1

ادعاهای متناقض جلیل سامان که رزومه‌اش در کار با سازمان رقم خورده⇐هست و نيستم را صرف مبارزه(!!) با منافقين كردم ولي گفتند برو قسط آخرت را از قرارگاه اشرف بگير! /در صورتجلسه “زيرخاكي” نوشتند “نفس” تماما در دفاع از توده‌اي‌ها و منافقين است!/با حمایت حسین کرمی و مهدی روشن‌روان توانستیم “زیرخاکی” را به نتیجه برسانیم!!/آنچه خاندان پهلوي با قاجار كرد جمهوري اسلامي نتوانست با خاندان پهلوي بكند!!!/ شاه توانست قاجاري‌ها را در اذهان عمومي از سكه بيندازد ولي رسانه ملي نتوانست حكومت پهلوي را از چشم نسل جواني كه دوران گذشته را درك نكرده، بيندازد!

سینماروزان: اینکه حتی آنها که همه رزومه‌شان در همکاری با سازمان صداوسیما رقم خورده و به‌واسطه این سازمان نامی دست و پا کرده‌اند باز به نقد سازمان می‌پردازند خیلی عجیب است و احتمالا ترفندی برای رهایی از انگ سازمانی خوانده شدن!؟؟ ترفندی که جوابگو هم نیست چون خارج از سازمان هیچ دستاورد مشهودی از این جماعت به چشم نمی‌خورد.

جلیل سامان از تازه‌ترین کارگردانانی است که بخش عمده فعالیتش برای سازمان رقم خورده ولی باز از سازمان گلایه دارد ولی تناقض این ادعاها جایی رقم می‌خورد که از حمایت حسین کرمی(از مدیران بادوام سازمان) از پروژه اخیرش حرف می‌زند.
یا در جایی دیگر سامان از کم‌کاری تلویزیون در قبال بدنام کردن پهلوی حرف می‌زند ولی از این نمی‌گوید که این همان سازمانی است که کلی هزینه کرده برای سریال‌ساز شدن امثال ایشان که اتفاقا هم اغلب مشغول ساخت سریال درباره دوران پهلوی بوده!

جلیل سامان به تینا جلالی در اعتماد گفت: در سه‌گانه قبلي(پروانه-ارمغان تاریکی-نفس) من هست و نيستم را صرف مبارزه با منافقين كردم ولي با كمال ناباوري يكي از مديران بزرگوار به تهيه‌‌كننده «نفس» گفته بود برو قسط آخرت را از قرارگاه اشرف بگير! شوخيش هم بده! چرا چنین گفتند؟ چون روزبه ناهيد را نكشت! اين نگاه صرفا سياسي به موضوع كار ما راسخت مي‌كند. كار به جايي رسيد كه در صورتجلسه “زيرخاكي” كه منجر به رد شدن كامل فيلمنامه زيرخاكي بود نوشتند “نفس” تماما در دفاع از توده‌اي‌ها و منافقين است! خب من با اين آدم‌ها و اين مظنونين هميشگي چه كنم؟ مي‌گويند سامان هميشه از دنده چپ بلند مي‌شود! خيلي بايد احمق باشم كه طرفدار چپ و راست باشم! عملا چند تا سكانس توي “زيرخاكي” بود كه به واسطه آن اگر مخاطب كم‌شعور هم باشد، ميزان تنفر من از چپ‌ها و روشنفكرنماها را مي‌فهمد.

سامان درباره روند تولید “زیرخاکی” اظهار داشت: “زیرخاکی” را تهيه‌‌كننده به سازمان پيشنهاد داد ولي جواب آنها اين بود كه جليل سامان تا به حال يك لطيفه هم تعريف نكرده، چگونه مي‌تواند سريال كمدي بسازد؟ يكي از رفقا گفت: خبرشم خنده‌داره! البته بگويم ترسي ازاين بابت نداشتم و با اعتماد به نفس كامل كار كردم چون مطمئن بودم از پس قضيه برمي‌آيم. اما در مقام مقايسه نمي‌دانستم تا چه حد كار با موفقيت و جلب نظر مخاطب همراه مي‌شود.اينكه طنازي من را ديگران نفهمند گمانم به خاطر جديت من است يا شايد ميميك چهره‌ام (مي‌خندد). چند نمايشنامه هم در ژانر كمدي نوشته‌ام!!! چيزي كه برايم اهميت داشت اين بود كه حس كردم ديگر مخاطب حال و حوصله شنيدن تاريخ و انقلاب را در فضاي جدي ندارد و اينكه ديگر همه مرا با سازمان منافقين و درام‌ها و تراژدي‌هاي سنگين مي‌شناختند و كسي باور نمي‌كرد بتوانم روي اين طرح كار كنم. اين چالش براي خودم هم جذاب بود.

سامان ادامه داد: اساسا فيلمنامه اوليه‌اي كه نوشته بودم در شوراي رياست سازمان رد شد و گفتند اين فيلمنامه نبايد ساخته شود؛ خيلي هم سفت و سخت مخالف بودند. كلا از مقايسه قبل و بعد انقلاب به جز در حيطه آمار واهمه دارند. ولي در نهايت ما همان فيلمنامه اولیه را با كمك و پشتيباني آقاي مهدی روشن‌روان و آقاي حسین كرمي مدير وقت سيمافيلم به نتيجه رسانديم.

این کارگردان تاکید کرد: اگر حمايت‌هاي آقاي حسین كرمي نبود ما نمي‌توانستيم تا مرحله ساخت برسيم. فصل اول را مجوز گرفتيم و ساختيم. قصه فصل دوم از آنجايي كه در زمان حال مي‌گذشت و ما با سياستمدارهاي فعلي شوخي كرديم كاملا رد شد. چه بگويم؟ وقتي ما با گذشتگان نمي‌توانيم شوخي كنيم و به ما گفته مي‌شود شكنجه دوران طاغوت را مسخره مي‌كنيد، چگونه مي‌توانيم با نماينده مجلس فعلي مزاح كنيم؟ البته بايد از حمايت آقاي جواد رمضان نژاد مدير فعلي سيما فيلم و بهرنگ ملك‌محمدي مدير گروه سيما فيلم هم تشكر كنم خصوصا در مقطع پخش.

جلیل سامان در جایی دیگر از گفتگوی خود بی‌اشاره به نقش خودش در کیفیت محصولان رسانه ملی بیان داشت: آنچه خاندان پهلوي با قاجار كرد جمهوري اسلامي نتوانست با خاندان پهلوي بكند. يعني شاه توانست قاجاري‌ها را در اذهان عمومي از سكه بيندازد. ولي رسانه ملي نتوانسته هنوز حكومت پهلوي را همانقدر از چشم نسل جواني كه دوران گذشته را درك نكرده بيندازد! شايد خيلي‌ها دوست نداشته باشند اين حرف‌ها را بشنوند اما مايلم يك‌بار براي هميشه و با كمال تواضع مطلبي كلي را بگويم و آدم‌هاي تصميم‌گير هم يك‌بار بدون حب و بغض بشنوند و عصباني نشوند. بخش بزرگي از اين اشكال به صداو سيما وارد است، صداوسيما و همه مديران و هنرمندانش…




کارگردانی با سه گانه ای در مذمت منافقین بیان کرد⇐سازمان صداوسیما در استفاده از زنان غیرمحجبه غیرمسلمان(!) همکاری و تعامل خیلی خوبی با ما داشت!!

سینماروزان: در دورانی که یک فیلم گزنده اجتماعی با نام “کاناپه” که خیلی خوب از بدبختیهای طبقه متوسط میگوید فقط بخاطر پوستیژبه سر بودن بازیگران زن در نماهای داخلی کاملا توقیف شده اینکه یک کارگردان تلویزیون درباره تعاملات مدیران سازمان برای استفاده از بازیگران بی حجاب در یک سریال سخن بگوید جای تأمل است.

جلیل سامان کارگردانی که سه گانه “ارمغان تاریکی”-“پروانه”-“نفس” را در مذمت منافقین برای رسانه ملی ساخته با اشاره به تعاملات سازمان به”جوان” گفت: من به طورکلی با حضور ناظر کیفی مخالفم و اولین و آخرین کاری که با ناظر کیفی کار کردم در «ارمغان تاریکی» بود و در سریالهای بعدی کاری با ناظران کیفی نداشتم!

جلیل سامان ادامه داد: صداوسیما همکاری‌ها و تعاملات خیلی خوبی هم داشت، مثل استفاده از زنان غیرمحجبه غیرمسلمان برای بازنمایی بی‌حجابی موجود در پیش از انقلاب. خوشبختانه سازمان این ریسک را پذیرفت و امیدوارم که در کار‌های بعدی هم این تعامل ادامه داشته باشد!!




فارابی تازه‌ترین فهرست تسهیلات‌بگیران این ارگان را منتشر کرد⇐از حمایت همزمان از دو فیلم رامبد جوان تا حمایت از آقازاده اصولگرا/از ارائه تسهیلات مجدد به فیلم ۲ارگانی «نفس» که سه سال قبل هم نزدیک به یک میلیارد حمایت از فارابی گرفته بود تا حمایت از تهیه‌کننده ارگانی برای «سفر تایلند»!!+فهرست کامل تسهیلات‌بگیران

سینماروزان: بعد از پرسشهای مطروحه از سوی رسانه های مستقل پیرامون شفاف سازی ارگانهای سینمایی، بنیاد سینمایی فارابی نخستین زیرمجموعه سازمان سینمایی بود که فهرستی از تسهیلات ارائه داده به سینماگران در فاصله زمانی 1390 تا 1396 را منتشر کرد.

فارابی به تازگی نیز فهرستی از تسهیلات بگیران متأخر این ارگان را منتشر کرده است، مطابق این فهرست  در سال ۱۳۹۶ پنج پروژه سینمایی، و تا آذر سال جاری دوازده پروژه سینمایی با معرفی از سوی فارابی به صندوق اعتباری هنر، تسهیلات دریافت کرده‌اند.

نگاهی به فهرست اخیر فارابی حکایت از آن دارد که پروژه های «طلا» و «قانون مورفی» که اولی تهیه کننده اش رامبد جوان است و دومی کارگردانش رامبد جوان است همزمان با هم در تاریخ 16 مرداد 97 هر یک به مبلغ 300 میلیون حمایت فارابی را دریافت کرده اند!!!

عباس نادران آقازاده الیاس نادران بابت فیلم «شاه کش» که یک سال بعد از ساخت هنوز به اکران هم نرسیده در نوزدهم آذر 96 حمایت 300میلیونی فارابی نصیبش شده است.

فرهاد گلی تهیه کننده ای که پیشتر سریال «آرام میگیریم» را با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس ساخته بود و البته فیلم کم اقبال «خاکستر و برف» را هم در کارنامه دارد برای فیلمی به نام «سفر تایلند» که اصلا معلوم نیست تولید شده یا نه در بهمن ماه 96 حمایت 300میلیونی فارابی را داشته است.

عجیبترین مورد فهرست تسهیلات بگیران فارابی، حضور «نفس» در این فهرست است. «نفس» که با حمایت نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان و فارابی تولید شده بود و مطابق فهرست قبلی فارابی در سال 94، یک میلیارد حمایت مستقیم از فارابی داشت در سال 96 مجددا 150میلیون حمایت از فارابی گرفته!!! بابت تبلیغات فیلم جهت حضور در اسکار!!! نتیجه این تبلیغات چه بوده؟؟ فیلم حتی در فهرست ابتدایی فیلمهای غیرانگلیسی زبان اسکار هم نبود!!!

فهرست کامل تسهیلات بگیران فارابی را اینجا ببینید.

