1

پخش دومین دوره در تماشاخونه؛ هوشنگ مرادی کرمانی در «صفحه نو»

سینماروزان/کیوان بهارلویی: دومين دوره از مسترکلاس‌های آموزشی «صفحه‌نو» با حضور هوشنگ مرادی کرمانی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مجتبا میرتهماسب از روز سه‌شنبه ۳۰ خردادماه ساعت ۱۲ ظهر به‌ طور اختصاصی و رایگان در پلتفرم «تماشاخونه» عرضه می‌شود.

دومین دوره از مسترکلاس های «صفحه نو» با حضور هوشنگ مرادی کرمانی، قصه‌نویس، فیلمنامه‌نویس و نمایشنامه‌نویس سه شنبه ساعت ۱۲ ظهر به‌طور اختصاصی و رایگان در پلتفرم «تماشاخونه» منتشر می‌شود.

«صفحه‌نو» (New Page) یک مسترکلاس ویدئویی است که در آن استادان متخصص و صاحب‌‌سبک ایرانی در حوزه‌های مختلف، تجربیات، دانش، منش و روش حرفه‌ای خود را در ساختاری مستند_آموزشی به‌طور اختصاصی در پلتفرم «تماشاخونه» ارائه می‌کنند.

در دومین دوه از مسترکلاس های آموزشی «صفحه‌نو» هوشنگ مرادی کرمانی درباره‌ آموزش قصه‌نویسی سخن می‌گوید. نویسنده کیست؟ تفاوت قصه و داستان، ادبیات عامیانه و کارکرد آن، تخیل و خلاقیت، ساختمان قصه، آن‌چه برای نوشتن قصه باید بدانید، نشستن واژه در قصه، آغاز و پایان قصه، تعلیق، کشش، ریتم و ایجاز در قصه، گفت‌وگونویسی و تک‌گویی، ویراستاری، طراحی جلد و تصویرگری، طنز در قصه، تأثیر سینما و ادبیات از یک‌دیگر و بومی‌نوشتن و جهانی‌شدن از جمله مباحثی است که مرادی‌کرمانی در این دوره آموزش داده است.

مخاطبان می‌توانند این برنامه را هر هفته، به صورت سریالی با همه‌ محتوای دوره‌ها و تفکیک موضوعی، به‌طور رایگان و اختصاصی در پلتفرم «تماشاخونه» ببینند، که مدت زمان هر برنامه بین ۴ تا ۶ ساعت است.




خالق “قصه های مجید” در چرایی خداحافظی مطلق با داستان نویسی⇐نمیخواهم مانند آن رفیق کارگردان(!) شوم که فیلم میسازد بلکه با درآمدش به دیدار فرزند خارج نشین خود نائل آید!

سینماروزان: هوشنگ مرادی کرمانی خالق “قصه های مجید” که با کارگردانی کیومرث پوراحمد تصویری شد بعد از انتشار مجموعه داستان “قاشق چایخوری” به طور مطلق دور داستان نویسی را خط کشیده و خود را بازنشسته کرد.

مرادی کرمانی در چرایی این بازنشستگی به “اعتماد” گفت: به گمانم يك پايان غم‌انگيز بهتر از يك غم ‌بي‌پايان است. شكل غم‌انگيز‌تر اين است كه يك نويسنده با نوشتن به هرشكلي بخواهد وقت و انرژي افرادي كه به او اعتماد كرده‌اند هدر بدهد. من 50سال است كه مي‌نويسم و دلم نمي‌خواهد كار به جايي برسد كه مانند دوستي كه نمي‌خواهم نامش را ببرم، درگير سروكله زدن با خودم يا ديگران باشم كه كارم را براي انتشار نپذيرفته. اين دوست عزيز من زماني نامه‌اي براي من نوشته ‌بود و توضيح داده بود كه دوسال است كتابم را براي هرناشري مي‌فرستم منتشر نمي‌كند. حقيقت اين است كه يك نويسنده نبايد اجازه بدهد كارش به اينجاها بكشد. به گونه‌اي كه ديگران بگويند اي ‌كاش اين كار را نمي‌كرد و‌اي كاش اين‌مطلب يا آن داستان را نمي‌نوشت.

