1

ادای دین همايون شجريان به ایرج قادری؟؟!!

سینماروزان: محمد شایسته تهیه‌کننده برآمده از هدایت‌فیلم درحالی تولید سریال خانگی “میخواهم زنده بمانم” را برعهده دارد که عنوان سریال بیش از هر چیز یادآور فیلمی با همین نام ساخته ایرج قادری از محصولات هدایت‌فیلم است.

همایون شجریان، خواننده محبوب و صاحب سبک عرصه موسیقی، برای سریال «می‌خواهم زنده بمانم»، با حال و هوایی عاشقانه می‌خواند.

این سریال به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیه کنندگی محمد شایسته است که شایسته پس از تهیه آثاری چون طلا، خانه دختر، ۵۰ کیلو آلبالو و … در این سریال به سراغ یک ملودرام عاشقانه با لوکیشن و‌ پروداکشن‌های عظیم رفته‌ که قصه‌ای در دل اتفاقات پر شمار دهه ۶۰ را روایت می‌کند.

تا امروز حامد بهداد، سحر دولت‌شاهی، پدرام شریفی، علی شادمان و مهران احمدی به‌عنوان بازیگران این سریال خوش ساخت معرفی شده‌اند که بزودی دیگر بازیگران به نام و چهره این سریال نیز اعلام خواهند شد.

همایون شجریان+میخواهم+زنده+بمانم
همایون شجریان+میخواهم+زنده+بمانم




محمدرضا شجریان در آخرین گفتگوی پیش از فوت مطرح کرده بود⇐از سال ۸۷ تا الان – یک ریال از بابت کنسرت و آلبوم در این مملکت- درآمد نداشتم!/به ممیزان ربطی ندارد که یک نفر بخواهد غذای مسموم بخورد!/متاسفم که در ایران از آرد نانوایی تا دعای ربنا را “سیاسی” کرده‌اند!/خیلی آدم‌های بیچاره و بی‌مایه‌اند آن هنرمندانی که به دنبال قدرت و سیاست هستند!/من وظیفه ندارم جواب‌گوی آنهایی باشم که مدعیند میان همایون با بقیه فرق گذاشته‌ام!!/هر وقت دیگران توانستند روی صحنه خوب کار کنند آن وقت می‌توان آنها را با همایون مقایسه کرد!/به همایون گفته‌ام اگر بخواهد دائما با یک فرد کار کند خیلی یکنواخت می‌شود!/برای خیلی‌ها سنگین بود که از ایرج تعریف کنم اما این وظیفه من بود که نکات مثبت ایرج را بگویم!

سینماروزان: محمدرضا شجریان خواننده موسیقی سنتی ایران بعد از مدتها دست و پنجه نرم کردن با سرطان در آخرین ساعات روز اربعین ۱۳۹۹ درگذشت.

شجریان که اظهاراتش بعد از انتخابات ۸۸ از یک طرف شهرتش را چند برابر کرد و از طرف دیگر به ممنوعیت نشر آثارش در رسانه ملی منجر شد مدتی کوتاه پیش از بیماری در گفتگویی تفصیلی با حمیدرضا عاطفی در شرق درباره موضوعات مختلفی صحبت کرده بود.

شجریان درباره آلوده کردن سیاست به هنر گفت: سیاست به تمام ارکان زندگی اجتماعی مردم ورود کرده است. در ایران متاسفم که همه چیز را سیاسی کرده‌اند. حتی اگر در دکان نانوایی به وضعیت آرد هم اعتراضی بشود می‌گویند کار سیاسی انجام شده است. حتی «ربنا» را یک دعای سیاسی کردند. این سیاست است که به حق و حقوق هنرمندان ورود کرده است وگرنه هنرمندان کاری به سیاست ندارند. ابدا اغلب هنرمندان دوست ندارند وارد سیاست شوند و سیاست است که به هنرمندان کار دارد و جلوی کارشان را می‌گیرد.

این خواننده ادامه داد: من دیگر درباره این سیاسی‌بازی‌ها حرف نمی‌زنم. مردم باید در این باره تصمیم بگیرند چه کار می‌کنند. یا آن کسانی که حق ندارند در کار مردم دخالت کنند باید بفهمند که نباید سیاست را وارد همه ارکان زندگی مردم کنند. در آخر هم خودشان خسته می‌شوند و هم مردم را از کار و زندگی می‌اندازند. همه چیز سیاسی شده، موسیقی، ورزش، کتاب، فرهنگ و… . سیاست و دولت باید در خدمت اینها باشد.

شجریان درباره هنرمندانی که در خدمت سیاست هستند، اظهار داشت: خیلی آدم‌های بیچاره و بی‌مایه‌اند آن هنرمندانی که به دنبال قدرت و سیاست هستند. مسئله این است که یک بار شما در مبارزه با سیاست هستید و همه چیز را به نفع خودتان و به نفع افکارتان دارید سیاسی می‌کنید. این کار خوبی نیست. بعد سیاست کاری می‌کند که مردم را به مقابله با خودش دعوت می‌کند. چرا باید سیاست طوری در زندگی مردم دخالت کند که مردم و هنرمند را به دعوا در مقابل خودش بطلبد.

شجریان افزود: یک وقت هست مردم زندگی عادی دارند و شما اگر بیایید حرف سیاسی بزنید می‌خندند. وقتی سیاست برای مردم باشد حرف دیگری است؛ یعنی همه کار برای زندگی‌دادن به مردم انجام می‌دهد. هنرمند هم چون جزئی از مردم است، از برنامه‌هایی که سیاست برای مردم و رفاه جامعه دارد بهره‌مند می‌شود.  آنجایی که هنرمند تشخیص می‌دهد کاری به نفع مردم است، وظیفه دارد حرف مردم را در مقابل سیاست بزند. بعضی از هنرمند‌ها هم حاضر نیستند این کار را انجام دهند و البته عیبش نیست؛ می‌گوید دلم نمی‌خواهد این کار را بکنم، دوست دارم زندگی خودم را داشته باشم. برخی دیگر هم نمی‌توانند تحمل کنند و می‌گویند ما می‌خواهیم حرف مردم را بزنیم.

فقدان کپی‌رایت در ایران مساله‌ایست که بسیاری از مولفان هنری را رنج می‌دهد. به گزارش سینماروزان با اشاره به ضربات اقتصادی نبود کپی‌رایت گفت: امروز mp3 همه آثار را به یغما می‌برد و هیچ‌چیز برای تهیه کننده‌ها و هنرمندان باقی نمی‌گذارد. این یک خطر است که هنر موسیقی را تهدید می‌کند، چون از نظر مالی تأمین نمی‌شود.

شجریان ادامه داد: مردم باید این مسائل را مورد توجه قرار دهند. امروز بسیاری از شرکت‌های تولید‌کننده سی‌دی تعطیل شده‌اند. یک mp3 به بازار می‌آید و خیلی‌ها هم که از ضرر آن بی‌خبرند، خوشحال می‌شوند که 20 ساعت از کارهای فلان هنرمند را با پنج هزار تومان خریده‌اند. این مسئله بزرگ‌ترین لطمه را به هنرمندان و تولید‌کنندگان می‌زند. وقتی تولید‌کننده نتواند هزینه‌های خود را تأمین کند، به هنرمند نمی‌تواند دستمزد دهد، وقتی هم دستمزد هنرمند کفاف زندگی‌اش را ندهد، دیگر هنر را رها می‌کند. جامعه باید حواسش به این مسئله باشد. خودم هم دارم این مسائل را حس می‌کنم. من پنج سال است – از سال 87 تا الان – یک ریال از بابت کنسرت و آلبوم در این مملکت درآمد نداشتم. حالا تا جایی می‌توانم خودم را اداره کنم، اما خطر این مسائل وجود دارد، ولی یک جوان تازه‌کار نمی‌تواند خود را اداره کند.

برخی مدیران، ممیزی هنری را شبیه دانسته‌اند به غربالگری برای جلوگیری از سرو غذای مسموم. به گزارش سینماروزان محمدرضا شجریان با رد این نگاه گفت: باید به آنها بگویم به شما ربطی ندارد که غذا مسموم باشد، شاید یک نفر بخواهد غذای مسموم بخورد و خودش را بکشد. اما همه که این کار را نمی‌کنند. حالا اینکه مگر توانسته‌اند جلوی غذای مسموم را بگیرند؟ موسیقی زیرزمینی از کجا درآمده؟ چون نگذاشتند مردم کارشان را بکنند و جلوگیری کردند موسیقی زیرزمینی بیرون آمده و جلویش را هم نمی‌توانند بگیرند. امروز دنیا دنیای دیگری است.

خیلیها گمان دارند هرچه همایون شجریان دارد از پدرش است و برخی هم مدعیند شجریان بزرگ میان پسرش با بقیه شاگردان تفاوت قائل شده است. به گزارش سینماروزان محمدرضا شجریان با رد این ادعا گفت: من وظیفه ندارم جواب‌گوی آنهایی باشم {که مدعیند میان همایون با بقیه شاگردان فرق گذاشته‌ام}! همایون از روزی که خوانندگی را شروع کرد روی پای خودش بود. تمام کارهایش را خودش انجام می‌دهد و از من هیچ کمکی نمی‌گیرد. از روز اول هم من گفتم خودت کارت را بکن هر جا نیاز داشتی نظری می‌دهم اما در نهایت بگذار کار برود در جامعه و نقد شود.

شجریان ادامه داد: البته که همایون تحت نظر من تعلیم دیده و از 10، 12‌سالگی تعلیم آواز همایون شروع شد و با او تکنیک آواز کار کردم. صدا‌سازی را با همایون تجربه کردم که خیلی هم جواب داد و الان مثل تکنیک من می‌خواند. خیلی از بچه‌های گروه من هم به همین تکنیک می‌خوانند.

شجریان در پاسخ به این سوال که آیا شاگردی همسطح همایون داشته بیان کرد: هیچ دو نفری را با هم مقایسه نمی‌کنم. البته تکنیک‌های خوبی در آنها هست اما خوانندگی، تیزهوشی و اعتماد‌به‌نفسی می‌خواهد که باید آن را داشته باشند تا بتوانند از چیزی که دارند استفاده درست کنند. من نمی‌خواهم به‌عنوان پدر از همایون تعریف کنم ولی الحق چون تیز‌هوش است می‌تواند خودش را به‌ویژه در صحنه خوب ارائه کند. هنوز این بچه‌ها نمی‌توانند در صحنه خوب کار کنند، هر وقت دیگران توانستند این کار را بکنند آن وقت می‌توان آنها را با همایون مقایسه کرد.

شجریان افزود: اگر لازم باشد گاهی اوقات همایون را نقد می‌کنم. مثلا می‌گویم اگر خواسته باشد با یک فرد دائم کار کند خیلی یکنواخت می‌شود. گاهی صحبت‌هایی با هم داریم. درباره آواز باید بیشتر روی بداهه‌خوانی‌اش کار کنم. وقتی تصمیم بگیرد بخواند، کارش را می‌کند اما هرچه در کار هنر بیشتر کار کند، بیشتر به دردش می‌خورد. جا دارد همایون بیشتر کار کند. بگذاریم راه خودش را برود تا ببینیم تا کجا می‌رود. فعلا همایون را گذاشته‌ام به عهده خودش تا تصمیم بگیرد. هیچ کاری به کارش ندارم. خودش تصمیم می‌گیرد. اگر بخواهد من راهنمایی می‌کنم، فعلا آزادش گذاشته‌ام تا خودش تصمیم بگیرد. به‌هر‌حال او خوانندگی را خوب بلد است، ولی اینکه آواز را چقدر دنبال کند، بستگی به علاقه‌اش به آواز دارد درحالی‌که شرایطش را دارد.

محمدرضا شجریان پیرامون تعریف و تمجیدی که از ایرج خواجه‌امیری در مراسم بزرگداشتش داشته ییان کرد: من درباره صدا و چهچهه‌ها نظر دادم. ببینید موارد مختلفی در کار خوانندگی وجود دارد. «هزار نکته در این کار و بار دلداریست» و من فقط دو نکته آن را گفتم، سعی هم کردم این دو نکته درست را بگویم.‌ این صدا و چهچهه هم ذاتی است و هم بخشی از آن تمرینی و به‌دست‌آوردنی است. باید تارهای صوتی مناسب هم داشت. اینکه چه چیزی ارائه می‌کند و دیدگاهش چیست، یک بحث دیگر است. من در آن مراسم در مورد دو اصل مهمی که وجود دارد و مشهود است صحبت کردم. این دو اصل خیلی ارزش دارد و باعث می‌شود همه را به طرف خودش بکشد. اگر آن دو نکته [صدا و چهچهه‌ها] وجود نداشته باشد، کسی دیگر به بقیه آواز گوش نمی‌کند. آن دو نکته باید باشد، بعد باید ببینیم با آن دو، چه چیزی می‌خواهیم بیان کنیم و این نکته‌ای دیگر است. اینکه چه چیزی ارائه می‌کنید، عطر صدا چگونه است، شخصیت چگونه است، مسائلی جدا از تکنیک تحریر و چهچهه است. من درباره دو بخشی صحبت کردم که همه به آن اذعان دارند.

