1

#فرزاد_جمشیدی در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐جواد یحیوی به همان میزان از اجرای برنامه میرحسین ضربه خورد که من با اجرای برنامه احمدی‌نژاد، ضربه خوردم!/احساس کردم در بین افرادی که در انتخابات وجود داشت، احمدی‌نژاد را بهتر می‌شناسم!/ اگر الان احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور بود، قطعا نمی‌رفتم برای ایشان برنامه اجرا کنم!/در ماجرای یاد کردن از #شجریان، به شدت توبیخ شدم!/مجریان تلویزیونی آموزش می‌بینند اما یارگیری‌ها از میان افرادی که رتبه‌های بالاتر هستند انجام نمی‌شود!/پیمان جبلی و وحید جلیلی ساختار را اصلاح کردند و این، قشنگ است!/شاید عادل فردوسی‌پور را می‌خواستند حذف کنند ولی درباره سروش صحت این مساله صحت ندارد!/مدتی #سروش_صحت را از دید مشتریانش پنهان کنیم تا عزیزتر شود!/به علیخانی گفتم خودت اعلام کن که نمی‌خواهی #ماه_عسل اجرا کنی!/عادل فردوسی‌پور همین الان به شبکه سه می‌رود و مدیر شبکه را می‌بیند!/از شهیدی‌فر، صالح‌علاء و علی درستکار دعوت شده که به تلویزیون برگردند!/ #گلزار ویژگی‌های اجرا ندارد!/نجم‌الدین شریعتی، ستاره آسمان نجابت سازمان ماست!/امیدواری می‌دهم با مدیریت جدید صداوسیما حتی ربنای شجریان هم پخش شود!

سینماروزان: فرزاد جمشیدی مجری تلویزیون که بعد از چند سال دوری، باز به تلویزیون بازگشته و همچنان سبک کاری خود را ادامه داده است از نگاه نو و منعطف مدیران تازه رسانه ملی سخن گفته است.

فرزاد جمشیدی به روزنامه فرهیختگان گفت: محسن برمهانی به‌عنوان معاون جدید سیما، شش مدیر شبکه را منصوب کرده است. همه می‌گویند اینها جوان هستند، همه می‌گویند اینها در رسانه چندان کار نکردند. اتفاقا اینچنین نیست. اینها خیلی هم خوب رسانه و همیاران رسانه‌ای را می‌شناسند. خیلی خوب یارگیری می‌کنند و به‌ویژه از همه هنرمندانی دعوت می‌کنند که سال‌ها در صداوسیما زحمت کشیده و رسانه را می‌فهمند.

وی افزود: این را بیان کنم که فقط هم از بنده دعوت نکرده‌اند، بلکه خبر دارم که از مجریان باسواد و باتجربه‌ای مثل محمدرضا شهیدی‌فرد، علی درستکار و جناب محمد صالح‌علاء نیز دعوت به عمل آورده‌اند؛ مجریانی که به ناحق نبودند و بعضا حاصل سلیقه شخصی هم بود که در تلویزیون حضور نداشته‌اند.

جمشیدی گفت: پیمان جبلی یا وحید جلیلی با تصمیم‌گیری‌ها و انتصابات جدیدشان نوسازی کردند. چیزی را خراب نکردند، نوسازی کردند؛ نوسازی هم چیز بدی نیست. نوسازی، همان اصلاح است و البته که همیشه رفورمیشن با روولیشن فرق دارد. اصلاح با انقلاب فرق دارد. اینها همان ساختار را اصلاح کردند و این قشنگ است.

جمشیدی بیان داشت: مشکل آقای جواد یحیوی چیست؟ سال 88 ایشان برنامه‌ای برای یک کاندیدای انتخاباتی اصلاح‌طلبان{میرحسین} اجرا کرده است. خب جواد یحیوی به همان میزان ضربه خورد که من هم با اجرای برنامه آقای احمدی‌نژاد (در مصلای بزرگ تهران)، از این اجرا ضربه خوردم.

