1

تهیه‌کننده نخستین فیلم ایرانی با مضمون غولهای اینستاگرامی اظهار داشت⇐«جشن دلتنگی» را با دست خالی ساختم و هنگام اکران نیز فیلم را سر بریدند!/کارگردان فیلم، از جشنواره به بعد غیبش زد و نه زمان اکران و نه حالا که فیلم به شبکه خانگی آمده خبری ازش ندارم!!/حمایت از تولید فیلمهای فرهنگی برعهده فارابی و دیگر نهادهایی است که به بهانه کار فرهنگی از بیت‌المال بودجه می‌گیرند!/ فارابی در ابتدا از حمایت حرف زد، بعد گفت وام می‌دهیم، سپس گفت به صندوق اعتباری هنر بروید و در نهایت یک ریال هم نداد/چون بی قضاوت درباره فضای مجازی تصویرسازی کردیم، بایکوت شدیم؟/ اگر بودجه‌ای در کار نیست چرا از فیلمسازان «خاص» حمایت می‌شود؟ اگر هم بودجه هست به طور منصفانه بین تمام سینماگران تقسیم شود

سینماروزان: «جشن دلتنگی» نخستین فیلم سینمای ایران است که به طور صریح به آسیب شناسی زندگی غولهای اینستاگرام می پردازد و حتی آشکارا زندگی یکی از چهره های شهیر فضای اشتراکی سالهای اخیر را با طنزی تلخ به تصویر میکشد.

روند ناعادلانه حاکم بر اکران این فیلم و محدودیت تعداد سالنهایش هرچند از ابتدای اکران با انتقاد تهیه کننده و بازیگرانش مواجه شد اما به تازگی و بعد از عرضه فیلم به شبکه خانگی و اقبال نسبی مخاطبان به آن است که تهیه کننده در نشست نقد و بررسی فیلم در «سینماروایت» با شفافیت کامل درباره محدودیتهای اکران این فیلم حرف زده است.

علی قائم‌مقامی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «جشن دلتنگی» در ابتدای نشست نقد و بررسی این فیلم در برنامه سینما روایت گفت: قاعده این بود که آقای آذربایجانی در این نشست حضور پیدا می‌کرد چون من خیلی اهل مصاحبه نیستم اما چون متاسفانه ایشان ایران نیستند من به احترام جمع حاضر شدم.

وی با اشاره به اینکه اینستاگرام  ندارد ولی به دلیل علاقه به سوژه فیلمنامه، تهیه‌کنندگی آن را پذیرفته است، گفت: زمانی که آقای آذربایجانی فیلمنامه این اثر را برای من آوردند، من سوژه آن را دوست داشتم. ما در ابتدا به سراغ این رفتیم که بتوانیم از وام و یا مشارکت نهادهایی مثل فارابی برویم ولی هیچکدام پای کار نیامدند و این فیلم با سرمایه شخصی ساخته شد.

وی افزود: من بسیاری از این چهره‌های اینستاگرامی را نمی‌شناسم و ساخت این فیلم حاصل یک دغدغه شخصی در ارتباط با فضای مجازی بود. ما ادعایی نداریم که اثر بسیار خوبی ساختیم اما این اثر اپیزودیک، تجربه جدیدی بود که چهار قشر از جامعه ایران را به تصویر بکشد که درگیر فضای مجازی هستند و این دغدغه شخصی من و آقای آذربایجانی بود که به سراغ ساخت چنین فیلمی رفتیم.

این تهیه‌کننده سینما با اشاره به دلایل عدم موفقیت «جشن دلتنگی» در اکران عمومی گفت: اکران این فیلم از دو هفته قبل آغاز ماه رمضان و همزمان با برخی از فیلم‌های پرفروش شروع شد که این بر فروش فیلم تأثیر داشت. علاوه بر آن، کم لطفی‌هایی نیز در زمان اکران برای اختصاص سانس در سینماها نسبت به این فیلم صورت گرفت که توضیج دادن کامل ماجرا در این زمینه دیگر فایده‌ای ندارد. فیلم را با حداقل سالن اکران کردند آن هم درحالی که سالنهای فول سانس اش مدام کم میشد و سانسهای گردشی بهش میدادند. این معنایی دارد جز سر بریدن فیلم در اکران؟؟ چون بی قضاوت درباره فضای مجازی تصویرسازی کردیم، بایکوت شدیم؟

