1

با نگاهی خاص به فاجعه پلاسکو⇐«چهارراه استانبول» كليد خورد+نخستين تصاوير

سینماروزان: فيلمبردارى فيلم سينمايى «چهار راه استانبول» به تهيه كنندگى و كارگردانى مصطفى كيايى از اواخر هفته گذشته در تهران آغاز شد.

اين فيلم ششمين ساخته سينمايى كيايى بعد از فيلم هاى «بعدازظهر سگى سگى»، «ضد گلوله»، «خط ويژه»، «عصر يخبندان» و «باركد» است و مانند ساخته هاى قبلى اين كارگردان اثرى پر بازيگر محسوب مى شود.

«چهار راه استانبول» توليد دشوارى خواهد داشت و پيش بينى مى شود فيلمبردارى فيلم تا اواخر آبان ماه ادامه داشته باشد. به احتمال فراوان اولين نمايش فيلم در سى و ششمين جشنواره فيلم فجر خواهد بود.

بهرام رادان، محسن کیایی، سحر دولتشاهی، ماهور الوند، رعنا آزادی ور، مهدی پاکدل، سعید چنگیزیان، پوریا رحیمی سام، بابک بهشاد، خسرو احمدی، تینو صالحی، حسین امیدی و با هنرمندی مسعود کرامتی گروه بازيگران «چهارراه استانبول» را تشكيل مى دهند

عوامل فيلم عبارتند از:
تهیه کننده، نویسنده و کارگردان : مصطفی کیایی، مدیر فیلمبرداری: حسین جلیلی، مدیر تولید : سجاد رحیمی، دستیار اول کارگردان : هومن خواجه نوری، برنامه ریز : امید جزینی، تدوین: نیما جعفری جوزانی، طراح صحنه : حجت اشتری، طراح لباس : مارال جیرانی، صدابردار : امیرنوبخت، طراح گریم: عباس عباسی، عکاس : میلاد کیایی، منشی صحنه: نفیسه ذاکری، مشاور رسانه اى: آريان اميرخان، جلوه های ویژه رایانه ای : فرید فصیحی، جلوه های ویژه میدانی : آرش آقابیگ، مدیر تدارکات : محمد ابراهیمی

چهارراه استانبول
چهارراه استانبول
چهارراه استانبول
چهارراه استانبول



عجله دو پرستار زن برای رسیدن به پارتی مختلط!+فیلم

سینماروزان: تازه ترین تیزر فیلم شادی آور «گذر موقت» رونمایی شد.

به گزارش سینماروزان در این تیزر تلاشهای دو پرستار زن با بازی شقایق فراهانی و شبنم فرشادجو برای رسیدن بموقع به یک پارتی مختلط(!) و علاقه دو مرد میانسال با بازی اسماعیل مهرابی و مسعود کرامتی برای مشایعت آنان را می بینیم!!!

«گذر موقت» را افشین هاشمی بازیگر سرشناس سینمای ایران ساخته است و با پخش رسانه فیلمسازان به مدیریت حبیب اسماعیلی روی پرده رفته است.

«گذر موقت» که داستانش را در فضایی مابین رویا و واقعیت روایت میکند هرچند در گروه آزاد و با محدودیت سالن روی پرده رفته اما اقبال مخاطبان به آن روزبروز در حال افزایش است.

مسعود کرامتی و اسماعیل محرابی در این فیلم در نقش دو مرد از دو خاستگاه مختلف که در گریز از بیمارستان، سرنوشتی مشترک می یابند ظاهر شده اند.

شقایق فراهانی، شبنم فرشادجو، شقایق دهقان، پانته آ بهرام، مرتضی ضرابی، هومن برق نورد و لادن مستوفی هر یک سمبلی خاص از اجتماع بیرونی را در این فیلم مفرح ایفا کرده اند.

اصغر رفیعی جم فیلمبردار برجسته سینمای ایران مدیریت فیلمبرداری «گذر موقت» را برعهده داشته است و مهدی رحمانی تهیه کننده فیلم بوده است.

برای تماشای تیزر «گذر موقت» اینجا را ببینید.




ماجرای سفر پیمان قاسم‌خانی و کمال تبریزی به تایلند و قال گذاشتن گروه تولید یک سریال پرمخاطب

سینماروزان: پیمان قاسم خانی نویسنده ای که نخستین تجربه کارگردانیش «خوب بد جلف» نوروز اکران شد و اخیرا هم وارد شبکه خانگی شده است قبل از آن که وارد تلویزیون شود از اوایل دهه هفتاد در سینما به عنوان نویسنده فعالیت داشت ولی از اواخر دهه هفتاد فعالیتهای تلویزیونی اش آن قدر شد که چند سالی از سینما دور افتاد.

به گزارش سینماروزان یکی از موفق ترین سریالهایی که قاسم خانی در نگارش آن نقش داشت سریالی بود با نام «خانه ما» که توسط مسعود کرامتی بازیگر-کارگردان ساخته شده بود.

بازپخش این سریال از شبکه «آیفیلم» موجب شده است مسعود کرامتی به ذکر خاطراتی از بدقولی پیمان قاسم خانی در نگارش این سریال بپردازد گویا طراح اصلی داستان «خانه ما» مصطفی خرقه پوش تدوینگر سینما بوده است که بنا بوده با همراهی پیمان قاسم‌خانی داستان را امتداد دهد اما کرامتی به «همشهری جوان» گفته که پیمان از جایی به بعد سفر به تایلند با کمال تبریزی را ترجیح داده و آنها را قال گذاشته است.

کرامتی می گوید: پیمان قاسم‌خانی بنا بود در نویسندگی به مصطفی خرقه‌پوش کمک کند اما مصطفی از همان ابتدا ناگهان کنار کشید و رفت و از آن زمان قرار شد پیمان قاسم‌خانی سرپرست نویسندگان باشد و متنها را بنویسد اما بدقولیهایی کرد و باعث شد شادمهر راستین و حتی سروش صحت چند قسمتی برای ما بنویسند.

وی ادامه می‌دهد: بدقولیهای پیمان قاسم خانی باعث شد که حتی احمد حامد مجری طرح سریال هم نویسنده شود. قاسم‌خانی متنها را نمی‌آورد البته بدلیل جوانی و خامی شاید پذیرش موقعیت سرپرست نویسندگان برایش جانیفتاده بود.

مسعود کرامتی می‌افزاید: بعد از رفتن خرقه پوش و شروع فیلمبرداری ما یازده قسمت نوشته شده داشتیم و از جایی به بعد خاطرم است کمال تبریزی بنا بود فیلمی در تایلند بسازد و پیمان قاسم‌خانی در آن بازی کند. این گونه بود که وسط کار پیمان به مالزی و تایلند رفت البته با این تعهد که در نبودش متن را برایمان بفرستد. اگر شما یک ورق از آن متن را دیدید ما هم دیدیم!!!




دیدار آخر هفته شقایق دهقان و همسرش با مخاطبان «گذر موقت»

سینماروزان: شقایق دهقان که این روزها فیلم شادی آور «گذر موقت»افشین هاشمی را روی پرده دارد برای دیدار با مخاطبان این فیلم به همراه همسر خود به پردیس آزادی میرود.

به گزارش سینماروزان دهقان و همسرش مهراب قاسم خانی جمعه 20 مردادماه رأس 21 در پردیس آزادی حاضر میشوند و علاوه بر گپ و گفت با مخاطبان به همراه آنها به تماشای «گذر موقت» می‌نشینند.

