1

بازگشت معتمدآریا به سینمای جنگ در همکاری با یک بانوی کارگردان!+عکس

سینماروزان/امین اعتمادی: فیلم سینمایی «شوماه» به تازگی در شهرک سینمایی دفاع مقدس مقابل دوربین رفته است.

«شوماه» عنوان فیلمی سینمایی به کارگردانی مژگان بیات و تهیه‌کنندگی دکترعبدالمحمد نجیبی است که از چند روز گذشته وارد مرحله فیلمبرداری شده و گروه هم‌اکنون در شهرک سینمایی دفاع مقدس حضور دارند.

پس از اتمام کار در شهرک دفاع مقدس ادامه فیلمبرداری در جنوب کشور پیگیری خواهد شد.

فاطمه معتمدآریا سالها بعد از “گیلانه” با این فیلم بازگشتی دارد به آثار متاثر از جنگ تحمیلی.

پژمان بازغی، روزبه حصاری، آریا توسلی، اشکان دلاوری، بهادر اورعی، کاوه ابراهیم، مسعود کشاورز، احمدرضا خانی، مجتبی کریمی، سعید اعتمادی، پرویز زیدی، محمد عطایی‌زاده، مارال عبداللهی و رضا نوری، دیگر بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل می‌دهند.

«شوماه» به نویسندگی حمیدرضا علیقلیان و بر اساس طرحی از مژگان بیات یک ملودرام عاشقانه در بستر جنگ است.

کیانوش عیاری، فیلمساز شناخته شده سینما و تلویزیون به عنوان مشاور کارگردان در این پروژه حضور دارد.

مژگان بیات علاوه بر بازی در چند پروژه سینمایی، کارگردانی چندین فیلم کوتاه و همچنین ساخت فیلم «فرزند زمین» را نیز در کارنامه خود دارد که با حضور در جشنواره‌های داخلی و خارجی موفق به کسب جوایز متعددی شد.

دیگر عوامل «شوماه» عبارت هستند از:
مجری طرح: حمیدرضا علیقلیان، مدیر فیلمبرداری: ایمان تحسین‌زاده، صدابردار: فرخ فدایی، طراح صحنه و لباس: مجید علی‌اسلام، طراح گریم: سودابه خسروی، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: حمیدرضا علیپور، جانشینان تهیه‌کننده: هدی بیات، مجید رضاخان، مدیر تولید: علی مهرآسا، مدیر تدارکات: بهمن صدیق، عکاس: حسن شجاعی، منشی صحنه: شرف‌نساء نیرومند، مشاور رسانه‌ای: امین اعتمادی‌مجد، جلوه‌های ویژه میدانی: حمید رسولیان، جلوه‌های ویژه کامپیوتری: علی تصدیقی، دستیار دوم کارگردان و دستیار برنامه‌ریز: مهدی حسینی، دستیاران کارگردان: پرویز زیدی، کیمیا اوسیوند، فیلمبردار پشت صحنه: مرجان بختیاری، دستیاران فیلمبردار: فرهاد خمسه، ابراهیم کیانی، غلامرضا رضایی، میلاد رحیمی، مسعود قاسمی، دستیاران صدابردار: طاها والا، فرزان اصغرزاده، مجریان گریم: اهورا قاسمی، هامین مرادی، آیدین فرضی، سرپرست گروه صحنه: قاسم قاسمی، دستیاران صحنه: همایون کاشانی، مرتضی آزادیان، رامین حقانی، آرین محمودپور، دستیار یک لباس: تینا بخشی، دستیار لباس: فرزاد فیضی، دستیاران تولید: عبدالله اوسیوند، محمد عطایی، دستیاران تدارکات: سعید مهاجربطامی، نوید کوه‌فلاح، حمیدرضا جیریایی، احمد احمدی‌گنجه، حامد حیدری، علی اسدپور.

مژگان بیات و پژمان بازغی در پشت صحنه شوماه
مژگان بیات و پژمان بازغی در پشت صحنه شوماه




پاره‌ای از اظهارات فاطمه معتمدآریا در موزه سینما⇐کیمیایی بعد از “سرب” هر فیلمی را که می‌خواست بسازد، با من مشورت می‌کرد!/محمدرضا هنرمند موافق شوخی‌های من با همکاران “مرد عوضی” نبود!/مهرجویی همیشه به من می‌گفت برای فیلم‌هایم یا خیلی جوان یا خیلی پیری!/رئیسیان با “ریحانه” شروع کننده فیلمهای عاشقانه با محوریت زن بود!!

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا در گفتگویی با مسعود نجفی در موزه سینما درباره ناکامی در همکاری با برخی کارگردانان ایرانی و ازجمله مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی سخن گفت.

به گزارش سینماروزان فاطمه معتمد آریا با بیان اینکه دوران کودکی درخشانی داشته و در شمیران به دنیا آمده است، گفت: کودکی درخشانی با پدر و مادر استثنایی داشتم، پدرم به آقای ارحام صدر علاقه‌مند بود و بیشتر از زمینه تئاتر به سینما علاقه پیدا کرد و کمدی‌های سعید افشار را خیلی تماشا می کرد. عمویم هم نمایش‌های خیمه شب بازی اجرا می‌کرد، به همین دلیل من هم از کودکی با این فضا آشنا بودم.

وی با بیان اینکه منعی برای فعالیت ما در عرصه فرهنگ و هنر وجود نداشت و تشویق خاصی هم نبود، افزود: پدرم به دلیل اینکه خودش در سینما فعالیت داشت، خیلی دوست نداشت تا بچه‌هایش به سمت سینما بروند.

معتمدآریا خاطرنشان کرد: از هشت سالگی به درخواست مادرم از صبح تا ظهر در کانون به کلاس های موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، مقاله خوانی و … می رفتیم و تا 13 سالگی، تابستان ها هر روز و در پائیز هفته ای یکبار به کتابخانه می رفتیم و کتاب می خواندیم.

وی با بیان اینکه در کودکی برای دیدن فیلم به سینما زیاد می رفته است، مطرح کرد: پدر و مادرم به سینما علاقمند بودند و یکی از تفریحات ما رفتن به سینما بود، درواقع علاقه من به هنر از همان دوران کودکی شروع شد.البته به تئاتر هم علاقمند بودم و به تماشای تئاترهای مخصوص کودکان و نوجوانان می رفتم اما تئاترهای حرفه ای را از سال 54 به بعد دیدم.

معتمدآریا درباره علاقه به حرفه بازیگری نیز گفت: یادم می آید تیرماه سال 54 تصمیم گرفتم بازیگر شوم؛ همان اندازه برایم مهم و جدی بود که امروز درباره آن صحبت می کنم. از همان روز اول می دانستم که در حرفه بازیگری جدی هستم و از سال 54 تا به امروز یک لحظه هم برای انتخابم تردید نکردم .

وی درباره حضورش در عرصه سینما بیان داشت: با سینما از«شهر موش ها»آشنا شدم که جای نارنجی و خواهر عینکی صحبت می کردم اما اولین بازی ام در فیلم «جدال» ساخته مهدی فخیم زاده بود.

معتمدآریا با اشاره به حضورش در دو فیلم «ریحانه» و «همسر» خاطرنشان کرد:در تاریخ سینمای آن دهه، علیرضا رئیسیان با فیلم «ریحانه» شروع کننده فیلم های عاشقانه با محوریت زن بود و فیلم «همسر»مربوط به دوره تاریخی است که زن در سینمای ما در فعالیت های اجتماعی زیاد دیده نمی شد و در حد منشی دفتر یا رفت و آمدهای جزئی بود. موضوع فیلم«همسر» مربوط به زنی بود که در شرکتی کار می کند و بعد از مدتی رئیس همسر خود می شود. یادم می آید زمانیکه با مخاطبان فیلم را در سینما می دیدیم، مردم برای دیالوگ هایی که نقش زن به همسرش می گفت، دست می زدند و از اینکه یک زن در کارش قدرت داشت احساس غرور می کردند.

وی با بیان اینکه کار با فیلم اولی ها برایش اهمیت دارد، گفت: تصور می کنم کارگردان هایی که می‌خواهند همه عمر کار کنند، بیشتر انرژی شان را برای اولین فیلمشان گذاشته اند و معمولا با این کارگردان ها کار کرده ام.

معتمدآریا درباره همکاری خود با علیرضا رئیسیان نیز گفت:«سفر» فیلمنامه خوبی داشت و طرح اصلی آن برای زنده یاد عباس کیارستمی بود که یکی دوبار با خود او درباره این طرح صحبت کرده بودیم و موضوع آن را دوست داشتم، اما فیلم در زمان اکران به خوبی دیده نشد. بعد از مدتی در جشنواره های زیادی شرکت کرد و به دلیل اینکه در فیلم یک آرامش و شاعرانگی وجود داشت مورد استقبال قرار گرفت.

وی درباره همکاری خود با محمدرضا هنرمند در فیلم «مرد عوضی» نیز توضیح داد: آقای هنرمند از نظر شناخت بازیگر یک کارگردان خاص است و به دلیل اینکه خودش هم به بازیگری علاقمند است این حرفه را خوب می شناسد. تجربه کار در فیلم «مرد عوضی» را با او داشتم و در این فیلم با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شدیم. من فقط سر صحنه زمان فیلمبرداری جدی هستم و قبل و بعد از آن با همکاران به گفتگو می نشینم و شوخی می کنم. در ابتدا آقای هنرمند با این کار من موافق نبود اما بعد متوجه شد که اینکار به من انرژی می دهد و هر روز درمورد صحنه های کمدی فیلم باهم گفتگو و تمرین می کردیم.

معتمدآریا خاطرنشان کرد: آقای کیمیایی بعد از فیلم «سرب» هر فیلمی را که می خواست بسازد، درباره حضورم در فیلمش با من مشورت می کرد اما یا سرکار بودم و یا فیلمنامه را دوست نداشتم و خود ایشان هم همیشه می گوید«آخر نشد باهم کار کنیم». با داریوش مهرجویی هم دو، سه بار درباره حضور در فیلم هایش صحبت کردیم و همیشه به من می گفتند«زمانیکه می خواهم فیلم بسازم برای فیلمم خیلی جوان و یا خیلی پیر هستی».

وی درباره افرادی که علاقمند به بازیگری هستند نیز بیان داشت: اولین چیزی که به علاقمندان این عرصه می گویم، این است که درس بخوانند زیرا هرچقدر دانش خود را بیشتر کنند، متوجه انتخابشان برای پذیرفتن این حرفه می شوند و پیشنهاد می کنم حتما کلاس های بازیگری را بگذرانند




حمایت کیهان از ادعای تازه فاطمه(سیمین) معتمدآریا درباره یک انفجار!

سینماروزان: ادعای اخیر فاطمه معتمدآریا در برنامه “همرفیق”شهاب حسینی با حمایت کیهان مواجه شد.

به گزارش سینماروزان معتمدآریا در برنامه مذکور ادعا کرد که سینمای ایران در دهه‌های شصت و هفتاد مثل بمب در جهان منفجر شد(!!) و کیهان نیز با تایید این ادعا، آن را بازنشر داده است. البته نه معتمدآریا و نه کیهان این را نگفتند چرا با وجود انفجار دو دهه قبل(!) اکنون و در انتهای دهه نود، سهم سینمای ایران از بازار جهانی نزدیک به صفر است؟؟

کیهان نوشت: بازیگر زن سینما و تلویزیون تأکید کرد که سینمای ایران بعد از انقلاب اجازه رشد و پیشرفت یافت.

کیهان ادامه داد: فاطمه معتمدآریا که دو سال قبل در افتتاحیه جشنواره فجر گفته بود که در چهل سال گذشته همیشه برای متوقف کردن او تلاش شده بود، این بار در یک برنامه اینترنتی برخلاف اظهارات گذشته‌اش اعتراف کرد: سینما بعد از انقلاب اجازه رشد پیدا کرد و انصافا در دهه 60 و 70 عین یک بمب در جهان منفجر شد.

کیهان افزود: معتمدآریا با‌اشاره به موفقیت‌های سینماگران ایران در محافل و جشنواره‌های بین‌المللی، به عنوان بخشی از دستاورد انقلاب در سینما افزود: این بستر وجود دارد و فقط کافی است ما از آن محافظت کنیم.

کیهان نتیجه‌گیری کرد: احیای سینمای ایران در اثر انقلاب اسلامی، واقعیت انکارناپذیری است؛ همه سینماگران معترف هستند که انقلاب اسلامی باعث رشد و شکوفایی سینما در ایران شد، با این حال، برخی از آنها حاضر به ادای دین به انقلاب اسلامی نیستند.

کیهان+معتمد+آریا
کیهان+معتمد+آریا

 




شمولی از تازه‌ترین اظهارات فاطمه معتمدآریا⇐”صدسال به این سالها” فقط به‌خاطر حرف یک نفر(!) نزدیک ۱۴ سال است که توقیف شده!/شخصیت زن اصلی “بنفشه آفریقایی”{که همزمان در حال زندگی با دو نفر است؟؟} کاملا واقعی است!/می‌توان به همسر سابق بعنوان انسان مهر ورزید و در عین حال متهم به خیانت نشد!/وزیر ارشاد باید تلاش کند تا ابتذال سریالهای تلویزیون وارد سینما نشود!!

سینماروزان: سیمین یا فاطمه معتمدآریا این روزها با فیلم “بنفشه آفریقایی” در اکران آنلاین حضور دارد؛ فیلمی که به خاطر مضمونش با انتقادات مختلفی روبرو شده است.

“بنفشه آفریقایی” داستان زندگی زنی میانسال را روایت می‌کند؛ در شرایطی که مجبور میشود از همسر علیل سابق خود در کنار همسر فعلیش نگهداری کند و همین است که تعارضات را شکل می‌‌دهد.

