1

#تفریق؛ کپیِ استاندارد enemy!؟/ کشتِ دیم زیر باران!؟

سینماروزان/حامد مظفری: میگویند تماشای نسخه قاچاق فیلم تفریق، عذر شرعی دارد پس پیش‌پیش عذر تقصیر از مالک یا مالکان بابت تماشا و پس از آن می‌رسیم به دومین عمل اصلی دنیای ریاضیات که نه فقط یکی از استانداردترین آثار سازنده بلکه یکی از معدود آثار جشنواره‌ای قابل تأمل چند سال اخیر سینمای ایران است؛ روان‌تر و کم‌لکنت‌تر از قهرمان و جنگ جهانی سوم و خیلی تکلیف روشن‌تر از برادران لیلا، جاده خاکی، سه رخ و…

تفریق، یک کپی است و البته نه کپی شاید وقتی دیگر یا وقت دیگر شاید بهرام بیضایی-که مسیر انحرافی است-چون جز آغاز ربطی به آن ندارد. تفریق یک کپی نعل به نعل از فیلم کانادایی-اسپانیایی مهجور دشمن/enemy  حتی در رنگ اصلی و غالب تصاویر است. فیلمی که حدود ده سال قبل دنی ویلوی فرانسوی-کانادایی آن را با نگاهی به داستان #همزاد خوزه ساراماگو ی پرتقالی تبار ساخته بود.

مانی حقیقی خیلی خوب فیلم دشمن را به فارسی برگردانده و تا حد ممکن وفادار به فیلم پیش رفته و جز نماهای اروتیک آن فیلم که امکان برگردان نداشته، مابقی داشته‌ها را این طرف به برداشت رسانده آن هم زیر یک کشت  دیمی!! با پلان هایی پر از باران.
حقیقی دیگر در کارگردانی به ثباتی رسیده در دکوپاژ و حفظ ریتم که چه …آلبالو بسازد چه اژدها…، اهمیت قاب و وقت مخاطب را به یک اندازه لحاظ می‌کند.

تفریق یک کپی استاندارد است و می‌توان فیلم را یک بار دید و با منبع کانادایی مقایسه کرد و گاه غرق روایت معلق شد ولی آنچه اثر منبع بدان آغشته بود یعنی بازی با روان آدمی، بحران هویت و ترس آدمی از همنوع و درنهایت خیانت به خود و تجلی این بیت پروین که “هر چه کنی کشت همان بدروی…” نه این‌که در تفریق نمود نداشته باشد بلکه حداقل نمود را داشته!

فیلم از نظر اجرا، متبحرانه و در بازی‌ها کاملا تنه به تنه فیلم دشمن پیش میرود، با اینکه افتتاحیه ماهرانه‌ای دارد و اختتامیه‌ای شعاری با اخلاقگرایی تزریقی که اصطلاحا هندی‌ شده است، باز در اجزا منطبق بر یک تریلر روانکاوانه مناسب پرده عریض پیش رفته ولی تلاش برای کُنه بستن به فیلم کاملا عبث است. کنه‌ی در کار نیست و این فقط یک برداشت بازیگوشانه است با حداقل جهان بینی فرهنگ مقصد.

تفریق؛ کپی استاندارد enemy؟!
تفریق؛ کپی استاندارد enemy؟!

گرچه تفریق یک کپی استاندارد است  ( چند باره متذکر می شویم) اما همچنان با وجود قاچاق، اگر اکران شود خواهد توانست گیشه‌ای متوسط به بالا داشته باشد چون معما دارد، گیج میکند، سرکار میگذارد، رکب میزند و غلط‌انداز است و نوید و ترانه و یک اسماعیل پوررضا ی جانانه دارد ولی بیش از اینها نباید پیش رفت و تفسیر و نماد به خیکش بست! حتی اگر دنبال تعابیر فرامتنی هستیم باز اژدها وارد می‌شود مانی حقیقی نمونه ای قابل اتکاتر است

و ‌اما یک سوال اصلی که همچنان می ماند؛ معدود جشنواره هایی  مانند تورنتو و… که فیلم را در بخش رقابتی نشان می‌دهند، چطور برخلاف رویه معمول ، با چه هدفی فیلمی که کپی پیست است و یک بار ارژینال‌ش ده سال پیش رونمایی شده را  به نمایش می‌گذارند؟ یعنی این قدر دست‌شان خالی است؟

تفریق؛ کپی استاندارد enemy؟!
تفریق؛ کپی استاندارد enemy؟!




واکنش #رضا_محقق تهیه‌کننده #چرا_گریه_نمیکنی به ادعاهای تحریم بازیگران این فیلم: بهتر است فیلم‌هایی را تحریم کنند که خودشان سرمایه‌اش را داده‌اند!/خنده دار است که می‌گویند رفاقتی با من کار کرده‌اند!/کدام رفاقت؟ تا ریال آخر دستمزدهایشان را گرفته‌اند!/تولید فیلم از سوی #باران به من پیشنهاد شد!/بازیگری که حتی برای یک روز بدون دستمزد هنگفت بازی نمی‌کند، شده است دکترین انقلاب اینستاگرامی!!/بازیگری که برای ۵ جلسه نقش‌آفرینی ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد گرفته‌، چگونه دم از مردم می‌زند؟/شما دل‌تان برای مردم می‌سوزد؟ برای این مردم چه کرده‌اید؟/ این بازیگران چرا شبکه نمایش خانگی را که ماهیانه دو سه میلیارد از آن درآمد دارند، تحریم نمی‌کنند؟/فلان بازیگر تنها افتخارش نقش‌آفرینی در فیلم‌های پدرش بوده و آن وقت به من می‌گوید تهیه‌کننده تازه کار!/در بچگی پدر و مادرم را از دست دادم!/داماد عدل هاشمی‌پور{مدیر سازمان اقتصادی کوثر} هستم ولی وصلت ما قومی بوده و ایشان هیچ کمکی به من نکرده!/این چه مدل دموکراسی است که فقط تعداد محدودی بازیگر با دستمزد میلیاردی باید برای بقیه تعیین تکلیف کنند؟/کارگردان فیلم{علیرضا معتمدی} هیچ مشکلی با حضور فیلم در جشنواره نداشته و حتی تقاضای کارت ورود به جشنواره هم داشته است!

سینماروزان/زهرا منصوری: بعد از راه‌یابی فیلم سینمایی «چرا گریه نمی‌کنی؟» به کارگردانی علیرضا معتمدی به جشنواره فجر۴۱، گروهی از بازیگران این فیلم شامل مانی حقیقی، هانیه توسلی، فرشته حسینی، امیرحسین فتحی، باران کوثری، علی مصفا و نهال دشتی با انتشار متنی در فضای مجازی مخالفت خود با حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر را اعلام و به نوعی این رویداد را تحریم کردند.

حالا رضا محقق در مصاحبه‌ای با خبرگزاری مهر پاسخ بازیگران مدعی تحریمش را داده است.

رصا محقق گفت: همواره کارگردان و بازیگران یک فیلم در اختیار تهیه‌کننده هستند و این تهیه‌کننده است که برای یک فیلم تصمیم می‌گیرد. بازیگر در فیلم بازی‌اش را کرده و حق و حقوقش را هم گرفته است. این بازیگران چرا شبکه نمایش خانگی را که ماهیانه دو سه میلیارد از آن درآمد دارند را تحریم نمی‌کنند؟ آیا شبکه نمایش خانگی جزو سینما نیست؟ چرا فیلم‌های خودشان که خودشان برایش سرمایه گذاری کرده اند را تحریم نمی‌کنند؟ اگر قرار بر انصاف است باید این‌ها را جواب بدهند. من فیلمی ساخته‌ام که برایش زحمت کشیده‌ام و کسی حق ندارد به من بگوید که اجازه دارم کارم را به جشنواره بدهم یا ندهم!

وی افزود: همه عوامل این فیلم تا ریال آخر دستمزدهایشان را گرفته‌اند، کجا با رفاقت پای این کار آمده‌اید؟ من به‌هیچ عنوان نمی‌خواهم جشنواره فجر را تحریم کنم، چرا باید شما به من زور بگویید؟ این چه مدل دموکراسی است که شما از آن دم می‌زنید؟ مگر شعار آزادی نمی‌دهید؟ شما آبروی آزادی را هم برده‌اید! شما پیراهن عزتمند آزادی را به یک ذلت تبدیل کرده‌اید! من در بسیاری از فستیوال‌های معتبر سینمایی دنیا جایزه گرفته‌ام، حالا این دوستان به من می‌گویند تهیه‌کننده تازه‌کار! اگر من گمنام بودم چرا برای ساخت این فیلم سراغ من آمدید؟ ساخت این فیلم اساساً از سوی آن‌ها به من پیشنهاد شد. حین ساخت فیلم «شهر خاموش» بودیم که باران کوثری پیشنهاد ساخت این فیلم را به من داد. شما حق ندارید برای دیگری تعیین تکلیف کنید. شما همه بازی کرده‌اید و دستمزد خود را هم گرفته‌اید. یادم نمی‌رود یکی از همین بازیگران، یک روز تا دستمزدش را نگرفت، حاضر نشد مقابل دوربین برود. حالا تبدیل به ارائه‌دهندگان دکترین انقلاب اینستاگرامی شده‌اند! هر اتفاقی هم که می‌افتد پناه می‌برند به فضای مجازی.

محقق قرارداد بازیگران تحریم‌کننده این فیلم گفت: اکثر این بازیگران دستمزدشان را به‌صورت جلسه‌ای می‌گرفتند. دو نفر از همین امضاءکنندگان در حد چند پلان در فیلم حضور دارند، تو دیگر اظهارنظر نکن! بازیگری که برای ۵ جلسه نقش‌آفرینی ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد گرفته‌ای، چگونه دم از مردم می‌زنی؟ شما دل‌تان برای مردم می‌سوزد؟ برای این مردم چه کرده‌اید؟ این اظهارنظرها با حقیقت فاصله دارد. تا کی قرار است ما دورو باشیم؟ تا کی می‌خواهیم مردم را سکو و پله‌ای برای پیشرفت خودمان کنیم و ابزار قرار دهیم تا کی ریاکاری کنیم؟

این تهیه‌کننده درباره برخی مطالب مطرح شده در فضای مجازی درباره تأثیر نسبت‌های خانوادگی‌اش در موقعیت امروزش در جشنواره فجر امسال هم گفت: من داماد آقای عدل هاشمی‌پور{رئیس هیات مدیره سازمان اقتصادی کوثر} هستم که شخص بسیار محترمی است و به‌عنوان یک فرد نظامی برای این مملکت زحمت کشیده است. او از سال‌های جبهه و جنگ برای این کشور زحمت کشیده است. او همشهری من بود و وصلت ما هم قومی بود. او اصلاً شناختی از فضای سینما ندارد و در کار بنده هیچوقت هیچ کمکی نکرده است من با تلاش شخصی و شبانه‌روزی‌ام کار کردم و در سال ۸۰ اولین فیلممان را ساختیم. هیچکس به‌غیر از خدای متعال در این مسیر به من کمک نکرد و از هیچ رانتی استفاده نکردم. من در کوچه‌های داغ ده‌دشت بستنی می‌فروختم و کار می‌کردم. سال ۸۰ اولین فیلمم را ساختم اما سال ۹۱ ازدواج کردم!