 




جلیل سامان کارگردان سریالهای «پروانه» و «نفس» اظهار داشت⇐ وقتی نمایندگان ضعیف و متناقض را به مجلس می‌فرستیم چه توقعی داریم؟!/نه مداحان، نخبه هستند و نه سلبریتی‌ها!/چرا کم‌سوادترین سلبریتی‌ها، بیشتر از همه حرف می‌زنند؟/چرا حاکمان برای کسب قدرت و وجاهت دست به دامن سلبریتی‌ها شدند؟؟/چرا نیروهای مخلص‌ ما در رأس کار نیستند!؟/آدم مخلص هیچ وقت سرمایه‌اش چند هزار میلیاردی نمی‌شود و در خانه چندده میلیاردی نمی‌نشیند!/چرا سریال «چمران» ساخته نشد؟ حتی کار را به اوج هم ارائه کردم، اما کسی دستی نجنباند!/عدم تولید سریال «چمران» عجیب نیست چون همه دنبال این هستند که با سلبریتی‌ها عکس بگیرند!!/اگر بتوانید پای پله هواپیما یا پلوخوران آقازاده‌ای، رضایت مسئولی را جلب کنید کار تمام است وگرنه ول معطلید

سینماروزان: اینکه جلیل سامان کارگردانی که توانسته با حمایت رسانه ملی سریالهایی مانند «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» را بسازد هم جزو منتقدان مدیریتی کشور است جای تعجب دارد.

جلیل سامان در گفتگویی که به بهانه چرایی عدم تجلی روحیه استکبارستیزی در محصولات هنری ایران با «جوان آنلاین» انجام داده کوشیده برخی مشکلات مدیریتی کشور را نقد کند.

متن کامل گفتگوی جلیل سامان با «جوان آنلاین» را بخوانید:

با توجه به در پیش بودن روز ۱۳ آبان فکر می‌کنید به عنوان یک هنرمند پس از گذشت نزدیک به ۴۰ سال از انقلاب اسلامی مبارزه با سلطه‌گری و زورگویی قدرت‌های استکباری چقدر اهمیت دارد؟
فکر نمی‌کنم کسی در خصوص مبارزه با امریکا و زورگویی‌هایش تردید داشته باشد منتها نحوه برخورد با این استعمارگر محل مناقشه است.
فکر می‌کنید انسجام داخلی یا همان چیزی که حضرت امام راحل از آن به عنوان وحدت کلمه یاد می‌کردند در موضوع مبارزه با استکبار جهانی چقدر اهمیت دارد و اگر در این باره صدای واحدی از درون کشور شنیده نشود چقدر می‌تواند به این مسئله صدمه وارد کند؟ 
نحوه برخورد یک سیاستمدار یا دیپلمات، یک دانشمند یا صنعتگر، یک هنرمند یا یک نظامی با این هژمونی متفاوت خواهد بود چه رسد به یک سیاستمدار با سیاستمدار دیگر! در بعد مبارزه با استکبار جهانی ابزاری مثل رسانه امروز خیلی تعیین کننده است، چون افکار عمومی روز به روز در جهان اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. ابزار جنگ نرم را نیز نباید دست کم بگیریم، طوری که برخورد رسانه‌ای من به اندازه برخورد رسانه‌ای او تاثیرگذار باشد! اما آیا امکانات رسانه‌ای ما این قدرت را در مصاف با این هژمونی فرهنگی دارد؟

با توجه به شعار‌ها و راهبرد‌هایی که کشور از ابتدای انقلاب درباره این موضوع داشته چقدر در داخل کشور همصدایی و همنوایی و همدلی از سوی مسئولان در این باره دیده می‌شود؟ 
معتقدم این مسئله وجود دارد، چون همواره ما در موضع مظلوم واقع شده‌ایم و این را مردم می‌فهمند. تحریم‌های ظالمانه و کشتار مردم مستضعف جهان از جمله یمن، فلسطین، سوریه، عراق و حمایت از رژیم‌های قرون وسطایی، چون عربستان سعودی در بسیاری از نقاط جهان چهره دژخیم امریکا و متحدانش را بیشتر عیان کرده است.
از طرفی در حال حاضر رئیس‌جمهوری در امریکا حاکم شده که مانند قبلی (اوباما) مشت آهنینش را در دستکش مخملینش پنهان نکرده! همراهی با عربستان نیز به خوبی شعار دموکراسی را پوشالی کرده است، اما این مسئله را نباید فراموش کنیم که آنچه کار ما را سخت کرده توان رسانه‌ای دشمن نیست! ضعف عملکرد برخی از دستگاه‌ها در قوای حاکم خودمان است، چون ما به لحاظ امکانات مادی و معنوی چیزی کم نداریم و نباید دشمن توان تحریم ما را داشته باشد، البته این ضعف توسط رسانه‌ها بزرگنمایی می‌شود. ما به پیشرفت‌های مدنی، صنعتی، علمی، بهداشتی و نظامی خوبی رسیده‌ایم از همه مهم‌تر اینکه سرنوشتمان در دست خودمان است. پس باید مشکلات داخلی را با همدلی و همفکری حل کنیم. آن وقت قدرت‌های استکباری هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. حاکمیت توسط مردم شکل گرفته و در توالی انتخابات قدرت دست به دست شده است.
چه کسی این گروه‌های سیاسی را حاکم می‌کند؟ 
مسلماً مردم، وقتی چنین نمایندگان ضعیف و متناقضی را به مجلس می‌فرستیم چه توقعی داریم؟! به نظر من لازم است بینش مردم عمق پیدا کند؛ هم در انتخاب‌ها و هم در مطالبه‌گری‌شان و این لازمه‌اش این است که نخبگان کمتر سکوت کنند و صدایشان به گوش مردم و مسئولان برسد! نخبگان اجتماع مداح‌ها یا سلبریتی‌ها یا اقشار دیگر نیستند. ائمه جمعه و ورزشکاران هم نیستند. نخبگان از همه این‌ها هستند، اما همه این‌ها نیستند. الان در وضعیتی قرار داریم که کم‌سوادترین سلبریتی‌ها بیشتر حرف می‌زنند و بیشتر طرفدار دارند و بیشتر لایک می‌خورند و در عرصه سیاست هم تاثیرگذاری دارند.
این عارضه از کجا گریبان ما را گرفت؟!
از آنجایی که رسانه‌ها و برخی حاکمان برای کسب قدرت و وجاهت دست به دامن سلبریتی‌ها شدند! و نه نخبگان! کاندیدا‌ها برای ماندن و پیروز شدن دنباله‌رو افراد مشهور شدند و تلویزیون برای کسب مخاطب بیشتر به دامن شهرت در غلتید. سینما و تلویزیون نیز متأسفانه از اندیشه خالی شده است.
در ایران همه می‌گویند مرگ بر امریکا و همه او را دشمن بشریت می‌دانند، اگر هم کسی می‌گوید مذاکره کنیم از سر استیصال است! و نه رفاقت با امریکا. پس در کلیت معتقدم این همصدایی وجود دارد و باید از آن بهتر به سود منافع ملی استفاده کنیم. برجام به همه مردم جهان ثابت کرد امریکا قابل اعتماد نیست. از الطاف خفیه! ترامپ بود. (خنده) ضربه‌ای بود که اگر ما را از پا نیندازد ما را قوی‌تر می‌کند. تحریم‌های ترامپ به ما ثابت کرد آنچنان که شعارش را دادیم در تولید برخی اقلام غیروابسته نیستیم و بیشتر از آن ثابت کرد تفکر لیبرالیستی نسخه کارسازی برای اقتصاد ما نیست! مدیر خوش‌نشین نمی‌تواند برای مردم مستضعف که صاحبان و وارثان انقلابند دلسوز باشد. 
به سینمای ایران درباره موضوع استکبارستیزی چه نمره‌ای می‌دهید؟
متأسفانه سازمان منافقین و جنگ بسیاری از نیرو‌های کارآمد انقلاب را گرفت و فعلاً دچار قحط‌الرجالیم! یکی از دوستانم هشت سال در دفاع مقدس بود، اواخر جنگ او را دیدم. گفتم چه خبر رحیم؟ گفت: «هیچی مخلصای ما رفتند، مخلصای صدام موندند!» الان وضعیت انقلاب همین است. مخلص‌های ما در رأس کار نیستند. آدم مخلص هیچ وقت سرمایه‌اش چند هزار میلیاردی نمی‌شود. صاحب ده‌ها شرکت نمی‌شود. توی خانه چندده میلیاردی نمی‌نشیند و سنگ دین را به سینه بزند. سینمای ایران نمره خوبی ندارد. نه فقط در استکبارستیزی بلکه معتقدم در دفاع مقدس و موضوع داعش و نه حتی معضلات اجتماعی نیز نمره خوبی ندارد. ما سینمای بدون اندیشه‌ای داریم.
چرا خود شما تا به حال درباره استکبارستیزی یا موضوع ۱۳ آبان فیلم نساخته‌اید؟
استکبارستیزی خیلی مستقیم است. به نظرم باید روح استکبارستیزی را در مخاطب ایجاد کرد!
اگر بخواهید سریال چمران را بسازید چقدر استکبارستیزی در شخصیت او پررنگ خواهد بود؟
شاهد از غیب رسید! چمران چرا ساخته نشد؟ چمران که سراپا استکبارستیزی است. در واقع تحقیق و فیلمنامه آرشیو شد.
یعنی ساخته نمی‌شود؟
با وجود پیگیری‌های زیادی که کردم فعلاً که خبری نیست حتی کار را به اوج هم ارائه کردم، اما کسی به اصطلاح دستی نجنباند. برایم عجیب نیست؛ همه دنبال این هستند که با سلبریتی‌ها عکس بگیرند! بحث‌های فرهنگی مال جلسات است و عملیاتی نیست. اگر بتوانید پای پله هواپیما یا پلوخوران آقازاده‌ای رضایت مسؤلی را جلب کنید که کاری را انجام بدهید، شدنی‌تر است تا در سلسله مراتب سازمانی و تشکیلات فرهنگی. ساخت سریال چمران حرفش قشنگه! اما ساختش مردافکنه، اونم با سامان.




مدیرعامل فارابی در تازه‌ترین گفتگوی خود بیان کرد⇐ هر که میخواهد وام بگیرد، باید سند ملکی بگذارد!!/در سال گذشته از میان ۱۹ پروژه، فقط ۵ پروژه توانسته‌اند وام بگیرند چون بقیه نتوانستند سند ملکی بگذارند!!!/صفر تا صد «سرو زیر آب»، «نفس»، «فیلشاه» و «ماجرای نیمروز» را تأمین کردیم!!!/ارقام کمکهای فارابی به فیلمسازان در بازه زمانی ۹۰ تا ۹۶ منتشر خواهد شد

سینماروزان: تغییر شیوه حمایت بنیاد سینمایی فارابی از پروژه های سینمایی خروجی خود را در جشنواره امسال نشان داد که به جای لوگوی فارابی این لوگوی صندوق توسعه اعتباری هنر بود که در تیتراژ چندین فیلم نقش بست؛ اتفاقی که به اعتقاد بسیاری افزایش دامنه بوروکراتیک در ارائه حمایت بود.

به گزارش سینماروزان پیشتر فیلمسازان مستقیما از فارابی حمایت می گرفتند و دو برابر مبلغ حمایت را وجه الضمان به صورت چک نزد فارابی قرار میدادند تا تضمینی باشد برای بازگشت سرمایه اما حالا و با ورود صندوق اعتباری هنر به کار مشخص شده که دریافت کنندگان حمایت باید سند ملکی، گرو بگذارند و احتمالا اگر ملکی در دست و بال ندارند باید قید حمایت فارابی را بزنند!!

علیرضا تابش مدیرعامل فارابی درباره روند جدید حمایت از پروژه های سینمایی به «اعتماد» گفت: تغيير شيوه حمايت‌هاي بنياد سينمايي فارابي در سال ٩٦ كليد خورده است و ما امسال ١٩ پروژه سينمايي را براي اخذ وام به صندوق اعتباري هنر معرفي كرديم كه از بين آنها ٥-٤ پروژه تاكنون وام‌هاي‌شان را دريافت كردند دليلش اين است كه آنجا به‌جاي اخذ ضمانتنامه‌هاي فرهنگي تضمين ملكي مي‌گيرند.

