1

آیا ارشاد حواسش هست؟⇐یک کپی‌برداری دیگر از «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بیضایی+فیلم

سینماروزان: در حالی که از همان اولین نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن شباهتهای دراماتیک به فیلمنامه دهه پنجاهی «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بهرام بیضایی خودنمایی کرد(اینجا را بخوانید) و بعدتر شهلا لاهیجی ناشر رسمی بیضایی بر این شباهتها صحه گذاشت(اینجا را بخوانید) حالا یک گرته برداری دیگر از این فیلمنامه این بار در تئاتر جلب نظر کرده.

«اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه» نام نمایشی است که به تازگی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته؛ نمایشی که کارگردانش مدعی شده نمایانگر تلاش زنان برای حفظ هویت در جامعه مردسالار ایران است!

آنها که در روزهای ابتدایی نمایش را دیده اند نه تنها عنصری به نام حفظ هویت زنانه نظرشان را جلب نکرده بلکه بیش از هر چیز شباهت مضمون داستانی ابتدایی نمایش یعنی سکونت یک زن در خانه ای مشکوک به مضمون فیلمنامه مشهور بیضایی برایشان پرسش برانگیز شده.

اینکه با وجود ممیزی های ارشاد چگونه چنین گرته برداریهای آشکاری در خط داستانی آن هم بدون نام بردن از منبع شکل می گیرد به کنار، اینکه در دهه نود که تصویر همه چیز و حتی بدنامی زنان کاملا متفاوت از چهار دهه قبل است، همچنان آثاری روی صحنه بروند وامدار مختصات دهه پنجاه و با تاثیرپذیری از «حقایق…» جای سوال دارد.

در عقب افتادگی دست اندرکاران نمایش همین بس که با نوعی ادبیات آتشین بر مردسالاری جامعه معاصر ایران می تازند و انگار خبر ندارند در سایه بمباران فرهنگی از ماهواره تا شبکه های اجتماعی، حتی آن مردسالاری که بیضایی زمانی در «حقایق…» بر آن تاخت دیگر معنای قبلی خود را ندارد.

نگاهی به آثار متأخر بیضایی و فی المثل مورد مناقشه برانگیز «وقتی همه خوابیم» که زنی عروسکی با بازی شقایق فراهانی جماعتی از مردان از تهیه کننده مرد تا کارگردان مرد و بازیگر مرد را آلت دست خود می‌کند گواهی آشکار است بر آن که حتی خالق «حقایق…» دیگر اعتقادی به آن مردسالاری سبوعانه دهه پنجاهی ندارد.

برای دیدن تیزر این نمایش اینجا را ببینید.




یک روایت خواندنی از بهرام بیضایی درباره دیدار با فردین در میانه دهه هفتاد⇐ذکر معرفت و فروتنی فردین و البته فیلمنامه‌ای که برای بازگشت به سینمای فردین نوشته شده بود

سینماروزان: بهرام بیضایی آخرین بار 9 سال قبل با فیلم در فیلمی به نام “وقتی همه خوابیم” در جشنواره فجر حضور داشت؛ فیلمی که به صریح ترین شکل ممکن پشت پرده سینمای ایران را نقد کرده بود و همین نقد عریان و اشارات مستقیم فیلم به تهیه کننده نوپای پروژه ناتمام “لبه پرتگاه”بیضایی-و البته از شرکای راه اندازی دفتر پخشی که زودتر از حد تصور مافیایی قلمداد شد؟!- بود که نشست مطبوعاتی فیلم را دستخوش حاشیه کرد.

بیضایی در آن نشست، “وقتی همه خوابیم” را یکی از سه گانه ای دانست که با “لبه پرتگاه” و فیلمنامه ای دیگر به نام “اعتراض” کامل می شد؛ “لبه پرتگاه” درباره پاپوشی غریب است که برای یک بازیگر سینما دوخته میشود و البته به قدر کفایت نقد فضای پشت صحنه سینما را دارد. “اعتراض” درباره ماجرای اعتراض آذر شیوا بازیگر “سلطان قلبها” به فضای حاکم بر سینمایفارسی و روایت آدامس فروشی جلوی دانشگاهش در ابتدای دهه پنجاه است!

نگارش فیلمنامه “اعتراض” در میانه دهه هفتاد بیضایی را در مسیری قرار داد که بخواهد از فردین درباره آذر شیوا کسب اطلاعات کند. بیضایی درباره چگونگی دیدار با فردین در فیلم نوشت: منی که هرگز آذر شیوا را ندیده بودم وقتی گیج شخصیت واقعی زنی که بیصدا به ابتذال شغلش اعتراض کرده بود، درماندم، ناچار و با احتیاط زنگ زدم به کارگردان و همبازی چند فیلم او فردین که خیال نمیکردم جوابم را بدهد و پرسیدم آیا میداند کجا می توانم دو سه فیلمی از آذر شیوا پیدا کنم که چیزی از خود او هم در آن دیده شود؟ و او معرفت به خرج داد و همان فردا آمد و همه فیلمهای آذر شیوا را در جعبه های کوچکی که به آن ویدیو می گفتند برایم آورد.

بیضایی با تاکید بر منش شخصیتی فردین ادامه داد: فردینی که دیدم غیر از آن بود که روی پرده و یکی دو بار گذری در دفتر مشترکش با پخش کننده فیلم “رگبار” دیده بودم. واقعا لب نمی زد و صدای خودش بود؛ بی لحن جاهلی و آواز خواندن قرضی و چهچهه زدن ناهمخوان با لبها. کارگردان “سلطان قلبها” که سالها محبوب ترین فیلم چین و آسیای میانه بود و این همه فروتنی!

اما دیدار بیضایی با فردین به همین جا ختم نمیشود. به گزارش سینماروزان کمی بعدتر از دیدار اول و بعد از اتفاقات خرداد 76 و زمانی که بیضایی بعد از مدتها تلاش و دیدار حضوری با آذر شیوا در پاریس نتوانسته بود رضایت وی برای ساخت فیلمنامه “اعتراض” را بگیرد و البته مدیران سینمایی وقت هم به ساخت این فیلم علاقه ای نشان ندادند بیضایی به قصد بازپس دادن فیلمهایی که از فردین گرفته بود مجدد با او دیدار کرد.
بیضایی درباره این دیدار دوم نوشت: در تهران از فردین بخاطر لطفش تلفنی تشکر کردم. فیلمی ساخته نمی شد که به ویدیوها نیازی باشد. پرسیدم کی و کجا بیاورم؟ خودش آمد با همان مهربانی بار قبل. گفت از هر کدام دو نسخه داشتم و این نسخه ها مال شماست! میخواست بداند چی شد اعتراض؟ به ساختش امیدی هست؟ میخواست بداند فضا واقعا فرقی کرده؟

بیضایی با اشاره به امید واهی فردین برای دریافت مجوز ادامه داد: فردین با همه خودداری از امید خودش گفت. فیلمنامه یی نوشته بود بر داستان “برصیصای عابد” آرزو داشت بسازد و خود متفاوت و ناشناخته اش را نشان دهد. خواست و وظیفه من بود که نگاهی به آن بیندازم. “برصیصای عابد”؛ باورم نبود بگذارند-چندان به مرگش نمانده بود!