این نویسنده ادامه داد: نمي‌خواهم به روزمرگي دچار شوم چون در غير اين صورت به عاقبت همان كشتي‌گير معروف دچار خواهم شد كه دوستانش از او خواهش مي‌كردند ديگر كشتي نگيرد اما گوش نكرد و رفت و ضربه‌فني ‌شد و يك عمر اعتبار را از دست‌ داد. آدم خودش بايد براي خودش دوران تقاعدي قائل باشد و بداند كه از اين پس بايد به شكلي ديگر عمل كند و عرصه را به جوانان واگذار كند. خدمت‌تان عرض كردم كه براي نوشتن مجموعه «قاشق ‌چاي‌خوري» خيلي زحمت كشيدم و بارها به خودم گفتم فلاني! ديگر تمامش كن.

مرادی کرمانی افزود: اگر قرار باشد چيزي ازمن به يادگار بماند در همين حد كافي‌است. واقعا فكر مي‌كنم كه سهم ما از آب درياها و اقيانوس‌هاي جهان درحد يك قاشق‌ چاي‌خوري‌ است و بيش‌ازآن نه امكان‌پذير است و نه قابل دسترسي. روزي در اتوبوس ايستاده بودم كه جواني گفت: پدرجان! بنشين. خسته‌مي‌شوي! و من به خودم‌ گفتم اي داد و بي‌داد. خبر ندارم كه پير شده‌ام. حكايت آدمي همين است. پيرمي‌شود ديگر و اين پيري فقط جسماني‌نيست. وقتي يك رفیق كارگردان سينما مي‌گويد مي‌خواهم فيلمي بسازم كه با دستمزدش بروم خارج و مثلا به دیدار فرزندم نائل. آیم، من به اين فكر مي‌كنم كه ديگر همه‌چيز او در سينما تمام شده و حكايت آن است كه يك نفر جلوي چشم‌هاي خودش بميرد. رسيدن به اين مرحله يعني رسيدن به آخر خط. مرگ هركسي دراين است كه به قول كرماني‌ها متوجه شود «بيلش ديگر گلي برنمي‌دارد.




روایت خالق «قصه‌های مجید» از روزگاری که «هدایت» را عامل «خودکشی» می‌دانستند

سینماروزان: هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده سرشناس ایرانی خالق «قصه های مجید» که داستانهایش پر شده از رنگ و بوی ایرانی در یادداشتی برای «اعتماد» که به مرور کودکیهایش پرداخته از روزگاری گفته که کتاب برای کودکان وجود نداشته و او به اجبار کتابهای صادق هدایت را میخوانده آن هم در شرایطی که بسیاری هدایت را عامل خودکشی می دانسته اند!!!

به گزارش سینماروزان هوشنگ مرادی کرمانی نوشته است: واقعيتش اين است كه در دوره كودكي‌ام كتابي نداشتم. در آن روزها كه در سيرچ كرمان زندگي مي‌كردم، مهم‌ترين كتاب‌هاي من پدربزرگ و مادربزرگم بودند. من به آنها نگاه مي‌كردم كه كتاب‌هاي شفاهي‌ام بودند و بعد از آنها، هم آسمان كوير بود با آن همه ستاره‌هايش. همه اينها را در كتاب خاطراتم«شما كه غريبه نيستيد» نوشته‌ام اما كمي بعدتر كه به كرمان رفتم، با مجله «كيهان بچه‌ها» آشنا شدم و همان زمان بود كه عباس يميني شريف تحولي در ذهن من ايجاد كرد. ديدم چقدر همه چيز را ساده و صميمي و شيرين مي‌نويسد. اين شيوه نوشتن برايم جالب بود.

وی ادامه داده است: واقعيت اين است كه دوره بچگي ما كتاب‌هاي ويژه كودكان نبود به خصوص در شهرستان‌ها كتابي براي بچه‌ها پيدا نمي‌شد و من هم بيشتر كتاب‌هاي بزرگسالان را مي‌خواندم. البته كلا خيلي به كتاب دسترسي نداشتم ولي بيشتر كتاب‌هاي پاورقي آن دوره را مي‌خواندم؛ كتاب‌هاي عامه پسند.