وی افزود: در این فیلم گروه بسیار خوبی چه در زمینه فنی و چه در زمینه بازیگری دور هم جمع شده بودند که فکر می‌کنم عواملی که در این فیلم کار کردند در مجموع 13 سیمرغ داشتند! از علیرضا زرین دست. مهرداد میرکیانی و بقیه. اما حتماً من اشتباهاتی داشتم که این فیلم فروش کمی داشت. واقعاً سخت است که بخش خصوصی بخواهد بدون حمایت دولتی، وام و بدون اسپانسر و صرفاً از جیب خودش بخواهد به اصطلاح فیلم فرهنگی بسازد.

قائم مقامی اضافه کرد: زمانی که فیلمنامه این اثر را به فارابی ارائه کردم، بعد از چند ماه گفتند که مشارکت می‌کنیم، بعد گفتند خودمان وام می‌دهیم و بعد هم گفتند 200 میلیون وام را از طریق صندوق اعتباری هنر و با قید گذاشتن سند می‌دهیم که در آخر آن را هم ندادند!

قائم‌مقامی با گلایه از نبود پوریا آذربایجانی کارگردان «جشن دلتنگی» در مرحله اکران این اثر گفت: پوریا آذربایجانی که این روزها در خارج از کشور هستند، چه در زمان اکران فیلم و چه حالا که فیلم وارد شبکه نمایش خانگی شده در کنار اثرشان نبودند. در حالی که تهیه‌کننده و کارگردان حکم پدر و مادر فیلم را دارند و نبود آن‌ها در کنار اثر بدون شک به آن لطمه می‌زند.

وی با اشاره به غیبت کارگردان فیلم بعد از جشنواره فجر افزود: من در زمان اکران «جشن دلتنگی»، کارگردان‌هایی را می‌دیدم که برای گرفتن سانس‌های بیشتر مدام به دفاتر پخش فیلم خودشان می‌رفتند؛ این در حالی است که من از فردای اتمام جشنواره فیلم فجر سال گذشته تا به امروز از ایشان خبری ندارم و اصلا نمی‌دانم در حال حاضر کدام کشور هستند!

قائم مقامی در پایان صحبت‌های خود با اشاره به اینکه اساسا پرداختن به چنین سوژه‌هایی فرهنگی از وظایف نهادهایی است که به بهانه کار فرهنگی از بیت المال بودجه میگیرند اظهار کرد: حمایت از ساخت این قبیل فیلم‌های فرهنگی برعهده فارابی و نهادهایی است که از بیت المال بودجه می گیرند اما فارابی فقط از تعداد محدودی از سینماگران حمایت می‌کند که آن‌ها حتما خاص هستند! اگر بودجه‌ای در کار نیست چرا از فیلمسازان «خاص» حمایت می‌شود؟ اگر هم بودجه هست به طور منصفانه بین تمام سینماگران تقسیم شود.




بعد از حمله رسانه‌های افراطی و بایکوت توسط حوزه و فارابی و بنیاد ۱۵خرداد⇐حالا حمله تند روزنامه «کیهان» به «جشن دلتنگی» که بی‌سانسور از شیوع اینستاگرام و تلگرام در دل جامعه ایران می‌گوید

سینماروزان: در روزهایی که همچنان فیلتر تلگرام یکی از مباحث روز مردمان است فیلمی به نام «جشن دلتنگی» روی پرده است که بی محابا زندگی یکی از غولهای اینستاگرام را محور داستان‌پردازی کرده است؛ این فیلم که از همان ابتدای اکران با محدودیت سالن روبرو بود در روزهای اخیر هم در پردیس آزادی که مهمترین پردیس حوزه است با محدودیت سانس روبرو شده و هم سینما فرهنگ فارابی فیلم را از برنامه نمایش حذف کرده است و حتی پردیس چارسو متعلق به بنیاد 15خرداد به سرپرستی حسن صانعی اخوی مرجع اصلاحات هم فیلم را نشان نمیدهد!!