وی افزود: خطاب به همه آن‌هایی که مدعی آزادی هستند می‌گویم که بدانید که من «آقازاده سینمایی» نیستم. من حتی سایه پدر و مادرم را در بچگی از دست داده‌ام و با یتیمی به جایگاه امروزم رسیده‌ام. حالا برخی از این آقایان احساس می‌کنند جای آن‌ها را تنگ کرده‌ام! مگر سینما اموال موروثی شماست؟ مگر شما وکیل دیگران هستید؟

محقق گفت: فلان بازیگر تنها افتخارش نقش‌آفرینی در فیلم‌های پدرش بوده و فقط همین رزومه را دارد، آن وقت به من می‌گوید تهیه‌کننده ناشناس و تازه کار! من نه شوهرم بازیگر بوده که بازیگر بشوم و نه حامی ویژه‌ای داشته‌ام. اف بر کسانی که این اندازه نمک‌نشناس هستند. کاش اگر حرف و نقدی دارید مثل مرد بیایید و مطرح کنید، نه اینکه جلوی تنفس دیگری را بگیرید و بگویید حق نداری نفس بکشی.

رضا محقق گفت: علیرضا معتمدی کارگردان فیلم هیچ مشکلی با حضور فیلم در جشنواره نداشته و حتی تقاضای کارت ورود به جشنواره هم داشته است. نسخه نهایی فیلم را هم خودش به ما رساند که تحویل جشنواره دهیم. در کلیه مراحل هم او در جریان ارسال فیلم به جشنواره فجر بود. البته آقای معتمدی پیش‌تر به من هشدار داده بود که این اتفاق‌ها رخ می‌دهد اما من تصمیم خودم را برای حضور در جشنواره گرفته بودم و آمادگی فشارهای سخت‌تر از این را هم دارم.

رضا محقق تهیه کننده فیلم چرا گریه نمی‌کنی گفت: چرا دستمزدهای هنگفت شبکه خانگی را تحریم نمی‌کنید؟
رضا محقق تهیه کننده فیلم چرا گریه نمی‌کنی گفت: چرا دستمزدهای هنگفت شبکه خانگی را تحریم نمی‌کنید؟

 

 

 




اظهارات صریح لیلی گلستان درباره پدرش ابراهیم گلستان متعاقب مرگ ملکه⇐ پدرم اشتباه کرد از ایران رفت/رفتنش به انقلاب ربط نداشت/پدرم مخالف جشن هنر شیراز بود!/پدرم انقلاب را در فيلم #اسرار_گنج_دره_جني پيش‌بيني كرده بود!/تو كه انقلاب را پيش‌بيني كرده بودي، چه شد؟ چرا برنگشتي وقتي انقلاب شد؟/پدرم از وقتي كه از ايران رفته، هيچ كاري نكرده!/پدرم در انگلستان هيچ كاري نكرد و منفعل شد!/اصلا چه كسي از ايران بيرون رفته و توانسته كاری انجام بدهد؟ هيچ‌كس!/سهراب شهیدثالث و امیر نادری هم خارج از ایران هیچ نکردند!/شهرنوش پارسی‌پور و منیرو روانی‌پور هم نتوانستند خارج از ایران کاری کنند!/پدرم الان هم مي‌تواند برگردد؛ هيچ مشكلي ندارد!/پدر تا به حال دو بار هم به ایران آمده و اگر بخواهد می‌تواند باز هم بیاید

سینماروزان/مریم آموسا: پدرم اشتباه كرد از ایران رفت. براي چه رفت؟ اختلافي كه من با پدرم دارم براي همين است. براي چه رفت؟

لیلی گلستان فرزند ابراهیم گلستان با بیان مطلب فوق به روزنامه اعتماد گفت: آدمي كه از وقتي كه رفته حتي يك خط هم ننوشته. او هر روز صبح قصه‌اي را كه ديشب نوشته بود، براي ما مي‌خواند. هميشه وقتي اين حرف را مي‌زنم، واقعا بغض مي‌كنم. او سال 1355 از ايران رفت. رفتنش به انقلاب ربط نداشت. الان هم مي‌تواند برگردد. هيچ مشكلي ندارد. تا به حال دو بار هم آمده. از وقتي كه از ايران رفته، هيچ كاري نكرده. نه فيلم ساخته، نه قصه نوشته، چرا؟ چه كسي از ايران بيرون رفته و توانسته كارهايي را كه در ايران مي‌كرده، آنجا انجام بدهد؟ هيچ‌كس. شهيد ثالث چه كار كرد؟ توانست «طبيعت بي‌جان» ديگري بسازد؟ آقاي خويي توانست آن شعرهايي را كه در تهران مي‌سرود در لندن بگويد؟ نه! آقاي گلستان توانست؟ نه! شهرنوش پارسي‌پور توانست؟ نه! منيرو رواني‌پور؟ هيچ‌كدام نتوانستند كارهايي را كه در ايران ‌كردند، انجام دهند.

لیلی گلستان دلیل این کم‌کاری در خارج را این گونه بیان کرد: دليلش اين است كه در جاي خودمان بايد باشيم تا بتوانيم خلق كنيم. ما جاي‌مان اين‌جاست. در جاي خودت مي‌تواني خلق كني. آقاي محصص يا آقاي زنده‌رودي اگر توانستند كارشان را ادامه بدهند به اين دليل بود كه از جواني رفته بودند! يا ابوالقاسم سعيدي؛ ولي كساني كه بعد از انقلاب رفتند، هيچ‌كدام‌شان كاري نكردند.

لیلی گلستان افزود: هرچه از پدر منتشر مي‌شود متعلق به قبل است. كتاب «مختار در روزگار» مال سال‌هاي پيش از رفتن پدرم است. يك جور نشخوار است. پدرم در اين مدت يك مصاحبه كرد كه كتاب شد و چند نفر هم با او مصاحبه تصويري كردند كه به نظرم خيلي بد بود. حيف است.

لیلی گلستان گفت: پدرم مخالف جشن هنر شیراز بود به خاطر مخالفتش با دربار. او هميشه ساز مخالف مي‌زد. يادم است يك بار گفت قرتي‌بازي است. نه، قرتي‌‌بازي نبود. قبول نداشت اين‌جور كارها را. به هر حال يك جورهايي تفكر چپي داشت. مي‌گفت اين همه پول دارند خرج مي‌كنند، مملكت فقير است. اين‌جوري فكر مي‌كرد.

فرزند ابراهیم گلستان مدعی شد: پدرم انقلاب را در فيلم «اسرار گنج دره جني» پيش‌بيني كرده بود، شاه گرفتش انداختندش زندان و مانع اكران فيلمش شدند. خب تو كه انقلاب را پيش‌بيني كرده بودي، چه شد؟ چرا برنگشتي وقتي انقلاب شد؟ نمي‌دانيم. چرايش را نمي‌دانيم. ديگر اصلا حوصله پرسيدن نداشتم براي اينكه جواب‌هايي كه مي‌داد، توجيه‌هايي بود كه هم قانع‌كننده نبود و هم در كمال بي‌ادبي پرت بود. توجيهات اصلا توجيهاتي نبود كه قابل‌قبول باشد و از آن آدم اين توجيهات بعيد بود. يك بار سوال كردم ديدم آن‌قدر دارد پرت و پلا مي‌گويد كه از جايم بلند شدم و از اتاق آمدم بيرون. براي اينكه حرف‌هايي كه زد، قابل قبول نبود.

لیلی گلستان درباره اوضاع پدر در انگلیس بیان داشت: اصلا در انگلیس نتوانست جمعی پیدا کند. جمع كجا بود. يك عده الكي! هيچ کاری نمیکند. منفعل! و متاسفم كه اين حرف را بزنم، يك آدمي كه اين همه فيلم ساخته يكي از يكي بهتر. اين همه كتاب درجه يك نوشته يكي از يكي زيباتر. چه اتفاقي افتاد كه منفعل شد. هيچ كاري نكرد و اين قابل‌‌بخشش نيست. يك آدمي كه مي‌توانست براي جوانان مفيد واقع شود. الان مي‌دانيد چقدر جوان‌ها دارند تز درباره ابراهيم گلستان مي‌نويسند؟ مي‌آيند پيش من براي پرسش كردن. خُب، وقتي اينقدر دوستت دارند، وقتي اينقدر بهت احترام مي‌گذارند، برايت اعتبار قائلند، براي چه نبايد در كشورت باشي؟ تو وظيفه داري باشي و به جوان‌ها كمك كني. وظيفه است. من الان بيش از يك گالري‌دار كار مي‌كنم. به مخاطبين جواني كه كلي پرسش دارند، در حد توان و دانشم توضيحات لازم را مي‌دهم. وظيفه‌ام است. من وظيفه‌ام است كه ايتالو كالوينو را بشناسانم به خواننده ايراني. من وظيفه‌ام است كه كريستوفر فرانك و كتاب «ميرا» را بشناسانم به خواننده ايراني. وظيفه است. من يك ايراني هستم و در حد توانم بايد براي ارتقاي فرهنگ كوشش كنم. من حق ندارم بگذارم بروم، اصلا اجازه ندارم اين كار را بكنم. امير نادري كه «تنگنا» و «تنگسير» را ساخت چه كار كرد؟ بله، سخت است اينجا كار كردن اما سختي‌اش را به جان خريديم.

لیلی گلستان در‌پاسخ به این پرسش كه ابراهيم گلستان احساس كرد تمام شده گفت: فكر مي‌كنم كه همين طور است…

انتقادات لیلی گلستان از پدرش ابراهیم گلستان
انتقادات لیلی گلستان از پدرش ابراهیم گلستان




فقط کمتر از ۲۰۰ کلمه؛ پاسخ ابراهیم گلستان بر بیش از ۴۰۰ کلمه پرسش رسانه اصلاح طلب+اظهارنظری غریب درباره فیلمهای نوه اش مانی حقیقی

سینماروزان: ابراهیم گلستان سالها بعد از ترک ایران و اقامت در انگلستان به تازگی به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده “خشت و آینه” در جشنواره ونیز حاضر شد.