وی ادامه داد: من همان زمان در صداوسیما برای اجرای فقط یک برنامه انتخاباتی برای احمدی‌نژاد، منفور شدم، حال اینکه در صداوسیما هم فعالیت داشتم! آقای جواد یحیوی هم برنامه دیگری برای نامزد دیگری اجرا کرد و ضربه‌اش را هم تحمل کرد. بله داشتیم مجری خوش‌اقبالی هم که در دستگاه تبلیغاتی و انتخاباتی آقای روحانی وارد شد و هفت، هشت سالی به گلگشت تمنای وصال هم رسید(!) الان هرکدام از ما در کجای سپهر رسانه ملی قرار داریم؟ بفرمایید اگر مجری تلویزیون مشکلی داشت، چرا عده‌ای اهتمام به این امر نمی‌کردند تا او را بازگردانند؟ اما الان شرایط تغییر کرده.

جمشیدی با ردّ پشیمانی از اجرا برای احمدی نژاد گفت: مهم وضعیت حال آدم‌هاست. همه به من انتقاد کردند، چرا در مصلی رفتید و برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد را اجرا کردید. من برای رئیس‌جمهور این مملکت برنامه اجرا کردم، من برای شخص که برنامه‌ای اجرا نکردم. من احساس کردم در بین افرادی که در انتخابات وجود داشت، ایشان را بهتر می‌شناسم.

وی تاکید کرد: اگر الان احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور بود، قطعا نمی‌رفتم برای ایشان برنامه اجرا کنم.

فرزاد جمشیدی درباره تعطیلی برنامه #کتاب_باز گفت: درباره قضیه آقای سروش صحت از بافته‌های ذهنی خود چیزی نمی‌گویم بلکه یافته‌هایم را با شما در میان می‌گذارم. موضوع «آقای سروش صحت» معطوف به شخص نیست که بگویند برنامه کتاب باز با این شخص مشکل دارد. آن حرفی که آقای خوشرو- مدیر شبکه نسیم- گفته‌اند که درصدد هستیم برای ارتقای فرم و محتوا، تغییراتی اعمال کنیم، به نظرم کلام درستی است. سازمان باید از مجری‌های خود که «برند» می‌شوند به نحو شایسته‌ای مراقبت کند. در موضوع آقای سروش صحت علی‌رغم همه جنجالی که در جامعه و به‌ویژه در فضای مجازی ایجاد شد که مجری را به‌خاطر دیدگاه خاصی حذف کردند؛ نه، واقعا این‌طور نیست.

وی ادامه داد: ما در رسانه تلویزیون اصطلاحی داریم که می‌گوییم «مجری زیاد روی آنتن باشد چرک می‌شود». من هم که هفت، هشت سال برنامه سحرگاهی ماه مبارک رمضان اجرا کردم اتفاقا خوب است که مدتی نباشم. نه اینکه فرزاد جمشیدی را با قهر و تشر و جبر و سلیقه شخصی حذف کنند! نه؛ بلکه نگاه حرفه‌ای می‌گوید اجازه دهیم مخاطب سلیقه‌های دیگری را هم تجربه کند. این هم به نفع مجری و هم به نفع مخاطب است. اگر این دیدگاه انطباقی و قیاسی پیش بیاید مطمئنم آقای سروش صحت از این مدتی که نیست بعدا و در طی زمان، بسیار بسیار بهره می‌برد. بارها گفته‌ام آقای سروش صحت «کتابخوان» نیست بلکه «کتاب‌خور» است! یعنی آدمی نیست که فقط پاورقی روزنامه‌ای یا صفحه عطف کتابی را خوانده باشد، این آدم کتاب را می‌شناسد، پس او را چرک نکنیم. مثل کالای خوب، مدتی او را از دید مشتریانش پنهان کنیم تا عزیزتر شود. اگر این دیدگاه در میان باشد، خوب است و جای امیدواری دارد!

جمشیدی افزود: این حرف را یک سال در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان به دوست خوبم آقای احسان علیخانی گفتم که همین حالا مصاحبه کنید و بگویید سال بعد نمی‌خواهید اجرای برنامه پرمخاطب «ماه‌عسل» را به‌عهده بگیرید. اجازه دهید مخاطب بداند نه شما شیفته آنتن تلویزیون هستید و برای ماندن در آن، دست‌وپا می‌زنید و نه حرف‌ها و ایده‌های شما تکراری و تمام‌شده است. درباره آقای سروش صحت می‌دانم این‌طور نیست یعنی دیدگاه اینچنینی که سازمان خواسته کسی را حذف کند درباره آقای صحت این‌طور نیست، شاید درباره جناب عادل فردوسی‌پور این‌طور باشد ولی درباره آقای سروش صحت این مساله صحت ندارد.

