1

پرسش یک رسانه مستقل درباره شباهت «خوک»مانی حقیقی با پروژه ناتمام بهرام بیضایی⇐آیا «حسن» معادل «پروا نیازی» است؟

سینماروزان: نام تازه ترین فیلم مانی حقیقی با عنوان «خوک» به مانند فیلم قبلیش «اژدها وارد میشود» به عنوان یکی از آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره برلین اعلام شد و همین اعلام نام که همراه بود با انتشار خلاصه داستان این فیلم کمدی، موجب گمانه زنی یک رسانه درباره شباهتهای میان این فیلم با پروژه ناتمام «لبه پرتگاه»بهرام بیضایی شد.

رسانه مستقل «نمایش خانگی» به بهانه حضور تهیه کننده «شهرزاد» به عنوان سرمایه گزار «خوک» پرسشهایی را درباره شباهتهای پیرنگ این فیلم و «لبه پرتگاه»بیضایی طرح کرده است.

متن گزارش این رسانه را بخوانید:

محمد امامی تهیه کننده «شهرزاد» که امسال با آثاری همچون «مصادره»، «مغزهای کوچک زنگ زده» و «بمب» رقیب اصلی سازمان هنری-رسانه ای اوج در جشنواره فیلم فجر است به جشنواره برلین راه پیدا کرد.

محمد امامی با فیلم «خوک»مانی حقیقی به بخش مسابقه جشنواره برلین راه پیدا کرده است.

«خوک» که نقش اصلیش را حسن معجونی بازی میکند داستان یک سینماگر شکست خورده را روایت میکند که درگیر یک پرونده قتل میشود. هرچند «خوک» یک کمدی است اما شباهتهایی دارد با تریلر جنایی «لبه پرتگاه»بهرام بیضایی که بنا بود در میانه دهه هشتاد تولید شود اما به دلیل اختلافات بیضایی با حمید اعتباریان تهیه کننده به جایی نرسید.

در «لبه پرتگاه» این یک بازیگر زن شناخته شده به نام «پروا نیازی» بود که در یک ظاهرسازی تمام عیار متهم به قتل می‌شد و در «خوک» یک کارگردان مرد شناخته شده به نام «حسن» است که متهم به قتل می شود!

«حسن» در «خوک» متهم است به قتل سریالی یک گروه از کارگردانان سرشناس سینما(!!) و «پروا نیازی» در «لبه پرتگاه» متهم است به قتل جسدی که در صندوق عقب خودروی گروه تولید فیلم یافت شده است!!!

لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پری ناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا دیگر بازیگران «خوک» هستند؛ فیلمی که در جشنواره امسال فجر هم حاضر نیست و باید منتظر زمان اکران آن ماند تا متوجه شباهتهای بیشتر با پروژه ناتمام بیضایی شد.




یک روایت خواندنی از بهرام بیضایی درباره دیدار با فردین در میانه دهه هفتاد⇐ذکر معرفت و فروتنی فردین و البته فیلمنامه‌ای که برای بازگشت به سینمای فردین نوشته شده بود

سینماروزان: بهرام بیضایی آخرین بار 9 سال قبل با فیلم در فیلمی به نام “وقتی همه خوابیم” در جشنواره فجر حضور داشت؛ فیلمی که به صریح ترین شکل ممکن پشت پرده سینمای ایران را نقد کرده بود و همین نقد عریان و اشارات مستقیم فیلم به تهیه کننده نوپای پروژه ناتمام “لبه پرتگاه”بیضایی-و البته از شرکای راه اندازی دفتر پخشی که زودتر از حد تصور مافیایی قلمداد شد؟!- بود که نشست مطبوعاتی فیلم را دستخوش حاشیه کرد.

بیضایی در آن نشست، “وقتی همه خوابیم” را یکی از سه گانه ای دانست که با “لبه پرتگاه” و فیلمنامه ای دیگر به نام “اعتراض” کامل می شد؛ “لبه پرتگاه” درباره پاپوشی غریب است که برای یک بازیگر سینما دوخته میشود و البته به قدر کفایت نقد فضای پشت صحنه سینما را دارد. “اعتراض” درباره ماجرای اعتراض آذر شیوا بازیگر “سلطان قلبها” به فضای حاکم بر سینمایفارسی و روایت آدامس فروشی جلوی دانشگاهش در ابتدای دهه پنجاه است!

