1

تازه ترین حرفهای پژمان جمشیدی⇐ همکاری با سام کافیست!/دستمزدم در “…همه با هم هستیم” از همه کمتر بود!!/خیلی از افراد کوچه و خیابان میتوانند بازیگران درخشانی باشند!  

سینماروزان/مرسده مقیمی: پژمان جمشیدی بازیگر کمدیهای پرفروش این سالها در تازه ترین گفتگویش از اتمام همکاری با سام درخشانی گفت.

پژمان جمشیدی با تایید خوش شانس بودن در بازیگری به مجله همشهری جوان گفت: همین حالا شاید خیلیها که در همین کوچه و خیابان هر روز از کنارمان عبور میکنند اگر برایشان موقعیتی ایجاد شود بازیگران درخشانی باشند. حتی اگر هیچ دوره ای ندیده باشند هیچ درسی نخوانده باشند و اگر فرصت پیدا کنند از خیلیها بالاتر باشند ولی هیچ گاه این فرصت برایشان پیش نمیاید و خودشان هم فکر نمیکنند که دنبالش بروند. پس نمیتوان منکر شانس و اقبال شد.

پژمان با تایید پایان یافتن همکاری با سام درخشانی بیان داشت: در مورد “خوب بد جلف” باید حتما پیمان و مهراب بنویسند و وقتی دیگر نمیخواهند بنویسند پس کار تمام است!

پژمان ادامه داد: شرایط ساخت “تگزاس3” هم وجود ندارد و در چشم اندازی که برای خودمان متصوریم فکر نمیکنم در سالهای آتی هیچ همکاری با سام داشته باشیم. خودمان فکر میکنیم فعلا همکاری ما کافیست مگر اینکه در آینده مجددا فیلمنامه خیلی خاصی نوشته شود که لذت ببریم.

پژمان جمشیدی درباره میزان دستمزدش مدعی شد: تاکنون اصلا رقم نجومی دریافت نکرده ام و با توجه به عرف و میزان نقشم دستمزد میگیرم. حتی در فیلم “…همه با هم هستیم” که بحثهایی درباره بودجه کلانش بود با اینکه نقشم از همه بیشتر بود به گمانم دستمزدم از همه کمتر بود؟!

جمشیدی افزود: ابدا ادعا ندارم پول کمی میگیرم و فقط مبلغی را که فکر میکنم حقم است پیشنهاد میدهم و تابحال نشده که صحبتم با تهیه کننده ای درباره مبلغ قرارداد بیش از ده دقیقه طول بکشد.

 

 




حسین فرحبخش در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود بیان داشت⇐پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد و ناچار فیلم اولم را با قرض ساختم!!/در سال ۶۱ برای تولید “ریشه در خون” ۲ میلیون تومان هزینه کردم/در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم!!/در دوران معاونت سینمایی مهدی کلهر فقط سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد!/”خصوصی” را ساختم که بگویم هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان، حقه باز هستند!!/چنان بلایی بر سر رسول ملاقلی‌پور درآوردند که در اواسط دهه هفتاد به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم جنگی بروم چکمه فلان سردار یا سرتیپ را ببوسم!!/کارگردان “آواز قو” اعتقاد داشت بهرام رادان بازیگری بلد نیست تا اینکه آتیلا پسیانی وارد پروژه شد و ظرف یک هفته به او بازیگری یاد داد!!/اگر پیمان معادی را وارد سینما نمیکردم حالا حالاها کسی او را نمیشناخت!!/برای «شب‌های تهران» و «آواز قو» رویهم ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!/از اواسط دهه هشتاد و بعد از بریز و بپاشهای فارابی برای تولید فیلمهای حاکمیتی، بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج شد/مدیران فارابی به غیر از هزینه هنگفت تولید، فقط ۲۰۰ میلیون پول بیلیورد “دربند”ی را دادند که در اکران رسمی یک میلیارد هم نفروخت/همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیاردی ساختند ولی هنوز جرأت اکرانش را پیدا نکرده اند!!!/حتی حوزه هنری هم مثل سابق سالی ۵ فیلم تولید نمیکند چون میداند بازگشت سرمایه ندارد!!/”شهرزاد” نسبت به هزینه تولیدش ضرر داده!!/”ما همه با هم هستیم” باید بیش از ۳۰میلیارد بفروشد تا سرمایه‌اش برگردد!!/«عبور»کمال تبریزی بهترین فیلم سینمای جنگ است ولی تبریزی در ده سال آثاری ساخته که هیچ کدام قابل دیدن نیست!!

سینماروزان: حسین فرحبخش از معدود چهره های باقیمانده بخش خصوصی سینمای بعد از انقلاب اسلامی است که کوشیده در دوران سیطره پولهای مشکوک و سرمایه های ارگانی همچنان فعالیت مستقل سینمایی خود را با تولید آثار تجاری مبتنی بر بازگشت سرمایه ادامه دهد.

حسین فرحبخش که کمدی-موزیکال-فانتزی «ایکس لارج» را روی پرده دارد پروانه ساخت یک کمدی با نام «کافه عشق» را هم گرفته و به نظر میرسد همچنان قصد دارد فعالیت خود به عنوان یک تجاری ساز را ادامه دهد.

حسین فرحبخش که بعد از سالها مدیریت پویافیلم اخیرا موسسه پخشی تازه با نام پارسافیلم را تأسیس کرده در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با نیوشا روزبان در «مهر» انجام شده هم درباره رشد خود در سینما حرف زده و هم درباره حال و روز سینمای ایران در این سالها.

متن گفتگوی فرحبخش را بخوانید:

*شما امروز به‌عنوان یکی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان باسابقه سینمای ایران به شمار می‌روید بد نیست این گفتگو را از نقطه آغاز مسیر ورود شما به سینما شروع کنیم؟

در واقع بهمن ماه ۱۳۶۱ بود که به‌عنوان تهیه‌کننده وارد سینما شدم، البته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای خودم فیلم‌های ۸ میلیمتری می‌ساختم و تاکید می‌کنم که تا پیش از آن در حوزه سینمای حرفه‌ای هیچ فعالیتی نداشتم. اولین اثری که به‌عنوان تهیه‌کننده در آن حضور پیدا کردم، فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند در سال ۱۳۶۱ بود.

