1

طعنه فرزند ناصر ملک‌مطیعی به فریدون جیرانی؟؟⇐خیلی دلمان میخواست پدر به برنامه شما بیاید اما…

سینماروزان: خانه سینما در سالهای اخیر هرقدر که در زمینه حرمت گزاری به سینماگران در زمان حیاتشان و حل مشکلات اولیه بدنه صنف و مثلا راه اندازی یک بیمه درمانی جامع، کم‌کاری کرده در زمینه برگزاری مراسم تشییع و ترحیم و یادمان پیشرو بوده است.

تازه ترین مراسم از این دست هم به بهانه مرگ ناصر ملک مطیعی از اسطوره های سینمای ایران در خانه سینما برگزار شده است؛ مراسمی که حتی امثال منوچهر شاهسواری و همایون اسعدیان که در زمان بستری بودن این هنرمند به سراغش نرفتند نیز در آن حضور یافتند! مراسمی که فریدون جیرانی در آن به تعریف از خویش پرداخت و فرزند ملک مطیعی هم با بیانی طعنه‌آمیز پاسخ او را داد.

فریدون جیرانی در بخشی از این مراسم و با تعریف از خود گفت:  اولین کسی که بعد از انقلاب با ناصر مصاحبه کرد من بودم و البته دوست داشتم مصاحبه مفصل‌تری هم با او داشته‌باشم اما شرایطش ایجاد نشد.

امیرعلی ملک مطیعی پسر ناصر ملک مطیعی با بغض و با اشاره به عکسی که در این مراسم به نمایش گذاشته شده بود، گفت: این‌ نگاه ناراحتِ حسرت به دل همیشه جلوی چشم من است. او خیلی منتظر شما بود؛ البته خیلی‌ها بودند که آمدند و به او سر زدند. او کتابش را باز می‌کرد، چند صفحه‌ای را می‌خواند و بعد پنجره را نگاه می‌کرد. او منتظر یک دعوت و جلوی دوربین رفتن بود. این اواخر شاید برای لباس پوشیدن هم مشکل داشت اما وقتی می‌خواست در مراسم‌ها حضور پیدا کند زودتر از من حاضر می‌شد.

فرزند ملک مطیعی ادامه داد: آقای جیرانی! خیلی دلمان می‌خواست پدر به برنامه شما بیاید اما…! آقای قدکچیان! بابا زنگ زد و به خاطر آن مقاله از شما تشکر کرد. او دوست داشت هر روز در کنار شما باشد. در پنج سال‌ آخر بسیار خوشحال بود و انرژی زیادی داشت.




ادعاهای فریدون جیرانی در یک گفتگوی تفصیلی با رسانه‌ای اصولگرا⇐وزارت فرهنگ و هنر پهلوی به کیمیایی وام داد تا «سفر سنگ» را بسازد/کیمیایی از طرق قط‌ب‌زاده، «فریاد مجاهد»ستار هریس را پایین کشید/ستار هریس به اینکه مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او زد، انتقاد داشت/ستار هریس اولین فیلم ضدّبهاییت با نام «سرباز اسلام» را ساخت/کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است/سینماگران روشنفکر -از حاتمی تا کیمیایی و بیضایی-در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند/«کیهان»ی که دست چپ بود «برزخیها» را پایین کشید/از جمع اولیه حوزه هنری هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می‌برند!!!

سینماروزان: فریدون جیرانی در کنار فیلمسازیش به خاطر تجربیات روزنامه نگاری خود از جمله فیلمسازانیست که هر وقت پایش بیفتد درباره ادوار مختلف سینمایی ایران سخن می گوید.

به گزارش سینماروزان یکی از تازه ترین گفتگوهای فریدون جیرانی که با نشریه اصولگرای «عصر اندیشه» صورت گرفته هم حاوی ادعاهایی قابل توجه درباره سینمای ایران در سالهای انتهایی طاغوت و سالهای ابتدای بعد از انقلاب اسلامی است.

جیرانی درباره ماجراهای اعتصاب سینماداران در آخرین سالهای پهلوی بیان داشت: اعتصاب سینما قبل از آتش سوزی سینما رکس بود که آخر مردادماه است و اوایل سال 57 به دلیل اینکه می خواهند قیمت بلیت ها را افزایش بدهند، سینمادارها اعتراض می کنند. من در ابتدای انقلاب در روزنامه اطلاعات فعالیت داشتم و در جلسات مختلف سینما هم شرکت می کردم و یادم می آید که آن زمان سینماداران اعتراض کرده بودند. البته باید یک فلش بک بزنم درباره اتفاقات سیاسی قبل از انقلاب که مهم ترین اتفاقی که افتاد و جالب است این بود که حزب رستاخیز در سال 56 همایش های چند روزه ای برای بررسی سینمای ایران گذاشته بود. فکر می کنم در اواخر تابستان سال 56 بود که هویدا رفته بود. در آن همایش های حزب رستاخیز، فیلمسازان خیلی تند حرف می زنند و یکی از سینماگرانی که خیلی تند حرف می زند ناصر تقوایی است و سعید مطلبی که به شدت نسبت به سانسور و ممیزی آن دوران انتقاد می کنند و خیلی تند و تیز حرف می زنند و همه این مطالب تند و تیز را هم حزب رستاخیز در مجله ای به نام رستاخیز جوان منتشر می کند و شماره ویژه ای در رابطه با این همایش ها درمی آورد. در آن جا اولین بار مطالبی بازگو می شود که براساس حافظه ذهنی امروزی که دارم تا قبل از آن چنین مطالب تند و منتقدانه ای در هیچ نشریه و محفلی را نخوانده بودم و نشنیده بودم. در آن نشست ها فیلمسازان تندرو از حاکمیت شاه می خواهند که فضا را باز کند و به سینما امکان بدهد که حرفش را بزند به همین دلیل هم وزارت فرهنگ و هنر آن دوران کمی تغییر می کند و به آقای کیمیایی وام می دهد که فیلم سیاسی «سفر سنگ» را بسازد. فکر می کنم وزارت فرهنگ و هنر به 20، 30 نفر در سال 56 از دویست هزار تا یک میلیون وام می دهد که فیلم بسازند. بنابراین اولین جریان مهم شکل یافته در فرهنگ و هنر قبل از اتقلاب از همان نشست های تند و تیزی می آید که در سال 56 نسبت به سانسور می شود و دومین فضای تند و تیز فضای هفت شب نویسندگان در گوته است که من هیچ وقت جمله قاضی یادم نمی رود که پشت تریبون رفت و حنجره اش را عمل کرده بود و از طریق دخترش گفت من در کشوری که زبان ها را می برند و در واقع نمی گذارند آدم حرف بزند بهتر است حنجره نداشته باشم. در آن هفت شب برای اولین بار گروه های چریکی می توانند به راحتی بیانیه هایشان را توزیع کنند و وارد فضای دیگری از جامعه شده بودیم.

جیرانی با اشاره به نقش مسعود کیمیایی در پایین کشیدن یکی از اولین آثار انقلابی اظهار داشت: فیلم «فریاد مجاهد»ستار هریس هفت روز بیشتر در اکران نبود و با توجه به منتقدانش که مخالف فیلم بودند و با توجه به دیدگاه های مختلفی که وجود داشت، در عین داشتن تماشاگر زیاد متوقف شد و در واقع باید گفت کیمیایی از طریق قدرت قطب زاده که آن موقع مدیرعامل صدا و سیما بود فیلم «فریاد مجاهد» را از اکران پایین کشید. من فکر می کنم تنها هفت روز اکران داشت اما در 3 روز اول اکران رکوردی زد که در تاریخ سینمای ایران و در آن زمان رکورد عجیبی است و اگر اکرانش ادامه می یافت و مخالفت ها تمام می شد، یک شرایط ویژه برای «فریاد مجاهد» پیش می آمد. اما فیلم از اکران پایین کشیده شد. ستار هریس یا فیروز هم آدم پُرتلاشی بود که به نظرم می خواست در سینمای پس از انقلاب فعالیت های خوبی داشته باشد.

وی ادامه داد: ستار هریس تلاش های زیادی کرد که بتواند «فریاد مجاهد» را اکران کند و به همین دلیل به قم رفت و از مراجع کمک گرفت و از جاهای مختلف دیگری هم کمک گرفت تا سرانجام بعد از دو ماه توانست دوباره فیلمش را اکران کند اما فیلم دیگر لطمه خورده بود و در اکران مجدد به آن صورت قبلی فروش نرفت و به همین دلیل همیشه آقای ستار هریس به خاطر این که مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او در زندگی اش زد، انتقاد داشت. من او را می شناختم و مصاحبه ای با او کرده بودم که البته در جاهای دیگر هم مصاحبه کرد و این حرف ها را زد.

جیرانی افزود: به نظرم مسعود کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است. اما آقای هریسی که من می شناختم خیلی صادقانه و براساس شعور خودش یک فیلم ساخته بود. این را در نظر داشته باش که ستار هریس در آن  تاریخ به آن اندازه از سیاست و سینما می فهمید. همین طور معدنیان هم از سیاست آنقدر می فهمید که «فریاد مجاهد» را ساخت. شما در آن مقطع آشوب و آشفتگی هنگامی که در  کنار چریک های فدایی، نیروهای انقلاب اسلامی را در فیلمی داشته باشید بیشتر از این هم نمی توانید انتظار داشته باشید!

فریدون جیرانی درباره خاستگاه ستار هریس گفت: نکته این جا است که امثال هریسی که نام می بریم برای ساخت فیلم «فریاد مجاهد» همان قدر می فهمید و بیشتر هم نمی فهمید که بسازد اما سعی کرد یک فیلم برای انقلاب بسازد و ساخت. حالا بعدا یک مقدار جلویش را گرفتند و نتوانست زیاد کار کند و تنها به نظرم یک فیلم دیگر به نام «سرباز اسلام» ساخت و دیگر کنار کشید. در واقع این دومین فیلمی است که ستار هریس تهیه کرد و دیگر فیلمی نساخت و رفت خانه اش نشست! حتی همان «سرباز اسلام»ستار هریس فیلم مهمی در ابتدای انقلاب است. من دوباره «سرباز اسلام» را اخیراً دیده ام و این فیلم ها را دوباره دارم بازبینی می کنم. به نظرم «سرباز اسلام» اولین فیلمی است که در آن نقد بهائیت وجود دارد یعنی راجع به بهائیت فیلمساز حرف زده است، هر چند فیلم بسیار ضعیفی است و ساختار ضعیفی دارد و اصلا کارگردانی و قصه ندارد اما بهائیت در آن گفته شده و فیلم علیه بهائیت است و در آن دوران مساله مهمی بود.

فریدون جیرانی با اشاره به هسته شکل گیری حوزه هنری اظهار داشت: وقتی مجید معادیخواه از ارشاد می رود و بعد از این که «برزخی ها» از اکران پایین کشیده می شود و آقای خاتمی به جای ایشان می آید، سینما هم دچار تغییراتی می شود. در آن دوران سینما سمت و سوی دیگری می رود. آن موقع حوزه هنری هم تشکیل شده بود که جمعی از بچه های انقلابی در حوزه هنری جمع شده بودند و از آن جمع حوزه هنری الان هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می برند. منظورم آن بدنه اصلی است که حوزه هنری را شکل دادند. روزنامه کیهان هم در آن موقع دست جناح چپ بود که موفق می شوند که «برزخی ها» را با آن نقد معروفی که نوشتند به پایین بکشند، در حالی که آن اتفاق برای «برزخی ها» نمی افتاد آن فیلم تبدیل به پرفروش ترین فیلم سینمای ایران می شد.

جیرانی این گونه ادعایی هم درباره همکاری طیف روشنفکر سینماگران با حاکمیت ارائه داد: سینماگران روشنفکر در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند و علی حاتمی برای تلویزیون فیلم «حاجی واشنگتن» را ساخت و بیضایی هم «مرگ یزدگرد» و کیمیایی فیلم «خط قرمز» را ساخت. البته بعدها فیلم های «خط قرمز» و «مرگ یزدگرد» به دلیل این که بازیگران زنش بی حجاب بودند نمایش داده نشدند ولی فیلم «حاجی واشنگتن» توانست پروانه بگیرد و با تغییراتی به نمایش درآمد. به نظرم در آن دوران فیلم های خیلی خوبی ساخته شد و خیلی از فیلمسازان موفق پیش از انقلاب شرایط فعالیت پیدا کردند. آن 3 فیلمی که نام بردم فرصت پیدا کردند تا در جشنواره بین المللی فیلم فجر نمایش داده شوند و آن جشنواره با فیلم های بیضایی و حاتمی و کیمیایی هویت خوبی پیدا کرد. آن موقع شورای پروانه نمایش دست آقایی به نام گلمحمدی بود. در واقع روحانی شورا که سروستانی بود رفته بود و به جایش گلمحمدی، روحانی شورای پروانه نمایش شده بود که به نظر من کمک کرد که این فیلم ها نمایش داده شوند. در اولین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر که با توجه به نگاه انقلاب برای دهه فجر راه اندازی شده بود، فیلم های خوبی به نمایش درآمد که فکر می کنم کلهر اولین دوره این فستیوال را اداره کرد که تنها 5 فیلم ایرانی شامل «حاجی واشنگتن»، «خط قرمز»، «مرگ یزدگرد»، «سفیر» بود و یک فیلم دیگر که حافظه ام یاری نمی کند اسمش چه بود! فیلمی که فخیم زاده و ناصر آقایی در آن بازی می کردند؟




اظهارات سمپاتیک فریدون جیرانی نسبت به محصولات تجاری⇐به جز چند استثناء مابقی فیلمهای بفروش ۴۰ سال اخیر فرقی با فیلمفارسی ندارد؛ این مسأله هیچ اشکالی هم ندارد/آنها که به فکر سلیقه‌سازی هستند در رویا سیر می‌کنند/اصلا واژه «مبتذل» غلط است! /مردم دلشان می‌خواهد به سینما بیایند تا سرگرم شوند/«روزگار قریب» چیه؟ پربیننده‌ترین سریال سالهای اخیر «ستایش» بود!/وقتی فیلم می‌فروشد و تماشاگر دارد، دیگر شما نمی‌توانید به سازندگان آن بگویید چرا اینها را می‌سازند!/مهم، دوست داشتن مردم است/این‌که می‌گویند سینمای ایران در سال ۵۶ فقط دو فیلم تولید کرده، اشتباه است. در آن سال ۴۳ فیلم تولید شد/در سال ۵۷ هم ۳۰ فیلم تولید شد/هیچ گاه پته‌ فیلمفارسی روی آب ریخته نشد!  /فیلمفارسی اگر تماشاگر نداشت، سرپا نمی‌ماند

سینماروزان: فریدون جیرانی این روزها «خفگی» را روی پرده دارد که به لطف تبلیغات خوبش توانسته از رقم فروش 4میلیارد عبور کند.

به گزارش سینماروزان همزمان با «خفگی» یک کمدی-موزیکال پرفروش به نام «خالتور» هم روی پرده است که در مدت زمانی کمتر از یک ماه توانسته در آستانه فروش 3.5 میلیارد قرار گیرد؛ آن هم در شرایطی که سینماهای شهرداری را هم ندارد.

فروش بالای آثاری همچون «خالتور» که مدام از سوی جریانات شبه‌روشنفکر نواخته میشوند اسباب طرح پرسشهایی از فریدون جیرانی در «جام جم» شده است؛ پرسشهایی که جیرانی هم کوشیده صراحتا به آنها پاسخ دهد.

فریدون جیرانی با اشاره به اقبال مخاطبان نسبت به کمدیهای تجاری و اینکه چرا سلیقه مخاطب تربیت نشده بیان داشت: خیلی به تربیت سلیقه معتقد نیستم. این حرفی که می‌خواهم بزنم، خیلی تلخ است. با این‌که حدود 40 سال از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد، اما به جز چند استثنا مثل «نهنگ عنبر» آقای مقدم که دوستش دارم و چند فیلم دیگر، باقی آثار خیلی پرفروش تفاوت چندانی با فیلم‌های فارسی قبل از انقلاب ندارد. همیشه گفته‌ام که این هیچ اشکالی هم ندارد. آنهایی که فکر می‌کردند سلیقه می‌سازند، باید بفهمند که ساختن سلیقه براحتی نیست. آنها همه در رویا هستند. آقا! مردم می‌خواهند به سینما بیایند و سرگرم شوند. مردم دلشان می‌خواهد بخندند و شاد شوند. اگر در کشوری که کنسرت کم است و جوان‌ها غیر از میدان‌های فوتبال جایی برای جیغ زدن و فریاد کشیدن ندارند، یک فیلم وجود داشته باشد که در آن چهار قطعه آواز و موسیقی پخش شود و در آن دست بزنند، مردم با آن شاد می‌شوند و برای تماشای آن می‌آیند. بحث عقده خالی کردن است دیگر! الان فیلم‌ها براساس شکستن خط قرمزها می‌فروشند، نه براساس داستانگویی درخشان.

جیرانی درباره اینک همین فیلم‌های کمدی نمی‌تواند استاندارد ساخته شود می‌گوید: استاندارد… آخر ببین عزیز من! وقتی من فیلمی می‌سازم که میلیاردها تومان می‌فروشد و بعد با خودم فکر می‌کنم می‌توانم یک فیلم دیگر عین همین بسازم که باز همین‌قدر بفروشد، برای چه دنبال استانداردسازی بروم؟! سلیقه تماشاگر ایرانی و جهان سومی، عوض شدنی نیست. به خدا این‌طوری نیست که یک عده فکر می‌کنند می‌توانند این سلیقه را تغییر دهند. من یک سوال از شما دارم؛ پربیننده‌ترین سریال سال‌های اخیر تلویزیون چیست؟ یادتان می‌آید؟

این کارگردان ادامه می دهد: «روزگار قریب» چیه؟! روشنفکری برای من حرف نزن! پربیننده‌ترین سریال سال‌های اخیر، «ستایش» است. چه کسی آن را نوشته؟ سعید مطلبی. این سریال «ستایش» بود که همه را به وجد آورد، قسمت دوم آن ساخته شد و قسمت سوم آن را هم قرار است بسازند. شما فرمول این سریال را بگذارید و روی کاغذ آن را نگاه کنید. مردم آن را دیدند، خوششان آمد، گریه و زاری کردند. دوباره پخش شد، سه باره پخش شد، باز هم دیدند. پس به من نگو «روزگار قریب»! بگو «ستایش»، واقعیت را بگویید. شعار ندهید. مردم «ستایش» می‌خواهند. (محکم و با تاکید روی میز می‌کوبد) این را از جانب من بنویس. مردم «چرخ فلک» نمی‌خواهند، «ستایش» می‌خواهند. (می‌خندد) بنویس به‌خدا.

جیرانی درباره اینکه سینمای تجاری بفروش مدام از سوی گروهی شبه‌روشنفکر با واژه مبتذل نواخته میشود اظهار داشت: مبتذل چیه؟! اصلا واژه مبتذل غلط است. مردم فیلم و سریالی می‌خواهند که آنها را سرگرم کند، ملودرام باشد و تاثیر بگذارد. به‌خدا «ستایش» مبتذل نیست، تاثیر می‌گذارد و سرگرم می‌کند.