‌ شجریان ادامه داد: اینکه بگوییم صدا و تکنیک در خدمت چه چیزی است، آن هدف چیز دیگر است. برخی این‌طور می‌گویند که وقتی آن صدای بسیار خوب و ارزنده در خدمت یک چیز درست و حسابی نیست، ارزش ندارد. شاید هم حرفشان درست باشد؛ این بحث از نظر فرهنگی است. به‌هر‌حال اگر هم این توانایی در کنار نکات دیگر باشد، تأثیر آواز خیلی زیاد می‌شود. وقتی درباره جنس صدا و تکنیک و چهچهه صحبت می‌کنم همه می‌دانند درست می‌گویم. برخی دوست ندارند و برخی هم دوست دارند که آن انتخاب جامعه و فرهنگ است که چه چیزی دوست داشته باشد. من در کار و زندگی‌ام سعی کردم که همه اینها در خدمت هدف خیلی بالا باشد و جامعیت را در نظر گرفتم و دنیای دیگری برای خودم داشتم و آن را دنبال کردم. ولی وقتی از من می‌خواهند درباره یک شخص صحبت کنم، به‌دنبال کاستی‌ها و عیب آدم‌ها نمی‌گردم. نکات خوب و مثبتش را در نظر می‌گیرم و آنها را بیان می‌کنم.

شجریان با اشاره به بازخورد تعریف و تمجید از ایرج گفت: برای خیلی‌ها سنگین بود که فلانی چنین حرفی را زد و از ایرج تعریف کرد اما این وظیفه من بود که این نکات مثبت را بگویم. منتهی این مردم باهوش هستند و می‌فهمند که ما تا کجایش گفته‌ایم. افکار بسته طور دیگری فکر می‌کنند. انسان باید فکرش را باز کند و همه جوانب را در نظر بگیرد و درباره هر چیزی سر جای خودش صحبت کند.




واکنش رسانه اصلاح‌طلب به اختلالات فراوان در کنسرت آنلاین آقازاده شجریان⇐چطور است که زیرساخت ندارید ولی درگاه دریافت پول دارید؟؟؟/ چرا وزارت ارتباطات، چشم بر نظارت كيفي بر عملكرد پلتفرم‌هاي پخش آنلاين بسته‌؟/همايون شجريان در زمينه فعاليت‌هاي هنري‌اش با چه فرد يا افرادي مشورت مي‌كند؟/چرا از کیهان کلهر نیاموختید که بی دریافت یک ریال، برای مردم کنسرت آنلاین گذاشت؟؟

سینماروزان: بروز اختلالات عمده از همان دقایق آغازین کنسرت آنلاین همایون شجریان در تالار وحدت علیرغم تبلیغات فراوان و بلیت‌فروشی گسترده‌ای که برای برگزاری این کنسرت شده بود با انتقادات بسیاری از مخاطبان و ازجمله برخی از سلبریتی‌ها مواجه شد.

روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد در تحلیلی بر چرایی این اختلالات، پرسشهایی کلیدی در این باره را طرح کرده است و از وزارت ارتباطات خواستار رسیدگی به این اختلالت شده است.

متن تحلیل اعتماد را بخوانید:

به نظر ديگر وقت آن رسيده كه سوال كنيم همايون شجريان در زمينه فعاليت‌هاي هنري‌اش با چه فرد يا افرادي مشورت مي‌كند؟ اگر اين حجم از انتخاب‌ها و تصميم‌هاي پرسش‌برانگيز نتيجه مشاوره اين گروه خاص است كه بايد تجديد نظر كند اما اگر اين ميزان عمل حاشيه‌ساز فقط از سوي شخص او بدون دريافت نظر كارشناسي افراد صاحب‌نظر صورت مي‌گيرد بايد كسي پيدا شود به اين هنرمند جوان بگويد:«نصيحت گوش كن جانا كه از جان دوست‌تر دارند, جوانان سعادتمند پند پير دانا را».

ماجراي جديد از اين قرار بود كه حامي مالي خواننده مشهور ايراني طي يك هفته فضاي مجازي و اتوبان‌هاي سطح شهر را به محلي براي تبليغات گسترده پيرامون برگزاري كنسرت با سنجاق «بزرگ‌ترين كنسرت آنلاين كشور» بدل كرد. اتفاقي كه در نهايت همزمان با شروع تعطيلات چند روزه- بهترين زمان ممكن- رخ داد اما كنسرت آنلاين «نسيم وصل» يكشنبه چهارم خرداد ماه درحالي پيش روي مخاطبان قرار گرفت كه به دليل اختلالات پيش آمده در پلتفرم متولي پخش آنلاين اين كنسرت زنده، بسياري از علاقه‌مندان موفق به تماشاي اجرا نشدند، يك شكست محض.

كيهان كلهر، نوازنده جهاني موسيقي ايراني كه عموم مخاطبان او را بيشتر به عنوان نوازنده كمانچه مي‌شناسند، شامگاه پنجشنبه اول خرداد ماه از محل موزه آبگينه تهران كنسرت آنلايني را در روزهاي كرونايي براي طرفدارانش اجرا كرد. در اين كنسرت كه با استقبال ۲۵ هزار نفري مخاطبان همراه بود، كيهان كلهر ساعت 21:30 از طريق صفحه شخصي‌اش در اينستاگرام به مدت يك ساعت قطعاتي را به صورت تك‌نوازي سه تار اجرا كرد.

اين نوازنده جهاني كه در سال‌هاي اخير كنسرت‌هاي متعددي را همراه با نوازندگان ايراني و خارجي در كشورمان و ساير كشورهاي ديگر برگزار كرده، كنسرت خود را با قطعه‌اي در دستگاه سه‌گاه آغاز كرد. او در ادامه قطعات ديگري را در دستگاه چهار مضراب و ابوعطا اجرا كرد.

«از غم عشق تو‌ اي صنم» و «مرغ سحر» از جمله قطعات ماندگار موسيقي ايراني كه پيش از اين كلهر با همراهي ديگر استادان موسيقي ايراني از جمله حسين عليزاده و محمدرضا شجريان در كنسرت‌هاي متعدد اجرا كرده بود، آثاري بودند كه در اين كنسرت براي مخاطبان به صورت تك‌نوازي سه تار اجرا شد. پرسشي به وجود مي‌آيد كه آيا كيهان كلهر نمي‌توانست با يك اپراتور تلفن همراه متصل به تمام اركان ثروت درآمدي ميلياردي كسب كند و كنسرت لايو بگذارد؟ چرا از کیهان کلهر نیاموختید که بی دریافت یک ریال، برای مردم کنسرت آنلاین گذاشت؟؟ پاسخ قطعا اين خواهد بود كه چنين تصميمي براي هنرمندي در سطح كلهر مثل آب خوردن است اما اينجا ماجراي نمايشنامه برتولت برشت آلماني صادق است:«آنكه گفت آري و آنكه گفت نه».

تقريبا مي‌توان گفت اكثر هنرمندان در سطح جهاني به ماجراي برگزاري كنسرت‌هاي آنلاين به عنوان يك عمل انساني در شرايط سخت كرونا نگاه كر‌ده‌اند نه بسته درآمدزايي اقتصادي. برخلاف آنچه در برنامه‌‌ريزي مديران هنري، بعضي هنرمندان و تهيه‌كنندگان ايراني شاهد هستيم كه فضاي به وجود آمده را به عنوان مامني براي ورود به يك فرآيند پول‌ساز در نظر گرفته‌اند،از ياد نبريم كه اجراي پروژه «نوروزخواني» از سوي شهرداري تهران نيز با ابهام‌هاي مالي و البته مشكلات فني مشابه مواجه شد.

همواره عنوان مي‌شود به‌ طور كل زيرساخت‌ها براي برگزاري چنين كنسرتي آماده نبود و همين موضوع مشكلات زيادي به همراه داشت. يكي از سايت‌هاي خبري در اين باره مي‌نويسد:«به راحتي مي‌توان گفت كه برگزاري چنين كنسرتي در واقع سوءاستفاده از مخاطب بوده است. در واقع كاربران پس از ورود به اين سامانه و خريد بليت متوجه مشكلات فني كنسرت شدند و هيچ‌كس جوابگوي چنين اختلالاتي نبوده است. شايان ذكر است كه اين مشكل، ارتباطي به اختلال اينترنت نداشته و كاربران حتي با اينترنت ايرانسل هم موفق به تماشاي كنسرت نبوده‌اند در نتيجه اين مشكلات كاملا از ضعف سامانه لنز نشات گرفته است.

مشكلات اين كنسرت در شرايطي رخ داد كه در دوران قرنطينه ويروس كرونا شاهد كنسرت‌هاي آنلاين موفقي در سامانه‌هاي ديگر داخلي بوده‌ايم و اين موضوع ضعف لنز را بيشتر نمايان مي‌كرد. در واقع در شرايطي كه ويديوهاي زنده به راحتي از هر شبكه‌ا‌ي از اينستاگرام و يوتيوب تا برخي سايت‌‌هاي داخلي به راحتي در دسترس كاربران قرار مي‌گيرند و بدون هيچ‌گونه اختلالي اجرا مي‌شوند، چنين مشكلي، آن هم در كنسرتي بزرگ كه تبليغات گسترده‌اي براي آن انجام شده بسيار عجيب و شوكه‌كننده است. البته شايد بهتر بود كه اين پروژه به صورت آزمايشي با هنرمنداني ديگر يا با بينندگاني كمتر كار خود را آغاز مي‌كرد تا نتايج را مورد بررسي قرار دهد. در واقع شايد اگر تعداد بينندگان را محدود مي‌كردند از نتيجه بهتري در اين كنسرت بهره مي‌برديم اما تمامي تصميمات و برنامه‌ها در اين كنسرت آنلاين اشتباه پيش رفت و نتيجه‌ آن يك شكست بزرگ بود. در واقع اين شيوه‌ برگزاري كنسرت رسما يك سوءاستفاده از مخاطب و هنرمند محسوب مي‌شود.

نتيجه اين كنسرت چيزي جز بي‌اعتمادي كاربران به چنين برنامه‌هاي آنلايني نبوده است. قطعا سامانه لنز نيز پس از اين كنسرت آنلاين براي مردم يك سامانه شكست خورده به حساب مي‌آيد و از اين پس هرگز كسي روي آن حساب نخواهد كرد. اما سوال اصلي اين است كه چرا و چطور بدون در نظر گرفتن زيرساخت‌ها يا بدون تست و برگزاري كنسرت آزمايشي چنين برنامه‌هاي بزرگي با هنرمنداني موفق و محبوب برگزار مي‌شود؟ چطور به همين سادگي هزينه يك كنسرت آنلاين از مردم دريافت شد بدون اينكه محتوايي در اختيارشان قرار گيرد؟ آيا از اين پس مردم مي‌توانند به چنين برنامه‌هاي آنلايني اطمينان كنند؟ چه كسي پاسخگوي اعتراضات مردم به اين كنسرت آنلاين ناموفق خواهد بود؟» واقعيت ماجرا اين است كه در نهايت كسي پاسخگوي اعتراض‌ها نخواهد بود در مقابل نيز هيچ‌يك از كاربران فضاي مجازي هم باور نمي‌كنند كه ارگان مرتبط با ارايه خدمات تلفن همراه و اينترنت در سطح كشور(گرچه بسيار ضعيف) توانايي پيش‌بيني پيش آمدن چنين اختلالي را نداشته باشد، آن ‌هم وقتي نام همايون شجريان در ميان است؛ كج سليقگي محض. زیرساخت ندارید ولی درگاه دریافت پول دارید؟؟؟

در متن خبرها ديده مي‌شد كه مشتركان اين اپراتور تلفن همراه(در صورت خريد سيم‌كارت در گذشته يا براي اين منظور) بدون نياز به تهيه اشتراك و كاربران غيرايرانسلي با تهيه بليت ۱۰ هزار توماني(كه با ماليات بيش از ۱۱هزار تومان بود) مي‌توانند اجرا را تماشا كنند. پرداخت هزينه براي اين اجرا تا حدودي عجيب جلوه كرد و محل بحث شد؛ مخصوصا كه دو ضلع درگير با اين موضوع پيش‌تر مدعي برگزاري كنسرت خياباني رايگان براي مردم بودند. اما به هر حال شرايط از نيت اضلاع برگزاركننده اين كنسرت در زمينه ورود به كسب وكارهاي جديد پساكرونايي و نيز ايجاد رقابت و شكستن انحصار تلويزيون رسمي كشور حكايت داشت كه البته به شكست دست‌كم مقطعي انجاميد.