البته این را باید بگویم که درباره سینمای قبل از انقلاب کاملا شناخت داشتم و زمانی که سیروس الوند را به‌عنوان همکار انتخاب کردم به این دلیل بود که این کارگردان جزو کارگردانان موج نو سینمای ایران قبل از انقلاب به شمار می‌رفت. در آن زمان من یک جوان ۲۳ ساله بودم و یکی از مهمترین شروطی که برای همکاری با سیروس الوند و دیگر کارگردانان داشتم این بود که به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کنم. البته آن زمان هرکس که به عنوان سرمایه گذار به سینما ورود پیدا می‌کرد به دنبال این بود که بازیگر شود و من بازیگری را نه بلد بودم و نه دوست داشتم.

به خاطر دارم که در سال ۶۱ برای تولید «ریشه در خون» ۲ میلیون تومان هزینه کردم که در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم، حال تصور کنید امروز هزینه خرید ۴ آپارتمان در ونک چقدر می‌شود.

* ساخت فیلم در ابتدای دهه ۶۰ بی‌شک با سختی‌هایی همراه بوده و این سرمایه‌گذاری می‌توانست به معنای شکست اقتصادی شما در سینما باشد.

دقیقاً، در آن دوران تنها سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و آقای (مهدی) کلهر به عنوان معاون سینمایی فعالیت می‌کرد. جالب اینجاست که از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد! چرا که فیلمسازان نمی‌دانستند چه باید بسازند که تایید شود و کسانی هم که مجوز می‌دادند از این می‌ترسیدند که به هر فیلمی اجازه نمایش بدهند! در واقع می‌توان گفت هیچ معیاری برای ارائه پروانه نمایش وجود نداشت و همه در یک بلاتکلیفی قرار داشتند، به همین دلیل در چنین شرایطی ساخت فیلم یک ریسک بزرگ به‌شمار می‌رفت.

بعد از همکاری با سیروس الوند، با کارگردانان دیگری از جمله کامران قدکچیان، حسین زندباف، محمدعلی سجادی، مجید جوانمرد و تهمینه میلانی همکاری داشتم. در تمام این آثار هم به‌عنوان تهیه‌کننده و هم به‌عنوان مدیر تولید کار می‌کردم.

البته در برخی از فیلم‌ها اسم خود را به عنوان تهیه‌کننده ذکر نکرده‌ام. تصور کنید در آن دوره کل اکیپ فیلمبرداری بیشتر از ۷ نفر نمی‌شد و بسیاری از رشته‌های مختلف وجود نداشت.

* شکل‌گیری «پویا فیلم» برچه اساس بود؟

در همان سال‌ها با آقای (عبدالله) علیخانی آشنا شدم که یکی از پخش‌کننده‌های فیلم‌های خارجی در ایران بود. بعد از مدتی مشارکت خود در حوزه فیلمسازی را آغاز کردیم. در سال ۶۸ که دیگر پخش فیلم‌های خارجی در ایران با موانع بسیاری همراه شد، تصمیم گرفتیم تا شرکت تولیدی «پویافیلم» را تاسیس کنیم. اولین فیلم محصول «پویا فیلم»، فیلم «تیغ آفتاب» به کارگردانی احمد هاشمی بود. با همکاری علیخانی در «پویافیلم» نزدیک به ۴۰ فیلم تولید کردیم و تا امروز همچنان با یکدیگر همکاری خود را ادامه داده‌ایم.

* «پویا فیلم» به عنوان یک شرکت تولید در بخش خصوصی، تا اوایل دهه ۸۰، آثار اجتماعی قابل توجهی در کنار کارگردانان شناخته‌شده در سینما تولید می‌کرد، اما از جایی به بعد این شرکت سیاست خود را تغییر داد…

بهتر است اینگونه توضیح دهم، در سال ۸۰ فیلم‌هایی مانند «آواز قو» به کارگردانی سعید اسدی، «شب‌های تهران» به کارگردانی داریوش فرهنگ و یا در سال ۸۱ «عطش» به کارگردانی خودم، «رز زرد» به کارگردانی داریوش فرهنگ و بسیاری از فیلم‌های ماندگار در سینمای ایران را تولید کردیم. در چنین شرایطی بسیاری از کارگردانان تمایل بسیاری برای همکاری با «پویافیلم» داشتند، شهرام شاه‌حسینی چندین فیلم با «پویا فیلم» کار کرد که از این تعداد «آقای هفت‌رنگ» و یا «زن‌ها فرشته‌اند» را بیش از دیگر آثارش دوست دارم.

مساله این است که در دهه ۷۰ و ۸۰ تهیه‌کنندگان فعالی در حوزه بخش خصوصی بودند که امروز دیگر هیچ فعالیت سینمایی نمی‌کنند و یا فعالیت آن‌ها محدود به پخش شده است. باید دید چرا این تهیه‌کنندگان دیگر فعالیت نمی‌کنند، جواب این است که این تهیه‌کنندگان به خوبی می‌دانند که تولید فیلم دیگر صرف ندارد و سرمایه گذاری در سینما می‌تواند به نابودی منجر شود.

از سال‌های ۸۵ به بعد بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج می‌شود و در چنین شرایطی فیلم‌های دولتی روی کار آمد که بخش خصوصی نمی‌توانست با این فیلم‌ها و البته بودجه‌ای که برای تولید آن صرف می‌شد، رقابت کند. در واقع بخش دولتی توسط بنیاد سینمایی فارابی با بریز و بپاش بر سر تولید فیلمهای حاکمیتی بخش خصوصی در سینما را به زمین زد.

تاکید می‌کنم بخش خصوصی برای تولید یک فیلم سرمایه‌گذاری می‌کند و این یعنی برای ادامه فعالیت باید بازگشت سرمایه داشته باشد، این درحالی است که بنیاد سینمایی فارابی به‌عنوان بخش دولتی، اصلاً نگاه اقتصادی به سرمایه‌گذاری در این عرصه ندارد، تنها هزینه می‌کند و به فکر بازگشت سرمایه نیست، چرا که برای بقا نیازی به چنین چرخه اقتصادی ندارد.