این کارگردان که سابقه سالها کار روزنامه نگاری دارد ادامه داد: فیلم‌هایی که می‌فروشد، محصول فضای بسته تان است! فضا را باز کنید، این فیلم‌ها عوض می‌شود.

جیرانی با رد شایعات مربوط به شکست فیلمفارسی در اواخر دهه پنجاه گفت: نه، نه. هیچ هم پته‌ فیلمفارسی روی آب ریخته نشد. فیلمفارسی تا آخرین لحظه هم تماشاگر داشت.

جیرانی درباره انتشار ویدیویی در «هفت» که در آن محمدعلی فردین از محدودیتهای فیلمفارسی بخاطر اکران خارجی میگفت بیان داشت:  اصلا هیچ‌کدامتان نمی‌دانید قضیه آن جلسه چه بود! من آن‌موقع روزنامه‌نگار بودم، قرار بود سینماها قیمت بلیتشان را افزایش دهند، برای همین تصمیم با وزارت فرهنگ وقت دعوا داشتند. این‌که می‌گویند سینمای ایران در سال 56 فقط دو فیلم تولید کرده، اشتباه است. در آن سال 43 فیلم تولید شد. در سال 57 هم 30 فیلم تولید شد. تازه در آن وضعیت روزهای انقلاب سینماها تا 15 آبان هم باز بود و 17 فیلم هم به نمایش درآمد. این شکلی نیست، واقعیت‌ها را مخدوش نکنیم. فیلمفارسی اگر تماشاگر نداشت، سرپا نمی‌ماند. آن سینما زمانی ضربه خورد که عریانی سینمای ایتالیا را وارد فیلم‌های ایرانی کرد. در چنین شرایطی آن حاشیه نشینان و افراد طبقات پایین که تماشاگران اصلی سینمای ایران بودند، به دلیل باورهایی که داشتند برخی صحنه‌های فیلم‌ها را دوست نداشتند و از این سینما بدشان آمد.

 این کارگردان با اشاره به فروش بالای کمدیهای تجاری بیان داشت: اصلا مهم نیست مورد علاقه من باشد یا نه، وقتی فیلم می‌فروشد و تماشاگر دارد، دیگر شما نمی‌توانید به سازندگان آن بگویید چرا اینها را می‌سازند. مهم، دوست داشتن مردم است. اصلا این‌که ما سینما را تصفیه و تمیز کنیم، حرف غلطی است.




غلامحسین لطفی در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐موقع بازی در «خفگی» عصبانی بودم!/جیرانی فیلمنامه را نداد که بخوانم/نقشم را هم چند بار عوض کرد/جنتی دکترایی به من داد که یک قران هم به حقوقم اضافه نکرد/کیمیایی از «گوزنها» به این طرف سقوط وحشتناکی کرده!/موقع ساخت «پاکباخته» اکبر عبدی و علیرضا خمسه قهر بودند/به‌جای سیاهی‌لشکر، جنگ‌زده‌ها را از هتل المپیک می‌آورند که نقش بگیرند!!!

سینماروزان: غلامحسین لطفی را هرچند بیشتر به عنوان بازیگر و آن هم بازیگر آثار طنز دیده ایم اما لطفی سابقه کارگردانی هم دارد و علاوه بر ساخت یک فیلم خلاف جریان به نام «سرخپوستها» در اواخر دهه پنجاه، کارگردانی یک سریال خاطره انگیز با نام «آینه» و یک کمدی پرمخاطب در سینما و تلویزیون با نام «پاکباخته» را هم در کارنامه دارد.

به گزارش سینماروزان لطفی به مانند بسیاری از هم‌نسلان خود در سالهای اخیر کم‌کار شده ولی هرگاه مجالی ولو کوتاه برایش فراهم شده کوشیده ایفای نقش اثرگذاری داشته باشد. او این روزها با «خفگی»فریدون جیرانی در سینماهاست که پرفروش هم شده.

لطفی در گفتگویی با «جام جم» که پیرامون دلایل کم کاریش در سینما و تلویزیون بوده هم به گلایه از فریدون جیرانی پرداخته و هم گریزی زده به افت کاری مسعود کیمیایی.

متن کامل گفتگوی لطفی را بخوانید:

چرا این‌قدر کم کارید؟

اولین دلیل این است که کمی از محیط دور شده‌ام و در قزوین زندگی می‌کنم، البته از دید من این مساله بهانه است، چون تلفن دارم و همکاران می‌توانند تماس بگیرند و برای کار دعوت کنند. هر چند، چند باری هم در سال گذشته دعوت شده‌ام، اما نه سناریوها خوب بود و نه نقشی که من قرار بود بازی کنم. می‌دانم اگر برای بازی هم بروم یا پولم را می‌خورند یا نصفش را می‌دهند و بقیه را نمی‌دهند. از این گرفتاری‌ها هم هست. خودم هم سناریوهایی برای ساخت فیلم سینمایی و سریال دارم، اما متاسفانه کسی را برای سرمایه‌گذاری پیدا نکردم. چون خودم که سرمایه‌دار نیستم. دلایل غیبت و کم کاری همین‌هاست، وگرنه مشکل خاصی ندارم و اتفاقا در اوج آمادگی هستم. سناریوهایی را هم که دارم نو و دست اول است، نه از این فیلمنامه‌های تکراری که ازروی دست همدیگر کپی می‌کنند.

در همه این سال‌ها بیشتر شما را در نقش‌های کمدی دیدیم، این نمک و شوخ‌طبعی را در زندگی واقعی هم دارید؟

بله، همین‌طور است. منتها بارها گفته‌ام که دوست نداشتم کمدی بازی کنم. یک دفعه آن اوایل اشتباه کردم، کمدی بازی کردم و بعد همین‌طور ادامه پیدا کرد. در سینمای ایران اگر نقش منفی بازی کنید، تا آخر عمرتان نقش منفی به شما پیشنهاد می‌شود و اگر نقش کمدی بازی کنید، برای همیشه کمدین می‌مانید. اتفاقا نقش جدی زیاد بازی کردم، حتی بیشتر از نقش‌های کمدی، اما چون کمدی بیشتر در ذهن می‌ماند، به نظر می‌آید که من کمدی زیاد بازی کرده ام. البته من طنز را دوست دارم، اما کمدی‌هایی را که شلنگ تخته می‌اندازند، نه.

بعد از مدت‌ها غیبت، بازی شما را در «خفه‌گی» دیدیم؛ نقشی که باحضورتان آن را بامزه و دوست‌داشتنی کردید.

من فیلم را ندیدم، اما می‌دانم چیزی از بازی من در این کار باقی نمانده؛ چون نقش خیلی بیشتر از این بود و بقیه حذف شده است. شما که فیلم را دیدید، نقش من طنز بود؟

موقعیتی که در آن به عنوان خواستگار پیر یک دختر جوان (صحرا مشرقی با بازی الناز شاکردوست) حضور داشتید، بامزه و نمکین بود و البته این به بازی خوب شما هم مربوط است.

متاسفانه آقای جیرانی کلا سناریو را تا لحظه کلید خوردن صحنه، به من نداد که آن را بخوانم. من عادت دارم با خواندن فیلمنامه و قبل از فیلمبرداری، روی نقشم کار کنم. من جیرانی را دوست دارم، اما به نظرم این فیلمنامه را دراختیار بازیگر نگذاشتن تا قبل از فیلمبرداری و هیچ توضیحی هم درباره نقش ندادن، از آن اداهایی است که کارگردا‌ن‌های امروزی و خارجی درمی‌آورند. این کار اصلا پسندیده نیست، برای این‌که وقتی شما اطلاعاتی از نقش به بازیگر نمی‌دهید، او مجبور است برای درآوردن نقش، زور بزند! حالا این کار از جانب خارجی‌ها توجیه دارد، برای این که سناریو لو نرود و چند میلیون دلار ضرر نکنند. اما اینجا سناریو لو برود، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. برای همین موقع بازی در «خفه‌گی» عصبانی بودم، چون بجز این بی‌اطلاعی از نقش تا لحظه بازی، سه چهار بار کاراکتر من عوض شد و بعد از چند شب معطلی، این دو صفحه فیلمنامه را به من دادند. به نظرم اصلا درباره این کاراکتر، فکر هم نشده بود. با این اوضاع اگر هم چیزی از این شخصیت در فیلم درآمده، تصادفی است.

تقریبا همیشه بجز یکی دو مورد، با کارگردان‌های هم‌نسل خودتان کار کردید. چرا با جوان‌های فیلمساز همکاری نمی‌کنید؟ پیش نیامده؟

اصلا برای کار کردن، پیر یا جوان‌بودن کارگردان فرقی برایم ندارد. حاضرم با یک کارگردان ده ساله هم کار کنم! مشکل من با سن و سال کارگردان‌ها نیست، یا پیشنهادی نبوده یا نشده که این همکاری با فیلمسازان جوان شکل بگیرد. من کسی نیستم که نخواهم با کارگردان‌های جوان کار کنم یا نکنم. من هنرپیشه بسیار پیش‌پاافتاده‌ای هستم!

شما از دهه ۵۰ در سینما و تلویزیون هستید…

اولین کاری که بازی کردم، سریال «دلیران تنگستان» بود.

چون تحصیلکرده رشته بازیگری و کارگردانی هم هستید و کارشناس این حرفه هم محسوب می‌شوید، نظرتان درباره وضعیت امروز سینمای ایران نسبت به دهه‌های قبل چیست؟

البته قبل از پاسخ به سوال شما باید بگویم من دو سال پیش دکترای رشته بازیگری را هم از آقای علی جنتی، وزیر وقت ارشاد گرفتم.

بله قربان، می‌دانم. حالا به دردتان خورد این دکترای افتخاری؟

نخیر، موقعی این دکترا را به من دادند که من به عنوان کارمند وزارت ارشاد بازنشسته شده بودم و گفتند دیگر یک قران هم به حقوق شما اضافه نمی‌شود! (می‌خندد) فقط یک کلمه «دکتر» برای من ماند که آن هم به هرکس می‌گویم باور نمی‌کند. این هم طنزی است برای خودش و عموم مردم فکر می‌کنند دکتر فقط کسی است که برای مریض نسخه می‌نویسد.

نگفتید؛ اوضاع سینمای ما الان نسبت به قبل بهتر شده یا نه؟

بهتر نشده، متاسفانه الان همه چیز بزن برویی و سطحی شده است و من اول هر فیلمی را نگاه کنم، می‌دانم ته آن چه می‌شود. برای همین فیلم‌های سینمای ایران را در این سال‌ها نمی‌بینم و برای دیدن آنها بلیت نمی‌خرم. البته از حق نباید گذشت که جرقه‌های خوبی هم در این سینما وجود دارد، منتها تعداد این جرقه‌ها کم است. کارگردان‌های قدیمی هم که … البته خوشحالم که آقای کیمیایی همچنان فیلم می‌سازد، اما متاسفانه سال‌هاست که فیلم‌های ایشان دیدن ندارد. از «گوزن‌ها» به این‌طرف آقای کیمیایی به شکل وحشتناکی سقوط کرده است.

در دوران اوج سینمای کمدی ایران، خیلی‌ها دوست داشتند دو ستاره این سینما یعنی اکبر عبدی و علیرضا خمسه را در یک فیلم سینمایی کنار هم ببینند؛ شما به عنوان کارگردان در فیلم «پاکباخته» این کار را کردید و این دو را کنار هم قرار دادید.

جالب است بدانید این دو نفر همان زمان با هم قهر بودند و من طوری دکوپاژ می‌کردم که اینها در یک پلان با هم نباشند. کارم خیلی سخت بود، اما به هر صورت اواسط فیلمبرداری اینها را آشتی دادیم که بتوانیم فیلم‌مان را بسازیم.

فیلم موفقی هم در گیشه بود.

بله، چون آقای فرحبخش (تهیه‌کننده پاکباخته) کار بد نمی‌کند، معمولا کپی از فیلم‌های قدیمی است و… (می‌خندد)

اولین ساخته سینمایی‌تان، «سرخپوست‌ها» بی‌تردید از آثار متفاوت سینمای ایران است؛ فیلمی درباره سیاهی‌لشکرهای فیلمفارسی. احتمالا باید بجز مردم و همکارانتان، میان این قشر هم محبوب باشید، نه؟

بله، ظاهرا همین‌طور است. وقتی دانشجو بودم این فیلم را ساختم. خیلی از سیاهی لشکرهای قدیمی فوت کرده‌اند و خیلی‌ها هم دیگر از خانه بیرون نمی‌آیند. الان سیاهی لشکرها مثل قدیم نیستند و جدیدا بعضی از این جنگزده‌ها از دهکده المپیک را می‌آورند که چیزی از بازیگری بلد نیستند. دیگر هیچ چیزی مثل قدیم‌ها نیست و سینمایی وجود ندارد که آدم از دیدن فیلم جدیدی ذوق کند. بخدا، من شرمنده‌ام و تقصیر من نیست! (می‌خندد)




فریدون جیرانی بیان داشت⇐شمقدری در مقطع اول حضورش در سازمان سینمایی نگاه بازی داشت/پولاد کیمیایی حق دارد از من شاکی باشد!/روزنامه «سینما» مثل گذشته اهمیت ندارد/گروه تولید «خفگی» موافق حضور الناز شاکردوست نبودند/ قرار بود بهاره رهنما در «خفگی» بازی کند/سلیقه ۵ نفرۀ شورای پروانه ساخت است که سینما را هدایت می‌کند/گبرلو می‌تواند «هفت» را در لاین وسط اداره کند!!

سینماروزان: فریدون جیرانی که تازه ترین فیلمش «خفگی» با امکانات تبلیغی خوبی که در اختیار داشته توانسته فروش 3میلیارد را رد کند در تازه ترین گفتگویی که به بهانه این فیلم داشته برخی نقطه نظراتش درباره سینما، «هفت» و انتشار مجدد روزنامه «سینما» را بیان کرده است.

جیرانی با اشاره به شکست آخرین فیلمش قبل از «خفگی» یعنی «خواب زده ها» به «ایسنا» بیان داشت: من نمی‌خواستم «خواب زده ها» را بسازم. من دو فیلم توقیفی «قصه پریا» و «من مادر هستم» را داشتم و با مشکلات زیادی پروانه‌اش را گرفتم چون سکانس‌های زیادی از آنها حذف شد. بعد از آن تا حدود یک سال به من پروانه ساخت نمی‌دادند. آقای شمقدری در مقطع اول  حضورشان در معاونت امور سینمایی نگاه باز و بهتری داشتند ولی در مقطع دوم که فشارها به آن‌ها وارد شد، اینطور نبود. در آن مقطع یک شورایی برای تصویب فیلم‌نامه در جامعه صنفی و ارشاد تشکیل شد، این فیلم نامه از جامعه صنفی بیرون آمد ولی در ارشاد دچار مشکل شد و تقریبا ۶ ماه امروز، فردا کردند. من به تدریج فهمیدم که این‌ها به من پروانه نمی‌دهند. می خواستم برای فیلمنامه «خانم» که سه اپیزود بود و در نهایت تینا پاکروان آن را ساخت، پروانه بگیرم حتی با عوامل فیلم صحبت کرده بودم و امکانات مالی هم جمع شده بود که من ساخت فیلم را به سرعت شروع کنم ولی پروانه ساخت ندادند.

این کارگردان ادامه داد: در همان مقاطع رحمان سیفی‌آزاد قصه‌ای را که من برای شان تعریف کرده بودم به یک طرح تبدیل کرد و گفت اگر من برای آن پروانه ساخت بگیرم و تهیه کننده باشم آن را می‌سازی؟! که در نهایت من هم قبول کردم. سپس ایشان از ارتباطاتش استفاده کرد و توانست پروانه ساخت «خواب‌زده‌ها» را بگیرد. البته منت زیادی هم بر سرش گذاشتند و درنهایت ما بین ساختن و نساختن آن تصمیم گرفتیم که «خواب زده ها» را بسازیم. ولی اگر من لحن فانتزی فیلم را دنبال کرده بودم خیلی بهتر از آب در می‌آمد اما متاسفانه من لحن اجتماعی آن را دنبال کردم که اشتباه بود، درحالیکه می‌توانستم مثل یک کمدی رمانتیک همچون «صورتی» یک لحن اجتماعی کمدی بگیرم اما آن را فانتزی ندیدم و فیلم هم درنیامد.

جیرانی درباره‌ گلایه‌های پولاد کیمیایی از کوتاه شدن نقش‌اش در «خفه‌گی» توضیح داد: پولاد کیمیایی حق دارد که شاکی باشد و گلایه داشته باشد. ولی در واقع شروع فیلم «خفه‌گی» را جوانی زد به اسم «پاشا» که سال‌ها با او دوست بودم و قرار بود در یکی از  فیلم‌های من بازی کند. فیلمی به نام «عشق» قرار بود ساخته شود ولی به دلیل اینکه گریم مناسبی صورت نگرفت، فیلم ساخته نشد. بعد به سراغ این فیلم آمدیم و قرار شد سرمایه آن را جور کند ولی نتوانست کل سرمایه را پیدا کند و قسمت زیادی را تهیه کرد و قرار شد خودش نقش اول را بازی کند ولی بعد نوید محمدزاده آن را بازی کرد.

وی ادامه داد: برای بازیگر زن هم انتخاب‌های متعددی داشتیم و در ابتدا هم قرار شد که بهاره رهنما در آن بازی کند ولی یک لحظه ترسیدم که سابقه کمدی او در یک فیلم جدی برخورد منفی ایجاد کند. بعد الناز شاکردوست آمد و قصه را برایش تعریف کردیم و منتظر ماند تا فیلمنامه آماده شود. تمام تیم من خیلی موافق آمدن الناز نبودند کما اینکه در «سالاد فصل» هم موافق حضور مهناز افشار نبودند، ولی با اصرار مشاورین و تصمیم نهایی خودم به این نتیجه رسیدم که الناز شاکر دوست در این فیلم بازی کند. فیلم برداری را با الناز شروع کردیم و در همان چند روز اول متوجه شدیم که او یک اتفاق خیلی خوب را راه انداخته است، سپس به این نتیجه رسیدیم که باید یک بازیگر دیگری هم داشته باشیم که به روند داستان کمک کند بنابراین نقش برادر را تقویت کردیم.

فریدون جیرانی با ردّ تأثیرگذاری راه اندازی مجدد روزنامه «سینما» در فروش «خفگی» بیان داشت: امروزه روزنامه مثل گذشته اهمیت ندارد. در واقع تبلیغاتی که دفتر پخش و بیلبوردها در معرفی این فیلم انجام دادند در دیده شدن فیلم کمک کرد. روزنامه‌های کاغذی و ورقی که تیراژ زیادی ندارند فقط بر روی فضای داخل سینما تاثیر می‌گذارند، به نظرم مهمترین کاری که انجام شد، تبلیغات گسترده فیلم بصورت بیلبورد قبل از آغاز اکرانش بود. به نظرم باید برای فیلم‌های متوسطی که از قبل روی آن‌ها حساب باز نمی‌کنند، تبلیغات انجام شود. خیلی از فیلم‌ها پیش از اکرانشان معروف هستند مثلا بازیگر مطرحی مثل رضا عطاران در آن حضور دارد یا کارگردان مطرحی فیلم را ساخته و فیلم قبلی‌اش هم فروش خوبی داشته است به این ترتیب خودش به اندازه کافی تبلیغ اولیه دارد ولی فیلم‌های متوسط که حدود ۸۰ درصد از سینمای ما را تشکیل می‌دهند نیاز به جا انداختن بواسطه تبلیغات دارند. خوشبختانه شرکت پخش فیلم ما به این علت که تازه کار بود، نیاز داشت تا موجودیت پیدا کند، این نیاز باعث شد که فیلم ما را در نظر عموم مردم جا بیاندازد. این در حالی است که اگر در یک پخش بزرگ می‌رفتیم، ممکن بود زمان اکران زودتری برای ما می‌گرفت ولی این تبلیغات انجام نمی‎‌شد. در واقع در سینمای ایران، نکته مهم این است که شما بتوانید فیلم متوسط را به فروش مطلوب برسانید. فیلم «خفگی» قبل از اکران از نظر خیلی‌ها فیلمی بود که می‌گفتند به سختی شاید به فروش یک میلیاردی برسد.

