1

رخشان بنی‌اعتماد بیان داشت⇐حاضر نیستم برای مصاحبه با تلویزیون روسری‌ام را جلوتر بیاورم!/تا اندازه‌اي حجابم را حفظ مي‌كنم كه قانون جاري مملكت بر آن تأكيد كرده!/نمیشود جلوي تهاجم فرهنگی را با پايين آوردن ديش‌هاي ماهواره گرفت/الگویی که الهام‌بخش باشد در تلویزیون وجود ندارد و برای همین مخاطب به سراغ ماهواره می‌رود/در سال۷۴ مدیران تلویزیون پخش مستندم درباره شیوع موادمخدر را سیاه‌نمایی دانستند و اجازه پخش ندادند/چند سال بعد و پس از فراگیری اعتیاد گزارش‌هايي به‌مراتب تكان‌دهنده‌تر از آنچه من ساخته بودم از آنتن تلويزيون پخش شد!

سینماروزان: رخشان بنی اعتماد کارگردان زن سینمای ایران به مانند بسیاری دیگر از همکاران خویش کار خود را با تلویزیون و آن هم منشی گری صحنه آغاز کرده است و سپس با مستندسازی باز هم برای تلویزیون ادامه داده است اما از جایی به بعد درگیر سینما شد و تاکنون فعالیتش برای سینما را ادامه داده است.

به گزارش سینماروزان بنی اعتماد که این روزها به عنوان یکی از مدیران اجرای پروژه «کارستان» شش مستند را روی پرده دارد در گفتگو با «اعتماد» با اشاره به فاصله ای که میان او و تلویزیون افتاده بیان داشت: با اينكه شخصا سال‌هاست ارتباطم با تلويزيون قطع است و عطاي چهارده سال كار در تلويزيون را به لقايش بخشيده‌ام، اما اين گسست به اين معنا نيست كه اهميت، ارزش و تاثيرگذاري اين رسانه را ناديده بگيرم. به همان اندازه كه اعتماد و ارتباط مخاطب با تنها رسانه فراگير ميهن‌مان قطع مي‌شود، ما هم به‌خاطر از دست رفتن اين پتانسيل قوي حسرت مي‌خوريم. ما به عنوان سينماگر مدام به اصل مهم مخاطب‌شناسي فكر مي‌كنيم و درصدد شناسايي اين حوزه‌ايم، آن وقت چطور سياستگذارانِ آنتني به وسعت تلويزيون تلاش نمي‌كنند از اين مخاطب‌شناسي به نفع خودشان استفاده كنند؟! ما شعار مقابله با تهاجم فرهنگي مي‌دهيم اما واقعيت اين است كه نمي‌شود جلوي اين تهاجم را با پايين آوردن ديش‌هاي ماهواره گرفت. تهاجم فرهنگي مثل رسوخ آب در ميان صخره‌هاست و يك مشكل جهاني در جوامع مخالف با فرهنگ‌هاي مختلف است.

این کارگردان تأکید کرد: براي واكسينه كردن جامعه در برابر اين تهاجم بايد به قوت‌بخشي هويت خودمان فكر كنيم. ما در مورد كار فرهنگي تنها به شعار دادن بسنده مي‌كنيم و در واقع آن را پشت بايدها و نبايدها حبس كرده‌ايم. به همين خاطر مخاطب با رسانه‌اي چون تلويزيون فاصله مي‌گيرد، بازتابي از زندگي واقعي و جاري جامعه را در قاب تلويزيون كمتر مي‌بيند، الگويي كه بتواند الهام‌بخش او باشد و با او همذات‌پنداري كند، پيدا نمي‌كند و در نتيجه به آنتن ماهواره‌اش كه از دنيايي ديگر و ناشناخته به او خوراك مي‌دهد وصل مي‌شود.

رخشان بنی اعتماد با اشاره به یکی از تجربیات خودش در برخورد با مدیریت بسته تلویزیون بیان داشت: سال ٧٤ به پيشنهاد كارشناسان اداره پيشگيري سازمان بهزيستي فيلم مستندي با هدف مشخص پيشگيري از سوء مصرف موادمخدر در بين جوانان ساختم. كارشناسان و متخصصان اين حوزه با مطالعه و بررسي تشخيص داده بودند ١٠ سال بعد مصرف موادمخدر در بين جوانان و به‌ ويژه جوانان طبقه متوسط، شايع و مانند ويروس و باتكثير مي‌شود. به همين دليل بنا شد كه فيلم با هدف هشدار به خانواده‌هاي طبقه متوسط خطر شيوع مصرف موادمخدر در جامعه را به تصوير بكشد تا يك ضلع مهم مثلث جامعه، مدرسه و خانه از طريق آگاهي خانواده‌ها در پيشگيري و كند كردن سير اين بلاي ويرانگر مسلح شود. تحقيق مفصل و طولاني‌اي با پيروز كلانتري انجام داديم و ساختار فيلم بر اساس يك فيلم كاربردي ريخته شد كه با پخش از تلويزيون بتوانيم خانواده‌ها را نسبت به خطر سونامي‌اي كه در پيش روي فرزندان‌مان بود، حساس كنيم.

این کارگردان ادامه داد: در نخستين جلسه نمايش فيلم در اداره بهزيستي با حضور گروهي از مديران تلويزيون و مديران رده بالاي اداره مبارزه با موادمخدر، پخش اين مستند را ترويج سياه‌نمايي و مشوش‌كننده اذهان عمومي دانستند. در نهايت با وجود رايزني‌هاي فراوان، تلويزيون حاضر به پخش اين مستند نشد. چند سال بعد مساله اعتياد به بحران تبديل شد. سال‌ها بعد كه فراگيري اعتياد از كنترل خارج شد، گزارش‌هايي به‌مراتب تكان‌دهنده‌تر از آنچه من ساخته بودم از آنتن تلويزيون پخش شد و مي‌بينيم كه اين بحران در حال حاضر در جامعه فراگير شده تا جايي كه استفاده از بخشي از مواد مخدر هم تحت كنترل در حال آزاد شدن است!

بنی اعتماد خاطرنشان ساخت: ادعا نمي‌كنم پخش آن يك فيلم مي‌توانست مانع از شيوع هولناك اعتياد شود، بحث بر سر تفكر غيركارشناسانه و غيرمسوولانه و سرپوش گذاشتن بر مسائل است؛ سانسور در ملاحظات صرفا سياسي و پاك كردن صورت مساله تعريف شده و انتخاب اين روش كه راجع به كاستي‌ها و آسيب‎ها و زشتي‌ها حرف نزنيم و زماني كه به مرز بحران رسيدند با صرف هزينه و انرژي زياد به فكر چاره بيفتيم. همين تفكر گل و بلبلي است كه حتي بحث احتمال زلزله را بر نمي‌تابد. گرچه با توسعه وسايل ارتباط جمعي و اينترنت ديگر نمي‌شود همه‌چيز را در لفافه سانسور و محدوديت پيچيد اما تا وقتي كه چنين تفكري نسبت به موضوعات اجتماعي وجود دارد، معضلات به بحران و زخم‌ها به دمل تبديل مي‌شوند و درست زماني كه اين دمل تركيد و عفونت آن بخشي از جامعه را فراگرفت به صرافت آن مي‌افتيم براي حل كردن اين معضلات كاري كنيم. متاسفانه اين نوع برخورد با مشكلات نتيجه عقب ماندن سياست‌هاي سياستگذاران از واقعيت‌هاي جامعه است. مستندساز و فيلمساز ادعاي پيشاهنگي جامعه را ندارد اما بخشي از وظايف او ديدن و انعكاس و آگاهي‌بخشي است.

این کارگردان 63 ساله با نقد سیاستهای رسانه ملی گفت: ممكن است تلويزيون برخي آدم‌ها و موقعيت‎هاي‌شان را دوست نداشته باشد اما واقعيت اين است كه آنها هم بخشي از افراد جامعه هستند. آنها نمي‌توانند براي موجه نشان دادن چهره‌شان ماسك ريا و دورويي بزنند. وقتي ما خط قرمز را فقط به مسائل اجتماعي معطوف مي‌كنيم منطق اين محدوديت‌ها براي كساني كه آنها را اعمال كرده‌اند، قوي‌تر مي‌شود. با اين كار رسانه فراگيري چون تلويزيون يك بخش اساسي جامعه را ناديده مي‌گيرد.

بنی اعتماد ادامه داد: مثل اينكه وقتي خبرنگار تلويزيون مي‌خواهد با من مصاحبه كند مي‌گويد روسري‌ات را جلوتر بياور و من حاضر نمي‌شوم اين كار را بكنم، چون من تا آن اندازه‌اي حجابم را حفظ مي‌كنم كه قانون جاري مملكت به آن تأكيد كرده است. اين واقعيت من است و نمي‌توانم بابت قرار گرفتن داخل قاب تلويزيون دروغ بگويم و خودم نباشم. اين واقعيت من است و تلويزيون همين واقعيت را محدود مي‌كند. اينجاست كه بايد بگوييم حقوق شهروندي براي قرار گرفتن در قاب تلويزيون رعايت نمي‌شود چون اين رسانه كليشه رايجي دارد كه آن را هم لابه‌لاي خط قرمزهايش تعريف مي‌كند. همين مسأله هم سبب فاصله گرفتن مردم از تنها رسانه فراگيرشان مي‌شود.

 

 




باران کوثری که دو فیلم توقیف شده در دولت روحانی دارد⇐ اتفاق‌هاي آن دوران{دولت احمدی‌نژاد} مي‌تواند من را ديوانه كند/وزارت ارشاد{دولت روحانی} دچار محافظه‌کاری بود تا جاهای دیگر دستشان باز شود

سینماروزان: باران کوثری از جمله بازیگرانی است که غلبه نگاه سیاسی در اظهارنظراتش همواره وجود داشته است و اغلب می کوشد طوری درباره اتفاقات پیرامونش سخن گوید که به جایگاه جریان سیاسی متبوعش خللی وارد نشود.

به گزارش سینماروزان تازه ترین گفتگوی این بازیگر زن سینما با “اعتماد” هم کم ندارد از همین اظهارنظرات؛ اظهارنظراتی که گفتگوکننده هم سعی زیادی دارد آنها را به سمت بایکوت مدیریت قبلی فرهنگی کشور و تأیید مدیریت جدید ببرد و البته باران نیز تا حد ممکن خواسته خود را برآورده می کند.

این اظهارات تا جایی ادامه می یابد که باران کوثری که تنها فیلمهای توقیف شده اش “عصبانی نیستم” و “خانه دختر” مربوط به سازمان سینمایی دولت روحانی هستند سعی می کند از اتفاقات دوران احمدی نژاد با لفظ دیوانه کننده یاد کند!

البته اصرار بر این روند هم در پایان نقیض خود را تولید می کند چون کوثری گفتگویش را با عباراتی نومیدکننده نسبت به وضعیت ارشاد دولت فعلی به پایان می رساند!!!

بخشهایی از گفته های کوثری را بخوانید:

به عنوان هنرمند فعال در تئاتر و سينما تفاوت چهارسال دولت يازدهم و تفاوت آن با دولت‌هاي نهم و دهم را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اگر بگويم در اين چهارسال هيچ اتفاقي رخ نداده كمي بي‌انصافي است، ولي نه به اين معنا كه صددرصد يا حتي پنجاه درصد رضايتم را جلب كند. ولي واقعيت اين است كه اتفاق‌هاي آن دوران مي‌تواند من را ديوانه كند؛ چون شما مي‌دانيد بايد با افرادي صحبت ‌كنيد كه اصلا علاقه‌اي به وجود سينما و تئاتر ندارند.
مشخصا درباره دوره شمقدري و سجادپور صحبت مي‌كنيم.
دقيقا، آنها كه مشخصا در گفت‌وگويي اعلام كردند به سينماي ملي نيازي نيست! ولي در اين دولت حداقل با افرادي مواجه هستيم كه مي‌شود با آنها صحبت كرد وگرنه من در اين دولت هم فيلمي داشته‌ام كه هنوز اكران نشده است.
يعني معتقد هستيد ذات مقاومت در برابر هنرمند و كار هنري تغيير كرده؟
معتقد نيستم همان اتفاق گذشته در جريان است ولي تاكيد دارم در اين دولت اتفاق‌ عجيبي نيفتاد. وزارت فرهنگ و ارشاد دچار محافظه‌كاري بوده و اين محافظه‌كاري به اين دليل اتفاق افتاده كه جاهاي ديگر دست‌شان باز باشد. حتي مي‌توانم اين جريان را بپذيرم ولي نه در شرايطي كه اين دولت و مجلس بيشترين راي خود را به واسطه حمايت هنرمندان به دست آورده‌اند.




چخوف به زبان گیلکی با حضور بازیگر فیلم توقیفی!!+عکس

سینماژورنال: محمدحسین معجونی بازیگر قدیمی تئاتر که در سالهای اخیر فعالیتهای سینمایی داشته و تقریبا تمام فیلمهایی هم که بازی کرده از “پاداش” گرفته تا “قصه ها” و “خیابانهای آرام” کوتاه یا دائم توقیف را تجربه کرده اند قصد اجرای گیلکی نمایشهای آنتوان چخوف را دارد.