به‌عنوان مثال در سال ۹۱ یک فیلم مانند «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی ساخته می‌شود که نزدیک به ۹۰۰ میلیون تومان در آن سال فروش داشت، این فیلم توسط بنیاد سینمایی فارابی حمایت مالی در تولید شد، هرچند فروش قابل توجهی در گیشه داشت اما من می‌گویم این فیلم صد در صد ضرر کرد، در واقع در آن سال بنیاد سینمایی فارابی ۲۰۰ میلیون تومان خرج بیلبورد تبلیغات شهری برای این فیلم کرد و براساس هزینه‌ای که برای تولید و تبلیغ فیلم شد، بی شک ۹۰۰ میلیون تومان فروش چندان مناسبی نبود.

تصور کنید به‌عنوان مثال سالانه بودجه‌ای برابر با ۵۰ میلیارد تومان در اختیار بنیاد سینمایی فارابی قرار می‌دهند و این بودجه برای تولید برخی از فیلم‌ها هزینه می‌شود و نگرانی برای  بازگشت این سرمایه و بودجه وجود ندارد. در واقع می‌توان گفت معمولا فیلم‌هایی که توسط دولت ساخته می‌شود بازگشت سرمایه ندارد چرا که نگرانی برای این امر وجود ندارد.

همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیارد تومان ساخته شد که امکان اکران برای آن وجود ندارد! چرا که نمی‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد، اما آیا چنین مساله‌ای برای سرمایه‌گذار بخش دولتی مهم است؟ این درحالی است که بخش خصوصی اگر برای یک فیلم ۱۰ میلیارد تومان هم هزینه کند، باید شرایطی را فراهم کند که این پول بازگردد در غیر این صورت نابود است. اینجاست که بخش خصوصی از رقابت باز می‌ماند چرا که بودجه‌ای که دولت صرف ساخت یک فیلم می‌کند را بخش خصوصی نمی‌تواند پرداخت کند.

* پس شما معتقدید بخش دولتی با سرمایه‌گذاری‌های نجومی در سینما، انتظار عوامل سینمایی را نسبت به دستمزدها بالا برده است، به گونه‌ای که بخش خصوصی توان پرداخت چنین دستمزدهایی را ندارد؟

بله، بخش دولتی با پرداخت دستمزدهای بالا به عوامل سینمایی شرایطی را فراهم می‌کند که بخش خصوصی دیگر نتواند از پس هزینه دستمزدهای عوامل فیلم برآید. به همین دلیل تهیه‌کننده بخش خصوصی مجبور است با همان موجودی که دارد فیلم تولید کند و در چنین شرایطی حتما مجبور به استفاده از عواملی با دستمزد پایین تر است.

تاکید می‌کنم که در دهه ۸۰ تاثیر بخش دولتی در تولیدات سینمایی بیشتر شد و همین مساله سبب شد که از نیمه دهه ۸۰ سطح توقع‌ها از دستمزدها افزایش پیدا کند و بخش خصوصی دیگر توان رقابت با بخش دولتی را نداشته باشد. در این شرایط حتی حوزه هنری هم در زمینه تولید فیلم چندان ورود پیدا نمی‌کند. چرا که می‌داند سرمایه‌گذاری در سینما بازگشت اقتصادی ندارد، این درحالی است که حوزه هنری فیلم‌های برجسته‌ای چون «آدم برفی» به کارگردانی داود میرباقری، «دیدار» به کارگردانی محمدرضا هنرمند  را در کارنامه کاری خود دارد. این نهاد در گذشته سالی ۵ فیلم تولید می‌کرد اما حالا کجاست؟ شاید سالی یک فیلم معمولی بسازد، چرا؟ چون می‌داند که بازگشت سرمایه‌ای وجود ندارد.

* اما این روزها همه آثاری که با بودجه‌های میلیاردی ساخته می‌شود، صرفا توسط بخش دولتی تولید نمی‌شود.

در دهه ۹۰ این افزایش دستمزدها به اوج خود رسید که می‌توان سریال «شهرزاد» را نمونه بارز آن دانست، سریالی که هرچند فروش خوبی داشت اما باز هم نسبت به هزینه‌ای که برای ساخت آن شده بود، صد در صد با ضرر مالی همراه بود.

مثالی دیگر بخواهم بیاورم می‌توانم به فیلم سینمایی «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی کمال تبریزی اشاره کنم، رضا میرکریمی تهیه‌کننده این اثر سینمایی در مصاحبه‌ای گفته است که بیش از ۱۰ میلیارد تومان هزینه تولید این فیلم شده است، فیلمی که چه چنین هزینه‌ای برای تولید داشته است حداقل باید در گیشه بیش از ۳۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد تا بتواند بازگشت سرمایه داشته باشد.

در چنین شرایطی که سینمای ما در آن قرار دارد، چنین سرمایه‌گذاری که نمی‌توان امیدی به بازگشت مالی آن داشت، چگونه صورت می‌گیرد، به همین دلیل معتقدم این نوع از سرمایه‌گذاری‌ها بی‌شک اشکالی در آن وجود دارد. اینکه پول تولید چنین فیلم‌هایی درست یا غلط است را من نمی‌توانم بگویم و البته بررسی چنین مسائلی وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در این زمینه شانه خالی می‌کند. چنین سرمایه‌گذاری‌هایی بی شک با افزایش دستمزد عوامل همراه است، یعنی بازیگری که در کار قبلی خود ۳۵ میلیون تومان دستمزد گرفته است در چنین فیلمی برای ۳ روز کار ۱۹۰ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد که دیگر نمی‌توان با آن کار کرد.