این همه محدودیت پیرامون فیلمی که می کوشد تصویری واقعگرا از زندگی یک علاف اینستاگرامی ارائه دهد همراه شده با حمله برخی رسانه های اصولگرا به «جشن دلتنگی». در آغاز اکران این روزنامه اصولگرای «جوان» بود که به تندی به فیلم تاخت(اینجا را بخوانید) و در ادامه اکران هم رسانه های منسوب به این جریان فیلم را بایکوت خبری کردند.

حالا روزنامه «کیهان» هم در تحلیلی انتقادی حملات تند و تیزی را نثار «جشن دلتنگی» کرده است و آن را با عباراتی نظیر «چندپاره»، «کشدار» و «بی طعم» نواخته است.

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

فیلم «جشن دلتنگی»- با این نام و عنوان زمخت و دافعه برانگیزش- اساسا بر مبنای یک سوء تفاهم شکل گرفته است. سوء تفاهمی همه‌جانبه و یکپارچه از همه چیز. تصور ابتر و غلط و سستی از تکنولوژی، انسان، دوران، تنهایی، ارتباط، ابتذال، هویت،عشق، ترحم، دوست داشتن، و خلاصه هر چیز دیگری که این فیلم ادعایش را دارد و در خود ندارد.
یک فیلم چندپاره کشدار بی‌طعم بی‌وزن غلط اندر غلط که حتی یک سکانس درست سینمایی و یا یک دیالوگ قابل اعتنا ندارد و جز‌اشتباهات فاحش ساختاری و ریتم غلط و بازی‌های زمخت و بد در خود ندارد.
خب؛ داستان «جشن دلتنگی» چیست و ما به چه دنیایی روبروییم؟ بد نیست در ابتدا نگاهی فشرده داشته باشیم به خلاصه فیلم، شخصیت‌ها و دنیای آنها و ببینیم بناست در چه منظومه‌ای به تماشای روایت فیلمساز از جهان مدرن امروزی و عمق باور فلسفی و تبعات و الزامات و نتایج و تبعاتش بنشینیم:
داستان این فیلم درباره چند شخصیت متمایز با داستان‌هایی متفاوت است که برای ادامه‌ دل‌خوشی‌های خود در زندگی تنگ و تاریک و افسرده‌ای که دارند، به فضای مجازی و به خصوص اینستاگرام روی می‌آورند. یکی از این شخصیت‌ها، «جهان» است که به گفته‌ خودش سه و نیم میلیون دنبال‌کننده دارد و برای رفتن از ایران به دنبال دریافت وجوهی برای تبلیغ در صفحه‌ خود است. او در عین حال بعد از همه‌ تلاش‌هایی که برای جمع کردن این میزان از «توجه» انجام داده، در آخرین خبر اعلام کرده که خودکشی کرده است. معضلی که در فیلم به صورتی نامفهوم و نامعلوم رها می‌شود و ادامه پیدا نمی‌کند تا یکی از ایرادات مهم داستان را شکل بدهد. جهان، به دنبال مهاجرت به کشور ایتالیا برای پیگیری رابطه‌ عاشقانه‌ خود است که سال‌ها پیش رها شده. در عین حال او در اولین صحنه‌های فیلم در حال بررسی پروفایل شخصیت مهم دیگری است. «سارا» یک والیبالیست است که در صفحه‌ مجازی خود تصویری را ارائه می‌دهد که دلش می‌خواهد! تصویری دور از واقعیت.
فیلم‌ساز مشکل اصلی سارا را به صورت قطره‌چکانی به مخاطب نشان می‌دهد. فیلم باز هم به تشریح مرز واقعیت و تصویر مجازی زندگی آدم‌ها دست می‌زند. مرزی که خیلی زود به کلیشه‌ اصلی فیلم تبدیل می‌شود و البته نمی‌تواند تاثیرگذار واقع شود چون به عمد و به دفعات نشان داده می‌شود و به همین ترتیب از شدت حساسیت‌زایی آن کاسته می‌شود.