به گزارش سینماژورنال معجونی که گروه تئاتر «لیو» را نیز سرپرستی می‌کند و به‌تازگی تندیس سیزدهمین «شب بازیگر تئاتر» را برای بازی در «اسم» لیلی رشیدی از آن خود کرد، این روزها در حال تمرین نمایش‌های «خرس» و «خواستگاری» آنتوان چخوف به زبان گیلکی در رشت است.

برگردان “خرس” و “خواستگاری” به گیلکی

معجونی در‌این‌باره به «شرق» می‌گوید: «متون «خرس» و «خواستگاری» چخوف را به گیلکی ترجمه کردیم و بعد از ماه رمضان از ٢١ تیر، آن را در سالن دوم مجتمع خاتم‌الانبیای رشت روی صحنه خواهیم برد».

معجونی از کارگردان‌هایی است که همواره با گروه خودش کار می‌کند؛ اما این‌بار با هنرمندان گیلانی در رشت، تیم تازه‌ای برای اجرای گیلکی متن چخوف تشکیل داده است.

تئاتر هم در تهران در حال اشباع است
اما دلیل معجونی برای کارگردانی در خارج از پایتخت چه بوده؟ «بخشی از دلایلم برای این تصمیم، مربوط به زندگی خودم می‌شود. آب‌وهوا و اوضاع تهران را دیگر دوست ندارم و به همین دلیل از تهران بیرون زده‌ام. تئاتر هم در تهران در حال اشباع است، ‌چه دلیلی دارد وقتی می‌توان در دیگر نقاط ایران هم تئاتر اجرا کرد، حتما بخواهیم در تهران کار کنیم و گریز از مرکز نداشته باشیم؟ دیگر اجرای تئاتر در تهران برایم زیاد مهم نیست. می‌خواهم از این به بعد روی شهرستان‌ها تمرکز کنم. این نمایش گیلکی را پس از رشت، ‌در دیگر شهرهای استان گیلان روی صحنه می‌برم. از این پس اگر در تهران پیش آمد و شد، کار اجرا می‌کنم، اگر هم نشد برایم مهم نیست».

تئاتر در سراسر ایران طرفدار دارد
اما با مهاجرت حسن معجونی به استان گیلان، سرنوشت گروه تئاتر «لیو» چه می‌شود؟ «گروه پابرجاست؛ هیچ‌چیز عوض نشده، فقط روال کار من عوض شده. کار را هرجا انجام دهیم، همان کار است، تهران و شهرستان ندارد. من پیشنهادی برای تمرکززدایی از تئاتر دارم. ببینید چقدر تماشاگر تئاتردوست از جاهای دیگر ایران به تهران می‌آیند تا آموزش تئاتر ببینند، درحالی‌که در شهرستان هم استعداد بالقوه برای شکل‌گیری گروه‌های تئاتر وجود دارد، صرفا باید اعتمادبه‌نفسی که در تئاتر شهرستان‌ها نیست، شکل بگیرد. اگر آمار بگیریم حدود یک‌سوم تماشاچیانی که در تهران تئاتر تماشا می‌کنند از خارج از تهران می‌آیند. این نشان می‌دهد تئاتر در سراسر ایران طرفدار دارد. حالا به‌جای اینکه از این به بعد ساکنان دیگر شهرها برای تماشای تئاتر به تهران بیایند، ما به شهرشان می‌رویم».

پیشنهاد به جامعه تئاتری
پیشنهادی که معجونی به جامعه تئاتر براي تمرکززدایی از اجرای تئاتر در تهران و متمرکزشدن روی شهرستان‌ها ارائه می‌کند، همراه با انتقاد از برخی گروه‌های حرفه‌ای است.

وی می گوید: «گروه‌های حرفه‌ای تئاتر اشتباهاتی دارند؛ بیشتر فکر و تلاششان این است که فروش خوبی در تهران داشته باشند و بعد اگر شد به بردن اجرایشان به شهرستان‌ها فکر کنند. درحالی‌که ابدا مبنا، تهران نیست. گروه‌ها می‌توانند از اساس به اجرا در جایی خارج از تهران فکر کنند. هدف من همین تمرکززدایی از تئاتر است. در شهرستان‌ها هم امکانات به اندازه تهران هست؛ اما همه در تهران جمع شده‌ایم و انرژی و سرمایه‌مان را فقط برای تهران گذاشته‌ایم و این به ‌نظرم تصمیم اشتباهي است و باید در آن تجدید نظر کنیم».

از گیلان به فارس

عوامل نمایش‌های «خرس» و «خواستگاری» که هر شب به طور متوالی رو صحنه خواهند رفت، شامل مهیار ندایی، مریم نژادمهدی‌پور، روشنک شعبانی، عارف گم‌زاد، برنوش پورغفار و برنا انصاری، گروه بازیگران، آرزو عادلی و شکوفه داوودی، دستیاران کارگردان و ترانه رمضانی و مهتاب محبوب، گروه کارگردانی هستند. 

برنامه بعدی معجونی پس از اجرای «خرس» و «خواستگاری» در شهرهای مختلف استان گیلان، اجرای یک اثر نمایشی با گروه لیو است که به ترتیب در شیراز، رشت و سپس تهران روی صحنه خواهد رفت.

خیابانهای آرام
نیکی کریمی و حسن معجونی در نمایی از فیلم توقیفی “خیابانهای آرام”



چه کسی کارگردان “زیر پوست شهر” را از هیأت انتخاب خط زد؟

سینماژورنال: در میان شنیده های مختلفی که در دو هفته گذشته از هیأت انتخاب جشنواره سی و چهارم فیلم فجر طرح شده بود خبری هم مطرح شد درباره حضور رخشان بنی‌اعتماد در هیأت انتخاب جشنواره امسال.

سینماژورنال وقتی برای نخستین بار لیست احتمالی هیأت انتخاب جشنواره امسال را منتشر کرد از بنی‌اعتماد به عنوان کارگردانی که در این هیأت است، نام برد(اینجا را بخوانید) اما با انتشار لیست نهایی از سوی سینماژورنال(اینجا را بخوانید) مشخص شد که این کارگردان زن سینمای ایران در لیست مذکور نیست.

درباره عدم حضور بنی‌اعتماد که از گزینه های جدی دبیرخانه جشنواره برای حضور در هیأت انتخاب فجر بوده گمانه‌زنی های مختلفی مطرح شده است.

خودش علاقه نداشته یا اینکه…؟

برخی از این گفته اند که بنی اعتماد خودش علاقه نداشته در هیأت انتخاب باشد و برخی نیز از این گفته اند که اصلا از ابتدا نام وی در لیست هیأت انتخاب نبوده است.

با این حال شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که رخشان بنی اعتماد که در کارنامه خود آثاری چون “نرگس”، “زیر پوست شهر”، “خون بازی” و “گیلانه” را دارد جزو گزینه های ابتدایی لیست هیأت انتخاب بوده است اما به دلیل واهمه از بازخوردهای احتمالی رسانه های تندرو که در سالهای اخیر و بخصوص بعد از اکران “قصه ها” مرتب علیه این فیلمساز هجمه داشته اند، نام وی از لیست مذکور حذف شده است.

گفته می شود کارگردانی هم که جایگزین بنی اعتماد شده شهرام اسدی است که بعد از سالها حضور در سینما همچنان به واسطه ساخت “روز واقعه”ای شناخته می‌شود که سناریست آن بهرام بیضایی از جمله معدود مولفان درجه اول تاریخ سینمای ایران بوده است.




فیلم اکران نشده مهرجویی در شبکه خانگی+عکس

سینماژورنال: آخرین اثر سینمایی اکران شده داریوش مهرجویی “اشباح” بود که سال گذشته روی پرده رفت و البته اکران چندان مناسبی هم نداشت.

به گزارش سینماژورنال این اثر سینمایی حدودا سه ماه پیش به شبکه نمایش خانگی عرضه شد.

به تازگی اما یکی از آثار اکران نشده داریوش مهرجویی با عنوان “آسمان محبوب” هم به شبکه خانگی عرضه شد.

فیلمی که مهرجویی از گرفتن جایزه اش سرباز زد

“آسمان محبوب” اثری بود که مهرجویی آن را برای سیمافیلم و در فرمت ویدیویی ساخت ولی بعدا به فرمت 35 میلی متری درآمد و البته که در جشنواره بیست و هشتم فجر نیز این فیلم در بخش فیلمهای ویدیویی و بین الملل به نمایش درآمد و مهرجویی به خاطر ساخت آن برنده جایزه ویژه هیأت داوران شد اما مهرجویی که دلش می خواست فیلمش در بخش مسابقه سینمای ایران حاضر باشد از حضور در اختتامیه و دریافت جایزه بین الملل سرباز زد.

نسخه باکیفیت با تیراژ 150 هزار نسخه ای در شبکه خانگی

حالا نسخه ای باکیفیت از این اثر از شنبه 30 آبان در  تیراژ 150 هزار نسخه در شبکه نمایش خانگی توزیع شد.

توزیع این فیلم از طریق موسسه گلرنگ رسانه صورت می گیرد که اخیرا در تیراژی گسترده درام “قصه ها”ی رخشان بنی اعتماد را به شبکه خانگی ارائه کرده بود.(اینجا را بخوانید)

خودکشی پزشک مبتلا به تومور

“آسمان محبوب” داستان زندگی دکتر جوانی به نام شایان است که در اوج موفقیت کاری و اجتماعی‌اش درمی‌یابد مبتلا به تومور مغزی شده‌است. او تصمیم به خودکشی می‌گیرد اما در آخرین لحظه اتفاقی رخ می‌دهد که باعث می‌شود سر از روستایی دورافتاده درآورد و وقایع غیرمترقبه‌ای برایش رقم بخورد.

علی مصفا، لیلا حاتمی، فریده سپاه‌منصور، قربان نجفی و مانی حقیقی بازیگران اصلی “آسمان محبوب” هستند که فضایی مابین رئال و سوررئال می گذرد و مانی حقیقی در آن کاراکتری عجیب و غریب را ایفا کرده است.

آسمان محبوب
آسمان محبوب
آسمان محبوب
آسمان محبوب




نسخه اصلی “قصه ها” با تیراژی نیم میلیونی در شبکه نمایش خانگی+عکس

سینماژورنال: نسخه اصلی آخرین ساخته سینمایی رخشان بنی اعتماد با عنوان “قصه ها” از چهارشنبه ششم آبان ماه در شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال نسخه خانگی درام اپیزودیک “قصه ها” دقیقا همان نسخه ایست که پیشتر در سینماها به نمایش درآمد و البته گیشه خوبی هم داشت.

عرضه با تیراژ بالای 500 هزار نسخه

“قصه ها” توسط شرکت گلرنگ رسانه و ویدیورسانه فیلمسازان و در تیراژی بالای 500 هزار نسخه در سراسر کشور توزیع خواهد شد.

“قصه ها” که جمعی از بازیگران سرشناس سینمای ایران از فاطمه معتمدآریا و فرهاد اصلانی تا گلاب آدینه، مهدی هاشمی، نگار جواهریان، محمدرضا فروتن، حبیب رضایی، بابک حمیدیان و البته باران کوثری را به خدمت گرفته داستانهایی متوالی از دل اجتماع ایران را روایت می کند.

زندگی کنونی کاراکترهای سابق

بنی اعتماد کوشیده در “قصه ها” وضعیت کنونی کاراکترهای اصلی فیلمهای سابقش را روایت کند.

این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه هفتاد و یکمین دوره جشنواره ونیز بوده است.

قصه ها
قصه ها



کیومرث پوراحمد: یکی از داوران {جشن خانه سینما} گفت خودمان هم شوکه شده‌ایم که “چند متر مکعب عشق” این همه جایزه برده!!!

سینماژورنال: یکه تازی دو برادر به نامهای جمشید و نوید محمودی در داوری جشن خانه سینما و اهدای چندین جایزه به محصول این دو برادر یعنی “چند متر مکعب عشق”(اینجا را بخوانید) سبب ساز آن شده که برخی رسانه ها که چشم امید به موفقیت “قصه ها” در این جشن داشتند کمی شگفت زده شوند.