در چنین شرایطی بخش خصوصی که دستش در جیب خود است، باید به این فکر کند که چقدر سرمایه دارد تا براساس آن فیلم خود را بسازد. من به عنوان تهیه‌کننده بخش خصوصی از حداکثر سرمایه‌ای که دارم بهترین بهره‌برداری را برای تولید یک فیلم می‌کنم. حتی در فیلم‌های معمولی من نیز با هزینه مشخص خود بهترین کار ارائه شده است. به عنوان مثال در فیلم «مستانه» که در اسفندماه سال ۹۲ ساخته شد، فرشاد محمدی فیلمبردار این فیلم به من گفت فکر می‌کنید چقدر طول می‌کشد تا فیلم ساخته شود و من گفتم در نهایت یک ماه زمان می‌خواهیم، وی گفت بهتر است سر صبر این فیلم را بسازیم، از او پرسیدم که فیلمی که به تازگی کار کرده بود فیلمبرداری اش چند روز طول کشید و او گفت ۶۴ روز، گفتم قبول داری که ۴۰ درصد از این فیلم اضافه است و باید حذف می‌شد و او گفت تازه ۴۰ دقیقه از فیلم اضافه بود و حذف کردیم! به او گفتم پس در ۶۴ روز تقریبا ۲ فیلم را تولید کرده‌اید که یکی از این فیلم‌ها قابل استفاده بوده است، تاکید کردم که من می‌خواهم یک فیلم بسازم پس زمان تولید لازم را برای یک فیلم صرف می‌کنم. در همین راستا فیلمبرداری این فیلم ۲۵ روز طول کشید چرا که با برنامه ریزی درست و حضور به موقع عوامل این کار تولید شد.

البته در میان فیلم‌هایی که ساخته‌ام آثاری نیز بود که بیش از ۵۰ روز فیلمبرداری آن طول کشید که از آن جمله می‌توان به «عقرب» به کارگردانی ناصر شاملو و یا «عطش» اشاره کرد چرا که فیلم‌های سخت بود که در شهرستان‌های مختلف فیلمبرداری شده است.

زمانی که سطح دستمزدها بالا برود بخش خصوصی دیگر نمی‌تواند چنین دستمزدهایی پرداخت کند. تاکید می‌کنم که من مسئول فرهنگی این کشور نیستم، مسئول فرهنگی کشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. من مسئول این هستم که خوراک فرهنگی تمیز در اختیار مخاطب سینما قرار دهم، خوشبختانه طی سال‌ها فعالیت خود در حوزه سینما آثاری را چه به عنوان تهیه‌کننده و چه به عنوان کارگردان تولید کرده ام که همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.

* اما «پویافیلم» چند سالی است به سمت ساخت کمدی‌هایی رفته که از آن سینمای گذشته نشانی ندارد…

زمانی که می‌خواهیم یک پروژه را آغاز کنیم من و آقای علیخانی با یکدیگر برای تولید آن تصمیم می‌گیریم، در حال حاضر تشخیص ما این است که ساخت چنین کمدی‌هایی در سینما می‌تواند مورد توجه و استقبال مخاطب قرار گیرد و اکثر آثاری که در این حوزه ساخته شده است توانسته نسبت به هزینه خود فروش خوبی نیز داشته باشد.

در واقع مردم و مخاطبان سینما این روزها کمدی‌هایی از این دست را می‌خواهند و ما نیز تابع مردم و و طبق ضوابط شرع هستیم، یعنی باید آثاری تولید کنیم که هم مخاطب را جذب کند و هم خلاف شرع نباشد.

*   به‌رغم این نگاه اما بازهم طیفی از آثار پویافیلم همواره با اتهام «ابتذال» مواجه بوده است!

باید یادآور شوم که مبتذل دارای معنا و مفهوم خاصی است و من اعتقاد دارم که در جمهوری اسلامی ایران چیزی به عنوان سینمای ابتذل وجود ندارد، این یک سوء برداشتی است که متاسفانه از آن استفاده می‌شود. با صراحت می‌گویم که ۹۰ درصد از منتقدان ما بی‌سواد هستند و نمی‌توان نام منتقد را روی آن‌ها گذاشت و کلمه «مبتذل» را تنها از همین ۹۰ درصد می‌شنویم. در صورتی که ۱۰ درصد باقی مانده که منتقدان واقعی هستند، به ندرت از این کلمه استفاده می‌کنند و یک اثر را از نظر فنی تحلیل می‌کنند.

البته این را باید بگویم کمدی‌هایی مانند «آس و پاس» به کارگردانی آرش معیریان جزو آثاری نیست که نقد شود و وقتی فردی چنین فیلمی را نقد می‌کند، یعنی آن آدم مریض است و به دنبال هرچیزی به غیر از نقد فیلم است، در سینمای جهان نیز برخی از آثار قابل نقد نیست و تنها برای تفریح و سرگرمی ساخته شده است. البته در این میان فیلم‌هایی نیز تولید می‌شود که مخاطب آن را می‌بیند و ناراضی از سینما خارج می‌شود و تا سال‌ها به سینما نمی‌رود.

به عنوان مثال «ما همه با هم هستیم» را اگر مخاطب ببیند حداقل ۵ سال با سینما نمی‌رود، در واقع چنین فیلمی با این همه بازیگر ستاره، مخاطب سینما را گول می‌زند و به سینما خسارت وارد می‌کند. غیر از اینکه با چنین سرمایه گذاری عظیمی سطح توقع عوامل سینما را از نظر دستمزد بالا برده اند، اعتماد مخاطب را به سینما از می‌برد. این نوع از پول‌ها که در سینما سرمایه‌گذاری می‌شود، یا پول بیت المال، یا رانت و یا از جایی که من نمی‌دانم آمده است.

البته در مورد کمال تبریزی که از اول انقلاب تا به امروز او را می‌شناسم، باید بگویم که فیلم‌های بسیار ارزشمندی ساخته است که از آن جمله می‌توان به «عبور» اشاره کرد که از نظر من بهترین فیلم جنگی تاریخ کشور است. جنگ بین ایران و عراق یک جنگ بسیار متفاوت بود، در واقع جنگ ما جنگ عقیده بود نه جنگ خاک و جنگ عقیده بسیار مهم است. در فیلم «عبور» جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است. می‌توان گفت در بین فیلم‌هایی که از جنگ ایران و عراق ساخته شده است شاید تنها در ۵ فیلم جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است که یکی از آنها «عبور» است. از دیگر کارهای تبریزی می‌توان به «مارمولک» اشاره کرد که همچنان برای من تازگی دارد.