دیگر شخصیت ماجرا «افسانه» است و خانواده‌ او که مشخصا متوسط‌ترین پرداخت‌های فیلم را دارند. این بخش از داستان فیلم در کنار پرداختن به ماجرای دست‌پخت اینستاگرامی «افسانه بانو» و کشمکش‌های او با همسرش (که در خلال آن‌ یک خرده‌داستان روابط پدر و دختر هم تعریف می‌شود) به عشق از دست رفته‌ مرد قصه هم می‌پردازد. مردی که با وجود بازی قابل قبول و متفاوت از «بهنام تشکر» در نهایت به تصویری تار و رنگ و رو رفته از شخصیت تبدیل می‌شود و نه تنها نمی‌تواند عقده‌های نوستالژی و درگیری با تکنولوژی او را درست و به جا ترسیم کند، که او را به نمایندگی از مرد سنتی در دنیایی مدرن‌زده تبدیل می‌کند که با ژست مهندس، ماشین گران قیمت و تحصیلات در تناقض است. رفتاری که از او سر می‌زند متمایز از دیگر شخصیت‌ها متعلق به دهه‌ای که در آن زندگی می‌کند نیست، اما فیلم‌ساز باور دارد که این شخصیت، سفیدترین شخصیت قصه‌اش است و به همین خاطر در مورد او قضاوت نمی‌کند، داستانش را بی‌سرانجام می‌گذارد و به همین ترتیب از تبدیل شدن او به یک شخصیت کامل و درست سینمایی جلوگیری می‌کند.
دو شخصیت دیگر یعنی «لاله» که حامله است و شوهرش (با بازی بابک حمیدیان) که در ماه 20 روز دور از خانه کار می‌کند، شاید می‌توانست بهترین موقعیت داستانی و آدم‌های اصلی فیلم را تصویر کند که نکرده!
مهم‌ترین نکته‌ داستان این دو شخصیت در فیلم جشن دلتنگی تحولی است که برای این خانواده رخ می‌دهد. زمانی که زن و شوهر قول می‌دهند از گوشی خود استفاده نکنند.
اما فیلم مدعی است روایتی از تنهایی انسان معاصر را به همراه دارد. شخصیت جهان، مردی 32 ساله که سودای شهرت دارد. افسانه و رضا که در میانسالی مشکلات تازه‌ای را تجربه می‌کنند. کاوه و لاله که در انتظار تولد اولین فرزندشان هستند و بالاخره سارا، دختر جوانی که تصمیم دارد با هویت جدیدی به زندگی خود ادامه دهد.
شاید بتوان یکی از جدی‌ترین حفره‌های اصلی فیلم «جشن دلتنگی» را فقدان فراز و فرودهای دراماتیک دانست. خلأ ویژگی‌های یک درام بلند سینمایی که ماهیت ناقص یک اثر کوتاه یا حتی مستند را در ظرف فیلم بلند سینمایی باقی گذارد و در نهایت به هیچ توفیقی در جذب و جلب مخاطب نرسد.و همه اینها در اتمسفری با نمایه‌های فضای مجازی و اینستاگرام و تأثیراتش بر زندگی آدم‌های جامعه مدرن شهری.
و باز هم البته فقدان خط داستانی مشخص که مثل خیلی از عناصر سینمایی دیگر، جای خالیش در آن حس می‌شود و البته این خلأ با تعددِ بی‌مبنا و بی‌جهت شخصیت‌ها و انبوه روایت‌های مجزا و ابتر و وامانده آدم‌های ناشناس فیلم که حتی تیپ هم نیستند چه برسد به شخصیت، پر شده است! همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث شده است که با اثری شلخته و در هم و برهم و بدون اندکی یکدستی دراماتیک روبرو باشیم و به لحاظ روایی اساسا دچار سردرگمی و دافعه و بلبشوی روایی شویم. اینکه در فیلم نوع نگاه به مقوله تکنولوژی تا چه حد ابتدایی و فاقد ارزش‌های نگاه فلسفی و موشکافی‌های جذاب اندیشگی است حکایت دیگری است مزید بر علت‌های درماندگی و ناکارآمدگی فیلم.
به نظر می‌رسد تنها کارکرد و ترفند فیلمساز این بوده که با تعداد زیادی شخصیت و داستان‌های فرعی هر کدام از حفره‌های فیلمنامه‌اش را پر کند و در نتیجه تنها به این دستاورد نایل شده که در سراب این داستانک‌ها و عدم تمرکز بر وجوه خاص شخصیتی کاراکترها در رفت و آمدی بی‌فایده و عبث مشغول باشد و نه تنها داستانِ اصلی‌ای در مجموعه درام و روایت به چشم نیاید بلکه همه چیز در ابتدایی‌ترین و سطحی‌ترین رویکرد ساده انگارانه انتقال پیام و محتوای مثلا تربیتی و آموزشی به تماشاگری باقی بماند که خودش خیلی جلوتر از فیلم است. جلوتر، آگاه‌تر و دقیق تر.