نگارش فیلمنامه “اعتراض” در میانه دهه هفتاد بیضایی را در مسیری قرار داد که بخواهد از فردین درباره آذر شیوا کسب اطلاعات کند. بیضایی درباره چگونگی دیدار با فردین در فیلم نوشت: منی که هرگز آذر شیوا را ندیده بودم وقتی گیج شخصیت واقعی زنی که بیصدا به ابتذال شغلش اعتراض کرده بود، درماندم، ناچار و با احتیاط زنگ زدم به کارگردان و همبازی چند فیلم او فردین که خیال نمیکردم جوابم را بدهد و پرسیدم آیا میداند کجا می توانم دو سه فیلمی از آذر شیوا پیدا کنم که چیزی از خود او هم در آن دیده شود؟ و او معرفت به خرج داد و همان فردا آمد و همه فیلمهای آذر شیوا را در جعبه های کوچکی که به آن ویدیو می گفتند برایم آورد.

بیضایی با تاکید بر منش شخصیتی فردین ادامه داد: فردینی که دیدم غیر از آن بود که روی پرده و یکی دو بار گذری در دفتر مشترکش با پخش کننده فیلم “رگبار” دیده بودم. واقعا لب نمی زد و صدای خودش بود؛ بی لحن جاهلی و آواز خواندن قرضی و چهچهه زدن ناهمخوان با لبها. کارگردان “سلطان قلبها” که سالها محبوب ترین فیلم چین و آسیای میانه بود و این همه فروتنی!

اما دیدار بیضایی با فردین به همین جا ختم نمیشود. به گزارش سینماروزان کمی بعدتر از دیدار اول و بعد از اتفاقات خرداد 76 و زمانی که بیضایی بعد از مدتها تلاش و دیدار حضوری با آذر شیوا در پاریس نتوانسته بود رضایت وی برای ساخت فیلمنامه “اعتراض” را بگیرد و البته مدیران سینمایی وقت هم به ساخت این فیلم علاقه ای نشان ندادند بیضایی به قصد بازپس دادن فیلمهایی که از فردین گرفته بود مجدد با او دیدار کرد.
بیضایی درباره این دیدار دوم نوشت: در تهران از فردین بخاطر لطفش تلفنی تشکر کردم. فیلمی ساخته نمی شد که به ویدیوها نیازی باشد. پرسیدم کی و کجا بیاورم؟ خودش آمد با همان مهربانی بار قبل. گفت از هر کدام دو نسخه داشتم و این نسخه ها مال شماست! میخواست بداند چی شد اعتراض؟ به ساختش امیدی هست؟ میخواست بداند فضا واقعا فرقی کرده؟

بیضایی با اشاره به امید واهی فردین برای دریافت مجوز ادامه داد: فردین با همه خودداری از امید خودش گفت. فیلمنامه یی نوشته بود بر داستان “برصیصای عابد” آرزو داشت بسازد و خود متفاوت و ناشناخته اش را نشان دهد. خواست و وظیفه من بود که نگاهی به آن بیندازم. “برصیصای عابد”؛ باورم نبود بگذارند-چندان به مرگش نمانده بود!

اما برصیصا که بود؟ به گزارش سینماروزان برصیصا در روایات از عابدان بنی اسراییلی بود که بعد از ۷۰۰ سال عبادت خداوند ، تسلیم وسوسه‌های شیطان شد و ابتدا به زنی تجاوز کرد و پس از آگاهی از  بارداری او را به قتل رساند و سرانجام خدا را انکار کرد!




بازگشت بیضایی با «سفر به شب»+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: بهرام بیضایی نویسنده و کارگردانی که نزدیک به هشت سال است ایران را ترک کرده و در دانشگاه استنفورد ایالات متحده مشغول به تحصیل است تازه ترین فیلمنامه اش با عنوان «سفر به شب» را از طریق انتشارات روشنگران به مخاطبان عرضه کرد.

به گزارش سینماروزان «سفر به شب»  در ۸۵ صفحه با شمارگان ۳۰۰۰ نسخه و قیمت ۷۰۰۰ تومان عرضه شده است.