اما برصیصا که بود؟ به گزارش سینماروزان برصیصا در روایات از عابدان بنی اسراییلی بود که بعد از ۷۰۰ سال عبادت خداوند ، تسلیم وسوسه‌های شیطان شد و ابتدا به زنی تجاوز کرد و پس از آگاهی از  بارداری او را به قتل رساند و سرانجام خدا را انکار کرد!




رضا داودنژاد ادعای «کیهان» را تکذیب کرد⇐«وقتی همه خوابیم» محصول کامل سینمای مستقل ایران است و کاملا در بخش خصوصی تولید شده است آن هم با بودجه ای حدود ۶۰۰ میلیون تومان

سینماروزان: روزنامه «کیهان» امروز ادعایی را درباره تولید آخرین فیلم بهرام بیضایی «وقتی همه خوابیم» با حمایت نهادهای امنیتی منتشر کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان این ادعا در شرایطی طرح شد که چه زمان تولید و چه بعدتر این حضور سرمایه گذاری از بخش خصوصی به عنوان تأمین کننده اصلی بودجه این فیلم بود که مورد توجه قرار گرفته بود.

رضا داودنژاد مجری طرح «وقتی همه خوابیم» که شرایط حضور این سرمایه گذار جهت تولید فیلم را فراهم آورده بود با تکذیب ادعای روزنامه مذکور به سینماروزان گفت: آنچه درباره حمایت نهادهای امنیتی گفته اند بی اساس است. برای اینکه سرمایه گذار اصلی این فیلم شخصی حقیقی است به نام محمود شجاعی از دوستان نزدیک من. ایشان بیزنسمنی است که علاقه داشت به فعالیت در سینما و دقیقا 300 میلیون تومان پول برای این کار آماده کرده بود.

داودنژاد ادامه داد: من برای اینکه شرایط حضور وی در سینما را فراهم کنم او را نزد پدرم بردم و این پدرم بود که از ایشان پرسید علاقه دارد با بهرام بیضایی کار کند یا نه و دوستم که پیشتر با بیضایی آشنا بود ابراز علاقه کرد. خیلی زود شرایط همکاری پیش آمد و البته هم من و هم پدرم و هم بهرام بیضایی به ایشان قول دادیم که سرمایه اش هدر نخواهد رفت.

رضا داودنژاد درباره روند تولید این فیلم بیان داشت: «وقتی همه خوابیم» را با همان 300 میلیون کلید زدیم ولی هزینه تولید به دلیل تعدد لوکیشن و دکورهای خاصی که نیاز فیلمنامه بود کمی بیش از این مقدار شد و حدود 300 میلیون تومان کسری آوردیم. این کسری با قرض و چکهایی که پدر و بیضایی کشیدند تأمین شد.

این بازیگر که سابقه تهیه کنندگی هم دارد با اشاره به بازگشت سرمایه «وقتی همه خوابیم» به سینماروزان اظهار داشت: بهرام بیضایی مدام نگران بود که مبادا سرمایه این جوان بازنگردد و دائم هم پدر به ایشان می گفت چون نیت ات خیر است مطمئنا اتفاق بدی نمی‌افتد. خوشبختانه بعد از اکران در جشنواره فجر، فیلم توانست در نوروز روی پرده برود و اکرانی منطقی داشته باشد. در خردادماه هم نسخه خانگی فیلم عرضه شد که اقبال به آن مثبت بود و در نهایت نه تنها سرمایه محمود شجاعی بازگشت بلکه همه چکها هم پاس شد و مقداری سود هم برای سرمایه گذار باقی ماند.

رضا داودنژاد در پایان گفته های خود تأکید کرد: «وقتی همه خوابیم» محصول کاملا سینمای مستقل ایران است و کاملا در بخش خصوصی تولید شده است آن هم با بودجه ای حدودا 600 میلیون تومان.

رضا داوودنژاد
رضا داودنژاد




یک ادعای تازه از سوی «کیهان»⇐بیضایی فیلم آخرش را با حمایت نهادهای امنیتی ساخته بود!

سینماروزان: نقدی که چند هفته قبل روزنامه اصولگرای «کیهان» به بهرام بیضایی علیرغم مهاجرت او از ایران روا داشته در هفته های اخیر هم پیگیری شده است.

به گزارش سینماروزان تازه ترین نقدی که این روزنامه به بیضایی وارد آورده امروز یکشنبه 12 دی ماه در این روزنامه منتشر شده و جای جای این نقد هم ادعاهایی طرح شده درباره مورد حمایت بودن بیضایی که به اعتقاد این رسانه از پهلوی تا دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشته است.

فارغ از اینکه «کیهان» نام یکی از فیلمهای بیضایی «چریکه تارا» را به غلط «چریکه و تارا» قلمداد کرده این ادعا که او فیلم آخرش «وقتی همه خوابیم» را با حمایت نهادهای امنیتی ساخته هم جالب به نظر می رسد.

تازه ترین متن «کیهان» درباره بیضایی را بخوانید:

هفته گذشته مراسم جشن تولد بهرام بیضایی (کارگردان فراری از ایران) در غیاب وی و توسط عده‌ای از طرفدارانش در تئاتر شهر برگزار شد. در همان روز وب سایت «گویا نیوز» (وابسته به سازمان CIA) در گزارش مفصلی به بزرگداشت و تجلیل از بیضایی پرداخت و او را «مرد شماره یک تئاتر ایران» خواند که به دلیل «دگراندیشی» و «ناملایمات» وادار به مهاجرت شده است! (البته وب سایت «گویا نیوز» چندی پیش نیز گزارشی ویدئویی از اجرای آخرین نمایش بیضایی به نام «طربنامه» منتشر کرد)
این درحالی است که بیضایی علیرغم تمامی تفکرات به اصطلاح «دگراندیشانه» و وابستگی‌هایش به رژیم پهلوی، متاسفانه در دولت‌های مختلف سال‌های پس از جنگ تحمیلی همواره هدف حمایت قرار داشته و اغلب فیلم هایش با پول بیت‌المال که توسط مراکزی همچون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و یا «بنیاد سینمایی فارابی» تامین گردیده؛ جلوی دوربین رفت. آخرین فیلم وی تحت عنوان «وقتی همه خوابیم»که به نابسامانی‌ها درون سینمای ایران می‌پرداخت در سال 1387 با حمایت برخی نهادهای امنیتی در دولت نهم ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر همان سال ضمن نامزدی برای پنج جایزه (از جمله فیلم و کارگردانی) دو سیمرغ بلورین نیز دریافت کرد. اما طرفه آنکه شبه روشنفکران در مقابل فیلم یاد شده موضع گرفته و با عبارات و عناوینی بیضایی را خطاب کردند که از نظر وی ناشایست و توهین تلقی شد و گفته می‌شود همین رنجش باعث فرار او از ایران گردید!
اما اینک پس از شش سال که بیضایی بنابر تلاش«عباس میلانی» (یکی از وابستگان سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا و کارمند موسسه صهیونیستی «هوور») به این کشور رفته و مشغول کار شده، از جمله در همین گزارش وب سایت «گویا نیوز» مدعی شده‌اند وی به دلیل تبعیض‌ها و محدویت‌هایی که برایش ایجاد کردند، ناگزیر از فرار به آمریکا بوده است!
اگرچه وابستگی بیضایی به محافل معلوم‌الحال غربی و طاغوتی موضوع جدیدی نبوده و وی در رژیم شاه ضمن اینکه از سوی دفتر مخصوص فرح پهلوی بورسیه شد، با حکم فرح و همچنین شخص محمدرضا پهلوی، مسئولیت برخی مراکز به اصطلاح فرهنگی طاغوت مانند عضویت در هیئت امنای موسسات آموزش عالی، هیئت مدیره موزه آبگینه و سفالینه‌های ایران و همچنین فرهنگسرای نوبهار را عهده دار بود. او فیلم «غریبه و مه» را برای استودیو «سینما تئاتر رکس» متعلق به برادران رشیدیان از جاسوسان پیشانی سفید انگلیس ساخت و فیلم «کلاغ» را هم در «شرکت گسترش صنایع سینمای ایران» یا «فیتیسی» متعلق به اشرف پهلوی و شوهرش مهدی بوشهری‌پور جلوی دوربین برد.
نکته قابل توجه آنکه در اوج مبارزات مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاه، طبق اسناد ساواک، بیضایی برای ساخت فیلم «چریکه و تارا»(؟)طی نامه‌ای به دفتر فرح پهلوی، تقاضای لباس و نیروی نظامی می‌کند که در این رابطه فرح دستور می‌دهد تا «مراتب به تیمسار ازهاری منعکس شده که در این دو مورد کمک نمایند…» ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و رئیس دولت نظامی شاه بود که مسئولیت بسیاری از کشتارهای مردم ایران را در روزهای اوج نهضت از جمله ایام محرم 57 برعهده داشت. یعنی قرار می‌شود همان فرمانده‌ای که به دستور او مردم را سرکوب کردند و در کوچه و خیابان به رگبار گلوله می‌بستند به همراه برخی افراد تحت امرش برای ساخت فیلم جناب بیضایی نیز همکاری کند.




اصغر رفیعی‌جم: چند سال دیگر باید منتظر می‌شدم تا بیضایی فیلم بسازد؟/برای ۹ فیلمنامه بیضایی قرارداد بستم اما فقط ۳ فیلم به تولید رسید!/در “یتیم‌خانه ایران” با مولف کاری نداشتم؛ به دنبال تصویرسازی تاریخی استاندارد بودم/اگر هنرپیشه‌هایی شناخته‌شده‌تر در “یتیم‌خانه…” حضور می‌یافتند شاید با یک “زنده باد زاپاتا” مواجه بودیم!/حتی آنها که ژست روشنفکرانه می‌گیرند بارها با بودجه نهادهای خاص کار کرده‌اند/ وقتی یک هنرپیشه بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان می‌گیرد این حق ماست که حداقل ۱۰ درصد او دستمزد بگیریم/آدمهای بی‌ربط شده‌اند مدیران سینمای ایران!/این مدیران هم بالای ۷۰ درصد سینماگران را نمی‌شناسند

سینماروزان/حامد مظفری: اصغر رفیعی جم فعالیت سینمایی خود را با عکاسی آغاز کرد ولی زودتر از حد تصور به سمت فیلمبرداری کشیده شد و از اواخر دهه 50 به عنوان فیلمبردار و از اواسط دهه 60 هم به عنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران مشغول به کار شد.

رفیعی جم سابقه همکاری با کارگردانان مختلفی را داشته است؛ از بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی گرفته تا علیرضا داوودنژاد، سیروس الوند، امیر قویدل و واروژ کریم مسیحی. رفیعی جم سابقه تهیه کنندگی هم در کارنامه دارد و از جمله “غیرمنتظره” محمدهادی کریمی و “خانه عنکبوت” داوودنژاد را تهیه کرده است با این حال علیرغم ارائه حد بالایی از استانداردهای فیلمبرداری در سالهای اخیر کم کارتر شده است.

یکی از دلایل کم کاری رفیعی جم درگیری او در پروژه های مختلف و البته ناتمامی مانند “لبه پرتگاه”، “مقصد” و “اشغال” بود که بنا بود با حضور بهرام بیضایی به عنوان کارگردان تولید شود اما در نهایت به دلایل مختلف هیچ کدام به نتیجه نرسید. رفیعی جم این روزها “یتیم خانه ایران” را به عنوان مدیر فیلمبرداری روی پرده دارد؛ فیلمی که از استانداردهای تصویری بالایی برخوردار است اما به یک دلیل عمده که شاید عقبه کارگردان در ساخت “قلاده های طلا” باشد در جلب مخاطب موفق نبوده است.

اینکه رفیعی جم که بیش از همه به خاطر رفاقت سالیان با بیضایی شناخته می شود مدیریت تصویربرداری فیلمی را پذیرفته که کارگردان “قلاده های طلا” آن را ساخته پرسش ابتدایی سینماروزان از این فیلمبردار بود. رفیعی جم با نگاهی منطقی در این باره گفت: دلیل قبول “یتیم خانه ایران” فیلمنامه خاص و متفاوت این کار بود. فیلمنامه ای که به دستم رسید به زمانی خاص برمی گشت و داستانی در صد سال قبل را روایت می کرد و فضاسازی هایی را می طلبید که در سینمای ایران رویاست.