گلستان در حاشیه نمایش فیلمش در این جشنواره مخاطب رسانه اصلاح طلب “شرق” و طرح بیش از 400 کلمه پرسش قرار گرفت اما به مانند قبل با کوتاهترین جملات به پرسشها پاسخ داد به گونه ای که تعداد کلمات پاسخها به 200 هم نرسیده! آیا گلستان به این طریق مجالی جسته برای گریز از پاسخ؟؟

در میان این پاسخهای کوتاه گلستان اظهارنظری غریب داشته درباره نوه اش مانی حقیقی مبتنی بر اینکه هیچ کدام از فیلمهای وی را ندیده!

متن گفتگوی گلستان را بخوانید:

آقای گلستان! ضمن تبریک برای نمایش این فیلم در هفتادوپنجمین جشنواره ونیز، قصد یک گفت‌وگوی کوتاه با شما برای روزنامه «شرق» را داشتم!
بله، خواهش می‌کنم بفرمایید. اگر طولانی نباشد!
‌ من بعد از 25 سال برای دومین بار فیلم «خشت و آینه» را دیدم. بعد از گذشت 45 سال از تولید، ‌فیلم نویی در تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید و تحت‌ تأثیر آن قرار گرفتم… .
تشکر می‌کنم.

در آن دوره اغلب فیلم‌ها از طراوت و پویایی خوبی در کارگردانی برخوردار نبودند و همه‌چیز تحت سلطه هنرپیشگان تکراری و داستان‌های سطحی قرار داشت!
لطف دارید!
‌ حال سؤال من در‌باره این است که آیا درست است که قرار بود 54 سال پیش این فیلم در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شود؛ اما این اتفاق تا به امروز صورت نگرفت یا اینکه همه اینها شایعه‌ای بیش نبود؟
بله. یک اشتباه پستی بود!
‌ پس چنین چیزی وجود داشته؟ بهتر است خودتان توضیح دهید!
قبل از این که فیلم تمام بشود، منظورم صدای فیلم هست، احتیاج به زیرنویس داشتیم و عازم پاریس شدم. برای من نامه‌ای به آدرس استودیو گلستان آمد و نامه به خاطر اینکه در سفر بودم، به دستم نرسید و سایر همکاران استودیو نیز در تعطیلات بودند!
‌ در واقع با یک اشتباه پستی، ‌فیلم برای اولین‌بار پس از نیم‌قرن در بخش سینمای کلاسیک ونیز نمایش داده شد؟
بله دقیقا همین‌طور است.
‌ من وقتی دوران دانشجویی‌ام را در مسکو سینما می‌خواندم، با عبارتی آشنا شدم که «اکران، تفکرات فیلم‌ساز را روی پرده نشان می‌دهد». آیا زیر متن این فیلم توجه شما به دردهای اجتماعی مردم در همان دوره تاریخی ایران نبود؟
شما من را دعوت می‌کنید که پُز بدهم. نه، پُز نخواهم داد!
‌ منظورم دعوت به پز نیست. منظورم مشاهده و ‌اعتراض فیلم‌ساز به جهان اطراف است!
طبیعتا دردی داشتم و‌ همین‌طوری نمی‌خواستم فیلم بسازم، شما چقدر فیلم‌های من را می‌شناسید؟
‌ من فیلم‌های شما مثل همین «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره جنی» را دیده‌ام و یک‌سری از مستندهای شما را نیز دیده‌ام که مربوط به شرکت نفت بود! با داستان‌های کوتاه شما آشنا هستم و البته هنوز هم در حال یادگرفتن از کسی مثل شما هستم!
اگر شما مستندها و فیلم‌های من‌‌ را دیده باشید، می‌فهمید که این طرز تفکری که شما گفتید، در همه آثار من هست!
‌ کاملا متوجه شدم که نگاه مستندسازی شما در سکانس بیمارستان وجود داشت؛ حتی در سکانس‌های خیابان مردم خیلی راحت به دوربین و عوامل فیلم‌برداری نزدیک شده بودند و چقدر خوب که مشاهده به این مردم و خیره‌شدن آنها به دوربین سینما در فیلم تدوین شده و به ‌نحوی یک فاصله‌گذاری به شمار می‌آید!
بله. همین‌طور است.
‌ دکوپاژ و تقطیع تا آن‌موقع در سینمای ایران به قوام خوبی نرسیده بود؛ ولی در این فیلم چقدر خوب بود!
من کاری به سینمای ایران نداشتم!
‌ منظورم این است که این فیلم اتفاق تازه و نویی بود. من دیدم که حرکت‌های دوربین کاملا فکر شده و کارگردان تسلط خوبی روی عناصر سینما دارد.
تشکر! لطف دارید به من.
‌ از اینکه چنین وقتی را به من دادید، سپاسگزار هستم. اجازه می‌دهید این گفت‌وگوی کوتاه منتشر شود؟
بله. اما من نمی‌توانم به شما بگویم چه کار کنید! بالاخره قلم دست شماست و من با دنیای مطبوعات خوب آشنا هستم. شما می‌توانید بنویسد که گلستان را دیدم و حتی با او دعوا کردم!
‌ نه واقعا هم این‌طور نیست.
من با جهان ژورنالیستی به‌خوبی آشنا هستم.
‌ من‌ اتفاقی با حضور شما در جشنواره ونیز مواجه شدم و خیلی خوشحال شدم که اینجا شما را دیدم.
البته دیگر در حال برگشتن هستم!
‌ در‌هر‌صورت لطف کردید. فقط یک سؤال! مایلم نظرتان را درباره یک فیلم‌ساز ایرانی بدانم.
من راجع‌ به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نظری ندارم!
‌ منظورم فامیل شما «مانی حقیقی» است. خواستم نظر شما را درباره فیلم‌های ایشان جویا شوم؟
بله؛ اما من فیلم‌های او را ندیده‌ام!




مادر یک کارگردان سینما خطاب به حسن روحانی⇐آقای رییس‌جمهور! کجایید؟ در تمام این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم!!

سینماروزان: سیر متوالی اتفاقات فرهنگی-اجتماعی-سیاسی که در ماههای اخیر در کشور رخ داده آن قدر پرشتاب بوده که همگان را به این نتیجه رسانده که با مدیریتهای منطبق با الگوهای حتی یک دهه قبل هم نمیتوان به چاره جویی برای این اتفاقات پرداخت چه برسد به مدیریتهای منطبق بر روزگاری که نه گوشیهای هوشمند بود و نه اینترنت و ماهواره و همه چیز خلاصه می شد در دو شبکه تلویزیونی و سه تا چهار روزنامه رسمی!

به گزارش سینماروزان لیلی گلستان مترجم، گالری‌دار و مادر مانی حقیقی کارگردانی که کمدی «خوک» را روی پرده دارد با نگارش یادداشتی برای حسن روحانی با مرور اتفاقات مختلفی که در هفته های اخیر در کشور رخ داده از رییس جمهور پرسیده جایگاهش در این سیر متوالی اتفاقات کجاست؟

متن یادداشت لیلی گلستان را بخوانید:

آقای روحانی تشریف دارید؟ چرا شما را نمی‌بینم؟  اجازه می‌خواهم چند سؤال ساده و معمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی از شما بکنم:
– رقص محمود دولت‌آبادی بزرگ را در کنسرت گروه بوشهری «لیان» دیدید؟ من که حظ کردم و معنایش این بود که تمام سانسورها و اصلاحیه‌ها و ممیزی‌ها و افستی‌های غیرقانونی و همه بگیروببندهای فرهنگی و هنری، انگار نه انگار… .
-اصغر فرهادی را دیدید؟ تکریم‌ها و احترام‌ها و تعریف‌ها و تشویق‌ها را دیدید؟  شاید هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کیارستمی نازنین از در عقب فرودگاه جیم شود! حالا می‌خواهد جایزه گرفته باشد یا نگرفته باشد.
-به کنسرت علیزاده رفتید؟ علیزاده و خلج و بوستان. کیف نکردید؟ افتخار نکردید که این سه نفر از خاک پاک ایرانند؟ می‌دانید چه‌ها کشیده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند و با چه مشقتی توانسته‌اند دو شب کنسرت بدهند؟
-به دیدن تئاترها رفته‌اید؟ جمعیت مشتاق و فرهیخته و هنردوست را دیده‌اید؟ بازی هنرپیشه‌ها را دیده‌اید؟ یکی از یکی بهتر، اما حیف که دلشان پر است از گله و شکایت و حیف که همه بغض در گلو دارند.
-فیلم مثله‌شده‌ «عصبانی نیستم» را بعد از چندین سال که در محاق توقیف بود، دیدید؟ استقبال مردم را هم دیدید؟ صورت تکیده رضا درمیشیان را هم دیدید؟
– به افتتاح نمایشگاه‌ها در گالری‌های شهر رفته‌اید؟ که جای سوزن‌انداختن نیست و برای این‌همه هنرمند جوان گالری کم آورده‌ایم.
– جعفر پناهی را دیدید که فیلمش در فستیوال کن در بخش مسابقه پذیرفته شد و به خودش اجازه ندادند که برود؟ یک دقیقه سرپاایستادن حضار و کف‌زدنشان را برای صندلی خالی‌اش دیدید؟ حالا چه جایزه بگیرد و چه نگیرد، دیگر مهم نیست. این خودش بهترین جایزه بود.
-دختران برنده اول مسابقه فوتسال را دیدید؟ دخترانی که برای بار دوم برنده اول شدند و صداوسیما مسابقه آنها را منعکس نکرد. صورت‌های ماهشان را دیدید؟ شادی و شوروشوقشان را دیدید؟ تحقیر‌ها و تمسخرها و اعتراض‌ها را هم بر ضدشان خواندید؟
حالا برعکس!!!
– درگیری‌های کازرون را پیگیری کردید؟ الان خواندم که وزیر کشور در بیانیه‌ای گفته: «تا تأمین خواسته‌های کارشناسی و منطقی مردم منطقه، تقسیمات کشوری متوقف خواهد شد». می‌شد پیش از این آشوب‌ها و این‌همه زخمی و آسیب، از مردم منطقی و کارشناس منطقه در این مورد پرسش می‌شد. نمی‌شد؟ به همین سادگی.
– برخورد با معلم‌های شریفمان را دیدید که برای خواسته‌هایشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کردید؟
-آتش‌زدن پرچم آمریکا را در مجلس دیدید؟ که یک پرچم یک‌وجبی را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نمی‌گرفت؟ آن‌هم در خانه ملت! و روبه‌روی رئیس خانه ملت که مانعشان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نمی‌گیرد! و بعد مسبب این کار با افتخار تمام گفت خواستیم نشان بدهیم که ما اینیم!
– این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟
– خواندید که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ایران آمد و تمام برنامه‌هایش را لغو کردند؟ اورهان پاموک، برنده جایزه نوبل را می‌گویم. می‌شناسیدش؟
– خواندید که پیشنهاد کرده‌اند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. عوض اینکه فرهنگ را عوض کنند و بزنند این چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ ریاکاری و پنهان‌کاری را اشاعه می‌دهند.
– سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خواندید که از سوی خانم نماینده مجلس پیشنهاد شد، مثلا با نیتی خیر! فقط یکی‌اش را می‌گویم باقی پیشکش خانم نماینده! باید فوق‌لیسانس داشته باشد!! یعنی اگر فوق‌لیسانس داشته باشی می‌توانی بی‌اذن پدر بروی و ازدواج کنی. یقین دارم که سال آینده همه لیسانسه‌ها در فوق‌لیسانس اسم‌نویسی خواهند کرد! وای چه شود! از حالا آقای رئیس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نیاورد.
– خبر تلگرام و فیلترشدن آن و خبر فیلترشدن فیلترشکن‌ها و فیلترشدن زندگی مردم بدبختی که از این راه نان درمی‌آوردند و تناقض‌گویی‌های وزیر ارتباطات که معلوم است مخالف است، اما مجبور است دم از موافقت بزند. حرف‌هایش را اگر به ردیف بخوانید، یکی‌درمیان، موافق… مخالف… موافق… ، مخالف…  که آخر هم نفهمیدیم چه بلایی قرار است سرمان بیاید. چقدر دلم برایش سوخت. جوان خوش‌فکری است یا خوش‌فکری بود.
آقای روحانی، من دیده‌ها و خوانده‌هایم را فقط در یک ماه اردیبهشت برایتان گفتم که حتما خیلی موارد هم از نظرم افتاده است. تمام اینها فقط مال یک ماه بود! حالا این را ضرب‌در 12 کنید تا حال‌وروز ما را متوجه شوید.  راستی آقای رئیس‌جمهور کجا هستید؟ در تمام مدت این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم. کجایید؟ 