فرزاد جمشیدی از بازگشت صالح علا، درستکار و شهیدی فر گفت
فرزاد جمشیدی از بازگشت صالح علا، درستکار و شهیدی فر گفت

جمشیدی با اشاره به حواشی حول تعطیلی #نود، تاکید کرد: رسانه‌ها این قضیه را بزرگ می‌کنند، مثلا یک عکس در دو قاب منتشر کردند؛ این‌طرف آقای علی فروغی و آن‌طرف آقای عادل فردوسی‌پور را قرار می‌دهند. همان لحظه عکس را به خود آقای فردوسی‌پور نشان دهید، می‌خندد. آقای عادل فردوسی‌پور همین الان به شبکه سه می‌رود و مدیر شبکه را می‌بیند، ممانعتی برای این کار نیست. فضای مجازی موضوع را خیلی بزرگ می‌کنند. امیدوارم فرامتنی که شما می‌گویید، بالاخره موجب ایجاد یک خردجمعی شده و این همت در مسئولان سازمان به وجود آید که عاقل‌اندیشی و کداخدامنشی کرده و مشکل را حل کنند و ان‌شاءالله حل هم می‌شود.

جمشیدی درباره روال آموزش مجری در صداوسیما گفت: اداره‌کل آموزش سازمان، دوره‌هایی برای مجریان برگزار می‌کند و به اینها یک رتبه‌ای می‌دهد و می‌گوید این آقا یا خانم مجری به این میزان ساعت در این دوره آموزشی شرکت و با توجه به آزمون‌های برگزارشده، ایشان، مثلا از 100نمره، 99نمره به‌دست آورده. نفر بعدی 88نمره و بعدی 75نمره. خب. پس چه کسی باید اول کار کند؟ آنکه در آزمون‌های علمی و عملی مرکز آموزش سازمان نمره و امتیاز بالاتری ایفاد کرده ولی غالبا در تلویزیون این‌گونه نیست کسی که رتبه بالاتر آورده، زودتر توسط تهیه‌کننده‌های تلویزیونی به کار گرفته شود. عجیب نیست؟ یعنی مجریان عزیز تلویزیونی ما آموزش می‌بینند اما یارگیری‌ها از میان افرادی که رتبه‌های بالاتر هستند انجام نمی‌شود. اینها صرفا دو، سه مورد از نواقص کار در زمینه حضور یا غیبت یک مجری روی آنتن تلویزیون ماست تا به سوال شما برسیم که فرزاد جمشیدی چرا مدتی در تلویزیون نبود و بازگشت او به سیما می‌تواند نشانه چه تحول و بیانگر چه بارقه امیدی در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های این سازمان مهم باشد.

جمشیدی درباره توبیخ به خاطر ذکر خیر ربنای شجریان گفت: سال 1390 در تالار وحدت برنامه‌ای برای نخستین سالمرگ استاد زنده‌یاد آقای محمد نوری مجری برنامه بودم. آن شب، تالار وحدت، بسیار شلوغ و پرازدحام بود. من آنجا چند جمله گفتم که حیف از انگشتری‌های سلیمانی هنرمندان ماست که در دست افراد خارج از کشور باشند، یعنی حیف و دریغ است که هنرمندان مطرح میهن ما بروند در خارج از ایران کنسرت بگذارند یا فیلم بسازند و بعد ادامه دادم که امیدوارم مسئولان فرهنگی و هنری ما کاری کند و سعه‌صدری نشان دهند که ما به‌خاطر بیاوریم، سروش مردم ایران، اهل خطه خراسان و بچه‌محل قرآن، محمدرضا شجریان را. همین! بنده از ایشان یاد کردم و چون دو سه‌هفته‌ای بیشتر تا ماه مبارک رمضان آن سال باقی نمانده بود، اظهار امیدواری کردم که ان‌شاء‌الله ما طعم رطب ربنا را در ماه رمضان از زبان استاد شجریان بچشیم. سر این قضیه به‌شدت توبیخ شدم.

جمشیدی ادامه داد: در مدیریت جدید سازمان صداوسیما به این قبیل ناکارآمدی‌ها فکر کرده‌اند و یکی‌یکی دارند چاره‌جویی می‌کنند. معتقدم اگر آقای شجریان در قید حیات بودند، می‌شد و این امیدواری را می‌دهم که با مدیریت جدید حتی ربنای شجریان هم پخش شود. این موضوع چندان بزرگ و لاینحل نیست.