این کارگردان درباره اوضاع و احوال سینمای امروز بیان داشت: مرز خودی‌ها و غیرخودی‌ها تحت تاثیر افکار عمومی مخدوش شده است و مثل سابق نیست. ممکن است یک عده به امکاناتی دسترسی داشته باشند که بقیه ندارند اما مرزها در حال مخدودش شدن هستند. در واقع فیلم‌سازان عرفی قدرت زیادی دارند و این اتفاق مهمی است که در دولت احمدی‌نژاد رخ داد. الان هم گریزی نیست و دیگر نمی‌شود مانعی برای رشد فیلمسازان عُرفی ایجاد کرد، آن فیلمسازان در جایگاه خودشان می‌توانند قدرت بگیرند و گروهی دیگر از فیلم‌سازان هستند که باید تغییراتی ایجاد کنند و باید درک زمانه را داشته باشند. چون شرایط قانون‌مندی شده نیست و قانونی حاکم نیست، سلیقه ۵ نفر در شورای پروانه ساخت، سینما را هدایت می‌کند و امکان دارد برنامه‌ها و نظراتی از بالا به آنها اعلام شود.

جیرانی که در فصل اول «هفت» مجری این برنامه تلویزیونی بود درباره‌ی اینکه نبودن این برنامه سینمایی در این روزها آیا تاثیری در سینما گذاشته است،گفت: من بررسی دقیقی انجام نداده‌ام ولی دلم نمی‌خواهد که «هفت» تعطیل شود. هیچ برنامه‌ای به عقب برنمی‌گردد. دوره‌ها عوض شده است و اکنون نوبت نسل جدید است که اجرای «هفت» را بگیرد. به نظر من «هفت» با حضور آقای افخمی خنثی نبود. عده‌ای «هفت» با اجرای گبرلو را دوست دارند من هم احساس کردم با حضور او نه تنش‌های دوران اجرای ما وجود خواهد داشت و نه افخمی و ایشان می‌تواند «هفت» را در لاین وسط اداره کند.




یک گمانه تازه درباره فصل چهارم «هفت»⇐انتخاب مجری از میان شهیدی‌فرد یا گبرلو!!

سینماروزان: در روزهایی که همه جور شنیده ای درباره آینده برنامه «هفت» ار تعطیلی کامل برنامه تا واگذاری اجرا به یکی از سینماگران مطلوب مدیریت سینمایی شنیده میشود روزنامه فرهنگی-اجتماعی «هفت صبح» در گزارشی گمانه‌های تازه‌ای را درباره فصل چهارم «هفت» مطرح کرده است.

به گزارش سینماروزان براساس این گمانه یکی از دو گزینه محمود گبرلو و محمدرضا شهیدی فرد است که اجرای فصل چهارم «هفت» را برعهده خواهد گرفت و این برنامه در نزدیکی جشنواره سی و ششم روی آنتن خواهد رفت.

متن گمانه زنی «هفت صبح» را بخوانید:

طبق پيگيري و براساس خبرهاي درگوشي که به هفت صبح رسیده، تمايل تلويزيون و سازمان سينمايي براي اجراي برنامه «هفت» محمدرضا شهيدي فرد و محمود گبرلو است. چرا مي توان به اين شايعه اعتماد كرد؟

دو روز پيش خبري در رسانه ها منتشر شد كه رسول صدرعاملي گزينه اصلي اجراي «هفت» است. در تحليل آن آمده بود سازمان سينمايي به طور مستقيم در محتواي برنامه مشاركت دارد و خط دهي هفت عملا در اين سازمان شكل مي‌گيرد. ديروز نوشتيم صدرعاملي تمايلي به اجراي «هفت» ندارد و اين گزينه منتفي است. از آن سو سازمان سينمايي واكنشي درباره مشاركت در ساخت «هفت» نشان نداده و طبق پي گيري كه انجام داديم مشخص شد اصل خبر صحت دارد. در حين پي گيري خبري ديگر دستگيرمان شد كه محمدرضا شهيدي فرد و محمود گبرلو گزينه هاي اصلي اجراي «هفت» هستند و شانس دومي البته بيشتر است. با كنار هم قرار دادن نشانه‌ها مي توان شايعه را نزديك به واقعيت دانست و به اين نتيجه رسيد انتشار خبر اجراي صدرعاملي وسيله اي براي پرت كردن حواس ها به سمت ديگر بوده است.

حتما نخستين پرسش شما اين است كه چرا از ميان گزينه هاي متعدد نام محمد رضا شهيدي فرد و محمودگبرلو بيرون آمده. يك جواب كوتاه و روشن دارد: اين دو اهل حاشيه نيستند. يعني فارغ از اين كه كيفيت اجراي آن ها چيست، براي تلويزيون و سازمان سينمايي ، عدم جنجال مقدم از هر نكته ديگري است. «هفت» فريدون جيراني و بهروز افخمي بارها و بارها به جنجال كشيده شد اما محمود گبرلو در طول مدت حضور سعي مي كرد دل «همه» را بدست بياورد. حتما اين ويژگي به تنهايي امتياز مثبت نيست ولي خب نظر مسولان تاكيد بر پرهيز از هياهو است. در مقابل اما علاقمندان، دو هفت ِديگر را موفق تر و برنده تر مي دانستند.

نياز به يادآوري نيست كه محمدرضا شهيدي فرد نه تنها در قياس با محمود گبرلو كه در ميان خيل نامزدهاي اجراي هفت، گزينه مطلوب تري است. براي اين كه پي ببريم او چه مجري خوبي است؛ تماشاي يك قسمت از «چهل چراغ» كه اين شب ها روي آنتن شبكه سه است، كفايت مي كند. از قضا خيلي از مهمان ها چهره هاي سينمايي بوده اند و شهيدي فرد تسلطش را بر اين حوزه بار ديگر به رخ كشيد. كمي به عقب برگرديم؛ او علاوه بر اين كه مجري اختتاميه و افتتاحيه هاي سينمايي بوده، اجراي نشست هاي خبري جشنواره سي و سوم فجر را هم در كارنامه دارد. او در اين نشست ها نشان داد در زمين نقد، مجري آرامي است و با رعايت انصاف و در نظر گرفتن شرايط سوال ها را مطرح مي كند. اين همان مشخصه اي است كه مطلوب سازمان سينمايي و صدا و سيما است كه در كنار توانايي شهيدي فرد، از او يك مجري بدون رقيب مي سازد. ديگر نقطه قوت شهيدي فرد را از ياد نبريم؛‌او در زمينه برنامه سازي جزو چهره هاي شاخص تلويزيون بحساب مي آيد و بارها توانايي اش را در اين زمنيه نشان داده.«مردم ايران سلام»، «پارك ملت» و البته «خندوانه» استاندارهاي برنامه سازي تلويزيون را جابجا كردند. با اين اوصاف شكي نمي ماند او گزينه بهتري است اگر خودش بپذيرد و جمع بندي درباره اش صد در صد باشد.

محمد رضا شهيدي فرد اهل مجادله است و نشان داده در اين كار توانايي دارد اما به اقتضاي شرايط پرهيز مي كند. در مقابل محمود گبرلو ذاتا مجري آرامي است و اهل همرايي. در دوران تصدي «هفت» هر گاه خواست گفت و گوي جنجالي انجام دهد تيرش به سنگ خورد و ترجيح داد كنار مهمان بايستد نه در مقابل او. نتيجه آن كه از حيث حضور چهره هاي شاخص ، برنامه او بالاتر از هفت جيراني و افخمي مي ايستد. سينماگران مي دانستند تريبوني در اختيارشان هست كه مي توانند حرف خود را بزنند؛ ولو اين كه مجري سوال ديگري پرسيده باشد!‌ گبرلو حتي پاي رخشان بني اعتماد را به تلويزيون باز كرد اما بعد از برنامه كسي نگفت چرا مجري با او چالش كرده. از آن طرف هنوز مدتي از حضورش در «هفت» نگذشته بود كه مسعود فراستي را كنار گذاشت تا اين گونه سايه حاشيه از برنامه دور و دورتر شود. با مانيفست صدا و سيما و سازمان سينمايي گزينه اي بهتر از او هست؟ هر چقدر اهالي رسانه و برخي از سينماگران بگويند «هفت» خنثا مي شود، گبرلو براي مسولان در قياس با حاشيه هاي بيشمار «هفت» افخمي ارجح است.

در درواني كه محود گبرلو هفت را روي آنتن مي برد،‌ بارها ايرادهاي فني اجراي او و خود برنامه را شرح داديم و فعلا از بازخواني شان پرهيز مي كنيم. در اواخر حضور او، دايره انتقادها تنگ شده بود و غالب رسانه ها رويه برنامه و مجري اش را زير سوال بردند. اتفاقا سويه انتقادها ،‌صرفا خنثا شدن «هفت» نبود بلكه از اساس نوع برنامه سازي و اجرا ايراد داشت. در نهايت با تعويض مديران تلويزيون، محمود گبرلو هم كنار گذاشته شد. واكنش رسانه ها و سينماگران در برابر اين انتخاب چه خواهد بود؟

حالا به بحث ابتدايي برگرديم و به شكل مصداقي دليل تمايل سازمان سينمايي به سمت محمود گبرلو رو واكاوي كنيم. بخشي از آن تعامل و همراهي با سينماگران و عدم تسلط در وورد به مسائل حاشيه اي است كه ذكرش رفت. علاوه بر اين سازمان سينمايي يك تجربه موفق همكاري با گبرلو داشته. او در جشنواره سال پيش فجر هم، مجري نشست هاي نقد و بررسي فيلم ها بود. اتفاقا از روز اول، حاشيه ها كليد خورد و با اعلام نامزدها به اوج رسيد. محمود گبرلو اما با خونسردي حواشي را كنترل مي كرد و رفتارش به گونه اي بود كه گويي نماينده سينماگران است نه سازمان سينمايي. مثلا وقتي ساره بيات تعارض ديدگاه داوران را پيش كشيد و خواست سند رو كند، گبرلو همراهي اش كرد و گفت اين نوع رفتارها با سينماگران زيبنده نيست. سياست او كه دل همه را بدست مي آورد مطلوب سازمان سينمايي است. از آن سو عدم ورودش به مباحث جنجالي باعث شده حتي آن دسته از  مديران تلويزيون كه مخالف حضورش در هفت هستند، نظرشان را تجديد كنند.

يك نشانه عيني ديگر مي گويد محمود‌گبرلو به صندلي «هفت» نزديك تر شده. او  بتازگي به مساله قهر مهدي فخيم زاده از سينما دو ورود كرده و در صفحه اينستاگرام خود يادداشتي به اشتراك گذاشته:«چه عواملی باعث می شود دریک برنامه زنده تلویزیونی یک هنرمند پیشکسوت صحنه گفتگو را به عنوان اعتراض ترک می کند. این تحلیل را برای بهتر شدن و باتجربه شدن تهیه کنندگان و مجریان محترم عرض می کنم. وقتی هنرمند پیشکسوتی همچون آقای فخیم زاده برای یک بحث کارشناسی دعوت می شوند‌ لازم است تمام محورهای گفتگو زمان گفتگو نحوه نشستن آن فرد با دیگران و حتی شخص مجری که روبروی او می نشیند از قبل برنامه ریزی و هماهنگ شود …» نوشته او گويا است؛

گبرلو از موضع يك مجري و برنامه ساز باتجربه ورود كرده و براي دست اندركاران«سينما دو» توصيه هايي دارد. حتما نيتش‌خير است اما معاني ديگر هم در آن مستتر است. او مي داند نوشته اش به دست مديران بالادستي تلويزيون مي رسد و چه فرصتي بهتر از اين تا غير مستقيم بگويد كنترل يك برنامه زنده كار هر كسي نيست ولي من مي توانم. نكته ظريف ديگر؛‌او مي گويد بايد و شروط مهمان را مهيا كرد. آيا سپردن تمام و كمال عنان به دست مهمان،يك برنامه را خنثا نمي كند؟ پس شايعه شرط ابراهيم حاتمي كيا كه «هفت» زنده نباشد و هر سوالي پرسيده نشود،صحت دارد؟

وانگهي وقتي مجري گفت و گو با لاله اسكندي را شروع مي كند،تلفن قطع مي شود و بحثش را با فخيم زاده ادامه مي دهد. اين يعني فخيم زاده مشكلي با شرايط نداشته و طولاني شدن گفت و گوي تلفني او را كلافه مي كند. از كسي كه مدعي تجربه است انتظار مي رود متوجه اين نكات مهم شود.

گبرلو در بخش ديگر نوشته اش چند توصيه براي مجريان دارد كه بعد از قهر مهمان چه كنند:«مجری نباید با لم دادن به صندلی تظاهر کند که برایش اهمیت ندارد…»

اين ادبيات نقادانه و تاختن به يك برنامه تلويزيوني كم سابقه است و مي تواند به«موضع گيري مجري اسبق هفت عليه تلويزيون» تعبير شود. حتما هدف گبرلو اين نبوده اما چنين معنايي از آن برمي آيد.شايد هم زمينه چيني براي به حاشيه راندن رقيبي به نام «سينما دو» براي «هفت» است كه گفته مي شود بهمن ماه به آنتن باز مي گردد.




در مناظره‌ای با حضور فریدون جیرانی و کیوان امجدیان مطرح شد⇐اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده دور علی لاریجانی جمع خواهند شد!/فاصله طبقاتی و شرایط اقتصادی جامعه، بحران آمیز شده!/چرا فرهادی در «فروشنده» از فرمول کاملا معمولی پرداختن به مسائل جنسی استفاده کرده؟/چرا مهران مدیری که در برخی از آثار تلویزیونی، شخصیت کثیفی است، به شدت  محبوب می‌شود؟/چرا فیلم قهرمان‌پردازانه قریبیان را در اکران اخته کردند؟

سینماروزان: صحبت درباره فقر سینمای قهرمان پرداز در ایران مدتهاست که جریان دارد و به تازگی در مناظره ای که با حضور فریدون جیرانی کارگردان و کیوان امجدیان روزنامه نگار در «فار30نما» انجام شد این بحث مورد تحلیل قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان کیوان امجدیان در ابتدای برنامه به «قهرمان پردازی در سینما» اشاره کرد و گفت: تصور من این است که دلایل متعددی در این حوزه وجود دارد اما مسایل اقتصادی و عدم  دل کندن سازندگان آثار  از فیلم‌های لو باجت بکنند. قهرمان در فیلمی دیده می شود که پروداکشن خوبی داشته باشد و این شکل و شمایل فیلمسازی خیلی مقرون به صرفه اقتصادی نیست و این دلیل دیگری است که تهیه کنندگان و تولید کنندگان ترجیح می‌دهند به  سراغ فیلم های ساده بروند که از دل آن قهرمان بیرون نمی آید.

جیرانی درباره بحث قهرمان سازی به تفکرات حاکم بر جامعه اشاره کرد و گفت: مجبورم در این خصوص یک منظر تحلیلی داشته باشم. بخش مدرن در جامعه امروز رشد کرده و این جامعه از پایین رشد کرده است.  بخش فرهنگی این جامعه مدرن در انتخابات تعیین کننده است در عرصه فرهنگی تعیین کننده است. از سوی دیگر بخش سنتی جامعه بعد از احمدی نژاد دچار انشقاق شده آن بخش دارای تکه های مختلفی شد.  اصولگرایان سنتی به نظر من فرقی با اصلاح طلبان میانه ندارند و فکر می کنم اصلاح طلبان در سال های آتی دور علی لاریجانی خواهند آمد و برای رئیس جمهوری او  همکاری می کنند.

وی ادامه داد: بخش موتلفه و جبهه پایداری و جمنا هم در جامعه وجود دارند که به نظرم جمنا ترکیبی از افرادی هستند که یک جریان فکری خاص را ایجاد کنند. جمنا جریان فکری نبود؛ جریان آدم‌ها بود. تنها چیزی که وجود دارد در این بخش نسل جدید سپاه است که وارد میدان شده و در عرصه فرهنگی فعالیت می کند و ایده های تازه دارد؛ این نسل می تواند در آینده اتفاقات زیادی را راه‌اندازی کند. بخش مدرن هم دارای تفکرات مختلف است و تفکر واحدی در آن نیست. قبل از انقلاب پیروان آیت الله خمینی ،دکتر شریعتی و چپ در یک منظر با هم اشتراکت داشتند و آن هم  «عدالت اجتماعی» بود.  این تفکرات همگی در مبارزه با امپریالیسم، فقر مشترک بودند و موضع گیری در مقابله جامعه شبه مدرن داشتند. از درون این ائتلاف و افکار عمومی جامعه قهرمانی بیرون آمد که به دنبال عدالت بود و از طبقه پایین جامعه بود و دنبال شهر سنتی و بومی می‌گشت و مقابل ظلم و بی عدالتی می ایستاد.

کارگردان«خفه‌گی» به تعریف قهرمان اشاره دارد و گفت: قهرمان برای رسیدن به هدف مبارزه می کند و اگر به شکست برسد ارزش ها‌یی که به دنبال آن بوده باز هم از او قهرمان می‌سازد. اما در تفکر مدرن این تئوری و نظریه وجود ندارد.  تنها چیزی که فصل مشترک تفکرات حاکم است فاصله طبقاتی و شرایط اقتصادی جامعه است که بحران آمیز شده و این شرایط در فیلم‌های مدرن به سمت یک رئالیزم اجتماعی می روند که مشکلات اقتصادی را مطرح می‌کند و متاثر از سینمای اصغر فرهادی است که سینمای خرده پیرنگ است و تعدد قهرمان در آن دیده می شود همچنین پایان باز  شاخصه‌های این سینما است. سینمای خرده پیرنگ و تعدد قهرمان.

امجدیان در بخش دیگر برنامه تاکید کرد: فکر می کنم شاید نتوانیم موقعیت اجتماعی و سیاسی را خلق قهرمان پررنگ بدانیم. سینمای هند و هالیوود مدام در حال تولید قهرمان است شاید اکثر قهرمانان جعلی باشند اما هستند.  در دوران پیش از انقلاب نمونه هایی از قهرمان داشتیم که تیپ شد و  با همان شکل و شمایل بار قصه را به دوش می‌کشید. در دوران دفاع مقدس ما در فضای اجتماعی قهرمانان متعدد داشتیم  و در فیلم ‌ها دیده می شد و قصه را جلو می برد اما از یک مقطعی قهرمان سازی در سینما متوقف شد و به سمت قهرمانانی رفت که باید مشکلات خودش را حل کند. قهرمان در آپارتمانش و به حل مشکلات خودش بسنده کرد. این نوع تفکر از «هامون» زاییده شد که  مشکلات خودش را حل کند و بار خودش را به دوش بکشد. اما برخی از فیلمسازان پیشکسوت از جمله کیمیایی و حاتمی‌کیا همچنان قهرمان دارد.