معتمدآریا درباره اعتراضات وارده به مضمون “بنفشه آفریقایی” به ایسنا گفت: ایده اصلی مونا زندی حقیقی کارگردان این فیلم براساس شخصیتی بود که به طور واقعی وجود داشت و داستان فیلم به نوعی از زندگی او الگوبرداری شده بود. زنی هم که در سناریوی اولیه ترسیم شده و من خواندم.

به گزارش سینماروزان معتمدآریا ادامه داد: زن فیلمنامه اولیه خیلی جلوتر از این زنی است که ما در «بنفشه آفریقایی» می‌بینیم؛ برای همین بطور مسلم، می‌دانم برای اینکه فیلم دچار سختگیری‌های سانسور نشود کارگردان خیلی محتاطانه رفتار و عامدانه خود را سانسور کرده تا دچار سانسور مضاعف و بنیان‌کن نشود.

معتمدآریا با اشاره به اله‌مان‌های عاطفی اثر گفت: در «بنفشه آفریقایی» شما یک منشِ انسانیِ با موهبت تفکرِ و محبت  را در رابطه با موضوعی می‌بینید که بطور عُرفی و سنتی تحت عنوان غیرت  می‌تواند خون‌بار باشد ولی این اتفاق نمی‌افتد ، نه بدلیل نفی صفات بشری مثل عشق و نفرت و حسادت؛ بلکه به دلیل نشان دادن مرز های ظریف بین آن‌هاست که باعث می‌شود تماشاچی سنتی هم با این باور همراهی کند که می‌توان به همسر سابق بعنوان انسان مهر ورزید و در عین حال متهم به خیانت نشد. این بخشی از کار سینمای متفکر است که باورهای عوامانه و سطحی در مورد موضوع‌ها و خصوصیت‌های بشری را به چالش می‌کشد که متاسفانه همیشه مورد هراس و سانسور محافظه‌کاران بوده است.

سرنوشت فیلم توقیفی “صدسال به این سالها” از دیگر موضوعاتی است که اغلب از معتمدآریا درباره‌اش می‌پرسند. به گزارش سینماروزان معتمدآریا که در این فیلم ایفاگر کاراکتر ایران است، اظهار داشت: در بین تمام فیلم‌هایم یک فیلم زیبا و پر از تفاوت مثل «صد سال به این سال‌ها» ساخته سامان مقدم هم هست که بخاطر حرف یک نفر که معیار قضاوت فیلم شده، ۱۴ سال است توقیف شده و در دفتر تهیه‌کننده خاک می‌خورد، در حالی که می‌توانستند  و می‌توانند و باید آن را نمایش دهند؛ بخصوص که حالا اکران آنلاین نیاز دارد به فیلمهای متنوع.

این بازیگر درباره اختلافات ارشاد و صداوسیما بر سر زعامت شبکه خانگی گفت: شرایط سریال‌ها و فیلم‌هایی که برای نمایش در شبکه‌های خانگی یا سینماها ساخته می‌شوند با تلویزیون بسیار متفاوت هستند. صدا و سیما با بودجه بسیار کلانی که از درآمد مردم دارد صرفا بدنبال طرح مسائل خودش است و برایش کسب درآمد و بازگشت سرمایه مهم نیست، ولی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های شبکه‌های خانگی و اینترنتی عمدتا با پول بخش خصوصی ساخته می‌شوند و ادامه کارشان به بازگشت سرمایه بستگی دارد به همین دلیل ضوابط متفاوتی دارند.

وی با اشاره به ورود نمایندگان مجلس به ماجرای اختلاف ارشاد و صداوسیما بیان کرد: این مسئله نیازمند  کار تخصصی آدم‌های همین حرفه‌ است و نه کسانی که کارشان صرفا قانونگذاری است. با این حال به نظرم سینما و در راس آن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید تلاش کنند تا صدا و سیما ابتذال سریالهای خود را وارد سینما نکند.




این دو جوان دهه هفتادی، ۳ ماه تمام شب و روز به‌دنبال‌معتمدآریا بودند!+فیلم

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا در سالهای اخیر به غیر از درگیری در فعالیتهای صنفی در انجمن بازیگران و حضور در هیات مدیره خانه سینما، تلاش داشته در دامنه‌ای متنوع از فیلمهای مختلف ایفای نقش کند.

معتمدآریا در تجربه‌های اخیر خود از کار با فیلمسازان جوان هم استقبال کرده و این روزها فیلم “جاندار” با بازی او روی پرده است.

حسین امیری و پدرام پورامیری دو جوان متولد ۱۳۷۳ نویسندگی و کارگردانی “جاندار” را برعهده داشته‌اند که اقبال مخاطبان به آن هم خوب بوده است.

این دو کارگردان جوان درباره سختیهای تولید “جاندار” گفته‌اند: تقریبا نصف آدمهایی که ما را می‌شناختند می‌گفتند این فیلم در تولید می‌خوابد و ناتمام می‌ماند و اغلب میخواستند ترمز ما را بکشند ولی از هر که میگفت نمیشود، بیشتر و بیشتر انرژی می‌گرفتیم.

این فیلمسازان ادامه دادند: سه سال دغدغه فکری داشتیم تا کار به نتیجه برسد و کلی دردسر کشیدیم تا فیلم به سرانجام برسد. شاید باورش سخت باشد ولی سه ماه تمام شب و روز به دنبال فاطمه معتمدآریا بودیم تا بازیگر فیلم شود.

این دو جوان افزودند: آن قدر شرایط تولید سخت بود که روزی از روزها حسین(امیری) پشت مانیتور غش کرد و این غش‌کردگی دقیقا مقارن سکانسی از بازی معتمدآریا به هنگام خروج از بیمارستان بود! “جاندار” دریچه‌ایست برای تماشای زندگی بحرانی خانواده‌ای که هیچ کدام از ما جرات قرارگیری به‌جایشان را نداریم.

برای تماشای گفته‌های این دو کارگردان اینجا را ببینید.




اروپاگردی؛ عامل تناقض‌‌زایی گفتار بازرس خانه سینما در مسأله «معتمدآریا»!!؟؟

سینماروزان: حدودا دو ماه قبل و بعد از انتخاب فاطمه معتمدآریا به عنوان رییس صنف بازیگران خانه سینما این واقعیت مطرح شد که طبق بند ۳۰ فصل پنجم اساسنامه خانه سینما، معتمدآریا دیگر نباید در هیأت مدیره حضور داشته باشد.(اینجا را بخوانید)

با این حال نه تنها معتمدآریا از هیأت مدیره خانه سینما جدا نشد بلکه هیأت مدیره با صدور اطلاعیه ای بیان کرد چون دوره دوساله هیأت مدیره خانه سینما تا اسفند97 به پایان رسیده و ادامه فعالیت هیأت مدیره فقط بخاطر تطبیق اوراق مالی است پس حضور معتمدآریا در هیأت مدیره مشکلی ندارد.(اینجا را بخوانید)

در تمام این دو ماهی که کلی حرف و حدیث درباره غیرقانونی بودن حضور معتمدآریا در هیأت مدیره مطرح شده بود مصطفی احمدی بازرس خانه سینما که رسیدگی به چنین شبهاتی از جمله وظایفش است، کمترین توضیحی در این باره نداد تا اینکه این مسأله با جدیت هر چه تمامتر در دیدار روسای صنوف مختلف خانه سینما با هیأت مدیره مطرح شد.

در جلسه اخیرا روسای اصناف خانه سینما با هیأت مدیره که اتفاقا معتمدآریا نیز در آن حضور داشت، برخی از روسای صنوف درباره چگونگی حضور معتمدآریا در هیأت مدیره طرح سوال کردند و اینکه چرا بخاطر حرمت اساسنامه هم که شده معتمدآریا خودش استعفا نداده است؟؟

مصطفی احمدی که تازه از اروپاگردی(!) بازگشته بود در این جلسه سکوت اختیار کرد ولی مدتی بعد از جلسه در فضای اجتماعی مدعی حذف معتمدآریا از هیأت مدیره شده و نوشت: خانم معتمدآریا بعد از طی مراحل قانونی اعلام تغییرات انجمن بازیگران از هیأت مدیران رفته اند و عضو علی‌البدل جایگزین ایشان شده است.

ادعای مصطفی احمدی نه تنها پرسشها را کم نکرده که تناقضاتی دارد با اتفاقات دو ماه اخیر؛

اول اینکه اگر معتمدآریا از هیأت مدیره رفته چرا در این دو ماه هیچ خبر رسمی از این حذف در سایت رسمی خانه سینما منعکس نشده است؟ و حتی هیأت مدیره خانه سینما در اطلاعیه رسمی خود کلمه ای درباره آن حرف نزده؟

دوم اینکه اگر معتمد آریا همان دو ماه قبل از هیأت مدیره جدا شده چرا در جلسه یک ماه قبل هیأت مدیره با محمدجواد حق شناس رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر حاضر بود؟؟

سوم اینکه اگر بنا به ادعای مصطفی احمدی، معتمدآریا به مجرد انتخاب به عنوان رییس صنف بازیگران از هیأت مدیره استعفا داده چرا در جلسه اخیر روسای صنوف با اعضای هیأت مدیره به عنوان عضوی از هیأت مدیره حاضر بوده است؟

سینماروزان حاضر است پاسخ اعضای هیأت مدیره خانه سینما و از جمله بازرسش به این پرسشها را بی کم و کاست منعکس کند بلکه شک و شبهه بدنه صنف سینما نسبت به تخلف اساسنامه ای از بین برود.




یک رزمنده دوران دفاع خطاب به فاطمه معتمدآریا⇐خدایی این انقلاب برای هر که خوب نبود، برای شما بدک نبود/چه مادرانی که بی‌پسر شدند و چه بانوانی که بی‌شوهر تا شما چهره شوید/برای چهره شدن امثال شما زیر ضربات کابل و باتوم له شدیم!!/ترجیح میدهم رونالدو را دوست داشته باشم که از رنج کودکان گفت

سینماروزان: تلاش برخی چهره های سینمایی برای اپوزیسیون‌نمایی در عین بهره‌وری سالیانی که از سیستم داشته اند در سالهای اخیر بدجوری دردسرساز شده است.

فاطمه یا سیمین معتمدآریا از جمله چهره هاییست که در فضای خلوت سینمای دهه شصت که همه چهره ها یا خانه نشین شده بودند یا مجبور به ترک کشور توانست نامی به هم بزند و طی دهه های بعد نیز مدام تحویل گرفته شد.

معتمدآریا ولی در افتتاحیه جشنواره سی و هفتم فجر مدعی شد در این چهل سال هرجا رفته برایش توقف ایجاد کرده‌اند!!! به تازگی ناصر حسینی پور از رزمندگان دوران دفاع مقدس که کتاب «پایی که جا ماند» را هم نگاشته در دلنوشته ای به نوبه خود به گلایه از ادبیات معتمدآریا پرداخته است.

متن دلنوشته ناصر حسینی پور را بخوانید:

سرکار خانم فاطمه معتمدآریا!
با سلام! اخیرا عکسی از شما دیدم با کتاب «پایی که جا ماند» در دست!! من را‌وی همین کتابی‌ هستم که در دست دارید؛ با خودم گفتم چند خطی اینجا برایتان بنویسم. سفارش می‌کنم وقت کردید این کتاب را بخوانید تا متوجه شوید نسل روح‌الله، برای چهره شدن شماها، چگونه چهره‌شان زیر ضربات کابل و باتوم بعثی‌ها له و لورده شد.

مدتی پیش در سی‌و‌هفتمین جشنواره فجر فرمودید: «من دلخور نیستم که همیشه هر جا رفتم اولین کاری که با من در این چهل سال کردند این بود که برایم توقف ایجاد کردند و این‌ها همه باعث رشد و جهش من شد.» بی‌شک اگر توقفی در کارتان می‌بود، رشد و جهشی در کار ‌نبود؛ اما خب ما نسل رو به انقراض دیروز، از شما و خیلی از دوستان سلبریتی‌تان ناراحتیم. چقدر خیلی از شماها بی‌انصاف و نمک‌نشناس و طلب‌کارید! خدایی این انقلاب برای هر که خوب نبود، برای شما بدک نبود.

در دوران شما چه مادرها که بی‌پسر شدند و چه بانوانی که بی‌شوهر؛ چه پسران و‌ دخترانی که سایه پدر را از دست دادند و چه طفلان معصومی که زیر آوار شهرهای دزفول و بروجرد و بهبهان ماندند؛ چه تن‌هایی که بی‌سر و چه سرهایی بی‌تن، چه دوستانی که بی‌دست شدند و چه بدن‌هایی بی‌پا، تا شماها چهره شوید و بلندگوی اپوزسیون!

خرمشهر را که می‌دانید کجاست؟! همان جایی‌ست که هر چهار متر مربع آن یک شهید داده است. چقدر دلم گرفت وقتی در دهه هفتاد آمدی و آواز خواندی: «ممد نبودی ببینی رقص آزاد گشته…» می‌بینید بخشش و بزرگواری نظام را؟! با شما برخورد که نکردند هیچ، تازه میدان هم دادند. اصلاً این انقلاب دستش نمک ندارد؛ دوستان سلبریتی‌تان به یُمن بازی در نقش‌هایی که به آن اعتقادی ندارند، سر سفره انقلاب محبوب و چاق و فربه شدند و زد زیر دلشان.

آخر شما در تمام عرصه‌ها صاحب‌نظرید و ملت هم با هر اظهار فضل‌تان هم‌صدا و هم‌رأی‌تان می‌شوند. اصلاً اینجا هیچ چیز جای خودش نیست. این حرف مهدی مهدوی‌کیا را کجای دلم بگذارم که می‌گوید: «فوتبال نباید سیاسی باشد.» بعد مقاومت در عراق و سوریه را می‌کوبد. حتی حاضر نیست نیم‌نگاهی به جیب پیراهنش بیندازد و کارت معافیتش را ببیند که به برکت گُلی که به آمریکا زد از خدمت سربازی معاف شد.