اپراتور مورد نظر در يكي از بندهاي توضيحات خود مي‌نويسد:«ايرانسل ضمن سپاس از تمام هواداران، فرهنگ‌دوستان و علاقه‌منداني كه در اين پروژه بزرگ شركت كردند، ابراز اميدواري مي‌كند كه تجربه‌ها و نتايج بزرگ حاصل از اجراي اين پروژه به عنوان بزرگ‌ترين كنسرت آنلاين ايران موجب توسعه، بهبود و ارتقاي هر چه بيشتر كيفيت زيرساخت‌هاي داخلي پخش آنلاين ويديو شود.» تاييد گزاره‌اي كه پيش‌تر به آن اشاره شد. هزينه كردن از جيب مردم و سوزاندن اعتبار هنرمند براي كسب تجربه و «بهبود و ارتقاي هر چه بيشتر كيفيت زيرساخت‌هاي داخلي پخش آنلاين». در انتها اين نكته نيز مطرح مي‌شود كه اگر پيش از اين پلتفرم‌هاي ديگري نسبت به برگزاري و پخش كنسرت آنلاين اقدام نكرده‌ بودند، توجيه مورد نظر قابل پذيرش بود ولي در شرايطي كه نمونه همين تجربه با كيفيت خوب در كشور اتفاق افتاده، توضيح مورد نظر پذيرفتني نيست. پرسش ديگر را بايد با مسوولان وزارت ارتباطات و هر نهاد مسوول ديگري در ميان بگذاريم كه ظاهرا چشم بر نظارت كيفي در خصوص عملكرد پلتفرم‌هاي پخش آنلاين بسته‌اند و به اين ترتيب اجازه مي‌دهند با اعتبار هنرمندان و منابع مادي و معنوي مخاطبان بازي شود به نوعي حتي مي‌توان گفت آنها نيز در اين امر شريك‌اند.




ادعای مدیرکل اسبق دفتر موسیقی درباره درآمد میلیاردی همایون‌ شجریان و ۲۰ نفر از خوانندگان پاپ!

سینماروزان: بحث‌های پیرامون چرایی معافیت مالیاتی جامعه هنری همچنان ادامه دارد و البته که شرایطی فراهم آورده برای کنکاش در اوضاع نابسامان معیشتی زندگی هنرمندانی که نه بیمه بیکاری دارند و نه حتی یک بیمه بازنشستگی مکفی و نه یک بیمه درمانی جامع.

پیروز ارجمند مدیرکل اسبق دفتر موسیقی ارشاد با اظهارنظر درباره برخی مشکلات ابتدایی جامعه هنری به صراحت از این گفته که فقط حلقه‌ای معدود از خوانندگان هستند که درآمد میلیاردی دارند.

پیروز ارجمند با اشاره به برخورداری حداقلی جامعه موسیقی از درآمدهای میلیاردی به “فرهیختگان” گفت: حدود80 هزار فعال حوزه موسیقی در ایران داریم. از این تعداد که در حوزه‌های مختلف اعم از سنتی، کلاسیک، پاپ و… فعالیت می‌کنند حداکثر 15 تا 20 نفر از این جماعت هستند که درآمد آنها میلیاردی است، یعنی در یک جمعیت 80 هزار نفری 20 نفر درآمد بالایی دارند و آنها هم خوانندگان پاپ هستند که معمولا این درآمد را دارند و تعدادی هم از خوانندگان موسیقی سنتی همانند همایون شجریان در زمره برخورداران هستند بنابراین تعمیم دادن قانون دریافت مالیات به اکثریت جامعه هنری منطقی به نظر نمی‌رسد، یعنی به‌خاطر 20 نفر، جماعت 80 هزار نفری که درآمد اندکی دارند، مشمول پرداخت مالیات ‌شوند. جماعتی که دولت بیمه‌های ناچیزی برای آنها مقرر کرده و در خوشبینانه‌ترین حالت یک هنرمند بعد از بازنشستگی در شرایط موجود یک‌و‌نیم میلیون تومان در ماه دریافت می‌کند. می‌دانید که رقم بسیار پایینی است، یعنی از هر صنف دیگری پایین‌تر است. دولت زیرساختی هم آماده نمی‌کند، یعنی اگر دولتی داشتیم که زیرساخت‌ها را برای توسعه اقتصادی هنر آماده می‌کرد، می‌توانستیم امیدوار باشیم که توسعه انجام می‌شود و آن وقت می‌توان انتظار داشت به ازای آن مالیات هم اخذ و رونقی ایجاد شود، اما الان نه‌تنها توسعه‌ای ایجاد نمی‌کند، بلکه بازدارنده هم است؛ مجوزهایی که به‌سختی داده می‌شود، ناامنی‌ای که در برگزاری کنسرت‌هاست. در طول سال نزدیک به چهار ماه هیچ کنسرتی نمی‌توان برگزار کرد و اصولا خیلی هنرمندان نیمه‌وقت کار می‌کنند و این‌گونه نیست که همیشه درآمد داشته باشند. به هر حال درمجموع وقتی برآورد می‌کنیم عموم هنرمندان در موسیقی، تئاتر و تا حدودی سینما از اقشار متوسط رو به پایین جامعه هستند.

پیروز ارجمند با انتقاد از کم‌کاری‌های دولتمردان در بهبود اوضاع اقتصادی جامعه هنری گفت: این ‌گونه نیست که هنرمندان جزو اقشار بالای جامعه باشند و دولت هم کاری نکرده که الان بخواهد مالیات بگیرد.طبیعتا فکر می‌کنم دولت در اینجا دست در جیب هنرمندان می‌کند بدون اینکه کمکی کرده و هیچ یک از وظایف خود را انجام داده باشد. اگر دولت فرانسه، آلمان و ژاپن، امروز مالیاتی از هنرمندان خود می‌گیرد، که آنها هم مالیاتی دریافت نمی‌کنند، وضعیت بیمه و زیرساخت‌های فرهنگی و امنیت هنرمندان همینی است که در ایران وجود دارد؟ هر زمانی دولت به تمام تعهدات خود عمل کرد، می‌تواند مالیات هم دریافت کند و این رونق را هم ایجاد کند، اما الان در اوج بی‌رونقی هنر هستیم. در این وضعیت اقتصادی من اطلاع دارم تعداد زیادی از آموزشگاه‌های موسیقی بسته شده‌اند، تعدادی از هنرمندان گالری‌های خود را می‌بندند به‌خاطر اینکه مصرف محصولات فرهنگی در سبد خانوارها بسیار کمرنگ شده و به یک کالای لوکس تبدیل شده است و نمی‌توانند از آن استفاده کنند.




یک رسانه اصولگرا خطاب به همایون شجریان و علیرضا قربانی⇐ برای ایران می‌خوانید یا ایران‌مال!؟/چگونه غزل‌های عارفانه تاریخ ایران زمین را در یک «مال» می‌خوانید؟/اگر برای مردم می‌خوانید، بروید در جنوب شهر بخوانید نه در جایی که نماد ثروت بی‌حساب و کتاب است!

سینماروزان: همایون شجریان و علیرضا قربانی کلیپ آهنگ مشترک خود را در «ایران‌مال» ضبط کردند؛ انتشار این خبر با واکنش‌های متفاوتی از سوی مخاطبان مواجه شده و برخی آن را امری طبیعی و ناشی از حمایت مالی مجموعه مذکور دانسته‌اند و برخی نیز دور از شان همایون.

روزنامه اصولگرای “جوان” در تحلیلی انتقادی بر این امر از همایون و قربانی پرسیده که چرا به‌جای ضبط کلیپ در ایران‌مال در یکی از مناطق جنوب شهر کلیپ‌سازی نکرده‌اند؟؟؟

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

فلسفه هنری که در مسیر راه‌پله‌های ایران‌مال، گام بر‌می‌دارد، همان است که توده‌های مردم و طبقات پایین اجتماع را از درک و فهم هنر عاجز و مخاطب هنر را فقط طبقه بالا و سرمایه‌داران و خرده سرمایه‌داران می‌داند؛ طبقه‌ای که ثروت و شهرت دو ویژگی آن است و تحقیر و تحمیق توده‌های مردمی، کار آن.

بی‌گمان همایون شجریان نخبه هنری و چکیده موسیقی ایران است، اما ایران نه «ایران‌مال»!

مردم ایران قرن‌هاست که «هنر نزد ایرانیان است و بس» را که نشانه جاری بودن هنر در میان عموم مردم است، به رخ نظام‌های سرمایه‌داری که هنر را در سالن‌های لاکچری محبوس کرده‌اند، کشیده‌اند و هنر مردمی را به هنر اشرافی برتری داده‌اند.

هنرمندان ایرانی معمولاً از مردم زیاد دم می‌زنند و کمتر در مقابل مردم از «مایه و مال» سخن می‌گویند، اما مایه اصلی هنر در ارتباط صحیح، محترمانه و خلاقانه با مخاطبان هنر است. شما برای در و دیوار آواز نمی‌خوانید، اگر برای مردم می‌خوانید، بروید در جنوب شهر، بروید در نازی‌آباد، بروید جایی که صدای شما در همهمه و هیاهوی صدای مشتاق مردم بپیچد نه در جایی که انعکاس صدای شما از دیوار‌ها و ستون‌های بلند «ایران‌مال» نغمه «ثروت انباشته شده» را ساز کند!

نگویید که این صرفاً یک «لوکیشن لوکس» بود که می‌توانست جای دیگری باشد. شما به مقبره سعدی و حافظ نرفته‌اید، در یک سالن اختصاصی موسیقی اجرا نکرده‌اید، شما نماد ابتذال سرمایه و انفعال اخلاق و سمبل مصرف و مصرف‌گرایی و یک «دکان به تمام معنا» را برای ترانه‌سرایی و آوازخوانی از غزل‌ها و ترانه‌های عرفانی انتخاب کرده‌اید! این پارادوکس مشمئز‌کننده، هنر زیبای شما را به تمامی تخطئه کرد.

چگونه غزل‌های عارفانه تاریخ معرفتی ایران زمین یا ترانه‌های عاشقانه شاعران معاصر را در یک «مال» می‌خوانید؟! لابد از سعدی می‌خوانید که «ما گدایان خیل سلطانیم»؟! یا از حافظ می‌خوانید که «حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم»؟! آن هم در جایی که خود حجاب عالم امکان است! یا از احمد شاملو، «درد مشترک» را می‌خوانید؟! کدام درد؟! مشترک با که؟!

نه این «کنسرت‌های همایونی» جایی برای مردم نمی‌گذارد و جایی برای اخلاق! بیایید برای مردم بخوانید. قرار بود در خیابان و مقابل مردم اجرا کنید، چه شد که سر از «مال» در آوردید؟!




حمله رسانه اصلاح‌طلب به همایون شجریان که به بهانه نگرانیهای معیشتی مردم، کنسرت-نمایش «سی» را لغو کرده⇐تعلیق اجرا به دلیل تحریم اسپانسر قبلی بوده یا مشکلات معیشتی مردم؟/آیا بهتر نبود برای کاستن از آلام مردم، کمی از قیمت بلیتها کم می‌کردید؟/نمی‌شد برای همراهی با مردم سود این کنسرت صرف کمک به محرومان می‌شد؟/آیا بهتر نبود دستمزد کمتری دریافت کنید و این برنامه را در شهرهای محروم به رایگان روی صحنه ببرید؟

سینماروزان: تابستان سال قبل بود که کنسرت-نمایش «سی» با حمایت شرکت کره ای «سامسونگ» و حضور همایون شجریان به عنوان خواننده و همراهی بهرام رادان، سحر دولتشاهی، مهدی پاکدل و صابر ابر در کاخ سعدآباد روی صحنه رفت و استقبال از آن موجب شد دست اندرکاران به فکر بیفتند با ترمیم گروه امسال هم این برنامه را اجرا کنند.

با این حال به تازگی روابط عمومی «سی» اعلام کرده این پروژه به حالت انتظار درآمده تا در زمانی بهتر و در روزگاری مهربان‌تر، با دلی خوش‌تر و اذهانی سبک‌بال‌تر در روزگاری که مردمِ شریف این مرزوبوم غم‌ها و نگرانی‌های معیشتی کمتری نسبت به حال و آینده خود داشته باشند و زمین و زمان محکم‌تری زیر پایشان باشد به مرحله‌ اجرا درآید.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» با انتقاد از تعلیق این اجرا به بهانه مشکلات معیشتی مردم سوالاتی قابل تأمل را از همایون شجریان که هسته مرکزی اجرای این برنامه بوده طرح کرده است.