مرادی کرمانی خاطرنشان ساخته است: يادم مي‌آيد كتاب‌هاي حسينقلي مستعان را مي‌خواندم يا كتاب‌هاي جواد فاضل تا اينكه بعدا سراغ كتاب‌هاي ويكتور هوگو رفتم مثل «بينوايان»، «مردي كه مي‌خنديد» «گوژپشت نوتردام» و… كم كم با صادق هدايت آشنا شدم. آن زمان مي‌گفتند هدايت نخوانيد! داستان‌هايش ناجور و خطرناك است، اگرخوانديد، خودكشي مي‌كنيد! اما من هم هدايت را خواندم و هم صادق چوبك تا اينكه روزي مدير مدرسه‌مان گفت: تو شبيه جمال‌زاده مي‌نويسي و من هم از سر كنجكاوي رفتم سراغ جمالزاده مي‌خواستم ببينم او چگونه مي‌نويسد و «يكي بود يكي نبود» را خواندم.

این نویسنده با اشاره به شاگردیش در یک کتاب فروشی اظهار داشته است: در همان سال‌ها شاگرد كتابفروشي هم شدم و كنار خيابان بساط پهن مي‌كردم. من كتاب‌هايي را مي‌خواندم كه كسي آنها را نمي‌خواند! حالا كه خوب فكر مي‌كنم، مي‌بينم آن زمان اصلا كتاب‌هاي پليسي و معمايي را دوست نداشتم و هنوز هم دوست ندارم. بيشتر كتاب‌هاي احساسي و عاطفي را دوست داشتم. همين كتاب‌هاي عاشقانه برايم جذاب بودند.




نویسنده اصلاح طلب، خالق “قصه های مجید” را به مصرف دخانیات دعوت کرد!!!

سینماژورنال: هوشنگ مرادی کرمانی و احمدرضا احمدی یکی نویسنده و دیگری شاعر طی هفته های اخیر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شده بودند.

به گزارش سینماژورنال این بستری شدن در بیمارستان آن هم در مورد دو چهره ادبی که کمترین میانه ای با دخانیات نداشته اند سبب ساز آن شده که
سیدعلی میرفتاح نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی طنازانه به این دو نفر توصیه کند که بعد از فراغت از بیماری به سراغ مصرف دخانیات بروند بلکه دیگر راهی بیمارستان نشوند!!!

متن کامل یادداشت سیدعلی میرفتاح را به نقل از ستون “کرگدن نامه” روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” بخوانید:

دعاگویم استاد

بزرگ‌مان هوشنگ مرادي كرماني قلبش را جراحي كرده… خودش كه نه؛ پزشكان حاذق و پنجه‌طلايي جراحي‌اش كرده‌اند و حالا در بيمارستان، شايد هم در خانه، خوابيده تا ان‌شاءالله‌تعالي هرچه زودتر خوب و خوش و خرم- بلكه خوب‌تر و خوش‌تر و خرم‌تر از قبل- شود و بهبود كامل يابد. دعاگوييم استاد…

این هم از عاقبت سبگار نکشیدن
اما اين هم از عاقبت سيگار نكشيدن و كوه رفتن و ورزش كردن و سالم زيستن. نه كه خدايي نكرده من وكيل مدافع دخانيات باشم، نه؛ اما آنها كه با قطعيت مي‌گويند و مي‌نويسند «دخانيات براي سلامتي زيان‌آور است» الآن كجا هستند كه بيايند ببينند كه لااقل در اين يك مورد و چند مورد ديگر دخانيات بيچاره بي‌تقصير است و هيچ تاثيري نداشته؟ استاد ما كه سيگار نمي‌كشند.

چای را هم آن قدر رقیق می کنند که نگو
سهل است حتي چاي را هم احتياط مي‌كنند و آنقدر رقيقش مي‌كنند كه به تعبير خودشان مختصري آب‌جوش پررنگ مي‌خورند كه نوش جان‌شان و گواراي وجودشان. سيگار ما قطع شده كه كوه استاد قطع نشده. سنگ از آسمان ببارد، هفت صبح كه تشريف ببريد توچال استاد را مي‌بينيد كه فتح كرده‌اند و دارند برمي‌گردند و جواب خسته‌نباشيد تازه‌نفس‌ها را مي‌دهند.