این مجری درباره واسپاری اجرا به بازیگران گفت: تحقیقات و پژوهش‌های رسمی بنده حاکی از آن است که 6 درصد از مجریان تلویزیون ما را بازیگران تشکیل می‌دهند که بیشترین ثلمه و صدمه را به بدنه و اعماق روح و کالبد اجرای تلویزیونی وارد کرده‌اند. آنها نه‌تنها حقوق و دستمزدهایی محیرالعقول دریافت می‌کنند بلکه سطح انتظار ملی را از اجرای تلویزیونی به‌شدت کاهش و تنزل داده و در بعضی مواقع، به سخره گرفته‌اند.

جمشیدی درباره اجرای بازیگرانی مثل گلزار گفت: آقای محمدرضا گلزار ویژگی‌های اجرا ندارند.

وی درباره نجم الدین شریعتی بیان داشت: نجم‌الدین شریعتی، ستاره آسمان نجابت سازمان ماست. نجم‌الدین به‌صورت مادرزادی، کاری را بلد است که اکثر گویندگان و مجریان صداوسیمای ما یا بلد نیستند یا به‌شدت از انجام و اجرای آن، خودداری می‌کنند. آن هم «سکوت بجا و به‌موقع روی آنتن» است. از هر موسیقیدانی بپرسید ارزش سکوت در ملودی و نوازندگی چقدر است، به شما می‌گوید اگر مهم‌تر از نت نباشد، کمتر از آن نیست. آقای نجم‌الدین شریعتی بلد است چگونه روی آنتن، در موقعیت‌های مناسب، سکوت کند تا کلام میهمان برنامه، بهتر در جان مخاطب، بنشیند و ابتر نماند.




ادعای مجری ممنوع‌التصویر⇐”لانتوری” یعنی کسی که فانوس حمل می‌کرد!!!+عکس

سینماژورنال: در روزهایی که تازه ترین فیلم رضا درمیشیان با عنوان “لانتوری” یکه‌تاز گیشه سینماهاست و در کمتر از یک هفته رقم فروش یک میلیارد را رد کرده است، فرزاد جمشیدی مجری ممنوع التصویر تلویزیون به شرح تفصیلی معنای “لانتوری” پرداخته است!

به گزارش سینماژورنال جمشیدی با اشاره به اینکه “لانتوری” برآمده از “لانترن” به معنای فانوس است، ریشه این واژه را به مناطق جنوبی کشور و شهرهایی دانسته است که به دلیل راه اندازی تجهیزات نفت و در اثر معاشرت با انگلیسی ها تحت تأثیر واژگان آنها قرار گرفته اند.

شرح کامل فرزاد جمشیدی بر این واژه را بخوانید:

برآمده از ادبیات جنوب

هنگامی که برای تحقیقات فرهنگ نامه ی جامع مشاهیر ایران به نقاط مختلف ایران سفر می کردیم، در مناطق جنوبی کشور، خاصه آبادان و خرمشهر و شهرهایی چون بوشهر و بندرعباس به کلمات، عبارات و اصطلاحاتی برمی خوردیم که زاده ی معاشرت و مهاجرت خارجیان (به ویژه انگلیسی ها) به میهنمان بودند.

در همین زمینه اصطلاحات جالبی را پیدا کردیم. مثلا در آبادان هنوز هم برخی از این کلمات و اصطلاحات خارجی در محاورات مردم بومی شنیده می شود مثل:
آفیس بوی (پادو، گماشته)؛ پیپ حوس (شلنگ) ؛ تماته (گوجه فرنگی) ؛ اسپکتر (مسئول، سرپرست) ؛ اورد (دستور) !

کسی که فانوس حمل می کرد!!!
بر همین مبنا در جنوب کشورمان کلمه ی “لانتوری” چندین بار به گوش ام خورد و در پی آن برآمدم که معنا و مفهوم آنرا پیدا کنم. در همانجا بود که متوجه شدم سابق بر این و در زمان نبودن یا کم بودن برق و لامپ در ایران، فانوس هایی از خارج کشور همراه با ملوانان و کارکنان صنعت نفت انگلیس وارد ایران می شود. این فانوس ها “لانترن” نام داشته که برگرفته از خود کلمه ی فانوس (Lantern یعنی فانوس) بوده است.
البته (lunt) به معنی مشعل هم در آن مناطق، مورد استفاده ی کارگران صنعت نفت قرار می گیرد.