متن گزارش «شرق» را بخوانید:

اجرای کنسرت «سی»، اثری با همکاری همایون شجریان و سهراب پورناظری، بازیگران شناخته‌شده و گروهی 40نفره از هنرمندان جوان، به زمانی دیگر موکول شده است. در بیانیه‌ای که خبر از به حالت انتظار درآمدن این پروژه داشت، آمده است: «در زمانی بهتر و در روزگاری مهربان‌تر، با دلی خوش‌تر و اذهانی سبک‌بال‌تر روزگاری که مردمِ شریف این مرزوبوم غم‌ها و نگرانی‌های معیشتی کمتری نسبت به حال و آینده خود داشته باشند و زمین و زمان محکم‌تری زیر پایشان باشد به مرحله‌ اجرا درآید».
می‌دانیم که چهار ماه فعالیت برای اجرای یک برنامه و بعد کنارگذاشتن آن چه غم عمیقی برای دست‌اندرکاران به همراه دارد، اما برای مخاطبان نیز این پیام ناخوشایند با حس اندوه همراه است، اندوهی که با انتظار و شگفتی پیوند خورده است، به‌ویژه وقتی در می‌یابیم که پیشنهاد به حالت انتظار درآمدن را همایون شجریان داده است.
این تصمیم ناراحت‌کننده و یأس‌آور است، نه فقط برای حاضران در پروژه بلکه برای مخاطبان آن نیز. ناراحت‌کننده و یأس‌آور‌تر از آنکه با کنارهم‌چیدن کلمات زیبایی همچون «سبک‌بال»، «خوش»، «شریف»، «زمین و زمان محکم» جمع‌وجورش کرد و با موکول‌کردن آن به روزی که مردم «غم‌ها و نگرانی‌های معیشتی کمتری» داشته باشند، مسئولیت اجتماعی را تمام‌شده تلقی کرد.
شاید برای همین غم و نگرانی‌ها، مسئولیت زیادی بر عهده «همایون شجریان» بود، شاید به همین خاطر است که وقتی می‌خوانیم پیشنهاد این عقب‌افتادن از سوی همایون شجریان داده شده است، بیشتر ناراحت می‌شویم و بلافاصله این سؤال پیش می‌آید که مگر او فرزند شجریان بزرگ نیست. شجریانی که در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها همراه مردم بود و هست، از پیش از انقلاب تا دهه 60 تا زمان زلزله بم تا حالا.
این سؤال پیش می‌آید که آیا همایون شجریان و دیگر دست‌اندرکاران این پروژه لحظه‌ای فکر نکردند که به‌گونه‌ای دیگر هم می‌توانند در این روزهای سخت، با غم و نگرانی‌های معيشتی مردم همراه باشند؟ ما تجربه همراهی هنرمندان را در روزهای بمباران داریم. بسیاری از آثار بزرگ در آن روزگار خلق شدند و به مردم دلگرمی دادند. با وجود کمبودها برنامه‌های متنوع برای مردم برگزار می‌کردند تا هنر زنده بماند. اتفاقا در روزهای سخت، رویدادهای هنری باید بیشتر باشد و به تسكین دردهای مردم کمک کند. مثلا نمی‌شد همچنان که برخی در شبکه‌های اجتماعی پیشنهاد داده‌اند، به جای تعلیق کنسرت، کمی از قیمت بلیت‌ها کم می‌شد؟ آیا نمی‌شد برای کاستن از آلام مردم در شهرهای محروم رایگان برگزار می‌شد؟ آیا نمی‌شد دستمزد کمتری دریافت می‌کردند؟ نمی‌شد برای همراهی با مردم سود این کنسرت صرف کمک به محرومان می‌شد؟ 
این تصمیم در حالی گرفته شده که روابط عمومی اعلام کرده اجاره سعدآباد 300 درصد افزایش یافته است (به بیانی دیگر احتمالا مبلغ قبلی نزدیک به رایگان بوده) و ناگزیر شده‌اند که کنسرت در رویال‌هال تهران با دوهزارو 500 نفر ظرفیت برگزار شود و این یعنی مخاطب برنامه کاملا مشخص شده که از چه قشری باشد. حرکت از یک برنامه فرهنگی و هنری به سمت یک برنامه تجاری هنری، نقدی بود که در اجرای نخست این کنسرت نیز مطرح شد، اما آنچه این‌بار در حال روی‌دادن است، کمی فرق دارد. مرحله قبل یک شرکت تجاری اسپانسر برنامه بود، شرکتی که گفته می‌شود به دلیل مشکلات پیش‌آمده برای برجام و تهدید‌های آمریکا در حال رفتن از ایران است و دیگر به‌عنوان آگهی‌دهنده و حامی محصولات فرهنگی و هنری نمی‌خواهد فعالیتی داشته باشد. از سوی دیگر شایعه‌هایی نیز در فضای شبکه‌های اجتماعی مطرح شده؛ آیا این پیام شعارگونه گروه سی به این دلیل نبوده که نتوانسته‌اند حمایتگری تمام‌عیار پیدا کنند؟ آیا به خاطر نگرانی از فروش بلیت به بهای واقعی در غیاب اسپانسرها نیست؟
راستی برگزارکنندگان پروژه «سی» نمی‌شد کمی به مردم اعتماد می‌کردند، شاید نتیجه می‌گرفتند؛ خیلی زود از میزان فروش بلیت‌ها مشخص می‌شد. منظور مردم فرهنگ‌دوست، نه آن کسانی که توان رفت‌و‌آمد به مکانی نظیر رویال‌هال را دارند. مردمی که یک بلیت کنسرت – نمایش سی بخش زیادی از حقوق ماهانه‌شان است اما برای تماشای آن حتما اقدام می‌کنند و سعی می‌کنند با گردن کشیده و به سختی تماشاگر اجرا باشند.
در نهایت این آرزو برایمان باقی می‌ماند که همایون بیشتر نگران نام شجریان باشد. این نامی است که انتظارات از آن زياد است و به‌راحتی نمی‌توان از کنار تصمیم‌های بزنگاه و ناخوشایند آن گذشت. تصمیم‌هایي که بارقه سود را پس کلمات زیبا پنهان می‌کند.




انتقاد يک رسانه فرهنگي از نبود «سرويس بهداشتي» در کنسرت-نمايش «سي»!⇐نمی‌شود هم از تخفیفهای میراث فرهنگی استفاده کنید و هم درباره نبود سرویس بهداشتی فکری نکنید!/حداقل در بليتها ذکر مي‌کرديد امکاني براي رفتن به سرويس بهداشتي نيست!

سينماروزان: کنسرت-نمايش «سي» همان قدر که درباره ساختار اجرا در محافل هنري بحث برانگيز شد به همان اندازه هم درباره کيفيت سرويس‌دهي به مخاطبان با انتقاد مواجه شد.

به گزارش سينماروزان انتخاب فضايي باز در کاخ سعدآباد براي اجرا به گونه اي که تقريبا از رديفهاي مياني به بعد مخاطبان هيچ چشم‌انداز روشني از سن نداشتند و در کنارش استفاده از صندليهاي موسوم به چلوکبابي براي استقرار مخاطباني که گاهي بليت را به چند برابر قيمت از واسطه ها تهيه کرده بودند و از همه بدتر نبود سرويسهاي بهداشتي مناسب در نزديکي محل اجرا از جمله مشکلات اين کنسرت بود که مخاطبان در شبکه‌هاي اجتماعي به شدت از آن گلايه کردند.

به تازگي آرش خوشخو مدیرمسئول روزنامه فرهنگي-اجتماعي «هفت صبح» انتقادات تند و تیزی را از نبود سرويس بهداشتي در کنسرت-نمايش «سي» طرح کرده است. خوشخو گفت: يک نکته عجيب درباره «سي» اين بود که از تماشاگران‌تان پول کلان مي‌گيريد-پول کلان حتي در مقايسه با اجراهاي خارج از کشور و در ابعاد اروپا و آسيا و کنسرت-و نمايش گرانقيمتي برگزار ميکنيد بعد در مورد مسأله اي مثل سرويس بهداشتي فکر نميکند.

وي با اشاره به مشکل مخاطبانی که نیاز به قضای حاجت داشتند ادامه داد: يک جايي بود که يک ربع پياده‌روي داشت در مسيري با کلي پستي و بلندي! چرا کسي که مي‌آيد آنجا براي مسأله اي که در همه اپرهاي بزرگ دنيا هم فکر ميشود بايد اين قدر سختي و استرس بکشد؟ چرا فکري در اين مورد نکردند؟ حس ميکردند کسر شأن است و نبايد درباره اين چيزهاي کوچک فکر کنيم؟

خوشخو افزود: دو تا ماشين ون مي‌گرفتند براي احترام به مخاطبان‌شان که هر بار 20 نفر را ببرد و بياورد. وقتي کنسرت را در جايي مثل سعدآباد برگزار مي‌کنيد نمي‌شود هم از ظرفيت دوهزارنفري و فضاي وهم‌آلود سعدآباد استفاده کنيد و هم از تخفيفهاي ميراث فرهنگي سود ببريد ولي درباره چنين چيز ساده اي فکر نکنيد. اين بي‌احترامي عجيبي به مخاطب است.

مدیرمسئول «هفت صبح» با انتقاد از قیمت بالای محصولات خوراکی در کنسرت اظهار داشت: از آن طرف در ورودي ده ها غرفه چاي، آب معدني و قهوه گذاشته‌ايد با قيمتهاي بالا که خود صاحبان غرفه مي‌گفتند مجبوريم بالا بفروشيم چون اجاره بالايي مي‌گيرند ولي فکري براي سرويس بهداشتي نکرده بودند. آيا استفاده از سرويسهاي بهداشتي سيار مانند آنچه در نمايشگاه کتاب شهر آفتاب بود کار عجيبي بود؟ يا حداقل در بليتها ذکر مي‌کرديد امکاني براي رفتن به سرويس بهداشتي در کنسرت نيست. اين نقطه ضعفي بود که بالاخره مخاطب را به کل پروژه بدبين و دلچرکين کرد. يک ذره اين کارهايشان زيادي کاپيتاليستي بود و با فضاي شاهنامه و فردوسي جور درنمي‌آمد.




راديوپيام گاف همایون شجريان را گرفت؟؟؟+فيلم

سينماروزان: همايون شجريان خواننده خوش صداي موسيقي سنتي که در سالهاي اخير کوشيده است زمينه تلفيق موسيقي سنتي با گونه هاي راک را در آثاري همچون «آرايش غليظ» انجام دهد به تازگي آلبومي به نام «رگ خواب» را به بازار ارائه داده است.

آلبوم «رگ خواب» برآمده از قطعاتي است که همايون با همکاري سهراب پورناظري براي فيلمي به همين نام به کارگرداني حميد نعمت ا.. ساخته است.

از جمله قطعات «رگ خواب» که کليپي هم از آن منتشر شده «ابر ميبارد» نام دارد. شعر اين قطعه از اميرخسرو دهلوي شاعر پارسي گوي هندي قرن هفتم و هشتم هجري. آهنگ آن از سهراب پورناظري است و تنظيم آن را هم برديا کيارس انجام داده است.

خوانش اشتباه يکي از ابيات اين قطعه سبب ساز آن شد که حسين آهي در راديوپيام با بيان اين گاف، همايون را بخاطر خوانش اشتباه اين بيت نقد کند.

به اعتقاد حسین آهی اصل بيت دوم «ابر ميبارد» چنين است: «ابر، باران و من و يار استاده به وداع» اما همايون «ابر» و «باران» را با «واو» عطف به هم نسبت داده و خوانده است: «ابر و باران و من و يار استاده به وداع» و چون فعل ايستادن را نمي توان به ابر و باران نسبت داد خوانش همايون ايراد دارد. حسين آهي در برنامه شبانگاهي چهارشنبه شب راديوپيام ضمن اشاره به اين ايراد از همايون خواست در خوانشهاي بعدي آن را اصلاح کند.

با این حال آیا خوانش همایون واقعا ایراد دارد؟

خیر، چون اگر بخواهیم بیت مذکور را به صورت «ابر و باران و من و یار استاده به وداع» بخوانیم باز هم معنای فراغ از آن مستفاد میشود به این نحو که به مانند «ابر» و «باران» که در حال جدایی از یکدیگر هستند «من» و «یار» هم در حال وداعیم!

براي ديدن کليپ «ابر ميبارد» اينجا را ببينيد.




زودتر از روی پرده رفتن فیلم؛ با آواز همایون و صدای حمید نعمت ا..⇐آلبوم «رگ خواب» می‌آید+عکس

سینماروزان: همایون شجریان که در یک همکاری دیگر با حمید نعمت ا.. بعد از «آرایش غلیظ» باز هم قطعاتی تلفیقی را برای «رگ خواب» خوانده بود آلبوم مربوط به این قطعات را به زودی به شبکه خانگی خواهد آورد.

به گزارش سینماروزان پخش «رگ خواب» نعمت ا.. به هدایت فیلم واگذار شده و هنوز مشخص نیست این فیلم چه زمانی روی پرده خواهد رفت با این حال آلبوم «رگ خواب» سه شنبه همین هفته 25 اسفندماه به شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

آلبوم «رگ خواب» علاوه بر موسیقی متنِ فیلم، شامل چهار قطعه باکلام از جمله «آهای خبردار»، «رگ خواب»، «ابر می‌بارد» و «گریه می‌آید مرا» با اشعاری از امیر خسرو دهلوی، حسین منزوی و مولاناست.