این مدیر سینمایی ادامه داد: ما سه نهاد هستيم يعني بنياد سينمايي فارابي، صندوق اعتباري هنر و صندوق كارآفريني اميد. تفاهمنامه سه‌جانبه داريم. سينماگران توسط ما معرفي مي‌شوند و پرونده‌هاي‌شان تكميل مي‌شود در فضاي صندوق اعتباري هنر مي‌روند، آنجا پرونده كارهاي كارشناسي مالي انجام مي‌شود. سپس به شعبه صندوق كارآفريني اميد ويژه سينماگران معرفي مي‌شوند. عمدتا كساني كه موفق نشدند وام‌هاي‌شان را دريافت كنند، به دليل اين است كه بايد سند ملكي در وثيقه بانك بگذارند. طي شش ماه اخير و در حال حاضر ٥-٤ پروژه به‌راحتي وام گرفته‌اند.

تابش که با حداقل رزومه سینمایی از خواهرزادگی رییس دولت اصلاحات به مدیرعاملی فارابی رسید درباره کمیت اعطای وام بیان کرد: در روال جدید افزايش وام هم صورت گرفته يعني اگر ما يك ميليارد تومان گذاشتيم صندوق اعتباري هنر يك ميليارد گذاشته و صندوق كارآفريني اميد ٢ ميليارد. یعنی 4میلیارد.

مدیرعامل فارابی درباره اینکه حالا فیلمسازانی که سند ملکی ندارند چه باید بکنند بیان داشت: سينما محل حرفه‌اي‌ها است. حرفه‌اي‌ها بايد تضمين كنند كه وام را پس مي‌دهند و فيلم مي‌فروشد. اينكه ما فيلم‌هاي شخصي بسازيم يا فيلم‌هاي مثلا خيلي خاص، مخاطب خاص با وام صندوق كار‌آفريني درست نيست.

تابش با اشاره به انواع دیگر حمایت فارابی از پروژه ها اظهار داشت: بخش دوم حمايت‌هاي ما، فيلم‌هايي است كه فارابي از آنها دعوت مي‌كند و در آثارشان مشاركت مي‌كنيم. مشاركت، يعني خود بنياد سرمايه فيلم را يا بخشي از سرمايه فيلم را تقبل مي‌كند. نوع سوم حمايت، حمايت‌ از فيلم‌هايي است كه تشخيص مي‌دهيم حتما بايد توليد شوند و صفر تا صد تامين مالي را خود بنياد سينمايي فارابي انجام مي‌دهد كه تعدادشان محدود هستند؛ مثلا «ماجراي نيمروز»، «فيلشاه»، «سرو زيرآب» و «نفس» فيلم‌هايي هستند كه خواستيم براي سينماي ايران توليد شوند و در توليد آنها مشاركت كرديم و اكران شدند حالا به قول شما هم در سود و هم در ضرر ما شراكت داريم، شراكت هم در نمايش خانگي، هم در رايت تلويزيوني، در رايت بين‌الملل است، هرجايي باشد ما در اين فيلم شريك هستيم، هم در سود و هم در زيانش.

مدیرعامل فارابی درباره اینکه چرا ارقام حمایتهای فارابی منتشر نمیشود گفت: در گام نخست تصميم داريم كه اطلاعات مربوط به حمايت‌هاي بنياد سينمايي فارابي از پروژه‌هاي سينمايي از سال ٩٠ تا ٩٦ را منتشر كنيم. ما يك واحد مالي و واحد معاونت فرهنگي و يك واحد حقوقي داريم. اطلاعات اين سه بخش راجع به يك پروژه سينمايي بايد يكدست باشد تا مو لاي درزش نرود. فردا مثلا ما يك عددي را در وب‌سايت‌مان منتشر مي‌كنيم نگويند اين عدد شما ١٠٠٠ تومان آن كم يا زياد است. داريم آمارها را مرتب مي‌كنيم. ان‌شاءالله در سال جديد آن را منتشر مي‌كنيم.




نظرات بی‌تعارف علیرضا رییسیان درباره شکست فیلم ۲ارگانی «نفس» در اسکار⇐دو ماه پیش گفتم «نفس» هیچ شانسی برای اسکار ندارد/نمی‌دانم چرا مسئول بین‌الملل فارابی به‌دنبال ایجاد سروصدا بر سر انتخاب فیلم برای اسکار است؟/برایم جای سوال است کشورهایی که فارابی ندارند چگونه فیلم به اسکار می‌فرستند؟/حتی اله‌مان داشتن پخش‌کننده خارجی برای انتخاب فیلم را لحاظ نکردند!!

سینماروزان: شکست مطلق فیلم 2ارگانی «نفس» که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده در مسیر اسکار واکنشهای مختلفی را در پی داشته است.

به گزارش سینماروزان علیرضا ریٔیسیان کارگردانی که آخرین ساخته اش «دوران عاشقی» علاوه بر موفقیت در اکران داخلی در شبکه خانگی هم به تجدید انتشار رسید، درباره پذیرفته نشدن «نفس» در آکادمی اسکار به «بانی فیلم» گفت: قبلا اعلام کردم که دوسال پشت سر هم هیچ کشوری شانس حضور در آکادمی اسکار ندارد، چون سابقه آکادمی نشان می دهد هیچ وقت هیچ کشوری دو سال پشت سر هم نتوانسته است در بخش فیلم های غیر انگلیسی زبان، جایزه اصلی را ببرد. دلیل اصلی این است که امسال ۸۰ کشور شرکت کردند و سال گذشته ۸۷ فیلم و هر سال همین تعداد فیلم حضور دارند و اگر قرار باشد کشور ما تافته جدابافته‌ای باشد و دایٔم جوایز را به ما اختصاص دهند، باقی باید فیلمسازی خود را تعطیل کنند.

ریٔیسیان با انتقاد از رویه غلط در معرفی فیلم برای اسکار و سروصداهای متعاقبش ادامه داد: این فضایی است که متأسفانه مسئول بخش بین الملل فارابی هر سال راه می اندازد و انتخاب فیلم برای اسکار را تبدیل به یک جریان اصلی و مهم در سینمای ایران می کند. در صورتی که این طور نیست و تمام کشورها بدون سر و صدا و در یک فرآیند قانونی یک فیلم معرفی می کنند و تمام می‌شود، اما در اینجا خیلی سر و صدا راه می افتد. در این صد سال سه فیلم بیشتر در میان کاندیداها که دو فیلم جایزه گرفتند، نداشتیم. پس این جریانی نیست که تمام سینمای ایران معطوف به آن شود و حضور یا غیبت در آن ویژگی عجیبی باشد. این فضا را باید از بین ببریم و ما هر سال در یک روند درست این کار را انجام دهیم.

این کارگردان افزود: هرسال این سؤال برایم مطرح می شود کشورهایی که فارابی ندارند، چطور فیلم به دیگر کشورها معرفی می‌کنند؟… قطعا تا این اندازه برای انتخاب یک فیلم سر و صدا در دیگر کشورها وجود ندارد و دو ماه پیش گفتم که این فیلم «نفس» هیچ شانسی ندارد. نباید همه فرآیند بین المللی سینمای ایران را به خاطر اسکار بگیریم تا رزومه ای برای مدیریت بین الملل سینمای ایران باشد.

وی گفت: نسبت به این فضا معترضم و فکر می کنم شرکت در اسکار جایگاهی در کنار دیگر جریان های بین المللی سینمای ایران است و نباید کاری کنیم که در شأن سینمای ایران نباشد. در جایگاه انتخاب، باید یک فیلم دارای صلاحیت را انتخاب کنیم و باقی آن را به عهده کسانی بگذاریم که باید فیلم را تقویت و برای پخش بین الملل آن تلاش کنند. کارهای لازم انجام نمی شود و تمام سر و صداها روی این متمرکز می شود که چه فیلمی انتخاب می شود یا نمی شود. انتخاب یک فیلم قدم اولیه حضور در صحنه بین المللی اسکار است. به جز اصغر فرهادی که موقعیت ویژه ای دارد، فکر نمی کنم هیچ فیلم ایرانی شانس حضور در بین کاندیداها را داشته باشد.

ریٔیسیان با اشاره به اله‌مانهای انتخاب فیلم برای اسکار که یکی از اصلی ترین آنها داشتن پخش کننده خارجی است و بی توجهی به این اله‌مانها در انتخاب امسال بیان کرد: اگر به فیلم ها نگاه کنید می بینید یک فیلم از لبنان و یک فیلم از اسرایٔیل است که حتی سینمای محلی هم ندارند، چه رسد به ما که سینمای بین المللی قوی با این سابقه داریم، اما ما نیستیم و آن ها هستند. بعید می دانم به کیفیت فیلم ها مربوط باشد. این فیلم ها را ندیدم، اما با مجموعه اطلاعاتی که از این سینماها دارم، خیلی بعید است کیفیت آن ها به اندازه ای درخشان باشد که کشورهای دارای صنعت سینمای مدرن نباشند و این ها باشند. پس مسایٔل دیگری به جز معرفی فیلم اهمیت دارد و ما هر سال غفلت می‌کنیم و همه انرژی معطوف داخل می‌شود و حتی اله‌مان داشتن پخش‌کننده خارجی را هم در انتخاب فیلم درنظر نمی‌گیریم. انتخاب فیلم برای اسکار به عنوان پدیده ای فارغ از فاکتورهای رسمی تعریف می شود و این اشتباه بزرگی است.




واکنش احمد طالبی‌نژاد به شکست فیلم ۲ارگانی «نفس» در اسکار⇐حذف از اسکار قابل پیش‌بینی بود/ «نفس» در اندازه‌های جهانی نبود!/«نفس» یک فیلم سفارشی است/ادعا می‌شود «نفس» مستقل است اما این فیلم کاملا دولتی ساخته شده!

سینماروزان: حذف فیلم «نفس» در همان مرحله ابتدایی اسکار اتفاقی بود که رسانه های مستقل همزمان با اعلام نام این فیلم به عنوان گزینه نهایی اسکار آن را پیش بینی کردند.

به گزارش سینماروزان «نفس» که محصولی دوارگانی است و با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان ساخته شده است حتی نتوانست یک پخش کننده جهانی پیدا کند و در این شرایط طبیعی بود که حتی در فهرست نامزدهای ابتدایی اسکار غیرانگلیسی زبان جایی نداشته باشد.

احمد طالبی‌نژاد منتقد پیشکسوت سینمای ایران در یادداشتی پیرامون این حذف برای روزنامه اصلاح طلب «شرق» از سفارشی بودن این فیلم برخلاف ژستهای استقلال‌مآبانه‌اش می‌گوید.