«گذر موقت» داستان دو مرد زبل و شوخ و شنگ را روایت میکند که در رهایی از تکرار مکررات از بیمارستان گریخته و می‌کوشند آن طوری زندگی کنند که دلشان می‌خواهد نه آن طوری که ازشان می‌خواهند…

اسماعیل مهرابی و مسعود کرامتی بازیگران کارکشته ایرانی ایفای نقشهای اصلی «گذر موقت» را برعهده داشته‌اند و پانته‌آ بهرام، شقایق فراهانی، شبنم فرشادجو، شقایق دهقان، لادن مستوفی و هومن برق‌نورد از دیگر بازیگران فیلم هستند.

«گذر موقت» با پخش موسسه رسانه فیلمسازان به مدیریت حبیب اسماعیلی که از جمله موسسات قدیمی حیطه پخش است روی پرده است.




در رونمایی درام مفرح «گذر موقت» بیان شد⇐شقایق فراهانی: یاد گرفتم در هیچ رابطه‌ای «موقت» و «گذری» نباشم!+عکس

سینماروزان: اولین اکران مردمی درام مفرح «گذرموقت» شامگاه چهارشنبه 11 مرداد در سینما آزادی با حضور عوامل برگزار شد

به گزارش سینماروزان اسماعیل محرابی بازیگر فیلم که بعد از سالها با فیلم «گذر موقت» سینما آمده است طی سخنانی گفت: من بسیاری خوشحالم که امروز در این مراسم هستم و بسیار خوشحالم که در فیلم «گذر موقت» بازی کردم و با افشین هاشمی همکاری کردم و همکاری در این فیلم خیلی خوب بود.

مسعود کرامتی بازیگر دیگر فیلم نیز گفت: خوشحالم که این فیلم بالاخره رنگ پرده به خودش دید و اکران شد آن هم در زمان و فضایی که خیلی نمی شود از سینما تعریف کرد و اگر دوست دارم که این فیلم دیده شود بخاطر خودم نیست بلکه برای افشین هاشمی جوان است که دارای سواد و پشتکار خوبی است.

شقایق فراهانی نیز طی سخنانی گفت: من خیلی خوشحالم که در این فیلم بازی کردم. فیلم «گذر موقت» به من یاد داد که در هیچ جریان و هیچ رابطه ای اعم از محیط زیست، زندگی خانوادگی، اجتماعی و هنری  گذری و  موقت نباشم.

افشین هاشمی نیز طی سخنانی گفت: بهترین و دلگرم کننده ترین حمایت از فیلمهای مستقل حضور تماشاگران و تماشای فیلم است و من سپاسگذارم این محبت هستم.

وی ادامه داد : فیلم «گذر موقت» یک فیلم خانوادگی است که تلاش می کند مفرح باشد و من اکران این فیلم را به  خانواده  خودم و خانوادهای تقدیم می کنم که دوست دارند در کنار هم باشند و زندگی خوبی را تجربه کنند.

در مراسم اکران مردمی این فیلم شادی آور هنرمندانی همچون افشین هاشمی، گلاب آدینه،مونا فرجاد ،شقایق فراهانی،اسماعیل محرابی،مسعود کرامتی،وحید موساییان و حبیب اسماعیلی مدیر رسانه فیلمسازان پخش کننده «گذر موقت» حضور داشتند.

فیلم سینمایی «گذر موقت» به کارگردانی افشین هاشمی هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است.

اکران مردمی «گذر موقت»

اکران مردمی «گذر موقت»

اکران مردمی «گذر موقت»
اکران مردمی «گذر موقت»



همزمان با آغاز اکران صورت می‌گیرد⇐دیدار افشین هاشمی و بازیگران فیلم شادی‌آور«گذر موقت» با مخاطبان در پردیس آزادی

سینماروزان: اکران فیلم مفرح-موزیکال-شادی آور «گذر موقت» افشین هاشمی از چهارشنبه یازدهم مردادماه در سینماها آغاز خواهد شد.

به گزارش سینماروزان نخستن اکران مردمی این فیلم شادی آور همزمان با آغاز اکران رأس 20.30 چهارشنبه یازدهم مردادماه در پردیس آزادی با حضور کارگردان فیلم افشین هاشمی و بازیگرانش برگزار خواهد شد.

«گذر موقت» داستان دو مرد زبل و شوخ و شنگ را روایت میکند که در رهایی از تکرار مکررات از بیمارستان گریخته و میکوشند آن طوری زندگی کنند که دلشان میخواهد نه آن طوری که ازشان میخواهند…

اسماعیل مهرابی و مسعود کرامتی بازیگران کارکشته ایرانی ایفای نقشهای اصلی «گذر موقت» را برعهده داشته اند و پانته آ بهرام، شقایق فراهانی، شبنم فرشادجو، شقایق دهقان، لادن مستوفی و هومن برق نورد از دیگر بازیگران فیلم هستند.

«گذر موقت» با پخش موسسه رسانه فیلمسازان به مدیریت حبیب اسماعیلی که از جمله موسسات حرفه‌ای حیطه پخش است روی پرده می‌رود.

 




کدام بازیگران در اقتباس نمایشی «بوف کور» ایفای نقش خواهند کرد؟

سینماروزان: محمدعلی سجادی کارگردان جنایی ساز سینمای ایران تصمیم گرفته اقتباسی نمایشی از «بوف کور»صادق هدایت با نام «بوف نه چندان کور» را در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد.

به گزارش سینماروزان مسعود کرامتی، رحیم نوروزی، نازنین کریمی و الهام نامی چهار بازیگر اصلی این نمایش هستند. در این میان مسعود کرامتی که به غیر از بازیگری سابقه کارگردانی آثاری همچون «پاتال و آرزوهای کوچک» و «روز کارنامه» سابقه ایفای نقش در آثاری سینمایی همچون «ضدگلوله»، «سفر به چزابه» و «لاک قرمز» را دارد.

رحیم نوروزی از جمله بازیگرانی است که بیش از تئاتر در تلویزیون حضور داشته و از جمله در سریالهای «پس از باران»، «مدار صفر درجه» و «یادآوری».

نازنین کریمی هم مانند رحیم نوروزی به واسطه تلویزیون شناخته میشود. وی با سریال «دختران حوا» وارد کار بازیگری شد و در سالهای بعد هرچند نقشهایی فرعی در برخی آثار سینمایی داشت اما باز هم به واسطه بازی در یک سریال فیلم تلویزیونی و سریال کار خود را ادامه داد.

الهام نامی از چهره های نوجویی است که البته کارنامه پرباری ندارد. او به جز بازی در سریال «ساعت صفر» با فیلمی ارگانی به نام «چراغهای ناتمام» از محصولات موسسه آوینی در جشنواره سی و پنجم حضور داشت؛ فیلمی که چندان مورد توجه قرار نگرفت.

«بوف نه چندان کور» تیر ماه سال جاری در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.




درددلهای صادقانه مسعود کرامتي⇐یك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم/تلویزیون بر تیزر ۵۰ ثانیه‌ای روغن موتور «بهران» نزدیک به ۱۲ مورد اصلاحیه زد!!!/وقتی متن‌هاي «شهر موش ها» آمد، به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت/ملاقلی‌پور گمان داشت من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم/نبود سانسور باعث رشد سینمای کودک دهه ۶۰ شد/«بادکنک سفید» را تازه بعد از بازگشت از کن تحویل گرفتند/سریال آخرم نابود شد

سینماروزان: مسعود کرامتی از جمله فارغ التحصیلان تئاتر است که قرارگیری در کانون تحولات پس از پیروزی انتقلاب اسلامی موجب شد به سمت تلویزیون و بعدتر سینما کشیده شود.

به گزارش سینماروزان کرامتی از آن دسته تئاتریهایی است که از بازیگری تا کارگردانی را از سینما تا تلویزیون تجربه کرد و آثاری را ساخت مانند سریال «خانه ما» یا فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» که به نوبه خود خاطره انگیزند.