این اثر توسط ارکستر موسیقی فیلم SIF  بلغارستان اجرا شده و تهمورس پورناظری، هوشیار خیام و شِین کاراسکو به عنوان تک‌نواز در آن حضور دارند.

حمید نعمت ا.. کارگردان فیلم «رگ خواب» که در جشنواره‌ فیلم فجر سال جاری به نمایش درآمد گویندگی متنِ این اثر را به عهده داشته است.همچنین دیوید گارنرآهنگساز ‌ آمریکایی، بردیا کیارس آهنگساز و رهبر ارکستر- و آرین کشیشی آهنگساز و نوازنده‌ بیس به عنوان تنظیم کننده در آن ایفای نقش کرده‌اند.

آثارِ باکلام این اثر متاثر از فضاهایِ متفاوتی است که این دو هنرمند پیش از این در آثارشان تجربه کرده بودند.

قطعه‌ «رگ خواب» با مطلعِ «رو سر بنه به بالین» از مولانا را که برای تیتراژ پایانی فیلم «رگ خواب» ساخته شده بود، می‌توان در ادامه‌ تجربه تیتراژ پایانی فیلم «آرایشِ‌غلیظ» دانست. بخش‌هایی از موسیقی بی کلامِ این اثر نیز متاثر از فیلم‌های دوران کلاسیک اروپاست و در قسمت‌هایی از ارکستراسیون غربی بهره گرفته شده است.

«رگ خواب» با بازی لیلا حاتمی و کوروش تهامی در سی‌وپنجمین جشنواره‌ فیلم فجر نمایش داده شد و لیلا حاتمی توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از آنِ خود کند.

این آلبوم توسط شرکت پخش «هنر شهر» توزیع می شود.

رگ خواب
رگ خواب



بازگشت شجریان به وطن

سینماژورنال: محمدرضا شجریان که برای انجام مراحل درمان سرطانش در آمریکا تحت نظر پزشکان بود، بامداد امروز جمعه 26 شهریورماه با پرواز امارات به تهران بازگشت.

به گزارش سینماژورنال مراحل درمانی این خواننده در ایران ادامه پیدا خواهد کرد.

محمدرضا شجریان نوروز امسال و بعد از مدتی شایعه پراکنی خبر ابتلایش به سرطان را تایید کرد و گفت: «من سال هاست با یک مهمان پانزده ساله‌ای آشنا هستم و دیگر با همدیگر دوست شده‌ایم و الان هم من به خاطر او اینجا ایستاده‌ام و طبق دستور پزشکم موهای سرم را هم کوتاه کرده‌ام. چند وقت دیگر اینجا هستم چون در اینجا آرامش دارم و بعد از آن به سراغ شما خواهم آمد و کارهای‌ هنری‌ام را دنبال خواهم کرد. لازم می‌دانم در این لحظه از دو دوست دیرینه‌ام محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان که بسیار دوستشان دارم و دلم برایشان تنگ شده است یاد کنم و بگویم که دلم برایشان تنگ شده است…».




تهدید به مرگ در کنسرت همایون شجریان

سینماژورنال: همایون شجریان درباره دلیل لغو کنسرتش در آلمان توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش سینماژورنال شجریان با انتشار متنی در صفحه اجتماعی اش درباره کارشکنی‌های برنامه‌گزار کنسرت در آلمان سخن گفت.

سینماژورنال متن کامل این یادداشت را ارائه می دهد:

دل همگى شما و ما شكست

سالها بود به خاطر چنين مشكلاتى كه در اين بيست وشش سال فعاليت هنرى خود نظير آن را كم نديده ام و نشنيده ام كنسرت‌هاى خارج از ايران را قبول نمى كردم. دل همگى شما و ما شكست و از ديدار رويتان محروم مانديم و همه تنها به خاطر اعتماد.

همان چيزى كه همگى بارها و بارها از آن اسيب ديده ايم ، ولى باز ترجيح ميدهيم بدون آن زندگى نكنيم. ميدانم كه همگى عزيزان حرمت بر من نگه داشتند و بزرگوارانه به ماجراى كنسلى كنسرت نگاه كردند.

غمى سنگين بر دلمان نشست
ما نيز چون شما آمديم تا با اشتياق ميزبان شما عزيزان باشيم كه اين اتفاق رخ نداد و غمى سنگين بر دلمان نشست. بسيارى از اقوامم و دوستانم و بسيارى از شما عزيزان خود را از شهرهاى دور به هامبورگ رسانيده بوديد كه اين موضوع غمم را سنگين تر ميكند.

باورم نيست شبى را كه مى توانست بدل به خاطره اى خوش با شما عزيزان شود، اعتماد مديران گروه به اين برنامه گزار، تبديل به چنين كابوسى براى من و همراهانم و شما عزيزانم كرد.

بر خود واجب ميدانم چند موضوع را بازگو كنم:

شب كنسرت با وجود اعلام مدير برنامه گروه به برنامه گذار مبنى بر كنسل بودن كنسرت، ايشان همچنان به فروش بليت ادامه دادند و اهداف نامعلوم خود را دنبال كردند كه البته اين موضوع با واكنش و شكايت به مراجع قضايى آلمان همراه شد.

پس از آنكه متوجه اعلام نشدن كنسلى كنسرت به مردم عزيز شدم همان لحظه در صفحه اينستاگرامم آن را اعلام كردم و براى رفع تهمت هايى كه در سالن از سوى برنامه گذار به اينجانب وارد گرديده بود بلافاصله ويديويى در صفحه اينستاگرامم قرار دادم.

پس از تاكيد مدير گروه مبنى بر لغو كنسرت و اعتراض به ادامه فروش بليت متاسفانه مدير گروه با تهديد جانى نسبت به خود و گروه روبرو مى شوند كه اين موضوع نيز در مراجع قضايى آلمان با شهادت چندين شاهدِ نشسته در لابى هتل تشكيل پرونده شده است.

به همين دليل نيز از آمدنم به سالن كه وظيفه خود مى دانستم حضورا از شما عذر خواهى كنم ممانعت بعمل آمد و از اين هم ناكام ماندم. نكته آخر براى عزيزانى كه هنوز وجه بليتشان برگردانده نشده است اينكه برخلاف شايعاتى كه براه انداخته شد، بنده همايون شجريان، فرزند محمدرضا، هيچ مبلغى را دريافت نكرده و نخواهم كرد، كليه مبالغ دريافتى از فروش بليت نزد برنامه گذار مى باشد.

در پايان با آرزوى سلامتى براى همه شما عزيزان و دوستداران هنر اميدوارم روزى بتوانيم تلخى آن شب گذشته را فراموش كنيم.




زودتر از نهادهاي حاكميتي⇐اين خواننده، سالار عقيلي را محكوم كرد+عکس

سینماژورنال: در حالی که هنوز هیچ کدام از نهادهای حاکمیت واکنشی به حضور سالار عقیلی در شبکه “من و تو” نشان نداده اند و تنها رییس دفتر موسیقی ارشاد از طرح پرسش از این خواننده بعد از بازگشت به ایران سخن گفته یک خواننده پاپ به صورتی کنایه آمیز رفتار عقیلی را محکوم کرد.

به گزارش سینماژورنال مانی رهنما در صفحه شخصی‌اش با انتشار عکسی از محمدرضا و همایون شجریان نوشت: استاد محمدرضا شجريان و همايون عزيز كه صداي واقعي و ماندگار اين سرزمين هستند و هميشه خواهند ماند، اين در درون اين دو عزيزه ، با كپي كردن صدا و رفتار و منش اين عزيزان كسي نميتونه به نزديكي افق جايگاه اين نازنينان برسه حتي با اهرم تلويزيون منو تو !!!

سالار عقیلی خواننده‌ موسیقی سنتی ایران، پیش از برگزاری کنسرت خود در لندن به استودیو “من وتو” رفت. (اینجا را بخوانید)

عقیلی در برنامه “من و تو پلاس” این شبکه از کنسرت‌‌هایش در شهرهای مختلف انگلیس و همچنین کنسرت‌های بعدی‌اش در آمریکا خبر داد.

این خواننده همچنین درباره چالش برگزاری کنسرت در خارج از ایران گفت: در خارج از ایران هزینه برگزاری کنسرت بسیار بالا است. به عنوان نمونه در سالن برج میلاد، پیانویی است که می‌شود نواخت اما وقتی در اینجا خواستیم پیانو روی سن داشته باشیم، هزار و پانصد دلار هزینه اضافه طلب کردند.

به نظر میرسد حضور او در شبکه “من و تو” به منظور تبلیغ کنسرت‌هایش در انگلیس و آمریکا بوده است.

مطلب اجتماعی مانی رهنما
مطلب اجتماعی مانی رهنما



فیلم تازه مسعود کیمیایی مروری دارد بر زندگی یک رانت‌خوار کلان!!!/تولید فیلم به تهیه‌‌کننده “عصر یخبندان” و “خط ویژه” واگذار شده/همایون شجریان در این فیلم نقش یک خواننده را بازی خواهد کرد!

سینماژورنال: مسعود کیمیایی اواخر مهر امسال پروانه ساخت پروژه ای به نام “قاتل اهلی” را گرفت؛ پروژه ای که نام خودش به عنوان نویسنده، کارگردان و تهیه کننده آن آمده بود.

به گزارش سینماژورنال کیمیایی به هنگام دریافت پروانه ساخت گفته بود: فیلم تازه ام در دوره قبل از این فیلم های آخرم قرار می گیرد اما هیچ شباهتی به آثار ساخته شده ام ندارد.
وی درباره فیلمش افزوده بود: “قاتل اهلی” پرهزینه نیست. یک فیلم معمولی از نظر تولید است که قصه اش در تهران امروز روایت می شود. قصه جوانی است که تمام راه های پولدار شدن را می ورد اما در آخر می فهمد که برای پولدار شدن نبوغی بیش از انیشتین باید داشته باشد.

یک رانت خوار کلان در مرکزیت درام
آنچه کیمیایی درباره داستان فیلمش گفته چندان بیراه نیست اما شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند جدا از یک جوان که بخشهایی از زندگیش در فیلم روایت می شود شخصیت اصلی “قاتل اهلی” یک مرد میانسال است!

مرد میانسالی که به واسطه رانت خواری است که مرکزیت درام کیمیایی را به خود اختصاص داده؛ او به دلیل درگیری در پولشویی های متعدد وضعیت اقتصادی مرفهی را برای خود و خانواده رقم زده است اما…

اما از یک طرف پیشکارش که شخصیتی است دوپهلو قصد دور زدن او را دارد و از طرف دیگر فرزند پسرش که ساکن خارج از کشور است به دلیل اعتیاد شدید برای پدر دردسرساز شده!

این رانت خوار میانسال یک دختر هم دارد و ماجرای عاشقانه ای که برای این دختر و یک خواننده مشهور رخ می دهد سبب ساز پیش بردن بخشهای احساسی درام است بخصوص که پدر هم مخالف ازدواج دخترش با این خواننده است.

تاثیرپذیری از بابک زنجانی؟؟؟
در یک ماه اخیر کیمیایی سعی زیادی کرده که با کار بر روی شخصیت اصلی “قاتل اهلی” زمینه های تصویرسازی درست و دقیق از وجوه مختلف شخصیت یک رانت خوار  را در درامی متناسب با روزگار معاصر خلق کند.

فقط درنظر بگیرید که در همه روزهایی که پیگیری دادگاه بابک زنجانی که یکی از متهمین فسادهای کلان مالی سالیان اخیر است در جریان بوده، کیمیایی همزمان مشغول کار بر فیلمنامه “قاتل اهلی” بوده است و تاثیرپذیری احتمالی از چنین شخصیتی می توانسته پیش برنده بخشی از درام باشد.

تهیه کننده “خط ویژه” و “عصر یخبندان” کار تولید را انجام می دهد
فارغ از خط داستانی متفاوت “قاتل اهلی” دیگر نکته مرتبط با آن حضور منصور لشکری قوچانی به عنوان تهیه کننده است.
کیمیایی پروانه ساخت “قاتل اهلی” را به تهیه کنندگی خودش دریافت کرد اما اخیرا مذاکراتی میان وی و منصور لشکری قوچانی صورت گرفته و بنا شده تهیه این فیلم را لشکری برعهده داشته باشد.
لشکری قوچانی تهیه آثاری پرفروش چون “خط ویژه” و “عصر یخبندان” هر دو ساخته مصطفی کیایی را در کارنامه دارد و البته یک اثر آماده اکران به نام “کوچه بی نام” ساخته هاتف علیمردانی هم دارد.
این تهیه کننده به تازگی تولید فیلمی به نام “هفت ماهگی” به کارگردانی هاتف علیمردانی را هم پشت سر گذاشت؛ فیلمی که اولین نمایش آن در جشنواره سی و چهارم فجر خواهد بود.
“خط ویژه” و “عصر یخبندان” از آثار قبلی قوچانی هر دو اشاراتی به پدیده های آقازادگی و رانت خواری داشتند و حالا در “قاتل اهلی” بخش اصلی درام بر محوریت زندگی یک رانت خوار پیش می رود.