به گزارش سینماژورنال از جمله این رسانه ها “شرق” است که شگفتی خود درباره عدم حضور “قصه ها” در فهرست نهایی جوایز جشن خانه سینما را با کیومرث پوراحمد در میان گذاشته است و وی نیز همسو با این رسانه درباره روند رأی گیری در جشن خانه سینما سحن گفته است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی پوراحمد را ارائه می دهد:

 در جشن خانه سینما، اکثر جوایز به فیلم «چندمترمکعب عشق» داده شد. به‌نظر شما، پررنگ‌شدن یک فیلم در جشن و نادیده‌گرفته‌شدن فیلم‌های دیگری مثل «قصه‌ها» منصفانه بود؟ 
واقعیت این است که من فیلم «چندمترمکعب عشق» را ندیده‌ام و نمی‌دانم مستحق این‌همه جایزه هست یا نه، اما «ماهی و گربه» را هشت‌بار، «پرویز» را هم هشت‌بار و «قصه‌ها» را شش‌بار در سینما و دوبار قبل از اکران که دیده‌ام! نمی‌توانم تصور کنم «چندمترمکعب عشق»، خیلی برتر از این فیلم‌ها بوده. چنین اتفاقی نشان می‌دهد که ٤٠ نفر داور، فقط رأی داده‌اند، بی‌هیچ ‌بحث و چالشی. خب رأی را هرکسی می‌تواند بدهد ولی برای داوری یک جایزه، چهارنفر آدم سروزبان‌دار اهل تحلیل دلسوز متعهد، باید بحث ایجاد کنند و افراد را درگیر آرایشان کنند. داوری یعنی به‌نتیجه‌رساندن آرا. در چنین اتفاقی نه‌فقط داوران، که آقای اسعدیان و میری و میرکریمی هم نقش دارند. اینکه همه فقط رأی‌هایشان را بدهند، اسمش دموکراسی نیست. یعنی داوران یک جشن نباید خط‌مشی داشته باشند؟ یا دبیر جشن نباید به داوران هشدار بدهد و آنها را متوجه دیگر فیلم‌ها کند؟ خاطرم هست یک‌سالی داور جشنواره فجر بودم، یکی از فیلم‌ها که به‌نظر می‌رسید باید سروصدا کند، به‌نظر ما داوران فیلم بی‌ارزشی بود. جمال امید که آن زمان دست‌اندرکار جشنواره بود، به ما هشدار داد که این فیلم بین مردم رأی اول را آورده و از ما خواست لااقل در دو، سه رشته کاندیدش کنیم تا بین رأی ما و مردم شکاف عمیقی نباشد. به‌هرحال، گاهی لازم است مثلا دبیر دخالت کند چون این آرا و نتیجه نهایی، برای آینده سینمای ما مهم است. فقط کنارایستادن و رأی‌شمردن که دموکراسی نیست. نتیجه، هدایت‌کردن می‌خواهد. با یکی از داوران که حرف می‌زدم می‌گفت خودمان شوکه شده‌ایم که «چندمترمکعب عشق» این‌همه جایزه برده. در داوری نباید جو‌گیر شد.
 خاطرتان هست که در دوره‌های قبلی هم چنین اتفاقی افتاده باشد؟ 
دوره‌ای که خودم دبیر بودم، داوری یک‌مرحله‌ای بود و ما از آرا راضی بودیم. زمان سیف‌الله داد که داوری دومرحله‌ای بود، داور بودم و یادم هست که این‌طور نبود که ما در جایگاه داور فقط رأی بدهیم. دیگر داوران بر یک فیلم اصرار داشتند و من احساس می‌کردم این‌طوری همه جوایز به سمت آن فیلم می‌رود و فیلم «سرزمین خورشید» که فیلم قابلی است، اصلا دیده نمی‌شود. سر این موضوع بحث درانداختم و دیگران را درگیر بحث کردم و بیش از همه یادم هست با ملک‌جهان خزاعی چالش داشتم. درواقع آن زمان، این‌طور نبود که فقط رأی بدهیم.
 در فجر چطور؟ این یک‌صدایی داوران تجربه شده بود؟ 
سالی که «آژانس شیشه‌ای» در فجر بود، همه آرا به سمت این فیلم رفت. بعد از جشنواره، جمشید اکرمی که به ایران آمده بود را دیدم و او گفت این دیگر رأی و داوری نبود، صدور مانیفست سیاسی بود. حرفش را که شنیدم، احساس کردم راست می‌گوید، ما جوگیر شده بودیم. همه هم‌نظر بودیم و اصلا چالشی هم به وجود نیامد. یک دوره دیگر هم در داوری فجر، من، جوزانی، منوچهر محمدی، بابک بیات و… داور بودیم و سر فیلم «به همین سادگی» و «آواز گنجشک‌ها» چالش‌های بسیاری داشتیم. درواقع آخرین مرحله داوری، صدور رأی است. بحث و هشدار در آن مهم است. برگزار‌کنندگان هم، مسئول انتخاب‌ها هستند.
 در یک کلام بگویید به نظر شما چه می‌شود که یک فیلم اکثر جوایز را می‌گیرد و فیلم‌های دیگری که مستحق بودند، هیچ جایزه‌ای نمی‌گیرند؟ 
این شاید ناشی از جوگیرشدن داوران است والا چطور ممکن است تماشاگری مثل من که مدت‌هاست سینمای ایران را دنبال نمی‌کند و حتی حاضر نیست یک‌بار هم فیلمی را در سالن سینما ببیند، چون موبایل‌های روشن مردم آزارش می‌دهد، آن‌وقت «پرویز» و «ماهی و گربه» و «قصه‌ها» را بارها در سالن می‌بیند و داوران، اصلا این فیلم‌ها را در انتخاب‌هایشان نمی‌بینند؟ منظورم این است که این فیلم‌ها آن‌قدر اثرگذار بوده‌اند که یک تماشاگر را کنجکاو کنند بارها ببیندشان. چطور می‌شود فیلم دیگری اکران شده باشد و همان تماشاگر، حتی ندیده باشدش و فیلم این‌قدر مهم باشد، ولی در زمان اکران آن‌قدر تأثیر نداشته باشد که تماشاگری که سینما را دنبال نمی‌کند کنجکاو کند تا حداقل یک‌بار آن را ببیند. در این اتفاق، نحوه رأی‌دادن و جهت‌دهی برگزار‌کنندگان را مؤثر می‌دانم. سالی که خسرو شکیبایی برای «اتوبوس شب» کاندیدا شد، برای فیلمی دیگر هم نامزد شد. من تعجب کرده بودم چطور برای آن فیلم هم نامزد شده. چون هم آن فیلم، فیلم بدی بود و هم خسرو در آن فیلم خوب نبود. نهایتا برای «اتوبوس شب» جایزه گرفت ولی همان موقع فکر کردم، واقعا آنهایی که داورند چه درکی از بازیگری دارند؟ و بر چه اساسی کاندیدا انتخاب می‌کنند.
ببینید ٤٠ داور، نهایتا در رشته‌های مختلف، «چندمترمکعب عشق» را برگزیده‌اند. اگر از این ٤٠نفر، چهار نفر هم اهل تحلیل و بحث بودند، حتما امکانش را داشتند که بحث ایجاد کنند. باید دید آنها اهل تحلیل نبودند یا امکانش را نداشتند؟ اگر امکانش را نداشتند که اشکال از برگزارکنندگان است و اگر امکان داشته‌اند و بحث نکرده‌اند، که خب حتما ناآگاه و کم‌اطلاع بوده‌اند یا اینکه تشتت و بی‌اعتمادی بالایی بین داوران بوده و امکان بحث‌کردن ایجاد نمی‌شده. به نظرم اشکال اساسی در فرمول و نحوه رأی‌گیری است.




چرا علیرغم اعلام قبلی "قصه ها"ی بنی اعتماد در تالار حافظ شیراز به نمایش درنیامد؟

سینماژورنال: دیروز بنا بود  به مناسبت روز ملي سينما، به همت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي فارس، با حضور دكتر حجت الله ايوبي برنامه اي جهت تقدير از دست اندركاران حوزه سينما در تالار حافظ شیراز برگزار شود و ضمنِ آن، فيلم “قصه ها” با حضور رخشان بني اعتماد، كارگردان فيلم، نمايش داده شود.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “صبح شیراز” حتي پوستر برنامه نيز با همين مشخصات از سوي اداره كلّ فرهنگ و ارشاد فارس در فضاي مجازي منتشر گرديد اما يك باره تنها يك روز مانده به روزِ برنامه، اعلام شد نمايش فيلم “قصه ها” و حضور كارگردان فيلم منتفي و به جاي آن فيلمِ “اعترافات ذهن خطرناك من” ساخته فيلمساز جوان، هومن سيدي، آن هم بدون حضور هيچ يك از عوامل توليدِ فيلم به نمايش در خواهد آمد.

هنوز علت اين تصميم به تغييرِ ناگهاني و جابجايي فيلم ها به طور واضح مشخص نيست و انتظار مي رود مسئولان اداره كلّ فرهنگ و ارشاد فارس در اين باره اعلام موضع نمايند.

با این حال آنچه روشن به نظر ميرسد آن است كه شيراز بناست همچنان از نمايش فيلم هاي سينمايي که با طبعِ حوزه هنري سازگار نيست بي نصيب بماند.




درخواست فاطمه معتمدآریا از رییس سابق صداوسیما

سینماژورنال: با اکران “یحیی سکوت نکرد” در گروه “هنروتجربه” یک بار دیگر ماجرای ممنوعیت پخش صدا و تصویر فاطمه معتمدآریا از تلویزیون مورد توجه قرار گرقت.

به گزارش سینماژورنال این مساله با پخش تیزرهایی از “یحیی…” که تصویر و صدای معتمدآریا از آن حذف شده بود، خود را نشان داد.

این ماجرا موجب شد معتمدآریا چند بار به گلایه از آن سخن گوید و در تازه ترین مورد و در نشست خبری این فیلم نیز این بازیگر با اشاره به خواسته اش از رییس قبلی صداوسیما به این مساله واکنش نشان داد.

این بازیگر تئاتر‌ و سینما در پاسخ به سؤالی درباره حذف تصویر و صدای خود از تیزرهای تبلیغاتی این فیلم گفت: زمانی که آقای ضرغامی در صداوسیما بود، از او خواهش می‌کردم که باشد، عیبی ندارد، تصویر و صدای من را حذف کنید اما تیزر فیلم را پخش کنید، درحالی‌که الان شرایط این‌طور نیست.

وی ادامه داد: الان در دوره‌ای هستیم که اتفاقات مهم زیادی در این مملکت رخ می‌دهد و تصویر من هم در رسانه‌های مختلف و روزنامه‌ها منتشر می‌شود.

معتمدآریا خاطرنشان ساخت: بااین‌حال حذف اسم و تصویرم، ما را به رسانه‌های تصویری بی‌اعتماد می‌کند البته نه مرا؛ چون این بی‌وفایی از طرف من نیست بلکه از طرف صداوسیماست.




فرهاد اصلانی:تهيه‌كنندگي را به “حق‌العمل كاري” تبديل كرده‌اند!/مشكل اصلي “قصه‌ها” خودِ بني‌اعتماد بود

 سینماژورنال: فرهاد اصلاني دوره‌هاي مختلفي در بازيگري داشته است. كارهاي متنوعي كرده اما مي‌گويد سال‌هاست دغدغه‌اش اين است كه بداند فيلمي كه قرار است بازي كند رابطه‌اش با مردم چيست؟ و چقدر در اجتماع تاثيرگذار است؟

به گزارش سینماژورنال این چهره که در سالهای اخیر به شمایلی مهم از هنر بازیگری در سینمای ایران بدل شده این روزها “عصر یخبندان” را روی پرده دارد؛ فیلمی که در جشنواره سی و سوم فیلم فجر در زمره فیلمهای محبوب مخاطبان بود و این روزها هم علیرغم بی عدالتیها در توزیع سانس، فروش نسبتا خوبی دارد.

اصلانی در تازه ترین گفتگوی خود که با “اعتماد” انجام شده کوشیده درباره وجوه مختلف زندگی هنری خود صحبت کند و در این صحبتها نکات جالبی را درباره اوضاع سینمای ایران بیان کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی فرهاد اصلانی را ارائه می دهد:

اين رابطه اجتماعي داشتن هنرمند با مردم را چگونه تعريف مي‌كنيد؟ مي‌خواهم فاكتورهاي ذهني فرهاد اصلاني را براي انتخاب يك فيلم بدانم.

بي‌تعارف مي‌گويم تعداد زيادي فيلم ساخته مي‌شودكه سفارشي و تبليغي است كه در واقع خيلي تاثيرگذار هم نيست. پول هنگفتي هم براي ساخت اين فيلم‌ها در نظر گرفته مي‌شود و نهايتا به سرعت فراموش مي‌شود و تاثير مهمي در سينماي ايران ندارد. سينما بايد در خدمت مردم باشد و مشكلات و معضلات و حرف مردم را بزند. اين‌گونه فيلم‌ها اصلا مطلوب من نيست و با توجه به اينكه ممكن است خيلي نور چشمي بشوي و خيلي ديده شوي و مطبوعات و جشنواره‌ها به كارت بپردازند اما من خيلي وقت است كه تمايلي به اين جور كارها ندارم و پيش از اين
هم نداشتم.

در هر صورت همين كه عرض كردم بايد آن رضايت قلبي در من به وجود بيايد و از اجراي كارم در يك فيلم احساس خوبي داشته باشم، يعني اينكه متناسب با شرايطي كه لازمه جامعه است خود را مي‌بينيم، حالا من با ابزاري كه به آن وارد هستم بايد ببينم چقدر توانسته‌ام حرف مردم را بزنم. ما الان در جامعه بي‌شمار مشكل داريم، مشكل اقتصاد و بيكاري، فساد و بداخلاقي، رانت‌خواري و… كه مي‌شود به تك‌تك آنها پرداخت و نمي‌توان نسبت به آن بي‌اعتنا بود. معتقدم كه هنرمند بايد فاصله‌اش را با سياست حفظ و خودش را جدا كند و در آن جايگاهي باشد كه بين مردم و قدرت باشد و حرف مردم را بزند.