این بازیگر-کارگردان که در سالهای اخیر کم کارتر از گذشته شده است در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» کوشیده به مرور کارنامه هنری خویش در برهه های زمانی مختلف بپردازد.

متن کامل گفتگوی کرامتی را بخوانید:

در اين سال‌ها نشان داديد تمايل چنداني به نمايش خودتان نداريد، اين مساله تعمدي است يا شرايط كاري شما را به اين سمت و سو كشانده است؟

اصولا تمايل چنداني به نمايش خودم ندارم. شايد دليل عمده‌اش اين است كه در طول سال‌هاي گذشته طرح‌ها و ايده‌هايي داشتم كه به نتيجه نرسيد و همه‌چيز سخت شد. هر طرح و ايده‌اي كه داشتم نتوانستم به اجرا برسانم و به همين خاطر چه در عرصه كارگرداني و چه بازيگري به آدمي تبديل شدم كه منتظر پيشنهاد ديگران است. شما وقتي منتظر پيشنهاد ديگران مي‌مانيد، يكسري پيشنهادات درهم سراغ‌تان مي‌آيد. واقعيت اين است كه من هم نمي‌توانم هر كاري را بپذيرم و براي خودم خط قرمزهايي دارم كه وارد هر حيطه‌اي نشوم.

در دانشگاه هنرهاي نمايشي خوانديد، براي ورود به عرصه تئاتر اين رشته را انتخاب كرديد يا تحصيل در اين رشته براي‌تان جذابيت داشت؟

من سال ٥٦ يعني قبل از انقلاب، وارد دانشگاه شدم و به قطعيت و شدت هم تئاتر را دوست داشتم. اين را هم بگويم كه واقعا قبل از انقلاب براي ما و خيلي از دوستان‌مان، تئاتر خيلي جدي‌تر از حالا بود و شأن و اعتبار ويژه‌اي داشت.
در واقع شهرت به معناي رايج در سينما، در حيطه تئاتر اتفاق نمي‌افتاد و شأن و اعتبار تئاتر اصلا قابل مقايسه با سينما نبود. همان زمان در سينما انگشت‌شمار آدم‌هايي بودند كه فيلم‌هاي خاص و نويي مي‌ساختند، اما عمده فعاليت‌هاي تئاتري‌ها اعتبار داشت (منظورم اعتبار فرهنگي است). آن روزها بيشتر كساني كه در سينما كار مي‌كردند ربطي به تئاتر نداشتند. پس از آن، متاسفانه همه اين تعاريف به هم ريخت. به نوعي جايگاه و شأن اجتماعي و اعتبار خيلي از مفاهيم و فعاليت‌ها كه اتفاقا فرهنگ و اخلاق هم شامل آنها مي‌شود، در ظرف عجيب و غريبي ريخته شد و حالا تركيب و ملغمه‌اي از همه اين مفاهيم باقي مانده است. در اين ميان از اعتبار تئاتر هم كورسويي بيشتر باقي نمانده است. با اين همه امروز وقتي درباره تئاتر حرف مي‌زنيم، برخي براي اين هنر اعتبار فرهنگي قايلند اما واقعيت جامعه ما اين است كه تلويزيون و سينما در آن نقش پر رنگ‌تري دارند.

هم دوره‌هاي‌تان آن روزها در دانشگاه چه كساني بودند؟

با يكي دو سال اختلاف، آتيلاپسياني، علي عمراني، رويا تيموريان، مسعود رايگان، گوهر خيرانديش و حسن پورشيرازي و خيلي‌هاي ديگر كه بعد از گذشت اين همه سال به صورت دقيق در خاطرم نيست.

به نظر مي‌رسد نسلي كه آن روزها تئاتر را به صورت حرفه‌اي تجربه مي‌كردند، موفق‌تر از نسل جوان تئاتر در اين روزها هستند.

بله اما نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه اگر امروز رزومه تك‌تك آن آدم‌هاي حرفه‌اي را در دايره بريزيم، با جزييات نگاه و بالا و پايين كنيم، كارهايي به چشم مي‌خورد كه در شأن‌شان نبوده اما انجام داده‌اند.

يعني مجبور شدند به اين كارها تن بدهند؟

متاسفانه فضا، فضاي غريبي است. اجبار صد در صد، نقش عمده‌اي در پذيرفتن برخي كارها دارد اما يكي از زمينه‌ها و پارامترهايي كه اجبار را به وجود مي‌آورد، مسائل اقتصادي است كه به نوعي ابزار مناسبي براي توجيه كارهاي بدي است كه دوستان مي‌كنند.

اما اگر بخواهيم واقع‌بينانه به اين مساله نگاه كنيم انگار خيلي از هنرمندان هم نسل شما به شرايط پيش آمده در هنر تن داده‌اند و مقاومت و ايستادگي نمي‌كنند.

مي‌دانيد چرا؟ چون نمي‌شود جلوي اين شرايط را گرفت. ما در شرايطي در ايران زندگي مي‌كنيم كه همه‌چيزمان دولتي است و تعارف هم نداريم. چرا اوضاع اقتصادي ما بد است؟ چون پول نفت كم شده است و حالا بايد جامعه به تكاپو بيفتد و راه ديگري براي تامين نيازهاي خود پيدا كند. زماني كه پول نفت چشمگير بود، به اندازه زيادي بريز و بپاش مي‌شد و خيلي وقت‌ها به باد و يغما مي‌رفت. اين پول تا سال‌ها در همه بخش‌هاي جامعه ما تعيين‌كننده بود. بسياري از پروژه‌ها در اين سال‌ها با پول دولت به سرانجام رسيده است. البته كه من آدم متخصصي در اين زمينه نيستم اما كليت ماجرا را مي‌فهمم. حالا تصور كنيد همچنان عرصه فرهنگ و هنر با همان شيوه دولتي مديريت مي‌شود. ممكن است بخش خصوصي در اين سال‌ها فعال شده باشد اما همان هم به يك نهاد دولتي وصل است و در نهايت هنوز دولت تعيين مي‌كند چه كار كنيم و چه كار نكنيم. وجود نظام‌مندي در جامعه مساله‌اي طبيعي است اما ميزان دخالت دولت در همه امور در ديگر كشورهاي دنيا به اين اندازه نيست. شما بهتر از من مي‌دانيد كه در كشور ما فيلم‌هاي مجوزداري ساخته شدند كه امكان اكران براي‌شان فراهم نشده است. يا اينكه فيلمي اكران شده و گروهي آن را از روي پرده پايين كشيدند. چطور مي‌شود در مقابل چنين اتفاقاتي مقاومت كرد؟ همين چيزهايي كه تا امروز به دست آورديم هم از همين مقاومت مي‌آيد و بايد بي‌تعارف بگويم اگر مقاومت‌ها نبود وضعيت فرهنگ و هنر از چيزي كه امروز مي‌بينيد اسفناك‌تر بود.

برگرديم به روزهاي اول كاري‌تان در سينما، نخستين بار با شهر موش‌ها وارد سينما شديد.با توجه به تنوع و پراكندگي موضوعات در كارنامه كاري‌تان، از ابتدا آمده بوديد كه در سينماي كودك كار كنيد؟

«شهر موش‌ها» اتفاق خاصي براي ما بود. ما گروهي بوديم كه «مدرسه موش‌ها» را با همكاري ايرج طهماسب، حميد جبلي، مرضيه برومند، مرحوم كامبيز صميمي مفخم، فاطمه معتمدآريا، راضيه برومند و آزاده پورمختار براي تلويزيون ساختيم و در آن مجموعه من دستيار و عروسك گردان بودم.

پيش از «مدرسه موش‌ها» هم تجربه كار عروسكي داشتيد؟

بله. مرحوم اردشير كشاورزي نخستين بار پيشنهاد همكاري در يك كار عروسكي را داد. به او گفتم كار عروسكي بلد نيستم و همان زمان هم عمده فعاليت و تمركزم در حوزه تئاتر بود. اما خوب در نهايت تصميم گرفتم كار عروسكي را تجربه كنم.