اما تبریزی از یک جایی به بعد دیگر تبریزی نیست و معقتدم که نباید دیگر فیلم بسازد. آثاری که طی ۱۰ سال اخیر ساخته است که دیگر قابل دیدن نیست. همین فیلم‌هایی مانند «آس و پاس» و یا «خالتور» را جماعتی می‌بینند و از آن خوششان می‌آید و همه افراد یک خانواده می‌توانند آن را ببینند، اما فیلمی مانند «طعم شیرین خیال» یا «ما همه با هم هستیم» را کسی نمی‌بیند. در حالی که «آس و پاس» و یا «خالتور» که به آن سینمای مبتذل می‌گویند در خانه همه مردم هست و همه افراد خانواده آن را کنار هم می‌بینند. من کمال تبریزی را دوست دارم اما آثار اخیرش چندان قابل قبول نیست.

* زمانی شما به‌عنوان کارگردان فیلم‌های اجتماعی مانند «خصوصی» می‌ساختید که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آیا تصمیم به ساخت آثار اجتماعی از این دست ندارید؟

به یاد حرفی از زنده‌یاد رسول ملاقلی پور افتادم در سال ۷۶ یا ۷۷ بود که به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم بروم چکمه سردار یا سرتیپ را ببوسم تا امکانات ساخت یک فیلم جنگی را به من بدهند. من نیز دیگر حال این را ندارم که آثاری مانند «خصوصی» را بسازم، البته مجوز یک فیلم را در همین نوع از سینمای اجتماعی دریافت کرده ام اما حال این را ندارم که آدم‌های بیرون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلوی آن را بگیرند؛ برای «مستانه» چقدر من را اذیت کردند؟ تلویزیون که تبلیغ نداد، اجازه نصب بیلبورد در سطح شهر را به من ندادند. در چنین شرایطی چرا باید فیلم اجتماعی بسازم وقتی حمایتی از من نمی‌شود.

زمانی که می‌خواستم «خصوصی» را بسازم فیلمنامه را به جواد شمقدری معاون سینمایی وقت ارائه کردم و گفتم می‌خواهم آن را بسازم، تاکید می‌کنم که آدم خطی نیستم و اصلاح‌طلب و یا اصول‌گرا را قبول ندارم و معتقدم هر دو طرف حقه‌باز هستند، اما برای اولین بار فیلمنامه را به معاون سینمایی ارائه کردم و او هم گفت که فیلم مشکلی ندارد و می‌توانم بسازم، اما در زمان اکران، از خارج از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فشار آوردند و فیلم را از پرده پایین کشیدند.

این فیلم تنها ۱۰ روز اکران شد اما در همین زمان کم در تهران ۳۰۰ میلیون تومان فروش داشت و می‌توان ادعا کرد که همه این فیلم را دیدند. درست است که به خاطر این فیلم خسارت مالی دیدم اما از اینکه همه مردم در شرایط مختلف توانستند این فیلم را ببینند خوشحالم و از اینکه عقیده خود را در این فیلم به نمایش گذاشتم لذت می‌برم که توانستم بحث افراط و تفریط را نشان دادم. بسیاری از افراد این فیلم را درک نکردند و حتی به شوخی می‌گفتند که قطام این فیلم زیاد است. به خاطر دارم این اثر را بعد از ساخت به یکی مجتهدها که نظر خوبی نسبت به سینما نداشت نشان دادم و از وی خواستم که هرجای فیلم خلاف شرع است به من بگوید تا آن را حذف کنم و او گفت که خلاف شرع نیست. یک بار یک منتقد در برنامه زنده تلویزیونی به من گفت ضددینی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران «مستانه» است، به او گفتم آیا فقه خوانده‌ای گفت نه و من به او گفتم که من فقه خوانده‌ام به خوبی آن را می‌دانم، چرا وقتی سواد نداری به یک فیلم می‌گویی ضددین.

تاکید می‌کنم که هر فیلمی که تا امروز کارگردانی یا تهیه‌کنندگی کرده ام برای سرگرمی بوده است چرا که معتقدم سینما سرگرمی است و بعد از سرگرمی به حرفی که باید زده شود توجه می‌کنم. اگر یک کارگردان یک فیلم سرگرم‌کننده ساخت که حرفی هم برای گفتن داشت باید دست آن کارگردان را بوسید. اگر هم حرفی نداشت ایرادی ندارد، این خیلی مهم است که در سرگرمی حرفی هم برای گفتن داشته باشیم.

* «پویافیلم» زمانی بازیگرانی را به سینما معرفی می‌کرد که در سینمای ایران ماندند و جزو سوپراستارهای سینمای ایران شدند، از این جمله می‌توان به بازیگرهایی چون مهناز افشار، امین حیایی، بهرام رادان و رضا گلزار اشاره کرد، اما دیگر چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد، هرچند سال‌ها است که با سحر قریشی همکاری می‌کنید اما این بازیگر نتوانست جایگاه مناسبی در سینما بدست آورد.

درباره سحر قریشی با شما موافق نیستم، ممکن است که این بازیگر اشتباه‌هایی کرده باشد و در برخی از فیلم‌ها نباید بازی می‌کرده است، چرا که بازی در این فیلم‌ها او را زمین زد، این درحالی است که این بازیگر در «آب نبات چوبی» نشان داد که پتانسیل بالایی دارد. مساله دیگر این است که قرار نیست همه شبیه هم باشند و بتوانند پرش خوبی داشته باشند. یک بازیگر وقتی نمی‌تواند رقابت کند، بستر مناسبی هم برای موفقیت وی وجود دارد.