من اما ترجیح می‌دهم به جای همه شماها کریستین رونالدو، ستاره تیم رئال مادرید را دوست داشته باشم که برای کودکان سوری پیام فرستاد و گفت: «ما می‌دانیم که شما رنج بسیاری را متحمل شده‌اید، من بازیکن بسیار مشهوری هستم، اما قهرمان واقعی شما هستید؛ امید خود را از دست ندهید؛ من با شما هستم»




«کیهان» خطاب به سینماگرانی که مدعیند «۴۰ سال است یک روز خوش ندیده‌اند»⇐اگر انقلاب نشده بود محال بود بتوانید در برابر فعالان سینمای‌ قبل از انقلاب، عرض اندام کنید/قبل از این چهل سال، در حد و اندازه یک دستیار جزء یا بازیگر دست چندم تئاترهای پرت و گمنام هم نبودید!!/ به واسطه انقلاب بود که بیشترین کارهای تولیدی و پروژه‌های میلیاردی در اختیارتان قرار گرفت!!/مگر در اوج اتفاقات ۸۸ سریال میلیاردی به شما واگذار نشد؟؟/مگر در اوج بیکاری بدنه سینما، مرتب دستمزد نجومی نگرفتنید؟

سینماروزان: ژست شبه‌روشنفکرانه برخی چهره های سینمایی باعث شده که در عین برخورداری از مواهب دولتی و شبه‌دولتی مدام به نقد و گلایه از ساختار موجود دست زنند و این تناقض رفتاری در روزگار غلبه سایبر بر زندگی ایرانیان به شدت زیر سوال میرود.

فاطمه معتمدآریا، رضا کیانیان و کیومرث پوراحمد از جمله سینماگرانی هستند که قرارگیری در مسیر رشد و اشتهار را مدیون ساختار حاکم بر ایران بعد از انقلاب اسلامی هستند و البته که در ادوار مختلف نیز از مواهب همکاری با محصولات ارگانهای متمول بهره برده اند. با این حال کنایه هفته های اخیر اینها به اوضاع بعد از انقلاب به شدت تناقض ساز شده است.

روزنامه اصولگرای «کیهان» در نوشتاری با مرور ادعاهای چنین چهره هایی، پرسشهایی کلیدی را درباره کارنامه آنها بیان کرده است.

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

«40 سال است که یک روز خوش ندیدیم»
«در طی این چهل ساله برایم توقف ایجاد کردند».
«در این 40 سال گذشته، کدام روز ما روز خوبی بوده»
تکرار اینگونه جملات که چندبار از سوی معدودی به اصطلاح هنرمندان ما در موقعیت‌های مختلف که میکروفونی بدست آورده، در مراسمی چه جشن یا عزا بیان شده، دیگر به تدریج گوش‌های مخاطبان را حساس کرده است. جملاتی یکسان با یک نوع ادبیات و لحن بیانی و یک موتیف خاص، آن هم از سوی کسانی که قبل از این 40 سال و در دوران پیش از انقلاب در عرصه هنر و تلویزیون و سینما اصلا محلی از اِعراب نداشتند و در نهایت در حد و اندازه یک دستیار جزء یا بازیگر دست چندم تئاترهای پرت و گمنام فعالیت می‌کردند.
واقعا این جملات از کجا در دهان این افراد نهاده و بر زبانشان جاری می‌شود که این‌قدر کپی شده به نظر می‌رسد؟ آیا بخشنامه یا سناریو و یا طرحی است که در چهلمین سالگرد انقلاب، همراه با خیل عظیم تبلیغات رسانه‌های بیگانه و دشمنان تاریخی این ملت، تعدادی معدود از به اصطلاح هنرمندان را هم به میدان کشیده و با خود همراه سازند؟
مگر در طول همین 40 سال که این حضرات ادعا دارند یک روز خوش ندیده و در واقع آنها را متوقف کردند!! بیشترین کارهای تولیدی در حد بازیگران نقش اول و درجه یک و انواع و اقسام فیلم و سریال و پروژه‌های میلیاردی و جایزه و تقدیر و تجلیل و… در اختیار این افراد قرار نگرفت و تقریبا در حالی که بسیاری از هنرمندان سینما و تلویزیون ما بیکار بوده و یا به ندرت دعوت به کار برای فیلم یا سریالی می‌شدند، این حضرات مدام یا سر صحنه سریال یا فیلم‌های سینمایی بودند و یا سریال و فیلم‌هایی در دست ساخت داشتند و دستمزدهای نجومی دریافت می‌کردند، بارها و بارها از  جشنواره‌های مختلف و همین تلویزیونی که ادعا دارند، نگاه نمی‌کنند، جایزه گرفتند و حتی در اوج اتفاقات فتنه 88 علی‌رغم فعالیت برای فتنه‌گران اما پروژه سریال میلیاردی به آنها واگذار شد. آیا اینها نشانه روزهای ناخوشی بوده که این افراد مدعی‌اش هستند؟!!
به راستی اگر انقلاب نشده بود، این مدعیان هنر، کجای آن شبه هنر شاهنشاهی قرار داشتند؟ در آن فضای ابتذال فیلمفارسی و سوپربازیگرانی که به هر حال در آن فضا جا افتاده و میدانی برای خود برپا کرده بودند، این افراد کجا  می‌توانستند اساسا عرض‌اندام بکنند و حتی اگر رنگ آن جماعت را هم می‌پذیرفتند، در نهایت بیشتر از یک وسیله صحنه، به‌حساب نمی‌آمدند!
دیروز یکی از همین افراد که فیلم‌های اخیر وی با تمسخر منتقدان روبه‌رو شده است، در مراسم تشییع خشایار الوند، بدون مقدمه و مناسبتی بیان کرده است که «در این 40 سال گذشته کدام روز ما روز خوبی بوده؟»!
او درحالی چنین حرفی را به زبان آورده که در 40 سال اخیر از مواهب تلویزیون، بنیاد فارابی، بنیاد روایت فتح و… بیشترین بهره را برده است.



«بنفشه آفریقایی»(مونا زندحقیقی)⇐ آیین …ی به زبان ساده به اشتراک ۳ارگانی!!

سینماروزان/محمد شاکری:

منفی: آیین …ی به زبان ساده، روان و همه کس فهم!!

مثبت: یک زن در میان دو مرد!! یکی شوهر فعلی و دیگری شوهر سابق!! این هم از دستاوردهای اعتدال است که موقعیتی تا این حد ملتهب میتواند دستمایه تولید شود؟؟ آن هم با شراکت تهیه کننده 3ارگانی!!

منفی: وقتی با رونمایی فیلمت در یک محفل موسوم به جهانی برایت اتفاقی نمی افتد و به دنبالش 9 ماه پشت خط اکران میمانی تا فیلمت به جشنواره فجر بیاید، باز هم اتفاقی برایتان نخواهد افتاد! بی مخاطبی، بد دردیست حتی اگر سیاهه حضور جشنواره ای تان به ده برسد باز درد به جای خود باقیست!

منفی: فیلم نمای پرت و اضافه کم ندارد ولی…

مثبت: درک کارگردان از قاب بندی سینمایی حتی در سکانسهای داخلی هم هویداست

منفی: حیف که کندی روایت سوهان روح است و فیلم را به محصولی آرشیوی بدل میکند

منفی: امان از فاطمه معتمدآریا که همه جا یکجور است و کمترین درکی از التهاب موقعیت داستانی ندارد! انگار همان “آباجان” است یا همان کارگر “اینجا بدون من”!! این است نتیجه درغلتیدن به شعارهای سیاسی بجای ارتقای هنر بازیگری!؟

مثبت: موقعیت ملتهب درام به نرمی به تقابل طنازانه دو مرد میرسد

منفی: نیم ساعت ابتدایی بیش از حد وقت تلف کن است! صرف ناهار و شام مدام تا مشخص شدن هویت پیرمرد صامت میتوانست نهایتا در پنج دقیقه جمع شود!!

*دیالوگ
-تو که گفتی با نئوپان کار نمیکنم
–آدم به بی غیرتی که بیفته با بدتر از نئوپان هم کار میکنه!

–ما مردا همه یه روزی یه گندی زدیم به خودمون! مهم اینه که زنا نفهمن و بامبول نکنن!!

*سکانس
–سمپاشی تشک کثیف روی بند رخت و رها شدن یکباره بند رخت روی زمین!

–ورود شکوه به خانه ای که مرد فعلیش، مرد قبلیش و یک وردست آن را به مکان بدل کرده اند!

*تلخند
–نشستن یک وری معتمدآریا ترک موتور سعید آقاخانی با کیف حائل!!! و به دنبال آن آوازخوانی معتمدآریا!!

*کاراکتر
فریدون با بازی رضا بابک! پیرمردی که نگاهش بیشتر از کلامش مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد!




همراهی فاطمه معتمدآریا با درمیشیان در «مجبوریم» 

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا در فیلم «مجبوریم» تازه ترين فيلم رضا درمیشیان ايفاى نقش خواهد كرد.

به گزارش سینماروزان در حالی که پیش تولید فیلم تازه رضا درمیشیان آغاز شده ، فاطمه معتمدآریا برای حضور در فیلم سینمایی «مجبوریم» قرارداد بست.

فاطمه معتمد آریا كه برنده چندین جایزه بين المللى بازیگری در کارنامه اش است ، امسال به عنوان داور در جشنواره فیلم ونيز حضور داشت.

«مجبوریم» پنجمین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان بعد از «بغض»، «عصبانی نیستم!»، «لانتوری» و «یواشکی» است که به تهيه كنندگى رضا درميشيان توليد مى شود.




سقف تقاضای نمایندگان خانه سینما در افطاری ریاست جمهوری: دعوت از سینماگران قبل از انقلاب برای بازگشت به ایران!!!⇔پرسش: یعنی با بازگشت بهروز، گوگوش، شهرزاد، ملوسک، جمیله و شورانگیز طباطبایی، یک «بیمه درمانی جامع» برای سینماگران ایجاد خواهد شد؟/ یعنی با بازگشت فرزانه تأییدی، مری آپیک، پرویز صیاد، مسعود اسدالهی، شهناز تهرانی، فرزان دلجو و رضا علامه‌زاده، خلأ «بیمه بیکاری» سینماگران رفع خواهد شد؟

سینماروزان: خانه سینما بی توجه به تحریم افطار رییس جمهوری که توسط شماری از بدنه سینماگران صورت گرفت نمایندگان خود را به افطاری فرستاد و در شرایطی که بسیاری منتظر بودند این نمایندگان در گفتگوی رودررو با رییس جمهور درباره ابتدایی ترین مشکلات صنفی سینماگران که یکی اش نداشتن یک بیمه درمانی جامع است و دیگری نداشتن امنیت شغلی حرف بزنند این صحبت درباره بازگشت سینماگران قبل از انقلاب بود که شد سقف تقاضای نمایندگان خانه سینما!

علی نصیریان که رییس جشن خانه سینما شده در افطاری ریاست جمهوری به ذکر خیر ناصر ملک مطیعی پرداخت و فاطمه معتمدآریا از اعضای هیأت مدیره خانه سینما با نام بردن از بهروز وثوقی در لزوم بازگشت به وطن هنرمندان قبل از انقلاب سخن گفته و نامه ای حاوی چنین تقاضایی را به رییس جمهور تحویل داد!

اگر همین تقاضا هم در کنار طرح مشکلات اصلی بدنه سینماگران صورت میگرفت باز توجیه‌پذیر بود که نمایندگان صنف چندجانبه به قضایا نگریسته‌اند اما در تمام مدت زمان سخنرانی، نمایندگان صنف کلمه ای درباره مشکلات معیشتی سینماگران، نداشتن بیمه بیکاری و حتی خلأ بیمه درمانی جامع سینماگران حرف نزدند و حتی این جسارت را به خود راه ندادند که بگویند در کشوری با انبوهی از منابع طبیعی، بعد از نزدیک به سه دهه از راه اندازی خانه سینما حتی یک درمانگاه تخصصی برای سینماگران راه نیفتاده است!؟

آیا خانه سینما گمان دارد اگر مشکل ممنوعیت کاری هنرمندان پیش از انقلاب حل شود آن گاه مشکلات دیگر هم حل خواهد شد؟ یعنی با بازگشت بهروز، گوگوش، شهرزاد، ملوسک، جمیله و شورانگیز طباطبایی، یک «بیمه درمانی جامع» برای سینماگران ایجاد خواهد شد؟ یعنی با بازگشت  فرزانه تأییدی، مری آپیک، پرویز صیاد، فرزان دلجو، شهناز تهرانی، مسعود اسدالهی و رضا علامه‌زاده معضل امنیت شغلی سینماگران رفع شده و کلنگ راه اندازی یک بیمارستان تخصصی برای سینماگران زده خواهد شد؟




ابراز علاقه معتمدآریا برای ایفای نقش بانوی تبر به دست!!!

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا با حضور در دوازدهمین دوره جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس که به همت حبیب احمدزاده در مناطق زلزله‌زده استان کرمانشاه برگزار میگردد از مردم این شهرها دلجویی کرد.

به گزارش سینماروزان این بازیگر سینما که نوروز96 «آباجان» را روی پرده داشت در جشنواره دانش آمویز از علاقه اش برای ایفای نقش بانوی تبر به دست سخن گفت!!!

معتمدآریا با دردست‌گرفتن کتاب خاطرات فرنگیس حیدرپور و معرفی آن به معلمان و دانش‌آموزان شرکت‌کننده اعلام کرد: «یکی از آرزوهای بزرگ زندگی‌ام، ایفای نقش فرنگیس است». 

راوی این کتاب، «فرنگیس حیدرپور»، از اهالی روستای گورسفید گیلانغرب، در زمانه شروع جنگ تحمیلی و تصرف این منطقه توسط نظامیان بعثی به‌عنوان یک دختر بومی کُرد کلهر بعد از شهادت پدر و برادرش با تبر به مقابله با متجاوزان برخاست…هم‌اکنون این خاطرات شگفت‌انگیز از حضور زنان کشورمان در عرصه دفاع مقدس در کتابی با نام (فرنگیس) و به کوشش مهناز فتاحی به چاپ رسیده است. 

