1

رک‌گویی تهیه‌کننده “خط ویژه” و “قاتل اهلی”⇐حتی زمانی که کرونا وجود نداشت باز دولت فعلی دغدغه‌ای در مورد فرهنگ نداشت!!/حالا هم که کرونا به جان اقتصاد نیم‌بند سینما افتاده، دولت برنامه‌ای مشهود برای مرتفع کردن مشکلات نداشته!/۹۰ درصد اهالی سینما مشکل مالی دارند و توان تأمین زندگی خودشان را ندارند و دولت هم فقط “ادای” کمک کردن را درمی‌آورد!/از دولتی که با بورس‌بازی و بالا و پایین کردن ارز به‌دنبال کسب درآمد است، نباید توقع داشته باشیم که بیاید و مشکلات سینما را حل کند!/عجبا که در دوران رکود سهمگین سینماها نزدیک به صد پروژه سینمایی در مسیر تولید است!/وقتی سینماها تقریبا تعطیل است و اکران آنلاین سودآوری ندارد این حجم تولید چه معنایی دارد؟؟/ آیا باید باور کنیم که افراد خیر و سرمایه‌های پاک بودجه این فیلمها را فراهم کرده‌اند؟؟/اگر نمی‌توانند جلوی ورود سرمایه‌های مشکوک را بگیرند لااقل از هر سرمایه‌گذار میلیاردی، سهمی هم برای گرفتاران سینما بردارند!!/خانه از پای‌بست ویران است و در حال مرگ هستیم…

سینماروزان: اوضاع اقتصادی بدنه سینما روزبروز خراب‌تر می‌شود و‌ سینماداران درحال مگس‌پرانی‌اند ولی درعین حال هفته‌ای نیست که چندین پروانه ساخت برای تولید فیلم سینمایی صادر نشود؛ بدون اینکه مشخص باشد این همه فیلم بناست چگونه بازگشت مالی داشته باشند؟

به گزارش سینماروزان منصور لشکری قوچانی تهیه‌کننده سینما ضمن تأکید بر اینکه در بین اهالی سینما نا‌امیدی و خانه‌نشینی امری مشهود و غیر‌قابل انکار است به محمدصادق عابدینی در جوان می‌گوید: اگر قبل از بروز هر اتفاقی در بخش‌های مختلف یک اتاق‌فکر یا اتاق بحران متشکل از افراد متخصص و اهالی سینما وجود داشته‌باشد و در کنار این جریانات بخش‌های دولتی نیز حضور داشته‌باشند، شاید بتوان امیدوار بود که برخی بحران‌ها شبیه به اوضاع کنونی را به سلامت از سر بگذرانیم. واقعیت امر این است، در روزگاری هم که کرونا وجود نداشت، دولت فعلی نشان داد که دغدغه‌ای در مورد فرهنگ ندارد حالا هم که کرونا به جان اقتصاد نیم‌بند سینما افتاده، دولت برنامه‌ای مشهود برای مرتفع کردن مشکلات نداشته. از آنجایی که این دولت از ابتدا دغدغه فرهنگ نداشت، تعطیلی سینما برایش اصلاً مهم نبوده و به نوعی به فکر حل یا مرتفع کردن مشکلاتش نیستند که حالا ما بخواهیم با یک تلنگری به دولت امیدوار باشیم که مشکل سینما و فرهنگ را حل کند.

این تهیه‌کننده سینما در ادامه اظهارنظر می‌کند: ما امروز حدود ۵ الی ۶ هزار نفر عضو خانه سینما داریم که عده قلیلی حدود کمتر از ۱۰ درصد آن‌ها از نظر معیشتی و سطح زندگی به دلیل داشتن منابع یا پس‌انداز، شرایط مساعد و عادی دارند؛ در حالی که ۹۰ درصد اهالی خانه سینما مشکل مالی دارند و توان تأمین مایحتاج و مخارج زندگی خودشان را ندارند که باید به این افراد کمک شود. به نظر بنده هیچ امیدی به این دولت نیست، چون دولت دغدغه فرهنگ ندارد. به همین علت من گمان می‌کنم باید یک اتاق‌فکری متشکل از اهالی سینما تشکیل بشود یا اینکه خود خانه سینما بیاید و یک برنامه‌ریزی بکند که چطور می‌شود خیرین و افراد سرمایه‌داری را که علاقه‌مند به حضور و سرمایه‌گذاری در حوزه سینما هستند، پای کار بیاورد تا این افراد در قالب قرض‌الحسنه، مشارکت یا هر شکل مشخص دیگری به سینما و آن ۹۰ درصد اهالی سینما که در این شرایط دچار مشکلات عدیده معیشتی شده‌اند، کمک بکنند.

تهیه‌کننده فیلم «قاتل اهلی» می‌افزاید: به نظر من دولت ادای کمک کردن درمی‌آورد، اینکه مدام گفته‌می‌شود دولت می‌خواهد به افراد محروم کمک کند، فقط ادایش را درمی‌آورد. دولت در تأمین حقوق کارمندان خودش مانده و برای اینکه بتواند حقوق این کارمندان را در بیاورد، از طریق بالا و پایین کردن قیمت ارز و بورس به دنبال کسب درآمد و مایحتاج خودش است، دولتی نبوده که پس‌اندازی داشته باشد و ما حالا بگوییم خیلی خب دولت از محل فلان پس‌اندازش می‌تواند حقوق کارمندانش را تأمین کند. از دولت با حجم بسیار بزرگی از کارمندان و حقوق‌بگیرانی که نه توان تأمین حقوق آن‌ها را دارد و نه توان مدیریت خودش را دارد، نباید توقع داشته باشیم که بیاید و مشکلات بخش فرهنگ یا سینما را حل کند. گرچه وظیفه دولت در چنین اوضاعی ایفای نقش حمایتی در صیانت و مساعدت به حوزه‌هایی مانند فرهنگ و هنر است که بیشترین آسیب‌ها را در اوضاع کرونایی دیده‌است. این دولت در دورانی که کرونا وجود نداشت به وظایفش عمل نمی‌کرد، حالا و در روزگاری که توان تأمین حقوق کارمندانش را ندارد، چطور می‌تواند بیاید و به فرهنگ و سینما کمکی بکند.

تهیه‌کننده “خط ویژه” تأکید می‌کند: بنابراین اگر اتاق‌فکری قرار است تشکیل بشود یا تحولی در خانه سینما ایجاد گردد، به نظر من باید به سراغ افراد خیّر برویم. هر چند همین حالا هم هستند افرادی که به برخی پروژه‌های سینمایی کمک‌هایی می‌کنند و اعداد و ارقامی هم که گفته می‌شود بسیار زیاد و قابل‌توجه است، اما اگر همین افراد بیایند و به جای اینکه سرمایه‌هایشان را در یک یا دو پروژه خرج کنند، سعی کنند آن‌ها را به ۵ هزارو ۵۰۰ نفر اهالی سینما که هر کدامشان نماینده یک خانوار محسوب می‌شوند، کمک کنند، اتفاق بهتری رقم می‌خورد. متأسفانه در این ایام همه چیز دست به دست هم داده تا افراد دلسوز هنر یا خانه‌نشین شوند یا اینکه نتوانند حرفی بزنند، چون مشکل دارند. به نظر بنده خانه از پای‌بست ویران است و در حال مرگ هستیم…

این تهیه‌کننده ادامه داد: تشکیل کمیته بحران زمانی معنا دارد که مثلاً یک شخصی در کما باشد، اما امروز سینمای ما در کما نیست، بلکه مرده است! به همین دلیل است که ما خانه‌نشینی را ترجیح داده‌ایم و منتظر روزگاری هستیم که بشود کار کرد.

لشکری قوچانی خاطرنشان می‌سازد: عجبا که در شرایط مرگ و رکود سهمگین سینما و گرسنگی نود درصد بدنه سینما نزدیک صد فیلم در حال تولید است و خجالت می‌کشیم که اسامی خیلی از این تازه‌واردها را که بعضا دستی هم در رقاصی دارند(!) بنویسیم!! وقتی سینما تقریبا تعطیل است و اکران آنلاین سودآوری ندارد این حجم تولید چه معنایی دارد؟؟ آیا باید باور کنیم که افراد خیر و سرمایه‌های پاک بودجه این فیلمها را فراهم کرده‌اند؟؟ اگر نمی‌توانند جلوی ورود سرمایه‌های مشکوک را بگیرند لااقل از هر سرمایه‌گذار میلیاردی، سهمی هم برای گرفتاران سینما بردارند!!




تهیه کننده کیمیایی در برابر کیمیایی؟!⇐يكى از مشكلات جامعه، جنسهاى تقلبى در حوزه هنرمندان اين سرزمين است!/بيش از پنجاه ميليارد ثروت دارند و همچون نيازمندان سخن ميگویند!!/ با بودجه كانونهای قدرت و ثروت در برج میلاد تولد ميگيرند و در عین حال از مردم صحبت ميكنند/از عدم حمايت صحبت ميكنند اما يادشان نيست كه چگونه بخش خصوصى را بازيچه اميالشان كردند!!!؟؟؟

سینماروزان: در هفته گذشته و در مراسمی مختلف- از برج میلاد تا باغ فردوس- تولد مسعود کیمیایی خالق آثاری ماندگار از “قیصر” تا “سرب” جشن گرفته شد.

مسعود کیمیایی در خلال برگزاری تولدش از بی توجهی مدیران کنونی به نسل خود و از جمله همکارش داریوش مهرجویی گلایه کرد. این گلایه ها هیچ واکنشی را از سوی مدیران سینمایی به دنبال نداشت.

با این حال منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “قاتل اهلی” آخرین فیلم مسعود کیمیایی متعاقب گلایه های این کارگردان، نوشتاری پرتعریض را منتشر کرده استِ

متن نوشتار تهیه کننده “قاتل اهلی” را بخوانید:

  یکى از مشكلات جامعه ما، جنسهاى تقلبى در حوزه هنرمندان اين سرزمين است، آنهايي كه ثروت ، قدرت، هوس، اعتياد يا … لياقت استاد بودن را ازشان ميگيرد و خودشان با افرادى در حاكميت زد و بند ميكنند و…

افراد با استعدادى هستند اما وابسته به كانونهای قدرت و ثروت ميشوند و براى همين در دوران شاه و دولتهاى مختلف، هميشه دعاگوى قدرتها هستند و براى لقمه نانى ميلياردى، از افراد كانون قدرت و ثروت سخن ميگويند و آنها را صاحب درایت میخوانند!!

عجيب است که بيش از پنجاه ميليارد ثروت دارند و همچون نيازمندان سخن ميگويند و جشن تولد در برج ميلاد با بودجه كانونهای قدرت و ثروت ميگيرند و در عین حال از مردم و… صحبت ميكنند.

از عدم حمايت صحبت ميكنند اما يادشان نيست كه چگونه بخش خصوصى را بازيچه اميالشان كردند !!!؟؟؟ بعنوان مثال هيچوقت مرحوم كيارستمى در زمان حيات در هيچ محفل كانون قدرت و ثروت شركت نكرد اما …. .

اميدوارم مردم ما، افراد نالايق را كه روزى بت شكن بوده اند بت نكنند، و يا بهتر است از خداوند بخواهم كه اين بزرگواران را كمك كند كه آلت دست كانونهای قدرت و ثروت نشوند و بعبارتى اگر بت شده اند ابتدا خود را بشكنند كه لياقت استاد بودن يا بزرگ بودن را دوباره بيابند …” بت شكن و چون بت شدى خود شكن … .




هشدارهای تهیه‌کننده «قاتل اهلی» و «خط ویژه» درباره به انزوا کشاندن بخش خصوصی⇐بخش خصوصی برای بازگشت سرمایه مجبور شده به تولید فیلم کمدی!!/علاقه‌ای به ورود به سینمای کمدی ندارم پس ترجیح میدهم کار نکنم!

سینماروزان: منصور لشکری قوچانی از جمله تهیه کنندگانی است که در سالهای اخیر تولید برخی آثار غیرکمدی و در عین حال مخاطب پسند سینمای ایران از «خط ویژه» تا «عصر یخبندان» و «هفت ماهگی» را برعهده داشته است.

لشکری قوچانی که نیمه دوم سال قبل «قاتل اهلی» را روی پرده داشت تا امروز فیلم تازه ای را تولید نکرده و دلیل این امر را فقدان توان جذب سرمایه برای پروژه های غیرکمدی دانسته است.

منصور لشکری قوچانی با اشاره به اوضاع بغرنج تولید در بخش خصوصی به «مهر» گفت: متأسفانه به دلیل شرایط موجود اقتصادی بخش خصوصی نمی تواند در سینما سرمایه گذاری کند و اگر قرار باشد اثری در سینما تولید شود تهیه‌کننده پروژه یا باید به دنبال وام دولتی و یا سرمایه گذار دولتی باشد و در غیر این صورت نمی توان فیلمی را به مرحله تولید رساند.

