيست كاري كنند كه نه فقط ورزشگاه‌ها و كنسرت‌ها كه حتي روزنامه‌ها و مجله‌ها و پياده‌روها و كافي‌شاپ‌ها هم زنانه مردانه شوند. فرض كن درباره مجله‌ها بگويند يك صفحاتي هست كه دختران و پسران چيزي مي‌نويسند و مطالب‌شان را كنار هم مي‌بندند، عكس‌شان را هم به حالت خندان و شادان بغل هم چاپ مي‌كنند و درباره همه چيز هم اظهارنظر، بلكه انتقاد مي‌كنند و روي دكه‌ها هم و گاهي روي پياده‌رو مقابل دكه‌ها هم عرضه مي‌شوند و ملت هم بالا سرشان مي‌ايستند و گاهي مي‌خرندشان… خدا به خير كند.