متن یادداشت طالبی نژاد را بخوانید:

حذف‌شدن«نفس» قابل پیش‌بینی بود

پذیرفته‌شدن یا ردشدن فیلمی در اسکار به اعتبار کشوری که فیلم به اسکار فرستاده است لطمه وارد نمی‌کند و با وجود رقابتی که بر سر حضور در این رویداد هنری وجود دارد، تمام کشورها علاقه‌مند هستند با فیلمی از کشورشان در اسکار شرکت کنند. می‌توان به تمامی این اتفاقات فکر کرد و معرفی فیلمی به اسکار به معنی پذیرفته‌شدن، کاندیداشدن و در نهایت جایزه‌گرفتن نیست، اما غیبت فیلم «نفس» در فهرست ٩ فیلم اولیه برای من صددرصد قابل پیش‌بینی بود.
از نظر من «نفس» فیلمی است که ممکن است در ایران به آن توجه شود و برای مردم فیلم مهمی باشد، اما باید برای دلیل غیبت این فیلم در ٩ فیلم اولیه آکادمی اسکار به وجوه سینمایی فیلم توجه کرد و آن این است که از نظر من «نفس» به‌لحاظ مضمون، ساخت و پرداخت در ‌اندازه‌های رقابت با فیلم‌های جهانی نیست و این فیلم را می‌توان فیلمی بومی دانست. قطعا متوقف‌شدن فیلم در این مرحله از رقابت اسکار قابل پیش‌بینی بود و تصور می‌کنم برای افرادی که در کمیته انتخاب فیلم برای معرفی فیلم به اسکار هم حضور داشتند این پیش‌بینی خیلی دور از انتظار نبود.
به‌هرحال انتخاب فیلم در آکادمی اسکار متفاوت است و تصور می‌کنم عناصر مورد توجه اسکار در این فیلم وجود نداشت، اما نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد این است که در آکادمی اسکار تنوع سلیقه‌ای بسیاری برای انتخاب فیلم وجود دارد که البته چندنفری هم از ایران در فهرست انتخاب‌کننده‌های فیلم در آکادمی اسکار هستند، بنابراین یک رأی وجود ندارد و البته همه می‌دانند که در ماجرای اسکار همیشه یک ماجرای پشت‌پرده وجود دارد. معرفی‌کردن فیلم و داشتن پخش‌کننده خارجی که بتواند فیلم را به‌نوعی معرفی کند تا هرچه بهتر دیده شود، در این روند تأثیر زیادی دارد.
در این مورد همیشه فیلم «میلیونر زاغه‌نشین» را مثال می‌زنم که این فیلم طوری معرفی شد که بسیاری موفق به دیدن آن شدند و فیلم توانست جریان‌ساز شود و در نهایت در اسکار به موفقیت رسید.
به‌نوعی می‌توان این روند را یکی از دلایل موفقیت فیلمی در اسکار دانست، اما می‌توان به نکته دیگری در ارتباط با فیلم «نفس» اشاره کرد و آن این است. که این فیلم سفارشی است، هرچند که ادعا می‌شود این فیلم کاملا مستقل ساخته شده، اما معتقدم این فیلم کاملا دولتی ساخته شده است، هرچند که در این مجال کوتاه نمی‌توان به ابعاد ساختاری فیلم اشاره کرد و نقاط قوت و ضعف فیلم را برشمرد، اما قطعا نمی‌توان این فیلم را گزینه‌ای در نظر گرفت که اگر به آکادمی اسکار معرفی کنیم قطعا نتایج خوبی حاصل می‌شود و فیلمی نیست که بتواند طیف زیادی از کسانی را که در آکادمی اسکار هستند راضی نگاه دارد.
در نهایت می‌توان گفت پذیرفته‌نشدن فیلم «نفس» در آکادمی اسکار اتفاق مهمی نیست و قرار هم نیست هر سال ایران فیلم به آکادمی اسکار معرفی کند و فیلم‌های ما در فهرست نهایی پذیرفته‌شده در آکادمی اسکار باشد و در نهایت جایزه به کشور ما تعلق بگیرد.




قابل توجه هیأت انتخاب فیلم برای اسکار که کارمند شریک تولید فیلم هم عضوش بود⇐فیلم دوارگانی «نفس» حتی به فهرست نامزدهای اولیه اسکار هم راه نیافت!!/حالا وقتش است از صاحبان «وارونگی» و «مالاریا» به‌خاطر نادیده گرفتن‌شان عذرخواهی کنید+فهرست نامزدهای اسکار غیرانگلیسی زبان

سینماروزان: آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسامی 9 فیلم فهرست اولیه نامزدهای بخش فیلم خارجی‌زبان نودمین دوره جوایز اسکار را اعلام کرد.

اسامی فیلم‌های راه‌یافته به مرحله بعدی رای‌گیری برای انتخاب نامزدهای بخش فیلم خارجی‌زبان جوایز اسکار 2018، بامداد جمعه 24 آذر به وقت ایران اعلام شد.

فیلم دوارگانی «نفس» که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده بود به نمایندگی از ایران برای رقابت در این بخش معرفی شده بود، موفق نشد به فهرست نامزدها راه پیدا کند.

همزمان با معرفی این فیلم برای اسکار اغلب رسانه های مستقل، معرفی یک فیلم ارگانی که حتی پخش کننده خارجی ندارد را نکوهش کردند و ترجیح آن بر آثاری نظیر «وارونگی» و «مالاریا» که حضورهای جهانی چشمگیرتری داشتند را زیر سوال بردند اما هیات انتخاب فیلم برای اسکار که معاون بین الملل نهاد شریک تولید یعنی فارابی هم عضو آن بود بی توجه به این نقدها بر انتخاب خود تاکید کرد تا اتفاقی قابل پیش بینی که عدم راهیابی فیلم به فهرست اولیه نامزدها بود رخ دهد!!

حالا وقتش است اعضای هیات انتخاب فیلم برای اسکار شامل امیر اسفندیاری، سیروس الوند، مجید انتظامی، محمد بزرگ‌نیا، کمال تبریزی، سیدجمال ساداتیان، رسول صدرعاملی، جواد طوسی و رضا کیانیان درباره ترجیح «نفس» به آثاری همچون «وارونگی» و «مالاریا» که حضورهای خارجی چشمگیرتری داشتند توضیح دهند و پرسشهای مبنی بر انتخاب اشتباهشان را پاسخ دهند.

امسال 92 کشور نمایندگان خود را برای رقابت در بخش فیلم خارجی‌زبان نودمین دوره جوایز اسکار معرفی کردند که یک رکورد جدید است.

فهرست  نامزدهای اولیه بخش فیلم غیرانگلیسی زبان به این شرح است:

—  “یک زن شگفت‌انگیز” (A Fantastic Woman)، سباستین للیو- شیلی

— “محوشدگی” (In the Fade)، فاتح آکین-آلمان

–“بر جسم و روح” (On Body and Soul)، ایلدیکو انیدی-مجارستان

— “فوکس‌تروت” (Foxtrot)، ساموئل مائوز-اسرائیل

— “توهین” (The Insult)، زیاد دویری-لبنان

— “بدون عشق” (Loveless)، آندری زویاگینتسف-روسیه

–“فلیسیته” (Félicité)، آلن گومیس-سنگال

— “زخم” (The Wound)، جان ترنگوو-آفریقای جنوبی

— “مربع/میدان” (The Square)، روبن اوستلوند-سوئد




کارگردان ذوق‌زده یک فیلم ۲ارگانی: ترامپ «نفس» را ببیند تا با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود!⇔پرسش اول: ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگی متشرع مدام کتک می‌خورد؟/ پرسش دوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا بفهمد چطور آموزگار قرآن برای تعلیم به کودکان، بدترین روش را انتخاب می‌کند؟!!/پرسش سوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چگونه اثرگذاری فرهنگی هالیوود باعث شده یک مرد روستایی در بیغوله‌های ایران، موهایش را همانند قهرمان یهودی «سامسون و دلیله» آرایش کند؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: اینکه در روزهای نزدیک به انتخاب گزینه ایرانی اسکار دست اندرکاران فیلم 2ارگانی «نفس»- که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده- تلاش زیادی کردند که با انتشار رپورتاژهایی متکی بر سیاهه حضورهای جشنواره ای فیلم، پاشنه آشیلی به نام نداشتن پخش کننده معتبر نه در اروپا و نه در آمریکا را کاور کنند آن قدرها خنده دار نبود.

به هر حال رقبایی همچون «وارونگی» و «مالاریا» که یکی در اروپا و مثلا در فرانسه و سوئد پخش کننده داشت و دیگری تا حضور در جشنواره ای همچون ونیز پیش رفته آن قدر مطرح بودند که تلاشهای دست اندرکاران «نفس» برای تاکید حضور در مثلا جشنواره ایرانیان استرالیا(!) خنده دار به نظر نرسد.

اما اینکه بعد از درآمدن نام این فیلم از قوطی هیات انتخاب اسکار- که یک کارمند شریک تولید یعنی معاون فارابی هم در آن حضور داشت- دست اندرکاران همچنان بکوشند به جای پیدا کردن پخش کننده معتبر پناه ببرند به رپورتاژ برای هموار کردن مسیر، زیاده از حد خنده دار است به خصوص اگر یکی از این رپورتاژها خطاب به دونالد ترامپ باشد و آن هم در قالب تقاضای کارگردان «نفس» از وی.

کارگردان فیلم 2ارگانی «نفس» از ترامپ میخواهد تا فیلمش را ببیند بلکه با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود و وجه کمدی ماجرا هم همین فرهنگ اصیل ایرانی است که هرچه فیلم را زیر و رو کنیم جز نقیض اش را در آن نمی یابیم.

ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگ متشرع اما نامهربان مدام کتک میخورد و توهین می‌شنود و تحقیر می‌شود و چطور آموزگار قرآن برای تعلیم قرآن بدترین وجنون آمیزترین  رفتار را با کودکان دارد؟!!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چطور تأثیر فرهنگی کشورش از کانالی به نام هالیوود تا بیغوله های ایران آمده و یک مرد روستایی با دیدن فیلم «سامسون و دلیله» موهایش را به مانند قهرمان یهودی فیلم آرایش می کند و چارچوب در خانه را همچون معبد هیکل سلیمان فرض  می نماید!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا متوجه شود حتی شهرنشینان ایرانی نیز جز درگیریهای خاله‌زنک‌گونه حرف دیگری برای گفتن ندارند؟؟

اگر بناست در جهت پیدا کردن پخش کننده، تبلیغات کنید، تقاضا به تماشای مفاهیم غیرموجود و بازنشر آن در کانالهای آگهی بگیر(!!) عبث ترین کار ممکن است.

اگر هم دست اندرکاران «نفس» در حال رونویسی از ترانه و ماجرای توییت تحریم آمیز سال قبلش درباره اسکار هستند- که مستقیما رفتاری خاص از ترامپ را نشانه رفته بود- باید بدانند کارگردان فیلمشان تاکنون یک جایزه حتی فرعی از فستیوالهایی چون کن و برلین و ونیز دریافت نکرده چه برسد به اینکه یک اسکار قبلی در کارنامه داشته باشد تا رفتارهای آنتی ترامپش برای آن‌وری‌ها توی ذوق نزند و عمیق جلوه کند و بهانه ای برای طرح خود نباشد.

اگر هم این گونه رفتارها مصرف داخلی دارد که الحمدالله  کارگردان و تهیه کننده فیلم از این حیث صبغه پرو پیمانی دارند و نیازی به این پروپاگانداها نیست.

پس چه بهتر که حتی برای تبلیغات هم بر روی داشته ها کار شود و نه شعارهایی که نقیض شان آشکارا در فیلم رژه می رود.

نفس-ساره نورموسوی
نفس-ساره نورموسوی



واکنش معاون بین‌الملل سالیان فارابی به پرسشی مبنی بر نقش فارابی در ارسال فیلم مشارکتی خودش به اسکار⇐این، توهین به هیئت انتخاب است!!⇔سینماروزان: جناب اسفندیاری! توهین آن است که سالها بر یک منصب دولتی متصل به بیت المال تکیه زنید ولی تاب تحمل یک پرسش ساده مخاطبان را نداشته باشید!

سینماروزان: حذف تنها نماینده ایرانی جشنواره کن یعنی «وارونگی» که اکرانهای جهانی مختلفی هم داشته از فهرست گزینه‌های 4گانه فیلم برای اسکار و بعدتر هم بی‌اعتنایی به فیلمی محصول بخش خصوصی به نام «مالاریا» که حضورهای جشنواره‌ای مختلفی داشته و در نهایت ارسال فیلمی ارگانی به نام «نفس» به اسکار، پرسشهای بسیاری را رقم زده است.