تهیه کننده فیلم «قاتل اهلی» با اعلام بی علاقگی ارگانهای متمول برای تولید محصولات واقعگرایانه اجتماعی بیان کرد: این اتفاق سینمای اجتماعی را به تعطیل کشانده است و نهادها و ارگان های دولتی که برای حمایت و سرمایه گذاری سینما ایجاد شده اند در این زمینه سرمایه گذاری نمی‌کنند.

منصور لشکری قوچانی افزود: بخش خصوصی برای بازگشت سرمایه مجبور است فیلم کمدی تولید کند و متاسفانه در این چرخه آثار اجتماعی و دیگر گونه های سینمایی مخاطبان خود را از دست داده اند و علاقه مندان به این آثار دیگر به سینما نمی روند.

وی تاکید کرد: در حال حاضر چهار فیلمنامه بسیار خوب اجتماعی در دست دارم که متاسفانه به دلیل نبود بودجه نمی توانم آنها را تولید کنم. در چنین شرایطی اگر بخواهم کار کنم حتما باید یک اثر کمدی تولید کنم که فروش خوبی داشته باشد ولی من نتوانسته ام برای ورود به این حوزه با خودم کنار بیایم.

تهیه کننده فیلم «هفت ماهگی» در پایان گفت: با توجه به تولیداتی که تا امروز در سینما داشته ام، ترجیح می دهم از نهادهای دولتی بودجه ای دریافت نکنم و همچنان به صورت مستقل فعالیت کنم پس تا زمانی که شرایط مناسب برای تولید فراهم نشود، پروژه ای را استارت نمی زنم.




درگیری کیمیایی با دو پروژه تازه؛ یکی «وسترن» و دیگری حاوی «پیشنهادی ملی»!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی «قاتل اهلی» بعد از اکران در پاییز سال گذشته و فروشی نزدیک به 2.5میلیارد به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد؛ فیلمی که به دلیل اختلافات کیمیایی با تهیه کننده اش منصور لشکری قوچانی حواشی فراوانی را داشت و در نهایت در زمان اکران هم کارگردان حتی حاضر نشد در یک اکران مردمی با مخاطبان حضور داشته باشد!!

به گزارش سینماروزان مسعود کیمیایی همچنان عطش خود برای فیلمسازی را حفظ کرده است و دو فیلمنامه تازه را در دستور کار قرار داده است. جواد طوسی منتقدی که در این سالها اغلب جز به تحسین از کیمیایی و آثارش یاد نکرده با اشاره به تازه ترین دیدارش با کیمیایی نوشت: چند شب قبل فرصتي پيش آمد و ديداري با مسعود كيميايي بعد از سفر اخيرش به آلمان و سوئد براي ديدار دخترش گيلدا و دوست و بچه‌محل قديمش اسفنديار منفردزاده داشتم. در عين حالي كه با اندوه و برآشفتگي به مقايسه جايگاه مردم و هنرمند در آن جوامع با كشور خودمان مي‌پرداخت، همچنان پرانگيزه و اميدوار قسمت‌هايي از دو فيلمنامه «زخمي» و «عدالت شوم» را با آب و تاب برايم مي‌خواند تا ببيند كدام‌شان براي كار كردن در اين زمان مناسب‌ترند.

طوسی ادامه داد: «زخمي» يك فيلم‌نوشت كاملا متكي بر قصه و روايت‌پردازي كلاسيك و قهرمان و اسطوره و نوعي اداي دين به سينماي وسترن است. ولي «عدالت شوم» با همان مايه‌هاي اجتماعي و نشانه‌شناسي معاصرتر، نهايتا به پيشنهادي ملي مي‌رسد. جدا از ابعاد كيفي و سينمايي و تماتيك اين دو فيلم‌نوشت آماده كار، آنچه بيش از همه برايم اهميت داشت، شور و حال و بغض وصف‌نشدني يك فيلمساز كهنه‌كار و صاحب سبك در آستانه ٧٨ سالگي براي حضور در صحنه و همراهي و همدلي با مردم بود

 




منصور لشکری قوچانی در واکنش به انتشار نظام‌نامه تازه اکران نوشت⇐باز هم چند قانون نامناسب به انبوه قوانین سینما اضافه شد!!/ شورایعالی اکران باید اطلاعات اکران را به تفکیک سینما-فیلم داشته باشد که ندارد/به‌جای محدودیت سنی، محدودیت زمانی اکران را اعمال کنید/چرا در نظام نامه اکران هیچ امتیازی برای آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره فجر لحاظ نشده؟/چرا مدیریت مهمترین سینماهای دولتی-خصوصی در اختیار افراد خاص است؟/در هیچ کجای دنیا اوضاع اکران این قدر بی بند و بار نیست!

سینماروزان: انتشار نظام‌نامه تازه اکران مختص 97-98 در کنار طرح پرسشهای مختلف از سوی رسانه‌ها به خصوص در چرایی دولتی-محفلی کردن آن(اینجا و اینجا را بخوانید) با واکنش یک تهیه کننده سینما مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان منصور لشکری قوچانی تهیه کننده آثاری همچون «خط ویژه»، «عصر یخبندان»، «قاتل اهلی» و «کوچه بی‌نام» در نامه ای به محمدمهدی حیدریان رییس سازمان سینمایی پاره ای از نظرات خود درباره اوضاع اکران و نظام نامه تازه را ارائه داده است:

1 –شورای عالی اکران بایستی اطلاع و جزئیات اکران فیلمها را به تفکیک سینما – فیلم یا …. داشته باشند که ندارد؛ به عبارتی نرم افزار سینماتیکت اصلاح و یا نرم افزار مشابهی برای گزارشهای مدیریتی طراحی شود تا اعضاء شورای عالی اکران بتوانند نقاط قوت و ضعف اکران فیلمها را شناسایی و به مرور اصلاحات لازم انجام شود.

2 – اکران نوروزی سال 96 نامناسب و تا آخر امسال بی عدالتی در اکران مشهود بود؛ سیاستگزاری اکران مطابق ماده 2 نظام نامه جزء وظایف شورای عالی اکران می‌باشد و برای اجرای اولین بند این ماده نیاز است بجای محدودیت سنی اکران ، محدودیت زمانی اکران اعمال شود ، اگر فیلمی اولویتهای شورای عالی اکران را ندارد، بهار و  تابستان قبل از ساعت 5 عصر و زمستان قبل از ساعت 6 عصر قابل نمایش می باشد.

3 – فیلمهای حضور یافته در جشنواره فجر و جشنواره بین الملل و نیز ترتیب دریافت پروانه نمایش ، هیچ اثر و امتیازی در اکران و بعبارتی در فروش فیلمها ندارند و …. اصلا در نظام نامه اکران هیچ نقشی برای یک فیلم سالم و خوب وجود ندارد. در هیچ جای دنیا ، اینقدر اکران بی بند و بار نیست.

4 – درآمد اصلی در سینما، به صاحبان اصلی سینما و تهیه کنندگان پرداخت نمی شود و نصیب عده ای افراد محدود و بانفوذ می‌گردد و از سویی مدیریت مستقیم و غیر مستقیم سینماهای بخش خصوصی و دولتی در اختیار این افراد خاص است و بخش خصوصی از وام و مزایای دولت در ساخت سینما بهره می برند و فروش بلیط ، انگیزه اصلی ساخت سالن سینما نمی باشد.

5 – فیلمهای ایرانی می توانند در بازارهای خارج کشور نیز درآمدزا باشند ولی بازار فروش داخل را فیلمهای بی کیفیت، تصاحب کرده اند و به مرور فیلم مناسب برای اکران در خارج کشور تولید نمی شود ( مشابه صنایع خودرو و …. ) و سینمای ایران نیاز به حمایت غیر شعاری دارد تا سطح سلیقه مردم  روز بروز نازل تر نشود.

6 – با انتصاب جنابعالی به سمت معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی، امیدی توسط دولت تدبیر و امید به سینما تزریق شد ولی سرعت تخریب فرهنگ در سینما، آن قدر زیاد شده است که نگران عاقبت بخیری سینما هستیم و بنظر می رسد که مشکلات و دعواهای سیاسی جلوی تصمیم گیریهای اساسی جنابعالی برای اعتلای سینما را گرفته است و همانگونه که در اسفند سال گذشته نوشتم که شورای صنفی کارآمدی نداریم ، حال  می‌نویسم چند قانون نامناسب نیز به قوانین شورای صنفی اضافه شده است و امید به شورای عالی اکران است و متاسفانه از تشکیل شورای عالی اکران هیچ خبری نیست و اکران سال جدید شروع شده است!!!

امیدوارم جنابعالی در قبال این مسئولیت بزرگ موفق گردید و نامتان در تاریخ سینمای ایران ، به نیکی برده شود.




توضیحات آقازاده کیمیایی درباره جراحی کمر این کارگردان+ربط این جراحی با «قاتل اهلی»!

سینماروزان: مسعود کیمیایی کارگردان قدیمی ایرانی که آخرین ساخته‌اش «قاتل اهلی» به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی بدون حتی یک اکران مردمی در آستانه رقم فروش 3میلیارد قرار گرفته است در روزهای اخیر به دلیل شرایط خاص جسمیش در بیمارستان بستر شده است.

به گزارش سینماروزان کیمیایی درگیر جراحی کمر و مداوای تنگی کانال نخاع کمر خود بوده است و آن طور که آقازاده‌اش پولاد به «شرق» گفته جراحی خالق «قیصر» موفقیت آمیز بوده است. پولاد که کم و زیاد کردن نقشش در «قاتل اهلی» یکی از دلایل اختلاف کیمیایی و تهیه کننده فیلم بوده یکی از دلایل فشار جسمی پدرش را به استرسهای «قاتل اهلی» نسبت داده است.

پولاد کیمیایی از بهترشدن شرايط جسمي پدرش گفت و افزود: مدتي پدرم کمردرد شديدي داشت و در اين مدت متخصصان تلاش کردند تا شرايط جسمي پدر بهتر شود، اما در نهايت با زيادشدن درد، تصمیم گرفته شد که بهتر است عمل جراحي صورت بگيرد.

او ادامه داد: در ماه‌هاي گذشته پدر استرس زيادي داشت و ماجراهايي که در مورد فيلم اخيرش «قاتل اهلي» داشت، فشار روحي سنگيني را متحمل شد و تحت فشار بود و در نهايت دکتر صمديان که زحمت بسياري براي درمان بيماري پدر کشيد، تصميم قطعي را درباره اينکه بهتر است پدر جراحي شود دادند و با اينکه عمل بسيار پرريسکي به دليل شرايط سني و بيماري قلبي پدر بود، پذيرفتيم که اين عمل انجام شود.

کيميايي در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: خداراشکر عمل موفقيت‌آميز بود و شرايط جسمي پدر بهتر است و به‌زودي از بيمارستان مرخص مي‌شود. طبعا با توجه به جراحي‌ای که پشت‌سر گذاشت نياز است تا دوره‌اي استراحت مطلق و به‌دور از هرگونه فشار و استرس باشد تا ان‌شاءالله بهبودي کامل صورت بگيرد.




رسانه اصلاح‌طلب بدون سخن گفتن از کیفیت بازی آقازاده کارگردان درباره فیلم اخیر کیمیایی چنین نوشت⇐«قاتل اهلی» آشکارا فیلمی دوپاره است/بازی پرویز پرستویی مجاب‌کننده نیست!!/این میزان پتانسیل تلف‌شده را در کمتر فیلمی از کیمیایی سراغ داریم/بهترین سکانس‌ها و لحظات فیلم متعلق به امیر جدیدی است!!

سینماروزان: تازه ترین ساخته مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» هرچند از زمان تولید و بعدتر رونمایی در جشنواره شاهد کشمکش تهیه کننده و کارگردانش بود ولی توانست در اکران آشفته پاییزی جزو پرفروشترین فیلمهای غیرکمدی جای گرفته و در مرز فروش 3میلیاردی قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان درباره کیفیت «قاتل اهلی» نقد و نظرها فراوان است بخصوص درباره افشاگریهایی که فیلم خواسته درباره فسادهای اقتصادی سالیان اخیر داشته باشد.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» در تحلیلی بر «قاتل اهلی» بدون سخن گفتن از کیفیت بازی پولاد آقازاده کارگردان بهترین سکانسهای فیلم را متعلق به امیر جدیدی دانسته است.