وی در ادامه گفت: قهرمان سازی در سینما به قدری اهمیت دارد که رهبر انقلاب از خطوطی که در دیدار سینماگران تاکید داشت که به فکر قهرمان باشید. اما قهرمان در سینمای ایران در یک جایی متوقف شد.  اینقدر اهمیت دارد که گوشزد می شود اما الان در سینما قهرمانان به سمتی هدایت شده اند که فقط باید مشکلات خود را حل کند و به سمت سینمای اروپایی یخ زده و  مدیوم شاتی حرکت کردیم که چیزی برای ارائه ندارد به جز حل مشکلات شخصی چند نفر در یک مکان که ردی از قهرمان در آن نمی بینیم.

جیرانی در ادامه گفت: هالیوود امروز با گذشته متفاوت است اندیشه چپ قهرمان فردی دارد. از دل اندیشه چپ قهرمان فردی به وجود آمد  در دوره ریگان «جنگ ستارگان» ساخته شد. در دوره جمهوریخواهان سینما تغییر کرد و در زمان دمکرات ها سینمای اجتماعی قدرت گرفت و شکل عوض کرد در اسکار فیلم ایناریتو مطرح می شود که نه قهرمان دارد و نه مبتنی بر الگوی قهرمان پروری است. جیمز باند هم از حالت فانتزی در می‌آید و در دست کارگردان روشنفکر می افتد که  برای نوجوانان  جذاب است زیرا هالیوود هیچ گاه قشر نوجوان را از دست نمی دهد.

امجدیان در بخش دیگر برنامه «فار 30 نما» گفت: انسان ذاتا قهرمان را دوست دارد. در زمان اکران فیلم «قیصر» مردم از شهرهای بدون سینما برای دیدن فیلم به شهرهایی که صاحب سینما بودند می رفتند. متاسفانه جو حاکم بر سینما اجازه اکران و دیده شدن آثاری که قهرمان دارد را نمی دهد. فیلم  «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان در اکران خفه شد و انتهای  فیلم را اخته کردند و در اکران کاری کردند که فیلم دیده نشود.  شنیده ام فیلم  مهدی صباغ زاده «خانه کاغذی» هم قهرمان دارد و  قصه را جلو می‌برد و آن هم معلوم نیست چه سرنوشتی دارد.

کارگردان فیلم «قرمز» در ادامه توضیح داد: قهرمان معمولا برای رسیدن به هدفی با حریف ها مبارزه می کند و سرانجام یا برنده می شود و یا بازنده، این فاکتور مربوط به سینمای داستانی است. یا قهرمان از ارزش به ضد ارزش می رسد یا از بی‌خاصیتی به آرمانگرا تبدیل می شود. در شرایط فعلی برسر ارزش هایی که قهرمان با آن مبارزه کند اختلاف داریم. خط فکری به‌ظاهرمدرن معتقد به قهرمان نیست و می گوید همه چیز  نسبی است. در بخش سنتی  و در میان روشنفکران مسلمان هم شاهد هستیم که بین آنچه در واقعیت جامعه می گذرد و  آنچه به آن اعتقاد دارند اختلافاتی وجود دارد و سرگردانند. غیر از حاتمی کیا  که معتقدم قهرمان دارد گرچه قهرمان «بادیگارد» قهرمان تلخی است. این طیف هم   قهرمانشان را از دست دادند. سینمای داستانی دچار لکنت شده؛ ما تحت تاثیر اروپایی و خرده پیرنگ هستیم.

امجدیان که به ریشه یابی موضوع قهرمان سازی در سینما اعتقاد دارد گفت: باید ریشه یابی صورت گیرد که چرا چیزی که مردم  دوست دارند و آن هم سینمای قصه گو است و همچنین قهرمان سازی در داستان در سینمای ایران که ظرفیت جذب 80 میلیون مخاطب را دارد دیده نمی شود در شرایطی که کشور ما از شخصیت‌های مهم و قهرمانانی چون میرزا کوچک خان، سعدی، شهید همت و… کم ندارد.

جیرانی در بخش دیگر این نشست به ساخت فیلم با قهرمانان دفاع مقدس با نگاه روشنفکری اشاره کرد و گفت: فیلم «ایستاده در غبار» فیلم شاخص دو سال گذشته با شخصیت دفاع مقدس اما  نگاه روشنفکری بر اثر حاکم بود و همه جایزه ها را هم گرفت. شرایط تاثیرگذار است. همچنین فیلم«ماجرای نیمروز» که با نگاه روشنفکرانه ساخته شده است.

امجدیان درباره سلیقه مخاطب گفت: ما  سلیقه مردم را شکل ندادیم و باید روی آن کار کنیم تا قهرمان را بپذیرد. با احترام به‌ اصغر فرهادی، او از فرمول معمول پرداختن به مسایل جنسی و شرایط اجتماعی در «فروشنده» استفاده کرده است! اگر  دوربین را سعی می کرد به سمتی بچرخاند که شهاب حسینی جلوی خطای پیرمرد را بگیرد؛ فیلم شاید از کار شبه اروپایی و روشنفکری تغییر می کرد.

جیرانی در ادامه گفت: «فروشنده» قهرمان دارد، شهاب حسینی قهرمان قصه است. اتفاقا فرهادی نئورئالیسم را با تعریف هیچکاک دیده و قهرمان دارد. مشکل؛ سینمایی است که به سینمای اروپایی توجه دارد و رئالیزم افراطی و بی خاصیت در آن رواج یافته است. قهرمان «فروشنده» یک روشنفکر است که از مرحله A به مرحله B می رسد و به انسان مسخ تبدیل می شود. او می خواهد بگوید فساد از جامعه به داخل خانواده آمده است.  فرهادی با فکر  است و این در اثر به خوبی دیده می شود اما مشکل اینجاست افرادی که از او تقلید می کنند بدون فکر عمل می کنند.

امجدیان به عدم حضور قهرمان در سینمای ایران اشاره دارد و گفت: قهرمان را مردم را دوست دارند. اما بیش از اینکه شرایط اجتماعی و سیاسی در قهرمان پروری موثر باشد اجازه ندادیم مردم قهرمان ببینند. هر بار یک شکل اروپایی، آپارتمانی و… ساختیم. چند سال است که مردم قهرمان نمی بینند؛ قهرمان روی پرده نیست اگر هم بیاید لنگ می زند قهرمان با هیبت مناسب و درست نیست.

جیرانی درباره حضور قهرمان در سینمای کمدی اشاره می کند و می گوید: قهرمان داریم اما قهرمانان داستان های ما به شدت ریاکار هستند! «من سالوادورنیستم» آدم ریاکار جامعه است تمام کمدی های ما حول آدم های ریاکار است این از این جهت در سینما آمده است که  در جامعه فساد و ریا وجود دارد و در کمدی های ما قرار گرفته است. این بحث نیاز به  تحقیق مفصل دارد. مهران مدیری در برخی از آثار کمدی تلویزیونی به ارزش‌ها پشت پا می زند، دروغ می‌گوید و شخصیت کثیفی است اما شخصیت به شدت  محبوب می شود.  چرا یک شخصیتی به این شکل در  جامعه ما محبوب می شود؟ 

امجدیان به درام داستان‌های مذهبی اشاره کرد  گفت: همین طور است. وقتی پدری برای کودکش از واقعه کربلا سخن می گوید به شهادت امام حسین (ع) می رسد، کودک می گوید بابا آن زمان مرد عنکبوتی نبود او را نجات دهد. در شرایطی که ما قهرمان نمی سازیم هالیوود قهرمانان خود را به ما تزریق می کند.

جیرانی به سریال «امام علی (ع)» اشاره کرد و گفت: بخشی از زندگی و شهادت حضرت علی(ع) درام بسیار زیبایی دارد. و هر سه ضلع درام را دارد اما ما در سینما آن را نیاوردیم شاید هزینه زیاد آن باعث شد. یک فیلم هم با حمایت دولت ساخته شد که «رستاخیز» شد. به عقیده من ما  همه در یک دفاع از ارزش اسلامی و ایرانی مشترک هستیم باید در  منافع ملی نقاط اشتراکمان را بیابیم. متاسفانه مدیریت فرهنگی ثابتی نداریم و این لطمه بزرگی می زند. من معتقدم  آرمان هایی از جامعه رخت بربسته و نسل بدون آرمان رشد کرده است من واسطه به تفکری هستم که آرمان داشتند. سینما مجموعه ای از شرایط موجود است و مجزا از شرایط جامعه نیست. مال های بزرگ می سازند دیگر نمی توان از ساده زیستی حرف زد. سرمایه داری مدرن را رشد می دهید این سرمایه داری  فرهنگ مدرن می خواهد.

امجدیان در خاتمه تاکید کرد: سینما ابزاری است که در خدمت فرهنگ قرار می گیرد و با ایجاد قهرمان شرایط جامعه نیز روبه بهبود خواهد رفت. قهرمان وقتی با فساد مقابله می کند این فرهنگ را در جامعه شکل می دهد.

کارگردان «سالاد فصل» در خاتمه تاکید کرد: من دلم می خواهد سینمای داستانی رشد کند زیرا با  خودش قهرمان می آورد. سینمای الگوهای کلاسیک بدون قهرمان نمی تواند حرکت کند.




چرا جیرانی حرف خود درباره هیأت داوران فجر سی و پنج و دو داور خاص-یکی محمدرضا هنرمند و دیگری آقای ایکس- را پس گرفت؟ آیا او امیدوار است به حضور در هیأت داوران جشنواره سی و ششم؟

سینماروزان: تازه ترین فیلم فریدون جیرانی با نام «خفگی» که از امکانات تبلیغی فوق العاده ای سود می برد تا اینجا رقم فروش 1.5 میلیارد را رد کرده است.

به گزارش سینماروزان جیرانی به بهانه «خفگی» گفتگویی را با جواد طوسی در «24» داشته و از نادیده گرفتن فیلمش توسط هیأت داوران جشنواره سی و پنجم فجر و دو داور خاص که یکی اش محمدرضا هنرمند است و دیگری آقای ایکس(؟!) گلایه کرد.

جیرانی گفت: یک تفکری آنجا بوده که اسم «خفه گی» نباید جایزه جایزه داشته باشد. به هر حال سلیقه و تفکر داورها مهم است. من دو داور آنجا را می شناسم که روی داورهای دیگر تاثیر می گذارند. من قبلش هم در مصاحبه ای گفته بودم که دوره ی فیلمسازی محمدرضا هنرمند تمام شده است. من با توجه به شرایط کلی جامعه گفته بودم دوره ی فیلمسازی هنرمند تمام شده است. وقتی نظر من را دیدند فیلم را کنار گذاشتند و اصلا راجع به آن از اول حرف نزدند. چون اگر حرف می زدند، حداقل ایمان امیدواری و مسعود سلامی را نامزد می کردند.

این اظهارنظر درباره هیأت داوران مناقشه برانگیز جشنواره سی و پنجم خیلی زود با واکنشی دیگر از سوی جیرانی مواجه شد. جیرانی این بار گفت: راستش نمی‌خواستم مطالبی را که درباره‌ جشنواره گذشته به جواد طوسی در «24» گفته بودم در مصاحبه‌ام بیاید. یادم رفت بگویم  که موضوع مهم نیست و در مصاحبه نیاورد. در مصاحبه آمد با تنظیمی که از حرف من استنباط اشتباهی صورت گرفته بود. من چند سال پیش در مصاحبه‌ای با «همشهری جوان» درباره‌ سینمای جدید و تاثیر اصغر فرهادی گفته بودم که دوره‌ خیلی از فیلمسازها تمام شده و دوره‌ نسل جدید است و از چند فیلمساز نام برده بودم از جمله آقای هنرمند و گفته‌ من کلی و ناظر به شرایط جدید بود.جواد از اشاره‌ من به این موضوع فکر کرده بود که من زمان جشنواره چنین حرفی گفتم و همین حرف باعث کنار گذاشتن فیلم من در جشنواره شده است. من به شوخی از آن جمله یاد کردم.

جیرانی با بیانی محافظه کارانه ادامه داد: پشت پرده‌ای نیست،چند داور بودند، نشستند حرف زدند و داورهایی تاثیر بیشتری روی بقیه گذاشتند مثل همه‌ی دوره‌ها  و فیلمی کنار گذاشته شده است. موضوع مهمی نیست که پشت پرده‌ای داشته باشد. داوری جشنواره گذشته بی‌خودی زیر ذره‌بین قرار گرفت، داوری بود مثل بیشتر  داوری‌ها با ضعف‌هایی که داوری‌های دیگر هم داشتند.

⇓⇓⇓

چرا حرفش را پس گرفت؟؟

اینکه جیرانی بلافاصله بعد از انتشار گفته های صریحش درباره هیأت داوران جشنواره ای که از همان زمان جشنواره مورد انتقادات قرار گرفتند سعی می کند محافظه کاری پیشه کرده و در اظهارنظری دیگر، داوری این جشنواره را مثل بیشتر داوریهای دیگر بداند عجیب است. هرچه نباشد دست اندرکاران فیلم «خفگی» جیرانی از جمله منتقدان شیوه داوریهای جشنواره سی و پنجم بودند.

پس چرا جیرانی این گونه می کوشد اظهارنظر قبلی را پس بگیرد؟ آیا او امیدوار است به مانند جشنواره سی و چهارم فجر که به هیأت انتخاب راه یافته بود در جشنواره سی و ششم هم یکی از هفت عضو هیأت داوران باشد و از حالا نمی‌خواهد زمینه را برای تبدیل شدن خویش به کانون انتقادات احتمالی معترضان به داوری، فراهم کند؟




بعد از ماجرای دنباله‌دار اختلاف با تهیه‌کننده «قاتل اهلی»⇐حالا ادعاهای پولاد کیمیایی علیه تیم تولید «خفگی»⇐جیرانی نقشم را خفه کرد/برخورد جیرانی با من خارج از عرف اخلاقی، انسانی و حرفه‌ای بود/جیرانی بازیگر اصلی «خفگی» را کنار گذاشت و به‌جایش نوید را آورد!/من هم می‌توانستم مثل نوید محمدزاده شرط و شروط بگذارم/حتی برای اکرانهای مردمی هم به من زنگ نمی‌زنند!/نمی‌دانم من بدشانسم یا سینما قواعدی پیدا کرده که  باید شکل‌اش را عوض کنیم!؟؟

سینماروزان: بعد از ماجرای اختلافات دنباله داری که میان مسعود کیمیایی و تهیه کننده «قاتل اهلی» منصور لشکری قوچانی بر سر کم و زیاد کردن نقش پولاد در این فیلم وجود داشت و بسیاری آن را ناشی از تأثیرگذاری آقازاده کیمیایی بر پدر می دانستند حالا پولاد کیمیایی در گفتگویی پیرامون حضور کمرنگش در «خفگی» انتقادات تندی را به فریدون جیرانی کارگردان فیلم بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان پولاد کیمیایی که گویا نقشش در «خفگی» به دلایلی نامعلوم کم شده است در گفتگویی با تیتر «جیرانی نقشم را خفه کرد» در «جام جم» کوشیده حسابی از خجالت جیرانی بابت این کاهش نقش درآید.

پولاد درباره کار با جیرانی بیان داشت: من سال‌ها پیش با آقای فریدون جیرانی سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را کار کرده بودم که خاطره خوبی را برایم به‌جا گذاشت. در آن سریال تیپی (آراس) را بازی می‌کردم که خیلی دوستش داشتم. در طول این سال‌ها هم قرار بود ایشان برای صداوسیما سریالی در برهه زمانی اوایل انقلاب بسازند که در نهایت انجام نشد یا بعد از آن هم برای فیلم طنزی به من پیشنهاد بازی دادند که آن هم به قول معروف قسمت من نبود تا این‌که رسید به «خفه‌گی». در «خفه‌گی» از ابتدای کار آقای نوید محمدزاده حضور نداشتند و به جای ایشان پسری (به نام پاشا) که سال‌ها بود می‌خواست با آقای جیرانی کار کند و در واقع برای اولین بار بود که جلوی دوربین می‌رفت قرار بود نقش مسعود را بازی کند. پاشا که از دوستانم بود، به من زنگ زد و گفت که آیا تو می‌آیی نقش برادر من را در این فیلم بازی کنی که به این بهانه به من هم کمکی در بازی کنی؟ من به او گفتم که من نقش مکمل خیلی کم کار می‌کنم و اگر هم این کار را انجام دهم در صورتی که آن نقش مکمل تاثیرگذار باشد آن را می‌پذیرم. در ادامه پاشا با آقای جیرانی صحبت کرد و سناریوی «خفه‌گی» را برای من فرستادند. من سناریو را خواندم و آنچه که من آن روز از نقش منصور خواندم نقش موثری بود که با آنچه شما امروز در سینما می‌بینید خیلی متفاوت است.

این بازیگر ادامه داد: من هیچ‌وقت نمی‌خواستم مسائلی را بازگو کنم، اما الان واقعا به نظرم گفتن بعضی حرف‌ها ضروری است. نقش منصور در فیلمنامه ابتدایی «خفه‌گی» به این شکل که امروز شما در پرده سینما می‌بینید نبود. داستان از این قرار بود که ما در فینال داستان متوجه می‌شویم که منصور (با بازی خودم) با زن برادرش مسعود (نوید محمدزاده) رابطه‌ای احساسی داشته و زمانی که می‌خواهند جسد نسیم (با بازی پردیس احمدیه) را ببرند و در بیابان دفنش کنند، بین دو برادر دعوا می‌شود و منصور به برادرش می‌گوید که تو فقط دنبال پول او بودی، به نفع تو شد که او از دنیا رفت و… . در این بین اینها از ماشین پیاده و وسط بیابان با هم گلاویز می‌شوند و منصور در حین کتک زدن مسعود به او می‌گوید که من او را دوست داشتم، تو هیچ‌وقت عشق ما را نفهمیدی و… .در واقع ما اینجا اعترافات منصور را می‌شنویم. در همین زد و خورد مسعود آسیب می‌بیند و منصور او را به بیمارستان می‌رساند، اما او می‌میرد. همین باعث می‌شود منصور برود سراغ صحرا (با بازی الناز شاکردوست) که مسبب این اتفاقات بوده و او را در آسانسور گیر می‌اندازد و می‌کشد. در واقع قصه با منصور تمام می‌شود.