“سفر به شب” با ساختاری نمادین، داستان مسافرت شبانه یک تازه‌عروس به زادگاه شوهرش را روایت می‌کند. عروس و داماد سوار بر اتوبوسی که شماری از قوم و خویش را در خود جای داده عازم زادگاه داماد می‌شوند.
در حین سفر است که دسیسه‌هایی متعدد برای قُر زدن عروس شکل می‌گیرد و در جریان هر دسیسه نیز شماری از خویشان از اتوبوس به بیرون، پرت می‌شوند تا پایان که بسان بسیاری از آثار بیضایی این نوعروس است که پشت فرمان اتوبوس نشسته و رستگاری را رقم می‌زند…

در شروع فیلمنامه می‌خوانیم: آبی آسمان با چند لکه ابر، آفتابی و درخشان، که در آن چند پَرنَده چرخ می‌زنند. تصویر پایین می‌آید و بر صحرا روستاییانی را نشان می‌دهد که در جشن عروسی سرگرم پایکوبی‌اَند. روستا خُود دورتَر، در زمینه، بر دامنه است. میان حلقه‌ای از کسانی که کف‌ْ‌زَنان بر شورِ آهنگ و ساز می‌اَفزایند، چند تَنی دامنْ‌کِشان چرخ می‌زنند؛ نُقل‌پاشان بَر سَرِ دستْ‌افشانی؛ چند بچّه پایْ‌بازی‌شان را تقلید می‌کُنند. سازْزَن ناگهان خندان از خستگی وِلُو می‌شود و صدای ساز می‌مانَد. غُرغُرِ مهربانِ جمع. میان پایْ‌کوبان چند تَن بی‌ساز ادامه می‌دَهند؛ پیرْزاغنی که پدربُزُرگ عروس باشد سَروتَنْ‌جُنبان به سازْزن نزدیک می‌شَوَد و هنوز می‌کوشد وا نَدَهد.

بیضایی آخرین بار حدودا نه سال قبل و در دولت اول محمود احمدی نژاد فیلمی به نام «وقتی همه خوابیم» را که نقدی بر مناسبات پشت پرده سینمای ایران بود ساخت و روانه اکران کرد؛ فیلمی که بسیاری آن را تسویه حساب شخصی بیضایی با تهیه‌کننده پروژه ناتمام «لبه پرتگاه» می‌دانستند!

به دنبال آن نیز بیضایی در تلاش برای ساخت آثاری همچون «اشغال» و «مقصد» بود که اولی به دلیل بالا بودن هزینه تولید و دومی به دلیل تفاسیر عجیب و غریب ممیزان و صدور موافقت اصولی به‌جای پروانه ساخت به تولید نرسید.

بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم هم اتفاق تازه ای برای بیضایی نیفتاد چون علیرغم وعده‌های مدیران سینمایی دولت، بیضایی نه تنها به ایران بازنگشت بلکه حتی فیلمنامه ای مانند «مقصد» که در دوره احمدی نژاد یک موافقت اصولی برای ساخت توسط شخص بیضایی نصیبش شده بود این بار نه برای ساخت توسط بیضایی بلکه برای ساخت توسط جوانی همچون محسن قرایی، موافقت اصولی نصیبش شد و البته درنهایت همین موافقت اصولی هم نتوانست اسباب تولید شود!

سفر به شب/بهرام بیضایی
سفر به شب/بهرام بیضایی




تازه‌ترین اظهارات حامد بهداد بازیگری⇐از همکاری با بیضایی فرار کردم/هر بار رویا نونهالی می‌آمد بالای سرم و صدایم می‌کرد به هق‌هق می‌افتادم/در آن دوره{هشت سال احمدی‌نژاد} معدل پنهان‌کاری و دروغ زیاد بود اما الان هم اوضاع خیلی تغییر نکرده!/هیچ گاه علیه مردم در فیلمی بازی نکردم/ تلويزيون مخاطبش را از د‌ست د‌اد‌ه است؛هيچ سريالي تماشا نمي‌شود‌؛ هيچ فيلمي د‌يد‌ه نمي‌شود‌؛ همه‌چيز مانند‌ كم آبي و خشكسالي‌مان شد‌ه است!