مجبور شديد؟

آن روزها يعني اوايل دهه ٦٠، نظارت بر تئاترها زياد شد. خيلي از متن‌ها را قلع و قمع كردند و تئاتر گرفتار سانسورهاي عجيب و غريب شد. مثلا حتي نمي‌شد اسم برتولت برشت را بياوريم. ما هم به عنوان جوان‌هايي كه تازه كار تئاتر را شروع كرده بوديم، در اين فضا سرخورده شديم. شايد همين سرخوردگي من را به سمت و سوي كار كودك كشاند.

در نهايت پيشنهاد اردشير كشاورزي را پذيرفتيد؟

بله، كار كودك خيلي درگير سانسور نبود و مي‌توانستم با خيال راحت‌تري كار كنم. پيشنهاد او را پذيرفتم و پنج قصه از مثنوي معنوي را با تكنيك سايه بازي در سالن كانون خيابان وزرا روي صحنه برديم، آن روزها دقيقا فروردين ماه سال ٦٠ بود.

اجراي نمايش‌ها در آن دوران كه به طور كامل منتفي نشده بود؟

نه اما محدوديتي كه يكباره در مورد اجراها به وجود آمد به تئاتر خيلي لطمه زد. مي‌توانم بگويم يكي از عوامل پرتاب هنرمندان تئاتر به سينما در آن روزها همين بود. تئاتري‌ها روزهاي اوايل دهه ٦٠ از تئاتر دلزده شدند و دنبال راه‌هاي ديگر رفتند. من هم تئاتر عروسكي را تجربه كردم و ديدم فضا و جهان جالبي دارد. در ادامه با اردشير، كار عروسكي ديگري به نام «كرم شب تاب» را براي تلويزيون ضبط كرديم و بعد هم يك روز خانم برومند با من تماس گرفت و براي حضور در يك كار عروسكي زنده تك قسمتي پيشنهاد همكاري داد. كاري به نام «يك، دو، همه با هم». اين كار با همكاري راضيه برومند، بهرام شاه محمدلو، سعيد پورصميمي، ميترا فتحي و… در واحد نمايش ساخته شد و بعد از آن بلافاصله «مدرسه موش‌ها» را شروع كرديم و من در جمع دوستان واحد نمايش ماندم.

آن موقع فضاي تلويزيون به نسبت سينما و تئاتر بازتر بود؟

نه، كار كودك به خاطر داشتن جهاني متفاوت سخت‌گيري ديگر كارها را نداشت. اتفاقا همان سال‌ها يك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم كه به خاطر آن هنوز كه هنوز است جرات نمي‌كنم طرحي به تلويزيون ارايه كنم. جرات نكردن به معناي ترسيدن نيست بلكه به معني شيوه برخورد است. برخوردي كه ديوانه‌ام كرده بود. جوري طرح ما را رد كردند كه فكر كردم شانس آورديم ما را زندان نبردند! اتفاقا همان دهه ٦٠ هم در تلويزيون فضاي غريبي بود.

نگفتيد مجموعه «شهر موش‌ها» چطور به يك فيلم سينمايي تبديل شد؟

همان روزهايي كه «مدرسه موش‌ها» را براي تلويزيون مي‌ساختيم، بنياد تازه تاسيس سينمايي فارابي توليد فيلم را آغاز كرده بود. آن روزها كيانوش عياري، كيومرث پوراحمد و مرحوم جلال مقدم تجربه‌هايي در اين زمينه كسب كرده بودند. در نهايت فارابي به برومند پيشنهاد ساخت نسخه سينمايي «مدرسه موش ها» را داد و من هم وارد سينما شدم.

با اين همه در حوزه كودك خيلي دوام نياورديد، چرا؟

در همان مقطعي كه وارد كار عروسكي شدم، «خونه مادربزرگه» را براي تلويزيون كار كردم. پايان آن مجموعه به نظرم رسيد ما در كار عروسكي هم به جاي جلو رفتن، مدام در حال دست و پا زدنيم. اين بخش جذابيتش را برايم از دست داد. آن موقع، فضا كمي تغيير كرده بود و مي‌توانستم حوزه تلويزيون و سينما را فارغ از كار كودك تجربه كنم. به همين خاطر به واسطه محمدرضا عليقلي، من و رسول ملاقلي‌پور با هم آشنا شديم و فيلم سينمايي «افق» نخستين
همكاري مان شد.

تغيير جهت از كار كودك به سمت و سوي ديگر، كار سختي نبود؟

چرا فكر مي‌كنيد من نمي‌توانستم فضاي فيلم «افق» را درك كنم؟ شايد باورتان نشود، آن موقع كه متن‌هاي مجموعه «شهر موش ها» آمد و براي تمرين با بچه‌ها دور هم جمع شديم، من از همه خداحافظي كردم و گفتم نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت. در نهايت گفتند نمي‌خواهد بازي كنيد و به عنوان دستيار با پروژه همكاري كن.

به نظر مي‌رسد به لحاظ روحي آدم جدي و تلخي باشيد!

خودم بايد بگويم؟

خودتان هم مي‌توانيد بگوييد، اما يك تلخي هميشگي همراه‌تان است كه از آن لذت مي‌بريد.

اگر اين مساله را از ديگران بپرسيد بهتر از من مي‌توانند نظر بدهند. اما به طور كلي واقعا بعضي وقت‌ها از شادي بيهوده عصباني مي‌شوم و اصطلاحي هم دارم كه مي‌گويم «چه خبره كه بايد آنقدر شاد باشيم؟» بد نيست نگاهي به دور و برمان بيندازيم و ببينيم هر روز چه اتفاقاتي مي‌افتد. مثلا بعضي وقت‌ها گوينده‌هاي راديو آنچنان در تزريق خوشي بيهوده تلاش مي‌كنند كه اگر نداني فكر مي‌كني صداي‌شان را از كجا براي شنوندگان مخابره مي‌كنند!

اين تلخي ذاتي باعث مي‌شود در ايفاي بعضي نقش‌ها موفق‌تر باشيد، نقش‌هايي كه به خودتان شبيه‌تر است.

به نظرم بازيگري يعني اينكه خودت را بازي كني. منظورم اين نيست كه خودت باشي، يعني هر آنچه به عنوان يك پرسوناژ به من پيشنهاد مي‌شود بايد در نهايت از خودم عبور دهم. به دنبال راهي مي‌گردم كه كاراكتر را به تيپي تبديل و به لحاظ فيزيكي چيزهاي خاصي برايش پيدا و حتي صداسازي كنم. همه اينها از يك دروني بيرون مي‌آيد كه آن درون تويي. مثلا مي‌گويند فلاني بازيگر خوبي نيست چون همه نقش‌ها را شبيه هم بازي مي‌كند اما من مي‌خواهم بگويم اين مساله امري مرسوم و متداول در دنياست. مثلا آل‌پاچينو «سرپيكو» و آل‌پاچينو «پدرخوانده» دو آدم متفاوتند؟ شايد! ولي شما آل‌پاچينو را در هردوي اين كاراكترها مي‌بينيد. مثلا جنس بازي او با كسي مثل داستين هافمن فرق مي‌كند چون او آل‌پاچينو است و خودش ربطي به داستين هافمن ندارد. جنس بازي همان چيزي است كه من روي آن تاكيد مي‌كنم.

با اين ميزان واقع بيني خورديد به پست آدمي احساساتي به نام رسول ملاقلي‌پور كه نوسانات روحي‌اش با شما قابل مقايسه نيست.

ابتدا به ساكن اصلا فكر نمي‌كردم بتوانم با ملاقلي‌پور كار كنم.