پولاد کیمیایی افزود: من قرارداد «خفه‌گی» را امضاء کردم و سر فیلمبرداری رفتم. پاشا که قرار بود نقش مسعود را بازی کند در عرض 48 ساعت به دلیل خستگی ناشی از سکانس ـ پلان‌های سخت (تاکید می‌کنم که این اولین تجربه بازی‌اش بود) تعویض شد و به جای او نوید محمدزاده سرکار آمد. من اینجا با آقای جیرانی تماس گرفتم و گفتم الان که آقای نوید محمدزاده آمدند قصه ما تغییر می‌کند؟ و ایشان به من گفتند نه همه چی سر جایش است فقط در آخر فیلم به جای این‌که تو صحرا را بکشی، نوید محمدزاده این کار را می‌کند! به او گفتم پس وقتی نوید اینکار را می‌کند یعنی خودش هم بر اثر زد و خورد با مسعود نمی‌میرد و این من نیستم که او را می‌کشم! آقای جیرانی گفتند نه مسعود برادرش را هم نمی‌کشد! به آقای جیرانی گفتم پس اجازه بدهید من از خدمت شما مرخص شوم، به این خاطر که خود نقش چیزی برای من ندارد و هر چه برای من بود فینال نقش بود و این‌که در این جامعه امروزی هم برادرکشی برای یک زن را می‌بینیم. اینجا بود که آقای جیرانی به من گفتند «تو به من اعتماد کن، من می‌خواهم یک تقابل درست بین شما (دو برادر) داشته باشم، من این نقش را درست می‌کنم، آن اتفاقی که تو دنبالش هستی می‌افتد، اگر من را قبول داری به من اعتماد کن»! و من اعتماد کردم و در این فیلم بازی کردم تا رسید به روزهای پایانی فیلمبرداری که نزدیک به جشنواره سال گذشته بود.

آقازاده کیمیایی خاطرنشان ساخت: ما داشتیم فینال «خفه‌گی» را می‌گرفتیم که آقای محمدزاده متن را به من دادند و دیدم هیچی از نقش من در آن نیست! به آقای محمدزاده گفتم چی شده؟ و ایشان گفتند من با آقای جیرانی صحبت کردم، اینجا ما چیزی نگوییم بهتر است! و در این سکانس ما به صدای پیغام نسیم به مسعود (که می‌گوید منصور به من نظر داشت و…) گوش می‌دهیم و مثل دو بیمار به هم نگاه می‌کنیم که ظاهرا این سکانس هم در نسخه نهایی حذف شده! من برای سکانس پایانی این نقش بود که با این فیلم قرارداد بستم و آقای محمدزاده به من گفت با صحبتی که با آقای جیرانی داشتم، قرار بر این شده که این سکانس در سکوت برگزار شود (که آن‌هم نشد البته!) و وقتی خودم با آقای جیرانی صحبت کردم، دیدم ایشان جوابگو نیست! من در اینجا دو راه داشتم یا باید خارج از عرف اخلاقی عمل می‌کردم که مثلا قرارداد و فیلمنامه من چیز دیگری بوده و… که اصلا در شأن من و خانواده‌ام نیست یا نادیده بگیرم.

پولاد کیمیایی با اشاره به برخورد نامناسبی که با وی صورت گرفته اظهار داشت: خوشحالم با وجود این‌که این اتفاقات در این فیلم برای من افتاد، اما هر که فیلم را دیده به من می‌گوید که چقدر در این فیلم خوب بودی. برخوردی که در این فیلم با من شد خارج از عرف اخلاقی، انسانی و حرفه‌ای است و من هیچوقت آن را فراموش نمی‌کنم. من با حرفه‌ای‌های این سینما (مرحوم شکیبایی، ارجمند، پرستویی و…) کار کردم و واقعا می‌توانستم مثل نوید محمدزاده شرط و شروط بگذارم که آخر فیلم باید خودم صحرا را بکشم و… . من به گفته خود آقای جیرانی به ایشان اعتماد کردم و الان دارم می‌بینم که از اعتماد من سوءاستفاده شده. واقعا نمی‌دانم اسم چنین حرکاتی را چه بگذارم! من طبق فیلمنامه قرارداد بستم. قرار نیست که از اسم من سوءاستفاده بشود. من برای بازی در آن نقش بود که آمدم، نه پولی که واقعیتش اصلا پولی هم نبود! واقعا برایم ناراحت‌کننده هست که امروز حتی برای اکران‌های خصوصی هم به من نه زنگ می‌زنند، نه دعوت می‌کنند و… .

این بازیگر خاطرنشان ساخت: آقای جیرانی کارگردانی هست که خودش را صاحب سبک می‌داند و حتی در نشست فیلم «قاتل اهلی» (به کارگردانی پدرم) در جشنواره فیلم فجر هم به سالن آمدند و با این‌که فکر نمی‌کنم یک فیلمی با مناسبات دیگری به کسی ارتباط داشته باشد، راجع به نقش من و کار پدرم اظهارنظر کردند و من به حرمت موی سپید و همکاری که در گذشته با ایشان داشتم صحبتی نکردم. مگر غیر از این بوده که من به انتخاب خود ایشان آمدم که حالا این کار را با من می‌کنند! حتی پاشا هم که قرار بود به جای نقش اول این فیلم بازی کند وقتی آقای جیرانی از اول می‌دانست که بازی اولش است باید کمک‌اش می‌کرد که از پس نقش برآید، نه این‌که او را یک دفعه کنار می‌گذاشت و او را سرخورده می‌کرد.

پولاد کیمیایی در انتهای گلایه هایش از تغییر وضعیت سینما چنین گفت: امسال سال خوبی به لحاظ کاری برای من نبود. هم به‌دلیل «خفه‌گی» و هم به‌دلیل اتفاقاتی که برای «قاتل اهلی» و «گشت ارشاد» افتاد. نمی‌دانم از بدشانسی من بود یا سینما قواعدی پیدا کرده که ما خودمان باید شکل‌اش را عوض کنیم. الان چیزی که من را تسکین می‌دهد همین ساخت فیلم بلندم «معکوس» است که دغدغه چندین ساله‌ام است. دوست خوبم آقای خوشنام روی این فیلم سرمایه‌گذاری کردند و خوشبختانه توانستیم پروانه ساخت‌مان را بگیریم. فکر می‌کنیم حدود 15ـ16 آبان تا نهایتا اواخر آبان بتوانیم فیلم‌مان را کلید ‌بزنیم. من تمام دلخوشی و انرژی‌ام را برای این فیلم گذاشتم و امیدوارم امسال بعد از این اتفاقاتی که برایم افتاده با «معکوس» کامم شیرین شود.




«خفگی» نیم میلیاردی شد

سینماروزان: فروش فیلم «خفه گی» از نیم میلیارد تومان گذشت.

فیلم تازه فریدون جیرانی روز گذشته 210 میلیون تومان فروش داشت تا مجموع فروشش در تنها سه روز از 500 میلیون تومان بگذرد.

این فیلم شب گذشته بیش از 40 سانس فوق العاده در سینماها داشت و استقبال از آن همچنان ادامه دارد.

فیلم داستان صحرا مشرقی را روایت می کند که پرستار یک بیمارستان روانی است. مسعود سازگار همسرش را که ظاهرا دیوانه شده در این بیمارستان بستری می کند. صحرا مشرقی وقتی با همسر مسعود آشنا می شود، پی به حقایقی عجیب از زندگی آنها می برد و ناخواسته وارد ماجراهایی می شود …

در این فیلم نوید محمدزاده، الناز شاکردوست، پردیس احمدیه، غلامحسین لطفى، احسان امانى، اسدالله یکتا. با هنرمندى ماهایا پطروسیان و با حضور افتخارى پولاد کیمیایى بازی دارند.




کمتر از یک هفته به اکران در گروه زندگی⇐پوستر «خفگی» رونمایی شد+عکس

سینماروزان: در آستانه اکران “خفگی”فریدون جیرانی نخستین پوستر فیلم رونمایی شد.

به گزارش سینماروزان پوستر “خفگی” را عرفان بهکار طراحی کرده است و فیلم از 26 مهرماه در گروه زندگی اکران خواهد شد.

نوید محمدزاده، الناز شاکردوست، ماهایا پطروسیان، غلامحسین لطفی، پولاد کیمیایی و پردیس احمدیه از جمله بازیگران “خفگی” هستند.

“خفگی” که یک تریلر روانکاوانه است، با پخش موسسه بلیت فیلم که جزو شرکتهای تازه تاسیس حیطه پخش است روی پرده خواهد رفت.

خفگی
خفگی



ادعاهای وحید جلیلی از هسته مرکزی جشنواره‌ای که بودجه میلیاردیش در لایحه بودجه آمده⇐از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی/در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم/جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری!/قبل و بعد سفر ژاپن نظر من نسبت به معتمدآریا مثبت بود و هنوز هم هست/ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون بخاطر حضور در فیلم تبلیغاتی موسوی، قابل باور نیست/حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!/مجیدی که فیلم تبلیغاتی موسوی را ساخته بود با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخت/چه بلاهایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا نیاوردند

سینماروزان: حرف و حدیثهای ابتدایی درباره حضور فاطمه معتمدآریا در سریال «لحظه گرگ و میش»همایون اسعدیان و سپس حذف وی در آستانه فیلمبرداری و جایگزینی فاطمه گودرزی شایعاتی را درباره ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون شکل داده است.

با این حال پرسشهایی هم طرح شده مبنی بر آن که علت حذف معتمدآریا خودخواسته بوده و مبتنی بر عدم علاقه وی برای ایفای نقش در قامت زنی متشرع با پوشش چادر؟؟؟

در این شرایط وحید جلیلی از فعالان فرهنگی جریان اصولگرا که رییس شورای سیاستگذاری جشنواره عماری هم هست که بودجه‌ای میلیاردی برای آن در لایحه سالانه بودجه درنظرگرفته شده بود(اینجا را بخوانید) در گفتگویی با «تماشاگران امروز» وقتی درباره سفر به ژاپن به همراه معتمدآریا و به بهانه جشنواره صلح، مورد پرسش قرار گرفته در کنار ذکر خیر ایشان، ممنوع الفعالیت بودن او به خاطر ماجرای انتخابات88 را کاملا زیر سوال برده است.

* یکی از مهم‌ترین عکس‌هایی که در ماه‌های اخیر در عالم سینما منتشر شد، تصویر حضور شما در کنار خانم معتمدآریا در ژاپن بود؛ تقریبا دو طیف مختلف فکری از اصولگرا و اصلاح‌طلب سر یک میز غذا. دیروز خبر تازه‌ای منتشر شد درباره اینکه ایشان در تلویزیون ممنوع‌التصویر هستند و نامشان از لیست بازیگران آقای اسعدیان حذف شده است. بعد از آن دیداری که شما با ایشان داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید خانم معتمدآریا صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

اصل خبر ممنوع‌التصویری را می‌فرستید؟ الکی راجع به یک شایعه سر کار نرویم؟! درست است. قرار بوده ایشان در سریال آقای اسعدیان بازی کند و نگذاشتند. به جایش خانم گودرزی قرار شده بازی کند. روزنامه سینمای آقای جیرانی هم نوشته.

کاش آن سال‌هایی که ما ممنوع‌التصویر بودیم رفقایی مثل شما داشتیم‌! آقای جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری! البته آن زمان انگیزه نداشت رسانه‌ای‌‌اش کند‌! تازه خودش هم زنگ نزد و مسعود فراستی به نیابت از جیرانی تماس گرفت.

* آقا واقعا اینکه شما ممنوع‌التصویر شده باشید، خودش تیتر یک است! در باور عمومی، شما فقط ممنوع‌التصویر می‌کنید!

باور عمومی نیست. باور خصوصی رسانه‌های محفلی است. مشکل، تبعیض‌ها و تحریف‌ها و یک بام و دوهواهاست.  ضمنا اخیرا که سریال «آشپز‌باشی» با بازی خانم معتمد‌آریا پخش شد.  چطور می‌گویید ممنوع‌التصویرند؟

* کارهای قدیمی‌شان انگار مشکلی ندارد. ظاهرا فقط برای کارهای جدید ممنوع‌الکار هستند!

آقای شمقدری هم سال‌هاست دارد تلاش می‌کند یک سریال از تلویزیون بگیرد و خیلی کارگردان‌ها و بازیگرهای دیگر که دل پری از مدیریت‌های سیما دارند.  ممنوع‌التصویری بیشتر در سینما اعمال می‌شود تا تلویزیون. یادتان هست بلایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا و … آوردند؟ صرفا به خاطر اینکه در فیلم‌هایی بازی کرده بودند که با منافع ایدئولوژیک بعضی‌ها همخوان نبود‌!

* بعد از دیداری که شما با خانم معتمد‌آریا داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید ایشان صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

«همچنان» مخالف هستم؟!! خوب خودتان می‌برید و می‌دوزید و نسبت خلاف می‌دهید و … . نظر من قبل و بعد سفر ژاپن فرقی نکرده. قبلش هم نظر من نسبت به ایشان مثبت بود و هنوز هم هست.

* ایشان به خاطر عقاید سیاسی و حضورشان در آن فیلم انتخاباتی در سال 88 اجازه کار ندارند و …

کدام فیلم؟

* فیلم انتخاباتی آقای موسوی.

چه ربطی دارد؟! آقای حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان آقای موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!

* ولی به نظر می‌رسد ایشان همچنان در تلویزیون ممنوع‌الفعالیت هستند و …

بازار شایعات را داغ کنید ولی یک ذره هم به واقعیت‌ها نگاهی بیندازید! بسیاری مدیران و بازیگران و مجریان و کارمندان صداوسیما به آقای موسوی رأی دادند و الان هم کارشان را می‌کنند. اگر به خاطر شرکت در فیلم تبلیغاتی کسی ممنوع‌التصویر بشود سازنده آن فیلم آقای مجید مجیدی بوده که با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخته. آقای حیدریان که عضو فعال آن ستاده بوده الان رئیس سینمای کشور است. تا قبل از شورش بر رأی مردم و مخالفت با جمهوریت نظام، هر کسی به یک کاندیدایی رأی داده. اینکه مشکلی نداشته. آقای افخمی هم به آقای کروبی رأی داده و … .

* خودتان اگر بخواهید درباره خانم معتمدآریا جمله‌ای بگویید چه می‌گویید؟ بالاخره اگر دو طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب سینما بتوانند دور هم بنشینند، حتما باید بروند یک کشور دیگر، مثلا ژاپن؟ واقعا این امکان برای دیالوگ در همین ایران وجود ندارد؟

قاعدتا من این تقسیم‌بندی‌ها را قبول ندارم. اگر عملکرد ما را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید، این نظر را نخواهید داشت. ما قبل از اینکه به فیلم‌ساز پر‌مخاطب و جهانی ایران، آقای سلحشور رحمه‌الله علیه جایزه داده باشیم به مرحوم آقای امیر قویدل و آقای داوود میرباقری جایزه داده‌ایم یا در دوره‌های بعدی فانوس عمار را به جعفری جوزانی یا حسین زندباف داده‌ایم. نکته این است که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی و پاپاراتزی‌های سیاسی در واقعیت خیلی از این مرزبندی‌هایی که بعضی دوست دارند درباره‌‌اش جنجال کنند وجود خارجی ندارد. یکی از مهم‌ترین فیلم‌ها و درخشان‌ترین بازی‌های خانم معتمد‌آریا در فیلم «گیلانه» است. 10 سال پیش زمانی که سوره بودم، مفصلا به «گیلانه» پرداختیم و با رخشان بنی‌اعتماد میزگرد داشتیم که چاپ شده. یعنی وقتی که به واقعیت نگاه می‌کنید می‌بینید که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی سخیف و پیش پاافتاده اگر بر اساس اطلاعات واقعی و منصفانه بخواهید نگاه کنید بسیاری از این کارهای ژورنالیستی، بازی سیاسی است.

* حتما لازم بود بروید ژاپن برای دیالوگ؟

«از این طرف که منم راه کاروان باز است». همه جا می‌شود دیالوگ کرد. ما 10 سال پیش آن میزگرد را داشتیم و قبل و بعد از آن هم عملکردمان شفاف است.

* مثل آن زمانی نیست که آقای مخملباف می‌گفتند نمی‌شود با آقای کیارستمی در یک لانگ شات قرار گرفت که طیف‌های سینمای ما این‌طور نیستند؟

به خوب نکته‌ای اشاره کردید. ایشان وضعیتشان مشخص است. همان افراطی‌ها سر از تفریط و بی‌هویتی درآوردند و به سخیف‌ترین مواضع افتاده‌اند.

* پس به اینکه دو طرف می‌توانند با هم صحبت کنند قائلید؟

اصلا دو طرفی وجود ندارد. خانم معتمدآریا کسی است که «گیلانه» و «مهر مادری» و «روسری آبی» را بازی کرده و کسی است که یکی از سالم‌ترین نیروهای سینمای ایران از لحاظ خانوادگی و خوش‌نامی است. این دو طرف که می‌گویید را من نمی‌فهمم.

* یعنی از نظر شما غیرخودی نیستند؟

تعریف خودی و غیرخودی مشخص است. هر کسی که دلبسته استقلال و هویت ایران باشد، چه استقلال فرهنگی، چه استقلال سیاسی و برای داشته‌های جامعه دینی ایران و دستاوردهای جمهوری اسلامی که با حرکت فراگیر ملت و نثار صدها هزار خون پاک به دست آمده احترام قائل باشد، خودی است.

* کسی که نقش یک مادر شهید را در «آباجان» بازی می‌کند؛ به نظر شما چنین کسی را به هر دلیلی که نمی‌دانیم چیست، می‌توانند از بازی در تلویزیون محرومش کنند؟ احیانا شاید از واکنش اصولگرایان می‌ترسند …

«آباجان» را ندیده‌ام و قضاوتی ندارم اما درباره صداوسیما بحث مفصل است. من از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی.

* پس نظر شما را هم نمی‌پذیرند؟

فعلا که در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم. اگر شما می‌بینید بفرمایید. تلویزیون عمدتا در تسخیر کاسب‌ها و بی‌آرمان‌ها و ریاکارهاست. سخافتی که در دوره آقای ضرغامی بر صداوسیما حاکم شد متأسفانه ادامه دارد. صداوسیما به عنوان رسانه ملی باید مورد نقدهای جدی‌تری قرار بگیرد. با جنجال‌های زرد بر سر شایعات فصلی اتفاق خاصی نخواهد افتاد.




حمله کیومرث پوراحمد به آنها که به دنبال حذف جوایز فنی از جشنواره فجر هستند⇐باید برویم سر گذر تئاتر خیابانی اجرا کنیم

سینماروزان: برخی از حلقه بالادستی خانه سینما به دنبال حذف جوایز فنی از جشنواره فجر هستند تا بدین طریق اعتباری تراشیده شود برای جشن خانه سینما با این حال نه تنها پشت صحنه قدرتمند سینمای ایران به مخالفت با این تصمیم پرداخته‌اند بلکه یکی مثل فریدون جیرانی هم پیدا شده و  از این گفته که چنین تصمیمی در جشنواره بیست و دوم فجر به دبیری محمدمهدی عسکرپور هم گرفته شد اما مخالفتها آن قدر بود که فقط یک دوره دوام آورد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا کیومرث پوراحمد کارگردان قدیمی سینمای ایران که آخرین ساخته اش «کفشهایم کو» سه سال قبل در جشنواره فجر حضور داشت با طعنه ای گزنده به آنها که به دنبال حذف جوایز منفی از فجر هستند به «ایسنا» گفت: فرض کنید من کارگردان یک سناریو دارم و بازیگرانم را هم انتخاب کرده‌ام، خُب اگر فنی‌ها و هنری‌ها نباشند باید بروم سر یک گذر، تئاتر خیابانی اجرا کنم. ولی اگر قرار است فیلم بسازم اول به فیلمبردار احتیاج دارم، بعد صدابردار، گریمور، طراح صحنه و لباس،مسوول جلوه‌های ویژه و کلی متخصص دیگر.