متن تحلیل این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

١- در اغلب فیلم‌های مسعود کیمیایی همواره ردپایی از سیاست وجود دارد؛ ردپاهایی که به فراخور موقعیت فیلم یا گذرگاه‌های تاریخی این سرزمین کم‌رنگ و پررنگ شده‌اند؛ از «قیصر» که اقدام فردی قهرمان فیلم، به‌نوعی بی‌اعتمادی به سیستم حاکم را تعبیر می‌کرد تا ردپاهایی عمیق‌تر همانند «گوزن‌ها» یا واضح‌تر مثل «سفر سنگ» در پیش از انقلاب تا «دندان مار» و «ردپای گرگ» در پس از انقلاب، اما نکته مشترکی که بین تمام مثال‌هایی که زده شد وجود دارد، حضور سیاست نه به‌عنوان آبشخور اصلی فیلم که به‌عنوان پس‌زمینه در آثار اوست. مسعود کیمیایی در طول این پنج دهه با پافشاری و تقید بر فرمولی ساده و شخصی، هر برهه از تاریخ اجتماعی، سیاسی این مملکت را به تلقی شخصی‌اش از درام پیوند زده که طبعا گاهی اوقات موفق بوده و گاهی هم نه. گذشت زمان و قضاوت بر مبنای تاریخ هم نشان داده که بیشتر در آنهایی موفق بوده که بستر لازم برای نقب‌زدن به شرایط حاکم را فراهم کرده است و البته چیزی که در این میان همواره برنده بوده، نه رویکرد شخصی او به سیاست، بلکه خلق آدم‌ها و روابطی است که دیگر باید آنها را به‌عنوان یک کهن‌الگو در سینمای کیمیایی پذیرفت؛ همان‌طور که به‌عنوان‌مثال از گوزن‌ها بیشتر رفاقت سید و قدرت و تأثیر آن بر درام در ذهنمان باقی مانده تا نحوه حضور و زیست یک چریک در دهه ٥٠ شمسی در ایران. «قاتل اهلی»، واپسین ساخته مسعود کیمیایی، غلیظ‌ترین و تند‌ترین واکنش مسعود کیمیایی به وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در پس از انقلاب است. کیمیایی در تازه‌ترین اثرش به سراغ شخصیتی رفته که با تمام اطلاعات ناقصی که از او داریم، ارتباطی انکارنشدنی با یک نهاد امنیتی دارد که البته نکته چندان تازه‌ای نیست. کیمیایی پیش‌تر با امانی (سعید راد) در خط قرمز، بازپرس جلالی (فرامرز صدیقی) در تیغ و ابریشم و علی یزدانی (فریبرز عرب‌نیا) در ضیافت حضور مأمور امنیتی در آثارش را آزموده بود. این‌بار قرار است شاهد کشمکش دو گروه سیاسی باشیم. گروه حاج‌جلال سروش و تشکیلاتی نامشخص و فرضی به نام پیسارو. اطلاعاتی که از مقام و جایگاه جلال سروش داریم مبهم و ناکافی ‌است. به همین دلیل است که بازی پرستویی هم با تمام انتظاری که داریم به دلیل تناقضات شخصیتی کاراکتر حاج‌جلال چندان مجاب‌کننده نیست: یک رزمنده سال‌های جنگ که حالا پایش به عرصه‌های کلان اقتصادی باز شده. از زمانی دور سرپرستی تعدادی بچه یتیم را پذیرفته که بهترینشان؛ یعنی سیاوش مطلق (امیر جدیدی) حالا دست راست و همه‌کاره اوست، پولدار است و در خانه‌ای مجلل زندگی می‌کند؛ نشانه‌های رویکردش به مذهب بسیار پررنگ تصویر شده؛ از دیالوگ‌ها تا تأکید فیلم‌ساز بر نمازخواندنش. توانایی این را دارد که در کمتر از یک روز کنسرت تعطیل‌شده یک خواننده معترض را دوباره برپا کند، اما در لحظاتی تنهایی و بی‌پناهی‌اش از سوی فیلم‌ساز مؤکد می‌شود.

۲- «قاتل اهلی» آشکارا فیلمی دو‌پاره ‌است. دو تکه مجزا که قرار است در گرانیگاهی ملتهب به هم متصل شوند. قصه جلال و ماجرای پول‌شویی و فساد و پیسارو از یک‌سو و قصه خواننده معترضی به نام بهمن (پولاد کیمیایی) که دلباخته دختر قهرمان فیلم است. کیمیایی اصرار دارد با مونتاژ موازی هر دوقصه را داشته باشد. در‌حالی‌که اتفاقی که در فیلم افتاده از این قرار است: انباشت ناگفته‌ها و متورم‌شدن روایت که به ابهامات فراوان در قصه اول انجامیده و خالی‌بودن قصه دوم (در واقع قصه‌ای در کار نیست). در قصه اول دو کشمکش اساسی در جریان است. جلال با پیسارو و جلال با اطرافیانش که دومی زاییده کشمکش نخست است. شک و تردید و بدگمانی حس جاری اغلب سکانس‌هاست. حالا دنیای فیلم‌ساز که زمانی در آن دو رفیق به هم ایمان داشتند، تبدیل به دنیایی بی‌اعتماد و سست بنیاد شده که در آن سیاوش باید از ابتدا دوربین را روشن کند و بعد برای پس‌گرفتن هارد از افراد پیسارو اقدام کند تا حقانیتش ثابت شود.

۳- لااقل نسبت به سه فیلم اخیر کیمیایی، قاتل اهلی به‌لحاظ سروشکل سکانس‌ها و رنگ و لعاب و استتیک تصاویر و در مجموع کارگردانی در مرتبه‌ بالاتری می‌ایستد. سکانس خوب کم ندارد: ملاقات حاج‌جلال با آقانور یا درگیری سیاوش با افراد پیسارو روی پله‌ها و سکانس ملاقات سیاوش با احمد کیا (حمیدرضا آذرنگ) و چند صحنه خوب دیگر که گواه این مطلب‌اند که کیمیایی هنوز قدر لحظات خوب سینمایش را می‌داند و نکته غم‌انگیز ماجرا هم همین‌جاست. این میزان پتانسیل تلف‌شده را در کمتر فیلمی از کیمیایی در این سال‌ها سراغ دارم. از امیر جدیدی که به نحوی خارق‌العاده حلقه مفقوده کیمیایی در ١٠ سال اخیر به نظر می‌رسد و به نظرم بهترین سکانس‌ها و لحظات فیلم متعلق به اوست؛ از نوع راه‌رفتنش، نحوه سرد ادای دیالوگ‌های خاص کیمیایی، بدون فشارآوردن به عضلات چهره‌اش تا خشونت نهادینه‌شده و چهره مصممش. از حضور بسیار خوب و دیدنی بازیگران توانایی چون پرویز پورحسینی و حمیدرضا آذرنگ تا حمیدرضا افشار و فیلمبرداری خوش‌استایل فرشاد محمدی و… اما حیف که تمام این عناصر متأسفانه منجر به رخ‌دادن اتفاق خوبی از مسعود کیمیایی نشده‌اند. اتفاقی که نطفه‌اش باید روی کاغذ بسته می‌شد و در اجرا می‌توانست تبدیل به بهترین فیلم مسعود کیمیایی لااقل در ١٠ سال اخیر شود.




واکنش تهیه‌کننده «قاتل اهلی» به تخریب تبلیغات شهری و بازداشت حامیان فیلم⇐مشکل با محتوای فیلم است یا نداشتن ارتباطات در ارگانهای شهری؟؟/متأسفم که برای موفقیت لیست امید تلاشهای زیادی کردم!

سینماروزان: حداقل انتظار سینماگران بعد از حضور محمدعلی نجفی در شهرداری تخصیص عادلانه امکانات تبلیغی شهرداری و سالنهای نمایش متعلق شهرداری میان صاحبان آثار بود.

به گزارش سینماروزان در زمینه تخصیص عادلانه سالنها همچنان با فیلمهایی کاملا مجاز مانند «خالتور» روبروییم که اجازه نمایش در سینماهای شهرداری را نمی یابند و درباره تقسیم عادلانه امکانات تبلیغی شهرداری هم هنوز اتفاق محسوسی رخ نداده است.

منصور لشکری قوچانی تهیه کننده «قاتل اهلی» که فیلمش از ابتدای اکران با محدودیت تبلیغات شهری و هرازگاه تخریب تبلیغات معدودش مواجه بوده به تازگی در واکنش به ادامه تخریب اقلام تبلیغاتی فیلمش و بازداشت برخی از حامیان تبلیغاتی، یادداشتی نگاشته است.

متن یادداشت تهیه کننده «قاتل اهلی» را بخوانید:

قبل از اكران فيلم سينمايي «قاتل اهلى» نامه اي به سازمان زيباسازى شهرداری براى كمك به اطلاع رسانى محيطي نوشتم و در نهايت هفته گذشته دوستان بيان نمودند به دليل حمايت بخش سردرب مطبوعات یا همان کیوکسها، هيچ كمكي به فيلم «قاتل اهلي» نمي‌كنند! آیا مشکل با محتوای فیلم است یا نداشتن ارتباطات در ارگانهای شهری؟؟ اگر جز این است چگونه فلان فیلم خاص دو ماه قبل از اكران از كمكهاي تبلیغی شهری استفاده کرده است؟

از زمان تبليغات محيطى «قاتل اهلى» بعد از كمك حاميان در اطلاع رسانى، به سرعت افراد لباس شخصي يا مأموران ارگانهای شهری اطلاع رساني را مخدوش مي‌كردند و امروز برخی حاميان فیلم بازداشت و نهايتا ، تمامي وسايل ضبط و سپس آزاد شدند.

دولتها مي آيند و ميروند و زندگى مردم چه در زمينه مالي و چه فرهنگي روزبروز با پرسشهایی جدی‌تر مواجه می‌شود. آیا این بی‌عدالتی، ثمره انقلاب اسلامی است یا ناکارآمدی مدیرانی میانی که اصلاح طلبی و اصولگرايي برايشان مهم نيست و آنچه برایشان مهم است پول است؟؟؟

خوشحالم که در «قاتل اهلى» نتيجه اين شيوه مديريت را به تصوير كشيدیم و متاسفم که براي اينكه مديران ليست اميد در انتخابات موفق شوند تلاش زيادي كردم و حداقل انتظارم ایجاد شرایط عادلانه در معرفی محصولات سینمایی بود که تاکنون رقم نخورده است.




ادعاهای فریدون جیرانی در یک گفتگوی تفصیلی با رسانه‌ای اصولگرا⇐وزارت فرهنگ و هنر پهلوی به کیمیایی وام داد تا «سفر سنگ» را بسازد/کیمیایی از طرق قط‌ب‌زاده، «فریاد مجاهد»ستار هریس را پایین کشید/ستار هریس به اینکه مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او زد، انتقاد داشت/ستار هریس اولین فیلم ضدّبهاییت با نام «سرباز اسلام» را ساخت/کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است/سینماگران روشنفکر -از حاتمی تا کیمیایی و بیضایی-در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند/«کیهان»ی که دست چپ بود «برزخیها» را پایین کشید/از جمع اولیه حوزه هنری هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می‌برند!!!

سینماروزان: فریدون جیرانی در کنار فیلمسازیش به خاطر تجربیات روزنامه نگاری خود از جمله فیلمسازانیست که هر وقت پایش بیفتد درباره ادوار مختلف سینمایی ایران سخن می گوید.

به گزارش سینماروزان یکی از تازه ترین گفتگوهای فریدون جیرانی که با نشریه اصولگرای «عصر اندیشه» صورت گرفته هم حاوی ادعاهایی قابل توجه درباره سینمای ایران در سالهای انتهایی طاغوت و سالهای ابتدای بعد از انقلاب اسلامی است.

جیرانی درباره ماجراهای اعتصاب سینماداران در آخرین سالهای پهلوی بیان داشت: اعتصاب سینما قبل از آتش سوزی سینما رکس بود که آخر مردادماه است و اوایل سال 57 به دلیل اینکه می خواهند قیمت بلیت ها را افزایش بدهند، سینمادارها اعتراض می کنند. من در ابتدای انقلاب در روزنامه اطلاعات فعالیت داشتم و در جلسات مختلف سینما هم شرکت می کردم و یادم می آید که آن زمان سینماداران اعتراض کرده بودند. البته باید یک فلش بک بزنم درباره اتفاقات سیاسی قبل از انقلاب که مهم ترین اتفاقی که افتاد و جالب است این بود که حزب رستاخیز در سال 56 همایش های چند روزه ای برای بررسی سینمای ایران گذاشته بود. فکر می کنم در اواخر تابستان سال 56 بود که هویدا رفته بود. در آن همایش های حزب رستاخیز، فیلمسازان خیلی تند حرف می زنند و یکی از سینماگرانی که خیلی تند حرف می زند ناصر تقوایی است و سعید مطلبی که به شدت نسبت به سانسور و ممیزی آن دوران انتقاد می کنند و خیلی تند و تیز حرف می زنند و همه این مطالب تند و تیز را هم حزب رستاخیز در مجله ای به نام رستاخیز جوان منتشر می کند و شماره ویژه ای در رابطه با این همایش ها درمی آورد. در آن جا اولین بار مطالبی بازگو می شود که براساس حافظه ذهنی امروزی که دارم تا قبل از آن چنین مطالب تند و منتقدانه ای در هیچ نشریه و محفلی را نخوانده بودم و نشنیده بودم. در آن نشست ها فیلمسازان تندرو از حاکمیت شاه می خواهند که فضا را باز کند و به سینما امکان بدهد که حرفش را بزند به همین دلیل هم وزارت فرهنگ و هنر آن دوران کمی تغییر می کند و به آقای کیمیایی وام می دهد که فیلم سیاسی «سفر سنگ» را بسازد. فکر می کنم وزارت فرهنگ و هنر به 20، 30 نفر در سال 56 از دویست هزار تا یک میلیون وام می دهد که فیلم بسازند. بنابراین اولین جریان مهم شکل یافته در فرهنگ و هنر قبل از اتقلاب از همان نشست های تند و تیزی می آید که در سال 56 نسبت به سانسور می شود و دومین فضای تند و تیز فضای هفت شب نویسندگان در گوته است که من هیچ وقت جمله قاضی یادم نمی رود که پشت تریبون رفت و حنجره اش را عمل کرده بود و از طریق دخترش گفت من در کشوری که زبان ها را می برند و در واقع نمی گذارند آدم حرف بزند بهتر است حنجره نداشته باشم. در آن هفت شب برای اولین بار گروه های چریکی می توانند به راحتی بیانیه هایشان را توزیع کنند و وارد فضای دیگری از جامعه شده بودیم.