کاری به مولف نداشتم و به دنبال تصویرسازی تاریخی درست جلوی دوربین بودم

وی ادامه داد: ما در سینمای ایران ژانر تاریخی به شکل استاندارد نداشته ایم. فقط در تلویزیون سریالهای تاریخی دارم که آنها هم استانداردهای بالایی ندارند. با این پیشینه من در برابر پیشنهاد فیلمی قرار گرفتم که بنا بود تصویرسازی تاریخی متفاوتی داشته باشد. راحتتان کنم کاری به مولف نداشتم و به دنبال تصویرسازی تاریخی درست جلوی دوربین بودم و پیشنهاد را پذیرفتم. از آن سو کار عقبه سیاسی خاصی نداشت و بیشتر واقعه نگاری تاریخی بود و دلیلی نداشت که بخواهم به خاطر عقبه سیاسی کارگردان ردش کنم.

این فیلمبردار 66 ساله با اشاره به ساختار غیرصنعتی سینمای ایران خاطرنشان ساخت: اینجا هالیوود نیست که اگر یک پروژه خوب را رد کردیم و رزومه پر و پیمانی هم داشتیم بلافاصله یک کار هم اندازه قبلی پیشنهاد شود. اینجا ایران است و تولید چنین فیلمهایی هر ده سال یک بار هم شاید رخ ندهد و طبیعی است من تا ابد زنده نیستم که فرصت تجربه داشته باشم و بدیهی بود که “یتیم خانه ایران” وسوسه ام کند به تجربه ژانر تاریخی.

“یتیم خانه…” کاملا با دوربین دیجیتال فیلمبرداری شد اما خیلی ها فکر می کنند نگاتیو گرفته ایم

اصغر رفیعی جم که پیشتر و در “پرده آخر” واروژ کریم مسیحی هم ژانر تاریخی را تجربه کرده با اشاره به گستردگی لوکیشنهای “یتیم خانه ایران” به سینماروزان گفت: در “پرده آخر” بازه زمانی قاجار را تجربه کردیم اما در آنجا به دلایل مختلف که یکی اش کمبود بودجه بود لوکیشنهایمان محدود و بیشتر داخلی بود اما “یتیم خانه…” بضاعت مالی مناسبی برای طراحی و اجرای لوکیشنهای بیرونی داشت و من هم سعی کردم تصاویری را ضبط کنم که تا سالها در سینمای ایران بماند.

“یتیم خانه ایران” برخلاف بسیاری از فیلمهای تاریخ معاصر سالهای اخیر که با نگاتیو گرفته می شوند به صورت کاملا دیجیتال تصویربرداری شده اما توانایی رفیعی جم باعث خلق قابهای کاملا ملموسی شده است. این فیلمبردار درباره این وجه کارش اظهار داشت: فیلمبرداری کاملا دیجیتال بود چون فکر می کنم اتفاقا با ابزار مدرن بهتر می توان حتی تاریخی ترین قابها را خلق کرد ولی دقت بالایی در نورپردازی و انتخاب لنز به خرج دادم و شرایطی را فراهم آوردم که حتی همکارانم هم به شک افتادند کار را با دوربین نگاتیو گرفته ایم یا دیجیتال.

حتی آنها که ژستهای روشنفکرانه می گیرند هم با بودجه نهادهای خاص کار کرده اند…

رفیعی جم در پاسخ به این سوال که آیا از طعنه های برخی همکارانش که در محافل خصوصی او را به واسطه همکاری با کارگردان “قلاده های طلا” نقد کرده اند گلایه ندارد اظهار داشت: اگر در ساختار سینمای صنعتی قرار داشتیم و دایره انتخابها گسترده بود این طعنه ها کاربردی بود اما وقتی می بینیم حتی آنها که ژستهای روشنفکرانه می گیرند هم با بودجه نهادهای خاص کار کرده اند دیگر من که هیچ وقت اهل این اداها نبوده ام تکلیفم مشخص است.

وی ادامه داد: کم نداشته ایم سینماگران اصلاح طلب که با همکاری اصولگرایان فیلم تولید کرده اند و بالعکس. من نظرم این است که وارد کردن این بازیهای سیاسی به سینما کار را خراب می کند. همین “یتیم خانه ایران” پتانسیل این را داشت که همراهی قاطبه اهالی سینما را برانگیزد تا به کمک تولید یک فیلم خوب تاریخی بیایند. چه بسا اگر هنرپیشه هایی شناخته شده تر در فیلم حضور می یافتند شاید با یک “زنده باد زاپاتا” مواجه بودیم! حالا هم فیلم قابل قبولی پیش روی مان است و آنها که بهتر بلدند فیلم تاریخی بسازند حتما وارد گود شوند و بهترش را بسازند.

چقدر باید منتظر می ماندم تا بیضایی بتواند کاری را تولید کند؟

وقتی به رفیعی جم گفتیم شاید دلیل برخی طعنه ها این باشد که او رفیق سالیان بهرام بیضایی بوده و برای همین قرار گرفتنش کنار ابوالقاسم طالبی غریب می نماید، وی با اندکی مکث گفت: هنوز هم رفیق بیضایی هستم و همین الان هم بیضایی بخواهد فیلمی را کلید بزند قرارداد سفید می بندم اما پرسشم این است که چقدر باید منتظر می ماندم تا بیضایی بتواند کاری را تولید کند؟ من برای 9 فیلمنامه بیضایی قرارداد بستم اما فقط 3 فیلم به تولید رسید!!! همین مدیران فعلی که مرتب از بهبود اوضاع می گویند برای بیضایی چه کردند جز وعده دادن؟

اصغر رفیعی جم در پشت صحنه "یتیم خانه ایران"
اصغر رفیعی جم در پشت صحنه “یتیم خانه ایران”

وقتی یک هنرپیشه بین 100 تا 300 میلیون تومان می گیرد این حق ماست که حداقل 10 درصد او دستمزد بگیریم

این فیلمبردار پیشکسوت در سالهای اخیر کم کارتر از قبل شده است و در هفت سال اخیر نیز به جز “یتیم خانه ایران” فقط در یک فیلم دیگر با نام “گذر موقت” به عنوان مدیر فیلمبرداری حضور داشته است؛ شاید به خاطر حضور یکی از اعضای گروه بیضایی یعنی افشین هاشمی در قامت کارگردان “گذر موقت”.

رفیعی جم در پاسخ به این پرسش سینماروزان که آیا بالا بودن دستمزد پیشکسوتی همچون او باعث کاهش فعالیت شده است یا سختگیری در قبول فیلمنامه اظهار داشت: نه فقط سختگیر نیستم که اتفاقا آدم پولکی هم نیستم. من فکر می کنم آدم اگر کار نکند مریض می شود و باید به داشته ها بسنده کرد و حتی از یک پروژه متوسط هم محصولی بالای متوسط بیرون کشید. دلیل اصلی بیکاری نسل من ورود دستیارانی مبتدی است که به رایگان به عنوان فیلمبردار وارد پروژه ها می شوند و همین که اسمشان در تیتراژ بیاید قانعشان می کند. وقتی طرف می آید و مجانی کار می کند تا رزومه درست کند طبیعی است که برای امثال رفیعی جم کار نمی ماند.