همایون شجریان نقش خواننده فیلم را بازی می کند
ورای داستان زندگی یک رانت خوار و حضور لشکری قوچانی به عنوان تهیه کننده سورپرایز اصلی “قاتل اهلی” چهره ای است که بناست نقش خواننده داستان را بازی کند.
همان طور که پیش از این خواندید فرزند دختر شخصیت اصلی فیلم عاشق یک خواننده است و البته این عشق از سوی پدر، مجاز شمرده نمی شود.
شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که کیمیایی قصد دارد ایفای این نقش را به همایون شجریان فرزند خلف استاد آواز سنتی ایران واگذار کند!
البته که صحبتهای مقدماتی در این باره صورت گرفته ولی توافق نهایی هنوز حاصل نشده است.
همایون شخصیتی است به شدت محجوب که فارغ از خوانندگی، شوآفهای مرسوم خوانندگان را ندارد و اغلب حین اجراهای خود نیز به جای بازی روی صحنه، با آوازخوانی است که مخاطبان را تحت تاثیر قرار می دهد.
همین مساله حضور او به عنوان بازیگر فیلمی از مسعود کیمیایی را به شدت چالش برانگیز می کند.

آغاز فیلمبرداری منوط شده به اتمام فیلمنامه/پولاد بازی نخواهد کرد

به گزارش سینماژورنال پیش تولید “قاتل اهلی” مدتی است که آغاز شده ولی زمان آغاز فیلمبرداری هنوز مشخص نیست و منوط شده به اتمام کامل فیلمنامه.

پولاد کیمیایی فرزند مسعود در این فیلم به عنوان بازیگر حضور نخواهد داشت ولی در پشت صحنه تولید کنار پدر خواهد بود.




آغاز موضع‌گیری ۲۴ خواننده ممنوع‌الفعالیت علیه “رادیوجوان”…

سینماژورنال: بعد از لغو كنسرت‌هاي متعدد كه دامنه آن به بسياري از چهره‌هاي مطرح موسيقي ازجمله محمدرضا شجريان و كيهان كلهر هم كشيده است، حالا برخي اطلاعاتي كه به شكل رسمي تاييد نشده است، از ممنوع‌الكاري بيش از ٢٤ چهره مطرح موسيقي در كشور خبر مي‌دهد. اين در حالي است كه روابط عمومي دفتر موسيقي اين ماجرا را تكذيب مي‌كند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” طي يك ماه گذشته، تعدادي از خوانندگان نامه‌اي از ساختمان فجر (حراست بخش فرهنگي وزارت اطلاعات) دريافت كرده‌اند كه در آن عنوان شده به دليل همكاري با سايت «راديو جوان»، پخش كليپ در شبكه‌هاي ماهواره‌اي، برخي تخلفات در كنسرت‌هاي خارج از كشور و… ديگر امكان فعاليت رسمي در ايران را ندارند.

با وجود آنكه اين نامه به صورت مكتوب به خوانندگان اعلام شده است؛ اما گفته مي‌شود به آنها گوشزد شده كه حق اظهارنظري در اين خصوص را ندارند. در اين ميان پاي تعدادي از اين چهره‌هاي موسيقي به دستگاه قضايي نيز كشيده است.

از رضا صادقی تا همایون شجریان

در اين ميان نام‌هايي چون فرزاد فرزين، سيروان، زانيار خسروي، رضا صادقي، سعيد مدرس، شهرام شكوهي و محسن چاووشي به خاطر انتشار آثارشان در سايت «راديو جوان» و پخش ويديو‌كليپ‌هاي‌شان در شبكه‌هاي ماهواره‌اي ممنوع‌الكار شده‌اند و «محسن يگانه» به دليل برخي تخلفات در كنسرت كانادا از ادامه فعاليت‌هايش محروم مانده است. در اين ميان نام تعدادي از اهالي موسيقي سنتي چون همايون شجريان و نيز حافظ ناظري هم ديده مي‌شود. در اين ميان سايت‌ها، احتمال داده‌اند كه لغو كنسرت‌هاي چند ماه اخير اين خوانندگان نيز به همين خاطر بوده است.

انتقاد بنیامین از رادیوجوان

در همين زمينه، موج شديدي در روزهاي گذشته در صفحات شخصي خواننده‌ها عليه سايت «راديو جوان» راه افتاده كه ماجراي ممنوع‌الكاري از دلايل اصلي آن است. پيش از اين بنيامين بهادري در كنسرت امريكاي چند هفته پيش خود به صورت علني و از روي سن نسبت به اين اتفاق واكنش نشان داد و از مسوولان اين سايت در ابتدا خواست كه ديگر به هيچ‌وجه آثارش روي اين رسانه غيرمجاز قرار نگيرد و در صورت ادامه روند قبلي، به صورت رسمي و قانوني اين موضوع را پيگيري خواهد كرد.

اين موضوع كه به مرور در حال تبديل شدن به بحراني براي خواننده‌هاي داخلي و مجاز كشور است، در روزهاي گذشته موضوع اصلي جلسات محرمانه مسوولان موسيقي كشور با برخي چهره‌هاي داخلي بوده است.

اعتراض فرزاد فرزین

شنبه‌شب گذشته در ادامه اعتراض‌ها به اين سايت فرزاد فرزين كه در آستانه انتشار آلبوم رسمي و آلبوم تصويري خود به مشكلات و اختلالاتي در اخذ مجوزهاي آثارش به‌واسطه رفتارهاي غيرحرفه‌اي اين سايت غيرمجاز خارج از كشور و همچنين پخش بدون اجازه برخي ويدئوكليپ‌هاي مجوز‌دار اين خواننده از چند شبكه ماهواره‌اي، برخورده، در صفحات شخصي‌اش با انتشار متني، ضمن انتقاد از اين رفتارها از مسوولان اين سايت بار ديگر نسبت به جلوگيري از انتشار و بازنشر آثارش هشدار داد.

گلایه یک خواننده جوان دیگر

سينا شعبانخاني ديگر خواننده‌اي بود كه شنبه‌شب گذشته درباره اين موضوع واكنش نشان داد و در صفحات شخصي خود از مسوولان اين سايت خواست كه انتشار آثارش را متوقف كنند و آثار بعدي اين خواننده نيز در اين رسانه منتشر نشوند. دراين بين خبر غيررسمي دستگيري چند تن از نمايندگان اين سايت در داخل كشور، باعث شده هنرمندان بيشتري به تكاپو بيفتند ونسبت به اين اتفاق و اعتراض به مسوولان اين رسانه، سخن بگويند.

 




حافظ ناظری: حسین علیزاده در یک جشن روی سن رفت و علیه من حرف زد!/بعد آمد و گفت همایون{شجریان} مثل پسرم است و عاشقش هستم!/ او دلش می‌خواهد در C.N.N در موردش داستان بسازند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد و ناراحت می‌شود!/اجازه بدهید کار بعدی من منتشر شود، آن زمان شمشیر را بیرون می‌‌کشم و ببینید چه بلایی بر سر همه می‌آورم!!!

سینماژورنال: حافظ ناظری فرزند شهرام ناظری یکی از دو خواننده صاحب نام موسیقی سنتی ایران است.

به گزارش سینماژورنال حافظ ناظری اخیرا آلبومی با عنوان “ناگفته” را به بازار موسیقی عرضه کرده و البته کنسرتهایی را اجرا نموده است که به اندازه موافقان، منتقدان تند خود را هم داشته است.

شاید همین انتقادها بوده که باعث شده حافظ نیز در گفتگوهایی که داشته بی پروا و گاهی عصبی پاسخگوی پرسشها باشد.

چندی قبل وی در گفتگویی ادعاهایی عجیب را درباره تواناییهای موسیقی خود بیان کرد.(اینجا را بخوانید)

تازه ترین گفتگوی حافظ که با رضا نامجو در “شهروند” انجام شده نیز پر است از جملاتی که می‌توان صفت بی پروا را به آنها نسبت داد.

او این بار صریح تر و روتر از قبل به صراحت به انتقاد از حسین علیزاده و دیگر چهره های صاحب نام موسیقی پرداخته است و از آنها این گلایه را طرح کرده که چرا به چشم یک بزرگتر و با مهربانی، اثر او را نقد نمی کنند.

سینماژورنال متن کامل این گفتگو را ارائه می دهد:

گفت‌وگو را از وضع فعلی موسیقی سنتی ایران آغاز کنیم. به‌عنوان یکی از موزیسین‌های نسل جدید موسیقی سنتی، شرایط کنونی این حوزه از موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به‌نظر من یکی از مسائل مهمی که امروز در موسیقی سنتی باید بررسی و آسیب‌شناسی شود این است که چرا همه خواننده‌های نسل نو سعی می‌کنند شبیه یکی از خوانندگان قدیمی بخوانند. اگر آوازخوانی مانند او کار دشواری است، پس چگونه این همه جوان توانسته‌اند چنین کاری را انجام دهند و صدایی مشابه داشته باشند اما هیچ‌کس پیدا نمی‌شود که ادعا کند می‌تواند مانند طاهرزاده یا شهرام ناظری آواز بخواند یا حتی مثل علی‌اکبر شهنازی تار بزند؟ اگر انجام هر کاری ساده بود، درحال حاضر یکسری از علوم و تکنولوژی‌های خاص در اختیار یکسری کشور معدود نبود و همه کشورها می‌توانستند به این فناوری‌ها دست‌پیدا کنند. من اوضاع موسیقی سنتی را خوب نمی‌بینم و شرایط هر روز هم بدتر می‌شود، تا همین چند ‌سال پیش سالن‌های کنسرت مملو از جمعیت بودند اما این روزها درصد استقبال مردم افت چشمگیری داشته است.
فکر می‌کنید دلیل کاهش مخاطبان کنسرت‌های موسیقی سنتی چیست؟
علت این موضوع، کارهای ضعیفی است که هنرمندان فعال در این حوزه ازجمله من به مخاطب ارایه داده‌ایم، به همین خاطر دیگر کسی تمایلی برای حضور در سالن‌ها و تماشای آثار خوانندگان و نوازندگان موسیقی سنتی ندارد.
شما به خوانندگی و نوازندگی خاص افرادی مانند طاهرزاده و شهنازی اشاره کردید. ویژگی متمایز این اساتید در چه بود؟
علی‌اکبر شهنازی تنها فردی در موسیقی است که او را قبول دارم و البته با صراحت می‌گویم که الگوی من در نوازندگی است. تعجب می‌کنم چطور افرادی که حالا هر یک از اساتید موسیقی سنتی در آواز و سازهای مختلف محسوب می‌شوند، از دانش و مهارت شهنازی به‌درستی بهره نبرده‌اند زیرا نوازندگی، دنیای کاملا متفاوتی از خوانندگی دارد. نوازندگی دیگر به استعداد و توانایی ذاتی ارتباط ندارد، بلکه با تمرین و پشتکار زیاد می‌توان آن‌چه را که استاد می‌گوید، فرا گرفت.
بسیاری از موسیقی‌دانان چه در عرصه سنتی و چه در حوزه پاپ معتقدند ذائقه شنیداری مخاطبان موسیقی تغییر کرده است. با این توصیف فکر می‌کنید سبک و نوع نوازندگی شهنازی همچنان بتواند مردم را به سمت موسیقی سنتی بکشاند؟
موسیقی سنتی ما به نوعی موسیقی کلاسیک محسوب می‌شود و این‌گونه نیست که انتظار داشته باشیم عموم مردم با آن ارتباط برقرار کنند. این گونه از موسیقی مخاطبی اهل علم و تفکر دارد.در همه جای دنیا همین‌طور است و اکثرا افراد مسن برای تماشای ارکسترهای سمفونیک به سالن‌ها می‌روند. اگر امروز من به‌عنوان یک پسر ١٠ساله به دانشگاه تهران بروم تا موسیقی سنتی یاد بگیرم، استادی که می‌خواهد به من موسیقی یاد بدهد، کیست؟ چه چیزی برای من می‌نوازد؟ چطور توقع دارم آن بچه ١٠ساله را جوری تربیت کنند که ٢٠سال بعد علی‌اکبر شهنازی دومی در زمان خود بشود؟ چنین ‌چیزی غیرممکن است! اگر ما نتوانیم موسیقی را به‌درستی از نسلی به نسل دیگر انتقال دهیم، موسیقی می‌میرد. درحال حاضر چند خواننده داریم که بتوانند در حد نسل گذشته فقط یک ربع آواز بخوانند؟
نقش خود را به‌عنوان یک آهنگساز، نوازنده و خواننده برای حل این بحران چگونه می‌بینید؟
من فکر می‌کنم نقش من خیلی مهم است چون بالاخره آشنایی خیلی عمیقی با موسیقی جهان دارم و با آنها زندگی کرده‌ام. تمام آواز‌های طاهرزاده یا نکیسا را از حفظ می‌دانم و حالا درحال انجام کار بعدی خود هستم که البته نمی‌خواهم بگویم چیست. سعی کردم تمام آوازهای خوانندگان توانای نسل گذشته را در حد توانایی خود زنده کنم.
به «ناگفته» برسیم. وقتی این اثر را منتشر می‌کردید، حدس می‌زدید با واکنش‌های منفی روبه‌رو شوید؟
بله. می‌دانستم چه نقدهایی به من خواهد شد و البته این را هم می‌دانستم که چه جواب‌هایی به منتقدان بدهم، به خاطر این‌که آلبوم «ناگفته» ٥٠‌سال از زمان خود جلوتر است و متعلق به دوران حاضر نیست، یعنی اگر بخواهم آن را نت به نت آنالیز کنم می‌توانم به جرات بگویم هیچ‌ چیز از این اثر در ایران درک نشد. مثلا در ابتدا این کار با تک‌نوازی «ویولن‌سل» شروع می‌شود که برای خود زبانی جهانی و تازه دارد چون اثری کاملا کلاسیک است و درون آن از ظرافت‌ها و حرکت‌های شرقی پر شده که زبان موسیقی امروز جهان است. جهانی که شرق و غرب آن یکی شده و تصویری کامل از دنیاست. چطور می‌توانستم توقع داشته باشم، کسی آن را درک کند؟ برای مثال یک نوع برخورد با دستگاه نوا در این اثر وجود دارد و با وجود این‌که هیچ فرمولی از دستگاه نوا در آن نبود ولی روح دستگاه نوا در وجودش قرار داشت و آمیخته‌ای با موسیقی جهانی بود. مدلاسیون و آکورد داشت و تکنیک‌های ساز «ویولن‌سل» را گسترش می‌داد. کدام نوازنده می‌خواست این موارد را در ایران درک کند؟
به‌هرحال قرار بود شما این اثر را در ایران هم منتشر کنید. اگر آگاه بودید کسی در ایران آن را درک نمی‌کند، چرا اصلا چنین کاری را انجام دادید؟
گاهی شما یک اثر موسیقایی تولید می‌کنید برای این‌که فروش بالایی داشته باشد. زمانی هم شما اثری خلق می‌کنید تا سطح تفکر جامعه را بالا ببرید. همین که من در ایران، چراغی در دل دو نفر روشن کرده باشم، برایم کافی است. در هر صورت «ناگفته» شاید یکی از تنها آثار موسیقی کل دنیا باشد که هم در آواز، هم در آهنگسازی و هم نوازندگی تغییر به وجود می‌آورد. ممکن است تغییر ضعیفی باشد و کسی هم آن را قبول نداشته باشد اما این اثر جزو معدود آثاری است که در هر سه زمینه کار کرده است. مشابه آهنگسازی این کار را هم حداقل تا به ‌حال هیچ‌کس نشنیده است. خیلی محکم می‌گویم دو جمله از سه‌تاری را که من در «ناگفته» زده‌ام، پیش بهترین استاد سه‌تارنوازی ایران ببرید تا بگوید من آن را چطور زده‌ام. مطمئن هستم نمی‌تواند به شما جواب بدهد. نمی‌دانم بهترین نوازنده سه‌تار حال حاضر ایران کیست اما خواهش می‌کنم دو جمله که در نوازندگی‌های سه‌تار «ناگفته» است را انتخاب کنید و نزد بهترین نوازنده سه‌تار حال حاضر ایران ببرید و از او بخواهید که برای‌تان بگوید آنها چطور نواخته شده‌اند. حتی نمی‌خواهم مثل آنها یا با آن سرعت بزند. گاهی شما یک اثر موسیقایی تولید می‌کنید که آن را بر حسب سلیقه نمی‌پذیرند. مثلا شما می‌گویید من عاشق صدای شهرام ناظری هستم و از صدای محمدرضا شجریان خوشم نمی‌آید. یکی دیگر می‌گوید من عاشق صدای شجریان هستم و از ناظری خوشم نمی‌آید اما زمانی شما می‌گویید «شجریان بلد نیست آواز بخواند ولی ناظری استاد است» یا برعکس «ناظری بلد نیست آواز بخواند و شجریان استاد است» این‌جا جایی است که یقه‌تان گرفته می‌شود و از شما پرسیده می‌شود، چرا بلد نیست آواز بخواند؟ این‌جا از بحث نظری بیرون می‌آید و وارد بحث تکنیکال می‌شویم. این‌که فلان خواننده بلد نیست، آواز بخواند، یعنی ردیف بلد نیست، جمله‌بندی نمی‌داند یا به خوبی تحریر نمی‌زند. «ناگفته» هم دو قسمت دارد؛ یک بار می‌گویید «خوشم نیامد و حافظ چقدر مزخرف ساز زده است و سرم رفت» یا «صدایش چقدر بد است.» یک موقع هم می‌گویی «حافظ سه‌تار زدن بلد نیست» یا  «این چیست که خوانده است»، شما باید به صورت علمی بگویی اشکالش چیست. مثلا بگویی «خارج خوانده‌ای» یا «ژوست نیست.» شما وقتی وارد بحث و نقد فنی می‌شوی باید عملی حرف بزنی. داستان کار من هم این بود که «ناگفته» اصلا درک نشد.
موافق هستید که حواشی زیاد پیرامون «ناگفته» روی نظر مخاطبان و اهالی موسیقی تأثیر منفی گذاشت؟
نه، اصلا. مگر حواشی می‌تواند یک اثر هنری را از بین ببرد؟ این حرف‌ها الکی است و به کار ربطی ندارد. اتفاقا حواشی کمک می‌کنند تا کارها بهتر شنیده شوند. اسم «ناگفته» مفهوم بسیار عمیقی دارد. فکر می‌کنید چرا اسمش را گذاشتم «ناگفته»؟
خودتان بگویید چرا؟
به‌خاطر همین سوال‌هایی که شما امروز از من می‌پرسید! «ناگفته» هنوز هم «ناگفته» است. این اسم را انتخاب کردم تا یک روزی جواب شما را بدهم.
«ناگفته» محصول چه دورانی است و چند ‌سال روی این اثر کار کردید؟
«ناگفته» داستانی طولانی دارد. دنیای امروز به‌گونه‌ای شده که ما خیلی از حرف‌ها را می‌زنیم و سپس به‌سادگی از آنها رد می‌شویم. دنیا خیلی بسط پیدا کرده اما گفتن تا عمل‌کردن خیلی فرق دارد. در دنیای ایران هم متاسفانه همه بیشتر اهل حرف‌زدن هستند و تا نقطه عمل‌کردن فاصله زیادی دارند. من خودم را یک منتقد می‌دانم و خیلی هم خشن هستم. شما نمی‌توانید به‌عنوان منتقد چیزی را که نمی‌فهمید، نقد کنید. اگر کسی می‌خواست «ناگفته» را نقد کند باید به‌طور مثال بهترین نوازنده ایران می‌آمد و از لحاظ نوازندگی ساز «ناگفته» را نقد می‌کرد اما زمانی هست که من نمی‌توانم کاری را خودم انجام دهم و بعد می‌آیم نقدش می‌کنم! متوجه حرفم می‌شوید؟ نقد‌هایی که نسبت به من و «ناگفته» مطرح شد، کاملا احساسی بود حتی آهنگسازان بزرگی که آن را نقد کردند، کاملا احساسی حرف زدند، به خاطر همین بود که جواب‌های من برای دیگران سنگین تمام شد، چون آنها احساسی نقد کردند اما  من تکه‌تکه نت‌های موسیقی خود را چاپ کردم و حرف زدم. آنها باید علمی حرف‌شان را می‌زدند، درحالی‌که من این کار را کردم. ممکن است جواب‌هایم تند بوده باشد، مثلا گفته بودند «دیسونانس» آن کجاست؟ من هم گفته بودم «یا گوش‌تان نمی‌شنود یا مشکل دیگری دارید! اینها نت‌هایش هستند و همگی دیسونانس هستند.»
با توجه به تجربه‌های‌تان پس از انتشار این آلبوم، اگر قرار بود حالا «ناگفته» منتشر شود، باز همین راه را می‌رفتید؟
دقیقا همین راه را می‌رفتم. من از آن دست آدم‌هایی هستم که هیچ وقت برای کارهایی که می‌کنم، تاسف نمی‌خورم، چون خیلی با منطق تصمیم می‌گیرم و انجامش می‌دهم. یکی، دوسال دیگر صبر کنید و این اتفاقات هم یادتان باشد، بعد ببینید که چطور ممکن بود موجودی در ایران پیدا بشود و بدین شکلی که من سه‌تار زدم، بنوازد یا آن‌طور که من آهنگ ساخته‌ام، آهنگسازی کند یا به آن شیوه‌ای که من خوانده‌ام، آواز بخواند. هر سه اینها در یک مجموعه، به نظرم چیزی بسیار ویژه است.
منظور شکل ارایه کارتان بود…
اگر قرار بود درحال حاضر این اثر منتشر شود، شاید برای «ناگفته» تبلیغ می‌کردم. تمام حرف‌هایی که در مورد من می‌زنند و می‌گویند که تبلیغات زیادی کردم، درست نیست. «ناگفته» من تنها اثری بود که یک ریال هم خرج تبلیغاتش نشد. همان موقع در کنار کار من، آثار عزیزانی منتشر شد که هفته‌ها در سایت‌ها بیشترین حجم را در بالای صفحه گرفته بودند اما «ناگفته» یک تبلیغ کوچک در آن صفحه داشت. آن پول تنها هزینه تبلیغات «ناگفته» بود. جالب است که من یک عکس ساده در اینستاگرام با دوستم می‌گذارم، جنجال‌ساز می‌شود. نمی‌دانم من باید عکس پیاز در صفحه‌ام بگذارم؟! عکس درخت بگذارم؟! هر کاری می‌کنم به تبلیغات و فتوشاپ معنی می‌شود. به تازگی باید بیایم اندازه قدم را هم ثابت کنم و بگویم قدم چند سانتی‌متر است! ببینید چه فضایی علیه من درست شده بود. البته این موارد دلیلی است بر این‌که من مورد توجه قرار گرفته‌ام و یکسری آدم هستند که شب‌وروزشان با فحش دادن به من می‌گذرد.
خیلی جالب است؛ شما هنرمندانی که از خانواده اهالی موسیقی هستید بیشتر مورد انتقاد قرار می‌گیرید. مثلا شما، همایون شجریان یا خانواده پورناظری زیر تیغ بیشترین نقدها قرار دارید…
فکر نمی‌کنم اتفاق خاصی برای آنها بیفتد، مثلا آقای حسین علیزاده در یک جشن روی سن رفتند و علیه من حرف زدند. تصور نمی‌کنم چنین برخوردی برای همایون یا سهراب و تهمورس رخ داده باشد.
البته حسین علیزاده انتقاداتی را به همایون شجریان نیز وارد کرد…
بله. اما بعد آمد و گفت «همایون مثل پسرم است و عاشقش هستم» اما علنا علیه من روی سن حرف زد. این نشان می‌دهد داستان من خیلی عمیق‌تر است، به خاطر این‌که همایون مثل نهر آب روانی است که خیلی ساده آوازی را می‌خواند و می‌رود اما کار من تفاوت زیادی دارد و پر از حرف است. فکر می‌کنم منتقدان «ناگفته» خیلی خوب می‌فهمند من چه کار کرده‌ام. این همه آلبوم به بازار می‌آید، پس چرا آقای ایکس علیه دیگر موسیقی‌دانانی که این همه کار منتشر می‌کنند، حرفی نمی‌زند! به این دلیل که یک جایی در ضمیر ناخودآگاه خود می‌داند من چه کار کرده‌ام اما نمی‌تواند این موضوع را بپذیرد زیرا می‌خواست خودش این کار را انجام بدهد اما نتوانسته است. جالب است که در یک قسمت از فیلم «آمادئوس»، وقتی «آنتونیو سالیری» می‌خواهد «موتزارت» را از بین ببرد، نزد خدا دعا می‌کند و می‌گوید «من هر چه از تو خواستم به او دادی پس من نابودش می‌کنم.» به نظرم این دیالوگ خیلی شبیه داستان من است، چون منتقدان «ناگفته» یک جایی در وجودشان می‌فهمند که در این اثر چه اتفاقی افتاده است ولی چاره‌ای ندارند جز این‌که نقدش کنند. این یک نکته روان‌شناسی است که در تمام دنیا هم اتفاق می‌افتد. وقتی شما پشت چیزی هستی، از آن انتقاد می‌کنی چون اگر می‌خواستی انتقاد سازنده کنی، یادداشتی می‌نوشتی با این مضمون که مثلا پسرم حافظ به تو تبریک می‌گویم، بالاخره در حد و توان خودت افتخاری برای ایران آوردی. فلان آوازت چقدر جالب بود یا چه نوازندگی جالبی داشتی اما «‌ای کاش که مثلا گروه کُر این کار را بهتر می‌خواند» یا «ای ‌کاش با پدرت مشورت می‌کردی و بهتر آواز می‌خواندی» یا «ای ‌کاش سازت در فلان‌جا کوک بود.» مثلا «من به تو خیلی امید دارم و برو بیشتر کار کن. ان‌شاءالله که کارهای بهتری انجام دهی.» این می‌شد یک نقد سازنده از یک استاد، نه این‌که از اول تا آخر فحش بدهی و بعد هم پایینش بنویسی «خواستم او را راهنمایی کنم!» این‌جا به جامعه توهین می‌کنی، پس من هم می‌آیم با تو برخورد می‌کنم. حالا هر کسی که می‌خواهی باش. اگر در مورد قسمت موسیقی حرف نزده بودی، من دهانم را باز نمی‌کردم اما وقتی خودت را خراب می‌کنی و می‌گویی «دیسونانس» آن کجاست، من هم جوابت را با لحن تندی می‌دهم. من اصلا نمی‌توانم با همچین آدمی حرف بزنم، چون او متعلق به جهان دیگری است. معلوم است که همه این نقد، غرض و ناراحتی می‌شود. مشخص است که او دلش می‌خواهد در شبکه CNN در موردش داستان بسازند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد و ناراحت می‌شود! نمی‌خواهم اسم ببرم اما آن آدمی که در مورد موسیقی من حرف می‌زند، دلیلش این است که قرار بود با من کنسرت‌های بزرگی بدهد اما کار را کنسل کردیم. قرار بود من به‌عنوان تک‌نواز در آن کنسرت‌ها باشم…
در مورد چه کسی صحبت می‌کنید؟
همان کسی که روی سن در مورد من حرف زد، بالاخره قرار بود این آقا هم جزو تور «ناگفته» باشد که این برنامه‌ها به هم خورد. معلوم است وقتی یک منفعت مالی بزرگ از دست می‌رود باید ناراحت باشی در نتیجه می‌روی روی سن و طرفداری آن یکی رفیقت را می‌کنی. بعد که بیرون می‌آیی، متوجه می‌شوی شخص دیگری شارژت کرده تا آن حرف‌ها را بزنی. پس نتیجه‌اش می‌شود این روابطی که مریض است. دیگر چطور می‌توانید توقع داشته باشید پیشرفت کنیم؟ در همان برنامه آقای ساکت در مورد آقای علیزاده حرف زد و گفت: «استاد من در را برایم باز می‌کرد.» من در حال حاضر در همان سن قرار دارم. آقای ایکس نیز هم‌سن استاد آقای ساکت است. حالا آقای ایکس برای موفقیت من آمده بدون هیچ سندی توهین کرده، درحالی‌که دیگری در زمان خود در را برای شاگردش باز می‌کرده است. اجازه بدهید کار بعدی من منتشر شود، آن زمان شمشیر را بیرون می‌‌کشم و ببینید چه بلایی بر سر همه می‌آورم! البته اگر عمری برایم باقی باشد. من این روند را تغییر می‌دهم و نمی‌گذارم این‌طور بماند. چراغ را روشن می‌کنم و نشان می‌دهم واقعیت چیست و این‌که ما چرا درحال حاضر در این نقطه از موسیقی قرار داریم.
 فکر می‌کنید آن وقت می‌توانید فعالیت هم داشته باشید؟
بله، فقط دشمنانم کمی بیشتر از حالا خواهند بود! اتفاق خاص دیگری رخ نمی‌دهد. مثلا من اگر بخواهم کنسرت بدهم، فکر می‌‌کنید چه اتفاقی می‌‌افتد؟ همین حالا به شما می‌گویم که اگر این کنسرت‌ها را برگزار کنم، تمام رسانه‌ها نخست به من فحش می‌دهند که «این چه بود؟» موزیسین‌ها می‌گویند: «این که بلد نبود بخواند و ساز بزند!» من چطور می‌توانم چیزی را در مورد «ناگفته» ثابت کنم؟ چون یک اثر موسیقایی و اساسا انتزاعی است. همین حالا اگر من در تهران کنسرت بدهم، فکر کردید باید با آرامش خاطر روی استیج بروم؟ معلوم است که نه! من چطور می‌توانم به تنهایی و با این کنسرت‌ها تغییر ایجاد کنم؟ وقتی می‌خواهم روی استیج بروم، نگران موزیسین‌هایم هستم. وقتی روی استیج می‌نشینم، می‌دانم یک مشت دشمن هستند که می‌خواهند فحشم بدهند. تو چقدر باید رها باشی که بتوانی بیایی و یک موسیقی ارایه کنی که همه را تحت‌تأثیر قرار بدهی! اگر «مایک تایسون» قهرمان بوکس بودم، می‌گفتم «می‌آیم همه را می‌زنم و تمام می‌شود می‌رود» ولی من باید با سازم روی صحنه عشق‌بازی کنم، به خاطر این‌که ١٥‌سال در ایران نبودم، یک سد خیلی بزرگ و دیواری بلند در مقابلم ساخته شده است. من نخست باید این دیوار را بشکنم، شکستن این دیوار هم کار راحتی نیست و به این راحتی نمی‌توانم آن را بشکنم. من به شما می‌گویم «می‌توانم مثل شهنازی سه‌تار بزنم.» شما که سه‌تار زدن من را ندیدی. پس پیش خودت می‌گویی «او حتما خیال می‌کند مثل شهنازی ساز می‌زند». تا اثر جدیدم منتشر نشود و جامعه آن را نشنود، ابهامات برطرف نمی‌شود. باید دوسالی بگذرد تا تبدیل به بت موسیقی منتقدان بشوم و آن زمان پته آنها را روی آب بریزم. مخاطب حرفم اصلا یک فرد نیست. شجریان با ناظری برای من فرقی ندارد. من به پدرم هم انتقاد می‌‌کنم اما انتقاد باید سازنده باشد، نه این‌که از روی تنفر، عقده یا عقب‌ماندگی انجام شود. من فقط یک نکته ساده می‌گویم؛ بیایید تاریخ موسیقی ایران را باز کنید و ببینید چند نفر را داشته‌ایم که مثل من در آلبوم «ناگفته» آواز خوانده‌اند، ساز زده‌اند و آهنگ ساخته‌اند؟ در هر صورت «ناگفته» برای زمان خودش خیلی زیاد بود.
به دلیل همین تمایزها از نوازندگان خارجی در «ناگفته» استفاده کردید؟
باید اسطوره‌ها در «ناگفته» حضور پیدا می‌کردند، به خاطر این‌که اثری سمبلیک برای ایران بود. برای آلبوم بعدی هدفم این است که موسیقی عمق‌دار ایرانی یا همان موسیقی با صلابت ایرانی را با یکسری تکنیک‌ها و شگردهای خاص به جوان‌های دنیا بیشتر معرفی کنم. این نکته را باید در نظر گرفت که نوازنده با سولیست متفاوت است. البته سولیست‌ها هم در درجات مختلفی قرار دارند. وقتی بیرون را نگاه می‌کنم، می‌بینم وضع ما از همه لحاظ خراب است. من آدم ایده‌آل‌گرایی هستم و دلم برای موسیقی سنتی می‌سوزد. باور کنید در هیچ کجای دنیا وضع این‌طور نیست. سوپراستارهای شما همه تقلبی و مثل بادکنک هستند، درحالی‌که وقتی در کنار «آنجلینا جولی» می‌‌نشینی، می‌بینی که به هفت زبان زنده دنیا تسلط دارد، فلسفه شرق را حفظ است،، مثل یک خواننده آواز می‌خواند، شمشیربازی، اسب‌سواری، بوکس و کاراته را هم فراگرفته است اما سوپراستارهای ایران چنین ویژگی‌هایی ندارند. طبیعتا چطور می‌توان از جامعه ما توقع داشت که یک اثر موسیقایی خوب منتشر شود؟ چطور توقع داریم نقاشی عظیمی در آن خلق شود؟ چگونه توقع داریم فیلم فوق‌العاده‌ای در آن ساخته شود؟ اتفاقا هنر در کشور ما هر روز پایین‌تر می‌رود. به خدا آرزوی من موفقیت تک‌تک این بچه‌هاست. همان زمانی که آلبوم «چرا رفتی» همایون شجریان بیرون آمده بود، خانمی با من مصاحبه کرد و گفت: «آقای علیزاده گفته این کار پاپ است. نظر شما چیست؟» می‌خواست من حرف منفی بزنم اما گفتم «این حرف‌ها چیست که پاپ است یا راک! یک اثر موسیقایی این توانایی را داشته که در قلب مردم جا پیدا کند. معلوم است که کار خودش را کرده است. حالا می‌خواهد پاپ باشد یا سنتی و راک یا بلوچی، به کسی چه مربوط است؟ این اثر در دل مردم نفوذ کرده است. من هم به هر کسی که این کار را کرده است، تبریک می‌گویم.» خانم مصاحبه‌کننده گفت: «یعنی شما «چرا رفتی» را قبول دارید؟ گفتم «من مهم نیستم، بلکه مهم مردم هستند که این اثر را پذیرفته‌اند و خیلی هم به آن علاقه دارند. باید به دوستان سازنده اثر تبریک گفت. اگر ناراحت هستید، شما هم بروید یک کار مثل آن بسازید». من گفته‌ام که «هیچ کس رقیبم نیست!» نه این‌که چون از بقیه بهتر هستم، پس رقیب ندارم، بلکه کاری که می‌کنم منحصربه‌فرد است. راه من  با همه جداست و با کسی هم رقابتی ندارم که بخواهم غرض‌ورزانه حرفی بزنم. اگر هم چیزی می‌گویم از روی دلسوزی است، چون نهایتش این است که ١٥‌سال در ایران نبودم و ١٥‌سال دیگر هم می‌روم دوباره کارم را در آن‌جا انجام می‌دهم و مشتی افتخار برای ایران می‌آورم، البته باز به من فحش می‌دهند و می‌گویند: «دروغ می‌گوید.» من می‌بینم که این راه در موسیقی به ناکجاآباد ختم می‌‌شود.