اصلی ترین پرسش بر سر ماهیت تولیدکنندگان «نفس» است؛ «نفس» که تقریبا در هیچ جشنواره مطرحی از کن گرفته تا برلین یا ونیز و حتی لوکارنو حضور نداشته با مشارکت مستقیم فارابی و حمایت مالی نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده و همین وجه ارگانی بودن فیلم را به شدت بالا برده تا پرسشهایی جدی شکل گیرد درباره نقش نهادهای حامی فیلم در انتخاب فیلم برای اسکار بخصوص که به هنگام تولید علاوه بر مشارکت فارابی، مدیرعامل این نهاد به همراه رییس معزول سازمان سینمایی دیداری گرم از پشت صحنه فیلم داشتند.

امیر اسفندیاری که سالهاست معاون بین الملل فارابی است و به تبع آن سالهاست در هیأت انتخاب فیلم برای اسکار حضور دارد و بی بازنشستگی و خستگی همچنان علاقمند به حضور در این منصب است پرسشهای مبتنی بر نقش فارابی در انتخاب «نفس» برای اسکار را توهین به هیأت انتخاب دانسته(!!) بی آن که بگوید چگونه می‌شود سالها بر یک منصب دولتی و بلحاظ مالی، متصل به بیت‌المال تکیه زد اما تاب تحمل چند پرسش مشهود مخاطبان را نداشت.

اسنفدیاری در پاسخ به پرسشهای مربوط به نقش فارابی در انتخاب «نفس» برای اسکار به «شرق» گفت: اگر به اسامی‌ای که عضو هیئت انتخاب بودند توجه کنید می‌بینید که همگی آنها از کارگردانان، تهیه‌کنندگان و بازیگران و منتقدان شناخته‌شده و افراد فعال و تأثیرگذار در سینمای ایران هستند. قطعا این طیف از هنرمندان به چیزی جز کیفیت فیلم فکر نمی‌کنند و اگر موضوعی غیر از این مطرح شود به نظرم توهین به هیئت انتخاب است. به‌هرحال در زمانی که هیئت انتخاب مسئولیت انتخاب فیلم را برعهده داشتند، من به‌عنوان سخنگوی این هیئت پاسخ‌گوی پرسش‌ها بودم تا فشار رسانه‌ای تا حد ممکن از دوش آنها برداشته شود تا در آسایش خیال فیلم‌ها را بررسی کنند و فیلم برتر را برگزینند. البته بهتر است شما با تک‌تک هنرمندان حاضر در هیئت انتخاب صحبت کنید که قطعا صحبت‌های دوستان هم نشان خواهد داد که هیچ‌چیز غیر از انتخاب فیلم برتر و نماینده شایسته ایران برای معرفی به اسکار وجود نداشت.




خیالمان راحت؛ امسال خبری از اسکار نیست⇐فیلم ۲ارگانی فارابی گزینه ایرانی اسکار شد

سینماروزان: بعد از حذف «وارونگی» از فهرست 4فیلم نهایی اسکار و ورود دو فیلم از محصولات مشارکتی فارابی در میان 4 فیلم نهایی، می‌شد حدس زد که بناست امسال یک محصول کاملا دولتی به اسکار معرفی شود.

به گزارش سینماروزان همین اتفاق هم افتاد و در نهایت فارابی نام فیلم 2ارگانی «نفس» را به عنوان گزینه ایرانی اسکار معرفی کرد تا از همین حالا بشود پیش‌بینی کرد که حتی در میان گزینه های ابتدایی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان آکادمی هم جایی برای سینمای ایران نیست.

«نفس» که با مشارکت ویژه فارابی و با حمایت مالی نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده نه فقط نتوانست به هیچ کدام از جشنواره های مطرح جهانی و از جمله کن، ونیز و برلین راه یابد بلکه در بیشتر از یک سالی که از تولیدش میگذرد هم اکرانهای جهانی قابل توجهی نداشته است؛

بماند که اکران داخل آن نیز چنان که باید در جلب مخاطب موفق نبود و علیرغم حمایتهای تبلیغاتی، فروش کل آن به 2 میلیارد هم نرسید!!!

با چنین اندوخته‌ای حتی راهیابی به فهرست ابتدایی کاندیداهای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هم دور از دسترس است چه برسد به دریافت اسکار مگر آن که به مانند دوران رییس اسبق سازمان سینمایی فردی را پیدا کنیم تا لابی کند برای دریافت اسکار!!!

این نامها را به خاطر بسپارید؛ امیر اسفندیاری، سیروس الوند، مجید انتظامی، محمد بزرگ‌نیا، کمال تبریزی، سیدجمال ساداتیان، رسول صدرعاملی، جواد طوسی و رضا کیانیان.

«نفس» حاصل انتخاب هیأتی است که اینها در آن حضور داشتند.




معنای حقیقی وارونگی⇐حذف «وارونگی» از فهرست ۴فیلمه اسکار بخاطر تسهیل کار محصول ۲ارگانی فارابی؟؟

سینماروزان: فهرست چهار گزینه نهایی ایران برای معرفی برای اسکار در حالی از سوی فارابی اعلام شده است که ورای حضور دو فیلم مشارکتی فارابی در این فهرست نام یکی از مطرح‌ترین گزینه‌های فهرست ابتدایی یعنی «وارونگی» هم حذف شده است.

به گزارش سینماروزان حذف «وارونگی» که تنها فیلم فهرست اولیه بوده که توانسته در جشنواره کن2016 حضور داشته باشد و به جایش ورود فیلمهایی مانند «نفس» و «ویلاییها» که با مشارکت ویژه فارابی تولید شده‌اند و حتی در اکران داخلی هم چنان که باید مورد توجه قرار نگرفتند، به شدت پرسش‌برانگیز  است.

«وارونگی» فارغ از حضور در بخش «نوعی نگاه»جشنواره کن، در بیشتر از 30 جشنواره مختلف جهانی حضور داشته و امتیاز پخش در برخی کشورهای سرشناس جهان را هم داشته است

 در ماههای گذشته «وارونگی» در 80 سینمای فرانسه و 40 سینمای سوئد روی پرده رفته است. نروژ، سوئیس، انگلستان، ترکیه و چین از دیگر کشورهایی هستند که «وارونگی» در آنها اکران شده یا در برنامه اکران قرار دارد.

آیا حذف «وارونگی» برای راحتتر کردن کار در انتخاب یکی از محصولات فارابی برای اسکار است؟ به خصوص برای تسهیل راه یکی از این گزینه ها یعنی «نفس» که فیلمی 2ارگانی است و علاوه بر حمایت فارابی حمایت نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان را داشته و در روزهای اخیر هم مدام سیاهه جشنواره‌های بی‌نام و نشانی منتشر می‌شود که در آنها حضور داشته و تازه‌ترین آنها یک جشنواره فیلمهای «عربی»(!) که این فیلم فارسی‌زبان در آن حضور داشته!!!

شکی نباید داشت که بعد از حذف شبهه آلود «وارونگی» از فهرست 4 گزینه نهایی اسکار اگر یک محصول ارگانی فارابی که حضور جهانی قابل قبولی نداشته، به عنوان گزینه نهایی اسکار معرفی شود آن گاه پرسشهایی جدی درباره اعتبار هیأت انتخاب فیلم جهت اسکار که معاون بین الملل فارابی هم در آن حضور دارد، شکل خواهد گرفت.

آقایان سیروس الوند، مجید انتظامی،محمد بزرگ نیا، کمال تبریزی، سیدجمال ساداتیان، رسول صدرعاملی، جواد طوسی، رضا کیانیان و امیر اسفندیاری که مسئول انتخاب گزینه ایرانی اسکار شده‌اید! یادتان نرود آلوده کردن روابط بر ضوابط در بزنگاههایی همچون اهدای سیمرغ مردمی فجر و رساندن جایزه مردمی به فیلمهایی که بعدتر قعرنشین گیشه‌ها شدند فقط و فقط عاملی شد بر کم شدن اعتبار این جوایز.

پس مراقب باشید اعتبار هیأت انتخاب فیلم برای اسکار بیش از اینها زیر سوال نرود.




حضور پررنگ دو فيلم مشارکتي فارابي در فهرست ۴فيلمه اسکار!!!

سينماروزان: دو روز بعد از اعلام نام فهرست اوليه نامزد ايراني اسکار که شامل ده فيلم بود فهرست 4 فيلمي که به فهرست نهايي اسکار راه يافته اند منتشر شد؛ فهرستي که شامل نام دو فيلم از محصولات مشارکتي فارابي است!!!

به گزارش سينماروزان در فهرست چهارفيلم نهايي نام «ويلاييها»، «مالاريا»، «نفس» و «رگ خواب» به چشم ميخورد که در اين ميان دو فيلم «نفس» و «ويلاييها» با مشارکت مستقيم فارابي توليد شده اند.

به جز اين «نفس» علاوه بر مشارکت فارابي، حمايت نورتابان وابسته به بنياد مستضعفان را هم به عنوان حامي توليد داشته است و بدين لحاظ ارگاني‌ترين فيلم حاضر در اين فهرست است.

آيا امسال تصميم بر آن است که يکي از محصولات مشارکتي فارابي به عنوان گزينه نهايي اسکار فرستاده شود؟

اين فهرست محصول دست افراد زير است که در هيأت انتخاب فيلم براي اسکار حضور دارند:

سيروس الوند (کارگردان)، مجيد انتظامي (آهنگساز)، محمد بزرگ‌نيا (کارگردان)، کمال تبريزي (کارگردان)، سيدجمال ساداتيان (تهيه کننده)، رسول صدرعاملي (کارگردان)، جواد طوسي (منتقد)، رضا کيانيان (بازيگر) و امير اسفندياري (معاون بين‌الملل بنياد سينمايي فارابي)




امتداد انتقادات «کیهان» از اختلال در صداوسیما⇐«نفس» سریالی ۳ قسمتی بود که ۳۰قسمت کش پیدا کرد!!!/وقتی نویسنده فیلمهای سادیستی مدیر مرکز نمایش سیما بوده، تولید «زیر‌پای مادر» غیر طبیعی نیست!!!

سینماروزان: روزنامه اصولگرای «کیهان» که چندی قبل به بهانه گافهایی که در برخی برنامه های روتین رسانه ملی و از جمله «خندوانه» و «دورهمی» رخ داده بود به انتقاد از سیاستگذاریهای تلویزیون پرداخته بود و از اختلال در آن گفته بود(اینجا را بخوانید) به تازگی در یادداشتی مفصل به قلم آرش فهیم با تیتر «اختلال در دستگاه سریال سازی» به انتقاد از کیفیت پایین سریالهای رمضانی تلویزیون پرداخته است.

به گزارش سینماروزان در این یادداشت از یک طرف سریال «نفس»جلیل سامان، خسته، گنگ، نامفهوم و بی سامان خوانده شده است و سریال «زیر پای مادر» نیز به خاطر ماهیت عصبی اش مورد شماتت قرار گرفته است.