جیرانی با اشاره به نقش مسعود کیمیایی در پایین کشیدن یکی از اولین آثار انقلابی اظهار داشت: فیلم «فریاد مجاهد»ستار هریس هفت روز بیشتر در اکران نبود و با توجه به منتقدانش که مخالف فیلم بودند و با توجه به دیدگاه های مختلفی که وجود داشت، در عین داشتن تماشاگر زیاد متوقف شد و در واقع باید گفت کیمیایی از طریق قدرت قطب زاده که آن موقع مدیرعامل صدا و سیما بود فیلم «فریاد مجاهد» را از اکران پایین کشید. من فکر می کنم تنها هفت روز اکران داشت اما در 3 روز اول اکران رکوردی زد که در تاریخ سینمای ایران و در آن زمان رکورد عجیبی است و اگر اکرانش ادامه می یافت و مخالفت ها تمام می شد، یک شرایط ویژه برای «فریاد مجاهد» پیش می آمد. اما فیلم از اکران پایین کشیده شد. ستار هریس یا فیروز هم آدم پُرتلاشی بود که به نظرم می خواست در سینمای پس از انقلاب فعالیت های خوبی داشته باشد.

وی ادامه داد: ستار هریس تلاش های زیادی کرد که بتواند «فریاد مجاهد» را اکران کند و به همین دلیل به قم رفت و از مراجع کمک گرفت و از جاهای مختلف دیگری هم کمک گرفت تا سرانجام بعد از دو ماه توانست دوباره فیلمش را اکران کند اما فیلم دیگر لطمه خورده بود و در اکران مجدد به آن صورت قبلی فروش نرفت و به همین دلیل همیشه آقای ستار هریس به خاطر این که مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او در زندگی اش زد، انتقاد داشت. من او را می شناختم و مصاحبه ای با او کرده بودم که البته در جاهای دیگر هم مصاحبه کرد و این حرف ها را زد.

جیرانی افزود: به نظرم مسعود کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است. اما آقای هریسی که من می شناختم خیلی صادقانه و براساس شعور خودش یک فیلم ساخته بود. این را در نظر داشته باش که ستار هریس در آن  تاریخ به آن اندازه از سیاست و سینما می فهمید. همین طور معدنیان هم از سیاست آنقدر می فهمید که «فریاد مجاهد» را ساخت. شما در آن مقطع آشوب و آشفتگی هنگامی که در  کنار چریک های فدایی، نیروهای انقلاب اسلامی را در فیلمی داشته باشید بیشتر از این هم نمی توانید انتظار داشته باشید!

فریدون جیرانی درباره خاستگاه ستار هریس گفت: نکته این جا است که امثال هریسی که نام می بریم برای ساخت فیلم «فریاد مجاهد» همان قدر می فهمید و بیشتر هم نمی فهمید که بسازد اما سعی کرد یک فیلم برای انقلاب بسازد و ساخت. حالا بعدا یک مقدار جلویش را گرفتند و نتوانست زیاد کار کند و تنها به نظرم یک فیلم دیگر به نام «سرباز اسلام» ساخت و دیگر کنار کشید. در واقع این دومین فیلمی است که ستار هریس تهیه کرد و دیگر فیلمی نساخت و رفت خانه اش نشست! حتی همان «سرباز اسلام»ستار هریس فیلم مهمی در ابتدای انقلاب است. من دوباره «سرباز اسلام» را اخیراً دیده ام و این فیلم ها را دوباره دارم بازبینی می کنم. به نظرم «سرباز اسلام» اولین فیلمی است که در آن نقد بهائیت وجود دارد یعنی راجع به بهائیت فیلمساز حرف زده است، هر چند فیلم بسیار ضعیفی است و ساختار ضعیفی دارد و اصلا کارگردانی و قصه ندارد اما بهائیت در آن گفته شده و فیلم علیه بهائیت است و در آن دوران مساله مهمی بود.

فریدون جیرانی با اشاره به هسته شکل گیری حوزه هنری اظهار داشت: وقتی مجید معادیخواه از ارشاد می رود و بعد از این که «برزخی ها» از اکران پایین کشیده می شود و آقای خاتمی به جای ایشان می آید، سینما هم دچار تغییراتی می شود. در آن دوران سینما سمت و سوی دیگری می رود. آن موقع حوزه هنری هم تشکیل شده بود که جمعی از بچه های انقلابی در حوزه هنری جمع شده بودند و از آن جمع حوزه هنری الان هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می برند. منظورم آن بدنه اصلی است که حوزه هنری را شکل دادند. روزنامه کیهان هم در آن موقع دست جناح چپ بود که موفق می شوند که «برزخی ها» را با آن نقد معروفی که نوشتند به پایین بکشند، در حالی که آن اتفاق برای «برزخی ها» نمی افتاد آن فیلم تبدیل به پرفروش ترین فیلم سینمای ایران می شد.

جیرانی این گونه ادعایی هم درباره همکاری طیف روشنفکر سینماگران با حاکمیت ارائه داد: سینماگران روشنفکر در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند و علی حاتمی برای تلویزیون فیلم «حاجی واشنگتن» را ساخت و بیضایی هم «مرگ یزدگرد» و کیمیایی فیلم «خط قرمز» را ساخت. البته بعدها فیلم های «خط قرمز» و «مرگ یزدگرد» به دلیل این که بازیگران زنش بی حجاب بودند نمایش داده نشدند ولی فیلم «حاجی واشنگتن» توانست پروانه بگیرد و با تغییراتی به نمایش درآمد. به نظرم در آن دوران فیلم های خیلی خوبی ساخته شد و خیلی از فیلمسازان موفق پیش از انقلاب شرایط فعالیت پیدا کردند. آن 3 فیلمی که نام بردم فرصت پیدا کردند تا در جشنواره بین المللی فیلم فجر نمایش داده شوند و آن جشنواره با فیلم های بیضایی و حاتمی و کیمیایی هویت خوبی پیدا کرد. آن موقع شورای پروانه نمایش دست آقایی به نام گلمحمدی بود. در واقع روحانی شورا که سروستانی بود رفته بود و به جایش گلمحمدی، روحانی شورای پروانه نمایش شده بود که به نظر من کمک کرد که این فیلم ها نمایش داده شوند. در اولین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر که با توجه به نگاه انقلاب برای دهه فجر راه اندازی شده بود، فیلم های خوبی به نمایش درآمد که فکر می کنم کلهر اولین دوره این فستیوال را اداره کرد که تنها 5 فیلم ایرانی شامل «حاجی واشنگتن»، «خط قرمز»، «مرگ یزدگرد»، «سفیر» بود و یک فیلم دیگر که حافظه ام یاری نمی کند اسمش چه بود! فیلمی که فخیم زاده و ناصر آقایی در آن بازی می کردند؟




در واکنش به بی‌اعتنایی همزمان علیه کارگردان «قاتل اهلی» و زکریا هاشمی⇐ ابراهیم گلستان از حضور در جشنواره‌‌ای به مدیریت سردبیر سابق «کایه دو سینما» انصراف داد

سینماروزان: فیلم تازه مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» علیرغم همه اختلافاتی که میان او و منصور لشکری قوچانی تهیه‌کننده فیلم وجود دارد توانسته در دو هفته و آن هم در آشفتگی اکران پاییزی 2میلیاردی بفروشد.

به گزارش سینماروزان در این اوضاع و در حالی که کیمیایی کمترین صحبتهای سمپاتیک را درباره «قاتل اهلی» داشته، جالب است که بدانیم ابراهیم گلستان فیلمساز ساکن انگلستان در واکنش به بی اعتنایی صورت گرفته علیه مسعود کیمیایی و البته زکریا هاشمی، از حضور در جشنواره ای که بناست «ژان میشل فرودون» سردبیر سابق «کایه دو سینما» برگزارش کند انصراف داده است.

ژان میشل فرودون که صحبتهای انتقادیش در جدایی هزینه زای بین الملل از فجر هم در کانون توجهات قرار گرفت خواستار حضور برخی آثار ابراهیم گلستان در جشنواره فیلمهای ایرانی پاریس بوده اما ابراهیم گلستان با نگارش نامه زیر از این حضور انصراف داده است.

متن نامه ابراهیم گلستان را به نقل از «شرق» بخوانید:

آقای فرودون! باور‌کردنی نیست که فیلمی از مسعود کیمیایی نباشد. «قیصر»، «گوزن‌ها» و چند فیلم دیگر از مسعود کیمیایی به گمان من بسیار بالاترند از عنوان‌های دیگر که شما در نامه‌تان لطف کردید و نام برده‌اید.

نه‌فقط والاترند بلکه اصلا فیلم‌های مؤلف هستند از این مسعود کیمیایی که مهم و بسیار فعال است و هیچ فیلمی از زکریا هاشمی که او هم نویسنده فیلم‌های خودش است.

کسی عقیده مرا نپرسیده است، البته. و من هیچ حقی ندارم که در قضاوت کسان دیگر دخالتی کنم یا آنها را تصحیح کنم تا آن اندازه که می‌توانم ببینم. دیدن این لیست شما مرا تکان داد و به تأسف انداخت. اجازه دهید که حرف آن پیر دیر هالیوود، ساموئل گلدوین را تکرار کنم و بگویم: «خواهش می‌کنم مرا از این وسط بیرون گذارید».




ادعاهای عجیب و غریب رسانه‌ای که پسوند «انقلاب» را به خود منگنه کرده⇐«قاتل اهلی» در تطهیر فتنه۸۸ است!/میرحسین همان کاراکتریست که پرستویی ایفا کرده!!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی با عنوان «قاتل اهلی» بیشتر از یک هفته است که روی پرده رفته و هرچند در این مدت هیچ حمایت مشهودی از سوی کارگردان نسبت به محصولش صورت نگرفته و شرایط نمایش فیلم در سینما فرهنگ متعلق به فارابی فراهم نشده اما فیلم توانسته از رقم فروش 1.5 میلیارد عبور کند.

به گزارش سینماروزان از زمان رونمایی «قاتل اهلی» در جشنواره تا حالا که روی پرده رفته کم نبوده نقدونظرها پیرامون فیلم اما اینکه رسانه ای پیدا شود و کاراکترها و اتفاقات فیلم را مرتبط بداند با وقایع انتخاباتی 88 واقعا بدیع است!!!

رسانه ای به نام «رسانه انقلاب» که خود را «پایگاه خبری فرهنگ و هنر انقلاب» معرفی کرده در تحلیلی تفصیلی بر «قاتل اهلی» ادعاهای عجیبی را درباره آن بیان کرده و از جمله آنها اینکه فیلم در تطهیر فتنه88 است و پرستویی نمادیست از کاندیدای شکست خورده آن انتخابات!

متن کامل محتوای این رسانه اصولگرا را بخوانید:

«قاتل اهلی» ادامه خود کیمیایی دهه ۴۰ و ۵۰ است، ادامه‌ای که بیشتر به پایان و افول کارنامه‌اش شبیه است و البته با یک ویژگی به نام «قهرمان سوزی انقلابی». کیمیایی دیگر هیچ استنادی به سینمای ملی و دینی ندارد و یکسره به سینمای فردی خودش رجوع می‌کند، آن‌هم با مؤلفه‌هایی مانند: چرکی و سیاهی فضا، انتقام فردی و ضدقهرمان ماتریالیستی و پوچی و…

قاتل اهلی ادای دینی است به قیصر، نه تاریخ سینما و نه حتی تاریخ سیاسی ایران. ادای دینِ امروزی است به رمان بوف کور صادق هدایت، با آن هذیان‌های تصویری و تورم‌های چرک ذهنی و تعریف زن اثیری و لکاته. حتی ادای دینی است به فیلم قدیمی خودش «غزل» که عشق دو برادر به یک فاحشه تصویر می‌شد و برای اینکه اختلافشان به‌جای باریک کشیده نشود، وی را به قتل می‌رسانند!