در جشنواره دانش آموزی  این زن قهرمان به نوجوانان شرکت‌کننده کُرد کرمانشاهی به صورت عینی با همراهی و صحبت‌های ساده و بی‌تکلف خودش معرفی شد.




روایت بی کم و کاست همسر معتمدآریا از چرایی ممنوع‌الفعالیت شدن این بازیگر

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا از جمله بازیگران سینما و تلویزیون بوده که در ادوار مختلف فعالیتش دچار ممنوع الفعالیتی در سینما و تلویزیون شده است؛ ممنوعیتهایی که برخی از آنها به موضع گیریهای سیاسی وی برمیگردد و برخی هم ناشی از توهمات شکل گرفته پیرامون اظهاراتش.

به گزارش سینماروزان از جمله ممنوعیتهایی که ناشی از توهمات بود به اوایل دهه هشتاد خورشیدی بازمیگردد که معتمدآریا در دانشگاه مریلند سخنرانی پر و پیمانی درباره «سه نسل بازیگری زن در ایران» انجام داد؛ گفتگویی که بخشی از آن با محوریت حذف جاذبه های جنسی از سینما دگرگون شده و عاملی شد برای ممنوعیت از فعالیت این بازیگر.

احمد حامد همسر معتمدآریا در پاسخ به اینکه «دوران ممنوع‌الکاری فاطمه معتمدآریا چه تاثیری روی زندگی مشترکتان گذاشت؟» به «پاراگراف» می‌گوید: هر بار متناسب با علت ممنوع الکاری، تاثیرش متفاوت بود. اولین بار است که در این مورد صحبت می‌کنم و نمی‌خواهم این فرصت را از دست بدهم. شاید سخنرانی پانزده، شانزده سال پیش ایشان در دانشگاه مریلند شروع خوبی باشد. موضوع سخنرانی سه نسل بازیگری زن در سینمای ایران بود؛ بخشی از حرف‌های ایشان را که تبدیل به جنجال و برگه ثابتی در پرونده و دلایل ممنوع الکاری شان شد عینا نقل می‌کنم؛ قدری طولانی است ولی گمان می‌کنم لازم است.

طبق اشاره حامد صحبت‌های معتمدآریا در آن دانشگاه به این ترتیب بوده است: «سینمای بعد از انقلاب با حذف تمامی آثار و شاخص‌های قبل آغاز شد. سینمایی که دیگر در آن جایی برای بسیاری از بازیگران و ستاره‌های قبل به ویژه زنان وجود نداشت. در آغاز این دوره سینمای ایران با نسل جدیدی از بازیگران به ویژه زنان بازیگری رو به رو شد که عمدتا ریشه و پیشینه تئاتری داشتند؛ تئاتری‌هایی که در دوره قبل نگاهی تحقیر آمیز به جریان حاکم سینما داشتند و به آرمان‌هایی فراتر از سینمای تجاری فکر می‌کردند. این نسل به دنبال شهرت و ستاره شدن هم نبودند و ستاره بودن را در هنر بازیگری می‌دانستند و نماینده تفکر ناب هنری بودند که از یک سو با مقاومت تفکر باقی مانده از دوره قبل که به دنبال حفظ حداقل‌های مطلوب گیشه و استفاده از بازیگرانی با ظاهری مطلوب و … بود رو به رو و از سوی دیگر با تفکرات و معیارهای دولتی درگیر بود. حضور و نفوذ یکباره عوامل تحصیل کرده سینما در تمامی رشته‌ها اعم از کارگردانی و فیلمبرداری و صحنه و لباس و حتی تهیه کنندگی سینمای ایران را در محاصره دانش خود قرار داد و عملا جریان و تفکر غالب سینمای دوره قبل تاب مقاومت نیافت و از صحنه خارج شد (هر چند موقت) ولی نحوه حضور زن در سینما با توجه به خواسته‌ها و دریافت‌های دینی هنوز روشن نبود. حذف عناصری چون س.ک.س و خشونت و کاباره و الکل و آواز از سینما عملا جاذبه‌های پیشین حضور زن در سینما را برای مخاطب از بین برده بود و با حذف اینها جایگاه زن در سینمابه عنوان بازیگر نیز باید حذف و یا معنای دیگری پیدا می‌کرد ولی سینمای نوپای ایران هنوز زن را به عنوان محور و عامل پیش برنده داستان در فیلم قبول نداشت و یا نمی‌شناخت، برای همین در سال‌های آغازین این دوره زنانی را در سینما می‌بینیم که صرفا در حال بچه‌داری و یا چای آوردن و غذا دست کردن و … هستند و نمونه‌های بسیار کم و معدودی هستند که به حضور اجتماعی زنان در جامعه پرداخته باشند. اما نسل نو برای خواسته‌های دیگری به میدان آمده بود و خود را آرام آرام و به تدریج به این خواسته نزدیک می‌کرد و این فقط مختص زنان بازیگر نبود. زنان در بسیاری از زمینه‌ها با شکستن قبح کار و حضور در فعالیت‌های اجتماعی وارد صحنه شده بودند ولی زمان، زمان جنگ و مردانه بود و دوره فیلم‌های جنگی که نقش زنان در آنها ناچیز بود. کم کم جایگاه و چگونگی حضور زن در سینما مثل بخش‌های دیگر روشن می‌شد و به این ترتیب حضور زن در سینما نه تنها حذف نشد، که معنا پیدا کرد فقط بازی و هنر بازیگری …»

همسر معتمدآریا ادامه می‌دهد: این قسمتی از متن سخنرانی ایشان (معتمدآریا) در آن دانشگاه است، اما جمله‌ای که چند روز بعد تیتر یکی از روزنامه‌های معروف شد و به یکی از اتهامات و دلایل ثابت برای ممنوع الکاری همواره بدل شد این بود که شما از حذف س.ک.س و خشونت و الکل (یا همان کاباره) در سینما ابراز تاسف کرده‌اید! و ایشان هر بار باید این موضوع را توضیح می‌دادند تا فرد سوال کننده جدید متوجه منظورشان شوند.

حامد با بیان اینکه «در تمام موارد ممنوع الکاری، چیزی که بیش از همه مرا آزار می‌داد بی عدالتی، دروغ و ظلم در مورد کسی بود که می‌دانستم و می‌دانم روح ظریف و شکننده‌ای دارد و تا چه حد صادقانه برای حضور اندیشمندانه نقش زن در سینما زحمت کشیده است» می‌گوید: اوایل که در زمینه ممنوع الکاری ایشان حرفه‌ای نشده بودم کاغذ و قلم بر می‌داشتم و به نیت این یا آن مسئول نامه می‌نوشتم و سعی می‌کردم اتهامات بی اساس و توهین‌های آزار دهنده را جواب دهم و بگویم که مثلا فلان عکس در فلان جای خصوصی برداشته شده و فلان حرف را ایشان نگفته‌اند و … البته این نامه‌ها غالبا به دستشان نمی‌رسید؛ یعنی ارسال نمی‌کردم. بعدتر که حرفه‌ای شدم حس کردم که انگار تعمد و اراده‌ای وجود دارد برای اینکه سینما از تفکر و اندیشه ورزی دور شود و بدتر از این احساس کردم که طرح چنین موضوعاتی بی ارزش و تحریف و نسبت دادن حرفه‌هایی مثل تاسف معتمدآریا از حذف سکس و خشونت در سینما، از سر دلسوزی برای سینمای متفکر و اصیل نیست؛ شاید تفکری است که دوست دارد امثال ایشان واقعا حرف‌ها را زده باشند تا او را هم در مجموعه سینمای مورد علاقه خود، یعنی سینمای مبتذل و فاقد تفکر و اندیشه و بی اعتبار نزد مردم قرار دهند. البته می‌دانم در مورد ایشان موفق نبودند ولی در مورد من موفق شدند، چون نامه نویسی را تعطیل کردم و این تاثیر ممنوع الکاری‌ها در زندگی ما بود.




فاطمه معتمدآریا در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐پیشنهاد بازی در سریال همایون اسعدیان از نظر مالی خیلی خوب بود اما ترجیح می‌دهم با یک کمدی به تلویزیون برگردم/آدمی نیستم که بالا و پايین روسری‌ام را بنا به درخواست‌ دیگران تغيير دهم/خانه سينما بايد كار صنفي‌اش را انجام دهد يعني حافظ منافع و حقوق حرفه‌اي اعضاء باشد/اگر عياري به من فیلم‌نامه بدهد، چشم‌بسته برايشان كار مي‌كنم/ممیزی باید متوجه ابتذال باشد و نه تفکر!/ناپدید شدن مجسمه بزرگان تاریخ این مملکت در دوران قالیباف یکی از نشانه‌های رشد ابتذال است/مثال ملموس ابتذال، لحن برخی از گویندگان تلویزیون است که شوخي را با لمپنیسم مخدوش می‌کنند/حجم سانسور «پریناز» آن‌قدر زياد نبوده كه نکته كليدی داستان حذف شود

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا هفته های پرسروصدایی را پشت سر گذاشته ست؛ از یک طرف قید بازگشت به تلویزیون با سریال «لحظه گرگ و میش»همایون اسعدیان را زد آن هم با گمانه هایی پیرامون عدم علاقه به پوشش کاراکترش در این سریال و از طرف دیگر با فیلم «پریناز» به سینماها آمد.

به گزارش سینماروزان «پریناز» بعد از هفت سال اکران شده و هرچند اکرانی کاملا محدود و محفلی در گروه هنروتجربه دارد اما مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. به جز اینها معتمدآریا به واسطه حضور در جشنواره سلیمانیه آن هم مدتی کوتاه بعد از همه پرسی استقلال کردستان نیز در کانون حواشی قرار گرفت.

این بازیگر 56 ساله سینما که چند ماهی است در هیأت مدیره خانه سینما هم حضور دارد در گفتگویی تفصیلی که با «شرق» انجام شده کوشیده هم درباره خانه سینما سخن گوید و هم درباره کاراکترش در «پریناز» و هم درباره چرایی به تأخیر انداختن بازگشت به تلویزیون.

متن کامل گفتگوی معتمدآریا را بخوانید:

بازی شما در فیلم «پريناز» كه بعد از حدود هفت سال بالاخره با اعمال اصلاحات از محاق توقيف درآمد،‌ دیدنی و درعین‌حال قابل بحث است. دوست دارم سر از راز فوت كوزه‌گري شما دربیاورم. با اینکه تاکنون نقش‌هاي متنوعي بازي كرده‌ايد، ولی هیچ‌کدام تکراری به نظر نمی‌رسند و اگر دقیق‌تر به آن نقش‌ها بنگریم، شاید مایه‌های تکرارشونده درآنها بیابیم، اما شما در ارائه آن نقش‌ها،‌ تفاوت‌ها را عمیق‌تر جلوه داده‌اید. چگونه از میان اين‌همه فرصت برای انتخاب‌ نقش و فيلم‌نامه‌هايي كه به شما پيشنهاد مي‌شود، نقشی را انتخاب می‌کنید كه دست‌آخر گیرا و متفاوت می‌شود. چرا در انتخاب‌هایتان كمتر دچار اشتباه مي‌شويد؟
از زمانی که کارم را شروع کرده‌ام یکی از مهم‌ترین معیارهایم برای انتخاب به‌عنوان بازیگر، گریز از تکرار و تقلید بود و این را در دوران نوجوانی ‌و در جايی آموزش ‌ديدم که باید در کمترین زمان، بهترین انتخاب را می‌کردیم… .
‌فضای تعلیم و تربیت شما کجا بود؟
كانون پرورش فكري کودکان و نوجوانان.
‌در دوره‌ای که مرحوم فیروز شیروانلو، ریاست کانون را عهده‌دار بودند؟
بله. در کانون انتخاب نقش و متفاوت‌بودن را یاد گرفتم و همین‌طور اجراهای متفاوت از یک نقش‌ را آموزش دیدم و این آموزش‌ها در سینما به من بسیار كمك کردند.
‌البته حتي بازيگران بزرگ هم گاهي دچار اين اشتباه مي‌شوند كه مثلا در دو، سه نقش به ورطه تکرار بیفتند. درواقع انتخاب،‌ شرط مهمی محسوب می‌شود. با این نگاه آیا افسار ذهن به دست خودتان است؟
دقيقا. بازيگري وسوسه‌برانگيز است و دام‌های مختلفي دارد تا شما را ببلعد. يكي پول است و ديگري پيشنهاد‌هاي زیاد كه باعث می‌شود به شما حس خوبی بدهد که مطرح هستید، ولی مقاومت در برابر همه اینها و انتخاب درست فیلم‌نامه و نقشی که دوست داشته باشید،‌ می‌تواند جلوي تکرار را بگیرد. اخيرا بازی در سریال «گرگ‌وميش» به من پيشنهاد شد كه شرایط خوبی داشت؛ مثل کارگردانی آقای اسعدیان که از دوستان نزدیک و قدیمی هستیم. از نظر مالی هم خوب بود، ولی فكر كردم شايد لازم است بعد از چند سال دوری! با يك نقش متفاوت به تلويزيون برگردم؛ یک کار پرجنب‌وجوش‌تر یا یک کمدی… .
‌مثل سریال آشپزباشي؟
مثل چند سریالی که بازی کردم.
‌نظیر سریال «زير تيغ» كه به نظرم خیلی خوب بود، اما بااین‌حال شاید حالاحالاها پیشنهاد خوبی در تلویزیون نداشته باشید. آن‌وقت با دغدغه‌های مالی چگونه کنار می‌آیید؟‌
دغدغه‌ای براي پول‌درآوردن و كاركردن ندارم، چون به آنچه دارم قانعم و هيچ زياده‌خواهي‌اي براي چيزي ندارم. مورد ديگر اينكه به‌واسطه صرف «بودن» حاضر نيستم كار كنم. مي‌خواهم كاري كنم كه به‌واسطه آن باشم، نه‌اينكه كاري كنم كه فقط باشم.
‌البته درباره عدم حضور شما در سریال «گرگ‌ومیش» شايعاتي وجود داشت كه تصویر و حضور شما در تلویزیون ممنوع است.
خير، اصلا اين‌طور نيست. مديران مسئول پروژه و تلویزیون هم به تفصیل دراین‌باره صحبت کرده‌اند.
‌هرچند افتخار بزرگي براي تلويزيون محسوب می‌شود اگر در پروژه‌ای در تلویزیون همكاري داشته باشید. نظرتان چیست؟
اين افتخار متقابل است. به نظرم براي بازيگران هم مهم‌ترين و بهترين جايي كه مي‌توانند كارشان را با مردم تقسيم كنند تلويزيون است.
‌با اينكه پنج سال در حق شما كم‌مهري شد، ‌برایم جالب است که بدون هرگونه کینه و عداوت به اين موضوع نگاه مي‌كنيد. چرا؟
ترجيح مي‌دهم کینه نداشته باشم تا در آرامش زندگی کنم. تلويزيون یک رسانه عمومی است. ممكن است با برخی سیاست‌ها و برنامه‌های این یا آن مدیر مشکل داشته باشم، ولی آدم‌ها مي‌آيند و مي‌روند. مهم حفظ جایگاه و اعتبار این رسانه است که به‌شدت لطمه خورده.
‌با اين نگاه كه ذهنتان را عادت داده‌ايد كه به سراغ اشتباه نرود، پس چرا وقتي در كنفرانس مطبوعاتي به نقش «پريناز» اشاره کردید، ‌گفتيد ديگر حاضر نيستم چنين نقشي را بازي كنم! خيلي متوجه دليل گفته‌تان نشدم. منظورتان چه بود؟
شايد منظورم اين بود كه ديگر اين نقش را تكرار نمي‌كنم يا اگر چنين نقش‌هایی به من پیشنهاد شود ديگر بازي نمي‌كنم.
‌به این دليل كه در ورطه تكرار نيفتيد؟
اصلا آن مصاحبه را به خاطر ندارم، ولی حتما منظورم تكرارنكردن نقش بوده. همین!
‌به نظرم نقش شما در «پريناز» نقشي پرچالش بود كه چنين چيزي را در سينماي ايران تجربه نکرده‌ایم. درعین‌حال همین که قبلا در سينماي ايران تجربه نشده، سوءتفاهم‌برانگيز هم شد! مثلا مي‌گفتند يكي از دلايلي كه اين فيلم توقيف شد، گريم ظاهري شما بود و شکل و ظاهر نقش به انواع و اقسام تحلیل‌ها دامن می‌زد. حالا كه فيلم بعد از هفت سال با سانسور اكران شده، به نظر شما این نقش آن‌قدر ارزش داشت كه هفت سال صبر كنيد؟ به‌هرحال كار بازيگر بايد ديده شود. آيا اين ارزش را داشت كه تاوانش را پس بدهيد؟ كمااينكه فیلم در دوران سخت و پرتنش جامعه معاصر ایران ساخته شد.
من هيچ‌وقت به توقيف فيلم‌ها فكر نمي‌كنم، چون حقيقتا مرحله‌اي است كه خيلي به من مربوط نمي‌شود! آن عکس گریم هم فقط یک تست بود و ربطی به گریم در فیلم نداشت. من كارم را انجام داده‌ام و تمام شده و فقط دلم مي‌خواهد در معرض ديد قرار بگيرد و با مخاطب خودش ارتباط برقرار كند، اما بيشترين چيزي كه عذابم مي‌دهد، ‌این است كه چرا فيلمي را كه هفت سال قبل كار كرده‌ام، كسي در زمان خودش نديده! البته من نمي‌گويم چيزي را منع نكنند، ولی نمی‌دانم و دقیقا نفهمیدم علت جلوگیری از نمایش فیلم چه بود!
‌ یعنی با حدود و ثغور مشکلی ندارید؟‌
خیر مشکلی ندارم، ولی اين حدومرز را فقط براي «ابتذال» قائلم، نه براي «تفكر». «تفكر» چيزي نيست که بخواهيد برايش حدومرز قائل شويد. اصلا فرهنگ و هنر جای تفکر و اندیشه است و اگر قرار باشد محدودیتی باشد، باید شامل بی‌خردی و استفاده سطحی از هنر باشد که متأسفانه و در بسیاری از موارد این ممیزی‌ها متوجه هنر متفکر و خلاق بوده است؛ به‌طورمثال، ناپدیدشدن یا حذف  مجسمه‌هاي بزرگان تاريخ و ادبيات و فرهنگ اين مملكت و سبزشدن تندیس‌هایي مثل کودک درازکش کنار بزرگراه که (البته چندوقتی هم نشسته بود!!) یکی از نشانه‌های رشد ابتذال و حذف تفکر است.
‌ منظورتان ١٠، ١١ مجسمه‌ای است که در سال ١٣٨٩ در دوره ریاست آقای قالیباف در شهرداری تهران ناپدید شدند؟
هیچ‌وقت هم پیدا نشدند. در شهر‌های دیگر هم این اتفاق رخ داد؛ اين يعني تخريب و ازبين‌بردن تفكر ريشه‌دار فرهنگي. همين كار را در سينما انجام دادند. به نظرم وقتي نگاه يك فيلم‌ساز را محدود يا قطع مي‌كنند، مثل ازبين‌بردن مجسمه‌هاست. به اندازه مجسمه‌سازي كه كار هنري‌اش در ايران ناپديد مي‌شود رنج مي‌برم، چون احساس مي‌كنم كار من هم دزديده شده و من را اذيت مي‌كند. حال اگر بعد از هفت سال «پريناز» ديده مي‌شود خنثی می‌شوم.
‌چه غم‌انگیز! واقعا شور و هیجانی ندارید؟
نه! ديگر آن شور و هیجانی را که هفت سال قبل؛ زمانی که فیلم را بازی می‌کردم و در من وجود داشت ندارم.
‌خداوند هم براي هر چيز زمان و اندازه‌اي تعيين كرده و وقتي از حدش بگذرد به نظر می‌رسد خالی از مفهوم می‌شود، اما این نکته خیلی در مسائل هنری ازسوي مسئولان فرهنگی- هنری لحاظ نمی‌شود! تحلیلتان دراین‌باره چیست؟‌
براي كار هنري زمان قائل نيستم. خيلي از فيلم‌ها در ايران تاريخ سينما هستند كه هروقت ببينيد لذت مي‌بريد، اما براي كاري كه انجام مي‌شود زمان قائل هستم؛ يعني فكر مي‌كنم اگر قرار است كاري را كه هفت سال قبل كار كرده‌ام امروز نشان دهند، یعنی ماندن هفت سال خستگی در روح و جان! ضمن اینکه هر چيزي در زمان و جاي خودش تأثيرگذار است و درعین‌حال الان «پريناز» جاي فيلم ديگري را اشغال مي‌كند كه زمان نمايش آن امروز است و هفت سال قبل جاي خالي «پریناز» را فيلم ديگري اشغال كرده بود.
‌در صحبت‌هاي اوليه اشاره كرديد كه براي هيچ چيزي حدومرز قائل نيستم، جز ابتذال. از نظر شما مرز ابتذال کجاست و چيست؟ چگونه این مرز را تشخیص می‌دهید؟‌
ابتذال نشانه‌های فراوان و معینی دارد. مثال ملموس و دم‌‍‌دستی، لحن و بیان برخی از گویندگان رادیو و تلویزیون است که مرز بین لطافت شوخي را با لودگی یا صمیميت را با توهین و لمپنیسم مخدوش می‌کنند یا پوشیده‌تر و رنگ‌ولعاب‌دارترش در بعضی شعارهای مثلا آموزنده در سطح شهر و روی تابلوهای تبلیغاتی وجود دارد.
‌درست است و حتی گاهی از آن بوی تحقیر مخاطب استشمام می‌شود!
بله. وقتي مخاطب خود را تحقير مي‌كني،‌ بخش زيادي از ابتذال را با خودت يدك مي‌كشي. مورد ديگر اينكه مخاطب خود را با مسائل سطحي سرگرم كني و دانش نداشته‌ خود را بر سر مخاطب بریزی. وقتي مي‌گوييم ابتذال یعنی حباب؛‌ خالی و شکننده؛ اين حباب به‌سادگي مي‌تركد و اثري از خودش باقي نمي‌گذارد. برخی از اتفاقات فرهنگی امروز حباب‌گونه هستند؛ بزرگ و پوچ!
‌ در مورد شخصيت  فرخنده كه در «پريناز» بازي كرديد، درست است که گرفتار بیماری «وسواس» است، اما آنچه وسواسش را عميق‌تر كرده يا حتی تأثير متقابل‌ روی رفتارش گذاشته، سطحي‌نگري‌ او و تصور غلطش از دینداری است. حال اینکه چنين افرادي را در جامعه كم نداريم. اصلا در ابتدا در مواجهه با اين نقش، چه تحليل و تصوري داشتيد؟
در فیلم‌نامه این شخصيت كمي فرازونشيب داشت. با آقاي بهراميان هم صحبت كرديم و حاصل گفت‌وگوهايمان و اصل فیلم‌نامه‌ای كه وجود داشت چيزي شد كه تا حدودی در فیلم فعلی «پريناز» مي‌بينيد؛ يعني بي‌توجه و يك‌بُعدي جلو نرفتيم. وجهي كه براي من خيلي اهميت داشت، وجه انساني اين فرد بود. در اين فيلم نقش زني را دارم كه وسواس وحشتناكي دارد و به‌ تنهايي خو گرفته و حاضر نيست كسي را به خلوتش راه دهد، ولی ما كم‌كم برایش دل می‌سوزانیم و احساس مي‌‌كنيم زني تنهاست كه به محبت احتياج داشته که ورود پريناز به زندگی‌اش احساساتي را در او به وجود می‌آورد.
‌ يا اينکه احساسات پنهان‌نگه‌داشته‌اش را زنده کرد!
در هر دو صورت حس جديدي در اين فرد به وجود می‌آورد كه در فيلم فعلي کمتر می‌بینیم! براي من خیلی اهميت داشت كه این تغییر در دو وجه ظاهري و رفتاری شخصیتِ فرخنده ديده شود.
‌در ابتداي فيلم صحنه‌اي است كه به نظر مي‌رسد مادر «پريناز» را به جرم زنا وادار به خودكشي مي‌كنند. درواقع به‌عنوان بچه حرامزاده به او نگاه مي‌شود كه دیگر به وسواس ربطي ندارد، اما در ادامه اين نکته کم‌رنگ مي‌شود، بدون اينكه بتوانیم دلايل درست و منطقي آن را در فيلم ببينيم. طبیعتا وقتي شخصيتي از مرحله الف ‌به ب مي‌رسد، بايد دلایل تغییر شخصيت در فیلم به شکل هنرمندانه‌ای ترسیم شود. آیا در اين مورد با کارگردان تبادل‌نظر کردید؟ به‌هرشکل بخشي از رفتارهای ضدونقیض فرخنده نسبت به پریناز قطعا مربوط به اعتقادات اوست که الان وسواس، آن را تشدید می‌کند.
واقعيت اين شخصيت همینی است كه مي‌بينيد. بخشی از رفتارهايش از اعتقادات سطحي و عامي‌گري‌اش مي‌آيد و بخشي به دلیل وسواس است. آنچه از فيلم متوجه شده‌ايد كاملا درست است، ولی آنچه مي‌بينيد كامل نيست.
‌یعنی نتیجه سانسور بوده؟
به نظرم حجم سانسور آن‌قدر زياد نبوده كه نکته كليدی داستان حذف شود، ولی در معرفی شخصیت و سیر این تغییر و دگرگونی بی‌تأثیر نبوده…، بااین‌حال داستان فیلم حفظ شده و مردم ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کنند، چون این فيلم نه عبوس است و نه كريه؛ وجوهي از ناهنجاری در آدم‌هاي مختلف را نشان مي‌دهد، ولی براي نشان‌دادن این وجوه از شيوه‌های آزاردهنده استفاده نشده كه به نظرم خيلي قشنگ است.
‌مورد ديگر خرافاتي است كه پيرامون رفتار و خلقیات این شخصيت وجود دارد و معمولا اطرافیان فرخنده به خرافه‌گرايي بیشتر دامن می‌زنند، اما چطور مي‌شود اين فرد در نهايت خودش به خرافه پشت‌پا مي‌زند؟ اتفاقا در آخر فيلم كه مي‌گويد «باید حلاليت بطلبيم» ياد فيلم «سايه‌هاي بلند باد» فرمان‌آرا افتادم كه مردم مترسكي را مي‌‌سازند تا كلاغ‌ها را دور كند، ولی دست‌آخر خود مترسك وبال گردنشان مي‌شود و تبديل به موجودي مي‌شود که از او تبعیت می‌کنند. حالا دلیل طغیان فرخنده چیست؟
در اين فيلم وقتي پریناز وارد می‌شود، اغلب افراد با باورهای خرافی حل مشکلاتشان را در وجود این دختربچه می‌بینند. در صورتي كه پریناز در به‌وجودآمدن این نگاه كاملا بي‌تقصير است و خودش پر از مشكل و درگیری است. عمه پريناز علیه این شرایط طغیان می‌کند؛ شرایطی که نه خودش و نه پریناز در به‌وجودآمدن آن دخالتی نداشته‌اند.
‌به عبارتي اين موقعيت در شكل‌گيري شخصیت امثال عمه پريناز تأثير داشته؛ شخصیت‌هایی که طناز طباطبايي يا مائده طهماسبي بازی می‌کنند، در جامعه فقط ظواهر را مي‌بينند، اما اين جامعه چرا ايزوله است؟ چرا داستان فقط در يك لوكيشن محدود اتفاق مي‌افتد؟ آیا دلیل خاصي دارد؟ ظاهرا در این جغرافیا، شهر مدرن انگار جایی ندارد!
زماني كه ما در زير پل مديريت کار می‌کردیم، اطرافش ساخت‌وساز زیادی نشده بود. فضای بازی بود با تعدادی خانه در اطراف.
‌ولي جغرافیای فیلم نشان مي‌دهد كه اين فرهنگ در متن شهر نيست و به حاشيه شهر مربوط می‌شود.
آقاي بهراميان بايد به اين سؤال جواب دهد تا من. نمي‌توانم بگويم که بايد زندگي شهري مدرن را نشان دهد يا زندگي حاشيه‌نشين را، ولی در هر صورت این قصه در بخشی از جامعه اتفاق می‌افتد که از نظر اقتصادی مرفه نیستند.
‌به‌هرحال این نکته مهم است، چون در بسیاری از اوقات پیشرفت علم، مانعی برای خرافات محسوب می‌شود!
خيلي با اين گفته موافق نيستم. در بطن جوامع مدرن خرافه در اشکال متفاوت مدرن و سنتی نیز وجود دارد. در همین دنیای مدرن و در موارد متعدد عده‌ای تحت‌تأثیر اندیشه‌های خرافی دسته‌جمعی خودكشي مي‌كنند یا خرافه‌هایی که در ورزش فوتبال در قلب اروپا وجود دارد! فکر نمی‌کنم میزان پیشرفت علمی در یک جامعه لزوما رابطه قطعی با خرافات داشته باشد، ضمن اینکه برج‌نشینی نشانه پیشرفت علمی نیست. رفتارهای هر شخصی او را تعریف می‌کند، نه‌فقط اعتقادات او.
‌تحليل خودتان از بازي در اين فيلم چيست؟ چقدر به آنچه مي‌خواستيد رسيديد؟
باوجود ظاهر خشنی كه در فرخنده مي‌بينيم، براي من شخصيت جالب و پر از چالشی بود. اصلا در اين فكر نبودم كه بخواهم به كسي درس بدهم يا كسي را اصلاح كنم يا معضل اجتماعي را نشان دهم. همين كه شخصيتی متفاوت است،‌ برايم جذاب بود. نمي‌توانم بگويم صددرصد چيزي است كه در ذهنم بوده، اما از آنچه مي‌بينم ناراضی نیستم.
‌مردم درباره بازي شما چه اظهارنظري دارند؟
روزي كه در نمايش فيلم با مردم بوديم، همان زمان عكس‌العمل مردم را ديدم كه برايشان جالب بود.
‌در اين سال‌ها براي خودتان اين سؤال پيش آمده چرا در هرجا که حضور دارید؛‌ چه در جايگاه بازيگر موفق كه قابل احترام است و چه در فعاليت‌هاي اجتماعي‌اي كه انجام مي‌دهيد، اغلب حساسيت‌هایی روي شما ايجاد مي‌شود؟ تابه‌حال از خودتان پرسيده‌ايد چرا بايد درعين‌حال كه خدمات بزرگي به سينمای ایران کرده‌اید، همواره مورد هجوم واقع ‌شوید؟
من خودم هستم، با نگاه خودم به جهان هستي و به حرفه‌ام كه در اين جهان از همه‌چيز برايم مهم‌تر است. در نتيجه اگر هم كاري كرده‌ام براي خودم بوده تا در محيط بهتري زندگي كنیم…، نمي‌خواهم شبيه كسي باشم و حاضر هم نیستم که به هر دلیل خودم را شبيه كسي كنم و يك روز براي كسي دست بزنم و روز دیگر بر كسي درود بفرستم يا فرم لباس و بالا و پايین روسری‌ام را بنا به درخواست‌هاي مختلف تغيير دهم…، هرچند هر انسانی تغيير مي‌كند، اما تغييراتم براي خودم و به تشخیص خودم بوده، نه به‌واسطه درخواست‌هايي كه از من شده.
‌درواقع از درون خود تبعیت می‌کنید، نه‌اينكه چيزي بر شما تحميل شده باشد تا از خود ويترين بسازيد.
نه از كسي بهره مي‌برم و نه اجازه مي‌‌دهم كسي از من بهره ببرد. براي خودم و ديگران حريم قائلم. من در محيطي كار مي‌كنم كه بايد مسائلي در آن رعايت شود و از آن به‌بعد اجازه نمي‌دهم كسي به حريمم تجاوز كند و خودم هم حاضر نيستم حريم كسي را بشكنم يا اينكه ضد قانون رفتار كنم.
‌ شايد به اين دلیل كه تأثيرگذار هستيد؟
نمي‌دانم تأثيرگذار هستم يا نه.
‌در فيلم «خواب زمستانی» سيامك شايقي نقش يك فرد معلول را بازي مي‌كنيد. احساسم از بازی شما این بود که اصولا چیزی به نام استخوان در بدنتان وجود ندارد. منظورم درجه بالای انعطاف‌پذیری شماست. چگونه به این نوع تسلط بر بدن و فیزیک خود رسیده‌اید؟
در فیلم «گیلانه» هم سعی کردم از نظر فیزیکی خودم را به شخصیت مادری که بار سنگین نگهداری از فرزند جانبازش را به دوش می‌کشد نزدیک کنم. در فیلم‌های دیگر هم این تلاش را کرده‌ام که از نظر فیزیکی به شخصیتی که بازی می‌کنم نزدیک شوم. آمادگی فیزیکی بخش مهمی از بازیگری است.
‌عکسی از شما در جشنواره كن در كنار اصغر فرهادي و كمال تبريزي مقابل صندوق رأی دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری منتشر شد. برخی‌ها واکنش نشان می‌دهند و از این بابت چندان خوشحال نمی‌شوند. به نظر شما دلیل آن چیست؟
خودشان حالشان بد است. اگر اعتقاد به رأي‌دادن نداشتم محال بود كسي بتواند من را به اين كار مجبور كند. فکر می‌کنم رأی‌دادن حق من است و باید از این حقم استفاده کنم.
‌دوست دارید کدام فیلم از محاق توقیف درآید؟
فیلم «صد سال به اين سال‌ها» و بقیه‌شان!!
‌ يكي از معایب سانسور اين است كه فيلم در زمان خودش اکران نشود، ‌دیگر از حيز انتفاع مي‌افتد؛ خاصیتش را از دست می‌دهد و بعد وقتی اجازه اکران به آن می‌دهند، ‌آنی نیست که باید باشد!
«صد سال به اين سال‌ها» اجازه نمايش و پروانه دارد و آن را در جشنواره فیلم فجر هم نمايش دادند، اما هنوز به اکران عمومی نرسیده!
‌آیا اخیرا نقش‌های درخوری به شما پیشنهاد شده؟
با كمال تأسف باید بگویم بعضی روزها دوتا فیلم‌نامه مي‌خوانم و به‌سختي آنها را به پايان می‌رسانم!
‌آیا نام و اعتبار فيلم‌ساز جدا از فیلم‌نامه براي شما مهم‌اند؟
نمي‌توانم بگويم بي‌تأثير است و درعین‌حال نمي‌توانم بگويم چون شخص خاصی فیلم مي‌سازد، هرچه پیشنهاد می‌دهد حتما كار مي‌كنم، اما اگر آقاي عياري به من فیلم‌نامه بدهد، چشم‌بسته برايشان كار مي‌كنم.
‌چرا؟ 
بالاخره هستند كساني كه انسان، ‌آرزومند كاركردن با آنها باشد.
‌به نظر شما همچنان معضل سينماي ایران نبود فیلم‌نامه خوب است؟
فقط نه. مهم‌ترين معضل ما اول ذهني است كه در سينما هرز رفته. وقتي ذهنيت ما در مورد سينما هرز شده باشد، سفت‌كردن پيچش كار سختي است و فرقي نمي‌كند كه شما تهيه‌كننده هستيد يا بازيگر و كارگردان. نيمي از فیلم‌نامه‌هايي كه مي‌خوانم به اعتقاد كارگردانانشان شاهكار مي‌شوند، اما وقتي مي‌خوانم مي‌بينم حتي غلط املايي دارند و اصول اوليه يك كار دراماتيك در آن رعایت نشده! وقتي كارگردان اين‌طور فكر مي‌كند، بازيگر و تهيه‌كننده‌اي همراه با تفكر خودش پيدا مي‌كند.
‌خب ریشه این معضل به ساختار جامعه، نظام تعلیم و آموزش مربوط می‌شود؟ 
متأسفانه جريان جاري امروز سينماي ما از اخلاقیات و روابط قبل خود فاصله گرفته است که تأثیر آن را در محتوا و حتی ظاهر و اسم فیلم‌ها هم می‌توانیم ببینیم. اعتبار و جایگاه مهم سینمای ما در جهان با فرش قرمز، ستاره و منيجر و آژانس و… به وجود نیامده است و گردش سرمایه‌اش هم آن‌قدر نیست كه بخواهيم برايش تشريفاتي بگذاريم. بهتر است شكوه و جلال و چرخش سرمايه را رها کنیم و به همان سينماي فرهنگي ارزشمند و انساني‌مان برگردیم.
‌با اين وضعيت هنوز نقشی براي بازي انتخاب نكرده‌ايد؟
يك فیلم‌نامه خوانده‌ام و احتمالا در ماه‌هاي آبان و آذر درگير كار خواهم بود.
‌ در هيئت‌مديره خانه سينما با چه انگيزه‌اي حضور پيدا كرديد و با بیشترین تعداد آرا در مجمع عمومی وارد هيئت‌مدیره شدید؟ البته قبلا هم در کارهای صنفی فعالیت‌های مثمرثمر داشته‌اید.
البته قرار گذاشت
ه‌ايم در مورد «خانه سينما» به شکل فردي صحبت نكنيم، اما شخصا فكر مي‌كردم «خانه سينما» صرفا و دقيقا مثل هر صنف ديگري خارج از نگاه فرهنگي بايد كار صنفي‌اش را انجام دهد. كار صنفي يعني حفظ منافع و حقوق حرفه‌اي اعضای خانه و مهم نیست چه كسي باشد و از نظر حرفه‌اي چه اندازه‌اي دارد. همين كه تو عضو يك صنف باشي، بايد حقوق صنفي‌ات رعايت شود و مهم‌ترينش پاسداري از حرفه و امنيت شغلي است و این بیشترین دلیل و انگيزه‌ام برای قبول پیشنهاد و اصرار دوستان برای بازگشت به «خانه سينما» و هیئت‌مدیره بود.