گویا قرار بر این بوده که مضمون فیلم، تنهایی انسان‌های دنیای معاصر بر اثر گرایش شدید به فضای مجازی باشد و در عین حال فیلمساز چه بسا تنها به این راضی بوده که پیامکی نحیف و ابتر و نارسانا به مخاطب خود را برساند در حالی که هیچ یک از پیش نیازها و زمینه‌های رسانایی این محتوای خیالی را تأمین و تدارک نکرده است.شاید اگر فیلمساز با تمرکز بر تنها یکی از داستانک‌ها-  اپیزودها- رویکرد عمیق‌تری در روایت‌گری و شخصیت‌پردازی را پی می‌گرفت به نتیجه قابل قبول‌تری می‌رسید و چنین در سراب فیلمی بی‌سر و شکل گرفتار نمی‌آمد.در حالت فعلی فیلم همه داستان‌ها، آدم‌ها و روایت‌ها به نحوی ناتمام و ابتر و ابتدایی باقی مانده‌اند و نه شروع و نه انجام و فرجام چندان جدی و درستی هم ندارند. و طبیعی است که در چنین حالتی رویکرد حل و فصل این روایت‌ها هم به شکلی دم دستی صورت می‌گیرد.
به قول منتقدی مشکلات بسیار بزرگ و اساسی آدم‌های این روایت‌ها به ساده‌ترین شکل ممکن حل می‌شود و آنها هر یک به نحوی از پیله تنهایی خود بیرون می‌آیند. فیلمساز و فیلمنامه‌نویس تمهیداتی دم دستی را برای این گره گشایی‌ها و راه‌حل دادن به دست کاراکترهای خود داده‌اند. مثلاً در رابطه با کاراکتر رضا (با بازی بهنام تشکر) و دیدار دوباره‌اش با رؤیا، زنی که 30 سال قبل دوست داشته و زن سالها خارج از ایران زندگی کرده است (با بازی پریوش نظریه) در شرایطی که دختر و همسر مرد به او پشت کرده‌اند شاید به لحاظ نمایشی و ارائه وجوه رمانتیک خوشایند باشد اما منطقاً به دور از منطق است و کار را به سمت و سوی ملودرامی عاشقانه سوق می‌دهد بی‌آنکه بستر کافی برای این سبک در کار مهیا شده باشد.
ضمن آنکه معمولاً در این دسته از فیلم‌ها باید روایت‌ها در نقطه‌ای مشترک به یکدیگر برسند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد. داستان آدم‌های فیلم اصلاً شروع نمی‌شود و در نقطه پایانی نیز تقاطعی میان آنها وجود ندارد جز آنکه مثلاً رضا، لاله و همسرش (مینا ساداتی و بابک حمیدیان) را در خیابان می‌بیند بی‌آنکه دیالوگی میان آنها برقرار شود!
درست است که شاید «جشن دلتنگی» از جهت «موضوع» انتخاب مهم و درخوری را در حوزه معضلات روز اجتماعی به نمایش گذارده اما این انتخاب هرگز نتوانسته در رگه‌های سینمایی و زمینه‌های هنرورزی بصری و در تلفیق با عناصر تصویری و به خصوص نحوه دراماتیزه کردن این «پیام و مضمون و محتوا» به توفیق رسد و متأسفانه در حد یک طرح اولیه خام و بی‌شکل باقی مانده است.
فیلمی با بازی‌های بد و زخمت که گرچه فهرست بازیگرانش، مخاطب را به تماشای آن وسوسه می‌کند اما هیچ بازی درخشانی از هیچ کدام آنها قابل رویت نیست و البته شاید به این دلیل که نقش‌ها آن قدر کوتاه و نادرست و غیر عمیقند که نه فرصتی برای پرداخت به آنها در دست بازیگر قرار می‌گیرد و اصلا فیلمنامه چنین قابلیتی را برای هیچ یک از عناصر فیلم باقی نمی‌گذارد.