قاتل اهلی، از همان نخِ قیصر دهه ۵۰، لباس هذیان‌های ژورنالیسم مگ گافینی و ناتورالیسمِ امیل زولا دوخته است در قامتِ تطهیر از فتنه و آشوب. نه حرکتی از نقص به کمال دارد و نه قهرمانی درست می‌شود. این اندک نشانه‌های قهرمان انقلابی هم در مسیر ماتریالیسم و مبارزه‌های شخصی است.

قیصر و زالوصفتان انقلاب سینمای روشنفکری، نه‌تنها هیچ قهرمانی نمی‌تواند بسازد بلکه قهرمان سوزی هم می‌کند! ازنظر قاتل اهلی، قهرمان خوب و پاک، قهرمان مُرده است و هرکسی که وجود دارد، ناپاک و هفت‌خط است! همین است که تنها زنِ خوب فیلم یعنی همسر سروش (لعیا زنگنه) فوت کرده است و سروش در ذهن خودش، با او صحبت می‌کند، به رخت خواب دونفره و سه‌تار پای تخت نگاه می‌کند. زن اثیری، فرشته آسا، ساکت و خاموش و نمادی از زن کامل و دور از دسترس است. لکاته اما زنده است و اغواگر!

نگاه به سنت و مذهب، همان نگاه پیش‌پا افتاده و دستمالی‌شده است که در استکان‌نعلبکی و قالی و قلیان می‌فهمد! همان‌گونه که مانند فرح دیبا، شمائل مذهبی و عاشورایی را هم فولکلوریک یافته است!

گفتمان اصلی فیلم قاتل اهلی بر تطهیر و تقدیس چهره فتنه‌گر ۸۸ است. میرحسین مو سوی فیلم که همان دکتر جلال سروش است (پرستویی) –که در گریم هم شبیه اوست- مردی است که سابقه انقلابی و سیر تحولی دارد. او مدام به “حاج‌آقا نور” (پرویز پورحسینی) –که پدرخوانده سیاسی محسوب می‌شود- رجوع می‌کند و از منحرف شدن انقلاب توسط زالوصفتان گلایه می‌کند و در کمال مسخرگی، هم‌زمان که این را می‌گوید، زالوهایی پشت کمر حاج‌آقا نور هم دارند خون او را می‌مکند!

در فیلم، به گواه حجم شعارهایش، جای انقلاب و ضدانقلاب کاملاً باهم عوض‌شده است (جابجا کردن پوزیشن و اپوزیشن). فیلم، در آلوده نشان دادن دست حکومت در خون کارگران و لغو کنسرت‌ها، و آلوده بودن حکومت به رشوه و فساد مالی و اختلاس و رانت‌های حرام و … هیچ‌چیز کم نمی‌گذارد و از زمین و آسمان شاهد می‌آورد! و در عوض، فیلم، تطهیر کاملی است از چهره دولت‌های غربی و الگو نشان دادن آن‌ها در مبارزه با فساد (پلیس آلمان درگرفتن دزدها و حتی پسر فراری سروش) ذره‌ای کوتاهی نمی‌کند!

صوری نشان دادن حضور وکلا در انقلاب و بی‌فایده بودن آن‌ها در احقاق حقوق پایمال ‌شده و اینکه رسانه‌ها در خدمت اهداف و آمال عده‌ای خاص و سیاسی هستند و نه به فکر مردم و حق مردم.

خرافاتی بودن انقلاب در پایبندی به اعتقادات دینی (مثل فقه موسیقی یا ماهی اوزون‌برون)، حذف شدن هر نگاه معترض به انقلاب توسط انقلاب، اعتراض و کنایه به دولت احمدی‌نژاد در مصاحبه سروش با رشیدپور هم از شعارهای واضح و ابتر فیلم است. سروش در ادامه کاملاً مزورانه مظلوم‌نمایی می‌کند و تا درجه رفیع شهادت (البته به سبک نازل و مسخره) بالا می‌رود و فیلم تمام می‌شود.

به همین سادگی! فیلم از نوع نازل خودش ساخته‌شده است و به ناله می‌افتد! یک ملغمه‌ای شده است شامل «نوآر» و «معمایی» و «فیلمفارسی» و «فم فاتال» و «عشق‌های چپی» و… تلخندی است شبیه مازوخیست که از تطبیق با وقایع آشوب و فتنه، در ذهن خود لذت می‌برد.

هیچ هدفی از شخصیت‌پردازی نداشته لذا کاراکترها مانند صورتک‌های سخنگو دیالوگ می‌گویند و فقط کم مانده بود دکلماسیون به متن فیلم اضافه کند!

آدم‌ها و قراردادهای بین آن‌ها پر از مبالغه و اغراق است، که احساس رستگاری فیلم که قرار است به مخاطب انتقال یابد و شاید به نوعی روح این فیلمنامه باشد اصلاً در این ماجراها گم می‌شود.

علاوه بر تدوین شلخته و خام گونه (تدوین موازی داستان‌ها)، فضای پایان داستان هم مبهم و اذیت کننده است؛ مثلاً حاج‌آقا نور، که عاشق دکتر مصدق بود در واقع نماینده گفتمان لیبرال خاکستری هم هست، پایان فیلم، جوری معرفی شد که مخاطب حس می‌کند او بود که سروش را کشت نه عوامل پیسارو!

هنر مازوخیسمی همین است: هرچه آزاری‌تر، هنری‌تر!

دست‌های اونکه شهرم رو دزدید / لب‌های اعتراض رو میدوزه!

جنبش پارناس (هنر برای هنر) هر هذیان و اختلال فکری و هذیان‌های بنگی و امور بی‌بها را هم هنر می‌داند. ازنظر موج نو، هنر یعنی مردم و مردم باید به هنر فعلی به‌عنوان امری مقدس بنگرند!

یکی از شعارهای فیلم این است که عشق و ارزش‌ها فقط در حیطه شهرت است. یعنی در حیطه مسائل اجتماعی و عاطفی و ارزش‌های خانوادگی، عشقِ خوب، عشقی است که باید چشم رنگی و زیبا باشی و یا خواننده‌ای مشهور!

قداست هنرمند و تکیه‌ بر حقوق هنرمند هم در شخصیت پولاد کیمیایی، منعکس ‌شده است. آنجا که توهین‌های سروش را برنمی‌تابد و در جواب پگاه آهنگرانی می‌گوید: “نمی‌خواستم قداست هنرمند شکسته شود.”

این است که هنرمندِ مادی، به متافیزیک و روح باور ندارد لذا هر نوع اختلال و هیستریکی را قاب می‌گیرد. جوانان در فیلم کاملاً به سیستم، اعتراض دارند و تا مرز خودکشی می‌روند. نوعی اختلال رایج میان دخترها دیده می‌شود؛ عشقی عاطفی که براثر سختگیری اطرافیان به سادیسم و ترس تبدیل‌شده است.

این فیلم در قرائت زندگانی روزمره هم حرفی برای گفتن ندارد. کیمیایی به‌نوعی، خود گویی کرده و بی‌شک قهرمان در ذهن کیمیایی مرده است و از نظر کارگردان‌های سینمای موج نو، زن پاک (قهرمان) را باید در مُردن او جستجو کرد و قهرمان خوب، قهرمان مرده است! زیرا اگر زنده باشد، جور دیگر می‌شود.

کیمیایی از عشق دختر جوان به پسر مشهور هم، عشق سادیسمی و هورمونی فهمیده است؛ مهتاب از بهمن می‌ترسد و عاشق این ترس شده! یعنی خودش را دوست ندارد و هرگاه صوت خوانندگی بهمن را گوش می‌دهد، ارضا می‌شود.
هیجان و هوش عشقی از منظر سینمای موج نو، کاملاً عنصری اروتیک یا سادیسمی است و هیچ‌گاه جلوه متعالی ندارد؛ کاری که مخملباف در سال ۶۸ با فیلم «نوبت عاشقی» کرد؛ آنجا که دفاع مقدس به پایان رسیده بود، عشق دختر و پسر می‌توانست معنای الهی بیابد اما کارگردان‌های خودشیفته و ضد آرمان، عشق را اروتیک جلوه دادند و نهایتاً به قرائت‌های معترضانه و گسست نسل‌ها رسیدند.

سینمای موج نو و آوانگارد، مباحثی در تغییر نگاه و نگرش نسبت به دفاع مقدس، روابط خانوادگی، نوع زندگی و مخصوصاً مفهوم عشق ایجاد کرد؛ چهره زن تراز انقلابی، در سایه موج نو و آوانگارد، مانند تقلیل‌گرایی در معنای انقلاب و جنگ، از کنشگری افتاد و تبدیل به عنصر ساکن و ایستا شد. لذا در جشنواره‌های متعدد فیلم فجر، همیشه حق با دختر و پسرهای جوان‌های معترضِ خوش‌قیافه بود که اگر کمترین اهانتی به ساحت عشق آن‌ها شود، دخترخانم، دست به خودکشی می‌زند (آن‌هم خودکشی کلیشه‌ای با غش‌ و ضعف توسط دارو!).

سینمای ایران، هیچ مبنایی را نمی‌تواند بنا کند! گویا قهرمان سوزی انقلابی، مهارت آن‌ها شده است. نمی‌گذارند پرسوناژ انقلابی و سالم در سینما درست شود. مثلاً به‌ مجرد اینکه پرستویی در فیلم «بادیگارد» به یک مدافع آرمانی برای نظام تبدیل شد، سریعاً در فکر تخریب وی برآمدند و وی را در فیلم «قاتل اهلی» به مخالف‌ترین فرد معرفی کردند. همان‌گونه که داریوش ارجمند را پس از بازی در سریال امام علی (ع) به بازی در فیلم «اعتراض» کیمیایی دعوت کردند و او که با روحیات معنوی مالک اشتر عجین شده بود، ناگهان نقشی منفی و لات گونه گرفت!

این روشنفکران، گویا در یک مأموریت نانوشته، با ژست پیشگامی، نقش کمال‌گرایی قهرمان عادی را کم‌رنگ کرده و به آن، رنگ مادی دادند.

در بستر سیاسی و اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰، نوعی از قهرمان‌های سینمایی بر پرده سینمایی شکل می‌گرفتند که ظلم و فساد حاکم بر جامعه، قهرمان را می‌کشت. امیر نادری، کیارستمی، بهروز وثوقی، داریوش مهرجویی، آربی آوانسیان، خسرو هریتاش و مسعود کیمایی و… از روشنفکران و پیشگامان (آونگارد) برخاسته از این فضای مدیریتی بودند، روشنفکرانی که ویژگی‌شان، ضد جامعه بودن است و سیستم را بر هم می‌زنند.

از طرف دیگر، یک مخالفتی با دین و دین‌داران وجود داشت که عمدتاً از داستان‌های صادق هدایت نشأت می‌گرفت مانند کتاب حاجی‌آقا.

در تقسیم‌بندی قهرمان (پروتاگونیست) در سینما و ادبیات جهان و نسبت آن با موج نو ایران با سه دسته قهرمان مواجهیم:

اول: قهرمان خدابنیاد؛ قهرمانی که تحت نیت الهی، دست به اقدام می‌زند و وابسته به‌ فرمان الهی است مانند تراژیک‌های قدیم که هرچه خداوند دستور می‌کرد انجام می‌داد، و در تراژیک‌های مدرن‌تر، حتی در برابر دستور خدا آشوب و سرکشی می‌کند. اما در هر صورت اگر این فرد بمیرد، شهید محسوب می‌شود.

دوم: قهرمان خودبنیاد؛ قهرمان‌های اومانیست و ماتریالیست هستند. چون دیگر خدا در آن نقشی ندارد و لذا ابزورد و سیاه هستند و از منویات الهی خارج‌شده‌اند؛ قهرمانی هستند که برای مادیات می‌جنگند تا خود و دنیای تعلقات خود را افزایش دهند، خودش تشخیص می‌دهد که اگر دنیا این شکلی بشود قشنگ‌تر است لذا شروع می‌کند به جنگیدن، و اگر بمیرد، کشته راه تکنولوژی مدرن، محسوب می‌شود (نه شهید). قهرمان‌های روشنفکری و سینمای وسترن آمریکا معمولاً از این جنس هستند که به خاطر یک‌مشت دلار می‌جنگد و می‌میرند. یا مثل شعر “شیر آهن کوه مردِ” احمد شاملو که مرد داستان، با دشنه دنبال احقاق خود می‌رود؛ مشابه داستان فیلم قیصر.