وی در تشریح رقم دستمزد فیلمبرداران نسل خود گفت: وقتی یک هنرپیشه بین 100 تا 300 میلیون تومان می گیرد این حق ماست که حداقل 10 درصد دستمزد او را بگیریم و این رقم زیادی نیست.

آدمهای بی ربط شده اند مدیران سینمای ایران!

رفیعی جم با اشاره به مشکلات مدیریتی سینما که سالهاست وجود دارد خاطرنشان ساخت: اینکه دستیار دوی فیلمبردار می آید و با دوربین عروسی فیلم می گیرد و اسمش هم به عنوان مدیر فیلمبرداری در تیتراژ می آید، نتیجه سوءمدیریت در سینماست. هرچند وقت یک بار آدمهای بی ربط می آیند مدیر سینما می شوند و خیالتان را راحت کنم این مدیران هم بیشتر از 70 درصد آدمهای سینما را نمی شناسند. من 45 سال است در سینمای ایران حضور دارم و به جرأت می گویم مدیران سیاسی که وارد سینما می شوند ابدا نه سینما را می شناسند و نه پیشکسوتان را و نهایتا 4 بازیگر را می شناسند و 4 کارگردان را. با این وضع معلوم است که از داشته های انسانی مان نمی توانیم در سینما استفاده کنیم.

این فیلمبردار پیشکسوت خاطرنشان ساخت: همین مدیران سیاسی هستند که می آیند و مدرسه ای به نام مدرسه ملی سینما راه می اندازند اما بزرگان سینمای ایران در کرسی های تدریس این مدرسه جایی ندارند.

وی ادامه داد: البته شخصا علاقه ای به تدریس در سیستم آموزشی فعلی ندارم و این حرفها را نمی زنم که فردا روزی از من دعوت کنند برای تدریس اما حرفم این است مدیری که هنوز نفهمیده سینمای ایران هر چه داشته باشد کمبود مدرسه و دانشکده و ورکشاپ ندارد چرا باید اصلا مدیریت در سینما را قبول کند!؟




تهیه‌کننده پروژه جنجالی بیضایی در بیمارستان+عکس

سینماژورنال: حمید اعتباریان تهیه کننده ای که یک همکاری جنجالی و البته ناموفق با بهرام بیضایی در “لبه پرتگاه” داشت بر اثر سکته قلبی در بیمارستان بستری شد.

به گزارش سینماژورنال اعتباریان بعد از سکته قلبی چند روزی را در آی.سی.یو گذراند اما بعد از مراقبت و پیگیری روند درمان به بخش منتقل شد.

حمید اعتباریان که با سرمایه گزاری در آثاری نظیر «چشمان سیاه» و «رستگاری در 8 و 20 دقیقه» کار سینما را آغاز کرده بود در سالهای گذشته فیلمهایی مانند «سن پترزبورگ»، «سنگ، کاغذ، قیچی»، «ستاره ها» و «شام عروسی» را تولید کرد.

او از ابتدای سال جاری به دنبال فراهم کردن مقدمات تولید «سن پطرزبورگ2» بود اما از یک سو درگیریهای پیمان قاسم خانی در آماده کردن نسخه نهایی فیلم «خوب بد جلف» و از سوی دیگر شرایط جسمی خودش اجازه این کار را از او گرفت.

حمید اعتباریان
حمید اعتباریان

همکاری جنجالی با بیضایی

به گزارش سینماژورنال اعتباریان 9 سال قبل بنا داشت تولید فیلمنامه «لبه پرتگاه» بهرام بیضایی که یک تریلر درجه یک بود و از ساختاری فیلم‌‌درفیلم برخوردار بود را انجام دهد. قراردادهای ابتدایی منعقد شد و کار به انتخاب بازیگر و روخوانی فیلمنامه رسید اما در نهایت به دلیل اختلافاتی که میان اعتباریان و بیضایی بر سر موضوعات مختلف و از جمله زمان طولانی فیلم و همچنین چینش بازیگران صورت گرفت کار متوقف شد.

اعتباریان علاقه زیادی داشت که برخی ستاره های سرشناس آن زمان سینما و تلویزیون و از جمله محمدرضا گلزار و مهران مدیری را در این پروژه به کار گیرد و بیضایی علیرغم موافقت اما نقشهایی حاشیه‌ای را به آنها پیشنهاد داد!

بیضایی بعدتر در یک فیلم‌درفیلم دیگر با نام «وقتی همه خوابیم» بخشی از درگیریهایی که با اعتباریان داشت را با قرار دادن کاریکاتوری از وی با عنوان «اشتهاریان»(با بازی مجید مظفری) در «وقتی همه خوابیم» به تصویر کشید. «اشتهاریان» فیلم «وقتی همه خوابیم» سرمایه گزاری تازه به دوران رسیده بود که همه هم و غمش وارد کردن دخترک محبوبش به عنوان نقش اصلی فیلمی بود که سرمایه اش را تأمین کرده بود!!!

این اتفاق هرچند طعنه های اعتباریان را به دنبال داشت ولی در نهایت با برگزاری جلسه ای مشترک این دو مصالحه کردند و حتی اعتباریان طبق قراردادی که با بیضایی داشت، تصمیم گرفت فیلمنامه “مقصد” او را تولید کند که البته این امر هم در نهایت به دلیل عدم صدور پروانه ساخت به جایی نرسید.

وقتی همه خوابیم مجید مظفری شقایق فراهانی
مجید مظفری در قالب “اشتهاریان” در پشت سر شقایق فراهانی در نمایی از “وقتی همه خوابیم”



آیا بیضایی نمایش شوخ و شنگ و شادی‌آورش را به ایران می‌آورد؟ بازیگرش پاسخ داد

سینماژورنال: شهریور 95 که برسد دقیقا هفت سال از مهاجرت بهرام بیضایی به ایالات متحده می گذرد و در این مدت جز وعده های برخی مدیران سینمایی مبنی بر حمایت از بیضایی در عمل هیچ اتفاقی برای کمک به بازگشت وی صورت نگرفته است و حتی یکی از فیلمنامه های وی با عنوان “مقصد” که توسط یکی از دستیاران بیضایی برای دریافت پروانه ساخت ارائه شده بود چیزی جز یک موافقت اصولی از اداره نظارت نصیبش نشد.