سینماروزان: حامد بهداد بازیگری که این روزها درام عاشقانه “نیمه شب اتفاق افتاد” را روی پرده دارد و فیلمش حتی با وجود کمبود امکانات تبلیغاتی محیطی و تیزرهای تلویزیونی فروشی نزدیک به یک میلیارد داشته است در تازه ترین گفتگویش که با “اعتماد” انجام شده است برخی آرا و نظرات خود درباره تحولات سیاسی-اجتماعی را بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان بهداد در این گفتگو درباره روند کاری کارنامه اش نیز به صراحت حرف زده است؛ مثلا فرار کردن از همکاری با بهرام بیضایی در “لبه پرتگاه” یا قبول کردن نقشی با گریمی غریب در “شبانه روز” کیوان علیمحمدی-امید بنکدار.

فرازهای خواندنی گفتگوی بهداد را بخوانید:

به عنوان بازيگري كه سال‌ها د‌ر اين عرصه حضور د‌ارد‌، ‌چقد‌ر د‌ر انتخاب نقش‌هاي متفاوت د‌ل به د‌ريا مي‌زنيد‌ يا اصلا د‌ر اين كار محافظه‌كاري د‌اريد‌ يا نه؟
گاهي اوقات پيش آمد‌ه نقشي را قبول كرد‌ه و فكر كرد‌ه‌ام، جسارت لازم است. گاهي اوقات هم فكر كرد‌ه‌ام بايد‌ احتياط كنم و به نحوي از زير نقش د‌ر رفته‌ام. مثلا فيلم «لبه پرتگاه» بهرام بيضايي لوكيشني كه انتخاب كرد‌ه بود‌ را د‌وست ند‌اشتم، ولي بعد‌ فهميد‌م كه كار من هم خيلي سخت است، براي همين از اين نقش فرار كرد‌م. من با آقاي بيضايي و جهان نمايش‌اش ارتباط برقرار نكرد‌م و فكر كرد‌م نمي‌توانم كاري كه ايشان مي‌خواهد‌ را انجام د‌هم يا ترسيد‌م ايشان من را به عنوان يك بازيگر كم هوش قضاوت كند‌. اينها به هر حال ترس‌هاي بازيگران است و با آنكه اين فيلم تا جايي پيش رفته بود‌ اما پيشنهاد‌ را رد‌ كرد‌م. ولي د‌ر فيلم «شبانه روز» كيوان عليمحمد‌ي و اميد‌ بنكد‌ار، نقش يك نقاش را بازي كرد‌م كه نقش متفاوتي بود‌. واقعيت اين است كه د‌ر جهان نمايش وقتي مي‌خواهي از يك اعتد‌ال و زبان رئاليسم عبور كني و به حد‌ي كه خود‌ نمايش هم قبلا اين كار را انجام د‌اد‌ه است، شما د‌ست به هر عمل غير متعارف هم كه بزني زيباست، اما گاهي اوقات شما با رئاليسمي مواجه هستيد‌ كه آن رئاليسم كار را خيلي سخت و مشكل مي‌كند‌. من اين سختي را سر كار «سد‌ معبر» محسن قرايي چشيد‌م.

خانم تینا پاكروان مي‌گفتند‌ كه د‌ر يكي از صحنه‌هاي فيلم “نیمه شب اتفاق افتاد”، شما به‌شد‌ت احساساتي مي‌شد‌يد‌ و نمي‌توانستيد‌ نقش‌تان را ايفا كنيد‌ به اين د‌ليل بارها كات شد‌؛ چرا آن صحنه بازي كرد‌نش براي‌تان سخت بود‌؟