بعد از بایکوت در اکران به‌نفع آثار ارگانی-۴درصدی⇐‌حالا حمله روزنامه اصولگرا به «جشن دلتنگی» به‌خاطر اینستاگرام!!

سینماروزان: درام پرشخصیت «جشن دلتنگی» از معدود آثار سالهای اخیر سینمای ایران است که تصویری همذات پندارانه از زندگی فعالان فضای مجازی و به خصوص معتادان اینستاگرام ارائه میدهد.

به گزارش سینماروزان «جشن دلتنگی» از آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و ششم فجر بود و با اقبال نسبی مخاطبان همراه گشت اما اکران فیلم همراه شده با محدودیت فراوان سالن و بایکوت در تخصیص سانس به نفع فیلمهای ارگانی-4درصدی روی پرده؛ «جشن دلتنگی» به ظاهر با سرگروه اکران شده اما حجم سالنهای فول سانس اش به ده هم نمیرسد در حالی که نزدیک به 200 سالن در اختیار دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری» است که اکران رسمیشان در سرگروه پایان یافته.

متعاقب این محدودیت در اکران که مشخص نیست به سوژه اینستاگرامی فیلم ربط دارد یا نه، روزنامه اصولگرای «جوان» هم حمله ای تند و تیز را نثار این فیلم کرده؛ بهانه این حمله هم تصویرسازی «جشن دلتنگی» از یک پیام رسان خارجی یعنی اینستاگرام بوده است!!

روزنامه «جوان» نوشته است: «جشن دلتنگي» برخلاف آنچه از دستگاه‌هاي فرهنگي انتظار مي‌رود دربست در اختيار نشان دادن جايگاه شبكه‌هاي اجتماعي خارجي قرار گرفته است و با روند آگاهي رساني درباره پيام رسان‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي ملي فاصله زيادي دارد.

این روزنامه ادامه داده: اينكه زندگي بخشي از مخاطبان در ايران ساعاتي از شبانه‌روز هم كه شده در چنين پيام‌رسان‌هايي مي‌گذرد به كنار، پرسش این است كه چرا سينماي ايران بايد به ابزار تبليغي اين رسانه بدل شود در حالي كه مي‌تواند به جاي اين تبليغ براي كالاي فرنگي شرايطي را فراهم كند براي معرفي بهتر و درست‌تر امكانات پيام‌رسان‌هاي داخلي. مگر نه اينكه سينماگران ايراني مدام مدعي فرهنگ‌سازي هستند پس فرهنگ‌سازي حمايت از كالاي ايراني چه مي‌شود؟

روزنامه «جوان» خاطرنشان ساخته است: سينماي ايران به عنوان رسانه‌اي پيشرو در عرصه فرهنگ بايد به جاي تبليغ از مضرات چنين پيام‌رسان‌هايي بگويد اما فيلم مذكور كه كارگردانش هم دوپاسپورته است چنان سانتي مانتال از يك فعال اينستاگرامي به صورت ماهرانه و با زبان تصوير حمايت كرده و او را در جايگاه مظلوم مي‌نشاند كه انگار با يك قهرمان ملي روبه‌رو هستيم.




«جشن دلتنگی»⇐روایت روان داستانهای متقاطع!/کش دادن بی‌دلیل یک‌سوم پایانی برای دلبری از اعتدالیون؟

سینماروزان/محمد شاکری:

مثبت: روایت روان و موازی داستانهای متقاطع به سبک فیلم اولش «روایتهای ناتمام»

مثبت: تصویرسازی عادلانه مواجهه ناگهانی جامعه سنتی با مدرنیته و هرج و مرج متعاقب آن و به دنبالش تلاش برای درک و رسیدن به نقطه مشترک

منفی: اسپانسرینگ گل درشت هتل پارسیان نوین منسوب به بنیاد مستضعفان! در شرایطی که تهیه کننده مدام ژست خصوصی می گیرد!!