در كارنامه كاري شما فيلم‌هاي زيادي هست كه توقيف شده يا به هر دليلي امكان نمايش پيدا نكرده است.

بله، در هر صورت خود وزارت ارشاد در تمام ادوار مختلف كه من به خاطر دارم از دوره آقاي رفسنجاني تا الان محل مناقشه و دعوا بوده، يعني در اين دعواهاي سياسي و جناحي فرهنگ نخستين چيزي است كه قرباني شده چون تكليف مشخصي ندارند و روشن نيست كه سينما را مي‌خواهند، موسيقي را مي‌خواهند يا نمي‌خواهند رويكردشان به تئاتر چيست و خلاصه هميشه محل دعوا بوده است. ما ديگر به آن عادت كرده‌ايم ولي من هم جور ديگري نمي‌توانم كار كنم چون وقتي سناريو را مي‌خواني مي‌فهمي كه چه خبر است و چه سرنوشتي ممكن است داشته باشي اما تمام توانت را صرف اجراي آن مي‌كني.

يعني از پيش اين امكان را مي‌دهيد؟

تا حدودي، براي اينكه تكليف ما حتي در سانسور نيز مشخص نيست كه چه چيزي بايد حذف شود. تصميمات شخصي گرفته مي‌شود و به‌طور طبيعي اين نگراني با ما از پيش توليد تا اكران فيلم هست.

شما فيلم‌هاي اكران نشده كم نداريد، حق و حقوق بازيگر از فيلمي كه به اكران در نمي‌آيد چيست؟

هيچ، چون بازيگر فقط عضوي از گروه است مثل فيلمبردار و طراح صحنه و… هيچ حق و حقوقي ندارند. بعضي از مواقع مشكلات فيلم به دليل وجود شخص خاص در آن فيلم است يعني با شخصي دچار مشكل مي‌شوند يا روي يك آدم خاصي حساسيت نشان مي‌دهند. حال ممكن است آن آدم در مناسباتش كمي هم سوءتفاهم ايجاد كرده باشد با اين حال كل فيلم قرباني مي‌شود و حقوقي كه ما داريم اصلا ديده نمي‌شود. بايد پرسيد آيا ارزش كار در يك نفر خلاصه مي‌شود؟ شك نكنيد كه همه كارهاي سينما توام با ريسك است. حتي در شرايط كاملا نرمال هم ريسك است چون نمي‌داني كه كاملا درست از آب درمي‌آيد يا نه. حالا مشكلات ديگر را اضافه كن به اين موارد. در بسياري از مواقع ما قرباني يك توافق مي‌شويم. مثلا با كساني توافق كرد‌ه‌اند اما حقوق بقيه چه مي‌شود؟

مساله همين است.

مثلا در فيلم «قصه‌ها» مشكل اصلي خود خانم بني‌اعتماد بود يعني اين فيلم عوامل زيادي داشت و مي‌دانستند گروه فعال و آبرومندي اين كار را انجام داده‌اند اما اين فيلم سه سال تمام توقيف بود. به چه دليل؟ چه كسي الان پاسخگوست كه چرا سه سال مانع از اكران اين فيلم شده‌اند؟

چطور مي‌شود منطقي براي موضوع يافت؟

فكر مي‌كنم اغتشاشي وجود دارد كه كسي هم نمي‌تواند منكر آن شود و ما در اغتشاش به دنبال منطق مي‌‌گرديم. مثلا بايد دعا كنيم تا فيلم به ثمر بنشيند وگرنه فيلم در پروسه‌اي كه ساخته مي‌شود هزار تا عامل در اكران يا عدم اكران آن دخيل است. مسائلي كه حتي فكر كردن به آنها ديوانه‌كننده است. يك‌سري از مشكلات فني است و يك فيلم گاهي قرباني مونتاژ، اكران بي‌موقع، نبود تبليغات و… مي‌شود. همين طور اين مسير پيش مي‌رود. تازه پس از اينها سانسور و مصايب بعدش شروع مي‌شود. به اعتقاد من كمي شانس نقش دارد و همين امر باعث مي‌شود كه شما دچار استهلاك و بي‌انگيزگي شويد و بسيار سخت است كه بخواهي دوباره به كاري ديگر فكر و از نو شروع كني.

فكر مي‌كنم اما عصر يخبندان از آن كارهايي بود كه شما را سرحال آورد.

دقيقا. دوست دارم كمي بيشتر درباره اين قضيه توضيح دهم، من نخستين كاري كه از مصطفي كيايي خواندم همان «بعد ازظهر سگي»اش بود. فكر كنم سر كار ديگري بودم كه سناريو را براي من فرستادند. من خيلي از قصه خوشم آمد و دوست داشتم كسي كه اين متن را نوشته ببينيم و تحسين كنم و بگويم كه خيلي خوب نوشتي ولي متاسفانه سركار بودم و نمي‌توانستم در اين فيلم بازي كنم. بعد مصطفي دو تا فيلم ديگر ساخت كه يكي از آنها خط ويژه و ديگري ضد گلوله بود، ضد گلوله در شرايطي ساخته مي‌شد كه حال همه بد بود و من كه رمق كار نداشتم اما براي فيلم ديگرش خود من پيشقدم شدم و اعلام آمادگي كردم و گفتم كه دوست دارم با تو كار كنم.

و همكاري‌تان كه اين همه مدت عقب افتاد بود شروع شد.

بله، واقعا وقتي رفتم خيلي حال خوبي داشتم. مصطفي كيايي واقعا خيلي آدم باهوشي است و در كارش خيلي متمركز است. پيش‌توليد كار به اندازه كافي روال منطقي داشت و خود فيلم همچون روايت غيرخطي دارد تمركز بالايي مي‌خواست و ما مهياي آن بوديم. ما بازيگران مانند دونده‌هاي امدادي به يكديگر كمك مي‌كرديم و كسي نمي‌توانست كم بگذارد و انصافا هم همه بازيگران با تمام وجود بازي كردند.

به نظرم همه در نقش خودشان خوب قرار گرفته بودند، براي مثال مهتاب كرامتي متفاوت‌ترين بازي خودش را داشت با وجود روند بازيگري‌اش.

درست است، ايشان زحمت فراواني كشيد. حتي ممكن بود كار به دلايلي به برداشت‌هاي طولاني برسد كه خانم كرامتي به نفع كيفيت كار به اين برداشت‎ها تن مي‌داد. بازيگر با نشاط و همراهي بود و هر آنچه لازم بود را براي بهبود فيلم انجام مي‌داد. خوشبختانه تهيه‌كننده هم همراه گروه بود و بيشتر نيتش به ثمر رسيدن فيلم بود و فيلم در جشنواره هم توجه مخاطب را جلب كرد. در نهايت هم مصطفي كيايي كه واقعا عالي بود. البته فيلم براي اكران عمومي كمي كوتاه
شده است.

چه بخش‌هايي از آن كوتاه شده؟

آن موقع بحث سر پايان فيلم بود كه زودتر از پاياني كه براي فيلم طراحي شده است تمام مي‌شود يعني يكي، دو تا پايان دارد بعد از دفعات زيادي كه خود كيايي همراه با مخاطب فيلم را تماشا كرد سرانجام تصميم گرفت آن را اصلاح كند.

اين پايان‌بندي‌ها به فيلم صدمه نزده است؟

خير به هيچ‌وجه، فيلم درباره يكي از معضلات وحشتناك اين جامعه حرف مي‌زند؛ موضوع اعتياد كه واقعا در جامعه مساله است. آن هم اعتياد زنان و شما فكر كنيد طبق آمارهايي كه مي‌دهند سن اعتياد به ١٢، ١٣ سالگي رسيده. الان شما در شهر كه چرخ بزنيد، شاهد خيلي از اين صحنه‌ها هستيد. موادمخدر و روانگردان‌هايي كه واقعا به جامعه آسيب زدند و اين قتل و جنايات كه آثار استفاده از اين مواد است در جامعه اتفاق مي‌افتد. اين فيلم خيلي خوب اين چرخه را توضيح و نشان داده است.

بله چند مورد را توضيح مي‌دهد: يكي اعتياد است، يكي روابط تعريف نشده و بي‌بنيان است و چند موضوع تنيده در هم دارد كه خيلي خوب به آنها پرداخته شده است.

بله، به نظر من فيلم يك هشدار ديگر هم مي‌دهد و آن هم اين است كه طبقه متوسط ما فوق‌العاده آسيب‌پذير شده‌اند. واقعا بيراه نمي‌گويند كه در چند سال گذشته اين طبقه آرمان‌گراي سرسلامت و ريشه‌دار در حال حذف شدن است. در هر صورت به نظر من اين فيلم متعلق به زمان خودش است و فيلم هولناكي از قصه‌هاي اجتماع است و بسيار صادقانه طرح موضوع مي‌كند.

فكر مي‌كنيد با در نظر گرفتن آن چيزي كه از خودتان سراغ داريد عصر يخبندان چقدر خواسته‌هاي‌تان را برآورده كرده است؟

اگر از ميزان رضايتمندي مي‌گوييد من خيلي اين فيلم را قابل قبول مي‌دانم و براي اجرا در اين فيلم زحمت كشيدم و كار برايم خيلي لذت بخش بود. از قصه نوشته شده و از تيمي كه با آن كار مي‌كردم و سرانجام خروجي كار هم خيلي به دل من چسبيد.

آقاي اصلاني زيبايي بازي شما را هم مخاطب عام سينما مي‌فهمد و هم منتقد سينما. در مواجهه با نقش‌هاي جدي و گاه منفي ما به هيچ عنوان به ياد نقش‌هاي كمدي شما نمي‌افتيم يا بالعكس. اين اتفاقي است كه طي اين سال‌ها در سينماي ما كمرنگ شده و بازيگران ما يا دارند خيلي تيپيكال بازي مي‌كنند يا كار به لوده‌بازي كشيده شده است يا اينكه در يك مسير ثابت باقي مانده‌اند.

حقيقتش من خيلي علاقه‌مند به آناليز كردن كارم نيستم، شايد كمي از زندگي خودم بتوانم بگويم كه شما پي به پاسخ سوال خودتان ببريد.

يعني از زندگي به بازيگري…

بله، اينكه اول ما دهه ٤٠ هستيم و بسياري از اتفاقات اين مملكت را از انقلاب گرفته تا جنگ و اتفاقات بعدي را با پوست خودمان لمس كرديم و در بطن جامعه بوديم، من هيچ‌وقت رابطه‌ام را با مردم قطع نكردم و نخواستم در يك طبقه اجتماعي خاص تعريف شوم. من هميشه با مردم زندگي مي‌كنم و از اين بابت واقعا خوشحالم هر چيزي كه به آن مي‌رسم از بين همين مردم پيدا مي‌كنم.

مورد بعدي هم اين است كه من واقعا كارم را صادقانه انجام مي‌دهم و در آن غرق مي‌شوم و هيچ‌وقت نشده به‌ندرت، شايد يكي، دو مورد كه آن هم يك اضطراب و اجباري درونش بوده كه بتوانم همزمان دو تا كار
را انجام بدهم.

من هر كاري را كه پذيرفتم به اندازه كافي پيش از آن فكر كرده‌ام. به تمام بخش‌هاي كارم فكر ‌كرده‌ام و خيلي صادقانه كارم را انجام داده‌ام و در آن موقع كه به كار فكر مي‌كنم به مخاطب فكر نمي‌كنم و به آن آدمي كه دارم بازي مي‌كنم فكر مي‌كنم حالا شايد آن وقت اين به دل مردم بنشيند. البته در طول اين سال‌ها منتقدان لطف داشتند، احيانا اگر بازي خوبي از من ديدند حتما به آن توجه كردند يا اگر ضعفي بوده در گوشي به من گفته‌اند (مي‌خندد) مردم هم كه لطف دارند و به هر صورت مشوق ما در گفت‌وگوهاي روزمره هستند. در همين گپ و گفت‌هايي كه در كوچه و خيابان داريم، احساس دروني‌شان را گفته‌اند.