متن یادداشت آرش فهیم در «کیهان» را بخوانید:

اختلال در دستگاه سریال سازی

افت سریال‌های مناسبتی سیما، در ماه مبارک رمضان نیز ادامه پیدا کرد. درحالی که سریال‌های اصلی تلویزیون برای این مناسبت («پایتخت 5» و «سر دلبران») آماده نشدند، دو مجموعه که برای مناسبت‌های دیگر تولید شده و ارتباط چندانی با فضای این ماه نداشتند، روی آنتن رفتند. این درحالی است که ماه مبارک رمضان، مهم ترین مقطع برای صداوسیماست، هم به این خاطر که عموم مردم در لحظات پس از افطار تماشاگر تلویزیون هستند و فضای عالی و پرنشاط شب‌های ماه رمضان هم آمادگی برای دریافت معانی خوب و زیبا فراهم می‌کند. اما تلویزیون قدر این فرصت را ندانست.
نفس خسته و بی سامان
معمولا پس از افطار، یا مجموعه‌های طنز پخش می‌شد و یا سریال‌هایی درباره ارواح و شیاطین ماورایی، اما این بار شیاطین مرئی، موضوع سریال پس از افطار سیما بودند. اول که قرار شد یک سریال، علیه تروریست‌ها و با نمایش بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی روی آنتن برود، امیدوار کننده بود. اما «نفس» نه انقلابی بود و نه ضدتروریستی! پس چه بود؟ شاید بتوان گفت که نگاه شخصی و شاعرانه کارگردان، درباره وقایع مقطعی از تاریخ بود، صرفا با هدف خاطره بازی و برانگیختن احساسات نوستالژیک از طریق پخش آهنگ‌ها و ترانه‌های قبل از انقلاب، روابط عاشقانه بچه پولدارهای شورشی، اورکت آمریکایی، پیکان جوانان، قدم زدن زنان بی‌حجاب در خیابان‌های تهران و چند نشانه دیگر از آن دوران!
جلیل سامان بعد از سریال غافلگیرکننده «ارمغان تاریکی» که روایتی بدیع و خلاقانه درباره سازمان‌های تروریستی بود و پس از سریال با طراوت و جمع وجور «پروانه» که روایتی عاشقانه درباره نجات از همین سازمان‌ها بود، «نفس» را هم برای تکمیل این سه گانه ساخت. اما نفس تازه جلیل سامان، خسته، گنگ، نامفهوم و بی‌سامان بود! قسمت‌های اول، نسبتا خوب و جذاب بود. هم ریتم سریال مناسب بود و هم نوعی التهاب و اضطراب در آن جریان داشت. اما هر چه جلوتر رفتیم، سرعت وقایع نیز آب رفت. روزهای آتشین و پرشور انقلاب اسلامی در این سریال، به سردی و کندی هر چه تمام حکایت شد! کار به جایی رسید که برخی از قسمت‌های سریال «نفس» فقط در راهروها و اتاق‌های خانه یا بیمارستان و … و با رد و بدل شدن چند دیالوگ بی مزه جمع‌بندی می‌شد! بی‌اغراق نیست اگر بگوییم ما با یک سریال سه، چهار قسمتی طرف بودیم که 30 قسمت کش پیدا کرد!
«نفس» قرار بود یک سریال افشاگر درباره سازمانی تروریستی باشد که قبل از انقلاب خود را مجاهدین خلق می‌خواندند و پس از انقلاب، منافق بودنشان آشکار شد. اما این افشاگری فقط به چند حرکت مسلحانه و خشونت آمیز و مقداری هم شعارهای سطحی شخصیت روزبه محدود شد. نشانه‌هایی که برای آشنایان با گروهک‌ها قابل درک است، اما برای نوجوانی که شناختی از تاریخ و ماهیت این گونه سازمان‌ها ندارد، قابل شناخت نیست. به طور مثال، این سریال تفاوت یک منافق تروریست را با چریک انقلابی مشخص نمی‌کند. «نفس» با تمرکز بر یک مرد جوان و دختری که همراه و سپس همسر او شد، می‌توانست تبدیل به یک درام روان شناسانه و تحلیلی درباره چگونگی تغییر تدریجی یک مخالف دیکتاتوری به تروریستی سنگدل شود. اما حتی معلوم نشد که چرا روزبه، به خانواده ثروتمند و بانفوذ خودش پشت می‌کند و علیه طبقه خودش می‌شورد. چرا دختری مثل ناهید که از رفاه و نعمت و امکانات تحصیلی خوبی برخوردار است و نامزدش نیز همکار ساواک است، با این شورشی برای ضربه زدن به حکومت وقت همکاری می‌کند؟ چرا مردم در سال 57 از هیولای ساواک که در شکنجه و قتل انسان‌ها کوچک ترین رحم و مروتی نداشت، نترسیدند و برای سرنگون کردن غول بی شاخ و دم پهلوی، از جان خودشان هم گذشتند؟ و… چراهای بسیار دیگری که سریال «نفس» از پاسخ دادن به آن‌ها بر نیامد.

این سریال زیر سر چه کسی است؟
چرا در اوج کمبود بودجه صداوسیما با وجود این همه موضوع و سوژه مهم و برزمین مانده، سریالی مثل «زیر پای مادر» ساخته می‌شود؟ چرا این سریال در ماه مبارک رمضان پخش شد؟ پیش آمدن چنین پرسش‌هایی یعنی دستگاه سریال سازی سیما دچار اختلال است! چون که این سریال ، 30 شب متوالی مخاطب را به دنیایی عصبی و پر نفرت برد، آن هم در طلایی ترین لحظات زندگی مردم این کشور یعنی روزها و شب‌های مبارک ماه رمضان!
مادر، نماد مهربانی است و آن قدر مقدس است که در فرهنگ ما بهشت را زیر پای او می‌پندارند. اما در سریالی که عنوان آن ملهم از چنین مفهومی است جز خشم و خشونت، تنش و تضاد و رویارویی آدم‌ها چیزی دیده نمی‌شود!
همه چیز بدون منطق و زمینه‌سازی عقلانی و به اجبار نویسنده فیلمنامه، کارگردان و تهیه‌کننده رخ می‌دهد. آن‌ها ابتدا آتنه را بدون اینکه دلیلی مشخص داشته باشد به نهایت سیاهی و بدی بردند. چنان تصویر دهشتناکی از او ساختند که شاید در عالم واقعی یک زن به این ترسناکی نباشد. آنقدر بد که حتی نوزادش را رها می‌کند و می‌رود پی خوشگذارنی خودش! ما هیچ وقت متوجه این عمق ستمکاری آتنه نمی‌شویم. بعد هم این زن بعد از 20 سال پشیمان می‌شود و می‌خواهد دوباره مادرِ پسرش شود. توبه کرده، متحول شده و قصد جبران گذشته را دارد. اما چرا؟ باز هم فقط به این دلیل که سازندگان سریال می‌خواهند، نه دلیل دیگری!
شخصیت‌های مثبت سریال، رخساره و پدرش هستند. شخصیت‌هایی منفعل، بی هویت و خنثی که بین مشتی اراذل و اوباش، سرگردانند و هیچ کاری از دستشان بر نمی‌آید. تهیه کننده سریال «زیر پای مادر» یک زن است، اما نتوانسته گروه سازنده سریال را به سمت خلق یک شخصیت کاریزماتیک جذاب و موثر از زن مومن و پاکیزه سرشت و چادری نزدیک بکند. رخساره سریال اصلا دلچسب نیست و نه لبخندش آرام بخش است و نه اخمش کارساز!
زیر پای مادر، غیرت را تخریب و مردانگی را تحقیر می‌کند. صدرا که غیرت و ناموس لقلقه زبانش است، به تلفیقی از مازوخیسم و سادیسم مبتلاست. آن طرف هم خلیل کبابی قرار بوده شمایل مردی اصیل و قوی باشد، اما کاریکاتوری است که کامبیز دیرباز هر چه سعی کرده آن را متفاوت دربیاورد، نتوانسته است. نکته جالب اینکه همه در این سریال با هم دعوا و تخاصم می‌کنند و حتی در یکی از قسمت‌ها، پسر قصد سیلی زدن به مادرش را داشت‌(البته موقعی که نمی‌دانست، آن زن مادرش است)
بعد از 30 قسمت جنگ و پرخاش آدم‌ها به هم، ناگهان در سکانس پایانی همه با هم خوش و مهربان شدند تا سازندگان سریال، نشان بدهند که خودشان برخلاف سریالشان طرفدار خانواده و آشتی هستند!
وقتی نویسنده فیلمنامه «من مادر هستم» و کارگردان فیلم «ماجان» که هر دو فیلم‌هایی سادیستی هستند، مدیر مرکز نمایش سیما بوده(البته این مدیریت به‌تازگی‌ تغییرکرده) تولید سریالی مثل «زیر‌پای مادر» غیر طبیعی نیست!




توسط یک رسانه اصولگرا صورت گرفت⇐شبیه‌سازی سریال روتین «نفس» با فیلم هندی «سلام بمبئی»+یک افشاگری درباره فرهاد مهراد

سینماروزان: کیفیت ساختاری تازه ترین سریال جلیل سامان با عنوان «نفس» آن قدر چشمگیر نبوده که توجه مخاطبان را به خود جلب کند و از طرف دیگر فقر بدعت در داستان پردازی موجب شده حجمی بالا از کلیشه هایی که پیشتر در سریالهای «پروانه» و «ارمغان تاریکی» دیده بودیم به فضای «نفس» راه یابد.

در این شرایط رسانه اصولگرای «مشرق» در تحلیلی که بر این سریال ارائه داده با مرور شباهتهایی که میان خط کلی داستان آن با فیلم «سلام بمبئی» به خصوص در نیمه ابتدایی روی میدهد تقلیل ماجراهای منجر به وقوع انقلاب به عشقهای ساده لوحانه را زیر سوال برده است.

این رسانه در انتهای تحلیل خود ادعایی هم درباره فرهاد مهراد که صدایش بارها در سریال شنیده شد، طرح کرده است!!

متن کامل تحیلی «مشرق» را بخوانید:

در نقد وضعیت سریال سازی، چه کسی یا چه کسانی مسئولیت جدی به عهده دارند؟ سئوال دوم این است که  کسانی که مسئولیت جدی بر تولید سریال‌های تلویزیونی را بر عهده دارند، مسئولیت نظارت بر تولید و محتوا را به چه کسانی سپرده‌اند؟ به عبارت دیگر  برای ضعیف بودن سریال‌هایی که با هزینه های میلیاردی ساخته می‌شوند نمی‌توان یک نفر را به عنوان مقصر پیدا کرد و او را ملامت کرد که چرا چنین سریال‌های ضعیف و نازلی ساخته شده است!

اساس و بنیان تولید موفق، یک معضل بسیار بزرگ است. به محض یک تجربه موفق، شش دانگ اعتماد، به مولفان تجربه موفق اول و دوم واگذار می‌شود و بحث نظارت بر محتوا رنگ خواهد باخت. اما منظور از نظارت، اشاره به ممیزی و سانسور نیست. بلکه غنای محتوایی، تحت نظارت سیستم مشخصی فنی، اما تصویرگری در بخش محتواست. اگر افراد متفکر کاربلد در حوزه نظارت، نقشی ارزنده ایفا می کردند، طبیعتا بازار تولید سریال، از قالب کنونی نجات پیدا می‌کرد. اما در حوزه ارزیابی و تحلیل محتوا افراد کاربلدی که محتوا شناس باشند، قطعا در پروسه تولید سریال نقش اصلی را ایفا نمی‌کنند. این موضوع را به صورت مصداقی می توان در مورد سریال نفس که اخیرا از شبکه سوم سیما پخش می شود به اثبات رساند.

حوادث و رویدادهای سریال «نفس» در بستری تاریخی، در دوران پیش از انقلاب می گذرد. نیمه اول  کشدار سریال، درباره شخصیتی به نام روزبه است که تلاش می کند با دختری به نام «ناهید امینی» ازدواج کند و پدر ناهید با این ازدواج مخالف است و علاقه مند که است که دخترش با پسر همکارش ازدواج کند. دلیل مخالفت پدر فعالیت‌های سیاسی روزبه است. از سوی دیگر داریوش مدیر آژانسی که ناهید در آن مشغول کار است و به ساواک متصل است، ضلع دیگر این مثلث عشقی را تشکیل می‌دهد.

سال گذشته فیلمی در ایران اکران شد با عنوان «سلام بمبئی». فیلمی که توسط منتقدان سینمایی به دلیل محتوا و روایت فیلم، یک عقبگرد فیلمفارسی وار هندی برای سینمای ایران تلقی می‌شد. داستان سلام بمبئی درباره پسری ایرانی است که عاشق دختری هندی می‌شود و خانواده دخترک مخالف این ازدواج هستند و نامزد ایرانی دختر هندی یک رقیب عشقی پولدار هم دارد.