همایون اسعدیان که بعد از شکست در سینما به تلویزیون رفته⇐معتمدآریا ممنوع‌التصویر نیست بلکه بر روی مواردی از فیلمنامه-پوشش چادر؟؟؟- با او به توافق نرسیدیم/به جز فاطمه گودرزی مابقی بازیگران سریال «لحظه گرگ و میش» جدید هستند/برای انتخاب بازیگر فراخوان دادیم و از میان ۳۵۰۰ نفر نزدیک به ۷۰۰ نفر را تست جداگانه گرفتیم

سینماروزان: همایون اسعدیان بعد از شکست آخرین ساخته سینمایی اش «یک روز بخصوص» به تلویزیون آمده و قصد دارد سریال تاریخی 60 قسمتی «لحظه گرگ و میش» را بسازد؛ سریالی که زمانی به واسطه حضور فاطمه معتمدآریا و سپس حذف این بازیگر بخاطر آنچه بی علاقگی به پوشش درنظرگرفته شده برایش در سریال-چادر؟؟؟- و جایگزینی با فاطمه گودرزی بود در کانون پرسشها قرار گرفت.

همایون اسعدیان در گفتگویی تفصیلی که با «ایسنا» درباره «لحظه گرگ و میش» داشته هم درباره دلایل حذف معتمدآریا حرف زده و هم درباره فراخوانی که برای بازیگران سریال انجام شده.

اسعدیان گفت: برخلاف علاقه مدیران تلویزیون که از دست ما هم دلخور هستند، ما بازیگر چهره در این سریال خیلی کم داریم. فراخوانی دادیم و از میان ۳۵۰۰ نفر، ۷۰۰ نفر را در دفتر تست جداگانه گرفتیم. عموم بازیگران این سریال یا جدید هستند و یا نیمه جدید که خیلی شناخته شده نیستند. به جز کاراکتر مادر و نقش اصلی سریال که فاطمه گودرزی آن را ایفا می‌کند، مابقی بازیگران جدید هستند؛ البته برخی بازیگران دیگر نیز در این سریال شناخته‌شده‌تر هستند. برای همین این چینش کمی کار ما را سخت‌ می‌کند چرا که شما با چهار بازیگر ستاره می‌توانید تماشاگر را سرگرم کنید و جلو بروید اما وقتی بازیگران شما اسم و رسم‌دار نباشند خصوصا بازیگران جوان کمی کار نگران‌کننده می‌شود به جهت اینکه قصه باید جذاب باشد که کار دیده شود.

این کارگردان درباره دلایل استفاده از بازیگران جدید در سریال تاریخی‌اش نیز توضیح داد: دلیل این قضیه این بود که اولا ما در این سن بازیگران شناخته شده زیاد نداشتیم از طرفی بسیاری از بازیگران شناخته شده ما یا علاقه به بازی در تلویزیون را ندارند و یا خیلی‌ها هم حاضر نیستند کار یک ساله در تلویزیون انجام دهند چرا که احساس می‌کنند در یک سال ممکن است موقعیت سینمایی‌شان را از دست بدهند و خود این‌ها باعث می‌شود که پاسخ‌هایشان محترمانه منفی باشد.