منفی: کش دادن بی دلیل یک سوم پایانی و سعی وافر بر شیرفهم کردن مخاطب و به نتیجه ی”امیدوارانه”رساندن همه آدمها و ماجراها!!چرا؟به خاطر دلبری از مدیران اعتدال؟؟

کاراکتر:

— «جهان» با بازی محسن کیایی در قامت یک اینفلوئنسر اینستاگرامی

پلان:

–چیدن میز صبحانه و ممانعت از خوردن تا ابتدا سلفی میز، مخابره شود

–لخت کردن یک اینفلوئنسر در اتاق خالی و فرستادنش در خیابان با لباس زیر!

–فریادهای اینفلوئنسر روی فولکس واگن وسط خیابان!

–مادربزرگ و مادر غرق در موبایل؛ کودک در تنهایی سرگرم عروسک بازی

دیالوگ:

–یارو کلفته!
کلفت سبیل بابام بود که ریخت

–شارژ ساختمونو نمیدی؛ بعد عکس رون بوقلمون شیر میکنی؟

–“جانان” اسم خوبیه چون اگه از ایران بریم اونجا “جان” صداش میکنن!!

–میگن اخلاق عمومی رو لکه دار کردی! اخلاق عمومی قبل من لکه نداشت؟

–طرف اومده زیر عکس غذای زن من نوشته افسانه جون! ای کاش اونجا بودم!!

–بمون تو مملکتت چهار فصله؛ گوجه، خیار، گلابی

–گاو ندیدی تا حالا؟
چرا دیدم خیلی…

–موبایلم باید یه جایی باشه حوالی دریاچه نمک!!
رودخونه کرج اونجا میریزه دیگه؟

گاف:
–انتقال مرده با آمبولانس بیمارستان به بهشت زهرا!

–بریم نادری شاتو بریان بزنیم(در دهه نود)




با عنوانی یادآور قطعۀ خوانندۀ لس‌آنجلسی و مضمونی در مذمت آلودگی‌های مجازی⇐ «جشن دلتنگی» با روزنامه‌نگاران سینمایی در راه جشنواره+عکس

سینماروزان: پوریا آذربایجانی کارگردانی که آثاری همچون «اروند» و «تجریش ناتمام» را در کارنامه دارد به تازگی کار ساخت فیلمی به نام «جشن دلتنگی» با محوریت آسیبهای آلودگی به فضای مجازی را به پایان برده است.

به گزارش سینماروزان تهیه‌کنندگی «جشن  دلتنگی»که عنوان آن یادآور یکی از آثار ایرج جنتی عطایی است که با صدای داریوش اقبالی خوانده شد برعهده علی قائم‌مقامی عضو هیأت مدیره خانه سینما و از منتقدان درجه یک رسوخ ارگانی‌ها به سینما بوده است.

«جشن دلتنگی» در کنار استفاده از بازیگرانی همچون محسن کیایی، مینا ساداتی، بهنام تشکر و بابک حمیدیان، برخی نقشهای خود را به روزنامه نگاران حیطه سینما سپرده است.

اشکان منصوری و علی دهبان از جمله روزنامه‌نگاران حیطه سینما هستند که در «جشن دلتنگی» ایفای نقش داشته‌اند. منصوری از روزنامه‌نگاران صاحب قریحه است که چند سالی است کار بازیگری می‌کند. علی دهبان نیز در زمره آن دسته از روزنامه‌نگاران تحصیلکرده سینما قرار دارد که مدتهاست هم درگیر تئاتر است و هم تجریبات مستندسازی دارد.

ساغر قناعت بازیگری که با «مالاریا» به سینمای ایران معرفی شد، عرفان ناصری، ندا عقیقی، پریوش نظریه و امید روحانی دیگر بازیگران فیلم «جشن دلتنگی» هستند.

«جشن دلتنگی» در آخرین مراحل فنی قرار دارد و به زودی کار ساخت موسیقی متن آن توسط فردین خلعتبری به پایان خواهد رسید و فیلم به هیأت انتخاب جشنواره ارائه خواهد شد.