این هم از عاقبت سالم زیستن
اين هم از عاقبت سلامت زيستن و پاستوريزه عمل كردن. شما همشهري‌هاي استاد را ببينيد، هزار ماشاءالله، هزار ماشاءالله، بزنم به تخته دوبرابر استاد عمر كرده‌اند آخ هم نگفته‌اند، گوش شيطان كر، هيچ‌وقت هم نگويند. آدم مي‌شناسم نه يك قدم كوه رفته نه به ليموشيرين لب زده، نه آب كرفس خورده و نه خود را به كدو و هويج آب‌پز بسته، به جوشانده‌ها و عرقيات سلامت افزا هم لب نزده، آتش به آتش سيگار كشيده و چنانكه افتد و داني به قدر وسع صفا كرده، سر و مر و گنده، رنگ بيمارستان و مطب را نديده، ان‌شاءالله كه من بعد هم نبيند، آن وقت هم هوشنگ مرادي كرماني و هم احمدرضا احمدي نازنين بايد كارشان به بيمارستان برسد…

فاعتبروا يا اولي‌الابصار؛ فاعتبروا يا اولي‌الالباب. سرورانم مرادي كرماني و احمدرضا احمدي توصيه اين كمترين را بشنوند و همين كه از بيمارستان مرخص شدند خود را ببندند به ادخنه و اشربه حلال و از هيچ چيزي نگران نباشند كه هزاران، بلكه ميليون‌ها دعاي خير ملت رويين‌تن‌شان كرده و حالا حالاها به وجود نازنين‌شان هيچ گزند نرسد. خداي محمد خودش صحت و سلامت كامل را به اين دو كرماني مهربان و خوش‌خلق و سربه‌صلاح عنايت كند.

یک زنگ تفریح
دكترها آدم سالم را در همان ويزيت اول از خواندن روزنامه منع مي‌كنند، بيمار قلبي كه جاي خود دارد. پس احتمالا در اين ايام روزنامه به دست هوشنگ مرادي كرماني نمي‌رسد. همين بهتر كه نرسد. خيلي ما روزنامه‌نگاران خوش‌خبر و خنده‌رو و شادكاميم، به بالين مريض هم راه يابيم؟ همين بهتر كه راه نيابيم. اما ستون كرگدن حسابش با بقيه فرق مي‌كند. در اين منتهااليه روزنامه ما چيزي از كشت و كشتار نمي‌گوييم و هيچ توجهي به بدي‌ها و خشونت‌ها و قتل‌ها و غارت‌ها نداريم.

يك حالت زنگ تفريح داريم كه همين‌طوري دور هم صفا كنيم و از وفا بگوييم. نه به كسي استرس وارد مي‌كنيم و نه ترشحات آدرنالين را در وجود كسي كم و زياد مي‌كنيم. دست فرمان من در ستون كرگدن طوري است كه آب توي دل مسافرم تكان نمي‌خورد.

لذا خواهشم از اطرافيان مرضا به خصوص اين دو مريض منظور اين است كه بريده كرگدن را كنار دست استادان بزرگوارم بگذارند تا بدانند كه از صميم قلب دوست‌شان دارم و براي‌شان آرزوي بهبود كامل دارم.

نوبت را رعایت کنم…
عيادت سنت خوبي است اما ممكن است تبديل به مزاحمت شود. بعد هم ارادتمندان يكي، دوتا كه نيستند. از اهل فرهنگستان و شاعران بايد جلوي بيمارستان يا خانه صف بكشند تا روزنامه‌نگاران و ايتام و ابن‌السبيل. نوبت را رعايت كنم صف نعال هم به من نمي‌رسد.