آقاي اصلاني هيچ‌وقت شده مردم كوچه و خيابان چيزي از بازيگري به شما گفته باشند كه شما را به جلو سوق دهد و در بازيگري شما تاثير بگذارد؟

شك نكنيد كه همين‌طوري است مردم وقتي نظري مي‌دهند و از همان كلمات روزانه‌ استفاده مي‌كنند بايد به آن فكر كرد كه منظورشان چيست. يعني مي‌دانيد مردم خيلي فني حرف نمي‌زنند در مورد كاري كه انجام مي‌دهي، از واژه‌هاي محدودي استفاده مي‌كنند و احساس‌شان را مي‌گويند؛ اتفاقا من ديروز جايي خريد مي‌كردم دوستاني كه آنجا بودند در مورد همه‌چيز در سينما حرف مي‌زدند و من دقيق به اينها گوش مي‌دادم كه كلماتي كه استفاده مي‌كردند خيلي بامزه بود و بعد من در راه كه پياده مي‌رفتم به حرف‌هاي اينها فكر مي‌كردم كه چقدر درست مي‌گويند يعني حس خود‌شان را نسبت به بازيگري كه مي‌گويند مثلا اين بازيگر اين‌طوري بازي مي‌كند. خيلي خوب مي‌گيرند و شك نكنيد كه من هميشه فكر مي‌كنم مردم جلوتر هستند حالا ممكن است به نظر بياد كه ما حقي براي آنها قائل نيستيم، همه مناسبت‌هاي تشكيلاتي كه در سينما تعريف شده دنبال حقوق اهالي اين حرفه بوده و هيچ‌وقت دنبال حقوق مخاطب
نبوده است.

مثلا شما ببينيد در هر حرفه‌اي كه مي‌رويد مثلا صنف بستني‌فروشي‌ها دنبال حقوق مشتري هستند كه مغازه‌ چطور باشد، نظافت آن چگونه باشد ولي در سينما قانوني وجود ندارد كه اگر فيلم بدي ساخته شد با آن آدم برخورد بشود يا نه؟ اين حقوق مخاطب به نظر من سال‌هاست كه ناديده گرفته شده و اينكه جاي مخاطب تصميم بگيريم و… و همه اينها سال‌هاست كه بوده اما مردم هم هميشه لطف داشتند و به ضعيف‌ترين كارهاي ما توجه مي‌كنند ولي شك نكنيد كه در خلوت خيلي صريح حرف‌شان را مي‌گويند.

رابطه آنها را در عمل‌شان مي‌بينيد شما الان نگاه كنيد واقعا تلويزيون وقتي آنقدر خود خواهانه مردم را دارد فراموش مي‌كند و يك نگاه كاملا محافظه‌كارانه و به اعتقاد من براي طيف محدودي برنامه‌سازي مي‌كند به نظر من مردم تنها كاري كه مي‌كنند اين است كه ديگر تلويزيون نمي‌بينند. هر سال تعداد زيادي دانش‌آموز از مدارس و دبيرستان‌ها بيرون مي‌آيند، ما چه خوراك فرهنگي به آنها داده‌ايم؟ براي همين است كه وقتي آنها وارد دانشگاه مي‌شوند و از ساده‌ترين مسائل باز مي‌مانند، براي اين است كه در موردش به اندازه كافي حرف زده نمي‌شود.

و خب طبيعتا وقتي مخاطب را نشناسيم و او را در فرآيند ساخت دخيل نكنيم نمي‌توانيم براي آينده يك فيلم در مرحله اكران و فروش هم ديدگاه قابل اعتمادي داشته باشيم.

بله، اين بحث‌هاي اجتماعي و فرهنگي ما محل دعواست يعني هيچ ثباتي وجود ندارد، چندسال پيش چگونه بوده و الان چگونه است. من با پوزش از تهيه‌كنندگان و اينكه احترام زيادي براي خيلي از آنها قايل هستم ولي بايد عرض كنم كه الان تهيه‌كنندگي را به حق‌العمل كاري تبديل كرده‌اند، يعني اينكه يك سرمايه‌گذار كه معلوم نيست چه قرابتي با سينما دارد و پولش از كجا آمده مي‌خواهد سرمايه فيلم را تهيه كند و تهيه‌كننده هم فقط سوري است و برايش مهم نيست و با كمال بي‌انگيزگي فيلم را به سرانجام مي‌رساند. اما اين فيلم خواه ناخواه مراحل بعدي دارد مثل كار فني و مميزي و… كه اصلا از آن فيلم هيچ دفاعي نمي‌شود و امكان دارد هر جايي متوقف شود يعني اينكه ساختار واقعي سينما نابود شده. در همه جاي دنيا اين تهيه‌كننده است كه حرف اول را مي‌زند ولي در سينماي ما تهيه‌كننده‌ها بسيار ضعيف و بي‌انگيزه شده‌اند.

دست روي چه نكته مهمي گذاشتيد!

بله نكته مهمي است. بعد هم يك اختلاف عجيب و غريب ديگري به وجود آمده كه من مي‌خواهم به آن هم اشاره كنم؛ استفاده بي‌رويه و مصادره كردن آدم‌هاي فرهنگي به نفع سياست. ببينيد چه آسيب وحشتناكي زده است. اين چنددستگي كه ما شاهد آن هستيم نتيجه همين اتفاق است.

يعني اين رفتار را در جهت تفكر دسته خاصي مي‌دانيد كه به هنر صدمه مي‌زند.

بله كاملا مشخص است، من معتقدم هنر فقط ابزار نيست كه در خدمت جرياني باشد بلكه قائم به ذات خودش است ولي متاسفانه ما فضاي هنري را به‌شدت بيمار كرده‌ايم، حال مي‌گوييم چرا فضا اين شكلي است؟ چرا مردم ما سينما را دوست ندارند؟ چرا تئاتر را دوست ندارند. چرا بايد نگاه كاسبكارانه به آن باشد… چرا حوزه موسيقي اين‌گونه است. اين چيزي است كه ما در آن بايد احساس مسووليت كنيم و همه ما در آن سهيم هستيم.

يعني با كسي كار مي‌كني، كسان ديگري ناراحت مي‌شوند، يعني اينكه اتفاقي كه به نظر من واقعا نتيجه يك بي‌فكري است براي راي گرفتن اتفاق افتاده! مثلا براي جلو رفتن در عرصه سياست از اهالي فرهنگ مايه مي‌گذارند و ما آدم‌هاي مهمي را در اين عرصه از دست داده‌ايم.

چاره‌اش را درچه مي‌بينيد؟

من معتقد هستم كه سياست و دولت بايد پاي خود را از حوره فرهنگ بيرون بكشند. در يك تعاملي ممكن است با هم باشند ولي دولت به هيچ‌وجه نمي‌تواند متصدي خوبي باشد. براي اينكه يك افرادي مي‌آيند و در كوتاه‌مدت يك مديريتي مي‌كنند و بعد مي‌روند. اين اهالي فرهنگ هستند كه ماندگار‌ند و اينها هستند كه هميشه مورد بحث و انتقاد قرار مي‌گيرند. اما كساني مي‌آيند و براي اينها در كوتاه‌مدت نسخه‌اي مي‌پيچند و بعد هم هيچ مسووليتي را قبول نمي‌كنند.

حرف شما درست است ولي با توجه به شرايطي كه در سينما و فرهنگ ما وجود دارد، اين اتفاق ساز و كار ساخت فيلم را با بحران روبه‌رو مي‌كند.

به اعتقاد من سينماي ما بيمار شده و ممكن است ما يك دوره بدي را داشته باشيم ولي از آن عبور خواهيم كرد. يعني وقتي پاي تهيه‌كننده خصوصي وسط باشد يك رقابت صحيح به وجود مي‌آيد و همه‌چيز سرجاي خودش قرار مي‌گيرد. رقابت صحيح به وجود مي‌آيد ديگر كسي علي‌السويه كار نمي‌كند، مثلا آن بازيگري كه به شكل قابل قبولي جايزه گرفته جايگاهش يك چيز ديگر مي‌شود. مي‌خواهم بگويم وقتي كه دولتي باشد يك وابستگي به پول دولت به وجود مي‌آيد و ديگر هيچ انگيزه‌اي نمي‌ماند و كارگرداني كه فيلم را مي‌سازد وقتي وابسته دولت است برايش فرقي نمي‌كند كه فيلم به فروش برود يا نه. سرانجام حرف من اين است كه سينما بايد به سمت خصوصي‌سازي برود.

با اين تفاسير بد نيست از سينما به تئاتر برويم. آقاي اصلاني، خيلي از تئاتر فاصله گرفته‌ايد.

من از تئاتر سينما آمده‌ام. در دوره اصلاحات فضاي تئاتر خوب بود. خودم كاري را نوشتم و كارگرداني كردم. بيشتر كارهاي عليرضا نادري را كار كردم و بيشتر كارهاي ايشان را با هم بوديم، آخرين كار من در اصل همان «سمفوني درد» كار آقاي پاكدل بود كه در اواخر دوره اصلاحات بود. بعد اما راستش در من رغبتي به كار به وجود نيامد.

اين تاكيد شما بر خوب بودن، به دليل فضاي سياسي اجتماعي آن ايام بود؟

صد‌در‌صد، آن نسلي كه ما با هم كار كرديم خيلي از آنها ديگر كار نكردند. در آن زمان يا همان موقع‌ها ما يك احوالات خاصي داشتيم كه در هر صورت در دوره بعدي حال خوبي نداشتيم از اينكه كار تئاتر بكنم هم فاصله گرفتم.

دليلش چه بوده خب؟

تئاتر مميزي سنگين‌تري پيدا كرده و هم كارها كميتي شده و كيفيت ندارد. فضا بسته‌تر شده و ما هم ناخواسته فاصله گرفتيم.

دوست داريد باز هم كار تئاتر انجام دهيد؟

راستش را بخواهيد يك كمي ترسناك است.

ترس از چه چيزي؟

ترديد بيش از حد براي كار كردن. وقتي وارد زندگي تئاتري مي‌شوي و اگر به شما عادت كنند ديگر نمي‌پذيرند كه ترك‌شان بكني به هر صورت براي من يك ذره سخت است اما در برنامه‌هاي آينده‌ام قصد دارم كارگرداني تئاتر كنم. باورتان نمي‌شود ما بازيگران و كارگردان‌هاي فوق‌العاده‌اي داريم اما نويسنده زياد نداريم، نويسنده خوب نداريم و اينكه متن‌هاي خوبي اگر نداريم علتش هم مشخص است.

آقاي اصلاني، گستره نقش‌هايي كه بازي كرديد نشان از ذهن خلاقي است كه مي‌تواند خودش را در لحظات مختلفي بگذارد و غالبا اين‌طوري است. كساني كه اين توانايي را دارند دانش هنري‌شان هم بيشتر از هنرمندان ديگر است، يعني از حوزه‌هاي ديگر هم كمك مي‌گيرند روزگارشان را با حوزه‌هاي ديگر مثل ادبيات، موسيقي و هنرهاي ديگر پر مي‌كنند شما هم در زندگي‌تان ادبيات مهم است، مخاطب ادبيات هستيد يا موسيقي و…

بله، بي‌شك همين‌طوري است. من در حوزه سياست هميشه مطالعه دارم، پيگير مطبوعات هستم، البته به نظر من وضع ادبيات ما به واسطه اينكه تحت فشار بود در حوزه داستاني خيلي مصيبت‌زده است يعني اينكه خيلي از نويسنده‌ها كاري هم كه از آنها چاپ مي‌شد خودشان هم راضي نبودند. شايد به پيشنهادهاي دوستان كتابي را خوانده باشم، ولي در هر صورت شك نكنيد كه من مدام پيگير همه‌چيز هستم. اين يك بخش از زندگي است چون كار ديگري هم نمي‌توان كرد. در حوزه‌هاي مختلف مطالعه دارم مثل جامعه‌شناسي، تاريخ، روانشناسي و. . .

موسيقي را چطور؟

در موسيقي شنونده خوبي هستم.

چه نوعي؟

در هر صورت ما با كارهاي آقاي شجريان بزرگ شده‌ايم و كم‌كم كارهاي كلاسيك را متوجه شدم و گوش دادم، اما باز هم آن سبك موسيقي را دوست دارم. به‌طور مشخص مثلا در موسيقي آن طرف هم موسيقي كانتري را دوست دارم، چقدر عاشقش هستم و هميشه هم آرزوي ياد گرفتن‌سازي را داشتم اما نشد.

پس در واقع اين ماجرا براي شما هم كار مي‌كند اينكه يك پويايي ذهني را نمي‌توان در يك حوزه نگاه داشت و واقعا بايد از حوزه‌هاي ديگر هم باشد مثلا خواندن يك رمان خوب يا شنيدن يك موسيقي خوب به انسان اين توان را مي‌دهد كه در جاي كس ديگري قرار بگيرد و دنيا را جور ديگري ببيند و از زواياي ديگر جدا از آن رشدي كه براي ذهن و تخيل هر هنرمندي به آن نياز دارد؟

صد در صد، من تجربه زندگي خودم را مي‌گويم: پيش از اينكه آدم عادي بودي و در همه جا مي‌توانستي ورود كني و در يك قهوه‌خانه بروي و با مردم حرف بزني، در بازار قدم بزني، در شهر راه بروي و در همه جا سفر كني. اما متاسفانه يك اتفاقي كه براي ما بازيگران مي‌افتد بعد از آن شهرتي كه به دست مي‌آيد تو را كمي منزوي مي‌كند و براي اينكه عقب نماني بايد از حوزه‌هاي ديگر هم استفاده كني و با مطالعه آن را به دست بياوري. حتي با ديدن عكس و گوش دادن به موسيقي، به نظر من موسيقي يكي از اركان بازيگري است. اصلا بازيگري يك ساز است كه در گستره فيلم بايد هميشه كوك باشد.