تسهیلات ویژه برای اکران «خوک» که حمایت اصولگرایان نظارتی را دارد و به تمسخر قتلهای زنجیره‌ای پرداخته!؟

سینماروزان/محمد شاکری: از همان اولین خط داستانی منتشره از «خوک»مانی حقیقی می‌شد اشاراتی که فیلم به ماجرای قتلهای زنجیره‌ای دارد را حدس زد اما بعدتر با انتشار نخستین تیزرهای فیلم بود که حدسها رنگ واقعیت گرفت.

به گزارش سینماروزان مانی حقیقی در «خوک» که با سرمایه محمد امامی تهیه کننده «شهرزاد» تولید شده، با محوریت قرار دادن کارگردانی به نام «حسن کسمایی» که نام خانوادگیش بیش از همه تداعیگر کیمیایی است، ماجرای درگیریهای کارگردانی را روایت می‌کند که در گیرودار قتلهای زنجیره ای، کسی کاری به کارش ندارد!

رونمایی «خوک» در جشنواره برلین تحسین فراگیری از سوی منتقدان را شامل نشد و حتی در فهرست آرای «اسکرین دیلی» این فیلم جزو قعرنشین‌ها بود و اگر تعریضهای سیاسی لیلا حاتمی نبود حتی اخبار نشست خبری «خوک» هم چندان بازتابی نمی‌یافت.

در اختتامیه هم عوامل «خوک» هیچ عایدی نداشتند جز تماشای خرامان کارگردان رومانیایی برنده خرس طلا، با این حال در داخل اوضاع کاملا بر وفق مراد است.

به جز تأکید مانی حقیقی بر اینکه فیلمش پروانه نمایش دارد و به زودی اکران خواهد شد، حمایت ناگهانی شهاب اسفندیاری از اصولگرایان حاضر در شورای پروانه نمایش ارشاد از «خوک» یعنی آن که در داخل همه با هم هماهنگند.

این معنایی دارد جز تولید فیلم کمدی درباره ریشخند قتلهای زنجیره ای با هماهنگی کامل سران نظارتی از چپ تا راست؟؟

حالا مانده است صدور یک کارت صدآفرین با عنوان تسهیلات ویژه اکران برای «خوک»؛

قرارداد اکران «خوک» با فیلمیران بسته شده است یعنی همان موسسه پخش پرحاشیه که «به وقت شام» را هم آماده اکران نوروزی دارد.

روی پرده رفتن «خوک» در امتداد «به وقت شام» از سوی فیلمیران می‌تواند این نتیجه ذهنی را متبادر سازد که در کنار ابراهیم حاتمی‌کیا که علنا اعلام می کند فیلمساز حاکمیت است و با حمایت ارگانهای متمول نظام فیلم می‌سازد حالا مانی حقیقی هم پیدا شده که با حفظ کردن سنگرهای جشنواره‌ای فیلم های حاکمیتی می‌سازد ولی عملا و علنا مثل حاتمی کیا آن را اعلام نمی کند!

جالب اینجاست که پخش داخلی فیلمهای هر دوی اینها را هم فیلمیران انجام می‌دهد!!!




خانم حاتمی! شما که درد مردم را دارید درباره چگونگی تأمین سرمایه دو فیلم اخیرتان هم طرح سوال کنید و بگویید چطور می‌شود بازیگر دو فیلم مطبوع سران چپ و راست بود اما ژست اپوزیسیون گرفت؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: چرا لیلا حاتمی به جای نشست خبری «بمب» در جشنواره فیلم فجر، نشست خبری «خوک» در برلین را مجالی میکند برای ژست سیاسی(؟!) و می‌گوید: می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و عصبانیت و ناراحتی شدید خود از نحوه برخورد با معترضان در ایران را اعلام کنم. شرم‌آور است که در کشور من شهروندان تنها به بهای جانشان می‌توانند اعتراض خود را بیان کنند.

واضح است که لیلا حاتمی می داند در جشنواره های اروپایی این شوآفهای سیاسی چه در درونمایه محصول و چه از زبان صاحبان محصول است که تأثیرگذاری مستقیمی بر اهدای جوایز دارد و حاتمی هم بدش نمی‌آید به این واسطه جایزه ای دریافت کند.

مسأله اما آنجاست که حاتمی حواسش نبوده که محصولاتی مانند «بمب» یا «خوک» گزینه هایی مناسب برای ژست سیاسی نیستند! چرا؟

لیلا حاتمی درباره ناآرامیهای ایران میگوید؛ همان ناآرامیهایی که بسیاری ریشه آن را اوضاع اقتصادی و بحران اشتغال و فقر دانسته اند! چگونه میتوان ژست همدردی با مردمان گرفتار در بحران اقتصادی را گرفت اما درباره ریشه های تأمین سرمایه محصولاتی که اسباب کسب درآمدمان شده حرف نزد.

خانم حاتمی! بودجه تولید «بمب» را چه کسی داده؟ بودجه تولید «خوک» را چه کسی داده؟ پای یکی نام یک آقازاده اقتصادی به عنوان تهیه کننده آمده و سرمایه تولید دیگری را تهیه کننده یک سریال خانگی داده که به خاطر ماجرای سوءاستفاده در صندوق ذخیره فرهنگی مدتی را در بازداشت به سر برد.

بازیگری که درد مردم را دارد بد نیست بیاید و پرسشهایی را هم طرح کند درباره چگونگی رشد و نمو افراد نورس در سینما! مثلا بپرسد آن آقازاده اقتصادی پول تولید فیلمهایش را از کجا آورده و آن سرمایه‌گزار خانگی چگونه در تأمین سرمایه پروژه‌ها به رقیبی برای ارگانها و نهادهای متمول بدل شده؟ بماند که برخلاف ژست اپوزیسیون حاتمی، هر دو فیلم اخیرشان، کاملا در خدمت نگاه مدیریتی جریان حاکم هستند تا جایی که «بمب» علیرغم ضعف آشکار در داستان‌پردازی، جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره سی و ششم فجر را گرفت و یک عضو نظارتی ارشاد که ایضا جزو محبوبان جریان اصولگرایی است(!) به دفاع از مضمون «خوک» پرداخت!!

مردمی که درد اقتصادی و بیکاری دارند به شدت کنجکاوند بدانند در شرایطی که آنها برای دریافت یک وام خرد میلیونی باید مدتها در انتظار بمانند چگونه بیخ گوش آنها جوانانی هستند که میلیاردها تومان خرج تولید محصولات سینمایی می‌کنند؟؟ مردم میخواهند بدانند چگونه میشود در فیلمی بازی کرد که مطبوع یک راست دوآتشه است اما در عین حال ژست اپوزیسیون گرفت؟
خانم حاتمی! اگر درد مردم را دارید مجالی را اختصاص دهید به تأمل بر این پرسشها.

خوک-لیلا-حاتمی-علی-مصفا-مانی-حقیقی-برلین
عوامل «خوک» در برلین



بیست سال بعد از طعنه‌های حاتمی‌کیا به کیارستمی در «آژانس شیشه‌ای»⇐حالا طعنه‌های آشکار «خوک» مانی حقیقی به کیارستمی!!+فیلم

سینماروزان: بیست سال بعد از زمانی که در «آژانس شیشه ای» ابراهیم حاتمی کیا کاراکتری با بارانی و عینک آفتابی به چشم را دیدیم که مدعای فیلمسازی و دعوت جشنواره ای بود و بسیاری آن را نماد عباس کیارستمی دانستند، حالا در «خوک» مانی حقیقی هم طعنه هایی به یک فیلمساز عینک آفتابی به چشم وجود دارد.

به گزارش سینماروزان تازه ترین فیلم مانی حقیقی در بخش مسابقه جشنواره برلین 2018 حضور دارد و در نخستین تیزر فیلم دیالوگ شخصیت اصلی فیلم که یک کارگردان است را با دختر محبوبش می بینیم؛ دختری با بازی لیلا حاتمی که از معاشرت با کارگردان قصه خسته شده و حالا به دنبال آن است که بخت خود را در همکاری با کارگردانی روشندل-روشنفکر؟-و عینک آفتابی بر چشم جستجو کند!!!

برای تماشای تیزر «خوک» اینجا را ببینید.