اگر «سلام بمبئی» چنین روایت کلیشه و تکراری را در ۱۰۰ دقیقه مطرح می‌کند و از منظر خیلی‌ها محتوای نازلی است؛ سریال «نفس» ۵۰۰ دقیقه زمان خود را اختصاص به چنین موضوعی داده است با این تفاوت که بستر روایت «سلام بمبئی» در کشور هند است و رویدادها در زمان معاصر می‌گذرد اما روایت سریال «نفس» در دوران ملتهب پیش از انقلاب. نقطه عطف‌های فیلمنامه «سلام بمبئی»، آشنایی‌های جوانانه و عاشقانه است و نقطه عطف‌های سریال نفس، نحوه آشنایی دو زوج  مبتنی بر بده بستان های شبه سیاسی یکطرفه.  چالش اصلی هر دو روایت مخالفت خانواده‌  است. مثلث علی، مرد هندی و دخترک هندی مثلث عشقی سلام بمبئی و داریوش( مدیر آژانس مسافرتی) ، روزبه ( چریک) و ناهید امینی مثلث سریال نفس را در برمی‌گیرد.

اگر یک منتقد پیرنگ‌شناس حضور موثر و جدی داشت با یک فعالیت جدی در مورد کلیشه‌های مندرج در فیلمنامه سریال، نحوه تغییر مسیر تکنیکالی را به مولفان پیشنهاد می داد تا روش‌های قصه‌گویی خود را تغییر دهند و چهارچوب‌های روایی را از ساده نگری خلق یک کلیشه رهایی بخشند.دامنه تعقیب و تمنای عشقی ، عبور از رقیب و اخذ روایت خانواده دخترک، ۱۳ قسمت سریال را در بر می‌گیرد.  اگر پیرنگ ۱۳ قسمت اول را ساده کنیم به چه چیزی خواهیم رسید؟ یعنی مخاطب ۱۳ قسمت «سلام بمبئی» تماشا می‌کند که به جای محمدرضا گلزار و بنیامین، فرهاد و فریدون فروغی و ویگن دارند برای مخاطب آواز عاشقانه می‌خوانند، آن هم در مدح عشق یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق برای دختری که پس از ازدواج همدست او می شود.

نویسنده و کارگردان جسارت در اثرش دیده نمی شود و حتی وابستگی شخصیت اصلی یعنی روزبه عاشق پیشه را به سازمان تروریستی با نوعی هراس دراماتیک لاپوشانی می‌کند. اگر یکی از متولدان دهه هفتاد که با تاریخ انقلاب به واسطه کم کاری رسانه ملی آشنایی کمتری دارد، ۵۰۰ دقیقه ابتدایی سریال را تماشا کند چه دریافتی از تاریخ ( یا تاریخ انقلاب) خواهد داشت؟ نه تنها تاریخ، بلکه عصاره  تاریخ را نخواهیم چشید. آنچه از  تاریخ نمایش داده شده در سریال «نفس»، درک خواهیم کرد این است که اعضای وابسته و مبارز سازمان مجاهدین خلق دنبال نامزد بازی و ازدواج با دخترکان  چشمانی رنگی خاصی می گشتند که  به هیچ عنوان عقبه سیاسی نداشتند و توسط ازدواج با اعضای این سازمان صاحب شور انقلابی شدند.

اما نکته جالب این است که در کنار تجلی اخلاق عاشقانه از جنس «خلق قهرمانی» که سازنده به مخاطب ارائه  و افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق را به عنوان کنشگران اصلی انقلاب معرفی می کندف در کنار مبارزان مذهبی مثل مریم (بهناز جعفری)، روحانی مسئول کانون قرآن (هدایت هاشمی)، حمید ( هادی حجازی فر) را  افراد منفعل روایت سریال نفس را در برمی‌گیرند.

منتقد پیشکسوت و محترمی که از داوران جشنواره فیلم فجر بود در نقد «ماجرای نیمروز» گفته بود که این فیلم تبلیغی اساسی برای سازمان مجاهدین خلق است، سئوال مهم این است اگر ماجرای نیمروز با همه انتقادات غیر گل درشتی که نسبت به رفتارهای تروریستی نسبت به سازمان مجاهدین دارد، تبلیغ برای این سازمان به شمار می رود سریال بیست و اندی قسمتی «نفس» را باید یک پروپاگاندای اساسی برای عاشق‌ پیشه هایی به سبک و سیاق رجوی محسوب کنیم. کاراکتر کنشگر محوری یعنی روزبه قبلا یکبار ازدواج کرده و از همسر اولش یک فرزند دارد که کیلومترها دورتر از او زندگی می کند و حالا دوباره عاشق چشمان رنگی دختری شده که بی شباهت به جوانی مریم رجوی نیست و اغلب کسانی که به عنوان خروجی نمایشی در سریال‌های جلیل سامان می‌بینیم مردان عاشق پیشه ای هستند که در عشق ورزیدن به زنان با سرکرده خویش رقابت دارد.

غنای دانش کافی نسبت به مقوله نمایش آنچنان در هیاهوی سیاست زدگی گم شده است که هر سال  باید منتظر باشیم ، یکی دیگر از اعضای عاشق پیشه و زن دوست سازمان تروریستی را در سریال‌هایش رو کند. اگر روزبه و تمام شخصیت‌های مبارز سازمان مجاهدین خلق اینقدر عاشق پیشه هستند، پس خشونت برآمده از دل این سازمان ،نتیجه چه رفتارهایی می تواند باشد؟!

اگر سازنده به دنبال نمایش ابعاد انسانی برخی از اعضای این سازمان تروریستی،  پیش از انقلاب بود باید نگاهی به فیلم ماندگار و جسورانه «سیانور» می‌انداخت. نفس در نسبت با مفاهیم فیلم مولف و ماندگار سیانور یک شوخی تمام عیار است. ساواکی فیلم سیانور با بازی مهدی هاشمی کجا و ساواکی که در نفس می‌بینیم کجا؟! عشق ریشه داری  که در سیانور نمایش داده می‌شود کجا و نامزدبازی تصعنی که  ۵۰۰ دقیقه سریال نفس کجا؟!

یادش بخیر فرهاد مهراد با عنوان مستعار ابوبکر اربابی متونی را منتشر می کرد که لرزه به اندام امثال ابراهیم نبوی می‌انداخت.  آثار فرهاد پیش از انقلاب نشان از اعتراضی انقلابی بود و اگر زنده بود و می دید که کارگردان نفس با عاشقانه‌هایش برای اعضای سازمان ترور کلیپ می‌سازد حتما نامه ای را با عنوان ابوبکر اربابی خطاب به سازنده این سریال منتشر می‌کرد. شاید در نامه اش را چنین آغاز می کرد که  ترور و ترانه باهم جور نیستند…. .




چرا در ماه مهمانی خدا، تلویزیون ایران مملؤ شده از غم و گریه؟

سینماروزان/معصومه طاهری: چند روز پيش يكي از خانم‌هايي كه چند سالي است به اسلام مشرف شده معترضانه در اينستاگرامش نوشت: براي من سؤال شده مگر ماه رمضان ماه مهماني خدا و شادماني مسلمانان نيست پس چرا درحالي كه بايد در ماه دعا و ارتباط نزديك با خدا سرور و خوشحالي كرد، بيشتر برنامه‌هاي تلويزيون در ايران با غم و گريه همراه است؟! زير پست او تازه مسلمان ديگري كه او هم اخيراً مسلمان شده و در لندن سكونت دارد با تأييد حرف وي نوشته بود بله دقيقاً همين طور است اينجا در لندن ماه رمضان كه مي‌رسد اهل سنت در مساجدشان جشن و سرور به پا مي‌كنند و حس شادي در ماه رمضان به خوبي حس مي‌شود. مردم خوشحال هستند به خصوص بچه‌ها بيشتر ذوق و هيجان دارند و از مدت‌ها قبل روز شماري مي‌كنند تا زودتر ماه شادماني آنها شروع شود چون برايشان خاطره انگيز است…

در پاسخ به اين دوستان بايد گفت آيا واقعاً ماه رمضان با غم و اندوه شناخته مي‌شود؟!‌ دوستي براي آنها نوشته بود: «اين بحث كه شما مطرح مي‌كنيد درباره ماه رمضان و فضاي غمگين آن فقط به بحث ضربت و شهادت امام علي (ع) برمي‌گردد كه واقعه بسيار تلخي است، البته مصادف با شب‌هاي قدر نيز است براي همين چون دو مناسك مذهبي بسيار مهم همزمان رخ مي‌دهد اين ديد پررنگ‌تر مي‌شود كه ماه رمضان ماه غمگيني است اما حقيقت امر آن است كه در ايران هم ماه رمضان با جشن و سرور برگزار مي‌شود و مهم‌ترين نشانه آن برنامه‌هاي تلويزيوني است كه تا همين چند سال قبل گل سريال‌هاي طنز صداوسيماي ايران در ماه رمضان پخش مي‌شد.»

وقتي خوب نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم حق با آنهاست تا همين چند سال پيش سريال‌هاي ماه رمضاني عموماً مجموعه‌هاي شاد و طنز بودند و اصلاً رضا عطاران بازيگر مشهور طنز سينماي ايران با همين سريال‌هاي ماه رمضاني‌اش به عنوان بازيگر اثرگذار طنز شناخته شد، البته امسال هم  برنامه‌هاي تركيبي‌اي مانند «دورهمي» و «خندوانه» درماه رمضان سعي دارند فضاي اين ماه را در قاب رسانه ملي شاد كنند اما حقيقت آن است كه اين برنامه‌ها با تمام توانايي‌هايي كه دارند جاي سريال‌هاي طنز ماه رمضاني را نمي‌گيرند.

اصلاً يك نوستالژي ايجاد شده بود كه سرسفره افطار، خانواده‌ها با ديدن يك مجموعه كميك روزه خود را باز مي‌كردند كه اين موضوع براي روزه‌داران اولي يا كوچكترها فضاي شاد و خاطره انگيز ايجاد مي‌كرد اما حداقل براي امسال هم كه شده تلويزيون را خالي از اين برنامه‌ها مي‌بينيم و فضاي عمومي سريال‌ها غمگينانه و سرد است.

شايد بتوان گفت اولين سريالي كه توانست اين فضا را بشكند و ماه رمضان را با سريال‌هاي طنز ديني همراه كند سريال «گمگشته» به كارگرداني رامبد جوان بود كه در اوايل دهه 80 هنگام افطار روي آنتن رفت و جاي سريال‌هاي عربي هنگام افطار را گرفت.

سال گذشته هم سريال «پايتخت» در ماه رمضان پخش شد اما امسال ديگر هيچ اثري از مجموعه‌هاي طنز مرتبط با ماه رمضان نيست، در حالي كه سريال‌هاي طنزماه رمضاني تقريباً سال به سال درحال پيشرفت بودند به شكلي كه مسئله توبه و اهميت روزه گرفتن بازيگران در فضاي مجموعه‌ها به راحتي قابل لمس بود.

فضا‌سازي در برخي از اين سريال‌ها به گونه‌اي پيش مي‌رفت كه در ايام شهادت امام علي و شب‌هاي قدر، طنز آنها به فضاي معنوي تبديل مي‌شد و سريال روند خود را با مناسبت‌هاي ماه رمضاني داشت.

امسال اما اين خلأ به شدت ديده مي‌شود؛ علاوه بر سريال‌ها برنامه «ماه عسل» هنگام افطار هم به احساسات مخاطبان چنگ مي‌زند و فضاي كليشه‌اي و غمگيني را به خود گرفته است كه در جاي خود نياز به نقد و واكاوي دارد.

قبل از اين به سريال‌ها و برنامه‌هاي ماه رمضان انتقادهاي زيادي هم وارد شده بود كه مثلاً تعدد اين برنامه‌ها مانع از شركت در مراسم عبادي مي‌شود و اين نيز مسئله درستي است اما حداقل جاي يك مجموعه طنز با همه فاكتورهايي كه گفتيم در ماه جشن مسلمانان خالي است تا هم فضا را براي روزه‌داران در طول يك روز بلند و گرم روزه‌داري مفرح كند و هم در قالب طنز جنبه آموزشي داشته باشد.