به گزارش سینماژورنال در این اوضاع امید به بازگشت بیضایی به وطن امیدی بیهوده است؛ افشین هاشمی که در دهه اخیر همواره یکی از بازیگران نزدیک به بهرام بیضایی بوده و در آخرین فیلم وی “وقتی همه خوابیم” نیز جزو دستیاران او بود نوروز امسال در یک نمایش شوخ و شنگ از بیضایی با عنوان “طرب نامه” که در دانشگاه استنفورد اجرا شد(اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید) ایفای نقش کرد.

این ایفای نقش باعث شده که “شرق” در گفتگویی با هاشمی هم درباره اجرا در این نمایش بپرسد و هم درباره حال و هوای این روزهای بیضایی. یکی از پرسشها هم درباره امکان اجرای “طرب نامه” در ایران است که افشین هاشمی در این باره هم توضیحاتی داده است؛ توضیحاتی که باز هم بوی امید از آن به مشام نمی‌رسد.

متن کامل گفتگوی افشین هاشمی درباره بیضایی را بخوانید:

‌نوروز امسال در استنفورد آمريكا در «طرب‌نامه» بهرام بيضايي بازي كرديد. تجربه حضور در اين اجرا چطور بود؟
آقاي بيضايي «طرب‌نامه» را با گروهشان در استنفورد، حدود ٩ ماه تمرين مي‌كردند كه بهشان پيوستم. نقشي در نمايش‌نامه بود كه ابتدا آقاي بيضايي آن را حذف كرده بودند، آن را برگرداندند و من بازي‌اش كردم؛ نقشِ سردسته مطرب‌ها كه گروهش را به يك عروسي برده تا آنجا طرب برپا كنند. اين نمايش،‌ برگرفته از انواع شيوه‌هاي اجرائي نمايش‌هاي ايراني است و آنجا با استقبال خيلي خوبي مواجه شد.
‌بيضايي سال‌هاست از ايران مهاجرت كرده و همه كمابيش از او بي‌خبرند. احوال بيضايي چطور است؟
خيلي سرحال و سرخوش و سرزنده، نمايش‌هايي كه ساليان‌سال آرزوي اجرايشان را داشتند به صحنه مي‌برند.
‌قصد ندارند اين نمايش را به ايران بياورند؟
به‌نظرم به‌صحنه‌آوردن «طرب‌نامه» در ايران نياز به حمايت‌كننده‌اي دارد كه بتواند ٤٠ بازيگر را به ايران بیاورد و پيش‌ از آوردن اجرا، كارهاي اجرائي‌اش را انجام دهد و مجوزهاي لازم را بگيرد.
‌نمايش‌نامه «طرب‌نامه» هم قرار نيست اينجا منتشر شود؟
نمي‌دانم. چون گمانم سال‌ها پيش نسخه كوتاه‌تري از اين نمايش‌نامه به ارشاد ارائه شده و بعد از مدت‌ها معطلي مجوزي نگرفت. ولي احتمالا در آنجا منتشر خواهد شد و احتمالا در ايران هم در اختيار همگان قرار خواهد گرفت.
‌باخبر نيستيد كه بيضايي قصد بازگشت به ايران را دارد يا نه؟
احتمالا اگر اينجا كار يا پيشنهاد مشخص و مطمئني داشته باشند، مي‌آيند.

طرب نامه
افشین هاشمی(چپ) در نمایی از “طرب نامه”



ستاره زن “سلطان قلبها” در كنار بهرام بيضايي⇐بهانه بهره‌جويي مجدد

سینماژورنال/حامد مظفری: محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان ایرانی در سالهای اخیر توجه ویژه ای به آثار بهرام بیضایی نشان داده است و کوشیده مرتب مستقیم یا غیرمستقیم از آثار شناخته شده این چهره هنر نمایش ایران استفاده کند.

به گزارش سینماژورنال از بهمن 92 که رحمانیان براساس نمایش “آرش” بیضایی متنی به نام “آرش ساد” را برخوانی کرد تا “خاطرات هنرپیشه نقش دوم ” و “مجلس ضربت زدن” که هر دو در تیر93 به کارگردانی وی روخوانی شدند تا “روز واقعه” که مهر امسال روخوانی شد مدام علاقه رحمانیان به استفاده از آثار بیضایی را دیده ایم.

این علاقه اگر با اجرای این نمایش ها چنان که بیضایی می‌خواست همراه بود قطعا می‌توانست در حفظ میراث ادبی این مولف سینمای ایران اثر فراوان داشته باشد اما در شرایطی که در این اجراها بیشتر روخوانی آثار را می بینیم و نه اجرای نمایش به معنای واقعی، این استفاده مدام از آثار بیضایی چه معنایی دارد؟ و چرا رحمانیان به جای آثار بیضایی به سراغ متونی از نویسندگان کمتر شناخته شده برای روخوانی نمی‌رود؟

پاسخ را باید در یک چیز خلاصه کرد و آن هم اینکه مطمئنا با استفاده از نام بیضایی می‌توان مخاطبان بیشتری را به صحنه کشاند و شاید هم امکانات بیشتری را برای اجرا در اختیار گرفت!

“آدامس خوانی” برآمده از “اعتراض” و آدامس فروشی آن بازیگر زن

در یک مورد تازه رحمانیان از اواخر دی ماه امسال پرفورمنسی به نام “آدامس خوانی” را کارگردانی می‌کند؛ پرفورمنسی که نه تنها نامش که حتی بخشی از آن هم برگرفته از فیلمنامه “اعتراض” بیضایی است.

بیضایی سالها پیش و براساس سرگذشت واقعی آذر شیوا هنرپیشه پیش از انقلاب و بازیگر “سلطان قلبها”، فیلمنامه “اعتراض” را نوشت؛ آذر شیوا در سال ۱۳۵۰ و در اوج شهرت به دلیل ابتذال در سینمای ایران با هنرپیشگی خداحافظی کرد و برای اعتراض به در سایه قرار گرفتنش در چنین شرایطی مدتی مقابل سینما کاپری(بهمن) به آدامس فروشی اشتغال داشت و همین ماجرا سبب ساز نگارش “اعتراض” شد.

از “اعتراض” تا “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم”

“اعتراض” در کنار “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم” چهار اثری هستند که بیضایی درباره سینما نوشت. در این بین فقط “وقتی همه خوابیم” بود که فرصت تولید و بعدتر اکران پیدا کرد و سه فیلم دیگر در حد متن باقی ماندند.

تریلر “لبه پرتگاه” در برهه ای از زمان به تهیه‌کنندگی حمید اعتباریان وارد پیش تولید شد که تعارضات فکری این تهیه کننده با بیضایی به تعلیق تولید انجامید.

کمدی-جنایی “فیلم در فیلم” هم سالها پیش بنا بود با حضور تعدادی از بازیگران “ساعت خوش”(!) و تهیه‌کنندگی یک گروه فیلمسازی در ارومیه تولید شود که البته این اتفاق هم رخ نداد.