به خاطر دارم در فیلم «آواز قو» بهرام رادان و ساره آرین را برای بازی در نقش‌های اصلی انتخاب کردم، سعید اسدی با آن‌ها تمرین می‌کرد و من فیلم تمرین آن‌ها را می‌دیدم، در فیلم تمرین‌ها متوجه شدم که بهرام رادان اصلا بازی بلد نیست و هر چقدر هم تمرین می‌کنند، وضعیت بدتر می‌شود. همین مساله سبب شد تا از آتیلا پسیانی بخواهم که بازیگردان این ۲ بازیگر باشد، پسیانی تنها یک هفته وقت داشت تا این ۲ نفر را آماده کند و من معتقدم بهرام رادان هرچه امروز دارد مدیون آتیلا پسیانی است و معتقدم رادان بهترین بازی خود را در «آواز قو» داشته است. در واقع در ابتدا کارگردان حاضر نبود با این بازیگر کار کند، اما معتقد بودم رادان از پس این نقش بربیاید و من پای انتخاب بهرام رادان ماندم.

مثال دیگر، پیمان معادی است، آن زمان که من با این نویسنده کار کردم کسی او را نمی‌شناخت، من پتانسیل لازم ر در این فرد دیدم و در همان «آواز قو» این هنرمند نه تنها به‌عنوان نویسنده، بلکه به‌عنوان طراحی لباس با وی کار کردم. بعد از آن با این نویسنده در سه پروژه دیگر از جمله «عطش»، «کما» را کار کردم و این هنرمند اینگونه وارد سینما شد.

تاکید می‌کنم این شرایط است که باعث موفقیت افراد می‌شود، اگر بخش خصوصی وارد کار شود، اتفاقات خوبی در سینما رخ می‌دهد. اما به دلیل ورود پول‌ها و قدرت‌هایی که از بیرون تزریق می‌شود شرایط برای فعالیت بخش خصوصی بسیار کم شده است.

* شما از جمله تهیه‌کنندگانی هستید که هرچند در بخش خصوصی کار می‌کنید، اما هیچ‌گاه درباره چگونگی تامین هزینه فیلم‌های‌تان حاشیه‌ای بوجود نیامده‌است، رمز این بی‌حاشیه بودن آن هم در شرایطی که بحث شک و تردید نسبت به سرمایه‌های موجود در سینما حسابی داغ است، چیست؟

پیش از هرچیز باید بگویم که قدیمی‌ها هرچه گفته‌اند طلا است، می‌گویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. زمانی که وارد سینما شدم همه می‌دانستند از کجا آمده‌ام، بارها در جلسه‌هایی که با سینماگران داشتم  پیش آمده که به یک تهیه‌کننده و یا کارگردان گفته‌ام که تو ماهی ۵ هزار تومان از تلویزیون حقوق می‌گرفتی، اما من سال ۶۱ وارد سینما شدم و هیچ وابستگی به جایی نداشتم، اولین فیلم خود را با ۲ میلیون تومان ساختم. مساله دیگر این است که پدر و مادر من کاملا معلوم است که چه کسانی هستند و سابقه و موقعیت اجتماعی خانواده‌ام قبل و بعد از انقلاب کاملا مشخص است.

پدر من یکی از متشخص‌ترین آدم‌هایی بوده است که بزرگان نظام حتی پیش از انقلاب همیشه به وی عرض ادب می‌کردند، تاکید می‌کنم که پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد، من برای ساخت اولین فیلمم یک مقدار سرمایه خودم داشتم و یک مقدار نیز قرض کردم، اما آن که ماهی ۵ هزار تومان حقوق می‌گرفت این ثروت را از کجا آورده است که البته این امر کاملا مشخص است این ثروت و هزینه‌ها از دولت و رانت‌هایی که دارند به دست آمده است.

مدتی پیش بنیاد سینمایی فارابی لیست حمایت‌هایی که از کارگردانان داشته است را منتشر کرد، در آن لیست مشخص شد که به من پول داده‌اند که ۷ میلیون ۵۰۰ هزار تومان برای رایت فیلمم بوده است. حال تصور کنید که من مثلا ۲۰ فیلم ساخته‌ام و در طول این سال‌ها چنین رایتی به من پرداخت شده است، اما ناگهان در همین لیست می‌بینید که به یک نفر بیش از یک میلیارد تومان پول داده‌اند.

این را هم باید بگویم که اگر هم برای فیلمی به من وام داده‌اند تا قران آخر آن را گرفته‌اند به عنوان مثال روی هم رفته برای ۲ فیلم «شب‌های تهران» و «آواز قو» ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!




کمال تبریزی: وقتی “آشغالها…” مجوز اکران میگیرد باید حتما مجوز نمایش “خیابانهای آرام” هم صادر شود+اولین توضیحات این کارگردان درباره ساخت یک کمدی به تهیه کنندگی محمد آفریده

سینماروزان: کمال تبریزی این روزها کمدی “ما همه با هم هستیم” را روی پرده دارد که بخاطر پرسشهای فراوان پیرامون عقبه سرمایه گذارش به شدت در کانون توجه است.

تبریزی که یک فیلم توقیفی مرتبط با حوادث88 با نام “خیابانهای آرام” را در کارنامه دارد در تازه ترین گفتگوی خود با خبر آنلاین و با تأکید بر اکران بی حاشیه “آشغالها…” اظهار داشت: “خیابان‌های آرام” متفاوت‌ترین تجربه فیلمسازی من است و از آن بچه‌های شیطان و دوست داشتنی است! اخیرا به فکر امکان نمایش عمومی آن افتادم، چون وقتی فیلم «آشغال های دوست داشتنی» در سینماها به نمایش درآمد به نمایش این فیلم هم که در محاق توقیف است، امیدوار شدم و باید حتما مجوز نمایش آن هم صادر شود.

کمال تبریزی که به تازگی پروانه یک کمدی با عنوان “درکمال بی شعوری” را به تهیه کنندگی محمد آفریده دریافت کرده درباره این پروژه گفت: الان فیلم بعدی که روی فیلمنامه آن مشغول کار هستیم یک نوع کاملا متفاوت است که کماکان فضای آن با تمامی کارهای قبلی من متفاوت است و از الان دارم فکر می‌کنم که چه ساختاری باید داشته باشد، از چه بازیگرانی استفاده کنم، فیلمبرداری‌اش چطور باشد و … درست مانند یک تجربه تازه است با اینکه من نزدیک ۲۰ فیلم سینمایی ساخته‌ام و وقتی فیلمنامه جدید را تصور می‌کنم احساسم می‌گوید حتما و باید یک تجربه جدید در راه باشد.