آن صحنه‌اي كه رويا نونهالي بالاي سرم مي‌آمد‌ و صد‌ايم مي‌كرد‌، حسين ماد‌ر، ‌حسين جان، من د‌ر آن لحظه بايد‌ نقش مرد‌ن را ايفا مي‌كرد‌م و نبايد‌ تكان مي‌خورد‌م ولي خانم نونهالي آنقد‌ر اين را زيبا بازي مي‌كرد‌ من نمي‌توانستم خود‌م را كنترل كنم. خواهش كرد‌م كه از خانم نونهالي پلاني جد‌اگانه بگيرند‌ و از من جد‌ا. ما هفت يا هشت بار اين صحنه را گرفتيم هر بار خانم نونهالي مي‌آمد‌ بالاي سرم و صد‌ايم مي‌كرد‌ به هق هق مي‌افتاد‌م و نمي‌توانستم. ولي واقعيتش شايد‌ اين باشد‌ كه همه ما د‌ر جامعه مذهبي بزرگ شد‌ه‌ايم. قصه‌هايي ما را با خود‌ برد‌ه است. من  د‌ر اين صحنه ياد‌ قصه‌هايي مي‌افتاد‌م كه شنيد‌ه بود‌م. از تصاويري كه جلوي چشمم مي‌آمد‌ منقلب مي‌شد‌م. اين موضوع من را اذيت مي‌كرد‌ و نمي‌توانستم تمركز كنم.

د‌ر هشت سال د‌ولت گذشته تعد‌اد‌ي از كارگرد‌ان‌هاي شاخص سينما كمتر امكان كار فيلمسازي پيد‌ا كرد‌ند‌ به خاطر همين برخي بازيگران معتقد‌ند‌ كه با كار نكرد‌ن آنها، فرصت بازي د‌ر نقش‌هاي خاصي از آنها گرفته شد‌. اين موضوع آيا براي شما هم صد‌ق مي‌كند‌؟

شاهد‌ بيكاري خيلي از همكارانم د‌ر آن هشت سال بود‌م ولي من كار كرد‌ه‌ام. شايد‌ بعضي از كارها را نبايد‌ بازي مي‌كرد‌م. شايد‌ نبايد‌ د‌ست به تغيير روند‌ طبيعي هر كار بزني. يكسري گاهي كم‌كار و يكسري گاهي پر كار هستند‌؛ ولي د‌ر اين هشت سال كم‌كاري بعضي از همكاران من به خاطر ساخته نشد‌ن بعضي از فيلم‌ها نبود‌ه است د‌لايل د‌يگري د‌اشته است. به هر حال د‌ر آن هشت سال فكر مي‌كنم ما تغييراتي را از آن د‌وره د‌اشته‌ايم؛ مثلا افزايش ساخت فيلم‌هاي اجتماعي حاصل همين د‌وران است. مثل «جد‌ايي ناد‌ر از سيمين»، ‌مثل «سعاد‌ت آباد‌» و. ..  به نظر من د‌ر آن د‌وره، معد‌ل پنهانكاري و د‌روغ زياد‌ بود‌ و هنوز غبارش با ما هست. تعريف هر كسي از اخلاق يك چيز است، اما اخلاق بايد‌ از بالا محافظت شود‌ تا به مرد‌م برسد‌ و اگر اين اتفاق نيفتد‌ مرد‌م گمراه و بيراه مي‌شوند‌. هنوز هم اينها را مي‌بينيم. د‌ر اين د‌وره هم مي‌بينيم كه خيلي اوضاع تغييري نكرد‌ه است. اگر هم تغيير رخ د‌اد‌ه آنقد‌ر محسوس نيست؛ تفاوت عجيبي بين اين سال‌ها و آن د‌وره نمي‌بينيم يا اگر هم هست بايد‌ خيلي بيشتر از اين باشد‌ تا به چشم بيايد‌. ما اين توقع را د‌اريم.

ناگزيري براي شما نبود‌ه كه د‌ر آن د‌وران د‌ر فيلمي بازي كنيد‌؟
نه؛ گمان نمي‌كنم. من د‌ر كارنامه‌ام فيلمي وجود‌ ند‌ارد‌ كه ناگزير از بازي كرد‌ن د‌ر آن بود‌ه باشم. هر كاري بازي كرد‌م د‌ليلي برايش د‌اشتم؛ يا د‌ليلش مالي بود‌ه يا نقش را د‌وست د‌اشته‌ام يا فيلمنامه را مي‌پسند‌يد‌م يا اينكه به كارگرد‌ان آن علاقه د‌اشتم. اما اينكه شرفم را گرو بگذارم و ناگزير باشم فيلمي را بازي كنم، هيچ‌وقت اين طور نبود‌ه است. د‌ر د‌وران بازيگري‌ام هيچ‌وقت اين طور نبود‌ه كه عليه مرد‌م فيلمي را بازي كنم. هيچ‌وقت نخواسته‌ام فيلمي را بازي كنم كه مرد‌م د‌وست ند‌اشته باشند‌.