همانطور که گفته شد، وجود پالایشگاه ها و بنادر مختلف در کشورمان موجب معاشرت هموطنان جنوبی ما با افراد مختلف خارجی شده بود و همین موضوع باعث تطور و تحول کلمات خارجی در زبان ایرانی شده است.
بر این اساس، سابقا کلمه فانوس را در جنوب کشور به نام لانترن اسم می بردند. کمااینکه اولین رژه لب را به نام “برند” (Brand) آن، “ماتیک”….  اولین سقز فرنگی را “آدامس”، اولین پودر رختشویی را “تاید”، اولین اسپری موی سر را “تافت” و اولین ذرت بوداده را “چسترفیلد” می گفتند که بعدها و تا هنوز با نام عجیب دیگری در ایران معروف شده است!
عجیب این است که لانترن به معنای فانوس در طی زمان و در محاوره متعدد محلی، با علامت صفت فاعلی در انگلیسی (er) یک کلمه ی مرکب ایجاد کرده و “لانتر” یا “لانتور” به معنای کسی است که فانوس را حمل می کرده!

اما چرا کلمه ی لانتوری به معنای ناسزا در ایران استفاده می شود؟
در قمارخانه ها و کازینوهای قدیمی جنوب ایران مرسوم بوده هر کس می باخته و در ازای آن نمی توانسته از عهده ی تادیه و پرداخت کامل وجه خود برآید، می بایست به مدت چند روز برای فرد برنده و پیروز در قمار، فانوسی حمل می کرده و ای بسا این حمل فانوس به مکان های خلوت تر و کارهای فرومایه تر دیگری نیز می انجامیده و همه اینها برای ایجاد کسر شان در فرد بازنده بوده است. و از همین روی “فانوس کش” یا “فانوس کشی” به عنوان فحش و ناسزا استفاده می شده !

بنابراین اصطلاح “لانتوری” به صورت خلاصه و مجمل، یعنی فردی در مرتبه ی بسیار پایین جامعه!

فرزاد جمشیدی
فرزاد جمشیدی




این است محصول مزرعه ظاهرسازی یــا آقای رشیدپور! “عینک آفتابی” عین فاجعه بود و حرفی از آن نزدید!

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: حاشیه سازی مجریان توانمند(!) رسانه ملی مربوط به امروز و دیروز نیست.

حداقل باید دو دهه ای عقبتر برویم و به مورد عجیب آقای “بخور بخور” برسیم؛ محمود شهریاری تا زمان خود نخستین و شاید هم مشهورترین مجری حاشیه ساز بعد از انقلاب اسلامی بود.

البته قبل از وی چهره هایی چون مجید وارث بودند که در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل گافهای خویش حاشیه هایی را برانگیختند اما به هر حال شهرت هیچ کدام از آنها به شهریاری نمی رسید.

شهریاری به دلیل انتشار یک فیلم خصوصی مدتی را ممنوع الکار بود و البته بعدتر هم که آمد دیگر آن قدر دست زیاد شده بود که هر چه کرد نتوانست به روزهای قبل از ممنوع الکاری برسد.

از “مسابقه بزرگ” تا حضور کمرنگ در شبکه های درجه سه ماهواره ای

یک دهه بعد از محمود شهریاری، این محمد حسینی زوج کاظم احمدزاده در “مسابقه بزرگ” شبکه تهران بود که در اوج اشتهار و بعد از مدتی بی‌خبری سر از شبکه های فارسی زبان ماهواره درآورد و با انجام گفتگوهایی با شبکه هایی چون “صدای آمریکا” همه چیز و همه کس را زیر سوال برد.

البته که سرنوشت حسینی هم مشخص بود؛ او که در ابتدای آفتابی شدن در شبکه های ماهواره ای وعده اجرای برنامه هایی متفات را می داد تلاشهایی نافرجام هم برای برنامه سازی در شبکه های درجه سه انجام داد؛ برنامه هایی که به دلیل کیفیت نازل رفته رفته شهرت قبلی او را نیز کمرنگ کردند.

از این فرزاد تا آن فرزاد

فرزاد جمشیدی دیگر مجری رسانه ملی بود که درگیری اش در ماجرایی عجیب و غریب نه فقط اعتبارش به عنوان یک مجری ارزشی را زیر سوال برد که حتی زندگی خانوادگی وی را نیز دستخوش آسیب کرد.