نخستين مواجهه‌تان با او چطور بود؟

اصلا خوب نبود. دعوا و بحثي با هم نكرديم اما از او خوشم نيامده بود و بعدها فهميديم هر دو براي هم دافعه‌اي داشتيم. اما بعد از مدتي كه آن هم داستاني براي خودش دارد، طوري ما رفيق شديم كه خودم اصلا باورم نمي‌شد چطور مي‌توانم آنقدر راحت با اين آدم زندگي كنم. وقتي با كسي رفيق مي‌شوي به نوعي زندگي‌ات را از روي ميل و رغبت با او قسمت مي‌كني. ارتباط ميان ما خيلي زياد و عميق شد و ادامه پيدا كرد. بعدها وقتي با هم صميمي‌تر شديم، فهميدم اين آدم صراحت لهجه‌اي دارد و ادا درنمي‌آورد و خودش است. در عين حال رفتارش شخصي بود و ممكن بود در برخي مواقع شيوه‌اش مطلوب من نباشد. اما همين كه خودش بود، شخصيتش را براي من دوست‌داشتني كرد. اگر با رفتارش مشكل داشتم، مي‌توانستم به راحتي انتقادم را به او بگويم. اين صراحت لهجه من براي او هم جذاب بود. به من مي‌گفت ابتداي آشنايي‌مان فكر مي‌كرده من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم و مي‌خواهم براي او قيافه بگيرم اما در ادامه متوجه شده اين‌طور نيست.

رفاقت‌تان باعث شد براي ملاقلي‌پور بازي كنيد؟

شايد يك بخشي از بازي من به رفاقت مان مربوط مي‌شد اما واقعيت اين است كه سر فيلم «افق» اصلا دنبال بازي نبودم و برايم جذاب هم نبود. براي دستياري در آن فيلم من براي رسول يكسري شرط گذاشتم. شاكي شد و گفت تو چه كاره‌اي كه براي من شرط بگذاري، من دستيار توام يا تو دستيار من؟

شروطي كه گذاشتيد چه بود؟

از او خواستم كاملا در جريان دكوپاژ فيلم قرار بگيرم و من با بازيگرها تمرين كنم. در مقابل هر جايي كه راه را اشتباه رفتم، حتي در جمع اشتباهم را گوشزد كند. مي‌خواستم به معني درست كلمه دستيار كارگردان باشم. بعدها فهميدم انتظاراتم در سينماي ايران با معني دستيار در عرف فاصله داشت. اصلا چنين تعريفي از دستيار تا آن روز در سينماي ما وجود نداشت. يك ماه از فيلمبرداري گذشته بود و يك روز من با يكي از بازيگرها صحنه‌اي را تمرين مي‌كردم. مجبور شدم خودم آن صحنه را بازي كنم. رسول اين صحنه را ديد و يكي دو روز بعد گفت تو چرا خودت بازي نمي‌كني؟ «افق» كه تمام شد، هفت، هشت ماه بعد، يك روز قصه «مجنون» را برايم تعريف كرد و نقشي هم براي من در نظر گرفته بود. به نظرم قصه «مجنون» در سينماي آن موقع ما خيلي جسورانه بود. ما در سينماي بعد از انقلاب مشابه اين قصه كمتر داشتيم.

از فيلم «سفر به چزابه» به بعد اما ارتباط كاري شما قطع شد. اين قطع همكاري خودخواسته بود؟

به‌شدت خودخواسته بود. با هم حرف زديم و خداحافظي كرديم.

بعد از آن بود كه تصميم گرفتيد خودتان فيلم بسازيد؟

بله، فيلم «پاتال و آرزوهاي كوچك» را ساختم.

چرا دوباره به فضاي كار كودك برگشتيد؟

من با فضاي كودك پيش از اين ارتباط داشتم و قرار بود فيلمي در اين حوزه بسازم. وقتي «افق» را با رسول ملاقلي‌پور كار كردم، بلافاصله با وحيد نيكخواه‌آزاد يك ميني‌سريال چهار، پنج قسمتي را كار كرديم كه تك‌دوربين بود و دكوپاژ داشت و از شكل و شمايل استوديويي و با كارهاي تلويزيوني آن موقع فاصله داشت. اين سريال زمينه‌اي شد كه نيكخواه به عنوان تهيه‌كننده بخش خصوصي به من اعتماد كند و نخستين فيلمم را بسازم.

آن سال‌ها وضعيت سينماي كودك نسبت به كل سينما، متفاوت بود. فيلم‌هاي خوبي ساخته شد و سينماي كودك حرفي براي گفتن داشت.

فضاي سانسوري كه در تئاتر و سينما بود، در سينماي كودك وجود نداشت. در سينماي كودك فضا بازتر بود. آدم‌هاي بيشتري به سمت اين سينما آمده بودند و مي‌شد كارهايي كرد. مثلا آواز خواندن به اين معنايي كه الان در سينما و تلويزيون وجود دارد، ممنوع بود. شما الان را نگاه نكنيد كه همه سريال‌هاي تلويزيون خواننده دارد، آن موقع از اين خبرها نبود. اما به واسطه فضاي فانتزي و شاد كودكانه، مي‌توانستيم ترانه‌هاي ريتميك را وارد كار كنيم و به نظرم اين امكان در جذب مخاطب و رونق گرفتن سينما موثر بود. شايد همين مساله سبب كوچ خيلي از هنرمندان به سينماي كودك و رونق گرفتن اين حوزه بود. بعد از پايان جنگ و با باز شدن فضا، سينما هم امتيازاتي به دست آورد. برخوردها كمتر و يكسري خط قرمزها دورتر شد و خيلي‌ها به سمت سينما آمدند و سينماي كودك در ادامه از بين رفت.

محدوديت‌هايي كه از آن حرف مي‌زنيد چقدر برآمده از جامعه بود و چقدر تحت‌تاثير مديريت فرهنگي بود؟ به هر حال در آن موقعيت جامعه درگير جنگ بود و حوزه فرهنگ و هنر چندان مورد توجه قرار نمي‌گرفت.

مديريت ما دو نوع است؛ مديريت خرد و مديريت كلان. در واقع مديريت كلان پوست مديران خود را كنده‌اند. مثلا در حال حاضر هر چقدر پنبه معاون وزارت ارشاد را بزنند، كاري از او برنمي‌آيد. در واقع او مقصر نيست اما تحت فشار است. پس منظور من مديريت كلان است. همان دوره سيد محمد بهشتي در بنياد سينمايي فارابي حضور داشت و بهترين دوران سينما را رقم زد. اتفاقا بهشتي از فضاي باز ايجاد شده به خوبي استفاده كرد و تمركزش را بر سينما گذاشت و از آن حمايت كرد. همين حمايت‌ها سبب رشد سينما در آن دوران شد. او مي‌توانست محدوديت‌هايي را كه وجود داشت، اعمال كند اما مثبت عمل كرد و نتايجش هم مشخص است. اصلا سينماي كودك در همان فضاي جنگ رشد كرد. سينماي كودك از سال ٦١ به بعد به صورت كند و پله پله بالا رفت و بعد از پايان جنگ فوران كرد. اين وضعيت تا اواسط دهه ٧٠ ادامه داد و بعد فروكش كرد. آن فوران و جهش هم باعث شد همه به اين سمت و سو هجوم بياورند.

شما هم تحت تاثير همين فضا بوديد؟

بله، شخصا فكر مي‌كنم از همگاني شدن سينماي كودك و شلوغ شدن اين حوزه بد استفاده شد و اين امكان به هرز رفت. در ادامه بعضي از فيلم‌هاي كودك مبتذل شد و به سمتي رفت كه بد و چرك بود.