سوم: قهرمانِ خود وجود محور، یا (اگزیستانسیالیست)؛ قهرمانی که از خدا دورافتاده ولی در راستای منویات انسانی حرکت می‌کند و مانند دسته دوم، تبدیل به اومانیسم نشده. قهرمان‌های انقلاب‌های روسیه معمولاً از این دسته هستند که برای خلق می‌جنگند.

در سینمای ایران قبل از انقلاب، نوع دوم قهرمان (اومانیستی)، به دو دلیل ترویج بیشتری داشت:

اول: تأثیر گرایش‌های ضد دین عده‌ای از رمان نویسان از جمله صادق هدایت و کارگردان‌ها. در امثال این آثار، مردم مذهبی به مثابه بُلها (ابله) نمایش داده می‌شوند؛ این افراد عمدتاً شغل بازاری دارند که به حاجی بازاری معروف‌اند و یا عاقد و قاضی هستند و صفاتی مثل ریاکاری غلیظ و عقل حسابگر و منفعت‌طلب دارند، معمولاً با لهجه صحبت می‌کنند که رو به مسخره شدن می‌رود و در بعضی نمایشنامه‌های قبل انقلاب، شخص مذهبی مثل ملّا با صدای شبیه الاغ صحبت می‌کند!

دوم: تأثیر موج نو فرانسه بر ادبیات ایران با مؤلفه‌هایی مثل اعتراض بی‌خطر، روابط دختر و پسری، پرسه‌های طولانی در دانسینگ و کاباره و کافه و… .

در تفکر سینمای موج نو – به استثنا آندره بازن که انسان معتقد و دین‌داری است- مانند تروفو و گدار و… قهرمان‌های آن‌ها از جنس ابزورد و ماتریالیست هستند؛ عشقشان عشق مادی و خوش‌گذرانی است که این عشق هیچ‌گاه تبدیل به کمال‌گرایی نمی‌شود و همیشه در حد یک زیستن کنار دختر و در پایان هم با قتل کنار دختر به پایان می‌رسد.

امیر نادری در فیلم «تنگسیر» بر اساس رمان صادق چوبک یک قهرمان از جنس دوم را نشان می‌دهد، سال ۱۳۵۲ امیر نادری، فیلم تنگسیر را، با بازی بهروز وثوقی می‌سازد؛ او که حاجی میرزا و چند شخص مذهبی حقش را خورده‌اند، دست به اسلحه می‌برد و آن‌ها را می‌کشد. این فیلم از سینمای وسترن آمریکا نشأت می‌گرفت.

در ادبیاتِ متقدم (قرن ۱۷ و ۱۸) قهرمان، شخصی کنشگر و باثبات است که از نیازهای خود به نفع دیگران منصرف می‌شود. اما در سینمای روشنفکری، این‌چنین نیست و دلیل آن‌هم ضد قصه بودن و تخیلِ دگم و خفه روشنفکران است که نمی‌توانند مانند سبک کلاسیک، قصه تعریف کنند.

همین عنصر ضد قصه بودن، قهرمان را می‌سوزاند. همان‌گونه که پرویز کیمیاوی با فیلم «مغول‌ها» و سهراب شهید ثالث با فیلم «یک اتفاق ساده» و کیارستمی و امیر نادری هرچه جلوتر رفتند، فیلم‌هایشان ضد قصه‌تر شد و همین عنصر «ضد قصه بودن»، قهرمان –به معنای اول- را می‌سوزاند.
نهایتاً باید گفت، قهرمان در حالت عادی و حقیقی و مطلوب، یک عیبی دارد و آن را برطرف می‌کند، از یک نقص به سمت کمال می‌یاید، آرمانی دارد که تحت قرائت الهی برایش تعریف ‌شده است. این قهرمان نمونه یک قهرمان اسلامی است مانند ابوذر، سلمان. آن‌ها یک لکه سیاهی در درون داشته‌اند اما با دمیدن روح تعهد در کالبد درونِ غیر اومانیستی خود، آن را برطرف ساختند.




روایت تلخ پوری بنایی از بدحسابی سازندگان «قیصر» در روزهای جنگ سرد کیمیایی و تهیه کننده «قاتل اهلی»+فیلم⇐هیچ گاه تقصیر کیمیایی نیست!؟ آن زمان تقصیر عباس شباویز بود و این زمان تقصیر لشکری قوچانی!

سینماروزان: از یک ماه پیش از جشنواره مدام اخبار درباره اختلافات مسعود کیمیایی و منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “قاتل اهلی” منتشر میشد و پرسشهایی جدی درباره نقش عامل مالی در ایجاد این اختلافات وجود داشت؛ اختلافاتی که البته رسانه های همسوی کیمیایی سعی کردند عامل آن را تهیه کننده فیلم بدانند.

به گزارش سینماروزان در روزهایی که “قاتل اهلی” روی پرده رفته و بدون حتی یک اکران مردمی توانسته رقم فروش 1.5 میلیارد را پشت سر بگذارد انتشار گفتگویی از پوری بنایی درباره کمک مالی بی بازگشتش برای تولید “قیصر” جلب توجه میکند.

پوری بنایی در این گفتگو به صراحت میگوید که با سفته های خودش برای تولید “قیصر” کیمیایی وام گرفت و گلایه میکند ار اینکه نه تنها وام بازگردانده نشد که حتی دستمزدی هم برای فیلم نگرفت!

پوری بنایی به عشق بهروز وثوقی صدهزارتومان برای تولید “قیصر” وام گرفت اما بدحسابی سازندگان “قیصر” باعث شد تمام وام را خودش برگرداند!

مقصر کیست؟ شک نکنید که هیچ گاه کیمیایی مقصر نبوده و نیست و نخواهد بود! احتمالا باز هم تقصیر تهیه کننده است؟

آن زمان تقصیر عباس شباویز بود که وام پوری بنایی بازگردانده نشده و این زمان هم تمام درگیریهای شکل گرفته درباره “قاتل اهلی” تقصیر منصور لشکری قوچانی است؟!!

برای دیدن فیلم گلایه های پوری بنایی اینجا را ببینید.




نویسنده «برزخیها» خطاب به کارگردان «قاتل اهلی»⇐لطفا بمیرید آقای کیمیایی!

سینماروزان: اکران تازه ترین فیلم مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» هرچند در شلوغی اکران پاییز و هرج و مرج وارده بر آن صورت گرفت اما فیلم با تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی که سابقه سالها تبلیغات را در کارنامه دارد، توانسته تا اینجا از رقم فروش 600 میلیون را پشت سر بگذرد و عنقریب است که میلیاردی شود.

به گزارش سینماروزان اکران «قاتل اهلی» موجب شده سعید مطلبی نویسنده قدیمی که کلی کار ریز و درشت از «برزخیها» و «دادا» تا «بت» و «بی نشان» و سریال «ستایش» را در کارنامه دارد در یادداشتی با تیتر عجیب «لطفا بمیرید آقای کیمیایی» برای «شرق» به تعریف و تمجید از کیمیایی بپردازد.

متن یادداشت مطلبی را بخوانید:

لطفا بمیرید آقای کیمیایی

قاتل اهلی کیمیایی (بالاخره) به نمایش درآمد و در این روزهای (بدخبری) بهترین خبری بود که می‌توانست نسیمی از شادی را هدیه بیاورد. سال گذشته وقتی یادداشتی درباره مسعود نوشتم، برای جراحی عازم بیمارستان بودم، پس به چند سطر و جمله‌ اکتفا کردم که نه حال جسمی خوبی داشتم و نه شرایط روحی مناسب- و ازقضا- امروز که دوباره درباره او می‌نویسم، گرفتار تب شدید، سرفه زیاد و ذات‌الریه هستم. بنابراین نه نوشته دفعه قبل کافی بود و نه امروزی وافی. اما از آنجا که معلوم نیست تکلیف و عاقبتم با این بیماری (بی‌‌پیر) چه خواهد شد، سعی دارم آنچه را آغاز کردم، به پایان برم.

بهانه دفعه قبل کم‌لطفی عده‌ای از نویسندگان سینمایی بود که همه‌شان برایم عزیزند و نور چشم و محترم. اما بعد از دیدن فیلم کیمیایی و لابد نپسندیدن، اعتقادشان این بود- که استاد باید- به (استاد)ی بماند و از این کار کناره گیرد و فقط نگفتند «لطفا بمیرید آقای کیمیایی». مسئله مهم در این داوری این است که پهلوان را در میدان (خودش) داوری نمی‌کنیم چراکه کیمیایی اگر در هر زمان در میدان (خودش) داوری شود، همواره همان پهلوانی است که همیشه بوده است. کمتر کسی است از اهالی امروز که گودهای کشتی ٦٠، ٧٠ سال پیش را دیده باشد یا اگر دیده باشد، به یاد بیاورد. گودها آن روزها خاکی بود. کشتی در وقت دو دقیقه… سه دقیقه… ١٠ دقیقه برگزار نمی‌شد. پهلوانان درهم می‌آویختند. فن می‌زدند، فن می‌خوردند، بدل می‌زدند، بدل می‌خوردند، خاک می‌کردند، خاک می‌شدند و در آخر کار، آن کس که میان گود هنوز بر سر پا مانده بود، دستش بالا می‌رفت. برای بسیاری این پهلوانی، آغاز بود و نه پایان.

فصل بعد دوباره بازمی‌گشتند و آماده نبرد با پهلوانانی جوان‌تر و تازه‌نفس‌تر و روز از نو، روزی از نو. ذره‌ای از شرف خاک گود را به هیچ کاخی نمی‌فروختند. پهلوانی را با هیچ چیز (تاخت) نمی‌زدند. عنوان پهلوانی را همچون یک نشان بر سینه نمی‌‌آویختند. آنچه می‌خواستند این بود که شرافتمندانه تا زنده‌اند و جان در تن دارند، (برخی) خاک گود باشند و کسانی هم بودند که پهلوانی، آغاز زندگی‌شان بود. یا خود صاحب زورخانه می‌‌شدند یا هم‌پا و قلدر می‌شدند یا اصلا خود خان می‌شدند و خلاصه اینکه گود و کشتی و پهلوانی راه ورودشان بود به دنیایی که از پیش در ذهنشان ساخته بودند. کیمیایی را باید این‌گونه دید. بعد از ٥٠ سال، هنوز با موی سفید و پشت خم و هزار درد و مرض باز… هر سال… بر خاک گود می‌ایستد. اگرچه خسته و رنجور و دل‌شکسته. اما برای بار دهم و بیستم و سی‌ام و پنجاهم آماده است که با پهلوانانی جوان‌تر، پنجه در پنجه اندازد.