اینکه طعنه‌ تازه به کیارستمی را کارگردانی زده که خود نوه ابراهیم گلستانی است که یکی از سمبلهای روشندلی–ببخشید روشنفکری–است جالب توجه به نظر میرسد؛ بماند که مشخص نیست آیا لیلا حاتمی هم قرینی بر نیکی کریمی است یا خیر؟

فارغ از این طعنه‌ها، در اولین تیزر «خوک» نوعی شلختگی دیده میشود؛ نگاه کنید بر روند مونتاژ در نمای سربرگرداندن لیلا حاتمی و عدم حفظ فاصله ناظر ورودی عینک آفتابی بر چشم-که معلوم نیست کارگردان است یا قاتل کارگردان؟- در دو پلان پهلوبه پهلوی حسن معجونی و لیلا حاتمی!




علیرغم حذف فیلمهای آقازادگان سیاسی چپ و راست⇐یک آقازاده اقتصادی با داستانی تکراری از روابط انسانی در زمان جنگ، وارد جشنواره شد⇔این آقازاده پیشتر سرمایه‌گزاری بیش از ۵ فیلم را برعهده داشته؛ از محصولات اخیر فرمان‌آرا تا فیلمی به کارگردانی خالق «سربداران»، فیلم تاریخ یک مجله سینمایی(!!) و…

سینماروزان: «اردک لی» به تهیه کنندگی علی آقازاده الیاس حضرتی اصلاح طلب و «شاه کش» به تهیه کنندگی عباس آقازاده الیاس نادران اصولگرا از جمله محصولات سال اخیر آقازادگان سینمایی بودند که هیأت انتخاب جشنواره ُسی و ششم فجر آنها را حائز شرکت تشخیص نداد.

به گزارش سینماروزان با این حال درشرایطی که تصور می‌شد امسال هیچ آقازاده‌ای در جشنواره حضور ندارد به ناگاه در فاصله حدودا یک هفته‌ای تا جشنواره و با تغییر تهیه کننده فیلم «بمب»پیمان معادی یک آقازاده به جشنواره راه پیدا کرد.

این آقازاده احسان آقازاده جلال رسول‌اف مدیرعامل بانک آینده است. احسان رسول‌اف که پیشتر سابقه سرمایه گزاری در سینما را هم داشته است به جای مانی حقیقی به عنوان تهیه کننده فیلم «بمب» معرفی شده است؛ فیلمی که اخیرا نام آن به «بمب: یک عاشقانه» تغییر پیدا کرده است.

داستان «بمب…» در دهه شصت می‌گذرد و اصلی‌ترین روایت درباره آن داستانیست تکراری از روابط انسانی در دوران جنگ؛ فیلمی که علیرغم شایعات درباره حضور در جشنواره برلین به این جشنواره هم راه پیدا نکرده است تا بعد از «ابد…» که پیمان معادی امید زیادی به حضورهای جشنواره‌ایش داشت این بار هم از حضور در یکی از سکوهای پرتاب به محافل جشنواره‌ای بازماند.

احسان رسول‌اف از ابتدای تولید «بمب…» به عنوان سرمایه‌گزار در پروژه حضور داشت اما از آنجا که هنوز پروسه مربوط به صدور کارت تهیه‌کنندگیش صادر نشده بود ابتدا خود معادی بود که برای دریافت پروانه ساخت اقدام کرد و به در بسته خورد و سپس این مانی حقیقی بود که از راه رسید و پروانه تولید را گرفت.

رسول‌اف البته در حیطه سرمایه‌گزاری سینما تازه‌کار نیست و به جز فیلمهای اخیر بهمن فرمان‌آرا نظیر «دلم میخواد» در تولید آثاری همچون «سمفونی تولد» و «لابی» هر دو به کارگردانی محمد پرویزی، «دوئت» ساخته نوید دانش و «پرسه در شهر لاجوردی» به کارگردانی محمدعلی نجفی-سازنده «سربداران»- هم به عنوان سرمایه‌گزار حاضر بود اما هیچ کدام از این آثار فرصت اکران پیدا نکرده‌اند و تنها «لابی» است که تهیه‌کننده‌اش امیرشهاب رضویان رایزنی‌هایی را آغاز کرده برای اکرانش. در میان این آثار در «سمفونی تولد» نام رسول‌اف به عنوان تهیه‌کننده آمده بود.

نام رسول‌اف که حامی مالی گروه پالت هم بوده، در مستندهایی مانند «ناپدید شدن»فرحناز شریفی، «دور مشو»مسعود امینی تیرانی و «کایه دو فیلم»میلاد ثابت‌کار که این سومی تاریخچه مجله «فیلم» را ارائه می‌دهد(!!!) نیز به‌عنوان تهیه‌کننده آمده و قاعدتا سرمایه‌گزار این سه فیلم هم خودش بوده است.




پرسش یک رسانه مستقل درباره شباهت «خوک»مانی حقیقی با پروژه ناتمام بهرام بیضایی⇐آیا «حسن» معادل «پروا نیازی» است؟

سینماروزان: نام تازه ترین فیلم مانی حقیقی با عنوان «خوک» به مانند فیلم قبلیش «اژدها وارد میشود» به عنوان یکی از آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره برلین اعلام شد و همین اعلام نام که همراه بود با انتشار خلاصه داستان این فیلم کمدی، موجب گمانه زنی یک رسانه درباره شباهتهای میان این فیلم با پروژه ناتمام «لبه پرتگاه»بهرام بیضایی شد.

رسانه مستقل «نمایش خانگی» به بهانه حضور تهیه کننده «شهرزاد» به عنوان سرمایه گزار «خوک» پرسشهایی را درباره شباهتهای پیرنگ این فیلم و «لبه پرتگاه»بیضایی طرح کرده است.

متن گزارش این رسانه را بخوانید:

محمد امامی تهیه کننده «شهرزاد» که امسال با آثاری همچون «مصادره»، «مغزهای کوچک زنگ زده» و «بمب» رقیب اصلی سازمان هنری-رسانه ای اوج در جشنواره فیلم فجر است به جشنواره برلین راه پیدا کرد.

محمد امامی با فیلم «خوک»مانی حقیقی به بخش مسابقه جشنواره برلین راه پیدا کرده است.

«خوک» که نقش اصلیش را حسن معجونی بازی میکند داستان یک سینماگر شکست خورده را روایت میکند که درگیر یک پرونده قتل میشود. هرچند «خوک» یک کمدی است اما شباهتهایی دارد با تریلر جنایی «لبه پرتگاه»بهرام بیضایی که بنا بود در میانه دهه هشتاد تولید شود اما به دلیل اختلافات بیضایی با حمید اعتباریان تهیه کننده به جایی نرسید.

در «لبه پرتگاه» این یک بازیگر زن شناخته شده به نام «پروا نیازی» بود که در یک ظاهرسازی تمام عیار متهم به قتل می‌شد و در «خوک» یک کارگردان مرد شناخته شده به نام «حسن» است که متهم به قتل می شود!

«حسن» در «خوک» متهم است به قتل سریالی یک گروه از کارگردانان سرشناس سینما(!!) و «پروا نیازی» در «لبه پرتگاه» متهم است به قتل جسدی که در صندوق عقب خودروی گروه تولید فیلم یافت شده است!!!

لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پری ناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا دیگر بازیگران «خوک» هستند؛ فیلمی که در جشنواره امسال فجر هم حاضر نیست و باید منتظر زمان اکران آن ماند تا متوجه شباهتهای بیشتر با پروژه ناتمام بیضایی شد.




استقبال(؟!) «کیهان» از سخنان لیلی گلستان علیه پدر و همسرش+واکنش تند نویسنده اسبق «کیهان» به لیلی گلستان

سینماروزان: سخنان اخیر لیلی گلستان فرزند ابراهیم گلستان نویسنده و کارگردان و همسر نعمت حقیقی فیلمبردار فقید ایرانی علیه پدر و همسرش با واکنشهای مختلفی روبرو شده است که غالبا منفی بوده است.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» برای مرور این حرفها در بخش «اخبار ادبی-هنری» خود تیتر «پدرم (ابراهیم گلستان) بداخلاق سلطه‌جو و زورگو بود!» را انتخاب کرده است. آیا این استقبال از این گفته ها نیست؟؟؟

از آن سو محمد آقازاده روزنامه نگار پیشکسوت و از نویسندگان اسبق «کیهان» در یادداشتی بلندبالا به گلایه از ادبیات لیلی گلستان پرداخته که هر چه دارد از پدر است و حالا به تکفیر پدر می پردازد.

ابتدا متن خبر «کیهان» در این باره را بخوانید:

لیلی گلستان، مترجم و گالری‌دار و فرزند ابراهیم گلستان (از نمایندگان ادبیات شبه‌روشنفکری که سال‌هاست در انگلستان زندگی می‌کند) علیه پدر خود سخن گفت.
لیلی گلستان در مراسمی گفت: تمام کودکی و نوجوانی‌ام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که این‌ها به خاطر پدر بداخلاق، سلطه‌جو، تحقیرکننده و زورگو بود.
وی همچنین علیه همسر سابق خود (نعمت حقیقی، تصویربردار سینما و پدر مانی حقیقی) نیز این‌گونه سخن گفته است: کم‌کم درس خواندم و کار کردم، سر کار با شوهرم آشنا شدم، عاشقش شدم، با هم ازدواج کردیم، و همچنان این نگاه سلطه‌جویی که پدرم به همه داشت، و به من هم داشت ادامه پیدا کرد، و من نمی‌توانستم از زیر سایه این نگاه درآیم. بعد از گذشت شش سال از ازدواجم، از جایی متوجه شدم که منِ مادر با سه بچه‌ام یک طرفیم، و شوهرم یک مردِ مجردِ بدون هیچ تعهد و مسئولیتی، در طرف دیگر. پس تصمیم گرفتم که این رابطه را با تمام عشقی که به او داشتم پایان دهم.

حالا یادداشت محمد آقازاده در واکنش به لیلی گلستان را بخوانید:

لیلی گلستان مثل برادرش کاوه همیشه در ذهنم جایگاه محترمی دارند، ایشان در ویدیویی که خاطره گویی می کنند چند خطای جامعه شناختی و تاریخی دارند که حق آنست تصحیح کنند ،وقتی ایشان گالری گلستان را افتتاح کردند من از این افتتاحیه گزارش – نقدی در صفحه هنری کیهان تهیه کردم و آن روزها که تعداد روزنامه ها به عدد انگشتان یک دست نمی رسید این گزارش با استقبال مخاطبان روبرو شد ، اطلاعات ، جمهوری اسلامی و رسالت اصلا صفحه هنری نداشتند تا روزنامه ها به قول ایشان با خبر افتتاحیه بترکانند ، تا قبل از اخراج از روزنامه ایران هر نمایشگاهی خانم گلستان برگزار می کرند ما خبر و نقد آثاری که سینه آویز دیوارهای این گالری می شد را کار می کریم.