شما يك دوره‌اي هم موسسه‌اي به نام كارنامك داشتيد، در آنجا چه مي‌كرديد؟

بحث مان تمركز روي تبليغات بود. نخستين كار جدي‌اي كه در اين موسسه صورت گرفت، تيزر روغن موتور بهران بود كه من ساختم. همان اسب معروف. اين تيزر حدود ٥٠ ثانيه بود كه تلويزيون به آن ١٢ مورد اصلاحيه زد. آن موقع نخستين سوالي كه از من كردند اين بود كه اين تبليغ اسب است يا روغن موتور؟ من گفتم شما چه كار داريد، كسي بيرون پول داده و من هم درباره روغن موتور تبليغ ساختم. شعار اين تيزر اين بود: «سرعت، قدرت، اطمينان، با روغن موتور بهران، با بهران بهتر و مطمئن‌تر برانيد» اين تنها نريشن ٥٠ ثانيه بود. بعد هم اين قسمت نريشن از تيزر درآمد. به من گفتند تو مي‌گويي «سرعت، دقت و اطمينان» مگر روغن موتور باعث سرعت مي‌شود؟ جواب من اين بود كه اين فقط يك تبليغ است! اما قانع نشدند و به همراه چهار تا شيهه اسب، همه را حذف كردند. آن موقع تلويزيون خيلي گيرهاي عجيب و غريب داشت. مي‌گفتند در تلويزيون جمهوري اسلامي اصلا قرار نيست دروغ گفته شود.

آن موقع كه اين تيزرها را مي‌ساختيد، آخرين تجربه همكاري‌تان با تلويزيون همان كارهاي عروسكي و مدرسه موش‌ها بود؟

بله، اصلا با تلويزيون كار نكردم تا سال ٧٥ كه «پزشكان» را ساختم. ما سه سريال در دفترمان ساختيم، «پزشكان»، «خانه ما» و «كمين».

در سريال‌سازي چقدر دچار سانسور شديد؟

خيلي زياد نبود. زماني كه «خانه ما» را كار كرديم، مديران وقت شبكه سه از ما حمايت كردند. دراين سريال براي نخستين بار رابطه والدين با بچه‌ها خيلي صميمانه به تصوير كشيده شد. والدين با بچه‌ها شوخي مي‌كردند. در حالي كه پيش از اين سريال، بچه‌ها مدام در مقابل خواسته‌هاي پدر و مادر چشم مي‌گفتند و سرشان پايين بود. اما ما اين فضا را شكستيم و اين هم به واسطه حمايت مديران وقت سريال و مدير وقت شبكه سه آقاي صافي امكان‌پذير شد. اين جو‌سازي وجود داشت كه در اين سريال هيچ كدام از شوونات خانواده رعايت نشده است. يك سال و نيم بعد از «خانه ما»، سريال «كمين» را كار كردم اما بعد كمي از تلويزيون فاصله گرفتم. اما سال ٨١ سريالي به نام «روشنايي‌هاي شهر» ساختم كه به زعم خودم بهترين كارم در سريال‌سازي بود. متاسفانه به قدري با اين سريال بد برخورد و در ساعت نامناسبي پخش شد كه تقريبا هيچ كس آن را نديد. ممكن است «خانه ما» با اقبال عمومي مواجه شده باشد اما «روشنايي‌هاي شهر» جزو سريال‌هايي بود كه دلم برايش مي‌سوزد چون واقعا نابود شد.

چرا اين كار را با «روشنايي‌هاي شهر» كردند؟

زمان پخش سريال با جام جهاني يكي شد. خيلي وقت‌ها آن را پخش نمي‌كردند و به جاي آن فوتبال نشان مي‌دادند. بعضي وقت‌ها ساعت پخش را تغيير مي‌دادند، مثلا من براي اين سريال سه تيزر ساختم. باورتان نمي‌شود، يكي از تيزرهايم فقط تصوير و موسيقي بود و اسم سريال مي‌آمد. چيز ديگري نداشت. اين تيزر را يك بار پخش كردند و بعد جلويش را گرفتند. گفتند چرا كسي در اين تيزر حرف نمي‌زند! تيزر دوم را ساختم و گفتند خوب نيست، سومي را هم ساختم و هر چه مي‌خواستند رعايت كردم، اما گفتند تيزر بايد كمي خنده‌دار و كمدي باشد. جالب اينجاست اين سريال تلخ بود و با مرگ شروع مي‌شد! من هم در نهايت عصباني شدم و گفتم اصلا تيزر نمي‌سازم و نمي‌خواهم پخش كنيد. بعدا در مصاحبه‌اي در شبكه دو خطاب به مديران اين شبكه گفتم آقايان خيلي هم سخت نيست. ما قبلا مي‌خواستيم كانالي عوض كنيم بايد از روي صندلي بلند مي‌شديم و كانال را تغيير مي‌داديم، الان كنترلي وجود دارد و به راحتي مي‌توانيد كانال را عوض كنيد و ببينيد شبكه سه كه شبكه داخلي خودمان هم هست چطور سريال‌هاي‌شان را حمايت مي‌كنند. يادم است جلسه نقد و بررسي اين سريال با حضور اكبر عالمي برگزار شد و او جلوي دوربين گفت وقتي براي نقد اين سريال دعوت شده حتي يك فريم آن را هم نديده بود. در نهايت تلويزيون دي‌وي‌دي‌هاي اين سريال را به دستش رسانده و آنقدر برايش جذاب بود كه ٢٤ قسمت را در دو روز پشت سر هم ديد. او جلوي دوربين گفت من اگر جاي مديريت شبكه دو بودم همين الان اين سريال را پخش مي‌كردم.

با همه اين فعاليت‌ها انتظار مي‌رفت بيشتر از اينها ديده شويد و در سينما و تلويزيون حضور داشته باشيد، اما به نظر مي‌رسد شيوه حركت‌تان آهسته و پيوسته است.

از اين مدل بدم نمي‌آيد اما اگر در يك مقطعي بتوانم چهار نقش خوب در طول يك سال بازي كنم، چراكه نه، اين شيوه را انتخاب مي‌كنم. ديده شدن و حضور هميشه، برايم اولويت نيست. نمي‌خواهم در بورس باشم. من كارم را مي‌كنم و طبيعي است كه عده‌اي مرا ببينند و عده‌اي هم نبينند. خوشبختانه كارهايي كه كردم اكثريت قريب به اتفاق ديده شده است. در حوزه بازيگري حساسيت‌هايي هم دارم چرا كه بالاخره آدم روي پرده است و ديده مي‌شود. فكر مي‌كنم قضاوتي كه مردم دارند خيلي مهم است. دوست دارم همين الان هم اگر قرار است به عنوان بازيگر حتي يك نفر من را بشناسد، آن يك نفر قطعا خاطره خوبي از حضورم در سينما و تلويزيون داشته باشد.

وضعيت بازيگري در اين روزها خلاف چيزي است كه شما مي‌گوييد، يعني هر كس كه بيشتر ادا درمي آورد، بيشتر ديده مي‌شود و مورد توجه منتقدان قرار مي‌گيرد و پيشنهادهايش هم بيشتر است؛ ولو اينكه خودش را در بيشتر آثار تكرار كند.