لذا كارم را كتبي راه مي‌اندازم و صد بوسه و عرض اخلاص و دسته گل و كمپوت آناناس را به ضميمه كرگدن‌نامه امروز به بالين هوشنگ مرادي كرماني و احمدرضاي احمدي مي‌فرستم. عيادت كتبي براي ترافيك شهر هم خوب است و كمتر ايجاد زحمت مي‌كند. براي همين، كتبي از نويسنده و شاعر محبوبم عيادت مي‌كنم و به شيوه انتزاعي براي‌شان دسته‌ گل و كمپوت آناناس مي‌فرستم و به واسطه رفقا عرض اخلاص و خاكساري‌ام را خدمت‌شان ابلاغ مي‌كنم…

برای رفع کدورت “گیت دخانی” بخوانید
ضمنا اينكه اخيرا يك كتابي نوشته‌ام به اسم «گيت دخاني». اگر دكترها از محتواي اين كتاب باخبر بودند حتما لابلاي قرص و شربت، خواندنش را هم توصيه مي‌كردند. از بس براي رفع كدورت و تسكين قلب خوب است. تا حدودي ملين هم هست. از خود تعريف كردن، شكر خوردن است؛ مي‌دانم. اما باور بفرماييد چيزي كه عرض كردم مجرب است و چندين مريض از اطراف و اكناف، بالشخصه، مي‌شناسم كه تا اين كتاب را خوانده‌اند خوب شده‌اند و از بستر بيماري بلند شده‌اند و في‌الحال به شادكامي و عيش و طرب مشغولند، پاش بيفتد گواهي هم مي‌توانند بدهند نسخه‌ام را. اطرافيان اين دوبزرگوار كتاب را بخرند، پولش را البته بعدا از من بگيرند كه رسم هديه مخدوش نشود و بدهند به  اساتيدم كه بخوانند… اگر خواندنش سخت است شما خودتان بر بالين بنشيند و بخوانيد و هرجا ديديد كه بر لبان مبارك ايشان خنده نشست زير لب بگوييد خدا امواتت را بيامرزد ميرفتاح كه اگر هيچ چيزي بلد نباشي راه ادخال سرور في قلب مومن را بلدي.




کمال تبریزی و رخشان بنی‌اعتماد؛ کاندیداهای اصلاح‌طلبان برای ورود به مجلس

سینماژورنال: گروه مطبوعاتی “هم‌میهن” نزدیک به حزب کارگزاران فهرست اولیه کاندیداهای اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی از تهران را منتشر کرده است.

به گزارش سینماژورنال در این فهرست که در کانال خبری گروه “هم میهن” منتشر شده است نام کارگردانان شناخته شده ای چون رخشان بنی‌اعتماد و کمال تبریزی در کنار نویسنده معروف “قصه های مجید” یعنی هوشنگ مرادی کرمانی دیده می شود.

فخرالدین انوار از مدیران سینمایی دهه 60 هم از دیگر چهره های سینمایی است که نامشان در این فهرست آمده است.

محمد دادکان رییس اسبق فدراسیون فوتبال و الیاس حضرتی مدیرمسئول روزنامه “اعتماد” از دیگر چهره های این فهرست هستند.

فهرست ارائه شده از سوی گروه “هم میهن” به شرح زیر است:
محمود دعایی، محسن مهرعلیزاده، رضا فرجی دانا، حسین علایی، زهرا شجاعی، دکتر ظفر قندی، حبیب الله بی طرف، محمدرضا عارف، محسن هاشمی، یدالله طاهر نژاد، علی مطهری، کمال خرازی، جعفر توفیقی، موسوی لاری، روغنی زنجانی، کمال تبریزی، فخرالدین انوار، خانم مافی، حجت الاسلام نقویان، فاطمه هاشمی، شهربانو امانی، حسین کمالی، سهیلا جلودارزاده، علیرضا محجوب، مسیح مهاجری، الیاس حضرتی، فاطمه رمضان زاده، رضا امراللهی، فاطمه مقیمی، جعفر مرعشی، علی عبدالعلی زاده، محمد دادکان، رخشان بنی اعتماد، خانم دکتر بقایی، دکتر اکبری، محمدعلی وکیلی، حسن سینکی، محمود حسینی، هوشنگ مرادی کرمانی، خانم کرباسی زاده (همسر دکتر نوربخش)، حمیدرضا برادران شرکا، محمد ستاری فر، ابراهیم بهادرانی، حمید انصاری و آقای معدلی.