ایشان روایت می کند که در مرکز هنرهای تجسمی به او گفتنند که با مردش بیاید که من بعید می دانم که این خاطره درست باشد ، چون در همان روزها گالری سیحون با مدیریت معصومه سیحون بسیار فعال بودند و کلی نقاش زن مشغول فعالیت و نمایشگاه برگزار می کردند و حضور یک زن نمی توانست برای کارمندان و مدیران این مرکز تازگی داشته باشد، تازه صدور مجوز در عرض چند دقیقه غیر ممکن است، چون مدارک مفصلی را می طلبید مثل داشتن مدرک عدم سوءپیشینه و حتی به صورت صوری باید درخواست در شورایی طرح و تصویب می شد.

تا اینجا می شود این ظرایف را نادیده گرفت ولی این که موفقیت خود را بهانه یی برای سرکوب نارضایتی جوانان کند کار نادرستی است که موقعیت طبقاتی و وزن پدر و همسرش را در گرفتن پست و مقام در قبل از انقلاب و تبدیل بک گاراژ با ارزش میلیاردی به گالری را نادیده می گیرد و ظلم به بسیاری از جوانان است که با همه استعداد و همت از داشتن حداقل ها محرومند.

آن روزها محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و با این استدلال که با صدور مجوز به نشریه هایی چون آدینه ، دنیای سخن و گالریهایی خصوصی می خواهد انگیزه هنرمندان مسلمان را تقویت کند در بسط این نشریه و گالری ها می کوشید، هر چند امروز همه می دانیم نطفه کالایی و پولی شدن هنر در خفا همان روزها بسته شد تا اقصاد آزاد معادلش را در فرهنگ و هنر بیابد.

دعوای شهرداری و وزارت ارشاد حاصل رقابتهای معمول اداری است و وزارت می خواست تسلط اش بر هنر را اثبات کند و تحمل و ادامه کار گالری گلستان حاصل این رویکرد بود، این که اسم این گالری را گلستان گذاشته شد نشانه زیرکی ایشان برای بهره برداری از نام پدر است و اگر لیلی خانم می خواست خوی استبدادی پدر را طرد کند لاجرم نام دیگری را برای گالری اش که میراث پدرش بود انتخاب می کرد.

عدم درک تأثیر شکاف طبقاتی و موقعیت مالی و منزلتی در رشد اجتماعی یک امر طبیعی است که صاحبان موقعیت آنرا به عمد فراموش می کنند تا تنها شایستگی خود را به رخ بکشند و این کار از نظر روان شناختی تسکین دهنده است ولی از نظر جامعه شناختی زخمی بر طبقات فرودست است که می خواهند ولی نمی توانند.




سازندگان «۵۰ کیلو آلبالو» با کمدی «خوک» به دنبال اکران نوروز ۹۷؟!⇐حسن معجونی گزینه اصلی ایفای کاراکتر محوری

سینماروزان: مانی حقیقی کارگردانی که سال گذشته دو فیلم “50 کیلو آلبالو” و “اژدها وارد میشود” را روی پرده داشت قصد ساخت یک کمدی تازه را دارد.

این کمدی “خوک” نام دارد که فیلمنامه اش برای دریافت پروانه ساخت ارائه شده و محمد شایسته از جمله گزینه های تهیه کنندگی آن است.

مانی حقیقی-محمد شایسته پیشتر در تولید کمدی پرحاشیه “50 کیلو آلبالو” هم در کنار یکدیگر بودند.

“خوک” یک کمدی موقعیت است و برخلاف “50 کیلو آلبالو” که بازیگرانی متنوع داشت با دو بازیگر محوری مرد و زن پیش میرود.

شنیده شده حسن معجونی بازیگر تئاتر که در سالهای اخیر تجربیات تلویزیونی و سینمایی هم داشته بناست نقش اصلی “خوک” را بازی کند. معجونی دو سال قبل کمدی “پاداش” را روی پرده داشت که در جلب مخاطب موفق نبود.

سحر زکریا بازیگر طنزهای تلویزیونی هم از جمله گزینه های ایفای نفش اصلی زن است.

مانی حقیقی در انتظار دریافت پروانه ساخت است تا هرچه زودتر فیلمش را کلید بزند. پیشتر و در زمان حضور حبیب ایل بیگی در اداره نظارت از صدور پروانه ساخت برای زوج تهیه کننده-کارگردانی که یک فیلم مشکل دار داشتند ممانعت به عمل میآمد.

با توجه به حواشی گریبانگیر “50 کیلو آلبالو” مشخص نیست که بر سر صدور پروانه ساخت “خوک” با حضور مانی حقیقی-محمد شایسته هم مشکل پیش آید یا خیر.

هرچند اگر مشکلی هم باشد و با تهیه کنندگی محمد شایسته موافقت نشود با معرفی یکی دیگر از برادران شایسته به عنوان تهیه کننده یا حتی تهیه کنندگی شخص مانی حقیقی این مساله قابل حل است.

شاید هم با حضور ابراهیم داروغه زاده در رأس اداره نظارت دیگر آن قاعده دوران ایل بیگی هم منسوخ شده باشد و تهیه کننده و کارگردانی که یک فیلم بلاتکلیف دارند مجددا بتوانند پروانه ساخت دریافت کنند.




او که توهین می‌کند بیمار است⇔ خبرنگار عزیز و سالم! شما چرا تحقیر را تحمل می‌کنی؟!+فیلم

سینماروزان/حامد مظفری: توهین در هر شکلش بد است؛ به خصوص اگر از سوی بازیگر سریال مناسبتی رسانه ای باشد که سریالها و تاک شوهایش مدام میخواهند ملت را به سمت صرف مثل “ادب مرد به ز دولت اوست” ببرند!
بهناز جعفری بازیگری که نه یک سریال که دو سریال مناسبتی “زیر پای مادر” و “نفس” را که هر دو در میان مایگی مشترکند روی آنتن دارد، در نشست سریال اول علنا به خبرنگاری که دیالوگهای کپی کارانه سریال را نقد کرده توهین میکند و او را متهم میکند به خماری!!

این توهین اول نیست؛ پیشتر هم از لیلا حاتمی تا مانی حقیقی و لیلا اوتادی را داشتیم که لیچار بار خبرنگار کردند اما واکنش خبرنگارانی که طرف لیچار واقع شده اند، چیست؟

هیچ! اندکی تماشا و قدری غر و مجددا حضور در یک محفل توهین آمیز دیگر. چرا؟

اگر نگاهی به خبرنگاران همین محفل توهین آمیز اخیر بیندازیم حتی یک رسانه مستقل هم نمی بینیم؛ همه رسانه های ارگانی که از منتهی الیه چپ تا راست را دربرمی گیرد. از رسانه “الف” تا “ب” تا “پ” تا “ت” تا “شین” و “میم” همه مدام توهین می شنوند و مدام غر می زنند.

آیا نمی شد به جای این غرها برای یک بار که شده بلافاصله پس از توهین، محفل را ترک کنید تا درس ادبی شود برای نفر بعد!؟ او که خبرنگار رسانه متبوع صداوسیماست وظیفه سازمانی اش است که در چنین محفلی شرکت کند و تا انتها هم توهین را متحمل شود، شمایی که در رسانه ای وابسته به موسسه فرهنگی هنری شین مستقری چرا؟ شما که خبرنگار رسانه الفی چرا؟ رسانه “ت” که مدام توهینهای غربیون به واسطه برجام و 2030 را افشاگری میکند چرا خبرنگارش دربرابر چنین توهینی واکنش نشان نمی دهد؟ از همه بدتر بانی برگزاری محفل است که خود خبرنگار یک روزنامه سینمایی است! شما چرا فقط تماشا میکنی این بد و بیراه را؟

پی نوشت: درود بر خبرنگار رسانه ای مرتبط با پزشکی که در انفعال گریبانگیر دیگران، یک تنه نکته مهمی را به بهناز جعفری گوشزد کرد و آن هم اینکه بخشی از موقعیت کنونی اش را مرهون همین جماعتی است که به آنها توهین میکند.

برای دیدن فیلم ماوقع توهین اینجا را کلیک کنید.




«هنر اول»{مالک رایت ویدیویی} تکذیب کرد⇐مجوز خانگی «۵۰ کیلو آلبالو» صادر نشده!

سینماروزان: یک سال بعد از آن که کمدی پرفروش «۵۰ کیلو آلبالو»ی مانی حقیقی در کانون حاشیه سازیها قرار گرفت و به دلیل مخالفت برخی مراجع و همچنین علی جنتی وزیر مستعفی ارشاد، نتوانست وارد شبکه خانگی شود شایعاتی در فضای مجازی شکل گرفته درباره عرضه نسخه خانگی این فیلم تا خردادماه امسال.

با این حال مدیرپخش موسسه هنراول که بنا بود «۵۰ کیلو آلبالو» را در کشور توزیع کند از نامعلوم بودن زمان پخش این فیلم سخن گفته و چرایی آن هم نداشتن پروانه نمایش خانگی این کمدی است. حسین حاجی‌بیگی مدیر پخش هنراول در گفتگو با «نمایش خانگی» بیان داشت: رایت فیلم مدتهاست خریداری شده ولی در حال حاضر هیچ زمان مشخصی برای توزیع در نظر گرفته نشده است چون توزیع فیلم نیاز دارد به مجوز خانگی اثر که هنوز صادر نشده.

این مدیر باسابقه در شبکه خانگی ادامه داد: البته برای فیلم درخواست مجوز پخش نموده ایم و منتظر دریافت مجوز هستیم و علیرغم همه حواشی امیدواریم به صدور پروانه نمایش خانگی اثر.

حاجی بیگی در خصوص ممیزی های وارده به فیلم «۵۰ کیلو آلبالو» و تفاوتهای آن نسبت به نسخه اکران در نوروز۹۵ گفت: فیلم قطعا ممیزی خواهد داشت ولی میزان ممیزی مشخص نیست و توسط شورای پروانه نمایش خانگی ارشاد مشخص خواهد شد.

وی افزود: ما منتظر هستیم تا ببینیم  در صورت ارائه مجوز ، فیلم تا چه اندازه مورد ممیزی قرار میگیرد و پس از آن است که زمان پخش مشخص خواهد شد.