پوراحمد خاطرنشان کرد: مسوولان فعلی سینما مدیرانی قدیمی و باتجربه هستند اما یک مسئول فرضی هرچقدر هم تازه کار باشد می‌داند که فیلم‌سازی «هلو بیا تو گلو» نیست و هرگز جوایز دستاوردهای هنری و فنی را حذف نمی‌کند. در ضمن جشنواره‌ای با قدمت فجر بعد از این همه سال جایزه دادن به همه افرادی که در یک فیلم نقش خلاقه دارند، چگونه می‌تواند با حذف این جوایز انگیزه‌های انبوهی از بهترین تکنسین‌ها و هنرمندان خلاق را از بین ببرد.




در تحلیل یک رسانه اصولگرا مطرح شد⇐ فردي برای اجرای «هفت» خاطرخواه پيدا كرده كه روزي مي‌خواستند از پلِ قديمي خيابان انقلاب به پايين پرتابش كنند!!!

سینماروزان: در روزهایی که نام مهدی کرم پور کارگردان آثاری همچون «چه کسی امیر را کشت؟»، «جایی دیگر» و «پل چوبی» که آخرین فیلمش «سوفی و دیوانه» آماده اکران است در جشنواره ونیز حضور دارد، نامش به عنوان یکی از گزینه های اجرای فصل چهارم «هفت» مطرح گشته و در شرایطی که محمود گبرلو مجری فصل دوم «هفت» که علاقه زیادی به گردانندن لنز مخاطبان به سوی خود داشت هم همچنان سودای بازگشت به «هفت» را در سرمی‌پرورد رسانه اصولگرای «آینه نیوز» در تحلیلی پیرامون فصل تازه «هفت» هم از راههای تبدیل شدن «هفت» به برنامه ای راهبردی سخن گفته و هم طعنه هایی را نثار گردانندگان «هفت» کرده است.

جالب است «آینه نیوز» که خود رسانه ای اصولگراست به نقد گردانندگان اخیر «هفت» که آنها هم وابسته به گعده های اصولگرایی هستند پرداخته  و از این گفته چطور می‌شود زمانی «پل چوبی» را آماج حمله قرار دادند و حالا از کارگردان آن فیلم به عنوان گزینه‌ای برای اجرا استفاده کرد. این  یک نقد درون اصولگرایی است یا دعوا بر سر به توافق نرسیدن طرفین بر گزینه ای دیگر که نامش فاش نشده است؟؟؟

متن تحلیل «آینه نیوز» را بخوانید:

يك «هفت» و «هفتاد» مدعي!

از روزي كه سومين سري از برنامه تلويزيوني «هفت» به پايان رسيد، برخي شال و كلاه كردند تا به هر شكل ممكن و زودتر از ديگران، «مجري» اين برنامه را كه روزي مي‌خواست «90 سينما» باشد، كشف، شناسايي و معرفي كنند. در اين بين مهم‌ترين مسئله براي رسانه‌هاي مختلف، پيشي گرفتن از رقيبان براي معرفي مجري برنامه «هفت» بود و گمانه‌زني‌هاي مختلفي در ماه‌هاي طي شده صورت يافت و حتي برخي از رسانه‌ها انتخابِ فرد مورد نظر خود را به شكلي قطعي شده اعلام كردند و نوشتند؛ «… مجري برنامه «هفت» شد!»
چنان آشفته بازاري به راه افتاد و چنان ازدحامي جهت رخ به رخ شدن با گمشده تلويزيون صورت يافت كه روزي نام مجري قطعي شده! را هم به شكلي اشتباه رسانه‌اي كردند و ما مانديم كه در ميان «حسيني»‌ها به «سيدمحمد‌جان» تبريك بگوييم يا به«حسن‌خان»! سرآخر هم مشخص نشد گاف رخ داده از سوي مدير شبكه 3 بود يا خبرگزاري محترم! حالا بماند كه برخي از رسانه‌ها چنان در جهاني ديگر از سينما سِير مي‌كنند كه نام «سيدمحمد» را با تصوير «حسن» مخابره كردند!

به دنبال ناجی
خلاصه بلبشويي بود بدتر از ماجراي «سه خواهر» چخوف و انواع تركيب‌ها در باغ هزار برگ به ميدان آمد. و در نهايت جهان آرزومندي رسانه‌ها بدين جا رسيد كه حالا فردي بيشتر از همه خاطرخواه پيدا كرده كه روزي براي ساخت «پل چوبي» مي‌خواستند از همان پلِ قديمي خيابان انقلاب به پايين پرتابش كنند! آنچه پيداست در شرايط حاضر اجماع بر سر اين است كه «مهدي كرم‌پور» به عنوان گزينه‌اي مطبوع براي اجراي برنامه «هفت» مي‌باشد و برخي رسانه‌ها بساط شادي را از معرفي زودهنگام خود و تحقق خبر منتشره پهن كردند! برخي نيز پا را فراتر گذاشته و عنوان ساختند كه قرار است به زودي سري جديد برنامه «هفت» به شكل چراغ خاموش و در شبي از شب‌هاي بي‌خبري به دل ما شبيخون بزند و «لرزون لرزون» به روي آنتن برود!
اين نوع رفتارهاي شتاب‌آلود از آن جا ناشي مي‌شود كه اصولاً ايران سرزميني بوده و هست كه هميشه اين افراد بودند كه نقش قهرمان و ناجي را رقم مي‌زدند و اگر نبود همت چند مربي خارجي، همچنان تنها در كشتي و وزنه‌برداري و تكواندو و ديگر ورزش‌هاي انفرادي مقام مي‌آورديم!
حكايت «هفت» تلويزيون هم اين گونه است و گمان همه بر اين مي‌باشد كه «فرد» مي‌تواند ناجي برنامه‌اي به بن‌بست رسيده باشد و به همان پنداري كه آثار سينمايي را براساس محتوا و داستان مي‌سنجند و در نگاهشان، فرم و ساختارِ اثر، محلي از اعراب ندارد و اصولاً ساختارمندي و داشتن شاكله‌اي منسجم در احوال غريب و فعاليت‌هايمان غريبه مي‌باشد، براي تلويزيون يا رسانه‌هاي ديگر هم قائل به وجود «فرديت» هستيم تا رسيدن به سازماني هدفمند، پويا و قابل كدگذاري جهت رسيدن به مقصودي از پيش تعيين‌شده.
همگان از نام‌ها مي‌گويند و به دنبال يك ناجي گمشده مي‌گردند، غافل از اينكه اگر پيكري مُرده باشد، بايد تنها در پزشكي قانوني به دنبال شخص مورد نظر بود و كاملاً روشن است كه چنين مورد شناسايي شده‌اي، قابليت پويايي و رسيدن به چارچوب‌هاي مورد نظر در برنامه‌اي زنده را نخواهد داشت!

یک پیش‌نیاز مهم
القصه اينكه بايد پيش از ذوق‌زدگي‌هايي كه رسم كودكانگي است، در پي تحقق يافتن اين مسئله مهم باشيم كه برنامه «هفت» مانند هر رسانه يا فعاليت قابل اهميت ديگر نياز دارد كه هدف‌گذاري‌هاي لازم را پيش از انتخاب مجري صورت دهد و اين مسئله در وهله اول بر دوش مسئولان رسانه مذكور يعني تلويزيون خواهد بود كه تكليف‌شان را زودتر روشن كنند كه در پي برپايي چه برنامه‌اي و با چه ويژگي‌ها و اهدافي هستند.

آيا نقد سينما براي رسيدن به دريچه‌هايي تازه‌تر مهم‌ترين رسالت «هفت» بايد باشد يا تنها پهن كردن بساط خوش و بش از سوي يك‌سري سينماگر به صورت هفتگي كفايت مي‌كند؟!

«هفت» طي ادوار مختلف، روش‌هايي متفاوت را در پيش گرفت؛ گاه چنان فيلم‌ها را با زباني خارج از قواعد ادب و فرهنگ كوبيد كه جبهه‌هاي مخالف شكل گرفت و گاه بي‌هيچ نقش و نگار در دل ماجراهاي بسيارِ سينما، بر مبناي روشي محافظه‌كارانه تنها به حفظ صندلي خود فكر كرد. اتخاذ اين روش‌هاي متضاد به اين دليل بوده كه هيچ راهكار مشخصي براي پيشبرد برنامه «هفت» تنظيم نشده است و متوليان تلويزيون تنها با دعوت از شخصيت‌هايي مطرح و گاه حتي در حال خوردن يكي از وعده‌هاي غذايي، قول و قرار راه‌اندازي سري جديد برنامه را ريختند كه پخش قسمت اول از سريال طولاني بهروز افخمي دقيقاً هويداي چنين چيدماني است!
در واقع راحت‌ترين راه ممكن زماني است كه ايده‌اي در كار نباشد و از طريق تكيه دادن به شخصيتي شناخته‌شده بتوان راهي بختكي را در پيش گرفت! مسيري مبهم كه مي‌تواند براساس سليقه فرد انتخابي و دوستانش به هر سو برده شود و البته تعداد مشتاقان سينما و مخاطبان تلويزيوني چنان گسترده در سطح كشور است كه آن گروه نيز آماري مضحكانه ناشي از اثربخشي برنامه خود و اظهار ارادت مردم در كوي و خيابان سر دهند. آنچه پيداست ديگر نام‌ها در جهاني كه همه چيز براساس داده‌هايي دقيق و طراحي راهكارهايي مهندسي شده شكل مي‌گيرد، پاسخگو نخواهند بود و بايد از «برنامه‌ها» به «نام‌ها» رسيد و مهدي كرم‌پور هم فيلمسازي شناخته‌شده‌تر يا كارشناسي آگاه‌تر نسبت به بهروز افخمي در سينما نيست كه با وجود همه ادعاهايش نتوانست آنچنان كه بايد برنامه‌اي مؤثر را شكل بخشد. پس مهم‌ترين اصل براي راه‌اندازي هر برنامه و فعاليت در هر صنفي، ايجاد بستر مناسب و طراحي و شكل‌دهي چارچوب ساختاري آن خواهد بود و هنگامي كه پي‌ريزي و شاكله‌مندي لازم صورت يافت و اهداف و برنامه‌ها از طريق مجري طرح با مشورت از كارشناساني واقعي نمايان شد، آن هنگام مي‌توان به سراغ اهرم‌هايي رفت كه توانايي بياني و علمي لازم را براي بهره‌وري بيشتر از اهداف تعيين شده دارا مي‌باشند.

سینما نیازمند نقد اصولی
مسئله مهم ديگر اين است كه تلويزيون بايد از يك‌سري موانع بيهوده گذر كرده و امكان چالش‌افكني با مسئولان مختلف را همانند «نود» براي «هفت» هم فراهم سازد. همچنين با دعوت از كارشناسان آگاه سينمايي كه متأسفانه تعدادشان در كشور بسيار پايين است، موجب بالارفتن فهم سينمايي مخاطبان شود. منتقداني كه تنها در شرايطي براي حضور در رسانه ملي رغبت پيدا مي‌كنند كه اين اطمينان را بيابند كه گفته‌هايشان بدون هرگونه خودسانسوري منعكس خواهد شد و فيلم‌ها را بر بناي تحليلي سينمايي و فارغ از هرگونه جهت‌گيري سياسي و فكري فيلمسازش نقدي اصولي خواهند كرد.
سينماي ايران در روزهايي كه سوءتفاهمات بسياري در زمينه سينما و رسانه باقي است و شاهد انواع نقدهاي بي‌هويت و منتقداني ناآگاه و فيلم‌هايي ناكارآمد و نيز رسانه‌هايي هستيم كه به جاي «پيشرو بودن»، «دنباله‌رو»ي ايده‌ها و نگاه‌هاي ديگران هستند، بيش از هميشه نياز به برنامه‌اي تخصصي و در عين حال جذاب و راهگشا در رسانه ملي دارد و اگر به دور از راهي كه تاكنون پيموده شد، به برنامه «هفت» نگريسته شود، امكان تحقق آرزويي دلنشين مي‌تواند فراهم شود وگرنه اگر قرار بر پخش برنامه‌اي باري به هر جهت باشد، همانند بسياري از ديگر برنامه‌هايي كه از تلويزيون پخش مي‌شود و حتي تحت عناويني مختلف هم شكل و كپي شده از ديگري است، «هفت» كه هيچ، «هفتاد» هم بيايد جايي در سفره هفت‌سين سينما پيدا نخواهد كرد، چراكه اين سفره نياز به ماهي زلال، جسور، علاقه‌مند و آگاه دارد.




آزموده را آزمودن خطا نیست؟؟⇐فریدون جیرانی: سالها پیش عسکرپور هم یک سری جوایز فنی فجر را حذف کرد اما مخالفان آن قدر بودند که بلافاصله جوایز فنی به فجر بازگشت!

سینماروزان: در حالی که بعد از انتخاب ابراهیم داروغه زاده به عنوان دبیر جشنواره سی و ششم فجر برخی لابیهای وابسته به حلقه بالادستی خانه سینما به جای تمرکز بر جشن خانه سینما و ایجاد راهکاری برای کاهش گافهایی که آیین‌نامه جشن‌شان را زیر سوال برده، به دنبال ایجاد فشار بر فجر و حذف جوایز فنی از فهرست فجر هستند اما اغلب بدنه فنی سینمای ایران از فیلمبردارانی مانند حسین جعفریان و علیرضا زرین‌دست گرفته تا چهره پردازانی مانند عبدالله اسکندری و نوید فرح مرزی، صداگذاری مثل پرویز آبنار و صدابرداری نظیر حسن زاهدی مخالفت صریح خود را با حذف جوایز فنی از فجر ابراز کرده اند.

به گزارش سینماروزان مسأله آنجاست که همچنان و بعد از کلی هزینه کردن برای راه اندازی جشنها و جشنواره های محفلی که برخی از آنها پسوند «جهانی» هم دارند این جشنواره فجر است که معتبرترین جشنواره مملکت ما به شمار میرود و قطعا مهمترین مجال برای رقابت میان دست اندرکاران پشت صحنه سینمای ایران برای دیده شدن همین جشنواره است و بدیهی است که اگر مجال رقابت را از تیم تولید فیلمها که در برخی موارد اگر نباشند اصلا فیلم دیده نمیشود بگیریم بخش عمده ای از بدنه سینما نوعی انفعال نسبت به جشنواره پیدا خواهند کرد.

فریدون جیرانی کارگردان سینمای ایران که اغلب سعی میکند پاسخ به پرسشهایی که منجر به شکل گیری دوقطبی میشود را با ذکر مثال از گذشته ها به سرانجام برساند در گفتگویی که پیرامون نگرشش نسبت به حذف جوایز فنی از فجر با «شرق» داشته هم با فلاش بک به دوران دبیری محمدمهدی عسکرپور از شکست این طرح در زمان دبیری محمدمهدی عسکرپور سخن گفته است.

اشاره جیرانی به جشنواره بیست و یکم فجر است که در آن دوره سیمرغ مکمل زن و مردم و همچنین سیمرغ فیلمبرداری چهره‌پردازی، صدابرداری، صداگذاری و تدوین حذف شد اما مخالف فعالان سینما آن قدر بود که بلافاصله در دوره بیست و دوم جوایز به جای خود بازگشت.

جیرانی بیان داشت: سال‌ها پیش آقای عسگرپور، زمانی که دبیر جشنواره فیلم فجر بود، طرحی را مطرح و اجرا کرد. طبق آن طرح، جوایز جشنواره محدود و یک‌سری جوایز هم حذف شد. به نظر من این اتفاق ایده جالب و خوبی بود، اما دقیقا همان زمان که این طرح اجرا شد، مخالفان زیادی داشت و بلافاصله که دبیر جشنواره تغییر کرد، باز همه‌چیز به روال سابق بازگشت و جوایز فنی بار دیگر به جشنواره فیلم فجر بازگشتند.

این کارگردان ادامه داد: مقصودم این است که یک‌بار حذف جوایز برخی از رشته‌ها در جشنواره فجر تجربه شد و مخالفان این طرح زیاد بودند و بلافاصله بعد از آن همه‌چیز به روال قبل بازگشت. شاید این‌بار کاهش جوایز جشنواره فیلم فجر مخالفان کمتری نسبت به قبل داشته باشد. در همین مدت گفت‌وگوهای مختلفی از اشخاصی که مخالف این طرح بودند خواندم و حس می‌کنم هنوز هم هستند کسانی که مخالفت جدی با کاهش جوایز جشنواره فیلم فجر دارند.




بعد از حسین فرحبخش حالا انتقادات تند و تیز منیژه حکمت از صنف سینما و معاون معزول نظارت⇐یکی از مدیران دولتی از سرمایه‌گذار خصوصی‌ فیلمم خواست قید همکاری را بزند!!/وقتی به حیدریان گله کردم خیلی دلسوزی کرد اما به آن مدیر پست دیگری داد!!!/مدیریت در سینما عشیره‌ای شده و صنف هم همسو با دولت شده/صنف باید از مدیران دولتی سینما بخواهد درباره چگونگی تقسیم بودجه‌ها شفاف‌سازی کند؛ اما این کار را نمی‌کند و من که چنین خواسته‌ای دارم بایکوت می‌شوم!/چرا فارابی اعلام نمی‌کند چه بودجه‌هایی را به چه کسانی داده؟/چرا سالهاست افرادی تکراری به عنوان مشاور در سازمان سینمایی حضور دارند؟

سینماروزان: همین یک هفته قبل بود که حسین فرحبخش کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران در نامه ای که بهانه اش توقیف آثار مجوزدار توسط حوزه هنری بود به گلایه های تند و تیز از ساختار مدیریتی سینمای ایران پرداخته و طعنه های تندی را نثار خانه سینما و البته معاون معزول نظارت کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا منیژه حکمت کارگردان و تهیه کننده ای که آثاری همچون «سه زن» و «زندانان زنان» را در کارنامه دارد در گفتگو با «35» در کنار نقدهای قابل تأملش بر ساختار خانه سینما که به جای حمایت از بدنه صنف به فکر همراهی با مدیران دولتی است روایتی هم ارائه داده از رفتار نادرست یک مدیر معزول که از سرمایه گذار فیلم تازه وی خواسته قید همکاری را بزند! جالب است که حکمت گلایه این مدیر را به حیدریان هم کرده اما حیدریان به جای حذف به او پست قائم مقامی داده است!!!

منیژه حکمت  با اشاره به روزهای پایانی کار دولت یازدهم و آغاز به کار دولت دوازدهم و انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جدید، خواست مروری بر چهار سال گذشته داشته باشد، گفت: «در حال حاضر اصلا برایم اهمیتی ندارد که چه کسی سکان‌دار خواهد شد. در سال‌های گذشته ما سعی می‌کردیم به هر نحو مطالبات و خواسته‌هایمان را به گوش سکان‌دار برسانیم و می‌خواستیم که نگاه عاقلانه‌ای به کلیت سینما وجود داشته باشد. این نگاه عاقلانه و توزیع منابع مالی به صورت عادلانه اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.»