وی درباره عدم حضور فاطمه معتمدآریا در سریال خود گفت: با خانم فاطمه معتمدآریا توافقاتمان را کرده بودیم. ایشان قرار بود در سریال حضور داشته باشند اما برخلاف جوسازی‌هایی که انجام شد مبنی بر اینکه ایشان ظاهرا ممنوع‌التصویر هستند، ممنوع‌التصویر نیستند بلکه ما بر روی مواردی از فیلمنامه با ایشان به توافق نرسیدیم. از طرفی ایشان برنامه‌هایی برای سفرهای خارجی داشتند و ما احساس کردیم که امکان همکاری با هم را نداریم و این تصمیم ارتباطی به این نداشت که ایشان ممنوع‌التصویرند چرا که تلویزیون هم از این بازیگر استقبال کرده بود و هیچ مشکلی برای حضور ایشان نداشت. بنابراین پس از آنکه دیدیم با خانم معتمدآریا نمی‌توانیم همکاری کنیم از خانم فاطمه گودرزی برای کار دعوت کردیم.




ادعاهای وحید جلیلی از هسته مرکزی جشنواره‌ای که بودجه میلیاردیش در لایحه بودجه آمده⇐از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی/در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم/جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری!/قبل و بعد سفر ژاپن نظر من نسبت به معتمدآریا مثبت بود و هنوز هم هست/ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون بخاطر حضور در فیلم تبلیغاتی موسوی، قابل باور نیست/حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!/مجیدی که فیلم تبلیغاتی موسوی را ساخته بود با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخت/چه بلاهایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا نیاوردند

سینماروزان: حرف و حدیثهای ابتدایی درباره حضور فاطمه معتمدآریا در سریال «لحظه گرگ و میش»همایون اسعدیان و سپس حذف وی در آستانه فیلمبرداری و جایگزینی فاطمه گودرزی شایعاتی را درباره ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون شکل داده است.

با این حال پرسشهایی هم طرح شده مبنی بر آن که علت حذف معتمدآریا خودخواسته بوده و مبتنی بر عدم علاقه وی برای ایفای نقش در قامت زنی متشرع با پوشش چادر؟؟؟

در این شرایط وحید جلیلی از فعالان فرهنگی جریان اصولگرا که رییس شورای سیاستگذاری جشنواره عماری هم هست که بودجه‌ای میلیاردی برای آن در لایحه سالانه بودجه درنظرگرفته شده بود(اینجا را بخوانید) در گفتگویی با «تماشاگران امروز» وقتی درباره سفر به ژاپن به همراه معتمدآریا و به بهانه جشنواره صلح، مورد پرسش قرار گرفته در کنار ذکر خیر ایشان، ممنوع الفعالیت بودن او به خاطر ماجرای انتخابات88 را کاملا زیر سوال برده است.

* یکی از مهم‌ترین عکس‌هایی که در ماه‌های اخیر در عالم سینما منتشر شد، تصویر حضور شما در کنار خانم معتمدآریا در ژاپن بود؛ تقریبا دو طیف مختلف فکری از اصولگرا و اصلاح‌طلب سر یک میز غذا. دیروز خبر تازه‌ای منتشر شد درباره اینکه ایشان در تلویزیون ممنوع‌التصویر هستند و نامشان از لیست بازیگران آقای اسعدیان حذف شده است. بعد از آن دیداری که شما با ایشان داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید خانم معتمدآریا صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

اصل خبر ممنوع‌التصویری را می‌فرستید؟ الکی راجع به یک شایعه سر کار نرویم؟! درست است. قرار بوده ایشان در سریال آقای اسعدیان بازی کند و نگذاشتند. به جایش خانم گودرزی قرار شده بازی کند. روزنامه سینمای آقای جیرانی هم نوشته.

کاش آن سال‌هایی که ما ممنوع‌التصویر بودیم رفقایی مثل شما داشتیم‌! آقای جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری! البته آن زمان انگیزه نداشت رسانه‌ای‌‌اش کند‌! تازه خودش هم زنگ نزد و مسعود فراستی به نیابت از جیرانی تماس گرفت.

* آقا واقعا اینکه شما ممنوع‌التصویر شده باشید، خودش تیتر یک است! در باور عمومی، شما فقط ممنوع‌التصویر می‌کنید!

باور عمومی نیست. باور خصوصی رسانه‌های محفلی است. مشکل، تبعیض‌ها و تحریف‌ها و یک بام و دوهواهاست.  ضمنا اخیرا که سریال «آشپز‌باشی» با بازی خانم معتمد‌آریا پخش شد.  چطور می‌گویید ممنوع‌التصویرند؟

* کارهای قدیمی‌شان انگار مشکلی ندارد. ظاهرا فقط برای کارهای جدید ممنوع‌الکار هستند!

آقای شمقدری هم سال‌هاست دارد تلاش می‌کند یک سریال از تلویزیون بگیرد و خیلی کارگردان‌ها و بازیگرهای دیگر که دل پری از مدیریت‌های سیما دارند.  ممنوع‌التصویری بیشتر در سینما اعمال می‌شود تا تلویزیون. یادتان هست بلایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا و … آوردند؟ صرفا به خاطر اینکه در فیلم‌هایی بازی کرده بودند که با منافع ایدئولوژیک بعضی‌ها همخوان نبود‌!

* بعد از دیداری که شما با خانم معتمد‌آریا داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید ایشان صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

«همچنان» مخالف هستم؟!! خوب خودتان می‌برید و می‌دوزید و نسبت خلاف می‌دهید و … . نظر من قبل و بعد سفر ژاپن فرقی نکرده. قبلش هم نظر من نسبت به ایشان مثبت بود و هنوز هم هست.

* ایشان به خاطر عقاید سیاسی و حضورشان در آن فیلم انتخاباتی در سال 88 اجازه کار ندارند و …

کدام فیلم؟

* فیلم انتخاباتی آقای موسوی.

چه ربطی دارد؟! آقای حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان آقای موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!

* ولی به نظر می‌رسد ایشان همچنان در تلویزیون ممنوع‌الفعالیت هستند و …

بازار شایعات را داغ کنید ولی یک ذره هم به واقعیت‌ها نگاهی بیندازید! بسیاری مدیران و بازیگران و مجریان و کارمندان صداوسیما به آقای موسوی رأی دادند و الان هم کارشان را می‌کنند. اگر به خاطر شرکت در فیلم تبلیغاتی کسی ممنوع‌التصویر بشود سازنده آن فیلم آقای مجید مجیدی بوده که با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخته. آقای حیدریان که عضو فعال آن ستاده بوده الان رئیس سینمای کشور است. تا قبل از شورش بر رأی مردم و مخالفت با جمهوریت نظام، هر کسی به یک کاندیدایی رأی داده. اینکه مشکلی نداشته. آقای افخمی هم به آقای کروبی رأی داده و … .

* خودتان اگر بخواهید درباره خانم معتمدآریا جمله‌ای بگویید چه می‌گویید؟ بالاخره اگر دو طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب سینما بتوانند دور هم بنشینند، حتما باید بروند یک کشور دیگر، مثلا ژاپن؟ واقعا این امکان برای دیالوگ در همین ایران وجود ندارد؟

قاعدتا من این تقسیم‌بندی‌ها را قبول ندارم. اگر عملکرد ما را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید، این نظر را نخواهید داشت. ما قبل از اینکه به فیلم‌ساز پر‌مخاطب و جهانی ایران، آقای سلحشور رحمه‌الله علیه جایزه داده باشیم به مرحوم آقای امیر قویدل و آقای داوود میرباقری جایزه داده‌ایم یا در دوره‌های بعدی فانوس عمار را به جعفری جوزانی یا حسین زندباف داده‌ایم. نکته این است که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی و پاپاراتزی‌های سیاسی در واقعیت خیلی از این مرزبندی‌هایی که بعضی دوست دارند درباره‌‌اش جنجال کنند وجود خارجی ندارد. یکی از مهم‌ترین فیلم‌ها و درخشان‌ترین بازی‌های خانم معتمد‌آریا در فیلم «گیلانه» است. 10 سال پیش زمانی که سوره بودم، مفصلا به «گیلانه» پرداختیم و با رخشان بنی‌اعتماد میزگرد داشتیم که چاپ شده. یعنی وقتی که به واقعیت نگاه می‌کنید می‌بینید که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی سخیف و پیش پاافتاده اگر بر اساس اطلاعات واقعی و منصفانه بخواهید نگاه کنید بسیاری از این کارهای ژورنالیستی، بازی سیاسی است.

* حتما لازم بود بروید ژاپن برای دیالوگ؟

«از این طرف که منم راه کاروان باز است». همه جا می‌شود دیالوگ کرد. ما 10 سال پیش آن میزگرد را داشتیم و قبل و بعد از آن هم عملکردمان شفاف است.

* مثل آن زمانی نیست که آقای مخملباف می‌گفتند نمی‌شود با آقای کیارستمی در یک لانگ شات قرار گرفت که طیف‌های سینمای ما این‌طور نیستند؟

به خوب نکته‌ای اشاره کردید. ایشان وضعیتشان مشخص است. همان افراطی‌ها سر از تفریط و بی‌هویتی درآوردند و به سخیف‌ترین مواضع افتاده‌اند.

* پس به اینکه دو طرف می‌توانند با هم صحبت کنند قائلید؟

اصلا دو طرفی وجود ندارد. خانم معتمدآریا کسی است که «گیلانه» و «مهر مادری» و «روسری آبی» را بازی کرده و کسی است که یکی از سالم‌ترین نیروهای سینمای ایران از لحاظ خانوادگی و خوش‌نامی است. این دو طرف که می‌گویید را من نمی‌فهمم.

* یعنی از نظر شما غیرخودی نیستند؟

تعریف خودی و غیرخودی مشخص است. هر کسی که دلبسته استقلال و هویت ایران باشد، چه استقلال فرهنگی، چه استقلال سیاسی و برای داشته‌های جامعه دینی ایران و دستاوردهای جمهوری اسلامی که با حرکت فراگیر ملت و نثار صدها هزار خون پاک به دست آمده احترام قائل باشد، خودی است.

* کسی که نقش یک مادر شهید را در «آباجان» بازی می‌کند؛ به نظر شما چنین کسی را به هر دلیلی که نمی‌دانیم چیست، می‌توانند از بازی در تلویزیون محرومش کنند؟ احیانا شاید از واکنش اصولگرایان می‌ترسند …

«آباجان» را ندیده‌ام و قضاوتی ندارم اما درباره صداوسیما بحث مفصل است. من از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی.

* پس نظر شما را هم نمی‌پذیرند؟

فعلا که در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم. اگر شما می‌بینید بفرمایید. تلویزیون عمدتا در تسخیر کاسب‌ها و بی‌آرمان‌ها و ریاکارهاست. سخافتی که در دوره آقای ضرغامی بر صداوسیما حاکم شد متأسفانه ادامه دارد. صداوسیما به عنوان رسانه ملی باید مورد نقدهای جدی‌تری قرار بگیرد. با جنجال‌های زرد بر سر شایعات فصلی اتفاق خاصی نخواهد افتاد.




بهرام بهرامیان که بعد از هفت سال اکران محدود «پریناز» را تجربه می‌کند بیان داشت⇐همچنان راضی به اکران «پریناز» نیستم/شفادهنده‌ای در جامعه نیست اما شفاگیرنده هست!/به هنگام ساخت «پریناز» مدام از راهنمایی‌های علی معلم استفاده کردم/ممنوع‌الفعالیت شدم چون یک عنصر منتقد و مدیربه‌هم‌زن تشخیص داده شدم!/یک عضو هیأت بازبینی تصمیم گرفت «پریناز» و سازنده‌اش را یکجا آتش بزند!/چطور ممکن است یک فیلم پروانه نمایش بگیرد اما توقیف شود؟

سینماروزان: بهرام بهرامیان هفت سال بعد از تولید این روزها اکران کاملا محدود «پریناز» را در گروه هنروتجربه تجربه میکند؛ اکرانی که از فرط قلت سانس با عدم اکران فاصله زیادی ندارد.

بهرامیان که پیشتر هم در یادداشتی برای «سینماروزان»از عدم موافقت خود با شرایط فعلی اکران- درحالیکه دو سال قبل فیلم پروانه نمایش گرفته بود و حتی بنا بود هدایت فیلم آن را با داشتن سرگروه اکران کند-سخن گفته بود(اینجا را بخوانید) در نشستی مربوط به آغاز اکران «پریناز» همچنان از مخالفت خود با روند فعلی اکران این فیلم گفته است.

کارگردان فیلم «پریناز» گفت: زمان ساخت این فیلم جامعه التهابی درباره مسائل مطرح شده در این فیلم داشت که دستاویزی شد تا مشکلاتی را که به نیروهای سیاه (غیبی) ربط می‌دهیم مطرح کنیم و البته این التهاب در آن زمان بسیار آزاردهنده بود.

بهرام بهرامیان ادامه داد: طبق بررسی‌ها تصمیم گرفته شد که این قصه‌ ساخته شود؛ قصه‌ای که هشت سال یا بیشتر توسط آدم‌های متفاوت یا در مکان‌های متفاوت نوشته شد و بسیار علاقه‌مند بودم که در سینما آن رابسازم چرا که از هر گونه فکر تکراری و از هر اندیشه‌ای که به من تهاجم کند و هر پلان تکراری که در فیلم دیگری دیده باشم پرهیز می‌کنم.

او با بیان اینکه تلاش می‌کند خود را به فیلمسازانی که کارهای جدید می‌سازند برساند، به فیلم «آل» اشاره و اظهار کرد:‌ از فیلم سینمایی «آل» تا «پریناز» فاصله‌هایی وجود دارد و امیدوارم روح علی معلم بزرگ شاد باشد چرا که زمانی که فیلم «آل» را کار می‌کردم یا در زمان ساخت «پریناز» علی معلم همیشه من را راهنمایی می‌کرد و از راهنماییهای وی مدام استفاده کردم. در زمان ساخت فیلم سینمایی «آل» ساختار و اندیشه‌ای در ذهنم بود که همین ساختار «پریناز» هم شکل گرفت. در زمان ساخت فیلم سینمایی «آل» هم خرافات، ذهن مردی را به خود مشغول می‌کرد که از بحث اصلی زندگی دور شده بود. آن افکار بارور و به فیلم سینمایی «پریناز» تبدیل شد، اما این دو فیلم در ساختار بسیار با هم متفاوت هستند چرا که من سعی می‌کنم هر کارم با کار دیگر متفاوت باشد و با تأثیرگذاری بیشتری کار کنم.