مسئولین بی‌ربط و باربط با سینما پیام تبریک انتخاباتی(!) فرستادند اما ترانه و شهاب خاموشند! چرا؟!⇐به همان دلیلی که یک ماه پیش در سینماروزان گوشزد شد

سینماروزان: در بازار شلوغ پیامهای تبریکی که بلافاصله بعد از دریافت دومین اسکار اصغر فرهادی برای «فروشنده» به راه افتاد و از مدیران سینمایی که به نظر می رسید از شب قبل پیامهای خود را نگاشته اند تا هنرمندان کشور را دربرگرفت جای پیام تبریک دو نفر خالی است.

به گزارش سینماروزان اول از همه ترانه علیدوستی است که حتی زودتر از اصغر فرهادی به استقبال از تحریم اسکار رفت و دوم شهاب حسینی که در جشنواره 2016 کن به همراه اصغر فرهادی جایزه‌بگیر این جشنواره شد.

سکوت شهاب و ترانه که بازیگران اصلی «فروشنده» هستند از کجا نشأت گرفته است؟

شهاب و ترانه پیام تبریک نداده اند اما شاهزاده میاثه آل ثانی خواهر پادشاه قطر که حامی «موسسه فیلم دوحه» یعنی سرمایه گذار «فروشنده» فرهادی است پیام تبریک داده و افتخار «فروشنده» را با «اعراب» پیوند زده!!!(اینجا را بخوانید)

شاید اگر به کمی قبلتر برویم و دریابیم اصغر فرهادی فقط نام فیلمبردارش را برای حضور در مراسم آکادمی تأیید کرده و بنا بوده به همراه فیلمبردارش حسین جعفریان در مراسم آکادمی شرکت کند راحتتر بتوان راز سکوت شهاب و ترانه را دریافت! اصغر فرهادی در بیانیه تحریم اسکار به صراحت از هماهنگی قبلی با پخش کننده اش برای حضور خودش و حسین جعفریان در مراسم اسکار یاد کرده بود!

این همان نکته ای بود که یک ماه قبل و مدتی بعد از واکنشهای اجتماعی ترانه علیدوستی درباره تحریم اسکار از سوی سینماروزان هم گوشزد شد(اینجا را بخوانید) و جالب اینجاست که همان گوشزد باعث شد علیدوستی دیگر درباره تحریم اسکار کلمه ای در فضای اجتماعی به اشتراک نگذارد!

احتمالا همان گوشزد به سمع و نظر شهاب حسینی هم رسیده! شهاب حسینی هم خود را بازیگر بزرگی می داند بخصوص که جایزه بهترین بازیگری کن را گرفته و احتمالا حق خود میدانسته که در اسکار حاضر باشد اما…

اما اصغر فرهادی ترجیح داده با مدیر فیلمبرداری محجوب و آرامش به اسکار برود که البته این امر هم در دل پروپاگاندای تحریم میسر نشده ولی تأکید بر آن در بیانیه تحریم این کارگردان کار خود را کرده است!!!!

چرایی تصمیم فرهادی مبنی بر سفر به اسکار بدون بازیگران اصلی را باید سینمایی دانست؟ احتمالات می‌گویند پای ماجراهایی کاملا غیرسینمایی در میان است؛ ماجراهایی که شاید فرهادی خود روزی بخواهد آنها را در دل یک درام پر شک و سوءظن به مخاطب عرضه کند! فقط امیدواریم که پایان این درام دیگر باز نباشد…




“کیهان” طرح کرد⇐اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول ۲۰۰ هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده

سینماروزان: شائبه های مرتبط با رکوردزنی “فروشنده” اصغر فرهادی در گیشه ها مدام بیشتر می شود.

به گزارش سینماروزان در روزهای گذشته و  در شرایطی که برخی رسانه های نزدیک به فرهادی از رکوردزنی این فیلم حرف زده و به آمار سینماتیکت استناد می کردند گزارشی منتشر شد و البته در آن گزارش مشخص شد که مبتنی بر آمار پخش کنندگان “فروشنده” نه تنها رکورد نزده بلکه حداقل یک میلیاردی تا رکوردزنی فاصله دارد.(اینجا را بخوانید)

به تازگی روزنامه “کیهان” نیز با ارائه گزارشی که رگه های طنز دارد به طرح شبهه مرتبط با رکوردزنی متکی بر آمار فروش بلیت فقط در سینماهای مکانیزه پرداخته است.

متن گزارش “کیهان” را بخوانید:

حکایت برره‌ای فروش در سینمای ایران

روز 19 آبان بود که ناگهان پخش‌کننده فیلم «فروشنده» اعلام کرد این فیلم به توفیق دیگری در تاریخ سینمای ایران دست یافته (بدون آنکه لیست توفیقات قبلی ضمیمه این اعلام شود!) و با گذشتن از رکورد قبلی پرفروش‌ترین فیلم (14 میلیارد و 330 میلیون تومان) که متعلق به فیلم «من سالوادور نیستم» بود، به مقام پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نائل آمده است.

میزان فروشی که در همان روز از سوی دفتر پخش فیلم یاد شده اعلام شد و در خبرگزاری‌ها هم انعکاس یافت، رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تومان بود. این درحالی بود که 4 روز بعد وب‌سایت خبر آنلاین (از پایگاههای خبری وابسته به دولت) میزان فروش فیلم «فروشنده» را حدود 16 میلیارد تومان اعلام کرد. یعنی فیلم فوق‌الذکر در طی 4 روز، یک میلیارد و 400 میلیون دیگر فروخته بود!

به عبارت دیگر روزانه 350 میلیون تومان برای دیدن این فیلم بلیط فروخته شده بود که بطور متوسط آمار 35000 بیننده را برای هر روز رقم می‌زد. یعنی اگر بطور متوسط هر سالن سینما را با 100 صندلی فرض کرده و بر فرض محال هم فکر کنیم که این سالن‌ها در تمام مدت این 4 روز پر بوده و جای سوزن انداختن نداشته، بازهم 350 سالن سینما مورد نیاز  بوده تا این تعداد تماشاگر را جوابگو باشد.
با توجه به اینکه براساس آمار رسمی موسسه «سینماشهر» تعداد سینماهای فعال در کشور 212 با 315 سالن است، بنابراین برای به حقیقت پیوستن آمارهای یاد شده، حتما  138 سینما یا  35 سالن در طول این 4 روز ساخته شده یا از جایی قرض گرفته شده و یا در عالم رویا تحقق یافته است!

“فروشنده” به فروش دو ماه قبل “…آلبالو” هم نرسیده بود
البته برای فروش فیلم «فروشنده» این آمارها و تحرکات به اصطلاح پوچ از همان بدو اکران شروع شد که علیرغم خرید تمامی بلیط‌های سانس‌های اولیه (گویا حتی در ساعت 5/6 صبح)، بازهم اکثر سالن‌های نمایش‌دهنده به قول معروف پر از خالی بود!
اما نگاهی به آمارهایی که توسط مراکز رسمی و دفاتر فروش فیلم‌ها در ماههای قبل ارائه گردید، مسئله فروش «فروشنده» را مشکوک‌تر می‌کند! مثلا روزنامه سینما در شماره 176 مورخ 9 خرداد 1395 براساس آمار رسمی، میزان فروش کل فیلم «من سالوادور نیستم» را 15 میلیارد و 255 میلیون تومان ذکر کرده و 3 ماه بعد، آمار فروش این فیلم (که در نشریات همان زمان درج شد) حکایت از فروش 16 میلیارد و 150 میلیونی آن داشت. ضمن آنکه در همان زمان فروش فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» 15 میلیارد و 50 میلیون تومان ذکر شده بود.

یعنی در همان روزی که دفتر پخش فیلم «فروشنده» رکورد‌شکنی تاریخی آن را با 14 میلیارد و 600 میلیون تومان اعلام کرد، براساس آمار ارائه شده، آن فیلم حتی به رقم فروش دو ماه قبل فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» هم نرسیده بوده! اگرچه در آن تاریخ فیلم اخیر از اکران برداشته شده بود.)

اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول 200 هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده
حالا نگاهی به آغاز این مطلب و ادعای پخش‌کننده فیلم «فروشنده» در رکورد شکنی تاریخی این فیلم که البته مورد تایید برخی وب‌سایت‌های خبری و نشریات و حتی دفاتر فروش هم قرار گرفت، بیندازید و آن را با آمارهای دو ماه قبلش مقایسه نمایید. با یک حساب ساده متوجه خواهید شد که در طی دو ماه،میزان فروش فیلم «من سالوادور نیستم» از 16 میلیارد و 150 میلیون تومان به رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تقلیل یافته است! یعنی حدود یک میلیارد و 550 میلیون تومان کم شده است! آیا چنین موضوعی امکان دارد؟!

بله ممکن است! البته فقط یک راه داشته وآن اینکه حدود 200 هزار نفر از تماشاگران فیلم «من سالوادور نیستم» به پخش‌کننده آن  فیلم مراجعه کرده و پول خود را پس گرفته اند! به همین سادگی! چرا؟ برای اینکه فیلم «فروشنده» بتواند رکورد تاریخی خود را با هر امکان و به هر وسیله‌ای اعم از دوپینگ تماشاگر و بلیط و گیشه و پخش‌کننده و … بزند!

در قسمتی از سریال تلویزیونی «شب‌های برره»، پایین برره ای‌ها، آب رودخانه را به روی بالا برره‌ای‌ها بسته بودند. شخصیت اصلی داستان که به این منطقه تبعید شده بود، پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مگر می‌شود آب از پایین به بالا برود؟ در پاسخش می‌گفتند اینجا برره است دیگر!




این نمایش در ۳ هفته نیم میلیاردی شد+عکس

سینماروزان: در حالی که در جدول فروش سینماهای کشور آثاری مانند “سایه”، “ربوده شده”، “هیهات” و “اروند” را داریم که بعد از بیشتر از یک ماه اکران هم نتوانسته اند رقم فروش نیم میلیارد را درک کنند تازه ترین تئاتر همایون غنی زاده با عنوان “می سی سی پی نشسته می میرد” در فقط سه هفته نمایش رقم فروش نیم میلیارد را رد کرده است.

به گزارش سینماروزان “می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد” در سه هفته اولیه روی صحنه رفتنش در تالار وحدت ، فروش نیم میلیارد تومانی را پشت سر گذاشت و در این مدت 13 هزار تماشاگر به تماشای این نمایش نشستند.