او ادامه داد: «تعداد زیادی از سینماگران شرایط سختی را می‌گذرانند و این مسئله خودی و غیرخودی را یک جایی باید تمام کنند. تعداد معدودی که همیشه هستند اگر مشاوران خوبی بودند بر این روند تاثیر مثبت می‌گذاشتند. بنابراین برایم اهمیتی ندارد که چه کسی وزیر و معاون وزیر باشد. کسی که مدیر من می‌شود باید از من حمایت کند و من در کنار او احساس امنیت کنم اما متاسفانه رفتارهای برعکس می‌بینیم. آنها بازدارنده هستند و اگر بخواهی حرکتی را آغاز کنی تمام سلول‌های مغزشان را به کار می‌گیرند تا راه‌هایی پیدا کنند برای اینکه بازدارنده باشند و نگذارند حرکت کنی.»

حکمت با طعنه هایی که یادآور معاون معزول نظارت بود افزود: «از آنجا که می دانستم فارابی و دولت هیچ کمک به من نمی‌کنند تا فیلم جدیدم را بسازم، با یک سرمایه‌گذار خصوصی کار را آغاز کردم. در این شرایط و در آغاز کار یکی از مدیران دولتی از سرمایه‌گذار فیلم من خواسته که به ساخت این فیلم کمک نکند و فیلم من در آغاز راه متوقف شد. من این مسئله را به آقای حیدریان و وزیر گفتم. آقای حیدریان خیلی ناراحت شدند و خیلی دلسوزی کردند اما به آن مدیر پست دیگری داده شد و در حال حاضر در جای دیگری قائم مقام است

او اظهار کرد: «سینمای ما یک سینمای دولتی است و صنف ما نیز همسو با دولت است و مصلحت‌های دولت را مد نظر قرار می‌دهد. ساختار مدیریت در سینما عشیره‌ای و قبیله‌ای است و یک اتفاقات خاصی رخ می‌دهد که بر اساس مطالبات ما نیست بر اساس اتفاقات پشت پرده است. آیا این سوال برانگیز نیست که در جشن کانون کارگردانان از حدود ۴۰۰ کارگردان عضو صنف تنها تعداد اندکی حضور می‌یابند؟ این به دلیل عدم رضایت آنها از صنف‌شان است

حکمت ادامه داد: «صنف وقتی با دولت همسو باشد، افراد را می‌برد در جایگاه‌های نظارتی می‌نشاند در حالی که وقتی یک هنرمند را در جایگاه نظارتی قرار می‌دهند دیگر هنرمند نیست. در حال حاضر جامعه در حال پیش روی است اما ما از  جامعه عقب هستیم. وزارت ارشاد همان وزارتخانه سابق است، باید پوست بیاندازد و تکلیفش را روشن کند. همه مردم کشور در ساختار قدرت شریک هستند اما چیزی که ما شاهد هستیم این است که در رابطه با منابع مالی و امکانات مردم حضور ندارند و نامحرم هستند. در کجای دنیا سراغ دارید در شرایطی که مردم دارند با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند هر روز یک خبر اختلاس به گوش می‌رسد

او اظهار کرد: «من آدم مطالبه‌گری هستم، سوالاتم را می‌پرسم، خواسته‌ام را مطرح می‌کنم و در جایی که مشکلی می‌بینم منتقد می‌شوم زیرا من به عنوان شهروند وظیفه دارم که انتقاد کنم و در مقابل برای کارم مانع ایجاد می‌شود و از داشتن امکانات محروم می‌شوم و همیشه باید در جا بزنم.»

حکمت در ادامه گفت: «صنف ذاتا مطالبه‌گر است و باید خواهان این باشد که در جایی که منابع مالی وجود دارد و تقسیم می‌شود باید اعلام شود که چه اتفاقی می‌افتد.این امر باید در تمام صنف جاری باشد و از دولت بخواهند که  منابع مالی و چگونگی تقسیم آن را اعلام کند. بارها این را خواسته‌ایم اما هرگز هیچ اتفاقی نیفتاده است. آیا این مطالبه زیادی است که منجر به بایکوت شدن من شود؟»

حکمت ادامه داد: «حتی اگر تمایل ندارید به صورت عمومی اعلام شود لااقل به اهالی سینما بگویید که چه اتفاقی برای منابع مالی افتاده و مثلا طی ده سال گذشته چه کسانی چه مبالغی را از فارابی وام گرفته‌اند. کسانی هستند که هم در این دولت و هم در دولت قبلی از منابع و امکانات بهره برده‌اند، باید روشن شود که اینها چه کسانی هستند اما متاسفانه هیچ کس جرأت نمی‌کند وارد این مقوله شود. در پشت پرده اتفاقاتی می‌افتد که باورکردنی نیست و تا به حال همه وزرا گفته‌اند در راستای شفاف‌سازی مسائل مربوط به سینما اقدام خواهند کرد، اما در عمل هیچوقت این امر صورت نگرفته است.»

در ادامه منیژه حکمت به صنعتی شدن سینما اشاره کرد و گفت: «صنعتی شدن سینما ابزار خاص خودش را می‌خواهد، اما ما در سینمایی کار می‌کنیم که تک تک جزئیات با دقت کنترل و بررسی می‌شود و با وجود این محدودیت‌ها هرگز نمی‌توانیم صنعت باشیم زیرا صنعت ساز و کار خودش دارد.»

حکمت ادامه داد: «بعد از ۴۰ سال کار کردن ما تمام باید و نبایدها را کاملا می‌دانیم اما مدیران سینمایی فهم و درک بالاتری نسبت به سینماگران برای خود قائل هستند و می‌گویند ما باید به شما بگوییم که چه بسازید، کجای فیلمتان را سانسور کنید، کجا را اصلاح کنید، ما تعیین می‌کنیم که چه فیلمنامه‌ای را بسازید و چه فیلمنامه‌ای را نسازید، چکار بکنید و چکار نکنید! ما برای ساختن یک فیلم چندین امضا و تعهد می‌دهیم و بعد از ۴۰ سال کار کردن یک احترام حداقلی قائل نیستند که بپذیرند ما می‌دانیم چه باید بکنیم.»

حکمت بیان کرد: «خیلی از ارگان‌ها که پول زیادی در اختیار دارند و یک سازمان سینمایی راه انداخته‌اند و فیلم می‌سازند اما وقتی فیلم‌هایشان ساخته می‌شود باز هم تحت کنترل همان سیستم است. مرز خودی و غیرخودی در امکانات نشکسته و وقتی فیلم افراد خودی اکران می‌شود بیشترین امکانات و سالن‌های سینما به اکران آثار افراد خودی تعلق دارد. سینمادار جرات ندارد برخلاف آنچه که برایش مشخص می‌شود عمل کند، حتی اگر فیلمی که می خواهد اکران کند پرفروش‌ترین فیلم باشد، زیرا بعد از آن باید تاوان بدهد و ما هم باید دعا کنیم اکران فیلم‌هایمان با یکی از این افراد خودی همزمان نباشد زیرا کاملا نابود می‌شویم. ای کاش یک گروهی تشکیل می‌شد که این مسائل را مورد بررسی و موشکافی قرار می‌داد و این ساختار را درست می‌کرد.»

او تاکید کرد: «تنها راه خروج ما از این چرخه نادرست شفاف‌سازی است که وعده آن ۴ سال پیش داده شده بود. وقتی شفافیت باشد، همه چیز روشن باشد آنگاه ویژه‌خواری کم می‌شود. افراد مطالبه‌گر می‌شوند و باید پاسخگویی صورت گیرد. آیا شما به یاد دارید که فارابی اعلام کرده باشد به چه کسانی چقدر وام داده است. چرا؟ یک بار اسامی فیلم‌ها را اعلام کردند اما مقدار وامی که به آنها داده شده اعلام نشد. چه اشکالی دارد که فارابی میزان وام‌هایی را که طی ده سال، بیست سال و حتی سی سال گذشته به فیلمسازها داده است، اعلام کند؟»

این کارگردان و تهیه کننده سینما در ادامه گفت: «اولین چیزی که در ۴ سال پیش رو باید اتفاق بیفتد همین شفاف‌سازی است مبنی بر اینکه امکانات چگونه و به چه دلیل در اختیار چه کسانی قرار گرفته است. قدم دوم شوراهای نظارتی است. شورای پروانه نمایش باید باشد اما در مورد شورای پروانه ساخت آیا پس از ۴۰ سال فیلم سازی لازم است که کسانی بنشینند مدام ما را نصیحت کنند و بگویند ما بهتر می‌فهمیم، بهتر می‌دانیم که شما چه چیزی را باید بسازید و چه چیزی را نسازید؟ یعنی بعد از ۴۰ سال ما نمی‌دانیم که چه چیزی باید بسازیم؟»

او اظهار کرد: «من اطلاع دارم که شورای فیلمنامه بسیاری از فیلمنامه‌ها را نخوانده کنار می‌گذارد و می‌گوید اینها دردسرساز هستند. مسائلی مثل  مشکل معیشت مردم و ناهنجاری‌ها و بحران‌های اجتماعی دغدغه اصلی ما سینماگران است اما اجازه فعالیت در این زمینه‌ها را نداریم. تا زمانی که یک معضلی بیان و تصویر نشود، راه حلی برای آن وجود نخواهد داشت.»

حکمت در ادامه گفت: «این مخالفت‌ها از سوی کسانی است که مسئول بوده‌اند و باید ساختار را درست می‌کردند و نمی‌گذاشتند که به این بحران‌ها برسیم، اما هیچ کاری نکرده‌اند و پاسخگو هم نیستند بنابراین به این نتیجه رسیده‌اند که با چسباندن دو کلمه و ساختن واژه‌ای همچون «سیاه نمایی» اجازه ندهند مشکلات اجتماعی مطرح شود و فیلمساز وارد حیطه‌های اجتماعی شود که بحث حل و برون‌رفت از این مشکلات اجتماعی به میان بیاید. این جملات از تفکراتی است که امکانات و بودجه را در اختیار داشته‌اند، اما کاری انجام نداده‌اند.»

او افزود: «ما باید مشکلات جامعه را تصویر کنیم تا پس از آن کارشناسان عرصه روانشناسی، مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی وارد عمل شوند و مسائل را نزد مسئولان ببرند و راه حلی برای رفع آن مشکل پیدا کنند. تا زمانی که مشکلات بیان نشود راهکاری برای حل آن پیدا نمی‌شود.»

او ادامه داد: «بنابراین اولین خواسته شفاف‌سازی در رابطه با توزیع امکانات و دومین خواسته کم کردن دخالت‌های دولت در عرصه تولید است. اگر امکان‌پذیر بود پروانه ساخت حذف شود و اگر نه دخالت‌ها در حد پیشنهاد و مشاوره باشد. زیرا به هر حال آنچه مسلم است اینکه یک نسل تازه‌ای وارد شده که فکر تازه‌ای دارد و با این نسل تازه نمی‌توان با بخشنامه دولتی مواجه شد. مدیریت باید با افکار و شرایط جدید حرکت کند.

حکمت بیان کرد: «یکی دیگر از خواسته‌های مهم این است که مشاوران مدیران سینمایی تغییر کنند. سال‌هاست که افراد ثابت و مشخصی به عنوان مشاور حضور دارند و دائما همه چیز به شکل دایره‌ای تکرار می‌شود. دستاورد این افراد چه بوده است؟ افرادی که چندین سمت دارند. ما ادعای جوان‌گرایی داریم اما چرا در ساختارهای مدیریتی جوانان جایگاهی ندارند و مدیران و مشاوران سال‌هاست که در پست‌های متعدد حضور دارند؟»

حکمت در ادامه گفت: «آیا زمانی که متولدین دهه ۸۰ وارد عرصه تولید و فعالیت شوند، به این شرایط تن خواهند داد؟ زمانی که نسل جدید در جایگاه سینماگر بایستد، رفتارش شبیه رفتار ما نیست و پذیرای شرایط مشابه امروز نخواهد بود

حکمت اشاره کرد: «برای ساخت یک فیلم من چندین تعهد داده‌ام. چقدر من باید تعهد بدهم؟ دولت باید به من تعهد بدهد و مایه افتخارش باشد که من می‌خواهم بیایم فیلم بسازم. برای تمام موارد ما باید تعهد بدهیم، در مقابل شما چه تعهدی به من می‌دهید؟ شما در مقابل به من چه می‌دهید به غیر از بازدارندگی؟»

حکمت در ادامه اظهار کرد: «امیدوارم این مشکلات حل شود، ساختار اصلاح شود و آقای صالحی موفق شود این مسائل را حل کند.»

حکمت در پایان بیان کرد: «نسل ما نسل خسته‌ای است و احتیاج به انگیزه داریم. در گذشته وقتی قرار بود وزرا رای اعتماد بگیرند یک شور و هیجانی در مردم وجود داشت. امروز من در خیابان دیدم که اصلا برای مردم اهمیتی ندارد و هیچ کس به رادیو گوش نمی‌دهد تا بداند چه اتفاقی می‌افتد. اصلا برای هیچ کس مهم نیست. این نشاندهنده خستگی و نداشتن انگیزه است.»




گریز از شفاف‌سازی درباره تیم تولید؟ ⇐یک مدیر سیما: «هفت» بعد از رمضان حتما می‌آید اما جزییاتش را نمی‌گوییم!

سینماروزان: برنامه سینمایی «هفت» بعد از پشت سر گذاشتن سه فصل با فریدون جیرانی، محمود گبرلو و بهروز افخمی در مسیر تولید فصل چهارم قرار گرفته است اما نه تنها هیچ اطلاعاتی درباره تیم تولید فصل چهارم منتشر نمی شود بلکه مدیر گروه اجتماعی شبکه سوم هم به صراحت از این می گوید که جزییات برنامه را نمی گوید!! چرا؟ چون حاشیه ساز می شود!!!

به گزارش سینماروزان اینکه آیا به مانند فصل قبل باز هم بناست از بستگان نزدیک مدیر یک شبکه در تولید استفاده شود یا اخوی کوچکتر یک تهیه کننده ارگانی، پرسشهای مهمی است که درباره فصل چهارم «هفت» وجود دارد؛ پرسشهایی که تا اینجا مدیران سیما به آن پاسخ نداده اند.

 ناصر کریمان مدیر گروه اجتماعی شبکه سوم درباره ادامه برنامه «هفت» و روند تولید سری جدید آن به «مهر» اظهار کرد: «هفت» حتما بعد از ماه رمضان می آید اما اکنون درباره جزییات آن نمی توان نکته ای را اعلام کرد چراکه عده ای نسبت به این برنامه زاویه دارند و هر مساله ای می تواند به حاشیه‌ای برای آنها تبدیل شود.

وی درباره مجری و منتقد سابق این برنامه و اینکه تا چه حد حاشیه سازی ها به آنها مربوط می شد، اظهار کرد: ما این انعطاف را داشتیم که مجری و کارشناس برنامه را از بدنه سینما انتخاب کردیم اما بخشی از بدنه سینمایی نشان داد که به دلیل مقاومت هایش نقد منصفانه را برنمی تابد. تلویزیون به عنوان ابزار بررسی اجرای سیاست های کلان کشور باید به مطالبات عمومی مردم بپردازد و سینما یکی از این مطالبات است.

کریمان یادآور شد: ما انتقادهایی را به سیاست ها در بخش خصوصی و دولتی در حوزه سینما مطرح کردیم که منطبق با سیاست های کلان بود که متاسفانه این سیاست های کلان هیچ گاه تبیین نشد.

وی در پاسخ به اینکه در فصل جدید چقدر از حاشیه سازی توسط مجری و کارشناس برنامه جلوگیری می شود، توضیح داد: هرکسی که در یک رسانه فعالیت دارد یک شخصیت حقیقی دارد و یک شخصیت حقوقی و ممکن است اظهارنظری داشته باشد که تا حدی شخصیت حقوقی وی نیز آشکار شود. البته در برنامه «هفت» که به صورت زنده روی آنتن می رفت ۸۰ درصد از مواضع و سخنان مطالباتی بود که در قالب چارچوب ها در اتاق فکر برنامه مطرح می شد اما گاهی هم سخنان دیگری مطرح می شد که به این دلیل بود که برخی مهمانان برنامه را به انحراف می کشاندند و از بحث اصلی دور می شدند.

کریمان درباره سری جدید «هفت» و منتقدان آن بیان کرد: سینما یک صنعت است و از حوزه های مختلف جامعه شناسی، روان شناسی و… می توان به آن نگاه کرد. اتاق فکر این برنامه هم اکنون فعال است و ما سعی می کنیم این بار از منتقدان و کارشناسان حوزه های مختلف بهره بگیریم و تنوع حوزه کارشناسی بیشتر شود




ادعاهای محمود گبرلو در برنامه اینترنتی «کات»⇐سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند ولی منتقدان بیسواد جامانده‌اند/در {فصل دوم «هفت»} منتقد مخالف، وسط برنامه با تهیه‌کننده می‌بست و به ناگاه به موافق او بدل می‌شد!/فراستی کاملا مخرب شده و اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد/خبرنگاران {برای} کپی-پیست هم {از رسانه شان} حقوق می‌گیرند و هم از تهیه‌کنندگان و مدیران، هدیه دریافت می‌کنند

سینماروزان: محمود گبرلو مجری فصل دوم «هفت» که بعد از حذف فریدون جیرانی تهیه و اجرای این برنامه را برعهده گرفت امسال مدیریت نشستهای پرسش و پاسخ جشنواره فجر را برعهده داشت.

به گزارش سینماروزان حضور گبرلو در قامت مجری نشستهای پرسش و پاسخ جشنواره به اندازه اجرای «هفت» کلیشه گرا و بی رمق بود و نشان از آن داشت که این علاقمند به اجرا همچنان اعتماد به نفس اجرا را ندارد.

با این حال گبرلو آن قدر اعتماد به نفس دارد که در گفتگویی تصویری که با برنامه «کات»  داشته نه فقط خبرنگاران و منتقدان را به راحتی زیر سوال ببرد که ادعاهایی را طرح کند درباره پیشرفت سینماگران ایرانی با سرعتی عجیب(!!!) و جاماندن خبرنگاران از قافله پیشرفت! بدون اینکه بگوید جایگاه خودش در این جاماندگی چیست؟

گبرلو البته ادعاهایی را هم طرح کرده درباره زدوبند منتقدان حاضر در فصل دوم «هفت» با تهیه کنندگان سینما اما این را نگفته چرا منتقدانی را به برنامه اش دعوت میکرده که اهل زدوبند باشند.

در گفته های گبرلو تناقضاتی از این دست هم به چشم می خورد که یکجا میگوید بخاطر اوضاع خراب خبرنگاری و نقد خجالت میکشد بگوید منتقد و خبرنگار است و در جایی دیگر میگوید خودش را منتقد و خبرنگار نمیداند چون بجای نقد فیلم به دنبال جریان شناسی است!!!

گبرلو البته به مانند اغلب گرفتاران در تب نوستالژی از روزگاری با حداقل رسانه یعنی اواخر دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد به عنوان روزگاری متفاوت یاد کرده است.