همچنين براي نوجواناني كه تازه روزه گرفتن را شروع كرده‌اند اين ماه برايشان خاطره انگيز شود به خصوص اينكه اين موقع سال با روزهايي بلند و گرم روبه‌روهستيم كه روزه داري را سخت مي‌كند و اين براي نوجوانان و جوانان كه فصل امتحاناتشان هم است روزهاي سختي به حساب مي‌آيد.




گلایه یک بازیگر «نفس» از بدحسابی عوامل سریال⇐ای کاش به ماهواره میرفتم!+فیلم

سینماروزان: سریال “نفس”جلیل سامان در حالی با ریتمی کند و کشدار در حال پخش است که کارگردان کار از تولید فصل دوم خبر داده است.

این خبر میتواند مبین این نکته باشد که “نفس” هر کمبودی داشته باشد بلحاظ مالی نباید مشکلی داشته باشد اما حقیقت چیز دیگریست.

به تازگی مجید سعیدی از بازیگران سریال “نفس” با انتشار فایلی ویدیویی به گلایه از بدحسابی عوامل سریال پرداخته و گفته است قراردادش مربوط به بهمن ماه است اما تاکنون که اواخر خرداد است دستمزدش تسویه نشده و به واسطه اعتراض به این بدحسابی، نامش در تیتراژ، در جایی خورده که احساس شرمندگی کرده و افسوس خورده که چرا ماندن در وطن را به رفتن در ماهواره ترجیح داده!!

برای دیدن فیلم گلایه های بازیگر “نفس” اینجا را کلیک کنید.




علیرغم تکرار مکررات فصل اول و مشابهت با سریالهای قبلی سازنده⇐فصل دوم «نفس» هم تولید می‌شود!⇔آیا صداوسیما واقعا بی‌پول است؟

سینماروزان: علیرغم آن که سریال «نفس» به دلیل شباهتهای فراوانی که چه در خط داستانی و چه در ساختار با مجموعه های قبلی سازنده اش «پروانه» و «ارمغان تاریکی» دارد و به همین دلیل نتوانسته به اندازه سریالهای پیشین مورد توجه قرار گیرد اما جلیل سامان سازنده سریال قصد ساخت فصل دوم «نفس» را دارد!

به گزارش سینماروزان جلیل سامان که از انتقادات وارده به دلیل شباهت سریال با آثار قبلی اش آگاه بوده در صفحه اجتماعیش نوشته است: مقایسه «نفس» با «ارمغان تاریکی» و «پروانه» اشتباه است. به جای مقایسه بهتر است اطلاعات «نفس» را تجزیه و تحلیل و نکات مشترکشان را با کارهای قبلی پیدا کنید چون آنها سرنخ رفتارهای شخصیت ها هستند.

ایشان ادامه داده است: فصل اول «نفس» در ٣٠ قسمت تهیه شده است. داستان و مضمون در اینجا به اوج می رسد اما داستان ادامه دارد. فصل دوم «نفس» به احتمال زیاد اگر خدا بخواهد در سال جاری فیلمبرداری خواهد شد که در آن سرنوشت شخصیت ها دنبال می شود.

اینکه در رکود گریبانگیر رسانه ملی و در روزهایی که مدیران این رسانه مدام از کمبود بودجه به عنوان عاملی بر به نتیجه نرسیدن پروژه های کارگردانانی همچون داوود میرباقری سخن می گویند بناست فصل دوم سریالی ساخته شود که فصل اولش هم مورد توجه قرار نگرفته عجیب است!

باز اگر این اتفاق در شرایطی صورت می گرفت که سازندگان به واسطه جذابیت فصل اول توانایی جذب سرمایه گذار در بخش خصوصی برای تولید فصل دوم را داشتند قابل قبول بود اما وقتی بناست باز هم بودجه از صداوسیما باشد تا داستانی پرتکرار ادامه یابد چه دلیلی وجود دارد برای تولید فصل دوم؟




رونویسی «نفس» از فیلمی محصول دولت دوم احمدی‌نژاد؟+عکس

سینماروزان: هدایت هاشمی که با ایفای نقشی مشابه بیضایی با نام «نیرم نیستانی» در «وقتی همه خوابیم» شهرت پیدا کرد یک سال بعد از آن در فیلم اپیزودیک «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب از محصولات مرکز گسترش دولت دوم احمدی نژاد، ایفای نقش یک روحانی را برعهده داشت.

به گزارش سینماروزان حالا هفت سال بعد او با گریمی کاملا شبیه به گریمش در همان فیلم در سریال «نفس» هم نقش یک روحانی را ایفا کرده.

عجبا که گویش او در «نفس» هم کاملا شبیه به گویش اش در «لطفا مزاحم نشوید» است!

این شباهتها اتفاقی است؟؟؟

بد نیست بدانید در اپیزود نخست «لطفا مزاحم نشوید» سیمای یک مجری مرد تلویزیون تصویر شده بود که مدام می کوشید تصویری اخلاقگرا از خود ارائه کند اما از آن سو در زندگی خانوادگی آدمی به شدت خشن بود و دمار از روزگار همسر درآورده بود!!!

تصاویر راست گریم هدایت هاشمی در «نفس» است و تصویر چپ «لطفا مزاحم نشوید»
تصاویر راست گریم هدایت هاشمی در «نفس» است و تصویر چپ «لطفا مزاحم نشوید»



انتقاد «کیهان» از یک جشنواره‌ یا همان «هفته فیلمهای ایرانی» که با همکاری خانه سینما در اروپا برگزار شده⇔شماری از محصولات ارگانی هم در این هفته فیلم فرنگی حضور داشته‌اند

سینماروزان: در سالهای اخیر کم نیستند هفته فیلمهایی که با حضور برخی از آثار ایرانی در نقاط مختلف دنیا برگزار میشوند و البته در روندی انتزاعی با نام «جشنواره» خوانده میشوند تا احتمالا حجم حضورهای فله‌ای سینمای ایران در جشنواره ها بیشتر شود.

به گزارش سینماروزان از جمله این هفته فیلمها چند سالیست که با نام جشنواره فیلمهای ایرانی در کلن برگزار میشود. چهارمین دوره این هفته فیلم شاهد حضور آثاری بود کاملا ارگانی مانند «نفس» که دوارگانی است و محصول فارابی و موسسه نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان یا «دختر» که با بودجه سازمان منطقه آزاد اروند ساخته شده است.

روزنامه «کیهان» با مرور برخی گزارشات رسانه های فرنگی به انتقاد از حمایت خانه سینما از چنین هفته فیلمی پرداخته است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

در حالی چهارمین جشنواره فیلم‌های ایرانی از 3 تا 7 خردادماه در کلن آلمان برگزار شد که 3 دوره قبل آن نیز بحث برانگیز و مورد سوال بود. جشنواره‌ای که با همکاری خانه سینما و برخی کانون‌های داخلی و خارجی و همچنین بنیاد هاینریش بل آلمان و البته برخی حمایت‌های دولتی برگزار شده و همواره محلی برای نمایش آثار توقیفی یا سیاه از تولیدات این سینما بوده است. اما این بار آش آنقدر شور بود که به قول معروف صدای خان هم درآمد و رسانه‌های خارجی حامی این فستیوال نیز زبان به اعتراض گشودند. چنانچه وب سایت رادیو آلمان (دویچه وله) درباره آن نوشت:
«… فیلم‌هایی که در این دوره از جشنواره به نمایش در آمدند، به شکل ویژه‌ای تلخ و پردرد بودند. فیلم‌های اجتماعی سرانجام به فاجعه خانوادگی ختم می‌شوند؛ کمدی‌های شاد و سبک نیز دست آخر به مصیبت و ماتم می‌انجامند…»
وب سایت رادیو فرانسه (آر اف آی)  نیز درباره فضای فیلم‌های فستیوال یاد شده، نوشت:
«…امسال در مجموع 23 فیلم کوتاه و بلند سینمائی و مستند در فستیوال فیلم کلن به نمایش درآمد. فضای بسیاری از این فیلم‌ها، مثل سال گذشته تیره، ناامیدکننده، ملال‌انگیز و در مواردی خشن و مازوخیستی بود. شاید به این دلیل که امسال به عنوان نمونه، هنگام نمایش دو فیلم «بختک» و «خونمرگی»، تنها چند ده نفر در سالن حضور داشتند و تعدادی نیز بعنوان اعتراض آشکار، سالن را ترک گفتند …»
از جمله آثار نمایش داده شده در این فستیوال می‌توان به فیلم ضد انقلابی و موهن «یک خانواده محترم» اشاره کرد که اگرچه تولید یکی از نهادهای دولتی در دولت دهم است اما چه در آن دولت و چه  در دولت بعدی همچنان در توقیف قرار داشته است. اما گویا سازمان سینمایی در دولت دوازدهم قرار است به وضعیت آن رسیدگی کرده و به همراه سایر آثار توقیفی با حذف و اضافاتی پروانه نمایش آن را نیز صادر کند! فیلم‌هایی که اغلب دارای محتوای ضد فرهنگی و غیراخلاقی و مغایر با ارزش‌ها و آیین‌های جامعه ایرانی هستند.
البته در حالی که فیلم‌های ضد ایرانی و ضد دینی، نماینده سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی مانند کن شده و جایزه هم می‌برند و از سوی دیگر محافل معلوم الحال خارجی برای سرمایه‌گذاری بر روی تولید این‌گونه فیلم‌ها در داخل سینمای ایران، مسابقه گذاشته و با وعده جوایز و کمک‌های مالی و مانند آن به جذب فیلمسازان مشغول هستند، برگزاری جشنواره‌ای مانند فستیوال کلن از فیلم‌های معلوم الحال ایرانی (که داد آن طرفی‌ها را هم در می‌آورد) آن هم با همکاری نهاد شبه دولتی خانه سینما (که مورد حمایت شدید سازمان سینمایی قرار دارد)، این پازل را تکمیل می‌سازد تا تولیدات این سینما تصویری کج و معوج و باب میل کانون‌های صهیونی و وهابی از جامعه ایرانی نشان دهد.
این کارنامه مشعشع سینمایی را قرار دهید در کنار خیل کتاب‌های مروج فحشاء و فساد اخلاقی و تطهیردهنده گروهک‌های تروریستی (گزارش کامل آن در روزنامه کیهان 2 و 4 دی ماه سال گذشته درج شد) و تئاتر‌هایی مانند «ولپن» (‌با نمایش گسترده روابط نامشروع که از رکیک‌گویی، روی نمایشات لاله‌زاری را سفید کرد) و «آیسلند» و «تئاتر سعدی، تابستان 32» (که با مضامین غیراخلاقی در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته روی صحنه رفتند) و…
در این اوضاع وقتی نامه بلند بالای وزیر ارشاد را برای پخش آوای شجریان قبل از افطار (که خودش درخواست عدم پخش آن و هر آواز دیگرش از رسانه ملی را داده بود) می‌بینیم، تعبیر مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیرشان در جمع دانشجویان روشن‌تر می‌شود که گفتند:
«…حالا مثلاً فرض بفرمایید این‌همه ما مسئله‌ فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئله‌ اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئله‌ سینما، یک مسئله‌ مهم است، [یعنی] مسئله‌ فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره می‌شود، از کجا پشتیبانی می‌شود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا می‌کنند برای فیلم‌ها- اداره‌ هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئله‌ این‌جوری می‌شود پیدا کرد، [امّا] ناگهان می‌بینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود مسئله‌ اصلی؛ نامه‌نگاری می‌کنند!  پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله‌ اصلی را از مسئله‌ فرعی تشخیص نمی‌دهد و یک مسئله‌ اصلاً بی‌اعتبارِ بی‌اهمّیّت فرعی را به‌عنوان یک مسئله‌  اصلی، درشت می‌کنند. وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا جای همان آتش‌به‌اختیاری است که عرض کردم…»