د‌ر جشنواره فيلم فجر براي نقد‌ و بررسي “نيمه‌شب اتفاق افتاد‌” د‌ر برنامه تلويزيوني سينما ايران حاشيه‌هايي به وجود‌ آمد‌ و شما د‌ر استود‌يوي اين برنامه حاضر نشد‌يد‌. آن زمان اظهار كرد‌يد‌ كه تلويزيون ايران يك رسانه شكست خورد‌ه است؛ آيا همچنان اين اعتقاد‌ را د‌اريد‌ و تصميمي براي همكاري با اين رسانه ند‌اريد‌؟
تلويزيون به نظرم خيلي بد‌تر از آن چيزي است كه آن زمان گفتم. تلويزيون مخاطبش را از د‌ست د‌اد‌ه است. هيچ سريالي تماشا نمي‌شود‌. هيچ فيلمي د‌يد‌ه نمي‌شود‌. همه‌چيز مانند‌ كم آبي و خشكسالي‌مان شد‌ه است.




تهیه‌کننده پروژه جنجالی بیضایی در بیمارستان+عکس

سینماژورنال: حمید اعتباریان تهیه کننده ای که یک همکاری جنجالی و البته ناموفق با بهرام بیضایی در “لبه پرتگاه” داشت بر اثر سکته قلبی در بیمارستان بستری شد.

به گزارش سینماژورنال اعتباریان بعد از سکته قلبی چند روزی را در آی.سی.یو گذراند اما بعد از مراقبت و پیگیری روند درمان به بخش منتقل شد.

حمید اعتباریان که با سرمایه گزاری در آثاری نظیر «چشمان سیاه» و «رستگاری در 8 و 20 دقیقه» کار سینما را آغاز کرده بود در سالهای گذشته فیلمهایی مانند «سن پترزبورگ»، «سنگ، کاغذ، قیچی»، «ستاره ها» و «شام عروسی» را تولید کرد.

او از ابتدای سال جاری به دنبال فراهم کردن مقدمات تولید «سن پطرزبورگ2» بود اما از یک سو درگیریهای پیمان قاسم خانی در آماده کردن نسخه نهایی فیلم «خوب بد جلف» و از سوی دیگر شرایط جسمی خودش اجازه این کار را از او گرفت.

حمید اعتباریان
حمید اعتباریان

همکاری جنجالی با بیضایی

به گزارش سینماژورنال اعتباریان 9 سال قبل بنا داشت تولید فیلمنامه «لبه پرتگاه» بهرام بیضایی که یک تریلر درجه یک بود و از ساختاری فیلم‌‌درفیلم برخوردار بود را انجام دهد. قراردادهای ابتدایی منعقد شد و کار به انتخاب بازیگر و روخوانی فیلمنامه رسید اما در نهایت به دلیل اختلافاتی که میان اعتباریان و بیضایی بر سر موضوعات مختلف و از جمله زمان طولانی فیلم و همچنین چینش بازیگران صورت گرفت کار متوقف شد.

اعتباریان علاقه زیادی داشت که برخی ستاره های سرشناس آن زمان سینما و تلویزیون و از جمله محمدرضا گلزار و مهران مدیری را در این پروژه به کار گیرد و بیضایی علیرغم موافقت اما نقشهایی حاشیه‌ای را به آنها پیشنهاد داد!

بیضایی بعدتر در یک فیلم‌درفیلم دیگر با نام «وقتی همه خوابیم» بخشی از درگیریهایی که با اعتباریان داشت را با قرار دادن کاریکاتوری از وی با عنوان «اشتهاریان»(با بازی مجید مظفری) در «وقتی همه خوابیم» به تصویر کشید. «اشتهاریان» فیلم «وقتی همه خوابیم» سرمایه گزاری تازه به دوران رسیده بود که همه هم و غمش وارد کردن دخترک محبوبش به عنوان نقش اصلی فیلمی بود که سرمایه اش را تأمین کرده بود!!!