درباره ممنوع الکاری رضا رشیدپور و ماجرای موضع گیریهایش بعد از کنار گذاشته شدن از رسانه ملی و حتی اجرایش برای یکی از شبکه های ماهواره ای مجوزدار(!) با دعوت از چهره هایی چون احمد پورمخبر هم به اندازه کافی شنیده ایم.

فرزاد حسنی هم سرنوشتی بهتر از رشیدپور نداشت با این تفاوت که او برخلاف رشیدپور در زندگی مشترک با یک همکار به نام آزاده نامداری هم به بن بست رسید و البته این بن بست وقتی مخوف تر شد که نوروز 94 برای این مجری با اتهام ضرب و شتم از سوی یک مجری دیگر که همسر سابق بود آغاز شد و البته امتداد درگیری و پیغام و پسغامهایی که دو طرف برای هم می فرستند نقل مجالس عید دیدنی ایرانیان شده!

فرزاد حسنی و آزاده نامداری
فرزاد حسنی و آزاده نامداری

این است محصول رسانه ای که بامدادان تا شامگاهان الگوی تربیتی ارائه می کند

چنین حاشیه هایی برای دست اندرکاران هر رسانه دیگری از زردترین هفته نامه ها که تیراژشان را با گردآوری فانتزی‌های مرتبط با مردان چندزنه و دختران فراری بالا می برند تا فصلنامه های تخصصی هنری روی می داد چندان تعجب برانگیز نبود.

 اما برای رسانه ملی که مدیرانش در همه ادوار ادعای الگوساز بودنش را داشته اند چنین حاشیه هایی عجیب است.

در رسانه ای که مرتب کوشیده در همه امور از شیوه درس خواندن و مراوده با همسر و فرزند تا چگونگی غذا خوردن و حتی نحوه فکر کردن به مخاطباش الگو بدهد این حجم از حاشیه سازی آن هم فقط از چند مجری تعجب برانگیز است.

ای کاش بجای الگوسازی برای مردم، توانایی کنترل بحران را به مجریان خود آموزش می دادید

رسانه ای که حتی نمی تواند مجریانش را طوری ارتقاء دهد که بدانند در صورت بروز بحران در زندگی شخصی چطور آن را مدیریت کنند چطور می تواند برای شهروندی در کلانشهر تهران الگوی تربیتی بسازد؟!

باز اگر با مجریانی روبرو بودیم که قائم به خویش بودند و استقلال حرفه ای رمز موفقیت شان بود ماجرا فرق می کرد اما وقتی مجریانی که تربیت شده رسانه ملی هستند وامدار الگوهای ارائه شده از سوی بالادستیها نیستند و اتفاقا در خلاف جهت هنجارهای ارائه شده از مدیران پیش می روند چه انتظاری داریم از مخاطبان این رسانه؟

سازوکار جذب نیروهایتان را بازبینی کنید

مدیران رسانه ملی فارغ از بازبینی آنچه به عنوان الگو ارائه می کنند لازم است برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا رسانه شان حتی برای دست اندرکارانش کارکرد تربیتی لازم را نداشته، رجوع کنند به سازوکاری که در همه این سالها برای جلب نیرو برگزیده اند.

سازوکاری که در غالب موارد ظاهرسازی را بر درونیات ارجحیت می دهد و البته سهم قابل ملاحظه ای را هم برای ارتباطات بشری(!) قائل می شود طبیعی است که نتواند آدمهایی که واقعا به آرمانهای سیستم اعتقاد داشته باشند را پذیرا باشد و نتیجه هم که جلوی دیدگان همه است.

 پی نوشت: خوشمان می آید که جناب رشیدپور خیلی خوب بلد است با ذکر یکی دو جمله درباره ماجرای نامداری-حسنی و طرح این مساله که “فاجعه ای در راه است” از این آب گل آلود برای مطرح کردن خویش استفاده کند.

البته ایرادی هم بر ایشان وارد نیست؛ وقتی بعد از کلی وعده های رنگارنگ با برنامه ای به نام “عینک آفتابی به تلویزیون بازگشتند و البته کیفیت نازل این برنامه باعث از دست رفتن تتمه اعتبارشان شد حالا ورود در چنین حاشیه ای می تواند تنوری گرم را برای تجدید خاطرات با عناصر شیشه ای خیالشان فراهم کند.

فقط می ماند این سوال که آقای رشیدپور! اگر درگیری نامداری-حسنی ممکن است به فاجعه ختم شود انتقاد قریب به اتفاق مخاطبان از “عینک آفتابی” نامش چیست؟