او  با اشاره به اینکه «من معتقد نیستم که شفادهنده‌ای در جامعه وجود دارد، اما معتقدم که شفاگیرنده در جهان وجود دارد»، افزود:‌ در سال‌های قبل شخصی وجود داشت به نام بهرام بهرامیان که فیلمسازی می‌کرد. در ابتدا سریال جدی «ساعت شنی»  را ساخت که از نظر ساختاری امتیازاتی داشت. این شخص یک عنصر نامطلوب، مهاجم، منتقد و مدیربه‌هم‌زن است که نظم جامعه را تحت تأثیر قرار داد و بعد از ساخت «ساعت شنی» که عده‌ای می‌گویند بهترین سریال است، سه سال ممنوع‌الفعالیت شد و بعد از آن فیلم «پریناز» را ساخت که هر چه بود الان هم راضی به پخش آن نیستم در حالی که این فیلم برگرفته از منبع تفکر بود.

بهرامیان با اشاره به خاطره‌ای اظهار کرد: فیلم «پریناز» قرار بود در جشنواره حضور داشته باشد اما طبق شنیده‌ها یک نفر که جزو هیأت بازبینی بود سرنوشت «پریناز» را مشخص کرد. کسی که فیلم را می‌بیند و تصمیم می‌گیرد فیلم و فیلمساز این فیلم را یکجا آتش بزند و من هنوز هم منتظر هستم که این روزها این فیلم آتش بگیرد.

این کارگردان  با اشاره به فیلم «آیینه شمعدون» اظهار کرد: این فیلم ۹۰ درصد فیلمبرداری شده بود اما آن را توقیف کردند و همچنان هم در حال توقیف است و نمی‌دانم چرا خبرنگاران و مسئولان سینما خودشان را به خواب زده‌اند؟ اگر اندیشه من قابل حصر شدن است و اگر اندیشه‌ای تولید می‌شود که هفت سال بعد قابل نمایش است یعنی ما خودمان را به خواب زده‌ایم. مسیر فیلم «پریناز» مسیری است که اغلب فیلم‌های من آن را طی کرده‌اند اما به نظر من اگر فیلمی خوب نباشد قابل حصر شدن نیست و من به این نتیجه رسیده‌ام زمانی که فیلمی سانسور می‌شود، حتما یک فیلم خوب است.

او ادامه داد: چطور ممکن است یک فیلم پروانه نمایش بگیرد اما توقیف شود؟ چرا به من پروانه کارهایی را می‌دهید که بعد توقیف شود؟ سرنوشت بهرام بهرامیان ۱۱ سال بیکاری است. من از زمان «ساعت شنی» به کرات خودم را تغییر دادم و همیشه معتقدم فیلمساز باید حرف جامعه و سیاست‌مداران را گوش بدهد و فیلم بسازد اما من همان‌ها را می‌سازم و همان‌ها توقیف می‌شود.

بهرامیان بیان کرد: فیلم سینمایی «پریناز» سه بار تصحیح شد اما از نظر محتوایی این فیلم با فیلم اصلی خود فاصله چندانی ندارد. من اسم این را سانسور نمی‌گذارم و معتقدم که این فیلم نیاز به تصحیح اندیشه داشته است.




بهرام بهراميان با نگارش یادداشتی صریح اعلام کرد⇐در آشفتگی فعلی مخالف اکران «پریناز» هستم و آن را ضربه به خود می‌دانم

سینماروزان: دومین تجربه سینمایی بهرام بهرامیان با نام «پریناز» بعد از هفت سال پشت خط ماندن به تازگی و با درجه بندی سنی 16+ و به صورت محدود در هنروتجربه روی پرده رفته است؛ اکرانی که آن قدر محدود هست که فرق زیادی با اکران نشدن ندارد.

آنچه در این سالها بر «پریناز» رفت و بخصوص ماجرای توقیف طولانی و سپس صدور پروانه نمایش اما ممانعت از اکران و در نهایت صدور پروانه نمایش 16+ برای اکران محدود در هنروتجربه، بهرام بهرامیان را وادار کرده با نگارش یادداشتی اختصاصی برای سینماروزان به گلایه از روندی بپردازد که بر سر این فیلم رفت.

متن یادداشت بهرامیان را بخوانید:

و بعد از ٧سال «پريناز» بالاخره از قفس توقيف به درآمد؛
و پروانه ي نمايش برايش صادر شد هرچند كه به اجبار سيستم نظارتي نبايد انسان هاي زير ١٦ سال فيلم را ببينند.
عجب در عجبا!
«پريناز» چيست كه ٧ سال براي اكرانش گروهي رفت و آمد كرديم؟؟
چه شد كه ٧ سال پيش فيلم توقيف شد و چگونه الان رفع توقيف شد؟؟
آيا آن موقع فيلم نشان و نماد چيزي بود كه امروز نيست؟!
آيا ذهن توقيف‌كنندگان آن روز در بست و بند انديشه اي بود؟ كه امروز نيست؟
آيا دولت كنوني فيلم را براي افراد بالاي ١٦ سال بي‌ضرر مي‌دانند و براي افراد زير ١٦ سال سمي و غيرقابل نمايش دادن؟ و دولتهاي قبلي فيلم را براي كل آحاد مردم سمي مي‌دانستند؟
اميدوارم روزي برسد مبتني بر سياست فرهنگي و اهداف راهبردي در فرهنگ و سينما كسي پاسخگوي سوالاتي اين چنيني باشد.
تا به حال حاضر هيچ دولتي اهداف روشني براي  سينما ونحوه عملكرد آن داشته است؟
يكي مي‌بندد و مي‌زند؛ يكي مي‌خندد و باز مي‌كند.
آيا فيلم مهجور ما هر دوي اين خاصيتها را دارد؟ هم قابل زدن است؟ هم قابل نوازش كردن؟ يا نه جايگاه سياستمدارن مهمتر است؟ بالاخره قيافه روشنفكري و  يا دلسوزي نظام را داريم، در اين كشور يا نه همه همان هستند كه مي گويند؟
به اميد روزي ميمانم كه سياست با برنامه هاي مشخص  جلوي ساخت آثار توقيفي را از همان گام اول بگيرند.
در  آشفتگي حال حاضر مخالف اكران فيلم هستم و آن را ضربه به خود مي دانم اما كو گوش شنوا؟

پریناز
پریناز



بعد از درجه‌بندی ۱۲+ برای کمدی «پا تو کفش من نکن»⇐فیلم «پریناز»معتمدآریا هم با درجه‌بندی ۱۶+ اکران می‌شود+عکس و توضیحات کارگردان درباره این درجه‌بندی

سینماروزان: هرچند برخی رسانه های افراطی کم‌خبر از همه جا از جاانداختن درجه بندی سنی در سینمای ایران می‌گویند اما واقعیت اینجاست که فارغ از سابقه درجه‌بندی در سینمای قبل از انقلاب و مثلا اکران «دشنه»فریدون گله با درجه +18 ، در سینمای بعد از انقلاب هم درجه بندی از سالها پیشتر و دولت اول اصلاحات در سینمای ایران وجود داشته است. آن زمان فیلم «مصائب شیرین»علیرضا داوودنژاد درجه 18+ گرفت و بعدتر در دولت دوم اصلاحات فیلم «خوابگاه دختران» با درجه بندی سنی 16+ اکران شد.

در دولت اول احمدی نژاد «پارک وی» با درجه 16+ و در دولت دوم احمدی نژاد هم فیلمی مثل «آتشکار» را داشتیم که با درجه 16+ اکران شد و فیلمی مانند «آل» با درجه بندی 18+ روی پرده رفت.

در سالهای اخیر نیز درجه بندی سنی فیلمها در سینمای ایران وجود داشته و مثلا فیلمی مثل «من» را داشتیم که درجه بندی 15+ گرفت یا فیلمهایی مانند «لانتوری» و «استراحت مطلق» که درجه 16+ گرفتند یا کمدی «در وقت معلوم» که درجه 12+ گرفت.

امسال اما داستان درجه بندی در سینما با انتشار خبر درجه بندی کمدی «پا تو کفش من نکن» آغاز شد؛ این کمدی پویافیلم ابتدا بنا بود با درجه 18+ اکران شود اما بعد از حذفیاتی در شب اکران درجه 12+ به آن تعلق گرفت و با همین درجه بندی روی پرده است. واکنش حسین فرحبخش کارگردان فیلم به این درجه بندی هم کاملا منفی بود چون به اعتقاد فرحبخش از مخاطب 2 تا 90 ساله می تواند فیلم را ببیند!

تازه ترین درجه بندی فیلمها به «پریناز» اثر رفع توقیف شده بهرام بهرامیان با بازی فاطمه معتمدآریا و طناط طباطبایی تعلق دارد. در اعلانهای منتشر شده از این فیلم درجه بندی 16+ است که بر روی آن به چشم می خورد.

بهرامیان که هفت سال بعد از تولید و آن هم به شرط اکران در گروه هنروتجربه توانسته پروانه نمایش «پریناز» را بگیرد درباره این درجه بندی به سینماروزان گفت: بعد از آن که بنا شد به قید اکران در هنروتجربه پروانه را دهند ابتدا گفتند نمایش فیلم برای زیر 17 سال توصیه نشود و روی پوستر 18+ بیاید اما در نهایت با تعامل میان تهیه کننده و اداره نظارت تصمیم بر آن شد که فیلم با قید 16+ اکران شود.

بهرام بهرامیان که فیلم دومش «آل» هم با درجه بندی سنی اکران شده بود در پاسخ به این پرسش که آیا این درجه بندی برای نمایش «پریناز» را قبول دارد اظهار داشت: واقعیت این است که چه زمان تولید و چه زمانی که سالها رایزنی کردیم تا به اکران برسیم همواره فکر میکردم مخاطب این فیلم مخاطب عام است و نیازی به این نمی دیدم که زیربار درجه بندی بروم و الان هم فکر میکنم فیلم می تواند هم مورد توجه یک نوجوان زیر 16 سال قرار گیرد و هم مطلوب یک مخاطب میانسال باشد. «آل» هم اگر درجه بندی شد به خاطر ژانرش بود که در حیطه سینمای هارور یا دلهره آور جای می گرفت بود.

این کارگردان درباره زمان قطعی اکران هم به سینماروزان بیان داشت: هنروتجربه بنا بود فیلم را از نیمه مردادماه اکران کند اما گویا کمی تأخیر در اکران به وجود آمده و فیلم در نهایت از ابتدای شهریور ماه روی پرده خواهد رفت.

اعلان 16+ برای «پریناز»
اعلان 16+ برای «پریناز»

 




مرتضی شایسته تهیه‌کننده بیان کرد⇐«صد سال به این سالها» توقیف نبود/پروانه نمایش داشت اما توصیه شده بود اکران نشود/قصد داریم نیمه دوم سال آن را اکران کنیم/اصلاحات به فیلم اعمال شده اما نام کاراکتر معتمدآریا تغییر نیافته!!

سینماروزان: «صد سال به این سالها» نام فیلمی به کارگردان سامان مقدم است؛ فیلمسازی که این سالها بخاطر کمدی «نهنگ عنبر» شناخته میشود اما «صد سال به این سالها» نه به مانند «نهنگ» یک فیلم طنز بلکه درامیست کاملا جدی که دگردیسی زندگی خانواده ای در دهه های مختلف را روایت میکند.

به گزارش سینماروزان «صد سال به این سالها» حدودا ده سال قبل ساخته شد و حدود هشت سال قبل و در جشنواره بیست و هشتم فجر هم نمایش داده شد اما پس از آن نتوانست رنگ پرده را ببیند تا روزهای اخیر که اخباری مبنی بر اکران آن منتشر شده است.

مرتضی شایسته مدیرعامل هدایت فیلم که تهیه کنندگی «صد سال به این سالها» را برعهده داشته در گفتگو با سینماروزان با بیان اینکه پروانه نمایش این فیلم مدتها پیش صادر شده بود بیان داشت: برخلاف اینکه گفته شده این فیلم توقیف بوده «صد سال به این سالها» مدتها پیش پروانه نمایش گرفته بود یعنی در زمان دولت دوم محمود احمدی‌نژاد پروانه نمایش آن صادر شد اما توصیه کرده بودند که اکران نشود.

شایسته ادامه داد: در دولت یازدهم با توجه به شرایط جدیدی که در جامعه حاکم شد تلاش کردیم فیلم اکران شود و بالاخره توانستیم شرایط اکران را فراهم کنیم.

این تهیه‌کننده باتجربه پیرامون میزان تغییرات فیلم نسبت به نسخه اصلی اظهار داشت: نسخه اصلی با یک سری اصلاحیه نسبت به نسخه اولیه اکران خواهد شد.

یکی از موارد مناقشه برانگیز «صد سال به این سالها» کاراکتریست که فاطمه معتمدآریا نقش آن را بازی میکند؛ کاراکتری به نام «ایران» که بعد از وقوع انقلاب مدام با اتفاقات بد و دردناک مواجه میشود و همین مسأله بود که انتقادات برخی رسانه ها را موجب شد درباره اینکه نام کاراکتر نمادیست از موجودیت ایران. شایسته درباره اینکه آیا اصلاحات شامل تغییر نام کاراکتر معتمدآریا میشود یا نه به سینماروزان گفت: نه، نام هیچ کاراکتری قرار نیست تغییر کند و اصلاحات درنظرگرفته شده هم بیشتر برای بالا بردن ضرباهنگ فیلم است.

مرتضی شایسته پیرامون زمان اکران «صد سال به این سالها» گفت: امیدواریم بتوانیم نیمه دوم امسال و احتمالا آبان ماه فیلم را روی پرده بفرستیم.