ولي خب ساز شما هم كوك است! كمي از تاثير تجربه زيسته خودتان در هنر بازيگري بگوييد. اينكه چطور فراز و فرودهاي زندگي به هنر بازيگري شما كمك كرده. اگر اين‌طور بوده البته.

شك نكنيد كه همين‌طوري است. من فكر مي‌كنم در واقع كمي ناصداقتي و ناتواني است كه پناه مي‌آوريم به شلوغ كردن در يك نقش، خود فيلمنامه به ما مي‌گويد كه چقدر بايد ديده شوي. بايد در خدمت فيلمنامه باشي. بيشتر از حد هم اگر ديده شوي غلط است، بعد بايد به هارموني توجه داشته باشي. در هر كار تعدادي بازيگر مي‌آيند و كنار هم كار مي‌كنند و شك نكنيد ما بايد كار همديگر را رصد كنيم. محض كنجكاوي شده يا هر چيز ديگر كار هم را مي‌بينيم. يكي از وظايف بازيگر از نظر من اين است كه كار بقيه را ببيند و به كوك بقيه آشنايي داشته باشد. وقتي در كنار اينها قرار مي‌گيرد بداند كه چگونه بازي كند. ما گاهي با بازيگري سر كار هستيم كه اصلا همديگر را نمي‌بينيم، يعني آن بازيگر در بخش ديگري از فيلم‌ بازي مي‌كند و من در بخش ديگر فيلم، ولي شك نكنيد من بايد حواسم باشد كه او چطوري بازي مي‌كند. وقتي تشخيص مي‌دهم كه براي اجراي نقشش چگونه دورخيز مي‌كند، من هم بايد گوشه چشمي به اجراي نقش آن داشته باشم. به خصوص كه الان بيشتر بازيگرها ديدشان نگاه مستندگونه و واقع‌گرايانه است و مي‌خواهند زندگي كنند كه البته اين همه جا جواب نمي‌دهد.

آقاي اصلاني براي اينكه سازتان كوك‌تر بماند چه مي‌كنيد؟

شك نكنيد كه بازيگري مراقبه مي‌خواهد يعني يك مراقبه تمام وقت مي‌خواهد چه موقعي كه در خدمت كاري هستيد و چه در خانه نشسته باشي خارج از فضاي كاري هميشه يادت باشد كه بازيگري و به مدل يك بازيگر زندگي كني حتي مطلبي كه مي‌خواني، غذايي كه مي‌خوري، موسيقي‌اي كه مي‌شنوي بايد بازيگري باشد. من حتي يك واقعه ختم هم كه بود از ديد او نگاه مي‌كردم. مدام اين نوع تجربه كردن، نوع زندگي حتي نوع غذا خوردن و آداب و معاشرت و هميشه اين مراقبه را بايد حفظ و مراقبت كني.




سانسور نام پخش کننده “اخراجیها” در رسانه اصولگرا

سینماژورنال: در چند سال اخیر همواره یکی از دلایل کاهش فروش فیلمها در سینمای ایران به مافیایی به نام مافیای اکران نسبت داده شده است.

به گزارش سینماژورنال البته که هیچ گاه هم کسی نبوده که جرأت داشته باشد و بگوید این مافیای اکران شامل چه شخص یا اشخاصی است.

به تازگی محسن علی اکبری تهیه کننده ای که زمانی در شورای عالی سینما بود و احتمالا می توانست برای حل معضل این مافیا کاری کند در گفتگو با “تسنیم” فروش پایین فیلم تازه شان “یاسین” را به وجود مافیای اکران نسبت داده و نام یکی از پخش کنندگان یعنی علی سرتیپی را به عنوان را در صدر مافیا آورده است.

فارغ از صحت و سقم آنچه علی اکبری می گوید بازتاب صحبتهای وی در روزنامه اصولگرای “کیهان” است که جلب توجه می کند.

این روزنامه با انعکاس کامل سخنان علی اکبری در جاهایی که وی از علی سرتیپی نام برده بجای نام کامل از “ع.س” یا “س” استفاده کرده است.

پیش از این همین رسانه در برخورد با کارگردان فیلم “قصه ها” نیز همین رویه را در پیش گرفته بود.

به گزارش سینماژورنال علی سرتیپی که سالها پیش از این و با بازی در درامی به نام “قربانی” ساخته دایی اش رسول صدرعاملی وارد سینما شد در سالهای اخیر در کنار تهیه آثاری چون “ورود آقایان ممنوع” و “پل چوبی” به عنوان مدیرعامل دفتر پخش فیلمیران فعالیت داشته است.

 فیلمیران شرکتی است که در سالهای اخید پخش اغلب فیلمهای پرفروش سینمای ایران و از جمله آثار مسعود ده نمکی و سری “اخراجیها” را برعهده داشته است.



سناریست “محمد(ص)”مجیدی: اکران حوزه را تحریم کنیم/فیلمهای حوزه را نادیده بگیریم/ فکر کنیم ۱۰۰ سینمای حوزه وجود ندارند

سینماژورنال: ماجرای تبعیت نکردن حوزه هنری از پروانه نمایشی که وزارت ارشاد برای فیلمها صادر میکند و ممیزی جداگانه ای که این ارگان بر نمایش فیلمها قرار داده هرچند از سال 91 استارت خورد اما همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال این روزها دو فیلم “نهنگ عنبر” و “قصه ها” در حالی در سینماهای تهران روی پرده رفته اند که سینماهای حوزه اجازه پخش فیلم را ندارند.

این اقدام اگرچه باعث کنجکاوی بیشتر مخاطبان نسبت به محتوای فیلم و اقبال نسبی آنها نسبت به این دو اثر شده اما همچنان اعتراضات سینماگران نسبت به ممیزی تازه ای که حوزه بر فیلمها قرار می دهد وجود دارد.

کامبوزیا پرتوی کارگردانی که بخاطر ساخت “کافه ترانزیت” شناخته میشود تازه ترین سینماگری است که به این اقدام حوزه واکنش نشان داده است.

حوزه‌ای‌ها همیشه فکر می‌کنند حق با آنهاست

او در گفتگو با بهناز شیربانی در “شرق” برای مقابله با کارشکنی‌های حوزه هنری، تحریم در برابر تحریم را پیشنهاد می‌کند. او می‌گوید: وقتی حوزه صد سینما را در اختیار دارد، مسلما تحریم‌های او در چرخه تولید و فروش فیلم مؤثر خواهد بود و بی‌رحمانه‌ترین رفتار در سینما، همین برخورد سلیقه‌ای است. سال‌هاست حوزه هر فیلمی را که سلیقه‌اش باشد، اکران می‌کند و هر فیلمی را که دوست نداشته باشد، اکران نمی‌کند. این مشکلات را همیشه سازمان‌های موازی پیش می‌آورند. حوزه‌ای‌ها همیشه فکر می‌کنند حق با آنهاست و می‌توانند به سازمان‌موازی خودشان که وزارت ارشاد و سازمان سینمایی است خط بدهند و این خط‌دهی عملا در سینمای امروز شدنی نیست.

باید فکری به حال تفکری که بر حوزه هنری حاکم است، کرد

پرتوی که از رفقای نزدیک مجید مجیدی است و در گروه نویسندگان پروژه صد میلیاری “محمد(ص)” نیز حضور داشت ادامه داد: دیده‌ایم که با همه این فشارها، این‌همه فیلم‌ساز مشغول کارشان هستند. نهایتا هم وزارت ارشاد بر همه کارها نظارت دارد. آن‌وقت حوزه به چه حقی به خودش اجازه می‌دهد سلیقه‌ای عمل کند؟ این رفتار حوزه، آن هم در بحران کنونی سینما، مسلما به چرخه تولید و اکران ضربه می‌زند و اعتماد را از فیلم‌ساز و سرمایه‌گذار می‌گیرد. فیلم‌ساز و سرمایه‌گذار از خودش می‌پرسد، چه تضمینی هست که من فیلم بسازم و فیلمم درست اکران شود؟ باید فکری به حال تفکری که بر حوزه هنری حاکم است، کرد.

این‌بار ما باشیم که اکران حوزه را تحریم می‌کنیم

پرتوی درباره مقابله با حوزه بیان می دارد: مقابله با مشی حوزه به‌شدت آسان است. باید فکر کنیم اصلا آن صد سینمای زیرنظر حوزه هم وجود ندارند. درواقع این‌بار ما باشیم که اکران حوزه را تحریم می‌کنیم، فیلم‌های حوزه را هم برای جشنواره‌ها نادیده بگیریم، فعالیت‌هایش را نادیده بگیریم و فکر کنیم این صد سینما هم وجود ندارند. چاره‌ساز خود تهیه‌کننده‌ها و فیلم‌سازها هستند.

باید حوزه را به شدت نادیده بگیریم

وی با بیانی تندتر ادامه می دهد: باید حوزه را به‌شدت نادیده بگیریم. همان‌طور که آنها فیلم‌های مطرح‌ترین فیلم‌سازان را مورد‌دار می‌دانند و آن را اکران نمی‌کنند، ما هم در مقابل فیلم‌هایی که آنها ساختند را مورددار بدانیم و در نظر داشته باشیم فیلمی که محصول حوزه است، حتما از یک سلیقه خاصی نشأت می‌گیرد که نباید آنها را دید، حتی اگر بزرگ‌ترین فیلم‌ساز ایرانی آن را ساخته باشد!




پاسخ بنی‌اعتماد به حاتمی‌کیا: بی احترامی به خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را، هرگز!

سینماژورنال: حضور رخشان بنی اعتماد بعد از سالها در برنامه “هفت” فرصتی را فراهم آورد که این کارگردان باتجربه سینمای ایران به بخشی از پرسشهایی که درباره کارنامه سینمایی وی و از جمله سیاه نمایانه بودن آثارش وجود دارد پاسخ دهد.
به گزارش سینماژورنال البته که بنی اعتماد در حین صحبتهایش طعنه ای هم زد به ابراهیم حاتمی کیا که چندی قبل به نقد “گیلانه” بنی اعتماد پرداخته بود و گفته بود برخی طوری دفاع را نشان میدهند که فلان بچه با رنگ چشم آبی، جنگ رفته اما امروز با وضعیت فلاکت باری، جانباز شده!

بی احترامی به خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را، هرگز!

رخشان بنی اعتماد در مورد فیلم «گیلانه» گفت: «گیلانه» ادای احترام من به مادران جانبازان جنگ و تشکر کوچکی از آنها بود.
وی افزود: فیلم «گیلانه» در زمان خودش فیلم خوبی بود، می توان آن را نقد کرد ولی نباید حرمت فیلمساز و بازیگر را نادیده گرفت، بی احترامی در مورد خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را که در آن زمان به عنوان یک سوپراستار شناخته شده بود، هرگز نمی بخشم.

زبان نقد اجتماعی می تواند باب طبع دو گروه نباشد
رخشان بنی اعتماد در مورد هجمه هایی که علیه فیلمسازان اجتماعی وجود دارد، گفت: اتهامات و بی مروتی های زیادی نسبت به فیلمساز اجتماعی صورت می گیرد، طبیعی است فیلمی که زبان نقد اجتماعی، گزنده و کنجکاو دارد می تواند باب طبع دوگروه نباشد، گروه اول بخشی از مخاطبان که امری بدیهی است ولی مقابله با سینمای اجتماعی از جانب کسانی است که مسئول پاسخگویی به نقاط مطرح شده در فیلم هستند.
وی ادامه داد: موضع گیری در قبال سینمای اجتماعی یا حوزه های دیگر با قضاوتهای نابجا و دور از واقعیت و اغراق، فضایی را به وجود می آورد که باعث جلوگیری از حرف زدن گوینده می شود.

چه چیز سفیدی را سیاه نشان داده ام؟!
وی افزود: در سینمای اجتماعی اگر سیاه نمایی به معنای نشان دادن سفیدی از سیاهی باشد، منتقدین باید استدلال بیاورند که چه چیز سفیدی را سیاه نشان داده ام؟! من سیاهی ها و تلخی ها را می بینم اما سیاه بین و تلخ بین نیستم، کاراکتر فیلم هایم در اوج تلخی و سیاهی، جوهر پاک انسان بودنش را حفظ می کنند.
بنی اعتماد درباره امید داشتن شخصیتهای فیلمهایش گفت: امید را در وجوه انسانی آدمها، مقاومت، مطالبه جویی، یاد گرفتن اعتراض کردن به وضعیت موجود و پایداری می دانم.
وی افزود: اگر هر کدام از فیلمسازان به دنبال پیدا کردن پاسخ هایی برای رد اتهام به نهادهای موازی حرکت کنند مشکلات سینما زیادتر خواهد شد.

کشورهای دیگر از نقدهای گزنده تری استفاده می کنند
بنی اعتماد در مورد اینکه هدف برخی از فیلمسازان از ساخت فیلمهای اجتماعی و نشان دادن مشکلات اجتماع، بردن فیلمها به خارج از کشور و جایزه گرفتن است گفت: متأسفانه شاید به دلیل نشناختن سینمای جهان و جشنواره ها همواره این تصور وجود داشته که تنها ماییم که فیلمهای انتقادی می سازیم، در صورتی که اینطور نیست، کشورهای دیگر از نقدهای گزنده تری استفاده می کنند اما ما زبان صلح جویانه ای برای بیان موضوعات اجتماعی داریم.