من خيلي نمي‌توانم در مورد بازيگري اظهارنظر كنم چون خيلي از فيلم‌ها را نديدم. اما در مورد برخي بازيگرها كه مورد توجه قرار مي‌گيرند، مساله اين است كه هر كس راه معمول و متداول را طي كند، پا در مسير كم خطرتري گذاشته و بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. آن فرد تا مدت‌ها مي‌تواند در اين شرايط مانور بدهد و تحسين منتقدان را برانگيزد. اما قبول دارم متاسفانه اوضاع نقد ما چندان خوب نيست. شاهد هم دارم. مثلا وقتي كه جعفر پناهي فيلم «بادكنك سفيد» را ساخت من فيلم را در جشنواره كودك آن سال نديدم. هيچ كس فيلم را در آن جشنواره تحويل نگرفت و حتي كانديدا هم نشد و يك نفر هم درباره آن حرف نزد. تا اينكه فيلم به جشنواره كن راه پيدا كرد، انگار مهم‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران ساخته شده است، منتقدان و سينماگران با فيلم نوعي برخورد كردند كه حيرت‌آور بود. پيش از اين هيچ روزنامه و مجله‌اي درباره آن حرف نزده بود. تازه وقتي فيلم برگشت دهن همه آب افتاد. اين وضعيت نقد ما است و امروز هم تفاوتي با آن سال‌ها ندارد.

اگر از مسيري كه تا اينجا طي كرديد برگرديد چه مي‌كنيد؟

نمي دانم واقعا!

دوست نداريد روي يك حوزه بيشتر تمركز كنيد؟

واقعيت اين است كه وقتي من رفتم تئاتر بخوانم انتخابم با يك عمد و ميل و رغبتي همراه بود، حواسم بود مي‌خواهم چه كار كنم. اما در عرصه كارگرداني نتوانستم ذهنيت خودم را بسازم. خيلي طرح‌ها داشتم كه اجازه نگرفتند و من كم كم كارگرداني را رها كردم. اما بازيگري را دوست دارم و وقتي موقعيتي پيش بيايد بدم نمي‌آيد اين حوزه را تجربه كنم. دوست دارم اين تجربه خاص را چه در تئاتر و چه در سينما داشته باشم. اما اگر برگردم هيچ‌كدام از اين كارها را كنار نمي‌گذارم. شايد بخشي از اين ماجرا شخصي است. من خيلي جاها وا دادم و كنار كشيدم. رويم را آن طرف كردم. وقتي طرح و ايده‌اي بردم با نخستين برخورد تندي كه ديدم، پس كشيدم و طرح را كنار گذاشتم. نمي‌دانم اگر برگردم، سماجت بيشتري به خرج مي‌دهم با نه.

 




خروجی فعالیت دو ساله شورای ۹ نفره سیاستگذاری سینمای کودک و نوجوان؟⇐«خاله قورباغه» طائرپور با حمایت فارابی کلید خورد

سینماروزان/حامد مظفری: اسفندماه دو سال قبل بود که شورایی موسوم به سیاستگذاری کودک و نوجوان با حکم حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی شروع به کار کرد.

به گزارش سینماروزان مهدی ارگانی، مسعود کرامتی، حمید جبلی، جواد حاتمی، مهدی یزدانی، محسن چینی فروشان، علیرضا تابش، مرضیه برومند و فرشته طائرپور اعضای نه نفره این شورا بودند و در حکمی که ایوبی برای آنها صادر کرده بود به صراحت بر این امر تأکید شده بود که سینمای کودک و نوجوان در سالهای اخیر چیزی بر کارنامه خود نیفزوده و این شورای کاملا دولتی تشکیل میشود در جهت ارتقای تولید؛ تبلیغ و نمایش فیلمهای کودک و نوجوان!

حالا دو سال بعد از آن صدور حکم و فعالیت 24 ماهه این 9 نفر در آن شورا، نه در امر تولید فیلمهای کودک تحول خاصی را شاهد بوده ایم و نه در عرصه تبلیغ و اکران فیلمهای کودک. از آن سو جشنواره کودک و نوجوان نیز بعد از دوتکه شدن عملا به محاق رفت تا جایی که در یک بازگشت به عقب تصمیم به ترکیب مجدد دو بخش این جشنواره برای برگزاری در سال آینده گرفته شد.

اینکه این 9 نفر در جلساتی که برگزار کردند چه رهنمودها و تصمیماتی را برای ارتقای سینمای کودک گرفته اند مشخص نیست و حتی برخلاف گفته شش ماه قبل فرشته طائرپور از اعضای حاضر در شورا نه تنها اکران ویژه کودک راه نیفتاده است که در همه این دو سال مهجوریت عجیب و غریب فیلمهای کودک در تخصیص سالنهای کافی برای نمایش آنها را شاهد بوده ایم.

اما آنچه مشخص است اینکه بالاخره یکی از اعضای این تیم 9 نفره شورای سیاستگذاری یعنی فرشته طائرپور توانست بعد از مدتها تهیه کنندگی را تجربه کند آن هم با فیلمی کودک به نام «خاله قورباغه» که گویا هم حمایت فارابی و هم سوله نهاد ریاست جمهوری را برای تولید همراه داشته است.(اینجا را بخوانید)

«خاله قورباغه» هفتم اسفندماه کلید خورده و صدالبته یکی دیگر از اعضای این شورای سیاستگذاری یعنی مسعود کرامتی هم بعد از سالها دوری از فیلمسازی به عنوان کارگردان پشت دوربین «خاله قورباغه» رفت.

آیا ایجاد اشتغال برای دو عضو از یک شورای سیاستگذاری دولتی نمی تواند یک دستاورد برای سینمای کودک و نوجوان باشد؟

خاله قورباغه
خاله قورباغه



توضیحات مسعود کرامتی درباره تولید قسمت دوم “گلنار”

سینماژورنال: حدودا هفت ماه قبل بود که درباره تولید قسمت دوم فیلم کودکانه دهه شصتی “گلنار” با عنوان “خاله قورباغه” گزارشی را در سینماژورنال منتشر کردیم.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال به هنگام انتشار آن گزارش تعریضی زدیم به متعلق بودن آثاری همچون “گلنار” به فضای محدود و بسته دهه شصت که در فقدان رسانه های سرگرمی ساز آثار عروسکی مورد توجه قرار می گرفته و البته عدم قرابت چنین آثاری با روزگار معاصر.

بچه ها همیشه قصه و قصه شنیدن را دوست دارند

حالا مسعود کرامتی که بناست کارگردانی “خاله قورباغه” را انجام دهد در گفتگو با “مهر” از این گفته که به نظرش “گلنار2” یا همان “خاله قورباغه” می تواند مورد توجه کودکان روزگار فعلی قرار گیرد چون جنس قصه طوری است که برای کودکان جذابیت دارد.

مسعود کرامتی در پاسخ به این پرسش که پروژه سینمایی «خاله قورباغه» که قرار است آن را به تولید برساند تا چه اندازه می تواند برای کودکان امروز جذابیت داشته باشد، گفت: در حال حاضر نمی خواهم پیش‌بینی‌ای در مورد فیلم «خاله قورباغه» داشته باشم اما این را می‌دانم که قصه هایی از این دست که در گذشته برای کودکان جذابیت داشته است، می تواند برای کودکان امروز نیز جذاب باشد.

وی ادامه داد: بچه ها همیشه قصه و قصه شنیدن را دوست دارند و اگر قصه خوب گفته شود حتما از آن استقبال می کنند به همین دلیل باید قصه های خوب برای آنها انتخاب کرد و من فکر می کنم «خاله قورباغه» نیز از آن دست قصه هایی باشد که بچه ها آن را دوست خواهند داشت.

کودکان همچنان از قصه گویی خوششان می آید

این کارگردان بیان کرد: من با این مسأله موافق نیستم که بچه های امروز که با بازی های کامپیوتری سر و کار دارند چندان به سینمای قصه گو علاقه ای ندارند. هرچند ممکن است سلیقه آنها در قصه عوض شده باشد، اما همچنان باز هم از سینمای قصه گو خوششان می آید.

کرامتی گفت: درست است که سلیقه بچه های امروز نسبت همه چیز تغییر کرده است به ریتمی که در تصاویر بازی های کامپیوتری که همان ریتم تند است عادت دارند، اما نباید شک کرد که قصه جایگاه خود را دارد و بچه ها همیشه دوست دارند که قصه بشنوند.