“اعتراض” اما از جمله فیلمنامه‌هایی بود که بیضایی از زمان نگارش آن تا آخرین سالهای حضورش در ایران به دنبال ساخت آن بود. آخرین بار نیز قبل از ورود به پیش تولید نافرجام “لبه پرتگاه” بیضایی در دیدار با آذر شیوا از وی درباره تمایلش برای بازی در “اعتراض” پرسید و این بازیگر زن هم چون علاقه‌ای به بازگشت به سینما نداشت، از حضور در این پروژه سرباز زد و نتیجه اینکه کار به تولید نرسید.

حالا رحمانیان در بخشی از پرفورمنس “آدامس خوانی” که اشاره مستقیم دارد به آدامس فروشی آذر شیوا به گرته برداری از “اعتراض” بیضایی پرداخته و البته با حضور همسرش مهتاب نصیرپور این بخش را اجرا خواهد کرد.

آذر شیوا
آذر شیوا در نمایی از “سلطان قلبها”

باز هم نام بیضایی عاریه گرفته شده؟

اما این گرته برداری تا چه حد وامدار متنی است که بیضایی نوشته؟ و آیا باز هم بیشتر از توجه به متن آثار، این توجه به نام بیضایی است که مورد تأکید قرار گرفته؟

اصلا مگر بیضایی “اعتراض” را برای فیلم ننوشت؟ پس چرا فیلمنامه در قالب پرفرمورنس عاریه گرفته می‌شود؟

گرته برداری از آثار بیضایی بدون آن که اصل آثار اجرا شده باشد چه معنایی دارد؟ مگر نه اینکه این تعدد اجرای اصل آثاری کالت چون “هملت” یا “باغ آلبالو” بوده که موجب اجرای برداشتهای متنوعتر از آنها شده است اما در مورد بیضایی در شرایطی که اصل اثر اجرا نشده، برداشتهای کسی دیگر مثل رحمانیان از این آثار چه معنایی دارد؟

آقای رحمانیان! چرا خودتان نمی‌نویسید؟

این سوال را هم می توان از رحمانیان پرسید که چرا دیگر خودش نمی‌نویسد؟ آیا چون رحمانیان هر سال مرتب درگیر اجرا یا روخوانی است وقت نوشتن ندارد؟ در تاریخ تئاتر ایران متن‎نویسهایی مانند محمد چرمشیر و اکبر رادی را داشتیم که تا سالها تئاترشهر را تغذیه می‌کردند و حالا این وظیفه امثال رحمانیان است که فرصتی را هم برای نوشتن بگذارند تا بر دامنه ادبیات نمایشی بیفزایند.

چرا به سراغ حضور آذر شیوا در بیمارستان حیوانات نرفتید؟

شاید رحمانیان بگوید این سرگذشت تراژیک آذر شیوا بوده که باعث شده به سراغ گرته برداری از “اعتراض” بیضایی برود اما در برابر این گفته هم می‌توان این برهان را بیان کرد که اگر مایل به بازخوانی سرگذشت این هنرپیشه قدیمی بوده‌اند چرا به سراغ زندگی سه دهه اخیر وی نرفتند.

آیا رحمانیان می داند آذر شیوا بعد از انقلاب به پاریس رفت و عضو انجمن مراقبت از حیوانات بود و سالها در یک بیمارستان حیوانات به کار مشغول بود؟

آیا نمادگرایی این وجه از شخصیت یک هنرپیشه ناراضی در توجه به حیوانات(!) در روزگار ما که هنرمندان مان بدجوری ژست حمایت از حیوانات گرفته اند برای نگارش یک متن ارژینال و اجرای پرفورمنس بار دراماتیک به‌روزتری نداشت؟

چطور می شود که بیضایی نمی‌توانست متن های خودش را اجرا کند و دیگران، می توانند؟

فارغ از اینها پرسشی هم پیش روی مدیران هنری است؛ چطور می‌شد بیضایی در تمام سالهایی که در ایران بود برای روی صحنه بردن هر کدام از آثارش ده‌ها مشکل داشت ولی روخوانی و گرته‎برداری از آثارش توسط چهره ای چون محمد رحمانیان بی کمترین اصطکاکی انجام می‌شود؟




درگیری لفظی بازیگر سینما با کارمند بابک زنجانی!

سینماژورنال: مطلب اجتماعی دو روز قبل حسام نواب صفوی بازیگر حقوقدان سینمای ایران درباره بابک زنجانی متهم نفتی (اینجا را بخوانید) سبب‌ساز واکنش یکی از مخاطبان صفحه اجتماعی این بازیگر شده است.

به گزارش سینماژورنال این مخاطب زن که به گفته خودش کارمند بابک زنجانی بوده خطاب به نواب صفوی نوشته است: من کارمند بابک زنجانی بودم.شما که شناختی ندارید لطفا اظهارنظر نکنید. برای آگاهی خدمتتون عرض کنم از اون موقع که شرکتهای هولدینگ تعطیل شد خیلی از پدرها شرمسار شدند. شما دستی بگیر.

نواب صفوی با انتشار تصویر کامنت این مخاطب پاسخ مبسوطی به وی داده است.

امیدوارم شاهد عدالت باشیم

این بازیگر نوشته است: اول بنده عرض كردم اميدوارم شاهد عدالت در خصوص ايشون باشيم اما عدالت هم ميتواند هم برائت باشد و هم مجازات و بديهي است كه اين امر در صلاحيت دادگاه و قاضي صادر كننده راي است.

وی ادامه داده است: اما در خصوص اظهار نظر شخصي من فقط به عنوان يك شهروند خطاب به ايشان گفته بودم اگر مدعي ثروت ٢٢ميليارد يورويي است چرا به مردم كمكي نكرد؟؟ ظاهرا ايشان دست خير داشته و من غافل بودم كامنت اين طرفدار نشان از آن دارد بسيار متهم نفتي فردي خير بوده!{آیکونهای خنده}

جا دارد از دست خیر ایشان بیشتر بدانیم

نواب صفوی خاطرنشان ساخته است: جا دارد از ايشان و بقيه دوستانشان دعوت شود تا از دست خير اين متهم نفتي بيشتر بدانيم و بقول استاد بيضايي در فيلم “وقتي همه خوابيم”، خاطره مقبولي در اذهان باقي بماند.{آیکونهای خنده}




بر و بچه های “ساعت خوش” در کنار خالق “سگ کشی”+عکس

سینماژورنال: اینکه با گرفتن ردپای تعدادی از چهره های طنز سالهای اخیر سینما و تلویزیون ایران به نزدیک به دو دهه قبل رفته و زمانی را ببینیم که اینها دانشجوی یکی از جدی ترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران بوده اند هم عجیب است و هم جذاب.