جشن دلتنگی
جشن دلتنگی



نیکی کریمی؛ تهیه‌کننده پوریا آذریایجانی شد و مستانه مهاجر{همسر پژمان بازغی}؛ تهیه‌کننده آیدا پناهنده+فهرست کامل فیلمنامه‌های پروانه ساخت گرفته

سینماژورنال: نیکی کریمی بازیگر زن سینمای ایران که در سالهای اخیر علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی فیلمهای خودش را برعهده داشته حالا پروانه ساخت فیلمنامه ای به نام “بندر تهران” را گرفته است.

به گزارش سینماژورنال “بندر تهران” را پوریا آذربایجانی نگاشته و خود نیز کارگردانی آن را برعهده دارد. کار تولید را اما نیکی کریمی برعهده گرفته است.

به جز این مستانه مهاجر تدوینگر سرشناس و همسر پژمان بازغی بازیگر سینما هم برای تهیه کنندگی فیلم تازه آیدا پناهنده با عنوان “اسرافیل” پروانه ساخت گرفته است.

پژمان بازغی پیشتر در فیلم اول پناهنده با عنوان “ناهید” ایفای نقش کرده بود.

گیلدا” به تهیه‌کنندگی، کارگردانی و نویسندگی مشترک امید بنکدار و “اقامت موقت” به تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی، کارگردانی و نویسندگی حامد محمدی دیگر فیلمنامه های پروانه ساخت گرفته اند.




ایفای نقش جانباز اعصاب و روان توسط سعيد آقاخانى!!!

سینماژورنال: فیلم سينمايى “اروند” به کارگردانی پوریا آذربایجانی از دهم آذر جلوی دوربین می رود.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “سینما” پوریا آذربایجانی و مهدی داوری در دومین همکاری مشترک بعد از “تجریش ناتمام” فیلم سینمایی “اروند” را جلوی دوربین می برند.

این فیلم در ژانر دفاع مقدس ساخته می شود و سازندگانش این روزها در حال انتخاب بازیگر و عوامل هستند.

پروانه ساخت این فیلم هفته گذشته از سوی اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد صادر شده است.

سعید آقاخانی در نقش جانباز اعصاب و روان

فیلم “اروند” 8 کاراکتر اصلی دارد و داستانش حول محور جریان سیال ذهن کارکتری به نام “یونس” روایت می شود.

این کارکتر یک جانباز اعصاب و روان است و سعید آقاخانی در ادامه تجربیات متفاوتش در سینما برای این نقش با گروه سازنده فیلم به توافق رسیده است.

آقاخانی که سال گذشته برای “خداحافظی طولانی” سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره را گرفته بود انتخاب جالب پوریا آذربایجانی برای ایفای این نقش است.

درخلاصه داستان فيلم آمده است: یونس جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس، حالا 27 سال پس از پایان جنگ هنوز جایی میان خاطرات و واقعيت با هم رزمانش روزگار می گذراند. همراه شدن با یک گروه تفحص اما اتفاق تازه ای رقم می زند سازندگان فیلم “اروند” در تلاشند این فیلم را برای نمایش در جشنواره فیلم فجر آماده نمایش کنند.




تهیه‌کننده “عطسه” پروانه ساخت یک درام سینمایی را گرفت

سینماژورنال: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه 20 آبان با 2فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماژورنال مهدی داوری تهیه کننده “زندگی مشترک آقای محمودی و بانو” که این روزها مجموعه “عطسه” را در شبکه خانگی دارد از جمله تهیه کنندگانی است که پروانه ساخت پروژه ای به نام “اروند” را گرفته است.

“اروند” را پوریا آذربایجانی نوشته و کارگردانی خواهد کرد؛ آذربایجانی پیشتر آثاری چون “تجریش ناتمام” و “روایتهای ناتمام” را ساخته بود و “اروند” سومین فیلم بلندش خواهد بود.

آذربایحانی و داوری پیشتر در “تجریش ناتمام” نیز به عنوان کارگردان و تهیه کننده همکاری داشتند.

“دو دزد و دو پری” به تهیه کنندگی بهروز مفید و به کارگردانی و نویسندگی حسین قناعت دیگر پروژه ای است که پروانه ساختش صادر شده است.