نه زورخانه‌ای را صاحب است، نه قلدری و کاسه‌لیسی کرده، نه خود خانی شده و هنوز و بعد از ٥٠ سال کار مستمر، دائم شبانه‌روز باز نیمی از بهای آپارتمان ٧٠، ٨٠متری خود را به این دوست و آن فامیل مدیون و وام‌دار است. مسعود کیمیایی را باید این‌گونه قضاوت کرد که هرگز پهلوانی را جامه‌ نکرد تا با آن به میهمانی از ما بهتران رود. بلکه کناره‌ای از آن ساخت و بر سر راه دیگرانی که از پی او آمدند، گسترد و شوق آمدن به این گود را در دل و ذهن آنها به غلیان درآورد. مسعود کیمیایی را با «قاتل اهلی» قضاوت نکنیم. حتی با «گوزن‌ها» یا «سفر سنگ» یا «قیصر»… کاری که او در سینمای ایران کرد، بسیار فراتر از فیلم‌های اوست. بی‌تردید به عنوان کسی که بیش از ٥٠ سال در همه زیروبم این سینما بوده‌ام، از من خواهید پذیرفت که مسعود کیمیایی بر همه کارگردان‌های هم‌نسل و حتی نسل‌های بعد از خود تأثیر داشت و اگر او نبود، چه بسیار بزرگانی که هرگز امکان ساختن فیلم نمی‌یافتند. هیچ کارگردانی حتی آن بزرگانی غربی که روزگاری اسطوره‌های ما بودند هم تا آخر عمر شاهکار نساختند و تعهد هم نداده بودند که تا آخر عمر شاهکار بسازند. اما آنهایی که در یاد ما مانده‌اند، نه کسانی هستند که از این راه ثروتمند شدند و نه آنهایی که از برکت شهرت خود به پست و مقامی رسیدند. بلکه به یاد ماندگان، کسانی هستند که تا رمق داشتند، فیلم ساختند و فیلم ساختند و فیلم ساختند. گیرم یکی شاهکار، دیگری نیمه‌شاهکار و آن دیگری نامطلوب. اما آنها همیشه پهلوانان ما بوده و هستند. فورد، هاکز، هیچکاک و… چراکه تا نفس می‌کشیدند، در این گود ماندند و پروای‌شان نبود که عده‌ای آنها را در این مرحله از عمر و کارشان زیادی بدانند. فیلم قاتل اهلی را در خانه مسعود، همراه خود او بر پرده سینمای خانگی دیدم. اما حتی کوچکی پرده مانع از آن نشد که بزرگی‌هایی را در ساختار و ساختمان و تصویر نبینم که هنوز- و همین امروز هم- بسیاری را یارای چنین ساختی نیست.
امیدم این است که فیلم با کمترین جرح و تعدیل- یا جرح و تعدیل مناسب – روانه اکران شده باشد. اما هر طور هم که نمایش داده شود… باز برای بسیاری از سینمادوستان نکات و تکه‌هایی برای یادگیری خواهد داشت.
***
زمانی دور، یادداشتی برای شادروان حاتمی نوشته بودم با این مطلع – که دست روی شکم دردمندش و رنجورانه از پله‌ها بالا آمد – امیدوارم که مسعود سال‌های سال زندگی کند و فیلم بسازد. اما روزی که برای دیدن فیلم «قاتل اهلی» به خانه‌اش رفتم، او بعد از من رسید. دست روی معده دردناک و چهره‌اش درهم کشیده از درد، از کلاس می‌آمد. حتی توان غذاخوردن هم نداشت. اما وقتی فیلم آغاز شد، یکباره آدمی دیگر دیدمش. با همان هیجان و شور و نشاط بیست‌وچند سالگی‌اش.
مسعود کیمیایی را با غیرت کارکردنش قضاوت کنیم؛ با ایستادن ٥٠ساله‌اش در گود. در بی‌توقعی‌اش از این سینما که هر دستی به توقعی (صواب یا ناصواب) به گوشه‌ای از آن چنگ زده است. قضاوتش کنیم که نه خان شد و نه از نمدی که هزاران نفر بر سر آن دعوا داشتند، کلاهی برای خود دوخت.
کیمیایی را به عنوان مرد ٧٦ساله‌ای قضاوت کنیم که هنوز انگیزه حضورش، هنوز انگیزه حضور و رقابت بسیاری از جوان‌های هنرمند ما در عرصه سینما و جشنواره است؛ به عنوان کسی که بعد از مرحوم خاچیکیان، کلمه کارگردان را برای سینمادوستان معنی کرد.
***
در سال ٦١، روزی در دفتر مرحوم توبه‌خواه (تهیه‌کننده فیلم «تاراج» و «پنجمین سوار سرنوشت» و…) و در جمعی‌ که چند کارگردان و بازیگر حضور داشتند، صحبت از مسعود کیمیایی شد. حدود چهار سالی می‌شد که مسعود را ندیده بودم و بعد از آن هم شاید ١٠، ١٢ سال، باز او را ندیدم. آن زمان انگار کدورتی بین ما بود که امروز حتی دلیل آن کدورت هم یادم نیست. در بحثی که درباره او درگرفته بود، من گفتم اگر قرار باشد روزی تمبری به عنوان سینمای ایران چاپ شود، شاید بهترین تصویر برای این تمبر، تصویر مسعود کیمیایی است. هر کسی انتقادی بر این حرف من (سال ٦١) داشته باشد، می‌پذیرم. اما مسئله کدورت و دوری چهار سال قبل و ١٠، ١٢ سال بعد را گفتم تا روشن کنم که این عقیده خالص و بدون هیچ حب و بغضی بوده است. امروز ممکن است بر آن عقیده نباشم، اما او را هنوز یکی از پنج نفری می‌دانم که تصویرش می‌تواند نشانه‌ای از تحول سینمای ایران باشد.
***
درخت‌ها ایستاده می‌میرند. تمثیل بسیار زیبایی است که همیشه آن را دوست داشته‌ام. اما شاید بتوانم درباره مسعود بگویم که او ایستاده در کنار دوربین فیلم‌برداری می‌میرد و از همان‌جا باید جمع‌وجورش کرد و فرستادش بهشت‌زهرا. عمرش طولانی باشد اما با آدمی که این‌چنین عاشق سینماست، کمی مهربان‌تر باشیم عزیزان عاشق سینما.




چه کسی بنر «قاتل اهلی» را پاره کرد؟؟+عکس

سینماروزان: حواشی ماجرای توقیف نمایش «خالتور» در پردیسهای شهرداری ادامه دارد و سوالات فراوانی را هم پیش روی شهردار تهران و اعضای شورای شهر قرار داده است و در همین اوضاع رسانه مستقل «سینمای حرفه‌ای» خبر داده که بنری از «قاتل اهلی» که مقابل موسسه تولیدکننده فیلم نصب شده بود تخریب شده است.

به گزارش سینماروزان «قاتل اهلی» که هیچ فرصتی برای نمایش در سینما فرهنگ متعلق به بنیاد سینمایی فارابی پیدا نکرده است، در شمار آثار کمدی مانند «سالوادور…» جای نمی‌گیرد که به بهانه ابتذال بنرشان تخریب شود و فضای داستانی هم هم آن قدر سنگین هست که کسی نتواند فیلم را در زمره آثار مبتذل قرار دهد. پس ماجرا چیست؟

آیا بنر «قاتل اهلی» به خاطر زیباسازی شهری تخریب شده است؟  مجوز نصب این بنر در بالای موسسه تولید فیلم از سوی مقامات شهری صادر شده بود و در این شرابط تخریب بنر به بهانه زیباسازی(!!؟) شهری حجمی انبوه از علامت سوال را پیش رو قرار میدهد.

تناقض آنجاست که شهردار تازه تهران و اعضای شورای شهر مدام سعی کرده اند از اهمیت هنر و تعامل با هنرمندان بگویند اما از یک طرف یک فیلم کمدی نمیتواند در سالنهای 11گانه شهرداری مجوز اکران بگیرد و از طرف دیگر فرصت تبلیغاتی یک فیلم ملتهب اجتماعی-سیاسی را از آن می‌گیرند آن هم در شرایطی که هر دو فیلم مخاطب‌پسند نشان داده‌اند.

این تناقضات در حالی است که در ماههای اخیر تصویرشهر وابسته به شهرداری بیلبوردهایی عریض و طویل را در اختیار یکی از محصولات شکست خورده‌اش به نام «ماجان» قرار داد که از شدت تلویزیونی بودن، توجهی برنینگیخت!

مشکل کجاست؟ مدیران شهری بناست به کدام سمت برود و امثال احمد مسجدجامعی و محسن هاشمی از اعضای شورای شهر که مدام از اهمیت فرهنگ گرفته‌اند تا چه زمانی می‌خواهند نظاره گر رفتارهای ضدفرهنگی باشند که در بدنه مدیریتی جامانده از شهردار سابق رخ میدهد؟

توقیف نمایش «خالتور» در پردیسهای شهرداری و تخریب بنر «قاتل اهلی» به بهانه زیباسازی که اولی در بدترین برهه اکران در آستانه 3میلیاردی شدن است و دومی در کمتر از یک هفته در مرز نیم میلیارد فروش است چه معنایی دارد جز آن که مدیران باقیمانده از دوران 4درصدی‌های همچنان علاقه ای به تعامل با اهالی فرهنگ و هنر ندارند.

بنر تخریب شده «قاتل اهلی»
بنر تخریب شده «قاتل اهلی»



دردسر هنروتجربه برای فیلم کیمیایی؟؟⇐ممنوعیت مطلق نمایش «قاتل اهلی» در سینما فرهنگ!

سینماروزان: اکران تازه ترین فیلم مسعود کیمیایی کارگردان قدیمی سینمای ایران در حالی از اول آذرماه در سینماها آغاز شده که سینما فرهنگ این فیلم را در برنامه نمایش خود قرار نداده است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «تریتانیوز» سینما فرهنگ با عمری نزدیک به 60 سال از جمله سینماهای قدیمی پایتخت است که در همه این سالها به عنوان یکی از سینماهای مطلوب خانواده‌ها مورد توجه قرار گرفته و فارغ از ساکنان منطقه شمال شهر برخی از مخاطبان مناطق شرقی پایتخت که پردیس یا سینمایی مطلوب آنها وجود ندارد، نیز از همین سینما برای تماشای فیلم استفاده می‌کنند.

در این شرایط اینکه «قاتل اهلی» که به غیر از نام کارگردانش به خاطر بازیگرانی نظیر امیر جدیدی، پرویز پرستویی، پگاه آهنگرانی و لعیا زنگنه هم که شده در مخاطبان کنجکاوی برمی انگیزد، در برنامه سینما فرهنگ قرار داده نشده پرسش‌برانگیز است.

عدم نمایش «قاتل اهلی» در سینما فرهنگ از همان زمان آغاز پیش فروش بلیت برای مخاطبان پرسشهای فراوانی را ساخته و آنها منتظر پاسخ مدیر سینما فرهنگ به این ماجرا بوده‌اند.

مدیر سینما فرهنگ هنوز درباره این ماجرا پاسخ روشنی ارائه نکرده است ولی این گمانه وجود دارد که اصرار مدیران این سینما مبنی بر امتداد نمایش فیلمهای هنروتجربه در این سینما علیرغم مخالفت شورای صنفی نمایش موجبات این امر را فراهم کرده است.

شورای صنفی نمایش پیشتر در چند مرحله به مدیران این سینما دستور داده بود که اگر بناست به جریان رسمی اکران بپیوندند ظرفیتهای نمایشی خود را در اختیار هنروتجربه قرار ندهند اما برخلاف دستور شورا، مدیران سینما به اکران فیلمهای هنروتجربه ادامه دادند و در نهایت بعد از ماهها نوبت به اکران «قاتل اهلی» که رسید از نمایش آن در سینما فرهنگ جلوگیری به عمل آمد.

باید منتظر ماند و دید از یک طرف مدیران سینما فرهنگ و از طرف دیگر شورای صنفی نمایش درباره این ماجرا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ و آیا ممانعت از اکران «قاتل اهلی» که از فسادهای اقتصادی کلان می‌گوید در سینمای 60 ساله پایتخت ادامه خواهد داشت یا خیر؟




رونویسی «آینه بغل» از روی دست «قاتل اهلی»؟؟+فیلم

سینماروزان: چند هفته قبل بود که دست اندرکاران تولید «قاتل اهلی» از تیزرهای فیلم با صدای امیرعباس گلاب خواننده جوان سریال «ستایش» رونمایی کردند و حالا تیزر «آینه بغل» هم با صدای همین خواننده رونمایی شده است!!

به گزارش سینماروزان «قاتل اهلی» از اول آذرماه در گروه آزادی اکران میشود و «آینه بغل» هم از هشتم آذر در گروه استقلال روی پرده می‌رود و به بیان بهتر یک همپوشانی نسبی در زمان اکران این دو فیلم وجود دارد؛ بماند که پخش کننده هر دو فیلم هم فیلمیران است!

در این شرایط استفاده از امیرعباس گلاب که «قاتل اهلی» در آن پیشرو بوده به نفع کدام فیلم تمام خواهد شد؟؟

برای تماشای تیزر «آینه بغل» اینجا را ببینید.

برای تماشای تیزر «قاتل اهلی» اینجا را ببینید.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐اکران «قاتل اهلی» و «ثبت…» از همین هفته در گروه‌های آزادی و ماندانا+اکران ۳ فیلم دیگر در گروه آزاد+ثبت قرارداد اکران «من دیوانه نیستم»⇔آشفتگی اکران پاییزی دوچندان می‌شود؟؟

سینماروزان: تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش همراه بود با دستور اکران «قاتل اهلی»مسعود کیمیایی در گروه آزادی و «ثبت با سند برابر است»بهمن گودرزی در گروه ماندانا از اول آذرماه.

ضمن اینکه شورای صنفی نمایش مقرر کرد در کنار این فیلم، سه فیلم «صفر تا سکو»، «اشنوگل» و «پینوکیو و آمو سردار» هم در گروه آزاد اکران شوند تا تراکم اکران پاییزی بیش از پیش شود!

در جلسه امروز شورای صنفی نمایش همچنین قرارداد اکران فیلم سینمایی «من دیوانه نیستم» برای اکران در گروه قدس پس از پایان اکران فیلم پرفروش «خالتور» ثبت شد.

 




احتمال حذف صدای پولاد از «قاتل اهلی» بیشتر شد⇐امیرعباس گلاب، هر سه قطعه «قاتل اهلی» را خواند+آهنگ

سینماروزان: امیرعباس گلاب خواننده جوانی که در تیزر «قاتل اهلی» هم صدایش را شنیده بودیم سه قطعه «قاتل اهلی» را خواند.

به گزارش سینماروزان این سه قطعه «قاتل اهلی»، «نسل من» و «رگبار» نام دارد.

ترانه هر سه قطعه از یغما گلرویی است و امیر دانایی و اشکان دباغ کار ساخت و تنظیم آهنگ قطعات را انجام داده اند.

در نسخه جشنواره «قاتل اهلی» این پولاد کیمیایی بود که در نقش یک خواننده آواز می‌خواند اما صدایش چنان که باید مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت.

استفاده از امیرعباس گلاب به عنوان جایگزین پولاد کیمیایی پرسشهایی مبنی بر عدم صدور مجوز دفتر موسیقی برای خوانندگی وی را پررنگتر می کند.