این اتفاق هرچند طعنه های اعتباریان را به دنبال داشت ولی در نهایت با برگزاری جلسه ای مشترک این دو مصالحه کردند و حتی اعتباریان طبق قراردادی که با بیضایی داشت، تصمیم گرفت فیلمنامه “مقصد” او را تولید کند که البته این امر هم در نهایت به دلیل عدم صدور پروانه ساخت به جایی نرسید.

وقتی همه خوابیم مجید مظفری شقایق فراهانی
مجید مظفری در قالب “اشتهاریان” در پشت سر شقایق فراهانی در نمایی از “وقتی همه خوابیم”



ستاره زن “سلطان قلبها” در كنار بهرام بيضايي⇐بهانه بهره‌جويي مجدد

سینماژورنال/حامد مظفری: محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان ایرانی در سالهای اخیر توجه ویژه ای به آثار بهرام بیضایی نشان داده است و کوشیده مرتب مستقیم یا غیرمستقیم از آثار شناخته شده این چهره هنر نمایش ایران استفاده کند.

به گزارش سینماژورنال از بهمن 92 که رحمانیان براساس نمایش “آرش” بیضایی متنی به نام “آرش ساد” را برخوانی کرد تا “خاطرات هنرپیشه نقش دوم ” و “مجلس ضربت زدن” که هر دو در تیر93 به کارگردانی وی روخوانی شدند تا “روز واقعه” که مهر امسال روخوانی شد مدام علاقه رحمانیان به استفاده از آثار بیضایی را دیده ایم.

این علاقه اگر با اجرای این نمایش ها چنان که بیضایی می‌خواست همراه بود قطعا می‌توانست در حفظ میراث ادبی این مولف سینمای ایران اثر فراوان داشته باشد اما در شرایطی که در این اجراها بیشتر روخوانی آثار را می بینیم و نه اجرای نمایش به معنای واقعی، این استفاده مدام از آثار بیضایی چه معنایی دارد؟ و چرا رحمانیان به جای آثار بیضایی به سراغ متونی از نویسندگان کمتر شناخته شده برای روخوانی نمی‌رود؟

پاسخ را باید در یک چیز خلاصه کرد و آن هم اینکه مطمئنا با استفاده از نام بیضایی می‌توان مخاطبان بیشتری را به صحنه کشاند و شاید هم امکانات بیشتری را برای اجرا در اختیار گرفت!

“آدامس خوانی” برآمده از “اعتراض” و آدامس فروشی آن بازیگر زن

در یک مورد تازه رحمانیان از اواخر دی ماه امسال پرفورمنسی به نام “آدامس خوانی” را کارگردانی می‌کند؛ پرفورمنسی که نه تنها نامش که حتی بخشی از آن هم برگرفته از فیلمنامه “اعتراض” بیضایی است.

بیضایی سالها پیش و براساس سرگذشت واقعی آذر شیوا هنرپیشه پیش از انقلاب و بازیگر “سلطان قلبها”، فیلمنامه “اعتراض” را نوشت؛ آذر شیوا در سال ۱۳۵۰ و در اوج شهرت به دلیل ابتذال در سینمای ایران با هنرپیشگی خداحافظی کرد و برای اعتراض به در سایه قرار گرفتنش در چنین شرایطی مدتی مقابل سینما کاپری(بهمن) به آدامس فروشی اشتغال داشت و همین ماجرا سبب ساز نگارش “اعتراض” شد.

از “اعتراض” تا “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم”

“اعتراض” در کنار “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم” چهار اثری هستند که بیضایی درباره سینما نوشت. در این بین فقط “وقتی همه خوابیم” بود که فرصت تولید و بعدتر اکران پیدا کرد و سه فیلم دیگر در حد متن باقی ماندند.

تریلر “لبه پرتگاه” در برهه ای از زمان به تهیه‌کنندگی حمید اعتباریان وارد پیش تولید شد که تعارضات فکری این تهیه کننده با بیضایی به تعلیق تولید انجامید.

کمدی-جنایی “فیلم در فیلم” هم سالها پیش بنا بود با حضور تعدادی از بازیگران “ساعت خوش”(!) و تهیه‌کنندگی یک گروه فیلمسازی در ارومیه تولید شود که البته این اتفاق هم رخ نداد.