برخوردهای داخل باعث میشود برخی در خارج از آب گل آلود ماهی بگیرند
وی ادامه داد: برخوردی که با فیلمهای ایرانی در خارج می شود بازتاب واکنشهایی است که فیلمساز در داخل کشور می بیند. موضع گیری های مغرضانه و جناحی نسبت به سینمای اجتماعی باعث می شود که عده ای از آب گل آلود ماهی بگیرند.
بنی اعتماد درباره جایگاه مردم از نظر فیلمساز اجتماعی گفت: هرگز به آدمها به عنوان سوژه نگاه نمی کنم چون آنها خیلی محترم اند و اینگونه نگاه کردن به آدمها جفا نسبت به آنهاست.
وی ادامه داد: با آدمها زندگی می کنم و از نزدیک با مشکلات آنها آشنا می شوم، از دل این نزدیکی و سرکردن ها، شخصیتی شکل می گیرد که هیچکدام از آنها نیست و در عین حال همه آنها و بازتابی از موقعیتشان است.

به امید اینکه بقیه فیلمها هم اکران شوند
وی ادامه داد: در حال حاضر حرکتهای امیدوارکننده ای از طرف نسل جدید و جوان در کشور در حال انجام گرفتن است و امید من جامعه ای است که آدمهایش، منفعل نیستند و تن به شرایط نمی دهند و این موضوع نشان دهنده یک جامعه پویا و زنده است.
رخشان بنی اعتماد در مورد وضعیت امروز سینمای ایران و موقعیت جوانان گفت: به کار جوانان و آینده سینمای ایران امیدوارم، ما مفتخر به گذشته سینمای ایران (سینمای نوین) هستیم، ولی طراوت و تازگی در ایده ها و تفکر فیلمسازان جوان بسیار امیدوار کننده است.
بنی اعتماد درباره دغدغه هایش گفت: یکی از دغدغه های من اکران فیلم «قصه ها» بود که انجام شد، به امید اینکه بقیه فیلمها هم اکران شوند. نگاه مممیزی کمی از شرایط دوران معاصر دور است.
وی افزود: نمایش فیلمهای اکران نشده، موفقیت یک گروه بر گروه دیگر نیست بلکه تلطیف شدن فضاست.
بنی اعتماد در پایان گفت: امیدوارم همانطوری که مسئولیت بر عهده وزارت ارشاد است، اختیار در حوزه وظایف وزارت ارشاد تعریف شود و هیچ فیلمی در هیچ کمدی باقی نماند.




رویا تیموریان: اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم، یک سالن تئاتر می‌سازم

سینماژورنال: رؤیا تیموریان، هنرمند شناخته شده عرصه تئاتر و سینما که او را با ایفای نقش در سریال به‌یادماندنی «مدار صفردرجه» حسن فتحی در خاطر داریم، خوشبختی‌ها و امیدهایش را مرور کرده است.

به گزارش سینماژورنال در این مرور نکات جالبی هم درباره آرزوهای وی، نظراتش نسبت به منتقدان و البته سوء تفاهمات زندگیش مطرح شده است.

سینماژورنال بخشهای خواندنی این مرور را به نقل از “شرق” ارائه می دهد.


فیلم و تئاتری که به‌تازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت یا برایم جالب بود؟ پایان سال گذشته تئاتری دیدم از محمد مساوات به اسم «خانه‌واده» که آن را بسیار دوست داشتم. نمایشی دقیق، خوش‌ساخت و هوشمندانه بود. اخیرا هم فیلمی دیدم از کارگردانی به نام بابک نجفی که در اسکاندیناوی زندگی می‌کند و دو، سه فیلم هم بیشتر ندارد. یکی از فیلم‌هایش «Sebbe» برایم خیلی جذاب بود. یک فیلم سه‌قسمتی هم بود به نام «پول کثیف» که هر قسمتش را یک کارگردان ساخته بود، قسمت دومش را همین آقای نجفی کارگردانی کرده بودند که این کار او به لحاظ اکشن، بسیار مدرن بود و با فیلم دیگری که از او دیدم، بسیار تفاوت داشت.


برای الهام‌گرفتن در فعالیت هنری‌ام: لازم نیست به جای خاصی بروم! با اتفاقاتی که هرروز در دنیا می‌افتد، دائم الهام می‌گیرم، منتها جایی ندارم تا الهاماتم را تخلیه کنم!


اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم عبارت است از: شرف، انسانیت، دروغ و درعین‌حال راستی، پاکی، زیبایی، عشق، خلاقیت و به گمان من هنر، جمع اضداد است.


اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم: یک سالن تئاتر می‌سازم.


کارگردان یا بازیگری که تمایل داشته باشم با او ناهار بخورم: بسیارند؛ تام هاری یکی از آنهاست و دل‌تورو، بازیگر خیلی خوب فیلم ٢١ گرم هم یکی دیگر.


بهترین نقدی را که طی سال‌ها
ی گذشته خوانده‌ام: در خاطر ندارم! شاید چون خیلی با نقدهای مناسبی روبه‌رو نشده‌ام. فکر می‌کنم بیشتر در نقدها، موضع‌گیری هست. اغلب منتقدان یا نمی‌توانند به‌خوبی فیلم‌ها را تفسیر کنند یا اجازه ندارند درباره فیلمی خوب بنویسند. یک فیلم یا اثر هنری نمی‌تواند مطلقا خوب باشد، چون در هنر خوبِ مطلق وجود ندارد ولی منتقدها بیشتر نگاهشان یا منفی‌منفی است یا مثبتِ‌مثبت و نقدها برایشان کارکرد جهت‌دار یا تبلیغاتی دارد.


بزرگ‌ترین معلم: مادرم بوده. چون هرچه می‌گذرد، بیشتر متوجه می‌شوم هرچه بلدم، از او آموخته‌ام. هر‌چه از درایت و شعور و به دیگران احترام‌گذاشتن و دیگران را دوست‌داشتن یاد گرفته‌ام، از او بوده.


بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره من؟ سوءتفاهمی است که اتفاقا از سوی همین منتقدان به وجود آمده. آنها از نقش‌های من برداشت اشتباه دارند، وقتی شخصی با آنها درباره کارهایم حرف می‌زنم، نظرشان تغییر می‌کند و حتی مثلا وقتی برای دریافت جایزه‌ای کاندیدا می‌شوم، مطلبی راجع به کاندیداشدنم نوشته نمی‌شود!


 اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار باشید: دانش، تجربه و انتخاب صحیح است.


 اگر در رشته هنری‌ام به عقب برگردم، آرزو می‌کنم که: باز هم بازیگر شوم.


 چه‌کاره بودم اگر کسی نمی‌شدم که حالا هستم؟ باز هم بازیگر می‌شدم.


آرزوی زندگی‌ام: شخصی نیست. آرزو چیزی است که مربوط به امیدواری می‌شود. باید امید داشته باشی تا به آرزوهایت برسی. آرزوها هم یا شخصی هستند یا جمعی. بیشتر آرزوهایی که دارم، جمعی هستند. آرزو دارم جهان به آرامش برسد و شاهد کشتار انسان‌ها و ازبین‌رفتن طبیعت و دیگر چیزهای تلخ نباشیم و برای سرزمین خودم هم آرزو می‌کنم که با درایت بیشتر و توجه به امر برنامه‌ریزی که مهم‌ترین چیزی است که یک سرزمین را می‌چرخاند و همچنین با دقت بیشتر متخصصان آگاه، در آینده شاهد رشد و شکوفایی همه هنرها به‌خصوص سینما و تئاتر باشیم.


جالب‌ترین اتفاقی که در این سال‌ها در سینما و تئاتر برایم افتاده؛ این بود که دو سال قبل در تئاتر‌شهر، سالن چارسو را برای اجرای تئاتر به ما داده بودند و وقتی مدیریت تغییر کرد، سالنمان به کسان دیگری داده شد و وقتی علت را جویا شدیم، گفتند خب چون مدیریت عوض شده، برنامه هم تغییر کرده!


بزرگ‌ترین خوشحالی این‌روزهایم؟ موفقیت ایرانیان در جهان است، از جمله موفقیت فیلم «ناهید» در کن یا پیش‌تر موفقیت‌های آقای فرهادی در سینمای جهان. دیگر خوشحالی حالِ‌حاضرم این است که فیلم انسان‌دوستانه و شریفی مثل «قصه‌ها» با یک نگاه دقیق و باز به جهان، بالاخره اجازه اکران پیدا کرد. اینها همه برایم نور امید است.




توضیحات رخشان بنی اعتماد درباره مصادیق امید و روشنی موجود در “قصه ها”

سینماژورنال: “قصه ها” از زمان نمایش در جشنواره سی و دوم فیلم فجر از سوی برخی رسانه ها هدف این اتهام قرار گرفت که فیلمی سیاه نمایانه است.

به گزارش سینماژورنال همین اتهام هم بود که باعث شد از زمان نمایش در جشنواره تا اکران عمومی آن بیشتر از یک سال وقفه بیفتد. در این مدت هم بیشتر رسانه های منتقد از حجم بالای نومیدی موجود در فیلم سخن گفتند.

رخشان بنی اعتماد کارگردان اثر اما در تازه ترین گفتگوی خود برخی از شمول امید و روشنی که در “قصه ها” نهفته را برشمرده است.

این اسمش امید است

این کارگردان مقاومت آدم‌ها و واندادن در برابر شرایط آسیب‌زا را نشان از بارقه‌های امید دانسته و به “شرق” می گوید: اینکه حتی شخصیت‌ها وقتی در برابر تنگناها قرار می‌گیرند به انحراف کشیده نشوند این چیزی است که من اسمش را می‌گذارم امید.

دلال مواد مخدر، مسافرکشی زحمتکش شده

بنی اعتماد سپس مثالهایی درباره وجوه امیدوارانه اثرش آورده و می افزاید: عباس که در فیلم «زیر پوست شهر» برای بهبود وضعیت مالی زندگی دنبال رؤیاهای خود رفته و سرخورده شده، دیگر تن به دلالی مواد مخدر نمی‌دهد و حالا به مسافرکش زحمت‌کش تبدیل شده که زندگی خود را می‌گذراند.

صورتش به دست مرد سوخته اما…

وی می افزاید: نرگس فیلم «نرگس» که آن‌همه فاجعه بر سرش آمده، خشونت دیده و زجر کشیده، حالا کار می‌کند و سیسمونی بچه‌اش را با وامی که خودش گرفته به‌شکل قسطی می‌پردازد. با وجود آنکه صورتش به‌دست مرد سوخته و از شکل افتاده قبول کرده که به شرط ترک اعتیاد شوهرش، از او شکایتی نکند. خب، به‌نظر شما روشنی بیش از این در کجاست؟ منزلت انسانی را دیگر کجا باید ببینیم؟

اوج عشق در روابط ظریف یک زوج

این کارگردان ادامه می دهد: سارای فیلم «خون‌بازی» اعتیاد را ترک کرده و مددکار داوطلب شده؛ مددرسان آدم‌هایی که موقعیتی نظیر او دارند. در خانواده‌ای مثل نوبر و رضا که فقر اقتصادی تمام غرور و شأن مرد را زیرسؤال برده، نان‌خورِ زن بودن اصلا چیز راحتی نیست، اما می‌بینیم که عشق چگونه حضور پیدا می‌کند و اوج عشق را در روابط ظریف‌شان می‌بینیم. امید یعنی این؛ یعنی انسان‌بودن.

نمی توانم آدمها را در نماهای دونفره همراه با صورتهای پرنور نشان دهم

رخشان بنی اعتماد خاطرنشان می سازد: درست بر‌خلاف چیزی که می‌گویند، من نمی‌توانم شعار بدهم؛ نمی‌توانم آدم‌ها را به شکل نمای دونفره (Two Shot) نشان دهم که صورت‌شان پُر از نور است و چشمان‌شان برق می‌زند و با دسته‌گلی در دست به آینده روشن نگاه کنند. از نظر من این یعنی فریب، ولی من امید را فریب نمی‌دانم. به‌جای این فکر می‌کنم امید، انسان‌بودن و مقاومت‌کردن و واقعی‌بودن است. برای همین در برابر اتهاماتی مثل سیاه‌نمایی فقط می‌توانم بگویم ممکن است در فیلمم سیاهی‌ها را نشان بدهم، اما برای آدم‌ها سرنوشت محتومی در نظر نمی‌گیرم.




تقدیر مدیر “هنروتجربه” از بیان صادقانه معضلات اجتماع در “قصه‌ها”/سینماژورنال: ای کاش موقع اکران “من مادر هستم” هم همین قدر نگران بیان معضلات بودید

سینماژورنال: فیلم پرحاشیه “قصه ها”ی رخشان بنی اعتماد چند روزی است روی پرده رفته و فروش آن هم به نسبت تعداد سینماهایش نسبتا خوب بوده است.