این کارگردان در پایان با اشاره به شخصیت «خاله قورباغه» که پیش از این در فیلم «گلنار» محبوب بچه های دهه ۵۰ و ۶۰ بوده است، تاکید کرد: سعی خواهیم کرد که در فیلمی که از «خاله قورباغه» می سازیم، این شخصیت دوست داشتنی نسبت به گذشته هیچ تغییری نکرده باشد تا همچنان برای مخاطبان خود آشنا باشد.

پیش از این اعلام شده بود که فیلمنامه «خاله قورباغه» در کارگاه فیلمنامه نویسی «خانه ادبیات و هنر کودکان» با همراهی گروهی از نویسندگان و شاعران کودک نوشته است. تهیه کنندگی “خاله قورباغه” را فرشتته طائرپور برعهده دارد.




فیلم افشین هاشمی زیر تیغ⇐از ۷ ممیزی تا ۴ اصلاحیه

سینماژورنال: دومین فیلم بلند افشین هاشمی “گذرموقت” که از حضور مسعود کرامتی و اسماعیل محرابی در نقشهای اصلی سود می‌برد سال گذشته تولید شد اما در جشنواره فجر پذیرفته نشد.

به گزارش سینماژورنال در برهه ای از زمان درباره ممیزی های وارده به این اثر شایعاتی منتشر شد که البته به صورت رسمی تأیید نشد.

افشین هاشمی به تازگی در گفتگویی با “اعتماد” درباره اصلاحیه های وارده به “گذر موقت” توضیحاتی داده است.

وی گفته است: پس از درخواست‌مان براي دريافت پروانه‌ نمایش، با ۷ مورد اصلاحيه روبه‌رو شديم، كه در گفت‌وگو با آقاي فرجي، خوشبختانه به ۴ مورد كاهش يافت كه انجام داديم و در نتيجه به زودي پروانه نمايش‌مان را دريافت خواهيم كرد.

“گذر موقت” بعد از “خسته نباشید” که کارگردانی آن با همکاری افشین هاشمی و محسن قرایی انجام شده بود دومین تجربه کارگردانی افشین هاشمی است. تهیه کنندگی این فیلم را مهدی رحمانی کارگردان آثاری نظیر “برف” و “پنهان” انجام داده است.




۲۷ سال بعد از موفقیت “گلنار”⇐قسمت دوم “گلنار” وارد پیش تولید شد⇔داستان خاله قورباغه و نوه‌های چندملیتی‌اش!

سینماژورنال: 27 سال بعد از تولید و روی پرده رفتن “گلنار” به تازگی مقدمات تولید قسمت دوم این اثر با عنوان “خاله قورباغه” و به کارگردانی مسعود کرامتی و تهیه کنندگی فرشته طائرپور فراهم شده است.

به گزارش سینماژورنال “گلنار” در سالهایی تولید شد و اکران گردید که سینمای کودک و نوجوان از جمله ژانرهای پرمخاطب سینمای ایران بود و شهروندان درگیر در فشارهای اقتصادی برآمده از جنگ تحمیلی در خلأ رسانه های سرگرم کننده به سینما به چشم یک سرگرمی‎‌ساز درجه اول نگاه می کردند.

در آن روزگار آن دسته از آثاری که می‌توانستند به اندازه بزرگترها توجه کودکان را هم به خود جلب کنند بازار خوبی داشتند و “گلنار” یکی از این آثار بود.

کامبوزیا پرتوی “گلنار” را براساس فیلمنامه‌ای از خودش و با همکاری مستقیم فرشته طائرپور که تهیه‌کنندگی کار را برعهده داشت به سرانجام رساند.

نتیجه کار هم نسبتا خوب بود و فیلم توانست توجه مخاطبان کودک را به خود جلب نموده و یکی از آثار پرفروش زمان خود باشد.

حالا نزدیک به سه دهه پس از ساخت “گلنار” فرشته طائرپور تهیه کننده فیلم، پیش تولید قسمت دوم را آغاز نموده است.

در قسمت اول “گلنار” که بازیگرانی چون شهلا ریاحی، محرم بسیم، اکبر دودکار و غزل شاکری در آن حضور داشتند و فرشته صدرعرفایی و علیرضا توپچیان نیز بازیگران عروسکی بودند، ماجرای گم شدن گلنار در جنگل و اسارت او توسط خاله خرسه را می دیدیم و البته کمکهای خاله قورباغه به او برای رهایی از این اسارت.

داستان 12 نوه خاله قورباغه که در نقاط مختلف دنیا پراکنده اند

حالا اما شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که در قسمت دوم “گلنار” این زندگی خاله قورباغه است که محور درام قرار گرفته است.

خاله قورباغه حالا سن و سالی ازش گذشته، به دوران سالخوردگی پای گذاشته و البته مادربزرگ شده است!

آن هم مادربزرگ 12 نوه با خصوصیات روحی مختلف که هر کدام از آنها نیز ساکن در یک نقطه دنیا هستند.

داستان “گلنار2” از آنجا آغاز می‌شود که این نوه ها برای دیدن مادربزرگشان عازم جنگل می‌شوند و حین این عزیمت و در نهایت حضور کنار مادربزرگ است که اتفاقات مختلفی را تجربه می‌کنند.

در نگارش “گلنار2” سعی شده است به برخی ویژگیهای شخصیتی کودکان امروزی توجه شود و طائرپور که نظارت مستقیم در پروسه نگارش داشته کوشیده در قالب شخصیت پردازی نوه های خاله قورباغه تعریضهای مختلفی را هم بزند به حال و هوای کودکان روزگار فعلی.

آخرین کار کودک طائرپور “نخودی” بود که شش سال قبل تولید شده و روی پرده رفت و بعد از آن طائرپور درامی کاملا مرتبط با دنیای بزرگسالان با نام “آینه های روبرو” را تولید کرد.

محصولی که منشأ تلویزیونی نداشته و صددرصد سینمایی است

به گزارش سینماژورنال “گلنار” محصول زمانی بود که وسایل تفریحی کودکان به شدت محدود بود و البته رسانه ملی هم روزی بیشتر از 2 ساعت برنامه کودک نشان نمی داد. در آن دوران “گلنار” می توانست به عنوان رقیبی قدرتمند برای سرگرم سازی کودکان خود را عرضه کند و مورد توجه قرار گیرد.

شاید اگر بخواهیم به بررسی محصولات کودکی از آن دوران بپردازیم که در دهه های بعد هم تولید شدند و موفقیتشان هم ادامه داشت ابتدا باید به “کلاه قرمزی” اشاره کنیم و بعد “شهر موشها” که البته هر دوی آنها یک تفاوت عمده با “گلنار” داشتند.

هم “کلاه قرمزی” و هم “شهر موشها” منشأ تلویزیونی داشتند اما “گلنار” محصولی کاملا سینمایی است.

“گلنار” در کنار نمونه هایی چون “دزد عروسکها” و “گربه آوازه خوان” جزو محصولات مستقل سینمای آن دوران بودند که در جلب مخاطب موفق عمل کردند.

حالا باید منتظر ماند و دید قسمت دوم “گلنار” که از ابتدا هم سینمایی بوده و منشأ تلویزیونی نداشته هم مانند “شهر موشها2” و فیلمهای مختلف “کلاه قرمزی” با توجه مخاطبان روبرو خواهد شد یا نه؟

این را هم باید درنظر داشت که با توجه به تولید و آماده سازی قسمتی تازه از “کلاه قرمزی” با عنوان “کلاه قرمزی و دوستان”، احتمالا “گلنار2” و “کلاه قرمزی و دوستان” دو رقیب اکران 95 خواهند بود.

گلنار
غرل شاکری در نقش “گلنار” در کنار “خاله قورباغه” در نمایی از “گلنار”