در این نمایش که از ۲۵ مهرماه اجرای عمومی خود را آغاز کرده است، ویشکا آسایش، سجاد افشاریان، بابک حمیدیان، همایون غنی‌زاده، سیامک صفری و داریوش موفق به ایفای نقش می‌پردازند. در تیزرهای این نمایش از صدای مانی حقیقی استفاده شده است.
همایون غنی‌زاده خود نویسندگی و کارگردانی نمایش «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» را به عهده دارد . در خلاصه داستان این نمایش آمده است: ما شاهد ساخت یک فیلم کلاسیک بسیار بد هستیم.
همایون غنی‌زاده پیش از این نمایش‌هایی چون «آنتیگونه»، «ددالوس و ایکاروس»، «در انتظار گودو»، «ملکه زیبایی لینین» و «آگاممنون» را روی صحنه برده بود. همچنین نمایش «کالیگولا» به کارگردانی همایون غنی‌زاده در تالار وحدت روی صحنه رفت و توانست به فروش بالای یک میلیارد برسد.
امیر حسین قدسی و همایون غنی زاده طراح صحنه، الهام معین و همایون غنی زاده طراح لباس، بامداد افشار طراحی صدا، ماریا حاجیها طراح گریم، مرتضی نجفی طراح نور، محمد قدس مدیر تولید و مجری طرح و نازنین گودرزی دستیار کارگردان و مریم نراقی مشاور رسانه، دیگر عوامل این نمایش هستند.
می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد
ویشکا آسایش در “می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد”



دردسرهای فرش قرمز برلین برای بازیگر “اژدها وارد می‌شود”⇐بارها گفته ایم فقط هنرمندیم ولاغیر اما دست از سرمان بر نمي‌دارند

سینماروزان: همایون غنی زاده بازیگر و کارگردان تئاتر بنا دارد از 25 مهرماه تازه ترین نمایش خود “می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد” را در تالار وحدت روی صحنه ببرد؛ نمایشی که ویشکا آسایش، سجاد افشاریان، بابک حمیدیان، همایون غنی‌زاده، سیامک صفری و داریوش موفق در آن ایفای نقش می کنند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان غنی زاده اما از محدودیت تبلیغات محیطی مربوط به این نمایش ناراضی است. غنی زاده با اشاره به زمان نامناسب برای اجرای نمایش تازه اش به سینماروزان گفت: متاسفانه به دلیل مشکلاتی موفق نشديم زمان مناسب تري را جهت اجرا داشته باشيم و  به خاطر ايام سوگواري تمام تبليغات ما را جمع آوري و حتي به هزينه شخصي اي هم كه گروه متقبل شده احترام نگذاشت و بنظر می‌رسد بعد از اين ايام هم اجازه تبليغ وسيع را به ما نخواهد داد.

وی در چرایی ایجاد این وضعیت بیان داشت: عده اي از دوستان مي گويند به علت حضور من در فرش قرمز برلين و مصاحبه هايي كه در گذشته با بي بي سي و voa و غيره داشتم حساس شده اند. ما بارها گفته ایم فقط هنرمندیم ولاغیر اما دست از سرمان بر نمي دارند.

اشاره غنی زاده به حضور در جشنواره برلین با فیلم “اژدها وارد میشود” مانی حقیقی است که از جمله فیلمهای قابل توجه سینمای ایران در سالهای اخیر بوده است و به غیر از زمان اکران به هنگام عرضه در شبکه خانگی هم جزو پرفروش ها بود.




لیلی گلستان: در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

سینماژورنال: لیلی گلستان مترجم و گالری دار ایرانی چندی قبل در نامه ای به رییس جمهور برخی از نقدهای خود به سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم را بیان کرد.

به گزارش سینماژورنال گلستان در آن نامه هم به گلایه از برخوردهای صورت گرفته با فیلم فرزندش مانی حقیقی یعنی “50 کیلو آلبالو” پرداخت که در نهایت از صدور مجوز ویدیویی آن ممانعت به عمل آمد، هم از لغو مجوز دقیقه نودی کنسرتها گفت و هم از ممیزی در حوزه هنر.

گلستان در انتهای نامه با تأکید بر اینکه به روحانی رأی داده است از رییس دولت یازدهم خواست وی را روسیاه نکند.

هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است

لیلی گلستان اما حدودا 20 روز بعد از انتشار آن نامه در گفتگو با “اعتماد” به صراحت بیشتر به نقد فرهنگی دولت یازدهم پرداخته است و حتی از این گفته که در بخش فرهنگ و هنر اوضاع هیچ فرقی با دوران احمدی نژاد نکرده است.

لیلی گلستان درباره اوضاع و احوال فرهنگ و هنر در دولت یازدهم گفته است: اولياي امور فرهنگ و هنر ما متخصص نيستند و براي همين كارشان را تا الان درست انجام نداده‌اند. كتاب‌ها هنوز كه هنوز است سانسورهاي ابلهانه مي‌شوند. توقيف‌ها هنوز هم سر جاي خودشان باقي است، كمااينكه سه‌تا از كتاب‌هاي من هنوز توقيف‌اند. اين اولياي امور نتوانستند از پس بهينه‌سازي فرهنگ و هنر بربيايند. هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است.

هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

وی ادامه داده است: در واقع در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم. همين يعني اينكه كار مهمي تا الان نشده است. اميدوارم اين كار را بكنند، چون وضع فرهنگ و هنر اصلا خوب نيست. من كه به‌شخصه از هيچ چيز فرهنگ و هنر و از اين خبرهايي كه مي‌شنوم، راضي نيستم. فيلم‌ها توقيف مي‌شود و مجوز اكران با ايرادهاي ابلهانه‌اي كه به آنها مي‌گيرند براي‌شان صادر نمي‌شود. اين اتفاق بدي است. شما بايد يك آدم فرهنگي كه دركي از اين موضوعات داشته باشد سر كار بگذاريد. اين اتفاقي است كه بايد بيفتد.

چرا متوجه نیسیتد که هیجان کنسرتها خوب است

لیلی گلستان که همسر یک فیلمبردار فقید به نام نعمت حقیقی بوده خاطرنشان ساخته است: سينما، تئاتر و موسيقي در واقع بيشتر توي چشم هستند. اين حساسيت‌ها در مورد موسيقي بيشتر از همه است. من خواندم كه گفته‌اند به خواننده‌ها و اجراكنندگان روي صحنه بايد متذكر شويم تا جوانان را به هيجان نياورند. چرا متوجه نيستند كه اين به هيجان آوردن خوب است. اينكه همه هيجانت را در يك كنسرت بريزي بيرون خيلي هم خوب است.

مگر می شود “50 کیلو آلبالو” را ببینی و صم بكم عين ماست بنشيني!

این متجرم افزوده است: مثل اين است كه بگويند كساني كه فيلم كمدي مي‌سازند جوري بسازند كه مبادا خداي ناكرده مردم بخندند ! مثلا بروي «پنجاه كيلو آلبالو» را ببيني و صم بكم عين ماست بنشيني! مي‌شود؟ واقعا من اين حرف‌ها را نمي‌فهمم و چون نمي‌فهمم هميشه از خواندن اين حرف‌ها دچار شگفتي و بهت مي‌شوم و صم بكم عين ماست مي‌نشينم و ماتم مي‌برد.




وزیر ارشاد در برابر اداره نظارت⇐ این فیلم مغایر سیاستهای دولت است/تصمیم آنها که مجوز نمایش داده‌اند، اشتباه بوده

سینماژورنال: حواشی پیرامون کمدی نوروزی “50 کیلو آلبالو”ی مانی حقیقی همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال بعد از اظهارات علی جنتی وزیر ارشاد در دیدار با آیت ا.. مکارم شیرازی در قم که از این گفته بود که محتوای این فیلم به هیچ عنوان مناسب نبود و اگر از چگونگی این فیلم اطلاع داشتم اجازه ساخت و اکران آن را نمی داد.

حبیب ایل بیگی رییس اداره نظارت اما در واکنش به جنتی از این گفت که هر فیلمی که اکران میشود نباید براساس سلیقه مدیران باشد.(اینجا را بخوانید)

این تناقض گفته های مدیر پایین دستی با مدیر بالادستی موجب شد مانی حقیقی در نامه ای خطاب به وزیر ارشاد به گلایه از وضعیت پیش آمده بپردازد و از این بگوید که فیلمنامه اش نه یک بار که سه بار در سالهای 88، 93 و 94 از ارشاد پروانه ساخت گرفته و البته با اعمال 17 مورد اصلاحیه هم پروانه نمایش گرفته است.

علی جنتی وزیر ارشاد اما در تازه ترین گفتگویش که با “شرق” انجام شده مجددا بر موضع خود درباره این فیلم تأکید کرده و به صراحت آن را اثری مغایر سیاستهای دولت دانسته است و در پاسخی مستقیم به ایل بیگی از اشتباه بودن تصمیم آنهایی گفته که مجوز اکران این فیلم را داده اند.

سینماژورنال متن گفته های جنتی را ارائه می‌دهد:

اخیرا بار دیگر حواشی‌ای درباره دو فیلم شکل گرفته است؛ برای مثال درباره فیلمی مانند «٥٠ کیلو آلبالو» با وجود پشت‌سرگذاشتن مراحل قانونی در سازمان سینمایی، از سوی برخی‌ها فشار آورده می‌شود تا نسخه نمایش خانگی آن اصلاح یا همان سانسور شود. این در حالی است که اظهارات آقای نوش‌آبادی، ‌سخنگوی وزارتخانه، در نشست مطبوعاتی اخیر، ‌مبنی بر ممیزی فیلم در نمایش خانگی، مهر تأییدی بر سخنان معترضان بود. دراین‌صورت آیا وزارت ارشاد از مواضع خود عدول نکرده است؟ ‌
فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» با وجود آنکه مجوز اکران گرفته و از آن هم استقبال شده، ‌اشکالات فراوانی دارد. من پس از اعتراض‌هایی که توسط برخی رسانه‌ها انجام شد، شخصا آن را بازبینی کردم. واقعا فیلم نامناسب و مغایر سیاست‌های دولت است. فروپاشی و سقوط خانواده را ترویج می‌کند و با آرایش نامناسبِ بازیگران الگوی نامناسبی را ارائه می‌دهد؛ بنابراین من شخصا مخالف اکران این فیلم هستم. ربطی به مخالفت برخی رسانه‌ها هم ندارد.
 دراین‌صورت چه کسانی مسئول آن هستند؟
کسانی که مجوز اکران آن را داده‌اند و منتخب وزارت ارشاد هستند. این جزء اشتباهات آنان است.
  به‌هرحال اکران فیلم با وجود فروش بسیار خوبش به پایان رسیده است؛ آیا در نسخه نمایش خانگی باید اصلاح شود؟ ‌
حتما باید اصلاح شود.
 پاسخ‌ شما به نامه سرگشاده کارگردان فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» چیست؟
باید نامه ایشان را بخوانم.

50 کیلو آلبالو
50 کیلو آلبالو