به گزارش سینماژورنال با این حال درباره چهره درجه یکی چون پیمان قاسم خانی که در سالهای اخیر از گرانترین فیلمنامه نویسان ایرانی است و اغلب کارهایش هم در گونه کمدی است این مساله صدق میکند.

قاسم خانی سالها پیش از این و در کلاسهای فیلمنامه نویسی باغ فردوس شاگرد بهرام بیضایی بوده است و جالب اینکه همواره نیز شاگردی بیضایی را در رشد هنری خود بسیار اثرگذار دانسته است.

در کنار قاسم خانی تعدادی دیگر از چهره های طنز سالهای اخیر و از جمله نادر سلیمانی، نصرا.. رادش، فاطمه هاشمی هم سالها پیش و در اواخر دهه 60 به هنگام تحصیل در دانشگاه تهران مدتی دانشجوی بهرام بیضایی بوده اند.

جالب است که هیچ کدام از این چهره ها نتوانستند در سالهای بعد همکاری با بیضایی را تجربه کنند شاید به همان دلیل ابتدایی که این شاگردان سابق در کارهای طنز غوطه خوردند و فضای جدی و اغلب خشن آثاری از بیضایی که تولید آنها محقق شد با تصویر تیپیکال آنها جور در نمی آمد.

البته گروه بچه هاي “ساعت خوش” بخصوص رضا شفيعي جم كه با بازي در نقش “درك پلنگ” معروف شده بود قرار بود در یک فيلم طنز پليسي به اسم “چه كسي رييس را كشت” از نوشته های بیضایی بازي كنند ، بعد هم در يك فيلم به اسم “فيلم در فيلم” باز هم اثر بیضایی قرار بود همه آنها حضور داشته باشند كه هر دو فيلم در آستانه فيلمبرداري بخاطر اختلافات تهيه كننده و كارگردان متوقف شدند.

نادر سلیمانی به تازگی با قرار دادن تصویری در صفحه اجتماعی خود ضمن ادای احترام به بیضایی مخاطبان را به سال 1368 و دوران شاگردی خالق “سگ کشی”، “رگبار” و “وقتی همه خوابیم” برده است.

بهرام بیضایی
بهرام بیضایی در مرکز تصویر و “نادر سلیمانی” در سمت چپ وی ایستاده است. پشت سلیمانی، “نصرا.. رادش” است. در سمت راست بیضایی نیز دومین نفر “فرهاد اصلانی” است. اولین بانوی نشسته از راست هم “فاطمه هاشمی” است!



تصویرسازی مهناز افشار با الهام از همسر بهرام بیضایی+عکس

سینماژورنال: مهناز افشار که کل کارنامه بازیگریش در سالهای اخیر متاثر شده است از ازدواجش با فرزند یکی از مشاوران احمدی نژاد هرازگاه تصاویر جالبی را در صفحه اجتماعیش منتشر می کند.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین تصویر افشار با شالی دیده می شود که طراحی منحصربفردی دارد.

تصاویر طراحی شده بر روی این شال از روزنامه های سالهای ابتدایی انقلاب الهام گرفته شده اند به گونه ای که در نگاه اول تصور می شود این بازیگر زن سینما چند روزنامه را بر سر خود قرار داده است.

تصویرسازی مشابه تصویرسازی بیضایی برای همسرش

این تصویرسازی شاید به شدت شبیه باشد به تصویرسازی یکی از نماهای آخرین فیلم بهرام بیضایی یعنی درام حاشیه برانگیز “وقتی همه خوابیم”؛ در آن نما کاراکتر اصلی فیلم با بازی مژده شمسایی برای رهایی از بارانی که یکریز بر سرش می بارید پرتیراژترین روزنامه ورزشی صبح(!) را باز کرده و روی سرش گذاشته بود.

مهناز افشار
مهناز افشار با شال روزنامه ای

طراحی شال توسط فرزند همکار بی.بی.سی

البته که طراحی شال مهناز افشار را نیما بهنود فرزند مسعود روزنامه نگار ایرانی ساکن لندن و همکار بی.بی.سی.فارسی انجام داده است و احتمالا اگر هم گرته برداری خاصی از اثر بیضایی صورت گرفته باشد ایرادش متوجه نیما بهنود است با این حال افشار نیز با تبلیغ این گرته برداری به اندازه خود در تایید آن نقش داشته است.




بهرام بیضایی در رسانه ملی!!!

سینماژورنال: شاید حتی اگر بهرام بیضایی در ایران بود هم با سیاستهای حاکم بر رسانه ملی کسی از او دعوت نمی کرد که در یک برنامه زنده تلویزیونی به گفتگو بنشنید.

به گزارش سینماژورنال با این حال بیضایی فرسنگها دورتر از ایران در دانشگاه استنفورد به تدریس مشغول است و یکی از رفقای نزدیکش در برنامه “هفت” نام او را به کرات بر زبان می آورد.

مجید مظفری دیشب میهمان ویژه، برنامه «هفت» بود و حین برنامه تا توانست یاد بیضایی را زنده کرد.

وی چند بار حین صحبتهای خود با انتقاد از جداافتادگی چهره هایی چون بهرام بیضایی از سینما، رجعت این بزرگان را خواستار شد.

جای باتجربه ها خالیست

مجید مظفری دلیل کار نکردن فیلمسازانی چون بهرام بیضایی و کم کاری دیگر فیلمسازان را نبود سینمای حرفه‌ای دانست و گفت: در سینمای ایران جای افراد با تجربه و میانسال خالی است. در بازیگری هم افرادی مانند من باید در سینما باشند و نقش آفرینی کنند.

چرا بیضایی بعد از “سگ کشی” سالها بیکار ماند؟

مجید مظفری با اشاره به یکی از بهترین آثارش «سگ کشی» به کارگردانی بیضایی گفت: این فیلم در اوج ظهور فیلمهای بازاری اکران شد و بیش از همه فروش کرد با این حال بیضایی بعد از آن فیلم سالها کار نکرد و کسی پاسخگوی این بیکاری نبود.

شاید بیضایی بازگردد و از من تقاضای کار کند

مظفری که بعد از ایفای نقش در “مسافران” به یکی از دوستان صمیمی بیضایی بدل شد ادامه داد: خودم را همواره از لحاظ فیزیکی و فکری در شرایط مطلوب نگه می دارم تا شاید کارگردانی مانند آقای بیضایی بیاید و از من تقاضای کار کند، چون هنرپیشه ای هستم که به اندازه اندیشه کارگردان کار می‌کنم، بنابراین باید اندیشه و فکرم را رشد دهم.