“اعتراض” اما از جمله فیلمنامه‌هایی بود که بیضایی از زمان نگارش آن تا آخرین سالهای حضورش در ایران به دنبال ساخت آن بود. آخرین بار نیز قبل از ورود به پیش تولید نافرجام “لبه پرتگاه” بیضایی در دیدار با آذر شیوا از وی درباره تمایلش برای بازی در “اعتراض” پرسید و این بازیگر زن هم چون علاقه‌ای به بازگشت به سینما نداشت، از حضور در این پروژه سرباز زد و نتیجه اینکه کار به تولید نرسید.

حالا رحمانیان در بخشی از پرفورمنس “آدامس خوانی” که اشاره مستقیم دارد به آدامس فروشی آذر شیوا به گرته برداری از “اعتراض” بیضایی پرداخته و البته با حضور همسرش مهتاب نصیرپور این بخش را اجرا خواهد کرد.

آذر شیوا
آذر شیوا در نمایی از “سلطان قلبها”

باز هم نام بیضایی عاریه گرفته شده؟

اما این گرته برداری تا چه حد وامدار متنی است که بیضایی نوشته؟ و آیا باز هم بیشتر از توجه به متن آثار، این توجه به نام بیضایی است که مورد تأکید قرار گرفته؟

اصلا مگر بیضایی “اعتراض” را برای فیلم ننوشت؟ پس چرا فیلمنامه در قالب پرفرمورنس عاریه گرفته می‌شود؟

گرته برداری از آثار بیضایی بدون آن که اصل آثار اجرا شده باشد چه معنایی دارد؟ مگر نه اینکه این تعدد اجرای اصل آثاری کالت چون “هملت” یا “باغ آلبالو” بوده که موجب اجرای برداشتهای متنوعتر از آنها شده است اما در مورد بیضایی در شرایطی که اصل اثر اجرا نشده، برداشتهای کسی دیگر مثل رحمانیان از این آثار چه معنایی دارد؟

آقای رحمانیان! چرا خودتان نمی‌نویسید؟

این سوال را هم می توان از رحمانیان پرسید که چرا دیگر خودش نمی‌نویسد؟ آیا چون رحمانیان هر سال مرتب درگیر اجرا یا روخوانی است وقت نوشتن ندارد؟ در تاریخ تئاتر ایران متن‎نویسهایی مانند محمد چرمشیر و اکبر رادی را داشتیم که تا سالها تئاترشهر را تغذیه می‌کردند و حالا این وظیفه امثال رحمانیان است که فرصتی را هم برای نوشتن بگذارند تا بر دامنه ادبیات نمایشی بیفزایند.

چرا به سراغ حضور آذر شیوا در بیمارستان حیوانات نرفتید؟

شاید رحمانیان بگوید این سرگذشت تراژیک آذر شیوا بوده که باعث شده به سراغ گرته برداری از “اعتراض” بیضایی برود اما در برابر این گفته هم می‌توان این برهان را بیان کرد که اگر مایل به بازخوانی سرگذشت این هنرپیشه قدیمی بوده‌اند چرا به سراغ زندگی سه دهه اخیر وی نرفتند.

آیا رحمانیان می داند آذر شیوا بعد از انقلاب به پاریس رفت و عضو انجمن مراقبت از حیوانات بود و سالها در یک بیمارستان حیوانات به کار مشغول بود؟

آیا نمادگرایی این وجه از شخصیت یک هنرپیشه ناراضی در توجه به حیوانات(!) در روزگار ما که هنرمندان مان بدجوری ژست حمایت از حیوانات گرفته اند برای نگارش یک متن ارژینال و اجرای پرفورمنس بار دراماتیک به‌روزتری نداشت؟

چطور می شود که بیضایی نمی‌توانست متن های خودش را اجرا کند و دیگران، می توانند؟

فارغ از اینها پرسشی هم پیش روی مدیران هنری است؛ چطور می‌شد بیضایی در تمام سالهایی که در ایران بود برای روی صحنه بردن هر کدام از آثارش ده‌ها مشکل داشت ولی روخوانی و گرته‎برداری از آثارش توسط چهره ای چون محمد رحمانیان بی کمترین اصطکاکی انجام می‌شود؟