سرآخر چه خواهد شد؟ آیا نسخه سوم فیلم که با تعامل مسعود کیمیایی و منصور لشکری قوچانی تدوین شده با صدای امیرعباس گلاب روی پرده خواهد رفت؟

برای شنیدن سه قطعه ای که امیرعباس گلاب برای «قاتل اهلی» خوانده اینجا و اینجا و اینجا را کلیک کنید.




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐آغاز اکران «غیرمجاز»/تعویق اکران «قاتل اهلی» به‌خاطر فیلمی که حوزه پشتش است⇔تهیه کننده این فیلم همسر رییس قبلی شورای صنفی است!!

سینماروزان: تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش خروجی تازه ای نداشت به جز دستور اکران «غیرمجاز»حسن یکتاپناه از دهم آبان ماه در گروه آزاد.

به گزارش سینماروزان شورای صنفی نمایش در تازه ترین جلسه خود بر این مسأله تأکید کرد که چون فروش فیلم‌های سینمایی در سرگروه‌ها همچنان بالا بوده، اکران آن‌ها ادامه دارد و فقط فیلم «غیرمجاز» در گروه آزاد به چرخه اکران اضافه می‌شود.

به این ترتیب اکران «قاتل اهلی»مسعود کیمیایی هم به خاطر تداوم اکران «قهرمانان کوچک» که همسر ابوالحسن داودی رییس سابق شورای صنفی، تهیه کننده اش است و حمایت حوزه هنری را در پخش دارد، باز هم عقب افتاد!!




بعد از ماجرای دنباله‌دار اختلاف با تهیه‌کننده «قاتل اهلی»⇐حالا ادعاهای پولاد کیمیایی علیه تیم تولید «خفگی»⇐جیرانی نقشم را خفه کرد/برخورد جیرانی با من خارج از عرف اخلاقی، انسانی و حرفه‌ای بود/جیرانی بازیگر اصلی «خفگی» را کنار گذاشت و به‌جایش نوید را آورد!/من هم می‌توانستم مثل نوید محمدزاده شرط و شروط بگذارم/حتی برای اکرانهای مردمی هم به من زنگ نمی‌زنند!/نمی‌دانم من بدشانسم یا سینما قواعدی پیدا کرده که  باید شکل‌اش را عوض کنیم!؟؟

سینماروزان: بعد از ماجرای اختلافات دنباله داری که میان مسعود کیمیایی و تهیه کننده «قاتل اهلی» منصور لشکری قوچانی بر سر کم و زیاد کردن نقش پولاد در این فیلم وجود داشت و بسیاری آن را ناشی از تأثیرگذاری آقازاده کیمیایی بر پدر می دانستند حالا پولاد کیمیایی در گفتگویی پیرامون حضور کمرنگش در «خفگی» انتقادات تندی را به فریدون جیرانی کارگردان فیلم بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان پولاد کیمیایی که گویا نقشش در «خفگی» به دلایلی نامعلوم کم شده است در گفتگویی با تیتر «جیرانی نقشم را خفه کرد» در «جام جم» کوشیده حسابی از خجالت جیرانی بابت این کاهش نقش درآید.

پولاد درباره کار با جیرانی بیان داشت: من سال‌ها پیش با آقای فریدون جیرانی سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را کار کرده بودم که خاطره خوبی را برایم به‌جا گذاشت. در آن سریال تیپی (آراس) را بازی می‌کردم که خیلی دوستش داشتم. در طول این سال‌ها هم قرار بود ایشان برای صداوسیما سریالی در برهه زمانی اوایل انقلاب بسازند که در نهایت انجام نشد یا بعد از آن هم برای فیلم طنزی به من پیشنهاد بازی دادند که آن هم به قول معروف قسمت من نبود تا این‌که رسید به «خفه‌گی». در «خفه‌گی» از ابتدای کار آقای نوید محمدزاده حضور نداشتند و به جای ایشان پسری (به نام پاشا) که سال‌ها بود می‌خواست با آقای جیرانی کار کند و در واقع برای اولین بار بود که جلوی دوربین می‌رفت قرار بود نقش مسعود را بازی کند. پاشا که از دوستانم بود، به من زنگ زد و گفت که آیا تو می‌آیی نقش برادر من را در این فیلم بازی کنی که به این بهانه به من هم کمکی در بازی کنی؟ من به او گفتم که من نقش مکمل خیلی کم کار می‌کنم و اگر هم این کار را انجام دهم در صورتی که آن نقش مکمل تاثیرگذار باشد آن را می‌پذیرم. در ادامه پاشا با آقای جیرانی صحبت کرد و سناریوی «خفه‌گی» را برای من فرستادند. من سناریو را خواندم و آنچه که من آن روز از نقش منصور خواندم نقش موثری بود که با آنچه شما امروز در سینما می‌بینید خیلی متفاوت است.

این بازیگر ادامه داد: من هیچ‌وقت نمی‌خواستم مسائلی را بازگو کنم، اما الان واقعا به نظرم گفتن بعضی حرف‌ها ضروری است. نقش منصور در فیلمنامه ابتدایی «خفه‌گی» به این شکل که امروز شما در پرده سینما می‌بینید نبود. داستان از این قرار بود که ما در فینال داستان متوجه می‌شویم که منصور (با بازی خودم) با زن برادرش مسعود (نوید محمدزاده) رابطه‌ای احساسی داشته و زمانی که می‌خواهند جسد نسیم (با بازی پردیس احمدیه) را ببرند و در بیابان دفنش کنند، بین دو برادر دعوا می‌شود و منصور به برادرش می‌گوید که تو فقط دنبال پول او بودی، به نفع تو شد که او از دنیا رفت و… . در این بین اینها از ماشین پیاده و وسط بیابان با هم گلاویز می‌شوند و منصور در حین کتک زدن مسعود به او می‌گوید که من او را دوست داشتم، تو هیچ‌وقت عشق ما را نفهمیدی و… .در واقع ما اینجا اعترافات منصور را می‌شنویم. در همین زد و خورد مسعود آسیب می‌بیند و منصور او را به بیمارستان می‌رساند، اما او می‌میرد. همین باعث می‌شود منصور برود سراغ صحرا (با بازی الناز شاکردوست) که مسبب این اتفاقات بوده و او را در آسانسور گیر می‌اندازد و می‌کشد. در واقع قصه با منصور تمام می‌شود.

پولاد کیمیایی افزود: من قرارداد «خفه‌گی» را امضاء کردم و سر فیلمبرداری رفتم. پاشا که قرار بود نقش مسعود را بازی کند در عرض 48 ساعت به دلیل خستگی ناشی از سکانس ـ پلان‌های سخت (تاکید می‌کنم که این اولین تجربه بازی‌اش بود) تعویض شد و به جای او نوید محمدزاده سرکار آمد. من اینجا با آقای جیرانی تماس گرفتم و گفتم الان که آقای نوید محمدزاده آمدند قصه ما تغییر می‌کند؟ و ایشان به من گفتند نه همه چی سر جایش است فقط در آخر فیلم به جای این‌که تو صحرا را بکشی، نوید محمدزاده این کار را می‌کند! به او گفتم پس وقتی نوید اینکار را می‌کند یعنی خودش هم بر اثر زد و خورد با مسعود نمی‌میرد و این من نیستم که او را می‌کشم! آقای جیرانی گفتند نه مسعود برادرش را هم نمی‌کشد! به آقای جیرانی گفتم پس اجازه بدهید من از خدمت شما مرخص شوم، به این خاطر که خود نقش چیزی برای من ندارد و هر چه برای من بود فینال نقش بود و این‌که در این جامعه امروزی هم برادرکشی برای یک زن را می‌بینیم. اینجا بود که آقای جیرانی به من گفتند «تو به من اعتماد کن، من می‌خواهم یک تقابل درست بین شما (دو برادر) داشته باشم، من این نقش را درست می‌کنم، آن اتفاقی که تو دنبالش هستی می‌افتد، اگر من را قبول داری به من اعتماد کن»! و من اعتماد کردم و در این فیلم بازی کردم تا رسید به روزهای پایانی فیلمبرداری که نزدیک به جشنواره سال گذشته بود.

آقازاده کیمیایی خاطرنشان ساخت: ما داشتیم فینال «خفه‌گی» را می‌گرفتیم که آقای محمدزاده متن را به من دادند و دیدم هیچی از نقش من در آن نیست! به آقای محمدزاده گفتم چی شده؟ و ایشان گفتند من با آقای جیرانی صحبت کردم، اینجا ما چیزی نگوییم بهتر است! و در این سکانس ما به صدای پیغام نسیم به مسعود (که می‌گوید منصور به من نظر داشت و…) گوش می‌دهیم و مثل دو بیمار به هم نگاه می‌کنیم که ظاهرا این سکانس هم در نسخه نهایی حذف شده! من برای سکانس پایانی این نقش بود که با این فیلم قرارداد بستم و آقای محمدزاده به من گفت با صحبتی که با آقای جیرانی داشتم، قرار بر این شده که این سکانس در سکوت برگزار شود (که آن‌هم نشد البته!) و وقتی خودم با آقای جیرانی صحبت کردم، دیدم ایشان جوابگو نیست! من در اینجا دو راه داشتم یا باید خارج از عرف اخلاقی عمل می‌کردم که مثلا قرارداد و فیلمنامه من چیز دیگری بوده و… که اصلا در شأن من و خانواده‌ام نیست یا نادیده بگیرم.

پولاد کیمیایی با اشاره به برخورد نامناسبی که با وی صورت گرفته اظهار داشت: خوشحالم با وجود این‌که این اتفاقات در این فیلم برای من افتاد، اما هر که فیلم را دیده به من می‌گوید که چقدر در این فیلم خوب بودی. برخوردی که در این فیلم با من شد خارج از عرف اخلاقی، انسانی و حرفه‌ای است و من هیچوقت آن را فراموش نمی‌کنم. من با حرفه‌ای‌های این سینما (مرحوم شکیبایی، ارجمند، پرستویی و…) کار کردم و واقعا می‌توانستم مثل نوید محمدزاده شرط و شروط بگذارم که آخر فیلم باید خودم صحرا را بکشم و… . من به گفته خود آقای جیرانی به ایشان اعتماد کردم و الان دارم می‌بینم که از اعتماد من سوءاستفاده شده. واقعا نمی‌دانم اسم چنین حرکاتی را چه بگذارم! من طبق فیلمنامه قرارداد بستم. قرار نیست که از اسم من سوءاستفاده بشود. من برای بازی در آن نقش بود که آمدم، نه پولی که واقعیتش اصلا پولی هم نبود! واقعا برایم ناراحت‌کننده هست که امروز حتی برای اکران‌های خصوصی هم به من نه زنگ می‌زنند، نه دعوت می‌کنند و… .

این بازیگر خاطرنشان ساخت: آقای جیرانی کارگردانی هست که خودش را صاحب سبک می‌داند و حتی در نشست فیلم «قاتل اهلی» (به کارگردانی پدرم) در جشنواره فیلم فجر هم به سالن آمدند و با این‌که فکر نمی‌کنم یک فیلمی با مناسبات دیگری به کسی ارتباط داشته باشد، راجع به نقش من و کار پدرم اظهارنظر کردند و من به حرمت موی سپید و همکاری که در گذشته با ایشان داشتم صحبتی نکردم. مگر غیر از این بوده که من به انتخاب خود ایشان آمدم که حالا این کار را با من می‌کنند! حتی پاشا هم که قرار بود به جای نقش اول این فیلم بازی کند وقتی آقای جیرانی از اول می‌دانست که بازی اولش است باید کمک‌اش می‌کرد که از پس نقش برآید، نه این‌که او را یک دفعه کنار می‌گذاشت و او را سرخورده می‌کرد.

پولاد کیمیایی در انتهای گلایه هایش از تغییر وضعیت سینما چنین گفت: امسال سال خوبی به لحاظ کاری برای من نبود. هم به‌دلیل «خفه‌گی» و هم به‌دلیل اتفاقاتی که برای «قاتل اهلی» و «گشت ارشاد» افتاد. نمی‌دانم از بدشانسی من بود یا سینما قواعدی پیدا کرده که ما خودمان باید شکل‌اش را عوض کنیم. الان چیزی که من را تسکین می‌دهد همین ساخت فیلم بلندم «معکوس» است که دغدغه چندین ساله‌ام است. دوست خوبم آقای خوشنام روی این فیلم سرمایه‌گذاری کردند و خوشبختانه توانستیم پروانه ساخت‌مان را بگیریم. فکر می‌کنیم حدود 15ـ16 آبان تا نهایتا اواخر آبان بتوانیم فیلم‌مان را کلید ‌بزنیم. من تمام دلخوشی و انرژی‌ام را برای این فیلم گذاشتم و امیدوارم امسال بعد از این اتفاقاتی که برایم افتاده با «معکوس» کامم شیرین شود.