به گزارش سینماژورنال البته که این فیلم از سوی مسئولان حوزه هنری با تحریم روبرو شده است و سینماهای حوزه هنری از نمایش آن خودداری کرده اند.

در همین شرایط یکی از مدیران سابق حوزه هنری یعنی امیرحسین علم الهدی که این روزها به عنوان مدیر گروه سینمایی “هنروتجربه” به فعالیت مشغول است با نگارش یادداشتی در “شرق” به حمایت از “قصه ها” پرداخته است.

بیان صادقانه معضلات جامعه، سیاه نمایی نیست

علم الهدی در یادداشت خود آورده است: “قصه‌ها”ي آدم‌هاي بني‌اعتماد حکايت آدم‌هايي است از جنس مردم کوچه و بازار و همشهريانمان، که از احوال آنان بي‌خبريم! تصاوير اين همسايه‌ها و همشهريانمان را نمي‌توانيم در تريبون‌هاي عمومی ببينيم و با دوربين بني‌اعتماد، که صادقانه روايت زندگي اين همسايه‌ها و همشهريانمان را روايت مي‌کند، لحظه‌اي مي‌توانيم از عبارت “همه‌چي خوبه” فاصله بگيريم و ذهن و نگاهمان را اندکي با “زير پوست شهر”مان همراه کنیم…

امیرحسین علم الهدی
امیرحسین علم الهدی

وی ادامه داده است: بنيان‌گذار انقلاب اسلامي، امام خميني(ره)، در وظيفه هنر فرمودند: هنر در مدرسه عشق نشان‌دادن نقاط کور معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. و چه زيبا بني‌اعتماد با قصه‌هاي خود ما را با نقاط کور معضلات جامعه اطرافمان همراه مي‌کند؛ قصه‌هاي انسان‌هايي که براي زندگي‌کردن مي‌جنگند و ما را به فکر درمان اين معضلات پنهان مي‌اندازند. باور کنيم بيان صادقانه معضلات جامعه نه سياه‌نمايي است و نه معاضدت با دولت… . ديدن قصه‌هاي صادق بني‌اعتماد را از دست ندهيم تا تفاوت هنر متعهد را بيشتر از گذشته در اين زمانه وانفساي «هنرنما» درک کنيم… .

آقای علم الهدی! ای کاش زمان اکران “من مادر هستم” هم همین قدر منصفانه عمل می کردید

سینماژورنال نیز مانند جناب علم الهدی معتقد است که نمایش معضلات جامعه در سینما وظیفه هر هنرمندی است و البته که هر هنرمندی نیز مختار است از زاویه دید خود به رصد و سپس تصویرسازی این معضلات بپردازد.

اما ای کاش جناب علم الهدی آن زمانی هم که به عنوان مدیر پخش حوزه هنری فعالیت میکرد و یکی از آثار آسیب شناسانه سینمای اجتماعی ایران یعنی “من مادر هستم” فریدون جیرانی با تحریم آن نهاد در اکران روبرو شد نیز همین قدر با ذهن باز و فراغ بال به یادداشت نگاری برای فیلم می پرداخت.

البته که فاصله زمانی چندان زیادی هم میان اکران “قصه ها” و “من مادر هستم” وجود ندارد. “من مادر هستم” در آذرماه 1391 روی پرده رفت و “قصه ها” در اردیبهشت 1394 یعنی یک فاصله زمانی کمتر از سه سال.

آیندگان این پیچشها را چگونه تحلیل خواهند کرد؟

اینکه چطور می شود در این بازه زمانی کوتاه به ناگاه نظر آدمی این قدر تغییر می کند را ما نمی دانیم اما این را می دانیم این پارادوکسهای رفتاری مطمئنا در تاریخ سینمای این مملکت باقی خواهد ماند و آیندگان با تأمل و دقت نظر بالا چنین پیچشهایی را تحلیل خواهند کرد.

پس بهتر این است که یا فقط برای یک بار هم که شده بیاییم و درباره عملکرد گذشته خود شفاف سازی کنیم یا اینکه تا حد امکان سعی کنیم حرفهایی را نزنیم که کاملا در نقطه مقابل رفتارهای گذشته مان قرار دارد.

این رویه باعث میشود استقلال تان زیر سوال برود

آقای مدیر! با در پیش گرفتن رویه فعلی فقط این ظن به مخاطب دست می دهد که صرفا تابع دستورات نهادی هستید که در آن خدمت می کنید. یعنی اظهارنظر فعلی تان منتسب می شود به پستی که در سازمان سینمایی فعلی به عنوان مدیر “هنروتجربه” دارید و بی تفاوتی سابق تان نسبت به سینمای اجتماعی هم به دلیل حضورتان در حوزه هنری بوده.

در این شرایط طبیعی است که هیچ کدام از نظرات تان هم به عنوان نظر یک کارشناس مستقل مورد ارزیابی قرار نمی گیرد.




رخشان بنی‌اعتماد:”قصه‌ها” با مجوز فیلم کوتاه ساخته شد/بعید نیست “قصه‌ها۲” ساخته شود

سینماژورنال: رخشان بنی اعتماد کارگردان زن سینمای ایران این روزها فیلم “قصه ها” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال درباره روند دریافت پروانه ساخت این فیلم همواره حرف و حدیثهای فراوانی وجود داشته است.

بنی اعتماد در تازه ترین گفتگویش به صراحت از این گفته که این فیلم را با مجوز فیلم کوتاه ساخته است.

“قصه ها” با مجوز چند فیلم کوتاه ساخته شد

بنی اعتماد در این باره به “هفت صبح” می گوید: “قصه ها” از مسیری غیر از روال معمول یعنی با مجوز چند فیلم کوتاه ساخته شد. فیلمهای کوتاهی که هر یک در خود شروع و پایانی دارد اما در تداوم شخصیتی از یک قصه به دیگری پیوند می خورد.

به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: انتخاب این ساختار، چالشی در نوشتن بود و هر کدام از قصه ها ضمن اینکه به طور کامل میتوانند فیلم مجردی باشند در هم دیزالو شده و وقتی کنار هم قرار داده می شوند یک فیلم واحد را تشکیل می دهند.

زنده ماندن سینمایی که به حاشیه رانده می شود

جالب اینجاست که بنی اعتماد از این گفته که “قصه ها” را بدون بودجه ساخته است. این کارگردان بیان می دارد: تولید این فیلم که گروهی با دست خالی و بدون ذره ای امکان دور هم جمع شوند برای هر کدام از ما اثبات هنوز زنده ماندن سینمایی بود که کم کم به حاشیه رانده می شود.

شرایط اقتصادی “نو باجت” بود

بنی اعتماد می افزاید: با وجود شرایط اقتصادی که در واقع “نو باجت”(بدون بودجه) بود و نه “لو باجت”(کمبود بودجه) هر آنچه باید برای ساخت فیلمی در چنین شرایطی رعایت می شد، تدبیر در انتخاب قصه ها و در مرحله نوشتن فیلمنامه بود نه در اجرا.

“قصه ها2” را الزاما با کاراکترهای فیلمهای قبلی نخواهم ساخت

رخشان بنی اعتماد در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است که “قصه ها2” ساخته شود بیان می دارد: بعید نیست. به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: {البته “قصه ها2”} را الزاما با کاراکترهای فیلمهای قبلی نخواهم ساخت اما ساختار قصه هایی که در هم تنیده می شوند هنوز جذاب است.




باران کوثری در کنار مادربزرگش+عکس

سینماژورنال: باران کوثری بازیگر جوان سینمای ایران که این روزها فیلم “قصه ها” را روی پرده دارد به تازگی در یک نمای جالب دیده شده است.

به گزارش سینماژورنال وی که به همراه مادر و مادربزرگش در یک همایش مرتبط با زنان شرکت کرده بود در تصویری بکر در کنار این دو نفر دیده می شود.

 انجمن زنان مدير كار آفرين به تازگی همایشی با حضور زنان موفق کارآفرین برگزار کرده بود و از جمله مهمانان این مراسم باران و نیای مادری اش بودند.

باران کوثری با انتشار عکسی از این مراسم در صفحه اجتماعی منسوب به وی با گرته برداری از یکی از آثار هنروتجربه ای کم مخاطب سینمای ایران نوشته است: مادر بزرگ – مادر – دختر

باران کوثری به تازگی مشغول بازی در “دندون طلا”ی میرباقری شده و گویا حضورش در فیلم تازه علیرضا امینی هم قطعی شده است.

باران کوثری
باران کوثری در کنار مادربزرگ و مادرش



بدعت عجیب یک روزنامه برای اشاره به فیلم باران کوثری؛ “ق…”بجای”قصه‌ها”/”ر-ب” بجای رخشان بنی‌اعتماد

سینماژورنال: همزمان با اکران آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد در تعدادی محدود سینما، انتقادات رسانه های اصولگرا به فیلم نیز آغاز شده است.

به گزارش سینماژورنال این انتقادات پای یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس را هم به ماجرا باز کرده و وی از احضار رییس سازمان سینمایی بخاطر اکران این فیلم صحبت کرده است.

یک بدعت در انتقاد

در میان انتقادات صورت گرفته نسبت به “قصه ها”ی بنی اعتماد از همه بدیع تر انتقادی است که روزنامه قدیمی اصولگرا نسبت به فیلم روا داشته است.

این انتقاد نه بخاطر گلایه این رسانه از سازمان سینمایی بخاطر اکران فیلم و تشبیه شرایط اکران فیلم به یک “بازی” که بیشتر بخاطر سانسور نام فیلم در این رسانه و اشاره به آن با ذکر حرف اول آن است.

سانسور نام فیلم و نام کارگردان

این رسانه اصولگرا از “ق…” بجای “قصه ها” استفاده کرده است تا شاید به نوبه خود برای فیلم تبلیغ نکرده باشد.

البته سانسور به همین جا ختم نشده و این رسانه از “ر-ب” برای اشاره به نام کارگردان فیلم استفاده کرده است!!!

بی سانسور از “آرگو” نام برده می شد اما…

این مخفف سازی و تلاش برای شبیه کردن نام فیلم و نام کارگردان به اسامی ممنوعه در شرایطی صورت می پذیرد که در سالهای اخیر حتی نام فیلمهایی مانند “300” و “آرگو” که ضدایرانی بنظر می رسیدند هم بدون سانسور در رسانه های ما ذکر می شد!




علاقمندان به تماشای “قصه‌ها”ی بنی‌اعتماد هر چه زودتر به پردیس کوروش بروند

سینماژورنال: در حالی که از اواخر هفته گذشته زمزمه هایی مبنی بر اکران آخرین ساخته رخشان بنی اعتماد شنیده میشد حالا این فیلم از فردا اکران خود را آغاز خواهد کرد.

به گزارش سینماژورنال اکران این فیلم به صورت چراغ خاموش و در گروه آزاد آغاز میشود شاید بخاطر واهمه از واکنشهای افراطیون نسبت به اکران فیلم.

“قصه ها” از جمله آثاری بود که وقتی در جشنواره سی و دوم فیلم فجر به نمایش درآمد برخی رسانه های افراطی به شدت به آن تاختند و تصویرسازی صورت گرفته از آن نسبت به تهران معاصر را یأس آور قلمداد کردند.

“قصه ها” از همان هنگام در کنار “خانه پدری” و “عصبانی نیستم” به عنوان آثاری قرار گرفت که منتقدان افراطی به اکران آنها در سینماها اعتراض داشتند.

این انتقادات بعضا نامعقول “عصبانی نیستم” و “خانه پدری” را به آثاری بدل کرد که علیرغم داشتن پروانه نمایش توقیف شدند!

فقط در پردیس کوروش می توانید “قصه ها” را ببنید

حالا اما در یک اقدام کاملا محافظه کارانه اجازه اکران “قصه ها” با کمترین بار رسانه ای صادر میشود و البته از تهیه کننده هم خواسته میشود که فیلم را در گروه آزاد اکران کند مبادا کسی از اکران آن چیزی بفهمد و حاشیه سازیها باز هم کار دست مدیران بدهد.

در نتیجه این اقدام است که “قصه ها” هفته اول اکران خود را که از چهارشنبه 16 اردیبهشت آغاز میشود فقط با چند سالن سینمایی محدود آغاز می کند و در این بین فقط پردیس کوروش است که امکان رزرو اینترنتی را برای مخاطبان فراهم می کند.

هر چه زودتر به پردیس کوروش بروید

البته گفته اند که در روزهای آینده سینماهای دیگر و از جمله قدس، اریکه، مرکزی، ایران، فرهنگ، ماندانا، پردیس زندگی و پردیس ملت نیز به سینماهای نمایش دهنده “قصه ها” می پیوندند با این حال سینماژورنال به عموم علاقمندان به سینمای بنی اعتماد توصیه می کند برای تماشای فیلم هر چه زودتر به پردیس کوروش مراجعه کنند چون هیچ بعید نیست که همین اکران محدود هم در روزهای آینده حاشیه ساز شده و لغو شود.