خروجی گفته های کمال تبریزی درباره سرمایه گذار مشکوک المنابع فیلم روی پرده اش⇐سرمایه گذار “ما همه با هم هستیم” خودش تمایل داشت که هزینه تولید بالا رود!!/بیش از ۵۰ درصد هزینه تولید صرف دستمزد بازیگران شد!!/[علیرغم این هزینه بالا] سکانسهای مهران مدیری و جواد عزتی جداگانه ضبط شد و این دو هیچ گاه روبروی هم ننشستند!!/سجاد علیجانی که سرمایه گذار فیلم ما است در آثار دیگری مانند «جهان با من برقص»(محمدرضا تخت کشیان)، «رحمان ۱۴۰۰»(علی سرتیپی) و «روزهای نارنجی»(علیرضا قاسم خان) نیز حضور داشته!!!/وظیفه ارشاد است که صلاحیت سرمایه گذار را تعیین کند و به ما ربطی ندارد!!!

سینماروزان: تازه ترین فیلم کمال تبریزی با عنوان “ما همه با هم هستیم” با نزدیک به 500 سانس روی پرده رفته و بیلبوردهایش هم تمام پایتخت را اشغال کرده!

“ما همه با هم هستیم” ورای کیفیتش که از صرف مدام فعل “شل کردن” توسط بازیگر محوریش جواد عزتی قابل تشخیص است بخاطر حضور سرمایه گذاری به نام سجاد خواجه علیجانی که فراوان حرف و حدیث پشتش است مورد سوال قرار گرفته. سرمایه گذاری که هزینه ای هنگفت را هم صرف تولید کرده!!

کمال تبریزی با تأیید علاقه سجاد خواجه علیجانی برای صرف هزینه ای هنگفت جهت به کارگیری تعدادی بالا بازیگر به “ایسنا” گفت: سرمایه گذار خودش تمایل و آمادگی این هزینه بالای تولید را داشت که ما بتوانیم برای اولین بار از چندین بازیگر شناخته شده در فیلم استفاده کنیم و باید اشاره کنم که به این ترتیب بیش از ۵۰ درصد از هزینه فیلم برای بازیگران صرف شده است و در حقیقت علاوه بر پروسه و هزینه سنگین تولید خود فیلم با توجه به شرایطی که داشتیم هزینه بازیگران هم به آن اضافه می‌شد.

جالب است که علیرغم صرف هزینه بالا برای تولید ولی گرانترین بازیگران فیلم کنار هم قرار نگرفته اند. تبریزی با تأیید ماجرا بیان داشت: گفتگوی آقای مدیری و عزتی را نتوانستیم همزمان با هم داشته باشیم و جداگانه فیلمبرداری شد. بنابراین، این دو هیچگاه روبروی هم ننشستند.

تبریزی درباره پرسش های شکل گرفته پیرامون منابع مالی مشکوک سرمایه گذارش گفت: سجاد علیجانی که سرمایه گذار فیلم ما است در آثار دیگری مانند «جهان با من برقص» سروش صحت، «رحمان ۱۴۰۰» و «روزهای نارنجی» نیز حضور داشته است.

تبریزی ادامه داد: وظیفه نهادی مانند وزارت ارشاد است که هنگام صدور پروانه ساخت علاوه بر پرسش از عوامل فیلم، از سرمایه گذار هم بپرسد و درباره او نیز جستجو کند و در نهایت صلاحیت سرمایه گذار را هم اعلام کند.




صرف پیاپی فعل «شُل کردن» توسط جواد عزتی در فیلم مشکوک‌المنابع جماعت موسوم به روشنفکر مسلمان (!!) مشمول درجه بندی ارشاد نمیشود؟؟ آیا تکیه بر این فعل دوپهلو در سینماهای حوزه سانسور شده؟؟

سینماروزان:   فیلم مشکوک المنابع «ما همه با هم هستیم» در حالی با پخش بهمن سبز منسوب به حوزه هنری روی پرده رفته که فارغ از همه حرف و حدیثها درباره سرمایه گذارش تأکید کارگردان و تهیه کننده معتبر(!!!) فیلم بر خنده گرفتن از مخاطب با صرف فعل “شل کردن” از زبان جواد عزتی جالب به نظر میرسد!!

جماعتی که نام خود را روشنفکر اسلامی(!!) گذاشته اند و حتی محافل میلیاردیشان را نیز با تشبث به امثال نادر طالب‌زاده پیش میبرند تا با اردوگاه راست سنتی هم بسته باشند آن قدر در خلق کمدی موقعیت وامانده اند که از میانه به بعد وامیدهند و عنان را دست جواد عزتی میدهند تا با صرف “شل کردن” به گونه های مختلف از “شل کردی…” تا “شل شدی…” از مخاطب خنده بگیرند!!

مدیران نظارتی که این روزها مدام بر طبل درجه بندی میکوبند، این فیلم را فاقد درجه و قابل تماشا برای همه کس و تمام سنین دانسته اند ولی حوزه هنری چطور؟؟!

آیا حوزه هنری که با بازبینی محصولات مجاز مستقل و حذف الفاظ شبهه برانگیز فیلمها را روی پرده میفرستند این صرف مدام فعل “شل کردن” در «ما همه با هم هستیم» را در سینماهای خود سانسور کرده یا بخاطر در اختیار داشتن پخش این فیلم و کمک به درآمدزاییش ، صرف پیاپی این فعل دوپهلو را نادیده گرفته و سانسور را گذاشته برای سینماگران مستقلی که هم روشنفکرند و هم مسلمان ولی دون شأن اسلام و روشنفکری میدانند که با منگنه کردن خود به الفاظی همچون “روشنفکر اسلامی” با سرمایه های مشکوک فیلمهای «شُل زده» بسازند!!




صدور پروانه نمایش برای فیلم پرهزینه سرمایه گذار مشکوک المنابع+صدور پروانه برای فیلم قتل زن داداش ریگی+صدور پروانه برای فیلمی که با مشاوره یک مدیر سابق دستگاه قضا تولید شده

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای 3 فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

به گزارش سینماروزان “شبی که ماه کامل شد” با محوریت قتل زن داداش عبدالملک ریگی از جمله فیلمهای پروانه گرفته است.