فرازهای خواندنی گفتگوی محمود گبرلو با برنامه «کات» سامانه «آپارات» را بخوانید:

با رفتن به جشنواره های جهانی رشد کردم

من نسبت به اوایل انقلاب خیلی تغییر کرده ام. سینما خصلت اش همین است، تغییر دادن آدمها. من با دیدن فیلمهای روز ایران و جهان و با رفتن به فستیوال های جهانی به فضایی از نظر ذهنی رسیدم که باید می رسیدم. آدم ها باید تغییر کنند وگرنه فسیل میشوند. سینما زندگی من را تغییر داد مخصوصا فکر و اندیشه ام را. همه ی عشق من سینماست.

 نه منتقدم و نه خبرنگار

من هیچ وقت خودم را منتقد فیلم ندانستم و نمی دانم و هیچ وقت هم خبرنگار نبودم. من یک روزنامه نگارم. همین. در شان خودم نمیدانم که منتقد باشم! روزنامه نگار ادبیات اش روزمره و به روز است. یاداشتش خیلی تخصصی نیست. من بیشتر جریان شناسی میکنم تا نقد تخصصی یک فیلم.

 در اواخر دهه 60 فقط 45 نفر بودیم
فضای نقد فیلم و فعالیت رسانه ای در دهه 60 و 70 نسبت به امروز خیلی متفاوت بوده. در اواخر دهه 60، قبل از تشکیل انجمن منتقدان، مجله فیلم خودش می خواست انجمن منتقدان را راه بیندازد. اولین جلسه شان هم در روزنامه کیهان برگزار شد. برگزار کنندگانش خانم کلهر و آقای فریدون صدیقی و آقای محمد آقازاده بودند. صدیقی آن زمان مسئول بخش فرهنگی – هنری کیهان بود و آقازاده منتقد کیهان. من هم به نمایندگی از روزنامه رسالت رفته بودم. شاید باور نکنید اما در آن جلسه که تمام منتقدین مطرح و خبرنگاران آمده بودند، همه با هم به 50 نفر هم نمی رسیدیم. کلا حدود 45 نفر بودیم. از گلمکانی و نورایی تا خسرو دهقان همه بودند…

تهیه کنندگان بودند که سینمای مطبوعات را راه انداختند

 آرام آرام تهیه کنندگان، سینمای مطبوعات را راه انداختند. خودشان هم تایین میکردند که چه کسی در این سینما حضور داشته باشد و چه کسی نیاید. خبرنگارها و منتقدین آنجا در کنار هم بودند. در سینمای شهر قصه. قالب افراد حاضر در آنجا روشنفکران بودند و ما در اقلیت بودیم. در بین مجلات مجله فیلم و گزارش فیلم اعتبار زیادی داشتند و ما اصولگراها همه با هم، فقط می توانستیم صندلی های ردیف آخر سالن را پر کنیم!

 آن موقع نزاعی بین منتقدان جناح های مختلف نبود

 آن موقع نزاعی بین منتقدان جناح های مختلف نبود. در سالن مطبوعات همه ی افراد روی هم حدود شصت – هفتاد نفر بیشتر نبودند. هرکس دیدگاه خودش را داشت اما درگیری و جدل اصلا نبود. همه به هم احترام می گذاشتیم و کسی مثل امروز در زمان نمایش فیلم سوت و کف نمیزد. اصلا آن زمان در سینمای مطبوعات چنین فرهنگی وجود نداشت. بین فیلمساز و تهیه کننده، با منتقد و خبرنگار رابطه ی بسیار محترمانه ای برقرار بود اما هر رسانه قدرت خودش را داشت. هم روزنامه سلام که آقای فرید آنجا بود قدرت خودش را داشت، هم کیهان، هم ما در رسالت.

امروز اوضاع نقد فیلم و خبرنگاری و روزنامه نگاری سینمایی، بسیار بد است

بگذارید رک بگویم. امروز اوضاع نقد فیلم و خبرنگاری و روزنامه نگاری سینمایی، بسیار بد است. ما در فضایی اسیر شدیم که نمی دانیم از این طناب های پیچیده ی دور خودمان چطور خودمان را رها کنیم. در عرصه نقد و کار روزنامه نگاری سینما لحظه به لحظه عقب رفتیم و پسرفت داشتیم. همه فقط شور و هیجان دارند و با علاقه به نشست های مطبوعاتی میروند و کارت می گیرند و فیلم می بینند، اما با سواد اندک و عملکردشان به سینما و عرصه ی رسانه ضربه میزنند.

خجالت میکشم بگویم منتقد و خبرنگار سینما هستم!
من یکی از معدود افراد عرصه ی رسانه و مطبوعات هستم که چند سال پشت هم مسئول مدیریت و برگزاری تمام جلسات پرسش و پاسخ فستیوال فیلم فجر بودم. دو سال هم که رییس انجمن منتقدان بودم و کاملا بر اوضاع انجمن و اعضایش اشراف دارم. در برنامه ی هفت هم به عنوان تهیه کننده و مجری بودم که اوج فعالیت و گسترده شدن شناخت و تحلیل ام نسبت به اوضاع منتقدان فیلم بود. برآیند مجموع این تجربه ها و تحلیل خودم را برای اولین بار در برنامه ی شما میگویم. واقعیت این است که من دیگر خجالت میکشم بگویم منتقد و خبرنگار سینما هستم! از بچه های مطبوعات و رسانه خسته شده ام چون اکثرشان بی سواد و بی دانش هستند. من در برنامه هفت هرکس را بگویید به عنوان منتقد فیلم دعوت کردم. از طیف های مختلف همه را آوردم. ولی یک روز دیگر به این نتیجه رسیدم که همه شان را بگذارم کنار و بروم برای تحلیل فیلم یک جامعه شناس بیاورم.

اکثر منتقدان نمی توانستند هم سطح فیلمساز حرف بزنند

 در برنامه هفت اکثر منتقدان نمی توانستند هم سطح فیلمساز حرف بزنند. یک برنامه تلویزیونی با آن مخاطب گسترده… واقعا برایم افت داشت که این منتقدان بی سواد بیایند و تحلیل فیلم کنند. به خاطر بی سوادی و بی دانشی شان بحث نقد را به حاشیه می بردند و با فیلمساز چالش های بی ربط و سیاسی میکردند، چون بی سواد بودند.

منتقد فیلم، وسط برنامه خودش را با تهیه کننده آن فیلم هماهنگ میکرد و پشت پرده با او می بست!

 چیزهایی در برنامه هفت دیدم که واقعا شرم آور بود. منتقد فیلم، وسط برنامه خودش را با تهیه کننده آن فیلم هماهنگ میکرد و پشت پرده با او می بست! وقتی می خواستم منتقد را به برنامه دعوت کنم می گفت من مخالف فیلم هستم اما در برنامه به یکباره موافق فیلم میشد! بهش می گفتم تو که تا دو ساعت قبل میگفتی مخالف فیلم هستی الان چطور موافق شدی؟! بعد می فهمیدم با تهیه کننده بسته است! خجالت آور است. من عضو انجمن منتقدان هستم و خودم توی این صنف ام اما وقتی این چیزها را دیدم دیگر خجالت کشیدم بگویم من منتقدم.

فراستی کاملا مخرب شده و اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد

در برنامه هفت مشکل آنچنانی با فراستی نداشتم اما تهیه کننده ی هفت من بودم نه فراستی. فراستی باید این را می پذیرفت. خط مشی برنامه را من باید تایید میکردم نه او. من در مورد شخص مسعود فراستی تحلیل دارم. او سه دوره ی مختلف داشته. دوره اول دوره ی سروش و ایامی که با شهید آوینی بود، که عملکرد خوب و مثبتی داشت. در دوره ی دوم که دوره ی برنامه هفت جیرانی بود، به خودش غره شد، و الان دیگر به نظرم کاملا مخرب شده. یعنی اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد.

خبرنگاران فقط کپی-پیست می کنند و هم حقوق می گیرند و هم از تهیه کنندگان و مدیران، هدیه دریافت میکنند!
در این سالها در فستیوال فیلم فجر واقعا آزار دیدم. بی سوادی مجموع افرادی که در برج میلاد هستند آزار دهنده است. منتقدان با سواد و جدی که در این سالها اصلا برج میلاد نمیایند، حق هم دارند چون آزار می بینند بیایند در چنین فضایی. از عملکرد مدیران هم باید انتقاد کرد اما من الان دارم درون صنفی حرف می زنم. هر چند همه چیز آشکار و علنی میشود، اما بالاخره یک روز باید این حرفها صریح گفته شود و به نظرم امروز وقتش است. امروز خبرنگارهایی مشغول کار در رسانه ها هستند که حتی خبرنویسی بلد نیستند. اصلا نمی دانند کار رسانه یعنی چه، فقط کپی پیست می کنند و از روی یک سایت دیگر خبر را می گیرند و روی سایت یا خبرگزاری خودشان می گذارند بعد حقوق هم می گیرند و در کنارش از تهیه کنندگان و مدیران هم هدیه می گیرند!

خبرنگاری از فیلمساز سوال می پرسد که اصلا فیلم آن فیلمساز را ندیده!

 اطلاعات خبرنگاران سینما بسیار کم است در حدی که حتی نمی دانند فیلمسازان، چه فیلمهایی ساخته اند و تهیه کننده ها چه کارهایی را تولید کرده اند. من در سالهای مختلف مسئول برگزاری جلسات پرسش و پاسخ فیلم فجر بوده ام. خبرنگاری از فیلمساز سوال می پرسد که اصلا فیلم آن فیلمساز را ندیده! مثلا می پرسید چرا در آن سکانس فیلم شما چنین اتفاقی افتاده؟ کارگردان جواب میداد که چنین سکانسی اصلا در فیلم من نبوده! واقعا شرم آور است.

 خبرنگاری در نشست پرسش و پاسخ، از فیلمساز پرسید چند روز فیلمبرداری فیلم تان طول کشید؟ آخر این چه سوالی است؟ خوب برو توی دفترچه اطلاعات این فیلم بخوان چند روز طول کشید.

او که نشست «زمهریر» را به هم زد به دنبال بحثهای سیاسی خودش بود

 در نشست جنجالی فیلم زمهریر من مسئول نشست بودم. اتفاقا به نظرم نشست پرباری بود. کسانی وارد بحث و جدل شده بودند که جایگاهی داشتند. خبرنگارها نبودند، بلکه منتقدین مطرح بودند. درگیری لفظی هم از جایی شروع شد که چند منتقد بلند شدند نظرشان را علیه فیلم گفتند اما کارگردان این فیلم نتوانست تحمل کند و شعری در جوابشان خواند که منتقدان احساس کردند بهشان توهین شده است. به همین خاطر به فیلمساز معترض شدند و پرخاش کردند. بعد هم منتقدان شروع کردند به دفاع از یکدیگر حرف زدن.

کیوان کثیریان (که عکسهایی از او در حال فریاد زدن در نشست رسانه ای فیلم زمهریر همچنان در فضای مجازی می چرخد) اعتراضش در آن نشست به خود کارگردان بود. او دنبال بحث های سیاسی خودش هم می گشت. مثلا به فیلمساز میگفت شمقدری پشت فیلم تو بوده و اینطور نظرهای سیاسی…

سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند ولی منتقدان بیسواد نمی توانند با نقدهایشان تاثیری روی آنها بگذارند

 الان تهیه کنندگان و کارگردانان، جایگاه خبرنگار و منتقد را جایگاه خوبی نمی دانند. نگاهشان به مطبوعات مثبت نیست. حق هم دارند. خبرنگارها خودشان فکر می کنند دارند خوب کار می کنند چون به هر حال زندگی شان میگذرد و چیزی هم می نویسند، اما واقعیت این است که جریان نقد فیلم در سینمای امروز ایران هیچ جایگاه و تاثیری ندارد. سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند و دائم با فیلمهای درخشانشان غوغا می کنند و طبیعی است که منتقدان بی سواد نمی توانند با نقدهایشان تاثیری روی آنها بگذارند. این را با علم و تحقیق میگویم و اثبات هم میتوانم بکنم.




چه کسی به کمیسیون فرهنگی راپورت جشنواره، «گشت۲» و «کاناپه» را داد؟⇐منتقد «هفت»!!!⇔ایوبی هم امروز باید به مجلس برود⇔یک کارگردان حاضر در جشنواره و یک کارگردان حذفی از جشنواره هم در روزهای آتی به کمیسیون فرهنگی خواهند رفت؟!

سینماروزان: بالا گرفتن انتقادات از داوریهای جشنواره امسال موجب شده که اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس هم به ماجرا ورود کنند و در همین راستا  کمیته فرهنگ و هنر کمیسیون فرهنگی مجلس با دعوت از سه نفر از منتقدان جشنواره کوشیده دلایل انتقادات را دریابد.

به گزارش سینماروزان این سه نفر عبارت بوده اند از مسعود فراستی منتقد «هفت»، احمدرضا معتمدی کارگردانی که فیلم «بوف کور»ش در جشنواره پذیرفته نشد و فریدون جیرانی که فیلمش در بخش مسابقه جشنواره امسال بود و البته خودش هم سال گذشته با حکم محمد حیدری در هیأت انتخاب جشنواره حاضر بود.

از میان این سه نفر اول اسفند ماه فراستی در کمیته فرهنگ و هنر حاضر شده و کوشیده برخی نظرات خود را با اعضای کمیسیون فرهنگی در میان بگذارد ولی مشخص نیست که جیرانی و معتمدی در روزهای آتی به کمیسیون خواهند رفت یا خیر.

سیدصادق طباطبایی‌نژاد نایب رییس کمیته فرهنگ و هنر در تشریح جلسه میان این سه نفر به «خانه ملت» گفت: در این جلسه که علی مطهری، احمد سالک، احسان قاضی‌زاده هاشمی و احد آزادی‌خواه حضور داشتند و مسعود فراستی در کمیته حضور  یافت و البته رئیس سازمان سینمایی نیز دوشنبه به درخواست کمیته برای ارائه گزارش از جشنواره فیلم فجر و پاسخگوی به انتقادها در کمیته حاضر خواهد شد.

نماینده مردم اردستان در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: آقای فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیف‌ترین دوره در تمام دوره‌های گذشته دانست، ضمن آنکه انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنواره‌ای را اشکال اساسی داوری دانست چراکه افراد دو تابعیتی آنقدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.

فراستی ادعا کرده انتقادهای خودش و افخمی سبب رای داوران به «ماجرای نیمروز» شد

وی ادامه داد: آقای فراستی معتقد است؛ انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه‌ای ایجاد شده، سبب تغییر رأی هیات داوران و اهدای بهترین سیمرغ‌ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است.

طباطبایی‌نژاد با بیان اینکه فراستی همچنین تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراض‌های وی و آقای افخمی را نیز نشان از عدم تبحر این هیات دانست چراکه در غیر این صورت بر رای خود پافشاری می‌کردند، افزود: این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ارشاد 2» این فیلم را اثری که نمی‌توان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست خواند، لذا قرارشد؛ این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.

کپی‌برداری از فیلم های اجتماعی دوره قبل در این دوره از جشنواره

نائب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد:  فراستی در ادامه اظهارات خود معتقد است؛ در این دوره کپی‌برداری بیش از حدی از فیلمهای اجتماعی دوره گذشته شده و این فیلم‌ها معضلات اجتماعی را  اغراق‌آمیز نشان داده‌اند، اما با این وجود از سوی مسئولان جشنواره برای حضور در بخش‌های مختلف انتخاب شدند.

وی اضافه کرد: فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود.

طباطبایی‌نژاد ادامه داد: فراستی در پاسخ به این سوال که چطور این جشنواره مملو از ایراد با استقبال مخاطبان رو به رو شد، افزود: جشنواره امسال مخاطب قابل‌ملاحظه‌ای نداشته و فقط جشنواره سال گذشته به واسطه چند فیلم که محصول این دولت نیز نبوده مورد استقبال قرار گرفته است.

نائب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه آقای مطهری درخصوص اینکه -حرکت به سمت سینمای خصوصی در اعمال ممیزی‌ها چقدر تاثیر خواهد گذاشت- صحبت کرد و آقای فراستی نیز گفت: اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.

 




کارگردان “آواز تهران” خطاب به فریدون جیرانی⇐ آیا “خفگی” را تحت تاثیر راهبه ها و کلیساهای مسیحی ساخته اید؟/به جای سرک کشیدن در “قاتل اهلی” طبیب فیلم خود باش!

سینماروزان: اکران “خفه گی” تازه ترین فیلم فریدون جیرانی در کاخ جشنواره و فضای تیره و تار اثر با واکنشهای مختلف مواجه شده است.

از جمله این واکنشها از کامران قدکچیان کارگردان قدیمی سینمای ایران و صاحب آثاری همچون “آواز تهران”، “فاصله”، “گردباد” و “زخمی” بوده که با نگارش یادداشتی به پاره ای اشکالات “خفه گی” اشاره کرده است.

متن کامل یادداشت قدکچیان را بخوانید:

فريدون عزيز با توجه به توصيه ها و راهنمايى هايى كه بتازگى به فيلم “قاتل اهلى” و مسعود كيميايى داده ايد، بد نيست همين توصيه ها را در مورد فيلم “خفگى” ( كه به اشتباه املايى خفه گى”) نام گذارى كرده ايد، داشته باشيد.

روايت فيلم شما بقدرى كُند و كشدار است كه بخوبى نشان ميدهد كه فيلم “خفگى” دچار كمبود داستان است بطوريكه براى پر كردن داستان با پلان هاى طولانى و بى رمق ، جان تماشاگر را به لب ميرساند تا به ادامه داستان دسترسى پيدا بكند. از جمله ايرادهاى اساسى فيلم تكرار مكرر برق رفتگى براى فضا سازى و همينطور فضا سازى و طراحى لباس ها كه نه تنها با فضاى ايران و زندگى ايرانى منافات دارد بلكه لباس ها و فضاها بشدت تحت تاثير زندگى “راهبه ها” و كليساهاى مسيحى است كه بهترين نمونه هاى آنرا در فيلم هاى روسى و بلوك شرق ديد كه در فيلم “خفگى” “گرته” بردارى شده كه نمونه بارز آن فيلم “آيدا” يا “Idea” است كه دو سال پيش “اسكار” بهترين فيلم خارجى را دريافت كرد كه بد نيست با كوتاه نمودن ، فضاهاى روسى آسايشگاه روانى يا تيمارستان ، تماشاگر ايرانى را كمى از اين فضاى غريب و غريبه دور كرد و ذهنيت ايرانى ايجاد نمود.

بازى هاى كشدار و راهنمايى اشتباه كاراكتر “مسعود” كه با بازى ايرانى برادرش بشدت فاصله دارد و در تكرار بى رمق و كشدار ديالوگ ها بجاى ايجاد يك فضاى صميمى بين خود و كاراكتر الناز شاكردوست براى گمراه كردن ، از خود يك انسان روانى و غير قابل اعتماد را به نمايش ميگذارد و در كمال بهت ، و شخصيت پردازى نادرست ، پرستار را عاشق خود ميكند.

اين تغييرات در فيلم ديگر مقدور نيست اما با كوتاه كردن بسيارى از صحنه ها ميتوان به فيلم رمق داد و تماشاگر را از خستگى نجات داد و بعبارتى بهتر است بجاى سرك كشيدن در فيلم “قاتل اهلى” طبيب فيلم خسته كننده و طولانى خود كه از كمبود داستان و پلان هاى كشدار رنج مى برد، باشى !