فرهادی زندگی شجریان را فیلم می‌کند/فیلمبرداری علاوه بر ایران در چند کشور خارجی انجام می‌شود

سینماژورنال: اصغر فرهادی کارگردان اسکاری سینمای ایران تصمیم گرفته بخشهایی از زندگی محمدرضا شجریان را فیلم کند.

به گزارش سینماژورنال در این فیلم که در گونه مستند-داستانی تولید خواهد شد علاوه بر شجریان فرزندش همایون و همسرش نیز حضور خواهند داشت و درباره سبک و سیاق زندگی پدر صحبت می کنند.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “بانی فیلم” فرهادی صحبتهای ابتدایی را با شجریان برای ساخت این فیلم انجام داده ولی هنوز قرارداد کتبی امضاء نکرده اند.

اصغر فرهادی فارغ از آن که بلحاظ خط و ربط سیاسی به شجریان نزدیک است از دیرباز در شمار علاقمندان هر دو شجریان بوده است؛ هم شجریان بزرگ و هم شجریان کوچک.

تعلق خاطر فرهادی به شجریان تا جایی پیش رفت که در “جدایی…” به صراحت و از زبان یکی از کاراکترها به نام شجریان اشاره کرد؛ دقیقا آنجایی که “سیمین” در حال ترک “نادر” با اشاره به آلبومی از شجریان می گوید: این شجریان رو هم می برم.

زندگی شجریان محوریت یک مستند-داستانی

پیشنهاد فرهادی به شجریان کار بر روی فیلمنامه ای مستند-داستانی است تا فیلم بتواند به اندازه دوستداران مستند برای علاقمندان سینمای داستانگو هم جذاب باشد. به گزارش سینماژورنال البته شجریان موافقت تلویحی خود را اعلام کرده است و از همایون خواسته است به عنوان مشاور تحقیقات در کنار فرهادی باشد.

جالب است که شنیده شده بناست بخشهایی از این فیلم نیز در چند کشور اروپایی و یک کشور در همسایگی ایران تصویربرداری خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال فرهادی بهمن ماه امسال در کنسرت “چرا رفتی” همایون شجریان در کرج حضور یافته بود و البته سه سال قبلتر و در اسفند 1390 به هنگام دریافت اسکار برای “جدایی…” هم محمدرضا شجریان با نگارش نامه ای که طعنه هایی هم به دولت وقت در آن وجود داشت به فرهادی تبریک گفته بود.