فیلم پرهزینه “ما همه با هم هستیم” که با حمایت سرمایه گذاری مشکوک المنابع به نام سجاد خواجه علیجانی تولید شده دیگر پروژه پروانه گرفته است.

کمدی “سامورایی در برلین” که نام یاسر شاه پیری از مدیران سابق مرکز رسانه قوه قضا را بعنوان مشاور تهیه دارد دیگر فیلمیست که پروانه گرفته.

فهرست کامل آثار پروانه نمایش گرفته به شرح زیر است:

–“سامورایی در برلین” به تهیه کنندگی ابوالفضل صفاری و کارگردانی و نویسندگی مهدی نادری در ژانر کمدی اجتماعی

–“شبی که ماه کامل شد” به تهیه کنندگی محمد حسین قاسمی ، کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار در ژانر اجتماعی سیاسی

–“ما همه با هم هستیم” به تهیه کنندگی رضا میرکریمی و کارگردانی کمال تبریزی و نویسندگی مشترک حسین امیری دوماری، پدرام پورامیری، محمد داودی در ژانر اجتماعی




تعریض ابوالحسن داوودی به دبیر محفل ۸میلیاردی موسوم به جهانی و پروژه پربازیگرش؟؟⇐ محصولی در حال تولید است با ارقام مالی بسیار فراتر از قیمتهای روز!!/افرادی دارای مسئولیت در برگزاری جشنواره‌ها، چهره‌های شاخص تولید این محصولند!!/چرا مسئولان دولتی، شورایعالی تهیه‌کنندگان و کانون کارگردانان نسبت به این ماجرا بی‌توجهند؟

سینماروزان: ابوالحسن داوودی که آخرین فیلم اکران شده اش «زادبوم» چنان که باید در جلب مخاطب موفق نبود یک کمدی با پتانسیل بالا در جلب مخاطب به نام «هزارپا» را آماده اکران دارد.

داوودی که منهای زمان حضورش در شورای صنفی نمایش اغلب سعی میکند به صراحت به ابرازنظر بپردازد در گفتگویی با «اعتمادآنلاین» و در انتقاد از چرایی ورود پولهای بی مسئولیت به سینما اشاراتی را به پروژه ای پرهزینه داشته که یک مسئول جشنواره ای(!) درگیر تولید آن شده است! آیا منظور داوودی پروژه پربازیگر «ما همه با هم هستیم» به تهیه کنندگی رضا میرکریمی دبیر محفل هشت میلیاردی جهانی فجر است؟؟؟

داوودیبا اشاره به ورود پولهای بی مسئولیت به سینما بیان داشته است: متاسفانه مي‌بينم كه مسوولان دولتي و كساني كه براي سينما تصميم‌گيري مي‌كنند به اين معضل بي‌توجه‌اند و نمونه‌هاي آن را آشكارا نديده مي‌گيرند. مي‌شنويم محصولي سينمايي در حال توليد است كه در آن از اغلب چهره‌هاي مشهور سينما هم دعوت شده است. دراين ميان از رقم‌هايي پرده برداشته مي‌شود كه بسيار فراتر از قيمت‌هاي روز سينماست. خود من به صحبت‌هاي اهالي سينما كه گوش مي‌كنم گاهي از پيشنهادهاي ميلياردي مي‌شنوم. بازيگر شاخصي براي من تعريف مي‌كرد كه به او حضور در نقشي پنج جلسه‌اي را پيشنهاد داده‌اند و براي آنكه اين بازيگر نقش را رد نكند رقمي بالا به او ارايه داده بودند تا نتواند بهانه‌اي بياورد. اين بازيگر مي‌گفت قبل از آنكه دهان باز كند، قراردادي با دوبرابر رقمي كه براي رد كردن در ذهن داشته، مقابلش گذاشته‌اند و با او قرارداد بسته‌اند. اين يك زنگ خطر است و آدم را ياد جمله معروف پدرخوانده مي‌اندازد. اين افراد پيشنهادي مي‌دهند كه هيچ‌كس توان رد كردن آن را نداشته باشد!

این کارگردان سینما افزوده است: همه ما در اين ٤٠ سالي كه از انقلاب مي‌گذرد به اين موضوع واقفيم كه سينماي ما سينمايي تك‌محصولي است. اينجا نه كمپاني داريم و نه سيستم صنعتي ويژه‌اي وجود دارد و بخش عمده هويت و ارزش سينماي ما در اختيار همين توليدات تك‌محصولي است. اگر اين جريانات ادامه پيدا كند، اين گراني لجام‌گسيخته و توليد بي‌حد وحصر باعث تعطيلي و نزول توليد آثار مستقل در بخش خصوصي خواهد شد. در حال حاضر اين نظام اقتصادي چهل ساله در سينمايي كه درطول اين سال‌ها به‌سختي روي پاي خودش ايستاده به سمت بحران رفته است. همين سينما مجبور شده سرمايه‌اش را از نهادهاي خاص تامين كند يا به پول‌هاي عجيب و غريب و بدون منبع متوسل شود. اگر اين داستان ادامه پيدا كند بايد به زودي كركره سينما‌ي مستقل و بخش خصوصي را پايين بكشيم و همه‌چيز را تعطيل كنيم.

داوودی در پایان گفته هایش با اشاره به منصب جشنواره ای افراد درگیر در پروژه مذکور بیان داشته است: تعجب من اين است كه چرا مسوولان دولتي به اين نفوذ خسارت‌بار و نابودكننده توجه نمي‌كنند؟ چرا مراجع صنفي چون شوراي عالي تهيه‌كنندگان و كانون كارگردانان نسبت به اين پديده بي‌توجه هستند؟ نكته حيرت‌آور ديدن چهره‌هايي شاخص در ترويج چنين محصولاتي است. اين افراد غالبا موجه‌اند و گاه مسووليت‌هاي اساسي در برگزاري مهم‌ترين جشنواره‌ها را در بخش‌هاي مختلف سينما بر عهده دارند.