مخالفت خالق “قصه‌های مجید” با تغییر واژه “رفتگر” به”پاکبان”

سینماژورنال: در شبکه‌های اجتماعی، کمپینی برای جایگزینی واژه «پاکبان»، به جای «رفتگر» به راه افتاده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” سؤال اینجاست که مردم از چه طریقی می‌توانند درخواست تغییر یک نام را به اطلاع فرهنگستان زبان و ادب فارسی برسانند و از آن دفاع کنند.

هوشنگ مرادی کرمانی، یکی از اعضای این فرهنگستان، در کنار توضیح روال قانونی جایگزینی یک واژه، مخالفت خود را با واژه «پاکبان» می‌گوید و دلایلش می‌تواند، در پیشنهادهای بعدی مردم اثرگذار باشد:

‌به‌طور معمول پیشنهاد جایگزینی نام‌ها چه روال قانونی‌ای دارد؟ 
اگر نهاد یا دستگاهی پیشنهاد جایگزینی واژه‌ای را دارد، می‌تواند مستقیما از طریق روابط عمومی‌اش با بخش واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی مکاتبه کند، تا فرهنگستان با تشکیل جلسه‌ای ضمن نقد و بررسی آن، دفاعیات نهاد مورد نظر را هم درباره این جایگزینی بشنود.
‌در شبکه‌های اجتماعی از طرف بعضی از مردم پیشنهاد شده است که به‌جای «رفتگر» از کلمه «پاکبان» استفاده شود، دراین‌باره اقدامات قانونی چیست؟ 
چون رفتگران در حوزه فعالیت شهرداری هستند، مردم می‌توانند پیشنهاد خود را به شهرداری داده تا روال قانونی آن در فرهنگستان پی‌گیری شود. از سوی دیگر پیشنهاددهندگان این نام می‌توانند از طریق رسانه‌ها، پیشنهاد خود را به گوش فرهنگستان برسانند. در جلسه‌ای که با حضور اعضای فرهنگستان برگزار می‌شود، این واژه‌ها بررسی شده و تصمیم گرفته می‌شود، اما اگر من بخواهم شخصا نظری داشته باشم، با کلمه پاکبان موافق نیستم.
‌چرا؟ 
به چند دلیل؛ اول اینکه این کلمه قبلا به اصطلاح «مصادره شده است». پاکبان عنوان محصولات لبنی یک کارخانه است و جایگزینی آن با واژه «رفتگر» امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر، واژه رفتگر اصلا واژه بدی نیست که نیاز به جابه‌جایی داشته باشد. در دوره احمدی‌نژاد، پیشنهاد شد که واژه «بازنشسته» تغییر کند یا مثلا پیشنهاد داشته‌ایم که به‌جای واژه معلول از واژه «توان‌خواه» استفاده کنیم. در زمان احمدی‌نژاد گفتند که کلمه «بازنشسته» را عوض کنیم، هرچه فکر کردیم ببینیم چه واژه‌ای می‌شود به‌جای کلمه‌ای گذاشت که لااقل روزی دو‌میلیون بار استفاده می‌شود، به نتیجه‌ای نرسیدیم. تاجیک‌ها از اصطلاح «سبک دوش»، به‌جای بازنشسته استفاده می‌کنند، اما اگر چنین جابه‌جایی صورت می‌گرفت آیا کلمه جدید منظور ما را می‌رساند؟ این تغییرات به‌سادگی صورت نمی‌گیرد، بعضی از واژه‌ها، در محتوا تابو هستند و هرچقدر هم که از روش جایگزینی استفاده کنیم، باز بعد از مدتی محتوایش خود را نشان خواهد داد. از سوی دیگر واژه‌ای جایگزین می‌شود که قابلیت زیرمجموعه‌سازی هم داشته باشد. مثلا اگر روشن‌دل را با نابینا جایگزین کنیم، به‌جای زیرمجموعه کم‌بینا از چه ترکیبی باید استفاده کرد؟ بعضی از این جایگزینی‌ها معمولا حالت تعارف دارند درحالی‌که واژه‌ای که به تصویب می‌رسد باید در حوزه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شود.